راه خودسازى (چهل مجلس )

جواد حبيبى تبار

- ۱۱ -


8 - تجسس و افساد
در اين مبحث كه آخرين قسمت از موضوع بحث ما يعنى راه خود سازى است در دو موضوع صحبت مى كنيم و با اين مبحث به گفتار خود در خصوص توضيح آيه شريفه سوم سوره مومنون كه مى فرمايد: اللذين هم عن اللغو معرضون خاتمه خواهيم داد. اول افشاء اسرار مسلمين و دوم افساد بين مردم .
اين نكته بر همگان واضح است كه تجسس در احوال ديگران و سعى در راه يابى به مسائل سرى خصوصى آنها حرام است . (مگر در بعضى از موارد كه يك عنوان ثانوى پيش بيايد كه با اذن حاكم شرع عادل مانعى ندارد.) در قرآن محيد خداوند مى فرمايد: و لا تجسسوا و لا بغتب بعضكم بعضا (480) تجسس در احوال ديگران نكنيد و بعضى از شما غيبت بعضى ديگر را نكند. مى بينيم حرمت تجسس در رديف حرمت غيبت در آيه شريفه ذكر شده است . زيرا لاتجسسوا نهى است و خداوند از تجسس ‍ در رديف حرمت غيبت در آيه شريفه ذكر شده است . زيرا لاتجسسوا نهى است و خداوند از تجسس در احوال ديگران ما را منع فرموده است . وقتى خداوند از تجسس و در نتيجه آگاه شدن ما به اسرار ديگران منع مى كند بنابراين اگر كسى بالاخره يا از راه مشروع يا غير مشروع به اسرار كسى آگاه شد حق افشاء آن را ندارد. (البته اين مساله در غير از مواردى است كه كسى اسرار او جنبه خطر براى عموم داشته و يا درحال توطئه باشد) اين آيه شريفه شاهد بر همين مدعاست .
ان الذين يحبون ان تشيع الفاحشه فى الذين آمنوا لهم عذاب اليم فى الدنيا و الاخره (481) اطلاق اين آيه كه مى فرمايد كسانى كه به اشاعه فحشاء درميان مومنين علاقمند هستند عذاب دردناك در دنيا و آخرت براى آنهاست مى فهماند كه افراد از هر راهى كه موجب اشاعه فحشاء بشوند عذاب متوجه آنهاست . و مخفى نيست كه يكى از راههاى اشاعه فحشاء منكرات همين افشاء اسرار مومنين است . مثلا اگر مسلمانى نعوذ بالله دزدى يا ميگسارى نمود يا خداى ناخواسته مرتكب زنا يا لواط و يا هر گناه ديگرى شد و كسى بر آن گناه اطلاع پيدا كرد، چون ارتكاب اين اعمال به نوعى از اسرار آن شخص يا اشخاص محسوب مى شود هيچ كسى حق ندارد در صورت اطلاع ، اين سر و راز فاش سازد و به ديگران اطلاع دهد. (البته مساله شهادت در نزد حاكم شرع با شرايط خود حكم ديگرى دارد) پس بنابراين نمى توان به افراد معمولى كوچه بازار اسرار ديگران را گفت . بعضى ها تا متوجه مساله خلافى از كسى مى شوند آن را در بوق مى كنند و با دادن و فرياد به گوش همه مى رسانند، عده كثيرى از جريان مطلع مى سازند و تازه از كار خودشان راضى هستند و تصور مى كنند كه كار آنها كارى مطابق شرع است ، در حالى كه مسلما خلاف شرع است .
علت اين امر هم چند چيز مى تواند باشد. يكى اينكه آبروى مسلمانى ولو گناهكار بايد محفوظ بماند. (مگر اينكه در نزد حاكم شرع از راه ادله شرعيه جرم او به اثبات برسد كه باز هم آن شخص بعد از اجراى حد و يا تعزير، شخص محترمى خواهد بود) بنابراين آبروى مسلمانى ولو گناهكار را نمى توان در معرض تهديد قرار داد و از طرفى وقتى كسى گناه ديگرى را براى افراد ديگر نقل مى كند قباحت و زشتى گناه در نظر مردم كم كم زايل مى شود و به مساله اى رايج و عادى تبديل مى گردد و اين رويه در افشاء معاصى ، منجر به جايى مى شود كه گناهان به طور علنى انجام شوند و اين فاجعه عظيمى خواهد بود. از طرفى هم وقتى انسان گناه كسى را پشت سر او باز گو كرد حسب قوانين شرعى مرتكب غيبت شده است . (مگر اينكه آن گناه طورى علنى باشد كه فسق آن گناهكار واضح و روشن گردد و ما در بحث لغوهاى قولى در موضوع غيبت مسوغات غيبت را بيان كرديم ) پس ‍ اولا جهت حفظ دورى از ارتكاب غيبت بايد از افشاء اسرار ديگران خوددارى كرد. شايد در همين راستاست كه حتى رفتن نزد حاكم شرع و شهادت عليه اشخاص مبنى بر زنا يا لواط براى شهود مى تواند موجب حد قذف باشد. يعنى حتى براى اين نوع شهادت دادن در دادگاه هم درشريعت اسلامى ترغيب و تشويق صورت نگرفته باشد تا اينگونه اسرار حتى المقدور مخفى بماند. رسول گرامى اسلام صلى الله عليه و آله مى فرمايد: من اذاع فاحشه كان كمبتدئها و من عير مومنا بشيئى لم يمت حتى برتكبه (482) كسى كه اشاعه فحشاء كند يعنى خبر گناه و اتيان معصيتى را پخش كند مثل كسى است كه خودش آن را مرتكب شده و كسى كه مؤ منى را دبر مورد چيزى عيب جويى و بى حرمتى قرار دهد نمى ميرد مگر آن چيز را مرتكب شود. و امام صادق عليهم السلام فرموده اند: من انب مؤ منا انبه الله عزوجل فى الدنيا و الاخره
(483) هر كسى سرزنش كند مؤ منى را خداى عزوجل در دنيا و آخرت او را سرزنش خواهد نمود. ضمنا همينطور كه در روايات ، افشاء اسرار مسلمين و اشاعه فحشاء مورد مذمت قرار گرفته ، كتمان اسرار مؤ منين هم مورد تمجيد قرار گرفته است . از جمله نبى اكرم اسلام صل الله عليه وآل وصلم فرموده اند:من ستر على مؤ من ستره الله فى الدينا و الاخره (484) كسى كه عيب مؤ منى را بپوشاند خداوند در دنيا و آخرت عيب او را مى پوشاند. و از همان حضرت صل الله عليه وآل وصلم روايت شده لايستر عبد عيب عبد الا ستره الله يوم القيامه (485) هيچ بنده اى عيب بنده ديگر را نمى پوشد مگر اينكه خداوند در روز قيامت عيب او را مى پوشاند. و نيز آن حضرت فرموده اند: لايرى امرء من اخيه عوره فيسترها عليه الا دخل الجنه (486) هيچ كسى نيست ؟ عيبى را از برادر (دينى ) خود ببيند و آن را بپوشاند مگر اينكه داخل بهشت مى شود. اين صفت ساتر بودن عيوب آنقدر نيكو است كه خداوند تعالى يكى از اسماء افعالش ‍ ستارالعيوب است . ببينيد خداوند تا چه حد عيوب بندگانش را مى پوشاند كه حتى در مساله زنا كه يكى از گناهان بزرگ است دستور داده كه اگر چهار نفر مرد عادل كالميل فى المكحله زنا را ديدند بر وقوع زنا صحه بگذاريد و حد را جارى كنيد والا ترتيب اثر ندهيد. البته ديدن زنا توسط چهار نفر مرد عادل به آن كيفيت يا اتفاق نمى افتد يا بسيار بسيار نادر است و اين خود نشان مى دهد كه خداوند نمى خواهد اسرار بندگانش را فاش سازد. رسول گرامى اسلام صل الله عليه وآل وصلم مى فرمايد:اذا حدث الرجل الحديث ثم التفت فهى امانه (487)هر گاه كسى خبرى داد و اين طرف و آن طرف نگاه كرد كه مبادا كسى گوش داده باشد و تو از آن آگاهى يافتى پس ‍ آن خبر امانت است . در حديثى آمده :ان من الخيانه ان تحدث بسر اخيك (488) به درستى از جمله خيانت ها اين است كه راز برادرت را بازگو كنى .
يكى ديگر از لغوهاى فعلى خارجى افساد بين مردم است . يعنى كسى سعى كند بين دو نفر يا عده اى ايجاد اختلاف نمايد. اين ايجاد اختلاف گاهى به واسطه نمامى و سخن چينى صورت مى پذيرد.

ميان دو تن جنگ چون آتش است
سخن چين بدبخت هيزم كش است
خداوند متعال اينگونه افراد خبرچين را مورد سرزنش قرار مى دهد و مى فرمايد: هماز مشاء بنميم مناع للخير معتد اثيم عتل بعد ذلك زنيم (489) كسى كه بسيار عيب جو و سخن چين است و بسيار بازدارنده از كار خير و تجاوزگر و گناهكار است .
رسول گرامى اسلام صل الله عليه وآل وصلم مى فرمايد: لايدخل الجنه نمام (490) سخن چين داخل بهشت نمى شود همان حضرت صل الله عليه وآل وصلم مى فرمايد:الا انبئكم بشراركم قالوا بلى يا رسول الله قال صل الله عليه وآل وصلم المشائون بالنميمه المفرقون بين الاحبه الباعون للبرار المعايب (491) آيا شما را آگاه كنم كه اشرار قوم شما كيانند؟ گفتند بله اى پيامبر ما را آگاه ساز. آن حضرت فرمود آنها سخن چينان هستند كسانى كه بين دوستان ايجاد تفرقه مى كنند و معايب افراد را بازگو مى نمايند.
سعايب هم نوعى از نمامى است . البته سعايت ، خبرچينى براى كسانى است كه مرد از آنها ترس ، وحشت و و خوف دارند. مثل جاسوسى براى سلاطين و مقامات و امثالهم كه داراى زور و قدرت هستند و آن را در راه باطل اعمال مى نمايند.
نوع ديگرى از وسائل ايجاد فساد بين مردم ، شماتت است . شماتت كردن به اين معنى است كه گرفتارى ها، ناراحتى ها، بلاها و مصيبت هايى كه براى كسانى پيش آمده اين را به حساب بدكارى ، پليدى ، گناهكار بودن و متقلب بودن آنها بگذاريم . مثلا كسى فرزندش تصادف كرده و از دنيا رفته است ، آن وقت به ديگران بگويند به خاطر اين است كه گرانفروشى كرده يا مشروب خوار است ، اين همان شماتت است كه فعل حرامى است . اين نوع اظهارات اعم از نمامى ، سعايت و شماتت همه از وسائل افساد بين مردم است و خلاف مسلم شرع مى باشد و بايد از آنها احتراز نمود.
در اين باره از باب و ختامه مسك اين روايت را هم از رئيس مذهب تشيع جعفرى امام همام حضرت جعفر ابن محمد الصادق عليهم السلام نقل مى كنم آن حضرت فرمود:من شمت بمصيبه نزلت باخيه لم يخرج من الدنيا حتى يفتتن (492) كسى كه برادر (دينى ) خود را به خاطر مصيبتى كه بر او وارد شده شماتت كند از دنيا نمى رود مگر اينكه به فتنه و بلا دچار مى شود.
آنچه در سلسله مباحث راه خودسازى بيان شد اجمالا لزوم دورى از مكروهات و محرمات و لزوم انجام مستحبات و واجبات بود. ضرورت اجتناب از محرمات و مكروهات را با استفاده از واژه لغو در آيه شريفه الذينهم عن اللغو معرضون (493) بيان كرديم و انجام واجبات و مستحبات را نيز از عبارت الصالحات در آيه شريفه الا الذين آمنوا و عملوا الصالحات (494) استفاده مى نماييم زيرا لفظ الصالحات محلى به الف و لام تعريف است و افاده عموم مى كند. پس تزكيه يعنى دورى از لغو به معنى اعم كلمه و انجام كارهاى نيك به معنى اعم آن .
معروف است شخصى از علماء، مرحوم شيخ مفيد (ره ) كه از اجله علماء شيعه است و از ولى عصر امام زمان عليهم السلام توقيع دريافت داشته و خدمت آن حضرت تشرف پيدا مى كرده را در عالم خواب مى بيند و از اول سؤ ال مى كند كه شما به چه وسيله اى به اين درجات بسيار عالى نائل شديد؟ شيخ مفيد (ره ) در جواب او مى گويد ما تمام موضوعات را به دو دسته كرديم و يك دسته را با عنوان افعل و دسته ديگر را با عنوان لاتفعل مى شناختيم (يعنى تمام افعال دنيا را به دو بخش كرديم يك دسته اعمالى كه مرضى خداست و خدا دستور داده انجام شود و دسته دوم اعمالى كه مورد رضايت حق تعالى نيست و دستور داده انجام نشود.) و هر چه افعل به آن تعلق داشت به آن عمل كرديم و هر چه را لاتفعل متوجه آن بود ترك نموديم (يعنى از تمامى محرمات و مكروهات دورى گزيديم و به تمامى واجبات و مستحبات عمل نموديم )
برادران عزيز و محترم ما بايد بنگريم كه در اين زمان ما چگونه عمل مى كنيم و تا آنچه بايد باشيم چقدر فاصله داريم ؟ بياييم قدرى فكر كنيم و بعد تصميم بگيريم و سپس با اراده محكم حركت كنيم و بعد حركت خود را همچنان سازنده و پوينده استمرار بخشيم و در اين راه از كسب آگاهى و برنامه ريزى صحيح براى رسيدن به هدف متعالى خود فروگذار ننماييم . قد افلح المؤ منون الذينهم فى صلوتهم خاشعون والذينهم عن اللغو معرضون اين است راه رستگارى .