معاد عرفاني

پژوهشکده تحقيقات اسلامي

- ۴ -


چـنـانـكـه در آيـه اول سـوره حـج اشاره شد، پايان دنيا با زلزله بسيار شديدى همراه است كه شـدت آن بـا مـقـيـاس هـايـى كـه اكـنـون مـا مـى شـنـاسـيـم قـابـل انـدازه گـيـرى نيست و بايد گفت واژه ها از ترسيم آن واقعه ناتوانند و آن زلزله را با زلزله هـايـى كـه در بـخـشى از زمين رخ مى دهد نمى توان مقايسه كرد و شدت آن را نمى توان فهميد. قرآن مجيد در جاى ديگر از آن رخداد هولناك چنين خبر مى دهد:
إِذَا وَقَعَتِ الْوَاقِعَةُ # لَيْسَ لِوَقْعَتِهَا كَاذِبَةٌ # خَافِضَةٌ رَافِعَةٌ # إِذَا رُجَّتِ الاَْرْضُ رَجًّا # وَبُسَّتِ الْجِبَالُ بَسّا # فَكَانَتْ هَبَاءً مُنْبَثًّا (واقعه : 1ـ6)
وقـتـى آن واقـعـه رخ مـى دهـد كـه در وقوع آن هيچ (ترديد و) دروغ نيست ، پست كننده است و بالا بـرنـده ، چـون زمـيـن بـا تـكـان سـختى لرزانده شود، كوه ها جمله ريزه ريزه مى شوند، و چون غبارى پراكنده گردند.
در آيه ديگر بيان مى كند كه از شدت اين لرزه كوهها چون پشم زده شده در هوا معلق مى شوند:
وَتَكُونُ الْجِبَالُ كَالْعِهْنِ الْمَنفُوشِ(قارعه : 5)
اقيانوس ها نيز كه 34 زمين را تشكيل داده اند از جا كنده مى شوند؛
وَإِذَا الْبِحَارُ فُجِّرَتْ(انفطار: 3)
ج ـ درهم پيچيده شدن آسمان ها
هـمـزمـان بـا زلزله زمين و مرگ زندگان ، آسمان ها نيز درهم مى ريزند؛ قرآن مجيددگرگونى آسـمـان را گـاه بـا (مـهـل يـعـنـى مـس گـداخـتـه (72))، گـاهـى بـا (دخـان : دود(73)) و گـاه بـا (انـشقاق : شكافته شده (74)) بيان مى كند و حالت نهايى آن را اينگونه ترسيم مى نمايد:
يَوْمَ نَطْوِى السَّماءِ كَطَّىِّ السِّجِلِّ لِلْكُتُبِ(انبياء: 104)
روزى كه آسمان را همچون در پيچيدن صفحه نامه ها در هم مى پيچيم .
و در پى آن ، خورشيد نيز درهم نورديده مى شود؛
اِذَا الشَّمْسُ كُوِّرَتْ(تكوير: 1)
و ماه چون از خورشيد، نور مى گيرد، تاريك مى شود؛
وَخَسَفَ الْقَمَرُ(قيامت : 8)
و قانون جاذبه عمومى و گريز از مركز خنثى مى شود و خورشيد و ماه به هم مى پيوندند؛
وَجُمِعَ الشَّمْسُ وَالْقَمَرُ(قيامت : 9)
چنانكه ديگر ستارگان نيز تاريك مى گردند؛
وَاِذَا النُّجُومُ انكَدَرَتْ(تكوير: 2)
سرعت غافلگير كننده
واژه (بـغـتـه ) كـه بـه مـعـنـاى نـاگـهـانـى اسـت سـيـزده بـار در قـرآن مـجـيد تكرار شده كه بيشترپيرامون قيامت و فرجام جهان است و همه آنها به انسان ها هشدار مى دهند كه از عاقبت خويش غـافـل مـبـاشـنـد و هميشه به گونه اى عمل كنند كه اگر مرگ به سراغشان آمد، فرجام نيكويى داشته باشند. از آن جمله ، اين آيه هشدار مى دهد:
اءَفـَاءَمـِنـُوَّا اءَنْ تـَاءْتـِيـَهـُمْ غَاشِيَةٌ مِنْ عَذَابِ اللّهِ اءَوْ تَاءْتِيَهُمُ السَّاعَةُ بَغْتَةً وَهُمْ لاَ يَشْعُرُونَ (يوسف : 107)
آيا (مردم ) ايمنند از اينكه عذاب فراگير خدا به آنان در رسد يا قيامت ـ در حالى كه بى خبرند ـ بناگاه آنان را فرا رسد؟
پـيـرامـون وقـوع نـاگـهـانـى قـيـامـت گـفـتـه شـده هـمـيـن طـور كـه مـردم مـشـغـول امور روزه مره زندگى هستند به ناگاه قيامت برپا مى شود؛ مثلا شخصى پارچه اى را از بـزاز خـريـده پـيـش از آنـكـه بـزاز آن را پـيـچـيـده و تـحـويـل بدهد مرگشان فرا مى رسد. يا شخصى لقمه اى را به سوى دهان مى برد و پيش از آنـكـه بـه دهـانـش بـرسـد، مـرگ او را در مـى ربـايد، ديگرى فرصت وصيت كردن نمى يابد، چـهـارمـى از بازگشتن ، سوى خانه اش باز مى ماند و...(75) در آن هنگامه فرجام نيك در انـتـظـار مـؤ مـنـان بـا تـقـوايـى اسـت كـه زنـدگـى خـويـش را بـر پـايـه ايـمـان و توكل بر خدا تنظيم كرده اند و زبان حال و قال آنان بسان مولايشان على (ع ) است كه فرمود:
وَ اللّهِ ما اُبالى دَخَلْتُ اِلَى الْمَوْتِ اَوْ خَرَجَ الْمَوْتُ اِلَىَّ(76)
به خدا سوگند هيچ باكى ندارم از اينكه به سوى مرگ بشتابم يا مرگ به سوى من آيد.
خلاصه درس
اجـزاى جـهـان آفـريـنـش با محدوديت زمانى مشخصى پديدار شده اند و در پايان جهان ، همه چيز دگـرگـون مـى گـردد و پس از آن جهانى نوين پديد مى آيد كه عالم آخرت نام دارد در آستانه ايـن دگـرگـونـى ، زلزله اى شـگـفـت ، زمـيـن ، دريـاها و كوه ها را درهم مى كوبد به طورى كه اقيانوس ها منفجر و كوه ها بسان پشم بر باد رفته مى گردند. همچنين در شيپور دميده مى شود و از صـداى مـهيب آن ، همه جانداران ، جان مى دهند. آسمان ها نيز شكافته مى شوند و ماده اى چون دود هـمـه فـضا را مى پوشاند، خورشيد، بى فروغ مى گردد، ماه تاريك مى شود و اين دو به هم مى پيوندند و ستارگان نيز سوسو نمى زنند.
هـمـه حـوادث يـاد شـده در كـمـتـريـن زمـان مـمـكـن رخ مـى دهـد و اهـل زمـيـن و آسـمـان در ايـن رخداد شگفت انگيز غافلگير مى شوند و با درماندگى به آن تن مى دهند.
آن پـايـان ، بـراى هـمگان ، آغاز است ؛ با اين تفاوت كه براى تبهكاران ، آغازى ناخوشايند و كشنده و براى پرهيزگاران ، شروعى شيرين و زيبا.
پرسش
1ـ آيا جهان هستى روزى پايان مى پذيرد؟
2ـ آيا همه پديده ها در پايان جهان نابود مى شوند؟
3ـ پيام آيه 48 سوره ابراهيم چيست ؟
4ـ شيپور پايانى را توضيح دهيد.
5ـ رخدادهاى شگفت انگيز پايان جهان را برشماريد.
درس هشتم
رستاخيز

اعـتـقـاد به روز قيامت ، از ضروريات اديان الهى است و همه مؤ منان باور دارند كه جهان كنونى روزى نـابـود خـواهـد شد و جهان نوينى به نام سراى آخرت آغاز خواهد گشت و نقطه آغازين آن نـيز روز قيامت است ؛ (حادثه اى است كه همه اشيا و همه انسان ها را در برمى گيرد و واقعه اى اسـت كه براى كل جهان رخ مى دهد. كل جهان وارد حيات جديد و نظام نوين مى گردد. قرآن كريم كـه مـا را از حـادثـه بزرگ قيامت آگاه كرده ، ظهور اين حادثه بزرگ را مقارن با خاموش شدن سـتارگان ، بى فروغ شدن خورشيد، خشك شدن درياها، هموار شدن ناهموارى ها، متلاشى شدن كـوه هـا و پـيـدايـش لرزش ها و غرش هاى عالمگير و دگرگونى و انقلاب هاى عظيم و بى مانند دانـسته است . مطابق آنچه از قرآن كريم استفاده مى شود تمامى عالم به سوى انهدام و خرابى مى رود و همه چيز نابود مى شود و بار ديگر جهان نوسازى مى شود و تولدى ديگر مى يابد و بـا قـوانـيـن و نـظام ديگر كه با قوانين و نظام فعلى جهان تفاوت هاى اساسى دارد ادامه مى يابد و براى هميشه باقى مى ماند.)(77)
قـرآن مـجـيـد از قـيامت به (يوم الحق ) تعبير كرده كه گوياى حقانيت ، قطعيت و وقوع حتمى آن است ، همين طور هفتاد مرتبه با (يوم القيامه ) از آن ياد كرده است و به تناسب رخدادها و حالات گـونـاگـونـى كه در آن روز پيش مى آيد نام هاى ديگرى نيز بر آن نهاده است كه مشهورترين آنها (يوم الدين ) و (يوم الاخر) است . يوم الخروج ، يوم الحسره ، يوم التغابن ، يوم عظيم ، يـوم الوعـيـد، يـوم الخـلود، يـوم الجـمـع ، يـوم عـسـيـر، يـوم الفصل ، يوم عصيب و يوم مشهود، از جمله نام هايى است كه در قرآن براى اين روز آمده است . به طـور مـثـال ؛ يـوم الجـمـع بـديـن سـبـب بـر قـيـامـت اطـلاق شـده كـه هـمـه نـسـل آدم از ابـتدا تا انتها در آن روز زنده مى شوند و گرد هم مى آيند، به حسابشان رسيدگى مى شود و در نهايت به بهشت يا دوزخ وارد مى شوند.
رخداد عظيم
بـدون تـرديد، بزرگ ترين حادثه اى كه در عالم امكان رخ خواهد داد، پيدايش روز قيامت است ؛ چرا كه پيش از وقوع آن همه هستى دگرگون خواهد شد و زلزله اى به وقوع خواهد پيوست كه خداوند نيز آن را بزرگ خوانده است .(78)
شـدت و سـخـتـى روز قـيـامـت بـه گـونـه اى اسـت كـه پدر از فرزند، زن از شوهر، دوستان و آشنايان از يكديگر فرار مى كنند و هر كس در انديشه نجات خويش است . امام زين العابدين كه بـا بـصيرت باطنى و چشم دل ، صحنه هاى قيامت را مى ديد، در سحرهاى ماه رمضان با خدا چنين مناجات مى كرد:
مى گريم براى برون آمدنم از گور، برهنه و خوار، در حالى كه بار خويش بر دوش مى كشم و بـه چـپ و راسـت خـويـش مى نگرم ، مردم به كار خود مشغولند، هر كسى را در آن روز مشغله اى است كه از پرداختن به ديگران بازش مى دارد، چهره هايى در آن هنگامه ، برافروخته ، خندان و شادمان اند و رخسارهايى نيز غبار گرفته ، غمگين و خوارند...(79)
از شگفتى هاى روز قيامت آن است كه پس از مردن همه زندگان ـ به جز ذات اقدس ‍ پروردگار ـ شيپور الهى به صدا در مى آيد و جملگى در پى آن صدا، زنده مى شوند:
وَنـُفـِخَ فـِي الصُّورِ فَإِذَا هُمْ مِّنْ الاَْجْدَاثِ إِلَى رَبِّهِمْ يَنْسِلُونَ # قَالُوا يَا وَيْلَنَا مَنْ بَعَثَنَا مِنْ مَّرْقَدِنَا هَذَا مَا وَعَدَ الرَّحْمَنُ وَصَدَقَ الْمُرْسَلُونَ (يس : 51 ـ 52)
و در صـور دمـيـده خـواهـد شـد پـس بـه نـاگـاه (مـردم ) از گـورهـاى خـود، شـتـابـان بـه سوى پروردگار خويش ‍ مى آيند. مى گويند: (اى واى بر ما، چه كسى ما را از آرامگاهمان برانگيخت ؟ اين همان وعده خداى رحمان است و پيامبران راست مى گفتند!)
فرمان روايى مطلق
گرچه خداوند، انسان را مختار آفريده و او را در انتخاب راه آزاد گذاشته است ، ولى اين آزادى و اخـتـيـار، مـحـدود بـه جـهـان مادى است و در سراى آخرت ، همه موظف به اجراى خواست و مشيت الهى هستند و هيچ كس نمى تواند كوچكترين كارى را بر خلاف خواست خداوند انجام دهد و همه حركات ، رفت و آمدها، سخن گفتن ها و... بايد با اذن فرمان رواى مطلق انجام گيرد؛
يَوْمَ يَقُومُ الرُّوحُ وَالْمَلاَ ئِكَةُ صَفّا لاَ يَتَكَلَّمُونَ إِلا مَنْ اءَذِنَ لَهُ الرَّحْمَنُ وَقَالَ صَوَابا
(نبأ : 38)
روزى كـه (روح ) و فـرشتگان به صف مى ايستند و سخن نگويند جز كسى كه (خداى ) رحمان به او رخصت دهد و سخن راست بگويد.
جـمـله آخر آيه ، ظرافت و لطافت خاصى دارد و گوياى آن است كه در آن سراى ـ كه سراى حق و حـقـيـقـت است ـ ياوه و باطل راه ندارد و اگر كسى اجازه سخن گفتن بيابد، زبانش جز به راستى گشوده نگردد و توان دروغگويى و ياوه سرايى ندارد.
در آيـه اى ديـگـر بـه سـتـمـگـران هـشـدار مـى دهـد كـه در انـديشه چنين روزى باشند كه چشم و دل آنان نيز در اختيارشان نخواهد بود:
وَلاَ تـَحـْسـَبـَنَّ اللّهَ غـَافـِلا عـَمَّا يَعْمَلُ الظَّالِمُونَ إِنَّمَا يُؤَخِّرُهُمْ لِيَوْمٍ تَشْخَصُ فِيهِ الاَْبْصَارُ # مُهْطِعِينَ مُقْنِعِى رُءُوسِهِمْ لاَ يَرْتَدُّ إِلَيْهِمْ طَرْفُهُمْ وَاءَفْئِدَتُهُمْ هَوَاءٌ (ابراهيم : 42 ـ 43)
و خدا را از آنچه ستمگران مى كنند، غافل مـپـنـدار، جز اين نيست كه (كيفر) آنان را براى روزى به تأ خير مى اندازد كه چشم ها در آن خيره مـى شـود، شـتـابـان سـر بـرداشـتـه و چـشـم بـرهـم نـمـى زنـنـد و (از وحـشـت ) دل هايشان تهى است .
قـرآن مـجـيـد، فـرمـان روايى بى چون و چراى الهى را در يك آيه به صورت پرسش و پاسخ چنين مطرح مى كند:
لِمَنِ الْمُلْكُ الْيَوْمَ للّهَِِ الْوَاحِدِ الْقَهَّارِ(مؤ من : 16)
امروز فرمان روايى از آن كيست ؟ از آن خداى يكتاى قهار است .

دورنماى محشر
تـفـاوت مـيـان دنـيـا و آخـرت ، آن قـدر زيـاد اسـت كـه تصور حقيقت آخرت براى ما خاكيان بسيار مـشكل است . قرآن مجيد و روايات نيز، حقايق آن سرا را به گونه اى براى ما بيان كرده اند كه عـقل ما، آنها را درك كند. بنابراين آنچه درباره قيامت بيان شده ، در واقع دورنمايى است كه در صـدد نـزديك كردن ذهن ما به آن واقعيت هاى فوق تصور است . برخى از واقعيت هاى قيامت بدين شرح است :
ـ تـاريـكى و ظلمت بر صحراى محشر حاكم است و جز مؤ منان ـ كه نورشان از رو به رو و طرف راست مى درخشد ـ ديگران در تاريكى محض به سر مى برند و از مؤ منان خواهش مى كنند كه به سـوى آنـهـا بنگرند تا از پرتو نور آنان بهره مند شوند؛ ولى به آنها گفته مى شود: اگر مى توانيد به دنيا برگرديد و نورى با خود بياوريد(80).
ـ عـمـوم مـردم ، عـريـان از قـبـرهـا بـيرون مى آيند، مگر متقيان كه در دنيا لباس تقوا براى خود فراهم كرده باشند؛ وَ لِباسُ التَّقْوى ذلِكَ خَيْرٌ(81)
ـ ملت ها همراه پيشوايان خويش و در صف بندى هاى منظم در محشر حضور مى يابند؛
يَوْمَ نَدْعُوا كُلَّ اُناسٍ بِاِمامِهِمْ(اسرا: 71)
روزى كه هر گروهى را با پيشوايشان فرا مى خوانيم .
ـ شـخـصـيـت واقـعـى مردم ، بر اساس اعمال و اخلاقشان كه در دنيا ساخته شده است در روز قيامت بـروز مـى كـنـد؛ مـعـاذ بـن جـبـل در مـنـزل ابـو ايـوب انـصـارى ، از رسـول خـدا(ص ) پـيـرامـون آيـه (يـَوْمَ يُنْفَخُ فِى الصُّورِ فَتَاْتُونَ اَفْواجاً)(82) پرسش كرد: پيامبر(ص ) فرمود: (اى معاذ از مطلب مهمى پرسيدى .) سپس ادامه داد:
ده گروه از امت من جداى از بقيه مسلمانان محشور مى شوند و چهره آنان دگرگون است : 1ـ برخى بـه شـكـل مـيـمـون هـسـتـنـد؛ آنـان در دنـيـا سـخـن چـيـن بـوده انـد. 2ـ گـروهـى بـه شـكـل خوك محشور مى شوند؛ آنان مال حرام مى خورده اند. 3ـ برخى سرنگون محشور مى شوند؛ پاهايشان بالا و بر سر، راه مى روند؛ اينان ربا خوارانند. 4ـ بعضى كور محشور مى شوند و سـرگـردان انـد؛ ايـنـان در فـرمـان روايـى (و قـضـاوت ) بـه نـاحـق عـمـل كرده اند. 5ـ گروهى نيز كر و لال هستند و هوش از سرشان پريده است ؛ اينان كسانى اند كه دچار عجب و خودبينى بوده اند. 6 ـ برخى زبان خويش را بر دندان مى گزند و از دهان آنان چـرك خـارج مـى شـود و اهـل مـحـشـر از آنـان پـرهـيز مى كنند؛ اينان عالمان و قاضيانى هستند كه گـفـتـارشـان بـا كردارشان هماهنگ نيست . 7ـ گروهى نيز با دست و پاهاى قطع شده محشور مى شـونـد؛ ايـشـان كـسـانى هستند كه همسايگان خويش را مى آزارند. 8ـ برخى بر شاخه هاى آتش آويـزان هستند؛ چنين كسانى ، از مؤ منان بدگويى و سعايت مى كرده اند. 9ـ بعضى از مردار نيز مـتـعـفـن تـرنـد؛ ايـنـان شـهـوت رانـان و خـوشـگـذرانـان هـسـتـنـد كـه حـقـوق الهـى اموال خويش رانيز نپرداخته اند. 10ـ و گروهى نيز لباس آغشته به مايع آتشين دوزخ پوشيده اند؛ ايشان فخرفروشان و متكبران اند. (83)
خلاصه درس
هـمـه پـيروان اديان الهى به روز بازپسين باور دارند و بر اين اعتقادند كه پس از اين جهان ، جهان ديگرى است و همه مردمان در آن روز گرد مى آيند و به حسابشان رسيدگى مى شود.
قـرآن مـجـيـد بـه تـناسب ويژگى هاى رستاخيز، نام هاى متعددى بر آن نهاده است . آن روز آنقدر وحـشـتناك و عجيب است كه اولياى الهى نيز از خوف آن مى گريند و هر مادرى از شيرخوار خويش مى گريزد و پدر و فرزند، حال يكديگر را نمى پرسند و مردمان چون مستان حيرانند.
فـرمـانروايى مطلق در آن روز از آن خداوند قدرتمند و قهار است و هيچ كس جز با اجازه خدا نمى تواند حركتى كند و يا سخنى به زبان آورد. تاريكى مطلق بر محشر چيره مى شود، انسان ها ـ جز پرهيزگاران ـ عريان و گريان اند و هر امتى پشت سر امام خويش در آنجا حضور مى يابد و حقيقت افراد آن گونه كه هست رخ مى نمايد.
پرسش
1ـ برخى از نام هاى رستاخيز را بر شماريد.
2ـ رمز نامگذارى قيامت به يوم الحق و يوم الجمع چيست ؟
3ـ شدت و سختى روز قيامت چگونه است ؟
4ـ برخى از واقعيت هاى روز قيامت را شرح دهيد.
5ـ پيامبر اكرم (ص ) پيرامون اصناف مردم در محشر چه فرمود؟
درس نهم
ميزان و صراط

1 ـ ميزان
واژه (مـيـزان ) براى معيارى وضع شده كه با آن ، اندازه ها را سنجند، معناى حقيقى ميزان ، همين است ، گرچه قالب هاى گوناگون و شكل هاى مختلفى دارد كه برخى مادى و برخى معنوى است مانند ترازو و قپان ، براى اجسام ، اسطرلاب براى اوقات و ارتفاعات ستارگان ، خطكش براى خطوط و سطور، علم عروض براى شعر و... ميزان هر چيز، هم سنخ آن است كه اندازه واقعى آن را تـعـيـيـن مـى كـنـد(84) و مـنـظـور از مـيـزان در روز قـيـامت ، چيزى است كه ارزش مردم و اعمال و افكار و اخلاق آنان را تعيين مى نمايد.
حقيقت ميزان
از جـمـله عـقـايـد قـطـعـى پـيـرامـون روز قـيـامـت ، سـنـجـش هـمـه جـانـبـه عـقـايـد، اعمال و اخلاق آدميان است كه قرآن ، آن را مورد تأ كيد قرار داده ، مى فرمايد:
وَنَضَعُ الْمَوَازِينَ الْقِسْطَ لِيَوْمِ الْقِيَامَةِ فَلاَ تُظْلَمُ نَفْسٌ شَيْئا (انبياء: 47)
و ترازوهاى داد را در روز رستاخيز مى نهيم . پس هيچ كس (در) چيزى ستم نمى بيند.
ايـن كـار بـا دقت و ظرافت خاصى انجام مى پذيرد و داشته ها و كرده هاى خرد و كلان آدمى ، كه در كارنامه او ضبط و ثبت شده است ، به طور دقيق محاسبه مى شود. در انتهاى آيه ياد شده آمده است :
وَ إِنْ كَانَ مِثْقَالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ اءَتَيْنَا بِهَا وَكَفَى بِنَا حَاسِبِينَ
و اگر (عملى ) هم وزن دانه خردلى باشد، آن را مى آوريم و كافى است كه ما حسابگر باشيم .
واقـعـيـت ايـن اسـت كـه تـنـهـا خـوبـى هـاى آدمـى ، مـانـدگـار و قابل سنجش و ارزش گذارى است و قرآن از آنها با عنوان (حسنات ) ياد مى كند، ولى زشتى ها چـون پـوچ و بـاطـل انـد، وزن و ارزش هـم نـدارنـد و سـبـب سـبـكـى تـرازوى اعـمـال و نـمـره منفى فرد مى گردند؛ به همين دليل ، كفار و تبهكاران اندوخته اى ندارند تا در ميزان قرار گيرد و سنجيده شود:
اءُولَئِكَ الَّذِينَ كَفَرُوا بِآيَاتِ رَبِّهِمْ وَلِقَّائِهِ فَحَبِطَتْ اءَعْمَالُهُمْ فَلاَ نُقِيمُ لَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَزْنا
(كهف : 105)
آنـان كـسـانى اند كه آيات پروردگارشان و لقاى او را انكار كردند، در نتيجه اعمالشان تباه گرديد و روز قيامت براى آنان ميزانى برپا نخواهيم كرد.
بـا تـوجـه بـه تـنـاسـب (مـيزان و موزون ) از روايات اسلامى چنين برداشت مى شود كه ميزان اعمال مؤ منان و معيار ارزش گذارى آنان ، پيشوايانى هستند كه از سوى خدا براى ارشاد و هدايت ايـشـان مـنـصـوب گـشـتـه انـد؛ زيـرا آنـان ، نـمـونـه كـامـل هـمـه اعـمـال و خـصلت هاى نيكو مى باشند و از سويى هرگز به زشتى و پليدى آلوده نگشته اند و جـا دارد كـه شـاخـص ‍ سـنـجـش اعـمـال پـيروان خويش باشند. چنانكه از امام صادق (ع ) پيرامون (ترازوهاى عدالت ) (آيه 47 سوره انبيا) پرسش شد، در پاسخ فرمود:
پـيـامـبـران و جـانـشـيـنـانـشـان هـسـتـنـد.) و در سـخـن ديـگـرى فـرمـود: (مـا مـيـزان هاى عدالتيم .(85)
تـوضـيـح اين كه در روز قيامت ، اعمال و رفتار مردم را با پيامبران و اوليا مقايسه مى كنند مثلاً نـمـاز، روزه ، جـهـاد، عـدالت و صـداقـت هـر امـتى را با نماز و روزه و... پيامبرشان مى سنجند و خـضـوع و خـشـوع و اخلاص ما را مثلاً با خضوع و خشوع و اخلاص ائمه و پيامبر مقايسه و اندازه گيرى مى كنند.
چگونگى حساب رسى
بـا تـوجـه بـه تـفـاوت هـاى فـراوانـى كـه مـيـان درجـات ايـمـان ، اعـتـقـاد، اعـمـال و اخـلاق انـسـان هاوجود دارد، نحوه رسيدگى به آنها نيز يكسان نخواهد بود. قرآن مجيد پيرامون نحوه حساب رسى ، نكات زير را بيان كرده است :
1ـ در آن روز، حـسـاب رسـى ، بـسـيـار سـريـع انجام مى گيرد و يكى از نام هاى مقدس ‍ خداوند، (سريع الحساب ) است .
2ـ برخى خيلى آسان ، حساب پس مى دهند؛
فَاءَمَّا مَنْ اءُوتِىَ كِتَابَهُ بِيَمِينِهِ # فَسَوْفَ يُحَاسَبُ حِسَابا يَسِيرا (انشقاق : 87)
اما كسى كه كارنامه اش به دست راستش داده شود، به زودى حساب آسانى براى او مى شود.
3ـ حساب رسى برخى ، بسيار مشكل خواهد بود؛
... اءُوْلَئِكَ لَهُمْ سُوَّءُ الْحِسَابِ وَمَاءْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ الْمِهَادُ (رعد: 18)
آنان به سختى بازخواست شوند و جايشان در دوزخ است و چه بدجايگاهى است !
4ـ بـرخـى بـدون حـسـاب رسـى وارد بـهـشـت مـى شـونـد؛ امـام صـادق (ع ) نقل كرده كه پيامبر اكرم (ص ) فرمود:
آنـگـاه كـه ديـوان هـاى عـمـل گشوده شود و ميزان ها برپا گردد براى مصيبت ديدگان (صابر) مـيـزانـى بـرپا نمى شود و ديوانشان گشوده نمى گردد (و بدون حساب وارد بهشت مى شوند) سپس اين آيه را تلاوت كرد؛
اِنَّما يُوَفَّى الصّابِرُونَ اَجْرَهُمْ بِغَيْرِ حِسابٍ(86)
(بى ترديد، شكيبايان ، پاداش خود را بى حساب ، به تمام خواهند يافت .)
5ـ برخى نيز بدون حساب رسى وارد دوزخ مى شوند، چنان كه در آيه 105 سوره كهف به آنان اشاره شد.
گـفـتـنـى اسـت گـر چه همه كرده هاى نيك انسان ، موجب سنگينى ميزان ، آسانى حساب و رهايى و سـعـادت فـرد مـى شـود، ولى برخى از حسنات ، اثر بيشترى در خصوص ميزان و حساب رسى دارد؛ بـه طـور مـثـال ، در رواياتى از رسول اكرم (ص ) وارد شده كه صله رحم ، داشتن ثروت انـدك (و پـرهـيـز از ثـروت اندوزى )، قناعت ، حسن خلق و... سبب آسان شدن حساب روز قيامت مى گردد.

2ـ صراط
منظور از صراط پلى است كه بر روى دوزخ قرار دارد و انتهاى آن نيز به بهشت ختم مى شود و هـمـه مردم بايد از آن عبور كنند، هنگام گذر كردن ، بسيارى به مقصد مى رسند و وارد بهشت مى شوند ولى عده اى نيز مى لغزند و در دوزخ سقوط مى كنند. قرآن مجيد در اين باره مى فرمايد:
وَإِنْ مِّنـْكـُمْ إِلا وَارِدُهـَا كـَانَ عـَلَى رَبِّكَ حـَتـْمـا مـَقْضِيّا # ثُمَّ نُنَجِّى الَّذِينَ اتَّقَوْا وَنَذَرُ الظَّالِمِينَ فِيهَا جِثِيّا(مريم : 71 ـ 72)
و هـيـچ كـس از شـمـا نـيـسـت جـز ايـن كـه (از طـريـق صـراط) وارد دوزخ مـى شـود ايـن حكم قطعى پروردگارت هست ، آن گاه متقيان را نجات مى بخشيم و ستمگران را به زانو در افتاده در آن رها مى كنيم .
واقعيت صراط
در روايـتـى از امـام صـادق (ع ) آمـده اسـت كـه در پـاسـخ مفضل بن عمر پيرامون چيستى صراط فرمود:
صـراط، راه شـنـاخت خداى بزرگ و بر دو بخش است ، يكى در دنيا و ديگرى در آخرت ؛ آنكه در دنياست ، امام واجب الاطاعه است ، هر كس او را بشناسد و به هدايتش اقتدا كند، بر صراطى كه در آخرت بر دوزخ است ، عبور خواهد كرد و هر كس صراط (راه ) را در دنيا نيابد، بر صراط آخرت نيز بلغزد و در دوزخ درافتد.)(87)
از ايـن گونه احاديث برمى آيد كه زندگى انسانى و گرايش هاى فكرى و كنش هاى اخلاقى او نمادى از صراط حقيقى است و اگر در اين سرا راه صحيحى را بپيمايد و از آلودگى هاى فكرى ، عـمـلى و اخـلاقى بپرهيزد، در واقع بر صراط مستقيم ره پوييده و از دوزخ مفاسد و انحرافات رهـيـده اسـت و از صـراط آن سـرا نـيـز بـه راحـتـى عبور مى كند. امام خمينى (ره ) در اين باره مى فرمايد:
آن صراطى كه تا جهنم كشيده شده است ، اگر مستقيم در اين عالم حركت كنيد، از آن صراط مستقيماً رد مـى شـويـد. جـهـنـم بـاطن اين دنياست ، اگر مستقيم از اين راه رفتيد و طرف چپ يا طرف راست مـنـحـرف نـشـديـد، از صـراط در ايـن عـالم هـم مـسـتـقـيـم عـبـور مـى كـنـيـد و بـه چـپ يـا راسـت مـتـمـايـل نـمـى شـويـد كـه اگـر بـه چـپ مـتـمـايـل بـشـويـد، جـهـنـم اسـت و اگـر بـه راسـت متمايل شويد جهنم است .(88)
و راز ايـن كـه مـعـصـومين :، صراط و صراط مستقيم معرفى شده اند نيز در همين نهفته است كه مؤ مـنـان با الگوگيرى از آنان ، راه و رسم زندگى را آن طور كه خداوند برايشان بيان كرده و از آنـان خـواسـته است ـ فرا بگيرند و بر مسلك ايشان سلوك نمايند، همراهشان شوند و از آنان پـيـشـى نـيـگـرنـد و پـس نـيـفـتـنـد تـا در مـسـيـر زنـدگـى بـه سـلامـت زنـدگـى كرده به سر منزل مقصود بار يابند.
كيفيت عبور از صراط
چـنـان كـه يـاد شـد همه آدميان بايد از صراط عبور كنند همان گونه كه بايد از نشئه دنياعبور كـرده وارد سـراى آخـرت گردند. كيفيت عبور از صراط اخروى نيز بستگى به سلوك در صراط دنـيـوى دارد و هـر چـه مؤ من از افكار، كردار و اخلاق صحيح بهره اى بيشتر داشته باشد و به مـعـصـومـيـن نـزديـك تـر شود، سريع تر از صراط عبور مى كند و بر عكس ، اگر كسى در مكتب اوليـاى خـدا درسـى نـيـامـوزد و بـه مظاهر مادى و انحرافات دنيوى آلوده شود، سخت و آهسته از صـراط عـبـور خـواهـد كـرد، چـنـان كـه اگـر انحرافات او گسترده باشد هرگز از صراط عبور نخواهد كرد.
مـعـصـومـيـن و اوليـاى الهـى بـه دليـل داشـتـن عـقـايـد نـاب ، اعـمـال صـالح و اخلاق نيكو، سريع تر و آسان تر از همه از صراط عبور خواهند كرد. ديگران نيز به همين نسبت از آن عبور خواهند كرد؛ چنان كه از حضرت صادق (ع ) روايت شده كه فرمود:
مردم بر صراط به دسته هاى مختلف تقسيم مى شوند؛ گروهى چون برق عبور مى كنند، برخى چـون اسـب تـيـزرو، عـده اى بـه حـالت دونده ، گروهى به سرعت پياده ، برخى نيز از صراط آويزان مى شوند و بخشى از بدنشان نصيب دوزخ مى گردد.(89)
هـمـان گـونـه كـه وجود مبارك اولياى الهى و مؤ منان واقعى سبب خاموش شدن شعله هاى فساد و تباهى در دنياست و ايشان با كردار و گفتار خويش مانع منكرات مى شوند، هنگامى كه از صراط عـبـور مـى كـنـنـد نـيـز شـعـله هـاى آتـش دوزخ فـروكـش مـى كـنـد. از رسول خدا(ص ) نقل شده كه فرمود:
اِذا مـَرَّ الْمـُؤْمـِنُ عـَلَى الصِّراطِ طـَفـِئَتْ لَهْبُ النّيرانِ وَ يَقُولُ جُزْ يا مُؤْمِنُ فَاِنَّ نُورَكَ قَدْ اَطْفَأَ لَهْبى (90)
وقتى مؤ من بر صراط مى گذرد شعله هاى آتش دوزخ خاموش مى شود و مى گويد: اى مؤ من زود بگذر كه نور تو، شعله هاى مرا خاموش كرده است .
گـر چـه دسـت مـايـه اصـلى عـبـور از صـراط، ايـمـان خـالص ، اخـلاق نـيـكـو و اعمال صالح است ؛ ولى امورى چند، آن را آسان تر خواهد ساخت از جمله :
1ـ ابوذر مى گويد: از رسول خدا(ص ) شنيدم كه فرمود:
در روز قيامت ، خويشاوندى و امانت دارى بر دو طرف صراط خواهند ايستاد؛ وقتى امانتدار و كسى كـه بـه خـويـشـان خـود رسيدگى كرده بر صراط بگذرد، به سلامت عبور كرده وارد بهشت مى شـود؛ ولى وقـتـى شـخـص خـائن و كـسـى كـه بـه فاميلش رسيدگى نكرده بر صراط بگذرد، بلغزد و در دوزخ سقوط -ك ن د.+(91)
2ـ همچنين پيامبر اكرم (ص ) فرموده است :
اَسْبِغِ الْوُضُوءَ تَمُرَّ عَلَى الصِّراطِ مَرَّ السَّحابِ(92)
وضو را شاداب بگير تا چون ابر از صراط بگذرى .
3ـ حضرت موسى (ع ) در مناجاتش با خدا پرسيد:
پـروردگـارا! پاداش كسى كه در آشكار و نهان (كتاب ) حكمت تو را تلاوت كند، چيست ؟ خداوند فرمود: چون برق از صراط عبور خواهد كرد.(93)
خلاصه درس
از مسائل قطعى روز قيامت ، محاسبه اعمال آدميان است ، از روايات اسلامى ، چنين برداشت مى شود كه منظور از ميزان در روز رستاخيز، انسان هاى كاملى هستند كه داراى كمالات عالى انسانى بوده ، از هر گونه نقص و آلودگى مبرايند.
مـحاسبه اعمال بندگان در روز قيامت يكسان نيست ؛ به حساب برخى خيلى سريع رسيدگى مى شود، برخى سخت و عده اى به طور آسان ، دسته اى بدون حساب و كتاب ، وارد بهشت مى شوند و گروهى نيز بدون محاسبه به دوزخ در مى افتند.
صـراط، پـلى است كه روى دوزخ كشيده شده و آدميان بايد از آن عبور كنند تا به بهشت درآيند. عـبور از صراط، حركت نمادين پيمودن راه حق در دنياست و آن ، اطاعت از پيشوايان معصوم است كه خدا براى بندگان ، منصوب نموده است .
كـيـفـيـت عـبـور از صراط نيز بستگى به اعمال دنيوى و چگونگى اطاعت از معصومين دارد و هر كه بـهـتـر از آن هـا اطـاعـت كـرده بـاشـد، سـريـع تـر عـبـور خـواهـد كـرد. اعـمـال ديـگـر چـون صـله رحـم و امـانـت دارى ، وضـوى شاداب و تلاوت كتاب الهى ، در عبور از صراط به مؤ من مدد مى رسانند.
پرسش
1ـ منظور از ميزان روز قيامت چيست ؟
2ـ چگونگى حساب رسى در روز قيامت را توضيح دهيد.
3ـ چرا تبهكاران بدون حساب به دوزخ مى روند؟
4ـ واقعيت صراط چيست ؟ توضيح دهيد.
5ـ كيفيت عبور از صراط را بنويسيد.
درس دهم
رويارويى با عمل

يـكـى از امـور قـطـعى عالم آخرت ، دادن پاداش و كيفر به انسان ها در برابر كردار آنها است ؛ اگر كار نيكى انجام داده باشند، چند برابر پاداش مى بينند و در برابر كارهاى بد به همان اندازه كيفر داده مى شوند:
مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ اءَمْثَالِهَا وَمَنْ جَاءَ بِالسَّيِّئَةِ فَلاَ يُجْزَى إِلا مِثْلَهَا (انعام : 160)
از آيـات و روايـات چـنـيـن بـرداشـت مـى شـود كـه انـسـان هـيـچ گـاه از اعـمـال و كـردار خويش جدا نيست و كرده هاى او ـ كه در كتاب الهى ثبت و ضبط مى گردد ـ همواره گريبانگير اوست :
وَكُلَّ إِنْسَانٍ اءَلْزَمْنَاهُ طَائِرَهُ فِي عُنُقِهِ وَنُخْرِجُ لَهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ كِتَابا يَلْقَاهُ مَنْشُورا
(اسراء: 113)
و كـارنـامه هر انسانى را به گردن او بسته ايم و روز قيامت براى او نامه اى كه آن را گشاده مى بيند، بيرون مى آوريم .
شكل رويارويى
در قرآن مجيد، به دو نوع رويارويى انسان با اعمالش تصريح شده است ؛
الف ـ دريافت كارنامه عمل
ظـاهـر بـرخـى آيـات ، گـويـاى آن اسـت كـه انـسـان هـا در روز قـيـامـت ، كـارنـامـه اعـمـال خـويـش را بـه شـكـل مـكـتـوب دريـافـت مى كنند و نام آن را نيز (كتاب ) نهاده است و همه اعمال نيك و بد و خرد و كلان نيز در آن ثبت شده است ؛
وَوُضِعَ الْكِتَابُ فَتَرَى الْمُجْرِمِينَ مُشْفِقِينَ مِمَّا فِيهِ وَيَقُولُونَ يَا وَيْلَتَنَا مَالِ هَذَا الْكِتَابِ لاَ يُغَادِرُ صَغِيرَةً وَلاَ كَبِيرَةً إِلا اءَحْصَاهَا وَ وَجَدُوا مَا عَمِلُوا حَاضِرا وَلاَ يَظْلِمُ رَبُّكَ اءَحَدا
(كهف : 49)
و كـارنـامـه (عمل شما در ميان ) نهاده مى شود، آن گاه بزهكاران را از آنچه در آن است بيمناك مى بينى و مى گويند: (اى واى بر ما، اين چه نامه اى است كه هيچ (كار) كوچك و بزرگى را فرو نگذاشته ، جز اينكه همه را به حساب آورده است .)
همچنين اعلام داشته كه نامه نيكان به دست راست آنان داده مى شود:
فَاءَمَّا مَنْاءُوتِىَ كِتَابَهُ بِيَمِينِهِ فَسَوْفَ يُحَاسَبُ حِسَابا يَسِيرا وَيَنقَلِبُ إِلَى اءَهْلِهِ مَسْرُورا
(انشقاق : 7 ـ 9)
امـا كـسى كه كارنامه اش به دست راستش داده شود، به زودى حسابى آسان براى او مى شود و شادمان به سوى كسانش باز مى گردد.
چنان كه نامه نابكاران به دست چپ شان سپرده مى شود؛
وَاءَمَّا مَنْ اءُوتِىَ كِتَابَهُ بِشِمَالِهِ فَيَقُولُ يَا لَيْتَنِي لَمْ اءُوتَ كِتَابِيَهْ وَلَمْ اءَدْرِ مَا حِسَابِيَهْ
(حاقه : 25 ـ 26)
و امـا كـسـى كـه كـارنـامه اش به دست چپش داده شود، گويد: (اى كاش كتابم را دريافت نكرده بودم و از حساب خود خبردار نشده بودم !)
ب ـ ديدن اعمال