شيوه همسرى در خانواده نمونه

آية اللَّه العظمى ناصر مكارم شيرازى

- ۲ -


ويژگيهاى خانواده نمونه

ويژگيهاى اين خانواده نمونه

اين خانواده نمونه با داشتن مشخّصات زير از هر جهت مى تواند تابلو زنده اى از تعليمات حياتبخش اسلام باشد:

1. از اين نظر كه هر دو سويش با نزديكترين رابطه، به پيامبر اسلام (صلّى الله عليه وآله) مى رسد:

فاطمه زهرا (عليها السلام) دختر دلبند او، و تنها كسى است كه نسل پيامبر (صلّى الله عليه وآله) از سوى او در جهان گسترش يافته، و على (عليه السلام) پسر عم و يار ديرين پيامبر (صلّى الله عليه وآله) از نخستين روزهائى كه آفتاب پر فروغ اسلام طلوع كرد، تا واپسين دقائق عمر پيغمبر اكرم (صلّى الله عليه وآله).

2. زهرا (عليها السلام) در اسلام تولّد يافت و على (عليه السلام) دهساله بود كه پيامبر اكرم (صلّى الله عليه وآله)فرمان نبوّت را دريافت نمود، و اين دو زوج در آغوش اسلام پرورش يافتند و با آداب اسلام بزرگ شدند.

بنابراين، ازدواج مزبور به تمام معنى اسلامى بود، و تمامى ارزشهاى والاى اسلام در آن تجلّى داشت.

نظر اين است با طرح اين مسأله همراه و همگام با خوانندگان عزيز در مراحل مختلف تشكيل اين خانواده نمونه سير كنيم، و عصاره تعاليم اسلام و مفهوم زندگى صحيح خانوادگى را در آن ببينيم، و بعد وجدان خود را حاكم كنيم و كمى بينديشيم و ببينيم اسلام اصيل و واقعى كدام است؟ و ما چه هستيم؟ تربيت اسلامى چه مى گويد و تربيت ما مسلمانان امروز چگونه است؟

متأسّفانه گروهى از اسلام تنها به يك سلسله آداب سطحى قناعت كرده اند، و نماز و روزه و حجّى بى محتوى، و فاقد روح، و قرآنى خالى از تدبّر، و دعائى تهى از حضور قلب، و زيارتى به قصد سياحت، انجام مى دهند، بى آنكه اسلام در عمق جانشان ريشه دوانده باشد.

به راستى مسأله تشكيل خانواده و ارزشهاى حاكم بر آن مى تواند محك خوبى براى شناخت مسلمانان راستين از مسلمانان سطحى باشد.

همانها كه دم از حجّ و نماز و روزه مى زنند، هنگام شوهر دادن دختران خود چنان براى مهريّه هاى ميليونى پافشارى مى كنند، و حتّى براى محكم كارى و پيش بينى نرخ تورّم در آينده مبلغ مهريّه را از پول رائج به طلاى خالص ناب! تبديل كرده، و به هنگام تعيين شيربهاء و مقدار طلا و جواهرات چنان خونشان به جوش مى آيد و رگهاى گردنشان ستبر مى شود كه گوئى تمام موجوديّت آنها به خطر افتاده! آنها دائماً از شغل داماد، و مقدار ثروت او و پدرش و فاميلش، و خانه و اتومبيلش سخن مى گويند، خدا را پاك فراموش كرده، و توكّل بر ذات مقدّس او را در زندگى از دست مى دهند.

فوراً سؤال از خانه ملكى داماد مى كنند در حالى كه بسيارى از جوانان حقوق بگير اگر تمام حقوق سى سال كارمندى خود را جمع كنند به زحمت پول يك خانه مى شود!

از سوى ديگر، آنها كه به سراغ دخترى مى روند تمام چشمشان را به فرشهاى خانه، و تجمّلات و زينت آلات و ميزان ارث احتمالى او در آينده، و ميزان قدرت آنها در تهيّه يك مشت وسائل تجمّلى بنام جهيزيّه كه گاه بعضى از آنها در تمام عمر نيز يك بار مورد نياز قرار نمى گيرد، دوخته اند.

اينجا است كه اگر جسارت نباشد (و اِنْ شاءَ اللّه نيست) انسان به ياد حديث معروف سرور آزادگان جهان امام حسين (عليه السلام)مى افتد كه درباره گروهى از مردم فرمود:

اَلنّاسُ عَبِيْدُ الدُّنْيا وَالدِّيْنُ لَعِقٌ عَلَى اَلْسِنَتِهِمْ

مردم بندگان دنيايند، و دين تنها بر زبان آنها دور مى زند!

يا در حديث ديگرى از رسول اللّه (صلّى الله عليه وآله)مى خوانيم كه درباره گروهى فرمود:

آنها قرآن را مى خوانند در حالى كه (لايَجُوزُ تَراقيِهِمْ)

از شانه هاى آنها بالاتر نمى رود! و به مغز و اعماق روح آنها نمى رسد.(11)

ولى بايد توجّه داشت كه اين گونه برخورد با حقائق قرآن و تعليمات اسلام عواقب دردناكى دارد، و مجازات الهى را به دنبال خواهد داشت، چنان كه در حديثى از پيامبر اكرم (صلّى الله عليه وآله)مى خوانيم:

مَن قَرَأَ الْقُرآنَ ثُمَّ شَرِبَ عَلَيْهِ حَراماً، اَوْ آثَرَ حُبّاً لِلدُّنْيا وَ زِيْنَتِها، اِسْتَوْجَبَ عَلَيْهِ سَخَطَ اللّهِ، اِلاّ اَنْ يَتُوْبَ

كسى كه قرآن بخواند و سپس (بر خلاف دستور قرآن) مشروب حرامى را بخورد يا محبّت دنيا و زينت آن را بر قرآن مقدّم دارد مستوجب خشم الهى خواهد بود، مگر اين كه توبه كند!(12)

به هرحال، هدف اين است كه بخواست خدا، اين خانواده نمونه در اسلام را به عنوان بهترين سرمشق در پايه گذارى زندگى خانوادگى مورد توجّه قرار دهيم، و خدا را به حقّ آنان بخوانيم كه به ما توفيق پيروى از سنّتهاى حسنه اى كه آنها براى ما به يادگار گذارده اند، عنايت فرمايد «آمين يا ربّ العالمين».

1. خواستگارى عجيب

نخستين گام

نخستين گام در تشكيل خانواده، از مسأله خواستگارى شروع مى شود.

در مناطقى كه ما زندگى مى كنيم، و بسيارى از مناطق ديگر، خواستگارى از سوى خانواده داماد شروع مى شود، ولى در بعضى از كشورهاى جهان (مانند بعضى از مناطق هند) بسيار مى شود كه خواستگارى از ناحيه خانواده عروس صورت مى گيرد! آنها هستند كه به سراغ خانواده داماد و انتخاب او مى روند، و حتّى سعى مى كنند با تعهّد جهيزيّه هاى سنگين دل آنها را به دست آورند!

در بسيارى از كشورهاى غربى ـ و نيز در بعضى از مناطق غرب زده شرق هر دو به خواستگارى يكديگر از طريق روزنامه ها مى روند، دختر و پسر مشخّصات خود را در بعضى از روزنامه ها عنوان كرده و آمادگى خود را براى ازدواج با همسرى كه داراى شرايط و مشخّصاتى چنين و چنان بوده باشد اعلام مى دارند.

و عجيب نيست كه مشخّصاتى كه طرفين عنوان مى كنند، مجموعه اى از يك سلسله ارزشهاى صددرصد ظاهرى و مادّى باشد مانند طول قامت، وزن بدن، رنگ مو، رنگ پوست و چشم و ميزان بهره مندى از زيبائى و جمال (البتّه به تشخيص خودشان) و مسائل ديگرى از قبيل علاقه به ورزش، و موسيقى و چيزهائى در اين راستا، چرا كه ارزشهاى معنوى نه تنها در اين گونه جوامع حاكم نيست بلكه گاهى آنها را ضدّ ارزش يا جزء خرافات مى شمرند و به باد سخريّه مى گيرند.

اخيراً نوع ديگرى از خواستگارى در ميان قشرهاى مذهبى پيدا شده كه مركزى را براى مراجعه دختران و پسرانى كه آماده ازدواج صحيح و سالم هستند، ترتيب مى دهند; در اين مراكز كه افرادى مطمئن و متعّهد و آگاه بر آن نظارت دارند پرونده هاى محرمانه اى براى هر يك از خواستگاران تشكيل داده، و خصوصيّات معنوى و مادّى همسر مورد نظر آنها را به صورت كلّى ثبت مى كنند، و طبعاً هنگامى كه تعداد افراد زياد باشد هر كس به آسانى مى تواند فرد مورد نظر خود را پيدا كند.

البتّه ضوابطى بر اين گونه مراكز حاكم است كه جلو سوءِ استفاده افراد ناباب و عوامل نفوذى را مى گيرد، و اگر اين كار به طرز صحيح و ظريفى گسترش يابد بسيارى از مشكلات همسريابى را حل خواهد كرد ولى اين نوع خواستگارى نيز خالى از نواقص و عيوب نيست.

به هرحال، نمى توان انكار كرد كه هنوز در جوامع اسلامى ارزشهائى كه بر مسأله خواستگارى چه از طرف دختر، و چه از طرف پسر، حاكم است شكل اسلامى به خود نگرفته و در اكثر موارد بر محورهاى مادّى، و گاه حتّى بر محور امور موهوم و تخيّلى و دروغين و كاذب دور مى زند.

كمتر كسى را مى بينيد كه به هنگام خواستگارى دختر به مال و ثروت پدر او، و مقدار جهيزيّه احتمالى، و طلا و جواهرات و درجه زيبائى و جمال او نينديشد.

همچنين در مورد داماد غالباً مسأله شغل پردرآمد، مسكن ملكى، نفوذ اجتماعى پدر، اتومبيل و وسيله هاى نقليّه گرانقيمت و پر زرق و برق مورد توجّه قرار مى گيرد.

اين روزها پايه هاى تحصيلى نيز مطرح است، امّا غالباً منظور پايه هاى مدركى است كه به دنبال آن امكان اشتغال و كار مطرح مى گردد نه علم و سواد و فضل و دانش!

درعين حال نمى توان انكار كرد كه هنوز هستند افرادى كه بيش از هر چيز به عفّت و نجابت و ايمان و اخلاق و حسن سلوك و ايثار و فداكارى و صفا و تقواى همسر آينده خود مى انديشند، و ارزش او را با اين مسائل تعيين مى كنند، ولى نمى توان تعيين كرد كه چند درصد اجتماع مسلمانان امروز اينچنين فكر مى كنند!

حال به سراغ خانواده نمونه مى رويم تا ببينيم ارزش همسر را با چه معيارى مشخّص مى كنند.

در روايات متعدّدى اين معنى را از قول امام صادق (عليه السلام)يا ديگر معصومين (عليهم السلام)مى خوانيم:

لَوْلا اَنَّ اللّهَ خَلَقَ اَمْيرَالْمُؤْمِنينَ (عليه السلام) لِفاطِمَةَ (عليها السلام) ما كانَ لَها كُفْوٌ عَلَى الاَْرْضِ(13)

اگر خداوند اميرمؤمنان على (عليه السلام) را نيافريده بود، فاطمه (عليها السلام)همتائى براى همسرى اش در تمام روى زمين نداشت!

بديهى است اين بى همتائى نه از نظر ارزشهاى ظاهرى و مادّى است، بلكه صرفاً ناظر به ارزشهاى معنوى، ايمان و تقوا و قرب به پروردگار و مقامات فوق العاده و والاى انسانى است.

همين مطلب نيز از رسول خدا (صلّى الله عليه وآله)نقل شده است كه فرمود:

جبرئيل بر من نازل شد و گفت اى محمّد! خداوند جلّ جلاله مى فرمايد:

لَوْ لَمْ اَخْلُقْ عَلِيّاً لَما كانَ لِفاطِمَةَ ابْنَتِكَ كُفْوٌ عَلَى وَجْهِ الاَْرْضِ، آدَمٌ فَمَنْ دُوْنَهُ(14)

اگر من على را نمى آفريدم كفو و همتائى براى همسرى دخترت فاطمه در تمام روى زمين پيدا نمى شد، از آدم گرفته تا ديگران!

جالب اينكه، در صدر اين حديث پيغمبر اكرم (صلّى الله عليه وآله)مى فرمايد:

گروهى از شخصيّتهاى قريش مرا در مورد خواستگارى فاطمه (عليها السلام) ملامت كردند، و گفتند: ما او را خواستگارى كرديم و تو ما را محروم نمودى، و او را به همسرى على درآوردى!

فرمود:

به خدا سوگند من شما را منع نكردم و من فاطمه را به همسرى على درنياوردم، اين خدا بود كه شما را منع كرد و او را به همسرى على درآورد!

سپس جمله فوق را بيان فرمود.

در حديث ديگرى آمده است ابوبكر و عمر هر كدام خدمت پيامبر اكرم (صلّى الله عليه وآله)براى خواستگارى فاطمه (عليها السلام) رفتند، و پيامبر (صلّى الله عليه وآله)پاسخ منفى به آنها داد. هنگامى كه على (عليه السلام)به سراغ حضرتش آمد با پيشنهاد او موافقت فرمود در حالى كه چيزى جز يك زره براى هزينه هاى اين كار نداشت!

هنگامى كه اين خبر به بانوى اسلام فاطمه (عليها السلام) رسيد گريه كرد (از بعضى از روايات استفاده مى شود اين گريه و ناراحتى به خاطر اين بود كه جمعى از زنان مدينه فاطمه را به خاطر همسرى با مرد تهى دستى همچون على (عليه السلام) سرزنش كردند و زخم زبان زدند)، پيامبر (صلّى الله عليه وآله)از علّت گريه او سؤال فرمود، هنگامى كه از جريان آگاه شد، جمله مهمّى بيان كرد كه ارزشهاى اسلامى را در مسأله خواستگارى و ازدواج روشن مى سازد، فرمود:

وَاللّهِ لَقَدْ اَنْكَحْتُكِ اَكْثَرَهُمْ عِلْمَاً وَ اَفْضَلَهُمْ حِلْماً وَ اَوَّلَهُمْ سِلْماً(15)

به خدا سوگند كسى را به همسرى تو درآوردم كه از همه آنها علمش بيشتر، و حلمش برتر است، و نخستين كسى است كه اسلام آورده!

در حديث ديگرى اين مطلب به شكل گسترده ترى مطرح شده است. در اين حديث مى خوانيم فاطمه (عليها السلام) هنگامى كه سخن بالا را شنيد، شادمان و مسرور شد. پيامبر (صلّى الله عليه وآله)در فرصتى ديگر خواست بهره افزونترى در اين زمينه به او دهد، فرمود:

يا فاطِمَةُ، لِعَلِيٍّ ثَمانُ خِصال: اِيْمانُهُ بِاللّهِ وَ بِرَسُوْلِهِ، وَ عِلْمُهُ، وَ حِكْمَتُهُ وَ زَوْجَتُهُ وَ سِبْطاهُ اَلْحَسَنِ وَ اَلْحُسَيْنِ، وَ اَمْرُهُ بِالْمَعْرُوفِ، وَنَهْيُهُ عَنِ الْمُنْكَرِ، وَ قَضاؤُهُ بِكِتابِ اللّهِ.(16)

اى فاطمه! على هشت فضيلت دارد: ايمان به خدا و پيامبرش، علم و دانش، و حكمت، و همسر او، و فرزندانش حسن و حسين، و امر به معروف و نهى از منكر نمودن و داورى او به كتاب اللّه!

عقدى كه در آسمانها بسته شد!

مسلّماً ازدواجى كه بر پايه اين گونه ارزشهاى والا و بلند بنا مى شود، بايد عقد آن در آسمانها خوانده شود.

لذا در روايتى آمده است كه پيغمبر اكرم (صلّى الله عليه وآله)فرمود:

خداوند ميان من و على پيمان برادرى برقرار ساخت، و دخترم را براى او بر فراز آسمانهاى هفتگانه تزويج نمود، و ملائكه مقرّبين را گواه بر آن گرفت، و او را وصىّ و جانشين من قرار داد.(17)

دسته هاى گل بهشتى!

معمول است براى جشن عقد يا عروسى و پيمان جديد همسرى، دسته هاى گل مى برند.

جالب اينكه، در حديثى مى خوانيم:

جبرئيل با دسته گلى از بهشت خدمت پيامبر (صلّى الله عليه وآله) آمد; دسته گل را به محضر پيامبر (صلّى الله عليه وآله) تقديم داشت پيامبر (صلّى الله عليه وآله) آن را گرفت و بوئيد و فرمود:

اين دسته گل به چه مناسبت است؟

عرض كرد:

به تمام ساكنان بهشت اعم از فرشتگان و غير فرشتگان دستور داده شده، بهشت را بيارايند، نسيم بهشتى را مأمور ساخته كه انواع عطرها و بوى خوش در فضاى بهشت بپراكند، به حورالعين دستور داده سوره هائى از قرآن مجيد را برخوانند، سپس منادى ندا در داده كه امروز روز جشن همسرى علىّ بن ابى طالب است، شما گواه باشيد كه من فاطمه دختر محمّد را به همسرى علىّ بن ابى طالب درآوردم... سپس منادى ندا در داد كه اى فرشتگان و ساكنان بهشت! به على و فاطمه تبريك گوئيد كه من خود به آنها تبريك گفتم، آگاه باشيد من محبوبترين زنان را به محبوبترين مردان بعد از پيامبران و مرسلين تزويج نمودم...(18)

و در حديث ديگرى مى خوانيم كه امام علىّ بن موسى الرّضا (عليه السلام)از پيامبر (صلّى الله عليه وآله)چنين نقل فرمود:

ما زَوَّجْتُ فاطِمَةَ اِلاّ بَعْدَ ما أَمَرَنِى اللّهُ عزَّوجَلَّ بِتَزْوِيْجِها(19)

من فاطمه را به همسرى على (عليه السلام)درنياوردم مگر بعد از آن زمان كه خداوند به من دستور داد!

هاله حيا !

چنانكه گفتيم امروز كار به جائى رسيده كه در كشورهاى «غربى» و «غرب زده» پسران و دختران براى يافتن همسر آينده خود در جرائد به صورت «زننده» و «زشتى» آگهى مى كنند، مشخّصات اعضاى بدن خود و جزئيّات آن را شرح مى دهند، و چيزى كه در ميان آنها مفهوم ندارد پوشش زيباى حياء است.

در حالى كه اين مسأله كه هنوز بر خانواده هاى مذهبى حاكم است زن را در هاله زيبائى از قداست و پاكى قرار مى دهد، و به گوهر گرانبهائى تبديل مى كند كه داراى ارزش فوق العاده اى است، در حالى كه حذف مسأله حيا زن را به ابتذال مى كشاند و از ارزش و بهاى او مى كاهد.

هنوز در ميان قشر ديندار، معمول است كه در مجالس عقد به هنگام گرفتن وكالت از دختر براى اجراى صيغه ازدواج، شخص وكيل بايد چند مرتبه پيشنهاد وكالت را تكرار كند تا زن با آن موافقت نمايد، آن هم با گفتن يك كلمه «بله» كه تمام گوشهاى حاضران منتظر شنيدن آن است، و حياء مانع مى شود كه عروس بسرعت اين كلمه را بگويد، و به هنگامى كه اين واژه كوچك آميخته با آنهمه حياء در فضاى مجلس مى پيچد، غريو هلهله و شادى از حاضران برمى خيزد.

اين حياء و شرم، به زن ارزش مى بخشد. حال آن را با ازدواجهاى وقيح و روزنامه اى مقايسه كنيد كه چقدر مبتذل و مسخره است!

جالب اينكه در روايات اسلامى آمده است كه در مورد دوشيزگان شنيدن «بله» نيز لازم نيست، همان سكوت معنى دار و آميخته با حجب و حيا كه حاكى از رضايت آنها باشد، كافى است.

اين الگو از بانوى بزرگ اسلام فاطمه زهرا (عليها السلام) بجا مانده، هنگامى كه افرادى از سرشناسان مكّه و مدينه خدمت پيامبر (صلّى الله عليه وآله)به خواستگارى دخترش زهرا (عليها السلام)آمدند و پيشنهاد آنها را براى بانوى اسلام بازگو كرد، فاطمه (عليها السلام) قيافه درهم كشيد، و روى برگردانيد و نشان داد كه قلباً به اين گونه پيشنهادها هرگز راضى نيست.

ولى هنگامى كه على (عليه السلام)براى خواستگارى زهرا (عليها السلام) خدمت پيامبر (صلّى الله عليه وآله)آمد، پيامبر (صلّى الله عليه وآله)خوشحال شد و فرمود همينجا باش تا من نزد تو برگردم.

پيامبر (صلّى الله عليه وآله)وارد منزل شد، دخترش زهرا (عليها السلام) برخاست، عبا از دوش پدر برگرفت، و نعلين از پاى او بيرون آورد، و آب آورد و با دست خود سر و صورت پيامبر (صلّى الله عليه وآله)و پاهاى مباركش را شستشو داد، سپس در برابرش نشست. پيامبر فرمود:

فاطمه!

بانوى اسلام (عليها السلام) عرض كرد:

لَبَّيْكَ لَبَّيْكَ.

رسول اللّه! مطلبتان را بفرمائيد.

پيامبر (صلّى الله عليه وآله)فرمود:

تو علىّ بن ابى طالب را بخوبى مى شناسى، از نظر خويشاوندى اش با ما، و فضائل و سابقه اسلامش، و من از پروردگارم خواسته ام بهترين و محبوبترين خلق را نزد خودش به همسرى تو برگزيند، او الآن نزد من براى خواستگارى آمده بود، نظر تو چيست؟

فاطمه (عليها السلام) سكوت كرد و صورت برنگرداند، و هيچ اثر نارضائى نشان نداد،

پيامبر (صلّى الله عليه وآله) برخاست و اين جمله را (با خوشحالى) فرمود:

اَللّهُ أكْبَرُ سُكُوتُها اِقْرارُها(20)

خدا بزرگتر از آن است كه توصيف گردد، سكوت دخترم به منزله اقرار او است!