رواق عصمت

سيد علي حسيني

- ۲۷ -


السلام عليك عرف الله بيننا و بينكم في الجنة

از اين قسمت به بعد لحن زيارت تغيير پيدا كرده و به نوعي گفتگوي با آن حضرت تبديل مي شود. اين سلام، سلام خاص بر آن حضرت است كه پس از آن خواسته ها و دعاهاي زائر شروع مي شود:

نخستين دعاي زاير آن است كه از خداوند مي خواهد در بهشت بين او و حضرت معصومه و اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام (پيامبر، خديجه، فاطمه، اميرمؤمنان، حسن، حسين عليهم السلام و ولي خدا كه شامل همه معصومان مي گردد و پيش از اين نام آن ها در زيارت برده شد) آشنايي و شناختي متقابل قرار دهد و توفيق درك حضور و زندگي در جوارشان را نصيب او گرداند.

به طور كل معرفت حضرت معصومه عليها السلام و آشنايي با ايشان بسيار اهميت دارد، چه اين كه در اين زيارت نامه دو بار به آن اشاره شده است و اين معرفت دو نوع است، معرفت در دنيا و آشنايي و معرفت در آخرت، معرفت در دنيا همان است كه در روايت نقل شده از حضرت رضا عليه السلام به آن اشاره شد و آن حضرت فرمود:

هر كه از سر معرفت فاطمه معصومه عليها السلام را زيارت كند در زمره بهشتيان است(1)

و نيز همان است كه در بخش هاي پاياني اين زيارت نامه آمده است كه: «و لايسلبنا معرفتكم»

زاير آن حضرت از خدا مي خواهد، اين توفيق بزرگ الهي كه نصيب او شده است از او گرفته نشود و همواره از كساني باشد كه مقام بلند اهل بيت را بشناسد. و اين معرفت گوهر گراني است كه در زمره بزرگ ترين توفيقات و هدايت هاي الهي است. و بايد قدر آن را شناخت و خدا را شكر كرد اين معرفت به اندازه اي اهميت دارد كه هر كس معصومان و اهل بيت عليهم السلام را بشناسد، در واقع خدا را شناخته است و هر كس آنان را نشناسد به كسي مي ماند كه خدا را نشناخته است.

«من عرفكم فقد عرف الله و من جهلكم فقد جهل الله».(2)

دومين نوع معرفت به اهل بيت و فاطمه معصومه شناخت و آشنايي با آنان در آخرت است و مقصود آن است كه زائر عارف شايستگي درك حضور و زندگي در جوار بهشت ايشان را داشته باشد. و اين همان است كه در زيارت ها و دعاهاي مختلف آمده است(3)، بر اساس اين دعاها و زيارت ها، مؤمن از خدا مي خواهد كه در جهان ديگر با محمد و آل محمد عليهم السلام بوده و به آنان دسترسي داشته باشد و اين نعمت، مقام و منزلت بسيار عظيمي است و خوشا به حال آنان كه به اين جايگاه دست يابند و در بخش پاياني زيارت اين نكته دوباره با اندكي تفاوت آمده است.

«و ان يجمعنا و اياكم في زمرة جدكم محمد صلي الله عليه و آله»

از خدا مي خواهم كه ما و شما را در زمره جدتان محمدصلي الله عليه وآله وسلم قرار دهد.

توضيح فشرده اين عبارت آن است كه امت پيامبر اسلام ممتازترين امت است، گرچه مؤمنان از امت هر پيامبري باشند، بخاطر ايمان و اطاعت از پيامبر زمان خويش نجات خواهند يافت، ليكن امت پيامبر خاتم صلي الله عليه وآله وسلم جايگاه ويژه خود را دارد؛ در اين دعا زاير از خداوند مي خواهد با عطاي توفيق اطاعت و پيروي از پيامبر خدا و اهل بيت طاهرينش جزء امت، حزب و راه يافتگان به جمع و محضر سراسر نور آن مقرّبان درگاه الهي قرار گيرد و از مصاديق «فَادْخُلي في عبادي» باشد به عبارت ديگر از خداوند مي خواهد هم نشين، مقرب و در زمره نزديكان و مجاوران بهشتي پيامبر خاتم صلي الله عليه وآله وسلم باشد.

«و حشرنا في زمرتكم»

«خداوند در روز قيامت ما را در زمره شما محشور گرداند».

از نگاه قرآن و روايات روز قيامت، روز بسيار مهمي است، نام هاي مختلفي دارد و خداوند در آن روز خطير حساب مردمان را بررسي و پس از آن گروهي را روانه جهنم براي رسيدن به كيفر و گروهي را روانه بهشت براي گرفتن پاداش هاي عظيم خود، خواهد كرد. در آن روز جايگاه پيامبر اكرم، اهل بيت و حضرت معصومه عليها السلام جايگاهي ممتاز خواهد بود و بسيار اهميت دارد كه كسي بتواند در زمره و گروه آنان و با آنان محشور شود. بدين سان اين عبارت دربردارنده نجات خواهي از خداي متعال در روز رستاخيز عظيم است و آسان ترين و بهترين راه براي نجات آن است كه انسان با پيامبر و اهل بيتش محشور گردد.

و أوردنا حوض نبيكم و سقانا بكأس جدكم من يد علي ابن ابي طالب. «و ما را بر حوض پيامبر شما وارد كند و با كاسه جدتان از دست علي بن ابي طالب سيرابمان سازد.»

در اين جمله نيز دو دعا شده است؛ يكي آن كه از خدا مي خواهيم بر حوض پيامبر وارد شويم و دوم آن كه از دست امير مؤمنان علي ابن ابي طالب آب بنوشيم.

حوض كوثر

بر پايه روايات متعددي كه محدثان شيعه و سني آورده اند، پيامبر خداصلي الله عليه وآله در صحنه قيامت و بهشت حوضي دل انگيز، زيبا و داراي انواع نوشيدني هاي لذيذ بهشتي و نهرها و چشمه ها و... دارد ورود بر اين حوض و نوشيدن از آن توفيق و مقامي است بزرگ كه در اين زيارت زاير از خدا مي خواهد بدان دست يابد. زمخشري در تفسير «كوثر» مي نويسد:

«يكي از معاني آن حوض رسول خداصلي الله عليه وآله وسلم در بهشت است.»(4) چنانچه با پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله وسلم فرمود: آيا مي دانيد كوثر چيست؟ نهري است در بهشت كه خداوند وعده آن را به من داده است». در وصف آن در روايات آمده است كه نوشيدني آن «شيرين تر از عسل» سپيدتر از شير، خنك تر از برف و نرم تر از سرشير و كناره آن از زبرجد است و آبدان ها و پياله هايي كه براي نوشيدن آن است از ستارگان آسمان بيش تر است و هر كه از آن بنوشد، هرگز تشنه نمي شود.»(5)

دومين نكته درباره حوض كوثر آن است كه ساقي اين حوض اميرالمؤمنين، علي ابن ابي طالب عليه السلام است، منابع روايي و تفسيري شيعه اتفاق نظر دارند كه ساقي حوض كوثر اميرمؤمنان علي ابن ابي طالب است،(6) در اين ميان روايات متعددي از اهل سنت نيز در اين باره نقل شده است(7) بر پايه اين روايات اميرمؤمنان ساقي كوثر است و نااهلان، كافران و منافقان را از نزديك شدن به حوض باز مي دارد.

علامه مجلسي به نقل از شيخ مفيد و شيخ طوسي مي نويسد:

«... از عبدالله بن عباس روايت كرده اند كه چون سوره كوثر نازل شد، علي عليه السلام - پرسيد: يا رسول الله «كوثر» چيست؟ فرمود: نهري است كه خداوند با اعطاي آن مرا گرامي داشته است. علي عليه السلام گفت:... آن را براي ما توصيف كن. پيامبر فرمود: «... كوثر نهري است كه از زير عرش الهي جريان مي يابد، آبش سپيدتر از شير، شيرين تر از عسل، و نوشين تر از سرشير و كره است. ريگ هايش زبرجد، ياقوت و مرجان، گياهش زعفران، خاكش مشك بويا است. سرچشمه اش از زير عرش خداوند عزوجل است. اي علي اين نهر براي تو و محبان تو پس از من است.»(8)

همان طور كه اشاره شد در روايات متعدد و متنوعي اين نكته آمده است كه محبّان و شيعيان اميرالمؤمنين عليه السلام مي توانند از زلال گواراي كوثر در قيامت بنوشند.(9) به عنوان نمونه امام رضا عليه السلام از اجداد پاكش از پيامبرخداصلي الله عليه وآله وسلم نقل كرده است كه آن حضرت خطاب به اميرالمؤمنين عليه السلام چنين فرمود: «شيعيانت روز قيامت [برحوض كوثر ]وارد مي شوند و سيراب مي گردند... و دشمنانت در حالي كه بسيار تشنه اند بر آن وارد مي شوند و آب مي طلبند [اما] به آنان آب داده نمي شود...»(10)

به هر حال زاير در اين بخش از زيارت نامه از خدا مي خواهد كه وارد بر حوض پيامبرصلي الله عليه وآله وسلم شود. در واقع زاير از خدا مي خواهد مثل فرزندان خود آنان بر حوض كوثر وارد شود و از زلال گواراي آن بنوشد؛ به عبارت ديگر داراي حيات، پاكي و پاكيزگي باشد نه آن كه از آب بنوشد تا پاك شود.

من در برابر الطاف شما چيزي ندارم، تنها از خدا مي خواهم كه رحمت و درودهايي پياپي و ناگسسته خود را بر شما نازل كند؛ چه اين كه آن چه شما را اشباع مي كند كرامت و عنايت خداوند است بر شما از خدا مي خواهم كه هماره اين رحمت ها و كرامت ها را نصيب شما سازد.

اسئل الله ان يرينا فيكم السرور و الفرج

از خدا مي خواهم، زمينه ظهور مهدي ارواحنا فداه فراهم سازد و با فرج ايشان شادي، نشاط و فرج شما پديد آيد و ما نيز در آن سهمي داشته باشيم به گونه اي كه نشاط او فرج شما را ببينيم؛ خداوند عنايت كند ارتباط ما با شما دايمي بوده و در حكومت مهدي داراي نقش و سهم باشيم؛ از اين بخش از زيارتنامه نكته هاي زير استفاده مي شود:

1. دعا براي فرج و سرور اهل بيت عليهم السلام مطلوب است و در اين زيارت زاير از خدا مي خواهد زمان فرج و عصر ظهور و سرور آنان را برساند.

2. حضور انسان در زمان فرج و سرور اهل بيت عليهم السلام نيز بسيار مغتنم و ارزنده است. مضمون اين دعا آن است كه خداوند مهدي عليه السلام شما را برساند تا شما شاد شويد و من سرور شما را ببينيم و در پرتو عنايت الهي ارتباط من با شما دايمي و حتمي باشد و حكومت مهدي را درك كنيم.

3. توفيق الهي براي رسيدن به فرج و درك زمان سرور اهل بيت عليهم السلام از عوامل مهم است كه دعا از زمينه هاي دستيابي به اين توفيق ارزنده و گران قدر است و نبايد از آن غفلت ورزيده و آن را دست كم گرفت.

4. سرور و شادماني اهل بيت عليهم السلام زماني است كه فرج آنان فرا رسد. و اين فرج با توجه به ديگر زيارت ها و دعاها با ظهور حضرت ولي عصر ارواحناه فداه تحقق مي يابد.

5. همان طور كه خواهد آمد، حضرت فاطمه معصومه عليها السلام در زمره اهل بيت است و لذا اين فراز از زيارتنامه دعاي براي ايشان است، البته نه به تنهايي بلكه به همراه ديگرِ از اهل بيت عليهم السلام كه پيش از اين به نام آن ها اشاره شد.

و ان لا يسلبنا معرفتكم

آشنايي با شما و معرفت شما بسي ارزنده و گرانقدر است خدا نكند كه پاكي را از دست بدهيم و يا به پاكي دست نيافته باشيم و يا نسل ما پاكي را از دست بدهد و يا عمل هايمان سبب شود از شما جدا شويم و ميان ما و شما آشنايي نباشد.

از مجموع روايات و قرآن مي توان استفاده كرد كه مقصود از معرفت آنان، اين است كه انسان از روي يقين به حجت بودن و معصوم بودن و امام بودن آنان اعتقاد داشته باشد؛ در زيارت عاشورا اين معرفت كرامت خدا به بنده اش دانسته شده است: «و اسئل الله الذي اكرمني بمعرفتكم و معرفة اوليائكم»(11)

و از خدا خواسته و دعا كرد كه اين كرامت و نعمت عظيم الهي باقي و جاودان باشد و مباد كه در برهه اي از زمان از انسان گرفته شود.

انّه وليّ قدير

خدا اين دعا را مستجاب خواهد كرد، چه اين كه او بر مؤمنان و هستي ولايت دارد: «الله وليّ الذين امنوا.»(12) آغاز و فرجام كار در قلمرو قدرت اوست؛ او مي تواند اين دعا را مستجاب كند و به يقين مستجاب خواهد كرد. زيرا او ولي است و ولي هر گاه توانا باشد و از سر حكمت و آگاهي تصميم بگيرد. مصالح و منافع آنان را كه در حيطه ولايت اويند حفظ خواهد كرد و بي شك معرفت اهل بيت عليهم السلام مهم ترين منفعت و مصلحت براي هر مؤمن است و زمينه سعادت و يا شقاوت او را رقم خواهد زد. به طور خلاصه اين جمله تأكيد است بر مستجاب شدن اين دعا و اشاره به علت آن.

اتقرب الي الله بحبكم

زندگي بي عشق و محبت به كالبد بي جاني ماند كه هيچ نشاط، شادابي و تحرك از آن بر نخواهد خاست و جامعه بي محبت به گورستاني مي ماند كه سكوت، غم، اندوه و افسردگي و نوميدي از آن مي بارد. محبت رمز و راز همه شادابي ها، حركت ها، رسيدن به مقصد و مقصود و دستيابي به اهداف بلند و كوتاه و خرد و كلان است.

اما همواره اين پرسش در برابر چشمان دل آدمي نقش مي بندد كه محبت به چه چيزي و چه كسي؟

پاسخ اين نكته بسيار اهميت دارد، چه اين كه بر پايه روايات رسيده از معصومان عليهم السلام روز قيامت آدمي با كسي و يا چيزي محشور مي شود كه او را دوست داشته است.

«المرأ مع من احبّ»(13)

از آيات قرآن و سخنان معصومان عليهم السلام استفاده مي شود كه مؤمنان بايد خدا را دوست بدارند، محبوب و معشوق اصلي او است و هر چيز ديگري هر گاه در راه او، سمت و سوي او و براي او باشد نيز دوست داشتني و شايسته و در خور محبت انسان است؛ مؤمنان همواره دل به خدا بسته و به او وابسته اند و او را با همه وجود دوست داشته اند و از غير او گسسته و وارسته اند.(14)

از آن جا كه اهل بيت پيامبرصلي الله عليه وآله وسلم بندگان شايسته خدا، حجت او و معصوم هستند محبت آنان، در واقع محبت به خدا و در مسير دستيابي به محبت خدا است. از اين رو كه محبت به اهل بيت عليهم السلام نعمتي است بسيار ارزنده و گران قيمت. در زيارت عاشورا در اين باره مي خوانيم: اي حسين من محبت و عشق به شما را دستاويز و راه رسيدن به قرب خدا و رسولش قرار داده ام.

در روايتي در اين باره از رسول خدا صلي الله عليه وآله چنين نقل كرده اند:

«هيچ كس از شما ايمان (حقيقي) نياورده است مگر آن كه مرا از خودش و اهل بيت مرا از اهل خودش و عترت مرا از عترت خودش و ذريه مرا از ذريه اش بيش تر دوست داشته باشد.»(15)

كسي كه اهل بيت رسول خداصلي الله عليه وآله وسلم را دوست داشته و از دشمنان آنان بيزاري و برائت بجويد، به ريسمان محكم الهي چنگ زده،(16) به راه هدايت گام نهاده، بهترين الگو را يافته و از آن پيروي كرده و بزرگ ترين حجت را نزد خدا دارد.(17) آنان كشتي نجاتند و براي آن كه بتوان از ظلمت ها و امواج ويرانگر طوفان هاي عظيم ضلالت و جهالت رهايي يافت،(18) بايد دل به آنان بست و از دشمنانشان دور شد. به هر روي بر طبق روايات و برخي از آيات قرآن محبت اهل بيت جايگاه خطيري در عرصه ايمان مؤمنان دارد و بي شك مؤمنان بايد آن را مهم بشمارند و در راه دستيابي بدان بكوشند چه اين كه راه نجات و صراط مستقيم است و نقل، بررسي آيات و روايات در اين باره فرصتي وسيعتر مي طلبد كه با ظرفيت اين نوشته تناسب ندارد.(19)

و البرائة من اعدائكم

به همان اندازه كه محبت اهل بيت عليهم السلام اهميت دارد و از زمينه هاي سعادت انسان است، بيزاري و برائت جويي از دشمنان آنان مهم است. برائت از دشمنان اهل بيت پيامبر عليهم السلام در دنيا و آخرت نكته اي كه در ده ها روايت در قالب هاي مختلف و در دعاها مورد تأكيد قرار گرفته است(20)، تا اين فراز از زيارت بارها به حضرت معصومه و اهل بيت عليهم السلام با ضمير «كُم» خطاب شده است و اين خطاب به روشني از قرب خاص آن حضرت به معصومان عليهم السلام حكايت دارد.

والتسليم الي الله راضياً به غير منكر و لامستكبر

«تسليم» از ماده «سلم» به معناي راضي بودن و خشنودي از حكم است،(21) خدا در قرآن از مؤمنان مي خواهد در برابر احكام رسول خداصلي الله عليه وآله از اعماق دل خشنود و در برابر آن ها دل چركين نبوده و به طور كامل تسليم باشند.

«فلا و ربّك لا يؤمنون حتي يحكّموك فيما شجر بينهم ثمّ لايجدوا في انفسهم حرجاً مما قضيت و يسلّموا تسليماً.»(22)

از اين آيه استفاده مي شود كه انسان بايد بكوشد تا روحيه حق جويي و تسليم در برابر حكم و قضاي الهي را به دست آورد و دستيابي به چنين مقام و مرتبه اي گرچه سخت و دشوار مي نمايد، اما مي توان با به دست آوردن صفاي باطن و روح وارسته اين حالت را در خود پديد آورد و در مقام عمل هم در برابر اراده الهي و احكام خدا و حق مطيع بود. علامه نراقي در تعريف تسليم چنين نوشته است:

و بدان كه تسليم، كه تفويض (واگذاشتن) نيز ناميده مي شود و به معناي «رضا» نزديك است... عبارت است از ترك خواهش ها در اموري كه بر او وارد مي شود و واگذاشتن همه آن ها به خدا، با قطع كلي تعلق كلي خودش به آن ها، به اين معنا كه طبع او به چيزي از آن ها تعلق نداشته باشد. پس آن بالاتر از رضا است. زيرا در مرحله رضا افعال خدا مطابق طبع اوست و در مرتبه تسليم طبع و موافقت و مخالفت آن به كلي به خداي سبحان واگذار شده است... در مرتبه تسليم قطع كلي علاقه از امور متعلق به خويش است.»(23)

بدين سان تسليم در برابر خدا بدين معنا است كه در دل از احكام الهي و قضاي خدا و مقدراتش خشنود باشد و در مقام عمل، منقاد و مطيع و زماني آدمي مي تواند به اين مرحله برسد كه به قدرت و نيروي لايزال و نامتناهي الهي باور داشته باشد، شايد به همين دليل است كه امام صادق عليه السلام مي فرمايد:

«چون بنده مي گويد: «لا حول و لا قوة الا بالله»، خدا به ملائكه مي فرمايد: بنده من تسليم شد حاجتش را بر آوريد.»(24)

كسي كه به علم، قدرت، حكمت و عظمت خدا ايمان داشته و خدا محبوب واقعي او باشد، چون پروردگار درباره موضوعي اراده اي كند و آن را به گونه اي خاص رقم زند و يا حكمي صادر كند، به يقين در برابر اين حكم از ژرفاي جان خاضع خواهد بود؛ از امام صادق عليه السلام پرسيدند: مؤمن چگونه مي تواند بفهمد مؤمن است؟ آن حضرت فرمود: با تسليم در برابر خدا و خشنود بودن از شادي ها و ناراحتي هايي كه بر او وارد مي گردد.»(25)

«راضياً به غير منكر و لا مستكبر»:

تسليم در برابر احكام، اراده و مقدرات الهي هر گاه با خشنودي و از ژرفاي دل باشد، گرانقدر است و نشان گر مقام بلند مؤمن، در زيارت نامه حضرت معصومه عليها السلام مي خوانيم: من در برابر خدا تسليم هستم و اين تسليم از سر خشنودي و از اعماق دل و با رضايت كامل است و از هر گونه آلودگي انكار خدا و تكبّر پيراسته است؛

بدين سان در واقع اين فراز از زيارت نامه به مضمون آيه شريف گذشته اشاره دارد كه بايد در برابر امر رسول خدا از اعماق جان خشنود و تسليم بود و تسليم در مقام عمل كفايت نمي كند. پس زاير حضرت معصومه عليها السلام مي گويد: من نه در دل منكر امر و حكم الهي هستم و نه در مقابل آن تكبّر ورزيده و اين انكار را به مرحله عمل و ظهور مي رسانم.

نگاهي به اين فقره از زيارت

بر طبق اين فراز از زيارت حضرت معصومه عليها السلام عوامل قرب به خدا عبارت اند از:

1. محبت اهل بيت «اتّقرّب الي الله بحبكم»؛

2. بيزاري و برائت از دشمنان آنان «و البرائة من اعدائكم»؛

3. تسليم در برابر خدا؛ تسليمي كه از سر رضايت و برخاسته ازدل است؛

و همان طور كه اشاره شد محبت اهل بيت و برائت از دشمنان آنان شاهراه و صراط مستقيم رسيدن به قرب به خداوند و دستيابي به حقايق هستي و سعادت ابدي است. درباره تسليم در برابر خدا نيز روايات متعددي آمده است كه بر اساس آن ها، تسليم از مصاديق ريسمان الهي،(26) وسيله نجات،(27) سيره و روش پيامبرخدا و اهل بيتش(28) لازم و واجب در برابر قضاي الهي(29)، مطابق با مصالح و منافع انسان(30) و... است.

4. يقين به دين خاتم پيامبران، محمد بن عبدالله صلي الله عليه وآله وسلم؛ «و علي يقين ما اتي به محمد»

5. رضا و خشنودي از دين و آيين اسلام. «و به راضٍ».

و اين همه را دستمايه رسيدن به عنايت و قرب الهي قرار دادن «نطلب بذالك وجهك يا سيدي»

و علي يقين ما أتي به محمد و به راض

زاير حضرت معصومه فروتنانه مي گويد من به ديني كه محمدصلي الله عليه وآله وسلم آورده است يقين دارم و از اعماق جان از آن خشنودم و اين يقين و رضا را دستمايه رسيدن به خدا قرار مي دهم و در طلب وصول به مقام قرب خدا هستم.

درباره يقين، دانشوران مسلمان در تفسير، منطق، فلسفه، كلام، اصول فقه، فقه و حديث و اخلاق مطالب متنوع و مشروحي آورده اند كه در جاي خود بايد بررسي گردد، در اين نوشته تنها به چند نكته درباره يقين كه از زيارت نامه حضرت معصومه عليها السلام استفاده مي شود، اشاره مي شود.

1. يقين به ظاهر در اين زيارت به معناي عرفي آن است؛ يعني احتمالي كه صد در صد و يا بسيار نزديك به آن است و به معناي فلسفي؛ يعني تصديقي كه صد در صد است و هيچ گونه احتمال خلاف در آن راه ندارد نيست؛ بلكه هر گاه احتمال به اندازه اي قوي و استوار باشد كه احتمال بسيار ضعيف مخالف آن ناچيز دانسته شود، در عرف به آن يقين گفته مي شود.(31)

2 زاير حضرت معصومه صلوات الله عليها معتقد است آن چه رسول خداصلي الله عليه وآله از سوي پروردگار به عنوان دين آورده است به يقين دين خدا و آخرين شريعت آسماني و الهي است و مايه خير و بركت است؛ بدين سان متعلق اين يقين باورهاي ديني، فضيلت ها، احكام فقهي و آداب اجتماعي، فرهنگي و... است.

3. يقين به دين و عناصر و احكام آن دستمايه قرب به خداوندو زمينه ساز دستيابي به عنايت هاي اوست. كسي كه يقين به خداو پيامبرصلي الله عليه وآله و احكام الهي و نشانه هاي وجود خدا در آفرينش داردو ايمان او يقيني است، به سرمايه عظيم و ارزنده اي دست يافته استكه مي تواند با بهره وري از آن در راه سعادت و كمال با موفقيت گام بردارد؛ در آيات قرآن پيشوايان و امامان به حق اهل يقين شمرده شده اند(32) و خدا ابراهيم را در زمره اهل يقين دانسته(33) و بر پايه روايات رسيده از معصومان عليهم السلام يقين در زمره بهترين نعمت هاي الهي قرار داده شده(34) و مؤمنان تشويق شده اند كه از خدا بخواهند به آنان يقين عنايت كند(35) و نيز معصومان عليهم السلام يقين را وسيله سرافرازي،(36) نجات،(37) حيات و آبادي دل(38) و بهترين چيزي كه بر قلب آدمي القاء مي شود(39) و بزرگ تر سعادت آدميان(40) و اصلي ترين(41) و بهترين(42) و با فضيلت ترين(43) ركن ايمان و نتيجه دين(44) و پايه(45) و ملاك ايمان(46) و هدايتها(47) و زمينه كامل شدن عبادت، عبادت و درجه اي خاص(48) از ايمان و... دانسته اند.

يكي از بركات و آثار خوب يقين اين است كه زمينه مستجاب شدن دعا و رفتن به سوي خدا را هموار مي سازد؛ امام صادقعليه السلام مي فرمايد:

«هيچ چيز از يقين عزت آورتر نيست «ما من شي ء اعزّ من اليقين.»(49)

شايد دليل عزّت آور بودن يقين آن باشد كه يقين انسان را به خدا نزديك مي سازد، چه اين اهل يقين به مرحله اي مي آيند كه خدا را حاضر و ناخدا بر هستي و اعمال خود مي بينند و از اين رو به كسي مي مانند كه حسابرسي، تراز، صراط و بهشت و جهنم را مي بينند و لذا يقين با فضيلت ترين عبادت شمرده شده(50) و عمل اندك از روي يقين نزد خدا با فضيلت تر از عمل زياد بدون يقين است.(51) در زيارت حضرت معصومه عليها السلام به اين نكته توجه شده و يقين در زمره عوامل و زمينه هاي جلب عنايت الهي قرار گرفته؛ بر طبق اين فقره از زيارت يقين راه رسيدن به قرب خدا استو راه طلب عنايت او را براي انسان هموار مي سازد.

4. درخت تناور يقين، شكوفه هاي دل انگيز و ميوه هاي لذت آوري دارد. كسي كه يقين دارد خدا دانا، توانا و حكيم است و دين او سعادت آدمي را رقم مي زند و بهترين شيوه زندگي را كه دنيا و آخرت آدميان در پرتو آن آباد مي گردد، به همه احكام، آداب و باورهاي اين دين نه تنها احترام مي گذارد بلكه از ژرفاي جان از آن خشنود است و راضي. از اين رو «رضا» كه خود مقامي است بلند كه بسيار اندكند آنان كه مي توانند به آن دست يابند از آثار يقين است؛ در روايات مختلفي به صراحت آمده است كه «رضا» نتيجه و ثمره يقين است و تا انسان يقين به خدا و علم، قدرت، حكمت او نداشته باشد نمي تواند به مقام «رضا» برسد.(52) در زيارت حضرت معصومه نخست زاير اعلام مي كند كه يقين به دين محمد، خاتم پيامبران دارد آن گاه مي گويد: به احكام و شريعت حضرت محمدصلي الله عليه وآله وسلم راضي است؛ در واقع از خدا، دين او و رسول او راضي است و اين همان است كه قرآن از آن به عظمت ياد مي كند و مؤمنان خاص آنانند كه از خدا و دينش راضي اند و خداوند نيز از آنان راضي است.

«رضي الله عنهم و رضوا عنه اولئك حزب الله»(53) «رضي الله عنهم و رضوا عنه ذالك لمن خشي ربّه.»(54)

بر طبق اين فراز از زيارت نامه رضايت انسان از خدا بسيار اهميت دارد و زاير به صراحت در محضر حضرت معصومه عليها السلام آن را اعلام مي دارد؛ به همان سان كه راضي بودن خدا از بنده اش بسي مهم، بزرگ و خطير است كه در جمله بعد زاير حضرت معصومه عليها السلام آن را از خدا مي خواهد و جمع اين دو، يعني رضايت متقابل خدا و بنده مؤمنش موفقيتي است شكوهمند براي آن دسته از بندگان خدا كه به مقام خشيت از او رسيدند و از اعضاي حزب خدايند.(55)

براي سومين بار در اين زيارت نام مبارك «محمد» خاتم پيامبران صلي الله عليه وآله آورده شده است. دگر اين كه ياد كرد نام آن حضرت دربردارنده نكته اي لطيف است و اشاره دارد به اين كه يقين حالتي است بسيار ارزنده اما بايد هوشيار بود كه يقين به چه چيزي آدمي را مي سازد و زمينه سعادت او را فراهم مي آورد؟

بي شك بر پايه اين جمله يقين به آن چه «محمدصلي الله عليه وآله» براي مردمان به ارمغان آورده است؛ تصريح به نام مبارك رسول خداصلي الله عليه وآله وسلم براي پديد آوردن اين تنبه در ذهن آدمي است كه تنها و تنها آن چه او از سوي خدا آورده است حق است و شايسته باور و يقين داشتن و خشنود بودن و همواره بايد توجه داشت كه آخرين رسول خدا نامش «محمدصلي الله عليه وآله وسلم» است. محمدي كه همه حقجويان او را مي شناسند. و صد البته همه اين ها براي تقرب و نزديكي به خدا است.

«نطلب بذالك وجهك»

همه اين ها را براي نزديك شدن و قرب به تو انجام مي دهم؛ خدايا هر چه را تو دوست داري من دوست دارم. و از تو دو چيز مي خواهم:

1. رضايتمندي تو؛ «اللهم و رضاك»

2. زندگي سراسر رحمت در عالم آخرت را؛ «و الدار الاخرة»

آهنگ اين جمله ها و شيوه بهره گيري از كلمه ها و جمله ها بسيار رسا، زيبا و دل انگيز است و فراتر از آن چه اديبان زبان تازي در دانش معاني، بيان و بديع گفته اند(56) و از نشانه هاي صدور اين زيارت نامه از امام معصوم عليه السلام است.

پي نوشت:

1) من زارها عارفاً بحقّها فله الجنة.» ترجمه متن ياد شده تا حدودي آزاد است. جامع احاديث الشيعه، ج 12، ص 617.
2) زيارت جامعه صغيره، ر. ك: مفاتيح الجنان.
3) به عنوان نمونه زيارت جامعه كبيره و زيارت عاشورا.
4) ر.ك: تفسير كشّاف، ذيل سوره كوثر و تفسير طبري، ج 7، ص 574.
5) علامه اميني در الغدير روايات متعددي در الغدير، ج 2، ص 222-224.از منابع مختلف اهل سنت درباره اين حوض آورده است.
6) بحارالانوار، ج 8، ص 16. باب صفة الحوض الساقيه، ج 4، ص 115 و ج 687 ص 61، ص 58.
7) ر. ك: الغدير، ج 2، ص 320-324 و احقاق الحق، ج 4، ص 99، 264-271 و 289-292 و 376-380 و ج 6 ، ص 173-179 و ج 7، ص 321-323 و ج 9، ص 452 و....
8) بحارالانوار، ج 8، ص 18. ر. ك: مستدرك سفينة البحار، ج 2، ص 153 - 151.
9) بحارالانوار، ج 8، ص 8 - 29.
10) همان، ص 10.
11) زيارت عاشورا. (ر.ك: بحارالانوار، ج 101، ص 292).
12) سوره بقره، آيه 257.
13) بحارالانوار، ج 17، ص 14.
14) سوره توبه، آيه 24 و سوره بقره، آيه 165 و... بحارالانوار، ج 7، ص 24 و ج 97، ص 227 و ج 97، ص 83 و...
15) كنزالعمال، ج 1، ص 41، ح 93؛ به نقل از ميزان الحكمة، ج 1، ص 518، ح 3197.
16) نور الثقلين، ج 1، ص 263.
17) همان، ص 264.
18) عيون الاخبار الرضا، ج 2، ص 58، 217، ج 1، ص 292.
19) ر.ك: بحارالانوار، ج 8، ص 220، دو آيه و حديث و نيز بقيه همه اين جلد تا ج 47.
20) ر. ك: اصول كافي، ج 1، ص 180 و 282 و ج 2، ص 23؛ تهذيب، ج 2، ص 614؛ ج 6، ص 99 و بحارالانوار، ج 7 تا ج 37.
21) التسليم: بذل الرضا بالحكم، لسان العرب، ج 6، ص 364.
22) سوره نساء، آيه 65.
23) علم اخلاق اسلامي؛ ترجمه كتاب جامع السعادات، ج 3، ص 268.
24) بحارالانوار، ج 82، ص 103.
25) همان، ج 2، ص 204، و ج 87 ، ص 205.
26) ر. ك: بحارالانوار، ج 71، باب 63؛ ميزان الحكمة، ج 3، ص 1355.
27) ر. ك: بحارالانوار، ج 71، باب 63، ص 160؛ ميزان الحكمة، ج 3، ص 1355.
28) ر. ك: بحارالانوار، ج 71، باب 63، ص 253 - 252 و ميزان الحكمة، ج 3، ص 1355.
29) همان منابع.
30) ر. ك: بحارالانوار، ج 71، باب 63، ص 154 - 159 و ميزان الحكمة، ج 3، ص 1355.
31) البته يقين در روايات نيز به معناي فلسفي و كلامي؛ يعني احتمال صد در صد به كار برده شده است، اما در اين جا يقين اعم از اطمينان نزديك به يقين است.
32) سوره سجده، آيه 24.
33) سوره انعام، آيه 75.
34) بحارالانوار، ج 70، ص 176 و ج 697، ص 298.
35) بحارالانوار، ج 70، ص 176 و ج 697، ص 298.
36) عزرالحكم، ح شماره 7706 و بحارالانوار، ج 70، ص 176.
37) غررالحكم، ح 7720.
38) نهج البلاغة، نامه 31، وصيت اميرالمؤمنين به امام حسن.
39) امالي صدوق، ص 395، ر. ك: ميزان الحكمة، ج 4، ص 3712.
40) همان و غررالحكم، حديث شماره 9556.
41) همان، حديث شماره، 852.
42) همان و حديث شماره 2992 و كنزالعمال، ج 2، ص 76، ح شماره 7333.
43) همان، حديث شماره 2992 و 6797.
44) همان، حديث شماره 4635.
45) همان، حديث شماره 6174.
46) همان، حديث شماره، 9726؛ (ر.ك: ميزان الحكمة، ج 4، ص 3712).
47) كنزالعمال، ج 2، ص 176، ح شماره 7328 و 7331؛ (غررالحكم).
48) غررالحكم، ح شماره 31؛ الحكمة، ج 4، ص 3713.
49) اصول كافي، ج 2، ص 51.
50) غررالحكم، به نقل از ميزان الحكمة، ج 2، ص 776.
51) اصول كافي، ج 2، ص 57.
52) ر. ك: بحارالانوار، ج 71، ص 152؛ ميزان الحكمة، ج 10، ص 788 و ج 4، ص 144. گروهي از دانشوران در كتاب هاي اخلاقي خود «رضا» را از ثمرات محبت دانسته اند، خواننده هوشيار توجه دارد كه منافاتي ميان اين دو مسأله نيست زيراكسي كه يقين نداشته باشد نمي تواند داراي محبت باشد.
53) سوره مجادله، آيه 22.
54) سوره بينه، آيه 8.
55) درباره معناي رضا ر. ك: جوامع السعادة، ص 686 692.
56) به لحاظ فصاحت و بلاغت، اين زيارت نامه در اوج زيبايي، دل انگيز و چشم نوازي و نگاه به اين زيارت نامه از اين زاويه خود پژوهشي عميق و مناسب را مي طلبد كه اين نوشتار گنجايش آن را ندارد.