راه اصلاح يا امر به معروف و نهي از منكر

آيت اللّه العظمى حاج شيخ لطف‏اللّه صافى(مد ظله العالى)

- ۵ -


چه كسى بايد امر به معروف و نهى از منكر نمايد؟

امر به معروف و نهى از منكر وظيفه اشخاص يا طبقه معينى نيست، با حصول شرائط، هر كسى بايد اين وظيفه را انجام دهد دين اسلام در اين خصوص نه تنها همه افراد را آزاد گذارده و به هر مسلمانى اجازه مى دهد كه در اجراى مقررات اسلامى نظارت كند و ديگران را در ترك وظيفه مؤاخذه نمايد، بلكه بر همه افراد واجب نموده كه به نيكى امر و از بدى نهى نمايند و همه را در اداى اين تكليف مسئول مى شمارد، چنانكه از پيغمبر اكرم ـ صلّى الله عليه وآله ـ روايت شده است كه فرمود:

«كلّكُم راع وكلّكم مسئولٌ عن رعيّته»(42)

يعنى: «همه شما راعى هستيد و همگى از رعيّت خود مسئوليد».

و شايد به همين ملاحظه باشد كه در قرآن مجيد راجع به وصيّت به حق و وصيت به صبر صيغه تفاعل آورده شده است:

«وَتَواصَوْا بِالْحَقّ وَتَواصَوْا بِالصَّبْرِ»(43)

بلى، البته كسى كه امر به معروف و نهى از منكر مى كند بايد داراى صلاحيت اخلاقى و علمى باشد، يعنى حال تحمل و بردبارى و صبر داشته باشد و به خوبى كارى كه به آن امر مى كند و زشتى آنچه از آن نهى مى نمايد عالم و دانا باشد، ولى مقصود اين است كه اين وظيفه فقط در عهده طبقه و جمعيت خاصّى مانند علما و روحانيون نيست، بلكه هر كسى با تحقّق شرايطى كه بعداً ـ انشاءالله تعالى ـ ذكر خواهد شد مكلّف است در اصلاح جامعه و امر به معروف و نهى از منكر جديت و كوشش داشته باشد و منتظر اقدام ديگران نباشد، زيرا بطورى كه از آيات شريفه و احاديث و اخبار، استفاده مى شود امر به معروف بر عهده عموم گذارده شده و هر مسلمانى با تحقّق شرايط، در ترك آن مسئول است.

و از اينجا معلوم مى گردد كه آن كسانى كه در امر به معروف و تكاليفى كه از اين قبيل است كوتاهى نموده و به انتظار نتيجه اقدام علما مى نشينند و خود را معاف مى شمارند، و يا اشخاصى كه صرفاً به اهل علم اعتراض مى نمايند كه در امر به معروف و نهى از منكر و تبليغات و نشر آيات و احاديث و مبارزه با فقر معنوى و انحطاط اخلاقى و دعوت مردم به حقايق و سوق آنان به اخلاق فاضله اسلامى و هدايت جامعه كوتاهى دارند اشتباه مى كنند; زيرا اولا ـ چنانچه گفتيم ـ امر به معروف يكى از تكاليفى است كه هر مسلمانى از عالم و ناطق، واعظ و نويسنده، كاسب و كارمند، كارگر و كشاورز، غنى و فقير، شاه و گدا بايد آن را انجام دهد و هيچ كس نبايد به انتظار ديگران باشد مگر آن كه بعضى از شرايطى كه بعداً ذكر مى شود موجود نباشد. و ثانياً در ميان تمام طبقات كه بعضى از آنها شايد اصلا توجهى به اين وظيفه نكنند، يا اگر توجه داشته باشند عده آنها بسيار كم است. باز هم اين طبقه، يعنى طبقه علماى اعلام و گويندگان و نويسندگان مذهبى با موانع بسيار و مزاحمات بيشمارى كه دارند بيش از ساير طبقات در امر به معروف و هدايت جامعه اهتمام دارند و بايد اين مقدار از آثار اسلامى و اخلاقى را كه در ميان جامعه است نتيجه اقدامات و زحمات و تأليفات و تصنيفات و تبليغات همين آقايان دانست. در تمام نواحى از شهرهاى بزرگ تا قصبات و قراء كوچك دورافتاده هر چه دعوت به حق پرستى و درستى و پاكدامنى و ديانت و صداقت و صلح و صفا و ساير ملكات فاضله مى شود، از ناحيه همين طبقه است.

صحيح است كه در دنياى كنونى و وضع انحطاط اخلاقيات و در مقابل اين همه مظاهر عالم ماده و ظواهر فريبنده، بايد بيش از هر موقع مردم را به طرف حقايق خواند و از اين صورت سازيها و ظاهربازيها منصرف ساخت. و صحيح است كه امروزه دشمنان اسلام با انواع وسايل تبليغاتى خويش و اعمال دسيسه هاى گوناگون در بى ثمر ساختن زحمات علما و كساد كردن بازار علوم و معارف اسلامى و دور نگهداشتن مردم از علما، كمال جدّيت را دارند، اما به همين علت و علل ديگر همراهى و همكارى ديگران با اهل علم بيش از هر موقع ضرورت دارد.

امروز اگر چه در اثر بى اعتنايى ما مسلمانان به قول بعضى: روحانيت ما به حسب ظاهر داراى يك سازمان و تشكيلات مرتبى نيست و فاقد بسيارى از وسايل و اسباب ظاهرى است، ولى از هر تشكيلات مرتب و منظمى كه در اين جامعه وجود دارد بهتر انجام وظيفه مى كند و بيشتر به مردم خدمت مى نمايد. كارهايى را كه بعضى مردم فداكار و مراجع بزرگ اين طايفه انجام مى دهند در دنياى امروز با تأسيس وزارتخانه هاى عريض و وسيع و مخارج زياد، نمى توان اداره كرد. تا كسى وارد نباشد و اطلاع كامل نداشته باشد نمى تواند بفهمد كه ابتلائتات فكرى و مشاغل يك نفر عالم دينى كه بايد همه كارهاى خود را با حساب و ميزان صحيح و دقيق شرع مطابق نمايد، چقدر زياد است و يك نفر مرجع تقليدى كه بايد حوائج دينى ميليونها مردم را مرتفع سازد تا چه حدّ در فشار و زحمت است. بايد لااقل در روز دو مجلس تدريس كه در آن علما و دانشمندان بزرگ و جمع كثيرى از فضلا و طلاّب حاضر مى شوند داشته باشد كه خود اين كار (كه محتاج به مطالعه و فكر و مراجعه به آيات و كتابهاى اخبار و احاديث و كتب فقهيه و نظريات علما و دانشمندان بزرگ و دقت و تأمّل كافى در اطراف آن است) براى گرفتن همه اوقات شخص ـ اگر بخواهد بطور عادى و متعارف كار نمايد ـ كافى است و يكى از كارهاى بسيار دشوار و خسته كننده بشمار مى رود.

بايد به سؤالات و استفتائات مختلفه اى كه از طرف اين همه مردم مسلمان مى شود و هر يك در يك موضوع و راجع به يك باب است جواب بدهد كه براى تحصيل اطمينان و مواظبت در صحت بيان حكم خدا و آنكه مبادا برخلاف واقع چيزى گفته شود، ممكن است در يك شبانه روز محتاج مراجعه به جميع ابواب فقه و بسيارى از كُتب اخبار و احاديث و غيره گردد.

بايد نامه ها و تلگراف هاى بسيارى را كه در موضوعات مختلف مذهبى و دينى هر روز از بلاد و شهرستانهاى كشورهاى اسلامى مى رسد شخصاً بخواند و درباره آنها دستور لازم بدهد.

بايد در جهات راجع به تعظيم شعائر اسلامى و حفظ شئون دينى و جلوگيرى از مداخله كردن نااهلان و رفع شكوك و شبهاتى كه از طرف معاندين براى مشوش ساختن اذهان، القاء مى شود همواره مراقبت و مواظبت كند.

بايد اداره حوزه علميه و رفع حوايج طلاّب را تكفّل نمايد با اينكه در وضعيت كنونى و عدم توجه كامل عامّه مردم، از كارهاى خيلى دشوار و موجب ناراحتى فكر و خيال است، زيرا فراهم ساختن وجه و رسانيدن كمك مختصر معاش به آقايان طلاّب كه اغلب با فراهم بودن وسيله از لذايذ مادى چشم پوشى نموده و به يك زندگى و معاش بسيار مختصر و محدود قناعت نموده اند مخصوصاً در اين دوره ما، كار آسانى نيست. و براى يك نفر زمامدار عاليمقام روحانى كه بايد يك حوزه سه هزار نفرى، بلكه چندين حوزه علميه را به كار و تحصيل مشغول سازد و آنها را تشويق و ترغيب نموده و موانع ترقّى آنها را مرتفع سازد بسيار فكر و غصه توليد مى كند.

بايد كارهاى ديگرى را ـ كه اكنون در مقام تعداد آنها نيستيم ـ مانند ملاقاتها و پذيرفتن اشخاص از هر طبقه و رفع حوايج ارباب احتياج و غيره را هم انجام دهد.

تمام اين كارها را يك نفر مرجع تقليد انجام مى دهد و خواب راحتى را از خود سلب مى كند تا به اسلام خدمت كند و مردم را به راه خدا بدارد و حضرت بقية الله ولى عصر ـ عجّل الله تعالى فرجه الشّريف ـ را از خود خشنود سازد كه حقيقتاً اگر كمك و مدد آن حضرت نباشد انجام اين امور غير مقدور است.

و از همه اين امور دشوارتر براى يك نفر مرجع، لطمات و صدماتى است كه از طرف معاندين و مخربين به اسلام و جامعه مسلمين وارد مى شود كه بايد در مقام دفع و رفع برآيد.

نه فقط يك نفر مرجع اينطور است، ساير علماى شهرستانها و ناطقين و مبلّغين و حتّى يك آخوند ده كوچك به حسب خود وظايفى را انجام مى دهد و يك عمر با صحّت عمل و درستى، خدمتگذارى مى كند كه كسان ديگر با حقوق و مواجب بسيار انجام نمى دهند.

بارى، غرض اين است كه اين آقايانى كه به اهل علم اعتراض دارند و آنها را در امر به معروف مسامحه كار مى دانند و منتظرند كه بدون همكارى آنها اهل علم نتايج مهمى از اقدامات خود بگيرند، در اشتباهند. اينها خودشان آنقدر مضايقه دارند كه از يك معصيتهاى بى لذت مانند تراشيدن ريش و يا انگشتر طلا در دست كردن (براى مرد) و يا استعمال ظروف طلا و نقره، چشم پوشى نمى كنند، آن وقت به اين و آن اعتراض دارند و غصه اسلام و مسلمانى را مى خورند.

البته نمى خواهم عرض كنم كه كسى حقّ اعتراض به اهل علم را ندارد، زيرا اين فصل را براى همين جهت باز كرديم كه معلوم شود هر كس حقّ امر به معروف دارد. و در فصل آينده معلوم مى شود كه هم كس را از عالم و جاهل بايد امر به معروف و نهى از منكر كرد.

چه كسى را بايد امر به معروف و نهى از منكر نمود؟

اجراى امر به معروف و نهى از منكر را نبايد درباره بعضى اشخاص يا طبقات، موقوف ساخت. و فقط در حق ضعفا و طبقات پايين اجتماع معمول داشت; زيرا معنى اين حرف آزاد گذاردن و مطلق العنان ساختو اقويا و صاحبان نفوذ در نيل به مطامع شخصيه و مقاصد نفسانيه و تجاوز و ستم در حق زيردستان و بيچارگان است. و مفسده آن اگر از مفسده مطلق العنانى عموم بيشتر نباشد از آن كمتر نيست، لذا دين مقدس اسلام به هر كس اجازه داده است كه امر به معروف و نهى از منكر نمايد و در آن رعايت مناصب و مراتب ظاهريه و امتيازات و افتخارات موهومه را لغو نموده است.

مرئوس نسبت به رئيس، سرباز نسبت به سرلشكر، مأمور نسبت به امير، فقير نسبت به غنى، كوچك نسبت به بزرگ، رعيت نسبت به پادشاه حق دارد كه امر به معروف نمايد و اداى تكاليف و اطاعت از دستورات و قوانين را مطالبه نمايد مگر آنكه بر آن مفسده مترتّب شود يا شرايط ديگرى كه در احكام و مسايل امر به معروف ياد خواهيم كرد موجود نباشد كه در آن صورت خوددارى از امر به معروف جايز و بلكه در بعض موارد واجب است.

در تواريخ اسلامى مكرر به مواردى بر مى خوريم كه مى بينيم افراد عادى، رجال و امرا و پادشاهان را امر به معروف و نصيحت مى نمودند و آنان هم با كمال مسرت مى پذيرفتند. و در بسيارى از مواقع بطورى با شدت آنها را موعظه مى كردند و از كارهاى زشت باز مى داشتند كه طرف غرق تأثّر و گريه مى گرديد و در عين حال آن را يك امر عادى و معمولى تلقى مى نمودند و كسى آن را اهانت و بى ادبى به مقام آنها نمى شمرد و بلكه آن را فاضلترين مجاهدات مى شناختند.

از حضرت رسول ـ صلّى الله عليه وآله ـ نقل شده كه فرمود:

«أفْضَلُ الْجِهاد كَلِمَةُ عَدْل عِنْدَ اِمام جائِر»(44)

يعنى: «برترين جهادها سخن حقّ و عدالتى است كه در نزد پيشواى ستمكارى گفته شود».

نيز از آن حضرت منقول است كه فرمود:

«خَيْرُ اِخْوانكُم مَنْ اَهْدى اِلَيْكُم عُيُوبكُمْ»(45)

يعنى: «بهترين برادر دينى شما كسى است كه عيبهاى شما را به شما هديه بدهد».

در كتاب وسايل الشيعه از حضرت صادق ـ عليه السّلام ـ روايت نموده است كه فرمود:

«قال أميرالمؤمنين: «انّ الله لايعذّب العامّة بذنب الخاصّة اذا عملت الخاصّة بالمنكر سرّاً من غير ان تعلم العامّة فاذا عملت الخاصّة بالمنكر جهاراً فلم تغيّر ذلك العامّة استوجب الفريقان العقوبة من الله عزّوجلّ»(46)

يعنى: «فرمود اميرالمؤمنين ـ عليه السّلام ـ كه: خداوند عامّه مردم را به گناهانى كه خواص و سران جامعه و زمامداران امور و مصادر كارها در پنهان و مخفيانه مرتكب مى شوند، عذاب نمى كند اما اگر سران و بزرگان جامعه و خواص قومى، پرده محرمات را پاره كردند و علناً مرتكب معاصى شوند و عامّه از آنها جلوگيرى ننمودند (البته با تمكّن و قدرت) هر دو گروه مستوجب عقاب خدا مى شوند».

لزوم همكارى در امر به معروف و نهى از منكر

امر به معروف و نهى از منكر يكى از تكاليف اجتماعى است كه در بعض موارد با همت و اقدام يك نفر انجام مى پذيرد و در بعض مواقع، موقوف به قيام چند نفر، بلكه محتاج به اقدام و همكارى يك جمعيت و امّت است. پس نمى توان اقدام يك نفر را در همه موارد كافى شمرد و از ديگران تكليف را ساقط دانست; زيرا اوّلا: همكارى و همصدا شدن ديگران با آن كس كه امر به معروف و نهى از منكر مى كند، باعث كمال تأثير و حصول مقصود است. اگر هزار نفر در يك موضوع موافق يكديگر اظهارنظر كنند از حيث اثر با نظرى كه يك نفر اظهار نمايد يكسان نيست.

و ثانياً: بيانات اشخاص و طرز اداى مطالب و سليقه هايى كه در اين موارد اعمال مى شود در تأثير، تفاوت دارد. بسيار اتفاق افتاده كه شخصى از مواعظ و نصايح طولانى يك نفر متنبّه نشده، ولى با يك كلمه كه از ديگرى شنيده فوراً متنبّه و بيدار گرديده است.

و ثالثاً: در مورد بعضى از منكرات كه ميان جامعه رايج مى شود يا بعضى از فرايض و واجباتى كه ترك آن متداول مى گردد و همچنين نسبت به بعض اشخاص كه بايد امر به معروف و نهى از منكر شوند، جز با كمك و همكارى افراد و همصدا شدن جمعيت بسيار، موفقيت حاصل نمى شود، لذا حضرت موسى ـ عليه السّلام ـ وقتى مأمور به دعوت فرعون گرديد از خدا درخواست نمود كه برادرش را در كار رسالت و پيغمبرى با او شريك سازد و خداوند درخواست او را پذيرفت و به خطاب «قَدْ اُوتيتَ سُؤْلَكَ يا مُوسى»(47) مشرفش ساخت.

و همچنين حضرت عيسى ـ عليه السّلام ـ براى كمك و يارى دو نفرى كه براى تبليغ به انطاكيه فرستاده بود و تكذيبشان كردند، شخص ديگرى را روانه ساخت چنانچه در قرآن كريم مى فرمايد: «فَعَزّزنا بِثالِث»(48)

مخصوصاً همراهى و همكارى كسانى كه در ميان جامعه داراى شخصيت و وزن علمى و مقام و نفوذ هستند در پيشرفت مقصد مشروع آمر به معروف و ناهى از منكر دخالت بسيار دارد; زيرا مرتكبين معاصى وقتى ببينند جامعه به آنها با ديده تنفّر نگاه مى كند و كار آنها را زشت و خلاف شرافت و انسانيت تشخيص مى دهد، يا كسانى كه داراى مقامات و يا اطلاعات و معلوماتى هستند عمل او را تقبيح مى نمايند، بيشتر راه منحرفى را كه در پيش گرفته اند ترك مى كنند.

تاريخ پيغمبران و اولياء و رجال مصلح به ما نشان مى دهد كه هر چه همكار و هم آواز آنها بيشتر مى شد، موفقيت آنها در كار تبليغ و رساندن احكام و هدايت و ارشاد سريعتر مى گرديد.

شايد علت آنكه در آيه شريفه از امر كنندگان به معروف و نهى كنندگان از منكر و دعوت كننده به سوى خير، تعبير به امّت شده است: «وَلْتَكُنْ مِنْكُمْ اُمَّةٌ يَدْعُونَ اِلَى الْخَيْرِ»(49) اشاره به همين نكته باشد; زيرا مراد از امت، قومى هستند كه براى يك كار اجتماع داشته باشند و داراى يك هدف و يك منظور خاصى بوده، بعض آنها به بعض ديگر اقتدا نمايند، برخلاف لفظ قوم كه اين معنى از آن استفاده نمى شود و شايد وجه تعبير به امّت در آيه كريمه: «وَمِمَّنْ خَلَقْنا اُمَّةٌ يَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَبِهِ يَعْدِلُونَ»(50) هم همين باشد.

پس تأثير امر به معروف و نهى از منكر، غالباً محتاج به همكارى و تعاون است. اگر چنانچه آمرين به معروف را تنها گذارند، موفقيت لازم به دست نخواهد آمد.