نامه ها و ملاقاتهاي امام حسين (ع)

على نظرى منفرد‏‏


مجلس سى وهفتم .
كلام امام حسين (ع ) خطاب به مردى از اهل كوفه .
((امـا واللّه يـا اخـا اهل الكوفة ! لو لقيتك بالمدينة لاريتك اثر جبرئيل من دارناونزوله بالوحى على جدي )) ((345)) . سـيـدالـشـهدا(ع ) در مسير حركت به طرف كربلا, در ((ثعلبيه )) با شخصى برخورد كردند واز او سؤال فرمودند كه : ((اهل كدام شهر هستى ؟
)). گفت : ((از كوفه )). حـضـرت فـرمـود: ((اى بـرادر كـوفى ! به خدا سوگند! اگر تورا در مدينه ملاقات مى كردم , آثار جـبرئيل ونزول وحى بر جدم رسول اللّه (ص )را در خانه هايمان به تونشان مى دادم اى برادر كوفى ! مردم از چشمه علم ما سيراب مى شوند, آن وقت آنان مى دانند وما نمى دانيم ؟
چنين نيست )). در اين ملاقات ومكالمه , نكاتى قابل توجه است :. اول اينكه : خانه پيامبر(ص ) داراى آداب واحكام مخصوص است :. اولا: (لا تدخلوا بيوت النبي الا ان يؤذن لكم ) ((346)) . ثانيا:(لا ترفعوا اصواتكم فوق صوت النبي ) ((347)) . ثالثا:(في بيوت اذن اللّه ان ترفع ويذكر فيها اسمه ) ((348)) . از رسـول خـدا(ص ) سـؤال شـد اين كدام خانه است كه خداوند اراده فرموده تعظيم شود؟
فرمود: ((خانه انبياست )). ((فقام ابوبكر فقال : يا رسول اللّه ! هذا البيت منها يعني بيت علي وفاطمة ؟
قال : نعم من افاضلها)). ((ابـو بـكـر بـرخاست وگفت : آيا اين خانه على وفاطمه (ع ) هم از همان خانه هااست ؟
پيامبر(ص ) فرمود: آرى از برترين آنهاست )) ((349)) . آن وقـت مـراد از ((بـيـت )) يـا بيت معنوى منظوراست كه از خانواده هاى اصيل ونجيب , تعبير به ((بـيـت )) مى كنند ويا مراد همان منازل مسكونى وحجره اميرالمؤمنين (ع ) وفاطمه (س )است ويا مراد اعم مى باشد.
ابو بصير با حال جنابت در خانه امام صادق (ع ).
اكـنون با توجه به نزول آيه ((مباهله وتطهير)) استفاده مى كنيم كه خانه ائمه (ع ) درحفظ حرمت وقـداسـت هـمانند خانه پيامبر(ص )است , لذا وقتى ((ابو بصير)) مى بيندعده اى قصد شرفيابى به محضر مبارك امام صادق (ع )را دارند واز طرفى هم جنب است وتا بخواهد غسل كند, فيض حضوررا دست مى دهد, با همان حالت جنابت به خدمت حضرت مى رسد, مورد مؤاخذه قرار مى گيرد كه :. ((يا ابا بصير! اما علمت ان بيوت الانبيا واولاد الانبيا لا يدخلها الجنب )) ((350)) . ((مگر نمى دانى كه جنب نبايد وارد خانه انبيا واولاد انبيا بشود)).
حديث امام باقر(ع ).
امـام پـنجم (ع ) مى فرمايد: ((بيت علي وفاطمة (ع ) من حجرة رسول اللّه (ص )وسقف بيتهم عرش رب العالمين والملائكة تنزل عليهم بالوحى صباحا ومسا و ما من بيت من بيوت الائمة منا الا و فيه معراج الملائكة لقول اللّه تنزل الملائكة والروح فيهاباذن ربهم )) ((351)) . ((خـانه اميرالمؤمنين وفاطمه (ع ) از حجره پيامبر(ص )است وسقف خانه هاى آنان عرش الهى است ومـلائكـه صـبـح وشـام بـا وحـى بـر آنـان فـرود مى آيند وهر خانه اى ازخانه هاى ائمه (ع ) معراج ملائكه است , زيرا خداوند مى فرمايد: ((تنزل الملائكة والروح )).
قتاده دست وپاى خودرا گم مى كند. خـانـه ائمه (ع ) آنچنان عظمتى دارد كه وقتى ((قتادة بن دعامه بصرى )) ((352)) به خدمت امام
باقر(ع ) مى رسد, عرض مى كند:. ((لـقـد جـلست بين يدى الفقها وقدام ابن عباس فما اضطرب قلبي قدام احد منهم كما اضطرب قدامك فقال (ع ) اتدري اين انت , بين يدي بيوت اذن اللّه ان ترفع )) ((353)) . ((همانا در مقابل فقها وابن عباس نشستم ولى هيچگاه در حضور آنان قلبم مضطرب نشد آن طور كـه در مقابل شما مضطرب مى شود امام باقر(ع ) فرمود: آيامى دانى كجا نشسته اى ؟
تو در خانه اى نشسته اى كه خداوند اراده فرموده آنها تعظيم شوند)). دوم ايـنـكـه : علم ائمه (ع )است كه تمام علوم از اين خاندان سرچشمه گرفته است ودر زندگانى ائمه (ع ) موارد زيادى از پيشگويهاى آنان نسبت به گذشته وآينده به چشم مى خورد. ((عـمـار يـاسـر)) مـى گويد: ((در مراجعت از يكى از غزوات , همراه اميرالمؤمنين (ع ) بودم كه به زمينى برخورد كرديم كه مملو از مورچه بود, عرض كردم آيا كسى هست كه تعداد اين مورچه هارا بداند؟
حضرت فرمود:. ((نعم يا عمار! انا اعرف رجلا يعلم عدده وكم فيه ذكر و فيه انثى ؟
)). ((آرى من مى شناسم فردى را كه هم تعداد اينهارا بداند وهم نر وماده اينهارا)). عمار گفت : ((آن شخص كيست ؟
)). حـضـرت فرمود: ((مگر سوره يس را نخوانده اى كه مى فرمايد: (وكل شي احصيناه في امام مبين ,) تـعـداد وشـماره هر چيزى را در نزد امام مبين قرار داديم , اناذلك الامام المبين , ان امام مبين كه تعداد همه مخلوقات وموجودات را مى داند, من هستم )) ((354)) .
جنب به محضر امام (ع ) وارد نمى شود.
امـام سـجـاد(ع ) مـى فـرمايد: ((مرد عربى كه وصف امام حسين (ع )را از دور شنيده بود, وقتى به مـديـنه آمد, مى خواست به خيال خودش حضرت را امتحان كند, لذا وقتى كه جنب بود, به محضر امام حسين (ع ) رسيد, حضرت فرمود:. ((اما تستحي يا اعرابي ان تدخل الى امامك وانت جنب ؟
! فقال الاعرابي قد بلغت حاجتي مما جئت فيه فخرج من عنده فاغتسل )) ((355)) . ((آيـا حيا نمى كنى كه با حال جنابت بر امام خود وارد مى شوى ؟
مرد عرب گفت :به مقصودى كه داشتم رسيدم , آنگاه براى غسل كردن از محضر امام (ع ) خارج شد)).
روضه .
پـيامبر(ص ) هر روز به جلو حجره اميرالمؤمنين وفاطمه (ع ) مى آمد ودستگيره درب را مى گرفت ومـى فـرمـود: ((السلام عليكم اهل البيت , انما يريد اللّه ليذهب عنكم الرجس اهل البيت ويطهركم تطهيرا)) ((356)) . آنـگـاه پـس از چـنـد روز از رحـلـت پيامبر(ص ), عمر جلو همين خانه آمد وگفت :((لتخرجن او لاحرقنها على من فيها! فقيل يا ابا حفص ! ان فيها فاطمة !! فقال : وان !!)) ((357)) . ***. ايضرم النار بباب دارها ـــــ وآية النور على منارها. اهكذا يصنع بابنة النبى ـــــ حرصا على الملك فيا للعجب . ولست ادرى خبر المسمار ـــــ سل صدرها خزانة الاسرار. ***. در گلشن رسالت , آتش زبانه مى زد ـــــ گل گشته بود خاموش , بلبل ترانه مى زد. در بوستان توحيد, يك ناشكفته گل بود ـــــ گر مى گذاشت گلچين , اين گل جوانه مى زد. من ايستاده بودم ديدم كه مادرم را ـــــ دشمن گهى به كوچه , گاهى به خانه مى زد. گرديده بود همدست , قنفذ با مغيره ـــــ او با غلاف شمشير, اين تازيانه مى زد. ***. امـام مـجتبى (ع ) به مغيره فرمود: ((انت ضربت فاطمة بنت رسول اللّه (ص )حتى ادميتها والقت ما في بطنها)) ((358)) .
مجلس سى وهشتم .
ملاقات امام حسين (ع ) با ابو هرم .
((يا ابا هرم ! ان بني امية اخذوا مالي فصبرت وشتموا عرضي , فصبرت وطلبوادمي فهربت , وايم اللّه لـتقتلني الفئة الباغية وليلبسنهم اللّه ذلا شاملا وسيفا قاطعاوليسلطن اللّه عليهم من يذلهم حتى يكونوا اذل من قوم سبا اذ ملكتهم امراة فحكمت في اموالهم ودمائهم )) ((359)) . حـضـرت حسين (ع ) شب را در ((ثعلبيه )) گذراندند, صبح مردى با كنيه ابوهرم (ابوهره ) خدمت حضرت رسيد وسلام كرد واز اينكه حضرت را در ميان بيابانهاوراهها مى بيند, تعجب مى كند كه چه شـده حـسين بن على (ع ) در اين موقع كه بايد درمكه معظمه باشد, همراه اهل وعيال خود, آواره شده اند, به قول ((تاج نيشابورى )). به روز ترويه محمل ببستند ـــــ خواتين اندر آن محمل نشستند. حرم را از حرم كردند بيرون ـــــ همه سر گشته اندر دشت وهامون . كسانى را كه در عالم پناهند ـــــ برون كردند از بيت خداوند. ***. لذا با تعجب پرسيد: ((من الذي اخرجك عن حرم اللّه وحرم جدك رسول اللّه (ص ))). ((چه كسى شمارا از مكه ومدينه بيرون كرده است ؟
)). امـام (ع ) در پـاسـخ فرمود: اى ابوهرم ! بنى اميه اموالم را گرفتند, صبر كردم ,آبرويم را بردند, صبر كردم , اما اين مرتبه قصد جانم را كرده اند لذا از مدينه خارج شدم (البته حسين (ع ) از مرگ هراسى نـدارد) بـه خدا قسم ! گروه ستمگر مرا خواهند كشت ,اما بعد از اين جنايت , خداوند متعال لباس ذلـت وخوارى را بر آنان مى پوشاندوشمشير برانى را بر آنان حاكم مى كند وافرادى را بر آنان مسلط مى كند كه آنچنان آنان را خوار وذليل نمايد كه از قوم سبا ((360)) ذليل تر مى شوند كه زنى بر آنان حكومت مى كرد وبر مال وجان آنان مسلط بود)).
تحقق پيشگويى سيدالشهدا.
دستگاه بنى اميه مى خواستند با كشتن حسين (ع ) پايه هاى حكومت خودراتقويت كنند در حالى كه انـسـان از راه مـعصيت به جايى نمى رسد, اكنون پايان وانقراض ذلت بار حكومت اموى را بنگريد تا كلام امام حسين (ع ) بهتر روشن شود. ((ابـو العباس سفاح )) اولين خليفه عباسى , در ((حيره )) بر تخت خلافت تكيه زده بود وعده اى از بـنى هاشم وبنى اميه هم اطراف تخت , دور او حلقه زده بودند كه دربان خليفه آمد وگفت : ((مرد سـيـاه چـهـره اى سوار بر اسب , نقاب از چهره بر نمى گيردوخودش را هم معرفى نمى كند, اجازه ورود به مجلس را مى خواهد)). سـفاح گفت : ((اجازه دهيد وارد شود كه وى غلام ما ((سديف ))است )) وقتى سديف وارد مجلس شـد, چهره هايى را اطراف خليفه ديد كه تا ديروز, اطراف خلفاى اموى را گرفته بودند وبراى آنان تـمـلـق وچـاپـلوسى مى كردند ودر كشتن حسين (ع )وزيد ويحيى وديگر اولاد بنى هاشم شركت كـردنـد, امـروز هـم كـه ورق بـر گـشته , ثنا گوى ((سفاح )) شده اند ونان را به نرخ روز وساعت مـى خـورنـد, لـذا بـرخاست واشعارى را درمدح خليفه عباسى وذم خلفاى اموى , انشاد كرد كه به اختلاف نقل شده ولى آنچه راابن الحديد از ابوالفرج نقل كرده , به دو بيت آن بسنده مى كنيم :. واذكرن مصرع الحسين وزيد ـــــ وقتيلا بجانب المهراس . والقتيل الذى بحران امسى ـــــ ثاويا بين غربة وتناس . ((كشته شدن حسين وزيد وحمزه سيدالشهدا(ع )را به ياد آور وفراموش مكن )). ((همينطور كشتن ابراهيم بن محمد كه همه اينها دفن شدند در حال غربت وفراموشى )). ((مـهراس )) نام آبى در احد ومراد حمزه سيدالشهدا(ع )است وقتيل حران ,((ابراهيم بن محمد بن على امام ))است . رنـگ سـفاح , متغير وبدنش دچار رعشه شد يكى از فرزندان ((سليمان بن عبدالملك )) به ديگرى گفت : ((به خدا قسم ! اين غلام مارا به كشتن داد)). سفاح گفت : ((كسى از فرزندان خودرا در اينجا نمى بينم وشما همه راكشتيداينجا بود كه جلادان به مجلس حمله كردند وتمام بنى اميه را كشتند مگر ((عزيزپسر عمر بن عبداللّه العزيز)) كه متوسل بـه ((داوود بـن على )) شد, لذا به خاطر سوابق پدرش , مورد عفو قرار گرفت وسفاح طى دستور العملى به فرمانداران خود دستورداد كه بنى اميه را هر كجا ديديد, بكشيد. وقـتى هم كه سر ((مروان حمار))را نزد سفاح آوردند, سجده اى طولانى كردوگفت : ((الحمد للّه الذي قد قتلت بالحسين (ع ) الفا من بني امية )). ((خدارا شكر كه با كشتن هزار نفر از بنى اميه , انتقام خون حسين (ع )را گرفتم )). ذلت وخوارى بنى اميه حتى دامنگير مردگانشان هم گرديد, ((هشام بن عبدالملك )) كسى است كـه دسـتـور داد جـنـازه زيـد بن على (ع )را آتش بزنندوخاكسترش را به باد دهند, بعد از انقراض بـنـى امـيـه , ((عـمـرو بـن هـانـى )) مى گويد با((عبداللّه بن على )) براى نبش قبور بنى اميه به ((قـنـسـريـن )) رفـتيم , قبر هشام را نبش كرديم وجنازه اورا در آورديم وعبداللّه هشتاد تازيانه به بدنش زد, آنگاه بدن را سوزاندوهمينطور جنازه ((سليمان بن عبدالملك , وليد, وعبدالملك ويزيد بن معاويه )) ((361)) .
روضه .
عصر روز دوم محرم , كاروان ابا عبداللّه (ع ) به كربلا رسيدند, حضرت سؤال فرمود:.
((ما اسم هذه الارض )) ((362)) ؟
فقيل كربلا, فقال (ع ). الـلـهـم انـي اعوذ بك من الكرب والبلا ثم قال : انزلوا, ههنا محط رحالنا ومسفك دمائنا وهنا محل قبورنا)) ((363)) . بار بگشائيد ياران اينجا كربلاست ـــــ آب وخاكش با دل وجان آشناست . بار بگشائيد خوش منزلگهى است ـــــ تا به جنت زين مكان اندك رهى است . ايـنـجـا لحظه نزول اهل بيت است , يك روزهم , روز حركت از اين سرزمين فرامى رسد, اما بين آن روز واين روز, تفاوت زيادى است :. پس از چندى فلك در گردش افتاد ـــــ قضا تير جفايش پرش افتاد. همين زن شد به سوى شام ويران ـــــ بياوردند اشترهاى حيران . به بعضى محمل بشكسته شد بار ـــــ به بعضى بار شد درهاى شهوار. قرة بن قيس مى گويد: ((لما مرت النسوة بالقتلى صحن ولطمن خدودهن به چون زنهارا از كنار قتلگاه عبور دادند, همه گريه كردند وبه صورت زدند)) ((364)) .
مجلس سى ونهم .
كلام امام حسين (ع )به يك رهگذر.
((ان هـؤلا اخـافـونـي وهـذه كـتب اهل الكوفه وهم قاتلي , فاذا فعلوا ذلك ولم يدعواللّه محرما الا انتهكوه بعث اللّه اليهم من يقتلهم حتى يكونوا اذل من فرام الامة )). ((ريـاشـى )) از مـردى كـه نـامـش را ذكر نكرده , نقل مى كند كه آن شخص مى گويدبعداز انجام مـناسك حج , از همسفرانم جدا شده وبه تنهايى راه مى رفتم كه خيمه هايى نظرم را جلب كرد, به طـرف خـيـمـه هـا رفتم تا به خيمه كوچكى رسيدم واز صاحب خيمه سؤال كردم , گفتند خيمه حسين (ع )است جلو خيمه حضرت را ديدم كه نشسته ومشغول خواندن نامه ها مى باشد. اين شخص از اينكه در چنين زمانى حضرت را در چنين مكانى مشاهده مى كند, تعجب كرده است , زيـرا تـصـور مـى كرد كه امام (ع ) بايد الان در مكه معظمه پاسخگوى مسائل دينى مردم باشد, لذا سؤال مى كند. ((بابي انت وامي ! ما انزلك في هذه الا رض القفرا التي ليس فيها ريف ولا منعة )). ((پـدر ومـادرم فـداى شـما باد! چه باعث شده كه به اين سرزمين آمده اى كه نه آب وعلفى براى حيوانات است ونه سنگرى كه خودرا حفظ كنيد؟
)). امام (ع ) در پاسخ فرمود:. ((هؤلا اخافوني وهذه كتب اهل الكوفة وهم قاتلي )). ((ايـنـان مرا ترساندند واين هم نامه هاى مردم كوفه است وهمينها مرا خواهندكشت , اما وقتى مرا كـشـتند وهيچ حرمت الهى نماند مگر آنكه آن را شكستند, خداوندمتعال شخصى را بر آنان مسلط مى كند تا آنان را بكشد واز كهنه حيض هم پست ترخواهند شد)) ((365)) . مـحـقـق مـتتبع ((شيخ فضل علي قزوينى ((قدس سره )) مى فرمايد: ((در بعضى ازنسخ به جاى كـلـمه اخافوني , ((اخوتي )) آمده وظاهرا اين صحيح مى باشد واين ملاقات در ((ذات عرق )) واقع شده است )) ((366)) .
تحقق پيشگويى سيد الشهدا (ع ).
يـكـى از موارد تحقق پيشگويى امام (ع ) تسلط ((حجاج بن يوسف ثقفى ))است كه خباثت وقساوت قلب او شهره آفاق است تا جائى كه ((عمر بن عبدالعزيز)) مى گويد:. ((لـو ان الامـم تـخـابـثـت يـومـا فـاخـرجـت كـل امـة خـبـيـثـهـا ثـم اخـرجـنـا الـحجاج بن يوسف لغلبناهم )) ((367)) . اگر بنا شود كه روزى از هر جمعيتى , خبيث آن معرفى شود وما هم حجاج رابياوريم , بر همه آنان غالب مى شويم )). اميرالمؤمنين (ع ) هم در خطبه 115 نهج البلاغه اشاره به آمدن حجاج مى كند,آنجا كه مى فرمايد:. ((امـا واللّه ! لـيـسـلـطن عليكم غلام ثقيف الذيال الميال , ياكل خضرتكم ويذيب شح متك م , ايه ابا وزحة )). ((بـه خدا قسم ! مردى از قبيله ثقيف بر شما مسلط مى شود كه در راه رفتن , ازروى تكبر لباسهاى خـودرا بـه زمـين مى كشد, اموالتان را نابود مى كند وپيه شمارا آب مى كند, بياور آنچه دارى اى ابا وزحه !)). ((سـيد رضى رحمه اللّه )) مى فرمايد: ((وزحه به معناى جعل وسوسك است كه بدينوسيله حضرت خواسته حجاج را تحقير نمايد)). ((ابن ابى الحديد)) مى گويد: ((وزحه , به معناى خنفسا را از ادبا نشنيده ام ودركتابى هم نديده ام ونمى دانم كه سيد رضى اين را از كجا نقل كرده است )). آنـگاه ابن ابى الحديد در علت اين تعبير, وجوهى را ذكر كرده كه يك وجه آن اين است كه : ((روزى حـجاج , خنفسايى را ديد كه به سجاده نمازش نزديك ميشود, سه مرتبه اين حيوان را طرد كرد, اما بـاز بـر مى گشت تا اينكه آن را گرفت ودردستش فشارداد ودر اثر همين , دست حجاج ورم كرد وبـاعـث مـرگش شد كه گفتند همچنان كه خداوند نمرودرا به وسيله پشه اى به هلاكت رساند, حجاج را هم به وسيله خنفسايى به جهنم واصل كرد)) ((368)) .
جنايات حجاج .
((حـجـاج )) مدت بيست سال از طرف ((عبدالملك بن مروان )) حاكم على الاطلاق عراق بود در اين مدت , تعداد زيادى از شيعيان اميرالمؤمنين (ع ) وعلويون را به شهادت رساند ((سعيد بن جبير, يـحيى بن ام طويل , كميل بن زياد نخعى , قنبر غلام اميرالمؤمنين (ع ) همه به دست اين ملعون به شـهـادت رسـيـدنـد جو اختناق وتبليغات عليه اميرالمؤمنين (ع ) به جايى رسيد كه اگر به كسى نسبت كفر وزندقه مى دادندخوشحالتر مى شد تا اينكه نسبت دوستى على (ع ) بدهند. ((مـسعودى )) نقل مى كند : ((حجاج )), در مدت بيست سال حكومتش , 120 هزارنفررا با شكنجه كشت وهنگام مرگش , پنجاه هزار مرد وسى هزار زن در زندان اوگرفتار بودند, آن هم زندانى كه سـقـف نـداشت واز سرما وگرما محفوظ نبودند حتى آب آشاميدنى زندانيان , مخلوط به خاكستر بود)) ((369)) . در جمعه آخر عمرش هم وقتى كه به نماز جمعه مى رفت , صداى ضجه وناله اى به گوشش رسيد, سـؤال كرد اين صداها از كجاست ؟
! گفتند: صداى زندانيان است كه از سرما وگرما شكايت دارند گـفت : ((اخسؤا فيها ولا تكلمون )) عمرش به جمعه ديگر وفا نكرد ودر سيزدهم رمضان سنه 94, جان به مالك دوزخ سپرد ((370)) .
روضه .
((السلام على المرمل بالدما, السلام على خامس اهل الكسا السلام على غريب الغربا السلام على من بـكته ملا ئكة السما السلا م على الاجساد العاريات , السلام على الدما السائلات السلام على الا عضا الـمـقطعات , السلا م على النسوة البارزات , السلام على الا بدان السليبة السلام على المدفونين بلا اكـفان , السلام على الرؤوس المفرقة عن الابدان السلام على من افتخر به جبرئيل السلام على من نـاغـاه في المهد ميكائيل ,السلام على المقطوع الوتين , السلام على الشيب الخضيب , السلام على الـخـد الـتـريـب ,الـسـلام عـلـى الممنوع من ما الفرات , السلام على اخيه المسموم , السلام على الرضيع الصغير)) ((371)) . زينب چو ديد پيكر آن شه به روى خاك ـــــ از دل كشيد ناله به صد درد سوزناك . كاى خفته خوش به بستر خون ديده بازكن ـــــ احوال ما ببين وسپس خواب نازكن . اى وارث سرير امامت زجاى خيز ـــــ بر كشتگان بى كفن خود نمازكن . برخيز صبح شام شد اى مير كاروان ـــــ مارا سوار بر شتر بى جهازكن .


منبع: کتابخانه سایت مذهبی عاشورای امام حسین علیه السلام