معرفت نفس

استاد حسين انصاريان

- ۱۷ -


جـلسه 17

ادامه خطرات هفتگانه نفس

از هفت خطرى كه نفس را تهديد مى‏كند، سه خطر را با توجه به آيات الهى، بيان كرديم كه محصول آن‏ها در آخرت، به صورت عذاب معنوى و جسمى آشكار مى‏شود.

خطر چهارمى كه پروردگار براى نفس بيان مى‏كند، خطرى است كه از آن به «دسّ»1 تعبير شده است. خداوند اين خطر را در سوره مباركه شمس گوشزد مى‏كند. پروردگار بزرگ عالم مى‏فرمايد كه انسان زمانى كه متولد مى‏شود، نفس سالمى دارد كه استعداد پذيرش هر چيزى در آن هست. نفس انسان به منزله ظرفى است كه بالقوه استعدادهاى سنگين الهى را دارد.

نفس انسان در آغاز تولد، به منزله دانه‏اى است كه استعداد رشد دارد و از آن دانه، مى‏تواند هزاران دانه ديگر به وجود بيايد. بنابراين، انسان ذاتا استعدادهايى را در وجود خود دارد، استعداد عالِم شدن، اصيل شدن، بامعرفت شدن، كامل شدن، بنده شدن، خليفه خدا شدن، هدايت‏پذيرى و قبول كرامت.

خداوند به هنگام تولد انسان، اين استعدادها را با نفس همراه مى‏كند. پس از تولد، در مرحله نخست، مسؤوليت اين ظرف از استعداد، متوجه پدر و مادر است، كه مسؤوليتى بس سنگين است. خداوند در سوره احزاب، به اين مسؤوليت والدين اشاره مى‏كند.

آن جا كه مى‏فرمايد : روز قيامت، فرزندانِ بى‏دين، بى‏تربيت، پر از عيب و نقص، در دادگاه الهى، از پدر و مادر خود شكايت مى‏كنند :

«رَبَّنَا ءَاتِهِمْ ضِعْفَيْنِ مِنَ الْعَذَابِ وَ الْعَنْهُمْ لَعْناً كَبِيراً »2.

پروردگارا ! آنان را از عذاب دو چندان ده ، و كاملاً از رحمتت دورشان ساز .

خدايا! لعنت بزرگت را شامل اين مرد و زن كن كه مرا به دنيا آوردند! خدايا! عذاب جهنمت را براى آنان دو برابر كن!

وظيفه والدين در امر تربيت

سوره احزاب، وظيفه سنگين والدين را گوشزد مى‏كند. وظيفه پدر و مادر، تنها از نظر اخلاقى نيست، بلكه آنان موظفند محيطى سالم براى رشد فرزندان به وجود آورند، محيطى كه فرزند را از خانه دلسرد نكند، محيطى سالم و در عين حال، تميز و مرتب، محيطى شاد، محيطى كه فرزند در آن بتواند معارف الهى را بياموزد. پيامبر صلي الله عليه و آله درباره تميزى خانه و اهل آن، بسيار تأكيد كرده‏اند ؛ زيرا محيط سالم، در روحيه انسان تأثير مثبت مى‏گذارد. پس والدين نخستين كسانى هستند كه در برابر فرزندانشان مسؤوليت دارند و رشد يا عدم رشد اخلاقىِ فرزند، به همين مسؤوليت بازمى‏گردد.

خداوند در قرآن همواره تأكيد مى‏كند كه مردم بايد در زندگى، حد تعادل را نگه دارند و در هيچ زمينه‏اى افراط و تفريط نكنند، نه در دين، نه در خوراك و پوشاك، نه در مهمانى نه در انفاق و ... .

نوزادى كه به دنيا مى‏آيد، نفس او ظرف انواع استعدادهاى الهى است. پدر و مادر نخستين كشاورز هستند و وجود كودك، زمين است. كشاورز بايد مواظب باشد كه آفت به اين نهال الهى نرسد. پروردگار در سوره ابراهيم، از انسان به «شجره طيبه» تعبير مى‏كند. هم‏چنين در سوره آل عمران مى‏گويد :

«وَأَنبَتَهَا نَبَاتاً حَسَناً»3.

و به طرز نيكويى نشو و نما داد .

وجود نوزاد، مانند زمينى است كه استعداد رويش هر نوع گياهى را دارد. انبيا، اوليا، پدر و مادر و معلمان مانند آفتابى هستند كه بر زمين وجود فرزند مى‏تابند.

پس، تابش اين آفتاب، بر اين زمين، بايد به گونه‏اى باشد كه درخت بزرگى در آن پرورش يابد، اين كه تابش نبايد به گونه‏اى باشد كه گياهان را بسوزاند و يا مانع رشد آن‏ها شود. در اين ميان، پدر و مادر، مسؤوليت سنگينى دارند ؛ زيرا آنان نخستين مربيان نفس هستند. نفس كه در خانه پرورش يافته است، وارد جامعه مى‏شود و آن گاه، افرادى كه با اين نفس در ارتباط هستند نيز، وظيفه مربى نفس را پيدا مى‏كنند. معلمان، روحانيان، مديران و همه آنانى كه در جامعه به نوعى مسؤوليت دارند، مربى نفس هستند.

تأثير رفتار انسان بر ديگران

همه افراد موظفند در رفتار خود با ديگران، آنان را راهنمايى كنند. ساعاتى كه در كنار هم هستند، درباره آن ساعات، مؤاخذه مى‏شوند. ممكن است كوچك‏ترين سخنى كه زده شود، اثر منفى در افراد بگذارد. پس در سخن گفتن نيز بايد مراقب بود تا از خليفة اللهى دور نشود. اگر شاخه درختى كنده شود، ديگر نمى‏تواند رشد كند. اگر انسانى از مسير الهى دور شد، بازگرداندن آن به درگاه الهى، كارى بس دشوار است. وقتى نفس تيره شود، زدودن تيرگى از آن، كارى غير ممكن مى‏نمايد.

«دسّ» همان خرد كردن شاخه‏ها است. اين خردكننده مى‏تواند پدر و مادر، مدير، ناظم، معلم، مدير، نويسنده، راديو و تلويزيون، روزنامه، مجله و آن چه در جامعه با آن سروكار داريم، باشد. اينان با رفتار خود، مى‏توانند شاخه‏هاى درخت الهى را خُرد كنند. نوزادى كه به دنيا مى‏آيد،گوشش صداى حرام نشنيده است. اطرافيان او را آماده پذيرش صداى حرام مى‏كنند. موسيقى حرام، غيبت و غيره، از طريق اطرافيان به او منتقل مى‏شود.

نوزادى كه متولد مى‏شود، چشمان پاكى دارد، چشمانى كه آمادگىِ تماشاى هر چيزى را دارد، چشمانى كه هميشه به دنبال زيبايى است. پدر و مادر و اطرافيان هستند كه به كودك مى‏آموزند به چه چيزى بايد نگاه كند و از چه چيزى بپرهيزد. چشم كودك، كم‏كم بر اثر القائات اطرافيان، به سوى حرام كشش پيدا مى‏كند. از ديدن منظره حرام لذت مى‏برد و همواره به دنبال زيبايى‏هاى حرام مى‏گردد ؛ اما اگر اطرافيان چنين فضايى را براى او فراهم نكنند، آن كودك هرگز در اين مسير قرار نمى‏گيرد. آن گاه تربيت نفس، به دست جامعه مى‏افتد :

«فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَ تَقْوَاهَا »4.

پس بزه‏كارى و پرهيزكارى‏اش را به او الهام كرد .

خداوند مى‏فرمايد :

«قَدْ أَفْلَحَ مَن زَكَّاهَا * وَ قَدْ خَابَ مَن دَسَّاهَا »5.

بى‏ترديد كسى كه نفس را [ از آلودگى پاك كرد و ] رشد داد ، رستگار شد . و كسى كه آن را [ به آلودگى‏ها و امور بازدارنده از رشد ]بيالود [ از رحمت حق ]نوميد شد .

بيچاره و بدبخت كسى است كه باعث ناقص كردن اين درخت طيبه الهى شود. «دسّ» يعنى ناقص و نابود كردن درختى كه شايستگى رسيدن به درگاه الهى را داشته باشد.

امام سجاد عليه السلام در ادامه مناجات خود عرض مى‏كند :

« يا جابر الْعَظْمِ الكَسير! »6 .

اى خدايى كه همه شكستگى‏ها را جبران مى‏كنى!

اين شاخه‏هاى شكسته وجودمان را با مغفرت و رحمتت جبران كن كه تو باغبان خلقت هستى . خداوندا! تو كه مى‏توانى شاخه شكسته را پيوند بزنى، پس اين شاخه شكسته را پيوند بزن! پس خطر چهارم، خطر «دسّ» است :

«وَ قَدْ خَابَ مَن دَسَّاهَا »7.

و كسى كه آن را [ به آلودگى‏ها و امور بازدارنده از رشد ]بيالود [ از رحمت حق ]نوميد شد .

«وَ نَفْسٍ وَ مَا سَوَّاهَا »8.

و به نفس و آنكه آن را درست و نيكو ساخت .

خداوند مى‏فرمايد : من نفس را سالم آفريدم و سالم وارد دنيا كردم. مرحله نخست تربيت اين نفس را در اختيار پدر و مادر گذاشتم و پس از آن، تربيت نفس در اختيار اطرافيان قرار گرفت.

«كُنتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ‏الْمُنكَرِ»9.

شما بهترين امتى هستيد كه [ براى اصلاح جوامع انسانى ] پديدار شده‏ايد ، به كار شايسته و پسنديده فرمان مى‏دهيد و از كار ناپسند و زشت بازمى‏داريد .

هماهنگى ظاهر و باطن

انسان بايد ظاهر و باطن پاك و صافى داشته باشد. بايد ظاهر انسان همانند باطن او باشد. برخى ظاهر آراسته‏اى دارند ؛

اما باطنشان خراب است. اينان انسان‏هاى دو چهره‏اى هستند كه خداوند بيش‏ترين عذاب خود را متوجه آنان مى‏كند. اينان با ظاهرى آراسته، مردم را مجذوب خود مى‏كنند، آن گاه رذالت و پستىِ باطن خود را به آنان منتقل و آنان را گمراه مى‏سازند.

سرانجام مبارزه با نفس

در زمان حيات پيامبر صلي الله عليه و آله فردى بود كه ظاهرى پاك و آراسته داشت ؛ با چهره‏اى نورانى و عبايى بر دوش، روزها به مسجد مى‏آمد و مردم با ديدنش به او التماس دعا مى‏گفتند. چهره او مردم را فريب مى‏داد، در حالى كه او برخلاف ظاهر آراسته‏اش، باطنى كثيف و پليد داشت.

آن مرد روزها به مسجد و شب‏ها سراغ خانه مردم مى‏رفت و هر جا لقمه چربى پيدا مى‏كرد، بساط دزدى خود را آن جا مى‏گستراند. شبى براى دزدى بيرون رفت و منتظر ماند تا چراغ خانه‏ها خاموش شود. از ديوار خانه‏اى بالا رفت. خانه‏اى پر از اثاثيه بود و تنها يك زن در آن خانه زندگى مى‏كرد.

مرد از بالاى ديوار، درون حياط پريد ؛ اما در همين لحظه به فكر فرو رفت كه اگر اثاثيه را بردارد و دامن پاك آن زن را لكه‏دار كند، آيا خداوند او را به همين آسانى رها مى‏كند؟ آيا عذابى متوجه او نخواهد شد؟

با همين افكار، از كرده خود پشيمان شد از خانه بيرون رفت ؛ اما نفس تا صبح او را رها نكرد. گاهى وسوسه مى‏شد كه دوباره سراغ آن خانه برود ؛ اما ترس از پروردگار، اين وسوسه را از او دور مى‏كرد. تا سپيده‏دم با نفس خود به جهاد اكبر پرداخت. صبح از خواب برخاست، عبا را بر دوش انداخت و راهى مسجد شد. رسول اللّه‏ صلي الله عليه و آله در مسجد بود. در همين هنگام، زنى وارد مسجد شد و گفت كه خواسته‏اى از پيامبر دارد. پيامبر صلي الله عليه و آله زن را به داخل مسجد دعوت كرد. زن آمد و گفت : زنى تنها هستم. همسرم را از دست داده‏ام و خانه‏اى پر از اثاثيه دارم ؛ اما چون تنها هستم، مى‏ترسم. ديشب كه در خانه بودم، لحظه‏اى احساس كردم كسى از ديوار خانه‏ام پايين آمد. از ترس خواب به چشمانم نيامد. از شما مى‏خواهم مرا به ازدواج فردى كه مى‏شناسيد، درآوريد.

پيامبر صلي الله عليه و آله رو به مرد (دزد) كرد و فرمود : بيا! در اين هنگام ترس بر اندام مرد چيره شد كه مبادا به علت رفتار ديشب، آبروى او ريخته شود ؛ مرد با همه هراسى كه داشت، نزد پيامبر صلي الله عليه و آله رفت.

پيامبر صلي الله عليه و آله به او فرمود : آيا ازدواج كرده‏اى؟ مرد گفت : نه. پيامبر صلي الله عليه و آله فرمود : آيا با اين زن ازدواج مى‏كنى؟ آن گاه به زن فرمود : آيا اين مرد را مى‏پسندى؟

سرانجام، مرد و زن، هر دو پذيرفتند كه با هم ازدواج كنند. پيامبر صلي الله عليه و آله خطبه عقد را جارى كرد و آن دو به عقد هم درآمدند. پس از آن، هر دو به سوى خانه به راه افتادند. مرد وارد خانه شد، به درون يكى از اتاق‏ها رفت، گوشه‏اى نشست و شروع به گريه كرد. زن از او پرسيد : چرا گريه مى‏كنى؟ مرد گفت : اى زن! بگذار من تنها باشم، بعد خواهم گفت كه چه اتفاقى افتاده است.

مرد پس از آن كه اندكى آرامش يافت، گفت : تو در مسجد گفتى كه ديشب گمان و احساس كرده‏اى كه دزد به خانه‏ات آمده است ؛ اما آن، گمان نبود، بلكه من براى دزدى به خانه تو آمدم ؛ اما با خدا معامله كردم و پشيمان شدم و بازگشتم.

من ديشب آمده بودم تا هم اموالت را بدزدم و هم دامان تو را لكه‏دار كنم ؛ اما لحظه‏اى به خودم آمدم و برگشتم. اكنون تو پاداش مبارزه من با نفسم هستى.

آرى، اگر انسان از گناه دورى كند و براى خدا از گناه دست بردارد، خداوند در برابر آن، نعمتى را به انسان مى‏دهد كه انسان هيچ گاه نمى‏تواند تصور آن را هم بكند.


 

پى‏نوشتها:‌


1 . دسّ : ناقص كردن، خراب كردن .
2 . احزاب ( 33 ) : 68 .
3 . آل عمران ( 3 ) : 37.
4 . شمس ( 91 ) : 8 .
5 . شمس ( 91 ) : 9 ـ 10.
6 . بحار الأنوار : 86/324 ، حديث 69.
7 . شمس ( 91 ) : 10.
8 . شمس ( 91 ) : 7.
9 . آل عمران ( 3 ) : 110.