مقام پدر و مادر در اسلام

زین العابدین احمدی، حسنعلی احمدی

- ۷ -


تحصیل علم

از دیگر حقوق فرزند بر والدین، بهره مند ساختن او از نعمت علم است. دین مبین اسلام، مسلمانان را به فراگیری علوم، مخصوصاً علوم الهی دعوت می کند و تعلیم و تعلّم را برای همه لازم می داند. برای تحصیل علم، نه محدودیت زمانی است و نه محدودیت مکانی. از دوران کودکی تا زمان پیری باید دنبال تحصیل علم رفت و در این رهگذر، ائمه معصومین علیهم السلام یکی از وظایف و حقوق فرزند بر پدر را طلب دانش معرّفی نموده اند.

علی علیه السلام می فرماید:

مروا أولادکم بطلب العلم.(223)

فرزندانتان را به طلب دانش برانگیزید.

روزی امام حسن علیه السلام فرزندان خود را به همراه فرزندان برادرش به نزد خویش فرا خواند و به آنان فرمود:

انّکم صغار قوم و یوشک أن تکونوا کبار قوم آخرین فتعلّموا العلم فمن لم یستطع منکم أن یحفظه فلیکتبه و لیضعه فی بیته.(224)

شما کودکانِ جامعه امروزید و به زودی بزرگانِ جامعه فردا خواهید شد. پس دانش بیاموزید و هر یک از شما که حافظه قوی ندارد، مطالب را بنویسد و آنها را در خانه نگه دارد.

تعلیم ورزش

یکی دیگر از حقوقی که فرزند بر پدر دارد آن است که او را با ورزشهایی چون شنا و تیراندازی آشنا کند. پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله می فرماید:

علّموا أولادکم السباحة و الرمایة.

به فرزندان خود، شنا کردن و تیراندازی یاد بدهید.

دین مبین اسلام، همان طور که به تزکیه و تهذیب روح و روان انسان، اهمّیت می دهد و هدف اساسی رسالت انبیا در طول تاریخ، تزکیه و آشنایی با معارف قرآن بوده است؛ همچنین مکتب اسلام به صحّت و سلامت جسم انسانها سفارش زیادی نموده و در فقه کتابی است به نام «أطعمه و أشربه»؛ یعنی خوردنی ها و آشامیدنی ها که در آن آداب خوردن و غذاهایی که در جسم انسان مؤثّر بوده و غذاها و نوشیدنی هایی که برای تن انسان مضرّ است، همه را به صورت مبسوط با ذکر دلایل و بیان علل آنها برای جامعه بشری عرضه نموده است.

از جمله چیزهایی که برای سلامت جامعه، مخصوصاً فرزندان، مفید است و در این میان، پدر و مادر باید این امر را اجرا کنند، مسئله ورزش است؛ مخصوصاً ورزشهایی که هم نشاط جسمی می آورد و هم برای روح، شادابی می آورد؛ مثل شنا کردن، کوهنوردی، تیراندازی، دومیدانی و سایر ورزشهایی که هم با فرهنگ جامعه سازگار است و هم برای تقویت عضلات بدن، مفید است.

در روایتی امیرالمؤمنین علیه السلام از پیامبر صلی الله علیه و آله نقل می کند که پدران به فرزندان، تیراندازی بیاموزند:

علّموا بنیکم الرّمی فانّه نکایة العدوّ.(225)

به فرزندان خود، تیراندازی یاد دهید که این عمل، سبب سرکوبی دشمنان است.

امام صادق علیه السلام می فرماید: در سالی از سالها هشام بن عبدالملک به حج آمد. در آن سال، من در خدمت پدرم به حج رفته بودم. پس در مکه، روزی در جمع مردم گفتم: سپاس می گویم خداوندی را که محمّد صلی الله علیه و آله را به پیامبری فرستاد و ما را به آن حضرت، گرامی گردانید. ما برگزیدگان خدا بر خلقِ او و پسندیدگان خدا از بندگان او و خلیفه خدا در زمین هستیم. پس سعادتمند کسی است که از ما پیروی کند و شقی و بدبخت، کسی است که با ما مخالفت و دشمنی نماید.

برادرِ هشام که این خبر را شنید، در مکه مصلحت ندید که متعرّض ما شود؛ امّا همین که به دمشق رسید و ما به سوی مدینه بازگشتیم، پیکی به سوی عامل مدینه فرستاد که من و پدرم را نزد او به دمشق بفرستد.

پس از سه روز که در دمشق بودیم، ما را به مجلس خود طلبید. چون بر او داخل شدیم، هشام بر تخت پادشاهی خود نشسته بود و لشکر خود را مسلّح کرده، در دو صف در برابر، بازداشته بود و هدفی معین کرده بود و بزرگان قوم در حضور او تیراندازی می کردند.

چون وارد شدیم، او به پدرم گفت که با بزرگان قوم خود، تیر بیندازد. پدرم گفت: «من پیر شده ام و اکنون از من تیراندازی نمی آید. اگر مرا معاف داری، بهتر است». هشام سوگند یاد کرد که بر حق آن خداوند که ما را به دین خود و پیامبر خود عزیز گردانید، تو را معاف نمی کنم.

سپس به یکی از بزرگان بنی امیه اشاره کرد که کمان و تیر خود را به او بدهد تا بیندازد. پدرم کمان را از آن مرد گرفت و تیری از او گرفت و در کمان گذاشت که تیر بر میان نشانه رفت. سپس تیر دیگری گرفت و بر فرق تیر اوّل زد که آن را تا پیکان به دو نیم کرد و در میان تیر اوّل قرار گرفت. سپس تیر سوم را گرفت و بر فرق تیر دوم زد که آن را نیز به دو نیم کرد و در میان نشانه، محکم شد تا آنکه نُه تیرِ چنین، پیاپی افکند که هر تیر بر فرق تیر سابق آمد و آن را به دو نیم کرد؛ و هر تیر که می افکند، گویی بر دل هشام می نشست و رنگش تغییر می کرد تا آنکه بی تاب شد و گفت: نیک انداختی ای ابو جعفر! تو ماهرترین عرب و عجمی در تیراندازی. چرا می گفتی که من بر آن قادر نیستم؟

آن گاه رو به سوی پدرم گردانید و گفت: «مرا خبر ده که این تیراندازی را چه کسی به تو آموزش داد و در چه مدت آموخته ای؟». پدرم فرمود: می دانی که در میان اهل مدینه، این کار شایع است و من در ایام نوجوانی، چند روزی تمرین این رشته می نمودم و از آن زمان تا حال، آن را ترک کرده ام و چون مبالغه کردی و سوگند دادی، امروز کمان به دست گرفتم. هشام گفت: «مثل این تیراندازی هرگز ندیده بودم. آیا جعفر در این امر، مثل تو هست؟». فرمود: ما اهل بیت رسالت، علم و کمال و اتمام دین را که حق تعالی در آیه «الْیوْمَ أَکمَلْتُ لَکمْ دِینَکمْ وَاَتْمَمْتُ عَلَیکمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَکمُ الاِْسْلاَمَ دِیناً»(226) به ما عطا کرده، از یکدیگر ارث می بریم.(227)

احترام و تکریم فرزندان

رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرماید:

أکرموا أولادکم و أحسنوا آدابهم یغفرلکم.(228)

نسبت به فرزندان خود احترام کنید و آداب و روش آنان را نیکو کنید تا آمرزیده شوید.

رعایت عدالت و مساوات

أنّه نظر الی رجل له ابنان فقبّل احدها و ترک الآخر فقال النّبی: فهلاّ ساویت بینهما.(229)

پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله مشاهده کرد که مردی به یکی از فرزندان خود رسیدگی کرد و به فرزند دیگر، اعتنا نکرد. به او فرمود: چرا با فرزندان خود به طور مساوی رفتار نمی کنی؟

دعا در حقّ آنان

امام صادق علیه السلام می فرماید:

ثلاث دعوات لا یحجبن عن اللّه ، دعاء الوالد لولده اذا برّه و دعوته علیه اذا عقّه، و دعاء المظلوم علی ظالمه و دعائه لمن انتصرله منه و رجل مؤمن دعا لأخ له مؤمن و اساه فینا و دعائه علیه اذا لم یواسه مع القدرة علیه و اضطرار أخیه الیه.(230)

سه دعا و خواسته هست که از خدا پوشیده نمی شود: دعای پدر برای فرزند، آن گاه که به او نیکی کند و در موردی که فرزند را عاق کند باز به پدر نیکی کند؛ دعای مظلوم در حق ظالم و دعای کسی که از مظلوم، یاری کند؛ و دعای مرد مؤمنی که به برادر دینی خود در راه ولایت، کمک کرده است.

وفای به عهد

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود:

أحبّوا الصبیان وارحموهم فاذا وعدتموهم ففوالهم فانّهم لایرون الاّ انّکم ترزقونهم.(231)

کودکان را دوست بدارید و به آنها رحم کنید، و اگر به آنها وعده دادید، به وعده خود وفا کنید؛ زیر آنها جز شما کس دیگری را روزی دهنده نمی دانند.

آموختنِ آداب غذا خوردن

امام صادق علیه السلام از پیامبر صلی الله علیه و آله نقل می کند:

ما من رجل یجمع عیاله و یضع مائدة بین یدیه و یسمّی و یسمّون فی أوّل الطعام و یحمدون اللّه عزّ و جلّ فی آخره فترتفع المائدة حتّی یغفرلهم.(232)

هر کس که خانواده خود را جمع کند و لقمه غذ را در دست خود قرار دهد و نام خدا را در اوّل غذاخوردن بگوید و در آخر آن، سپاس خدا را به جا آورد، در پایانِ غذا خوردن، آنان بخشیده می شوند.

انفاق برای خانواده

در روایتی آمده است:

قال رسول اللّه صلی الله علیه و آله : تصدّقوا فقال رجل: «عندی دینار». قال: «أنفقه أو تصدّق به علی نفسک»، قال: «عندی دینار، آخر»، قال: «تصدّق به علی امرأتک»، قال: «عندی آخر». قال:

«تصدّق به علی ولدک».(233)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود: صدقه بدهید. شخصی عرض کرد: «نزد من یک دینار است». فرمود: «آن را برای خودت صدقه بده». آن گاه عرضه داشت: «نزدِ من دینارِ دیگری است». فرمود: «آن را از طرف همسر خود صدقه بده». سپس گفت: «نزد من دیناری است». پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: آن را از طرف فرزندت صدقه بده.

اهمّیت دادن به نماز

رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرماید:

أدب صغار أهل بیتک بلسانک علی الصلاة و الطهور.(234)

فرزندان کوچک را با زبان خود، ادب بنما بر نماز و طهارت.

اهمّیت دادن به روزه

حضرت علی علیه السلام در وصیت به امام حسن علیه السلام می فرماید:

اللّه اللّه فی صیام شهر رمضان فانّه جنّة من النار.(235)

سفارش می کنم شما را به روزه ماه رمضان؛ زیرا روزه، سپر و محافظ انسان از آتش است.

آموزش مستحبّات و تشویق به آنها

امام باقر علیه السلام در صفات پدرش می فرماید:

و کان یقضی ما فاته من صلوة نافلة النهار فی اللیل، و یقول: یا بنی! لیس هذا علیکم بواجب و لکن أحبّ لمن عودّ منکم نفسه عادة من الخیر أن یدوم علیها.(236)

ایشان قضای نوافل روز را در شب به جا می آورد و می فرمود: فرزندم! این عمل بر شما واجب نیست، لکن دوست دارم برای هر کدام از شما که نفسش را بر این عمل خیر عادت داد، این کار خیر را ادامه بدهد.

آموزش دین شناسی و خداشناسی

در روایات آمده است:

قال رسول اللّه صلی الله علیه و آله : «ویل لأطفال آخر الزمان من آبائهم»، فقیل: «یا رسول اللّه ! من آبائهم المشرکین؟»، فقال: لا من آبائهم المؤمنین لایعلّمونهم شیئا من الفرائض.(237)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «وای بر کودکان دوره آخرالزمان، از پدرانشان». عرضه داشتند: «ای رسول خدا! از پدران مشرک؟»، فرمود: نه، از پدران مؤمن که از واجبات الهی چیزی به کودکانشان یاد نداده اند.

حضرت علی علیه السلام از پیامبر صلی الله علیه و آله نقل می کند:

أدّبوا أولادکم علی ثلاث خصال: حبّ نبیکم و حبّ أهل بیته و قرائة القرآن.(238)

فرزندان خود را بر سه خصلت، ادب نمایید: دوستی پیامبرتان، دوستی اهل بیت و قرائت قرآن.

جلوگیری از افکار انحرافی

امام صادق علیه السلام فرموده است:

بادروا أحداثکم بالحدیث، قبل أن تسبقکم الیهم المرجئه.(239)

به فرزندان خود هر چه زودتر حدیث بیاموزید، قبل از آنکه مخالفان بر شما سبقت گیرند و دلهای کودکان شما را با سخنان نادرست خویش، اشغال نمایند.

تشویق به کارهای خیر

پدر و مادر، اگر فرزند خود را با گفتار یا با اعمال، تربیت اسلامی و نیکو کرده باشند، فرزند هم به پیروی از آنان در امور اجتماعی، کارهای خیر و خداپسندانه انجام می دهد. گاهی شاهد این منظره زیبا هستیم که کودکانی پول تو جیبی خود را به فقرا و مستمندان هدیه می کنند. در روایتی آمده است:

عن أبی الحسن علیه السلام قال: مرّ الصبّی فلیتصدّق بیده بالکسرة و القضبة و الشی ء و ان قلّ.(240)

کنترل دوستان

بدون شک، عامل سازنده شخصیت انسان (بعد از اراده و خواست و تصمیم او)، عوامل مختلفی است که از مهمترین آنها، همنشینان و دوستان هستند؛ چرا که انسان، خواه و ناخواه تأثیرپذیر است و بخش مهمّی از افکار و صفات اخلاقی خود را از طریق دوستانش کسب می کند. این حقیقت، هم از نظر علمی و هم از طریق تجربه و مشاهداتِ حسّی، به ثبوت رسیده است.

این تأثیرپذیری از نظر منطق تا آن حدّ است که در روایات اسلامی از حضرت سلیمان علیه السلام چنین نقل شده است:

لا تحکموا علی رجل بشی ء حتی تنظروا الی من یصاحب، فانّما یعرف الرجل بأشکاله و أقرانه و ینسب الی أصحابه و أخدانه.(241)

نسبت به شخص هیچ حکم و قضاوتی نکنید تا اینکه همنشینان او را ببینید؛ و مرد با دوستانش شناخته می شود و به دوستان و همنشینان خود، نسبت داده می شود.

خداوند در سوره فرقان می فرماید:

وَ یوْمَ یعَضُّ الظّالِمُ عَلی یدَیهِ یقُولُ یا لَیتَنی اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبیلاً * یا وَیلَتی لَیتَنی لَمْ اَتَّخِذْ فُلانا خَلیلاً * لَقَدْ اَضَلَّنی عَنِ الذِّکرِ بَعْدَ اِذْ جاءَنی وَ کانَ الشَّیطانُ لِلاِْنْسانِ خَذُولاً.(242)

و به خاطر بیاورید روزی را که ظالم، دست خویش را از شدّت حسرت به دندان می گَزَد و می گوید: ای کاش با رسول خدا راهی برگزیده بودم. ای وای بر من! کاش فلان [شخص گمراه] را دوست خود انتخاب نکرده بودم! او مرا از یاد حق، گمراه ساخت، بعد از آنکه آگاهی به سراغ من آمده بود، و شیطان همیشه مخذول کننده انسان بوده است.

در شأن نزول آیه فوق آمده است که دو نفر از مشرکان به نامهای «عقبه» و «اُبَی» با پیامبر صلی الله علیه و آله بودند، هرگاه عقبه از سفر می آمد، مهمانی یی ترتیب می داد و اشراف قومش را دعوت می کرد و در عین حال، دوست می داشت به حضور پیامبر صلی الله علیه و آله برسد، هر چند اسلام را نپذیرفته بود.

روزی از سفر آمد و طبق معمول، مراسمی ترتیب داد و دوستانش را دعوت کرد از پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نیز دعوت نمود. هنگامی که سفره را گستردند و غذا حاضر شد، پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: «من از غذای تو نمی خورم تا به وحدانیت خدا و رسالت من شهادت بدهی». عقبه، شهادتین را بر زبان جاری کرد.

این خبر به گوش دوستش اُبی رسید، گفت: «ای عقبه! از آیینت منحرف شدی؟». او گفت: نه، به خدا سوگند، من منحرف نشدم؛ لکن مردی بر من وارد شد که حاضر نبود از غذایم بخورد، مگر اینکه شهادتین بگویم. من از این شرم داشتم که او از سفره من برخیزد،بی آنکه غذا خورده باشد. لذا شهادت دادم.

ابی گفت: «من از تو هرگز راضی نمی شوم؛ مگر اینکه در برابر او بایستی و سخت به او توهین کنی». عقبه این کار زشت را انجام داد و مرتد شد؛ و سرانجام در جنگ بدر، در صف کفّار کشته شد و دوستش ابی نیز در جنگ اُحُد کشته شد.(243)

آیات فوق، سرنوشت مردی را که در این جهان، گرفتار دوست گمراهش شده و او را به گمراهی کشانده، شرح داده است. در روایت دیگری از علی علیه السلام آمده است:

و من اشتبه علیکم امره و لم تعرفوا دینه، فانظروا الی خلطائه، فان کانوا أهل دین اللّه فهو علی دین اللّه ، و ان کانوا علی غیر دین اللّه فلا حظَّ له من دین اللّه .(244)

هرگاه وضع کسی بر شما مشتبه شد و دین و آیین او را نشناختید، به دوستانش نظر کنید. اگر اهل دین خدا باشند، او نیز پیرو آیین خداست، و اگر بر آیین خدا نباشد، او نیز بهره ای از آیین حق ندارد.

در حقیقت، نقش دوست در خوشبختی و بدبختی یک انسان، از هر عاملی مهمتر است و گاه می شود که انسان را تا سر حدّ نابودی و نیستی می کشاند، و گاه هم او را به قلّه افتخار می رساند.

انسان در زندگی اجتماعی باید از دوستان بد، پرهیز کند. در حدیثی از امام محمد تقی علیه السلام می خوانیم:

ایاک و مصاحبة الشریر، فانّه کالسیف المسلول یحسن منظره و یقبح أثره.(245)

از همنشینی بدان بپرهیز که [بد،] همچون شمشیر برهنه است. ظاهرش زیبا و اثرش بسیار زشت است.

تا توانی می گریز از یار بد    یار بد بدتر بود از مار بد

مار بد یک دم تو را بر جان زند    یار بد بر جان و ایمان زند

البته حق پدر و مادر بر فرزند نیز زیاد است که در این مجموعه، ما به صورت فشرده، قسمتهایی از آنها را درج می کنیم:

1 - نسبت به پدر و مادر، کمال خدمت را بنماید و به آنها حرمت نهد؛

2 - جلوتر از آنها ننشیند؛ بلکه پشت سر آنها بنشیند؛

3 - امر و فرمان آنها را اجرا کند و از نهی آنها، احتراز کند؛ البته در صورتی که مخالف با دستورات دینی نباشد؛

4 - روزه مستحبّی با اجازه آنها به جا آورد؛

5 - بر صورت آنان نگاه محبّت آمیز بکند؛

6 - در موقع حرکت پشت سر آنان راه رود؛

7 - با آنان به نرمی سخن گوید؛

8 - صدایش را برای آنها بلند نکند و با آنها با گستاخی و پرخاشگری صحبت نکند؛

9- پدر و مادر را با اسم نخواند؛

10 - صحبتهای آنها را قطع نکند؛

11 - خواسته های مشروع آنها را رد نکند؛

12 - در برخورد اجتماعی، با آنان به صورت امر و نهی رفتار ننماید؛

13 - در شادی آن دو، شاد و در غم آنها شریک باشد؛

14 - طول عمر آنها را از خدا بخواهد؛

15 - در تهیه لباس و طعام آنها پیشقدم باشد؛

16 - در امر مسکن و امورات روزمرّه زندگی از آنها غافل نشود؛

17 - بعد از وفات آنان از برگزاری مراسم غسل و کفن و دفن، تشییع، نماز وحشت، خواندن قرآن، صدقه دادن، به جا آوردن نماز و روزه، زیارت قبور آنها، دادن ردّ مظالم، ادای خمس و زکات و کفّارات برای آنها دریغ ننماید؛

18 - حقوقی که در دنیا بر عهده آنهاست، آنها را به اندازه توانایی خود بپردازد؛

19 - احترام آنها را در زمان حیات هم بعد از مرگ داشته باشد؛

20 - یاد آنان را همیشه گرامی دارد.

در پایان این بحث، سخنانی را از حضرت امام سجاد علیه السلام نقل می کنیم:

یا الهی! أین طول شغلهما بتربیتی؟ و أین شدة تعبهما فی حراستی؟ و أین اقتارهما علی أنفسهما للتوسعة علی؟ هیهات! ما یستوفیان منّی حقّهما، و لا أدرک ما یجب علی لهما، و لا أنا بقادر من وظیفة خدمتهما.(246)

ای خدای من! کجاست تلاش زیاد والدین در تربیت من؟ کجاست زحمت فراوان آنها در حفظ من؟ کجاست سختگیری آنها بر خودشان؟ ولی توسعه و فزونی را نسبت به من اجرا کردند. هرگز حقّ آنها را نمی توانم ادا کنم و چیزی که بر من نسبت به آنها واجب است، درک نمی شود و وظیفه و خدمت به آنها، هرگز ادا نمی شود.

مرحوم شهید اوّل، ضمن بیان قاعده ای به حقوق والدین بر فرزندان اشاره کرده است که در زیر می آید:

لاریب أن کلّ ما یحرم أویجب للأجانب، یحرم أویجب للأبوین و ینفردان بأمور:

الأول: تحریم السفر المباح بغیر اذنهما، و کذا السفر المندوب. و قیل: بجواز سفر التجارة و طلب العلم، اذا لم یمکن استیفاء التجارة و العلم فی بلدهما، کما ذکرناه فیما مرّ.

الثانی: قال بعضهم: یجب علیه طاعتهما فی کل فعل و ان کان شبهة، فلو أمره بالأکل معهما من مال یعتقد شبهته أکل، لأن طاعتهما واجبة و ترک الشبهة مستحب.

الثالث: لودعواه الی فعلٍ، و قد حضرت الصلاة، فلیؤخر الصلاة و لیطعهما، لما قلناه.

الرابع: هل لهما منعه من الصلاة جماعة؟ الأقرب أنه لیس لهما منعه مطلقا، بل فی بعض الاحیان بما یشقّ علیه مخالفته، کالسعی فی ظلمة اللیل الی العشاء و الصبح.

الخامس: لهما منعه من الجهاد مع عدم التعیین، لماصح: «أن رجلا قال: یا رسول اللّه ! أبایعک علی الهجرة و الجهاد»، فقال: «هل من والدیک أحد حی؟»، قال: نعم، کلاهما، قال: «أفتبتغی الأجر من اللّه تعالی؟»، قال: «نعم»، قال: فارجع الی والدیک فأحسن صحبتهما.

السادس: الأقرب أن لهما منعه من فرض الکفایة، اذا علم قیام الغیر أوظن لأنّه یکون حینئذ کالجهاد الممنوع منه.

السابع: قال بعض العلماء لودعواه فی صلاة النافلة قطعها.

الثامن: ترک الصوم ندبا إلا باذن الأب.(247)

شکی نیست هر چیزی که برای دیگران، واجب یا حرام است، نسبت به پدر و مادر هم همین حکم را دارد؛ ولی در بعضی از امور، والدین با دیگران تفاوت دارند که مواردی از آنها ذیلاً بیان می شود:

1. سفر مباح، بدون اجازه پدر و مادر حرام است. همین طور سفر مستحبّی، بدون اذن والدین، حرام است. عدّه ای بیان داشته اند که سفر برای تجارت، جایز است و طلب علم، زمانی که تجارت و تحصیل، در شهری که پدر و مادر در آن سکونت دارند، امکان نداشته باشد.

2. بعضی از علما فرموده اند که اطاعت از پدر و مادر، بر فرزند، واجب است، در هر کاری، ولو آن فعل، شبهه داشته باشد. مثلاً اگر پدر و مادر، به غذایی دعوت کنند که فرزند نسبت به آن غذا شبهه داشته باشد که شاید از مال حرام تهیه شده باشد، اطاعت از پدر و مادر، و ترک شبهه مستحب، واجب است و هرگاه امری بین واجب و مستحب، مردّد بشود، امر واجب، مقدّم است.

3. اگر پدر و مادر به کاری بخوانند و به امری دعوت بنمایند؛ ولی وقت نماز و اوّلِ وقت آن باشد، نماز را به تأخیر می اندازد و اطاعت والدین را مقدّم می کند؛ چون اطاعتِ پدر و مادر، واجب و نماز اوّلِ وقت، مستحب است و واجب بر مستحب، مقدّم است.

4. اگر حضور فرزند در نماز جماعت، باعث زحمت و مشقت پدر و مادر می شود، حضور در نماز جماعت، لازم نیست.

5. پدر و مادر می توانند فرزند را از رفتن به جهاد (در صورتی که جهاد، عینی نباشد)، منع کنند. مردی خدمت پیامبر صلی الله علیه و آله آمد و عرضه داشت: «ای رسول خدا! من با شما، بر هجرت و جهاد، بیعت می کنم». پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: «آیا پدر یا مادر تو زنده هستند؟». عرضه داشت: «ای رسول خدا! هر دوی آنها زنده هستند». پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: «آیا از خدای متعال، طلب اجر و پاداش داری؟». گفت: «آری!». پیامبر فرمود: نزد پدر و مادر خود برگرد و با آنان به نیکی رفتار کن.

6. پدر و مادر، می توانند از واجباتی که دیگران، آنها را به جا می آورند، منع کند که منظور، واجب کفایی است.

7. اگر فرزند مشغول نماز نافله باشد و پدر و مادر او را صدا بزنند، نماز مستحبّی را قطع کند.

8. روزه مستحبّی را بدون اجازه پدر به جا نیاورد.