جُنگ جوان

محمود اكبرى

- ۱ -


نام كتاب : جُنگ جوان
نام مؤ لف : محمود اكبرى
مقدمه
كشكول در بين ادب دوستان و كتاب خوان ها، نام آشنا و شناخته شده اى است كه در اصطلاح ادبى مى توان آن را ((جُنگ )) دانست .
جنگ ها يا كشكول ها بر اساس ذوق و سليقه گردآورندگان ، داراى مطالب متنوعى است كه از كتاب هاى مختلف جمع آورى مى شود. و در اين زمينه ده ها كتاب به سبكها و زبان هاى مختلف نوشته شده است و اين دفتر، مجموعه اى است از پندها، نكته ها، داستان ها، خواندنى ها، گفته ها، مقايسه ها، حاضر جوابى ها، شعرها و مطالب خواندنى ديگر براى جوانان و ره توشه اى است براى مربيان كه در رابطه با نوجوانان و جوانان هستند، به اميد اينكه اين مجموعه گامى براى انس با كتاب ، مطالعه و آشنايى با معارف دين باشد.

والسلام
محمود اكبرى

اهميت جوانى
در وصف جوانى
جوانى دوره شكوفايى زندگى است و هيچ دوره اى به اندازه جوانى خطرناك نيست .
جوانى چشمه اى است كه همه آرزوها از آن سرازير مى گردد.
جوانى گمشده اى است كه پيران به دنبال آن مى گردند.
جوانى آتشفشان عشق و احساسات است .
جوانى گلى است كه جز يك دفعه در بهار عمر شكفته نمى شود.
جوانى آفتابى است كه طلوع آن در آسمان حيات شخص محدود است .(1)
جوانى چون فرشته اى پاك ، چون قهرمانى دلير و بى باك ، چون شاهزاده اى سربلند، چون طاووسى خودپسند است .
جوانى بهار است اى برادر  
  همه گلها در آن رويد سراسر
در آسمان عمر، جوانى ستاره اى است  
  يك بار بيشتر نكند در جهان طلوع
چون اصل عمر توست ، بدان قدر و قيمتش  
  اصل ار فنا شود نبرى نفع از فروع
آيا مى دانيد؟!
آيا مى دانيد كه عمر مفيد انسان در جوانى است ؟!
آيا مى دانيد اكثر پيروان پيامبران جوانان بودند؟!
آيا مى دانيد كه بيشترين توجه پيامبر صلى الله عليه و آله ، به جوانان بوده و مسؤ ولان را از ميان جوانان انتخاب مى كردند؟!
آيا مى دانيد كه امام زمان (عج ) جوان است ؟!
آيا مى دانيد كه ياران حضرت مهدى (عج ) از جوانان هستند؟!
آيا مى دانيد كه در قيامت از جوانى سؤ ال مى شود؟!
آيا مى دانيد كه همه اهل بهشت جوان هستند؟!
آيا مى دانيد كه استكبار جهانى براى انحراف جوانان ، دامهاى بسيارى گسترده است ؟!
آيا مى دانيد راه انحراف يك جامعه از طريق انحراف جوانان آن جامعه است ؟!
جوانان و ولايت
امام خمينى قدس سره و جوانان
من براى آن كه شما جوانان شايسته اى هستيد، علاقه دارم كه جوانى خود را در راه خداوند و اسلام عزيز و جمهورى اسلامى صرف كنيد، تا سعادت هر دو جهان را دريابيد. (2)
وصيت اينجانب به جوانان عزيز و دانشسراها و دبيرستانها و دانشگاه ها اين است كه خودشان شجاعانه در مقابل انحرافات قيام كنند، تا استقلال و آزادى خود و كشور و ملت خودشان مصون باشد.(3)
از مكايد بزرگ شيطان و نفس اماره آن است كه جوانان را وعده صلاح و اصلاح در زمان پيرى مى دهد، تا جوانى با غفلت از دست برود، و به پيران وعده مى دهد به طول عمر و لحظه آخر با وعده هاى پوچ انسان را از ذكر خدا و اخلاص باز مى دارد، تا مرگ فرا برسد و در آن حال ايمان را اگر تا آن وقت نگرفته باشد، مى گيرد. (4)
مقام معظم رهبرى و جوانان
من به عنوان كسى كه در طول ساليان دراز، مشاور و همراه و هم نفس و هم زبان نسل جوان ، مخصوصا جوانان محصل و انديشمند بوده ام ، مى توانم برادرانه دو سه مساءله را تذكر دهم .
اولين مساله اى كه براى جوانان بايد مطرح باشد، اين است كه خودشان را از فساد اخلاقى كه به زور بر آنها تحميل مى شود، دور نگاه دارند. جوانان بايد سعى كنند كه به فساد آلوده نشوند.
توصيه دومى را كه دارم اين است كه جوانان سعى كنند كه به دانسته هاى كنونى خود از اسلام اكتفا نكنند، هر چه بيشتر در صدد فهميدن و دانستن و شناختن اسلام باشند. بايد قرآن را بيشتر فهميد، بايد با قرآن بيشتر مانوس شد. بايد مجالس و محافل اسلامى را بيشتر گرم كرد، و سنت بسيار پربركت اجتماع در مساجد را بايد زنده نگه داشت . بايد جوان ها مسجد را كلاس درس و صحنه رزم بدانند و به مساجد رو كنند. (5)
پندها
عبرت از تاريخ
آن كه ز تاريخ نياندوخت پند  
  باز نسنجيده در افتد به بند
همنشينى با اهل و نااهل
با مردم اصل پاك و عاقل آميز  
  وز نااهلان هزار فرسنگ گريز
گر زهر دهد تو را خردمند بنوش  
  ور نوش رسد ز دست نااهل بريز
مردانگى
تا نگذرى از جمع به فردى نرسى  
  تا نگذرى از خويش به مردى نرسى
تا در ره دوست بى سر و پا نشوى  
  بى درد بمانى و به دردى نرسى
كار و تلاش
اى برادر روز و شب مشغول اندر كار باش  
  موقع كار آمده مستى مكن هشيار باش
يار بد
تا توانى مى گريز از يار بد  
  يار بد بدتر بود از مار بد
مار بد تنها تو را بر جان زند  
  يار بد بر جان و هم ايمان زند
مكافات عمل
گيرم كه خلق را به فريبت فريفتى  
  با دست انتقام طبيعت چه مى كنى
دستگيرى
دانى كه خدا چرا تو را داده دو دست  
  من معتقدم كه اندر آن سرى هست
يك دست به كار خويشتن بردارى  
  با دست دگر از دگران گيرى دست
چند پند كوتاه
جوانى از مرد حكيمى پندى خواست ، حكيم گفت :
هر سخنى كه از خدا خالى است ، لغو است .
هر خموشى كه از فكر خالى است ، سهو است .
و هر نظرى كه از عبرت خالى است ، لهو است .
قدر جوانى
جوانا بدان قدر روز جوانى  
  مده نقد عمرت ز كف رايگانى
همه عمر، نيكى به خلق خدا كن  
  كه در گير و دار جهان در نمانى
نكو گفت آن كس كه گفت اين سخن را  
  به هر دست دادى همان را، ستانى
حسرت
دو كس مردند و حسرت بردند، يكى آن كه داشت و نخورد و ديگر آن كه دانست و نكرد. (6)
سه موضع خطير در قيامت
يكى از افراد خانواده پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم از آن حضرت پرسيد: آيا در قيامت يادى از دوستان مى شود؟ (كه مثلا افراد به نيكى از آنها ياد كنند و آنها را نجات بخشند)!
پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم در پاسخ فرمود: در سه مورد هيچ كس از كسى ياد نمى كند.
1- در نزد ميزان و ترازوى اعمال ، كه انسان در آن وقت همه فكرش در اين است كه آيا بار گناهش در ميزان سبك است يا سنگين ؟
2- در نزد پل صراط، كه انسان همه فكرش در اين جهت است كه آيا از آن مى تواند عبور كند يا نه ؟
3- هنگام گرفتن نامه اعمال ، كه انسان همه فكرش در اين است كه آيا نامه عملش به دست راستش داده مى شود (و قبول شده يا نه )، در اين سه مورد كسى به فكر ديگرى نيست .
سپس فرمود: اين است معنى قول خداى متعال : لكل امرء منهم يومئذ شاءن يغنيه (7) ، ((در آن روز هر كسى را كارى است كه او را از توجه به ديگران مشغول و غافل نموده است ))، پناه مى بريم به خدا در اين سه مورد.(8)
صبر
از رنج تو را اگر چه لب بر جان است  
  گر صبر كنى تحملش آسان است
بس درد كه صبر بهر آن درمان است  
  پايان شكيبا خوش ترين پايان است
حلم
دانى كه چيست غايت حلم  
  آنكه زهرت دهد، شكر بخشش
كم مباش از درخت سايه فكن  
  آنكه سنگش زند ثمر بخشد
بى آزار
ميازارم ز خود هرگز دلى را  
  كه مى ترسم در آن جاى تو باشد
دوست خوب
امام صادق (عليه السلام ) فرمود: دوست خوب كسى است كه :
الف - در ظاهر و باطن تو را دوست بدارد.
ب - آبروى تو را آبروى خود بداند.
ج - با دست يافتن به مال و مقام ، روش خود را تغيير ندهد.
د - در زمينه رفاقت از آنچه در اختيار دارد، مضايقه نكند.
ه - تو را در سختى ها تنها نگذارد.(9)
خودسازى
خواهى كه شود دل تو چون آئينه  
  ده چيز برون كن ز ميان سينه
حرص و دغل و بخل و حرام و غيبت  
  بغض و حسد و كبر و ريا و كينه
دوست عزيز
همچو يوسف ترك نفس خويش كن  
  تا عزيز مصر و كنعانت كنند
پاك دار از شهوت ، ملك وجود  
  تا ز حكمت همچو لقمانت كنند
همچو سلمان در مسلمانى بكوش  
  اى مسلمان تا كه سلمانت كنند
ترك كن آزار مردم اى جوان  
  تا كه رحمى بر جوانانت كنند
چگونه نفس سركش را كنترل نماييم
يكى از سوال هاى جوانان اين است كه چگونه نفس خود را كنترل نماييم ؛ در اين زمينه راه هايى وجود دارد.
1- توجه به فوايد كنترل نفس و زيان هاى پيروى از هوى و هوس .
2 - مصاحبت و همنشينى با صالحان .
3 - استمداد از خداوند به وسيله دعا و مناجات و قرائت قرآن .
4 - تمرين مبارزه با هوى و هوس .
ستون دين
اگر چند لحظه نمازت بيشتر طول مى كشيد، مزه آن را بهتر مى چشيدى .
اگر قدرى بهتر قرائت مى كردى ، صداى زيباى نمازت را مى شنيدى .
اگر كمى آرامتر نمازت را مى خواندى ، بيشتر آرامش پيدا مى كردى .
اگر به موقع براى خواندن نماز اقدام مى كردى ، بهتر لذت بندگى را مى فهميدى .
اگر هنگام نماز، بيشتر در درونت سكوت برقرار مى شد، نجواى دلرباى خدايت را مى شنيدى .
اگر بهتر وضو مى گرفتى ، نماز بهتر روحت را شستشو مى داد.
اگر كمتر از نماز فرارى بودى ، رحمت نماز فرا مى گرفتت و ديگر از آن جدا نمى شدى .
اگر در نماز تنها بودى ، حضور خدايت را در مقابلت احساس مى كردى .
اگر كمى در نماز مى انديشيدى ، چشمه هاى معرفت در دلت مى جوشيد.
اگر يك بار در نماز اشك مى ريختى ، صد بار در نماز نوازش مى شدى .
اگر گاهى با شوق به سوى سجاده مى آمدى ، خدا هميشه با اشتياق به تو نگاه مى كرد.
اگر با نماز سخن مى گفتى ، نماز تو را بى پاسخ نمى گذاشت .
اگر...
اينها همه اگرهايى است كه انسان در شب طولانى قبر در آن تنهايى هميشگى و بيكارى دائم با خود زمزمه مى كند.(10)
هشدار
اى خلق به هوش تا كه خامت نكنند  
  با وسوسه رخنه در مرامت نكنند
خودخواهى
نردبان اين جهان ما و منى است  
  عاقبت اين نردبان افتادنى است
لاجرم آن كس كه بالاتر نشست  
  استخوانش سخت تر خواهد شكست (11)
ارزش عمر
شخصى نزد منصور دوانيقى رفت و گفت : هنرى دارم .
منصور دوانيقى گفت : هنرت چيست ؟
گفت : نشانه گيرى من خوب است . من سوزن را از فاصله چند مترى به هدف مى زنم و بار دوم و سوم مى توانم به همان هدف نشانه گيرى كنم .
منصور تا هنر او را ديد گفت : صد دينار براى هنرنمايى او بدهيد. و صد تازيانه هم به او بزنيد.
هنرمند با تعجب پرسيد: چرا دستور تازيانه !
منصور گفت : براى اينكه تو عمرت را اين چنين هدر ندهى .
جوانان و پاكى
اى كه آراسته از بهر زنان ، پيكر توست  
  اى كه اندام نواميس كسان ، منظر توست
دست بردار، ز دنبال زن و دختر خلق  
  اين يكى خواهر تو، وان دگرى مادر توست
نظر بد به رخ دختر مردم مفكن  
  انتقام نظر بد، به رخ دختر توست
در همان حال كه دنبال كنى خواهر كس  
  يك نفر نيز به دنبال سر خواهر توست
تو به دنبال زنانى و نمى دانى هيچ  
  بزم افروز كسان دگران ، همسر توست
تو شوى باعث بدبختى ناموس كسان  
  اى بسا خانه دل ، شعله ور از خانه توست
باخبر باش كه دوران بكشد در همه حال  
  انتقامش ز تو بيچاره كه آن كيفر توست
نگهدارى خود
تقوى به معناى حفظ و نگهدارى است .
نگهدارى غرايز از طغيان .
نگهدارى نفس ، از عصيان .
نگهدارى زبان ، از دروغ و تهمت .
نگهدارى چشم ، از ديدنى هاى حرام .
نگهدارى دست ، از ستم و تجاوز.
نگهدارى دل ، از هوس .
نگهدارى مغز، از انديشه هاى شيطانى .
رازدارى
بازرگانى را هزار دينار خسارت افتاد. به پسرش گفت : نبايد اين سخن با كسى در ميان نهى ، پسر گفت : اى پدر فرمان تو را اطاعت مى كنم ، وليكن دليل آن چيست ؟ گفت : تا مصيبت دو نشود يك نقصان مايه و ديگرى شماتت همسايه . (12)
نماز كلاغ
رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم در مسجد نشسته بود، ديد مردى وارد مسجد شد و نماز خواند، ولى ركوع و سجود آن را به طور كامل انجام نداد.
حضرت فرمود: نماز او مثل نوك زدن كلاغ مى ماند، او اگر بميرد و نمازش چنين باشد، به دين من نمرده است .(13)
نقش نماز
جوانى از انصار با رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم نماز مى خواند و مرتكب گناه هم مى شد. اين موضوع براى پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم بيان شد. پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: نمازش ‍ روزى او را از گناه باز خواهد داشت ، سپس طولى نكشيد كه توبه كرد.(14)
تواضع و تكبر
اگر ديديد از اهل تواضع  
  كنيد از مهر بر ايشان تخاشع
وگر اهل تكبر را ببينيد  
  بر ايشان كبر و رفعت را گزينيد
تواضع بايد از بهر خدا كرد  
  نه بهر مال و ارباب غنا كرد
تواضع از براى اهل ثروت  
  نباشد خوى ارباب مروت
تواضع آنكه از اهل غنى كرد  
  نصيب خويش از جنت فنا كرد
تو از بهر غنى از بى نيازان  
  مكن تكريم گر هستى مسلمان
از پندهاى پيامبر صلى الله عليه و آله
مردى خدمت رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم رسيد. عرض كرد: يا رسول الله ! بر من عملى بياموز كه خدا مرا دوست داشته باشد، و مردم نيز مرا دوست داشته باشند، و مال من زياد گردد، و بدن من سالم باشد و عمر من طولانى شود و با شما در قيامت محشور گردم .
پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم در جواب فرمودند: اين شش خصلت است و احتياج به شش خصلت نيز دارد.
1- هرگاه بخواهى خداوند تو را دوست بدارد، از غير او پروا كن و تقوا پيشه ساز.
2- هرگاه بخواهى مردم تو را دوست بدارند، به آنان نيكى كن و چشم طمع به دارايى آنان نداشته باش .
3- هر گاه بخواهى خداوند ثروتت را افزون كند، آن را پاك گردان (واجبات مالى خود را اداء كن ).
4- هرگاه بخواهى خداوند بدنت را سلامت بدارد، بسيار صدقه بده .
5- هرگاه بخواهى خداوند عمرت را طولانى كند، صله رحم كن .
6 - هرگاه بخواهى خداوند تو را با من محشور گرداند سجده هايت را طولانى كن . (15)
گفتار بى عمل
هر حرف كه پشتوانه آن عمل است  
  هنگام حساب محكم و بى خلل است
بر گفته خشك اعتبارى نبود  
  گفتار بلا عمل چك بى محل است (16)
عبرت
اى جوان قرآن بخوان قبل از آن كه براى تو قرآن بخوانند.
نماز بخوان قبل از آن كه براى تو نماز بخوانند.
به حساب خود رسيدگى كن قبل از آن كه به حساب تو برسند.
از ديگران عبرت بگير قبل از آن كه ديگران از تو عبرت بگيرند.
پرهيز از دوستى سه دسته !
امام صادق (عليه السلام ) فرمود:
از دوستى سه كس بپرهيز، خيانت پيشه ، ستمكار، و سخن چين زيرا كسى كه به تو خيانت ورزيد، روز ديگر نيز به تو خيانت خواهد نمود؛ و آن كس كه به تو ستمى كرد، در آينده نيز به تو ستم خواهد نمود؛ و كسى كه نزد تو سخن چينى كرد، به زيان تو نيز سخن چينى خواهد كرد.
از پندهاى بهلول
بهلول را پرسيدند: تلخ ‌ترين چيزها كدام است ؟ گفت : حقيقت ! پرسيدند: چگونه مى توان اين تلخى را تحمل كرد؟ گفت : با شيرينى انديشه .
يك سؤ ال
آيا اگر ساعت شما مرتب عقب بماند و كار نكند ناراحت مى شوى ؟
اگر چنين است چرا خودت با كم همتى و كوتاهى عقب مانده اى !
امروز غنيمت است
گذشته فقط يك خيال است و آينده هم رؤ يايى بيش نيست . پس قدر امروز را بايد دانست . بياييد هر صبح و شام با خود تصميم بگيريم ، عمر خود را به رايگان از دست ندهيم ، و كار امروز را به فردا واگذار نكنيم .
دوستان واقعى
به پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم گفته شد؛ كدام همنشينان بهترين هستند؟ حضرت فرمود: هركس كه ديدنش شما را به ياد خدا بيندازد، و گفتارش بر دانشتان بيفزايد و رفتارش شما را به ياد آخرت بيندازد.(17)
سه وظيفه عمومى
امام باقر (عليه السلام ) فرمود: سه چيز است كه خداوند به احدى اجازه تخلف از آنها را نداده است ، اول اداء امانت چه صاحب امانت نيكوكار باشد، چه گناهكار.
دوم وفاى به عهد، خواه با نيكوكار باشد خواه با بدكار.
سوم احترام و نيكى به پدر و مادر خواه خوب باشند و خواه بد.(18)
راه بهشت
مردى به حضور پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم شرفياب شد، و عرض كرد: يا رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم به من چيزى بياموزيد كه به وسيله آن داخل بهشت شوم . حضرت فرمود: آنچه را كه دوست دارى مردم نسبت به تو رفتار كنند، تو نيز درباره مردم آن گونه رفتار كن ، و آنچه را كه ميل ندارى درباره تو عمل كنند، تو هم نسبت به مردم آن طور رفتار مكن .(19)
برنامه هفتگى
پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: اف بر مردى كه در هر هفته ، يك روز (جمعه ) براى امر دينش قرار ندهد، تا با آن تجديد عهد كند و از مسائل دينش سؤ ال كند.(20)
پندهاى كوتاه
چيزى بخور چيزى بده ، چيزى بنه .
در جوانى مستى در پيرى سستى ، پس كى خداپرستى !
در جوانى كارى به دست آر، تا به هنگام پيرى به كار آيد.
در عيب نظر مكن كه بى عيب خداست .
در صبر بكوش تا ظفر بينى .
دنيا نيرزد آن كه پريشان كنى دلى .
اگر خواهى راز تو را دشمن نداند، به دوست خود هم مگو.
آن چيز كه خود نمى پسندى ، براى ديگران هم مپسند.
پندهاى شعرى
مگو مؤ من زياد است اى برادر  
  خدا خوان با خدا دان فرق دارد
# # #
در جوانى پاك بودن شيوه پيغمبرى است  
  ور نه هر گبرى به پيرى مى شود پرهيزكار
# # #
از مكافات عمل غافل مشو  
  گندم از گندم برويد جو، ز جو
تعادل
اندازه نگه دار كه اندازه نكوست  
  هم لايق دشمن است و هم لايق دوست
دل بستگى به خداوند
جهان اى برادر نماند به كس  
  دلت ، بر جهان آفرين بند و بس
در حسرت عمر
عمر بگذشت به بى حاصلى و مسخرگى .
چه توانى كه ز كف دادم مفت .
من ندانستم و كس نيز مرا هيچ نگفت .
قدرت عهد شباب مى توانست مرا تا به خدا پيش برد، ليك بيهوده تلف گشت جوانى ، هيهات !
آن كسانى كه نمى دانستند، زندگى يعنى چه ، رهنمايم بودند. كس مرا هيچ نگفت .
زندگى ثروت نيست ، زندگى لذت نيست .
فكر خود بودن و غافل ز جهان بودن نيست ، من نفهميدم و كس نيز مرا هيچ نگفت .
و صد افسوس كه چون عمر گذشت ، معنى اش مى فهمم .
نقش تفكر
فكر در عاقبت گناه ، عامل توبه و مصونيت است .
فكر در فناى دنيا، عامل زهد و بى رغبتى به دنيا است .
فكر در مرگ ، عامل كنترل هوسهاى نفسانى است .
فكر در احوال بزرگان ، عامل مقايسه و رشد است .
فكر در ضعف ها، عامل توكل است .
فكر در عذابهاى الهى ، عامل خوف از خداست .
فكر در تاريخ ، عامل عبرت است .
فكر در مصنوعات و آفريده ها، عامل ايمان به خداست .
فكر در سختى هاى ديگران ، عامل استقامت است .
فكر در نيكى ها و مهربانى هاى پدر و مادر، عامل احسان به آنها است .(21)
دوست واقعى
دوست ، بايد كه جمله عيب مرا  
  همچو آئينه روبرو گويد
نه كه چون شانه با هزار زبان  
  پشت سر رفته مو به مو گويد
رحمت حق
محتاج به رحمت تو ماييم همه  
  سر تا به قدم ، غرق گناهيم همه
لطف تو مگر دست بگيرد ما را  
  ور نه به عمل ، نامه سياهيم همه
توقع نيكى
سالها بر تو بگذرد كه گذر  
  نكنى سوى تربت پدرت
تو براى پدر چه كردى خير  
  كه همان چشم دارى از پسرت
اسير نفس
تا چند اسير نفس و شيطان باشى  
  افتاده به دام فسق و عصيان باشى
ترسم كه چو پرده از ميان بردارند  
  خوار و خجل و زار و پشيمان باشى
بنده نواز
تا خدا بنده نواز است ، به خلقم چه نياز  
  مى كشم ناز يكى ، تا به همه ناز كنم
حاضر جوابى ها
حاضر جوابى حضرت على (عليه السلام )
يكى از يهوديان ، از روى غرض ورزى به امير مؤ منان على (عليه السلام ) گفت :
((شما هنوز جنازه پيامبرتان را دفن نكرده بوديد كه درباره اش اختلاف نموديد!))
حضرت على (عليه السلام ) در پاسخ فرمود: ((ما درباره وصى پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم اختلاف كرديم نه درباره خودش . اما شما (اجداد شما) يهوديان ، پس از آن كه به همراه موسى (عليه السلام ) از دريا گذشتيد و فرعونيان غرق شدند، به پيامبر خود گفتيد: براى ما معبودى (بتى ) قرار بده ، همان گونه كه بت پرستان معبودانى از بت دارند. موسى (عليه السلام ) در جواب فرمود: شما جمعيتى نادان هستيد.))(22)
حاضر جوابى عقيل
روزى معاويه در مجلسى بود، كه عقيل (برادر حضرت على (عليه السلام )) نيز حضور داشت ، به مردم گفت : ((آيا شما ابولهب را مى شناسيد؟ كه خداوند سوره ((مسد)) را درباره او نازل كرده است ؟)) اهل شام گفتند: ((نه نمى شناسيم .))
معاويه گفت : ابولهب عموى اين شخص (اشاره به عقيل ) است .
عقيل بى درنگ به مردم گفت : آيا شما زن ابولهب را كه خداوند در قرآن در مورد او مى فرمايد: همسر او هيزم حمل مى كرد و در گردنش ريسمانى از ليف خرما آويزان بود، مى شناسيد؟ مردم شام گفتند: ((نه )).
عقيل گفت : ((اين زن ، عمه معاويه است ، زيرا نام او ((ام جميل )) دختر حرب بن اميه ، خواهر ابوسفيان بود.)) اين پاسخ عقيل ، معاويه را سر افكنده كرد و ديگر زبان بازى ننمود.(23)
حاضر جوابى مدرس
آورده اند كه ، آيه الله شهيد مدرس در حاضر جوابى بى نظير بود؛ از جمله نوشته اند: در يكى دو مورد كه مدرس نسبت به فرمانفرما انتقاد كرده و ايراد گرفته بود، به مدرس پيغام داد. خواهش مى كنم كه حضرت آيه الله اين قدر پا روى دم من نگذارند. مدرس جواب مى دهد: به فرمانفرما بگوييد، حدود دم حضرت والا بايد معلوم شود، زيرا من هر كجا پا مى گذارم دم حضرت والاست .(24)
حاضر جوابى داراب ميرزا
مظفر الدين شاه قاجار از شاهزاده داراب ميرزا، كه ريش بلندى داشت ، پرسيد: آيا در زمان فتحعلى شاه به تو بيشتر خوش مى گذشت يا در عهد سلطنت من ؟
داراب ميرزا گفت : قربان هيچكدام ! براى اين كه در زمان فتحعلى شاه ريش دار مى پسنديدند و من آن وقت بى ريش بودم و در زمان شما بى ريش مى پسندند و من ريش به اين بلندى دارم .(25)
حاضر جوابى فقير در برابر توانگر
شخص فقيرى وارد مجلسى شد و نزديك توانگرى نشست . توانگر كه از نشستن او در نزديكش ناراحت شده بود با ترش رويى خطاب به فقير گفت : ميان تو و خر چقدر فرق است ؟ فقير فورا گفت : يك وجب (اشاره به آن كه فاصله اش با توانگر بيش از يك وجب نبود) توانگر از اين جواب سكوت كرد و سر افكنده شد.(26)