امام خمينى و الگوهاى دين شناختى در مسايل زنان

سيد ضياء مرتضوى

- ۳ -


ميزان ارزش
تا اينجا، سخن از اين رفت كه شخصيت آدمى ، بسته به ارزشها و اعمالى است كه كسب مى كند اما اينكه ميزان ارزش ‍ چيست و ملاك فضيلت كدام است ، موضوعى است كه نيازى به شرح آن نيست و جاى جاى سخنان حضرت امام ، مستقيم و غير مستقيم گوياى ارزشهاى متعالى انسانى و اسلامى و موازين آن است . به اجمال ، تنها اشاره به دو فراز از سخنان آن بزرگوار مى شود؛ يكى در شرح برخى امور كه در رژيم فاسد گذشته به عنوان ارزشهاى واقعى ترويج مى شود، و ديگرى در اشاره به ارزشهاى حقيقى .
وقتى در قشر توده هاى مردم نگاه مى كردى ، در بين زن و مرد هر دو طايفه ، ارزش به لباس بود و به طرز پوشيدن لباس و دوختن لباس و آرايش ، هر كه بهتر لباس مى پوشيد و شيك تر بود در لباس ، ارزشش پيش مردم بيشتر بود و هر زنى كه آرايشش به طرز اروپايى بود و لباسش از آنجا الهام مى گرفت اين پيش زنها هم ارزشش زيادتر بود، البته پيش اكثر، ارزشها همه به امور مادى بود. (83)
پيش از پيروزى انقلاب اسلامى ، در پاريس ، وقتى يكى از خبرنگاران زن به حضور امام مى رسد و مطرح مى كند كه چون امام وى را به عنوان يك زن پذيرفته است ، اين نشان مى دهد كه نهضت ، بر خلاف تبليغات ديگران كه آن را عقب مانده مى شمارند، يك نهضت مترقى است ! حضرت امام ، اشاره مى كنند كه صرف پذيرفتن يك خبرنگار زن دليل بر اين نيست كه اسلام مترقى است و بعد با اشاره به تصور ناصحيح برخى افراد از ترقى ، اضافه مى كنند :
ترقى به كمالات انسانى و نفسانى است و با اثر بودن افراد در ملت و مملكت است ، نه اينكه سينما بروند و دانس بروند. و اينها ترقياتى است كه براى شما درست كرده اند و شما را به عقب رانده اند. (84)
دهم : زن ، آزاد و مسؤ ول در تعيين سرنوشت  
يكى از مهمترين الگوهاى دين شناختى حضرت امام در حوزه مسايل زنان كه در واقع وجهى اساسى در تمايز ميان انديشه و نگاه ايشان و بسيارى از بزرگان ديگرى كه از زبان دين سخن مى گفتند و مى گويند، به شمار مى رود، اصل و محور فراگير و گسترده اى است كه در اينجا با عنوان مسؤ وليت و دخالت در سرنوشت از آن نام مى بريم . اين مهم با توجه به سرفصلها و موضوعات متعددى كه در مصداق يابى آن از منظر انديشه امام وجود دارد مى تواند با تعابير ديگر و يا در چند بخش مجزا مطرح شود. مجال اندك مقاله چاره اى جز شرح اجمالى و پرداختن فهرست گونه به بخشى از عناوينى كه زير مجموعه اين اصل قرار مى گيرند، باقى نمى گذارد. آنچه در اين بخش مورد نظر است عمدتا از وجهه نظر مسؤ وليت عملى زن در دو حوزه فرد و جامعه است و نگاهى به بعد كلامى و مباحث انسان شناختى ندارد. در آن زمينه به همان شرحى كه در محور خوشبختى ، كالاى مشترك ، آمد بسنده مى كنيم . ترديدى نيست و كسى نيز نمى تواند ترديد كند كه زن نيز يكسان با مرد، در سرنوشت خود دخيل است و پاسخگوى عمل خود مى باشد. مدار تكليف و مسؤ وليت ، عبارت است از اراده و اختيار و آزادى عمل از يك سو، و خرد و آگاهى از سوى ديگر. و هر انسانى ، زن يا مرد، در گرو دستاوردها و اكتسابات خود است ، چه خوب و چه بد :
كل نفس بماكسبت رهينه (85)
لها ما كسبت و عليها ما اكتسبت . (86)
در اينها ترديدى نيست و كسى نيز ترديد نكرده است و نيازى به شرح و بسط آن نمى باشد. آنچه در اين مختصر از منظر دين شناسى امام به آن اشاره مى كنيم ، همسانى زن و مرد و مسؤ وليت مشترك آنان در حوزه عمل بانوان بويژه در زمينه هاى حضور اجتماعى مى باشد. مظاهر حضور اجتماعى اعم از تلاشهاى فرهنگى ، آموزشى ، سياسى و هنرى ، تحصيل ، اشتغال و توليدات صنعتى ، كشاورزى و دامى و ديگر فعاليتهاى اجتماعى با حفظ جهات شرعى اختصاص به قشرى يا جنسى خاص ندارد و زنان نيز نه تنها حق پرداختن به آنها را دارند بلكه در بسيارى موارد تكليف دينى و اجتماعى آنان به شمار مى رود و تلاش حضرت امام نيز طى سالهاى مبارزه و پس از آن ، از جايگاه مرجعى بزرگ و رهبرى كه فقط و فقط از موضع احكام دين و تكاليف اسلامى سخن مى گويد، مصروف اين شد كه بانوان را به صحنه آورد و از قيد و بندهاى خرافه اى و محروميتهاى خود ساخته اى كه بر تلاش اجتماعى و نقش آفرينى آنان با توطئه دشمنان و ناآگاهى توسط برخى دوستان بسته شده بود بگشايد و آنان را به مرحله اى از رشد و بالندگى برساند كه در رديف يكى از افتخارات خود و جامعه اسلامى در آغاز وصيت نامه سياسى الهى خويش اعلان كند :
ما مفتخريم كه بانوان و زنان پير و جوان و خرد و كلان در صحنه هاى فرهنگى و اقتصادى و نظامى حاضر و همدوش ‍ مردان يا بهتر از آنان ، در راه تعالى اسلام و مقاصد قرآن كريم فعاليت دارند... و از محروميتهايى كه توطئه دشمنان و ناآشنايى دوستان از احكام اسلام و قرآن بر آنها بلكه بر اسلام و مسلمانان تحميل نمودند، شجاعانه و متعهدانه خود را رهانده و از قيد خرافاتى كه دشمنان براى منافع خود به دست نادانان و بعضى آخوندهاى بى اطلاع از مصالح مسلمين به وجود آورده بودند، خارج نمودند. (87)
اصل همسانى زن و مرد در جايگاه اجتماعى و حضور سازنده و فعال در صحنه هاى مختلف جامعه به عنوان يك انسان مستقل ، امرى نيست كه آشنايان به اسلام بى آلايش و رها از داوريهاى پيش ساخته و تكلفهاى خودساخته ، به آن اذعان نداشته باشند. مفسر عالى قدر، علامه طباطبايى در شرح جايگاه اجتماعى زن در بيانى كلى مى نويسد :
و اما وزنها الاجتماعى : فان الاسلام ساوى بينها و بين الرجل من حيث تدبير شؤ ون الحياه بالاراده و العمل فانهما متساويان من حيث تعلق الاراده بما تحتاج اليه البنيه الانسانيه فى الاءكل و الشرب و غيرها من لوازم البقاء، و قد قال تعالى : بعضكم من بعض (88)، فلها اءن تستقل بالاراده و لها اءن تستقل بالعمل و تمتلك نتاجها كما للرجل ذلك من غير فرق ، لها ما كسبت و عليها ما اكتسبت .
محصول اين بخش سخن علامه اين است كه زن در برآوردن نيازهاى انسانى و اجتماعى خويش با مرد يكسان است و مى تواند مستقلا تصميم بگيرد و مستقلا عمل كند و مالك دستاوردهاى خود است . در نگاه ايشان تنها دو ويژگى در زن است كه طبعا و به مقتضاى آن دو، مسؤ وليتهاى خاصى را متوجه او مى سازد :
احديهما : اءنها بمنزله الحرث فى تكون النوع و نمائه فعليها يعتمد النوع فى بقائه فتختص من الاحكام بمثل ما بختص به الحرث ، و تمتاز بذلك من الرجل . و الثانيه : اءن وجودها مبنى على لطافه البنيه و رقه الشعور، و لذلك اءيضا تاءثير فى احوالها و الوظائف الاجتماعيه المحوله اليها . (89)
آن دو ويژگى ، يكى جايگاه و مسؤ وليت زن در چرخه شكل گيرى وجود آدمى و رشد آن است كه بقاى نسل متكى بر اين جايگاه است و طبعا در تشريع و تنظيم مناسبات اجتماعى به مقتضاى آن و نه بيشتر، احكام و مسؤ وليتهايى را متوجه او مى سازد، و دوم ، ساختار لطافت آميز و ظرافتهاى ادراكى وى است كه به گونه اى در مسؤ وليتهاى محوله به او تاءثيرگذار مى باشد
و شرح آن در بخش ديگرى از همين نوشته با عنوان عاطفه زن ، نقطه عطف زندگى آمده است .
حضرت امام به مقتضاى شناخت همه جانبه و عميقى كه از آموزه هاى دينى دارند به شرحى كه در مقدمه گذشت رسالت خود و انقلاب اسلامى را دستيابى زنان به مقام والاى انسانى مى دانند، به گونه اى كه بتواند در سرنوشت خود دخالت كند :
ما مى خواهيم زن به مقام والاى انسانيت برسد زن بايد در سرنوشت خودش دخالت داشته باشد. (90)
اگر قرآن كريم سرنوشت جوامع را به دست خود آنان مى داند و پيشرفت و تحولات نيك آن را در سايه تلاشهاى آحاد جامعه معرفى مى كند (91) و انحطاط اخلاق و فرهنگ و زوال نعمتها و شكست تمدنها را نيز ناشى از عملكرد خود مردم مى شمارد (92) اين مردم اختصاص به گروهى خاص ‍ ندارد. جلوه اى از اين اصل قرآنى همان است كه در سخنان امام بارها بر آن تاءكيد شده است ؛ از جمله اينكه :
اسلام زن را مثل مرد در همه شؤ ون ، همان طورى كه مرد در همه شؤ ون دخالت دارد، دخالت مى دهد. (93)
حضرت امام چنان كه اشاره شد، دخالت در سرنوشت خود و شؤ ون اجتماعى را نه تنها حق بانوان بلكه تكليف شرعى و به عنوان عمل به وظيفه دينى و اجابت دعوت الهى مى شمارند و اين ، آن الگويى است كه ما را در شناخت بيشتر دين يارى مى دهد و يك عامل اساسى در برترى اسلام در تكريم شخصيت زنان و حمايت از حقوق اجتماعى و سياسى آنان و تاءكيد بر مشاركت و حضور آنان در عرصه هاى مختلف اجتماعى در مقايسه با ديگر مكاتب و نظامها است .
اين بانوان را كى بسيج كرده كه در همه شؤ ون كشور دخالت مى كنند و دخالت بجايى هم مى كنند؟ اينها را كى ، اينها را خدا دعوت كرده است . اينها لبيك براى خدا دارند مى گويند. (94)
پيامبر اكرم (ص ) دعوت خويش را از روز نخست متوجه همه اقشار اجتماعى مى دانست . دومين فردى كه به او ايمان آورد يك زن بود كه تا آخر نيز به پاى ايمان خويش ايستاد و آنهمه فداكارى كرد و نام خويش را به عنوان يكى از چهار زن برگزيده جهان توحيد ثبت نمود. زنان در همه صحنه ها حضور داشتند، حضورى مسؤ ولانه و از سر اداى وظيفه دينى و رسالت ايمانى خود. حضورى كه در پاسخ به نداى پيامبر (ص ) بود. در نخستين بيعتى كه با پيامبر (ص ) پيش از هجرت در عقبه ، از جانب چند نفر از مردم يثرب كه هنوز نام مدينه را نيز به خود نگرفته بود، صورت گرفت ، از زنى به نام هفراء دختر عبيد بن ثعلبه نام برده شده است و در اهميت حضور وى همان بس كه برخى علت نامگذارى آن بيعت به بيعه النساء را همين مى دانند. در بيعت دوم در سال بعد نيز حداقل دو زن حضور داشتند. در بيعت عمومى مردم مكه هنگام فتح آن نيز همه شركت جستند. قرآن كريم نيز به مساءله استقبال زنان از بيعت پرداخته و پيامبر (ص ) را موظف به پذيرش آن كرده است . (95) در جريان هجرت نيز كه يك امر حياتى براى مسلمانان بود، چه در هجرت مخفيانه به حبشه كه از جمع حدود يكصد نفر مهاجران ، نزديك 20 نفر زن شركت داشت ، و چه در هجرت به مدينه ، پيش از هجرت پيامبر (ص ) و پس از آن كه مسلمانان اموال خويش را در مكه نهاده و به دنبال پيامبر روانه مدينه مى شدند و حدود 500 كيلومتر راه را با دشوارى بسيار طى مى كردند.
حضرت امام در باب ضرورت مشاركت بانوان در آنچه كه به سرنوشت جامعه اسلامى مربوط مى شود، در حوزه هاى مختلف اجتماعى بيانات بسيارى دارند كه پرداختن به همه نكات و آموزه هاى آن از مجال بحث بيرون است . آنچه در اين مختصر بازگو مى شود تنها اشاراتى بس كوتاه ، آن هم به بخشى از محورها و عناوين است ، افزون بر آنچه در ساير بخشهاى مقاله آمده است .
مشاركت سياسى :
يكى از محورهايى كه در حضور اجتماعى بانوان ، سخت مورد تاءكيد حضرت امام است ، مساءله مشاركت سياسى آنان مى باشد :
زن بايد در سرنوشت خودش دخالت داشته باشد. زنها در جمهورى اسلامى راءى بايد بدهند. همان طورى كه مردان حق راءى دارند، زنها حق راءى دارند. (96)
همان طورى كه مردها بايد در امور سياسى دخالت كنند و جامعه خودشان را حفظ كنند، زنها هم بايد دخالت كنند و جامعه را حفظ كنند. زنها هم بايد در فعاليتهاى اجتماعى و سياسى همدوش مردها باشند. (97)
آنچه در اين نوشته ، به عنوان محور اصلى دنبال مى شود، اين نكته اساسى است كه حضرت امام اينها همه را از موضع دين و در جايگاه معرفى اسلام بازگو مى كنند. و چهره اى كه از دين و شريعت ترسيم مى كنند جز اين نيست كه بانوان دوشادوش ‍ مردان در عرصه هاى مختلف اجتماعى و شؤ ون زندگى حضور فعال و مسؤ ولانه دارند :
خانمها براى اينكه يك چيزى مثلا دستشان بيايد يك يا فرض كنيد كه صاحب منصب بشوند نمى آيند بيرون خودشان و بچه هايشان را به كشتن بدهند. اين اسلام و قرآن است كه خانمها را آورده است بيرون و همدوش مردها بل جلوتر از مردها وارد در صحنه سياست كرد. (98)
حضور در عرصه سازندگى :
يكى ديگر از صحنه هاى مشاركت فراگير، مساءله سازندگى همه جانبه كشور و جامعه است كه هيچ كس نبايد و نمى تواند ترديد كند كه بدون حضور فعال بانوان جامعه اسلامى بتوان در اين مهم توفيق كامل به دست آورد. در اين خصوص نيز حضرت امام ، تاءكيدهاى زيادى دارند :
همه ملت ايران ، همه ملت ايران ، چه بانوان و چه مردان بايد اين خرابه اى كه براى ما گذاشته اند، بسازند با دست مرد تنها درست نمى شود، مرد و زن بايد با هم اين خرابه را بسازند. (99)
زنان شيردل و متعهد، همدوش مردان عزيز به ساختن ايران عزيز پرداخته چنان كه به ساختن خود در علم و فرهنگ پرداخته اند و شما شهر و روستايى را نمى يابيد جز آنكه در آنها جمعيتهايى فرهنگى و علمى از زنهاى متعهد و بانوان اسلامى ارجمند به وجود آمده است . (100)
حضرت امام اساسا معناى آزادى صحيح بانوان را نيز همين مى شمارند كه آنان بتوانند با حفظ شؤ ون دينى و انسانى خود، در سازندگى كشور نيز نقش ايفا كنند :
امروز زنان در جمهورى اسلامى همدوش مردان در تلاش ‍ سازندگى خود و كشور هستند و اين است معناى آزاد زنان و آزاد مردان ، نه آنچه در زمان شاه مخلوع گفته مى شد كه آزادى آنان ، در حبس و اختناق و آزار و شكنجه بود. (101)
تلاش فرهنگى :
يكى از عرصه هاى حضور اجتماعى كه از منظر دينى ، بانوان وظيفه دارند در آن مشاركت فعال داشته باشند، تلاش در عرصه فرهنگ به معناى وسيع كلمه است . و حضرت امام ، بارها بر اين مهم كه طبعا بخش عمده اى از حيات اجتماعى را در بر مى گيرد تاءكيد كرده اند :
شما مى دانيد كه فرهنگ اسلام در اين مدت مظلوم بود، در اين مدت چند صد سال ، بلكه از اول بعد از پيغمبر سلام الله عليه تا برسد به حالا فرهنگ اسلام مظلوم بود، احكام اسلام مظلوم بودند، و اين فرهنگ را بايد زنده كرد و شما خانمها همان طورى كه آقايان مشغول هستند، همان طورى كه مردها در جبهه علمى و فرهنگى مشغول هستند شما هم بايد مشغول باشيد. (102)
مشاركت در نظارت عمومى :
نظارت فعال و متعهدانه بر آنچه در جامعه اسلامى بويژه در اجزاء نظام اسلامى مى گذرد و تلاش براى حسن جريان امور، وظيفه اى است شرعى و متوجه همه افراد جامعه ، چه زن و چه مرد. زن نيز بايد در نظارت بر امور، خود را مسؤ ول بداند. نظارت مسؤ ولانه علاوه بر آگاهيهاى لازم ، نيازمند حضور فعال و اظهار نظر در مسايل است :
بايد همه زنها و همه مردها در مسايل اجتماعى ، در مسايل سياسى وارد باشند و ناظر باشند؛ هم به مجلس ناظر باشند، هم به كارهاى دولت ناظر باشند، اظهار نظر بكنند. (103)
اين سخن امام ، شعاعى از فرمان قرآن كريم است كه به صراحت پيوند مسؤ ولانه و ايمانى زنان و مردان مؤ من را يادآور مى شود و آنان را عهده دار مسؤ وليت امر به معروف و نهى از منكر مى شمارد، همان گونه مسؤ ول اقامه نماز و اداى زكات و پيروى از خدا و رسول مى داند :
و المؤ منون و المؤ منات بعضهم اولياء بعض ياءمرون بالمعروف و ينهون عن المنكر و يقيمون الصلوه و يؤ تون الزكوه و يطيعون الله و رسوله اولئك سيرحمهم الله ان الله عزيز حكيم . (104)
آرى به گفته قرآن ، اين چنين جامعه اى با چنان پيوندهاى ايمانى و مناسبات اجتماعى مسؤ ولانه و نظارت همه جانبه در كنار انجام ديگر وظايف دينى است كه مورد لطف و عنايت خداوند قرار مى گيرد.
حضور در دفاع و تدارك ميدان نبرد :
تحميل جنگى ناخواسته بر ملت انقلابى ايران ، فرصتى تاريخى را براى بانوان مجاهد و فداكار فراهم آورد كه گوهر وجود ايمانى و ارزشهاى انسانى خويش را به زيباترين و گوياترين شكل به نمايش گذارند و زمينه اى شد كه حضرت امام نيز وجه ديگرى از مشاركت بانوان در مقدرات اساسى جامعه و سرنوشت خويش را بازگو كنند. و اينچنين بود كه يكى از محورهاى اساسى در بيانات حضرت امام درباره جنگ تحميلى و دفاع مقدس را، ضرورت و نحوه حضور بانوان و تلاش جهادى آنان تشكيل مى دهد؛ از آموزش نظامى گرفته تا تداركات جبهه ، تربيت فرزندان و تشويق همسران و بستگان براى حضور در ميدان نبرد، حضور در سپاه و ارتش و حتى حضور خود بانوان در جهاد دفاعى كه مسؤ وليتى مشترك ميان زن و مرد است . و اينها همه از نگاه دينى ، تحليل و استدلالهاى روشن و انكار ناپذيرى دارد.
زنان در صدر اسلام با مردان در جنگها هم شركت مى كردند ما مى بينيم و ديديم كه زنان همدوش مردان بلكه جلوتر از آنان در صف قتال ايستادند، خود و بچه هاى خود و جوانان خودشان را از دست دادند و باز هم مقاومت كردند. (105)
اگر خداى نخواسته زمانى يك هجومى به مملكت اسلامى بشود بايد همه مردم ، زن و مرد حركت كنند. مساءله دفاع اين طور نيست كه تكليف منحصر به فرد باشد يا اختصاص به يك دسته اى داشته باشد، همه بايد بروند و از مملكت خود دفاع بكنند. (106)
من از آنچه تاكنون به همت مردان و زنان با شرف و رزمنده شده است اميد آن دارم كه در بسيج همه جانبه آموزش نظامى و عقيدتى و اخلاقى و فرهنگى با تاءييد خداوند متعال موفق شوند و دوره تعليمات و تمرينهاى عملى نظامى و پارتيزانى و چريكى را شايسته و به طورى كه سزاوار يك ملت اسلامى بپاخاسته است به پايان رسانند. (107)
استدلال بر ضرورت آموزش نظامى توسط بانوان در شكلهاى مختلف آن نيز كاملا روشن است . كما اينكه امام خطاب به جمعى از بانوان مى فرمايند :
اگر دفاع بر همه واجب شد، مقدمات دفاع هم بايد عمل شود. از آن جمله قضيه اينكه ترتيب نظامى بودن ، ياد گرفتن انواع نظامى بودن را براى آنهايى كه ممكن است . اين طور نيست كه واجب باشد بر ما كه دفاع كنيم و ندانيم چه جور دفاع كنيم . بايد بدانيم چه جور دفاع مى كنيم ... البته در آن محيطى كه شما تعليم نظامى مى بينيد بايد محيط صحيح باشد، محيط اسلامى باشد، همه جهات عفاف محفوظ باشد، همه جهات اسلامى محفوظ باشد.(108)
پايان بخش اين محور، سخن ديگرى از حضرت امام در پيش ‍ از پيروزى انقلاب است كه هم تاءكيدى بر مشاركت مسؤ ولانه بانوان در جهاد شرعى است و هم تاءكيدى بر حضور فعال در جامعه و مشاركت در امورى كه به سرنوشت آنان مربوط مى شود :
اين تبليغات كه اگر اسلام پيدا شد مثلا ديگر زنها بايد بروند توى خانه ها بنشينند و قفلى هم درش بزنند كه بيرون نيايند اين چه حرف غلطى است كه به اسلام نسبت مى دهند. صدر اسلام زنها توى لشكرها هم بودند، توى ميدانهاى جنگ هم مى رفتند. (109)
يازدهم : عفاف و حجاب ، دژى تسخيرناپذير  
وقتى از منظر انديشه و نگاه امام خمينى به دين شناسى در حوزه مسايل زنان مى پردازيم ضرورت حفظ شؤ ون و شرايطى كه يك زن مسلمان بايد در حضور اجتماعى و سلوك و رفتار خويش به آن كاملا پايبند باشد، بخوبى آشكار است . همان كه از آن به عفاف و پاكدامنى ، و به حجاب و پوشش ‍ شرعى ياد مى كنيم . انقلاب و مبارزه تا پيروزى هنر امام بود، اما هنر بزرگ و بى بديل امام اين بود كه اين همه را با صيغه دينى و كاملا منطبق بر خواستها و ارزشهاى دينى سامان داد. آوردن بانوان به صحنه انقلاب و ميدان مبارزه بى شك هنر امام بود. اما هنر بى نظير وى آن بود كه آنان را با تاءكيد بر حفظ شؤ ون شرعى به صحنه آورد و در ميدان دفاع از دستاوردهاى انقلاب ، حاضر نگه داشت ؛ تا آنجا كه انقلاب او، انقلاب چادرها نام گرفت . اين حقيقت شيرين از يك منظر جاى شگفتى ندارد چرا كه امام اساسا يكى از اهداف قيام خود را نجات جامعه از فرهنگ بى بند و بارى و زدودن مظاهر هتك كرامت بانوان و آنچه خود امام از آن تعبير به آزادى وارداتى مى كرد بود. (110) هنر امام اين بود كه نه ضرورت حضور اجتماعى و سازنده بانوان در سرنوشت خود و جامعه را فداى يكسويه نگرى و تنگ نظرى به دين و جايگاه زن نمود و نه به عذر مبارزه و حضور بانوان در صحنه هاى مختلف آن ، چارچوبهاى شرعى و شؤ ون مورد نظر شريعت اجتماعى و كرامت انسانى زن مسلمان و حضور سازنده او در جامعه و نقش كامل وى در تعيين سرنوشت خود، تنها با حفظ همه جهات شرعى كه در اينجا از آن با نام عفاف و حجاب ياد مى كنيم ، ممكن است و طبعا و لزوما تحليل شخصيت و ارائه چهره اجتماعى زن مسلمان از منظر دين شناسى امام ، در هر جايگاه و مسؤ وليتى كه قرار مى گيرد، عفاف و حجاب به معناى وسيع و صحيح آن به عنوان يك اصل محورى ، حضور دارد و صد البته كه نه عفاف مى تواند در دايره بسته سليقه اين دين مدار يا سهل انگارى و ولنگارى فكرى و اعتقادى آن توجيه گر، تفسير و تعيين مصداق گردد و نه حجاب بر مدار تنگ نظرى و تعصب بيجاى اين فرد يا آن گروه مى چرخد و نه موم صفت مى تواند هر روز و به دلخواه هر كس به شكلى در آيد. چارچوب شرعى آن مشخص است و هر جا نيز عرف و موضوع حكم شرع باشد، مردم عرف خود را مى شناسند. حضرت امام بارها بر انجام وظايف و مسؤ وليتهاى اجتماعى بانوان تاءكيد ورزيده اند و در عين حال حفظ ساير شؤ ون دينى را يادآور شده اند :
امروز بايد خانمها وظايف اجتماعى خودشان را و وظايف دينى خودشان را بايد عمل بكنند و عفت عمومى را حفظ بكنند و روى آن عفت عمومى ، كارهاى اجتماعى و سياسى را انجام دهند. (111)
امام وظيفه دينى را در جاى ديگر با اشاره به وضعيت مطلوب كنونى در ايران شرح مى دهند :
همان طورى كه مردها بايد در امور سياسى دخالت كنند و جامعه خودشان را حفظ كنند، زنها هم بايد در فعاليتهاى اجتماعى و سياسى همدوش مردها باشند. البته با حفظ آن چيزى كه اسلام فرموده است ، كه بحمدالله امروز در ايران جارى است . (112)
اين جلوه اى از همان سخن اميرالمؤ منين (ع ) است كه حيا و عفت را از صفات و دستاوردهاى ايمان شمرد و جزء سجاياى آزادگان و رسم نيكان دانست :
ان الحياه و العفه من خلائق الايمان و انهما لسجيه الاحرار و شيمه الابرار ؛ (113)
حيا و پاكدامنى ، نشانه آزادگى و جوانمردى و لازمه ايمان است .
ملتى كه آزادى يافته ، لازمه آزادى را حيا و پاكدامنى و رها شدن از فرهنگ بى بند و بارى مى داند. پاكدامنى و حجاب نشانه آزادگى است و مردان و زنان آزاده ، آنانند كه با حيا و پاكدامن باشند. آزادگى ، خاستگاه و سرمنشاء بسيارى صفات نيك و سلوك پسنديده از جمله حيا و خويشتندارى است . اين سخن امام صادق (ع ) است كه حريت را جامع صفاتى مى شمارد كه اگر حتى يكى از آنها در كسى نباشد، خير چندانى در وى نيست ؛ وفادارى ، تدبير، حيا، حسن خلق و در نهايت كه به تعبير امام (ع ) جامع صفات ديگر است ، آزادى :
خمس خصال من لم تكن فيه خصله منها فليس فيه كثير مستمتع ؛ اولها : الوفاء و الثانيه : التدبير، و الثالثه : الحياء و الرابعه : حسن الخلق ، و الخامسه و هى تجمع هذه الخصال الحريه . (114)
حضرت امام در جاى ديگرى مى فرمايد :
بانوان محترم ايران ثابت كردند كه دستخوش اين طور توطئه ها نشده اند و نمى شوند و ثابت كردند كه در دژ محكم عفت و عصمت هستند و جوانان صحيح و نيرومند و دختران عفيف و متعهد به اين كشور تسليم خواهند كرد و هيچ گاه نخواهند در آن راههايى كه قدرتهاى بزرگ براى تباه كردن اين كشور پيش پاى آنها گذاشته بود، به آن راهها نخواهند رفت . (115)
بنابراين ، حفظ جهات شرعى به صورت كامل در همه صحنه هاى حضور اجتماعى به معناى وسيع كلمه ، يك الگوى محورى ، براى دين شناسى در حوزه مسايل زنان از منظر حضرت امام است . حضرت امام ، حتى بانوان را به آموزش نظامى تشويق كرد و آن را در شرايطى واجب شمرد، و يا به عنوان نمونه از عضويت در ارتش يا سپاه پاسداران نهى نكرد اما همواره با تاءكيد بر حفظ جهات شرعى و شؤ ون دينى زن مسلمان . (116)
تكلمه اين محور، سخنى از اميرالمؤ منين (ع ) است ، خطاب به مردم عراق ، آنهم در زمانى كه حضرت در راءس حكومت بودند و شنيده بودند در رفت و آمد برخى زنان و مردان حدود و مرزهاى شرعى و كرامت انسانى بانوان رعايت نمى گردد :
يا اله العراق ! نبئت اءن نساءكم يدافعن الرجال فى الطريق ؛ اءما تستحون ؟! (117)
اى عراقيان ! شنيده ام كه زنان شما در راه با مردان برخورد مى كنند! (و مثلا شانه به شانه مى شوند) آيا شرم نمى كنيد؟!

همين نكته را در گزارش ديگرى كه مرحوم كلينى در كتاب كافى آورده چنين مى خوانيم :
اءما تستحيون و لا تغارون ؟! نساءكم بخرجن الى الاءسواق و يزاحمن العلوج ؛ (118)
آيا شرم نمى كنيد و به غيرت نمى آييد كه زنانتان روانه بازارها مى شوند و با افراد لاابالى و بى ايمان برخورد مى كنند و مى لولند؟!
دوازدهم : تحصيل و تدريس ، فرصتى براى همه  
اسلام ، دين دانش و معرفت ، انديشه و قلم است . جاى جاى اين دين شريف ، دعوت به رشد علمى و تاءكيد بر تحصيل كمالات معرفتى ، آموزشى دادن و دانش آموزى است . تاريخ اسلام ، از نخستين روز آن گواه گويا و انكار ناپذيرى بر اين حقيقت روشن است . آن همه آيات كه به دانش و كمالات معرفتى و پى بردن به رموز عالم و كشف حقايق هستى فرا مى خواند. و آن حجم وسيع متون حديثى كه در باب علم و جنبه هاى مختلف آن ، وارد شده و به مبارزه عليه جهل و عقب ماندگى پرداخته است و آن سيره حسنه و عملكرد افتخارآميز اولياء دين عليهم السلام كه بيشترين تلاش را در گسترش دانش و معرفت و تعميق و توسعه فراورده هاى علمى داشته اند و آن تاريخ علمى مسلمانان تاكنون كه از فرط روشنى هيچ نياز به اشاره نيز ندارد.
اساسا اسلام كه رسالت خود را هدايت مى داند، نمى تواند جز بر مبناى دانش و معرفت ، به رسالت خود جامه عمل پوشد. اسلام كه آدميان را بى هيچ تفاوتى ميان زن و مرد مخاطب سخن و تكليف سازى خويش مى داند عقاب بى بيان را به حكم عقل ، زشت مى شمارد، نمى تواند به دانش و دانايى فرا نخواند. اسلام كه سيادت و استقلال مؤ منان به خويش را طلب مى كند و به عنوان يك اصل فراگير در طول و عرض ، در زمان و مكان ، تاءكيد مى ورزد كه ولن يجعل الله للكافرين على المؤ منين سبيلا (119) كافران را هيچ راه سلطه و سيادتى بر مسلمانان نيست ، جز اين نيست كه كه همه مؤ منان را به جهاد علنى فراگير دعوت كند. اسلام كه حتى رفتارهاى عبادى بندگان را در جهت كسب معرفت و دستيابى به مراحل معرفتهاى درونى و شناخت بيشتر حقيقت هستى و ملكوت آسمانها و زمين مى داند و اساسا، پايه اصلى معراج به هر معنا و شكلى كه باشد چيزى جز دستيابى به حقايقى برتر در جهان ملكوت و در بارگاه قدس ربوبى نيست ، چه اينكه جانمايه اصلى نزول فرشتگان بويژه فرشته وحى ، اتصال بشر به جهان معرفت و عوالم غيب و رمز و رازهايى است كه آدمى جز به مدد ايمان به پيامبران (ع ) و به واسطه وحى ، راه به آنها ندارد، هويت اين دين چيزى جز معرفت و دانش در مراتب مختلف آن و ايمان به حقايق برتر هستى و وفق دادن و هماهنگ ساختن خويش ‍ با آن نيست ، آيا چنين دينى در ذات خود اساسا مى تواند با دانش پذيرى نيمى از مخاطبان خود سازگارى نداشته باشد. اين درست به آن ماند كه گفته شود اين دين با هدايت و ايمان و سعادت جاودانه اين نيمه كارى ندارد! آيا چنين مكتبى هيچ منفعتى در ناآگاهى مؤ منان به خويش دارد. اين درست به آن ماند كه گفته شود اسلام منفعت و بقاى خود را در بى ايمانى مردمان و هدايت نايافتگى آنان مى جويد! نيك در مى يابيم كه چرا حضرت امام خمينى ، شكرگذار و ستايشگر فضايى هستند كه بانوان ما را از عقايد بسته اى كه دانش را در انحصار مردان مى جست نجات بخشيد و همه را دعوت مى كنند كه كاستيهاى گذشته را نيز جبران كنند :
بحمدالله امروز آن بندهايى كه به عقايد ما بسته شده بود رها شد امروز تمام قشرهاى ملت مشغول تربيت و تعليم هستند. بانوان مشغول هستند. الآن بانوان جزو طلاب علوم دينيه در قم و در جاى ديگر هستند و خودشان در هر جا هستند مشغول تربيت و تعليم هستند و اين يك امرى است كه در اين انقلاب تحقق پيدا كرد آن وقت همچو محصور كرده بودند كه براى بانوان هيچ حق قائل نبودند كه حتى در يك مجمع ده نفرى وارد بشوند و مساءله علمى بگويند و مساءله عقيدتى بگويند. امروز اينها مى توانند با همه حفظ جهات اسلام در همه جاى كشور تبليغات بكنند، بلكه در خارج از كشور هم ما بسيار عقب افتاده بوديم در اين امور و امروز بايد تلافى كنيم ، بايد نقيصه ها را رفع بكنيم . (120)
جاى پرداختن به آن همه ادله روشن در تاءكيد اسلام بر ضرورت تحصيل و تدريس دانش و معرفت در رشته هاى مختلف علوم ، بويژه علوم مورد نياز جامعه و بالاخص دانش ‍ هدايت و كمالات معنوى نيست و در اين مجال ، نيازى به بازگو كردن حتى بخش كوچكى از آن نيز نمى باشد. ما نمى توانيم و نبايد اين همه برهانهاى روشن و قطعى را ناديده انگاشته و به صرف وجود برخى متون يا به عذر برخى عوارض ، تحصيل و تدريس را چهره اى مردانه به آن بدهيم و حتى آن را مايه فتنه براى نيمه ديگر احتمال دهيم . اين چيزى جز تحجر و درآميختن سليقه ها و عادات شخصى به دين و ديانت نيست . از اين رو اگر در برخى روايات ، تعليم بانوان به گونه اى مورد نكوهش قرار گرفته و از منع آنان از دانش آموختن سخن گفته اين مضامين حديثى را نمى توانيم بپذيريم . نه موازين حديث شناسى و حديث پذيرى چنين روا مى دارد و نه اصول استنباط و اجتهاد در شريعت مقدس ‍ مى تواند اينها را همراهى كند و نه با مذاق شريعت و دين ، دانش و معرفت همخوانى دارد. اين دسته روايات را بايد به كنارى نهاد يا به گونه اى قابل قبول به تاءويل برد يا اگر چنين وجهى يا توانى نيست ، مسؤ وليت فهم آن را از خود سلب كرد و دانش آن را چنان كه در تعبير بزرگان دانش حديث رواج دارد به صاحبان آن واگذار نمود. براى مبارزه با همين انديشه هاى واپسگرا و در راستاى تشويق به رفع كاستيهاى گذشته و رشد علوم و برشمارى دستاوردهاى انقلاب است كه حضرت امام ، بر يكسانى زن و مرد در تحصيل و تدريس ‍ تاءكيد مى ورزند و الا كيست كه نداند دانش به معناى وسيع آن چهره اى مردانه ندارد و نبايد داشته باشد :
علوم مطلقا، خصوصا علوم اسلامى اختصاص به قشرى دون قشرى ندارد و بانوان محترم ايران در طول انقلاب ثابت نمودند كه همدوش مردان مى توانند حتى در فعاليتهاى اجتماعى و سياسى خدمتهاى ارزشمندى به اسلام و مسلمانان نمايند و در تربيت و تعليم ، جامعه بزرگوار بانوان پيشتاز باشند. (121)
به حكم عقل و به حكم داورى و خواست جوامع ، روشن است كه رعايت تناسب و اولويت بندى در گزينش گرايشهاى علمى و رشته هاى مختلف علوم و احترام به حق انتخاب آحاد جامعه و حفظ مصالح عمومى ، و نكاتى از اين دست ، در گزينش هر كارى و حرفه اى و دانشى دخالت خواهد داشت و اين امرى طبيعى است اما اين به معناى تبعيض در دانش يا اختصاصى كردن علوم نيست بلكه بهره ورى بهينه از فرصتها و امكانات است . حضرت امام در تشويق به توسعه دامنه علوم و تواناييهاى علمى بانوان مى فرمايد :
حالا طورى شده است كه خانمها همدوش با ساير برادران در تحصيل علم و عرفان و فلسفه و تمام شعب علم و ان شاء الله صنعت ، فعاليت مى كنند. (122)
و اينچنين است كه اينك به جز هزاران نفر فارغ التحصيل ، صدها نفر از بانوان ارجمند در حوزه هاى علوم اسلامى به تحصيل و تدريس اشتغال دارند و هزاران نفر از آنان دانش ‍ دين آموخته اند، و اينچنين است كه امروز بيش از نيمى از دانشجويان در مراكز آموزش عالى را دختران و بانوان اين سرزمين اسلامى تشكيل مى دهند. خداى را بر اين حسن توفيق سپاس مى گوييم و درود بيكران اولياى الهى و شهداى عزيز را به روح والاى حضرت امام خمينى مى فرستيم و سلام و تحيت خويش را نثار آن بزرگ مرد در خانه ملكوت مى كنيم .
قم تيرماه 1378
ضميمه : امام خمينى و راهبرد تهاجم 
موضوع زن و مسايل مرتبط با آن ، يكى از محورهاى روشن و عمده تبليغاتى دشمنان اسلام در هجوم به احكام شريعت و ارزشهاى دينى و بدبين كردن ديگران به اسلام مى باشد، كشاندن مسلمانان به موضع انفعالى در دفاع از ارزشها و احكام اسلامى از جمله در موضوع زن و خانواده و تلاش ‍ براى دست شستن از تفسير انسانى اسلامى شخصيت انسانى زن و حقوق و تكاليف وى در شريعت مقدس ، هدفى است كه دشمنان همواره در پى آنند. آنان در حالى خود را داعيه دار دفاع از آزادى و حقوق بانوان مى شمارند كه به شخصيت و حقوق انسانى زن و خانواده بيشترين ستم را روا مى دارند و در شكلى پيشرفته ، بهره كشى از وى و استفاده ابزارى از تواناييها و جاذبه هاى او را بى پروا تبليغ و حمايت مى كنند. انديشه اى كه در درون آن چنين رفتارى با زن و خانواده شكل مى گيرد و در عين حال داعيه انسان مدارى را دارد، فرسنگها از حرمت واقعى انسان و ارزشهاى وجودى وى فاصله دارد و سخت شايسته نقادى و افشاگرى علمى مى باشد. بنيانهاى فكرى فرهنگى آنچه در غرب به عنوان شخصيت و حقوق زن مطرح است ، بايد مورد هجوم انديشه هاى متعالى و انسان ساز اسلامى قرار گيرد و ناكارآمدى آن در سعادتمند ساختن انسان ، برملا گردد. و اين رسالتى است كه بر دوش متفكران و عالمان و محافل علمى ، فرهنگى سنگينى مى كند.
سياست تهاجم همه جانبه به دشمن از جمله در زمينه مسايل فرهنگى و سياسى ، يكى از راهبردهاى اساسى و از اصول مبارزاتى حضرت امام خمينى مى باشد. اين اصل برخاسته از رهنمودهاى قرآن و سنت است كه مسلمانان را به ايستادگى در مقابل دشمن و پيش دستى در هجوم به بنيانهاى فكرى ، فرهنگى ، سياسى و توان نظامى او فرا مى خواند و از برخورد انفعالى و ضربه پذيرى باز مى دارد. آنچه مى خوانيد تحليلى كوتاه در همين زمينه است كه به تناسب موضوع اصلى كتاب ، يك مساءله مهم فرهنگى به شمار مى رود، به عنوان ضميمه ارائه مى گردد.
اين نوشته ، نخست در سال 1373 در ويژه نامه روزنامه جمهورى اسلامى به مناسبت سالگرد رحلت حضرت امام خمينى انتشار يافت و اينك همراه با اصلاحاتى به انگيزه تاءكيد بر رسالت ياد شده در حوزه مسايل فرهنگى ، تقديم مى گردد.
قم سيد ضياء مرتضوى
30 آذر 1378 12 رمضان 1420
اشاره 
براى آنان كه زندگى ، مبارزه و رهبرى حضرت امام خمينى (قدس سره ) را پى مى گيرند اصل راهبردى تهاجم يكى از عناصر اصلى و جزء راهبردهاى كلان در انديشه مبارزاتى ، رهبرى و پيروزى امام خواهد بود. در تحليل و ارزيابى حركت پيروزمند امام ، دريافتهاى خرد و كلان بسيارى خواهيم داشت كه بايد سياست تهاجم را از بخشها و محورهاى اوليه آن شمرد. اين مبارزات چه پيش از پيروزى و چه پس از آن ، به روشنى نشان مى دهد كه امام با استراتژى تهاجم به دشمن و بنيانهايى كه بر آن استوار است توانست همواره از موضعى برتر، انقلاب را تا سر منزل پيروزى و پس از آن در مقابله با آنچه پيش آمد، رهبرى نمايد. بنيه هاى فكرى ، فرهنگى ، سياسى ، اقتصادى ، نظامى همواره دستخوش ‍ حملات هجومى خط و حركت مبارزاتى امام بوده است و اساسا بينش لزوم بنيانگذارى حكومت اسلامى ، بر همين اصل نيز استوار است .
حركت پيروزمند انقلاب اسلامى و برپايى جمهورى اسلامى در پيدايش خود مبتنى راهبرد تهاجم بوده است و در بقاء و ادامه آن نيز هماره نيازمند اين اصل است . عدول از راهبرد تهاجم و كشاندن يا كشيده شدن به مواضع تدافعى و انفعالى به هر ميزان و در هر زمينه ، به همان فراخور، به مثابه برگشت از يك اصل فراگير است كه شكست و درماندگى را در پى خواهد داشت .
در رهنمودهاى دينى و نيز سيره عملى اولياى دين (صلوات الله عليهم ) شاهد عنايت ويژه اى به اصل مذكور مى باشيم . آنچه بر اهميت موضوع مى افزايد گستره اصل راهبردى تهاجم در بخشهاى مختلف نظامى ، سياسى ، فرهنگى و اقتصادى مى باشد. استقراى كامل رهنمودهاى ياد شده و نيز پرداختن به آنچه امام در طول تاريخ زندگى انقلابى و حيات سياسى خويش در اين زمينه بر جاى گذاشته است نمى تواند، انگيزه اين تحليل كوتاه باشد چرا كه نياز به فرصت و حوصله اى بسيار بيش از اين است . هدف فقط آوردن برخى نمونه ها و توجه دادن به فرايند كم توجهى يا برگشت از راهبرد تهاجم مى باشد. انقلاب اسلامى حركتى پيشرو است . اين حركت همواره سدها و موانع و تنگناهاى بسيارى را در پيش روى خواهد داشت . در كنار بسيارى عوامل ديگر، ويژگى هجومى آن است كه مى تواند اينها را از سر راه بردارد. اگر اين حركت مقدس ويژگى مذكور را از دست بدهد نه تنها روبه رو شدن با تهاجم طرف مقابل كه دنياى استكبار است امرى طبيعى خواهد بود بلكه به شبيخون همه جانبه اى گرفتار خواهد آمد و آن وقت ديگر حتى فرصت دفاع نيز نخواهد ماند چرا كه دفاع نيز نيازمند انديشه و تدبير است و در يك شبيخون ، گاه نه تنها جايى براى تفكر باقى نخواهد ماند، بلكه فرصت فرار نيز از دست مى رود. امام از نخستين روزهاى مبارزه تا روزهاى پيروزى و از گامهاى نخست پيروزى تا سالهاى پس از آن ، رهبرى مبارزان امت و امت مبارز را از اين موضع پى گرفت چرا كه يك انقلاب نمى تواند تنها در لاك دفاعى خود فرو رود، آن هم انقلابى كه فلسفه وجودى آن نشر توحيد و مبارزه با شرك و ظلم و ستم جهانى و رويارويى با سران كفر و استكبار است . حضرت آيت الله خامنه اى درباره اين ويژگى مبارزات امام ، سالها پيش فرازى بس گويا و دلنشين دارد :
در سالهاى آخر اختناق ، اين راهنماييها شتاب ، قاطعيت و صراحت پيامبرانه اى گرفته بود بر همه نظرات و سليقه ها، بر همه ترديدها و دودليها، بر همه ضعفها و سستى ها فائق مى آمد و در ميان كوهى از مشكلات ناباوريها و ناتوانيها راهى به وسعت عبور يك ملت مى گشود... و به كجا مى رفت كاروان انقلاب ، اگر اين رهبرى الهى نمى بود و اين ناطقه الهى نمى گفت ؟ (123)