زنان و جوانان (از ديدگاه اسلام)

محمد تقی صرفی پور

- ۱ -


مقدمه‌

حمد و سپاس‌ مخصوص‌ پروردگار عالميان‌ است‌ و صلوات‌ وبركات‌ الهي‌ بر محمّد (ص) و اهلبيت‌ او باد.

با توجه‌ به‌ حساسيت‌ زمان‌ فعلي‌ از نظر فرهنگي‌ و مذهبي‌ وانحرافاتي‌ كه‌ دچار انسانها مخصوصا نسل‌ جوان‌ و بانوان‌ مي‌شود واين‌ نيست‌ مگر بخاطر عدم‌ شناخت‌ كافي‌ از وظايف‌ خودشان‌، كه‌فرمود: «من‌ عرف‌ نفسه‌ فقد عرف‌ ربّه‌» هر كه‌ خود را بشناسد خدا راهم‌ مي‌شناسد لذا اين‌ كتاب‌ آشنائي‌ مختصري‌ در بارة‌ وظايف‌ اين‌ دوقشر حساس‌ را به‌ خواننده‌ مي‌دهد. با آرزوي‌ اصلاح‌ جامعه‌ اسلامي‌از انحرافات‌ .

تابستان83

بخش اول : درباره زنان

زن‌ و جنس‌ مخالف‌

ميل‌ زن‌ و ميل‌ مرد به‌ جنس‌ مخالف‌ را خداوند بطور طبيعي‌ درانسانها قرار داده‌ است‌، چنانچه‌ مي‌فرمايد:

«وَ مِن‌ْ كُل‌ِّ شَيْي‌ءٍ خَلَقْن'ا زَوْجَين‌» «ما از هر چيز جفت‌آفريديم‌».

اين‌ آيه‌ اعلام‌ مي‌كند كه‌ خداوند اين‌ دستگاه‌ هستي‌ را بر اساس‌زوجيت‌ و داشتن‌ جفت‌ و همسر آفريده‌ است‌.

قانون‌ زوجيت‌ بر سه‌ اصل‌ بنا شده‌ است‌:

اصل‌ اول‌ اين‌ است‌ كه‌ قوانين‌ الهي‌ براساس‌ حكمت‌ و براي‌ كمال‌مخلوقات‌ است‌، پس‌ قانون‌ زوجيت‌ بخودي‌ خود، شرّ و بد نيست‌.

اصل‌ دوم‌ اين‌ است‌ كه‌ زوجيت‌ يعني‌ وجود فاعل‌ و مفعول‌ براي‌ادامه‌ جريان‌ اين‌ نظام‌ ضروري‌ و لازم‌ هستند.

اصل‌ سوم‌ اين‌ است‌ كه‌ لازمة‌ فاعل‌ بودن‌، غلبه‌ و داشتن‌ قدرت‌ وحاكميت‌ است‌ كه‌ در انسانها تعبير به‌ مرد بودن‌ مي‌شود و لازمة‌مفعول‌ بودن‌، داشتن‌ نرمي‌ و لطافت‌ و ملايمت‌ و تأثر است‌ كه‌ از آن‌ به‌زنانگي‌ تعبير مي‌شود.

البته‌ فاعل‌ بودن‌ باعث‌ فضيلتي‌ براي‌ مرد نمي‌شود، همانگونه‌ كه‌مفعول‌ بودن‌ مؤنث‌ هيچ‌ نقصاني‌ براي‌ زن‌ نمي‌باشد.

پس‌ ميل‌ جنسي‌، طبيعي‌ و فطرت‌ هر انساني‌ است‌ كه‌ بايد دربرآوردن‌ آن‌، جانب‌ افراط‌ و تفريط‌ مراعات‌ شود تا در مسير كمال‌انسانها مورد استفاده‌ قرار گيرد.

البته‌ فرق‌ وجود اين‌ ميل‌ در انسان‌ با وجود ميل‌ جنسي‌ درحيوانات‌ اين‌ است‌ كه‌ در حيوانات‌ فقط‌ براي‌ رفع‌ غريزه‌ جنسي‌ وادامة‌ نسل‌ بكار مي‌رود ولي‌ در انسان‌ علاوه‌ بر اين‌ دو، داراي‌ اهداف‌ديگري‌ است‌. خداوند درآيه ‌ 21 سورة‌ روم‌ مي‌فرمايد:

«وَ مِن‌ْ آي'اتِه‌ِ اَن‌ْ خَلَق‌َ لَكُم‌ مِن‌ْ اَنْفُسِكُم‌ْ اَزْو'اجاً لِتَسْكُنُوا اِلَيْه'ا وَ جَعَل‌َبَيْنَكُم‌ْ مَوَدَّة‌ً وَ رَحْمَة‌ً».

«از نشانه‌هاي‌ قدرت‌ او اين‌ است‌ كه‌ براي‌ شما از جنس‌ خودتان‌همسراني‌ آفريد تا با آنها آرامش‌ يابيد و بين‌ شما محبت‌ و مهرباني‌قرار داد».

از اين‌ آيه‌ مي‌فهميم‌ كه‌ عاليترين‌ هدف‌ زوجيت‌، انس‌ و الفت‌ ومهرباني‌ بين‌ دو زوج‌ مي‌باشد. و اين‌ هدف‌ در حيوانات‌ نيست‌.

از اين‌ انس‌ و الفت‌ بين‌ زن‌ و شوهر است‌ كه‌ روابط‌ خويشاوندي‌ ونسب‌ را درميان‌ انسانها برقرار مي‌كند و خانواده‌ها بوجود مي‌آيند و ازروابط‌ بين‌ خانواده‌ها، زندگي‌ اجتماعي‌ و تمدن‌ حاصل‌ مي‌شود. آنجاكه‌ هدف‌ از بوجود آمدن‌ اجتماع‌ را اين‌ گونه‌ بيان‌ مي‌كند:

«ي'ا اَيُّهَا النّ'اس‌ُ اءنّ'ا خَلَقْن'اكُم‌ْ مِن‌ْ ذَكَرٍ وَ اُنْثي‌' وَ جَعَلْن'اكُم‌ شُعُوباً وَقَب'ائِل‌َ لِتَع'ارَفُوا اِن‌َّ اَكْرَمَكُم‌ عِنْدَاللّ'ه‌ِ اَتْقي'كُم‌».

«اي‌ مردم‌! ما شما را از زن‌ و مرد آفريديم‌ و شما را خانواده‌ها وقبيله‌ها و طائفه‌ها قرار داديم‌ تا بدانيد كه‌ گرامي‌ترين‌ شما نزد خدا،باتقواترين‌ شماست‌.»

كه‌ در اين‌ آيه‌ شريفه‌، هدف‌ از خلقت‌ انسانها و تشكيل‌ خانواده‌هاو جوامع‌ را، معرفت‌ به‌ اين‌ نكته‌ كه‌ هر كه‌ تقوايش‌ بيشتر است‌، در نزدخدا گرامي‌تر است‌، مي‌داند.

اسلام‌ براي‌ حفظ‌ تعادل‌ غريزه‌ جنسي‌، رابطة‌ زن‌ و مرد را به‌ قيودي‌مقيد ساخته‌ است‌ كه‌ رعايت‌ آنها به‌ سلامت‌ جامعه‌ كمك‌ مي‌نمايد وعدم‌ رعايت‌ آنها، باعث‌ انحراف‌ و عاقبت‌ اضمحلال‌ آن‌ جامعه‌مي‌شود. از جملة‌ اين‌ قيود و ضوابط‌ :

1ـ محارم‌:

باتوجه‌ به‌ اينكه‌ افرادي‌ بخاطر قرابت‌ و خويشي‌ مجبورند در يك‌جا زندگي‌ كنند، اسلام‌ افرادي‌ را به‌ هم‌ محرم‌ ساخته‌ است‌ كه‌ از يك‌طرف‌ معاشرت‌ اين‌ افراد با هم‌ به‌ دليل‌ عدم‌ رعايت‌ وجوب‌ حجاب‌زن‌، سخت‌ و مشقت‌ آور نباشد و از طرفي‌ با ممانعت‌ از ازدواج‌ اين‌افراد با هم‌، روابط‌ خويشاوندي‌ سالم‌ از بين‌ نرود.

علاقه‌ اين‌ افراد به‌ هم‌ علاقه‌ خويشاوندي‌ و فاميلي‌ است‌. مثل‌علاقه‌ پدر ومادر نسبت‌ به‌ فرزند و علاقه‌ برادر نسبت‌ به‌ خواهر وغيره‌.

2ـ حرمت‌ زنا

علاوه‌ بر ممنوعيت‌ رابطه‌ جنسي‌ با محارم‌، ارتباط‌ با جنس‌مخالف‌ بدون‌ عقد شرعي‌، زنا محسوب‌ شده‌ و حرام‌ و ممنوع‌ است‌.

«وَ لا' تَقْرَبُوا الزِّن'ا اِنَّه‌ُ ك'ان‌َ ف'احِشَة‌ً وَ س'اءَ سَبيلاً».

«به‌ زنا نزديك‌ نشويد زيرا زنا فحشاء و بد راهي‌ است‌».

در سفر معراج‌، در هنگام‌ بازديد از جهنم‌، پيغمبر (ص) ديد كه‌:

«عده‌ اي‌ از زنها را به‌ سينه‌هايشان‌ آويزان‌ كرده‌ بودند وعده‌اي‌ديگر را با نخ‌ و سوزن‌ آتشين‌، بدنهايشان‌ را مي‌دوختند. از جبرئيل‌در باره‌ اينان‌ پرسيدم‌ فرمود:اينها زناكار بوده‌اند».

پيغمبر (ص) به‌ علي‌ (ع) فرمود:

«زنا داراي‌ سه‌ اثر بد دنيوي‌ و سه‌ اثر بد اخروي‌ است‌: اثرات‌دنيوي‌ زنا عبارتند از: رسواشدن‌، كوتاهي‌ عمر و قطع‌ روزي‌ (روزي‌حلال‌). و اثرات‌ اخروي‌ آن‌: سختي‌ حساب‌، خشم‌ خداوند و ابدي‌بودن‌ در جهنم‌ است‌».

«آمده‌ است‌ كه‌ وقتي‌ لشكر حضرت‌ موسي‌ (ع) به‌ فرماندهي‌يوشع‌ بن‌ نون‌ (ع) تصميم‌ به‌ تصرف‌ شام‌ را گرفتند. حاكم‌ آن‌ ناحيه‌ ازبلعم‌ باعورا كه‌ دانشمندي‌ قلاّبي‌ بود درخواست‌ كرد كه‌ راهي‌ براي‌شكست‌ لشكر بني‌اسرائيل‌ به‌ او نشان‌ دهد. بلعم‌ به‌ آنان‌ گفت‌ كه‌ تنهاعامل‌ شكست‌ اين‌ لشكر زنا! است‌. شما زنان‌ هرزه‌ را به‌ عنوان‌ خريد وفروش‌ ميان‌ لشكر بني‌ اسرائيل‌ بفرستيد و به‌ آنها اجازه‌ بدهيد كه‌ خودرا در اختيار مردان‌ لشكر بگذارند.

دستور بلعم‌ اجرا شد و زنان‌ هرزه‌ در بين‌ لشكر يوشع‌ رفت‌ و آمدمي‌نمودند و به‌ فسق‌ و فجور با لشكريان‌ مشغول‌ شدند. طولي‌ نكشيد كه‌ دراثر اين‌ تماسهاي‌ نامشروع‌، مرضي‌ خطرناك‌ دربين‌ لشكريان‌ پيدا شد و در فاصلة‌ چند روز هزاران‌ نفر را كشت‌!

اين‌ وضع‌ ادامه‌ داشت‌ تا اينكه‌ يكي‌ از افراد غيرتمند لشكر، نيزة‌خود را بدست‌ گرفت‌ و به‌ زن‌ و مردي‌ كه‌ در حال‌ زنا بودند حمله‌ كردو آنان‌ را كشت‌ و اعلام‌ كرد هركه‌ را در حال‌ عمل‌ نامشروع‌ بيابم‌، او رامي‌كشم‌! لشكريان‌ از ترس‌ جان‌، از زنان‌ مذكور فاصله‌ گرفتند ودرنتيجه‌ آن‌ مرض‌ مهلك‌ از ميان‌ رفت‌ و لشكر بني‌اسرائيل‌ توانست‌شام‌ را فتح‌ و تصرف‌ كند.

«يكي‌ از علماء مي‌گويد: مشاهده‌ كردم‌ كه‌ هفته‌اي‌ يكبار خانمي‌ درحرم‌ اميرالمؤمنين‌ (ع) براي‌ زنها استخاره‌ مي‌گيرد. من‌ از يكي‌ ازخدّام‌ خواهش‌ كردم‌ كه‌ آن‌ زن‌ را نزد من‌ بياورد تا چند سؤال‌ از اوبپرسم‌. خانم‌ را نزدم‌ آوردند، از او پرسيدم‌: شما چگونه‌ استخاره‌مي‌گيريد؟ جواب‌ داد: با تسبيح‌ و با كمك‌ حضرت‌ ابوالفضل‌ (ع)!وقتي‌ از او توضيح‌ خواستم‌، گفت‌: من‌ زني‌ بيوه‌ هستم‌ كه‌ چند بچه‌دارم‌. از بي‌ پولي‌ چندبار تصميم‌ به‌ اعمال‌ ناشايست‌ گرفتم‌، ولي‌ هربارمنصرف‌ شدم‌ و تقوا پيشه‌ نمودم‌. يك‌ دفعه‌ آخر خيلي‌ بمن‌ فشار آمدو ديگر نزديك‌ بودم‌ كه‌ آلوده‌ شوم‌ ولي‌ باز منصرف‌ شدم‌ و به‌ حرم‌حضرت‌ ابوالفضل‌ (ع) رفتم‌ و سه‌ روز در آنجا اعتصاب‌ غذا نمودم‌ واز حضرت‌ تقاضاي‌ كمك‌ نمودم‌.

در عالم‌ رؤيا حضرت‌ عباس‌ (ع) بمن‌ فرمود: برو و در حرم‌ پدرم‌اميرالمؤمنين‌ (ع) براي‌ زنها استخاره‌ بگير!

گفتم‌: من‌ اين‌ كار را بلد نيستم‌!

فرمود: ما كمكت‌ مي‌كنيم‌. من‌ هم‌ هفته‌اي‌ يك‌ بار به‌ اينجا مي‌آيم‌ واستخاره‌ مي‌گيرم‌ و حضرت‌ هم‌ مطالبي‌ كه‌ لازم‌ است‌ به‌ افراد بگويم‌،بر زبانم‌ جاري‌ مي‌كند. و مردم‌ هم‌ درعوض‌ بمن‌ مزد مي‌دهند!»

3ـ سرپرستي‌ مرد نسبت‌ به‌ خانواده‌

اسلام‌ مرد را رئيس‌ و سرپرست‌ خانواده‌ مي‌داند و وظيفة‌ او را رفع‌احتياجات‌ خانواده‌ و اداره‌ امور مختلف‌ دانسته‌ و اطاعت‌ ازدستورات‌ او را (اگر بر خلاف‌ دستورات‌ خدا و رسول‌ او نباشد) ازطرف‌ اعضاي‌ خانواده‌، لازم‌ مي‌داند.

«مردان‌ سرپرستي‌ و كارگذاري‌ زنان‌ را برعهده‌ دارند، بخاطربرتري‌ كه‌ خداوند بعضي‌ (مردان‌) را بر بعضي‌ (زنان‌) داده‌ است‌، وبه‌ خاطر نفقه‌اي‌ كه‌ از اموالشان‌ مي‌پردازند».

«پيغمبر (ص) فرمود: اگر زن‌ از خانه‌ خارج‌ شود در حالي‌ كه‌شوهرش‌ از او ناراضي‌ باشد، تمام‌ فرشتگان‌ او را لعنت‌ مي‌كنند تازماني‌ كه‌ به‌ خانه‌ برگردد».

و در سخن‌ ديگر فرمود:اگر شوهر از زنش‌ ناراضي‌ باشد،عبادتهايش‌ قبول‌ نمي‌شود تا زماني‌ كه‌ شوهر از او راضي‌ شود.

4ـ زن‌ مسئول‌ امور خانه‌ :

از طرفي‌ اسلام‌ مسئوليت‌ اداره‌ خانه‌ وامورخانه‌داري‌ را به‌ عهده‌زن‌ گذاشته‌ است‌. آنچنان‌ كه‌ پيغمبر (ص) فرمود:

«زن‌ سرپرست‌ خانة‌ شوهرش‌ بوده‌ و مسئول‌ است‌».

باتوجه‌ به‌ روايات‌ معصومين‌: متوجه‌ مي‌شويم‌ كه‌ از نظراسلام‌، خوب‌ است‌ زن‌ به‌ اموري‌ مشغول‌ شود كه‌ تماس‌ اورا با جنس‌مخالف‌ محدود سازد. مثلاً جهاد از زنان‌ برداشته‌ شده‌ است‌ و تهيه‌آذوقه‌ و مسكن‌ و لباس‌ به‌ عهدة‌ مرد قرار دارد.

عيادت‌ مريض‌ و تشييع‌ جنازه‌ و بقيه‌ امور اجتماعي‌ كه‌ براي‌ مردان‌بسيار سفارش‌ شده‌ است‌، براي‌ زنان‌ سفارشي‌ از طرف‌ بزرگان‌ دين‌نشده‌ است‌، بلكه‌ به‌ زنان‌ رخصت‌ داده‌ شده‌ است‌ كه‌ در اين‌ امورشركت‌ نكنند. امّا از آن‌ طرف‌ براي‌ اداره‌ امور منزل‌ و مشغول‌ شدن‌ به‌تربيت‌ كودكان‌ و تعليم‌ و آموزش‌ و رفع‌ احتياجات‌ شوهر بسيارسفارش‌ شده‌ است‌. به‌ چند حديث‌ در اين‌ زمينه‌ توجه‌ نمائيد:

«روزي‌ رسول‌ خدا (ص) در جمع‌ اصحاب‌ و ياران‌ نشسته‌بودند كه‌ اسماء بنت‌ يزيد انصاري‌، به‌ حضور پیغمبر (ص) رسيد و عرض‌ كرد: من‌ نماينده‌ زنان‌ هستم‌ تا از شما سؤالي‌ بپرسم‌، و اين‌فقط‌ سؤال‌ زنان‌ انصار و مدينه‌ نيست‌ بلكه‌ هيچ‌ زني‌ در شرق‌ و غرب‌عالم‌ نيست‌ مگر اينكه‌ وقتي‌ سؤال‌ مرا بشنود، آن‌ را مي‌پذيرد. پس ‌من‌ در حقيقت‌ نماينده‌ همة‌ زنان‌ عالم‌ هستم‌! پدر و مادرم‌ و خودم‌فداي‌ شما اي‌ رسول‌ خدا!

حقيقتاً خداوند شمارا به‌ پيامبري‌ بسوي‌ زنان‌ و مردان‌ مبعوث‌نمود، ما هم‌ به‌ تو و خدايت‌، ايمان‌ آورديم‌، و بدرستي‌ كه‌ ما زنان‌، خانه‌ نشينين‌ و در حجاب‌ و محدود هستيم‌. غرائز جنسي‌ شما مردها را برطرف‌ مي‌كنيم‌ و فرزندان‌ شما را بزرگ‌ مي‌نمائيم‌! آن‌وقت‌ شما مردها چند امتياز بر ما زنها داريد: شما در نماز جمعه‌ وجماعت‌ و عيادت‌ مريضها و تشييع‌ جنازه‌ و حج‌ پياپي‌ و از همه‌بالاتر در جهاد شركت‌ مي‌كنيد! وقتي‌ يكي‌ از شما براي‌ حج‌ و عمره ‌و جهاد، خارج‌ مي‌شويد، ما اموال‌ شما را حفظ‌ مي‌كنيم‌، لباسهاي ‌شما را مي‌بافيم‌، بچه‌هاي‌ شما را بزرگ‌ مي‌كنيم‌ در حالي‌ كه‌ در اجر و ثواب‌ كارهاي‌ شما شريك‌ نيستيم‌!

در اين‌ موقع‌ حضرت‌ با تمام‌ صورت‌ به‌ اصحابش‌ متوجه‌ شد وفرمود: آيا شما تاكنون‌ زني‌ اين‌ چنين‌ ديده‌ايد كه‌ به‌ اين‌ خوبي‌ مسائل‌دينش‌ را بپرسد؟

اصحاب‌ گفتند: ما فكر نمي‌كرديم‌ زني‌ به‌ اين‌ مرتبه‌ برسد!

سپس‌ پيغمبر به‌ طرف‌ آن‌ زن‌ توجه‌ كرد و فرمود: اي‌ خانم‌! خوب‌بفهم‌ و به‌ همة‌ زنان‌ اعلام‌ كن‌! بدرستي‌ كه‌ خوب‌ شوهرداري كردن ‌زن‌ و جلب‌ رضايت‌ شوهر و موافق‌ او عمل‌ نمودن‌، مساوي‌ و معادل ‌همة‌ اين‌ كارهاي‌ خيري‌ است‌ كه‌ مردان‌ انجام‌ مي‌دهند!

آن‌ زن‌ درحالي‌ كه‌ زبان‌ رابه‌ لا اله‌ الاّ اللّه‌ بلند كرده‌ بود نزد زنان‌ برگشت‌.»

5 ـ حجاب‌ زن‌:

«و به‌ زنان‌ باايمان‌ بگو: چشم‌ از نگاه‌ به‌ مردان‌ اجنبي‌ فروبندند و عفت‌ خويش‌ راحفظ‌ كنند و زينت‌ خود را جز آنچه‌ آشكار است‌، ظاهر نسازند، وبايد اطراف‌ روسريهاي‌ خود را به‌ سينه‌هايشان‌ بياندازند و زينت‌خويش‌ را آشكار نكنند مگر براي‌ شوهرانشان‌ يا پدران‌ و پدرشوهران‌ يا پسران‌ و يا پسر شوهران‌ و يا برادران‌ و يا خواهرزادگان‌ ويا برادر زادگان‌ و يا زنان‌ و يا غلامان‌ و يا افراد ناتوان‌ از شهوت‌همچون‌ پيرمردان‌ كه‌ به‌ زنان‌ تمايلي‌ ندارند و يا كودكاني‌ كه‌ از اسرارزنان‌ خبر ندارند و مبادا پاي‌ خود را به‌ زمين‌ بكوبند تا آنچه‌ اززينتشان‌ پنهان‌ است‌، ظاهر شود. و اي‌ گروه‌ مومنان‌! همگي‌ بسوي‌خدا توبه‌ كنيد شايد رستگار شويد».

«در آية‌ فوق‌ چهار حكم‌ بيان‌ شده‌ است‌:

1ـ زنها نبايد زينتهاي‌ پنهان‌ خود را (مانند گوشواره‌، خلخال‌،موي‌ سر، لباسهاي‌ زينتي‌) آشكار نكنند، مگر آن‌ مقدار كه‌ طبيعتاًآشكار است‌ (مانند انگشتر، خضاب‌ دست‌ و...).

2ـ بايد دامنة‌ روسري‌ يا مقنعه‌ را بر روي‌ سينه‌ و گردن‌ بيندازند.

3ـ زينتهاي‌ خود را فقط‌ براي‌ دوازده‌ نفر مي‌توانند آشكار كنند(البته‌ عمو و دائي‌ در آيات‌ ديگر آمده‌ است‌).

4ـ موقع‌ راه‌ رفتن‌ پاهاي‌ خود را بر زمين‌ نزنند تا زينتها آشكارشود (و باعث‌ جلب‌ توجه‌ نامحرم‌ گردد، مثل‌ كفشهاي‌ پاشنه‌ بلندكنوني‌ و خلخالهاي‌ زمان‌ پيامبر (ص)).

«از امام‌ ششم‌ (ع) پرسيدند: كدام‌ قسمت‌ بدن‌ زن‌ براي‌ نامحرم‌ديدنش‌ حلال‌ است‌؟ فرمود: صورتش‌ و دو پايش‌ و دو دستش‌».

زن‌ گوهري‌ است‌ كه‌ بايد خود را از دستبرد نامحرمان‌ دور نگه‌ دارد.زني‌ كه‌ با حجاب‌ در كوچه‌ و خيابان‌ ظاهر مي‌شود، هم‌ ارزش‌ خود رابالا مي‌برد و هم‌ آسيبي‌ به‌ سلامت‌ رواني‌ و اخلاقي‌ جامعه‌ واردنمي‌كند. و خانمي‌ كه‌ رعايت‌ حجاب‌ اسلامي‌ را نمي‌كند هم‌ ارزش‌خود را پائين‌ مي‌آورد و هم‌ مانند ميكربي‌ است‌ كه‌ ديگران‌ را آلوده‌ ومريض‌ مي‌كند.

شهيد مطهري‌ نظراتي‌ در مورد حجاب‌ دارد كه‌ به‌ بعضي‌ از آنهااشاره‌ مي‌شود :

«ريشة‌ اصلي‌ واجب‌ بودن‌ پوشش‌ براي‌ زن‌ در اسلام‌، اين‌ است‌ كه‌اسلام‌ مي‌خواهد انواع‌ لذتهاي‌ بصري‌ و لمسي‌ و انواع‌ ديگر لذت‌جنسي‌، محدود به‌ محيط‌ خانواده‌ و در كادر ازدواج‌ اختصاص‌ يابد واجتماع‌ منحصراً براي‌ كار و فعاليت‌ باشد. برخلاف‌ سيستم‌ غربي‌ كه‌كار و فعاليت‌ را با لذت‌ جوئي‌هاي‌ جنسي‌، بهم‌ مي‌آميزند».

«علت‌ اينكه‌ دستور پوشش‌ اختصاص‌ به‌ زنان‌ يافته‌ براي‌ اين‌ است‌كه‌ ميل‌ به‌ خودنمائي‌ و خودآرائي‌ مخصوص‌ زنان‌ است‌. از نظرتصاحب‌ قلبها و دلها، مرد شكار و زن‌ شكارچي‌ است‌ همچنانكه‌ ازنظر تصاحب‌ جسم‌ و تن‌، زن‌ شكار و مرد شكارچي‌ است‌! ميل‌ زن‌ به‌خودآرائي‌ از اين‌ نوع‌ حس‌ شكارچي‌گري‌ او ناشي‌ مي‌شود».

«اسلام‌ نمي‌گويد كه‌ زن‌ از خانه‌ بيرون‌ نرود و نمي‌گويد كه‌ حق‌تحصيل‌ علم‌ و دانش‌ را ندارد، بلكه‌ علم‌ و دانش‌ را فريضة‌ مشترك‌ زن‌و مرد دانسته‌ است‌. اسلام‌ فعاليت‌ اقتصادي‌ خاصي‌ را براي‌ زن‌ تحريم‌نمي‌كند.اسلام‌ هرگز نمي‌خواهد زن‌ بيكار و بي‌عار بنشيند و وجودي‌عاطل‌ وباطل‌ بار آيد. پوشاندن‌ صورت‌ و دستها، مانع‌ هيچ‌ گونه‌فعاليت‌ فرهنگي‌ يا اجتماعي‌ يا اقتصادي‌ نيست‌. آنچه‌ موجب‌ فلج‌كردن‌ نيروي‌ اجتماع‌ است‌، آلوده‌ كردن‌ محيط‌ كار به‌ لذت‌ جوئي‌هاي‌شهواني‌ است‌».

يكي‌ از ايرادات‌ به‌ مسئلة‌ حجاب‌ اين‌ است‌ كه‌ حجاب‌ موجب‌سلب‌ حق‌ آزادي‌ كه‌ يك‌ حق‌ طبيعي‌ بشري‌ است‌ مي‌گردد ونوعي‌توهين‌ به‌ حيثيت‌ انساني‌ زن‌ بشمار مي‌رود. در جواب‌ بايد گفت‌ كه‌فرق‌ است‌ بين‌ زنداني‌ كردن‌ زن‌ و بين‌ موظف‌ داشتن‌ او به‌ اينكه‌ درمواجه‌ شدن‌ با مرد بيگانه‌، پوشش‌ داشته‌ باشد. اگر رعايت‌ پاره‌اي‌ ازمصالح‌ اجتماعي‌، زن‌ يا مرد را مقيّد سازد كه‌ در معاشرت‌ روش‌خاصي‌ را اتخاذ نمايند و طوري‌ راه‌ بروند كه‌ آرامش‌ ديگران‌ را بر هم‌نزنند و تعادل‌ اخلاقي‌ را از بين‌ نبرند، چنين‌ مطلبي‌ را زنداني‌ كردن‌ وسلب‌ آزادي‌ نمي‌نامند. چطور اگر مردي‌ با بدن‌ برهنه‌ از خانه‌ بيرون‌آيد، پليس‌ جلو او را مي‌گيرد و به‌ عنوان‌ عمل‌ منافي‌ حيثيت‌اجتماعي‌ او را جلب‌ مي‌كند، اين‌ كار پليس‌ را ضد آزادي‌ و زنداني‌كردن‌، تلقي‌ نمي‌ كنند!

رسولخدا (ص) در معراج‌، در هنگام‌ بازديد از جهنم‌ ديدند كه‌:

«زني‌ را به‌ موي‌ سرش‌ آويزان‌ كرده‌ بودند و او مغز سرش‌ رامي‌جويد! از جبرئيل‌ در باره‌ او پرسيدم‌ فرمود: او در دنيا موي‌ سرخود را از نامحرم‌ نمي‌پوشانده‌ است‌.»

6ـ نگاه‌ و چشم‌ چراني‌

اگر زن‌ و مرد بتوانند كنترل‌ چشم‌ خود را بطور صد در صد دراختيار داشته‌ باشند، از بسياري‌ از گناهان‌ و انحرافات‌ مصون‌ مي‌مانند.لذا خداوند فرموده‌ است‌:

«به‌ مردان‌ مؤمن‌ بگو كه‌ چشمان‌ خود را بپوشانند و اندامهاي‌خود را از حرام‌ حفظ‌ كنند كه‌ اين‌ برايشان‌ پاكيزه‌تر است‌. و به‌ زنان‌مؤمنه‌ بگو كه‌ چشمهاي‌ خود را بپوشانند و اندامهاي‌ خود را از نارواحفظ‌ نمايند».

درحديث‌ از پيامبر (ص) است‌ كه‌ فرمود:

«لكل‌ عضو من‌ ابن‌ آدم‌ حظ‌ من‌ الزنا فالعين‌ زناه‌ النظر»

«هر يك‌ از اعضاي‌ فرزندان‌ آدم‌ حظ‌ و بهره‌اي‌ از زنا دارد كه‌ زنان‌دو چشم‌ نگاه‌ كردن‌ است‌».

در عصر ما برّنده‌ترين‌ اسلحة‌ دشمن‌، تصاوير غير اخلاقي‌ است‌.انسانهابراي‌ اينكه‌ از طريق‌ چشم‌ لذت‌ ببرند، پولهاي‌ زيادي‌ را صرف‌تهيه‌ تصاوير مستهجن‌ چه‌ از طريق‌ ماهواره‌ و چه‌ از طريق‌ اينترنت‌ وويدئو و ابزارهاي‌ ديگر مي‌نمايند.

و هنگامي‌ كه‌ چشم‌ اين‌ صحنه‌هارا ديد، دلش‌ هواي‌ آن‌ را مي‌كند واي‌ بسا كه‌ زمينة‌ انحرافات‌ ديگر را فراهم‌ كند.

گاهي‌ براي‌ شخص‌ اين‌ گونه‌ تصور مي‌شود كه‌ مي‌توان‌ همچوگناهاني‌ را در اين‌ كشور و در اين‌ شهر انجام‌ داد. بدنبال‌ افراد مثل‌ خودمي‌رود و مجالس‌ پارتي‌ و رقص‌ و غيره‌ تشكيل‌ مي‌دهد و مقدمه‌اي‌مي‌شود براي‌ مفاسد و انحرافات‌ بزرگتر.

بعنوان‌ مثال‌ باندي‌ را گرفتند كه‌ دختران‌ و پسران‌ را به‌ محلي‌ كه‌انواع‌ مفاسد در آنجا مهيّا بود، دعوت‌ مي‌كردند. سپس‌ در حالي‌ كه‌آنان‌ به‌ شهوات‌ نامشروع‌ مشغول‌ مي‌شدند، از آنها فيلم‌ و عكس‌ تهيه‌مي‌كردند و بعد از چند روز سراغ‌ او مي‌رفتند و مي‌گفتند كه‌ ما فيلم‌كارهاي‌ خلاف‌ شمارا داريم‌. بايد اين‌ مبلغ‌ را بما بدهي‌ و الاّ اين‌ فيلم‌را در اختيار پدر و مادر و همسر و ديگر اقوامت‌ قرار مي‌دهيم‌! وخلاصه‌ وارد معركه‌هاي‌ خطرناكي‌ مي‌شوند كه‌ در آن‌ قتل‌ و تجاوز وتهديد و سرقت‌ و غيره‌ چيز عادي‌ بشمار مي‌رفت‌ ..

ز دست‌ ديده‌ و دل‌ هر دو فرياد / هر آنچه‌ ديده‌ بينه‌ دل‌ كنه‌ ياد

بسازم‌ خنجري‌ نيشش‌ ز فولاد /زنم‌ بر ديده‌ تا دل‌ گردد آزاد

رسول‌ خدا (ص) فرمود:

«اَلنَّظَرَة‌ُ سَهم‌ٌ مَسْمُوم‌ٌ مِن‌ْ سِهام‌ِ ابليس‌».

«نگاه‌ به‌ نامحرم‌، تيري‌ از تيرهاي‌ مسموم‌ شيطان‌ است‌».

گفته‌اند شخصي‌ بود چشم‌چران‌ كه‌ درب‌ مغازه‌ خود در حالي‌ كه ‌به‌ هر زن‌ و دختري‌ كه‌ عبور مي‌كرد تا جائي‌ كه‌ مي‌توانست نگاه ‌مي‌نمود، ذكر لا اله‌ الاّ اللّه‌ مي‌گفت‌! يك‌ روز يك‌ نفر مشتري‌ نزد اوآمد و از اين‌ حالت‌ مغازه‌دار با خبر شد. جنسي‌ را خواست‌ و مغازه‌دار رفت‌ تا جنس‌ را بياورد. در اين‌ حين‌ خانمي‌ عبور كرد. مغازه‌دار جنس‌را آورد و دست‌ مشتري‌ داد. مشتري‌ گفت‌: شما كه‌ رفتيد اين‌ رابياوريد، يك‌ لا اله‌ الاّ اللّه‌ عبور كرد!

او جواب‌ داد: عجب‌ سبحان‌ اللّه‌!.

پيامبر (ص) فرمود:

«اگر از آسمان‌ بيفتم‌ و دو نيم‌ شوم‌ برايم‌ بهتر است‌ كه‌ به‌ عورت‌شخصي‌ نگاه‌ كنم‌ يا شخصي‌ به‌ عورت‌ من‌ نظر نمايد!».

7ـ زينت‌ وآرايش‌:

اگر چه‌ خودآرايي‌ غريزه‌ طبيعي‌ زن‌ ومرد است‌ ولي‌ اين‌ غريزه‌ درزن‌ بيشتر است‌ ودوست‌ دارد كه‌ زيبائي‌ او مورد توجه‌ قرار گيرد.آثاراين‌ غريزه‌ را مي‌توان‌ در آراستن‌ لباس‌،آرايش‌ مو،انتخاب‌ لباسهاي‌نازك‌ ورنگهاي‌ مهيّج‌ وغيره‌ مشاهده‌ نمود.

از نظر اسلام‌ زينت‌ وتجمل‌ زن‌ بايد فقط‌ براي‌ شوهرش‌ باشد. او درمقابل‌ شوهرش‌ مي‌تواند زيباترين‌ لباس‌ وغليظ‌ ترين‌ آرايش‌ را بكار بردو هر دفعه‌ از نوعي‌ زينت‌ وخودنمائي‌ استفاده‌ نمايد. حتّي‌' مي‌تواندخود را درمقابل‌ او برهنه‌ كند. براي‌ شوهرش‌ برقصد و... و در اين‌ راه ‌محدوديتي‌ وجود ندارد و امّا آرايش‌ و زينت‌ براي‌ غير شوهر مخصوصاً در خارج‌ از خانه‌ ،براي‌ او حرام‌ و ممنوع‌ مي‌باشد.

در حديث‌ نبوي‌ است‌ كه‌ درمعراج‌ وقتي‌ پیغمبر (ص) از جهنم‌ديدار كرد،افرادي‌ را ديد كه‌ معذبند از جمله‌ فرمود:

«زني‌ را ديدم‌ كه‌ گوشت‌ بدن‌ خود را مي‌خورد. از جبرئيل‌ در باره‌او سؤال‌ كردم‌.فرمود: او در دنيا خود را براي‌ ديگران‌ آرايش‌مي‌نموده‌ است‌. زني‌ را ديدم‌ كه‌ گوشت‌ بدنش‌ را مي‌بريد! فرمود: اوزني‌ بود كه‌ خود را به‌ مردان‌ عرضه‌ مي‌كرد.»

همچنين‌ در روايات‌ از اينكه‌ زن‌ عطر زده‌ از خانه‌ خارج‌ شود ،منع‌شده‌ است‌ ازجمله‌ پيغمبراكرم (ص) فرمود:

«هر زني‌ كه‌ عطر بزند و از خانه‌ خارج‌ بشود، تا زماني‌ كه‌ برگردددر لعن‌ ملائكه‌ خواهد بود.»

8ـ شبيه‌ كردن‌ زن‌ خود را به‌ مردان‌:

پوشيدن‌ لباسهاي‌ مردانه‌ به‌ تهييج‌ قواي‌ جنسي‌ زن‌ ومرد كمك‌مي‌كند. زن‌ شايسته‌ است‌ در برابر مردان‌ و پسران‌ (غير از شوهر)لباسهائي‌ بپوشد كه‌ برجستگيهاي‌ بدن‌ او را بپوشاند.

حال‌ اگر زني‌ لباسهاي‌ مردانه‌ بپوشد، آنوقت‌ چشمهاي‌ زيادي‌ رابطرف‌ خود جلب‌ مي‌كند و باعث‌ فتنه‌هاي‌ زيادي‌ مي‌شود. بطوري‌ كه‌گاهي‌ بعضي‌ از محارم‌ مثل‌ برادر و دائي‌ و غيره‌ را تحت‌ تأثير خود قرارداده‌ و كار به‌ جاهاي‌ باريك‌ مي‌كشد و آبروهاي‌ خيلي‌ را بربادمي‌دهد! همان‌ گونه‌ كه‌ در كشورهاي‌ غربي‌، از ناحيه‌ پدر و مادر و بقيه‌محارم‌، ارتباطات‌ نامشروع‌ با فرزندان‌ برقرار كرده‌اند.

9ـ خلوت‌ با نامحرم‌:

با توجه‌ ميل‌ زن‌ و مرد به‌ جنس‌ مخالف‌، هركجا كه‌ اين‌ دو تنهاباشند، باعث‌ تهييج‌ غريزه‌ جنسي‌ شده‌ و زمينه‌ اعمال‌ خلافي‌ رافراهم‌ مي‌كند. پيغمبراكرم (ص) فرمود:

«اِيّ'اكُم‌ وَ مُح'ادثَة‌ النِّس'اء فَاِنَّه‌ُ لا'يَخْلُو رَجُل‌ٌ بِاءمْرَأَة‌ٍ لَيْس‌َ لَه'ا مَحْرَم‌ٌ اِلاّ'هَم‌َّ بِه'ا».

«بپرهيزيد ازسخن‌ گفتن‌ بازنان‌! زيرا اگر مردي‌ با زني‌ نامحرم‌(بدون‌ حضور شخصي‌ از محارم‌) خلوت‌ كند، بطرف‌ آن‌ زن‌تحريك‌ مي‌شود و به‌ او رغبت‌ مي‌كند».

حتّي‌ در احكام‌ شرعي‌ است‌ كه‌ اگر در مسجدي‌ فقط‌ يك‌ مرد ويك‌زن‌ هستند،نبايد آنجا نماز بخوانند زيرا خلوت‌ با نامحرم‌ ممنوع‌ است‌.

زن‌ وازدواج‌

پيوند زناشوئي‌ و رابطة‌ قانوني‌ زنان‌ و مردان‌، از نظر آيات‌ وروايات‌، داراي‌ ثمرات‌ و فوائد مهمّي‌ است‌ از جمله‌:

1ـ زناشوئي‌ و توالد:

آميزش‌ زن‌ و مرد، وسيلة‌ طبيعي‌ توليد نسل‌ است‌، با پيوند ازدواج‌،فرزندان‌ پاك‌ و قانوني‌ متولد مي‌شوند و خلائي‌ را كه‌ بر اثر مرگ‌ نسل‌سابق‌ بوجود مي‌آيد، پر مي‌شود.

«وَ اللّ'ه‌ جَعَل‌َ لَكُم‌ مِن‌ْ اَنْفُسِكُم‌ اَزْو'اجاً وَ جَعَل‌َ لَكُم‌ مِن‌ْ اَزْو'اجِكُم‌بَنين‌ وَ حَفَدَة‌ً».

«خداوند براي‌ شما از خودتان‌، همسراني‌ قرار داد كه‌ از اين‌همسران‌، پسران‌ ونوه‌ها متولد مي‌شوند.»

2ـ زناشوئي‌ و محبت‌ :

در ازدواج‌، علاوه‌ بر ارضاء غريزه‌ جنسي‌، بين‌ زن‌ و مرد محبّت‌ايجاد مي‌شود.

«وَ مِن‌ْ آي'اتِه‌ِ اَن‌ْ خَلَق‌َ لَكُم‌ مِن‌ْ اَنْفُسِكُم‌ْ اَزْو'اجاً لِتَسْكُنُوا اِلَيْه'ا وَ جَعَل‌َبَيْنَكُم‌ْ مَوَدَّة‌ً وَ رَحْمَة‌ً».

«واز جمله‌ آيات‌ الهي‌ اين‌ است‌ كه‌ براي‌ شما از جنس‌ خودتان‌همسراني‌ قرار داد تا آرامش‌ بيابيد و بين‌ شما محبت‌ و دوستي‌ايجادنمود.»

3ـ زناشوئي‌ و عفت‌:

درايام‌ بلوغ‌ جنسي‌، دختران‌ و پسران‌ در فشار جاذبة‌ نيرومندجنسي‌ قرار مي‌گيرند. اين‌ غريزه‌، ارضاء خود را به‌ هر صورت‌مي‌طلبد و ممكن‌ است‌ جوانان‌ در معرض‌ ناپاكي‌ وبي‌ عفتي‌ قراربگيرند. ازدواج‌ دائم‌ يا موقت‌، راه‌ طبيعي‌ و شرعي‌ و قانوني‌ است‌ كه‌مي‌تواند خواهش‌ آنان‌ را برآورد و از تباهي‌ و فساد، مصون‌ نگه‌ دارد.

پيامبر (ص) فرمود:

«اي‌ گروه‌ جوانان‌! هركه‌ نياز به‌ ازدواج‌ دارد، ازدواج‌ كند كه‌ باعث‌مي‌شود چشم‌ و عورتش‌ از حرام‌ مصون‌ بماند».

و فرمود:

«اي‌ مردم‌! جبرئيل‌ از طرف‌ خداوند لطيف‌ و دانا نزدم‌ آمد وگفت‌: دختران‌ باكره‌ به‌ منزلة‌ ميوه‌هاي‌ درخت‌ هستند كه‌ وقتي‌رسيدند بايد چيده‌ شوند و الاّ گرما و باد اين‌ ميوه‌هارا از بين‌ مي‌برد.دختر هم‌ وقتي‌ بالغ‌ شد بايد ازدواج‌ كند و الاّ از فساد آنان‌ نمي‌توان‌ايمن‌ بود زيرا دختران‌ هم‌ انسان‌ هستند.»

4ـ زناشوئي‌ و لباس‌:

قرآن‌ زناشوئي‌ را به‌ لباس‌ تشبيه‌ كرده‌ است‌. زيرا همانطور كه‌ لباس‌عيوب‌ بدن‌ را مي‌پوشاند، ازدواج‌ هم‌ انسان‌ را از بسياري‌ از زشتي‌هامي‌پوشاند و دور مي‌كند.

«هُن‌َّ لِب'اس‌ٌ لَكُم‌ْ وَ اَنْتُم‌ لِب'اس‌ٌ لَهُن‌َّ».

«زنان‌ لباس‌ شمايند و شما هم‌ لباس‌ آنها هستيد.»

پيامبر (ص) فرمود:

«هركس‌ مي‌خواهد كه‌ خدا را با پاكي‌ و پاكيزگي‌ ملاقات‌ كند، بايدبوسيلة‌ همسرش‌ طلب‌ عفت‌ نمايد.»

درصفحات‌ قبل‌ مطالبي‌ پيرامون‌ ازدواج‌، از كتاب‌ گفتار فلسفي‌آورده‌ شد. اكنون‌ روايات‌ و سخنان‌ بزرگان‌ دين‌ را در اين‌ مورد مرور مي‌كنيم‌.

پيامبرخدا (ص) فرمود:

«در اسلام‌ محبوبترين‌ بناء در نزد خداوند،بناي‌ ازدواج‌ است‌»

و فرمود:

«ازدواج‌ سنّت‌ من‌ است‌ و هر كه‌ ازدواج‌ نكند از من‌ نيست‌.»

و فرمود:

هرگاه‌ جواني‌ در ابتداي‌ جوانيش‌ ازدواج‌ كند، شيطان‌ ناله‌مي‌كند: اي‌ واي‌! دينش‌ را از من‌ حفظ‌ نمود.»

و فرمود:

«هرگاه‌ انسان‌ ازدواج‌ كند، نصف‌ دينش‌ رابدست‌ آورده‌ و درنصف‌ ديگر بايد تقوا را رعايت‌ كند.»

و فرمود:

«ازدواج‌ كردة‌ در خواب‌، در نزد خداوند از مجردِ روزه‌دار ومشغول‌ نماز برتر است‌».

ام‌ّ سلمه‌ از پيامبر دربارة‌ ثواب‌ خدمت‌ِ زن‌ به‌ شوهرش‌ پرسيد.حضرت‌ فرمود:

«وقتي‌ زن‌ درخانه‌ كار مي‌كند و مثلاً وسيله‌اي‌ را از جايي‌برمي‌دارد و در جاي‌ ديگر مي‌گذارد، در اين‌ حال‌ خداوند به‌ او نظرمي‌كند. و هركه‌ خدا به‌ او نظر كند، او را عذاب‌ نمي‌كند.»

و فرمود:

«در نزد خداوند، نشستن‌ زن‌ در كنار شوهرش‌، از اعتكاف‌ درمسجد من‌ بالاتر است‌.»

و فرمود:

«هر زني‌ كه‌ درخانة‌ شوهر، طوري‌ شوهرداري‌ كند كه‌ صلاح‌شوهرِ او باشد، خدا همة‌ گناهان‌ او را محو مي‌كند و حسناتش‌ رامضاعف‌ مي‌نمايد. و چون‌ از شوهر حامله‌ شود، آنقدر برايش‌ ثواب‌بنويسند، و مانند كسي‌ است‌ در تمام‌ عمر روزه‌دار و دائم‌ الصلوة‌بوده‌ باشد. و هر بار كه‌ كودكش‌ را شير مي‌دهد، مثل‌ اين‌ است‌ كه‌بنده‌اي‌ در راه‌ خدا آزاد كرده‌، و چون‌ كودك‌ را از شير بگيرد، منادي‌از آسمان‌ ندا كند: اي‌ زن‌! تمام‌ گناهان‌ گذشته‌ات‌ آمرزيده‌ شد.»

امام‌ رضا (ع) فرمود: زني‌ به‌ امام‌ باقر (ع)گفت‌: من‌ متبّتلة‌ هستم‌!حضرت‌ فرمود: درنزد تو تبتّل‌ به‌ چه‌ معني‌ است‌؟ گفت‌: يعني‌ تصميم‌دارم‌ كه‌ هيچگاه‌ ازدواج‌ نكنم‌.

امام‌ فرمود: چرا؟ گفت‌: مي‌خواهم‌ به‌ اين‌ وسيله‌ داراي‌ فضيلت‌بشوم‌. امام‌ فرمود: از اين‌ تصميم‌ برگرد! زيرا اگر در ازدواج‌ نكردن‌فضيلتي‌ بود، حضرت‌ فاطمه‌ (س) هم‌ قبل‌ از تو اين‌ كار را مي‌كرد! زيراهيچكس‌ نمي‌تواند در فضيلتي‌ از فاطمه‌ (س) پيشي‌ بگيرد.

مردي‌ خدمت‌ پيامبر (ص) آمد و گفت‌: اي‌ رسول‌ خدا! همسري‌دارم‌ كه‌ چون‌ به‌ خانه‌ مي‌روم‌ به‌ پيشبازم‌ مي‌آيد و هنگام‌ خارج‌ شدن‌،بدرقه‌ام‌ مي‌كند. اگر مرا ناراحت‌ ببيند مي‌گويد: ناراحت‌ نباش‌! كه‌ اگرغم‌ روزي‌ را مي‌خوري‌، خدا روزي‌ رسان‌ است‌. و اگر غم‌ آخرت‌داري‌، خدا غمهايت‌ را زياد كند!

پيامبر (ص) فرمود:

«به‌ او بشارت‌ بهشت‌ بده‌! و به‌ او بگو كه‌ تو يكي‌ از عاملان‌خدايي‌ كه‌ در هر روز، پاداش‌ هفتاد شهيد براي‌ تو خواهد بود.»

پيامبر (ص) فرمود:

«حيا ده‌ جزء است‌، كه‌ نُه‌ جزء آن‌ در زنان‌ و يك‌ جزء در مردان‌است‌. وقتي‌ زن‌ حيض‌ شود، يك‌ جزء آن‌ را از دست‌ مي‌دهد. و چون‌شوهر كند جزء ديگرش‌، و چون‌ بكارتش‌ زايل‌ گردد، جزء سومش‌برود و چون‌ فرزندي‌ بزايد جزء چهارمش‌ برود و پنج‌ جزء آن‌ بماند.اگر به‌ گناه‌ (زنا) آلوده‌ شود، همة‌ حيائش‌ برود! ولي‌ اگر عفت‌ خود رانگه‌ دارد، پنج‌ جزء حيائش‌ بماند.»

پيامبر (ص) فرمود:

«اگر زن‌ با خود به‌ خانة‌ شوهر، طلا ونقره‌ و جواهر ببرد، ولي‌روزي‌ به‌ شويش‌ بگويد:

تو كيستي‌؟ همة‌ اين‌ اموال‌ مال‌ من‌ است‌!

همة‌ اعمالش‌ باطل‌ مي‌گردد، اگر چه‌ عابدترين‌ افراد باشد. مگراينكه‌ توبه‌ كند و از شويش‌ عذر بخواهد.»

و فرمود:

«هر زني‌ كه‌ براخلاق‌ بد شوهرش‌ صبر كند، خداوند ثواب‌حضرت‌ آسيه‌ را به‌ او بدهد.»

«امام‌ صادق‌ (ع) فرمود: در عهد رسولخدا (ص) ،مردي‌ از انصارقصد مسافرت‌ داشت‌، هنگام‌ خارج‌ شدن‌ از خانه‌ به‌ همسرش‌ گفت‌:تا من‌ برنگشته‌ام‌ از خانه‌ بيرون‌ نرو، چندي‌ بعد، پدرِ زن‌ بيمار شد. اين‌زن‌ شخصي‌ را خدمت‌ پيامبر (ص) فرستاد كه‌ شوهرم‌ گفته‌ از خانه‌خارج‌ نشو ولي‌ اكنون‌ پدرم‌ بيمار شده‌ است‌. مي‌توانم‌ به‌ عيادت‌ اوبروم‌؟ حضرت‌ جواب‌ فرمود كه‌ در خانه‌ بمان‌ و از شويت‌ اطاعت‌ كن‌!چند روز بعد خبر رحلت‌ پدرش‌ را به‌ او دادند. باز به‌ پيامبر (ص)پيغام‌ داد كه‌ آيا مي‌توانم‌ بر جنازه‌ پدرم‌ حاضر شوم‌؟ حضرت‌ جواب‌داد كه‌ در خانه‌ بمان‌ و از شويت‌ اطاعت‌ كن‌! تا اينكه‌ پدرش‌ را بخاك‌سپردند. پيامبر (ص) به‌ زن‌ بشارت‌ داد كه‌ در مقابل‌ اطاعت‌ تو ازشوهرت‌، خداوند تو و پدرت‌ را آمرزيد.»

«حسين‌ بن‌ علاء مي‌گويد: درخدمت‌ امام‌ صادق‌ (ع) بودم‌ كه‌مردي‌ آمد و از زنش‌ شكايت‌ كرد. امام‌ فرمود: برو و زنت‌ را بياور! آن‌مرد رفت‌ و با همسرش‌ برگشت‌. امام‌ به‌ آن‌ زن‌ فرمود: شوهرت‌ چه‌مي‌گويد؟ زن‌ گفت‌: خدا چنين‌ و چنانش‌ بكند! امام‌ فرمود: اگر بر اين‌حال‌ بماني‌ و اخلاقت‌ را با شويت‌ درست‌ نكني‌، سه‌ روز بيشتر زنده‌نماني‌! زن‌ گفت‌: مي‌خواهم‌ هرگز صورتش‌ را نبينم‌! امام‌ به‌ آن‌ مردفرمود: دست‌ زنت‌ را بگير و برو كه‌ بيشتر از سه‌ روز زنده‌ نمي‌ماند! آن‌ دو رفتند، بعد از سه‌ روز آن‌ زن‌ از دنيا رفت‌».

«اصمعي‌ وزير خليفه‌ عباسي‌ در بيابان‌ به‌ خيمه‌اي‌ رسيد. زني‌جوان‌ و صاحب‌ جمال‌ درخيمه‌ بود. اصمعي‌ از او آب‌ طلبيد. زن‌گفت‌: شوهرم‌ نيست‌ و اجازه‌ ندارم‌ به‌ شما آب‌ بدهم‌. ولي‌ اجازه‌ شيراين‌ بز بدست‌ خودم‌ است‌. زن‌ از شير به‌ اصمعي‌ داد. در اين‌ موقع‌سياهي‌ از دور پيداشد. زن‌ گفت‌: شوهرم‌ است‌ كه‌ از صحرا برمي‌گردد.وقتي‌ شتر سوار رسيد، زن‌ باستقبال‌ او رفت‌ و بر او سلام‌ كرد، پاهاي‌او را شست‌ و...ولي‌ هر چه‌ زن‌ محبّت‌ مي‌كرد، مرد كه‌ قيافه‌ زشتي‌داشت‌ و يك‌ پايش‌ لنگ‌ بود، با بداخلاقي‌ به‌ او جواب‌ مي‌داد. تااينكه‌ مرد وارد خيمه‌ شد و نگاه‌ غضبناكي‌ به‌ اصمعي‌ نمود و به‌ آخرخيمه‌ رفت‌. اصمعي‌ به‌ زن‌ گفت‌: حيف‌ نيست‌ شما با اين‌ امتيازات‌، باهمچو مردي‌ زندگي‌ مي‌كني‌؟ زن‌ گفت‌: من‌ از شما كه‌ وزير خليفه‌هستي‌ تعجب‌ مي‌كنم‌ كه‌ مي‌خواهي‌ بين‌ من‌ و شوهرم‌ جدائي‌بيافكني‌! اگر من‌ با اين‌ مرد زندگي‌ مي‌كنم‌ براي‌ اين‌ است‌ كه‌ مي‌خواهم‌به‌ روايت‌ پيامبر (ص) عمل‌ كرده‌ باشم‌ كه‌ فرمود:ايمان‌ دو نيمه‌است‌. نيمه‌اي‌ شُكر و يك‌ نيمه‌اش‌ صبر است‌. من‌ خدا را برنعمتهايش‌ شكر گفته‌ و بر سختي‌هاي‌ زندگي‌ صبر مي‌نمايم‌. و اميد به‌پاداشهاي‌ آخرت‌ دارم‌.».

زنان‌ در فرهنگ‌ غرب‌

در زمان‌ حاضر وقتي‌ به‌ جوامع‌ غربي‌ نگاه‌ مي‌كنيم‌، متوجه‌مي‌شويم‌ كه‌ چقدر فرق‌ و اختلاف‌ بين‌ فرهنگ‌ اسلام‌ و فرهنگ‌ غرب‌وجود دارد.

درغرب‌ در اكثر مواردتنها ارزش‌ يك‌ زن‌به‌ اين‌ است‌ كه‌ وسيلة‌شهوت‌ راني‌ مردان‌ باشد.اگر زن‌زيبا باشد ودر كوچه‌ وخيابان‌وهرمكان‌ وجايي‌ باعث‌ لذت‌ گردد،ارزشمند است‌ وبهاي‌ مادي‌زيادي‌ دارد.او مي‌تواند خودرا يك‌ شخصيت‌ باارزش‌ بداند وببيند كه‌چگونه‌ نگاهها وچشمها بسوي‌ او جلب‌ شده‌ وهمه‌ براي‌ بدست‌آوردن‌ او سرو دست‌ مي‌شكنند . امّا با درك‌ عميق‌ ،اين‌ زن‌ متوجه‌مي‌شود كه‌ مردم‌ هيچگاه‌ اورا بخاطر انسان‌ بودن‌ ويا داشتن‌ فضائل‌اخلاقي‌ ويا علم‌ ودانش‌، ارزشمند نمي‌ دانند.بلكه‌ تازمانيكه‌ باعث‌لذت‌ ديگران‌ است‌،ارزشمند مي‌باشد.

«نظرات‌ اساسي‌ واصولي‌ كه‌ بنيان‌ اجتماعي‌ تمدن‌ جديد اروپائي‌را تشكيل‌ مي‌دهند،تحت‌ سه‌ عنوان‌ مطالعه‌ مي‌كنيم‌:

1ـ مساوات‌ بين‌ زن‌ ومرد

2ـ آزادي‌ زنان‌ در امور زندگي‌

3ـ اختلاط‌ وآميزش‌ مطلق‌ بين‌ زن‌ ومرد

نتيجه‌ پايه‌ گذاري‌ اجتماع‌ غرب‌ برطبق‌ اين‌ نظريات‌ سه‌ گانه‌ اين‌شد كه‌ :

1ـ آنان‌ از معني‌ مساوات‌ چنين‌ فهميدند كه‌ بايد زن‌ ومرد درحقوق‌ بشري‌ و ارزش‌ اخلاقي‌، مساوي‌ باشند و زن‌ در زندگي‌اجتماعي‌ همان‌ اعمالي‌ را انجام‌ دهد كه‌ مرد انجام‌ مي‌دهد و همانطوركه‌ در سابق‌، مردان‌ از قيود اخلاقي‌، آزاد بودند، زنان‌ نيز از همان‌بي‌بند و باري‌ برخوردار باشند!

اين‌ برداشت‌ غلط‌ از مساوات‌ بود كه‌ زن‌ را از اداي‌ وظيفه‌ فطري‌ وطبيعيش‌ كه‌ بقا و ادامه‌ نسل‌ بشر است‌ نه‌ تنها غافل‌ بلكه‌ منحرف‌ساخت‌ و تمام‌ ابعاد وجودي‌ او را،اعمال‌ سياسي‌، اقتصادي‌ واجتماعي‌ بخود مشغول‌ ساخت‌ و شخصيت‌ فطري‌ او را از بين‌ برد.موضوع‌ انتخابات‌، وظايف‌ رسمي‌، رقابت‌ با مردان‌ در امور تجارت‌ وصنايع‌ آزاد، شركت‌ در مسابقات‌ ورزشي‌، تئاتر، مجالس‌ رقص‌ و لهو ولعب‌ و ديگر اسباب‌ تفريح‌ كه‌ دستاوردهاي‌ اين‌ تمدن‌ ظاهر فريب‌مي‌باشند و حيا مانع‌ ذكر آنان‌ مي‌گردد، بر احساسات‌، عواطف‌ وادراكات‌ او غلبه‌ كرد و او را از وظيفه‌ اصلي‌ و طبيعيش‌ بازداشت‌ و اورا از انجام‌ برنامه‌ زندگيش‌ كه‌ قبول‌ تكاليف‌ زندگي‌ زناشوئي‌ و تربيت‌اطفال‌، سر و سامان‌ دادن‌ و خدمت‌ به‌ خانواده‌ بود، بطور كلي‌ بازداشت‌ و حتي‌ فراتر از آن‌، اين‌ وظايف‌ را كه‌ وظايف‌ اصلي‌ و فطريش‌بودند در نظرش‌ بد و دگرگون‌ جلوه‌ داد. نتيجه‌ اين‌ وضع‌ چنين‌ شد كه‌نظام‌ خانواده‌ كه‌ اساس‌ و پايه‌ تمدن‌ شمرده‌ مي‌شد، در تمدن‌ غرب‌ ازبين‌ رفت‌ و آن‌ نظام‌ كه‌ مايه‌ قدرت‌ علمي‌، نشاط‌ و آرامش‌ روحي‌انسان‌ بود، چنان‌ از بين‌ رفت‌ كه‌ نام‌ و اثري‌ از آن‌ باقي‌ نماند.

ازدواج‌ كه‌ يگانه‌ راه‌ صحيح‌ و سالم‌ تعاون‌ و همكاري‌ زن‌ و مرد درخدمت‌ به‌ اجتماع‌ و تمدن‌ محسوب‌ مي‌شد، از تار عنكبوت‌ هم‌سست‌تر و ضعيف‌تر گرديد و از طرف‌ ديگر مسألة‌ تنظيم‌ خانواده‌ وجلوگيري‌ از بارداري‌ هم‌ با كشتن‌ فرزندان‌ و سقط‌ جنين‌ شروع‌ شد.تفكر غلط‌ مساوات‌ بين‌ زن‌ و مرد، مساوات‌ اخلاق‌ فاسد و انحرافي‌ رانيز بين‌ آنان‌ ايجاد كرد و زنان‌ به‌ چنان‌ اعمال‌ فاسد و پليدي‌ دست‌زدند كه‌ مردان‌ قبلاً از ارتكاب‌ آنها خودداري‌ مي‌نمودند، ولي‌ زنان‌ودختران‌ِ تمدن‌ جديد غرب‌ از انجام‌ آن‌ حيا و شرم‌ نداشتند.

2ـ آزادي‌ و استقلال‌ زنان‌ در امور زندگي‌ و مسائل‌ اقتصادي‌، باعث‌بي‌ نيازي‌ آنان‌ از مردان‌ گرديد. قاعده‌ و رسم‌ قديم‌ اين‌ طور بود كه‌ مرددر بيرون‌ خانه‌ كار مي‌كرد و زن‌ مشغول‌ تدبير امور منزل‌ مي‌گرديد،ولي‌ اين‌ نظريه‌ در عصر جديد تغيير كرد و زن‌ و مرد هر دو بكارپرداختند و هتلها و شركتها، جاي‌ خانه‌ را گرفتند! بنابر اين‌ ديگر رابطه‌و نيازي‌ بجز ارضاي‌ غريزه‌ حيواني‌ شهوت‌ بين‌ زن‌ و شوهر باقي‌نمانده‌ بود تا باعث‌ شود آنان‌ زندگي‌ خانوادگي‌ و زناشوئي‌ داشته‌باشند و كاملاً ظاهر و آشكار است‌ كه‌ فقط‌ ارضاي‌ شهوات‌ حيواني‌،زن‌ ومرد را مجبور نمي‌سازد كه‌ در يك‌ خانه‌ زندگي‌ نمايند و زندگي‌زناشوئي‌ مستمر و هميشگي‌ دارا باشند، زيرا زني‌ كه‌ خودش‌ كارمي‌كند و همه‌ كارهاي‌ خودش‌ را انجام‌ مي‌دهد، در زندگي‌ روزمره‌اش‌به‌ سرپرست‌ و قيم‌ نياز ندارد و هيچ‌ وقت‌ حاضر نمي‌شود كه‌ فقط‌بخاطر ارضاء شهوت‌ از مردي‌ فرمان‌ ببرد و با او در زندگي‌ همراه‌باشد. او بخود مي‌گويد براي‌ چه‌ با چنين‌ مردي‌ زندگي‌ كند؟ و چراخود را بي‌خود و بي‌ فايده‌ به‌ تحمّل‌ قيدهاي‌ اخلاقي‌ و بار سنگين‌قانون‌ مجبور سازد؟ و چرا مسئوليت‌ خانواده‌ و منزل‌ بدوش‌ او باشد؟

وقتي‌ مساوات‌ اخلاقي‌، تمام‌ مشكلات‌ و موانع‌ را برداشته‌ است‌ وراه‌ فسق‌ و فجور را هموار ساخته‌ است‌، چرا راه‌ كوتاه‌ لذت‌ و سرور وآزادي‌ را رها كند و راه‌ كهنه‌ و قديمي‌ را كه‌ مملوّ از مسئوليتها، مشقات‌و قرباني‌هاست‌ بپيمايد؟ در ضمن‌، تفكر معصيت‌ و گناه‌ نيز با از بين‌رفتن‌ دين‌، در اذهان‌ رنگ‌ باخته‌ است‌ و از طرف‌ اجتماع‌ هيچ‌ خطري‌احساس‌ نمي‌شود زيرا بجاي‌ اينكه‌ اجتماع‌، فاجر و فاسق‌ را توبيخ‌ كنداز او بخاطر اين‌ كارش‌ با آغوش‌ باز استقبال‌ مي‌كند!!

آخرين‌ چيزي‌ كه‌ اين‌ نوع‌ زنان‌ از آن‌ در هراسند، فرزندي‌ است‌ كه‌ ازاين‌ طريق‌ بوجود مي‌آيد. ولي‌ وسايل‌ و ابزاري‌ كه‌ ابداع‌ شده‌ است‌،اين‌ هراس‌ را از بين‌ برده‌ است‌. ابتداء از وسائل‌ ضدّ بارداري‌ استفاده‌مي‌شود و اگر مؤثر واقع‌ نشد، سقط‌ جنين‌ انجام‌ مي‌گردد و اگر اين‌ هم‌ممكن‌ نشد در نهايت‌، كشتن‌ آن‌ نوزاد در تاريكي‌ شب‌ و يا انداختن‌ اوبه‌ آن‌ طرف‌ ديوار! آخرين‌ راه‌ خواهد بود و اگر عاطفه‌ مادري‌ ـ چه‌عاطفه‌ زشت‌ وپليدي‌ ـ او را از اين‌ كار باز داشت‌، براي‌ آن‌ زن‌ هيچ‌اشكالي‌ ندارد كه‌ مادر يك‌ فرزند غير قانوني‌ باشد. زيرا جامعه‌ به‌ علت‌ارضاي‌ شهواني‌ خود، اين‌ احترام‌ را براي‌ آن‌ مادر باكره‌ و فرزند غيرقانونيش‌ قائل‌ هستند و محيط‌ هم‌ چنان‌ در دلها اثر كرده‌ كه‌ اگر كسي‌اين‌ خانم‌ را سرزنش‌ نمود، او را عقب‌ مانده‌ و اُمّل‌ و ضدّ تمدن‌مي‌دانند.

اين‌ وضع‌ باعث‌ شد كه‌ بنيان‌ اجتماعي‌ غرب‌ از اساس‌ متزلزل‌ شودو در هر مملكت‌ غربي‌، صدها هزار زن‌ و دختر بي‌ شوهر، بدون‌ حيا وشرم‌ به‌ فحشاء دست‌ بزنند. در اين‌ كشورها مفاسدي‌ چون‌ سقط‌جنين‌، كشتن‌ فرزندان‌، كثرت‌ فرزندان‌ نامشروع‌ ، گسترش‌ فحشاء،برهنگي‌ و شيوع‌ امراض‌ خطرناك‌ و انواع‌ و اقسام‌ مشكلات‌ اجتماعي‌بروز نموده‌ است‌.

3ـ فراواني‌ اختلاط‌ و آميزش‌ بدون‌ قيد و شرط‌ بين‌ زن‌ و مرد، سبب‌شد تا آرايش‌، نمايش‌ زينتها و بي‌بند و باري‌ در زنان‌ زياد شود. زيراجاذبة‌ جنسي‌ بين‌ زن‌ و مرد داراي‌ قدرت‌ و كشش‌ غير قابل‌ انكاري‌است‌. و اختلاط‌ بين‌ اين‌ دو و دستيابي‌ آسان‌ به‌ جنس‌ مخالف‌ بدون‌پذيرش‌ مسئوليتها و مشكلات‌، اين‌ قدرت‌ را شدت‌ بخشيده‌ است‌.

طبق‌ تفكر اخلاقي‌ حاكم‌ بر اجتماع‌ غرب‌، تجمل‌ و آرايش‌ زن‌ نه‌تنها عيب‌ و گناه‌ نيست‌ بلكه‌ خوب‌ و پسنديده‌ بشمار مي‌آيد! لذاآرايش‌ در اين‌ كشورها در حدّ معيني‌ نماند و تمام‌ حدود و مرزها را زيرپا گذاشت‌ و به‌ آخرين‌ حدّ لجام‌ گسيختگي‌ و بي‌بند و باري‌ رسيد، تااينكه‌ حالت‌ و وضع‌ موجودِ تمدن‌ غرب‌ بوجود آمد! هم‌ اكنون‌ درغريزه‌ تجمل‌ و آرايش‌ آنچنان‌ افراط‌ شده‌ است‌ كه‌ ديگر زنان‌ به‌لباسهاي‌ چسبان‌ و جذاب‌ و وسايل‌ زينت‌ و آرايش‌، زيور آلات‌، عطرو پودر و استعمال‌ رنگهاي‌ مختلف‌ قناعت‌ نكرده‌ و پا را فراتر از آن‌گذاشته‌ و مي‌خواهند كه‌ جسمشان‌ را كاملاً برهنه‌ و بدون‌ هيچ‌ پوشش‌و لباس‌ به‌ ديگران‌ نشان‌ دهند و اين‌ وضع‌ زنان‌ در غرب‌ است‌.

مردان‌ در مقابل‌ اين‌ برهنگي‌ و آرايش‌ و تجمل‌ زنان‌، شوق‌ و علاقة‌تازه‌اي‌ در خود احساس‌ مي‌كنند و شهوت‌ و غريزه‌ حيواني‌ آنان‌ باديدن‌ اين‌ مناظر تحريك‌ آميز، جديدتر و قوي‌تر مي‌باشند. آنان‌ مانندشخص‌ مسمومي‌ مي‌باشند كه‌ هر لحظه‌ عطش‌ و تشنگي‌شان‌ رو به‌افزايش‌ است‌ و هر اندازه‌ آب‌ مي‌خورند بيشتر تشنه‌ مي‌شوند! بنابراين‌ آنان‌ هميشه‌ در فكر اسباب‌ و لوازم‌ جديدي‌ هستند كه‌ آتش‌شهوت‌ و تمايلات‌ حيواني‌ را خاموش‌ سازند ولي‌ هيچوقت‌ به‌ آرامش‌و آسودگي‌ دست‌ نمي‌ يابند.

اين‌ همه‌ عكسها و فيلمهاي‌ لخت‌ و برهنه‌،ادبيات‌ بي‌ عفت‌،داستانهاي‌ فتنه‌ انگيز عشقي‌، رقاص‌ خانه‌ها، نمايش‌هاي‌ سرشار ازاحساسات‌ و فيلمهاي‌ بي‌بند و بار، نمونه‌اي‌ بارز از سعي‌ و كوشش‌آنها براي‌ خاموش‌ ساختن‌ آتش‌ شهوت‌ است‌ ولي‌ در حقيقت‌ اين‌ ابزارو محيط‌ و زندگي‌ اجتماعي‌، آتش‌ اين‌ غريزه‌ را شعله‌ورتر و تيزترمي‌كند. اين‌ مرض‌ كشنده‌ (غلبه‌ شهوات‌) در بنيان‌ اجتماع‌ غرب‌ رخنه‌كرده‌ است‌ و با سرعت‌ هر چه‌ بيشتر، حيات‌ و زندگي‌ اجتماعي‌ آنها رابه‌ هلاكت‌ و نابودي‌ تهديد مي‌كند.

تاريخ‌ گواهي‌ مي‌دهد كه‌ اين‌ مرض‌ در هر جامعه‌اي‌ كه‌ سرايت‌كرده‌ و در بينشان‌ انتشار يافته‌، آن‌ جامعه‌ به‌ هلاكت‌ رسيده‌ است‌، زيرااين‌ مرض‌ تمام‌ قواي‌ عقلي‌ و جسمي‌ را از بين‌ برده‌ و مانع‌ پيشرفت‌ وترقي‌ انسان‌ مي‌گردد. او به‌ آرامش‌ روحي‌ و فكري‌ كه‌ تنها راه‌ دستيابي‌به‌ اعمال‌ نيك‌ است‌، دست‌ نمي‌يابد و تا وقتي‌ كه‌ محيط‌ را شهوت‌ وغرايز حيواني‌ احاطه‌ كرده‌ باشد و در هر طرف‌ وسائل‌ تحريك‌ وفريفتگي‌ باشد و در اثر عكسهاي‌ برهنه‌، موسيقي‌هاي‌ مهيج‌، فيلمهاي‌فاسد، رقصهاي‌ فريبنده‌، مناظر جذاب‌ و آرايشهاي‌ دلفريب‌، اختلاط‌و آميزش‌ بدون‌ قيد و شرط‌ بين‌ دو جنس‌ مخالف‌ موجود باشد، خودآنان‌ و نسلهاي‌ آينده‌ نمي‌توانند به‌ فضايي‌ آرام‌، متعادل‌ و سالم‌ كه‌براي‌ تربيت‌ قواي‌ عقلي‌ و فكري‌ ضروريست‌، دست‌ يابند. آن‌نوجوانان‌ هنوز به‌ كمال‌ بلوغ‌ نرسيده‌اند كه‌ غول‌ شهوت‌ و ديو سياه‌غريزه‌ جنسي‌ بر آنها غلبه‌ كرده‌ و آنان‌ را مانند برده‌ و غلام‌، تحت‌ تأثيرخود قرار مي‌دهد و آنان‌ ناخودآگاه‌ به‌ پاي‌ غول‌ مي‌افتند و هرگز قدرت‌رهايي‌ از چنگال‌ او را نمي‌يابند.»

«در امريكا، كودكان‌ زودتر از معمول‌، بالغ‌ مي‌شوند و از سنين‌خردسالي‌، احساس‌ و هيجان‌ جنسي‌ در ايشان‌ زنده‌ مي‌شود.

هيچ‌ جاي‌ تعجب‌ نيست‌ كه‌ در بين‌ طبقات‌ مختلف‌ حتي‌ طبقات‌پولدار و باسواد، دختراني‌ پيدا مي‌شوند كه‌ درسالهاي‌ هفت‌ و هشت‌سالگي‌ با كودكان‌ هم‌ سن‌ و سال‌ خود رابطة‌ جنسي‌ برقرار كرده‌ واحتمالاً به‌ فحشاء مبتلا مي‌گردند.

به‌ عنوان‌ مثال‌ دختر هفت‌ ساله‌اي‌ از يك‌ خانواده‌ آبرومند! با برادرو گروهي‌ از دوستان‌ برادرش‌، مرتكب‌ فحشاء شده‌ بودند. پنج‌ نفرديگر شامل‌ دو دختر و سه‌ پسر، گروه‌ فحشاء را تشكيل‌ داده‌ و كودكان‌ديگر را به‌ اين‌ كار وادار مي‌كردند در حالي‌ كه‌ بزرگترين‌ آنها ده‌ ساله‌بود. دختر ديگري‌ كه‌ نُه‌ سال‌ داشت‌، خود را بسيار خوشبخت‌مي‌دانست‌ زيرا در اين‌ سن‌ و سال‌، معشوقة‌ چندين‌ نفر شده‌ بود!

يكي‌ از مجلات‌ آمريكائي‌ نوشته‌ است‌:

سه‌ عامل‌ شيطاني‌ وجود دارد كه‌ دنياي‌ امروز ما را فرا گرفته‌ و درافروختن‌ آتش‌ براي‌ ساكنين‌ زمين‌ مؤثرند.

عامل‌ اول‌ ادبيات‌ بي‌ آبرو و دور از عفت‌ است‌ كه‌ بعد از جنگ‌جهاني‌ با تمام‌ وقاحت‌ و بي‌عفتي‌ و بي‌آبرويي‌ بشكل‌ عجيب‌ و غريبي‌ترويج‌ شد و دنيارا فرا گرفت‌!

عامل‌ دوم‌ فيلمهاي‌ سينمائي‌ است‌ كه‌ نه‌ تنها غريزة‌ شهواني‌حيواني‌ را تحريك‌ مي‌كند بلكه‌ در اين‌ خصوص‌ ،دروس‌ علمي‌ وعملي‌ را برايشان‌ تلقين‌ مي‌نمايد.

عامل‌ سوم‌ پايين‌ آمدن‌ سطح‌ اخلاق‌ زنان‌ است‌ كه‌ در لباس‌،برهنگي‌، اعتياد و اختلاط‌ بدون‌ قيد و شرطشان‌ با مردان‌ بصورت‌آشكاري‌ بچشم‌ مي‌خورد. اين‌ مفاسد سه‌ گانه‌ بمرور زمان‌ رو به‌ ازدياداست‌ و آخرين‌ نتيجة‌ آن‌ زوال‌ تمدن‌ و از بين‌ رفتن‌ مسيحيت‌ است‌ كه‌اگر ما امروز از طغيان‌ آنها جلوگيري‌ نكنيم‌، بطور حتم‌ تاريخ‌ روميها وكساني‌ كه‌ به‌ پيروي‌ از شهوت‌ و غريزه‌ جنسي‌ رهسپار عدم‌ گرديدندبراي‌ ما هم‌ تكرار مي‌شود زيرا آنها هم‌ مانند ما در شراب‌، زن‌، رقص‌ وموسيقي‌ و لهو و لعب‌ غرق‌ شده‌ بودند.

در اين‌ جامعه‌ ديگر زن‌ِ با عفت‌ داراي‌ احترام‌ نيست‌! اصلاً عفت‌ وتهذيب‌ و حجاب‌ و از روابط‌ نامشروع‌ دوري‌ نمودن‌ و قانع‌ بودن‌ به‌همسر خود، نشانة‌ بي‌ تمدني‌!وبي‌ فرهنگي‌ وعدم‌ پيشرفت‌ به‌ حساب‌ مي‌آيد!

در غرب‌، ادبياتي‌ داراي‌ مرتبه‌ و منزلت‌ است‌ كه‌ بتواند با جاذبه‌هاي‌ جنسي‌ بكارگرفته‌ شده‌ در فيلمهاي‌ سينمائي‌، تئاترها وموسيقي‌ها و داستانهاي‌ فاسد، زن‌ را عريان‌تر و برهنه‌تر معرفي‌ بكند وبدين‌ وسيله‌ مشتريهاي‌ بيشتري‌ جذب‌ كرده‌ و مثلاً نوشته‌ شود كه‌ فلان‌فيلم‌ اينقدر فروش‌ داشت‌ و يا فلان‌ كتاب‌ با اين‌ تيراژ فروش‌ رفت‌.

نتيجة‌ تسلط‌ شهوات‌ بر همة‌ امور ملتهاي‌ غربي‌ و حضور بي‌ قيد وشرط‌ زن‌ برهنه‌ و عريان‌ در همه‌ جا، پيدا شدن‌ آثار مخربي‌ است‌ كه‌نصيب‌ اين‌ ملتها شده‌ است‌.

فساد نظام‌ خانوادگي‌، افزايش‌ آمار طلاق‌ (يكي‌ از دانشمندان‌فرانسه‌ كه‌ چندبار هم‌ به‌ وزارت‌ رسيده‌ بود، زنش‌ را پنج‌ ساعت‌ بعد ازازدواج‌، طلاق‌ داد!)، تعداد كم‌ ازدواج‌ (در فرانسه‌ از هر هزار نفر،هفت‌ يا هشت‌ نفر ازدواج‌ مي‌كنند) كثرت‌ فرزندان‌ نامشروع‌ (درانگلستان‌ از هر سه‌ كودك‌ يكنفر نامشروع‌ است‌)، كشتن‌ فرزندان‌نامشروع‌ با فراغت‌ بال‌ (در فرانسه‌، دادگاه‌ زني‌ را كه‌ طفلش‌ را خفه‌كرده‌ بود و چون‌ طفل‌ هنوز نفس‌ مي‌كشيد سر او را بديوار كوبيده‌ بودو كشته‌ بود، مجرم‌ ندانست‌! همچنين‌ رقاصه‌اي‌ كه‌ مي‌خواست‌ زبان‌كودكش‌ را از حلقش‌ درآورد! لذا سر طفلش‌ را زخمي‌ كرده‌ و شاهرگش‌را قطع‌ نموده‌ و او را كشته‌ بود، مجرم‌ شناخته‌ نشد!).

افزايش‌ بيماران‌ رواني‌ (در امريكا از هر سه‌ نفر يك‌ نفر مشكل‌رواني‌ دارد)، كثرت‌ تجاوزات‌ و جنايات‌ و از بين‌ رفتن‌ اخلاق‌ سالم‌ درجامعه‌ و بي‌اعتمادي‌ به‌ هم‌ و مردن‌ فضيلتهاي‌ اخلاقي‌ در بين‌ اقشارمختلف‌ مردم‌، از بين‌ رفتن‌ عاطفه‌ و محبت‌، شورش‌ و طغيان‌ مردم‌،احساس‌ پوچي‌ دربين‌ اكثر جوانان‌ و...همه‌ از معضلات‌ جوامع‌ غربي‌مي‌باشند.»

مؤلف‌ كتب‌ تاريخ‌ فحشاء، آقاي‌ «جورج‌ رائيلي‌ اسكات‌» انگليسي‌مي‌نويسد:

مرتكب‌ شدن‌ به‌ فسق‌ و فجور و ولگردي‌ در خيابانها و عدم‌ عفت‌براي‌ دوشيزة‌ امروزي‌ از جمله‌ وسايل‌ زندگي‌ تجملي‌ بشمار مي‌رود.استعمال‌ مواد مخدر، و شرابهاي‌ ترش‌ مزه‌، رنگ‌ كردن‌ ناخن‌ و لبها به‌رنگ‌ سرخ‌، مهارت‌ داشتن‌ در مورد مسائل‌ جنسي‌ و تدابير ضدّبارداري‌ و سخن‌ از فحشاء نيز از جمله‌ ضروريات‌ امروزي‌ شدن‌ وپيشرفت‌ زندگي‌ تجملي‌ محسوب‌ مي‌شود. تا الان‌ هم‌ تعداد زناني‌ كه‌پيش‌ از ازدواج‌، روابط‌ جنسي‌ دارند رو به‌ ازدياد و افزايش‌ است‌ و آن‌را هيچ‌ عيب‌ و گناهي‌ نمي‌دانند و وجود دختران‌ باكره‌ در هنگام‌ عقدازدواج‌ در كليسا بسيار نادر و كمياب‌ است‌.

بزرگترين‌ عامل‌ اين‌ بي‌ بند وباري‌ در مسائل‌ جنسي‌،اشتغال‌ زنان‌به‌ كارهاي‌ تجاري‌ و اداري‌ و كارهاي‌ مختلف‌ ديگر است‌ كه‌ بهترين‌وسيله‌ و فرصت‌ براي‌ اختلاط‌ مردان‌ و زنان‌ است‌. وباعث‌ شده‌ كه‌ قوة‌دفاعي‌ زن‌ در مقابل‌ تجاوز مرد، كم‌ و نابود شده‌ و روابط‌ شهواني‌ بين‌زن‌ و مرد از هر قيد اخلاقي‌ آزاد گردد. در اين‌ حال‌ لذت‌ زندگي‌ در نزددوشيزگان‌ اين‌ است‌ كه‌ مرد جام‌ لذت‌ و تمتع‌ را به‌ وي‌ تقديم‌ كند و لذابدنبال‌ اين‌ لذتها به‌ رقاص‌ خانه‌ها، كلوپهاي‌ شبانه‌، هتلها وقهوه‌خانه‌ها سر مي‌زند تا بتواند مرد بيگانه‌اي‌ را كه‌ صاحب‌ ماشين‌ وثروت‌ است‌، شكار كند! به‌ اين‌ ترتيب‌ او خود را با رضا و رغبت‌فراوان‌ در محيط‌ و اوضاعي‌ مي‌اندازد كه‌ تمايلات‌ جنسي‌ را مشتعل‌ترمي‌كند و نه‌ تنها از عواقب‌ آن‌ ترسي‌ ندارد بلكه‌ آن‌ را با شادي‌ و آغوش‌باز استقبال‌ مي‌كند».

اين‌ است‌ وضع‌ زنان‌ در غرب‌ كه‌ ديگر آثاري‌ از فضيلتهاي‌ اخلاقي‌و عفت‌ و حيا و شرم‌ و حجاب‌ در زنان‌ (مگر در افراد كمي‌) ديده‌نمي‌شود و همه‌ در اين‌ مسابقة‌ خطرناك‌ برهنگي‌ و بي‌حيائي‌ شركت‌كرده‌اند و عاقبت‌ به‌ عواقب‌ خطرناك‌ و نابود كنندة‌ آن‌ دچار مي‌شوند.

استاد آية‌ اللّه‌ جوادي‌ آملي‌ در بارة‌ اين‌ انحطاط‌ فرهنگي‌ در غرب‌مي‌فرمايند:

«سرّ اينكه‌ جهان‌ غرب‌ در خصوص‌ زن‌، فرهنگ‌ منحط‌ و غلطي‌دارد ـ و متأسفانه‌ برخي‌ افراد كه‌ از فرهنگ‌ غني‌ و قوي‌ اسلام‌بي‌اطلاعند، گوش‌ به‌ تبليغات‌ سوء آنان‌ مي‌دهند ـ اين‌ است‌ كه‌ انسان‌شناسي‌ آنها همانند جهان‌ بيني‌ آنهاست‌. و به‌ عبارت‌ ديگر انسان‌شناسي‌ آنها فرع‌ بر جهان‌ بيني‌ آنهاست‌. جهان‌ بيني‌ آنها درحدّ اين‌ آيه‌است‌ كه‌ مي‌فرمايد:

كافران‌ گويند: «حياتي‌ جز زندگي‌ دنيوي‌ ما در كار نيست‌، كه‌ درآن‌ زنده‌ مي‌شويم‌ و بعد مي‌ميريم‌ و اين‌ روزگار است‌ كه‌ ما رامي‌ميراند و بعد از مردن‌ حقيقت‌ ديگري‌ نيست‌».

و چون‌ جهان‌ را در نشئه‌ طبيعت‌ خلاصه‌ مي‌كنند واز ماوراءطبيعت‌، سهمي‌ ندارند، انسان‌ را نيز در قلمرو طبيعت‌ خلاصه‌مي‌كنند و صرفاً تن‌ شناسند نه‌ انسان‌ شناس‌!

ديدگاه‌ آنان‌ در انسان‌ شناسي‌ اين‌ است‌ كه‌ تمام‌ حقيقت‌ انسان‌ رابدن‌ و تن‌ آدمي‌ تشكيل‌ مي‌دهد و چون‌ مي‌بينند بدن‌ آدمي‌ به‌ دوشكل‌ است‌، يا بصورت‌ زن‌ است‌ يا بصورت‌ مرد، لذا گمان‌ مي‌كنند كه‌زن‌ و مرد باهم‌ تفاوت‌ دارند، همانطور كه‌ بدنهايشان‌ متفاوت‌ است‌.

كسي‌ كه‌ انسان‌ شناسيش‌ برابر جهان‌ شناسي‌ مادي‌ اوست‌، اوهرگز درجهان‌ سير عمودي‌ ندارد و نمي‌داند مبدأ و منتهاي‌ سيرزندگي‌ انسان‌ چيست‌؟ بلكه‌ همواره‌ سير افقي‌ دارد. او براي‌ انسان‌مقامي‌برتر از آنچه‌ در نشئه‌ طبيعت‌ است‌،قائل‌ نيست‌. و مسائلي‌ ازقبيل‌ فرشته‌، مَلِك‌ و وحي‌ برايش‌ مفهومي‌ ندارد. او نمي‌فهمد كه‌ مثلاًزن‌ مي‌تواند با ملائكه‌ سخن‌ بگويد و سخن‌ بشنود و بشارت‌ دريافت‌كند و يا اينكه‌ در خطاب‌ به‌ آنها بگويد: من‌ از رحمت‌ خدا نااميدنيستم‌ و آفرينش‌ خدا را بعيد نمي‌دانم‌. بلكه‌ ازآن‌ در شگفتم‌. و نيزدرك‌ نمي‌كند كه‌ فرشتگان‌ با يك‌ زن‌ از آن‌ جهت‌ كه‌ عضو خانوادة‌مكرّمي‌ است‌، تكلّم‌ نمي‌كنند بلكه‌ به‌ او مي‌گويند: تو منشأ كرامت‌هستي‌ و ما بشما كرامت‌ مي‌رسانيم‌.

بنابر اين‌ روشن‌ مي‌شود كه‌ ديد ماديون‌ دربارة‌ انسان‌ همان‌ نظر وبينشي‌ است‌ كه‌ در ارتباط‌ با مثلاً گياه‌ شناسي‌ دارند. لذا نتيجه‌ و بازده‌علومشان‌ عبارت‌ خواهد بود از يك‌ سلسله‌ شبهاتي‌ كه‌ مطرح‌مي‌كنند. از قبيل‌ اينكه‌ مثلاً چرا در اسلام‌ ديه‌ زن‌ و مرد فرق‌ مي‌كند؟ ويا چرا در بعضي‌ موارد، ارث‌ زن‌ كمتر از ارث‌ مرد تعيين‌ شده‌ است‌ ومانند آن‌.»

دختران‌ غربي‌!

در فرانسه‌، چهار دختر از خانواده‌هاي‌ مرفّه‌ و پولدار تصميم‌ به‌قرعه‌كشي‌ دربارة‌ سرنوشت‌ خود مي‌گيرند! روي‌ هر قرعه‌ يكي‌ از اين‌جملات‌ نوشته‌ شده‌ بود: «خودكشي‌ خواهم‌ كرد!» «دختر خوبي‌خواهم‌ شد!» «خودفروشي‌ خواهم‌ نمود!» «دزدي‌ خواهم‌ كرد!»قرعه‌كشي‌ انجام‌ شد. به‌ هريك‌ يكي‌ از اين‌ جملات‌ سرنوشت‌ سازرسيد. روز يكشنبه‌ «ايزابلا» رگ‌ خود را بريد! «ماري‌» يك‌ پالتو دزديد!«آني‌» اخلاقش‌ بهتر شد! و «جيني‌» شروع‌ به‌ فحشاء نمود!»