صحيفه کامله سجاديه

ترجمه و شرح: ميرزا ابوالحسن شعرانى

- ۲۲ -


ترجمه دعاى پنجاه و يكم: دعاى آن حضرت (عليه السلام) در زارى و نياز

1. خدايا! تو را سپاس گزارم و سزاوار به سپاس گذاشتن كه درباره من نيكى نمودى، و نعمت فراوان بخشيدى، و عطاى ارجمند ارزانى داشتى و به رحمت خود مرا فزونى دادى، و نعمت خود را بر من تمام كردى، و به آن اندازه احسان فرمودى كه از عهده شكر آن بر نيايم.
2. و اگر احسان تو بر من نبود، و نعمت وافر عطا نكرده بودى من به بهره خود نمى رسيدم و از اصلاح خود فرومانده بودم، لكن در آغاز به من احسان كردى و همه كار مرا سامان دادى و رنج و گزند را از من دور داشتى و مقدرات بد را از من منع كردى.
3. اى خداى من! چه بسيار بلاى سخت كه از من برگردانيدى! و چه بسا نعمت هاى وافر كه چشم مرا بدآن روشن كردى! و چه احسان بزرگ كه به من ارزانى داشتى.
4. تويى كه هنگام بيچارگى دعوت مرا اجابت كردى، و هنگام لغزش دست مرا گرفتى، و حق مرا از دشمنان من باز ستاندى.
5. خدايا! هرگاه از تو چيزى خواستم تو را بخيل نيافتم، و هر وقت قصد خدمت تو كردم تو را در هم گرفته نديدم، بلكه دعاى مرا شنيدى، و مطلوب مرا عطا كردى، و از همه جهت در همه وقت نعمت تو را بر خويش وافر ديدم، پس تو پيش من سزاوار ستايش بوده و قدر احسان تو را مى دانم.
6. به دل و زبان و هوش، حمد تو گويم، حمدى كه سزاى تو بود(149) و به راستى شكر تو گزارده شود، حمدى كه تو را از من خشنود گرداند.
7. اى پناه من، هر وقت راهها بر من بسته شود، مرا از آنچه موجب خشم تو است رهايى ده، اى دستگيرنده من! اگر وقت لغزش عيب مرا نمى پوشيدى رسوا شده بودم، اى ياور من اگر يارى تو نبود دشمن بر من چيره گشته بود! اى كسى كه پادشاهان در پيش تو خيش ذلت بر گردن نهاده و از قهر تو ترسانند. اى كسى كه سزاوار است همه از تو بترسند. اى كسى كه نامهاى نيكو اص تو است،(150) از تو مى خواهم مرا ببخشى و بيامرزى،(151) من بى گناه نيستم و روى عذر خواهى ندارم، چندان نيرومند نيستم كه بر مدعاى خويش پيروز گردم، و گريزگاهى ندارم كه فرار كنم.
8. از تو مى خواهم از لغزش، دست مرا بگيرى از گناهان، كه مرا سخت در هم فشرده و از همه سوى فرو گرفته و هلاك كرده است روى به تو مى كم، و از آنها گريخته و توبه كرده، سوى تو آيم، پس توبه مرا بپذير، پناه به تو آورده ام پس مرا در پناه گير، و از تو زنهار خواسته ام پس مرا خوار مكن و از تو مسئلت مى كم پس مرا نوميد مگردان. چنگ در آستان تو زدم پس مرا رها مكن. از تو حاجت خواستم مرا محروم نگردان.
9. اى پروردگار من! به درماندگى و لابه و با بيم و ترس و هراس و نيازمندى و بيچارگى تو را خواندم.
10. از سستى خود، كه نمى توانم سوى آن چه دوستانت را نويد داده اى پيشى جويم و از آنچه دشمنان خود را ترسانيده اى بپرهيزم، به تو شكايت مى كنم و از بسيارى اندوه و وسوسه دل از تو چاره مى جويم.
11. اى خداى من! مرا بدان كارهاى نهانى رسوا نساختى و به گناه هلاك نكردى، هرگاه تو را ميخوانم تو زود اجابت مى كنى، اما وقتى تو مرا ميخوانى من دير پاسخ مى دهم، و هر حاجت كه خواهم از تو مى خواهم و هر كجا هستم راز خود را با تو در ميان مى نهم، غير تو را نمى خوانم و به ديگرى اميد ندارم.
12. لبّيك، لبّيك، هر كه شكايت سوى تو آرد مى شنوى، و هر كسى بر تو توكل كند او را مى پذيرى و هر كس به تو متوسل شود او را از سختى مى رهانى و ذهر كه پناه به تو آورد گشايش مى دهى.
13. پس اگرر چه سپاس تو كمتر گويم مرا از خير دنيا و آخرت محروم مكن، و گناهان مرا كه مى دانى بيامرز، اگر مرا عذاب كنى منم كه بر خود ستم كردم و از حدّ خودم پاى بيرون نهادم و فرمان تو را سست گرفتارم، گناهكارم و مقصر، لا ابالى، به بخت خود پشت پا زده و اگر مرا بيامرزى؛ ارحم الراحمينى.

52 وَ كَانَ مِنْ دُعَائِهِ عَلَيْهِ السَّلامُ فِى الْإِلْحَاحِ عَلَى اللَّهِ تَعَالَى:

(1) يَا أَللَّهُ الَّذِى لا يَخْفَى عَلَيْهِ شَيْءٌ فِى الْأَرْضِ وَ لا فِى السَّمَاءِ، وَ كَيْفَ يَخْفَى عَلَيْكَ - يَا إِلَهِى - مَا أَنْتَ خَلَقْتَهُ، وَ كَيْفَ لا تُحْصِى مَا أَنْتَ صَنَعْتَهُ، أَوْ كَيْفَ يَغِيبُ عَنْكَ مَا أَنْتَ تُدَبِّرُهُ، أَوْ كَيْفَ يَسْتَطِيعُ أَنْ يَهْرُبَ مِنْكَ مَنْ لا حَيَاةَ لَهُ إِلا بِرِزْقِكَ، أَوْ كَيْفَ يَنْجُو مِنْكَ مَنْ لا مَذْهَبَ لَهُ فِى غَيْرِ مُلْكِكَ.
(2) سُبْحَانَكَ أَخْشَى خَلْقِكَ لَكَ أَعْلَمُهُمْ بِكَ، وَ أَخْضَعُهُمْ لَكَ أَعْمَلُهُمْ بِطَاعَتِكَ، وَ أَهْوَنُهُمْ عَلَيْكَ مَنْ أَنْتَ تَرْزُقُهُ وَ هُوَ يَعْبُدُ غَيْرَكَ
(3) سُبْحَانَكَ لا يَنْقُصُ سُلْطَانَكَ مَنْ أَشْرَكَ بِكَ، وَ كَذَّبَ رُسُلَكَ، وَ لَيْسَ يَسْتَطِيعُ مَنْ كَرِهَ قَضَاءَكَ أَنْ يَرُدَّ أَمْرَكَ، وَ لا يَمْتَنِعُ مِنْكَ مَنْ كَذَّبَ بِقُدْرَتِكَ، وَ لا يَفُوتُكَ مَنْ عَبَدَ غَيْرَكَ، وَ لا يُعَمَّرُ فِى الدُّنْيَا مَنْ كَرِهَ لِقَاءَكَ.
(4) سُبْحَانَكَ مَا أَعْظَمَ شَأْنَكَ، وَ أَقْهَرَ سُلْطَانَكَ، وَ أَشَدَّ قُوَّتَكَ، وَ أَنْفَذَ أَمْرَكَ
(5) سُبْحَانَكَ قَضَيْتَ عَلَى جَمِيعِ خَلْقِكَ الْمَوْتَ: مَنْ وَحَّدَكَ وَ مَنْ كَفَرَ بِكَ، وَ كُلٌّ ذَائِقُ الْمَوْتِ، وَ كُلٌّ صَائِرٌ إِلَيْكَ، فَتَبَارَكْتَ وَ تَعَالَيْتَ لا إِلَهَ إِلا أَنْتَ وَحْدَكَ لا شَرِيكَ لَكَ.
(6) آمَنْتُ بِكَ، وَ صَدَّقْتُ رُسُلَكَ، وَ قَبِلْتُ كِتَابَكَ، وَ كَفَرْتُ بِكُلِّ مَعْبُودٍ غَيْرِكَ، وَ بَرِئْتُ مِمَّنْ عَبَدَ سِوَاكَ.
(7) اللَّهُمَّ إِنِّى أُصْبِحُ وَ أُمْسِى مُسْتَقِلا لِعَمَلِى، مُعْتَرِفا بِذَنْبِى، مُقِرّا بِخَطَايَاىَ، أَنَا بِإِسْرَافِى عَلَى نَفْسِى ذَلِيلٌ، عَمَلِى أَهْلَكَنِى، وَ هَوَاىَ أَرْدَانِى، وَ شَهَوَاتِى حَرَمَتْنِى.
(8) فَأَسْأَلُكَ يَا مَوْلاىَ سُؤَالَ مَنْ نَفْسُهُ لاهِيَةٌ لِطُولِ أَمَلِهِ، وَ بَدَنُهُ غَافِلٌ لِسُكُونِ عُرُوقِهِ، وَ قَلْبُهُ مَفْتُونٌ بِكَثْرَةِ النِّعَمِ عَلَيْهِ، وَ فِكْرُهُ قَلِيلٌ لِمَا هُوَ صَائِرٌ إِلَيْهِ.
(9) سُؤَالَ مَنْ قَدْ غَلَبَ عَلَيْهِ الْأَمَلُ، وَ فَتَنَهُ الْهَوَى، وَ اسْتَمْكَنَتْ مِنْهُ الدُّنْيَا، وَ أَظَلَّهُ الْأَجَلُ، سُؤَالَ مَنِ اسْتَكْثَرَ ذُنُوبَهُ، وَ اعْتَرَفَ بِخَطِيئَتِهِ، سُؤَالَ مَنْ لا رَبَّ لَهُ غَيْرُكَ، وَ لا وَلِيَّ لَهُ دُونَكَ، وَ لا مُنْقِذَ لَهُ مِنْكَ، وَ لا مَلْجَأَ لَهُ مِنْكَ، إِلا إِلَيْكَ.
(10) إِلَهِى أَسْأَلُكَ بِحَقِّكَ الْوَاجِبِ عَلَى جَمِيعِ خَلْقِكَ، وَ بِاسْمِكَ الْعَظِيمِ الَّذِى أَمَرْتَ رَسُولَكَ أَنْ يُسَبِّحَكَ بِهِ، وَ بِجَلالِ وَجْهِكَ الْكَرِيمِ، الَّذِى لا يَبْلَى وَ لا يَتَغَيَّرُ، وَ لا يَحُولُ وَ لا يَفْنَى، أَنْ تُصَلِّىَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، وَ أَنْ تُغْنِيَنِى عَنْ كُلِّ شَيْءٍ بِعِبَادَتِكَ، وَ أَنْ تُسَلِّىَ نَفْسِى عَنِ الدُّنْيَا بِمَخَافَتِكَ، وَ أَنْ تُثْنِيَنِى بِالْكَثِيرِ مِنْ كَرَامَتِكَ بِرَحْمَتِكَ.
(11) فَإِلَيْكَ أَفِرُّ، و مِنْكَ أَخَافُ، وَ بِكَ أَسْتَغِيثُ، وَ إِيَّاكَ أَرْجُو، وَ لَكَ أَدْعُو، وَ إِلَيْكَ أَلْجَأُ، وَ بِكَ أَثِقُ، وَ إِيَّاكَ أَسْتَعِينُ، وَ بِكَ أُومِنُ، وَ عَلَيْكَ أَتَوَكَّلُ، وَ عَلَى جُودِكَ وَ كَرَمِكَ أَتَّكِلُ.

ترجمه دعاى پنجاه و دوم: دعاى آن حضرت (عليه السلام) در الحاح به خداى تعالى

1. اى خدائى كه چيزى در آسمان و زمين بر تو پنهان نيست، و چگونه مفى ماند بر تو اى خداى من چيزى كه تو خود آفريده اى؟، و چگونه شماره آن را ندانى كه ساخته خود تو است؟ و چگونه از تو پنهان ماند چيزى كه تدبير او به دست توست (152) و چگونه از تو بگريزد آن كه بى روزى تو زنده نماند(153) و چگونه از تصرف تو بيرون رود كسى كه سوى غير مالك تو راه ندارد.
2. پاك خداوندا! ترسنده ترين مردم از تو كسى است كه تو را بهتر شناخته است، و خاضع ترين آنها كسى است كه بيشتر به طاعت تو عمل كرده است و پست ترين مردم نزد تو كسى است كه روزى تو را مى خورد و بندگى غير تو را مى كند.
3. پاك خداوندا! آن كه شريك براى تو قرار داد و پيغمبران تو را به دروغ نسبت داد، چيزى از ملك تو نكاست، و آن كه حكم تو را نپسنديد نتوانست از فرمان تو سرپيچد، و آن كه قدرت تو را انكار كرد خود را از مشيت تو نگاه نداشت، و آن كه غير تو را پرستيد از دست تو به در نرفت و آن كس كه مرگ و لقاى تو را دوست نداشت، نتوانست در دنيا جاودان ماند.
4. پاك خداوندا! چه بزرگ است كار تو و استوار است پادشاهى تو، بى منتها است قدرت تو، و روان است فرمان تو.
5. پاكى اى خداوند! براى همه آفريدگان مرگ را مقدر فرمودى، موحد يا كافر، همه چشنده مرگ اند و سوى تو آيند. فرخنده نام تو. خدايى غير تو نيست، تنهايى و انباز ندارى.
6. ايمان به تو آوردم، پيغمبران تو را تصديق كردم، كتاب تو را پذيرفتم، به هر معبودى جز تو كافر شدم و از هر كس غير تو را پرستد بيزارى جستم.
7. خدايا! من هر بامداد و شام عمل خود را اندك مى بينم و به گناه خود اعتراف مى كنم و به خطاى خويش اقرار دارم. من چون بر خود ستم كردم؛ خوارم ، و كردار من، مرا هلاك كرد و خواهش من؛ مرا در انداخت و شهوت ها مرا محروم ساخت.
8. اى مولاى من! از تو سؤ ال مى كنم مانند كسى كه به آرزوى دراز، دل بسته و تنش به سبب آرامش اعصاب غافل و دل او به نعمت هاى بسيار گرفتار و انديشه اش كمتر در عاقبت كار خود مى گردد.
9. سؤ ال كسى كه آرزو بر او چيره گشته و خواهش دل او را گرفتار كرده و دنيا در دل او جاى گرفته و اجل بر سر او سايه گسترده است، سؤ ال كسى كه گناهان خود را بسيار بيند و به خطاى خود معترف است، سؤ ال كسى كه پروردگارى جز تو ندارد و غير تو مددكارى نشناسد و كسى كه او را از خشم تو نرهاند و پناهگاهى ندارد كه از تو به او پناه برد، مگر آنكه به خود تو پناه برد.
10. خدايا از تو سؤ ال مى كنم؛ به آن حق تو كه بندگان ثابت است و به نام بزرگ تو كه رسول خود را فرمودى بدان نام كه تو را تسبيح كند، و به بزرگى ذات كريم تو كه هرگز فرسوده نمى شود و تغيير نمى يابد و دگرگون و نابود نمى گردد، بر محمد و خاندان او درود فرست، و مرا به عبادت خود از هر چيز بى نياز گردان، و جان مرا از غم اين جهان به ترس از خود تسلى ده، و مرا به رحمت خود با دست پر از عطاياى خود باز گردان.
11. چون من به سوى تو ميگريزم، با آن كه از تو مى ترسم، و از تو فريادرسى مى جويم، و به تو اميدوارم، و تو را ميخوانم، و به تو پناه مى برم، و به تو اعتماد مى كنم و از تو يارى ميخواهم، و به تو ايمان دارم، و بر تو توكل ميكنم، و پشتيبان من جود و كرم تو است.

53 وَ كَانَ مِنْ دُعَائِهِ عَلَيْهِ السَّلامُ فِى التَّذَلُّلِ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ:

(1) رَبِّ أَفْحَمَتْنِى ذُنُوبِى، وَ انْقَطَعَتْ مَقَالَتِى، فَلا حُجَّةَ لِى، فَأَنَا الْأَسِيرُ بِبَلِيَّتِى، الْمُرْتَهَنُ بِعَمَلِى، الْمُتَرَدِّدُ فِى خَطِيئَتِى، الْمُتَحَيِّرُ عَنْ قَصْدِى، الْمُنْقَطَعُ بِى.
(2) قَدْ أَوْقَفْتُ نَفْسِى مَوْقِفَ الْأَذِلاءِ الْمُذْنِبِينَ، مَوْقِفَ الْأَشْقِيَاءِ الْمُتَجَرِّينَ عَلَيْكَ، الْمُسْتَخِفِّينَ بِوَعْدِكَ
(3) سُبْحَانَكَ أَيَّ جُرْأَةٍ اجْتَرَأْتُ عَلَيْكَ، وَ أَيَّ تَغْرِيرٍ غَرَّرْتُ بِنَفْسِي؟
(4) مَوْلاىَ ارْحَمْ كَبْوَتِى لِحُرِّ وَجْهِى وَ زَلَّةَ قَدَمِى، وَ عُدْ بِحِلْمِكَ عَلَى جَهْلِى وَ بِإِحْسَانِكَ عَلَى إِسَاءَتِى، فَأَنَا الْمُقِرُّ بِذَنْبِى، الْمُعْتَرِفُ بِخَطِيئَتِى، وَ هَذِهِ يَدِى وَ نَاصِيَتِى، أَسْتَكِينُ بِالْقَوَدِ مِنْ نَفْسِى، ارْحَمْ شَيْبَتِى، وَ نَفَادَ أَيَّامِى، وَ اقْتِرَابَ أَجَلِى وَ ضَعْفِى وَ مَسْكَنَتِى وَ قِلَّةَ حِيلَتِى.
(5) مَوْلاىَ وَ ارْحَمْنِى إِذَا انْقَطَعَ مِنَ الدُّنْيَا أَثَرِى، وَ امَّحَى مِنَ الْمَخْلُوقِينَ ذِكْرِى، وَ كُنْتُ مِنَ الْمَنْسِيِّينَ كَمَنْ قَدْ نُسِىَ
(6) مَوْلاىَ وَ ارْحَمْنِى عِنْدَ تَغَيُّرِ صُورَتِى وَ حَالِى إِذَا بَلِىَ جِسْمِى، وَ تَفَرَّقَتْ أَعْضَائِى، وَ تَقَطَّعَتْ أَوْصَالِى، يَا غَفْلَتِى عَمَّا يُرَادُ بِى.
(7) مَوْلاىَ وَ ارْحَمْنِى فِى حَشْرِى وَ نَشْرِى، وَ اجْعَلْ فِى ذَلِكَ الْيَوْمِ مَعَ أَوْلِيَائِكَ مَوْقِفِى، وَ فِى أَحِبَّائِكَ مَصْدَرِى، وَ فِى جِوَارِكَ مَسْكَنِى، يَا رَبَّ الْعَالَمِينَ.

ترجمه دعاى پنجاه و سوم: دعاى آن حضرت (عليه السلام) در تذلل براى خداوند عز وجل

1. اى پروردگار من! گناهان من؛ زبان مرا بسته است و سخن مرا بريده، حجتى نتوانم آورد. من گرفتار مصيبت خود و در گرو عمل خويشم، در خطاهاى خود غوطه ور و راه خود را گم كرده و فرومانده ام.
2. خويشتن را در جاى گنهكاران سرشكسته، و بدبختان شوخ چشم كه وعيد تو را سبك شمردند، باز داشتم.
3. پاك خداوندا! چه گستاخى كردم با تو و خود را در چه مهلكه انداختم.
4. اى خداى من! بر افتادگى و لغزش من رحمت آور به حلم خود از نادانى من در گذرد و به احسان خود بدكردارى مرا عفو كن، كه من به گناه اقرار دارم و به خطاى خود معترفم، اينك اين دست من و اين موى پيشانى من به زارى و نياز از تو مى خواهم مرا به قصاى گيرى، به موى سپيده شده، عمر سپرى گشته، و نزديكى مرگ، و ناتوانى و درويشى و بيچارگى من رحمت آور.
5. آن هنگام كه نشانى از من در اين جهان نماند و ياد من از انديشه آفريدگان به درود و از فراموش شدگان شوم، ديگران بر من ببخشاى.
6. اى مولاى من! آن هنگام كه صورت و حال من برگردد و تن من پوسيده گردد و اندام از هم گسيخته و پراكنده شود، و پيوندهاى من بگسلد بر من رحم كن. واى از بى خبرى كه نمى دانم با من چه خواهند كرد؟
7. اى مولاى من! در روز رستاخيز بر من رحم فرما و آن روز مرا با اولياى خود بدار و در ميان دوستان خود بگمار و در پناه خود مسكن ده اى پروردگار جهانيان.

54 وَ كَانَ مِنْ دُعَائِهِ عَلَيْهِ السَّلامُ فِى اسْتِكْشَافِ الْهُمُومِ:

(1) يَا فَارِجَ الْهَمِّ، وَ كَاشِفَ الْغَمِّ، يَا رَحْمَانَ الدُّنْيَا وَ الاْخِرَةِ وَ رَحِيمَهُمَا، صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، وَ افْرُجْ هَمِّى، وَ اكْشِفْ غَمِّى.
(2) يَا وَاحِدُ يَا أَحَدُ يَا صَمَدُ يَا مَنْ لَمْ يَلِدْ وَ لَمْ يُولَدْ وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُوا أَحَدٌ، اعْصِمْنِى وَ طَهِّرْنِى، وَ اذْهَبْ بِبَلِيَّتِى. وَ اقْرَأْ آيَةَ الْكُرْسِىِّ وَ الْمُعَوِّذَتَيْنِ وَ قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ، وَ قُلْ:
(3) اللَّهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُكَ سُؤَالَ مَنِ اشْتَدَّتْ فَاقَتُهُ، وَ ضَعُفَتْ قُوَّتُهُ، وَ كَثُرَتْ ذُنُوبُهُ، سُؤَالَ مَنْ لا يَجِدُ لِفَاقَتِهِ مُغِيثا، وَ لا لِضَعْفِهِ مُقَوِّيا، وَ لا لِذَنْبِهِ غَافِرا غَيْرَكَ، يَا ذَا الْجَلالِ وَ الْإِكْرَامِ أَسْأَلُكَ عَمَلا تُحِبُّ بِهِ مَنْ عَمِلَ بِهِ، وَ يَقِينا تَنْفَعُ بِهِ مَنِ اسْتَيْقَنَ بِهِ حَقَّ الْيَقِينَ فِى نَفَاذِ أَمْرِكَ.
(4) اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، وَ اقْبِضْ عَلَى الصِّدْقِ نَفْسِى، وَ اقْطَعْ مِنَ الدُّنْيَا حَاجَتِى، وَ اجْعَلْ فِيمَا عِنْدَكَ رَغْبَتِى شَوْقا إِلَى لِقَائِكَ، وَ هَبْ لِى صِدْقَ التَّوَكُّلِ عَلَيْكَ.
(5) أَسْأَلُكَ مِنْ خَيْرِ كِتَابٍ قَدْ خَلا، وَ أَعُوذُ بِكَ مِنْ شَرِّ كِتَابٍ قَدْ خَلا، أَسْأَلُكَ خَوْفَ الْعَابِدِينَ لَكَ، وَ عِبَادَةَ الْخَاشِعِينَ لَكَ، وَ يَقِينَ الْمُتَوَكِّلِينَ عَلَيْكَ، وَ تَوَكُّلَ الْمُؤْمِنِينَ عَلَيْكَ.
(6) اللَّهُمَّ اجْعَلْ رَغْبَتِى فِى مَسْأَلَتِى مِثْلَ رَغْبَةِ أَوْلِيَائِكَ فِى مَسَائِلِهِمْ، وَ رَهْبَتِى مِثْلَ رَهْبَةِ أَوْلِيَائِكَ، وَ اسْتَعْمِلْنِى فِى مَرْضَاتِكَ عَمَلا لا أَتْرُكُ مَعَهُ شَيْئا مِنْ دِينِكَ مَخَافَةَ أَحَدٍ مِنْ خَلْقِكَ.
(7) اللَّهُمَّ هَذِهِ حَاجَتِى فَأَعْظِمْ فِيهَا رَغْبَتِى، وَ أَظْهِرْ فِيهَا عُذْرِى، وَ لَقِّنِّى فِيهَا حُجَّتِى، وَ عَافِ فِيهَا جَسَدِى.
(8) اللَّهُمَّ مَنْ أَصْبَحَ لَهُ ثِقَةٌ أَوْ رَجَاءٌ غَيْرُكَ، فَقَدْ أَصْبَحْتُ وَ أَنْتَ ثِقَتِى وَ رَجَائِى فِى الْأُمُورِ كُلِّهَا، فَاقْضِ لِى بِخَيْرِهَا عَاقِبَةً، وَ نَجِّنِى مِنْ مَضِلاتِ الْفِتَنِ بِرَحْمَتِكَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ.
(9) وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى سَيِّدِنَا مُحَمَّدٍ رَسُولِ اللَّهِ الْمُصْطَفَى وَ عَلَى آلِهِ الطَّاهِرِينَ.
انْتَهَى

ترجمه دعاى پنجاه و چهارم: دعاى آن حضرت (عليه السلام) در طلب رفع اندوه

1. اى كه اندوه را مى برى و غم را بر مى دارى، اى بخشنده دنيا و آخرت و مهربان در اين دو. درود بر محمد و آل محمد فرست، و اندوه مرا بردار، و غم مرا برطرف كن.
2. اى يكتاى يگانه،(154) اى بى نياز كه فرزند نياورده و فرزند ديگرى نبوده اى و كسى همتاى تو نيست، مرا نگاهدار و پاك كن، و رنج مرا زائل كن. پس آية الكرسى (155) و معوّذتين و قل هو الله را بخوان و بگو:
3. اى خداى من! از تو سؤ ال مى كنم مانند كسى كه نيازمندى او به غايت شدت رسيده و نيروى او سست گشته و گناهانش بسيار شده، مانند كسى كه براى نيازمندى خود فريادرسى نمى يابد و براى ناتوانى خود نيرودهنده نمى شناسد و براى گناهش آمرزنده نمى داند، جز تو اى صاحب بزرگى و كرم، از تو سؤ ال مى كنم مرا به عمل توفيق دهى كه چون كسى آن عمل را به جاى آرد، او را بدان سبب دوست دارى، و يقينى عنايت كنى كه مؤمنان حقيقى به نفاذ فرمان تو را سود بخشد.
4. خدايا! درود بر محمد و آل او فرست، و جان مرا آن دم بازستان كه در ايمان استوار و راست باشم و رشته نياز مرا از اين جهان بگسل و مرا سوى آن كرامات كه نزد تو است راغب گردان تا پيوسته آرزوى ديدار تو كنم و به راستى بر تو توكل نمايم.
5. بهترين مقدرات كه در ازل نگاشتى، براى خويشتن ميخواهم و از سرنوشت بد كه پيش مقرر فرموده اى پناه به تو مى برم، مرا ترس در بندگى و عبادت با فروتنى و يقين با توكل و توكل با ايمان نصيب فرما.
6. خداوندا! رغبت مرا در سؤ ال خويش مانند رغبت دوستان خود گردان و بيم مرا هم مانند بيم آنان قرار ده و مرا در تحصيل خشنودى خود بر گمار چنان كه هيچ عملى دين تو را از ترس كسى فرو نگذارم.
7. خداوندا، حاجت من اين است، رغبت مرا در آن بسيار گردان و عذر مرا آشكار كن، و حجت مرا بر زبانم نه، و تن مرا براى انجام آن سلامت دار.
8. خداوندا، هر كس اعتماد بر كسى دارد يا اميد به جايى غير تو، اينك اعتماد بر تو دارم و اميدم در همه كار تويى، پس براى من آن را مقدر فرما، كه فرجام آن نيكوتر بود و از فتنه ها گمراه كننده مرا رهايى ده.
و صلى الله على سيدنا محمد رسول الله المصطفى و على آله الطاهرين.
تمام شد ترجمه اين صحيفه مباركه به خامه حقير ناچيز ابوالحسن بن محمد بن غلامحسين المدعو بالشعرانى عفى عنه

سخنى درباره تعداد دعاهاى صحيفه سجاديه

شماره دعاها صحيفه مباركه كه امروز در دست ما است پنجاه و چهار است، اما به روايتى كه در مقدمه گذشت، همه ادعيه هفتاد و پنج بوده. چند باب از راوى اصل مفقود گرديد، شصت و چند باب نزد او بماند و پس از آن هم چند باب در دست ديگران مفقود شد و اكنون همين پنجاه و چهار مانده است.
و بعضى علماى متاخر كوشيدند از نسخه هاى غير متداول صحيفه و كتب ديگر ادعيه از صحيفه دعاهايى نقل كرده اند. آن چه مفقود شده است بيابند.
از جمله شيخ حر عاملى رحمه الله چند دعا فراهم كرده است و آن را صحيفه ثانيه ناميده و ميرزا عبدالله افندى صاحب رياض العلماء معاصر مجلسى نيز ادعيه اى فراهم كرده است و آن را صحيفه ثالثه ناميده است و كتاب او دو قسمت است: قسمت اول بيست و يك دعا كه به عقيده خود او از اصل صحيفه مباركه است و همان ها است كه مفقود گرديده و قسمت دوم ادعيه ديگرى است از غير صحيفه معروفه.
او گويد: در سفرهاى بسيار كه در خشكى و دريا بودم و هرجا كتابى بود ديدم و هرچه يافتم خواندم و يادداشت كردم مخصوصا در صحيفه مباركه نسخه هاى كهن به اسنادهاى بسيار، غير از اسناد معروف به دست آوردم، زوايد هر يك را جمع كردم.
از جمله از نسخه اى؛ به روايت فقيه ابى الحسن محمد بن احمد على بن حسن شاذان كه در مجموعه كهن در شهر اردبيل ديده است، دعاى سى و هفتم صحيفه معروفه را با زيادتى در آخر آن آورده است و آن را يكى از دعاهاى مفقوده شمرده است.
و هم به روايت ابن شاذان مذكور، دعاى معروف يا من تحل به عقد المكاره را كه دعاى هفتم صحيفه معروف است، با زيادتى در آخر آن آورده و آن را دعاى مستقلى دانسته است و دعاى بيست و ششم صحيفه معروفه را به روايت ابن اشكيب و خط ابن مقله، خطاط مشهور كه اول آن و تولّنى فى جيرانى است تا اواسط دعا آورده است و آن را هم دعاى ديگر شمرده است.
چون در پاره اى الفاظ با نسخه معروف مخالفت دارد و عنوانش غير عنوان نسخه معروف است و دعاى چهل و نهم را نيز با اندك زيادتى در آخر، دعاى مستقلى شمرده است.
هم در مقدمه كتاب خود گويد: در نسخى كه ديدم و به طريق ديگر روايت شده، اسانيدى به دست آوردم از ده طريق متجاوز، مانند روايت محمد بن وارث از حسين بن اشكيب خراسانى از عمير بن هارون ابن متوكل بلخى كه نسخه كهنه اى از آن ملاحظه شد به خط ابن مقله خطاط مشهور در عهد بنى عباس مى زيست و او واضع خط نسخ است، پيش از او خط كوفى بود، او خط كوفى را به صورت خط نسخ باز گردانيد.
و ديگر روايت ابن اشناس بزاز، عالم مشهور است و روايت شيخ فقيه ابوالحسن محمد ابن احمد على بن حسن بن شاذان از ابن عياش جوهرى ابى عبدالله احمد بن محمد بن عبيدالله بن حسن بن ايوب بن عياش ‍ جوهرى حافظ در بغداد از ابى محمد حسن بن محمد بن يحيى بن حسن بن جعفر بن عبيدالله بن حسين بن على بن الحسين (عليهما السلام) ابن اخى طاهر از ابى الحسن محمد بن مطهر كاتب از محمد بن شلقان مصرى از على بن نعمان اعلم تا آخر سند معروف.
ديگر از روايات و طرق صحيفه، روايت تلعكبرى است. و ديگر روايت وزير ابوالقاسم حسين بن على مغربى و روايت رهنى كرمانى نرماشيرى، بالجمله ادعيه اى چند از اين نسخ و چند دعا هم از كتاب البلدالامين و مصباح و كتاب ادعيه ميرداماد و دختر زاده او ميرزا عبدالحسيب جمع آورده و معتقد بود كه چون ايشان اين دعاها را نسبت به صحيفه دادند و در صحيفه معروفه نيست، ناچار در نسخى آن را يافتند كه ما نديده ايم و به اين ترتيب بيست و يك دعا تلفيق نموده است. دعاى دوم و چهارم: اللهم و آدم بديع فطرتك و دعاى پنجم از ملحقات اين نسخه هم از اين ادعيه است.
به گمان اين بنده آن چند دعا كه از راوى اصل كتاب مفقود گرديده، ديگر نتوان يافت، هرگاه صاحب اصل نسخه چيزى از آن را گم كرده و خود نداشت، ديگران كه نسخه را از او گرفتند و ماخذى غير او نداشتند از كجا گم كرده او را بازيابند و اگر كسى در نسخ نادره صحيفه چيزى يابد كه به قرائن معتبره از صحيفه باشد، بقيه از آن شصت و چند باب است كه در دست راوى اصل مانده و آن از ده متجاوز نيست و اختلاف عبارات و زيادى جمل و فقرات را نتوان دليل استقلال دعا دانست و اسانيد و طرق مختلفه كه يافته است همه به يك تن منتهى مى شود و روايات نسبت به جزئيات كلمات و عبارات صحيفه متواتر نيست و ما راجع به تواتر و نقل صحيفه مختصرى در مقدمه ايراد كرديم.

و الله العالم بحقايق الامور