احياى حياء

محمدعلى هدايتى

- ۸ -


397- عن الامام الصادق (ع ): جاءت امراه الى رسول اللّه (ص ) فقالت يا رسول اللّه (ص )! ما حق الزوج على المراه ؟ قال : اكثر من ذلك . فقالت : فخبرنى عن شى منه . فقال : ليس لها ان توم الا باذنه - يعنى تطوعا - و لاتخرج من بيتها الا لاذنه ، و عليها ان تطيب باطيب طيبها و تلبس احسن ثيابها و تزين باحسن زينتها و تعرض نفسها عليه غدوه و عشيه ، و اكثر من ذلك حقوقه عليها.
كافى : 508/5
((زنى به حضور پيامبر اكرم (ص ) آمد و عرض كرد: اى رسول خدا! واجبات و حقوق شوهر بر گردن زن چيست ؟ حضرت فرمودند: بيشتر از آن است كه گفته شود. عرض كرد: مرا بر مقدارى از آن آگاه فرمائيد. حضرت فرمودند: براى او جايز نيست زوره مستحبى بگيرد مگر با اجازه شوهر و نبايد از خانه اش بيرون رود مگر با رخصت او و بر عهده اوست كه خود را به خوش ترين و مطبوع ترين عطرياتى كه دارد، معطر و خوشبو كند و نيكوترين لباس هايش را بپوشد و خويش را با بهترين زيور و آرايشى كه دارد بيارايد و صبح و شب خود را بر او ارائه و تسليم كند. و بيشتر از اين هاست واجباتى كه شوهر بر عهده زن دارد.))
گفتار چهارم : وقت خواستگارى و ازدواج
ازدواج و امر زناشويى با تمام اهميت و فضيلتى كه دارد چون از يك رابطه حيوانى نيز برخوردار است ، طبيعتا با انفعال خاصى از حياء و شرم بازتاب مى يابد و نمايش آن خصوصا در مورد زنى كه هنوز حجب مخالطه با مرد از او برداشته نشده است بيشتر است .
398- عن الامام الرضا(ع ): فى المراه البكر اذنها صماتها و الثيب امرها اليها.
كافى : 394/5 و قرب الاسناد: ص 361
((زن دوشيزه و دست نخورده اجازه اش در ازدواج با سكوتش است ، ولى زن شوهر ديده كارش به دست خودش است (و بايد اجازه دهد).))
فقيه محدث مرحوم شيخ يوسف بحرانى ذيل اين مسئله مى فرمايند: ظاهرا حكمت اكتفا به سكوتى كه اين روايات بر آن دلالت دارد، آن است كه زن باكره غالبا در اين وقت از صحبت و تلفظ به جواب حياء مى كند، ولى براى زن ثيب و غير باكره كه به جهت آميختن و انس با مردان حياءش زائل شده است ، به اتفاق فقها تلفظ در جواب معتبر است .(159)
در اين باره شايسته و نيكوست بخشى از مراسم خواستگارى و ازدواج حضرت فاطمه زهرا و اميرالمومنين را بر طبق آنچه از روايات و تاريخ استفاده مى شود، بيان كنيم :
((جناب ام سلمه مى گويد: اميرالمومنين در محضر پيامبر اكرم (ص ) نشسته بودند و پيوسته زمين را مى نگريستند؛ گويا خواسته اى دارند كه از اظهارش شرم مى كنند و به سبب حياء از رسول خدا سر به زير انداخته بودند. پيامبر اكرم (ص ) از درون آن حضرت باخبر رشدند و فرمودند: اى ابا الحسن ! گمان مى كنم براى خواسته اين آمده اى . مطلب خود را بگو و آن چه در درون دارى اظهار كن ، شما هر چه بخواهى نزد من برآورده است . آنگاه اميرالمومنين با جملاتى بسيار مودبانه در حالى كه الطاف و مهربانى هاى بى شمار آن حضرت را از زمان كودكى هويش و جايگاه آن وجود مقدس در نزد خود را ذكر مى كردند، حاجت خود را بيان و عرض كردند كه براى خواستگارى دخترتان آمده ام . ام سلمه مى گويد: با شنيدن اين حرف مشاهده كردم صورت رسول خدا از شدت خوشحالى و سرور درخشش و تابندگى ديگرى گرفت . و بر چهره امير المومنين لبخندى زدند و با ايشان در اين زمينه مشغول صحبت شدند... عقد با مراسم خاص خود انجام گرفت اميرالمومنين مى گويند: من دست فاطمه را گرفتم و ايشان را با خود بردم تا اينكه آن حضرت بر سكويى نشست و من هم كنارش نشستم ، در حالى كه او به جهت حياء از من سرش را به زير انداخته بود و من هم به سبب حياء از ايشان نگاهم به زمين بود. از اين ماجرا حدود يك ماه گذشت تا اينكه روزى برادرم عقيل نزد من آمد و گفت : برادر! من از هيچ چيز به اندازه ازدواج شما با دختر رسول خدا خوشحال نشده ام ؛ پس چرا از آن حضرت درباره عروسى تقاضا نمى كنى ؟ به او گفتم : به خدا سوگند من هم اين را مى خواهم ولى تنها چيزى كه مرا از اين تقاضا بازداشته حياء از آن حضرت است . جناب عقيل سوگند خورد كه با وساطت خود زمينه اين كار را فراهم كند. جريان را با جناب ام ايمن در ميان گذاشت . ايشان هم به جناب ام سلمه و خانم هاى ديگر اطلاع داد. به محضر پيامبر اكرم (ص ) رسيدند و اين تقاضا را ابلاغ كردند. بالاخره شب زفاف با مقدمان ويژه خود فرا رسيد. اسما بنت عميس مى گويد: من در مراسم شب زفاف شركت داشتم . پيامبر اكرم (ص ) وارد اتاق شدند، و خانم ها وقتى صداى حضرت را شنيدند خود را جمع و جور كردند و در گوشه اى از اتاق نشستند. رسول خدا ظرف آبى خواستند؛ سپس از آب دهان مبارك در آن ريختند و بعد امير المومنين را صدا زدند. قدرى زا آن آب را بر شانه ها و سينه و دست هاى آن حضرت پاشيدند. سپس فرمودند: به فاطمه هم بگوئيد بيايد. حضرت زهرا آمدند در حاليكه سرگشته و متحير از حياء بودند و عرق و خجالت ايشان را فرا كرفته بود. رسول خدا فرمودند: دخترم آرام باش ! من شما را به ازدواج بهترين خاندانم در آورده ام و بعد از آن آب بر ايشان هم پاشيدند و برايشان دعا كردند.))(160)
و نيز درباره ازدواج پيامبر اكرم (ص ) با زينب بنت جحش از جناب ابن عباس نقل شده است كه آن حضرت به مدت يك هفته در خانه همسر جديد خود ماندند و در اين مدت مردم را اطعام كردند. ما مى رفتيم و نشستن و صحبت را طول مى داديم و نمى دانستيم كه اين كار ما آن حضرت را اذيت مى كند. تا اين كه آيه نازل شد و ما را از اين كار منع كرد. ولى حضرت امير المومنين در طول اين هفته به سبب حياء از حضرت ، نزد ايشان نيامدند.(161)
گفتار پنجم : خانه دارى ، انتخاب اصلح
قرآن مجيد كه به اعتراف دشمنان لااقل در عصر نزولش گامهاى بلندى به سود زن و حقوق انسانى او برداشته است ، هيچ گاه در مسير احياء حقوق وى زن بودن زن و مرد بودن مرد را به فراموشى نسپرده و آنان را همانگونه كه در سبيعت هستند ملاحظه نموده است و فرمانهاى تدوينى خود را بر طبيعت تكوينى آنان منطبق فرموده است .
خالق حكيم ، زن را مظهر عاطفه و رحمت ، رقت و رافت و زيبايى و ظرافت قرار داده است و مرد را نيز استحكام و قدرت بيشتر و نيروى فزونترى زا عقل عطا كرده است . و از آنان خواسته است كه در زندگى معاشرت معروف داشته باشند و هر كدام به تناسب هنر و فضيلت و مسئوليت خود، چرخه زندگى را به حركت درآورند.
ديگر روشن است كه در اين همكار، انتظار تساوى مطلق بى مورد بلكه خلاف عدالت است . هيچ گاه يك كارگاه خشن و پر سر و صدا را با يك بوستان و گلزار آرام و پر لطافت به تساوى و مقايسه نمى برند. ما خود نيز از يك اتومبيل خانوادگى و ظريف انتظار ماشين هاى حمل سنگين و بيرون شهرى را نداريم ؛ گر چه نياز جامعه به هر دو را احساس مى كنيم .
اكنون مى گوئيم خانه و حريم آن بهترين و شايسته ترين محل ظهور و رشد فضيلت و كمال زن است . ساختمان روحى حساس زن و ويژگيهاى خلقتى و ارضاى احساسات طبيعى اش از يك سو، و ملازمت آن با تاسيس يك محيط آرام و پر مودت براى تامين روابط مهرآميز خانوادگى و تربيت فرزندان از سوى ديگر، خواستار حوزه اى محدود و حرمى امن و حصنى مطمئن براى زن است .
اسلام گر چه فعاليت اجتماعى و بيرون از خانه را براى زن عفيف ممنوع نكرده است ولى خانه دارى را لااقل به عنوان يك انتخاب اصلح ، ترجيح و برترى داده است .(162)
تجربه نيز نشان داده است كه بودن زن در بيرون و كار كردن در خارج از منزل ، غالبا موجب دوگانگى شخصيت وى مى شود. از يك طرف احساس ‍ طبيعى و سرنوشت خلقتى اش به عنوان زن ، و از طرف ديگر نگرانى و آشفتگى مربوط به منافع كار و برخورد با گروه مردان ، براى او يك بحران عصبى دائم فراهم مى كند.
كسانى كه خانه را براى زن باعث كم فرهنگى و خرافى شدن و مانع از اعتلاء و پيشرفت او مى دانند و حضور اجتماعى وى را مهمتر از نقش همسرى و مادرى مى شمرند و يا براى اقتصاد خانواده ارزشى بيش از بهداشت و سالمت روانى قائلند، به حقيقت در انسان شناسى ناقص پيش ‍ آمده اند.
و قرن فى بيوتكن و لاتبرجن تبرج الجاهليه الاولى .
احزاب (33)/ 33
((و در خانه هاى خود بمانيد و مانند جاهليت نخستين در ميان مردم ظاهر نشويد.))
399- جئن النسا الى رسول اللّه (ص ) فقلن : يا رسول اللّه (ص )! ذهب الرجال بالفضل و الجهاد فى سبيل الله ، فما لنا ندرك فضل المجاهدين فى سبيل الله ؟ فقال : من قعدت منكن فى بيتها فانها تدك عمل المجاهدين فى سبيل الله .(163)
الدر المنثور فى التفسير: 600/6
((زنان به حضور پيامبر اكرم (ص ) آمدند و عرض كردند: اى رسول خدا! مردان با احسان و بخشش و جهاد و پيكار در راه خدا رفتند و امرشان به سر آمد. حال ما چه كنيم تا به مزيت و كمال مجاهدين در راه خدا برسيم ؟ حضرت فرمودند: هر كسى از شما كه در خانه اش بماند، او عمل و ثواب مجاهدين و كوشش كنندگان در راه خدا را دريافته است .))
400- عن الامام الصادق (ع ): عن ابيه : ان فاطمه بنت رسول اللّه (ص ) دخل عليها على و به كابه شديده ، فقالت : ما هذه الكابه ؟ فقال : سالنا رسول اللّه (ص ) عن مسئله و لم يكن عندنا جواب لها. فقالت : و ما المسئله ؟ قال : سئلنا عن المراه ما هى ؟ قلنا: عوره . قال : فمتى تكون ادنى من ربها؟ فلم ندر. فقالت : ارجع عليه فاعلمه ان ادنى ما تكون من ربها ان تلزم قعر بيتها. فانطلق فاخبر انبى ذلك . فقال : ماذا من تلقا نفسك يا على ؟ فاخبره ان فاطمه اخبرته . فقال : صدقت ان فاطمه بضعه منى .
الجعفريات : ص 163
((بر حضرت فاطمه زهرا اميرالمومنين وارد شدند در حاليكه غم و اندوه زيادى ايشان را فرا گرفته بود. حضرت زهرا عرض كردند: اين غم و افسردگى براى چيست ؟ اميرالمومنين فرمودند: پيامبر اكرم (ص ) از ما درباره موضوعى پرسيدند كه جوابش نزدمان نبود. حضرت زهرا عرض ‍ كردند: آن سوال چه بود؟ حضرت اميرالمومنين فرمودند: پيامبر از ما پرسيدند كه زن چيست ؟ عرض كرديم : شرمگاه است . فرمودند: چه وقتى به پروردگارش نزديك تر است ؟ و ما از جوابش اطلاع نداشتيم . حضرت زهرا عرض كردند: پيش آن جناب برويد و به ايشان خبر دهيد كه نزديك ترين حالت زن به پروردگارش موقعى است كه از اندرون خانه اش ‍ جدا نشود. امير المومنين هم به سرعت خدمت پيامبر اكرم (ص ) رفتند و جواب را به ايشان اعلام كردند. پيامبر اكرم (ص ) فرمودند: اى على ! آيا اين جواب از خودت بود؟ اميرالمومنين به استحضار پيامبر رساندند كه حضرت زهرا ايشان را بر اين جواب آگاه كردند. پيامبر اكرم فرمودند: درست گفته است ، براستى فاطمه پاره تن من است .))
401- عن رسول اللّه (ص ): المراه عوره سترها بيتها، فاذا خرجت استشرفها الشيطان .
مجموعه ورام : ص 438
((زن شرمگاهى است كه پوشش آن خانه اش است ، پس وقتى بيرون برود شيطان در كمين و مسلط بر او مى شود.))(164)
402- عن اميرالمومنين فى وصيته لابنه : و اكفف عليهن من ابصارهن بحجابك اياهن ، فان شده الحجاب ابقى عليهن ، و ليس خروجهن باشد من ادخالك من لايوثق به عليهن و ان استطعت ان لايعرفن غيرك فافعل .
نهج البلاغه : نامه 31، ص 939
((و با پرده پوشى و ستر و حائل براى زنان ، چشمانشان را از ديدار بازدار، چون سخت گرفتن در پوشيدگى و حفاظ آنها برايشان ماندنى تر است . و بدى بيرون رفتن آنها بيشتر نيست از به خانه آوردن كسى كه برايشان اعتماد واطمينانى نسبت به او نيست . و اگر بتوانى كارى كنى كه جز تو كسى را نشناسد، انجام ده .))
403- عن الامام الصادق (ع ): قال رسول اللّه (ص ): لاتنزلوا النساء بالغرف .
كافى : 516/5، و نيز مكارم الاخلاق : ص 244
((پيامبر اكرم (ص ) فرمودند: زنان را بر بالا خانه هاى پشت بام (و اتاق هاى مشرف بر بيرون ) جاى ندهيد.))
اين مواظبت حتى براى حضور در جماعات ، كه درك آن براى مردان فضيت بسيار دارد، رعايت شده است :
404- عن اميرالمومنين عن النبى انه قال فى وصيته له : يا على ! ليس ‍ على النساء جمعه و لاجماعه ، و لااذان و لااقامه ، و لاعياده مريض ، و لااتباع جنازه ، و لاهروله بين الصفا و المروه و لااستلام الحجر،....
خصال : 287/2 و من لايحضره الفقيه : 263/4
((از جمله سفارش هايى كه پيامبر اكرم (ص ) به اميرالمومنين كردند، اين بود كه : اى على ! بر زنان نماز جمعه و جماعت ، اذان و اقامه ، عيادت و ديدار بيمار، تشييع و پى جنازه رفتن ، هروله و دويدن بين دو كوه صفا و مروه ، دست كشيدن به حجرالاسود و... نيست .))
405- عن رسول اللّه (ص ): خير مساجد النساء قعر بيوتهن .
كتاب احكام النساء: ص 69 و نيز من لايحضره الفقيه : 244 و 154/1
((بهترين مسجد و عبادت گاه زنان درون خانه هايشان است .))
406- عن رسول اللّه (ص ): صلاه المراه وحدها فى بيتها كفضل صلاتها فى لاجامع خمسا و عشرين درجه ....
مكارم الاخلاق : ص 245
((برترى و ثواب نماز فراداى زن در خانه اش ، مانند مزيت و ثواب نمازش ‍ در جماعت ، 25 مرتبه است .))(165)
و با همين ملاحظه است كه در شرع مقدس جواز خروج زن از خانه منوط به اجازه شوهر شده است ، چنانكه فقها دين هم به حرمت بيرون رفتن زن بى اذن شوهر فتوا داده اند.
407- عن الامام الباقر: جات امراه الى النبى فقالت : يا رسول اللّه (ص )! ما حق الزوج على المراه ؟ فقال لها:... و لاتخرج من بتها الا باذنه ، و ان خرجت من بيتها بغير اذنه لعنتها ملائكه السما و ملائكه الارض و ملائكه الغضب و ملائكه الرحم حتى ترجع الى بيتها....
كافى : 507/5(166)
((زنى به محضر پيامبر اكرم (ص ) آمد و عرض كرد: اى رسول خدا! واجبات و حق شوهر بر گردن زن چيست ؟ حضرت به او امورى را بيان فرمودند، از جمله اينكه زن نبايد از خانه بدون اجازه شوهر بيرون رود و اگر بى اذن او از خانه اش بيرون برود، فرشتگان آسمان و فرشتگان زمين ، و فرشتگان غضب و فرشتگان رحمت ، همه بر او لعن و نفرين مى كنند تا اينكه به خانه اش برگردد.))
حاصل كلام اينكه طبق آنچه از مجموع ادله استفاده مى شود خانه ، بهترين مكان براى رشد و كمال واقعى زن و شايسته ترين محل براى تجلى سرميه ذاتتى و ارائه وظيفه انسانى و الهى اوست . كوشش و شايستگى در همسردارى و اداره خانه در كنار انجام امور عبادى ، غنى ترين ذخيره معنوى و بهترين زندگى دنيايى را براى او به ارمغان مى آورد.
408- عن اسما بنت يزيد الانصاريه : انها اتت النبى و هو بين اصحايه ، فقالت : بابى انت و امى ! انى وافده النسا اليك . و اعلم - نفسى لك الفدا- انه ما من امراه كائنه فى شرق و لاغرب سمعت بمخرجى هذا الا و هى على مثل رايى : ان الله بعثك بالحق الى الرجال و النسا فامنا بك و باهك اذى ارسلك . و انا معشر انسا محصورات مقصورات قواعد بيوتكم و مقضى شهواتكم و حاملات اولادكم . و انكم معاشر الرجال فضلتم علينا باجمعه و الجماعات و عياده المرضى و شهود الجنائز و الحج بعد الحج و افضل من ذلك الجهاد فى سبيل الله . و ان الرجل منكم اذا خرج حاجا او معتمرا او مرابطا حفظنا لكم اموالكم و غزلنا لكم اثوابكم و ربينا لكم (اولادكم ) فما نشارككم فى الاجر يا رسول اللّه (ص )؟ فاتفت النبى الى اصحابه بوجهه كله ، ثم قال : هل سمعتم مقاله امراه قط احسن من مساءلتها من امر دينها من هذه فقالوا: يا رسول اللّه (ص )! ما ظننا ان امراه تهتدى الى مثل هذا! فالتفت النبى اليها ثم قال لها: انصرفى ايها المراه و اعلمى من خلفك من النسا ان حسن تبعل احداكن لزوجها و طلبها مرضاته و اتباعها موافقته يعدل ذلك كله . فادبرت المراه و هى تهلل و تكبر استبشارا.
الدر المنثور فى التفسير: 518/2، و نيز اسد الغابه : 19/6
((زنى با اسم اسما خدمت پيامبر اكرم (ص ) رسيد در حاليكه آن حضرت در ميان ياران خود بودند. عرض كرد: پدر و مادرم قربان شما! من نماينده و فرستاده زنان به سوى شما هستم ، و بدان - جانم فدايت باد - هيچ زنى در شرق و غرب عالم نيست كه بر اين آمدن من مطلع شود مگر آنكه او هم بر همين نظر و فكر من است : خداوند شما را به حق و سزاوارى به سوى مردان و زنان برانگيخت و ما هم به شما و آن خدايى كه شما را فرستاد معتقد شديم و ايمان آورديم . ولى ما جمعيت زنان محدود به خانه و در پرده و ماندگار در منزل هايتان هستيم . برآورنده لذت هاى جنسى تان و باردار فرزندانتان مى باشيم . و شما گروه مردان بر ما رجحان و امتياز يافته ايد به حضور در نماز جمعه و جماعت و عيادت و ديدار بيماران و شركت و تشييع مردگان و حج هاى پى در پى ، و برتر از همه به جهاد و پيكار در راه خداوند. از شما مردان وقتى براى حج يا عمره يا جنگ و يارى دين مى روند، مال و دارايى تان را براى شما حفظ و حراست مى كنيم ، لباس ‍ هايتان را بافته و مهيا مى سازيم و فرزندانتان را پرورش داده و بزرگ مى كنيم ، آيا اى رسول خدا در اجر و پاداشى كه شما مردان مى بريد سهيم نمى باشيم ؟ در اين هنگام پيامبر اكرم (ص ) با تمام صورت به طرف اصحاب برگشتند و فرمودند: آيا شما هرگز سخن زنى را در مورد دينش بهتر از پرسش و گفتگوى اين زن شنيده ايد؟ اصحاب عرض كردند: اى رسول خدا! گمان نمى كرديم زنى اين چين راه يافته باشد. آنگاه حضرت رو به آن زن كردند و به او فرمودند: اى خانم ! برگرد و به زنان باقى (كه تو را فرستاده اند) خبر ده كه : خوب شوهردارى يكى از شما با همسرش و خواستن خشنودى او و پى هماهنگى و سازگار بودن با او، با تمام آن اجر و پاداش ها برابرى مى كند. بعد از اين فرمايش حضرت ، زن برگشت در حالى كه به سبب آن مژده و خبر خوش ، از روى شادى ، تهليل (لااله الا الله ) و تكبير (الله اكبر) مى گفت .))
409- عن رسول الله : اذا صلت المراه خمسها و صامت شهرها و احصنت فرجها و اطاعت بعلها فلتدخل من اى ابواب الجنه شاءت .
مكارم الاخلاق : ص 211(167)
((وقتى زن نمازهاى پنج گانه اش را بخواند و ماه رمضانش را روزه گيرد و دامن خود را از آلودگى و بى عفتى نگه دارد و از شوهرش فرمانبردارى كند، از هر درى از بهشت كه بخواهد وارد مى شود.))
410- عن رسول اللّه (ص ): يا نساء المؤ منين عليكن بالتهليل و التسبيح والتقديس ، و لا تغفلن فتنسين الرحمه و اعقدن بالانامل فانهن مسوولات مستطقات .
كتاب احكام النسا: ص 81، و نيز اسد الغابه : 296/6
((اى زنان مومن ! بر شما باد به تهليل (ذكر لا اله الا الله گفتن ) و تسبيح (ذكر سبحان الله گفتن ) و تقديس و تنزيه خداوند، نسبت به اين ها غافل و بى اعتنا نشويد كه در اين صورت رحمت و مهربانى را از ياد مى بريد و اين اذكار را با انگشتان بشمريد، چون آنها در قيامت مورد پرسش قرار گرفته و به سخن مى آيند.))
گفتار ششم : چند نكته براى بيرون از خانه
گاهى ضرورت ها و شرايط ويژه شخصى يا اجتماعى براى زن ، شركت و حضور در بيرون خانه را ايجاب مى كند. در اينصورت ، علاوه بر توصيه هايى كه تاكنون درباره روابط زن با مرد گفته شد، نكته هايى هم در خصوص ‍ حضور او در بيرون از خانه قابل ملاحظه است :
الف ) راه رفتن :
فجاءته احداهما تمشى على استحيا قالت ان ابى يدعوك ليجزيك اجر ما سقيت لنا.
صص (28)/ 25
((يكى از آن دو زن (كه دختران حضرت شعيب بودند) در حالى كه با نهايت حياء گام برمى داشت ، نزد حضرت موسى آمد و گفت : پدرم شما را خوانده است تا بپاداش آبى را كه از چاه براى گوسفندان ما كشيده ايد، به شما بدهد.))
آرى زن مسلمان در بين مردم بايد بگونه اى حاضر شود كه نشانه هاى عفت و وقار و پاكى و حياء در او هويدا باشد و با اين صفت شناخته شود.
411- عن الامام الصادق (ع ): قال رسول اللّه (ص ): ليس للنساء من سروات الطريق شى ، و لكنها تمشى فى جانب الحائط و الطريق .
كافى : 518/5(168)
((وسط راه نبايد مسير رفت و آمد زنان قرار بگيرد، بلكه آنها بايد از سمت و كنار راه حركت كنند.))
412- عن الامام الصادق (ع ): قال اميرالمومنين : يا اهل العراق ! نبئت ان نساءكم يدافعن الرجال فى الطريق اما تستحيون ؟
كافى : 537/5(169)
((حضرت اميرالمؤ منين فرمودند: اى مردم عراق ! باخبر شده ام كه زنانتان در راه مردان را كنار مى زنند (و به نامحرمان برخورد مى كنند) آيا شما شرم نمى كنيد!.))
ب ) وسيله نقليه :
413- عن الامام الصادق (ع ): نهى رسول اللّه (ص ) ان يركب سرج بفرج .
كافى 516/5(170)
((پيامبر اكرم (ص ) منع كردند از اينكه زنى - در استفاده از مركب هاى سوارى - سوار بر زين شود.))
414- عن رسول اللّه (ص ) فى اخباره عن اشراط الساعه : يا سلمان ! و عندها... تشبه الرجال بالنسا و النسا بالرجال و لتركبن ذوات الفروج السروج فعليهن من امتى لعنه الله .
تفسير القمى : 311/2
((پيامبر اكرم (ص ) در ضمن بيان نشانه هاى قيامت و علائم آخر الزمان به جناب سلمان فرمودند: اى سلمان ! در آن روزگار، مردان مانند زنان و زنان همتاى مردان مى شوند. و زنان بر زين مركب ها و وسايل نقليه سوار مى شوند. پس لعنت و نفرين خداوند بر اين زنان از امتم باد!.))
415- عن اميرالمومنين : لاتحملوا الفروح على السروج فتهيجوهن للفجور.
كافى : 516/5
((زنان را بر زين و ترك مركب ها سوار نكنيد كه با اين كار آنها را بر گناه و ناپاكى تحريك و برانگيخته مى كنيد.))
416- و عن الامام الصادق (ع ): السرج مركب ملعون للنسا.
مكارم الاخلاق : 277
((زين مركب ها وسيله سوارى نفرين شده اى براى زنان است .))
روايات فوق اكنون هم بانوان را از استفاده از وسايل نقليه به اين گونه باز ميدارد و نيز به آنان توصيه مى كند كه مركب هاى پوشيده و محفوظ استفاده كنند.
ج ) پوشش حفاظ كامل
417- عن اميرالمؤ منين (ع ): كنت قاعدا فى البقيع مع رسول اللّه (ص ) فى يوم وجن و مطر اذ مرت امراه على حمار فهوت يد الحمار فى وهده فسقطت المراه فاعرض انبى بوجهه . قالوا: يا رسول اللّه (ص )! آنهامتسروله . قال : اللهم اغفر للمتسرولات ثلاثا. يا ايها الناس ! اتخذوا السراويلات فانها من استر ثيابكم و حصنوا بها نسائكم اذا خرجن .
مجموعه ورام : ص 397(171)
((حضرت امير المومنين مى فرمايند: در يك روز ابرى و بارانى با پيامبر اكرم (ص ) در بقيع نشسته بودم كه زنى سوار بر الاغى گذشت ، ناگهان دست الاغ در گودالى ليز خورد و زن به زمين افتاد. پيامبر اكرم (ص ) رويشان را برگرداندند. اصحاب عرض كردند: اى رسول خدا! اين زن شلوار پوشيده است . حضرت (خوشحال شدند و) سه بار عرض كردند: خداوندا! زنان شلوار پوشيده را مورد آمرزش قرار بده . و بعد فرمودند: اى مردم ! از شلوارها استفاده كنيد چون آن از محفوظ ترين لباس هاى شماست و با آن زنانتان را وقتى از خانه بيرون مى روند، مصون و در امان نگاه داريد.))
د) مسافرت :
418- عن رسول اللّه (ص ): لاتسافر امراه سفرا ثلاثه ايام فصاعدا الا مع ابيها او ابنها او اخيها او زوجها او ذى محرم .
كتاب احكام النسا: ص 98، و نيز الترغيب و الترهيب : 406/3
((زن به سفرى سه روزه يا بيشتر نرود مگر با پدر يا پسر يا برادر يا شوهرش و يا با محرمى از او.))
O فصل چهارم : نظر و نگاه :
در علم اخلاق استفاده از چشم و نگاه كردن ، داراى ضوابط و محدوديت هايى است . در يك شناخت دقيق ، بيهوده نگاه كردن و به هر سويى نظر كردن مايه پريشانى نفس و هجوم خيالات و افكار مختلف مى شود. انسان در مسير نيازمند تجمع و تمركز خاطر است و سخاوتمندى در خرج نگاه او را متفرق و حواسش را طلبكار خيالات مى سازد و باقى فكر را مشغول خود مى كند.

كاشكى از غير تو آگه نبودى جان من   خود ندانستى بجز تو جان معنى دان من
غير رويت هر چه بينم نور چشمم كم شود   هر كسى را ره مده اى پرده مژگان من
كليات شمس تبريزى : ص 554
419- عن الامام الصادق (ع ): الخير كله فى ثلاث خصل : فى النظر والسكوت و الكلام . فكل نظر ليس فيه اعتبار فهو سهو. و كل سكوت ليس ‍ فيه فكره فهو غفله . و كل كلام ليس فيه ذكر فهو لغو. فطوبى لمن كان نظره اعتبارا و سكوته فكره و كلامه ذكرا. و بكى على خطيئته و آمن الناس ‍ شره .
محاسن : 5/1
((خير و نيكويى تمامش در سه صفت است : در نگريستن ، و خاموشى ، و سخن گفتن . هر مشاهده اى كه در آن پند و عبرتى نباشد، اشتباه و غلط است و هر سكوت و خاموشى كه در آن انديشه و بررسى نباشد، غفلت و بى خبرى است و هر سخنى كه در آن ياد خداوند نباشد، لغو و بيهوده است . پس خوشا به حال كسى كه مشاهده و نگاهش پند و اندرز و خاموشى اش ‍ انديشه و تامل و سخنش ياد خداوند باشد و بر لغزش هايش بگريد و مردم از بدى و زيان او آسوده باشند.))
420- عن اميرالمومنين (ع ): ليس فى البدن شى اقل شكرا من العين فلا تعطوها سولها فتشغلكم عن ذكر الله عزوجل .
بحار الاوار: 35/101 از خصال : 426/2، و نيز غرر الحكم : 87/5
((در اندام بدن عضوى كم سپاس تر وحق نشناس ترا از چشم وجود ندارد.پس درخواست و خواهش آن را به او ندهيد چون شما را از ياد خداى عزوجل باز مى دارد.))
يكى از تدابيرى كه اسلام در تعديل و رام كردن غريزه سركش جنسى و جاذبه عجيب آن انديشيده است ، علاوه بر تكاليف مخصوصى كه براى هر يك از زن و مرد معين كرده است ، وظيفه مشتركى است مربوط به نگاه به هم . محافظت چشم از نگاه هاى آلوده نخستين گام در تحقق عملى عفت است ، چنانكه نظر بازى و چشم چرانى زمينه اى مساعد براى بقيه كاميابى هاى حرام جنسى را فراهم مى آورد.
قل للمومنين يغضوا من ابصارهم و يحفظوا فروجهم ذلك ازكى لهم ان الله خبير بما يصنعون و قل للمومنات يغضضن من ابصارهن و يحفظن فروجهن .
نور(24)/ 31 و 30
((به مردان با ايمان بگو ديده هاى خود را فرو گيرند و عورت خود را حفظ و صيانت كنند؛ اين براى آنها پاكيزه تر است . خداوند به آنچه انجام مى دهيد آگاه است . و به زنان با ايمان بگو آنها نيز ديده هاى خود را بخوابانند و دامانشان را حفظ نمايند.))
در روايتى مربوط به شاءن نزول اين آيه شريفه آمده است كه جوانى در حال راه رفتن چنان غرق تماشاى زن نامحرمى شده بود كه از خود و اطرافش ‍ غافل گشت و وقتى به خود آمد كه صورتش در اثر اصابت با شى تيزى كه از ديوار بيرون آمده بود مجروح و پر خون گرديده بود.(172)
گويا مراد از اين آيه شريفه توصيه به كاستن ديد و پر ننگريستن به يكديگر است ، چنانكه معناى لغوى ((غض )) در زبان عربى گواه اين مطلب است .
زن و مرد نامحرم در نظر به يكديگر بايد نه تنها از نگاه هاى ناپاك و همراه لذت و شهوت بپرهيزند بلكه در نگاه هاى حلال هم جانب عفت و حياء را رعايت كرده و از نگريستن تند و مداوم و نگاه پر و خيره اجتناب كنند. ديد خود را كاهش و چشمان خود را بخوابانند. در نظرهاى آزاد و بى خيانت هم حريم ورزند تا گرفتار نگاه هاى حرام و لغزش و فتنه نشوند.
421- عن ااميرالمومنين (ع ): الحياء غض الطرف .
غرر الحكم : 126/1
((حياء پايين انداختن چشم است .))(173)
422- عن رسول اللّه (ص ): تقبلوا لى بست خصال اتقبل لكم بالجنه : اذا حدثتم فلا تكذبوا و اذا وعدتم فلا تخلفوا و اذا ائتمنتم فلا تخونوا و غضوا لبصاركم و احفظوا فروجكم و كفوا ايديكم و السنتكم .
بحار: 372/66 از امالى مرحوم صدوق : ص 82 و خصال : 228/1(174)
((براى من شش خصلت را عهده دار شويد، تا براى شما بهشت را بعهده گيرم : وقتى سخن مى گوئيد، دروغ نگوييد و هنگامى كه قول و وعده مى دهيد، آن را وانگذاريد و چون امانتى پذيرفتيد، خيانت و ناراستى نكنيد و چشمان خود را فرو گيريد و دامان خود را حفظ و پاك داريد و دست و زبان خود را از آزار مردم باز داريد.))
423- عن اميرالمومنين (ع ): نعم صارف الشهوات غض ‍ الابصار.
غرر الحكم : 164/6
((فرو گرفتن چشم ها، چه خوب بازدارنده شهوات و خواهش هاى حيوانى است !.))
427- عن مصباح الشريعه المنسوب الى الامام الصادق (ع ): ما اغتنم احد بمثل ما اغتنم بغض البصر، لان البصر لايغض عن محرم الله و سبق الى قلبه مشاهده العظمه و الجلال . سئل اميرالمومنين (ع ) بماذا يستعان على غض البصر فقال : باخمود تحت سلطان المطلع على سرك . و العين جاسوس القلب و بريد العقل فغض بصرك عما لايليق بدينك و يكرهه قلبك و ينكره عقلك . قال النبى : غضوا ابصاركم ترون العجائب .
مصباح الشريعه : ص 28
((هيچ كس به مانند سود و بهره اى كه از فرو گرفتن چشم گرفته مى شود، استفاده نمى برد. چون چشم آدمى از ديدن حرام و نهى كرده هاى خداوند نمى خوابد مگر آنكه درك بزرگ و جلال خداوند در دلش پيشى مى گيرد. از اميرالمومنين پرسيده شد كه با چه چيزى بر فرو داشتن چشم پشتيبانى و كمك مى شود؟ آن حضرت فرمودند: با فرو نشستگى و خاموشى كه در اثر (توجه به ) مراقبت و تسلط كسى كه بر خفا و راز تو آگاه است ، حاصل مى شود. و چشم خبر جوى دل و پيغام بر عقل است . پس چشمت را از آنچه به درد دينت نمى خورد و دلت را ناخوش و عقلت را ناپسند مى كند، برگردان . پيامبر اكرم (ص ) فرمودند: چشمهايتان را فرو گيريد تا عجايب و شگفتى ها را ببينيد.))
728- عن رسول اللّه (ص ): و من ملا عينيه من امراه حراما حشاهما الله غزوجل يوم القيامه بمسامير من نار، و حشاهما نارا حتى يقضى بين الناس ‍ ثم يومر به الى النار.
ثواب الاعمال و عقاب الاعمال : ص 335
((كسى كه دو چشمش را از روى حرام و خلاف شرع ، از زنى پر كند، خداوند عزوجل روز قيامت آن دو چشم را با ميخ ‌هاى آتشين پر مى كند و بر درون آنها آتشى مى زند تا اينكه بين مردم داورى فرمايد. آنگاه به او دستور مى رسد كه به سوى جهنم برود.))
429- عن الامام الصادق (ع ): من نظر الى امراه فرفع بصره الى السما او غمض بصره لم يرتد اليه حتى يزوجه الله من الحور العين .
مكارم الاخلاق : ص 249
((كسى كه به زن نامحرمى نگريست و بعد چشمش را به سوى آسمان بلند كرد يا آن را فرو خوابانيد ديدگانش بهم نمى خورد تا اينكه خداوند از حورالعين و زنان زيباى بهشتى به كابين او در مى آورد.))
430- عن رسول اللّه (ص ): و اشتد غضب الله عزوجل على امراه ذات بعل ملات عينها عن غير زوجها او غير ذى محرم منها. فانها ان فعلت ذلك احبط الله كل عمل عملته .
ثواب الاعمال و عقب الاعمال : ص 335
((سخت است خشم خداوند بر زن شوهردارى كه چشمش را از غير شوهر و غير مرد محرمش پر مى كند. او اگر چنين كارى كند خدواند هر كار خيرى را كه انجام داده است باطل مى كند.))
431- عن رسول اللّه (ص ): انه نهى النساء ان ينظرن الى الرجال .
مستدرك الوسائل : 289/14 از دعائم الاسلام : 169/2
((پيامبر اكرم (ص ) نهى فرمودند زنان را از اينكه به مردان بنگرند.))
432- عن اميرالمومنين (ع ): قال لنا رسول اللّه (ص ): اى شى خير للمراه ؟ فلم يجبه احد منا. فذكرت لفاطمه فقالت : ما من شى خير للمراه من ان لاترى رجلا و لايراه . فذكرت ذلك لرسول الله فقال : صدقت آنهابضعه منى !....
مستدرك الوسائل : 289/14 دعائم الاسلام : 169/2
((پيامبر اكرم (ص ) به ما فرمودند: چه چيزى براى زن از همه بهتر است ؟ هيچ از يك ما پاسخ حضرت را نداديم . تا اينكه من اين جريان را براى حضرت فاطمه نقل كردم . ايشان گفتند: هيچ چيزى بهتر نيست براى زن از اينكه نه مردى را ببيند و نه مردى او را مشاهده كند. من هم اين پاسخ حضرت را به رسول خدا بيان كردم . ايشان فرمودند: راست گفته است ؛ او پاره تن من است .))
433- عن رسول اللّه (ص ): اياكم و الجلوس على الطرقات . فقالوا: ما لنا بد، انما هى مجالسنا نتحدث فيها. فقال : ابيتم الا المجالس فاعطوا الطريق حقها . قالوا: و ما حق الطريق ؟ قال : غض البصر، و كف الاذى ، ورد السلام ، و امر بالمعروف و نهى عن المنكر.
المسند الجامع : 397/6 از مثل صحيح مسلم : 165/6 و 2/7؛ و نيز المجازات النبويه : ص 348.
((بپرهيزيد از نشستن بر سر راه ها. عرض كردند: ما چاره اى نداريم ، اين مكان ها تنها جاى نشستن ماست ؛ دور هم مى نشينيم و با هم صحبت مى كنيم . حضرت فرمودند: اگر به غير از اين جاها براى نشستن رغبت نداريد، پس سزاى راه را گردن نهيد و حق آن را بدهيد. عرض كردند: حق راه چيست ؟ فرمودند: فرو خوابانيدن چشم ؛ خوددارى از آزار و اذيت ؛ جواب دادن سلام ؛ امر به معروف و نهى از منكر.))
434- عن رسول اللّه (ص ): لكل عضو من ابن آدم حظ من الزنا: العين زناها النظر، و اللسان زناه الكلام ، و الاذنان زناها السمع ، و اليدان زناهما البطش و الرجلان زناهما المشى ، و الفرج يصدق ذلك كله و يكذبه .
بحار الانوار: 38/101 از جامع الاخبار: ص 408(175)
((براى هر اندامى از آدمى بهره اى از زنا هست ، چشم ، زنايش به نگاه كردن و زبان ، زناى آن به گفتن و گوش ، زنايش به شنيدن و دست ، زنايش به يورش و گرفتن و پا، زناى آن به راه رفتن است و عورت همه اين ها را اقرار يا انكار و رد مى كند.))
435- عن اميرالمؤ منين (ع ): انه كان جالسا فى اصحابه فمرت بهم امراه جميله ، فرمقها القوم بابصارهم . فقال : ان ابصار هذه الفحول طوامح و ان ذلك سبب هبابها. فاذا نظر احدكم الى امراه تعجبه فليلامس اهله ، فانما هى امراه كامراه . فقال رجل من الخوارج : قاتله الله كافرا ما افقهه ! فوثب القوم ليقتلوه فقال : رويدا، انما هو سب بسب او عفو عن ذنب .
نهج البلاغه : حكمت 412، ص 1283
((امير المومنين در ميان ياران خود نشسته بودند كه زن زيبايى از مقابل آنها گذشت و آن گروه تا مدتى او را مى نگريستند. حضرت فرمودند: ديدگان اين نران چشم چران و سركش است و همين باعث هيجان شهوت آنهاست ؛ پس هرگاه يكى از شما به زنى نگريست كه او را به شگفت مى آورد، با زن خود آميزش كند. او هم زنى است مثل اين زن . در اين هنگام مردى از خوارج گفت : خدا او را حال كفر بميراند، چقدر آگه و دانشمند است ! آن گروه برجستند تا او را از پاى درآورند، ولى حضرت فرمودند: مهلت دهيد؛ آن دشمنانى بود كه جزايش يا دشنام است يا گذشت از گناهش .))(176)
436- عن الامام الصادق : النظره بعد النظره تزرع فى القلب الشهوه و كفى بها لصاحبها فتنه .
من لايحضره الفقيه : 11/4
((نگاه بعد از نگاه شهوت و لذت حيوانى را در دل مى نشاند و همين براى بدام افتادن و فريب نگاه كننده بس است .))(177)
به همين سبب ، در روايات ديگر از توصيف و شرحى كه مانند نگاه ، زمينه لغزش و انحراف را براى مرد فراهم كند، نهى شده است .
437- عن رسول اللّه (ص ): لاتباشر المراه المراه تنعتها لزوجها حتى كانه ينظر اليها.
كتاب احكام النساء: ص 121
((زن نبايد با زنى انس و تماس پيدا كند كه او را براى همسرش چنان توصيف و نشانى دهد كه گويا آن مرد به او مى نگرد.))(178)
438- عن الامام الصادق (ع ): لاينبغى للمراه ان تنكشف بين يدى اليهوديه و النصرانيه فانهن يصفن ذلك لازواجهن .
كافى : 519/5
((سزوار نيست براى زن كه خود را پيش زن يهودى يا مسيحى آشكار و بى حفاظ كند؛ چون آنها او را براى همسرانشان توصيف مى كنند.))