سيرى در رساله حقوق امام سجاد عليه السلام
(جلد اوّل)

سلسله گفتارهاي حضرت آيت الله ميرسيد محمد يثربى

- ۹ -


((گاه افرادى خدمت رسول اكر صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم مى رسيدند؛ وقتى حضرت ايشان را مى ديدند مسرور و شاد مى شدند و از شغلشان مى پرسيدند؛ اگر مى گفتند كارى ندارند، حضرت مى فرمودند: از چشم من افتادند)).
مرحوم كلينى روايتى را نقل مى كند كه شخصى حضور امام صادق عليه السلام آمد و گفت : ((همسايه خوبى پيدا كرده ايم ؛ مرتب نماز مى خواند، روزه مى گيرد و خيلى آدم خوبى است . حضرت پرسيدند: چه كسى زندگى او را تامين مى كند؟ گفت : برادرش . امام عليه السلام فرمودند: برادرش از او عابدتر است ؛ براى اين كه همه زندگى اش را به عبادت مى گذراند))(392).
پس معلوم مى شود عبادت فقط اين نيست كه انسان نماز، روزه و اعمال مشخص شده دين را انجام بدهد، نفس كسب ، تجارت ، زحمت و تحصيل درآمد هم از ديدگاه شرع مقدس ، نوعى عبادت تلقى شده است . امام صادق عليه السلام در مقابل آن ذكسانى كه ترك كار و تلاش و فعاليت مى كنند و زندگى خود را با رباخوارى و به اصطلاح با چرخش سرمايه اداره مى كنند، به شدت ايستاده و عمل آنها را مذمت فرموده اند. در روايتى از آن حضرت وارد شده است كه مى فرمايند:
دِرهَم رِبَا اءَعظَمُ عنداللّه مِن سَبعِينَ زَنيَّة كلَّها بِذَاتِ محرم فى بيت اللّه الحرام (393).
((گناه يك درهم رباخوارى نزد پروردگار از هفتاد مرتبه زناى با محرم در خانه خدا بالاتر است )).
2 - غش در معامله
از ديگر مصاديق درآمدهاى نامشروع كه از نظر فقهى و اخلاقى مورد نهى قرار گرفته ، غش در معامله است . در روايتى از رسول اكرم صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم وارد شده است :
اءَلا و مَن غشِّنا فليس منّا قالها ثلاث مرّات و مَن غشّ اءَخاه المسلم نزع اللّه بركة رزقه و اءَفسد عليه معيشته و وَكلَه الى نفسه (394).
((كسى كه در معاملاتش ، غش كند از زمره مسلمين محسوب نخواهد شد. حضرت اين جمله را سه بار تكرار كردند. كسى كه با برادر مسلمانش غش در معامله كند، خداوند بركت را از مال او برمى دارد؛ اگرچه با اين عمل ، درآمد بسيارى تحصيل كند زندگى را بر او سخت مى كند و علاوه بر اين ، او را در زندگى به حال خود واگذار مى كند)).
چه بسا افرادى كه در معاملات اين روش را پيشه كرده اند، اما در قنوت نماز مى گويند: اللّهم لا تكلنا الى انفسنا طرفة عين ابدا خدايا! ما را يك لحظه به خودمان وامگذار؛ در حالى كه اين رها كردن انسان ، اثر وضعى اعمال خود اوست . در روايتى از رسول اكرم صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم وارد شده است :
من غش مسلما فى شراء اءو بيع فليس منا و يحشر يوم القيامة مع اليهود لانهم اءغش الخلق للمسلمين (395).
((كسى كه در خريد و فروش با مسلمانى ، غش در معامله داشته باشد از زمره مسلمين خارج شده ، روز قيامت با قوم يهود محشور خواهد شد؛ زيرا از ميان همه اقوام و فرق ، يهود بيش از همه به مسلمانان غش و خيانت كردند)).
خيانت به مسلمانان ، خصوصيت قوم يهود است و اگر انسان مسلمانى متصف به اين خصيصه اخلاقى شود، در قيامت با آن قومى كه اين ويژگى در انحصار آنها بوده محشور خواهد شد. بنابراين از مصاديق و درآمدهاى ممنوع ، خيانت در معامله با برادر مسلمان است كه در شرع مقدس به هيچ وجه جايز نيست .
3 - رشوه
يكى ديگر از مصاديق ممنوع و ناروا، رشا و ارتشا است ؛ يعنى رشوه دادن و گرفتن . در تفسير آيه شريفه : اءكّالون للسُّحت (396) روايتى از امام هشتم اباالحسن الرضا عليه السلام وارد شده است كه ايشان از اميرالمومنين عليه السلام نقل كرده اند كه حضرت درباره كسانى كه حرام خوارى مى كنند، فرمودند:
هو الرجل يقضى لاخيه الحاجة ثمّ يقبل هديته (397).
((انسان نيازمند و گرفتار دست به سوى برادر مسلمانش دراز مى كند كه مشكلش حل شود؛ و او در قبال قضاى حاجت برادر مومن خود، مطالبه اجر و مزد مى كند)).
اسم اين عمل رشوه است كه از نظر اخلاقى مذموم است و از نظر فقهى مورد اشكال است . در روايتى از امام صادق على عليه السلام وارد شده است :
من اءَكَلَ السُّحت الرشوة فى الحكم (398).
((رشوه گرفتن در دادرسى از مصاديق حرام خوارى است )).
يكى ديگر از مصاديق حرام خوارى ، رشوه گرفتن در امر قضا است كه واقعا از مواردى است كه در روايات با لحن تندى از آن ياد شده است . از رسول اكرم صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم روايت شده است كه فرمودند:
لعن اللّه الرّاشى و المرتشى و من بينهما يمشى (399).
((كسى كه رشوه مى دهد يا ميگيرد و هم آن كه در اين بين ، دلالى مى كند، همه به لعنت الهى مبتلا و از رحمت او دور هستند)).
بنابراين ، هر چيزى كه روح ظريف و بلند انسانى را از نظر اخلاقى تحت تاثير قرار داده ، از اوج عظمت روحى ساقط كند منع شده است ؛ هرچند از زاويه فقهى گاهى منتهى به حرمت شده و گاهى در مرتبه كراهت مى ماند.
4 - دزدى
ما شايد كمتر حق الناسى داشته باشيم كه براى آن ، حد معين شده باشد. معمولا حدود الهى در باب لواط، زنا، شرب خمر و امثال آن است ، ولى سرقت و دزدى از حقوقى است كه خداوند برايش حد معين كرده است . در قرآن آمده است :
و السارق و السارقة فاقطعوا اءيديهما(400).
((دست مرد و زن سارق را ببريد)).
در روايتى از امام محمد باقر عليه السلام آمده است كه :
لا يسرق السارق و هو مؤ من (401).
((اصلا نمى شود كسى دزدى كند و در همان حال مومن هم باشد)).
آن كسى كه اموال ديگران را سرقت مى كند، در حقيقت ايمانش را از دست داده است . غصب و غارت اموال ديگران ، همه از مصاديق درآمدهاى نامشروع است .
5 - احتكار
از مصاديقى كه به خصوص در اين روزگار آن هم از ديدگاه اخلاقى بايد مورد توجه قرار گيرد، مساله احتكار است . در روايتى از رسول اكرم صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم نقل شده است كه فرمودند:
لان يلقى اللّه العبد سارقا اءحب من اءن يلقاه اللّه و قد احتكر الطعام اءربعين يوما(402).
((اگر خدا بنده اى را در حال دزدى ببيند خوش تر دارم تا او را در حال احتكار طعام ببيند آن هم در چهل روز)).
از رسول اكرم صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم روايت شده است كه از جبرئيل عليه السلام نقل مى كند:
اطَّلَعتُ فى النَّار فرَاءَيتُ وادِيا فى جهنَّم يُغلَى فقُلت يا مالك لمَن هذا فقال لثلاثة المُحتَكِرينَ و المُدمِنينَ الخَمر و القوّادين (403).
((من بر جهنم مشرف شدم ؛ سرزمينى را ديدم كه در غليان و جوشش ‍ است . پرسيدم : اين وادى ، جايگاه چه كسانى است ؟ گفت : خداوند اين جايگاه را براى سه گروه خلق كرده است : يك گروه ، كسانى كه نيازمندى هاى مردم را احتكار و پنهان مى كنند؛ گروه ديگر كسانى كه دايم الخمر هستند؛ و گروه سوم افرادى كه به حرام بين زن و مرد ارتباط برقرار مى كنند)).
صرف نظر از جهات فقهى و آثار سويى كه موجب فلج شدن چرخ اقتصادى اجتماع مى شود، اين يك حركت زشت اخلاقى است كه انسان فقط خود را مى بيند و غريزه نفسانى پول پرستى خود را با احتكار نيازمندى مردم اشباع ؛ و ديگران را در عين نياز و حاجت رها كند. بنابراين ، براى جلوگيرى از اين حركت ، در فقه قواعدى داريم .
در روايات وارد شده كه مكروه است كه افراد بيرون از شهر به استقبال كاروان ها بروند؛ تا زودتر از قيمت جنس ها مطلع شده ارزان بخرند و سپس ‍ وارد شهر كرده ، به علت نياز مردم ، آن متاع را به بهاى گرانترى بفروشند.(404) خلاصه ما در باب كسب و تجارت ، از اين موارد استحباب و كراهت فراوان داريم .
در روايات داريم كه امام صادق عليه السلام هزار دينار به عنوان سرمايه به يكى از عوامل خود به نام مصادف داده بودند كه تجارت كند. اين شخص ‍ مى گويد: ما متاعى خريديم و به مصر رفتيم . در آن جا اين جنس خيلى مرغوب و ناياب بود. هم قسم شديم كه اين جنس را به دو برابر قيمت خريد بفروشيم . بعد از بازگشت از مصر دو كيسه به حضور امام عليه السلام تقديم كردم و گفتم : هزار دينار اصل سرمايه و هزار دينار سود آن است . حضرت فرمودند: چگونه شما اين درآمد را به دست آورديد؟ وقتى ماجرا را براى حضرت توضيح دادم ؛ امام عليه السلام فرمودند: من اين پول را نمى خواهم و به اين پول دست نمى زنم و سپس فرمودند:
يا مصادف مجالدة السيوف اءهون من طلب الحلال (405).
((اى مصادف ! جنگيدن با شمشير، آسان تر از تحصيل درآمد حلال است )).
لذا در باب احتكار داريم كه اگر متاع احتكار شده ، مورد نياز مردم باشد، شخص را ملزم به فروش مى كنند. اين حساسيت در عهد پيغمبر صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم عمدتا روى طعام ، قوت و غذاى مردم بوده است .
8 - حق شكم
و اءَمَّا حَقُّ بَطنِك فَاءن لا تجعله وِعاء لِقَليل مِنَ الحرام و لا لِكثير و اءَن تقتَصِدُ له فى الحَلال و لا تُخرجه من حدِّ التَّقويةِ الى حدِّ التَّهوينِ و ذَهاب المُرُوَّة و ضبطُهُ اذا همَّ بالجوع والظَّمَاءِ فانَّ الشِّبَع المنتهى بصاحبهِ الى التخم مكسلة و مثبطة و مقطعة عن كل برّ و كَرَم و اءَنَّ الرَّىَّ المنتهى بصاحبه الى السُّكرِ مسخفة و مَجهَلَة و مذهبة للمُرُوَّة .
((اَما حَق شكم اين است كه حتى به اندازه كم هم آن را ظرف حرام قرار ندهى و نسبت به حلال هم ميانه رو باشى و از حد تقويت جسم ، به مرحله پرخورى و خلاف مروت تجاوز نكنى ؛ و به هنگام گرسنگى و تشنگى مراقب باشى كه پرخورى و سيرى فراوان موجب كسالت ، تنبلى ، ضعف ، سستى و دور ماندن از همه خيرات و خوبى هاست و افراط در نوشيدن هم موجب مستى و خروج از اعتدال و جهالت و بى مروتى است )).
همان گونه كه واضح است خلقت اين عضو صرفا براى تقويت و تغذيه ساير اعضاى بدن و دوان زندگى بشر است ؛ و كيفيت خلقت انسان به گونه اى است كه نه تنها بايد به تامين اين نياز و خواسته اهتمام ورزد، بلكه مجاز است كه از خوردن و آشاميدن هم لذت ببرد.
يا ايها الَّذين آمنوا كلوا من طيبات ما رزقناكم و اشكروا للّه ان كنتم اياه تعبدون (406).
((اى كسانى كه ايمان آورده ايد! از نعمت هاى پاكيزه اى كه به شما روزى داده ايم بخوريد و شكر خدا را به جا آوريد؛ اگر او را پرستش مى كنيد)).
خوردن و آشاميدن شرايطى را مى طلبد كه با رعايت آن شرايط، حقوق اين عضو نيز رعايت مى شود.
در نخستين سخن ، امام عليه السلام مى فرمايند: به هيچ وجه شكم را محل حرام الهى قرار ندهيد. در خوردنى ها و آشاميدنى ها چيزهايى است كه مستقيما نهى الهى قرار گرفته و ممنوع شده است ؛ و چيزهايى هست كه با واسطه و بالعرض ممنوع است . آنچه كه به طور عام هر نوع استفاده از آن غيرمجاز و حرام است ، دست درازى به اموال و حقوق ديگران است ؛ مثل دزدى كردن ، غش در معامله ، رشوه گرفتن ، اجرت و حقوق گرفتن و كار مطلوب انجام ندادن . اين عناوين فى نفسه حرام و غيرمشروع است و با حاصل اين درآمدها هر نوع خوردنى و آشاميدنى تهيه و وارد معده شود، به حق بطن خيانت شده و اين عضو در قيامت مدعى انسان خواهد بود. همچنين اگر به مال انسان ، حقوق و ماليات شرعيه مثل خمس و زكات تعلق گرفته باشد و انسان اين حقوق را ادا نكرده باشد، اين مال و ثروت مخلوط به مال غير است و به يقين تصرف در اين مال تصرف در مال غير بوده و خريد هر نوع خوراكى و پر كردن شكم با آن مال ، مصداق پر كردن شكم با مال حرام است ؛ و طبعا تجاوز به حق بطن ، ممنوع است .
اما چيزهايى هم هست كه به طور خاص مورد نهى قرار گرفته است ؛ مثلا در ميان حيوانات انواعى هستند كه در اصطلاح به آنها حرام گوشت مى گويند؛ پروا و پرهيز از خوردن گوشت اين حيوانات واجب است . همچنين خوردن حيوانات حلال گوشت هم مشروط به شرايطى است كه در كيفيت كشتار آنها بايد رعايت شود و در غير اين صورت مصداق حرام خوارى و رعايت نكردن حق بطن است .
در آشاميدنى ها؛ مثل مسكرات ، خمر و شراب نيز چنين است ؛ چرا كه همه از مصاديق حرام است .
اسراف و پيامدهاى ناگوار
در ابتداى سخن ، امام عليه السلام مى فرمايند رعايت حق بطن به اين است كه : لا تجعله وعاء لقليل من الحرام و لا لكثير اولا اين جايگاه ، مطهر و پاكيزه باقى بماند و از مال حرام و نامشروع پر نشود و بعد مى فرمايند: و اءن تقتصد له فى الحلال ثانيا در خوردن حلال نيز بايد اعتدال و ميانه روى رعايت شود. همان گونه كه در ((حق دست )) به تفصيل بيان شده اين توصيه به اعتدال ، در همه موازين آيين مقدس اسلام ، به عنوان يك اصل زيربنايى به آن توجه كامل شده است . قرآن نيز در اين باب صريحا مى فرمايد:
يا بَنى آدم خُذوا زِينَتِكُم عندَ كُلِّ مسجد و كُلوا و اشرَبوا و لا تَسرِفوا انَّه لا يُحبُّ المسرفين (407).
((اى فرزندان آدم ! زينت خود را به هنگام رفتن به مسجد، با خود برداريد؛ و از نعمت هاى الهى بخوريد و بياشاميد، ولى اسراف نكنيد كه خداوند مسرفان را دوست ندارد)).
در خوردن و آشاميدن آزاديد؛ اما مجاز به افراط و اسراف نيستيد. بنابر فرمايش امام عليه السلام علت مذموم بودن پرخورى و سير خوردن ، اين است كه پرخورى موجب كسالت در جسم و تنبلى در فكر و انديشه مى شود؛ و از اين دو يك اثر وضعى ديگر به وجود مى آيد و آن بريدن علاقه انسان نسبت به همه خوبى هاست . از طرفى چون انسان در تمايلات خود گرايش به افراط دارد، به بيانهاى گوناگونى از افراط در خوردن نهى شده است .
در روايتى از رسول اكرم صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم آمده است كه مى فرمايند:
لا تميتوا القلوب بكثرة الطَّعام و الشَّراب ، فان القلوب تموت كالزّروع اذا كَثُرَ عليها الماء(408).
((قلب ها را با زيادى خوردن و آشاميدن نميرانيد كه همانند كشت وكار با زيادى آبيارى از بين مى روند)).
دل انسان مثل نهالى است كه اگر بيش از حد نياز آبيارى شود، ريشه اش ‍ مى پوسد و از بين مى رود؛ بنابراين اگر بيش از حد نياز خوراكى و آشاميدنى وارد معده شود، موجب مردن دل انسان مى شود.
در سخن ديگرى از رسول اكرم صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم آمده است :
ان اءبغض الناس الى اللّه تعالى المُتَّخمون الملاءى و ما ترك عبد اءكلة فيشتهيها الا كانت له درجة فى الجنّة (409).
((مبغوض ترين افراد نزد خدا كسانى اند كه شكم خود را با انواع خوردنى ها در حد افراط پر كرده اند؛ و اگر انسان خوردن لقمه اى را كه بسيار هم مورد اشتها و علاقه اوست ، ترك كند در قبال اين كار خداوند يك درجه و مقام در بهشت به او مى دهد)).
گرچه بسيارى از تندرويها، افراط كارى ها و عدم اعتدال در رفتار و اعمال ، آثار دنيوى در همين عالم دارد، ولى در عين حال چون جايگاه هر فرد در آخرت انعكاس رفتار او در اين دنياست ، يك سلسله از اعمال ما به خوبى در آن دنيا جلوه مى كند. در روايتى نقل شده كه رسول اكرم صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم فرموده اند:
فان اءطول الناس جوعا يوم القيامة اكثرهم شِبَعا فى الدنيا(410).
((طولانى ترين ساعات ، روزها و سنوات گرسنگى انسان در صحنه قيامت ، براى كسانى است كه بيشترين ساعات و ايام روزگار دنياى خود را با سيرى به سر برده اند)).
روز قيامت ، يك روز بسيار طولانى است . در آن صحنه ، حالات و عوارضى بر انسان وارد مى شود كه انعكاس همان رفتار دنيوى اوست . از طرفى اساسا انسان براى خوردن و آشاميدن خلق نشده است ؛ غرض از خلقت ، پرواز روح انسانى است و پرخورى مانع اين پرواز است . اگر انسان همه مقتضيات و ابزار پرواز روح را فراهم كند، ولى پر و بال او با مانعى بسته شود، قدرت پرواز از او سلب شده ، سد راه كمال او خواهد گرديد. در لسان اهل بيت عليهم السلام پرخورى به عنوان مانع تعالى و پرواز روح ذكر شده است .
از رسول اكرم صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم نقل شده است كه فرمودند:
لا يدخل ملكوت السماوات مَن ملاء بطنه (411).
((كسى كه شكم خود را پر مى كند قدرت سير در ملكوت را ندارد)).
از امام صادق عليه السلام نقل شده است كه فرمودند:
انّ البطن ليطغى من اءَكله و اءَقرب ما يكون العبد من اللّه عز و جل اذا خف بطنه و اءَبغض ما يكون العبد الى اللّه عزَّ وَ جَلّ اذا امتلاء بطنه (412).
((چيزى كه انسان را به خدا نزديك مى كند، سبك بودن شكم است . هرگاه شكم مالامال و پر باشد، مبغوض الهى است و قوه و توان تقرب به خدا از او سلب مى شود)).
از امام باقر عليه السلام نقل شده كه فرمودند:
اذا شبع البطن طغى (413).
((سير بودن انسان موجب طغيان او مى شود)).
يك مصداق آن هم در قرآن آمده كه :
كلا ان الانسان ليطغى # اءَن رءاه استغنى (414).
((چنين نيست كه شما مى پنداريد به يقين انسان طغيان مى كند، از اين كه خود را بى نياز ببيند)).
آثار سوء پرخورى
احساس بى نيازى انسان از نعمت هاى الهى ، موجب طغيان او مى شود. انسانى كه سير مى خورد، خود را نسبت به نعمت هاى الهى بى نياز مى بيند.
از امام باقر عليه السلام نقل شده كه فرمودند:
ما من شى ء اءَبغض الى اللّه عزَّ وَ جَلّ من بطن مملوء(415).
((هيچ چيز نزد خداوند مبغوض تر از شكم پر نيست )).
شاهد ديگر عبارت جالبى است كه در وصاياى لقمان به فرزندش آمده است ، لقمان به فرزندش مى گويد:
يا بُنَىّ اذا امتَلَاءَتِ المِعدَةُ، نَامَتِ الفِكرَةُ و خَرِسَت الحكمةُ و قعدت الاعضاء عن العبادة (416).
((فرزندم ! اگر معده ، سرشار و پر باشد، نيروى انديشه انسان به خواب مى رود و قدرت تفكر كند، و اعضاى بدن نسبت به عبادت ناتوان مى شوند)).
دليل اين مساله نيز روشن است ؛ چون عبادت و راز و نياز به درگاه الهى انگيزه مى خواهد و انگيزه نيز در سايه فكر ايجاد مى شود، وقتى كه در اثر پرخورى انديشه و فكر سلب شد، طبعا رغبت به عبادت ضعيف شده و از بين مى رود بنابراين در حديثى از رسول اللّه صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم آمده است كه :
اءَبغضكم الى اللّه تعالى كل نؤ وم و اءَكول و شروب (417).
((مبغوض ترين افراد نزد خدا كسى است كه فراوان مى خوابد، زياد مى خورد و بسيار مى آشامد)).
به اين دليل كه افراط در خوابيدن ، خوردن و آشاميدن انسان را از حركت به سوى غرض نهايى آفرينش بازمى دارد. حضرت اميرالمومنين عليه السلام در نامه معروف خود به عثمان بن حنيف مى فرمايند:
اءَاءَقنَعُ مِن نَفسى بِاءَن يُقال هذا اميرالمومنين و لا اءشاركهم فى مَكارِهِ الدَّهر اءو اءَكون اءُسوة لهم فى جَشوبة العيش فَما خُلقت ليشغلنى اءَكل الطَّيِّبات كالبهيمة المربوطة همُّها عَلفها اءو المُرسلة شغلها تَكتَرِشُ من اءعلافها و تَلهو عمَّا يُراد بها(418).
((عثمان ! من و تو و همه انسان ها براى اين خلق نشده ايم كه خوردن طيبات و خوبى هاى نعم الهى ، ما را به خود مشغول كند. ما با حيوانى كه در آغل بسته شده و همه همتش صرف علف خورى و تغذيه شكم است ، تفاوت داريم . ما با حيوانى كه به چرا مى رود و همه همت و تلاشش يافتن آذوقه است تفاوت داريم . شكم از علف پر مى كند و نسبت به آنچه كه بعدا به سرش مى آيد غافل است )).
ما نبايد از آنچه كه غرض غايى و نهايى آفريينش است غفلت كنيم . لذا در تعبير بسيار لطيفى از امام صادق عليه السلام وارد شده است كه :
ليس لابن آدم بدَّ مِن اءَكله يقيم بها صلبَهُ فاذا اءكل اءَاحدكم طعاما فليجعل ثلث بطنهِ للطعام و ثلث بطنه للشراب و ثلث بطنه للنفس و لا تسمَّنوا تسمُّنَ الخنازير للذِّبح (419).
((انسان چاره اى جز خوردن غذا ندارد تا اين كه باقى بماند. پس هرگاه انسان غذا مى خورد بايد يك سوم شكم را براى خوردن ، يك سوم آن را براى نوشيدن و يك سوم ديگر را براى تنفس قرار دهد. پس انسان خيال نكند كه مثل خوك بايد براى پرواربندى ، پرخورى كند)).
در سخن ديگرى از امام صادق عليه السلام آمده است كه :
و ليس شى ء اءضرّ لقلب المومن مِن كثرة الاكل و هى مورثة شيئين : قوة القلب و هيجان الشهوُ و الجوع اءدام للمومن و غذاء الروح ، و طعام القلب و صحة البدن (420).
براى دل مومن هيچ چيزى خطرناكتر از پرخورى نيست ؛ زيرا اين پرخورى چند اثر از خود به جاى مى گذارد:
اثر اول آنكه موجب قساوت و سنگدلى مى شود و مصداق سخن امام سجاد عليه السلام است كه فرمودند:مقطعةَ عن كلّ بِرّ و كَرَم ارتباط انسان را با همه خيرات ، خوبى ها و كرامت هاى اخلاقى قطع مى كند. انسانى كه همتش پر كردن شكم بوده و فكر و انديشه اش معطوف به لذايذ خوراكى عالم باشد، ديگر به فكر زيبايى هاى اخلاقى و ارزشهاى كرامت نفس ‍ نخواهد بود.
اثر ديگر اين است كه شهوات نهفته درونه انسان را تهييج مى كند. معمولا در گذشته ؛ به كسانى كه درآغاز تحصيل بوده ، توان ازدواج نداشتند، توصيه مى كردند براى اين كه جلو طغيان غريزه شهوت گرفته شود، زياد روزه بگيريد؛ زيرا اثر مستقيم خالى بودن شكم اين است كه تهييج و تحريك شهوانى متوقف مى شود. به همين دليل امام صادق عليه السلام در ادامه سخن مى فرمايند: گرسنگى بهترين خورش مومن ، غذاى روح ، طعام قلب و موجب صحت و سلامت بدن او است ؛ كه ان شاء اللّه در حقوق عبادات در حق صوم اين مطلب به طور مفصل خواهد آمد.
در كلام رسول اللّه صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم نيز آمده است :
صوموا تصحّوا(421).
((روزه بگيريد تا سالم و تندرست بمانيد)).
اساسا نه در تخصص ما است كه درباره مسائل طبى و پزشكى صحبت كنيم و نه گفتار ما در رساله حقوق امام سجاد عليه السلام ارتباطى به مسائل طبى و پزشكى دارد اما در روايتى از امام صادق عليه السلام در آثار جسمانى پرخورى آمده است كه :
كل داء من التخمة ما خلا الحمى فانها تَرِدُ ورودا(422).
((همه مرضها از پرخورى سرچشمه مى گيرد، غير از تب كه علت ديگرى دارد)).
در كلام ديگرى از امام صادق عليه السلام آمده است :
الاكل على الشبع يورث البرص (423).
((خوردن در حال سيرى ، موجب مرض برص در انسان مى شود)).
همه دردهايى كه جسم انسان ، گرفتار و مبتلاى آن مى شود، ناشى از پرخورى است . داستانى هم در صدر اسلام به اين مضمون نقل شده است كه طبيبى در مدينه ساكن شد و ديد كه عموما كسى به او مراجعه نمى كند. محضر رسول اكرم صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم شكوه كرد. حضرت در پاسخ او فرمودند: اين مردم به توصيه آيين من ، از افراط در اكل و شرب پرهيز مى كنند؛ در نتيجه ابتلاى آنها به انواع كسالت ها كمتر است .(424)
پر نكردن شكم ، دير خوردن و حتى تحمل گرسنگى ، به عنوان يك فضيلت مورد توصيه قرار گرفته است . در سخنى از رسول اكرم صلى اللّه عليه و آله وسلم نقل شده است كه :
جاهدوا انفسكم بالجوع و العطش ، فان الاجر فى ذلك كاجر المجاهد فى سبيل اللّه (425).
((با گرسنگى و تشنگى به جهاد و پيكار با نفس برويد؛ زيرا اجر آن مانند كسى است كه در ميدان جنگ مجاهده مى كند)).
البته سابقه اين نكته در معارف دين ، واضح و روشن است ؛ در يكى از غزوات افرادى كه به جنگ و جهاد و ميدان رزم با كفار رفته بودند. وقتى بازگشتند، پيغمبر صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم خطاب به آنها فرمودند:
مرحبا بقوم قَضَوُا الجهاد الاصغر و بقى عليهم الجهاد الاكبر فقيل يا رسول اللّه ! و ما الجهادالاكبر؟ قال : جهاد النفس (426).
((آفرين باد بر شما! كه جهاد اصغر را به جاى آورديد، ولى بدانيد كه جهاد اكبر هنوز بر عهده شما باقى است . سوال كردند: يا رسول اللّه صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم جهاد اكبر چيست ؟ حضرت فرمودند: جهاد با نفس )).
در تمايلات نفسانى انسان چه چيزى بالاتر از علقه خوردن و آشاميدن كه انسان را به وادى پرخطر هلاكت مى كشاند!
انسان تصور نكند كه مانند بعضى از حيوانات بايد توانش را در خوردن به كار ببندد كه اين موجب خسران و ضررهاى جسمانى است كه علاوه بر ضررهاى جسمانى كه در تعبير امام سجاد عليه السلام در آغاز سخن اشاره شد، از نظر روحى نيز عوارضى بر آن مترتب است كه در اين باره تصريح شده كه :
مكسلة و مثبطة و مقطعة عن كل بِرّ(427).
((پرخورى موجب كسالت ، تنبلى ، سستى و دور ماندن از خوبى هاست )).
علاوه بر اين ، موجب تنبلى و سستى در فراگيرى علم و دانش است و همانگونه كه در روايت قبل نيز ذكر شد فرمودند:
و انى وضعت العلم و الحكمة فى الجوع ، و الناس يطلبون فى الشبع فمتى يجدون (428).
((همانا علم ، حكمت و انديشه را در گرسنگى و كم خورى قرار دادم ، و مردم با شكم پر آن را طلب مى كنند، پس چگونه آن را مى يابند؟)).
اصلا خداوند متعال علم و دانش را حاصل گرسنگى و سير نخوردن قرار داده است . بنابراين اصل است كه ائمه عليهم السلام در سخنان مختلفى كه براى تشويق و ترغيب انسان است مى فرمايند:
اَفضل الناس مَن قَلَّ مطعمه (429).
((برترين مردم ، كم غذاترين ايشان است )).
فضيلتى كه براى انسان هاى كم خوراك قرار داده شده ، گرچه ممكن است براى اين باشد كه نفس كم خوراكى يك برترى است ، اما طريقى است براى رسيدن و تحصيل فضيلت ارزشمند ديگر.
از رسول اكرم صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم نقل شده است كه فرمودند:
سيد الاعمال الجوع (430).
((بهترين عملها گرسنه نگه داشتن شكم است )).
و نيز فرموده اند:
و قِلَّة الطعام هى العبادة (431).
((كم خوراكى عبادت است )).
در اين سخنان به يك محروميت توصيه شده است . توصيه به اين محروميت نمى تواند بدون توجيه و آثار ارزشمند باشد؛ چرا كه نه هيچ انسانى حاضر است خود را از يك نعمت نقد محروم كند و نه هيچ عاقلى به اين محروميت توصيه مى كند.
انسان بايد نفس خود را به كم خورى عادت داده ، آن را تربيت كند؛ و اگر به اين مطلب توجه كند كه براى خوردن و آشاميدن آفريده نشده ، بسيارى از امتيازات انسانى را شامل حال خودش ميكند؛ چرا كه موازين آفرينش هم در گرو كم خوردن قرار دارد. با اين كه فقط بخشى از اين روايت مورد نظر است ، اما به خاطر ارزش والاى آن ، ما همه آن را نقل مى كنيم تا ان شاء اللّه بيشتر مورد استفاده قرار گيرد.
مرحوم صدوق در ((جامع الاخبار)) از حضرت رسول اكرم صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم نقل كرده است كه فرمودند:
قال اللّه تعالى : انّى وضعت خمسة اشياء فى خمسة ، والناس يطلبون فى خمسة اخرى ، فمتى يجدون ؟ انّى وضعت العز فى طاعتى ، و الناس يطلبون فى اءبواب السلاطين فمتى يجدون ؟ و انّى وضعت العلم و الحكمة فى الجوع ، و الناس يطلبون فى الشبع فمتى يجدون ؟ و انّى وضعت الراحة فى الاخرة ، و الناس يطلبون فى الدنيا فمتى يجدون ؟ و انّى وضعت الغنى فى القناعة ، والناس يطلبون فى المال فمتى يجدون ؟ و انّى وضعت رضاى فى مخالفة الهوى ، و الناس يطلبون فى موافقة الهوى فمتى يجدون ؟(432).
((خداوند متعال مى فرمايد: پنج چيز را در گرو پنج چيز ديگر قرار دادم و مردم در پنج جاى ديگر دنبال آن مى گردند. پس چگونه آن را مى يابند؟ همانا عزت و بزرگوارى را در اطاعت از خود قرار دادم و مردم آن را در نزد سلاطين و قدرتها طلب مى كنند، پس چگونه آن را مى يابند؟ و همانا علم ، حكمت و انديشه را در گرسنگى و كم خورى قرار دادم ، و مردم با شكم پر آن را طلب مى كنند، پس چگونه آن را مى يابند؟ و همانا آسايش و آرامش ‍ ابدى را در آخرت قرار دادم ، و مردم در دنيا آن را طلب مى كنند، پس چگونه آن را مى يابند؟ و همانا ثروتمندى را در گرو قناعت قرار دادم ، و مردم آن را در جمع آورى مال طلب مى كنند، پس چگونه آن را مى يابند؟ همانا رضاى خود را در مخالفت با تمايلات نفسانى قرار دادم ، و مردم رضاى مرا در موافقت با هوى و هوس طلب مى كنند، پس چگونه آن را مى يابند؟)).
همين مفهوم در روايتى از امام صادق عليه السلام نيز نقل شده كه حضرت فرمودند:
من اءراد عزا بلا عشيرة ، و غنى بلا مال ، و هيبه بلا سلطان ، فلينتقل من ذل معصية اللّه الى عزّ طاعته (433).
((كسى كه عزت و بزرگوارى را بدون خويشاوند، غنا و ثروت را بدون مال دنيا و هيبت و قدرت را بدون وابستگى به سلطان بداند، همانا از ذلت معصيت خداوند به عزت اطاعت خداوند روى مى آورد)).
امساك اساسى ترين راه درمان
براساس فرمايش صريح معصومين عليهم السلام افراط در خوردن و آشاميدن ، عوارض مذموم و ناپسندى در جسم و روح انسان به جاى مى گذارد. در مورد عوارض جسمانى در روايات مواردى ذكر شده است كه به بخشى از آن اشاره شد.
در روايت ديگرى وارد شده است كه اميرالمومنين عليه السلام فرمودند:
المعدة بيت الداء و الحميّة راءس الدّوا(434).
((معده ، منشا همه كسالت ها و عوارض جسمانى بشر است و پرهيز از خوردن يكى از اساسى ترين راه هاى درمان امراض و كسالت هاست )).
در روايتى ديگر از امام هشتم عليه السلام وارد شده كه فرمودند:
ليس من دواء الا و هو يهيج داء و ليس شى ء فى البدن انفع من امساك اليد الا عمّا يحتاج اليه (435).
((هر دوايى باعث پيدايش كسالت و مرض ديگرى مى شود و مفيدترين چيز براى بدن دست كشيدن از همه غذاهاست مگر آنچه به آن احتياج است )).
بنابراين بهترين دارو براى انسان خوددارى از خوردن چيزهايى است كه نياز به آن ندارد. در كلمات اهل بيت عليهم السلام پرهيز و امساك از اساسى ترين راه هاى درمان ذكر شده ؛ و در حقيقت فقط به قدر احتياج و ضرورت به خوردن و آشاميدن توصيه شده است . از امام صادق عليه السلام روايت شده كه فرمودند:
ليس لابن آدم بدّ من اءكلِه يُقيم بها صُلبة فاذا اءكل اءحدكم طعاما فليجعل ثلث بَطنه للطّعام و ثلث بطنه للشراب و ثلث بطنه للنفس و لا تسمّوا تسمن الخنازير للذبح (436).
((انسان چاره اى جز خوردن غذا ندارد تا اين كه باقى بماند. پس هرگاه انسان غذا مى خورد بايد يك سوم شكم را براى خوردن ، يك سوم آن را براى نوشيدن و يك سوم ديگر را براى تنفس قرار دهد. پس انسان خيال نكند كه مثل خوك بايد براى پرواربندى پرخورى كند)).
اين كه در كلمات اهل بيت عليهم السلام به افراط نكردن در خوردن و آشاميدن توصيه مى شود و يا در بعضى عبارات براى گرسنه بودن فضيلت قائل شده اند، تحقيقا نتايج و فوايدى بر اين محروميت مترتب است كه لذتش از خوردن و آشاميدن بيشتر خواهد بود. اصلا اگر انسان توجه كند كه براى چه آفريده شده و جنبه حيوانى او براى كمال آن حيثيت روحانى و ملكوتى است ؛ و خود را فراتر از اين ببيند كه اسير تمايلات و تمنيات و از جمله غريزه غذاخواهى شود، يقينا به اين توصيه ها توجه خواهد كرد. در سخن قابل توجهى از رسول اكرم صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم مى بينيم كه مى فرمايند:
امّتى على ثلاث اءصناف : صنف يشبهون بالانبياء و صنف يشبهون بالملائكة ، و صنف يشبهون بالبهائم ، فامّا الَّذين يشبهون بالانبياء فهمَّتهم الصّلاة و الزّكاة ، و امّا الَّذين يشبهون بالملائكة فهمّتهم التسبيح و التهليل و التكبير، و امّا الَّذين يشبهون بالبهائم فهمّتهم الاءكل و الشرب و النّوم (437).
در ميان امت من سه طايفه يافت مى شود: عده اى رفتار و عملشان شبيه به رسل و انبياى الهى است ؛ عده اى شبيه به ملائكه اند؛ و عده اى هم مشابهت تام و تمام با چهارپايان دارند. اما آن گروهى كه شبيه به انبيا هستند، همه اهتمامشان در زندگى نماز خواندن و اداى حقوق واجب الهى اعم از حقوق مالى و غيرمالى است ؛ چون سيره و روش انبيا بر اين دو اصل استوار است : از يك طرف پيوند با ذات ذوالجلال الهى و از يك طرف پيوند با مردم . اما آن دسته اى كه شبيه به ملائكه اند، اهتمامشان در زندگى ذكر و ياد خدا است و لب هايشان به ذكر لا اله الا اللّه ، سبحان اللّه ، و اللّه اكبر مترنم است ؛ و عده اى كه شباهت بسيارى با حيوانات و بهايم دارند؛ همه تلاش ايشان در زندگى خوردن ، آشاميدن و خوابيدن است .
طبيعى است كه انسان هرچه وجه شباهتش با هر گروه ، فرد يا طايفه اى بيشتر باشد، نسبتش با آن فرد و طايفه قوى تر خواهد بود. در روايتى از اميرالمومنين عليه السلام وارد شده است :
مَن تَشَبَّهَ بقوم عدّ منهم (438).
((اگر كسى خود را به قومى شبيه كند، از آن قوم به حساب مى آيد)).
اين يك اثر روانى هم دارد كه اگر كسى در زندگى راه و روش خود را مطابق راه و روش خوبان قرار بدهد، كم كم ملكات صالحان و خوبان در او قوت پيدا مى كند. به انسان توصيه شده است كه از پرخورى و افراط در خوردن و آشاميدن پرهيز كند و وجهه همتش در زندگى فراتر از خوردن و آشاميدن باشد. اگر قرار است از صالحان ، خوبان و بندگان برگزيده خدا باشد، بايد راه و رسمش را هم مطابق با مشى آنها قرار بدهد.
ويژگيهاى شيعيان اميرالمومنين عليه السلام
امام صادق عليه السلام نقل فرمودند:
ان قوما استقبلوا عليّا عليه السلام فسلموا عليه ، و قالوا: نحن شيعتكم يا اميرالمومنين ، فقال : ما لى لا اءرى عليكم سيماء الشيعة ، قالوا: و ما سيماء الشيعة يا اءميرالمومنين ، فقال : صُفرُ الوجوه من السَّهَر، عُمشُ العيون من البكاء، خُمصُ البطون ، ذُبلُ الشِّفاهِ، حُدبُ الظهور من القيام (439).
((عده اى براى ديدار اميرالمومنين عليه السلام به خانه آن حضرت رفتند. بعد از عرض سلام براى معرفى خود گفتند كه ما از شيعيان شما هستيم . حضرت فرمودند: پس چرا من سيماى شيعه را در چهره شما نمى بينم ؟ سيماى شيعيان بايد گواه اعتقادشان باشد؛ چرا در چهره شما چنين گواهى بر عقيده تان ديده نمى شود؟ عرض كردند: مگر سيماى شيعيان چگونه بايد باشد؟ حضرت فرمودند: شيعيان ما كسانى اند كه رنگ چهره آنها از فرط بى خوابى به زردى گرائيده است . چشمانشان از فرط گريه و راز و نياز شبانه به درگاه خدا، كم نور شده است . شكم هاى آنها از شدت گرسنگى به پشت چسبيده و لبهايشان از كثرت دعا كردن به پيشگاه الهى خشكيده است . كمرهاى آنها از عبادت شبانه خميده شده است )).
البته اين سخنان به اين معنا نيست كه اگر كسى چنين علايمى در چهره و جسمش يافت نشد، به معناى اصطلاحى شيعه نيست . اين سخنان در مقابل مدعيانى بود كه داعيه پيروى از اميرالمومنين عليه السلام را داشتند و حضرت در مقام بيان يك شيعه واقعى بودند.
شيعه كاملى كه همه خصوصيات و شرايط پيروى اميرالمومنين عليه السلام را در خود به وجود آورده باشد، كسى است كه حداقل در دل شب به پا خيزد و با مولاى خويش راز و نياز كند. از امام صادق عليه السلام درباره حالات اميرالمومنين عليه السلام بيان شده است كه فرمودند:
ان عليّا فى آخر عُمرِه يُصَلِّى فى كل يوم و ليلة الف ركعة (440).
((امام عليه السلام ، هر شبانه روز هزار ركعت نماز مى خواندند)).
حضرت آنقدر غرق در مناجات و راز و نياز با خدا بوده كه خود را فراموش ‍ مى كردند؛ تا آن جا كه براى بيرون آوردن تيرى كه در پاى آن حضرت قرار گرفته بود، وقت نماز را تعيين كردند.
اميرالمومنين عليه السلام آن قدر از دنيا و لذايذ آن دورى مى كردند كه در دوران حكومتش بر منطقه وسيعى از عالم اسلام و آن سرمايه هاى مالى كه در اختيارش بود، يك كيسه مخصوص داشت كه نان جوين خشكيده كه خوراك روزمره حضرت بود در آن قرار داشت و بر اين كيسه مهر مى زد تا مبادا فرزندانش از روى عاطفه و علاقه ، نان هاى خشكيده را به روغن آغشته كنند(441).