زنان و جوانان (از ديدگاه اسلام)

محمد تقی صرفی پور

- ۳ -


زن‌ درقرآن‌

از منظر قرآن‌ بين‌ زن‌ و مرد تفاوتي‌ در ارزشها نمي‌باشد. دليل‌ اين‌مدعا را استاد جوادي‌ آملي‌ سه‌ چيز مي‌دانند كه‌ خلاصة‌ آن‌ بشرح‌ زير است‌:

1ـ با توجه‌ به‌ اينكه‌ ارزش‌ هر انساني‌ به‌ روح‌ اوست‌، مرد و زن‌بودن‌ نسبت‌ به‌ جسم‌ معتبر است‌ ولي‌ روح‌ مذكر و مؤنث‌ ندارد، پس‌حقيقت‌ انسان‌ نه‌ مذكر است‌ و نه‌ مؤنث‌.

2ـ مرد و زن‌ بودن‌ در ارزشها و ارزشمندها اثري‌ ندارد. مثلاً آياتي‌كه‌ علم‌ را ارزش‌ مي‌داند و جهل‌ را ضد ارزش‌، ايمان‌ را ارزش‌ مي‌داندو كفر را ضد ارزش‌، عزّت‌ و ذلّت‌، سعادت‌ و شقاوت‌، فضيلت‌ ورذيلت‌، حق‌ و باطل‌، صدق‌ و كذب‌، تقوي‌ و فجور، اطاعت‌ وعصيان‌، انقياد و تمرد، غيبت‌ و عدم‌ غيبت‌، امانت‌ و خيانت‌ را بعنوان‌مسائل‌ ارزشي‌ و ضدارزشي‌ مي‌داند، هيچكدام‌ از اين‌ اوصاف‌ نه‌مذكرند و نه‌ مؤنث‌، زيرا موصوف‌ اين‌ اوصاف‌، هرگز بدن‌ نيست‌.

3ـ در خطابات‌ الهي‌ هم‌، ذكورت‌ و انوثت‌ اثري‌ ندارد. مانند: «كُل‌ُّامْرِءٍ بِم'ا كَسَب‌َ رَهين‌» «هرشخصي‌ درگرو آن‌ چيزي‌ است‌ كه‌ كسب‌كند» «لَيْس‌َ لِلاِنْس'ان‌ِ اِلاّ' م'ا سَعي‌'» «براي‌ انسان‌ آنچيزي‌ است‌ كه‌برايش‌ زحمت‌ بكشد» «اءنّي‌ لا' اُضيع‌ُ عَمَل‌َ ع'امِل‌ٍ مِنْكُم‌ مِن‌ْ ذَكَرٍ اَوْاُنْثي‌'»، «بدرستي‌ كه‌ من‌ عمل‌ و كار هيچ‌ زن‌ و مردي‌ را ضايع‌نمي‌كنم‌».

و در مواردي‌ كه‌ قرآن‌ كريم‌ با صراحت‌ نام‌ زن‌ و مرد را مي‌برد،علتش‌ آنست‌ كه‌ مي‌خواهد افكار جاهلي‌ قبل‌ از اسلام‌ را تخطئه‌ كند.زيرا آنها عقيده‌ داشتند كه‌ عبادت‌ و فضائل‌ مال‌ مردهاست‌ و بين‌ زن‌ ومرد فرق‌ است‌.».

با تفحص‌ در قرآن‌ در مي‌يابيم‌ كه‌ در عبادت‌ و عمل‌ صالح‌ وپاداشها فرقي‌ بين‌ زن‌ و مرد نيست‌، از جمله‌:

«همانا مردان‌ مسلمان‌ و زنان‌ مسلمان‌، مردان‌ عابد و زنان‌ عابده‌،مردان‌ راستگو و زنان‌ راستگو، مردان‌ صبور و زنان‌ صبور، مردان‌خاشع‌ و زنان‌ خاشعه‌، مردان‌ صدقه‌ دهنده‌ و زنان‌ صدقه‌ دهنده‌،مردان‌ روزه‌دار و زنان‌ روزه‌دار، مردان‌ حفظ‌كنندة‌ اندامهاي‌ خود ازحرام‌ و زنان‌ حفظ‌كننده‌، مردان‌ بسيار ذكر گوينده‌ و زنان‌ ذكرگوينده‌، خداوند براي‌ آنان‌ آمرزش‌ و پاداش‌ عظيمي‌ آماده‌ نموده‌ است‌.»

و يا در آية‌ :

«نصيب‌ مردان‌ و زنان‌ آن‌ چيزي‌ است‌ كه‌ آن‌ را كسب‌ مي‌كنند».

و يا در آية‌ :

«هر مرد و زن‌ مؤمني‌ كه‌ عمل‌ صالح‌ انجام‌ دهد، ما به‌ او زندگي‌پاكي‌ داده‌ و بهترين‌ پاداش‌ را به‌ اعمال‌ آنها مي‌دهيم‌».

ويا در آية‌: »

«در آن‌ روز (قيامت‌) مي‌بيني‌ نور مردان‌ و زنان‌ مؤمن‌، در پيش‌رو و سمت‌ راستشان‌ روشن‌ مي‌باشد. امروز بشارت‌ باد بر شما به‌بهشتهائي‌ كه‌ نهرها از زير آنها جاري‌ است‌ و هميشه‌ در بهشتند واين‌ همان‌ رستگاري‌ عظيم‌ است‌.»

دو زن‌ نمونه‌

خداوند در قرآن‌ از دو خانم‌ بعنوان‌ دو زن‌ نمونه‌ در ايمان‌ نام‌ مي‌برد:

«خداوند براي‌ آنهائي‌ كه‌ ايمان‌ آورده‌اند، زن‌ فرعون‌ را مثال‌مي‌زند كه‌ گفت‌: بار خدايا برايم‌ در بهشتت‌ در جوار خويش‌ خانه‌اي‌بنا كن‌ و مرا از فرعون‌ و اعمالش‌ نجات‌ بده‌! و مرا از دست‌ستمكاران‌ راحت‌ كن‌! * و حضرت‌ مريم‌ دختر عمران‌ كه‌ خود را ازحرام‌ حفظ‌ نمود و ما از روحمان‌ در او دميديم‌ و او سخنان‌ وكتابهاي‌ الهي‌ را تصديق‌ نموده‌ و از عبادت‌ كنندگان‌ بود».

توضيح‌:

آسيه‌ زن‌ فرعون‌ به‌ خداي‌ يكتا ايمان‌ آورد و از ثروت‌ و رفاه‌ وپادشاهي‌ شوهرش‌ دست‌ كشيد. بدستور فرعون‌ او را شكنجه‌ كردند.از جمله‌ او را به‌ چهارميخ‌ بستند و در آفتاب‌ انداختند و سنگي‌ برسينه‌ او قرار دادند. در اين‌ موقع‌، آسيه‌ از خدا نجات‌ خود را تقاضانمود و خداوند هم‌ قبل‌ از اينكه‌ سنگ‌ او را اذيت‌ نمايد، او را قبض‌روح‌ كرد. او از جمله‌ چهار زن‌ برگزيده‌ زنان‌ جهان‌ است‌. در آية‌ فوق‌خداوند او را نمونه‌ ايمان‌ مي‌داند.

زن‌ دومي‌ كه‌ خدا او را نمونه‌ ايمان‌ مي‌داند، حضرت‌ ‌مريم‌ (س) است‌.

او كه‌ مادر حضرت‌ عيسي‌ (ع) است‌ در اين‌ آيه‌ با چند عبارت‌مدح‌ شده‌ است‌.

1ـ او زني‌ بوده‌ كه‌ خود را با وجود زيبائي‌ و مجرد بودن‌ و امكان‌گناه‌، از حرام‌ حفظ‌ كرد.

2ـ خداوند با اعجازش‌ او را بدون‌ اينكه‌ با مردي‌ تماس‌ داشته‌باشد، به‌ حضرت‌ عيسي‌ (ع) باردار نمود.

3ـ او كلمات‌ خداوند و كتابهاي‌ آسماني‌ او را تأييد كرده‌ و به‌ آن‌ايمان‌ داشت‌.

4ـ او جزء عبادت‌ كنندگان‌ بوده‌ است‌.

دو زن‌ خيانتكار!

در قرآن‌ از دو نفر زن‌ به‌ عنوان‌ نمونة‌ كافران‌ و خيانتكاران‌ نام‌ برده‌شده‌ است‌، توجه‌ كنيد:

«خداوند براي‌ آنانكه‌ كافر شدند، زن‌ نوح‌ و زن‌ لوط‌ را مثال‌مي‌زند كه‌ اين‌ دونفر همسر دوتا بندة‌ صالح‌ ما بودند امّا به‌شوهرانشان‌ خيانت‌ كردند و همسريشان‌ با پيامبران‌، هيچ‌ سودي‌برايشان‌ نداشت‌ و از عذاب‌ خدا نسبت‌ به‌ آنها جلوگيري‌ نكرد و به‌آنها دستور داده‌ شد كه‌ با جهنميان‌ (قوم‌ لوط‌ و قوم‌ نوح‌) به‌ آتش‌داخل‌ شويد».

توضيح‌:

«در روايت‌ آمده‌ است‌ كه‌ زن‌ نوح‌ بنام‌ «واغله‌»، كافر بود و به‌ مردم‌مي‌گفت‌: نوح‌ ديوانه‌ است‌. و اگر كسي‌ به‌ نوح‌ ايمان‌ مي‌آورد، فورا به‌سران‌ مشركين‌ خبر مي‌داد».

زن‌ لوط‌ بنام‌ «واهله‌»، مردم‌ را از مهمانهاي‌ لوط‌ با خبر مي‌كرد تامردم‌ آنها را اذيت‌ نمايند! و هر كه‌ به‌ لوط‌ ايمان‌ مي‌آورد، به‌ مردم‌ خبرمي‌داد و آنها هم‌ آن‌ شخص‌ مؤمن‌ را مي‌كشتند.

بخاطر اين‌ خيانتشان‌، بر سر زن‌ لوط‌ سنگ‌ باريد و زن‌ نوح‌ هم‌غرق‌ شد.»

زن‌ در روايات‌

در سخنان‌ بزرگان‌ دين‌ مخصوصاً رسول‌ مكرم‌ اسلام‌ بارها و بارهااز زنان‌ در موارد مختلف‌ ذكر شده‌ است‌. برخلاف‌ بعضي‌ از اديان‌ ومكتبها كه‌ زن‌ را شرّ و بد مي‌دانند، پيغمبر اسلام (ص) در آخرين‌لحظات‌ عمر شريفش‌، در مورد رعايت‌ حال‌ زنان‌ توصيه‌ و سفارش‌ فرمود.

حال‌ به‌ تعدادي‌ از روايات‌ در مورد زن‌ اشاره‌ مي‌شود:

1ـ جابر گفت‌: نزد پیغمبر (ص) بوديم‌ كه‌ صحبت‌ از زنان‌ و برتري‌بعضي‌ از زنان‌ بر زنان‌ ديگر شد. حضرت‌ فرمود: من‌ به‌ شما بگويم‌؟گفتيم‌: آري‌! فرمود: «بهترين‌ زنان‌ شما آنان‌ هستند كه‌ بچه‌ زا،بامحبت‌، با حجاب‌، عزيز درميان‌ خانواده‌اش‌ و مطيع‌ در مقابل‌شوهرش‌، زينت‌ كننده‌ براي‌ شوهرش‌ و پوشيده‌ در مقابل‌ غير شوهرباشند. آنانكه‌ سخن‌ شوهر را گوش‌ داده‌ و امرش‌ را اطاعت‌ نموده‌ ودر خلوت‌ با شوهر خود را در اختيار شويش‌ مي‌گذارد و...

سپس‌ فرمود: آيا شمارا از بدترين‌ زنانتان‌ آگاه‌ نكنم‌؟ گفتند:

آري‌ بفرمائيد!

فرمود: بدترين‌ زنانتان‌ آنان‌ هستند كه‌ در ميان‌ خانواده‌اش‌ مطيع‌ولي‌ در مقابل‌ شوهرش‌ مغرور و سخت‌ است‌، عقيم‌ و كينه‌اي‌ بوده‌كه‌ وقتي‌ شوهرش‌ نيست‌،از زينتهاي‌ زشت‌ دوري‌ نمي‌كند! و هنگام‌خلوت‌ با شوهر، خود را از او منع‌ مي‌كند، مانند مركبي‌ كه‌ از سوارشدن‌ صاحبش‌ جلوگيري‌ مي‌كند، عذر شوهر را نمي‌پذيرد و خطاي‌شويش‌ را نمي‌بخشد»

امام‌ ششم‌ (ع) :

«بهترين‌ زنان‌ شما آن‌ زني‌ است‌ كه‌ هرگاه‌ به‌ او عطائي‌ شود تشكرمي‌كند و اگر به‌ او ندهند نيز راضي‌ باشد».

و فرمود:

«بدترين‌ زنان‌ شما زن‌ كم‌ حياء، عبوس‌، فحّاش‌ و سخن‌ چين‌ است‌».

رسولخدا (ص) :

«هرچه‌ ايمان‌ انسان‌ بيشتر مي‌شود، علاقه‌اش‌ به‌ زن‌ نيز بيشترمي‌شود».

امام‌ ششم‌ (ع):

«زن‌ قابل‌ ارزش‌ گذاري‌ نيست‌! نه‌ خوبش‌ و نه‌ بدش‌. امّا زنهاي‌خوب‌ ارزششان‌ طلا و نقره‌ نيست‌، بلكه‌ او از طلا و نقره‌ بالاتر است‌.و امّا زنهاي‌ بد، ارزششان‌ خاك‌ هم‌ نيست‌! خاك‌ از او بهتر است‌.»

رسولخدا (ص) :

«براي‌ زن‌ اذان‌ واقامه‌ گفتن‌ نيست‌. از زن‌ شركت‌ در جمعه‌ وجماعات‌، عيادت‌ مريض‌ و تشييع‌ جنازه‌، لبيك‌ گفتن‌ با صداي‌ بلنددر حج‌، باتندي‌ بين‌ صفا و مروه‌ راه‌ رفتن‌، دست‌ زدن‌ به‌ حجرالاسود، داخل‌ كعبه‌ رفتن‌، تراشيدن‌ موي‌ سر، قاضي‌ شدن‌، حاكم‌شدن‌، مورد مشورت‌ قرار گرفتن‌، ذبح‌ كردن‌ مگر در ضرورت‌،برداشته‌ شده‌ است‌.

او در وضو اول‌ داخل‌ دستها را وضوء دهد، ولي‌ مرد از پشت‌دست‌ شروع‌ نمايد.، زن‌ در هنگام‌ نماز پاهايش‌ را بهم‌ بچسباند. زن‌حق‌ ندارد بدون‌ اجازه‌ شوهر از خانه‌ بيرون‌ برود. و بدون‌ اجازه‌ اوروزه‌ مستحبي‌ بگيرد. او نبايد با نامحرم‌ دست‌ دهد و يا با نامحرم‌بيعت‌ كند مگر از پشت‌ لباس‌. او حج‌ مستحبي‌ را بايد با اجازه‌ شوهربجاي‌ آورد. نبايد سوار اسب‌ شود مگر در ضرورت‌. ارث‌ و ديه‌ زن‌نصف‌ ارث‌ و ديه‌ مرد است‌، هنگام‌ نماز بر بدن‌ زن‌، امام‌ مقابل‌ سينه‌او بايستد ولي‌ در مرد، مقابل‌ سرش‌ بايستد، رضايت‌ شوهر از زن‌، ازهر شفيعي‌ در نزد خدا براي‌ او بهتر است‌».

شخصي‌ از پيامبر (ص) پرسيد: اي‌ رسول‌ خدا! آيا براي‌ زن‌ جهادنيست‌؟ فرمود:

«آري‌، زن‌ از وقت‌ حامله‌ شدن‌ تا زائيدن‌ و تا بچه‌ را از شيرگرفتن‌، ثواب‌ مجاهد در راه‌ خدا را دارد و اگر در اين‌ بين‌ بميرد، مقام‌شهيد را دارد».

رسول‌ خدا (ص) :

«اگر زن‌ پنج‌ نماز خود را بجاي‌ آورد و روزه‌ ماه‌ مبارك‌ رمضان‌ رابگيرد و دامن‌ از ناپاكي‌ نگه‌ دارد و شوهرش‌ را اطاعت‌ كند، از هردري‌ كه‌ بخواهد مي‌تواند داخل‌ بهشت‌ شود».

و فرمود:

«زن‌ صالحه‌ از هزار مرد غيرصالح‌ بهتر است‌».

و فرمود:

«بدترين‌ چيزها، زن‌ بد است‌».

و علي‌ (ع) فرمود:

«در آخر الزمان‌ كه‌ نزديك‌ قيامت‌ و بدترين‌ زمانهاست‌، زناني‌پيدا شوند كه‌ خيابان‌ گرد، عريان‌، از دين‌ بيگانه‌، دنباله‌رو فتنه‌ها وهوسها و پيرو شهوات‌ و شتابان‌ به‌ لذتها! و حلال‌ كنندة‌ حرامهاهستند. اينها گرفتار ابدي‌ دوزخ‌ مي‌باشند».

امام‌ علي‌ (ع):

«سه‌ صفت‌ در مرد باعث‌ نقص‌ و در زن‌ باعث‌ كمال‌ است‌. يكي‌خودخواهي‌ است‌ كه‌ اگر زن‌ مغرور باشد، تن‌ بكار زشت‌ ندهد. دوم‌بخل‌ است‌ كه‌ باعث‌ مي‌شود از مال‌ شوهرش‌ خوب‌ مواظبت‌ كند.سوم‌ ترس‌ است‌ كه‌ بخاطر ترس‌، از فساد رويگردان‌ شود».

زن‌ دركلام‌ امام‌ ورهبر

حضرت‌ امام‌ خميني‌:

«زن‌ انسان‌ است‌، آن‌ هم‌ يك‌ انسان‌ بزرگ‌، زن‌ مربي‌ جامعه‌ است‌،از دامن‌ زن‌ انسانها پيدا مي‌شوند».

«زن‌ مظهر تحقق‌ آمال‌ بشر است‌... از دامن‌ زن‌، مرد به‌ معراج‌ مي‌رود».

«زن‌ يكتا موجودي‌ است‌ كه‌ مي‌تواند در دامن‌ خود افرادي‌ به‌جامعه‌ تحويل‌ دهد كه‌ از بركاتشان‌ يك‌ جامعه‌، بلكه‌ جامعه‌ها به‌استقامت‌ و ارزشهاي‌ والاي‌ انساني‌ كشيده‌ شوند. و مي‌تواند به‌عكس‌ آن‌ باشد».

«زن‌ مربي‌ جامعه‌ است‌، از دامن‌ زن‌ انسانها پيدا مي‌شوند، مرحلة‌اول‌ِ مرد و زن‌ صحيح‌، از دامن‌ است‌. مربي‌ انسانها زن‌ است‌،سعادت‌ و شقاوت‌ كشورها بسته‌ به‌ وجود زن‌ است‌، زن‌ با تربيت‌صحيح‌ خودش‌ انسان‌ درست‌ مي‌كند و با تربيت‌ صحيح‌ خودش‌كشور را آباد مي‌كند، مبدأ همة‌ سعادتها از دامن‌ زن‌ بلند مي‌شود، زن‌مبدأ همة‌ سعادتها بايد باشد...».

خطاب‌ به‌ بانوان‌: «شما بايد در همة‌ صحنه‌ها و ميدانها آن‌ قدري‌كه‌ اسلام‌ اجازه‌ داده‌ وارد باشيد» .

«اينجانب‌ در طول‌ اين‌ جنگ‌، صحنه‌هايي‌ از مادران‌ و خواهران‌ وهمسران‌ عزيز از دست‌ داده‌، ديده‌ام‌ كه‌ گمان‌ ندارم‌ در غير اين‌انقلاب‌ نظيري‌ داشته‌ باشد».

حضرت‌ آية‌ اللّه‌ خامنه‌اي‌:

«زنان‌ مسلمان‌ در زندگي‌ شخصي‌، اجتماعي‌ و خانوادگي‌ خودبايد فاطمة‌ زهراء3 را از جهت‌ خردمندي‌، فرزانگي‌ و عقل‌ ومعرفت‌ الگو و سرمشق‌ خود قرار دهند و از بُعد عبادت‌، مجاهدت‌،حضور در صحنه‌، تصميم‌ گيريهاي‌ عظيم‌ اجتماعي‌، خانه‌داري‌،همسرداري‌ و تربيت‌ فرزندان‌ صالح‌، از زهراي‌ اطهر3 پيروي‌ كنند».

«زنان‌ مسلماني‌ كه‌ امروز در نظام‌ اسلامي‌، با جديت‌، دلسوزي‌ وهمراه‌ با عفت‌ و عصمت‌ درس‌ مي‌خوانند، طبابت‌ مي‌كنند و يا درمحيطهاي‌ اجتماعي‌، علمي‌ و سياسي‌ فعال‌ هستند، پيروان‌ فاطمه‌زهراء3 محسوب‌ مي‌شوند و اينجانب‌ با همة‌ وجود براي‌ چنين‌زناني‌ احترام‌ و تكريم‌ قائل‌ هستم‌».

«زن‌ ركن‌ اساسي‌ و عنصر اصلي‌ خانواده‌ است‌ و اسلام‌ براي‌نقش‌ زن‌ در داخل‌ خانواده‌، اهميت‌ فراواني‌ قائل‌ است‌ زيرا با پاي‌بندي‌ زن‌ به‌ خانواده‌ و تربيت‌ فرزندان‌ در آغوش‌ پر مهر مادر، نسلهادر آن‌ جامعه‌ بالنده‌ و رشيد خواهند شد».

«اسلام‌ در مقابل‌ ظلم‌ و تعدي‌ به‌ زن‌ ايستاده‌ است‌ و اجازة‌ ظلم‌ رابه‌ زن‌ نمي‌دهد. از نظر اسلام‌، زن‌ و مرد در درون‌ خانواده‌ شريك‌زندگي‌ يكديگر هستند و بايد با يكديگر با محبت‌ رفتار كنند و هيچ‌كس‌ حق‌ زورگويي‌ به‌ يكديگري‌ را ندارد. احكام‌ اسلامي‌ در موردارتباط‌ زن‌ و مرد بسيار دقيق‌ است‌ و براساس‌ طبيعت‌ زن‌ و مرد ومصالح‌ جامعة‌ اسلامي‌ صادر شده‌ است‌».

«از نظر اسلام‌، ميدان‌ فعاليت‌ و تلاش‌ علمي‌، اقتصادي‌ و سياسي‌براي‌ زنان‌، كاملاً باز است‌، اگر كسي‌ به‌ استناد بينش‌ اسلامي‌ بخواهدزن‌ را از كار علمي‌ و تلاش‌ اقتصادي‌، سياسي‌ و اجتماعي‌ محروم‌كند، بر خلاف‌ حكم‌ خدا حرفي‌ زده‌ است‌. فعاليتها بقدري‌ كه‌ توان‌جسمي‌ و نيازها و ضرورتهاشان‌ اجازه‌ مي‌دهد، مانعي‌ ندارد هر چه‌مي‌توانند تلاش‌ اقتصادي‌، اجتماعي‌ و سياسي‌ كنند. شرع‌ مقدس‌مانع‌ نيست‌».

زنان‌ وقيامت‌

صحنة‌ قيامت‌، روز حسابرسي‌ و مشخص‌ شدن‌ سعادت‌ و شقاوت‌انسانهاست‌. آنانكه‌ در دنيا، آلودگي‌ پيدا نكردند و يا اگر گناهي‌ كردند،توبه‌ نمودند، درخوشحالي‌ و آرامش‌ هستند. بقول‌ معروف‌: آنكه‌ پاك‌است‌، از محاسبه‌ چه‌ باك‌ است‌؟

ولي‌ آنانكه‌ هواي‌ نفس‌ را برخود حاكم‌ كردند و هرچه‌ شيطان‌ به‌آنان‌ پيشنهاد كرد، گوش‌ دادند و عمل‌ كردند، در حسرت‌ و ندامت‌ وپشيماني‌ بزرگي‌ هستند.

پس‌، از روايات‌ و سخنان‌ بزرگان‌ دين‌ درس‌ بگيريم‌ و از حسرت‌ درقيامت‌ جلوگيري‌ نمائيم‌.

كسي‌ كه‌ با زن‌ نامحرمي‌ شوخي‌ كند، با هر كلمه‌اي‌ كه‌ با او سخن‌بگويد، هزار سال‌ زنداني‌ مي‌شود و زن‌ اگر راضي‌ باشد و مرد راوادار به‌ بوسيدن‌ يا مباشرت‌ حرام‌ يا شوخي‌ با او كند، و مرد به‌ اين‌سبب‌، دچار فحشاء شود، همين‌ عذاب‌ براي‌ زن‌ هم‌ مي‌باشد!

كسي‌ كه‌ بر اخلاق‌ بد زنش‌ صبر كند، خدا بر هربار صبر كردن‌،ثواب‌ ايّوب‌ را به‌ او مي‌دهد و براي‌ زنش‌ در هر شبانه‌ روز، به‌ اندازه‌ريگ‌هاي‌ زياد، گناه‌ نوشته‌ مي‌شود، و اگر مرد قبل‌ از راضي‌ شدن‌ ازهمسرش‌ ، بميرد، زنش‌ روز قيامت‌، واژگون‌ محشور مي‌شود و بامنافقين‌ در درك‌ اسفل‌ است‌!.

امام‌ صادق‌ (ع): در روز قيامت‌ زناني‌ را كه‌ با هم‌ مساحقه‌كرده‌اند، در حالي‌ كه‌ لباسهايي‌ از آتش‌ در بَر و مقنعه‌اي‌ از آتش‌ برسر و عمودي‌ از آتش‌ در فرج‌ آنهاست‌، آورده‌ و وارد دوزخ‌ مي‌كنند!امام‌ صادق‌ (ع): روز قيامت‌، زن‌ زيبائي‌ را كه‌ با زيبائي‌ خود فتنه‌مي‌كرده‌ است‌، مي‌آورند و به‌ او خطاب‌ مي‌شود كه‌ چرا فتنه‌ كردي‌؟جواب‌ مي‌دهد كه‌: خدايا! تومرا زيبا آفريدي‌! به‌ او خطاب‌ مي‌شودكه‌ حضرت‌ مريم‌3 از تو زيباتر بود ولي‌ او فتنه‌ نكرد! سپس‌ مردزيبائي‌ را كه‌ با زيبائي‌ خود فتنه‌ مي‌نموده‌ است‌، را مي‌آورند و به‌ اوخطاب‌ مي‌شود كه‌ چرا فتنه‌ كردي‌؟ جواب‌ مي‌دهد كه‌: تو مرا زيباآفريدي‌! به‌ او خطاب‌ مي‌شود كه‌ حضرت‌ يوسف‌ از تو زيباتر بود،ولي‌ به‌ فتنه‌ نيفتاد. بعد شخصي‌ را كه‌ بخاطر بلاها و سختيها به‌ فتنه‌افتاده‌ بود را مي‌آورند. به‌ او خطاب‌ مي‌شود كه‌ چرا تحمل‌ سختيهاننمودي‌ و به‌ فتنه‌ افتادي‌؟ جواب‌ مي‌دهد كه‌ تو سختيها و بلاها را برمن‌ نازل‌ كردي‌ و من‌ به‌ فتنه‌ افتادم‌! به‌ او خطاب‌ مي‌شود كه‌ بلاهاي‌حضرت‌ ايوب‌ (ع) از تو بيشتر بود ولي‌ او به‌ فتنه‌ نيفتاد.

امام‌ صادق‌ (ع): زنان‌ بهشت‌ حسادت‌ ندارند و حيض‌ نمي‌شوندو تند خوئي‌ نمي‌كنند.

از امام‌ صادق‌ (ع) در باره‌ آيه‌ «فيهِن‌َّ خَيْر'ات‌ٌ حِس'ان‌ٌ» يعني‌ دربهشت‌ زنان‌ خوب‌ و زيبا است‌، سؤال‌ شد، فرمود: آنها زنان‌ مؤمن‌شيعه‌ هستند كه‌ داخل‌ بهشت‌ شده‌ و به‌ ازدواج‌ مردان‌ مؤمن‌ درمي‌آيند. و آنجا كه‌ فرموده‌ است‌: «حُورٌ مَقْصُور'ات‌ٌ فِي‌ الْخِي'ام‌» يعني‌:حورياني‌ كه‌ در خيمه‌ها نشسته‌اند، حوران‌ بهشت‌ هستند كه‌ درنهايت‌ سفيدي‌اند و كمرهاي‌ باريك‌ دارند.

پيامبر (ص) فرمود: روز قيامت‌ زناكار را وارد جهنم‌ مي‌كنند وقطره‌اي‌ از عورتش‌ مي‌چكد كه‌ از بوي‌ آن‌ تمام‌ اهل‌ جهنم‌ دچارناراحتي‌ مي‌شوند! جهنميان‌ به‌ نگهبانان‌ جهنم‌ مي‌گويند: اين‌ بوي‌بد مال‌ كيست‌ كه‌ ما را اذيت‌ كرده‌ است‌؟ به‌ آنها گفته‌ مي‌شود: اين‌بوي‌ زناكاران‌ است‌.

رسول‌ خدا (ص) فرمود: در شب‌ معراج‌ كه‌ از جهنم‌ ديدار كردم‌ديدم‌ كه‌ عده‌اي‌ در مقابلشان‌ هم‌ گوشت‌ خوب‌ و هم‌ گوشت‌ مرداراست‌، ولي‌ آنان‌ از مردار مي‌خوردند! جبرئيل‌ گفت‌: اينها حرام‌خوار بوده‌اند!

عده‌اي‌ را ديدم‌ كه‌ لبهاي‌ آنان‌ مانند شتر بود و مأمورين‌ از پهلوي‌آنان‌ مقراض‌ كرده‌ و در دهانشان‌ مي‌گذاشتند! جبرئيل‌ گفت‌: اينهاعيب‌جو بوده‌اند. عده‌اي‌ را ديدم‌ كه‌ سرشان‌ را مي‌كوبيدند! جبرئيل‌گفت‌: اينها نماز عشاء نمي‌خواندند! گروهي‌ را ديدم‌ كه‌ مأمورين‌آتش‌ بر بدهانشان‌ گذاشته‌ و از مخرجشان‌ در مي‌آمد! جبرئيل‌ گفت‌:اينها خورندگان‌ مال‌ يتيم‌اند. عده‌اي‌ را ديدم‌ كه‌ شكمشان‌ آنقدربزرگ‌ بود كه‌ نمي‌توانستند برخيزند! جبرئيل‌ گفت‌: اينها رباخواربوده‌اند. گروهي‌ از زنها را ديدم‌ كه‌ آنها را به‌ پستانشان‌ آويزان‌ كرده‌بودند! جبرئيل‌ گفت‌: اينها زناكار بوده‌اند. عده‌اي‌ را ديدم‌ كه‌ با نخ‌ وسوزن‌ آتشين‌، بدنهايشان‌ را مي‌دوختند! جبرئيل‌ گفت‌: اينها نيززناكاران‌ بودند...

زني‌ را ديدم‌ كه‌ به‌ موي‌ سرش‌ او را آويزان‌ كرده‌ بودند! و مغزسرش‌ را مي‌جويد! جبرئيل‌ گفت‌: اين‌ زن‌ موي‌ خود را از نامحرم‌نمي‌پوشانده‌!...زني‌ را به‌ پاهايش‌ آويخته‌ بودند! جبرئيل‌ گفت‌: اين‌زن‌ بدون‌ اجازه‌ شوهر از خانه‌ بيرون‌ مي‌رفته‌ است‌. زني‌ را ديدم‌ كه‌گوشت‌ بدن‌ خود را مي‌خورد! جبرئيل‌ گفت‌: اين‌ زن‌ بدن‌ خود رابراي‌ ديگران‌ آرايش‌ مي‌كرده‌ است‌! زني‌ را ديدم‌ كه‌ پاهايش‌ را به‌دستهايش‌ بسته‌ بودند و مار و عقرب‌ بر او مسلط‌ بودند! جبرئيل‌گفت‌: اين‌ زن‌ غسلهاي‌ خود را انجام‌ نمي‌داده‌ است‌! زني‌ را ديدم‌ كه‌گوشت‌ بدنش‌ را قيچي‌ مي‌كردند! جبرئيل‌ گفت‌: اين‌ زن‌ خود را به‌مردان‌ نامحرم‌ عرضه‌ مي‌كرده‌ است‌! شخصي‌ را ديدم‌ كه‌ صورت‌ وبدنش‌ را مي‌سوزانيدند و روده‌هاي‌ خود را مي‌خورد! جبرئيل‌ گفت‌:اين‌ شخص‌ واسطه‌ زنا بوده‌ است‌! شخصي‌ را ديدم‌ كه‌ سرش‌ مثل‌خوك‌ و بدنش‌ مثل‌ الاغ‌ بود! جبرئيل‌ گفت‌: اين‌ شخص‌ سخن‌ چيني‌مي‌كرده‌. شخصي‌ را ديدم‌ كه‌ صورتش‌ مثل‌ سگ‌ بود و آتش‌ بر اووارد مي‌كردند! جبرئيل‌ گفت‌: او خواننده‌ و حسود بوده‌ است‌!

امام‌ صادق‌ (ع): بيشتر اهل‌ بهشت‌ از طبقه‌ مستضعفين‌ و زنان‌مي‌باشند كه‌ خداوند ضعف‌ آنها را دانست‌ لذا برآنها رحم‌ آورد.

رسولخدا (ص): نخستين‌ چيزي‌ كه‌ درقيامت‌ از زن‌ مي‌پرسند،نماز است‌ و سپس‌ درباره‌ شوهرش‌ (اگر ازدواج‌ كرده‌ بوده‌) كه‌چگونه‌ با شوهرش‌ رفتار مي‌نموده‌ است‌ .

محمد بن‌ عبداللّه‌ حمبري‌ طي‌ نامه‌اي‌ از امام‌ عصر (عج‌)سؤالاتي‌ پرسيد، ازجمله‌ اينكه‌ آيا زنان‌ بهشت‌، حامله‌ مي‌شوند؟مي‌زايند؟ توالد و تناسل‌ براي‌ آنها هست‌ يا نه‌؟

امام‌ درجواب‌ نوشتند: دربهشت‌ براي‌ زنان‌، حامله‌ شدن‌،زائيدن‌، ازالة‌ بكارت‌، حيض‌ و نفاس‌ و مشقات‌ بچه‌داري‌ نيست‌.ولي‌ بهشت‌ جايي‌ است‌ كه‌ هرآنچه‌ انسان‌ بخواهد برايش‌ مهيامي‌شود. پس‌ اگر شخصي‌ دوست‌ داشته‌ باشد داراي‌ بچه‌اي‌ باشد، به‌همان‌ شكلي‌ كه‌ اراده‌ كند، بدون‌ آبستني‌ و زايمان‌ ،برايش‌ آفريده‌مي‌شود همانگونه‌ كه‌ آدم‌ (ع) خلق‌ شد!.

حاج‌ ملاّ محمّد علي‌ يزدي‌ در نجف‌ همسايه‌اي‌ داشت‌ كه‌ دركودكي‌ باهم‌ نزد يك‌ معلم‌ درس‌ مي‌خواندند. ولي‌ آن‌ همسايه‌ وقتي‌بزرگ‌ شد، به‌ شغل‌ راهزني‌ مشغول‌ شد تا اينكه‌ مرد و او را درقبرستاني‌ نزديك‌ خانه‌ ملاي‌ يزدي‌ دفن‌ كردند. هنوز يكماه‌ نگذشته‌بود كه‌ حاجي‌ در خواب‌، همسايه‌ راهزن‌ را ديد كه‌ در حال‌ خوش‌وخرمي‌ قرار دارد. تعجب‌ كرد و از او ماجرايش‌ را پرسيد. او گفت‌:بعد از مردنم‌ تا ديروز بخاطر كارهاي‌ زشتم‌ در عذاب‌ بودم‌، ولي‌ديروز كه‌ همسر استاد اشرف‌ حداد فوت‌ كرد و او را در اين‌ قبرستان‌دفن‌ كردند، اباعبداللّه‌ (ع) سه‌ بار به‌ ديدن‌ او آمد ودر بار سوم‌دستور داد عذاب‌ را از اين‌ قبرستان‌ بردارند. لذا حال‌ ما از بدي‌ به‌خوبي‌ تغيير كرد!

ملاي‌ يزدي‌ بعد از بيدارشدن‌، به‌ سراغ‌ استاد آهنگر رفت‌ و بعداز پرس‌ و جو در مورد شخصيت‌ اين‌ زن‌، متوجه‌ شد كه‌ اين‌ زن‌ همه‌روزه‌ زيارت‌ عاشورا مي‌خوانده‌ است‌.

منابع‌ و مآخذ :

زن‌ در آئينه‌ جمال‌ وجلال‌ الهي‌ «آية‌ اللّه‌ جوادي‌ آملي‌»
بحار الانوار «علامة‌ مجلسي‌»
حجاب‌«ابوالاعلي‌ مودودي‌ »(ترجمه‌ نعمت‌ اللّه‌ شهراني‌)
زن‌ در اسلام‌ «عباسعلي‌ محمودي‌»
زن‌ وپيام‌ آوري‌ «مرتضي‌' فهيم‌ كرماني‌»
حضرت‌ خديجه‌ اسطوره‌ ايثار ومقاومت‌ «محمدي‌ اشتهاردي‌»
مجله‌ مبلّغان‌ شماره‌ (ع) و 8 و پيش‌ شماره‌ 2
سفينة‌ البحار ج‌2 «شيخ‌ عباس‌ قمي‌»
ره‌ توشه‌ راهيان‌ نور «شماره‌32»
فاطمة‌ زهراء‌ (س) سرور زنان‌ عالم‌«محمدتقي‌ صرفي‌»
بانوان‌ نمونه‌ عصر پيامبر (ص) و صحابه‌ «سعيد انصاري‌ وعبدالسلام‌ ندوي‌» با ترجمه‌ نذير احمد سلامي‌
گوهر خاندان‌ امامت‌ «عزيزاللّه‌ عطاردي‌»
مجله‌ مكتب‌ اسلام‌
چشم‌،نگاه‌ و...«محمدحسين‌ حق‌ جو»
مجله‌ پيام‌ زن‌ شماره‌ 68 آبان‌ 1376
چهرة‌ درخشان‌ قمربني‌ هاشم‌ (ع) «رباني‌ خلخالي‌»
مكارم‌ الاخلاق‌ «طبرسي‌»
معارف‌ ومعاريف‌ «سيدمصطفي‌ حسيني‌  دشتي‌»
مسئلة‌ حجاب‌ «استاد شهيد مطهري‌»

بخش دوم : درباره جوانان

جوانان‌ وبلوغ‌

درايّام‌ بلوغ‌ بطور طبيعي‌ دو صفت‌ مطبوع‌ و جذّاب‌ در جوانان‌ نورس‌بروز مي‌كند: يكي‌ شكفته‌ شدن‌ غريزة‌ جنسي‌ و ديگري‌ طراوت‌ وزيبائي‌ ايّام‌ جواني‌. گرچه‌ تمايل‌ جنسي‌ خود بتنهائي‌ عامل‌ مؤثّري‌براي‌ جلب‌ جنس‌ مخالف‌ و حفظ‌ نسل‌ بشر است‌، ولي‌ خداوند اين‌تمايل‌ آتشين‌ را با زيبائي‌ و جمال‌ دختران‌ و پسران‌ آراسته‌ و از اين‌ راه‌رغبت‌ آميزش‌ را در آنان‌ سوزان‌تر كرده‌ و ميل‌ پيوستگي‌ آنها را به‌يكديگر تشديد نموده‌ است‌.

امّا غريزة‌ جنسي‌!

آغاز بلوغ‌ جنسي‌ از موقعي‌ است‌ كه‌ غدد جنسي‌ از خواب‌ بيدارمي‌شوند و فعاليت‌ پنهاني‌ خود را با همكاري‌ ساير غدد داخلي‌ شروع‌مي‌كنند. هورمونهاي‌ جنسي‌ را در خون‌ مي‌ريزند و تحول‌ و انقلاب‌همه‌ جانبه‌اي‌ را در مزاج‌ آنان‌ بوجود مي‌آورند. در تمام‌ دوران‌ چندسالة‌ بلوغ‌، عوامل‌ فعّال‌ بلوغ‌ همچنان‌ بكار خود ادامه‌ مي‌دهند تانوجوان‌ تازه‌ بالغ‌ را به‌ رشد نهائي‌ و به‌ عاليترين‌ مدارج‌ قوّت‌ و شدّت‌جواني‌ برسانند و كلّية‌ مميّزات‌ يك‌ مرد يا يك‌ زن‌ كامل‌ را در وي‌ايجاد و مستقر نمايند.

اولين‌ نشانة‌ بلوغ‌، رشد سريع‌ بدن‌ مخصوصاً استخوانها است‌. ارتباط‌رشد استخوان‌ با هورمونهاي‌ جنسي‌ آنقدر زياد است‌ كه‌ مي‌شود باعكسبرداري‌ از استخوانها، تاريخ‌ شروع‌ بلوغ‌ جنسي‌ را پيش‌ بيني‌نمود. روئيدن‌ مو بر صورت‌ پسران‌ يكي‌ از نشانه‌هاي‌ بلوغ‌ آنان‌ است‌ولي‌ در دختران‌ بالغ‌، موي‌ نمي‌رويد و اين‌ خود يكي‌ از تفاوتهاي‌آشكار زن‌ و مرد است‌. بلوغ‌، عامل‌ نموّ سريع‌ استخوانها و عضلات‌ وكلية‌ اعضاء داخلي‌ است‌. بلوغ‌، كودكان‌ ضعيف‌ را به‌ رشد نهائي‌ بدن‌و كمال‌ نيرومندي‌ جسم‌ مي‌رساند وآنان‌ را در رديف‌ افراد بزرگ‌ وكامل‌ اجتماع‌ قرار مي‌دهد.

عوامل‌ انقلابي‌ بلوغ‌، نه‌ تنها بر روي‌ بدن‌ اثر مي‌گذارند و باعث‌ رشدسريع‌ و همه‌ جانبة‌ جسم‌ مي‌شوند بلكه‌ در روان‌ نوجوانان‌ نيز مؤثرند،افكار و اخلاق‌ آنان‌ را دگرگون‌ مي‌سازند و انقلاب‌ عميقي‌ در روحشان‌پديد مي‌آورند، بهمين‌ جهت‌ طرز فكر و خُلقيات‌ نوجوانان‌، با اطفال‌نابالغ‌ تفاوت‌ بسيار دارد. و براي‌ همين‌ است‌ كه‌ هيچگاه‌ بين‌خواجه‌ها، فلاسفه‌ و دانشمندان‌ بزرگ‌ پيدا نشده‌ است‌. در بين‌ غددِبدن‌، بيضه‌ها نفوذ و تأثير بيشتري‌ روي‌ قدرت‌ و حالت‌ روحي‌ انسان‌دارند! و معمولاً هنرمندان‌ و شعراي‌ بزرگ‌ و مقدسين‌ و فاتحين‌،تمايل‌ جنسي‌ شديدي‌ داشته‌اند! و اگر كسي‌ اين‌ غدد را از دست‌بدهد، دچار بحران‌ روحي‌ شده‌ و قسمتي‌ از فعاليتهاي‌ فكري‌ و حتّي‌حس‌ّ اخلاقي‌ خود را از دست‌ مي‌دهد.

غريزة‌ جنسي‌ مانند آتش‌ سوزاني‌ است‌ كه‌ از اعماق‌ وجود جوان‌ زبانه‌مي‌كشد و اگر از حدّ طبيعي‌ تجاوز نمايد و اگر بدرستي‌ مهار نشود،قادر است‌ ريشة‌ فضائل‌ اخلاقي‌، دين‌ و مذهب‌ و سعادت‌ انسان‌ رابخشكاند! عمل‌ اين‌ غريزه‌ آنقدر قوي‌ است‌ كه‌ در واقع‌ مركزتحريكات‌ مستقيم‌ براي‌ تمام‌ آرزوهاي‌ اعضاء مختلف‌ بدن‌ مي‌گردد.

بزرگترين‌ پرتگاهي‌ كه‌ در راه‌ زندگي‌ جوانان‌ وجود دارد و اغلب‌ باعث‌سقوط‌ آنان‌ مي‌شود، افراط‌ در اِعمال‌ بعضي‌ از غرائز و اِرضاء پاره‌اي‌از شهوات‌ نفساني‌ است‌. هدف‌ برنامه‌هاي‌ ديني‌ و علمي‌ در تربيت‌جوانان‌ اين‌ است‌ كه‌ آنان‌ را در عمل‌ به‌ غريزه‌ها هدايت‌ كرده‌ واز افراط‌و تفريط‌ بركنارشان‌ دارد. اگر غريزة‌ جنسي‌ محدود گردد و در جاي‌خود بكار برده‌ شود، با ساير تمايلات‌ انساني‌ اختلاف‌ و تضادّي‌نخواهد داشت‌ و جوانان‌ مي‌توانند با عمل‌ به‌ غريزه‌ جنسي‌، سايرتمايلات‌ طبيعي‌ و خواهشهاي‌ فطري‌ خود را ارضاء نمايند. ولي‌ درجائي‌ كه‌ كنترلي‌ بر اين‌ غريزه‌ نباشد و جوانان‌ بخواهند آن‌ را آزادانه‌ وبه‌ هر صورتي‌ كه‌ مايل‌ باشند عمل‌ كنند، ناسازگاري‌ بين‌ تمايلات‌شروع‌ مي‌شود و چون‌ غريزه‌ جنسي‌ از ساير تمايلات‌ قوي‌تر است‌،اين‌ نبرد به‌ پيروزي‌ غريزه‌ جنسي‌ و شكست‌ ساير تمايلات‌ فطري‌مي‌انجامد. تمايلات‌ فطري‌ مانند ميل‌ به‌ پاكدامني‌، راستي‌ و درستي‌،امانتداري‌ و وفاي‌ به‌ عهد كنار مي‌روند و فقط‌ اطفاء غريزه‌ جنسي‌ به‌صورت‌ هدف‌ در مي‌آيد. چيزي‌ كه‌ الا´ن‌ در دنياي‌ غرب‌ به‌ صورت‌يك‌ مسئله‌ طبيعي‌ و عادي‌ درآمده‌ است‌! دختران‌ و پسراني‌ كه‌ بندة‌شهوت‌ و اسير هواي‌ نفسند و در راه‌ جلب‌ لذّت‌ و ارضاي‌ غريزه‌جنسي‌ به‌ همة‌ پستي‌ها و نكبتها تن‌ مي‌دهند و سرانجام‌ در منجلاب‌فحشاء و بي‌عفّتي‌ سقوط‌ مي‌كنند. لذا اميرالمؤمنين‌ علي‌ (ع)مي‌فرمايد: بندة‌ شهوت‌، از غلام‌ زرخريد پَست‌تر است‌!

انحرافاتي‌ كه‌ احياناً دامنگير جواني‌ بشود را مي‌توان‌ يكي‌ از اقسام‌ زيردانست‌. استمناء و استشهاء، لواط‌ (درپسران‌)، مساحقه‌ (در دختران‌)،و زنا، كه‌ همة‌ اينها از نظر اسلام‌ حرام‌ و مجازات‌ دنيوي‌ و اخروي‌ دارد.امّا استمناء و استشهاء كه‌ دربعضي‌ نوجوانان‌ و جوانان‌ ديده‌ شده‌اولين‌ پلة‌ انحراف‌ جنسي‌ است‌، مخصوصاً اگر بصورت‌ عادت‌ واعتياد در بيايد. كساني‌ كه‌ به‌ اين‌ عمل‌ مبادرت‌ مي‌كنند از آثار بد وضرربار آن‌ نمي‌توانند رهايي‌ يابند. از جمله‌ آثار آن‌، ضعف‌ چشم‌ وبينائي‌، انزجار از ازدواج‌، خميدگي‌ پشت‌، يأس‌ روحي‌ و عوارض‌ديگر مي‌باشد.

راه‌ درمان‌ و يا مبتلا نشدن‌ به‌ اين‌ عمل‌ زشت‌ چند چيز است‌:تنهانبودن‌، زود ازدواج‌ كردن‌، در صورت‌ توانائي‌ روزه‌ گرفتن‌، فاصله‌گرفتن‌ از افراد مبتلا به‌ آن‌ و شركت‌ فعال‌ در نماز جماعت‌ و ارتباط‌ معنوي‌.

نقل‌ شده‌ كه‌ وقتي‌ به‌ اميرمؤمنان‌ (ع) خبر دادند جواني‌ استمناء كرده‌است‌، دستور دادند تا با چوب‌ ضربات‌ زيادي‌ بر پشت‌ِ دستهاي‌ او زدند.

امّا لواط‌ و يا همنجنس‌ بازي‌ كه‌ گناه‌ آن‌ عظيم‌ است‌، عوارض‌ زيادي‌ برجاي‌ مي‌گذارد كه‌ تا آخر عمر گريبان‌گير شخص‌ مي‌شود. اين‌ عمل‌منشأ قتل‌، هيجان‌، اضطرب‌ روحي‌، ديوانگي‌، خودكشي‌ و هزاران‌مفسدة‌ اخلاقي‌ است‌. سزاي‌ لواط‌ كننده‌ قتل‌ است‌ و اين‌ گونه‌اشخاص‌ اگر بدون‌ توبه‌ از دنيا بروند، با قوم‌ لوط‌ محشور مي‌شوند.

امّا مساحقه‌ كه‌ شايد در بين‌ بعضي‌ دختران‌ انجام‌ شود نيز آثار زيانبارهم‌ در اين‌ دنيا و هم‌ در آخرت‌ براي‌ فرد بر جا مي‌گذارد.

امام‌ صادق‌ (ع) مي‌فرمايد: در روز قيامت‌، زناني‌ را كه‌ با هم‌ مساحقه‌كرده‌اند، در حالي‌ كه‌ لباسهايي‌ از آتش‌ بر تن‌ و مقنعه‌اي‌ از آتش‌ بر سر، وعمودي‌ از آتش‌ در فرج‌ آنهاست‌، آورده‌ و وارد دوزخ‌ مي‌كنند!.

امّا زنا نيز بسيار مذموم‌ و داراي‌ عواقب‌ وخيمي‌ مي‌باشد، از جمله‌:

1ـ روز قيامت‌ زناكار را وارد جهنم‌ مي‌كنند و قطره‌اي‌ از عورتش‌مي‌چكد كه‌ از بوي‌ آن‌ تمام‌ اهل‌ جهنم‌ دچار ناراحتي‌ مي‌شوند!جهنميان‌ به‌ نگهبانان‌ جهنم‌ مي‌گويند: اين‌ بوي‌ بد مال‌ كيست‌ كه‌ مارااذيت‌ كرده‌ است‌؟ به‌ آنها گفته‌ مي‌شود اين‌ بوي‌ زناكاران‌ است‌.

پيغمبراكرم (ص) به‌ اميرمؤمنان‌ علي‌ (ع)فرمود:

«زنا داراي‌ سه‌ اثر بد دنيوي‌ و سه‌ اثر بد اخروي‌ است‌. اثرات‌ دنيوي‌زنا: رسواشدن‌، كوتاهي‌ عمر و قطع‌ روزي‌ (روزي‌ حلال‌) و اثرات‌اخروي‌: سختي‌ حساب‌، خشم‌ خداوند و ابدي‌ بودن‌ در جهنم‌ است‌».

داستان‌ بلعم‌ را كه‌ در قسمت‌ «زنان‌» آمده‌ بود مجدداً براي‌ اهميت‌ آن‌ذكر مي‌كنيم‌: «آمده‌ است‌ كه‌ وقتي‌ لشكر حضرت‌ موسي‌‌ (ع) به‌فرماندهي‌ يوشع‌ بن‌ نون‌‌ (ع) تصميم‌ به‌ تصرف‌ شام‌ را گرفتند. حاكم‌آن‌ ناحيه‌ از بلعم‌ باعورا، كه‌ دانشمندي‌ قلاّبي‌ بود درخواست‌ كرد كه‌راهي‌ براي‌ شكست‌ لشكر بني‌اسرائيل‌ به‌ او نشان‌ دهد. بلعم‌ به‌ آنان‌گفت‌ كه‌ تنها عامل‌ شكست‌ اين‌ لشكر زنا! است‌. شما زنان‌ هرزه‌ را به‌عنوان‌ خريد و فروش‌، ميان‌ لشكر بني‌اسرائيل‌ بفرستيد و به‌ آنها اجازه‌بدهيد كه‌ خود را در اختيار مردان‌ لشكر بگذارند.

دستور بلعم‌ اجرا شد و زنان‌ هرزه‌ در بين‌ لشكر يوشع‌ رفت‌ و آمدمي‌نمودند و به‌ فسق‌ و فجور با لشكريان‌ مشغول‌ شدند. طولي‌ نكشيدكه‌ در اثر اين‌ تماسهاي‌ نامشروع‌، مرضي‌ خطرناك‌ در بين‌ لشكريان‌پيدا شد و در فاصلة‌ چند روز هزاران‌ نفر را كشت‌! اين‌ وضع‌ ادامه‌داشت‌ تا اينكه‌ يكي‌ از افراد غيرتمند لشكر، نيزة‌ خود را بدست‌گرفت‌ و به‌ زن‌ و مردي‌ كه‌ درحال‌ زنا بودند، حمله‌ كرد و آنان‌ را كشت‌و اعلام‌ كرد هر كه‌ را در حال‌ عمل‌ نامشروع‌ بيابم‌، او را مي‌كشم‌!لشكريان‌ از ترس‌ جان‌، از زنان‌ مذكور فاصله‌ گرفتند و در نتيجه‌ آن‌مرض‌ مهلك‌ از ميان‌ رفت‌ و لشكر بني‌اسرائيل‌ توانست‌ شام‌ را فتح‌ وتصرف‌ كند.

عوامل‌ تحريك‌ جنسي

عواملي‌ است‌ كه‌ بلوغ‌ جنسي‌ را زودتر فراهم‌ مي‌كند و يا باعث‌ بيدارشدن‌ آن‌ و تحريك‌ آن‌ مي‌شود. از جمله‌ اين‌ عوامل‌:

الف‌: فضاي‌ منزل‌ «مشاهدة‌ عمل‌ زناشوئي‌ والدين‌، پوشش‌ نامناسب‌محارم‌ و...».

ب‌: لباس‌ «لباسهاي‌ چسبان‌ مخصوصاًشورت‌ و مايو».

ج‌: غذا «غذاها و ميوه‌هايي‌ چون‌ موز، پياز، سير، فلفل‌، شيريني‌،زعفران‌، وانيل‌ محرّك‌ مي‌باشند».

د: ديدني‌ها «فيلمها، عكسها و تصاوير شهوت‌ برانگيز و نگاه‌ به‌ جنس‌ مخالف‌».

ه: شنيدني‌هاي‌ محرّك‌ «شوخي‌ دو زوج‌، موسيقي‌هاي‌ محرك‌،صحبت‌ از مسائل‌ جنسي‌».

شناخت‌ جواني‌

باتوجه‌ به‌ اينكه‌ هر انسان‌ سالمي‌ داراي‌ دو نيروي‌ عظيم‌ عقل‌ واحساس‌ است‌، در جوانان‌ معمولاً احساسات‌ در كمال‌ قدرت‌ و نيرو،و عقل‌ در حال‌ ضعف‌ و ناتواني‌ است‌ (بغير از موارد استثنائي‌) لذامي‌بيني‌ تصميمات‌ و كارهايشان‌ گاهي‌ نامعقول‌ و نپخته‌ است‌ ومخصوصاً در حال‌ عصبانيت‌ كارهاي‌ ناروا و اعمال‌ خطرناك‌ انجام‌مي‌دهند. اينجاست‌ كه‌ جوان‌ سعادتمند كسي‌ است‌ كه‌ باتوجه‌ به‌ضعف‌ عقل‌ جواني‌، خود را بشناسد و در كارهاي‌ مهم‌ از نصيحت‌افراد عاقل‌ و خيرخواه‌ پيروي‌ نمايد و از برنامه‌ هاي‌ صحيح‌ تربيتي‌ وديني‌ تبعيت‌ كند.

يكي‌ از بيماريهاي‌ رواني‌ كه‌ در كمين‌ بعضي‌ از جوانان‌ است‌، بيماري‌جنون‌ جواني‌ است‌! اين‌ بيماري‌ به‌ چند صورت‌ بروز مي‌كند كه‌ يك‌قسم‌ آن‌ اختلالات‌ رواني‌ و بي‌نظمي‌هاي‌ فكري‌ است‌، كه‌ كم‌ و بيش‌ تمام‌جوانان‌ نوخاسته‌ گرفتار آن‌ هستند و اين‌ بيماري‌ همان‌ جنون‌خودنمائي‌ و تخيّلات‌ افسانه‌ايست‌. در اين‌ بيماري‌، شخص‌ اسيرتوهمّات‌ واهي‌ خود مي‌گردد، از واقعيت‌ هاي‌ زندگي‌ غافل‌ مي‌شود ومانند ديوانگان‌ به‌ اوهام‌ و تخيلّات‌ پناه‌ مي‌برد! و همواره‌ در خواب‌ وخيال‌ سير مي‌كند و زندگي‌ را از پشت‌ عينك‌ افكار بيهوده‌ و غيرواقعي‌ مي‌بيند. او از عقل‌ و منطق‌ گريزان‌ است‌ و عاشق‌ اوهام‌ وافسانه‌هاي‌ ناشدني‌! اينجاست‌ كه‌ گاهي‌ تحت‌ تأثير اين‌ اوهام‌ به‌ جرم‌و جنايت‌ دست‌ مي‌زند و كارهاي‌ وحشتناك‌ و خشن‌ و اعمال‌ جنون‌آميز از او صادر مي‌شود.مانند آن‌ دوجوان‌ هامبورگي‌ كه‌ براي‌ رسيدن‌به‌ پاية‌ «جيمس‌ دين‌»، با طناب‌ باريكي‌ خود را از طبقة‌ چهارم‌ساختماني‌ به‌ پائين‌ پرت‌ كردند!

تخيّلات‌ غير عقلائي‌ و تصورّات‌ ناسنجيدة‌ جوانان‌، گاه‌ آنچنان‌ آنان‌ رامسرور و خوشحال‌ مي‌كند كه‌ از خوشحالي‌ در پوست‌ نمي‌گنجند وبي‌اختيار قهقهه‌ مي‌زنند. و گاهي‌ چنان‌ غم‌زده‌ و مهمومشان‌ مي‌سازدكه‌ از اجتماع‌ گريزان‌ شده‌ و به‌ گوشه‌گيري‌ و انزوا پناهنده‌ مي‌شوند.اين‌ اختلالات‌ در كلمات‌ بزرگان‌ دين‌ آمده‌ و پيامبراكرم (ص) آن‌ راجنون‌ جواني‌ و امير مؤمنان‌ علي‌ (ع) آن‌ را مستي‌ جواني‌ تعبيرفرموده‌ است‌.

جوانان‌ در سال‌ اول‌ و دوم‌ بعد از بلوغ‌، دچار آشفتگي‌ روحي‌ وناموزوني‌هاي‌ شديد رواني‌ هستند تا جايي‌ كه‌ در پاره‌اي‌ ازبي‌نظمي‌ها رنگ‌ جنون‌ بخود مي‌گيرد! امّا هر چقدر از عمر جواني‌بيشتر مي‌گذرد و فاصلة‌ جوان‌ از دورة‌ بحران‌ بلوغ‌، افزايش‌ مي‌يابد،طوفان‌ احساسات‌ به‌ همان‌ نسبت‌ فروكش‌ مي‌كند و بي‌نظمي‌هاي‌رواني‌ تقليل‌ مي‌يابد و جوان‌ از نظر عقلي‌، پخته‌ مي‌شود و اخلاقش‌عادي‌ مي‌گردد. البته‌ اين‌ تغييرات‌ در افراد مختلف‌ است‌. زيرا افرادفقير و داراي‌ زندگاني‌ سخت‌، در حدود 18 سالگي‌ به‌ مرحلة‌ پختگي‌مي‌رسند ولي‌ افراد ثروتمند و مرفّه‌، در 22 يا23 سالگي‌ هنوز مردنشده‌اند! رشد عقلي‌ تا 35 الي‌ 40 ادامه‌ دارد و رشد جسمي‌ تا 26سالگي‌ به‌ نهايت‌ خود مي‌رسد. ولي‌ بلوغ‌ جنسي‌ و دايرة‌ شهوات‌ در32 سالگي‌ به‌ اوج‌ خود مي‌رسد. در اين‌ سن‌، هم‌ بقدر كافي‌ از شهوات‌سالهاي‌ جواني‌ در اوست‌ و هم‌ تجربة‌ وسيع‌ و فهم‌ پخته‌اي‌ در اختيار دارد.

امّا طراوت‌ و زيبائي‌ ايّام‌ جواني‌

تمايل‌ آدمي‌ به‌ زيبائي‌ و جمال‌ يكي‌ از خواهشهاي‌ فطري‌ بشر است‌ واحساس‌ لذّت‌ از مناظر زيبا، با سرشت‌ انسان‌ آميخته‌ شده‌ است‌.بهمين‌ جهت‌ تمام‌ طبقات‌ مردم‌ حتّي‌ ملل‌ و اقوام‌ دور از تمدن‌ شهري‌داراي‌ اين‌ احساس‌ طبيعي‌ هستند.

در دنياي‌ كنوني‌ مسئلة‌ زيبائي‌ مورد كمال‌ توجه‌ قرار گرفته‌ و تمام‌طبقات‌ مردم‌ به‌ زيبائيها ابراز علاقه‌ مي‌كنند و علم‌ و پيشرفت‌ درخدمت‌ اين‌ مسئله‌ قرار گرفته‌ و آخرين‌ دستاوردهاي‌ علمي‌ را براي‌زيبا كردن‌ بكار مي‌گيرند.

مردم‌ علاقه‌ دارند همه‌ جا و همه‌ چيز زيبا باشد. در خانة‌ آراسته‌زندگي‌ كنند، لباس‌ زيبا و شيك‌ بپوشند، صورت‌ و موهاي‌ خود رابيارايند، روي‌ مبل‌ قشنگ‌ بنشينند، سوار ماشين‌ زيبا بشوند، حياط‌منزل‌ و اطاق‌ پذيرائي‌، غرق‌ گلهاي‌ قشنگ‌ باشد، و خلاصه‌ امروزه‌پولهائي‌ را كه‌ مردم‌ خرج‌ قشنگ‌ كردن‌ خود و زندگي‌ خود مي‌كنند اگراز مصارف‌ ضروري‌ بيشتر نباشد، كمتر نيست‌!

آئين‌ اسلام‌ كه‌ برنامة‌ جامع‌ سعادت‌ و كاميابي‌ بشر است‌، به‌ موضوع‌جمال‌ و زيبائي‌ توجه‌ مخصوصي‌ دارد. اسلام‌ در ضمن‌ پرورش‌ كلية‌تمايلات‌ فطري‌ بشر، عاطفة‌ جمال‌ دوستي‌ مردم‌ را نيز مورد حمايت‌و تربيت‌ قرار داده‌ و استفاده‌ از زيبائيهاي‌ طبيعي‌ و مصنوعي‌ را به‌پيروان‌ خود اكيداً توصيه‌ كرده‌ است‌.

قرآن‌ در آيات‌ مختلف‌ اين‌ مطلب‌ را ذكر نموده‌ است‌. از جمله‌ در آية‌ 7سورة‌ 18 «اِنّ'ا جَعَلْن'ا م'ا عَلَي‌ الاَْرْض‌ِ زينَة‌ً لَه'ا» يعني‌ : ما موجودات‌ روي‌زمين‌ را زينت‌ و جمال‌ زمين‌ قرار داديم‌.

و در آية‌ 7 سورة‌ 50 مي‌فرمايد: «اَفَلَم‌ْ يَنْظُرُوا اِلَي‌ السَّم'اءِ فَوْقَهُم‌ كَيْف‌َبَنَيْن'اه'ا وَ زَيَّنّ'اه'ا» يعني‌: آيا به‌ آسمان‌ بالاي‌ سرشان‌ نگاه‌ نمي‌كنند كه‌چگونه‌ آن‌ را ساخته‌ايم‌ و آن‌ را زيبا نموده‌ايم‌؟

و در آية‌ سورة‌ اعراف‌ مي‌فرمايد: «قُل‌ْ مَن‌ْ حَرَّم‌َ زينَة‌َ اللّ'ه‌ِ الَّتي‌ اَخْرَج‌َلِعِب'ادِه‌» بگو چه‌ كسي‌ زينتهائي‌ را كه‌ خدا براي‌ بندگانش‌ قرار داده‌،حرام‌ نموده‌ است‌؟

پيامبران‌ خدا عموماً زيبا و عاري‌ از هرگونه‌ نقص‌ بدني‌ بوده‌اند.صورت‌ زيبا و چهرة‌ جذّاب‌ يوسف‌ صدّيق‌ (ع) يكي‌ از امتيازات‌ آن‌پيامبر محسوب‌ مي‌شد.

پيشواي‌ عاليقدر اسلام‌ حضرت‌ محمّد (ص) علاوه‌ بر زيبائي‌رخسار، گيرندگي‌ و ملاحت‌ مخصوصي‌ داشت‌.

اميرالمؤمنين‌ علي‌‌ (ع) نيز زيبا بود، چنانچه‌ در بارة‌ او آمده‌ است‌:روزي‌ علي‌ّ‌ (ع) نزد پيامبر رفت‌. قيافة‌ جذّاب‌ و صورت‌ زيبايش‌بقدري‌ جلوه‌ داشت‌ كه‌ پيامبر فرمود: چنين‌ پنداشتم‌ كه‌ ماه‌ شب‌چهارده‌ بمن‌ نزديك‌ شده‌ است‌.

اين‌ مقدمه‌اي‌ بود تا گفته‌ شود يكي‌ از آثار بلوغ‌، بوجود آمدن‌ زيبائي‌طبيعي‌ در جوانان‌ از يكطرف‌ و از طرفي‌ ميل‌ به‌ خودآرائي‌ و زينت‌نمودن‌ است‌. بطوري‌ كه‌ گاهي‌ اين‌ حس‌ به‌ افراط‌ كشيده‌ شده‌ و دربعضي‌ از دختران‌ منجر به‌ يك‌ نوع‌ بت‌پرستي‌ براي‌ بدن‌ و هنرمي‌گردد. اينجاست‌ كه‌ بايد معياري‌ براي‌ ارضاي‌ اين‌ حس‌ وجودداشته‌ باشد تا از هرگونه‌ افراط‌ و تفريط‌ جلوگيري‌ نمايد. اسلام‌ از راه‌پاكيزگي‌ بدن‌، مسواك‌ دندانها، معطّربودن‌، رنگين‌ كردن‌ و روغن‌ زدن‌مو، لباس‌ زيبا پوشيدن‌ و كارهائي‌ نظير اينها، حس‌ّ خود آرائي‌ جوان‌ رابه‌ راه‌ صحيح‌ و بي‌خطر هدايت‌ نموده‌ و بر جلوه‌ و جمال‌ آنان‌ افزوده‌ است‌.

تجمّل‌ پرستي‌ و زياده‌روي‌ در زينت‌ و خودآرائي‌، عوارض‌ نامطلوبي‌در بر دارد و ممكن‌ است‌ دختران‌ و پسران‌ را به‌ راههاي‌ غلط‌ سوق‌دهد و ماية‌ تيره‌روزي‌ و بدبختي‌ آنان‌ گردد.

از جمله‌ عوارض‌ نامطلوب‌ آن‌، پيدا شدن‌ وسواس‌ و اختلالات‌روحي‌، پيدا شدن‌ خوي‌ رياكاري‌ و خودپرستي‌، صرف‌ شدن‌ مقاديرزيادي‌ از عمر گرانقيمت‌ در اين‌ كار، فاصلة‌ زياد بين‌ ظاهر و باطن‌اشخاص‌ و غيره‌ مي‌گردد.

البته‌ اسلام‌ به‌ زيبائي‌ باطني‌ هم‌ اهميت‌ داده‌ و آن‌ را يكي‌ از اركان‌اساسي‌ زيبائي‌ بشر مي‌داند. به‌ عبارت‌ ديگر، زيبائي‌ كامل‌ و جامع‌براي‌ انسان‌ عبارت‌ از اين‌ است‌ كه‌ سيماي‌ جسم‌ و جان‌ و شكل‌ وصورت‌ و معني‌ هر دو زيبا باشند. جمال‌ طبيعي‌ و تجمّل‌ مصنوعي‌،ظاهر را زيبا مي‌كند ولي‌ علم‌ و اخلاق‌ كه‌ عالي‌ترين‌ زينت‌ ودرخشانترين‌ زيور اختصاصي‌ انسان‌ است‌ به‌ آدمي‌ زيبائي‌ روحاني‌ وجمال‌ معنوي‌ عطا مي‌نمايد.

امام‌ عسگري‌ (ع) فرمود: زيبائي‌ صورت‌، جمال‌ ظاهري‌ است‌ وزيبائي‌ عقل‌، جمال‌ باطني‌ است‌.

خوشبختانه‌ در دوران‌ جواني‌، ميل‌ به‌ جمال‌ روحاني‌ و صفات‌ خوب‌اخلاقي‌ در باطن‌ جوانان‌ بيدار مي‌گردد و علاقه‌ به‌ زيبائي‌ معنوي‌، درضميرشان‌ شكفته‌ مي‌شود. جوانان‌ بطور طبيعي‌ به‌ جوانمردي‌ وفتوّت‌ تمايل‌ پيدا مي‌نمايند و فطرتاًبه‌ فضائل‌ اخلاقي‌ و صفاتي‌ مانندراستگوئي‌، فداكاري‌ و ايثار، عزّت‌ نفس‌، اداء امانت‌ و نظائر آنها علاقه‌پيدا كرده‌ و از صفات‌ بدي‌ مانند دروغگوئي‌، خيانت‌، عهد شكني‌،نادرستي‌ و غيره‌ متنفرند.

جوانان‌ در رابطه‌ با صفات‌ اخلاقي‌ سه‌ دسته‌اند:

اول‌: جواني‌ كه‌ داراي‌ سجاياي‌ اخلاقي‌ و صفات‌ انساني‌ است‌،جواني‌ كه‌ پاكدل‌ و با ايمان‌، راستگو و درستكار، خدمتگذار و باوفا،امين‌ و خيرخواه‌ و خلاصه‌ داراي‌ صفات‌ پسنديده‌ است‌، در جامعه‌محبوبيت‌ دارد. او واجد زيبائي‌ ظاهري‌ و جمال‌ معنوي‌ است‌ وهمواره‌ مورد علاقه‌ و احترام‌ مردم‌ خواهد بود. چنين‌ جواني‌ مانندشاخ‌ گل‌ معطّري‌ است‌ كه‌ علاوه‌ بر طراوت‌ و جمال‌ طبيعي‌، داراي‌بوي‌ مطبوع‌ و شامّه‌نوازي‌ است‌.

دوم‌: جواني‌ است‌ كه‌ داراي‌ صفات‌ خوب‌ اخلاقي‌ نيست‌ ولي‌ به‌صفات‌ بد هم‌ آلوده‌ نشده‌ است‌. اگر خيرش‌ به‌ مردم‌ نمي‌رسد، شرّي‌هم‌ ندارد. اگر از بينوايان‌ دستگيري‌ نمي‌كند، به‌ آنان‌ آزار هم‌نمي‌رساند. اين‌ گروه‌ هم‌ تا اندازه‌اي‌ محبوب‌ جامعه‌ هستند زيرا به‌مردم‌ آسيبي‌ نمي‌رسانند و جامعه‌ از شرّ آنان‌ در امان‌ است‌.

سوم‌: جواني‌ است‌ كه‌ آلوده‌ به‌ صفات‌ ناپسند است‌! اخلاقش‌ فاسد ومردم‌ از رفتار و گفتارش‌ در عذاب‌ هستند! او هر چقدر زيبائي‌ ظاهري‌هم‌ داشته‌ باشد و مو و صورت‌ و لباس‌ خود را بيارايد، باز هم‌ موردتنفر جامعه‌ است‌! زيرا جمال‌ ظاهري‌ نمي‌تواند عيوب‌ باطني‌ او رابپوشاند. مانند جوان‌ زيبائي‌ كه‌ مثلاً كودكي‌ را به‌ قتل‌ برساند! در اين‌هنگام‌ سيل‌ خشم‌ و تنفر مردم‌ متوجه‌ او مي‌شود و مردم‌ هرگاه‌ او رامي‌بينند و يا عكسش‌ را در روزنامه‌ها مشاهده‌ مي‌نمايند، نه‌ تنها ازقيافة‌ زيباي‌ او مسرور و خوشحال‌ نمي‌شوند بلكه‌ برعكس‌ انزجارشان‌بيشتر مي‌شود و اگر دستشان‌ به‌ او برسد معلوم‌ نيست‌ چه‌ بلائي‌ سر او بياورند!

اينجاست‌ كه‌ بايد ببينيم‌ چه‌ بايد بكنيم‌ تا جوان‌ سعادتمند باشيم‌؟براي‌ آنكه‌ جوانان‌ به‌ سجاياي‌ اخلاقي‌ متخلّق‌ شوند و از زيبائي‌روحاني‌ برخوردار گردند، براي‌ آنكه‌ جوانان‌ گرفتار فساد اخلاق‌نشوند و سرانجام‌ مطرود جامعه‌ نگردند، بايد خودشان‌ و همچنين‌مربيّانشان‌ همواره‌ متوجّه‌ وظائف‌ خويش‌ باشند.

جوانان‌ بايد خود را بشناسند و در خاطر داشته‌ باشند كه‌ ايّام‌ كودكي‌ راپشت‌ سر گذارده‌ و اينك‌ خود داراي‌ استقلال‌ و مسئوليت‌ شخصي‌هستند، بايد بدانند كه‌ اكنون‌ قسمت‌ اعظم‌ خوشبختي‌ و بدبختي‌ آنان‌در اختيار خودشان‌ قرار گرفته‌ است‌.

آنان‌ بايد بدانند كه‌ باشركت‌ در مجالس‌ گناه‌ و معاشرت‌ با افراد آلوده‌ وناپاك‌، موجبات‌ تيره‌ روزي‌ و بدبختي‌ خود را فراهم‌ مي‌آورند وخويشتن‌ را به‌ فساد اخلاق‌ كه‌ باعث‌ بدنامي‌ و نفرت‌ اجتماعي‌ است‌،آلوده‌ مي‌نمايند.

جوانان‌ و تقليد

حس‌ّ تقليد يكي‌ از تمايلات‌ طبيعي‌ است‌ كه‌ درتمام‌ افراد بشر درسنين‌ مختلف‌ وجود دارد و درنسل‌ جوان‌ شديدتر است‌.

آدمي‌ ميتواند بوسيلة‌ تقليد، از تجربيات‌ علمي‌ و عملي‌ ديگران‌استفاده‌ كند و راهي‌ را كه‌ گذشتگان‌ پيموده‌ و به‌ نتيجه‌ رسيده‌اند رابپيمايد و به‌ اهداف‌ خود با زحمت‌ كمتر و سرعت‌ بيشتر دست‌ پيدانمايد. نوجوانان‌ براي‌ ساختن‌ شخصيت‌ خويش‌ و برگزيدن‌ صفات‌لازم‌، از ديگران‌ تقليد مي‌كنند و روش‌ آنان‌ را برنامة‌ كار خود قرارمي‌دهند. باتوجه‌ به‌ اينكه‌ تمايل‌ خودنمائي‌ و تشخص‌ّ طلبي‌ درنوجوانان‌ شديد است‌، كوشش‌ مي‌كنند تا جائي‌ كه‌ ميسّر است‌ ازمردان‌ مشهور و ممتاز پيروي‌ نمايند و صفات‌ آنان‌ را الگوي‌ شخصيت‌سازي‌ خود قرار دهند، به‌ اين‌ اميد كه‌ هر چه‌ زودتر و بيشتر شهرت‌ وافتخاري‌ كسب‌ نمايند و مورد توجه‌ عموم‌ قرار گيرند.

گاهي‌ دراين‌ خصوص‌ از قهرمانان‌ ورزشي‌ تقليد مي‌كنند. گاه‌ ازستارگان‌ سينما تقليد مي‌كنند و كارهاي‌ ساختگي‌ و غير واقعي‌ آنان‌ رابرنامة‌ زندگي‌ خود قرار مي‌دهند. مانند آنان‌ راه‌ مي‌روند، حرف‌مي‌زنند، لباس‌ مي‌پوشند، نگاه‌ مي‌كنند، مي‌خندند، معاشقه‌ مي‌كنندو صورت‌ و موي‌ خود را مي‌آرايند و خلاصه‌ بجاي‌ اينكه‌ شخصيت‌خويش‌ را براساس‌ سجاياي‌ اخلاقي‌ و صفات‌ انساني‌ پي‌ريزي‌ كنند وخود را انسان‌ لايقي‌ بسازند، از اين‌ ستاره‌ ها و الگوها تقليد كرده‌ ورفتار آنان‌ را برنامة‌ كار خود قرار مي‌دهند و به‌ اين‌ واسطه‌ بزرگترين‌ضربه‌ را به‌ شخصيت‌ معنوي‌ خود مي‌زنند.

اينجاست‌ كه‌ خطراتي‌ جوانان‌ را تهديد مي‌كند و چه‌ بسا تقليدهاي‌نابجا باعث‌ شده‌ كه‌ از مسير پاكي‌ و فضيلت‌ منحرف‌ گشته‌ و براي‌ارضاء حس‌ّ برتري‌ جوئي‌، مرتكب‌ گناهان‌ بزرگ‌ شده‌اند و براي‌هميشه‌ موجبات‌ تيره‌روزي‌ و بدبختي‌ خود را فراهم‌ آورده‌اند.

«مادري‌ در لبنان‌ به‌ دادگاه‌ مراجعه‌ و از پسرش‌ شكايت‌ كرد. و اظهارنمود كه‌ پسر دوازده‌ سالة‌ او مرتب‌ از مدرسه‌ فرار مي‌كند و بي‌حساب‌پول‌ خرج‌ مي‌نمايد و او نمي‌ داند اين‌ پولها از كجا آمده‌ است‌. پس‌ ازتحقيقاتي‌ كه‌ از «عدنان‌» شد، او اعتراف‌ نمود كه‌ ابتدا فن‌ّ سرقت‌ را ازمشاهدة‌ فيلمها ياد گرفته‌ و تاكنون‌ مرتكب‌ 27 فقره‌ سرقت‌ شده‌ است‌.ازجمله‌ هفت‌ دستگاه‌ دوچرخه‌ را دزديده‌ و فروخته‌ است‌.»

«در زمان‌ حكومت‌ طاغوت‌ عده‌اي‌ نوجوان‌ كه‌ برخي‌ دانش‌آموزبودند و باند سرقت‌ اتومبيل‌ را اداره‌ مي‌كردند، دستگيرشدند. سن‌ّ اين‌گروه‌ بين‌ 16 تا 20 سال‌ بود. بيشتر آنان‌ در بازجوئي‌ در مورد انگيزه‌اين‌ كار مي‌گفتند: ما خودمان‌ هم‌ نمي‌دانيم‌ چرا به‌ اينكار دست‌ زديم‌امّا هرچه‌ بود از سرقت‌ ماشين‌ مخصوصاًكارهاي‌ قهرماني‌ اين‌ سرقتهالذت‌ مي‌برديم‌».

خلق‌ را تقليدشان‌ بر باد داد!

تقليد است‌ كه‌ باعث‌ بسياري‌ از كارهاي‌ خلاف‌ مي‌شود و مخصوصاًدر مورد نوجوانان‌ و جوانان‌. در همين‌ كشور خودمان‌ تقليد از فيلمها وهنرپيشه‌ها چه‌ آثار زيانباري‌ كه‌ به‌ بار نياورده‌ است‌!

اگر عده‌اي‌ از نوجوانان‌ ما سيگار مي‌كشند، نتيجة‌ تقليد ناصحيح‌است‌. اگر گروهي‌ به‌ مشروبات‌ الكلي‌ روي‌ مي‌آورند باز هم‌ نتيجة‌ تقليد است‌.

اگر عده‌اي‌ از دختران‌ از حجاب‌ و عفت‌ زنانه‌ گريزان‌ هستند اين‌ هم‌نتيجة‌ تقليد است‌. و اگر اعتياد و روابط‌ نامشروع‌ و استفاده‌ از انواع‌لباسهاي‌ باصطلاح‌ رَپي‌ در بين‌ بعضي‌ از جوانان‌ ما وجود دارد، اين‌هم‌ به‌ تقليد برمي‌گردد.

تقليد صحيح‌ آنست‌ كه‌ از كارهاي‌ خوب‌ ديگران‌ درس‌ بگيريم‌ وكارهاي‌ بد ديگران‌ را بخودشان‌ واگذار نمائيم‌.

دربارة‌ تقليد بايد دونكته‌ مورد توجه‌ قرارگيرد:

اول‌ آنكه‌ از افراد منحرف‌ و گناهكار تقليد نشود، زيرا گناهكاران‌ دير وزود دچار شكست‌ و بي‌آبروئي‌ مي‌شوند.

دوم‌ آنكه‌ بدانند كه‌ ساختمان‌ طبيعي‌ و استعدادهاي‌ افراد با هم‌تفاوت‌ دارد. خدا انسانها را مختلف‌ آفريده‌ و هر انساني‌ براي‌ انجام‌ كارمناسب‌ با ساختمان‌ خود آمادگي‌ بيشتري‌ دارد.

جوانان‌ و اعتياد:

از عوامل‌ انحراف‌ و موانع‌ زندگي‌ سالم‌، اعتياد به‌ انواع‌ مواد مخدّراست‌. در زمان‌ كنوني‌ به‌ دلائل‌ مختلف‌ از جمله‌ همسايگي‌ باكشورهائي‌ مانند افغانستان‌ و پاكستان‌، پل‌ ارتباطي‌ بودن‌ ايران‌ براي‌صادرات‌ مواد مخدر به‌ دنيا، كشور ما را دچار اين‌ مرض‌ سخت‌ وخطرناك‌ و اين‌ مشكل‌ و معضل‌ بزرگ‌ نموده‌ است‌. شايد بيش‌ از دوميليون‌ نفر از هموطنان‌ ما يا به‌ صورت‌ اعتياد و يا تفريحي‌ و تفنّني‌ ازمواد مخدر استفاده‌ مي‌نمايند. چه‌ جواناني‌ كه‌ در راه‌ استفاده‌ و ياقاچاق‌ مواد مخدر جان‌ خود را از دست‌ داده‌اند. و چه‌ جواناني‌ كه‌بخاطر اعتياد به‌ انواع‌ گناهان‌ و تخلفات‌ آلوده‌ شده‌ و از سرقت‌ گرفته‌ تاقتل‌ و تجاوز و غيره‌ را مرتكب‌ مي‌شوند.

اعتياد پلّه‌اي‌ است‌ كه‌ با آن‌، انجام‌ بسياري‌ از خلافها و ناهنجاريها،شدني‌ شده‌ است‌. عوامل‌ اعتياد را چند چيز شمرده‌اند:

رفيق‌ : شصت‌ درصد معتادين‌ از طريق‌ رفيق‌ ناباب‌ آلودگي‌ پيداكرده‌اند. اينجاست‌ كه‌ جوان‌ سالم‌ بايد در مسئلة‌ رفاقت‌، هشدارهاي‌اسلام‌ و بزرگان‌ و افراد دلسوز را گوش‌ كند تا به‌ دام‌ اين‌ نارفيقان‌ نيفتد.

ناراحتي‌ هاي‌ عاطفي‌:چهارده‌ درصد از معتادين‌ باين‌ علت‌ معتاد شده‌اند.

كنجكاوي‌: هشت‌ در صد بخاطر كنجكاوي‌ معتاد شده‌اند.

لذت‌ جويي‌: شش‌ درصد بخاطر لذت‌ از استفادة‌ مواد مخدر آلوده‌ شده‌اند.

تسكين‌ درد: پنج‌ درصد براي‌ نجات‌ از درد جسمي‌ معتاد شده‌ اند.

فاميل‌ معتاد: چهار درصد از فاميل‌ معتاد خود اعتياد را فرا گرفته‌اند.

انواع‌ مواد مخدّر:

1ـ مواد سستي‌زا مانند ترياك‌، مُرفين‌، هروئين‌ و كُدئين‌.

2ـ مواد توان‌افزا مانند كوكائين‌، ناس‌ و كراتم‌.

3ـ مواد توهم‌افزا مانند حشيش‌، ماري‌ جوانا، ال‌ اس‌ دي‌ و غيره‌.

مراحل‌ اعتياد به‌ مواد مخدّر:

الف‌: آشنايي‌ با مواد مخدّر : در اين‌ مرحله‌ فرد در اثر معاشرت‌ بادوستان‌ ناباب‌ و تشويق‌ آنان‌، كنجكاوي‌ و احساس‌ غروري‌ كه‌ در برابراين‌ دوستان‌ در خود مي‌بيند، با مواد مخدّر آشنا مي‌شود و به‌ مرورزمان‌ به‌ اين‌ مواد وابستگي‌ پيدا مي‌نمايد.

ب‌ ـ ترديد و دودلي‌: در اين‌ مرحله‌ فرد پس‌ از اينكه‌ مدت‌ زماني‌ رابطور نامرتب‌ از ماده‌ مخدّر استفاده‌ مي‌كند، بطور ناخودآگاه‌ باخويشتن‌ وارد جنگ‌ و ستيز شده‌ كه‌ چه‌ كنم‌ تا نجات‌ يايم‌؟ ولي‌باتوجه‌ به‌ وابستگي‌ جسمي‌ و رواني‌ به‌ مواد، خود را ناتوان‌ از ترك‌مي‌بيند و در نتيجه‌ ميل‌ به‌ افزايش‌ مواد كه‌ در آن‌ تدريجاً بدن‌ به‌ مقدارمعيني‌ از آن‌ خو مي‌گيرد، در او ايجاد مي‌شود.

ج‌ـ اعتياد: در اين‌ مرحله‌، فرد بعد از شك‌ و ترديد و احتمالاً مدتي‌ترك‌ كردن‌، به‌ اعتياد قطعي‌ كشيده‌ مي‌شود! و با مصرف‌ مواداعتيادآور، بسرعت‌ سلامت‌ جسمي‌ و رواني‌ خود را آلوده‌ مي‌كند.اعتياد به‌ ترياك‌ با مصرف‌ يك‌ ماه‌ و اعتياد به‌ هروئين‌ بسرعت‌ انجام‌ مي‌شود.

عوارض‌ و ضايعات‌ اعتياد:

1ـ فردي‌ و جسماني‌: از جمله‌ عوارض‌ آن‌، بيماريهاي‌ جسماني‌،دردهاي‌ عضلاني‌، يبوست‌، تغيير در مردمك‌ چشم‌، اختلال‌ دردستگاه‌ گوارش‌، خشكي‌ دهان‌، خارش‌ بدن‌، تشنج‌، گرفتگي‌ صدا،احساس‌ خستگي‌، فساد دندان‌ و بوي‌ بد دهان‌، عفونت‌ كبد و ريه‌ كه‌گاهي‌ به‌ مرگ‌ مي‌انجامد.

2- عوارض‌ رواني‌: اختلال‌ در سازگاري‌ رواني‌ فرد، ضعف‌ عصبي‌،سلب‌ اراده‌ و ابتكار، حالت‌ جنگ‌ و ستيز با خود، پيدايش‌ انحرافات‌اخلاقي‌، اضطراب‌ و بي‌قراري‌، عدم‌ اعتماد به‌ نفس‌، ترس‌ دائمي‌ وصدها مشكل‌ روحي‌ و رواني‌ و عاطفي‌ ديگر.

3- عوارض‌ اجتماعي‌: نداشتن‌ علاقه‌ به‌ فعاليتهاي‌ اجتماعي‌،بي‌نظمي‌ خانوادگي‌، قانون‌ شكني‌، جرم‌ و جنايت‌، ترك‌ محل‌ كار وتحصيل‌، معتاد نمودن‌ ديگران‌، فروپاشي‌ نظام‌ خانواده‌، نابودي‌فرزندان‌ وانحراف‌ آنان‌ و...

4ـ جنبة‌ اقتصادي‌: معتاد به‌ دليل‌ عدم‌ اشتغال‌ و عدم‌ بازدهي‌ و انگل‌بودن‌، ضايعات‌ اقتصادي‌ بزرگي‌ براي‌ كشور ايجاد مي‌نمايد. عدم‌احساس‌ مسئوليت‌ درتأمين‌ مخارج‌ خانواده‌، تهية‌ هزينه‌ اعتياد از راه‌نامشروع‌ و اشتغال‌ به‌ انواع‌ بزهكاري‌ و دهها عوارض‌ ديگر.

5ـ جنبة‌ سياسي‌: افراد معتاد به‌ علت‌ بي‌ تفاوتي‌ نسبت‌ به‌ همه‌ چيز،مشاركتي‌ در فعاليتهاي‌ سياسي‌ و اجتماعي‌ درمواقع‌ لزوم‌ ندارند. ومعمولاً غارتگران‌ و مفسدين‌ از آنها به‌ عنوان‌ عاملان‌ جنايت‌، قتل‌ وتوطئه‌هاي‌ سياسي‌ و غير سياسي‌، استفاده‌ مي‌كنند.

سيگار چراغ‌ سبزي‌ براي‌ ساير مواد مخدّر!

در دود سيگار بيش‌ از چهار هزار نوع‌ مادة‌ سمّي‌ وجود دارد كه‌تعدادي‌ از آنها سرطان‌زا مي‌باشند. وقتي‌ اين‌ مواد سرطان‌ زا از دهان‌وارد ناي‌ مي‌شوند، تغييرات‌ سرطاني‌ را درآن‌ محل‌ ايجاد مي‌كنند و ازآنجايي‌ كه‌ در نُسَج‌ ريه‌، اعصاب‌ حسّي‌ نيست‌، افراد سيگاري‌ ازمراحل‌ رشد سرطان‌ در ششهاي‌ خود اطلاعي‌ ندارند.

اين‌ تكثير سلولهاي‌ سرطاني‌ در طي‌ ساليان‌ متمادي‌ كه‌ فرد به‌استعمال‌ دخانيّات‌ پرداخته‌ است‌، ادامه‌ مي‌يابد تا اينكه‌ بتدريج‌ مبتلابه‌ كاهش‌ وزن‌، خلط‌ خوني‌، بي‌اشتهايي‌، سرفه‌، تنگي‌ نفس‌، دردهاي‌قفسة‌ سينه‌ و خشونت‌ صدا مي‌گردد، كه‌ متأسفانه‌ از اين‌ لحظه‌ تا مرگ‌فاصلة‌ بسيار كمي‌ است‌!

در مردان‌ سيگاري‌ عوارضي‌ چون‌ عقيمي‌، كاهش‌ ميل‌ جنسي‌، وناهنجاريهايي‌ براي‌ فرزندان‌ از جمله‌ لب‌ شكري‌، سرطان‌ خون‌ وسرطان‌ مغز در اثر سيگار ايجاد مي‌شود.

در زنان‌ سيگاري‌، دردهاي‌ عضلاني‌، دردهاي‌ استخواني‌، خستگي‌،ضعف‌ بدن‌ و بي‌اشتهايي‌ فراوان‌ ديده‌ مي‌شود.

آيا معتاد مجرم‌ است‌ يا بيمار؟

جرم‌ معتاد اين‌ است‌ كه‌ مقدمات‌ اعتياد را براي‌ خود فراهم‌ ساخته‌است‌. ولي‌ وقتي‌ اعتياد آمد، ديگر فرد معتاد مجرم‌ نيست‌. زيرا كشش‌و عادت‌ به‌ مواد چنان‌ در روح‌ و جسم‌ او وجود دارد كه‌ نمي‌تواند به‌آساني‌ دست‌ از اعتياد بردارد. بنابر اين‌ بايد گفت‌ كه‌ فرد معتاد،بيماري‌ است‌ كه‌ خود در بيمار شدنش‌ نقش‌ داشته‌ است‌. اگر اين‌معني‌ و مفهوم‌ در بين‌ مردم‌ و مسئولين‌ كشور ما جا بيفتد، شايد بتوان‌با تدابيري‌ اين‌ بيماران‌ را درمان‌ نمود و از سرايت‌ اين‌ مرض‌ به‌ بقيه‌جلوگيري‌ كرد.

جوانان‌ و ازدواج‌

ايمن‌ترين‌ راه‌ براي‌ دوري‌ و مصونيت‌ از انحرافات‌، ازدواج‌ مي‌باشد.ازدواج‌ آثار خير و پربركتي‌ دارد از جمله‌:

1ـ حفظ‌ دين‌: «رسولخدا (ص) فرمود: كسي‌ كه‌ ازدواج‌ بكند نصف‌دين‌ خود را خريده‌ است‌».

2ـ باعث‌ پاكدامني‌ وعفت‌: رسولخدا (ص): ازدواج‌ بيش‌ از هرچيزديگري‌ موجب‌ چشم‌پوشي‌ ازگناهان‌ و موجب‌ پاكدامني‌ مي‌شود.

3ـ موجب‌ بقاء نسل‌ حلال‌ است‌: رسولخدا (ص): ازدواج‌ كنيد تانسلتان‌ زياد شود كه‌ من‌ در روز جزا از زيادي‌ امّتم‌ و لو به‌ طفل‌ سقط‌شده‌، افتخار مي‌كنم‌.

4ـ عامل‌ آرامش‌ رواني‌ زن‌ و مرد.

5ـ نجات‌ از جهنّم‌: رسولخدا (ص) فرمود: اكثر اهل‌ جهنم‌ از عذب‌ها(مجردها) هستند!

پيوند زناشوئي‌ و رابطة‌ قانوني‌ زنان‌ و مردان‌، از نظر روايات‌، داراي‌ثمرات‌ و فوائد مهمّي‌ است‌ از جمله‌ در جلد 103 بحار الانوار اين‌روايات‌ آمده‌ است‌:

رسولخدا (ص): يكي‌ از مواقعي‌ كه‌ درهاي‌ آسمان‌ براي‌ رحمت‌ بازمي‌شود، موقع‌ ازدواج‌ است‌.

وقتي‌ پيامبر (ص) فهميد كه‌ عثمان‌ بن‌ مظعون‌ خود را از ارتباط‌جنسي‌ با زنش‌ محروم‌ كرده‌ است‌ به‌ او فرمود:

اي‌ عثمان‌! اين‌ كار را نكن‌! زيرا بندة‌ مؤمن‌ وقتي‌ دست‌ زنش‌ را دردست‌ مي‌گيرد، براي‌ او ده‌ حسنه‌ نوشته‌ شده‌ و ده‌ گناه‌ از او پاك‌مي‌كنند. و اگر همسرش‌ را ببوسد، خدا صد حسنه‌ برايش‌ مي‌نويسد وصد گناه‌ پاك‌ مي‌كند. و اگر با زنش‌ مضاجعت‌ نمايد، برايش‌ هزارحسنه‌ نوشته‌ شده‌ و هزار گناه‌ پاك‌ مي‌نمايد. و هرگاه‌ هردو مشغول‌غسل‌ مي‌شوند، آب‌ غسل‌ برهر موئي‌ كه‌ جاري‌ مي‌شود، برايش‌حسنه‌ نوشته‌ شده‌ و گناهش‌ پاك‌ مي‌شود. و اگر شب‌ سردي‌ غسل‌نمايند، خدا به‌ فرشتگانش‌ گويد: به‌ دوبنده‌ام‌ نگاه‌ كنيد كه‌ در اين‌ شب‌سرد، غسل‌ مي‌كنند. من‌ شما را شاهد مي‌گيرم‌ كه‌ هر دو را آمرزيدم‌.

پيامبر اسلام (ص) فرمود: هرگاه‌ مرد مؤمن‌ با زنش‌ همبستر مي‌شود،اجر مجاهد في‌ سبيل‌ اللّه‌ را برايش‌ مي‌نويسند. و هرگاه‌ غسل‌ كنند،گناهانشان‌ پاك‌ مي‌گردد.

امّا زن‌ زماني‌ كه‌ باردار مي‌شود، اجر روزه‌دارِ نمازخوان‌ را برايش‌مي‌نويسند و هرگاه‌ درد او را مي‌گيرد، آنقدر برايش‌ اجر مي‌نويسند كه‌تنها خدا اندازة‌ آن‌ را مي‌داند. و زماني‌ كه‌ وضع‌ حمل‌ نمود، براي‌هربار شير دادن‌، يك‌ حسنه‌ نوشته‌ شده‌ و يك‌ گناه‌ پاك‌ مي‌گردد.

رسولخدا (ص) : اگر مجردهاي‌ مرد، زنده‌ شده‌ و به‌ دنيا برگردند،همه‌ ازدواج‌ مي‌كنند.

امام‌ ششم‌ (ع) : وقتي‌ مؤمنين‌ براي‌ ازدواج‌ حلالي‌ دور هم‌ جمع‌مي‌شوند، منادي‌ از آسمان‌ ندا مي‌كند، آگاه‌ باشيد، خدا فلان‌ زن‌ رابراي‌ فلان‌ مرد تزويج‌ نمود.

روزي‌ ابوذر به‌ پيامبر عرض‌ كرد: با اينكه‌ مرد و زن‌ در هنگام‌ نزديكي‌ باهمسرش‌ لذت‌ مي‌برد، چگونه‌ ثواب‌ هم‌ برايش‌ مي‌نويسند؟

حضرت‌ فرمود: چگونه‌ وقتي‌ عمل‌ حرام‌ انجام‌ مي‌دهد و لذت‌مي‌برد، برايش‌ گناه‌ مي‌نويسند، در هنگام‌ عمل‌ حلال‌، برايش‌ حسنه‌نوشته‌ مي‌شود.

پيامبر خدا (ص): هركه‌ ازدواج‌ كند، نصف‌ سعادت‌ را بدست‌ آورده‌ است‌.

امام‌ صادق‌ (ع): در ميان‌ كارهاي‌ مباح‌، ازدواج‌ از همه‌ در نزد خدامحبوبتر است‌. لذا وقتي‌ مؤمن‌ بر اثر تماس‌ جنسي‌ با زنش‌، غسل‌مي‌كند، ابليس‌ به‌ گريه‌ مي‌افتد و مي‌گويد: اي‌ واي‌! اين‌ بنده‌، خدايش‌را اطاعت‌ نمود و خدا هم‌ گناهش‌ را آمرزيد.

عكاف‌ مي‌گويد: خدمت‌ پيامبر (ص) رفتم‌. حضرت‌ بمن‌ فرمود: زن‌داري‌؟ گفتم‌: نه‌! فرمود: كنيز داري‌؟ گفتم‌ :نه‌!

فرمود: سالمي‌ و پولداري‌؟ گفتم‌: آري‌!

فرمود: پس‌ تو يا برادر شيطاني‌! يا راهب‌ نصراني‌ هستي‌، و يا بايد مثل‌بقيه‌ مسلمانان‌ عمل‌ كني‌! سنّت‌ ما ازدواج‌ است‌ و بدترين‌ شمامجردها هستند! واي‌ برتو اي‌ عكاف‌! ازدواج‌ كن‌! ازدواج‌ كن‌! ازدواج‌كن‌! كه‌ تو در اشتباهي‌! گفتم‌: اي‌ رسول‌ خدا! پس‌ قبل‌ از اينكه‌ برخيزم‌همسري‌ به‌ ازدواجم‌ دربياور! پيامبر هم‌ دختري‌ رابرايم‌ عقد نمود.