رواق عصمت

سيد علي حسيني

- ۳ -


آيا حضرت حضرت معصومه عليها السلام ازدواج كرد؟

هارون الرشيد خليفه مقتدر و ستمگر عباسي به شدت از امام موسي بن جعفر عليه السلام هراس داشت و در ستم به ايشان و سركوبي ياران و نزديكانش تا آن جا كه مي توانست و حفظ قدرتش ايجاب مي كرد، كوتاهي نكرد. وي - به قول معروف - شمشير را از رو بسته بود و دستور بازداشت و شهادت امام را صادر كرد. فرزندش مأمون نيز به روشي ديگر، يعني با شيوه اي منافقانه و زيركانه راه پدر را رفت و در مسير قلع و قمع فرزندان موسي بن جعفر عليه السلام از هيچ فرو گذار نكرد. برخوردهاي ستمگرانه، بي رحمانه و خشن اين پدر و پسر فضايي از ترس و ارعاب درباره آن حضرت و خانواده اش فراهم ساخته بود. كه در چند و چون روابط اجتماعي و امور اقتصادي زندگي آن حضرت و خانواده اش تأثير فراوان گذاشته بود؛ براي هارون اهميت بسيار داشت كه امام موسي بن جعفر عليه السلام به لحاظ اقتصادي - تا آنجا كه ممكن است - ضعيف بماند. از اين رو از سويي بسياري از مردم مي هراسيدند، به وسيله ازدواج با يكي از دختران آن حضرت، عضوي از خانواده ايشان گردند و از سويي زنداني بودن ايشان و عدم حضور در خانواده و از طرفي مشكلات مختلفي كه نشأت گرفته از خفقان و ستم آشكار و پنهان حاكمان عباسي بود، زمينه ازدواج دختران آن حضرت را از بين برده بود، افزون بر اين كه در زمان حيات آن حضرت، گروهي از آنان در سن ازدواج نبودند از اين رو عملاً گروهي از دختران آن حضرت ازدواج نكردند. در اين شرايط حضرت موسي بن جعفر عليه السلام طبق وصيتي تصميم گيري درباره ازدواج دخترانش را به حضرت علي بن موسي الرضا عليه السلام سپرد و اين مناسب ترين تصميم گيري ممكن در اين باره بود.(1) علي القاعده آن حضرت مصلحت همه خواهران خود را در اين باره در نظر داشت. در خصوص حضرت فاطمه معصومه عليها السلام پس از شهادت حضرت موسي بن جعفر، امام رضا عليه السلام به خوبي از مقدراتي كه خداوند براي آن بانوي عظيم الشأن رقم زده بود آگاه بود و مي دانست ايشان بايد به سوي خراسان بار سفر بندد و در ميانه راه در شهر مقدس قم از دنيا برود و قبر مبارك ايشان محور شيفتگان حقيقت و عاشقان اهل بيت تا روز قيامت گردد. از اين رو(2) مصلحت را در اين مي دانست كه آن حضرت ازدواج نكند.(3) افزون بر اين اسارت پدر بزرگوارشان در زندان و آثار متعدد و مختلف خفقان و سركوب بي رحمانه حكومت عباسي، و نبود هم كفو براي آن حضرت و مصيبت هاي پي در پي كه براي خانواده ايشان به وجود آمده بود، اوضاع و احوال را به گونه اي رقم زده بود كه زمينه اي براي ازدواج ايشان باقي نمانده بود. به هر حال با صرف نظر از علم غيب امام رضا عليه السلام درباره آينده حضرت معصومه عليها السلام بررسي شرايط خانوادگي و واقعيت هاي زندگي حضرت معصومه عليها السلام و خواهران بزرگوارشان به گونه اي بود كه خِرَد ورزانه ترين تصميم گيري عدم ازدواج آنان، به ويژه حضرت معصومه عليها السلام بود. چه اين كه ايشان - بر طبق ظواهر پاره اي از اسناد - همان فاطمه كبرا است،(4) يعني در واقع ايشان دختر بزرگ حضرت موسي بن جعفر عليهماالسلام بود و به احتمال زياد نوعي رهبري در خانواده و به ويژه ميان خواهران خود داشت كه شايد ازدواج با آن مسئوليت ها متنافي بود.

درباره ازدواج نكردن دختران آن حضرت ديدگاههاي ديگري نيز به شرح زير وجود دارد.

1. گروهي معتقدند دليل ازدواج نكردن آنان، اين است كه هم كفو نداشته اند از اين رو ازدواج نكرده اند؛ در اين باره در كتاب تاريخ قم چنين آمده است «...همچنين به من رسيده است كه رضائيه دختران خود را به شوهر نمي دادند زيرا كسي كه هم كفو ايشان بوده باشد، نمي يافتند و موسي بن جعفرعليه السلام را بيست و يك دختر بوده است و از اين جهت هيچ يك از ايشان را شوهر نداده است تا غايتي كه اين معني ميان دختران ايشان عادت شده است...»(5)

برخي از پژوهش گران به پيروي از مؤلف اين اثر معتبر، همين نظر را پسنديده اند و برخي اين مسأله را درباره همه دختران حضرت موسي بن جعفر عليه السلام درست ندانسته و هم كفو نداشتن را تنها در خصوص حضرت معصومه عليها السلام صحيح پنداشته اند.

به هر حال اين نظر درست نمي نمايد چه اين كه:

اولاً: ازدواج نكردن دختران موسوي و رضوي كه خود موضوع يك پژوهش در خور و مستقل است و در اين فشرده نمي گنجد - نياز به اثبات و استدلال دارد.

ثانياً: نوادگان امام حسن و امام حسين عليهما السلام كه تا حدودي مي توانستند هم كفو دختران موسي بن جعفر عليه السلام به شمار آيند همواره وجود داشته اند؛ صد البته همان طور كه برخي از معاصرين اشاره كرده اند اين موضوع درباره حضرت فاطمه معصومه عليه السلام مصداق ندارد(6)؛ زيرا ايشان هم كفو و هم سنگ مناسب براي ازدواج نداشته است.

ثالثاً: دختران ائمه عليهم السلام چنين روشي نداشته اند كه تا هم كفو برايشان يافت نشود از ازدواج تن زنند، بلكه آنان هماره سنت ازدواج را متبع مي دانسته اند و نمونه آن جناب زينب كبري دختر جليل القدر اميرمؤمنان علي عليه السلام و سكينه دختر عظيم الشأن اباعبدالله الحسين عليه السلام است كه در زمره ممتازترين و برجسته ترين زنان تاريخ اهل بيت عليهم السلام قرار دارند و در حالي كه بي شك هم كفو نداشتند ازدواج كردند.(7)

2. يعقوبي مورخ نامور اسلام مي نويسد دختران حضرت موسي بن جعفر عليه السلام از آن روي شوهر نكردند كه آن حضرت وصيت فرموده بود دخترانش ازدواج نكنند به همين دليل بود، جز امّ السلمه هيچ يك از دختران ايشان ازدواج نكرد.

اين سخن يعقوبي شگفت انگيز مي نمايد چه اين كه هرگز امام معصوم عليه السلام بر خلاف قرآن و سنت مسلّم پيامبر خداصلي الله عليه وآله وسلم وصيت نمي كند، افزون بر اين كه متن وصيت آن حضرت كه در منابع معتبر آمده است اين گونه نيست، بلكه بر طبق آن وصيت دختران امام موسي بن جعفر عليه السلام مي بايد بدون مشورت با حضرت علي بن موسي الرضا عليه السلام ازدواج نكنند و تنها بايد با اجازه ايشان ازدواج كنند؛ متن وصيت آن حضرت در اين باره چنين نقل شده است:

«و تنها در صورتي كه فرزندم علي( عليه السلام) اجازه دهد هر يك از پسرانم ماذونند خواهرانشان را شوهر دهند زيرا او به چند و چون ازدواج خويشان خود آگاه تر است و هر كس يا سلطاني كه نگذارد فرزندم علي يكي از مواد اين وصيت نامه را اجرا كند از خدا و رسولش برائت جسته است... و نه برادران خواهري و نه عموهاي دخترانم و نه هيچ صاحب منصبي مجاز نيست دخترانم را به ازدواج كسي درآورد مگر به اذن و دستور فرزندم علي( عليه السلام) و او از همه، به ازدواج بستگان خود آشناتر است. از اين رو اگر او خواست و مصلحت ديد كه يكي از آنان را شوهر دهد، مي تواند چنين كند و اگر خواست شوهر ندهد، مي تواند شوهر ندهد...»(8)

بدين سان در وصيت آن حضرت آمده است كه دخترانم مي توانند ازدواج كنند اما با اذن و دستور برادر و مولايشان حضرت علي بن موسي الرضا عليه السلام...

اما سخن يعقوبي محتمل است در نسخه اي كه ايشان در دست داشته جمله «الا باذنه و امره» افتاده باشد و يا خلاصه وصيت نامه آن حضرت؛ آن هم خلاصه غير فني به دست او رسيده و يا از سر خطا و سهو جمله ياد شده را ايشان نياورده باشد و يا نسخه برداران و ناشران جمله ياد شده را حذف كرده باشند و نيز محتمل است آن حضرت وصيت نامه اي ديگر داشته است كه براي انحراف مخالفان خود مطالبي غير واقعي را از سر مصلحت و يا تقيه آورده باشد. به هر حال بي شك سخن يعقوبي صحيح به نظر نمي رسد.

در پاره اي از منابع غير معتبر آمده است كه خليفه عباسي مأمون از آن حضرت خواستگاري كرد و به قدري اصرار ورزيد كه حضرت رضا عليه السلام مجبور شد از خواهرش معصومه عليها السلام بخواهد از مدينه به سمت مرو حركت كند.(9) اين نكته را - احتمالاً - مي توان از دلايل ازدواج نكردن آن حضرت دانست؛ بدين سان كه ايشان براي اين كه مأمون نتواند اعتراض كند، در پاسخ به خواستگاري مأمون گفته است كه نمي خواهد ازدواج كند. ليكن همان طور كه اشاره شد افزون بر نبود منبع معتبر اين نظريه را نمي توان به قراين و شواهد قابل توجه مستند ساخت.

مهاجرت به ايران

خلافت عباسيان در زمان مأمون با چالش هاي بزرگي مواجه بود كه سخت مأمون را انديشناك ساخته بود؛ درگيري شديد ميان امين و مأمون و در نهايت كشته شدن امين و قيام هاي متعدد علويان در نقاط مختلف حكومت اسلامي و انتقال مركز خلافت اسلامي از بغداد به مرو و مسايلي از اين دست حكومت مأمون را متزلزل ساخته بود، در اين شرايط، علي بن موسي الرضاعليه السلام به همراه برادران و بسياري از يارانش در مدينه سكونت داشت او همانند ديگر امامان شيعه مدينه را دوست مي داشت چه اين كه مدينه شهر پيامبر و يارانو اهل بيت او بود و به دليل استقرار آن حضرت در مدينه شيعيان در سراسر جهان اسلام به ايشان توجه داشتند و ايشان را محور تلاش هاي ديني، فرهنگي و اجتماعي خود مي دانستند. اهل سنت نيز آن حضرت را بسيار احترام مي كردند و او را مردي از اهل بيت اولاد پيامبر مي دانستند كه علم و تقواي عظيمي دارد و از جايگاه ويژه و منحصر به فردي برخوردار است.(10)

مأمون به درستي و هوشيارانه مي دانست كه اگر اوضاع و احوال به همين منوال باقي بماند و علي بن موسي الرضا عليه السلام و خويشان و ياران مهم او در مدينه مطرح شوند، آن حضرت محور عظيمي براي براندازي و آيا تضعيف حاكميت وي مبدل خواهد شد. از اين رو در واقع حضرت رضا عليه السلام را مجبور كرد راهي مرو شود؛ تا هم مدينه به مركزي براي مخالفان او تبديل نشود و هم شعله هاي آتش قيام علويان را فرو نشاند و هم زمينه شهادت حضرت رضا عليه السلام را فراهم آورد.

از ديدگاه مأمون همين اهداف و شرايط درباره حضرت معصومه عليهاالسلام نيز جريان داشت؛ چه اين كه ايشان زني معمولي نبود بلكه دانشوري عظيم الشأن بوده و موقعيت ممتازي داشت؛ از اين رو دستگاه خلافت عباسي با بهره وري از نيرنگ و نفاق به دنبال آن بود كه مدينه را از آن دسته از مردان و زنان بني هاشم كه تحول آفرين بوده و مي توانستند براي دستگاه خلافت عباسيان خطرزا باشند، و حريم تشيع و اهل بيت را پاس دارند خالي كند، هجرت حضرت فاطمه معصومه عليها السلام را در سمت و سوي اين سياست عباسيان بايد تفسير كرد؛ دقت در عبارت هايي از تاريخ قم تا حدودي اين نظريه را تأييد مي كند:

«...چون امام علي بن موسي الرضا را از مدينه بيرون كردند تا به مرو رود... خواهرش فاطمه معصومه در طلب او بيرون آمد...»(11) شايد مقصود نويسنده تاريخ قم آن باشد كه زمينه را به گونه اي فراهم ساختند و اوضاع و احوالي را رقم زدند كه ايشان مجبور شد راهي ايران شود. برخي از محققان نوشته اند كه مأمون از آن حضرت خواستگاري كرده و پافشاري فراواني بر خواسته خود داشت و از اين رو حضرت رضا از فاطمه معصومه عليهاالسلام خواست به ايران هجرت كند(12)، اين خبر نيز - اگر درست باشد - نشان گر آن است كه مأمون مي خواست به گونه اي آن حضرت را از مدينه بيرون آورد چه اين كه او كسي بود كه در كودكي چون قمي ها به در خانه امام موسي بن جعفر عليه السلام آمدند تا پاسخ مسائلي كه مردم در نامه هاي خود به آن حضرت نوشته بودند بگيرند و امام عليه السلام در خانه حضور نداشت، نامه ها را از قمي ها گرفت و پاسخ آن ها را نوشت و حضرت موسي بن جعفر عليه السلام چون پاسخ نوشته هاي حضرت معصومه عليها السلام را ديد به وجد آمد و فرمود: «پدرش فدايش باد...»(13) وجود چنين كسي مي توانست در مدينه مشكل بيافريند. همين علت درباره مهاجرت ديگر نزديكان حضرت رضا عليه السلام وجود دارد. بر طبق اين احتمال در واقع آن حضرت علي رغم ميل باطني و اكراه و اجبار مدينه را ترك كرد؛ به عبارت ديگر ايشان از فرهيخته زنان بزرگ روزگار خود بود كه هوشيارانه مسايل سياسي جهان اسلام و رابطه حضرت رضا عليه السلام و مأمون را زير نظر داشت و تحليل مي كرد؛ برآيند تحليل اطلاعات موجود درباره رابطه حضرت رضا عليه السلام و مأمون حكايت از آن داشت كه اين ارتباط ديري نمي پايد كه از بين خواهد رفت و به شهادت حضرت رضا عليه السلام منجر خواهد شد و پس از آن دستگاه خلافت عباسي با خشونت تمام به اهل بيت در مدينه حمله خواهد كرد از اين رو هوشياري و خردورزي حكم مي كرد فاطمه معصومه عليها السلام و برادرانش مدينه را ترك كرده و به ايران - كه پايگاه نسبتاً امني براي علويان به شمار مي آمد - هجرت كنند.

احتمال ديگر آن است كه آن حضرت بنا به سفارش امام رضاعليه السلام از روي اختيار و نه اكراه و اجبار، راهي مرو شد؛ بدين سان كه حضرت رضاعليه السلام از ايشان خواست به سوي مرو و ايران حركت كند. علي بن موسي الرضاعليه السلام تنها وصي به حق پيامبرصلي الله عليه وآله وسلم در زمان خود و حجت خدا در روي زمين بود و رسالت سنگين رهبري واقعي جهان اسلام را بر دوش مي كشيد ايشان گرچه از سر اجبار به خراسان هجرت كرده بود اما در راه و در مدت اقامت در آن ديار براي آگاه ساختن مردم گامهاي بزرگي برداشته بودند كه هنوز آثار مبارك آن مشاهده مي شود. او از خواهر خود دعوت كرد رهسپار ايران گردد تا اين مأموريت كامل شود؛ به همان سان كه جدش امام حسين عليه السلام خواهرش زينب كبري را با خود به كوفه برد تا رسالتش را در انجام وظايفش به طور كامل و تام انجام دهد. امام رضا عليه السلام مي دانست كه رحلت يا شهادت حضرت معصومه عليها السلام در قم سبب شكوه و عظمت قم و رونق و پيشرفت حوزه هاي علمي شيعه در آن خواهد شد و در نهايت آثار مبارك و جاوداني براي جامعه شيعه خواهد داشت در پي اين دعوت بود كه آن بانوي جليل القدر عازم مرو شد و در نهايت به ساوه رسيد و بيمار شد و احتمالاً احساس كرد اين بيماري به عمر او پايان خواهد داد از اين رو از خادم خود خواست او را به قم برد تا در قم از دنيا برود و در همان جا مدفون گردد و مقبره اش پايگاه معنوي عظيمي براي شيعيان و عاشقان حقيقت و دلباختگان اهل بيت عصمت عليه السلام گردد؛ در كتاب تاريخ قم در اين باره چنين آمده است: «چنين گويند بعضي از مشايخ قم كه چون امام علي بن موسي الرضا عليه السلام را از مدينه بيرون كردند تا به مرو رود... خواهر او فاطمه بنت موسي بن جعفر عليهم السلام به طلب او بيرون آمد و چون به ساوه رسيد بيمار شد، پرسيد ميان من و شهر قم چقدر مسافت است او را گفتند كه ده فرسخ است(14) خادم خود را فرمود تا او را بردارد و به قم برد...»(15)

همان طور كه در تاريخ قم آمده است آن حضرت مصمم شد به قم رود در اين عبارت به علت تصميم گيري تاريخي و سرنوشت ساز اشاره نشده است؛ ليكن بر طبق روايتي كه در اين باره نقل شده است آن حضرت فرمود: «مرا به شهر قم ببريد؛ زيرا از پدرم شنيدم كه فرمود شهر قم مركز شيعيان ما مي باشد.»(16)

آن حضرت كه از دانش مهم و توان تحليل و روح بلند و مُلهَم و قدرت معنوي عظيمي برخوردار بود و روايات پدر بزرگوار و اجدادش را درباره قم شنيده بود به درستي مي دانست كه اين شهر مقدس در آينده به مركز علوم و دانش هاي مرتبط اهل بيت عليهم السلام مبدل خواهد شد و مقبره او منشأ بركات فراوان براي عاشقان اهل بيت خواهد بود و اين تقدير الهي است كه او را به اين سفر كشانيده و در ساوه بيمار ساخته و اكنون راهي قم مي كند تا قرن ها روح بلند و آسمان سانش و قبر پر بركتش نقطه اي حساس در مهم ترين شهر مذهبي تشيع مي گردد. و همان طور كه اشاره شد دعوت حضرت رضا عليه السلام از ايشان براي سفر به خراسان نيز با آگاهي كامل و دقيق از اين سرنوشت بود كه خداوند متعال از سر لطف و رحمت براي شيعيان رقم زده بود.

احتمال سوم آن است كه آن حضرت خود مصمم شد به خراسان رود زيرا تحليل دقيق اوضاع و احوال عمومي جهان اسلام به ويژه مدينه، بغداد و مرو، مشكلات فرا روي مأمون؛ به عنوان خليفه مسلمانان، نتايج قيام هاي علويان، موقعيت بسيار حساس حضرت رضا عليه السلام در مرو... مهاجرت هاي علويان و اهل بيت به ايران و نياز مبرم حضرت رضا عليه السلام به همراهي ايشان اين تصميم مهم و سرنوشت ساز را در پي داشت. عشق زلال و خالص ايشان به حضرت رضا عليه السلام شور و شوقي خاص در ژرفاي جانش براي اين مسافرت پديد آورده بود. بر طبق اين نظريه آميزه اي از عشق و خرد ورزي و عقل و دلدادگي زمينه اين هجرت تاريخي و سرنوشت ساز را فراهم آورده و آن حضرت را بي قرار ساخته بود.

در اين باره مي توان او را به زينب كبري عليها السلام تشبيه كرد كه مصمم شد با امام حسين عليه السلام به كربلا رود و چون ابن عباس به آن حضرت عرض كرد حال كه مي خواهي به كربلا روي بانوان و بچه ها را با خود مبر، زينب كبري پاسخ تندي به ابن عباس داده و تصميم قاطع خود را براي همدوشي با حسين عليه السلام اعلام داشت.(17) فاطمه معصومه عليها السلام نيز به درستي و هوشيارانه مي دانست مسافرت او به ايران آثار عظيمي خواهد داشت و فرجام اين سفر هر چه باشد در سمت و سوي مصالح اسلام و اهداف برادرش حضرت علي بن موسي الرضا عليه السلام خواهد بود. از اين رو عازم ايران شد و چون در ساوه بيمار شد به قم آمد و در همان جا ماند و روح بلندش به عالم ملكوت پركشيد و مرقد مطهر و مباركش مزار عاشقان اهل بيت و الهام بخش حركت فقيهان، دانشوران علوم اسلامي و عارفان گشته و هر روز سهم عظيم و جاودان آن يگانه بانوي جهان اسلام در بيدار سازي و گسترش تقوا و معنويت بيشتر آشكار مي گردد.

پي نوشت:

1) اصول كافي، ج 1، ص 317 و عيون اخبارالرضا، ص 24.
2) افزون بر آن كه ستمگري هاي گسترده و سياست هاي مكرآميز مأمون زمينه ازدواج آن حضرت و خواهرانش را از ميان برده بود، امام رضا عليه السلام ازدواج نكرده بود.
3) از اين جهت آن حضرت به جده اش فاطمه زهرا عليها السلام مي ماند. قاعده آن بود كه فاطمه زهرا عليها السلام روزانه و آشكارا غسل و كفن شود و قبر او آشكار گردد ولي به خاطر ستم هايي كه بر او شده بود و به خاطر فضاي حاكم بر جامعه او شبانه غسل و كفن شد و مخفيانه مدفون گشت، درباره فاطمه معصومه عليها السلام نيز قاعده آن بود كه آن حضرت ازدواج كند ليكن به خاطر ستم هايي كه بر ايشان و خانواده اش روا داشتند زمينه اردواج آن حضرت فراهم نشد. و همان طور كه تاريخ بايد پاسخ دهد كه چرا فاطمه زهراء عليها السلام شبانه و بدور از چشم مردم دفن شد؛ بايد به اين پرسش نيز پاسخ دهد كه چرا فاطمه معصومه عليها السلام با آن كه ازدواج مستحب بود، ازدواج نكرد.
4) همان طور كه خواهد آمد در حديثي امام صادق عليه السلام مي فرمايد: «نام او فاطمه است» از اين حديث استفاده مي شود هرگاه ميان دختران حضرت موسي بن جعفر عليه السلام نام فاطمه «به طور مطلق» آورده شود مقصود فاطمه معصومه عليهاالسلام است.
5) تاريخ قم، ص 231.
6) ر.ك: كريمه اهل بيت، ص 151.
7) تاريخ يعقوبي، ج 3، ص 151.
8) كافي، ج 1، ص 317؛ عيون اخبارالرضا، ص 24؛ بحارالانوار، ج 49، ص 48 و 225 و 276. متن وصيت نامه پس از مقايسه منابع از ج 49 بحارالانوار نقل شده است.
9) ر.ك: حضرت زينب كبري، جعفر نقدي، ص 418 - 417؛ در انوارالمشعشعين، ج 2، ص 274 به اين گزارش اشاره كرده و آن را نادرست دانسته است.
10) ر.ك: امام رضا عليه السلام از ديدگاه اهل سنت به قلم نگارنده.
11) تاريخ قم، ص 213.
12) حضرت زينب كبري، ص 18 - 417.
13) كشف اللئالي،ابن كرندس، به نقل از كريمه اهل بيت، ص 53.
14) راه ساوه به قم درآن وقت از روستاهاي آوه و تقرود به طور مستقيم در حدود ده فرسنگ بوده است. (تاريخ مذهبي قم، ص 93)
15) تاريخ قم، ص 213.
16) فروغي از كوثر، الياس محمد بيگي، ص 33.
17) خاتون دوسرا، فيض الاسلام، ص 193.