بهشت خانواده جلد اول

دكتر سيد جواد مصطفوى

- ۷ -


درس بيست و سوم : مسافرت

از نظر مقررات اسلام ، چنانكه زن حق ندارد، بدون اجازه شوهر از خانه بيرون رود، مرد هم حق ندارد، بيش از سه روز غايب شود و يا مسافرت كند، بلكه همواره بايد، در هر چهار شبانه روز، يك شب را حتما در خانه و نزد همسرش باشد، پس اگر بخواهد به مسافرتى بيش از سه روز برود، يا بايد همسرش را همراه خود ببرد، يا به نحوى او را راضى كند. چنانكه پيغمبر اكرم (ص ) در بعضى از مسافرتها يا تمام مسافرتها و حتى در جنگها، يكى از همسرانش را همراه خود مى برد.

البته چنانكه گفتيم ، اين حق و وظيفه از احكام ثانويه اسلام است و در موردى است كه ميان زن و شوهر صفا و يكرنگى نباشد. آنچه اسلام در مرحله اول به زن و شوهر سفارش مى كند، رفاقت و همكارى و خلوص و يكرنگى است كه اسلام درباره آن تاكيد بسيار دارد، آنان را لباس يكديگر معرفى مى كند، رحمت و مودت خدائى را كه ميان آنها برقرار شده است به يادشان مى آورد، معاشرت به معروف يعنى حسن برخورد و نيك رفتارى را به آنها گوشزد مى كند و هر يك از آن دو را به تحمل كج خلقى ديگرى توصيه مى نمايد؛ به ويژه به شوهران بيشتر سفارش مى كند كه مراعات حال زنان را بنمايند، زيرا ايشان ضعيفتر از مردانند. بعلاوه سلام كردن و خداحافظى نمودن را و دهها سفارش اخلاقى ديگرى كه در اين كتاب مى خوانيد كه همگى موجب الفت و صفا مى شود، به آنان تذكر مى دهد.

حال اگر زن و شوهرى چنين دستورات سعات بخش و رفاه انگيز و محبت آور اسلام را نشنيدند يا شنيدند و عمل نكردند و خواستند با دين خود، با خداى مهربان خود، با پيغمبر دلسوز خود، بلكه با سعادت و سرنوشت خود مخالفت و لجبازى كنند، اسلام موضوع حق و وظيفه را پيش مى كشد. مثلا اگر مردى به همسرش بگويد: راضى نيستم به مجلس عزاى پدرت هم بروى و زن نتواند اين موضوع را تحمل كند او مى تواند به شوهرش بگويد: من وظيفه ندارم در خانه هيچكارى بكنم . برو يك آشپز بياور. يك نظافتگر، يك لباس شوى و يك بچه نگهدار تا آن وقت بفهمى كه چهار نفر آنها به اندازه نصف من هم دلسوزى ندارند، يا اگر زنى بهانه بگيرد و بگويد نمى خواهم به مسافرتى كه شغل تو هست بروى و با تو هم نمى آيم ، مرد مى تواند عكس العمل شرعى نشان دهد و از حقوقى كه دارد، استفاده كند مثلا نفقه و لباس كمترى به او بدهد و با اين عمل زن را بيدار كند و به او بفهماند كه بين زن و شوهر نبايد عناد و لجبازى باشد. زيرا لجبازى كار را به ستيزه مى كشاند، چنانكه فردوسى گويد:

ستيزه بجايى رساند سخن   كه ويران كند كاخهاى كهن

دليل

100- و من آياته اءن خلق لكم من اءنفسكم اءزواجا لتسكنوا اليها و جعل بينكم موده و رحمه ان فى ذلك لايات لقوم يتفكرون .

از جمله آيتهاى خدا اين است كه براى شما از جنس خودتان همسران آفريد، تا به وجود آنها آرام گيريد و ميان شما دوستى و مهربانى برقرار ساخت ، در اين امر براى كسانى كه انديشه مى كنند عبرتهاست . (106)

و نيز در درس حجاب گفتيم كه پيغمبر گرامى (صلى الله عليه و آله و سلم ) هر گاه مى خواست به سفرى برود، براى بردن يكى از همسران خويش قرعه مى زد، اسم هر يك از قرعه بيرون مى آمد، او را همراه خود مى برد.

101- عن اءبيعبدالله (عليه السلام ) قال : اتقوا الله فى الضعيفين يعنى بذلك اليتيم و النساء.

امام صادق (عليه السلام ) فرمود: از خدا پروا كنيد درباره دو ضعيف يعنى زن و يتيم . (107)

از مزاياى اسلام اين است كه همواره حامى مستضعفان است ، شخص قوى و نيرومند، خود مى تواند حق خويش را بستاند، حمايت از او لازم نيست ، بلكه حمايت از او، ستم كردن بر مستضعفان است . اصولا وجود قانون كه ضرورتش را هر عاقلى درك مى كند، براى حمايت مستضعفان است ، و اين حمايت به معنى رساندن مستضعف را به حق خويش مى باشد نه به معنى ستم كردن بر نيرومند و قدرت دادن به مستضعف تا او هم نيرومند و مستكبر شود.

درس بيست و چهارم : الرجال قوامون ...

در هر اجتماعى كه از دو يا چند انسان تشكيل مى شود و مى خواهند مدتى با يكديگر زندگى كنند، يك رئيس و تصميم گيرنده لازم است تا حكومت خان خانى و خودسرانه پيش نيايد و اختلاف سليقه و درگيرى و نزاع ، امور زندگى را مختل و معوق نسازد.

در نظام خانوادگى از نظر اسلام ، مرد رئيس است . زيرا قدرت بازوانش بيشتر است و مسئول تمام مخارج خانه مى باشد، پس اگر زن و شوهرى در مورد خريد يا اجاره منزل ، منزل كوچكتر يا بزرگتر، بالاى شهر يا پائين شهر اختلاف نظر داشته باشند، از نظر اسلام ، راى و نظر مرد مقدم است و بايد عملى شود، زيرا اوست كه هزينه را مى پردازد، مخارج را تحمل مى كند. عقل سالم چنين قضاوت مى كند، حقوق و قانون چنين دستور مى دهد. همچنين اگر زن و شوهر در خريد قالى يا گليم ، ظرف ملامين يا مسى ، مسافرت با قطار يا هواپيما، خريد استكان يا فنجان و ده ها و صدها امر ديگر مانند اين امور، اختلاف پيدا كردند، نظر مرد مقدم است ، زيرا صندوق بدست اوست و حساب و دخل و خرج زندگى را او مى داند.

البته نسبت به خريد لباس و كفش زن مرد از نبايد از حد متعارف و معمول پائين تر آيد، مثلا در زمان ما لباس كرباس پائين تر از حد معمول است و آن را براى كفن ميت به كار مى برند به براى لباس زن ، مگر آنكه زن و شوهرى به خاطر علت و نظرى خاص ، با لباس كرباس هم توافق كنند.

و نيز اگر دزدى يا دشمنى به خانواده حمله كند، تصميم گيرى و قيمومت به دست مرد است كه نعره زند و از اموال خود دفاع كند. در اينجا زن نبايد دخالت كند؛ زيرا كه حنجره او جاذب است نه دافع و خانه و اموال هم بيشتر از آن مرد است . همچنين در توليد فرزند بيشتر اختيار بدست مرد است . اين است معنى آيه شريفه :

الرجال قوامون على النساء.

البته چنانكه در درس چهل و هشتم (اختلاف سليقه ) خواهيم گفت : با وجود آنكه اسلام حق تقدم را به مرد داده است ، ولى توصيه مى كند، حتى الامكان مستحب است براى مرد كه رضايت همسر خود را جلب كند، و در رابطه با او خدا را در نظر بياورد.

بعضى از مردان جاهل و مغرور، از آيه شريفه (( الرجال قوامون على النساء )) . سوء استفاده كرده ، بر زنان خود تحكم و زورگويى مى كنند و تحكم خود را به قرآن مجيد مستند مى نمايند. چنانچه شوهران مغرور و بى خبر ديگرى كتك زدن زنان را به قرآن كريم مستند مى كنند و محبوس كردن زن را در خانه به اسلام نسبت مى دهند. توضيح هر يك از اينها در جاى خود گفته شد (به درس هشتم و هيجدهم مراجعه شود.)

دليل

120- الرجال قوامون على النساء بما فضل الله بعضهم على بعض و بما اءنفقوا من اءموالهم ؛ فالصالحات قانتات حافظات للغيب بما حفظ الله .

مردان بر زنان سر پرستى دارند، به خاطر برترى و فضيلتى كه خدا بعضى از مردم را بر مردم ديگر مى دهد و نيز به خاطر انفاقى كه از مال خود مى كنند پس زنان شايسته در زمان غيبت شوهر، مطيع اند و نگهدار به خاطر نگهدارى خدا از ايشان . (108)

خداوند متعال ، مردان را قوام زنان ناميده است . مفسرين قرآن ، براى اين كلمه معانى بسيارى گفته اند كه همگى بازگشتش به همان توضيحى است كه در بيان درس گفته شد، حتى كسانى كه (( قوام و قيم )) را به معنى مسلط گفته اند، مقصودشان فرمانروايى و زورگويى نيست .

كلمه قوام از خانواده (( قائم و قيم )) است ، به معنى كسى كه بالاى سر ديگرى ايستاده و از او سرپرستى مى كند.

سپس خداوند براى قيمومت مرد، دو دليل بيان مى فرمايد: يكى فضيلت ذاتى مرد كه نيروى بدنى و فكرى و تجربى او از زن بيشتر است و ديگر آنكه متكفل مخارج زن و خانه خويش است و همين دو امر سبب مى شود كه سرپرستى امور خانه بدست او باشد.

ولى چون پذيرش اين حكم براى زنانى كه مى خواهند خود را مساوى مردان بدانند مشكل است ، خداوند اضافه مى فرمايد كه : زنان صالحه مطيع فرمان خدا هستند و سرپرستى شوهر را مى پذيرند، يعنى زنان ناصالحند كه مخالفت و سرپيچى مى كنند.

سپس حكم زمان غيبت شوهر را بيان مى كند و مى فرمايد، در آن زمان سرپرستى و نگهدارى خانه در اختيار زن است و زنى كه صالح باشد، اين وظيفه را به عهد مى گيرد، به شكرانه اينكه خداوند متعال نگهدارى زن را كفايت كرده و شوهر را سرپرست او و متكفل مخارج او قرار داده است ، پس ‍ در حقيقت سرپرستى خانه ، تكليف و مسئوليت است نه ترجيح و مزيت .

اى زن پاك گوهر ديندار   اى گران ارج بانوى بيدار
تو كه اسلام با شدت باور   به كه اسلام را كنى رهبر
نسزد از تو اى زن روشن   پيروى از زنان تر دامن
آنكه خود هست در كمند فساد   كى تواند تو را كند آزاد؟
آنكه را پيشواى دين زهراست   پيروى از زنان غرب خطاست
(بهجتى - شفق )

103- و لهن مثل الذى عليهن بالمعروف و للرجال عليهن درجه .

زنان را نيز مانند وظائفشان حقوقى شايسته است ولى مردان را بر آنها درجه اى افزون است . (109)

مقصود از درجه افزون ، همان قيمومتى است كه شوهران بر زنان دارند.

دريافت زن مسلمان از آيه شريفه اين است كه : خداوند مهربان بعد از سرپرستى پدر و مادر، براى دختر سرپرست ديگرى به نام شوهر تعيين مى كند تا يك دختر در اين جهان پهناور، بى انيس و ياور نباشد. شوهر اگر چه اسمش قيم است ولى در حقيقت مسؤ ول صيانت و متكفل مخارج زن خود مى باشد. زن مسلمان قدر اين نعمت الهى مى شناسد، حجاب و عصمت خود را حفظ مى كند و مايه شادى و دلگرمى شوهر خود مى شود و خانه را كانون مهر و صفا و ترقى و تعالى مى سازد.

و برداشت مرد مسلمان از آيه شريفه اين است كه : حال كه خداوند مهربان بر او منت نهاده و او را سرپرست و قيم قرار داده است ، او هم بايد از اين منصب الهى سوء استفاده نكند، از زير دست خود مانند يك (( امانت خدا )) نگهدارى كند و به مسئوليت سنگين خود متعهد و وفادار باشد.

امتحان خداوند از بندگانش غالبا در همين موارد است كه قدرت و اختيارى به آنها مى دهد و راه استفاده درست از آن قدرت را نشان مى دهد، سپس ‍ آنان را آزاد مى گذارد تا ببيند چه كسانى نفس را كنترل مى كنند و چه كسانى ضعف نفس نشان مى دهند و از آن قدرت سوء استفاده مى كنند.

اما زنانى كه نمى خواهند ضعيفتر بودنشان را باور كنند و تبليغات موذيانه تساوى و همدوشى رياكاران غربى را در گوش گرفته اند، نمى دانم مى خواهند چه بگويند؟ مى خواهند بگويند: اگر با مردى با شرايط مساوى كشتى بگيرند، مرد را به زمين مى زنند يا مساوى مى كنند؟ مى خواهند بگويند در كارهاى سخت زندگى مانند، خلبانى ، دريانوردى ، و بكار بردن اسلحه جنگى مانند مردانند؟ اگر قبول دارند كه در اين امور از مردان ناتوانترند، پس چرا ناراحت مى شوند كه اسلام به مردان بگويد: چون زنان ضعيفند و شما قوى ، ما شما را قيم و سرپرست و رئيس و تصميم گيرنده قرار داديم و به شما مى گوييم چون زنان زير دست شما هستند، آنها را (( امانت خدا )) بدانيد و جانب آنها را رعايت كنيد.

درس بيست و پنجم : تكبر و بخل و ترس زن

خداوند متعال ، زن و مرد را تنها در انسانيت و جدايى از جماد و نبات و حيوان ، يكسال آفريده است ، ولى غرائز و عواطف و احساسات ايشان را مختلف نموده و مطابق ميدان فعاليت و خط مشى طبيعى و مسير خاص ‍ زندگى هر يك از آنها قرار داده است . به همين جهت ، براى هر يك از آن دو، وظيفه خاصى معين نموده و تكليف معينى از آنها خواسته است .

اختلاف روحيات و معنويات زن و مرد از لحاظ ارزش و مقدار به حدى است كه برخى از صفاتى كه براى مردان ، مذمون و ناپسند است ، همان صفت به طور مشخص براى زنان ، محمود و پسنديده است .

يكى از اين صفات ، تكبر و غرور و خود بزرگ بينى در برابر ديگران است كه براى مردان نكوهيده و براى زنان پسنديده است . زن بايد در برابر غير شوهرش با غرور و خود بزرگ بينى مشاهده شود، نه رام و منقاد، تا جوانان هرزه در او طمع نكنند. حالت كبر زن ، همان زره پوشى اوست كه در درس ‍ نهم گفته شد، بلكه در آنجا بايد علاوه بر تكبر، از زن حالت سرپيچى و امتناع و سركشى مشاهده شود.

پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) مى فرمايد: (( زن شايسته مانند غراب اعصم كلاغ يك پا سفيد) است كه كسى نمى تواند بر او دست يابد. ))

اما تكبر و خود بزرگ بينى زن حتما بايد در برابر غير شوهرش باشد، زيرا احاديث و روايات بسيارى داريم كه تواضع و فروتنى زن در برابر شوهرش ‍ را تثبيت مى كند و اين صفت را از بهترين صفات زن معرفى مى نمايد.

در روايتى كه از اميرالمومنين (عليه السلام ) نقل خواهيم نمود، دو صفت ديگر هم در رديف تكبر آمده است : اول ترس ، دوم بخل .

اين دو صفت هم از صفات زشت مردان است و در موارد معينى جزء صفات نيك زنان . بخل زن خوبست براى اينكه مال شوهر را حفظ كند و ترس او خوبست تا براى افتادن در دام شيادان هرزه آمادگى نداشته باشد.

اين 3 صفت را خداوند متعال به مقتضاى حكمت خويش در سرشت زن نهاده است . تذكر اميرالمومنين (عليه السلام ) به جويندگان راه سعادت ، براى اينست كه آنان هم زنان را بر ادامه و تاكيد همين صفات تربيت كنند و از ايشان فروتنى در برابر بيگانگان و سخاء و تهور را انتظار نداشته باشند كه بر خلاف سرشت آنهاست و فاسد كننده سرنوشتشان . زن اگر بخيل نباشد، ميوه و شيرينى و خوردنيهاى خانه را به زودى تقسيم مى كند و وقتى مهمانى مى آيد، چيزى پس انداز ندارد. او بايد بخيل باشد و شوهر هم بايد از بخل او خرسند باشد؛ همچنين اگر زنى از تنها بودن در خانه مى ترسد دليل خوبى اوست ، شوهر نبايد او را تنها گذارد.

و خلاصه زن داراى سرمايه ئى گرانقدر و نفيس است به عنوان عفت و عورت كه از نظر اسلام هويت و شخصيت زن و امتياز او بر مرد، بستگى به آن دارد، بنابراين حفظ و صيانت اين سرمايه بر زن از اوجب واجبات است . همين سرمايه ئى كه از نظر مكاتب ديگر شايد هيچ ارزشى نداشته باشد و حتى ضد ارزش باشد. سرمايه ئى كه اگر در طريق خدا پسندش مصرف شود، اجتماعى سالم به وجود مى آورد و اگر منحرف شود، اجتماع به فساد و بى بند و بارى كشيده مى شود.

حفظ و صيانت اين سرمايه به دو طريق ممكن است :

اول : از راه مبارزه با كسى كه در مقام دستبرد و تجاوز است .

دوم : از راه پيشگيرى و به معرض نمايش نگذاشتن و نشان ندادن آن . پيداست كه چون طرف مقابل زن ، مرد است و قدرت و نيروى بازوى مرد بيشتر از زن مى باشد، راه اول ميسر نيست و تنها راه حفظ سرمايه براى زن ، به طريق دوم منحصر مى شود. اين قضاوت عقل و مقتضاى فطرت است و اسلام هم به زن دستور مى دهد حجاب داشته باشد، بيشتر در خانه باشد، از هر پيش آمد مشكوكى بترسد، در برابر نامحرم خود را ناتوان و فروتن نشان ندهد چنانكه در مقام دفاع از حقوق خويش ، بايد مقاوم و مبارز باشد. و همه اينها براى حفظ و صيانت سرمايه و شخصيت او بلكه براى حفظ سرمايه و شخصيت اجتماع است .

دليل

104- و قال (عليه السلام ) خيار خصال النساء، شرار خصال الرجال : الزهو (110) والبن والبخل ، فاذا كانت المراءه مزهوه لم تمكن من نفسها و اذا كانت بخيله حفظت مالها و مال بعلها و اذا كانت جبانه فرقت من كل شى يعرض لها.

على (عليه السلام ) فرمود: خصلتهاى نيك زنان ، همان خصلتهاى بد مردان است (آنها عبارتند از:) تكبر، ترس و بخل . هر گاه زن متكبر باشد، خود را در اختيار بيگانه نمى گذارد و اگر بخيل باشد، مال خود و همسرش را حفظ مى كند، و زنى كه ترسو باشد، از هر چيز (مشكوك ) كه در برابرش قرار گيرد، چشم مى زند و فاصله مى گيرد. (111)

105- كنا عندالنبى (صلى الله عليه و آله و سلم ) فقال : ان خير نسائكم الولود الودود، العفيفه العزيزه فى اءهلها، الذليله مع بعلها.

پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود: بهترين زنان شما زنى است كه بسيار زاينده ، مهربان ، پاكدامن ، در ميان خانواده اش گرانقدر و نسبت به شوهرش خاضع و فروتن باشد. (112)

106- و قال (صلى الله عليه و آله و سلم ) انما مثل المراءه الصالحه مثل الغراب الاءعصم الذى لا يكاد يقدر عليه .

و فرمود: مثل زن صالح ، حكايت كلاغ اعصم است كه دسترسى بر آن نزديك به محال است . (113)

107- كان رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم ) اذا اءراد الحرب دعا نساءه فاستشارهن ثم خالفهن .

زمانى كه رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) اراده جنگى مى نمود، همسرانش را جمع مى كرد و با آنها مشورت مى فرمود و سپس بر خلاف گفته و راى آنها عمل مى كرد. (114)

جنگ جاى شجاعت و دلاورى است و طبيعت زن متمايل به ترس و احتياط است ، از اين رو نظر و راى زن مخالف ماهيت جنگ است و پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) چون صراحت لهجه داشت ، همسرانش از اين عمل ناراحت نمى شدند.

موارد استثنايى و نادر را هم در همه جا به ياد داشته باشيد و آنان را از حساب قواعد كلى جدا بدانيد، چنانكه متن حديث شاهد استثنا و خصوصيت مورد است . (براى توضيح بيشتر به درس 22 رجوع شود.)

درس بيست و ششم : رهبرى غريزه

غريزه جنسى در وجود زن و مرد، از امورى است كه دو پهلو دارد، يعنى داراى قابليت انعطاف به خير و شر است . غريزه جنسى اگر در مسير صحيح خداداديش حركت كند، موجب توالد و تناسل و توليد فرزندان سالم و با نشاط و بقاء و تكثير نسل انسان مى شود كه زير بناى انسان و انسانيت است ، ولى همين غريزه اگر منحرف شود و به راه افراط و تفريط افتد، يا نسل بشر را خاتمه مى دهد - اگر به رهبانيت و عزلت رو آورد - يا نسلى بيمار و رنجور و آماده پذيرش هر گناه تحويل مى دهد - اگر خودسر و افسار گسيخته حركت كند - و در آن صورت پدران و مادران را هم به اختلاف و نزاع و درگيرى مى كشاند و خانواده را به فساد بلكه مضمحل مى كند.

خداوند مهربان براى دستگيرى انسان و راهنمائى او در مسير غريزه ، مانند ساير امورى كه مورد نياز اوست ، كتاب و رسول فرستاده ، برنامه و قانون وضع كرده ، راه و چاه نشان داده و در دسترس او گذاشته است - چنانكه در درسهاى گذشته گفتيم -

براى اينكه بشر در غريزه جنسى دچار تفريط نشود، از رهبانيت و عزلت منع نموده و به تناكح و تناسل امر اكيد فرموده است . و براى اينكه گرفتار افراط و كج روى نگردد، از لواط و زنا و استمناء و مساحقه زنان همچنين انحرافات ديگر جلوگيرى نموده است .

علاوه بر همه اينها، نسبت به اصل عمل نزديكى و همخوابگى و نيز مقدمات و موخرات آن ، دستوراتى لازم و مفيد، و در چهار چوبه (لزوم و فايده ) بيان داشته است چنانكه در درس خلوت خواهيم گفت تا دختر و پسر بى تجربه ، منحرف نشوند و سرگردان نمانند و به چاه نيفتند، و نيز از لذت عشق و صفا هم بى بهره نباشند.

آنچه در اين امور قابل توجه است اين است كه ، در رهبريهاى دينى ، امورى كه هر دختر و پسر، بلكه هر حيوان نر و ماده اى ، به حكم غريزه و طبيعت خويش انجام مى دهند، مسكوت گذاشته شده و بدون جهت اسلام و رهبرانش وقت مردم را با توضيح واضحات تلف ننموده اند.

در اين مورد هم ، بعضى از حريصان شهوت ، افراط و پرده درى كرده و يا بگوئيد: (( از شوق حليم ميان ديگ افتاده اند )) اينان تعليم عمل زناشوئى را با نشان دادن فيلمهاى سكسى و از كانال فيزيولوژيكى و عضوى آن هم تجويز مى كنند و دستور مى دهند، در صورتى كه جنبه عملى آن را حيوانات هم مى دانند تا چه رسد به انسان با شعور و اشرف كائنات .

راهنمايان الهى در امر غريزه ، تنها به مواردى توجه كرده اند، كه انسانهاى عقب مانده و نادان ممكن است آنرا ندانند و به اشتباه بيفتند، نه در مواردى كه هر پرنده و خزنده و درنده ئى از آن آگاه است يا بگوييد ناخودآگاه و به حكم غريزه عمل مى كند.

تعجب مى كنم از كسانى كه قلم به دست مى گيرند و فكر خود را به چاقى و لاغرى زن و مرد، در حال آميزش مصروف مى دارند و چهره نورانى كاغذ را با كلماتى كه كوتاهى و بلندى اعضاى تناسلى مرد را نشان مى دهد، سياه مى كنند. اينها نمى دانند كه نوشتن اين مطالب علاوه بر آنكه مستهجن و ركيك و بر خلاف عفت زبان و قلم است ، مخالف هدف از آميزش هم مى باشد.

خلوتگاه زن و شوهر، جولانگاه عشق و شور و احساس است و از خصوصيات عشق اين است كه محدود و مقيد نمى شود و تحت كنترل قرار نمى گيرد، عقل و منطق و برهان و استدلال كه در همه جا راه گشا مى باشند، در حريم قدس عشق ، قدم نمى گذارند و راهى ندارند. زيبائى عشق در آزادى اوست ، بلكه تمام ماهيت عشق (كه در اينجا عشق جسمانى مراد است ) چيزى جز (( هواى نفس آزاد )) نيست .

زن و شوهر را در اين ميدان بايد آزاد گذاشت تا هر گونه كه مى خواهند عمل كنند. اين نه سخن من است كه سخن خالق مهربان است كه مى فرمايد: (( فاءتوا حرثكم اءنى شئتم )) : هر گونه خواهيد به كشتزار خود در آئيد.

خداوندى كه در همه كارها براى انسان تكليف و حق و وظيفه معين مى كند و آنها را به واجب و حرام و مستحب و مكروه ، مقيد مى سازد، در اينجا مى فرمايد: هر گونه مى خواهيد عمل كنيد.

آرى خدا مى داند و اين نويسندگان نمى دانند. خداوند متعال ، عالم است و مهربان و اين نويسندگان يا نادانند و يا شهوتران .

اصولا زن و شوهر از آميزش خود، دو منظور را تعقيب مى كنند: يكى توليد نسل و ديگرى لذت بردن . نسبت به توليد نسل هر تعليم دهنده طريق آميزش ، بايد بداند كه خود او محصول آميزش پدر و مادرى است كه كتاب او را نخوانده بودند و او را به وجود آوردند، همچنين ميليونها و ميلياردها انسان بلكه حيوانى كه در زمان كتاب نوشتن او روى زمين راه مى روند.

و اما نسبت به لذت بردن ، آن نويسنده بايد بداند كه لذت تابع احساس ‍ است و احساس قابل تعليم نيست . كسانى كه داستان ليلى و مجنون را درست كرده اند، براى همين بوده است كه به اين نويسندگان بگويند: مجنون از ديدن ليلى لذت مى برد. لذتى كه او را به آسمان پرواز مى دهد، در صورتى كه اين نويسندگان و بلكه همه مردم ليلى را با چهره ئى زرد و لاغر، زشت و منفور ترسيم مى كنند. و خلاصه هر زن و شوهرى ، از هر نوع آميزشى كه لذت مى برند انجام مى دهند و تعاليم شما براى آنها اثرى ندارد. تنها اثر تعاليم شما، به هيجان آوردن دختران و پسران بى همسر و كشاندن آنها به انحرافات جنسى است .

آرى اگر اين تعاليم در حدود تعاليمى باشد كه فرزند ناسالم و ناقص العضو بدنيا نيايد و يا براى زن و شوهر عوارض جسمى ناگوار توليد نكند، مفيد و مطلوبست ، چنانكه اين قسمت را در ماخذ اسلامى به تفصيل مشاهده مى كنيم .

دليل

108- و قال (عليه السلام )... و ترك الزنا تحصينا للنسب وترك اللواط تكثيرا للنسل .

على (عليه السلام ) فرمود: خداوند ترك زنا را واجب كرد، تا خانواده محفوظ بماند و ترك لواط را واجب ساخت تا نسل بشر زياد شود. (115)

109- قال النبى (صلى الله عليه و آله و سلم ): ناكح الكف ملعون .

پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود: كسى كه با دستش استمناء كند ملعون است . (116)

110-... ولو علمت بمن يفعله ما اءكلت معه .

و اما صادق (عليه السلام ) ضمن روايتى فرمود: آن عمل گناهى بزرگ است و اگر بدانم كسى كه اين كار را كرده است ، با او غذا نمى خورم . (117)

111- يا على كفر بالله العظيم من هذه الامه عشره ... و ناكح البهيمه .

پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود: اى على ده طايفه از اين امت به خداى بزرگ كافر گشتند:... كسى كه با چارپايى آميزش كند. (118)

112- عن النبى (صلى الله عليه و آله و سلم ) السحق فى النساء بمنزله اللواط فى الرجال فمن فعل ذلك شيئا فاقتلوهما ثم اقتلوهما.

پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود: مساحقه (119) زنان مانند لواط مردان است ، هر دو زنى كه اين كار را كردند، بكشيد آنها را، بكشيد آنها را. (120)

113- قال رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم ) يا معشر المسلمين ! اياكم و الزنا فان فيه ست خصال : ثلاث فى الدنيا و ثلاث فى الاخره ، فاءما التى فى الدنيا فانه يذهب بالبهاء و يورث الفقر و ينقص العمر و اما التى فى الاخره فانه يوجب سخط الرب و سوء الحساب و الخلود فى النار.

رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود: اى مسلمين ! از زنا بپرهيزيد كه زنا شش زيان دارد. سه زيان در دنيا و سه زيان در آخرت : اما سه زيان دنيا اينست كه خرمى و روشنى چهره را مى برد و فقر و تنگدستى مى آورد و عمر را كوتاه مى كند، و اما سه زيان آخرتش خشم خدا و سختى حساب و خلود در آتش است . (121)