با جوانان

آيت الله لطف الله صافى گلپايگانى

- ۴ -


مـطـبـوعـات و جرايد, همه و همه وظايف شان سنگين است اين گونه كه بسيارى تلقى مى كنند, نـيست بايد جوانان را با مساجد يا مجالس وعظ و هشدارهاى اخلاقى , با مطالعه كتابهاى آموزنده و صـحـيـح ديـنـى , بـا تـواريخ سودمند, با تفسير قرآن مجيد, با مجالس دعا در خط صلاح و فلاح و رستگارى نگاه داشت و خود آنها هم كه بيشتر آگاه و متوجه هستند, بايد در خط اصلاح خود و هم سن و سالان خودتشريك مساعى و بذل فداكارى و كوشش كنند .
بـايـد اخـلاق اسـلامـى , زهد, آزادگى , پارسايى , قناعت , شجاعت و خودشناسى را به آنها آموخت كه بدانند خود را به هر جريان و هر وضع نفروشند .
و اين كلام معجز نظام اميرالمؤمنين , عليه السلام , را هميشه مقابل چشم دل خود قرار دهند:
((الا حـر يـدع هـذه اللماظة لا هلها انه ليس لا نفسكم ثمن الا الجنة فلاتبيعوها الا بها)), ((94)) , تا بـدانند كه انسان بالاتر از اين است كه اسير شهوات , ماديات , افكار و اعمال شيطانى شود و مثل اين اشعار را كه :
((تن آدمى شريف است به جان آدميت ـــــ نه همين لباس زيباست نشان آدميت .
طيران مرغ ديدى تو ز پاى بند شهوت ـــــ بدر آى تا ببينى طيران آدميت )) .
زمزمه نمايند .
بـحـمـداللّه در مـعـارف شـيـعـه و فرهنگ غنى ما, بيش از آنچه تصور شود, به جوانان و پسران و دخـتـران ,ارايـه طـريـق شـده اسـت , آيـات قـرآن كـريـم , آن هـمه احاديث شريفه و اين دعاهاى انسان سازعالية المضامين و اين كتاب ها و اشعار و مقالات .
بـايـد جـوانـهـا را بـه ايـن فـرهنگ غنى متوجه كرد تا بخوانند و هم عظمت دين خود را بدانند و فـرهـنگ دينى اسلام را بشناسند و هم خود را بسازند, جوانها و همه را بايد به حسابرسى و محاسبه اعمال راهنمايى كرد تا هميشه در مقام تحصيل ترقى و كمال , بيشتر باشند .
بـالاخـره آقاى محترم جوان عزيز نوزده ساله كه الحمدللّه از اين همه آگاهى و دانايى برخورداريد وشمه اى از آن را در اين نامه به قلم آورده ايد! .
مـن بـه شـمـا تـبـريك عرض مى كنم و از خداوند متعال مى خواهم كه مثل شما را, كه در جوانان ونوجوانان مسلمان , زياد است , زيادتر و بيشتر بفرمايد .
شـمـا جـوانـان , آيـنده اسلام هستيد, عظمت اسلام , شوكت اسلام مرهون تلاش و رشد و آگاهى شـمـااسـت هـمه از شما انتظار دارند, اسلام از شما انتظار دارد و قرآن كريم به انتظار شما است و حـضـرت بـقية اللّه , مولانا المهدى , ارواح العالمين له الفدا, از شما انتظار دارد, بيشترين ياوران آن حضرت , از شماجوانان مسلمان و متعهدخواهند بود .
عـزيـزان مـن ! اگـر مـا در اداى وظـايـف خـود نسبت به شما قصور يا تقصير داريم , شما به نفس خوداعتماد كنيد و با توكل به خدا در دين , ايمان , تقوا, سعى و عمل , ثبات قدم نشان بدهيد, قدم به جـلـو بـرداريـدو بـه جلو برويد و فقط عزت اسلام , سياست مسلمين , رضاى خداوند و خوشنودى حـضـرت ولى عصر,ارواحنا فداه , و تامين رفاه و آسايش خلق و خدمت به مردم را وجهه همت قرار دهيد! .
خدا يار و ياور شما! .
((قل اعملوا فسيرى اللّه عملكم و رسوله والمؤمنون )) ((95)) .
با التماس دعا / لطف اللّه صافى .

سئوال 25 = سئوالى درباره ارتباط با نامحرم و اظهار علاقه به مجسمه و صليب

ت محضر مقدس مرجع عظيم الشان شيعه , .
حضرت آيت اللّه العظمى آقاى صافى گلپايگانى (دام عزه ) .
با عرض ادب و سلام ! .
فـردى از افـراد خـانـواده مـان , آن چنان غرب زده شده كه به مجسمه سگ و صليب , اظهار علاقه مى كند و هرچه پدر و مادرم او را نصيحت مى كنند, اثر ندارد .
1 ـ به نظر حضرت عالى , آيا اين كار با روح اسلام , سازگارى دارد؟ .
2 ـ اگر با مرد نامحرم , دوست باشم و به او علاقه داشته باشم , آيا از نظر اسلام صحيح است ؟ .
3 ـ آيا با كسى كه قصد ازدواج دارم , مى توانم ملاقات كنم ؟ .
با آرزوى طول عمر براى آن عزيز .
تهران .
بسم اللّه الرحمن الرحيم .
ت مكتوب حاكى از علاقه شما, به وظايف دينى واصل شد .
امـيـد اسـت خـداونـد مـتـعال به شما و عموم بانوان و دوشيزگان مسلمان , كه در اين عصر, كه بـخـصـوص در مـعـرض آزمايش و امتحانات واقع شده اند, توفيق دهد كه از عهده امتحان به طور شـايـسـتـه بيرون آمده وشخصيت اسلامى خودتان را محفوظ و تحت تاثير تلقينات و تبليغات سؤ مـنـحرف كننده , از خدا و راه مستقيم اسلام دور نشويد و درك كنيد كه وظيفه زن , در زمان ما و مـسؤوليتش , بسيار مهم است و در بقاى جامعه اسلامى , وضع و اخلاق بانوان و پيروى آنها از تعاليم قرآن و سنت پيغمبر و ائمه , عليهم السلام ,حساس و خطير و مؤثر است .
امـا مـساله اول , بسيار باعث تاسف است كه غرب زدگى در جامعه مسلمان به اين حد رسيده باشد كـه دخـتـرى كـه در يـك خانواده و محيط مسلمان و موحد پرورش يافته , و صداى توحيد اذان و اللّه اكـبـر وشـهـادتـين را همواره شنيده است , تا اين گونه خود را باخته , و پيرو بيگانه باشد كه به مجسمه سگ ياصليب , كه مفاد مسيحيت و حرام است , اظهار علاقه نمايد, و به پند و راهنمايى پدر و مادر مهربان توجه نكند .
ايـن عـلاقـه هـا نـشـانـه احـسـاس شخص به ضعف خود در برابر ديگران است كه تصور مى كند با اين گرايش ها نقطه ضعف برطرف مى شود, در حالى كه اين خود عين اظهار و آشكار كردن نقطه ضعف ,انحراف فكر و بالغ نبودن روح است , كه به جاى علاقه به كمالات و ارزش هاى انسانى , به اين گـونـه امـور,كـه از عـادات پـوچ و زشت بيگانگان است , توجه كند و با توجه به اين كه تلقينات و تـبـلـيـغـات گـمراه كننده سمعى و بصرى و بعضى مطبوعات كه در اختيار دوشيزگان و بانوان گذارده مى شود, اين علايق را ايجاد وتقويت مى نمايد, و اين روش هاى بى ارزش و زيان بخش را به آنها تعليم مى دهد, گمان مى كنم در اين موضوع بيشتر از اين توضيح لازم نباشد و شما و هر بانوى با فكر ديگر, اگر مطالعه بنمايد, آگاه و ملتفت مى شود كه اين هم , آثار و نقشه هاى شوم ضد اسلام و دور كردن مسلمان , از حريم هدايتهاى اسلام است .
و امـا راجـع بـه سـؤال دوم نـيـز آنـچـه بـه شـمـا نصيحت و خيرخواهى مى كنم , اين است كه در مـوضـوع رابـطـه با مرد اجنبى بسيار مراقب باشيد كه رابطه اى خارج از حد و مرزى كه شرع مقرر كـرده اسـت پـيـدانـكنيد با مرد اجنبى آمد و شد و معاشرت ننماييد كه خطرناك است و پشيمانى مـى آورد لابد مى شنويد كه چه بسيار دوشيزگانى كه از حريم مقدس عفت و پاكدامنى , در اثر اين مـعـاشـرتـها و ارتباطها دور افتاده و درعواقب سؤ اين رفتارهايى كه فعلا به دوشيزگان پيشنهاد مـى شـود, و آن را نـشـانـه تجدد و ترقى مى دانندگرفتار شده , و آلوده گرديده اند و آن مطلب و مقاصدى هم كه در نظر داشته اند, به باد فنا رفت (يا فريب خوردند يا فرد پشيمان شد و يا جريانهاى ديگر) .
ايـن عـلاقـه هـايـى كـه شـما از آن نوشته ايد, علاقه اصيل و حساب شده نيست , علاقه اى است كه بين دختر و پسرى , در ايام جوانى ممكن است پيدا شود و لذا در اين موارد همان راهنماييهاى پدر و مـادر وافـراد دلـسوز و پخته خانواده و مشورت با آنها, كه فكرشان از آن احساساتى كه يك دختر يا پسر جوان كه به هم برخورده اند, آزاد است , بسيار ارزنده است .
بـه نظر مى رسد كه اگر خير و سعادت خود را مى خواهيد, حتما موضوع ازدواج را با پدر و مادر در ميان بگذاريد اگر آنها مخالفت كردند, ناراحت نشويد و بدانيد كه آنها خير فرزندشان را مى خواهند و در اين مورد تجربه شده است كه نظر آنها, واقع بين تر است , و در اكثر موارد, راى و نظرشان صائب و صحيح است .
بـه شـمـا وامـثـال شـمـا نصيحت مى كنم كه در اين مواقع جوانى , خود را كنترل كنيد و بر خود, مسلطباشيد و اطمينان داشته باشيد كه آينده شما قرين سعادت و خوشبختى خواهد بود .
امـا مـسـالـه جـايـز بودن ديدار و نظر به كسى كه شخص قصد ازدواج با او را دارد, بايد از حدود,و مقدارمتعارف و به مقدار اطلاع بيشتر نباشد, و نمى شود كه با مرد اجنبى اختلاط و معاشرت به اين اسم برقراركرد اما ازدواج با شخصى كه شغلش حرام و درآمدش حرام است , اگرچه به خودى خود مـمـنوع نيست , آن هم از ازدواجهايى است كه براى زن مسلمان آينده لذت بخشى نخواهد داشت , زيرا مسلمان بايد ازخوراك و پوشاك و اموال حرام پرهيز كند, و براى او زندگى با اين شوهر دشوار مى شود, مگر آن كه شوهر,قبل از ازدواج , شغل حرام را ترك كرده و شغل حلال و مشروعى انتخاب كند .
خـداونـد متعال شما و همه بانوان و دوشيزگان مسلمان را در طريق اسلام و عفت و حجاب ثابت دارد .
والسلام عليكم و رحمة اللّه .
قم / لطف اللّه صافى .

3 . ازدواج

سئوال 26 = حقوق زوجين

ت به نام آنكه جان بخشيد در دلها و پاك ساخت قلبها را .
بـا تـقديم احترام ! خدمت شريف و گرامى جناب عالى سلام و درود فراوان مى فرستم و سلامتى و طول جنابعالى را از ايزد منان خواستارم .
جناب آقاى آيت اللّه العظمى صافى , مرجع تقليد محترم من ! .
تـا كـنون مدت دو سالى است كه قصد مكاتبه با شما را دارم , اما به دلايلى اين افتخار نصيبم نشده بـود,بـالاخـره امـروز مصمم شدم تا مكاتبه ام را با مرجع تقليدم آغاز كنم و خودم را از زندان سؤال نجات دهم اميدوارم زياد وقت گراميتان را نگيرم و شما لطف كنيد و جوابهاى مرا بدهيد .
اول از هـمـه , رسـالـه اى از خودتان مى خواستم كه احكام اوليه و ثانويه را مفصل شرح داده باشد و سؤال وجواب نباشد اگر مقدور بود برايتان , لطفا برايم بفرستيد .
سـؤالات مـن بـسـيـار اسـت و اكثر آنها شخصى است من دانشجوى رشته كاردانى حسابدارى در تهران هستم .
بـه رشـتـه طراحى علاقه وافر دارم جديدا به عقد آقاى درآمده ام ايشان با ما زندگى مى كنند, به دلـيل اينكه خانواده شان اهل بيرجند هستند در حقيقت شايد زندگى مشترك ما شروع شده باشد سـؤال مـن ايـنـسـت , آياايشان حق دارد بر تمام امور من , نظارت و كنترل داشته باشد, يا فقط در مواردى خاص ؟ .
مـوقـعـيتى در دانشكده پيش آمده كه من مى توانم طراحى را ادامه دهم ايشان اين كلاس را براى مـن مـمـنوع كرده اند آيا من مى توانم باز هم بدنبال اين رشته بروم يا نه ؟ دليل ايشان اينست كه به درسـم لـطـمـه مـى خـورد, هـر چه صحبت كرده ام راضى نشده اند از اين موارد زياد پيش مى آيد مـى خـواسـتـم بدانم با وجوداينكه هنوز در خانه پدرم هستم , مسؤوليت من به گردن پدرم است يا[شوهرم ] آقاى , با توجه به جلب رضايت هر دو, حرف كدام در حال حاضر مهمتر است ؟ .
آيا او حقى در اين زمان بر من دارد و مى تواند مرا از تحصيل محروم كند؟ .
در ضـمـن آيا گذشته من ربطى به او دارد؟ من از زمان تولد تا رسيدن به او را برايش با جزييات و احـسـاساتم بيان نموده ام شايد اشتباه كرده ام , چون او حساس شده است البته شايد من نتوانسته ام آنطور كه بايد خودم را تشريح كنم و خودم رابه او بشناسانم , چون حقيقتا خودم را هنوز نشناخته ام و درگير خودم هستم .
ما هر دو مى خواهيم بر اساس قوانين شرعى و اسلامى پيش برويم و زندگيمان را حلال گردانيم بـر ايـن اسـاس مـن چـه بايد بكنم تا زنى نمونه باشم البته جواب را مى دانم كه بايد مطالعه كنم و الگويم را حضرت زهرا, سلام اللّه عليها, قرار دهم , اما باز هم به كمك شما احتياج دارم .
بـه مـن بگوييد تا چه حد ايشان مى توانند در گذشته من حقى داشته باشند؟ و آيا من همه چيز را بايد با او درميان بگذارم و نمى توانم مواردى را از او پنهان كنم تا موقعيت مناسب پيش آيد؟ .
مـثـلا مـى توانم پنهانى , طراحى را ادامه دهم يا نه ؟ و لازمست همه اتفاقاتى كه برايم در طول روز مـى افـتد,براى او بازگو كنم , حتى اگر به ضرر زندگيمان باشد و خدشه اى بر صميميت ما وارد كند .
در ضمن ايشان جوانى پاك و سالم از هر نظر هستند و من ايشان را هديه اى از جانب خدا مى دانم .
و مـى خـواستم بدانم آيا شما شعر هم مى گوييد؟ اگر بله و امكان دارد و افتخار مى دهيد قسمتى ازنوشته هايتان را برايم بفرستيد ببخشيد كه اين قدر طول كشيد منتظر جواب شما هستم من براى شنيدن جواب عجله دارم .
با تشكر و احترام فراوان خدمت جنابعالى ! .
تهران / مقلد شما .
ت بسم اللّه الرحمن الرحيم .
مرقوم مفصل شما رسيد, جوابا اشعار مى دارد:
يـكـى از آيـات بزرگ الهى و شگفتيها و ظرافتهايى كه در عالم آفرينش , بخصوص انسان , تماشايى وعـبـرت انـگـيـز و بينش آفرين است , زوجيت و همسر و همدم و انيس و مونس بودن زن و مرد با يكديگراست , كه واقعا الان كه اين نوشته را مى نويسم , واژه اى كه تعبير از اين زوجيت و با هم شدن و باهم بودن و يكى شدن اين دو جنس , بنمايد, ندارم .
قـرآن مـجـيـد مى فرمايد: ((هن لباس لكم و انتم لباس لهن )), ((96)) بانوان براى شوهران لباس و شوهران براى ايشان لباس مى باشند, و در آيه ديگر پيرامون اين رابطه مى فرمايد:
((و مـن آياته ان خلق لكم من انفسكم ازواجا لتسكنوا اليها و جعل بينكم مودة و رحمة )), ((97)) از خـود شما برايتان قرارداد, يعنى همدم , مونس , غمخوار متحد مشترك المنافع و موافق , همدل , نه مـعـارض و نـه جـدا از هـم و نـه مـستقل از هم , بلكه متحد, اتحادى كه بين هيچ دو نفرى برقرار نمى شود, حقيقت زوجيت اين معانى مقدس و آرام بخش است اين است كه از دو جنس مخالف يك واحـد بـه تـمـام مـعـنـا مـوافـق , سـاخته مى شود و اسلام به اين جهت ازدواج و تقويت و تكميل , بـسـياراهميت داده است و در اكثريت زنان و شوهران مسلمان , اين روحيه و اين تجلى و يگانگى و اتـحـاد را, اگـرچـه بـالـطبع فراهم است , فراهم تر مى سازد, و اهتمام بر اين است كه بنياد قويم و مستحكم , از آسيب وتعرض مصون بماند و زن و مرد در دل به آن وفادار باشند .
حـقير در همين زندگى خود, زنان و مردانى را ديده ام كه در اين جهت باهم شدن و از هم بودن , نـمونه بودند و چنان بودند كه گويى هر يك از راز دل ديگرى خبر داشت و همان را انجام مى داد و هـمان رامى گفت كه ديگرى مى گفت , شخصيتشان درهم ذوب شده بود, اگر او در بيرون خانه بـود و ديـگرى دردرون خانه , هر دو با هم بودند و در رنج و غم و شادى و گشايش شريك يكديگر بودند .
نه اين خود را از او طلبكار مى دانست و نه او به اين ادعايى داشت .
ايـن مـردسالارى تحميلى , كه در زمان ما مبارزه با آن را مطرح مى نمايند, و از آن براى جداكردن زن از شوهر, و آنها را دو واحد, در مقابل هم قرار دادن استفاده مى كنند, اصلا وجود نداشت , اخلاق اسلامى در محيط خانه و بر روابط با هم حاكم بوده است .
غرض از اين بيانات اينست كه شما بر حسب آنچه نوشته ايد, همسر از هر جهت پاك و سالم داريد,كه او را هديه اى از طرف خدا مى شماريد, مساله غيرقابل حل , بين خودتان نخواهيد داشت , اين صفا و وفـاو خـوش بينى كه به هم داريد, همه امور را بر وفق دلخواه قرار مى دهد, شما خاطرخواه او و او هم خاطرخواه شما, خواهد بود .
الـبـتـه در نـظامات شرعى , براى اينكه اگر در بين زنها و شوهرها, افرادى پيدا شدند كه بواسطه بعضى جهات و عذرهاى صحيح يا بهانه هاى غلط به اين اتحاد و يگانگى نرسيدند, قانون بر آنها حاكم شـود وآنـهـا را مـنـظم سازد, براى هر يك از زن و شوهر نسبت به هم حقوقى مقرر شده است كه بـرحـسـب آن , نـظـام خـانواده و زوجيت باز هم محفوظ بماند و در سايه اين حقوق و قانون با هم هـمـزيـستى داشته باشند,برحسب اين حقوق هيچ زن و مردى موظف نيستند كه از گذشته هاى خـوب و بـد و سـوابق زندگى خوديكديگر را مطلع سازند, بايد هرچه مى گويند و عمل مى كنند, همه موجب قوت اتحاد و خوش بينى آنها به يكديگر باشد .
مـسـاله اينكه تا در خانه پدر هستيد بايد چگونه باشيد, اين جزييات را با توافق با هم و ملاحظه خير وصلاح يكديگر, در حالى كه يك واحد هستيد, حل نماييد نه او جمود بر حقى كه دارد داشته باشد و نه شما در موضوعى كه در بين است , اصرار كنيد .
مـرد بـايـد دسـتـور ((المؤمن ياكل بشهوة اهله و المنافق ياكل بشهوته )) ((98)) را دررابطه با زن رعـايـت كـند, زن هم بايد خود را موظف بداند كه يا اخلاقا و يا حقا و شرعا, رضايت شوهر رافراهم نمايد .
امـيـد اسـت بـا ايـن توضيحات اين روابط گرمى كه بين شما و همسرتان , بحمداللّه , برقرار است , بيش از پيش گرمتر شود, و زندگى سعادتمندانه و خوبتر و خوبتر را در پيش روى داشته باشيد .
((الف اللّه بينكما و طيب اللّه نسلكما)) .
با التماس دعا .
لطف اللّه صافى .

سئوال 27 = معيارهاى انتخاب همسر

ت بسم اللّه الرحمن الرحيم .
خدمت با سعادت مرجع شيعه آيت اللّه العظمى صافى گلپايگانى .
با سلام ! .
مـشـكل من انتخاب همسر آينده ام مى باشد, چندى است كه در مورد انتخاب همسرم مشغول فكر كـردن وانتخاب معيارهاى درست , كه مورد قبول خداوند متعال باشد, هستم , معيارهايى كه مورد قـبـول عـقـل و شـرع باشد و مرا در زندگى مشترك , با زنى به خوشبختى كامل و آنچه مورد نظر اسلام است , برساند .
مـعـيارهاى من , عبارتند از: هم فكرى و هم عقيده بودن , مشترك بودن مكتب و ديدگاه و جهان بينى , ازنظر روحى و فكرى بهم نزديك بودن و در يك كلام هم شان بودن , از نظر فكرى .
بـه ثروت , زيبايى , تحصيلات و غيره اهميت نمى دهم , هرچند اين مسايل را انكار نمى كنم بهرحال انسان دوست دارد همسرى زيبا, داراى تحصيلات عاليه داشته باشد, ولى به نظر من , وقتى انسان با دخترى كه با او هم فكر و هم عقيده است , ازدواج كند, خودبخود همه اين مسايل حل مى شود .
زيرا به نظر خود, طرز تفكر من , شعاع بسيار وسيعى در مورد معيارهاى ازدواج دارد, هم فكر بودن , فكر من اينست كه به تحصيلات و كسب دانش تا آخر عمر ادامه دهم , دائما در مورد مسايل مختلف فـكـر كـنم , ازگناه و معصيت الهى پرهيز كنم , در زندگى فردى باشم كه گوش به فرمان عقل بـاشـد و عقلش براحساساتش غلبه داشته باشد, و در يك كلام انسانى باشم كه خداوند خواستار آن انـسـان و مـورد تـوجـه خداوند باشد ميل دارم همسرم , خانوده اش و فاميلش داراى اين طرز تفكر باشند, مهمتر, خود آن زن , اين طرز تفكر را داشته باشد, طرز تفكرى اسلامى و مورد قبول خداوند .
ولـى مـشكل من در اينجا خود را نشان مى دهد, چگونه بفهمم دخترى داراى اين شرايط است , من دردانشگاه تحصيل مى كنم , در اين دانشگاه دختر و پسر مشغول تحصيل هستند از طرفى از ارتباط كـلامـى بـا دخـترها پرهيز دارم و از طرفى مايلم بدانم كدام دختر در اين دانشگاه يا در شهر محل سكونتم , داراى اين طرز تفكر است .
بـاور كـنـيـد وقتى در تخيل و رؤيا, به اين مساله فكر مى كنم كه مشكلم حل شده است , آن دختر مـوردعـلاقـه ام را پـيـدا كـرده ام و بـا او ازدواج كرده ام , آنچنان آرامش و اطمينان تمام وجودم را [فرا]مى گيرد, كه وصف ناشدنى است .
اكـنون كه مشغول نوشتن اين نامه براى حضرتعالى هستم ,مانند مرغى سرگردان و حيران هستم , نمى دانم با چه دخترى وصلت كنم .
مـعـيـار مـن , خـانه , داراى زيبايى و نيست , معيار من هم فكر و هم عقيده بودن است , زيرا با چنين دخترى ,زندگى را شروع كردن , آغاز خوشبختى است .
مـى خواهم از نظر جناب عالى مطلع شوم و راه درست , كه مورد قبول حضرت حق باشد را, شما به من نشان دهيد چگونه همسر آينده ام را بشناسم ؟ و آيا اين معيارها درست است و اشتباهى در مورد انتخاب معيارهايم ندارم ؟ مرا راهنمايى كنيد تا از اين سرگردانى نجات پيدا كنم و هر روز تمايل به كـسـى پـيـدا نكنم و پيش خود خيال نكنم اين همان است كه بدنبالش مى بودم و بعد ببينم سراب اسـت البته تمايل من فقطنگاه است و نه حتى چشم چرانى , بلكه نگاهى كوتاه و سريع , حتى از نگاه به نامحرم , اگر چه كوتاه , ابا دارم ,ولى بعضى مواقع چشم من به كسى مى افتد و هر چه ديده بيند, دل كند ياد .
با تشكر .
بسم اللّه الرحمن الرحيم .
انشااللّه تعالى موفق و مشمول عنايات حضرت بقية اللّه , ارواح العالمين له الفدا, باشيد .
مـرقـوم مـفـصـل شـمـا رسيد در مورد ازدواج كه نظر حقير را خواسته ايد, همانطور كه مى دانيد ازدواج يكى از سنن مهم اسلام و مورد ترغيب و تشويق بسيار است و از حضرت رسول , صلى اللّه عليه و آلـه , روايت است كه فرمود: ((النكاح من سنتى )) ((99)) و در احاديث ديگر است : ((من تزوج فقد احرزنصف دينه )) ((100)) .
اميد است حال كه در صدد انجام اين سنت هستيد چنانكه در نظر داريد, موردى كه از جهت ايمان وتـوافق اخلاقى مناسب باشد, فراهم شود ولى در انتخاب همسر بيشتر از معارف , فحص و جستجو تاحدى كه به مرحله وسواس و مانع از اخذ تصميم شود, صحيح نيست همين قدر كه از جهات مورد نـظـر,بـخـصـوص ديانت , عفت و اخلاق شناخته شود و پدر و مادر شما و افرادى كه به آنها اعتماد داريد, نيز موردرا مناسب بدانند, بقيه امر و آينده همه با خداوند متعال است .
بـا تـوكـل بـه خدا و طلب خير از خدا و به نيت انجام سنت دينى اقدام نماييد و آينده امورى را كه انـسـان در جـريـان آن مـؤثر نيست , همه را به خدا واگذار نماييد كه : ((و من يتوكل على اللّه فهو حسبه )) ((101)) .
والسلام عليكم و رحمة اللّه و بركاته .
لطف اللّه صافى .

سئوال 28 = بد اخلاقى همسر

حضور حضرت آيت اللّه العظمى صافى .
ضمن عرض سلام ! .
جـوانـى هـسـتـم 25 سـاله , مدت سه ماه است ازدواج كرده ام در طول اين سه ماه متوجه شده ام هـمـسـرم بـا مـن ناسازگارى و لجاجت بى مورد دارد, مدام بهانه هاى بى خود مى گيرد و منتظر فـرصـت و بهانه اى است تا ازمن جدا شود اين طور كه من اين مدت فهميدم و خودش هم اعتراف كـرده , قبل از ازدواج موارد اخلاقى داشته ـ رابطه با پسر ـ و دختر سربه زيرى نبوده است , بطورى كه مداركى هم در اين مورد از او پيدا كرده ام ـ نامه هاى عاشقانه , شماره تلفن و غيره ـ , من هميشه او را نـصـيـحـت مـى كـردم تـا شـايد اصلاح شود حتى يك بار او را تهديد كردم كه چيزهايى را كه فـهـميده ام به پدر و مادرش مى گويم و از او تعهد كتبى با امضا واثر انگشت گرفتم , اما مؤثر واقع نشد .
الـبـته شايد, به ظاهر, كمى مشكل اخلاقى اش اصلاح شد, اما در مورد ناسازگارى و لجاجت , الان مـدت دوهـفـتـه اسـت كـه بخاطر همين مسايل , او را به خانه پدرش برده ام , چون گفته كه من نـمـى توانم با تو زندگى كنم و طلاق مى خواهد ما هم براى طلاق استخاره كرديم , استخاره خوب آمـد, امـا مـمـكن است باپادرميانى ريش سفيدهاى فاميل و بزرگترها, دوباره مجبورش كنند كه بـرگردد ـ البته با توجه به اين كه هيچ كس از موضوع مسايل قبل از ازدواجش خبر ندارد و با علم بـه ايـنكه مى گويد: ((پدرم مرا به ازدواج با تومجبور كرد)) ـ من براى آخر و عاقبتم و طلاق با او, اسـتخاره كرده ام و خوب آمد حالا به نظر شما چه كنم ؟ به حرف بزرگترها و ريش سفيدها, گوش كـنـم يا به استخاره عمل كنم ؟ اگر لازم مى دانيد شما هم استخاره اى در اين مورد بنماييد, چون مـن اصلا به او اعتماد ندارم و از آينده ام و زندگى با او و احتمالا خيانت او مى ترسم و مانده ام چكار كنم ؟! .
الـبته لازم به ذكر است كه به اعتراف خود ايشان , بنده از لحاظ مالى و اخلاقى هيچ مشكلى ندارم , نمى دانم مسايل اخلاقيش را به پدر و مادرش بگويم يا نه , اگر نگويم و او را طلاق دهم , چون كسى در جـريان نيست ,حتما به فساد (بيشتر) كشيده مى شود, و اگر بگويم , نمى دانم [كه آيا] مداركم ـ حتى تعهدى كه از او همراه با امضا و اثر انگشت گرفته ام ـ , براى اثباتش كافى است يا نه .
بـا تـشكر و عذرخواهى از اينكه وقتتان را گرفتم و مطلب به درازا كشيده شد, اما لازم ديدم تمام مـسـايل را, به طور گسترده و باز خدمتتان ارايه نمايم , تا بتوانيد راهنمايى فرموده و نظرتان را به طور كامل و قطعى بيان نماييد .
ت بسم اللّه الرحمن الرحيم .
حـقـير از اظهار نظر در امر داخلى و شخصى شما, بعلت عدم اطلاع معذورم , بطور كلى , اولا اگر بـرسرى و امرى كه براى فرد عيب و عار باشد, مطلع شده ايد, افشا نكردن آن فضيلت و ثواب بسيار دارد وبـلـكـه افشا كردن نيز, اگر ضرورتى نباشد, حرام و معصيت است و گاه موجب تعزير يا حد قـذف مـى شـود,بنابراين از افشاى سر, حتى پيش پدر و مادر شخص بپرهيزيد, و ثانيا امر طلاق به دسـت مـرد اسـت وبخصوص اگر زوجه هم مايل باشد, بلى , اگر بواسطه طلاق , زوجه در معرض فـسـاد اخـلاقـى يا فشارهاى روحى قرار بگيرد, البته با امكان زندگى با زوجه , ترك طلاق و ادامه مـعـاشـرت به معروف , بسيار خوب است و اصلا مبغوض ترين كارهاى حلال , طلاق است و ثالثا اين خود شما هستيد كه با توجه به نظرناصحين , سالمندان فاميل , دوستان و امكاناتى كه خود داريد و ملاحظه جوانب مختلف تصميم بگيريدبه هر حال حقير هم دعا مى كنم كه آنچه خير و صلاح شما و طرف شما است فراهم شود .
والسلام عليكم و رحمة اللّه و بركاته .
لطف اللّه صافى .

نمايه واژه ها

4 .
اباطيل :باطلها .
استدراج :سنت الهى (مهلت دادن گناهكار و عذاب ناگهانى ) .
اهل بدع :كسانى كه مطالبى جديد, در دين خدا وارد مى كنند .
بار عام :اجازه عمومى دادن .
تحليه :آراستن خويش به اخلاق كريمه .
تحميد:حمد و ثنا كردن .
تسبيح :خدا را به پاكى ياد كردن .
تسديد:كمكهاى غيبى .
تعزير:مجازات شرعى .
تفوق :برترى جويى .
تفويض :واگذار كردن .
تكبير:خدا را به بزرگى ياد كردن .
تهليل :ذكر ((لا اله الا اللّه )) .
تيه :بيابان .
حد:مجازات شرعى .
حظوظ:بهره ها .
حيا:در حال زنده بودن .
خلع :بيرون افكندن .
خوض :فرو رفتن , تفكر كردن .
دارين :دو دنيا .
دعاى مكارم الاخلاق :دعايى منسوب به حضرت سجاد, عليه السلام , .
دنيه :پست و بى ارزش .
صحيفه مباركه علويه :صحيفه سجاديه .
عرق جبين :از دسترنج خود بهره مند شدن .
عصات :گناهكاران .
غور:فرو رفتن , تفكر كردن .
قذف :نسبت عمل ناروا به كسى دادن .
قلاع :قلعه ها .
كد يمين :از دسترنج خود بهره مند شدن .
كما هو حقه :آنچنان كه شايسته اوست .
لبس :پوشيدن .
مرويه :روايت شده .
مشار بالبنان :مشهور .
معاتبه نفس :سرزنش نمودن نفس آدمى .
ملاهى :لهو و لعب .
ملهيات :اسباب لهو و لعب .
مناهى :امورى كه مورد نهى است .
ميتا:در حال ممات .
نفس بهيميه :نفس حيوانى .