معرفت نفس

استاد حسين انصاريان

- ۸ -


جـلسه 8

امّاره به سوءبودن، اوّلين خطر نفس

از هفت خطرى كه ممكن است براى هر نَفْسى در مسير زندگى پيش آيد، به دو خطر اشاره كرديم. خطر اول، اماره به سوء بودن نفس است. اگر به خواسته‏ها و تمايلات آن، آزادى داده شود، اين آزادى باعث مى‏گردد كه نَفْس، مرزهاى الهى را خراب كند، حدود خدا را بشكند و انسان را به هر گناهى آلوده كند، به گونه‏اى كه انسان نتواند از دست نفس رهايى يابد.

اگر اين آزادى، در تمايلات و غرايز و شهوات، ادامه پيدا كند، قطعا براى نَفْس حاكميت مى‏آورد و وقتى كه كارگردان زندگىِ انسان، نفس سركشى باشد، خرابى دنيا و آخرت انسان حتمى خواهد بود. خداوند، اين حالت نَفْس را حالت اماره ناميده است.

حسرت، دوّمين خطر نفس

خطر دوم، كه خطر ابدى است، گرفتار شدن نَفْس به حسرت است.

بيداران راه خدا مى‏گويند : با توجه به معارف الهى، در قيامت، سه عذاب وجود دارد : اول عذاب جهنم، كه مربوط به بدن است. دوم عذاب فراق، كه مربوط به قلب است. سوم عذاب حسرت، كه مربوط به نفس است.

اين بزرگواران مى‏فرمايند : عذاب حسرت و عذاب فراق كه معنوى است ـ هرگز با عذاب بدن، قابل مقايسه نيست. درد عذاب بدن، كم‏تر است ؛ ولى درد عذاب قلب و نفس سنگين است.

«وَلاَ يُكَلِّمُهُمُ اللّه‏ُ وَلاَ يَنظُرُ إِلَيْهِمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ»1.

و خدا با آنان سخن نمى‏گويد ، و در قيامت به آنان نظر [ لطف و رحمت ]نمى‏نمايد ، و [ از گناه و آلودگى ] پاكشان نمى‏كند ؛ و براى آنان عذاب دردناكى خواهد بود .

خداوند درباره كسانى كه ذاتشان از فراق پروردگار مى‏سوزد، مى‏فرمايد :

«كَلاَّ إِنَّهُمْ عَن رَّبِّهِمْ يَوْمَئِذٍ لََّمحْجُوبُونَ »2.

اين چنين نيست كه آنان مى‏پندارند ، بلكه اينان در آن روز از پروردگارشان محجوبند .

عذاب فراق دردناك است

بدترين عذاب براى مجرم، فراق از خدا است. آتش جهنم، در برابر سوزانندگىِ اين فراق، هيچ جايگاهى ندارد. همان چيزى كه در دعاى كميل آمده است :

صبرتُ عَلى عذابك.

بدنم بر عذاب تو صبر مى‏كند.

فكيف أصبرُ عَلى فِراقك3.

پس چگونه از فراقت صبر كنم؟ خدايا! بدنم را بسوزان ؛ اما دلم را نسوزان! پس همه بايد در رفتار با دوستان و پدر و مادر مراقب باشيد كه دل آنان را به درد نياوريد ؛ زيرا اين سوزش دل، التيامى نمى‏پذيرد.

«فَلاَ تَقُل لَّهُمَا أُفٍّ وَ لاَ تَنْهَرْهُمَا»4.

به آنان اُف مگوى و بر آنان [ بانگ مزن و ] پرخاش مكن ، و به آنان سخنى نرم و شايسته [ و بزرگوارانه ] بگو .

امام صادق عليه السلام مى‏فرمايد : اگر حاجتمندى به شما مراجعه كرد، او را از خود مرانيد. اگر نتوانستيد خواسته او را برآورده سازيد، با خوش‏رويى، به او دل‏دارى دهيد و خود را متأثّر و محزون نشان دهيد. «دل شكستن هنر نمى‏باشد».

دل شكستن، كار ابليس است. پروردگار عالم مى‏فرمايد :

«وَ اتَّبِعُوا أَحْسَنَ مَا أُنزِلَ إِلَيْكُم مِّن رَّبِّكُم مِّن قَبْلِ أَن يَأْتِيَكُمُ الْعَذَابُ‏بَغْتَةً‏وَ أَنتُمْ لاَ تَشْعُرُونَ * أَن تَقُولَ نَفْسٌ يَاحَسْرَتى عَلَى مَا فَرَّطتُ فِى جَنْبِ اللّه‏ِ وَ إِن كُنتُ لَمِنَ السَّاخِرِينَ »5.

و از نيكوترين چيزى كه از طرف پروردگارتان به سوى شما نازل شده است پيروى كنيد ، پيش از آنكه ناگهان و در حالى كه بى‏خبريد ، عذاب به شما رسد ؛ تا مبادا آنكه كسى بگويد : دريغ و افسوس بر اهمال‏كارى و تقصيرى كه درباره خدا كردم ، و بى‏ترديد [ نسبت به احكام الهى و آيات ربّانى ] از مسخره كنندگان بودم .

بندگانم! آن چه نازل كردم، به نيكوترين وجه، از آن پيروى كنيد. مبادا با پشت سر انداختن دستورهاى من، پس از مرگتان، فرياد وانفساى شما از حسرت بلند شود و بگوييد : خدايا! ما همه چيز را به شوخى گرفتيم. آن گاه اين پشيمانى، شما را از درون بسوزاند. حضرت على عليه السلام مى‏فرمايد : كسى كه به هر شكلى گرفتار عذاب الهى شود، « لا يُفَكُّ أسيرَهاو لايَبْرَأُ ضَريرُها»6،آن درد تا ابد درمان نخواهد شد.

«لاَّ بَارِدٍ وَلاَ كَرِيمٍ »7.

نه خنك است و نه آرام بخش .

خداوند مى‏فرمايد : من آن جا كرم خود را از آنان منع مى‏كنم ؛ زيرا قبلاً آنان را آگاهى داده بودم.

در قرآن، به اين دو حالت نَفْس، يعنى نفس اماره بالسوء و نفس حسرتى اشاره شده است. نَفْس اماره بالسّوء، در سوره يوسف و نَفْس حسرتى، در سوره مباركه زمر آمده است.

سوّمين گرفتارى پيروى از نفس

نفس سوم : در سوره مباركه مدثر بيان شده است :

«كُلُّ نَفْسٍ بِمَا كَسَبَتْ رَهِينَةٌ »8.

هر كسى در گرو دست‏آورده‏هاى خويش است .

همه معناى رهن را مى‏دانند. رهن يعنى گرو، كه جزو معاملات است. در دنيا در برابر هر گرو رفته‏اى، راهى براى آزادى هست ؛ مثلاً اكنون ما هفتاد ـ هشتاد هزار نفر، گرويى از عراق داريم كه براى آزاد كردن آن‏ها يك راه هست. اگر دولت عراق، به شرايط ما عمل كند، ما گروگان‏ها را آزاد مى‏كنيم.

اما پروردگار در اين آيات مى‏فرمايد : اگر نَفْسى به گرو برود و صاحبش هم به عالم بعد منتقل شود، اين به گرو رفته، ديگر از گرو درنمى‏آيد. قرآن مى‏فرمايد : راه گرو درآمدن انسان، اين است كه به دنيا بازگردد تا به همه تكاليف خود عمل كند و از گناهان بپرهيزد تا نَفْس از گرو دربيايد، ولى هر كس به دنياى ديگر برود، ديگر بازگشتى ندارد و از گرو درنمى‏آيد. حال اين گرو چيست؟ خداوند مى‏فرمايد : «بِمَاكَسَبَتْ». نَفْسى كه به گروِ حسد برود، به گروِ ريا برود، به گروِ كبر برود، به گروِ ربا برود، به گروِ زنا برود، به گرو شراب برود و ... و اين‏ها ادامه پيدا كند تا انسان از اين عالم به عالم بعد منتقل شود، از اين بندهايى كه خود نَفْس، به علت آزادى تمايلات، به خود زده است و خود را در قفس آن‏ها اسير كرده است، آزاد نخواهد شد. اسم چنين نَفْسى، نَفْس گرويى يا به تعبير قرآن نفس رهنى است. نَفْسى كه در گرو اعمال و رفتارش است.

گرفتارى در دام نفس

شخصى لب دريا ايستاده بود. ناگهان چيز شناورى روى آب ديد. گمان كرد كه كيسه‏اى پر از روغن يا پنير است. به سرعت، خود را به آب انداخت تا كيسه را بيرون آورد. پس از بيست دقيقه، دوستش به او گفت : چرا كيسه را بيرون نمى‏آورى؟ مرد گفت : اين كيسه نيست، يك خرس آبى است كه مرا گرفته و رها نمى‏كند. دوستش گفت : آن را رها كن و بيرون بيا! مرد گفت : من آن را رها كرده‏ام ؛ اما خرس آبى مرا رها نمى‏كند.

نفس گرويى نيز چنين است. انسان مى‏خواهد خود را از چنگال آن رها كند، اما به علت گرفتار شدن در بندهايى كه خود درست كرده است، رهايى برايش ممكن نيست. آرى، همه نفس‏ها در گرو بندهايى هستند كه خود بافته‏اند، مگر :

«إِلاَّ أَصْحَابَ الَْيمِينِ ».

مگر سعادتمندان .

نفوسى كه در گرو نيستند، اصحاب يمينند.

امام باقر عليه السلام مى‏فرمايد : خداوند در قرآن، شيعيان ما را اصحاب يمين مى‏نامد. شيعيان يعنى كسانى كه دنباله‏رو ما هستند.

«فِى جَنَّاتٍ يَتَسَاءَلُونَ »9.

كه در بهشت‏ها از يكديگر مى‏پرسند .

«يَتَسَاءَلُونَ عَنِ الُْمجْرِمِينَ »10.

از روز و حال گنهكاران مى‏پرسند .

آنان به گرو رفته‏ها اشراف دارند و از آنان مى‏پرسند :

«مَا سَلَكَكُمْ فِى سَقَرَ »11.

[ به آنان رو كرده ]مى‏گويند : چه چيز شما را به دوزخ وارد كرد؟

چه شد كه شما به گرو رفتيد؟ ما را ببينيد كه اكنون آزاد هستيم، هر جاى بهشت كه بخواهيم، مى‏رويم و هر چيزى كه دلمان بخواهد، مى‏بينيم و از آن چه دوست داريم، ميل مى‏كنيم. قرآن مجيد مى‏گويد :

«وَ فِيهَا مَا تَشْتَهِيهِ الاْءَنفُسُ وَ تَلَذُّ الاْءَعْيُنُ»12.

و در آنجا آنچه دل‏ها مى‏خواهد و چشم‏ها از آن لذّت مى‏برد آماده است ، و شما [ اى پرهيزكاران ! ] در آن جاودانه‏ايد .

انسان زيباترين منظره‏هاى لذت‏بخش را مى‏بيند. چرا؟ چون در دنيا چشم خود را از بسيارى از چيزها بسته بود، صورت زنان، دختران و پسران. زيبايى‏هاى دنيا در برابر زيبايى‏هاى بهشت، تنها يك درصد است. بهشتيان در دنيا، براى خدا، از آن يك درصد گذشته‏اند. «تَشْتَهِيهِ الاْءَنفُسُ» ؛ ميدان اميال و غرايز نفسشان، در بهشت باز است، هيچ قاعده واحدى ندارد.

سوءال بهشتيان از جهنّميان

آنان (بهشتيان) به جهنمى‏ها مى‏گويند : چرا شما در گرو اين همه عذاب هستيد؟ آنان پاسخ مى‏دهند :

«لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّينَ »13.

نماز نخوانديم.

يعنى در گرو بى‏حالى و كسالت و تنبلىِ نَفْس بوديم.

«وَ لَمْ نَكُ نُطْعِمُ الْمِسْكِينَ »14.

و به تهى‏دستان و نيازمندان طعام نمى‏داديم .

در خرج كردن مال، در راه خدا براى مردم محروم، بخيل بوديم ؛ يعنى در گرو بُخل بوديم.

«وَ كُنَّا نَخُوضُ مَعَ الْخَائِضِينَ »15.

و با فرورفتگان [ در گفتار و كردار باطل]فرومى‏رفتيم .

با هر كسى نشست و برخاست مى‏كرديم.

«وَ كُنَّا نُكَذِّبُ بِيَوْمِ الدِّينِ »16.

و همواره روز جزا را انكار مى‏كرديم .

«حَتَّى أَتَانَا الْيَقِينُ »17.

تا آن كه مرگ ما فرا رسيد .

حالا ديگر همه آن چه به آن معتقد نبوديم، برايمان به يقين پيوسته است.

«فَمَا تَنفَعُهُمْ شَفَاعَةُ الشَّافِعِينَ »18.

پس آنان را شفاعت شفيعان سودى نمى‏دهد .

آنانى كه نفسشان به گرو رفته است، ديگر خداوند به آنان نگاه نمى‏كند و انبيا و امامان، شفيع آنان نمى‏شوند.

پيغمبر صلي الله عليه و آله به حضرت على عليه السلام مى‏فرمايد : در روز قيامت، خداوند كليد بهشت و جهنم را به من مى‏دهد من آن را در اختيار تو مى‏گذارم تا به رضايت تو مردم وارد بهشت و جهنم شوند.

آشنا داند صداى آشنا

آرى آرى، جان فداى آشنا

پى‏نوشتها:‌


1 . آل عمران ( 3 ) : 77.
2 . مطففين ( 83 ) : 15.
3 . دعاى كميل.
4 . اسراء ( 17 ) : 23.
5 . زمر ( 39 ) : 55 ـ 56 .
6 . الكافى: 2/216، حديث 2.
7 . واقعه ( 56 ) : 44.
8 . مدثر ( 74 ) : 38.
9 . مدثر ( 74 ) : 40.
10 . مدثر ( 74 ) : 41.
11 . مدثر ( 74 ) : 42.
12 . زخرف ( 43 ) : 71.
13 . مدثر ( 74 ) : 43.
14 . مدثر ( 74 ) : 44.
15 . مدثر ( 74 ) : 45.
16 . مدثر ( 74 ) : 46.
17 . مدثر ( 74 ) : 47.
18 . مدثر ( 74 ) : 48.