چهره هاى درخشان چهارده معصوم عليهم السلام

سيد عبدالله حسينى دشتى

- ۱ -


مقدمه مؤ لف
بسم الله الرحمن الرحيم
خداى رحمان ، جهان را آفريد تا مقدمه پيدايش انسان باشد و انسان را آفريد تا مسير كمال را بپيمايد و از دستورات خداوند پيروى كند، تا به سعادت مطلق نايل آيد.
و از آنجا كه او موجودى اجتماعى است در رفتار با همنوعان خود ناگزير از آشنايى با راه و قانون خدا مى باشد و شناخت راه ، نياز به راهنما دارد، زيرا از آنجا كه ادراكات حسى و عقلى و تجربى انسان ها براساس محدوديت خاص خودشان است و پيوسته دچار اشتباهند، نمى توانند اجتماع را به آن هدف والا رهنمون گردند، پس ناگزير نياز بشريت به راهنما، حتمى مى شود تا آن دعوتى را كه خدا از بشر كرده ، طبق خواست خودش اجابت كرده باشد و در پرتو هدايتگرى برگزيدگانش ، رنگ و بوى الهى به خود گرفته و به سوى رستگارى پيش برود.
راهنما وظيفه دارد امانت خدا را كه بر دوش گرفته است آنگونه كه شايسته است پيش ببرد و اين ممكن نيست جز اين كه امين و معصوم باشد(1) همچنين بايد گفت عصمت مختص انبياء دين نيست چنانچه از آيه 42 سوره آل عمران درباره حضرت مريم نيز عصمت برداشت مى شود؛ كه ترجمه آيه چنين است :
زمانى كه ملائكه گفتند: اى مريم ! همانا خدا تو را برگزيده و تو را پاكيزه قرار داده و تو را بر زن هاى جهانيان برترى داده است . پس عصمت براى امامان قطعى است و آنها شايسته جانشينى رسول خدايند و انسان آزاد آفريده شده و حق پيروى از كسى جز خدا و رسول خدا و صاحبان امر را ندارند.(2)
اطاعت از خدا و رسول خدا و اولى الامر واجب است و بايد از امر و نهى آنان در امور سياسى ، عبادى و قضايى ، پيروى كرد(3) اما اگر احتمال گناه در اين ها داده شود، اطاعت از آنها جايز نيست زيرا امر به گناه و نهى از واجب ، خلاف اطاعت الهى است و تناقض پيش مى آيد.
مقصود از بعثت و خلافت آنان هدايت مردم و سفارت الهى است كه جز با عصمت ممكن نمى شود. اشتباه آنان باعث اشتباه امت است و با لغزش و اشتباه و فراموشى نمى توانند الگو و اسوه شوند.(4) خلافت شايستگى هاى لازم دارد كه مهمترين آن ، ويژگى ((عصمت )) است . ((اولى الامر)) تنها انسان هاى شايسته و برگزيدگان خدايند، آنان كه از علوم غيبى برخوردارند، به سرچشمه وحى متصل اند، معصوم با ژرفاى دين آشنايى داشته و مفسر قرآن مى باشد.
در منابع فراوان شيعه و اهل سنت نيز اولى الامر به اهل بيت تفسير شده است .
به فرموده امام عصر عجل الله تعالى فرجه الشريف ، حضرت موسى عليه السلام كه پيامبر الهى بود، ماءمور شد عده اى را براى ميقات پروردگارش برگزيند. هفتاد نفر را انتخاب كرد. آنان به حضرت موسى عليه السلام گفتند كه خدا را به ما نشان بده :(5)اءرنا الله جهرة .(6) وقتى برگزيدگان موساى پيامبر چنين باشند، واى به آن وقتى كه انسان هاى ديگر خليفه را انتخاب كنند.
پس خدا براى سعادت دنيا و آخرت انسان ، بايد راهنما بفرستد و اين راهنما بايد معصوم باشد و انتخاب شخص معصوم با خداست .
آرى خدا اين نعمت را به بندگانش ارزانى داشته و حجت را تمام كرده است . مساءله رسالت و جانشينى آن ، موضوعى است كه فقط بايد به امر خداى تعالى انجام پذيرد و همان طور كه خداوند فرموده :
الله اءعلم حيث يجعل رسالته .(7)
خداوند آگاه تر است كه رسالت خويش را كجا قرار دهد.
چون جانشين پيامبر صلّى الله عليه و آله و سلم بايد تمام صفات و ويژگى هاى پيامبر، جز وحى و تشريع ، را دارا باشد و همانند او داراى مقام عصمت و ايمنى از خطا و گناه باشد تا بتواند ماءموريت خويش را انجام دهد. بايستى كه در پايان رسالت انتخاب جانشين و در واقع موضع گيرى براى آينده تحقق پذيرد، كه اين امر تحقق پيدا كرده است ؛ زيرا خداوند در قرآن كريم كه رسول اكرم صلّى الله عليه و آله و سلم مى فرمايد:
يا اءيّها الرسول بلّغ ما انزل اليه من ربك و اءن لم تفعل فما بلّغت رسالته ؛(8)
اى پيامبر! آنچه از طرف پروردگارت به تو نازل شده است به مردم برسان و اگر اين پيام را نرسانى رسالت او را انجام نداده اى .
اين خطاب به رسول اكرم صلّى الله عليه و آله و سلم با لحن خاص و تاكيد جدى نشان دهنده آن است كه موضوع مهمى مطرح است و بايد توجه مردم بر آن جلب گردد و جاى هيچ گونه ترديدى نيست كه اين امر مهم ، جز تعيين جانشين پيامبر و موضع گيرى براى ادامه و به ثمر رسانيدن امر رسالت ، چيز ديگرى نبوده است .
در اين فرمان مولى الموحدين ، قائد غرّالمحجّلين ، امام المتّقين ، يعسوب الدّين ، حبل الله المتين ، عين اليقين ، اُذن الله ، وجه الله ، يدالله ، سيف الله ، اءبوثارالله ، حضرت اميرالمؤ منين امام الاولين و الاخرين اءبوتراب على بن ابى طالب عليهماالسلام به خلافت و ولايت منصوب شده و تمام امانت هاى رسالت به آن بزرگوار، كه صاحب ولايت است ، سپرده شده ، كه بايد شكر اين نعمت را كرد و با جان و دل و با افتخار و در دنيا و آخرت گفت :
الحمدلله الذى جعلنا من المتمسكين بولاية على بن ابى طالب عليهماالسلام والائمة المعصومين عليهم السلام .
در روز غدير خم در اجتماع عظيم مردم ، رسول گرامى اسلام حضرت محمّد مصطفى صلّى الله عليه و آله و سلم ، براى معرفى جانشين امر خلافت و امامت خطبه اى ايراد فرمود كه در ضمن آن آمده است :
مَن كنت مولاه فهذا على مولاه ؛
پس هر كس كه من مولا و رهبر و سرپرست او هستم ، على مولا و سرپرست و رهبر او است .
پس از آن سر به سوى آسمان برداشت و عرض كرد:
((خداوندا دوستان او را دوست بدار و دشمنان او را دشمن بدار، محبوب بدار آن كس كه او را دوست دارد و مبغوض بدار آن كس كه او را مبغوض ‍ شمارد، يارانش را يارى كن و آنان را كه ياريش نكنند از يارى خويش محروم ساز و حق را همراه او بدار و او را از حق جدا مكن )).(9)
شرح كامل اين خطبه معروف در تفاسير هم آمده است كه بعد از ايراد آن ، امين وحى الهى نازل شد و بر پيامبر اين آيه را خواند:
اءليوم اءكملت لكم دينكم و اءتممت عليكم نعمتى و رضيت لكم الاسلام دينا؛(10)
((امروز دين شما را كامل كردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان آيين جاودان شما پذيرفتم )).
كوتاه سخن آنكه امر خلافت و مقام ولايت در روز غدير خم پايه گذارى شد و در واقع جايگاه رسالت و علوم اسرار نبوت به حضرت اميرالمؤ منين على عليه السلام و بعد از آن به يازده فرزندش عليهم السلام سپرده شد، كه يكى پس از ديگرى در دوران زمامدارى ، ماءموريت خود را انجام دادند تا به امر حق تعالى آخرين مرحله آن به دست حضرت مهدى ، صاحب الامر، امام زمان ، عجل الله تعالى فرجه الشريف طى مى شود تا رسالتى را كه نبى اكرم عهده دار بوده است به نتيجه نهايى برساند و مصداق ليظهره على الدّين كلّه (11) آشكار گردد.(12)
پيامبران الهى و امامان معصوم سفيران بى واسطه و باواسطه خداوند مى باشند، در مورد شايستگى اهل بيت براى پيشوايى انسان ها به برخى از دلايل وارده در منابع شيعه و سنت از قرآن و حديث اشاره مى كنيم :
آيات :
انّما وليّكم الله و رسوله و الذين آمنوا يقيمون الصلاة و يؤ تون الزكاة و هم راكعون (13)
يا اءيها الرّسول بلّغ ما اُنزل اليه من ربّك و اءن لم تفعل فما بلّغت رسالته ؛(14)
انّما يريد الله ليذهب عنكم الرّجس اهل البيت و يطهركم تطهيرا(15)
قل لا اءساءلكم عليه اءجرا الا المودة فى القربى (16)(17)
روايات :
سلمان فارسى به رسول خدا صلّى الله عليه و آله و سلم عرض كرد: وصى شما كيست ؟
حضرت فرمودند: وصى برادرم موسى چه كسى بود؟
سلمان عرض كرد: يوشع بن نون .
حضرت فرمودند: پس وصى و وارث و آنكه به دين من حكم مى كند و به وعده هايم عمل مى نمايد على بن ابى طالب است .(18)
رسول خدا صلّى الله عليه و آله و سلم فرمودند:
لكل نبىّ وصىّ و وارث و انّ وصيى و وارثى علىّ بن ابى طالب ؛(19)
((براى هر پيامبرى وصى و وارثى است و همانا وصى و وارث من على بن ابى طالب است )).
سعادت و نجات و هدايت با پيروى اهل بيت ممكن است ؛ در روايت زير تشبيه خيلى گويا مى باشد، كسى كه سوار بر كشتى ولايت شود ناگزير در ساحل نجات لنگر مى اندازد و كسى كه از آنان روى گرداند هلاكت و تباهى در دين پيدا مى كند.
رسول خدا صلّى الله عليه و آله و سلم فرمود:
انّ الحسين مصباح الهدى و سفينة النجاة ؛(20)
((همانا حسين عليه السلام چراغ هدايت و كشتى نجات است )).
يعنى انسان در پرتو نور ولايت ، به رستگارى مى رسد؛ بلكه وجود جهان وابسته به ائمه و حجج عليهم السلام است چنان كه در روايت آمده كه امام صادق عليه السلام فرمود:
لو بقيت الارض بغير امام لساخت ؛(21)
((اگر حجت الهى بر روى زمين نباشد زمين اهل خودش را مى بلعد)).
زيرا پيامبر اسلام و خاندان معصومش علت ايجاد خلقت اند و هستى به خاطر مقام شامخ آنان استوار گشته است .
مضمون حديث قدسى هم اين است كه خداوند به رسولش مى فرمايد:
لولاك لما خلقت الافلاك و لولا علىّ لما خلقتك و لولا فاطمة لما خلقتكما؛(22)
((اگر تو نبودى آفرينش هستى مورد نداشت و اگر على نبود خلقت تو بى مورد بود)).
حضرت على عليه السلام نفس پيامبر و جان او و جانشين او است ، اگر اين جانشين شايسته براى رسول خدا پيدا نمى شد برنامه هاى او به هدر مى رفت پس خلقت او هم بى معنا مى شود. و اگر رسول خدا و على مرتضى آفريده نمى شدند ولى حضرت فاطمه عليهاالسلام نمى بود باز هدف از آفرينش ناقص مى ماند.
اطاعت خدا و هدايت مردم با اطاعت از فرزندان رسول خدا ممكن است و اگر حضرت زهرا عليهاالسلام نبود امام حسن مجتبى عليه السلام آن مظهر حلم و بردبارى و امام حسين عليه السلام ، عصاره ارزش هاى والاى ايزدى و فرزندان او نبودند.
پرچم توحيد به وجود اين گوهرهاى الهى استوار است .
حضرت امام رضا عليه السلام در حديثى معروف به سلسلة الذهب نقل كرده كه خداوند مى فرمايد:
كلمة لا اله الا الله حصنى فمن دخل حصنى اءمن من عذابى سپس ‍ فرمود: بشروطها و اءنا من شروطها؛ ولايت شرط اصلى توحيد و رستگارى است .(23)
آيا رواست كه ما شايستگان و صاحبان حق و ولايت يعنى اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام را رها كرده و سراغ نالايقان و نااهلان برويم ؟
نهج البلاغه اميرالمؤ منين عليه السلام ، صحيفه سجاديه و رساله حقوق امام سجاد عليه السلام سند گوياى حقانيت شيعه مى باشد. امام باقر عليه السلام شكافنده علوم بود، امام صادق عليه السلام دانشگاه بزرگ علمى را تشكيل داد، امام كاظم عليه السلام مظهر ترويج دين و مجسمه استقامت بود.
مناظرات امام جواد عليه السلام ، با آن سن كم ، ثابت كرد كه اهل بيت از علم الهى بهره مندند. امام هادى عليه السلام پرچم دار تشيع راستين بود. امام عسكرى عليه السلام عهده دار وظيفه سنگين حفظ امانت الهى بود كه اكنون به وجود حضرت مهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف جهان پا برجاست و همه از هدايت مستقيم و غيرمستقيم او بهره مى برند.
غاصبان چه مايه علمى از خود به جاى گذاشته اند؟ چه برجستگى اخلاقى دارند؟ به مطاعن آنها بنگريد آيا اينها براى بى كفايتى آنان بس نيست ؟ تمام ايمان در حضرت اميرالمؤ منين على عليه السلام متبلور است ، آنجا كه ضربه او به عمروبن عبدود دين خدا را زندگى دوباره بخشيد برز الايمان كلّه الى الشرك كلّه (24) و عبور از پل صراط جز به ولايت على بن ابى طالب عليهماالسلام ميسر نيست .(25) و فرموده اند:
انّ الصراط هو محمّد و آل محمّد؛(26)
((صراط و راه راست همانا محمّد و آل محمّد عليهم السلام است )).
پيامبر خدا صلّى الله عليه و آله و سلم فرمودند:
اءثبتكم قدما على الصراط اءشدّكم حبّا لاءهل بيتى ؛(27)
((باثبات ترين شما در قدم برداشتن و عبور از صراط آخرت ، شديدترين شما در دوستى و محبت اهل بيت من است )).
و فرمود:
لكل شى ء جواز و جواز الصراط حب على بن ابى طالب عليهماالسلام ؛(28)
((براى هر چيز اجازه اى است و دوستى و محبت حضرت اميرالمؤ منين على عليه السلام اجازه عبور از پل صراط است )).
و امام صادق عليه السلام فرموده است :
الناس يمرّون على الصراط طبقات و الصراط اءدقّ من الشَّعر و اءحد من السيف ؛(29)
((مردم به شيوه هاى مختلف از پل صراط عبور مى كنند و صراط از موى باريكتر و از شمشير برنده تر است )).
شايد اين حديث اشاره به آن باشد كه حفظ ولايت و محبت اميرالمؤ منين على عليه السلام سخت و دشوار است .
رسول خدا بين قرآن و عترت ملازمه قايل است (30) زيرا آنان مفسر قرآن بلكه قرآن ناطق و گويا هستند.
در زيارت جامعه آمده : هركس به آنها چنگ زنده به خدا چنگ زده و كسى كه از اطاعت آنان شانه خالى كند اطاعت خدا را زير پا گذاشته است .
اينان درهاى ايمان و امانت داران خدايند. پيشوايان هدايتگر و حجت هاى خدا بر اهل زمين مى باشند، حامل كتاب خدا، حافظ سرّ او و اوصياى پيامبر خدا هستند اءشهد اءنكم الائمة الراشدون المهديّون المعصومون .
واى به حال مسلمانى كه مسير اطاعت از غاصبان را، كه ناشى از هواى نفس ‍ و اميال شيطانى است ، بپيمايد و در نتيجه از سرچشمه پرفيض ولايت و اطاعت از خدا و عقل دور شود.

از جهان دو بانگ مى آيد   تا كدامين را تو باشى مستعد
حق و صاحبان حق هميشه مظلوم بوده اند و اين زمان كه عصر ارتباطات است و ماهواره ها، مطبوعات ، كتب ضاله ، سايت هاى اينترنتى و ساير وسايل ارتباط جمعى در اختيار همه مردم است و تبليغات ضدشيعه گسترش پيدا كرده است ، لازم است كه ما از اين ابزارها در راه گسترش ‍ مكتب تشيع استفاده بهينه كنيم ؛ ولى متاسفانه بى تفاوتى جامعه شيعه را دربرگرفته است و مخالفان شيعه ، مخصوصا وهابيون با پول و تبليغات وسيع و استفاده از ابزارهاى موجود، جوانان اين مرز و بوم ، بلكه مسلمان هاى آسياى ميانه ، آفريقا، اروپا، افغانستان و پاكستان و... را به طرف خود مى كشانند و چهره زشتى از اسلام حقيقى به نمايش مى گذارند.
در مقابل ، ما دست روى دست گذاشته و از تبليغات منسجم و بابرنامه بى بهره هستيم و بحث مى كنيم كه نام مقدس حضرت على عليه السلام در اذان و اقامه آورده شود يا نه ؟
مبلغان دين كه بر كرسى پيامبر تكيه زده اند بايد در راستاى رسالت تبليغى خود آنچه در توان دارند در گسترش مكتب اهل بيت و خنثى كردن تلاش هاى بى وقفه دشمنان آنها تلاش كنند.
اين مهم مرا واداشت تا به سهم خود قلم به دست گرفته و مجاهدت هاى بزرگان دين مانند مرحوم علامه بزرگوار حاج شيخ عبدالحسين امينى صاحب كتاب شريف ((الغدير))، قاضى نورالله تسترى ، ميرحامد حسين هندى ، علامه حلى ، سيد شرف الدين عاملى ، سيد هاشم بحرانى و علامه مجلسى رضوان الله تعالى عليهم اجمعين را ياد آورده و آنها را الگو قرار دهم و گوشه اى از خلاء عقيدتى را پر كنم . از اين رو ابتدا در مورد سند مظلوميت اهل بيت كتاب ((باب الحوائج حضرت على اصغر عليه السلام )) را عرضه كردم و سپس ((شفيعه محشر يا مظلومه پيامبر)) را تاءليف نمودم . زيرا حضرت زهرا عليهاالسلام اولين شهيد راه ولايت بود و سيره ايشان مى تواند سرمشق عملى براى تمامى حق جويان باشد او كه با فرياد حق ، رسواگر غاصبان حق شد و قبر مخفى او پيامى است رسا براى كسانى كه ديده بصيرت دارند.
چاپ اين دو اثر موردتوجه شايان عاشقان اهل بيت قرار گرفت و مرا مشمول الطاف بى كران خود قرار دادند و اين تشويق ها مسووليت مرا دوچندان كرد تا به خاطر ارادت خالصانه و عشق به اهل بيت و اعتقاد به حقانيت مكتب حقه شيعه دوازده امامى ، آن چنان كه علماى گذشته با اخلاص خود به ما شناسانده اند، زندگى پرفراز و نشيب چهارده معصوم عليهم السلام را به نگارش درآورم و فرازهايى از درياى بى كران زندگى آنها را به رشته تحرير درآورم . تا از سيره و گفتار آنها بهره گيريم ، زيرا كه آنها، به تمام معنى ، الگوى پويندگان راه خوشبختى و ژرف انديشان و فرهيختگان حقيقت جو مى باشند. پيروى از روش اين پيشوايان ، جامعه را به سمت و سوى اخلاق الهى و عدالت اجتماعى سوق مى دهد و مبارزه با مظاهر فرهنگى دشمن جز با ترويج فرهنگ اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام ميسر نيست .
ويژگى هاى اين اثر آن است كه با قلمى شيوا و با حجم متوسط، به جنبه هاى علمى و سياسى و اخلاقى مربوط به اين ستارگان پرفروغ خانه وحى ، به نگارش درآمده است كه دايرة المعارف كاملى در ابعاد مختلف زندگى اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام به شمار مى آيد. علاوه بر آن ، تلاش بر اين بوده است كه از منابع معتبر و متعدد استفاده شود.
اميدوارم كه اين اثر ناچيز مورد قبول درگاه الهى و مورد توجه حجت خدا بر روى زمين حضرت ولى عصر امام زمان عليه السلام واقع شود، و توفيق دهد تا بتوانم در اين راستا آثار ديگرى را تقديم به خوانندگان عزيز بنمايم و از باب من لم يشكر المنعم من المخلوقين لم يشكر الله عز و جل (31) از همه عزيزانى كه در خلق اين اثر مرا يارى نموده اند به ويژه از مسؤ ول محترم موسسه انتشاراتى موعود اسلام جناب آقاى حاج حمزه حاجيانى كمال تشكر را دارم .
با درود و سلام بر حبيب خدا حضرت محمّد مصطفى صلّى الله عليه و آله و سلم و خاندان مطهرش به ويژه حضرت صديقه طاهره عليهاالسلام و وصى و جانشين بلافصلش على بن ابى طالب اميرالمؤ منين على عليه السلام و همچنين منجى عالم بشريت حضرت مهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف و ارواحنا له الفداء.
اميدواريم كه خداوند كريم در دنيا ما را از دوستداران و شيعيان چهارده معصوم عليهم السلام قرار دهد و در آخرت از شفاعت آن بزرگواران بهره مند فرمايد و از جمله كسانى باشيم كه هرگز، حتى يك لحظه ، از حديث شريف نبوى انّى تارك فيكم الثقلين كتاب الله و عترتى اءهل بيتى ما اءن تمسّكتم بهما لن تضلّوا اءبدا(32) جدا نفرمايد.
بار الها معرفت خود و پيامبر گرامى و خاندان بزرگوار او را نصيب ما بگردان !
بار الها به حق چهارده معصوم و مقربان درگاهت ما را قدردان نعمت ولايت آل محمّد عليهم السلام قرار بده !
اءللهمّ اءحينا حياه محمّد و آل محمّد و اءمتنا ممات محمّد و آل محمّد.
خادم آل محمّد عليهم السلام سيد عبدالله بن سيد عبدالحسين حسينى كاكى
جوار كريمه اهل بيت حضرت فاطمه معصومه عليهاالسلام قم مقدسه عش آل محمّد عليهم السلام
روز ميلاد با سعادت حضرت اميرالمؤ منين على بن ابى طالب عليهماالسلام
13 رجب 1424
9/6/1382
معصومان عليهم السلام بى همتا در آفرينش
معصومان چهارده تن هستند: سيزده مرد نمونه هستى و يك زن نمونه و بى همتا در آفرينش ، كه خداوند متعال آنان را از ميان ديگر مخلوقات خويش به عنوان راهنما، رهبر و اسوه برگزيده و اين معصومان عليهم السلام عبارتند از:
1 - پيامبر خدا، سرور پيامبران و بهترين انسان آفرينش و هستى ، حضرت محمّد بن عبدالله صلّى الله عليه و آله و سلم كه درود خدا بر او و خاندانش ‍ باد.
2 - حضرت فاطمه زهرا، دختر پيامبر و همسر وصى او و مادر امامان پاك كه درود خدا بر آنان باد.
3 - امام المتقين ، على بن ابى طالب ، اميرالمؤ منين عليه السلام .
4 - امام حسن بن على المجتبى عليه السلام .
5 - امام حسين بن على عليه السلام كه در كربلا به شهادت رسيد.
6 - امام على بن الحسين زين العابدين عليه السلام .
7 - امام محمّد بن على الباقر عليه السلام .
8 - امام جعفر بن محمّد الصادق عليه السلام .
9 - امام موسى بن جعفر عليه السلام .
10- امام على بن موسى الرضا عليه السلام .
11 - امام محمّد بن على الجواد عليه السلام .
12 - امام على بن محمّد الهادى عليه السلام .
13 - امام حسن بن على العسكرى عليه السلام .
14 - امام مهدى موعود عجل الله تعالى فرجه الشريف .
اين چهارده معصوم عليهم السلام برگزيدگان خداوند متعال از ميان تمامى آفريدگان هستند. اينان قله هاى بلند فضيلت و تقوايند. راهنمايانى هستند كه هيچ فردى از آفريدگان را ياراى رقابت و پيشى گرفتن در علم و دانش و تقوى و عصمت و شجاعت و حلم و بردبارى و كياست و بزرگوارى با آنان نيست . كسانى هستند كه به انسان و فرشتگان ، پرستش خداوند متعال را آموختند. آنها كسانى هستند كه پس از تسبيح ايشان فرشتگان تسبيح گفتند و پس از تهليل ايشان لا اله الا الله گفتند و پس از تكبير ايشان فرشتگان به تكبير پرداختند.(33)
معصومانى هستند كه خداوند ايشان را از هر لغزش و اشتباه ، نسيان و فراموشى ، خطا و نادرستى پاك و دور نگاه داشته است . اينان پاكان ، پاكيزگان و پاكدامنان و نيز تربيت شدگان و وارستگان مى باشند.
بهترين دليل ادعاى ما بر عصمت و پاكى آنان از همه رجس ها و پليدى هاى ظاهرى و باطنى آيه كريمه تطهير است :
انّما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيرا؛(34)
جز اين نيست كه خداوند اراده نموده تا پليدى را از شما اهل بيت دور نمايد و شما را به تمام معنى پاكيزه نگه دارد.
با دقت در زيارت هاى مخصوصى كه از اهل بيت عليهم السلام روايت شده ، درمى يابيم كه به حق مدرسه اى داراى تمامى كمالات انسانى است ، به طورى كه چيزى از آن پوشيده نيست و هيچ فضيلتى را فروگذار نكرده ، مگر اين كه آن را در ضمن تعبيرات عقلانى و عاطفى در درجه بالاترى بيان كرده است . انواع پاكيزگى هاى جسمى و روحى ، اجتماعى ، تربيتى ، خانوادگى در زيارت هايى كه براى ايشان نقل شده آورده است ، از جمله سخن هاى نيكويى كه در زيارت امام حسين عليه السلام وارد شده عبارت ذيل است و اين خود يكى از بهترين دلايل محكم الهى است كه از زبان بزرگان دين به ما درس داده شده است :
1 - اءشهد اءنّك طُهر؛
گواهى مى دهم كه تو عين پاكى هستى .
2 - طاهر مُطهَّر؛
پاك و پاكيزه اى .
3 - من طُهر طاهر مطهَّر؛
از صلب شخص پاك و پاكيزه اى .
4 - طَهُرت و طهرت بك البلاد؛
تو پاك هستى و شهرها نيز از تو پاكيزه شدند.
5 - و طهرت اءرض اءنت بها؛
و زمينى كه تو بر روى آن هستى پاكيزه شد.
6 - و طهر حرمُك ؛
و حرم تو نيز پاك است .
و خلاصه آنكه خاندان عصمت و طهارت ، معدن پاكى و پاكيزگى هستند و بايد گفت خانه اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام مدرسه پاكى هاست .
چهره درخشان پيامبر اكرم حضرت محمّد صلّى الله عليه و آله و سلم
خلاصه اى از زندگانى پيامبر صلّى الله عليه و آله و سلم
حضرت رسول صلّى الله عليه و آله و سلم در سپيده دم جمعه هفدهم ربيع الاول عام الفيل (سالى كه ابرهه به كعبه يورش برد) برابر با 570 ميلادى ، در شهر مكه ديده به جهان گشود.(35)
پدر بزرگوار آن حضرت ، عبدالله نام داشت . عبدالله يكى از ده فرزند عبدالمطلب بود و در ميان قريش به تقوا و پاكى معروف بود و منزلتى رفيع نزد عبدالمطلب داشت .(36)
مادر آن حضرت ، آمنه دختر وهب بن عبدمناف است كه به پاكى و عفت معروف بود.(37)
عبدالله كه در سنة الفتح (سال فراوانى نعمت و گشايش ) براى بازرگانى به سوى شام حركت كرده بود، در هنگام بازگشت ، در ((يثرب )) بيمار شد و بر اثر همان بيمارى وفات يافت و بدن مبارك او را در دارالنابغه به خاك سپردند.
به گفته مورخان ، آن بزرگوار هنگام وفات بيست و پنج سال داشت و پيامبر صلّى الله عليه و آله و سلم هنوز به دنيا نيامده بود؛ اما به روايتى دو ماه و به قولى هفت ماه از عمر شريف پيامبر گذشته بود.(38)
پيامبر به دايه اى به نام ((حليمه سعديه )) سپرده شد. و حليمه پس از پنج سال پيامبر را به مكه بازگرداند و حضرت بار ديگر تحت سرپرستى جد بزرگوار و مادر گراميش قرار گرفت .
پيامبر در 6 سالگى مادر خود را از دست داد و سرپرستى آن حضرت به عهده عبدالمطلب قرار گرفت . هنوز 8 سال از عمر شريف پيامبر نگذشته بود كه حادثه غمناك ديگرى رخ داد؛ عبدالمطلب جد و حامى و سرپرست پيامبر درگذشت و به سفارش عبدالمطلب ، سرپرستى آن حضرت به ابوطالب ، برادر تنى عبدالله كه پس از عبدالمطلب يگانه شخصيت بنى هاشم به شمار مى رفت و به سخاوت و جوانمردى شهرت داشت ، واگذار شد.(39)
حضرت رسول اكرم صلّى الله عليه و آله و سلم در 25 سالگى با حضرت خديجه عليهاالسلام ، كه مطابق نقل مشهور چهل سال داشت ، ازدواج كرد. همه فرزندان پيامبر، به جز ابراهيم ، از حضرت خديجه هستند. آن پيامبر بزرگوار در 40 سالگى به پيامبرى مبعوث گرديد. در 26 رجب سال دهم بعثت حضرت ابوطالب عليه السلام وفات يافت و پيامبر در مصيبت او گريست و فرمود: ((خدا تو را جزاى خير دهد)).
پس از سه روز، و به روايتى 35 روز، وفات حضرت خديجه عليهاالسلام روى داد، از دست دادن حضرت ابوطالب و حضرت خديجه عليهماالسلام به حدى پيامبر را غمگين ساخت كه كمتر از خانه بيرون مى آمد و آن سال را ((عام الحزن )) ناميد.(40)
با فقدان اين دو، پيامبر بزرگترين حاميان خود را از دست داد و پس از آن فشار مشركان قريش بر پيامبر افزايش يافت . در سال سيزدهم بعثت پيامبر صلّى الله عليه و آله و سلم شهر مكه را ترك كرد و به مدينه هجرت فرمود. سالهاى اقامت آن حضرت در شهر مدينه همراه با دشوارى هاى بسيار و جنگ هاى فراوان بود.
و سرانجام در آخرين لحظات زندگى ، در بستر بيمارى فرمود: ((برادرم را صدا كنيد تا در كنار بسترم حاضر شود)).
همگان فهميدند كه مقصودش حضرت اميرالمؤ منين على بن ابى طالب عليهماالسلام است .
اميرالمؤ منين على عليه السلام در كنار بستر پيامبر نشست و پيامبر را در آغوش گرفت و به سينه خود چسبانيد. نشانه هاى مرگ در چهره مبارك حضرت رسول صلّى الله عليه و آله و سلم نمايان شد و در آغوش حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام جان سپرد و روحش به ملكوت اعلى پيوست .(41)
آغاز آفرينش
شيخ صدوق به سند خود از امام جعفر صادق عليه السلام روايت كرده است كه حضرت اميرالمؤ منين على عليه السلام فرمود: خداوند عزوجل چهارصد و بيست و چهار هزار سال پيش از آفرينش آسمان ها و زمين و عرش و كرسى و لوح و قلم و بهشت و دوزخ و پيش از آنكه احدى از پيغمبران را خلق نمايد، نور مقدس حضرت رسول صلّى الله عليه و آله و سلم را آفريد و با آن نور دوازده حجاب خلق نمود.
آنگاه آن نور مقدس دوازده هزار سال در حجاب قدرت چنين مى گفت : سبحان ربى الاعلى و يازده هزار سال در حجاب عظمت مى گفت : سبحان عالم السرّ و ده هزار سال در حجاب منت مى گفت : سبحان من هو قائم لا يلهو و نه هزار سال در حجاب رحمت مى گفت : سبحان الرفيع الاعلى و هشت هزار سال در حجاب سعادت مى گفت : سبحان من هو دائم لا يسهو و هشت هزار سال در حجاب كرامت مى گفت : سبحان من هو غنى لا يفتقر و شش ‍ هزار سال در حجاب منزلت مى گفت : سبحان العليم الكريم و پنج هزار سال در حجاب هدايت مى گفت : سبحان ذالعرش الكريم و چهار هزار سال در حجاب نبوت مى گفت : سبحان رب العزّة عمّا يصفون و سه هزار سال در حجاب رفعت مى گفت : سبحان ذالملك و الملكوت و دو هزار سال در حجاب هيبت مى گفت : سبحان الله و بحمده و هزار سال در حجاب شفاعت مى گفت : سبحان ربى العظيم و بحمده ؛ پس از آن نام مقدس حضرت چهار هزار سال بر لوح مى درخشيد آنگاه اسم مطهر آن جناب را بر عرش ظاهر گردانيد و بر پايه عرش ثبت نمود كه تا هفت هزار سال نور مى بخشيد.(42)
در روايتى ديگر پس از ذكر دوازده حجاب ، از حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام نقل مى كند كه : پس خداوند از نور پاك محمّد صلّى الله عليه و آله و سلم بيست درياى نور آفريد كه در هر يك علومى بود كه به غير از خدا كسى آن علوم را نمى دانست پس به نور آن حضرت امر فرمود كه فرو رود در درياى عزّت ، درياى صبر، درياى خشوع ، درياى تواضع ، درياى رضا، درياى وفا، درياى حلم ، درياى پرهيزكارى ، درياى خشيّت ، درياى انابة ، درياى عمل ، درياى مزيد، درياى هدايت ، درياى صيانت و درياى حياء تا آنكه در تمام آن بيست دريا غوطه خورد پس از آنكه از آخرين دريا بيرون آمد خداوند به او فرمود: اى حبيب من و اى بهترين رسولان من و اى اولين آفريده هاى من و اى آخرين رسولان من ! تو شفيع روز جزائى .
پس آن نور رخشان به سجده افتاد و چون سر برداشت صدوبيست و چهار هزار قطره از او جدا شد و خدا از هر قطره اى از نور آن حضرت پيغمبرى از پيغمبران آفريد. پس آن نورها بر دور نور محمّد صلّى الله عليه و آله و سلم طواف مى كردند و تسبيح مى گفتند.
پس خدا فرشتگانى آفريد كه بر محمّد و آل محمّد صلّى الله عليه و آله و سلم صلوات فرستند و تا روز قيامت براى شيعيان ايشان استغفار كنند.(43)
نكته :
احاديث اين باب بسيار است و در مدت سبق خلق انوار معصومين بر ساير مخلوقات اختلاف بسيار است و به فرموده علامه مجلسى چون معانى خلق متعدد و مراتب هر يك مختلف است ممكن است هر يك بر يكى از آن معانى و مراتب حمل شود.
شريف كاشانى مى فرمايد: شايد كه دوازده حجاب كه با آن حضرت خلق شدند اشاره به دوازده وصى او باشد كه مظهر كمالات آن حضرت هستند و شايد كه اشاره به مراتب كليه آن حضرت باشد كه در تحت هر مرتبه لا نهاية بما لا نهاية الى ما لا نهاية مراتبى و درجاتى و شؤ ونى است و اين اظهر است .(44)
نسب پيامبر
به اتفاق علماى اماميه ، پدر و مادر حضرت رسول صلّى الله عليه و آله و سلم و تمامى اجداد آن حضرت تا آدم عليه السلام همه مسلمان بوده اند و نور آن حضرت در صلب و رحم هيچ مشركى قرار نگرفته است و در نسب آن حضرت و پدران و مادران او هيچ شبهه اى نبوده است .(45)
اجداد آن حضرت همه از انبياء و اوصياء و حاميان دين خدا بوده اند. فرزندان اسماعيل كه اجداد آن حضرت به شمار مى روند، از اوصياى حضرت ابراهيم عليه السلام بوده اند و پيوسته بزرگى مكه و پرده دارى خانه كعبه و تعميرات آن به عهده ايشان بوده است و پيرو دين حضرت ابراهيم عليه السلام بوده اند و با ظهور حضرت موسى و حضرت عيسى عليهماالسلام دين ابراهيم در ميان فرزندان اسماعيل منسوخ نشد و آنان حافظان آن دين بودند و آثار انبياء را به يكديگر مى سپردند، تا به عبدالمطلب رسيد. عبدالمطلب نيز ابوطالب را وصى خود گردانيد و ابوطالب كتاب ها و آثار انبياء و امانت هاى آنان را بعد از بعثت به حضرت رسول صلّى الله عليه و آله و سلم تسليم نمود.
نياكان پيامبر اسلام به ترتيب عبارتند از:
1 - عبدالله 2 - عبدالمطلب 3 - هاشم 4 - عبدمناف 5 - قصى 6 - كلاب 7 - مرّة 8 - كعب 9 - لوى 10 - غالب 11 - فهر 12 - مالك 13 - نضر 14 - كنانه 15 - خزيمه 16 - مدركه 17 - الياس 18 - مضر 19 - نزار 20 - معد 21 - عدنان و از عدنان تا حضرت اسماعيل عليه السلام از نظر شماره و نام ها مورد اختلاف است .(46)
هاشم جد دوم
از اخلاق برجسته هاشم ، جد دوم پيامبر، اين بود كه هرگاه ماه ذى الحجه فرامى رسيد بامدادان به سوى كعبه مى رفت و به ديوار كعبه تكيه مى زد و خطبه اى به شرح زير ايراد مى كرد:
((گروه قريش ! شما بالاترين و گرامى ترين تيره جامعه عرب هستيد؛ خدا شما را در كنار خانه خود جاى داده است و اين فضيلت را براى شما از ميان فرزندان اسماعيل عليه السلام برگزيده است .
هان اى مردم ! زائران خانه خدا در اين ماه با شور و شوق به سوى شما مى آيند. آنان مهمانان خدا هستند؛ پذيرايى از آنان برعهده شماست . در بين آنها افراد تهيدست كه از نقاط دور به اينجا مى آيند فراوانند. به صاحب اين خانه سوگند اگر قدرت و توانايى داشتم همه را خود پذيرايى مى كردم و از شما كمك نمى طلبيدم ، آنچه اكنون در توان دارم و از راه حلال به دست آورده ام در اين راه خرج مى كنم ، همه شما را به خدا سوگند مى دهم مبادا از زائران خانه خدا با مال حرام مالى كه آن را از طريق ظلم و ستم و چپاول و غارت به دست آورده ايد پذيرايى كنيد و يا آنكه در بذل مال حلال خود دچار ريا و اكراه و اجبار شويد، آن كس كه در بذل مال خود طيب نفس ‍ ندارد، از انفاق خوددارى كند)).(47)
عبدالمطلب
عبدالمطلب ، فرزند هاشم ، نخستين نياى پيامبر گرامى اسلامى است . وى فرد سرشناس عصر خود بود. او با آنكه در محيط آلوده قريش زندگى مى كرد، هرگز آلوده به بت پرستى ، ميگسارى ، رباخوارى و آدم كشى ، كه شيوه مردمان عصرش بود، نشد و در طول عمر خود نزديك كارهاى زشت نرفت . پيوسته عمل به پيمان را محترم مى شمرد؛ جمله زير از سخنان اوست :
((مرد ستمگر در همين جا به سزاى كار خويش مى رسد و اگر در اين جهان سزاى آن را نبيند، در روز واپسين به جزاى كردار خود خواهد رسيد)).(48)
در زمان رياست عبدالمطلب حادثه اى اتفاق افتاد كه به حادثه ((فيل )) معروف گشت .
از برخورد عبدالمطلب با اين حادثه ، مى توان به عظمت و ايمان او به خداى يكتا پى برد.
در اينجا ما در صدد بيان حادثه نيستيم و فقط جمله معروف عبدالمطلب در پاسخ ابرهه را، كه حاكى از عمق ايمان او به خداست ، مى آوريم :
اءنا ربّ الاءبل و للبيت رب ؛
من صاحب شترم و خانه نيز صاحبى دارد (كه او تو را از هر نوع تجاوزى بازخواهد داشت ).(49)
و آنگاه كه ابرهه از غرور و قدرت سرمست و در قصد خود مصمم شده بود، عبدالمطلب در مسجدالحرام با گرفتن حلقه در كعبه خطاب به پرورگار گفت :
((بار خدايا! جز تو پناه و اميدى براى ما نيست . بار الها! مكه حرم توست ، آن را از هر نوع تجاوز صيانت فرما. بار الها! دشمنان اين خانه ، دشمنان تو هستند، بنده خدا متجاوز را از تجاوز به خانه خود بازمى دارد؛ خدايا، آنان را از تجاوز به خانه ات بازدار. پروردگارا! صليب و تدبير آنان بر تدبير تو غلبه نكند)).(50)
عبدالمطلب براى كمك ، سراغ بت ها نرفت و از آنها طلب كمك نكرد، بلكه به درگاه الهى عرض نياز كرد.
در فضيلت عبدالمطلب عليه السلام احاديث بسيارى وارد شده است كه به محتواى برخى از اين احاديث مى پردازيم :
1 - با سيماى پيامبران و مهابت پادشاهان محشور خواهد شد.
2 - نسبت به حضرت رسول صلّى الله عليه و آله و سلم بسيار محبت داشت ؛ روزى عبدالمطلب حضرت رسول صلّى الله عليه و آله و سلم را به دنبال شتران خود فرستاد، پيامبر مدتى تاخير كرد، از اين رو عبدالمطلب از تاءخير پيامبر در بازگشت نگران شد و عده اى را براى يافتن پيامبر فرستاد و خود نيز به حال تضرع براى سلامتى پيامبر دعا كرد و به محض اين كه پيامبر را دوباره ديد او را در بر گرفته بوسيد و گفت : ديگر تو را به دنبال كارى نمى فرستم ، مى ترسم كه دشمنان تو را هلاك كنند.(51)
3 - سنت هايى را گذاشت كه در قرآن تاييد و در سنت رسول خدا صلّى الله عليه و آله و سلم پذيرفته شد:
الف : وفاى به نذر.
ب : پرداخت صد شتر در ديه .
ج : حرمت نكاح با محارم .
د: بريدن دست دزد.
ه : حرمت ميگسارى و زنا.
و: جلوگيرى از طواف برهنه پيرامون كعبه .
ز: تعيين هفت شوط براى طواف .
ح : بزرگداشت ماه هاى حرام و...