مسئله حجاب

متفكر شهيد استاد مرتضی مطهری

- ۱ -


مقدمه مؤلف

ريشه بيشتر انحرافات دينی و اخلاقی نسل جوان را در لابلای افكار و عقايد آنان بايد جستجو كرد . فكر اين نسل از نظر مذهبی آنچنانكه بايد راهنمائی‏ نشده است و از اين نظر فوق العاده نيازمند است
اگر مشكلی در رهنمائی اين نسل باشد بيشتر در فهميدن زبان و منطق او و روبرو شدن با او با منطق و زبان خودش است . و در اينوقت است كه هر كسی احساس می‏كند اين نسل ، برخلاف آنچه ابتدا به نظر می‏رسد ، لجوج نيست‏ ، آمادگی زيادی برای دريافت حقايق دينی دارد
هدف نويسنده و همچنين هدف گروه روشنفكر و متدين انجمن اسلامی پزشكان‏ از طرح و بحث و نشر " مسأله حجاب " اينست كه احساس شد گذشته از انحرافات عملی فراوانی كه در زمينه حجاب به وجود آمده اين مسأله و ساير مسائل مربوط به زن وسيله‏ای شده در دست يك عده افراد ناپاك و مزدور صفت كه از اين پايگاه عليه دين مقدس اسلام جار و جنجال تبليغاتی راه‏ بيندازند . بديهی است در شرايط موجود كه نسل جوان از جنبه مذهبی به قدر كافی راهنمائی نمی‏شود اين تبليغات آثار شوم خود را می‏بخشد

اين بنده خدا را سپاسگزار است كه احساس می‏كند فعاليتهای قلمی ناقابل‏ او در اين ميدان ، چه جرائد و مجلات و چه به وسيله اين كتاب ، اثر نيك‏ محسوسی داشته است . تا آنجا كه اطلاع دارد نشر اين كتاب تأثير فراوانی‏ در اصلاح عقايد و افكار اين نسل داشته است ، حتی بعضی از بانوان به اصطلاح‏ متجدد عملا در وضع خود تجديد نظر كرده‏اند
بدون شك پديده " برهنگی " بيماری عصر ما است . دير يا زود اين‏ پديده به عنوان يك " بيماری " شناخته خواهد شد . فرضا ما كوركورانه از غرب تقليد كنيم ، خود پيشتازان غربی ماهيت اين پديده را اعلام خواهند كرد . ولی ما اگر به انتظار اعلام آنها بنشينيم می‏ترسم خيلی دير شده باشد . اگر می‏خواهيد ببينيد كار برهنگی در غرب به كجا رسيده و فرياد چه كسانی‏ را بلند كرده است اين قسمت از نامه يكی از هنرپيشگان معروف جهان را به‏ دخترش كه به قول خودش چهل سال مردم روی زمين را خندانده است بخوانيد
اين نامه مثل معروف عاميانه خودمان را به ياد می‏آورد : " عزا چه عزائی‏ است كه مرده شوی هم گريه می‏كند "
او پس از آنكه به دخترش اجازه می‏دهد " فقط به خاطر هنر می‏توان لخت‏ و عريان به روی صحنه رفت " و تأكيد می‏كند كه اين لختی منحصرا در روی‏ صحنه و برای ضرورت هنر باشد ، می‏نويسد :
" . . . برهنگی بيماری عصر ما است . من پيرمردم و شايد حرفهای‏ خنده‏آور بزنم . اما به گمان من تن عريان تو بايد از آن كسی باشد كه روح‏ عريانش را دوست می‏داری . بد نيست اگر انديشه تو در اين باره مال ده‏ سال پيش باشد ، مال دوران پوشيدگی . نترس اين ده سال ترا پيرتر نخواهد كرد . به هر حال اميدوارم تو آخرين كسی باشی كه تبعه جزيره لختی‏ها بشوی
. . "
نويسنده اين نامه به داشتن بعضی افكار انسانی معروف است . اين سخنان وی نشانه ديگری است از بهره‏مند بودن او از برخی افكار انسانی

همانطور كه در مقدمه چاپ اول اين كتاب به اطلاع خوانندگان محترم رسيد ، محتوای اصلی و اولی اين كتاب ، يك سلسله بحثها و درسها بوده است كه‏ در جلسات انجمن اسلامی پزشكان القا شده است و پس از استخراج از ضبط صوت و تنظيم و اصلاح عبارات و اضافه برخی از مطالب به صورت كتاب در آمده است
در چاپ دوم ، تجديد نظرهائی نسبت به چاپ اول به عمل آمد و در مقدمه‏ آن چاپ متذكر شديم كه در تجديد نظر هيچ مطلبی حذف نگرديد بلكه يك‏ سلسله مطالب اضافه شد . مطالب اضافی غالبا مطلب مستقلی نيست ، تتميم‏ و تكميل است برآنچه در چاپ اول بوده و لهذا ضمن فصول كتاب گنجانيده‏ شده است . فقط يك فصل در آخر كتاب تحت عنوان " شركت زن در مجامع " اضافه شد و البته فصل فتواها كه در چاپ اول خيلی به اختصار برگزار شده‏ بود در چاپ دوم تكميل شد و آنرا نيز در حقيقت يك فصل اضافی بايد شمرد
برخی مطالب در چاپ دوم پس و پيش شد ، عبارات در موارد جزئی اصلاح‏ گرديد ، مدارك اخبار و احاديث در پاورقيها نشان داده شد ، در آخر كتاب‏ فهرست اعلام اشخاص و كتب و اماكن را اضافه كرديم ، دو فهرست هم يكی‏ برای آيات كريمه قرآن و يكی ديگر برای احاديث و اشعار و كلمات مشهور قرار داديم . از اين رو چاپ دوم از چاپ اول بسی كاملتر و جامعتر از آب‏ در آمد و در حدود يك ثلث بر جلد اول اضافه گشت .

در چاپ سوم اضافات و اصلاحات بسيار ناچيز و مختصری صورت گرفت كه قابل ذكر نبود . اكنون كه چاپ جديد اين كتاب منتشر می‏شود ، يك سلسله تجديد نظرهای ديگری به عمل آمد . اين تجديد نظرها نيز همه از نوع اضافات و توضيحات است و كمی هم اصلاحات ، چيزی كم نشده‏ همچنانكه در جوهر مطالب كتاب نيز تغييراتی داده نشده است

به نام خدا

مقدمه

لزوم پوشيدگی زن در برابر مرد بيگانه يكی از مسائل مهم اسلامی است . در خود قرآن كريم درباره اين مطلب تصريح شده است . عليهذا در اصل مطلب از جنبه اسلامی نمی‏توان ترديد كرد
پوشيدن زن خود را از مرد بيگانه يكی از مظاهر لزوم حريم ميان مردان و زنان اجنبی است ، همچنانكه عدم جواز خلوت ميان اجنبی و اجنبيه يكی ديگر از مظاهر آن است . اين بحث را در پنج بخش بايد رسيدگی كرد : 1 - آيا پوشش از مختصات اسلام است و پس از ظهور اسلام از مسلمين به‏ غير مسلمين سرايت كرده است ؟ يا از مختصات اسلام و مسلمين نيست و در ميان ملل ديگر قبل از اسلام نيز وجود داشته است ؟ . 2 - علت پوشش چيست ؟
چنانكه می‏دانيم در ميان حيوانات هيچگونه حريمی ميان جنس نر و جنس‏ ماده وجود ندارد ، آنها آزادانه با يكديگر معاشرت می‏كنند . قاعده اولی‏ طبيعی اين است كه افراد انسان نيز چنين باشند . چه موجبی سبب شده كه ميان جنس زن و مرد حريم و حائلی به صورت‏ پوشيدگی زن يا به صورت ديگر به وجود آيد ؟

اختصاص به پوشش ندارد ، در مطلق اخلاق جنسی جای چنين سؤالی هست
درباره حيا و عفاف نيز همين پرسش هست . حيوانات در مسائل جنسی احساس‏ شرم نمی‏كنند ولی در انسان بالاخص در جنس ماده حيا و شرم وجود دارد
3 - فلسفه پوشش از نظر اسلام
4 - ايرادها و اشكالها
5 - حدود پوشش اسلامی چيست ؟
آيا اسلام طرفدار پرده نشينی زن است همچنانكه لغت " حجاب " بر اين‏ معنی دلالت می‏كند ، يا اسلام طرفدار اين است كه زن در حضور مرد بيگانه‏ بدن خود را بپوشاند بدون آنكه مجبور باشد از اجتماع كناره‏گيری كند ؟ و در صورت دوم حدود پوشش چقدر است ؟ آيا چهره و دو دست تا مچ نيز بايد پوشيده شود يا ماورای چهره و دو دست بايد پوشيده شود اما چهره و دو دست‏ تا مچ پوشيدنش لازم نيست ؟ و در هر حال ، آيا در اسلام مسأله‏ای به نام " حريم عفاف " وجود دارد يا نه ؟ يعنی آيا در اسلام مسأله سومی كه نه " پرده نشينی " و " محبوسيت " و نه " اختلاط " باشد وجود دارد يا خير ؟ و به عبارت ديگر آيا اسلام طرفدار جدا بودن مجامع زنان و مردان است يا نه ؟
اينها پرسشهائی است كه اين كتاب بدانها پاسخ می‏گويد

بخش اول تاريخچه حجاب :

1 - آيا در ميان ملل ديگر قبل از اسلام حجاب بوده است ؟ 2 - وضع حجاب در جاهليت عرب
3 - حجاب در قوم يهود
4 - حجاب در ايران باستان
5 - حجاب در هند

تاريخچه حجاب

اطلاع من از جنبه تاريخی كامل نيست . اطلاع تاريخی ما آنگاه كامل است‏ كه بتوانيم درباره همه مللی كه قبل از اسلام بوده‏اند اظهار نظر كنيم . قدر مسلم اينست كه قبل از اسلام در ميان بعضی ملل حجاب وجود داشته است
تا آنجا كه من در كتابهای مربوطه خوانده‏ام در ايران باستان و در ميان‏ قوم يهود و احتمالا در هند حجاب وجود داشته و از آنچه در قانون اسلام آمده‏ سخت‏تر بوده است . اما در جاهليت عرب حجاب وجود نداشته است و به‏ وسيله اسلام در عرب پيدا شده است
ويل دورانت در صفحه 30 جلد 12 " تاريخ تمدن " ( ترجمه فارسی ) راجع‏ به قوم يهود و قانون تلمود می‏نويسد :
" اگر زنی به نقض قانون يهود می‏پرداخت چنانكه مثلا بی آنكه چيزی بر سر داشت به ميان مردم می‏رفت و يا در شارع عام نخ می‏رشت يا با هر سنخی‏ از مردان درد دل می‏كرد يا صدايش آنقدر بلند بود كه چون در خانه‏اش تكلم‏ می‏نمود همسايگانش می‏توانستند سخنان او را بشنوند ، در آن صورت مرد حق‏ داشت بدون پرداخت مهريه او را طلاق دهد "

عليهذا حجابی كه در قوم يهود معمول بوده است از حجاب اسلامی چنانكه‏ بعدا شرح خواهيم داد بسی سخت‏تر و مشكلتر بوده است
در جلد اول " تاريخ تمدن " صفحه 552 راجع به ايرانيان قديم می‏گويد :
" در زمان زردشت زنان منزلتی عالی داشتند ، با كمال آزادی و با روی‏ گشاده در ميان مردم آمد و شد می‏كردند . . . "
آنگاه چنين می‏گويد : " پس از داريوش مقام زن مخصوصا در طبقه ثروتمندان تنزل پيدا كرد
زنان فقير چون برای كار كردن ناچار از آمد و شد در ميان مردم بودند آزادی‏ خود را حفظ كردند ولی در مورد زنان ديگر ، گوشه‏نشينی زمان حيض كه‏ برايشان واجب بود رفته رفته امتداد پيدا كرد و سراسر زندگی اجتماعيشان‏ را فرا گرفت ، و اين امر خود مبنای پرده‏پوشی در ميان مسلمانان به شمار می‏رود . زنان طبقات بالای اجتماع جرأت آن را نداشتند كه جز در تخت روان‏ روپوش دارد از خانه بيرون بيايند ، و هرگز به آنان اجازه داده نمی‏شد كه‏ آشكارا با مردان آميزش كنند . زنان شوهردار حق نداشتند هيچ مردی را ولو پدر با برادرشان باشد ببينند . در نقشهائی كه از ايران باستان بر جای‏ مانده هيچ صورت زن ديده نمی‏شود و نامی از ايشان به نظر نمی‏رسد . . . "
چنانكه ملاحظه می‏فرمائيد حجاب سخت و شديدی در ايران باستان حكمفرما بوده ، حتی پدران و برادران نسبت به زن شوهردار نامحرم شمرده می‏شده‏اند

به عقيده ويل دورانت مقررات شديدی كه طبق رسوم و آئين كهن مجوسی‏ درباره زن حائض اجرا می‏شده كه در اتاقی محبوس بوده ، همه از او در مدت عادت زنانگی دوری می‏جسته‏اند و از معاشرت با او پرهيز داشته‏اند سبب اصلی پيدا شدن حجاب در ايران باستان‏ بوده است . در ميان يهوديان نيز چنين مقرراتی درباره زن حائض اجرا می‏شده است
اما اينكه می‏گويد : " و اين امر خود مبنای پرده پوشی در ميان مسلمانان‏ به شمار می‏رود " منظورش چيست ؟
آيا مقصود اينست كه علت رواج حجاب در ميان مسلمانان نيز مقررات‏ خشنی است كه درباره زن حائض اجرا می‏شود ؟ ! همه می‏دانيم كه در اسلام‏ چنين مقرراتی هرگز وجود نداشته است و ندارد . زن حائض در اسلام فقط از برخی عبادات واجب نظير نماز و روزه معاف است ، و همخوابگی با او نيز در مدت عادت زنانگی جايز نيست ، ولی زن حائض از نظر معاشرت با ديگران هيچگونه ممنوعيتی ندارد كه عملا مجبور به گوشه‏نشينی شود
و اگر مقصود اينست كه حجاب رايج ميان مسلمانان عادتی است كه از ايرانيان پس از مسلمان شدنشان به ساير مسلمانان سرايت كرد ، باز هم سخن‏ نادرستی است . زيرا قبل از اينكه ايرانيان مسلمان شوند آيات مربوط به‏ حجاب نازل شده است
از سخنان ديگر ويل دورانت هر دو مطلب فهميده می‏شود يعنی هم مدعی است‏ كه حجاب به وسيله ايرانيان پس از مسلمان شدنشان در ميان مسلمانان رواج‏ يافت و هم مدعی است كه ترك همخوابگی با زن حائض ، در حجاب زنان‏ مسلمان و لااقل در گوشه‏گيری آنان مؤثر بوده است

در جلد 11 صفحه 112 ( ترجمه فارسی ) می‏گويد :
" ارتباط عرب با ايران از موجبات رواج حجاب و لواط در قلمرو اسلام‏ بود . عربان از دلفريبی زن بيم داشتند و پيوسته دلباخته آن بودند و نفوذ طبيعی وی را با ترديد معمولی مردان درباره عفاف و فضيلت زن تلافی‏ می‏كردند . عمر به قوم خود می‏گفت : با زنان مشورت كنند و خلاف رأی ايشان‏ رفتار كنند . ولی به قرن اول هجری مسلمانان زن را در حجاب نكرده بودند ، مردان و زنان با يكديگر ملاقات می‏كردند و در كوچه‏ها پهلو به پهلوی‏ می‏رفتند و در مسجد با هم نماز می‏كردند
حجاب و خواجه‏داری در ايام وليد دوم ( 126 - 127 هجری ) معمول شد
گوشه گيری زنان از آنجا پديد آمد كه در ايام حيض و نفاس بر مردان حرام‏ بودند "
در صفحه 111 می‏گويد :
" پيمبر از پوشيدن جامه گشاد نهی كرده بود ، اما بعضی عربان اين دستور را نديده می‏گرفتند . همه طبقات زيورهائی داشتند . زنان پيكر خود را به‏ نيم تنه و كمربند براق و جامه گشاد و رنگارنگ می‏آراستند ، موی خود را به‏ زيبائی دسته می‏كردند يا به دو طرف سر می‏ريختند ، يا به دسته‏ها بافته به‏ پشت سر می‏آويختند و گاهی اوقات با رشته‏های سياه ابريشم نمايش آنرا بيشتر می‏كردند . غالبا خود را به جواهر و گل می‏آراستند . پس از سال 97 هجری چهره خويش را از زير چشم به نقاب می‏پوشيدند . از آن پس اين عادت‏ همچنان رواج بود "

ويل دورانت در جلد 10 " تاريخ تمدن " صفحه 233 راجع به ايرانيان‏ باستان می‏گويد :
" داشتن متعه بلامانع بود . اين متعه‏ها مانند معشوقه‏های يونانی آزاد بودند كه در ميان مردم ظاهر و در ضيافت مردان حاضر شوند ، اما زنان‏ قانونی معمولا در اندرون خانه نگهداری می‏شدند . اين رسم ديرين ايرانی به‏ اسلام منتقل شد "
ويل دورانت طوری سخن می‏گويد كه گوئی در زمان پيغمبر كوچكترين دستوری‏ درباره پوشيدگی در زن وجود نداشته است و پيغمبر فقط از پوشيدن جامه گشاد نهی كرده بوده است ! و زنان مسلمان تا اواخر قرن اول و اوايل قرن دوم‏ هجری با بی حجابی كامل رفت و آمد می‏كرده‏اند . و حال آنكه قطعا چنين‏ نيست . تاريخ قطعی برخلاف آن شهادت می‏دهد . بدون شك زن جاهليت همچنان‏ بوده كه ويل دورانت توصيف می‏كند ولی اسلام در اين جهت تحولی به وجود آورد . عايشه همواره زنان انصار را اينچنين ستايش می‏كرد : " مرحبا به زنان انصار ، همينكه آيات سوره نور نازل شد يك نفر از آنان ديده نشد كه مانند سابق بيرون بيايد . سر خود را با روسريهای مشكلی‏ می‏پوشيدند . گوئی كلاغ روی سرشان نشسته است " ( 1 )
در سنن ابوداود جلد 2 صفحه 382 همين مطلب را از ام‏سلمه نقل می‏كند با اين تفاوت كه ام‏سلمه می‏گويد : " پس از آنكه آيه سوره احزاب ( « يدنين عليهن من جلابيبهن ») نازل‏ شد ، زنان انصار چنين كردند "
" كنت گوبينو " در كتاب سه سال در ايران نيز معتقد است كه حجاب‏ شديد دوره ساسانی ، در دوره اسلام در ميان ايرانيان باقی ماند . او معتقد است كه آنچه در ايران ساسانی بوده است تنها پوشيدگی زن نبوده است بلكه‏ مخفی نگه داشتن زن بوده است .

مدعی است كه خودسری موبدان و شاهزادگان‏ آن دوره به قدری بود كه اگر كسی زن خوشگلی در خانه داشت نمی‏گذاشت كسی از وجودش‏ آگاه گردد و حتی الامكان او را پنهان می‏كرد زيرا اگر معلوم می‏شد كه چنين‏ خانم خوشگلی در خانه‏اش هست ديگر مالك او و احيانا مالك جان خودش هم‏ نبود
" جواهر لعل نهرو " نخست وزير فقيد هند نيز معتقد است كه حجاب از ملل غير مسلمان : روم و ايران ، به جهان اسلام وارد شد . در كتاب " نگاهی به تاريخ جهان " جلد اول صفحه 328 ضمن ستايش از تمدن اسلامی ، به‏ تغييراتی كه بعدها پيدا شد اشاره می‏كند و از آنجمله می‏گويد :
" يك تغيير بزرگ و تأسف‏آور نيز تدريجا روی نمود و آن در وضع زنان‏ بود . در ميان زنان عرب رسم حجاب و پرده وجود نداشت . زنان عرب جدا از مردان و پنهان از ايشان زندگی نمی‏كردند بلكه در اماكن عمومی حضور می‏يافتند ، به مسجدها و مجالس وعظ و خطابه می‏رفتند و حتی خودشان به وعظ و خطابه می‏پرداختند . اما عربها نيز بر اثر موفقيتها تدريجا بيش از پيش‏ رسمی را كه در دو امپراطوری مجاورشان يعنی امپراطوری روم شرقی و امپراطوری ايران وجود داشت اقتباس كردند . عربها امپراطوری روم را شكست دادند و به امپراطوری ايران پايان بخشيدند . اما خودشان هم گرفتار عادات و آداب ناپسند اين امپراطوريها گشتند . به قراری كه نقل شده است‏ مخصوصا بر اثر نفوذ امپراطوری قسطنطنيه و ايران بود كه رسم جدائی زنان از مردان و پرده‏نشينی ايشان در ميان عربها رواج پيدا كرد . تدريجا سيستم " حرم " آغاز گرديد و مردها و زنها از هم جدا گشتند "

سخن درستی نيست . فقط بعدها بر اثر معاشرت اعراب مسلمان با تازه‏ مسلمانان غير عرب ، حجاب از آنچه در زمان رسول اكرم وجود داشت شديدتر شد نه اينكه اسلام اساسا به پوشش زن هيچ عنايتی‏ نداشته است
از سخنان نهرو بر می‏آيد كه روميان نيز ( شايد تحت تأثير قوم يهود ) حجاب داشته‏اند و رسم حرمسراداری نيز از روم و ايران به دربار خلفای‏ اسلامی راه يافت . اين نكته را ديگران نيز تأييد كرده‏اند
در هند نيز حجاب سخت و شديدی حكمفرما بوده است ولی درست روشن نيست‏ كه قبل از نفوذ اسلام در هند وجود داشته است و يا بعدها پس از نفوذ اسلام‏ در هند رواج يافته است و هندوان غير مسلمان تحت تأثير مسلمانان و مخصوصا مسلمانان ايرانی حجاب زن را پذيرفته‏اند . آنچه مسلم است اينست‏ كه حجاب هندی نيز نظير حجاب ايران باستان سخت و شديد بوده است . از گفتار ويل دورانت در جلد دوم تاريخ تمدن بر می‏آيد كه حجاب هندی به‏ وسيله ايرانيان مسلمان در هند رواج يافته است
نهرو پس از سخنانی كه از او نقل كرديم می‏گويد : " متأسفانه اين رسم ناپسند كم‏كم يكی از خصوصيات جامعه اسلامی شد و هند نيز وقتی مسلمانان بدينجا آمدند آنرا آموخت "
به عقيده نهرو حجاب هند به واسطه مسلمانان به هند آمده است
ولی اگر تمايل به رياضت و ترك لذت را يكی از علل پديد آمدن حجاب‏ بدانيم بايد قبول كنيم كه هند از قديمترين ايام حجاب را پذيرفته است
زيرا هند از مراكز قديم رياضت و پليد شمردن لذات مادی بوده است

راسل در " زناشوئی و اخلاق " صفحه 135 می‏گويد : " اخلاق جنسی آنچنان كه در جوامع متمدن ديده می‏شود از دو منبع سرچشمه‏ می‏گيرد : يكی تمايل به اطمينان پدری ، و ديگری اعتقاد مرتاضانه به خبيث‏ بودن عشق . اخلاق جنسی در اعصار ماقبل مسيحيت و در ممالك خاور دور تا به‏ امروز فقط از منبع اول منشعب می‏شود ، و استثنای آن هند و ايران است كه‏ ظاهرا رياضت طلبی در آنجا پديد آمده و در سراسر جهان پراكنده شده است‏ " . به هر حال آنچه مسلم است اينست كه قبل از اسلام حجاب در جهان وجود داشته است و اسلام مبتكر آن نيست ، اما اينكه حدود حجاب اسلامی با حجابی‏ كه در ملل باستانی بود يكی است يا نه ؟ و ديگر اينكه علت و فلسفه‏ای كه‏ از نظر اسلام حجاب را لازم می‏سازد همان علت و فلسفه است كه در جاهای‏ ديگر جهان منشأ پديد آمدن حجاب شده است يا نه ؟ مطالبی است كه در قسمتهای بعدی به تفصيل درباره آنها سخن خواهيم گفت

بخش دوم علل پيدا شدن حجاب :

1 - ريشه فلسفی
2 - ريشه اجتماعی
3 - ريشه اقتصادی
4 - ريشه اخلاقی
5 - ريشه روانی
6 - تدبير غريزی شگفت انگيز زن

علت پيدا شدن حجاب

علت و فلسفه پيدا شدن حجاب چيست ؟ چطور شد كه در ميان همه يا بعضی‏ ملل باستانی پديد آمد ؟ اسلام كه دينی است كه در همه دستورهای خويش‏ فلسفه و منظوری دارد چرا و روی چه مصلحتی حجاب را تأييد و يا تأسيس كرد ؟ . مخالفان حجاب سعی كرده‏اند جريانات ظالمانه‏ای را به عنوان علت پيدا شدن حجاب ذكر كنند ، و در اين جهت ميان حجاب اسلامی و غير اسلامی فرق‏ نمی‏گذارند ، چنين وانمود می‏كنند كه حجاب اسلامی نيز از همين جريانات‏ ظالمانه سرچشمه می‏گيرد
در باب علت پيدا شدن حجاب نظريات گوناگونی ابراز شده است و غالبا اين علتها برای ظالمانه يا جاهلانه جلوه دادن حجاب ذكر شده است . ما مجموع آنها را ذكر می‏كنيم . نظرياتی كه به دست آورده‏ايم بعضی فلسفی و بعضی اجتماعی و بعضی اخلاقی و بعضی اقتصادی و بعضی روانی است كه ذيلا ذكر می‏شود :
1 - ميل به رياضت و رهبانيت ( ريشه فلسفی )

2 - عدم امنيت و عدالت اجتماعی ( ريشه اجتماعی )
3 - پدرشاهی و تسلط مرد بر زن و استثمار نيروی وی در جهت منافع‏ اقتصادی مرد ( ريشه اقتصادی )
4 - حسادت و خودخواهی مرد ( ريشه اخلاقی )
5 - عادت زنانگی زن و احساس او به اينكه در خلقت از مرد چيزی كم‏ دارد ، به علاوه مقررات خشنی كه در زمينه پليدی او و ترك معاشرت با او در ايام عادت وضع شده است ( ريشه روانی )
علل نامبرده يا به هيچ وجه تأثيری در پيدا شدن حجاب در هيچ نقطه از جهان نداشته است و بی جهت آنها را به نام علت حجاب ذكر كرده‏اند و يا فرضا در پديد آمدن بعضی از سيستمهای غير اسلامی تأثير داشته است در حجاب‏ اسلامی تأثير نداشته است يعنی حكمت و فلسفه‏ای كه در اسلام سبب تشريع‏ حجاب شده نبوده است
همانطور كه ملاحظه می‏شود مخالفان حجاب گاهی آن را زائيده يك طرز تفكر فلسفی خاص درباره جهان و لذات جهان معرفی می‏كنند و گاهی ريشه سياسی و اجتماعی برای آن ذكر می‏كنند و گاهی آنرا معلول علل اقتصادی می‏دانند و گاهی جنبه‏های خاص اخلاقی يا روانی را در پديد آمدن آن دخالت می‏دهند

ما هر يك از اين علل را ذكر و سپس انتقاد می‏كنيم و ثابت می‏كنيم كه‏ اسلام در فلسفه اجتماعی خود به هيچيك از اين جهات نظر نداشته است و هيچيك از آنها با مبانی مسلم و شناخته شده اسلام وفق نمی‏دهد و در خاتمه به يك علت اساسی اشاره می‏كنيم كه از نظر ما موجه‏ترين آنها به شمار می‏رود

رياضت و رهبانيت

ارتباط مسأله پوشش با فلسفه رياضت و رهبانيت از اين جهت است كه‏ چون زن بزرگترين موضوع خوشی و كامرانی بشر است ، اگر زن و مرد معاشر و محشور با يكديگر باشند ، خواه ناخواه دنبال لذتجوئی و كاميابی می‏روند
پيروان فلسفه رهبانيت و ترك لذت برای اينكه محيط را كاملا با زهد و رياضت سازگار كنند بين زن و مرد حريم قائل شده پوشش را وضع كرده‏اند ، كما اينكه با چيزهای ديگری هم كه نظير زن محرك لذت و بهجت بوده است‏ مبارزه كرده‏اند . پديد آمدن پوشش طبق اين نظريه ، دنباله و نتيجه پليد دانستن ازدواج و مقدس شمردن عزوبت است
ايده رياضت و ترك دنيا همانطوری كه در موضوع مال ، فلسفه فقر طلبی و پشت پا زدن به همه وسائل مادی را به وجود آورده است ، در مورد زن فلسفه‏ تجرد طلبی و مخالفت با جمال را ايجاد كرده است . بلند نگهداشتن مو كه‏ در ميان سيكها ، هندوها و بعضی‏ها در اويش معمول است نيز از مظاهر مخالفت با جمال و مبارزه با شهوت و از ثمرات فلسفه طرف لذت و ميل به‏ رياضت است . می‏گويند كوتاه كردن و ستردن مو ، سبب فزونی رغبت جنسی‏ می‏گردد و بلند كردن آن موجب تقليل و كاهش آن است

در اينجا بد نيست قسمتی از گفته برتراند راسل را در اين موضوع بياوريم‏ . وی در كتاب " زناشوئی و اخلاق " صفحه 30 می‏گويد :
" بخصوص در قرون اول مسيحيت اين طرز فكر سن پول ( بولس مقدس ) از طرف كليسا اشاعه تمام يافت و تجرد مفهوم تقدس به خود گرفت و عده‏ بيشماری راه بيابان پيش گرفتند تا شيطان را منكوب سازند ، شيطانی كه هر آن ذهن آنان را از تخيلات شهوانی مملو می‏ساخت . كليسا ضمنا با استحمام‏ به مبارزه پرداخت زيرا خطوط بدن ، انسان را به طرف گناه می‏راند . كليسا چرك بدن را تحسين كرده رايحه بدن صورت بوی تقدس را به خود گرفت زيرا باز به نظر سن پول نظافت بدن و آرايش آن با نظافت روح منافات دارد
شپش مرواريد خدا شناخته شد . . . "
اينجا اين پرسش پيش می‏آيد كه اساسا علت تمايل بشر به رياضت و رهبانيت چيست ؟ بشر طبعا بايد كامجو و لذت طلب باشد . پرهيز از لذت‏ و محروم كردن خود بايد دليلی داشته باشد
چنانكه می‏دانيم رهبانيت و دشمنی با لذت جريانی بوده كه در بسياری از نقاط جهان وجود داشته است . از جمله مراكز آن در مشرق زمين ، هندوستان ، و در مغرب زمين يونان بوده است . نخله " كلبی " كه يكی از نخله‏های‏ فلسفی است و در يونان رواج داشته است ، طرفدار " فقر " و مخالف لذت‏ مادی بوده است ( 2 )

يكی از علل پديد آمدن اينگونه افكار و عقايد ، تمايل بشر برای وصول به‏ حقيقت است . اين تمايل در بعضی افراد فوق العاده شديد است ، و اگر با اين عقيده ضميمه گردد كه كشف حقيقت از برای روح آنگاه حاصل می‏شود كه‏ بدن و تمايلات بدنی و جسمانی مقهور گردد ، قهرا منجر به رياضت و رهبانيت می‏گردد . به عبارت ديگر ، اين انديشه كه وصول به حق جزا از راه‏ فنا و نيستی و مخالفت با هوای نفس ميسر نيست ، علت اصلی پديد آمدن‏ رياضت و رهبانيت است
علت ديگر پديده رياضت آميخته بودن لذات مادی به پاره‏ای از رنجهای‏ معنوی است . بشر ديده است كه همواره در كنار لذتهای مادی يك عده‏ رنجهای روحی وجود دارد . مثلا ديده است كه هر چند داشتن ثروت موجب يك‏ سلسله خوشيها و كامرانيها است اما هزاران ناراحتيها و اضطرابها و تحمل‏ ذلتها در تحصيل و در نگهداری آن وجود دارد .

بشر ديده است كه آزادی و استغناء و علو طبع خود را به واسطه اين لذات مادی از دست می‏دهد . از اينرو از همه آن لذات چشم پوشيده تجرد و استغناء را پيشه خود ساخته است
شايد در رياضت هندی ، عامل اول ، و در فقر طلبی كلبی يونانی عامل دوم‏ بيشتر مؤثر بوده است
علل ديگری نيز برای پديد آمدن رياضت و گريز از لذت ذكر كرده‏اند . از آنجمله اينكه محروميت و شكست در موفقيتهای مادی مخصوصا شكست در عشق ، سبب توجه به رياضت می‏گردد . روح بشر پس از اين نوع شكستها انتقام خود را از لذتهای مادی بدين صورت می‏گيرد كه آنها را پليد می‏شناسد و فلسفه‏ای‏ برای پليدی آنها می‏سازد
افراط در خوشگذرانی و كامجوئی عامل ديگر توجه به رياضت است . ظرفيت‏ جسمانی انسان برای لذت محدود است . افراط در كامجوئی و لذات جسمانی و تحميل بيش از اندازه ظرفيت بر بدن موجب عكس العمل شديد روحی مخصوصا در سنين پيری می‏گردد . خستگی ، سرخوردگی به وجود می‏آورد
تأثير اين دو علت را نبايد انكار كرد ولی مسلما اينها علت منحصر نمی‏باشند . تأثير اين دو علت بدين نحو است كه پس از شكستها و عدم‏ موفقيتها ، و يا خستگيها و فرسودگيها ، انديشه وصول به حقيقت در روح‏ بيدار می‏گردد . توجه به ماديات و غرق شدن در انديشه‏های مادی خود مانعی‏ است برای اينكه انسان درباره ازليت و ابديت و حقيقت جاودانی بيانديشد و در اين جهت فكر و تلاش كند كه از كجا آمده‏ام و در كجا هستم و به كجا می‏روم ؟ اما همينكه به واسطه شكست و يا خستگی ، حالت گريز و بی رغبتی‏ نسبت به ماديات در روح پديد آمد ، انديشه در مطلقات بلامزاحم مانده جان‏ می‏گيرد . اين دو عامل هميشه به كمك عامل اول سبب توجه به رياضت می‏شود . و البته بعضی از افرادی كه به سوی رياضت كشيده می‏شوند تحت تأثير اين‏ دو عامل می‏باشند نه همه آنها

بررسی

اكنون ببينيم از نظر اسلام و طرز تفكری كه اسلام به جهان عرضه داشته است‏ آيا چنين تعليل و توجيهی برای پوشش صحيح است ؟
اسلام خوشبختانه يك طرز تفكر و جهانبينی روشن دارد ، نظرش درباره‏ انسان و جهان و لذت روشن است و به خوبی می‏توان فهميد كه آيا چنين‏ انديشه‏ای در جهانبينی اسلام وجود دارد يا نه ؟
ما منكر نيستيم كه رهبانيت و ترك لذت در نقاطی از جهان وجود داشته‏ است و شايد بتوان پوشش زن را در جاهائی كه چنين فكری حكومت می‏كرده‏ است از ثمرات آن دانست ، ولی اسلام كه پوشش را تعيين كرد نه در هيچ جا به چنين علتی استناد جسته است و نه چنين فلسفه‏ای با روح اسلام و با ساير دستورهای آن قابل تطبيق است

اصولا اسلام با فكر رياضت و رهبانيت سخت مبارزه كرده است و اين مطلب‏ را مستشرقين اروپائی هم قبول دارند . اسلام به نظافت تشويق كرده ، به جای‏ اينكه شپش را مرواريد خدا بشناسد گفته است : " « النظافة من اعيمان » " . پيغمبر اكرم شخصی‏ را ديد در حالی كه موهايش ژوليده و جامه‏هايش چركين بود و بد حال می‏نمود . فرمود : " « من الدين المتعة » " ( 3 ) يعنی تمتع و بهره بردن از نعمتهای خدا جزو دين است . و هم آنحضرت فرمود : " « بئس العبد القاذوره » " ( 4 ) يعنی بدترين بنده شخص چركين و كثيف است
اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود : " « ان الله جميل يحب الجمال » " ( 5 ) خداوند زيبا است و زيبائی را دوست می‏دارد . امام صادق فرمود : " خداو ند زيبا است و دوست می‏دارد كه بنده‏ای خود را بيارايد و زيبا نمايد و بر عكس ، فقر را و تظاهر به فقر را دشمن می‏دارد . اگر خداوند نعمتی به‏ شما عنايت كرد بايد اثر آن نعمت در زندگی شما نمايان گردد . به آنحضرت‏ گفتند چگونه اثر نعمت خدا نمايان گردد ؟ فرمود به اينكه جامه شخص نظيف‏ باشد ، بوی خوش استعمال كند ، خانه خود را با گچ سفيد كند ، بيرون خانه‏ را جاروب كند ، حتی پيش از غروب چراغها را روشن كند كه بر وسعت رزق‏ می‏افزايد " ( 6 )
در قديمی‏ترين كتابهائی كه در دست داريم مانند " كافی " كه يادگار هزار سال پيش است ، بحثی تحت عنوان " باب الزی و التجمل " وجود دارد . اسلام به كوتاه كردن و شانه كردن مو و به كار بردن بوی خوش و روغن‏ زدن به سر سفارشهای اكيد كرده است

عده‏ای از اصحاب رسول اكرم به خاطر اينكه بهتر و بيشتر عبادت كنند و از لذات روحانی بهره‏مند شوند ترك زن و فرزند كردند ، روزها روزه‏ می‏گرفتند و شبها عبادت می‏كردند . همينكه رسول خدا آگاه شد آنها را منع‏ كرد و گفت من كه پيشوای شما هستم چنين نيستم ، بعضی روزها روزه می‏گيرم ، بعضی روزها افطار می‏كنم ، بعضی روزها افطار می‏كنم ، قسمتی از شب را عبادت می‏كنم و قسمتی ديگر نزد زنهای خود هستم . همين عده از رسول خدا اجازه خواستند كه برای اينكه ريشه تحريكات جنسی را از وجود خود بكنند ، خود را اخته كنند . رسول اكرم اجازه نداد ، فرمود در اسلام اين كارها حرام‏ است
روزی سه زن به حضور رسول اكرم آمده از شوهران خود شكايت كردند . يكی‏ گفت شوهر من گوشت نمی‏خورد . ديگری گفت شوهر من از بوی خوش اجتناب‏ می‏كند . سومی گفت شوهر من از زنان دوری می‏كند . رسول خدا بيدرنگ در حالی كه به علامت خشم ردايش را به زمين می‏كشيد ، از خانه به مسجد رفت و بر منبر آمد و فرياد كرد : چه می‏شود گروهی از ياران مرا كه ترك گوشت و بوی خوش و زن كرده‏اند ؟ ! همانا من خودم هم گوشت می‏خورم و هم بوی خوش‏ استعمال می‏كنم و هم از زنان بهره می‏گيرم . از روش من اعراض كند از من‏ نيست ( 7 )

دستور كوتاه كردن لباس - برخلاف معمول اعراب كه لباسهايشان به قدری‏ بلند بود كه زمين را جاروب می‏كرد - به خاطر نظافت است كه در اولين‏ آيات نازله بر رسول اكرم بيان شده است : « و ثيابك فطهر »( 8 )
همچنين استحباب پوشيدن جامه سفيد يكی به خاطر زيبائی است و ديگر به‏ خاطر پاكيزگی است ، زيرا لباس سفيد چرك را بهتر نمايان می‏سازد و به‏ همين موضوع در روايات اشاره شده است : « البسوا البياض فانه اطيب و اطهر » . ( 9 ) رسول اكرم هنگامی كه می‏خواست نزد اصحابش برود به آئينه‏ نگاه می‏كرد ، موهای خود را شانه و مرتب می‏ساخت و می‏گفت خداوند دوست‏ می‏دارد بنده‏اش را كه وقتی كه به حضور دوستان خود می‏رود خود را آماده و زيبا سازد ( 10 ) . ، يعنی لباس سفيد بپوشد كه زيباتر و پاكيزه‏تر است
قرآن كريم آفرينش وسائل تجمل را از لطفهای خدا نسبت به بندگانش‏ قلمداد كرده است و تحريم زينتهای دنيا بر خود ، سخت مورد انتقاد قرآن‏ قرار گرفته است : " « قل من حرم زينة الله التی اخرج لعباده و الطيبات‏ من الرزق »" ( 11 ) .

در احاديث اسلامی آمده است كه ائمه اطهار با متصوفه كرارا مباحثه كرده و مرام آنان را با استناد به همين آيه باطل نشان داده‏اند
اسلام التذاذ و كامجوئی زن و شوهر از يكديگر را نه تنها تقبيح نكرده‏ است ، ثوابهائی هم برای آن قائل شده است . شايد برای يك نفر فرنگی‏ شگفت انگيز باشد اگر بشنود اسلام مزاح و ملاعبه زن و شوهر ، آرايش كردن‏ زن برای شوهر ، پاكيزه كردن شوهر خود را برای زن مستحب می‏داند . در قديم‏ كه به پيروی از كليسا همه گونه التذاذات شهوانی را تقبيح می‏كردند ، اين‏ حرفها را تخطئه كرده حتی مسخره می‏دانستند
اسلام التذاذات جنسی در غير محدوده ازدواج قانونی را به شدت منع‏ فرموده است و آن خود فلسفه خاصی دارد كه بعد توضيح خواهيم داد ، ولی‏ لذت جنسی در حدود قانون را تحسين كرده است تا جائی كه فرموده دوست‏ داشتن زن از صفات پيغمبران است : « من اخلاق الانبياء حب النساء » (13)
در اسلام زنی كه در آرايش و زينت خود برای شوهر كوتاهی كند ، نكوهش‏ شده است كما اينكه مردانی كه در ارضاء زن خود كوتاهی می‏كنند نيز نكوهش‏ شده‏اند

حسن بن جهم می‏گويد : بر حضرت موسی بن جعفر عليه السلام وارد شدم ، ديدم‏ خضاب فرموده است . گفتم رنگ مشكی به كار برده‏ايد ؟ فرمود : بلی ، خضاب و آرايش در مرد موجب افزايش پاكدامنی در همسر او است . برخی از زنان به اين جهت كه شوهرانشان خود را نمی‏آرايند ، عفاف را از دست می‏دهند ( 14 )
حديث ديگری از پيغمبر اكرم صلی الله عليه و آله نقل شده كه : « تنظفوا و لا تشبهوا باليهود »
يعنی نظيف باشيد و خودتان را شبيه به يهود نكنيد . بعد فرمود زنان‏ يهودی كه زناكار شدند بدان جهت بود كه شوهرانشان كثيف بودند و مورد رغبت واقع نمی‏شدند . خودتان را پاكيزه كنيد تا زنانتان به شما راغب‏ گردند عثمان بن مظعون يكی از اكابر صحابه رسول اكرم است ، خواست به تقليد از راهبان ، به اصطلاح تارك دنيا شود ، ترك زن و زندگی كرد و لذتها را بر خويش تحريم ساخت
همسرش نزد رسول خدا آمده عرض كرد يا رسول الله ! عثمان روزها را روزه‏ می‏گيرد و شبها به نماز بر می‏خيزد . پيغمبر اكرم صلی الله عليه و آله‏ خشمگين شده برخاست به نزد وی آمد . عثمان مشغول نماز بود . صبر كرد تا نمازش تمام شد ، فرمود : ای عثمان خدا مرا به رهبانيت دستور نفرموده‏ است . دين من روشی منطبق بر واقعيت و در عين حال ساده و آسان است . " « لم يرسلنی الله تعالی بالرهبانية و لكن بعثنی بالحنيفية السهلة السمحة» " ( 16 ) يعنی خداوند مرا برای رهبانيت و رياضت نفرستاده است ، مرا برای شريعتی فطری و آسان و با گذشت فرستاده است .

من نماز می‏خوانم و روزه می‏گيرم و با همسرانم نيز مباشرت دارم . هر كس كه دين مطابق با فطرت‏ مرا دوست می‏دارد بايد از من پيروی كند . ازدواج يكی از سنتهای من است

عدم امنيت

ريشه ديگری كه برای به وجود آمدن پوشش ذكر كرده‏اند ناامنی است . در زمانهای قديم بيعدالتی و ناامنی بسيار بوده است . دست تجاوز زورمندان و قلدران به مال و ناموس مردم بيباكانه دراز بوده است . مردم اگر پول و ثروتی داشتند ناچار بودند به صورت دفينه در زير خاك پنهان كنند . علت‏ مخفی ماندن گنجها اينست كه صاحبان طلا و ثروت جرأت نمی‏كردند كه حتی‏ بچه‏های خود را از پنهانگاه ثروت خود آگاه سازند . می‏ترسيدند كه راز آنها به وسيله بچه‏ها فاش شود و مورد تجاوز و گزند قلدران واقع شوند . بدين‏ ترتيب گاهی اتفاق می‏افتاد كه پدر با مرگ ناگهانی از دنيا می‏رفت و فرصت نمی‏كرد اسرار خود را به فرزندش بسپارد . قهرا دارائی او در زير خاكها مدفون می‏ماند . جمله معروف استر ذهبك و ذهابك و مذهبك : پول و مسافرت و عقيده خود را آشكار نكن ، يادگار آن زمانها است

همانطور كه در مورد ثروت امنيت نبود ، راجع به زن هم امنيت وجود نداشت . هر كس زن زيبائی داشت ناچار بود او را از نظر زورمندان مخفی نگهدارد . زيرا اگر آنها اطلاع پيدا می‏كردند . او ديگر مالك زن خود نبود
ايران دوره ساسانی ناظر جنايتها و فجايع عجيبی در اين زمينه بوده است‏ . شاهزادگان و موبدان و حتی كدخداها و اربابها هرگاه از وجود زن زيبائی‏ در يك خانه مطلع می‏شدند به آن خانه می‏ريختند و زن را از خانه شوهرش‏ بيرون می‏كشيدند . در آن موقع سخن از پوشش و حجاب نبود . سخن از به‏ اصطلاح قايم كردن و مخفی داشتن زن بود كه احدی نفهمد . ويل دورانت در كتاب " تاريخ تمدن " قضايای شرم‏آوری در اين باره از ايران قديم نقل‏ می‏كند . كنت گوبينو در كتاب " سه سال در ايران " می‏گويد : حجابی كه‏ هم اكنون در ايران است بيش از آن اندازه كه مستند به اسلام باشد مستند به ايران قبل از اسلام است . و می‏نويسد كه در ايران قديم مردم هيچ امنيتی‏ در مورد زنها نداشتند
درباره انوشيروان - كه به غلط او را عادل خوانده‏اند - نقل شده كه وقتی‏ يكی از سرهنگان ارتش او زنی زيبا داشت . انوشيروان به قصد تجاوز به زن‏ او در غياب او به خانه‏اش رفت . زن جريان را برای شوهر خود نقل كرد
بيچاره شوهر ، ديد زنش را كه از دست داده سهل است جانش نيز در خطر است . فورا زن خويش را طلاق گفت . وقتی انوشيروان مطلع شد كه وی زنش‏ را طلاق داده است به او گفت شنيدم يك بوستان بسيار زيبائی داشته‏ای و اخيرا آن را رها كرده‏ای ، چرا ؟ گفت جای پای شير در آن بوستان ديدم‏ ترسيدم مرا بدرد . انوشيروان خنديد و گفت ديگر آن شير به آن بوستان‏ نخواهد آمد

اين نا امنی‏ها اختصاص به ايران و به زمانهای قديم نداشته است
داستان اذان نيمه شب كه در " داستان راستان " آورده‏ايم نشان می‏دهد كه‏ چگونه مشابه اين جريانها در دوران تسلط مردم ماوراء النهر بر دستگاه‏ خلافت بغداد ، در بغداد هم رواج داشته است . در همين زمانها نزديك‏ خودمان يكی از شاهزادگان در اصفهان از اينگونه تجاوزها زياد داشته است و مردم اصفهان قصه‏های زيادی از زمان حكومت او نقل می‏كنند

بررسی

ما وجود نا امنی‏ها و بيعدالتی‏های زمان گذشته و تأثير آنها را در مخفی‏ كردن زن منكر نيستيم

مسلما حجابهای افراطی و عقائد افراطی درباره پوشيدن زن معلول همين نوع‏ جريانهای تاريخی است . ولی بايد ببينيم آيا فلسفه پوشش زن در اسلام همين‏ " قر " می‏زنند و او را از شوهر و فرزند آواره می‏كنند . اينگونه حوادث‏ و يا حوادثی از قبيل ربودن زنان و دختران به وسيله تا كسی يا وسيله ديگر زياد اتفاق می‏افتد و در روزنامه‏ها می‏خوانيم . در روزنامه اطلاعات مورخ 6 أ 47 / 9 تحت عنوان " زنان امريكا در معرض خطر حملات جنسی " می‏نويسد : . " بصیر آسوشيتدپرس - سه پزشك محقق امريكائی در گزارشی كه برای‏ دولت امريكا تهيه كرده‏اند اعلام نموده‏اند كه در ميان ايالات امريكا لوس‏آنجلس از لحاظ ميزان " زنای به عنف " مقام اول را دارد و بصیر‏ مقام سيزدهم را حائز است . البته اين بدان معنی نيست كه زنان و دختران‏ در بصیر از حملات جنسی در امانند ، اما امنيت آنها از بسياری از شهرهای بزرگ امريكا بيشتر است . در هر صد هزار جمعيت لوس‏آنجلس 52 مورد زنای به عنف وجود دارد . در حالی كه در بصیر اين رقم 17 / 7 می‏باشد . در نيويورك در مدت شش ماه 3000 شكايت از هتك ناموس به زور به اداره پليس رسيده است . سن اين عده شاكيان بين شش سال تا هشتاد و هشت سال بوده و قسمت اعظم شاكيان چهارده ساله بوده‏اند "
پس اين ادعا كه در عصر ما امنيت ناموسی كامل برقرار است و صاحبان‏ نواميس بايد از اين نظر خاطرشان جمع باشد ياوه‏ای بيش نيست
ثانيا فرض كنيم امنيت ناموسی كامل در جهان برقرار شده و تجاوز به‏ عنف ديگر وجود ندارد و هر تجاوزی كه به نواميس مردم می‏شود از روی رضای‏ طرفين است ، ريشه نظر اسلام درباره پوشش چيست ؟ آيا نظر اسلام به عدم‏ امنيت بوده تا گفته شود اكنون كه امنيت كامل برقرار شده دليلی برای‏ پوشش نيست ؟

مسلما علت دستور پوشش در اسلام عدم امنيت نبوده است . لااقل علت‏ منحصر و اساسی ، عدم امنيت نبوده است ، زيرا اين امر نه در آثار اسلامی‏ به عنوان علت پوشش معرفی شده است و نه چنين چيزی با تاريخ تطبيق می‏كند . در ميان اعراب جاهليت پوشش نبود و در عين حال امنيت فردی به واسطه‏ زندگی خاص قبيله‏ای و بدوی وجود داشت . يعنی در همان وقت كه در ايران‏ ناامنی فردی و تجاوز به ناموسی به حد اعلی وجود داشت و پوشش هم بود ، در عربستان ، اينگونه تجاوز بين افراد قبائل وجود نداشت
امنيتی كه در زندگی قبيله‏ای وجود نداشت امنيت اجتماعی يعنی امنيت‏ گروهی بود و اينگونه عدم امنيت‏ها را پوشش نمی‏تواند چاره نمايد . به اين‏ معنی كه قبيله‏ای به قبيله ديگر شبيخون می‏زد . در اين شبيخونها كه به‏ وسيله قبيله بيگانه انجام می‏شد همه چيز دستخوش غارت می‏گرديد ، هم مرد اسير می‏شد و هم زن ، پوشش زن برای او امنيت نمی‏آورد
زندگی اعراب جاهليت با همه تفاوت عظيم و فاحشی كه با زندگی صنعتی و ماشينی عصر ما داشته ، از اين جهت مانند عصر ما بوده يعنی فحشا و زنا حتی در مورد زنان شوهردار فراوان بوده است . ولی به خاطر يك نوع‏ دموكراسی و نبودن حكومت استبدادی ، كسی زن كسی را به زور از خانه‏اش‏ بيرون نمی‏كشيد . با اين تفاوت كه نوعی عدم امنيت فردی در زندگی ماشينی‏ امروز هست كه در آن عصر نبود

پوشش ، برای جلوگيری از تجاوز كسانی است كه در يك جا زندگی می‏كنند . بر حسب خوی و عادت قبيله‏ای بين افراد يك قبيله‏ اينجور تجاوزها وجود نداشته است . لهذا نمی‏توانيم بگوئيم كه اسلام صرفا به خاطر برقرار ساختن امنيت دستور پوشش را وضع كرد
فلسفه اساسی پوشش چيز ديگر است كه توضيح خواهيم داد . در عين حال‏ نمی‏خواهيم بگوئيم كه مسأله امنيت زن از گزند تجاوز مرد به هيچ وجه مورد توجه نبوده است . بعدا در آنجا كه به تفسير آيه " جلباب " می‏پردازيم‏ ، خواهيم ديد كه قرآن كريم بدين اصل توجه داشته است . مدعی اين موضوع‏ نيز نيستيم كه در عصر ما اين فلسفه بی مورد است و امنيت كامل برای زن‏ از ناحيه تجاوزات مردانه برقرار است . تجاوزات به عنف كه در كشورهای‏ به اصطلاح پيشرفته همه روزه رخ می‏دهد ، در روزنامه های ما هم منعكس است‏ را خلق كردند

گويندگان اين سخن ، سعی كرده‏اند مسائل ديگری از قبيل نفقه و مهر را نيز براساس مالكيت مرد نسبت به زن توجيه كنند

در كتاب " انتقاد بر قوانين اساسی و مدنی ايران " صفحه 27 می‏نويسد :
" هنگامی كه قانون مدنی ايران تدوين شد هنوز از برده فروشی در بعضی از نقاط دنيا اثری به جا بود و در ايران نيز با اينكه اين كار علی الظاهر از ميان رفته بود ولی باز در مغز قانونگزاران آثاری از برده‏فروشی و آزار به زير دستان وجود داشت . زن را در آن دوره چون " مستأجره " می‏پنداشتند . زن حق نداشت با مردان نشست و برخاست كند و در اجتماعات‏ راه يابد و به مقامات دولتی برسد . اگر صدای زن را نامحرم می‏شنيد آن زن‏ بر شوی خود حرام می‏شد . خلاصه مردان آن دوره زن را چون ابزاری می‏دانستند كه كار او منحصرا رسيدگی به امور خانه و پروردن فرزند بود و هنگامی كه‏ اين ابزار می‏خواست از خانه بيرون برود او را سر تا پا در چادری سياه‏ می‏پيچانيدند و روانه بازار يا خيابان می‏كردند "
علائم و نشانه‏های افترا و غرض و مرض از اتمام اين نوشته پيداست . كی‏ و كجا چنين قاعده‏ای وجود داشت كه اگر صدای زن را نامحرم می‏شنيد بر شوی‏ خود حرام می‏شد ؟ آيا در جامعه‏ای كه دائما سخنرانان مذهبيش از بالای منابر خطابه زهرای مرضيه را در مسجد مدينه و خطابه‏های زينب كبرا را در كوفه و شام به گوش مردم می‏رسانند ، ممكن است چنين فكری در ميان مردم آن جامعه‏ پيدا شود ؟ ! كی و كجا زن در ايران اسلامی برده مرد بوده است ؟ همه‏ می‏دانند كه در خانواده‏های مسلمان بيش از آنكه زن در خدمت مرد باشد ، مرد به حكم وظيفه اسلامی در خدمت زن بوده وسيله آسايش او را فراهم‏ می‏كرده است . زن در خانواده‏هائی مورد اهانت و تحقير و ظلم قرار گرفته‏ كه روح اسلامی در آن خانواده‏ها نبوده يا ضعيف بوده است

عجبا می‏گويد : " زن حق نداشت كه با مردان نشست و برخاست كند . " من می‏گويم : بر عكس ، در محيطهای پاك اسلامی اين مرد بود كه حق نداشت‏ در نشست و برخاستها از زن بيگانه بهره‏برداری كند . اين مرد است كه‏ همواره حرص می‏ورزد كه زن را وسيله چشم چرانی و كامجوئی خود قرار دهد . هيچگاه مرد به طبع‏ خود مايل نبوده حائلی ميان او و زن وجود داشته باشد و هر وقت كه اين‏ حائل از ميان رفته آنكه برنده بوده مرد بوده است و آنكه باخته و وسيله‏ شده زن . امروز كه مردان موفق شده‏اند با نامهای فريبنده آزادی و تساوی و غيره اين حائل را از ميان ببرند زن را در خدمت كثيفترين مقاصد خويش‏ گرفته‏اند . بردگی زن ، امروز به چشم می‏خورد كه برای تأمين منافع مادی يك‏ مرد در يك مؤسسه تجارتی خود را صد قلم برای جلب مشتری مرد می‏آرايد و به‏ صورت " مانكن " در می‏آيد و شرف خود را در ازاء چندرغا ز حقوق می‏فروشد
اين نشست و برخاست‏ها كه امثال اين نويسنده آرزوی آنرا می‏كنند جز بهره‏كشی مرد و بهره‏دهی زن مفهومی ندارد . همه می‏دانند نشست و برخاست‏ها در محيطهای پاك كه موضوع بهره‏كشی مرد از زن در ميان نبوده است هيچگاه‏ در جامعه اسلامی ممنوع نبوده است
نويسنده همين كتاب ، تاريخ روابط زن و مرد را از نظر جامعه‏شناسی به‏ چهار دوره تقسيم می‏كند : دوره اول مرحله طبيعی و اشتراكی اوليه كه زن و مرد بدون هيچگونه قيد و شرطی با هم خلطه و آميزش داشته‏اند . در اين دوره به عقيده اين نويسنده‏ اساسا زندگی خانوادگی وجود نداشته است
دوره دوم دوره تسلط مرد است . در اين دوره مرد بر زن غلبه كرده خود را مالك او دانسته او را همچون ابزاری در خدمت خود در آورده است . حجاب يادگار اين دوره می‏باشد

دوره سوم مرحله قيام و اعتراض زن است . در اين مرحله زنان از ناسازگاری مردان به ستوده آمدند و در مقابل مظالم آنها ابتدا مقاومت‏ كردند و چون دريافتند كه طبيعت خشن مردان به اين آسانی حاضر نيست حق‏ آنها را رعايت كند به منظور احقاق حق خود متدرجا عليه مردان طغيان كردند ، اتحاديه‏ها تشكيل دادند ، به وسيله مطبوعات و كنفرانسها و دسته بندی‏ها با مردان مبارزه كردند . ضمنا چون دريافتند كه زورگوئی مردان نتيجه‏ تربيت ناسالم عهد كودكی و مخصوصا تبعيض بين پسران و دختران است در رفع‏ نقائص آموزش و پرورش عمومی كوشيدند
دوره چهارم مرحله تساوی حقوق زن و مرد است و به دوره اول شباهت كامل‏ دارد . اين دوره از اواخر قرن نوزدهم شروع شده هنوز در همه جا استقرار نيافته است
از نظر اين منطق ، پوشش زن عبارت است از زندانی شدن زن به دست مرد ، و علت اينكه مرد ، زن را اينچنين اسير می‏كرده اين است كه می‏خواسته هر چه بيشتر از وجود او بهره اقتصادی ببرد
 


پى‏نوشتها:

1 -  كشاف ، ذيل آيه 31 از سوره نور
2 - سرسلسله كلبيون يكی از شاگردان سقراط است به نام " انتيس طينس‏ " . او مانند استاد خود غايت وجود را در كسب فضيلت دانست ولی فضيلت‏ را در ترك همه تمتعات جسمانی و روحانی می‏دانست . گفته‏اند : " از اين‏ جهت او و پيروانش را كلبيون می‏گفتند كه گفتگوهای " انتيس طينس " در محلی از شهر آتن‏ واقع می‏شد كه به مناسباتی آنجا را " سگ سفيد " می‏خواندند . و نيز به‏ سبب اينكه پيروان او در شيوه انصراف از دنيا و اعراض از علائق دنيوی‏ چنانكه مبالغه كردند كه از آداب و رسوم معاشرت و لوازم زندگانی متمدن‏ نيز دست برداشته حالت دام و دد اختيار نمودند ، با لباس كهنه و پاره و سر و پای برهنه و موی ژوليده ( مانند هيپی‏های عصر ما ) ميان مردم می‏رفتند و در گفتگو هر چه بر زبان می‏گذشت بی ملاحظه می‏گفتند ، بلكه در زخم زبان‏ اصرار داشتند و به فقر و تحمل رنج و درد ، سرفرازی می‏كردند و همه قيود و حدودی كه مردم در زندگانی اجتماعی بدان مقيد شده‏اند ترك كرده حالت‏ طبيعی را پيشه خود ساخته بودند " . ( سير حكمت در اروپا ، جلد اول صفحه‏ 70 )
3 - وسائل جلد اول صفحه . 277
4 - وسائل جلد اول صفحه . 277
5 - وسائل جلد اول صفحه . 277
6 - وسائل جلد اول صفحه . 278
7 - " كافی " تأليف محمد بن يعقوب كلينی جلد 5 صفحه 496 ، و وسائل‏ جلد 3 ص . 14 برای روايات نهی از تبتل و اختصا ( رهبانيت و خود را اخته كردن ) رجوع شود به " صحيح بخاری " جلد 7 صفحات 4 و 5 و 40 و " صحيح مسلم " جلد 4 صفحه 129 و " جامع ترمذی " چاپ هند صفحه 173
8 - جامه‏های خويش را پاكيزه گردان . سوره المدثر ، آيه . 4
9 - وسائل ، جلد اول صفحه . 280
10 - وسائل ، جلد اول صفحه . 278
11 - بگو چه كسی زينتهائی كه خدا برای بندگان خود آفريده و روزيهای‏ پاكيزه را حرام كرده است ؟ سوره الاعراف ، آيه . 32
12 - رجوع شود به وسائل جلد 1 صفحه . 279
13 - وسائل الشيعه جلد 3 صفحه . 3
14 - كافی جلد 5 صفحه . 567
15 - نهج الفصاحه
16 - كافی جلد 5 صفحه . 494