نبوت از ديدگاه امام خمينى

مؤ سسه تنظيم و نشر آثار امام

- ۶ -


فصل ششم : مقاصد رسالت انبيا
خداشناسى
بسط توحيد
آنچه كه انبيا براى او مبعوث شده بودند و تمام كارهاى ديگر، مقدمه آن است ((بسط توحيد)) و شناخت مردم از عالم است . ارائه عالم به آنطورى كه هست ، نه به آن طورى كه ما ادراك مى كنيم . و دنبال اين بودند كه همه تهذيب ها، تعليم ها و همه كوششها در اين باشد كه مردم را از اين ظلمتكده هايى كه همه عالم ظلمت است ، نجات بدهند و به نور برسانند غير حق تعالى نور نيست ؛ همه ظلمتند. و اگر چنانچه ما از اين حجابهاى ظلمانى بيرون برويم و همين طور اگر موفق بشويم از حجابهاى نورانى هم بيرون برويم و همه حجابها را خرق كنيم ، آن وقت حق را به همه صفات و اسمايش مشاهده مى كنيم و غير او كسى نيست ، سراب است . البته به آن معناى كاملش ، نادرى از اولياى خدا به تبع انبيا موفق شدند و ديگران مراتب پايين تر را تا برسد به ما كه هيچ .
بيانات امام در جمع مسئولان لشكرى و كشورى - صحيفه نور جلد:19 - صفحه :171 - تاريخ سخنرانى :30/3/64.
تحقق مكتب الوهيت و ايده توحيد
والاترين و بالاترين و ارزشمندترين - مقصدى است و مقصودى - است - كه از صدر عالم در ازل ، و از پس اين جهان تا ابد عرضه شده است و خواهد شد. و آن مكتب الوهيت به معنى وسيع آن و ايده توحيد با ابعاد رفيع آن است كه اساس ‍ خلقت و غايت آن در پهناور وجود و در درجات و مراتب غيب و شهود است ؛ و آن در مكتب محمدى - صلى الله عليه و آله و سلم - به تمام معنى و درجات و ابعاد متجلى شده ، و كوشش تمام انبياى عظام - عليهم سلام الله - و اولياى معظم - سلام الله عليهم - براى تحقق آن بوده و راهيابى به كمال مطلق و جلال و جمال بى نهايت جز با آن ميسر نگردد، آن است كه خاكيان را بر ملكوتيان و برتر از آنان شرافت داده و آنچه براى خاكيان از سير در آن حاصل مى شود، براى هيچ موجودى در سراسر خلقت در سر و علن حاصل نشود.
وصيتنامه امام به مناسبت حلول سال نو - صحيفه نور جلد:21 - صفحه :203 - تاريخ سخنرانى :15/3/68.
نشر توحيد و معارف الهى
عمده مقصد و مقصود انبياى عظام و تشريع شرايع و تاءسيس احكام و نزول كتابهاى آسمانى ، خصوصا قرآن شريف جامع - كه صاحب و مكاشف آن نور مطهر رسول خدا ختمى - صلى الله عليه و آله - است . نشر توحيد و معارف الهيه و قطع ريشه كفر و شرك و دوبينى و دوپرستى بوده ، و سر توحيد و تجريد در جميع عبادات قلبيه و قالبيه سارى و جارى است .
آداب الصلوة - صفحه 298.
معرفت حق ، آرمان اصلى وحى
آرمان اصلى وحى اين بوده است كه براى بشر معرفت ايجاد كند، معرفت به حق تعالى ، در راس همه امور اين معناست . اگر تزكيه گفته شده است و دنبالش تعليم گفته شده است ، براى اين است كه نفوس تا تزكيه نشوند نمى توانند برسند.
بيانات امام در جمع مسئولان لشكرى و لشكرى - صحيفه نور جلد:19 - صفحه :143 - تاريخ سخنرانى :29/1/64.
معرفة الله ، تمام مقصد انبيا
تمام مقاصد انبيا، برگشتش به يك كلمه است و آن معرفت الله ، تمام مقدمه اين است ؛ اگر دعوت به عمل صالح شده است ، اگر دعوت به تهذيب نفس شده است ، اگر دعوت به معارف شده است ، تمام برگشتش به اين است كه آن نقطه اصلى را كه در فطرت همه انسانها هست ، حجاب را بردارند تا انسان برسد به آن ، و آن معرفت حق است ، مقصد عالى همين است .
پيام امام در جمع رؤ ساى سه قوه - صحيفه نور جلد:20 - صفحه :156 - تاريخ سخنرانى :1/1/65.
حقيقت توحيد، غايت نبوات
جميع مقاصد كتاب الهى برگشت به مقصد واحد كند و آن ((حقيقت توحيد)) است ، كه غايت همه نبوات و نهايت مقاصد همه انبياى عظام - عليهم السلام - است .
آداب الصلوة - صفحه 298.
قرآن و احاديث مشحون از معرفة الله
نظر در ذات براى اثبات وجود و توجيه و تنزيه و تقديس آن ، غايت ارسال انبيا و آمال عرفا بوده ؛ و قرآن كريم و احاديث شريفه مشحون از علم به ذات و كمالات و اسما و صفات ذات مقدس است ، و ملحدين اسما را حق تعالى فرموده . و هيچ كتابى از كتب حكما و متكلمين بيشتر از كتاب الهى و كتب معتبره اخبار، و مثل اصول كافى و توحيد شيخ صدوق ، غور در اثبات ذات و اسما و صفات ننمودند.
چهل حديث - صفحه 192 - 193.
الهى شدن عالم ، هدف بعثت
تمام انبيا كه مبعوث شده اند، تمام كتب آسمانى كه آمده اند، براى اين است كه اين انسان را از اين بتخانه بيرونش بياورند و اين بت را بشكنند و خداپرست بشوند، همه انبيا آمدند براى اينكه اين عالم را عالم الهى اش كنند بعد از اينكه يك عالم شيطانى است ، يك عالمى است كه حكومت ، حكومت شيطان است .
تفسير سوره حمد - صفحه 51.
شناساندن حق به جميع اسما و صفات
رسول اكرم و ساير انبيا نيامدند كه اينجا حكومت تاءسيس كنند، مقصد اعلا اين نيست ؛ نيامدند كه اين جا عدالت ايجاد كنند، آن هم مقصد اعلا نيست ، اينها همه مقدمه است . تمام زحمتها كه اينها كشيدند - چه - از حضرت نوح گرفته ، از حضرت ابراهيم گرفته تا آمده است اينجا، (به ) رسول اكرم رسيده است ، تمام مشقتهايى كه كشيدند و كارهايى كه كردند، مقدمه يك مطلب است و او معرفى ذات مقدس حق . (است ) كتابهاى آسمانى هم كه بالاترينش كتاب قرآن كريم است ، تمام مقصدش همين است كه معرفى كند حق تعالى را با همه اسماء و صفاتى كه دارد.
بيانات امام در جمع رؤ ساى سه قوه - صحيفه نور جلد:20 - صفحه :156 - تاريخ سخنرانى :19/8/66.
برچيدن حجاب از جلوه ازلى
بعثت انبيا براى برچيده استتار - است - از جلوه جمال ازلى - جلت عظمته است .
شرح حديث عقل و جهل - صفحه : 132.
حصول لقاء الله
تمام شرايع و اديان و تمام احكام و اخلاق و معاملات و هدايات و نهايات و ارتياضات براى تهيه حصول لقاء الله است ، و آن مقصد اصلى از همه چيز است .
شرح حديث عقل و جهل - صفحه :298
توجه دادن فطرت به كمال مطلق و انقطاع نفس از عالم طبيعت
تمام احكام الهى به طريق كلى به دو قسمت منقسم شود كه يكى اصلى و استقلالى ، و ديگر فرعى و تبعى است ، و جميع دستورات الهيه به اين دو مقصد، يا بى واسطه يا با واسطه رجوع كند:
مقصد اول : كه اصلى است و استقلالى ، توجه دادن فطرت است به كمال مطلق ، كه حق - جل و علا - و شئون ذاتيه و صفاتيه و افعاليه اوست كه مباحث مبداء و معاد و مقاصد ربوبيات ، از ايمان بالله و كتب و رسل و ملائكه و يوم الآخره ، و اءهم و عمده مراتب سلوك نفسانى و بسيارى از فروع احكام از قبيل مهمات صلاة و حج ، به اين مقصد مربوط است ، يا بى واسطه يا با واسطه .
مقصد دوم : كه عرضى و تبعى است ، تنفر دادن فطرت است از شجره خبيثه دنيا و طبيعت ، كه ام النقايص و ام الامراض است .و بسيارى از مسائل ربوبيات ، و عمده دعوتهاى قرآنى و مواعظ الهيه و نبويه و لويه ، و عمده ابواب ارتياض و سلوك ، و كثيرى از فروع شرعيات از قبيل صوم و صدقات واجبه و مستحبه ، و تقوا و ترك فواحش و معاصى به آن رجوع كند.
شرح حديث عقل و جهل - صفحه :79
رهانيدن نور فطرت از ظلمات جهل
آن دو فطرت الهيه يكى تنفر از نقص و ناقص است ؛ و دوم عشق به كمال و كامل است . و اين دو، كه يكى اصلى ذاتى و ديگرى تبعى ظلى است ، از فطرتهايى است كه تمام عائله بشرى بدون استثناى احدى بدان مخمرند؛ و در جميع سلسله بشر، با اختلاف عقايد و اخلاق و طبايع و امزجه و امكنه و عادات در بدوى و حضرى و وحشى و متمدن و عالم و جاهل و الهى و طبيعى ، اين دو فطرت مخمر است ؛ گرچه خود آنها از آن مختلف باشند و در تشخيص كمال و نقص و كامل و ناقص ‍ مختلف باشند. آن وحشى خوانخوار آدمكش كمال را به آن داند كه غلبه پيدا كند به جان و عرض مردم ؛ و خوانخوارى و آدمكشى را كمال تشخيص داده و بدان صرف عمر كند. و آن دنيا طلب جاه و مالخوار كمال را به مال و جاه داند و عشق به آن دارد.
بالجمله ، صاحب هر مقصدى مقصد خويش را كمال و صاحب آن مقصد را كامل داند، و عشق به آن دارد و از غير آن متنفر است . انبيا - عليهم السلام - و علماى بالله و اصحاب معرفت آمدند تا مردم را از احتجاب بيرون آورند و نور فطرت آنها را از ظلمات جهل خلاصى دهند و به آنها كامل و كمال را بفهمانند. و پس از تشخيص كمال و كامل ، توجه به آن و ترك غير محتاج به دعوت نيست ، بلكه نور فطرت ، خود بزرگترين راهنماهاى الهى است كه در تمام سلسله بشر موجود است .
آداب الصلوة - صفحه : 117
بسط معرفة الله اقبال به حق و اغراض از ماسوى
تمام دعوتهاى حقه الهيه و شرايع كامله ربانيه - چه در كشف حقايق توحيد و سراير تفريد و تجريد،و چه در بسط فضايل و محاسن اخلاقيه ، و چه در تشريع احكام الهيه - بيرون از مقصد كه يكى مقصود بالذات و بالاستقلال است و ديگرى مقصود بالعرض و بالتبعيه است ، نيست .
آنچه مقصد ذاتى و غايت بعثت و دعوت انبيا - عليهم السلام - و مجاهدت و مكاشفت كمل و اوليا - عليهم السلام - است آن است كه انسان طبيعى لحمى حيوانى بشرى ، انسان لاهوتى الهى ربانى روحانى شود، و افق كثرت به افق وحدت متصل شود، و آخر و اول پيوند به هم شود، و اين كمال حقيقت معرفت است كه در حديث شريف قدسى به آن فرمايد: ((كنت كنزا مخفيا فاحببت ان اعرف ، فخلقت الخلق لكى اعرف )). در حديث شريف فرمايد: ((اول الدين معرفته ))(211).
و تمام اعمال قلبيه و قالبيه و افعال روحيه و جسديه براى حصول اين مقصد مقدس است ، و به غايت بسط معارف الهيه است . و چون اين مقصد ذاتى استقلال حاصل نشود مگر به دو امر: يكى ((اقبال )) به سوى خداى تعالى ، و ديگر ((ادبار)) از غير حق تعالى و اعراض از ما سوى ؛ از اين جهت كليه دعوتهاى الهيه يا دعوت بر اقبال به سوى حق تعالى است ، يا دعوت (به ) اعراض ‍ از غير اوست .
و كليه اعمال قلبيه و قالبيه و ظاهره ، و باطنه يا نفس اقبال بر خدا و يا اعانت به آن كند، و يا اعراض از ما سوى الله است يا معين آن است .
شرح حديث - صفحه : 297 -298
الهى كردن همه امور
آن چيزى كه انبيا مى خواستند اين بود كه همه امور را الهى كنند. تمام ابعاد عالم را و تمام ابعاد انسان را كه خلاصه عالم است ، عصاره عالم است ، انبيا براى اين آمدند كه همه اينها را الهى كنند؛ يعنى انسان كه خلاصه (و) عصاره همه عالم است ، يك انسان الهى بشود كه وقتى كه هر كارى مى كند روى جنبه الهيت بكند. انبيا اينطور بودند كه معاشرتهايشان هم جنبه الهى داشته است ، ازدواجهاشان هم جنبه الهى داشته ، همه چيزهايشان ، هر جهتى كه ما به نظرمان يك جهت مادى حيوانى هست آنها اين جنبه را انسانى ، اين جنبه را الهى كرده اند. اگر جنگ مى كنند، جنگ هايشان الهى است و براى اوست ، اگر صلح مى كنند، صلح شان هم الهى است و براى اوست در مقابل طاغوت ، يك جنبه الهى در مقابل طاغوت است . طاغوت همه چيزش مادى است ، شيطانى است ، معنويات را هم مى كشد طرف ماديات و طرف دنيا، لكن آنها كه تابع دستورات الهى هستند، همين مادياتى كه همه از آن استفاده مى كنند همين ماديات را با يك صورت معنويت به آن مى دهند، با جنبه معنويت به اينها نگاه مى كنند، همه عالم را به جنبه الهيت نگاه مى كنند، همه را مظاهر خدا مى دانند.
بيانات امام در جمع دانشجويان - صحيفه نور جلد:7 - صفحه :59 - 60 - تاريخ سخنرانى :16/3/58.
توجه به جنبه الوهيت انبيا
آن چيزى كه در قرآن است آن جنبه الوهيتش است ، هميشه هر چيزى طرح شده به جنبه الوهيت طرح شده است ، همه چيز در آن است اما به جنبه الوهيتش اسلام براى خدمت به خدا آمده است . انبيا خدمه خدا هستند و براى خدا آمده اند و براى توجه دادن همه موجودات اينجا و همه انسانهاى اينجا به خداى تبارك و تعالى .
بيانات امام در جمع استادان دانشگاه - صحيفه نور جلد:8 - صفحه :8 - تاريخ سخنرانى : 13/4/58.
انسان سازى
انسان ، موضوع انبيا
اگر براى هر علمى موضوعى است ... علم همه انبيا هم موضوعش ((انسان )) است و اگر براى هر دولتى برنامه اى است ، برنامه رسول اكرم - صل الله عليه و اله وسلم - را مى شود گفت همان سوره اى كه در اول وارد شده است آن برنامه رسول خداست : ((بسم الله الرحمن الرحيم . اقراء باسم ربك ، اقراء باسم ربك الذى خلق ، خلق الانسان من علق ، اقراء و ربك الاكرم الذى علم بالقلم ، علم الانسان مالم يعلم )).(212)
تمام انبياء موضوع بحثشان ، موضوع تربيتشان ، موضوع علمشان انسان است . آمده اند انسان را تربيت كنند، آمده اند اين موجود طبيعى را از مرتبه طبيعت به مرتبه عالى مافوق الطبيعه ماوفوق الجبروت برسانند. تمام بحث انبيا در انسان است . از اول ، هركس هر يك از انبيا كه مبعوث شدند، مبعوث شدند براى انسان و براى تربيت انسان .
بيانات امام در روحانيون حوزه قم - صحيفه نور جلد:7 - صفحه :223 - تاريخ سخنرانى :7/4/58
كتب انبيا، كتب انسان سازى
انبيا آمدند كه ما را هوشيار كنند، تربيت كنند. انبيا براى انسان آمده اند و براى انسان سازى آمده اند، كتب انبيا كتب انسان سازى است . قرآن كريم كتاب انسان است . موضوع علم انبيا انسان است هر چه هست با انسان حرف است ، انسان منشاء همه خيرات است و اگر انسان نشود منشاء همه ظلمات است . در سر دو راهى واقع است اين موجود، يك راه ، راه انسان ، يك راه ، راه منحرف از انسانيت تا از چه حيوانى سر بيرون بياورد...
انبيا آمدند كه بفهمانند به ما كه قضايا چه هست . ما همه حيران ، سرگردان ، همه عالم سرگردانند نمى دانند قضايا چيست ، اينهايى كه ادعاى انسان شناسى و اسلام شناسى مى كنند ادعاست . كى انسان را مى شناسد و كى اسلام را؟ يك پرده هايى ، يك ورقهاى بسيار مختصرى از انسان ، يك ورقهاى بسيار مختصرى از اسلام وقتى كه كسى بشناسد خيال مى كند انسان را شناخته ، اسلام را شناخته .
انسان (را) به معناى حقيقى انسان ، به آن معنايى كه انسان است جز ذات مقدس ‍ حق و آنهايى كه ملهمند به الهام او، كسى نمى شناسد.
بيانات امام در روحانيون حوزه قم - صحيفه نور جلد:7 صفحه :224 - تاريخ سخنرانى :7/4/58.
اقامه عدل و تربيت انسان
انبيا همه آمدند آدم را درست كنند، همه يك نبى نيامده است كه مقصدش اين معنا نباشد كه انسان را اصلاح كند.
اقامه عدل همان درست كردن انسانهاست ، عدل يك چيزى نيست الا اينكه از انسان صادر شود و ظلم همان است كه از انسان صادر بشود. اقامه عدل تحول دادن ظالم به عادل است ، تحول دادن مشترك به مؤ من است .
تفسير سوره حمد 129.
مقصد اصلى رسالت انبيا
نهضت هايى كه به وسيله انبيا و اوليا - عليهم السلام واقع شده است ، قابل مطالعه است ما كه تابع مكتب انبيا هستيم بايد آن نهضتها را مطالعه كنيم و بفهميم نهضت چه بوده است ، براى چه بوده است ... آيا فقط اين بوده است كه دست ستمكاران را كوتاه كنند ؟ آيا دعوت انبيا فقط براى اين بوده است كه مزاحمين با مستضعفين را كنار بزنند و همين كه غلبه بر آنها كردند و كار را به پيروزى و راندن آنها رساندند كار تمام است ؟ آيا مقصد انبيا اين است كه ظالم نباشد فقط؟ يامقصد بالاتر از اين است ؟...انبيا آمده اند تا مردم را، تا جامعه را ترتيبى بدهند كه رفاه زندگى مادى آنها باشد؟ مقصد انبياء اين بوده است كه مستكبرين بروند و مستضعفين به نواى دنيا برسند؟ يا مقصد بالاتر از اينهاست ؟ مقصد انبيا دنيا بوده است ؟ اينهمه انبيا آمده اند و دعوت كردند و كشته شدند، جنگها كردند و زحمتها كشيدند، فقط براى اين بود كه مستكبرين را كنار بزنند و توده هاى مردم را براى آنها رفاه حاصل كنند؟ يا مقصد بالاتر از اينهاست ؟ خداى تبارك و تعالى كه انبياء را فرستاده است ، براى تعمير دنيا فقط فرستاده است ؟ يا مقصد بيشتر از اينهاست و بالاتر از اينهاست ؟... رفتن مستكبرين مقدمه است ، رفاه مستضعفين يكى از مقاصد اسلام است ... مكتب اسلام يك مكتب مادى نيست ، يك مكتب مادى معنوى است . ماديت را در پناه معنويت اسلام قبول دارد، معنويات ، اخلاق ، تهذيب نفس . اسلام براى تهذيب انسان آمده است . براى انسان سازى آمده است . همه مكتب هاى توحيدى براى انسان سازى آمده اند.
بيانات امام در جمع پاسداران - صحيفه نور جلد:7 - صفحه :15 - 16 - تاريخ سخنرانى :8/3/58.
تبديل انسان طبيعى به انسان الهى
تمام دعوتهاى حقه الهيه و شرايع كامله ربانيه - چه در كشف حقايق توحيد و سراير تفريد و تجريد، و چه بسط فضايل و محاسن اخلاقيه ، و چه در تشريع احكام الهيه - بيرون از دو مقصد كه يكى مقصود بالذات و با استقلال است و ديگرى مقصود بالعرض و بالتبعيه است ، نيست .
آنچه مقصد ذاتى و غايت بعثت و دعوت انبيا - عليهم السلام - و مجاهدت و مكاشفت كمل و اوليا - عليهم السلام است ، آن است كه انسان طبيعى لحمى حيوانى بشرى ، انسان لاهوتى الهى ربانى روحانى شود، و افق كثرت به افق وحدت متصل شود.
شرح حديث عقل و جهل - صفحه : 297.
به فعليت رساندن انسان
اساس عالم بر تربيت انسان است ، انسان عصاره همه موجودات است و فشرده تمام عالم است و انبيا آمده اند براى اينكه اين عصاره بالقوه را بالفعل كنند و انسان يك موجودى الهى بشود كه اين موجود الهى تمام صفات حق تعالى در اوست و جلوه گاه نور مقدس حق تعالى است .
بيانات امام در جمع نمايندگان كشورى - صحيفه نور جلد:14 - صفحه :103 - تاريخ سخنرانى :7/12/59.
نشان دادن راه كمال مطلق
پيغمبرها براى همين آمده بودند كه مردم را هدايت كنند به آن راهى كه مى رسند به آن كمال مطلق و از اين حيرتها و از اين سرگشتگيها نجات پيدا مى كنند، براى نجات انسان است از اين ظلمت طبيعت به نور، بلكه از حجابهاى نور و ظلمت براى ماوراى اينها.
بيانات امام در جمع روحانيون و ائمه جماعات - صحيفه نور جلد:12 - صفحه :232 - تاريخ سخنرانى :15/4/59.
ساختن انسان جامع
اسلام براى اين انسانى كه همه چيز است يعنى از طبيعت تا ماوراى طبيعت تا عالم الوهيت مراتب دارد، اسلام تز دارد، برنامه دارد اسلام ، اسلام مى خواهد انسان را يك انسانى بسازد جامع ، يعنى رشد به آنطور كه هست بدهد - از - حظ طبيعت دارد، رشد طبيعى به او بدهد؛ حظ برزخيت دارد رشد برزخيت به او بدهد؛ حظ روحانيت دارد، رشد روحانيت به او بدهد؛ حظ عقلانيت دارد، رشد عقلانيت به او بدهد، حظ الوهيت دارد، رشد الوهيت به او بدهد. همه خظوظى كه انسان دارد و به طور نقص است ، الان نرسيده است ، اديان آمده اند كه اين ميوه نارس را رسيده اش كنند، اين ميوه ناقص را كاملش كنند.
بيانات امام در مورد نقش انسان ساز مكتب اسلام - صحيفه نور جلد:2 - صفحه :155 - تاريخ سخنرانى :22/7/57.
راهنمايى به مقام والاى انسانى
انسان حيوان نيست ، انسان يك موجودى است كه در طرف سعادت به بالاترين مقام مى رسد، در طرف كمال به بالاترين مقام موجود - است - مى رسد و اگر انحراف داشته باشد از پست ترين موجودات پست تر است . انبيا كه ديدند مردم در هلاكت هستند از حيث اخلاق ، از حيث عقايد، از حيث اعمال ، مكتب هايى را خداى تبارك و تعالى به آنها الهام كرد تا نجات بدهد انسان را به همه ابعادى كه دارد. اگر انسان حيوانى بود مثل ساير حيوانات ، لكن حيوانى كه تدبير دارد، حيوانى كه اهل صنعت است ، اگر اين بود احتياج به آمدن انبيا نداشت ، براى اينكه اين راه ، راهى است كه ماديين خودشان ادراك مى كنند.
آمدن انبيا براى اين است كه آن راههايى كه بشر نمى داند، آن حقايقى را كه انسان نمى داند، به آنها تعليم بفرمايند. انبيا براى راهنمايى يك مقام بالاتر، يك مقام انسانى بالاتر آمده اند.
قرآن كتاب آدم سازى است ، براى آدم ساختن آمده اند، كتاب حيوان سازى نيست ، كتاب تعمير ماديت نيست ، همه چيز است ، انسان را به تمام ابعاد تربيت مى كند، ماديات را قبول دارد در پناه معنويات و ماديات را تبع معنويات قرار مى دهد.
بيانات امام در جمع پاسداران - صحيفه نور جلد: 7 - صفحه :16 - تاريخ سخنرانى :8/3/58.
تربيت ، جهل نيل به مراتب مافوق طبيعت
بعث انبيا براى اين است كه اين بشر اين چيزهايى را كه اطلاع ندارد، اين مراتب از انسانيت را كه خود بشر مطلع نيست و كيفيت تربيت را (تا اطلاع بر خود درد و دوا نباشد نمى شود معالجه كرد - انبيا آمدند تا اين انسان را به آن مراتبى كه كسانى ديگر، علماى طبيعت نمى توانند اين مراتب را اطلاع پيدا كنند و تربيت كنند انسان را، اين مراتب را تربيت بدهند و نمو و مورد ارتقاء بدهند.
تمام علماى طبيعت به هر مرتبه اى كه برسند، آخر اداركاتشان ، اين مراتب ادراكات همين خصوصيات عالم طبيعت است . از عالم طبيعت به ماوراى اين عالم طبيعت كه آن عالم با اين عالم در موجوديت شبيه اند والا در مرتبه وجود، آنجا خيلى بالاتر از اينجاست و ما الان خواب هستيم و آنجا را - الان - با اين چشم طبيعى نمى توانيم ببينيم . چون انسان قابليت اين را دارد كه تربيت بشود و آن مراتب مافوق طبيعت را هم پيدا بكند و كسى نيست كه به انسان اين نحو تربيت را بكند، خداى تبارك و تعالى انبيا را ماءمور فرمودند كه اينها بيايند و تربيت كنند اين انسان را كه برسد به آن مراتب مافوق طبيعت و هر چيزى كه در آن قابليت هست فعليت پيدا بكند، و تربيت يك تربيت الهى بشود.
بيانات امام در مورد ابعاد سياسى - عبادى احكام اسلام - صحيفه نور جلد:2 - صفحه :231 - تاريخ سخنرانى :6/8/57.
تربيت جهت نيل به مراتب مافوق طبيعت
انسان مراتب سيرش از طبيعت است تا مافوق طبيعت ، تابرسد به آنجايى كه مقام الوهيت است ، سير از طبيعت تا رسيدن به مقامى كه غير از خدا هيچ نمى بيند، مراتب معنوى انسان . و اين موجود كه قابل اين است كه از اين طبيعت سير بكند و تمام معنويت ها را در خودش ايجاد بكند با تربيت هاى صحيح و برسد به يك مقامى كه حتى فوق مقام ملائكه الله باشد، احتياجات انسان يك همچو احتياج است . انسان مثل يك حيوان نيست كه احتياجش به خوردن و خوابيدن باشد، انسان يك موجودى است كه خداى تبارك و تعالى تا حالا او را خلق كرده است براى اينكه همه جهاتى كه در عالم هست در انسان هست ، منتها به طور قوه است ، به طور استعداد است و اين استعدادها بايد فعاليت پيدا بكند... تحقق پيدا بكند... هر چه علوم طبيعى ترقى بكند انسان را به آن چيزهايى كه در طبيعت به آن احتياج دارد مى رساند، آن ورق بالا كه فوق طبيعت است ، هيچ يكى از اين علوم بشرى به آنجا نمى رسد...اين مكتبهاى توحيدى كه بالاترينش اسلام است ، آمده اند براى اينكه انسان درست كنند، نيامده اند كه يك حيوانى منتها داراى ادراكاتى كه حدود همان حيوانيت و همان مقصدهاى حيوانى باشد، منتها يك قدرى زيادتر. نيامده اند اينها را درست كنند آمده اند انسان درست كنند. اينكه شما گفتيد كه هيچ مكتبى مثل اسلام نيست و هيچ رژيمى مثل اسلام نيست ، نكته اش اين معناست كه اسلام است كه مى تواند انسان را از مرتبه طبيعت تا مرتبه روحانيت ، تا فوق روحانيت تربيت كند. غير اسلام و غير مكتبهاى توحيدى اصلا كارى به ماورا ندارند، عقلشان هم به ماوراى طبيعت نمى رسد، علمشان هم به ماوراى طبيعت نمى رسد، آنى كه علمش به ماوراى طبيعت مى رسد آنى است كه از راه وحى باشد، آنى است كه ادراكش ادراك متصل به وحى باشد و آن انبياء هستند.
بيانات امام در جمع پاسداران آباده - صحيفه نور جلد:7 - صفحه :282 - 272 - تاريخ سخنرانى :13/4/58.
تربيت بعد معنوى و ماوراى طبيعى انسانها
انسان اگر به همين حد طبيعت بود و بيشتر از اين چيزى نبود، ديگر احتياج به اينكه يك چيزى از عالم غيب براى انسان فرستاده بشود تا انسان را تربيت بكند، تربيت آن ورق را بكند چون آن ورق نبود احتياج هم نبود، لكن چون انسان مجرد از اين عالم طبيعت يك حقيقتى است ، همين خود خصوصياتى كه در انسان هست دال بر اين است كه ، يك ماورايى از براى اين طبيعت هست چون انسان يك ماورايى دارد و به حسب براهينى كه در فلسفه ثابت است ماوراى اين طبيعت در انسان هست و انسان داراى يك عقل بالامكان مجرد و بعد هم مجرد تام خواهد شد، تربيت آن ورق كه ورق معنوى انسان باشد بايد كسى اين تربيت را بكند كه علم به آن طرف ، علم حقيقى به آن طرف داشته باشد و علم به روابط كه مابين انسان و آن طرف طبيعت و آن طرف هست ، آن روابط را بتواند ادراك بكند و آن بشر نيست ، بشر ندارد. همين قدر مورد طبيعت را او مى تواند ادراك بكند، هر چه ذره بين بيندازند ماوراء طبيعت با ذره بين ديده نمى شود آن محتاج به آن است كه يك معانى ديگرى در كار باشد و چون اين روابط بر بشر مخفى است و خداى تبارك و تعالى كه خالق همه چيز است اين روابط را ميداند از اين جهت به وحى الهى براى يك عده اى از اشخاصى كه كمال پيدا كرده اند و كمالات معنويه را دنبالش كردند و فهميدند، روابطى حاصل مى شود مابين انسان و عالم وحى ، به او وحى مى شود و براى تربيت آن ورق دوم انسان بعث مى شوند اينها، مى آيند در بين مردم و مردم را تربيت مى خواهند بكنند.
بيانات امام در جمعى از ايرانيان - صحيفه نور جلد:2 - صفحه :227 - تاريخ سخنرانى :6/8/57.
آشنا ساختن با حيات ابدى و لوازم آن
انبيا آمدند و كتابها آوردند و دعوتها نمودند با اينهمه تشريفات و اينهمه تحمل رنج و تعب كه ما را از خواب غفلت بيدار و از سكر طبيعت هوشيار كنند و ما را به عالم نور و نشئه بهجت و سرور رسانند و به حيات ابدى و نعمتهاى سرمدى و لذتهاى جاويدانى رسانند و از هلاك و شقاوت و نار و ظلمت و حسرت و ندامت رهايى دهند؛ تمام اينها براى خود ما، بدون اينكه براى آنها نتيجه اى حاصل شود و آن ذوات مقدسه احتياجى به ايمان و اعمال ما داشته باشند.
آداب الصلوة - صفحه 35.
رساندن انسان به كمال لايق و سعادت جامع
انبيا - عليهم السلام - كه براى سعادت بشر مبعوث شدند، يعنى سعادت همه جانبه بشر، سعادت دنياى بشر، سعادت حيات ديگر.
بشر، آنها مى خواستند كه انسانها را به كمال لايق به انسانيت برسانند.
بيانات امام در مورد نقش اجانب در ايجاد وابستگى - صحيفه نور جلد:4 - صفحه :270 - تاريخ سخنرانى :8/11/57.
تبيين راههاى سعادت دنيوى و اخروى
خداى تبارك و تعالى نه احتياج به ماها دارد و نه احتياج به تربيت ما دارد، همه ما اگر مشرك هم بشويم ، شديم جهنم ، همه ما هم موحد هم بشويم يك نفعى نمى رسد تمام مربوط به خودماست بعث انبيا براى تربيت ماست كه ما در آن ورق كه بايد تربيت بشويم ، جورى تربيت بشويم كه آنجا هم زندگيمان زندگى سعادتمند باشد. اگر اين تربيت نباشد و انسان با همان خوى حيوانى از اين عالم به عالم ديگر برود، در آن عالم سعادت ندارد و به شقاوت مى رسد، انسان در آن عالم به ظلمات مى رسد انبيا آمده اند كه ما را از اين عالم طبيعت كم كم تربيت كنند و آن مقدارى كه مربوط به تربيت هاى معنوى است به ما بفرمايند به وحى من الله تعالى تا ما كه اگر انبياء نباشند يك حيوانى هستيم كه هر چه هست همين طبيعت است ، بيشتر از اين ادراك نداريم ، ما را ببرند به آن عالم و تقويت كنند كه ما وقتى از اين عالم منتقل به يك عالم ديگرى شديم زندگى آن عالم هم يك زندگى سعادتمند باشد.
تمام نكته آمدن انبياء اين است كه تربيت كنند اين بشر را كه قابل از براى اين است كه تربيت بشود و مافوق حيوانات است ، اين را تربيتش كنند براى اينكه همان طورى كه اينجا زندگى سعادتمند، اگر همه اوضاع طبيعت به وفق مراد باشد يك زندگى سعادتمند در اينجا دارند، آنجا هم زندگى سعادتمند داشته باشند لطفى است از جانب خداى تبارك و تعالى به بشر كه قابل از براى اين است كه تربيت بشود و تربيت بشر به وحى خدا و به تربيت انبياء اين است كه چيزهايى كه رابطه بوده است مابين آن عالم و اين عالم ، چيزهايى كه اگر آن كارها را ما انجام بدهيم در تربيت معنوى ما دخالت دارد، آنها را به ما بيان كردند كه اين كارها را بكنيم .
ما نمى دانيم البته كه آيا رابطه ما بين نماز و سعادت آن عالم چيست ، رابطه اش را ما نمى دانيم خدا مى داند، چنانچه من و شما كه طبيب نيستيم نميدانيم كه رابطه ما بين اين قرصى كه طبيب مى دهد با آن مرض چيست ؛ لكن رابطه دارد آن كه عالم است اين رابطه را ادراك كرده است و به ما گفته است و ما هم بايد اطاعت كنيم تا مرضمان خوب بشود اين رابطه را كه بين اين اعمال ماست ، اعمال صالحه ما با آن عالم است اين را انبيا مى دانند به وحى خداى تبارك و تعالى و آمده اند براى اينكه به ما بگويند كه فلان كار را اگر بكنيد اين رابطه دارد اينجا با آن عالم و روح شما را تربيت مى كند اين كه شما در آن عالم وقتى كه مى رويد با سعادت هستيد چيزهايى كه اگر چنانچه آن چيزها را انسان ارتكاب كنند مثل سمومات مى ماند كه اگر انسان يكى كه مسموم است بخورد مسموم مى شود و به هلاكت مى رسد، در عالم ماوراء الطبيعة و روح هم اينطورى است كه بعضى از چيزهاست كه اگر چنانچه آن چيزها را عمل كند انسان ، يا اعتقاد به آن پيدا كند مثل سم قاتل مى ماند به مراتبش كه يك وقت مسموم مى كند انسان را لكن قابل علاج است ، يك وقت مسموم مى كند و اگر تا آخر برود ديگر علاج هم ندارد آنها هم براى ما گفته اند كه نكنيد، گفته اند نكنيد، اين كار را نكنيد آن كار را نكنيد، آن كار را نكنيد، البته يك مقدارى از امورى كه آنها فهميده اند ((بكنيد و نكنيد)) باز براى تنظيم عالم طبيعت است و اجتماع است لكن بسيارى از امور راجع به تنظيم امور اجتماع نيست ، راجع به ماوراى طبيعت است انسان چون يك مجموعه اى است كه احتياج به همه چيز دارد، انبياء آمده اند كه آن همه احتياجات انسان را هر چه احتياج دارد انسان براى انسان بيان كنند كه انسان اگر عمل بكند به سعادت تمام مى رسد.
بيانات امام در ميان جمعى از ايرانيان - صحيفه نور جلد:2 - صفحه :227 - 228 - تاريخ سخنرانى :6/8/57.
تبيين راههاى سعادت دنيوى و اخروى
كوششهايى كه انبيا مى كردند و جنگ هايى كه با مخالفين راه حق مى كردند و خصوصا جنگهايى كه در صدر اسلام واقع شد، مقصد جنگ نبوده است و مقصد كشورگشايى هم نبود...انبيا آنهمه زحمت كشيدند نه فقط براى اينكه طرف را از صحنه خارج كنند و خودشان صحنه را دست بگيرند، بلكه مقصد اصلى اين بوده است كه اين انسانهايى كه انسانيت ندارند، اين اشخاصى كه در راه خلاف دارند سير مى كنند و آنها مى ديدند كه اين راه خلاف ، راه شقاوت است ، راه ضلالت است ، راهى است كه مردم را در اين دنيا به شقاوت و در آن دنيا هم به مهلكه مى كشاند، انبيا از طرف خداى تبارك و تعالى مامور شدند براى نجات مردم .مردم را اگر به حال خودشان مى گذاشتند جز يك حيوانى كه خوردن و خوابيدن را و شهوات را ادراك بكند و در راه آن عمل بكند، چيز ديگر را نمى توانستند بفهمند، از باب اينكه ورق ماوراى طبيعت بر مردم پوشيده است . اينكه مردم مى دانند، همين عالم را عالم طبيعت را، آنهايى كه علمشان ديگر زياد هست ، يك خصوصيات طبيعت را زيادتر مى فهمند، لكن همه آنها همين است كه از طبيعت بهره ور مى شوند و به طبيعت توجه دارند و انسان را هم به همين جنبه طبيعى مى شناسند و براى همين جنبه طبيعى انسان هم زحمت مى كشند. تمام زحمات ماديين كه مربوط به مكتب الهى نباشد صرف ادراك طبيعت و خصوصياتى كه در طبيعت است مى شود و استفاده از طبيعت ، آنهم طبيعت انسان از طبايع عالم . هر چه نگاه بكنيد از اين تمدن هاى بزرگ ، جديد، از اين پيشرفت هاى عظيم انسانى مى بينيد كه همه آن مربوط به همين طبيعت است و مربوط به استفاده انسان از طبيعت است ، آنهم استفاده انسان طبيعى از عالم طبيعت . از عالم طبيعت به آن طرف اين موجودات طبيعى نمى توانند بفهمند و لهذا اينها راهى به آن عالم ندارند مگر از راه وحى كه همه عالم را در تحت سيطره اش هست و چون اين انسان مثل ساير حيوانات نيست كه همان حيات طبيعى و دنيايى باشد بلكه انسان يك طور خلق شده است كه علاوه بر حيات طبيعى ، حيات مابعدالطبيعه هم دارد و آن حيات مابعدالطبيعه ، حيات صحيح انسان است ، اينجا همان حيات حيوانى است ، از اين جهت مردم محتاج شده اند به اينكه در پيدا كردن راه صحيح از طريق وحى به اينها گزارش داده بشود و خداى تبارك و تعالى هم منت بر مردم گذاشت و انبيا را مبعوث فرمود تا اينكه راه را به اينها نشان بدهند. تمام تعليمات انبيا براى مقصد، نشان دادن راهى است كه انسان ناچار از اين راه بايد عبور كند. ناچار انسان از اين عالم طبيعت به يك عالم ديگرى عبور مى كند، اگر سر خود باشد يك حيوانى است كه از اين عالم به عالم ديگر مى رود و اگر چنانچه به راه انبيا برود انسانيتش كامل مى شود و هر چه بيشتر اطاعت كند بيشتر انسانيتش رشد مى كند. تمام كوشش انبيا براى اين بوده است كه انسان را بسازند، تعديل كنند، انسان طبيعى را مبدل كنند به يك انسان الهى ، در همين عالم كه هست هم ، باز اينطور باشد. نظر انبيا به اين عالم با نظر اشخاص ديگر فرق دارد، آنها مى خواهند اين عالم را الهى كنند، يعنى به هر چه نگاه مى كنند آثار الهيت در آن ملاحظه كنند. ساير قشرها چه فلاسفه باشند و چه ساير دانشمندان باشند خصوصا دانشمندان طبيعى ، اينها تمام نظرشان به اين است كه آثار طبيعت را كشف كنند و استفاده از طبيعت بكنند. انبيا طبيعت را قبول دارند لكن طبيعت را مهار مى كنند به طورى كه در تحت الوهيت مهار بشود، در تحت عالم بالاتر باشد. همان استفاده اى را كه ماها كه اطلاعى از آن واقعيات نداريم از اين عالم طبيعت مى كنيم آن آدمى كه از ماعداى طبيعت هم اطلاع دارد همين استفاده را مى كند بافرق اينكه ، اين كه استفاده مى كند نظرش به همين طبيعت است و او كه استفاده مى كند طبيعت را آثار آن عالم مى بيند و حق تعالى را در طبيعت مشاهده مى كند.
بيانات امام در جمع كاركنان وزارت اقتصاد - صحيفه نور جلد: 8 - صفحه :81 - 82 - تاريخ سخنرانى :17/4/58.
تبيين راههاى سعادت دنيوى و اخروى
آن عباداتى كه انبيا آورده اند و شما را به آن دعوت كردند مثل نماز، مثل روزه ، مثل حج ، اينطور چيزها، اينها يك امورى هستند كه ، نسخه هستند از طبيب هاى واقعى كه آمدند شما را برسانند به يك مرتبه هاى كمالى كه همانطورى كه از طبيعت استفاده مى كنيد مادامى كه در طبيعت هستيد، وقتى كه نفوس شما از اين طبيعت بيرون رفت و نفس عاقله شما در يك عالم ديگر رفت آنجا هم با يك تربيت صحيح رفته باشد و يك زندگانى كاملا سعادتمند شما داشته باشيد.
بيانات امام در جمع كاركنان وزارت اقتصاد - صحيفه نور جلد:2 - صفحه : 232 - تاريخ سخنرانى :6/8/57.
توجه دادن به عالم غيب و روحانيت
هدف دعوت انبيا و مرسلين در هر حكم و تحريض و ترغيبى ، دعوت به سوى حق و به كمال رساندن افراد انسان و توجه دادن آنان به عالم غيب و روحانيت است . كمال انسانى با دو اصل متحقق است ، و معناى كمال داشتن ذات انسان آن است كه وجودش به گونه اى صفا داشته باشد كه از كدورات عارى شود و اين امر با دو عامل متحقق مى شود: ((حكمت )) و ((حريت )).
((حكمت )) عبارت است از علم پيدا كردن نسبت به نظام وجود (نه به ماهيات و مفاهيم و حدود) و مطالعه نظام موجودات عالم ، و اما ((حريت )) عبارت است از آنكه فرد بتواند خود را از عبوديت شهوت و نقص خلاص نمايد. اين حريت ذاتى است و هر قدر انسان بيشتر اسير شهوت و حرص و طمع و ظلمت حسد باشد كمتر به كمال مى رسد.
تقريرات اسفار
ساختن انسان الهى صالح در خلوت و جلوت
خدا مى خواهد مردم را به اعلى عليين برساند از اسفل سافلين بكشاندشان تا اعلى عليين و اين در غير رژيم هاى انبيا جاهاى ديگر اصلا مطرح نيست . چكار دارند به اينكه مردم بشوند يك مردم الهى ، به ما چه ربط دارد، اينجا خلاف نظم نكنند، اينجا كارى نكنند به حكومت ما ضرر بزند، هر چه مى خواهد باشد. انبيا اينطور نيستند، انبيا به شما كار دارند، توى صندوقخانه هم كه هستى به تو كار دارند. هيچ كس نيست ، لكن حكم خدا هست دنبال شما.
آنها مى خواهند يك انسانى تربيت كنند كه خلوتش و جلوتش فرقى نداشته باشد، همانطورى كه خيانت نمى كند در جلوت و در پيش مردم براى اينكه از مردم ملاحظه مى كند، انبيا مى خواهند كه انسانى درست كنند كه پيش مردمش و غياب مردمش ديگر فرقى نباشد، هر دويش آدم باشد، وقتى كه آدم شد، چه در خلوت آدم است ، چه در بين مردم هم آدم است .
بيانات امام در جمع پاسداران آباده - صحيفه نور جلد:8 - صفحه :4 - تاريخ سخنرانى :13/4/58
تبديل كردن انسان به افضل خلايق
تمام زحمتى كه انبيا كشيده اند و تمام رنج هايى كه اولياى خدا از بدو خلقت تاكنون كشيده اند و بعدها هم تا آخر خواهند كشيد مقدمه اين بوده است كه اين موجودى كه در خارج مى گويند انسان ، انسان بشود. تمام كتب آسمانى كه بر انبيا نازل شده است براى اين بوده است كه اين موجودى كه اگر سر خود باشد، خطرناكترين موجودات عالم است ، تحت تربيت و تعليم الهى واقع بشود و بهترين موجودات و افضل تمام خلايق بشود.
نهضت هاى اسلامى ، نهضت هاى توحيدى ، تمام براى همين معينى بوده است . در اسلام همه امور مقدمه انسان سازى است . اگر رها كنند اين موجود دو پا را، تمام عالم را به تباهى مى كشد. براى جلوگيرى از اين فسادهاى بزرگ و اين جنگ هاى ويران كن و اين كارهاى بسيار ناروا كه در كشورها هست انبيا آمده اند تا بشر را هدايت كنند به راهى كه همه در آن راه سير كنند و همه انسان صحيح و كامل بشوند. اگر اين موجود دو پا تربيت شد تمام حوايج دنيا و آخرت بشر تحقق پيدا مى كند و اگر اين موجود دو پا سرخود شد يا به خلاف مسيرطبيعى خودش ‍ حركت كرد تمام عالم به تباهى كشيده مى شود.
از اين جهت تمام انبيا معلم ها هستند و تمام بشر دانشجو انبيا مكتبى دارند كه در آن مكتب مى خواهند اين موجود دوپايى كه بدترين موجودات است و اگر رها بشود خطرناكترين موجودات عالم است ، اين را به راه مستقيم ، به صراط مستقيم هدايت كنند و اجراى اين امر را هم خودشان متكفلند.
بيانات امام در جمع گروهى از دانشجويان پاكستان و معلمين - صحيفه نور جلد:13 - صفحه :52 تاريخ سخنرانى :8/6/59
خارج كردن انسان از ظلمات طبيعت و ماوراى طبيعت
اسلام و همه مكتب هاى توحيدى آمده اند كه اين انسانى كه يك موجود مادى است ابتدائا مثل ساير موجودات مادى ؛ يعنى بعد از اينكه يك مراحلى سير كرده حالا رسيده است كه شده است يك موجودى مادى داراى چشم و گوش و حواس و خواص ، ساير حيوانات هم همين را دارند، مكتب هاى الهى آمدند كه اين موجودى كه قابل اين است كه همه چيز بشود، انسان يك نسخه كوچكى هست از همه عالم ...
يعنى انسان در آن همه چيزهايى كه در همه چيز هست ، هست . تمام عوالم غيب و شهود در انسان هست منتها يك مقداريش بالفعل است ، يك مقداريش بالقوه است
انبيا آمدند كه دست اين انسان را بگيرند، از اين چاه بيرون ببرندش ، دست انسان را بگيرند از اين ظلمت ها بيرون ببرند و به نور برسانند الله ولى الذين آمنوا يخرجهم من الظلمات الى النور(213) خدا اخراج مى كند به وسيله انبياء بوسيله تعليمات ، تعليمات انبياء براى اين است كه اين ظلمت هايى كه در اطراف يك موجودى هجوم به آن آوردند از همه اطراف دست آن ها را بگيرد و از اين ظلمت ها بيرون بياورد ما وقتى در همين وضع فعلى كه ملاحظه مى كنيم گرفتار يك ظلمت هايى هستيم غير از اين ظلمت هايى كه براى ما هست راجع به ماوراء طبيعت در همين جا ما يك گرفتارى هايى داريم كه اينها ظلمات اند و انبياء آمدند كه ما را از اين نجات بدهند
بيانات امام در جمع گروهى از جامعه پيشه وران اصفهان - صحيفه نور جلد:10 صفحه :276 - تاريخ سخنرانى :21/9/58
اعتلاى بشر از مرتبه حيوانى به جايگاه انسانى
اگر انبيا نيامده بودند، شايد همه مردم ، الا نادرى ، همه شان مثل حيوانات جنگل و بدتر از او به جان هم مى افتادند. حالا هم مى بينيد كه آنهايى كه به اين حصار ايمان نزديكترند از اين جنايات دورترند...تربيت هاى انبياست كه نجات داده اين مردم را از حد حيوانيت و آن جنونى كه انسان دارد در قدرت طلبى و شهوترانى
بيانات امام در جمع مديران صندوقهاى قرض الحسنه صحيفه نور جلد:12 صفحه :171 تاريخ سخنرانى :20/3/59
رها ساختن از علقه هاى خلاف فطرت
همه دعوت انبيا اين بوده است كه مردم را از اين سرگردانى اى كه دارند هر كه يك طرف مى رود و هر كه يك مقصدى دارد اين مردم را از اينجا دعوت كنند و راه را نشانشان بدهد كه اين راه است ، ديگر آن راه ها كه مى رويد رها كنيد، راه همين است اهدنا الصراط المستقيم (214)، ان ربى على صراط المستقيم (215) آن طرف ، طرف ندارد، دنياست و ماوراى آن ، آنچه كه مربوط به نفسانيت انسان است ، شهوات انسان است ، آمال و آرزوهاى انسان است اين دنياست آن دنيايى كه تكذيب شده است .
اين عالم طبيعت ، اين عالم طبيعت نور است ، دلبستگى هاى به اين عالم انسان را بيچاره مى كند، ظلمت ما از اين دلبستگى هايى است كه ما داريم به اين دنيا، به اين مقام ، به اين مسند، به اين اوهام ، به اين خرافات . همه انبيا آمدند براى اينكه دست شما را بگيرند از اين علايقى كه همه اش بر ضد آنى است كه طبيعت و فطرت شما اقتضا مى كند، شما را دستتان را بگيرند و از اين علايق نجاتتان بدهند و واردتان كنند به عالم نور
بيانات امام در جمع گروهى از زنان انقلاب اسلامى صحيفه نور جلد:12 صفحه :241 تاريخ سخنرانى :21/4/59

next page

fehrest page

back page