چهره هاى درخشان چهارده معصوم عليهم السلام

سيد عبدالله حسينى دشتى

- ۱۴ -


در روايات آمده است : وقتى جنازه امام عليه السلام را به سوى قبر رسول الله مى بردند تا تجديد عهد نمايند، بنى اميه و بنى مروان از هر سو گرد هم آمدند. عايشه نيز سوار بر استر خاكسترى شد و به آنها پيوست و فرياد مى زد: ما را با شما چه كار، آيا مى خواهيد شخصى را به خانه من وارد كنيد كه من او را دوست ندارم .
مروان گفت : چه بسا جنگى كه بهتر از شادى و آسايش است ، آيا عثمان در دورترين نقطه مدينه دفن گردد، ولى امام حسن عليه السلام نزد رسول خدا صلّى الله عليه و آله و سلم دفن گردد؟
نزديك بود فتنه و درگيرى شديدى بين بنى اميه و بنى هاشم روى دهد. عبدالله بن عباس نزد مروان رفت و گفت : اى مروان از هر كجا آمده اى به همان جا برگرد ما قصد نداريم كه امام حسن عليه السلام را كنار قبر رسول خدا صلّى الله عليه و آله و سلم به خاك سپاريم ، بلكه فقط براى تجديد عهد، او را به مزار جدش آورده ايم .
ابن عباس سپس به عايشه گفت : اين چه رسوايى و بى شرمى است ؟ روزى سوار بر شتر شدى و امروز سوار بر استر و اگر زنده باشى لابد روزى هم بر فيل سوار خواهى شد و فتنه ديگرى برپا خواهى كرد.
امام حسين عليه السلام به بنى اميه و بنى مروان فرمود: به خدا سوگند اگر برادرم از من پيمان نگرفته بود كه در پاى جنازه اش خونى ريخته نشود، به شما شمشير زدن را نشان مى دادم .
شما همان كسانى هستيد كه پيمان هايتان را درباره ما شكستيد و به شرطهايى كه در مورد ما پذيرفتيد وفا نكرديد.(577)
امام حسن عليه السلام را در بقيع در كنار قبر مادربزرگش فاطمه بنت اسد به خاك سپردند و اينك نيز بر اثر جنايت فرزندان بنى اميه ، قبر آن بزرگوار مظلومانه ، بى سر پناه و بى چراغ در قبرستان بقيع مى درخشد. آن حضرت 48 سال عمر كرد و در آخر ماه صفر سال 50 هجرى قمرى به جوار پروردگار شتافت .(578)
در سوگ مجتبى
 

هرگز دلى ز غم چو دل مجتبى نسوخت   ور سوخت ز اجنبى دگر از آشنا نسوخت
هر گلشنى كه سوخت ز باد سموم سوخت   از باد نوبهار و نسيم صبا نسوخت
چندان دلش ز سرزنش دوستان گداخت   كز دشمنان ز هر بد و هر ناسزا نسوخت
از هر خسى چه آن گل گلزار معرفت   شاخ گلى ز گلشن آل عبا نسوخت
جز آن يگانه گوهر توحيد را كسى   ز الماس سوده لعل لب دلربا نسوخت
هرگز برادرى به عزاى برادرى   در روزگار چون شه گلگون قبا
باور مكن دلى كه چه قاسم به ناله شد   زان ناله پر از شرور وااءبا نسوخت
آن دم كه سوخت حاصل دوران ز سوز زهر   در حيرتم كه خرمن گردون چرا نسوخت
تا شد روان عالم امكان ز تن روان   جنبنده اى نماند كزين ماجرا نسوخت
خاموش شد چراغ دل افروز مجتبى   افروخت شعله ، غم جانسوز مجتبى
(579)
ناله كن اى دل
 
در تاب رفت و طشت طلب كرد و ناله كرد   وان طشت را ز خون جگر باغ لاله كرد
خونى كه خورد در همه عمر از گلو ريخت   خود را تهى ز خون دل چند ساله كرد
نبود عجب كه خون جگر ريخت در قدح   عمريش روزگار همين در پياله كرد
خون خوردن و عداوت خلق و جفاى دهر   يعنى امامتش به برادر حواله كرد
نتوان نوشت قصه درد دلش تمام   ور نه توان ز غصه هزاران رساله كرد
زينب كشيد معجر و آه از جگر كشيد   كلثوم زد به سينه و از درد ناله كرد
هر خواهرى كه بود روان كرد سيل خون   هر دخترى كه بود پريشان گلايه كرد
آه از دل مدينه به هفت آسمان گذشت   آن روز شد عيان كه رسول از جهان گذشت .
(580)
وداع با مدينه
 
دگر راحت شدم از كوچه هايت اى مدينه   سحر پر مى كشم از اين سرايت اى مدينه
ز تو اى شهر غربت بهترين توشه برايم   بود اين جرعه زهر جفايت اى مدينه
ببين اين طشت پرخون را بگو با من چه كردى   از آن زخم زبان ناروايت اى مدينه
به خاك كوچه هايت هستى ام از من گرفتى   الهى سوزد آن خاك عزايت اى مدينه
مرا از كودكى پيرم نمودى از همان دم   كه نيلى شد مه نيكولقايت اى مدينه
هنوز از ياد آن ضربه بسوزد هر دو چشمم   جگر مى سوزد از ياد بلايت اى مدينه
خوشا اين لحظه آخر كنار بستر من   بيايد يادگار مصطفايت اى مدينه
(581)
زهر جفا
 
به خدا نوگل من مظلوم است   حسن از زهر جفا مسموم است
حسنم هيچ كسى يار نداشت   حسنم مونس و غمخوار نداشت
حسنم بس كه ز غم ناله نمود   طشت را پر ز گل لاله نمود
جگر از زخم زبان آب شده   از دهانش همه خوناب شده
ظلم بر جسم فكارش كردند   تيرباران تن زارش كردند
دلم از غصه كباب است هنوز   قبر او نيز خراب است هنوز
(582)
درياى نور
1 - اءنَّ اءحسن الحسن الخُلق الحسن ؛
زيباترين زيبايى ها خُلق خوش است .(583)
2 - المصائب مفاتيح الاجر؛
مصبت ها كليدهاى اجر و پاداشند.(584)
3 - هلاك المرءِ فى ثلاث : الكبر و الحرص و الحسد فالكبر هلاك الدين و به لُعن ابليس و الحرص عدوُّ النفس و به اُخرج آدم من الجنَّة و الحسد رائد السوء و منه قتل قابيل هابيل ؛
تباهى انسان در سه چيز است : كبر، حرص ، حسادت ؛ كبر مايه تباهى دين است و به خار آن ابليس مورد لعنت قرار گرفت و حرص دشمن انسان است و همين حرص باعث اخراج آدم از بهشت گرديد و حسد راهنماى بدى است و علت قتل هابيل به دست قابيل بود.(585)
4 - من عبدَ الله عبَّد الله له كل شى ء؛
هركه خدا را بنده باشد، خداوند همه چيز را بنده او مى سازد.(586)
5 - اءهل المسجد زوار الله و حق على المزور التُّحفة لزائره ؛
اهل مسجد زايران خدايند و بر خداست كه به زايرانش هديه بدهد.(587)
چهره درخشان امام حسين عليه السلام
خلاصه اى از زندگانى امام حسين عليه السلام
سومين امام معصوم در سوم شعبان سال چهارم هجرى در شهر مدينه ديده به جهان گشود.
او دومين ثمره پيوند مبارك حضرت اءميرالمؤ منين على عليه السلام و حضرت فاطمه عليهاالسلام بود. امام حسين عليه السلام در دوران عمر خود به شجاعت و آزادگى و ايستادگى در برابر ظلم و ستم شهرت داشت .
امام حسين عليه السلام شش سال از دوران كودكى خود را در زمان جد بزرگوار خود سپرى كرد و پس از رحلت آن حضرت ، سى سال در كنار پدرش اميرمؤ منان على عليه السلام زندگى كرد و در حوادث مهم دوران خلافت ايشان به صورت فعال شركت داشت . پس از شهادت اميرمؤ منان عليه السلام در سال 40 هجرى ، به مدت ده سال در كنار برادر بزرگ خود امام حسن عليه السلام حضور داشت و پس از شهادت امام حسن عليه السلام در سال 50 هجرى به مده ده سال ، در اوج قدرت معاويه ملعون بارها با وى پنجه درافكند و پس از مرگ وى نيز در برابر حكومت پسرش ‍ يزيد قيام كرد و در دهم محرم سال 61 هجرى در سرزمين كربلا به شهادت رسيد.(588)
چگونگى ولادت
زنانى كه حضرت فاطمه زهرا عليه السلام را در زايمان امام حسين عليه السلام يارى كردند، چهار نفر بودند: اسماء بنت عميس ، صفيه دختر عبدالمطلب كه عمه حضرت رسول صلّى الله عليه و آله و سلم بود، ام الفضل همسر عباس و ام ايمن كنيز رسول الله صلّى الله عليه و آله و سلم .(589)
با به دنيا آمدن امام حسين عليه السلام ، فورى مژده ولادت را به رسول الله صلّى الله عليه و آله و سلم دادند. آن حضرت هم بى درنگ به خانه اءميرالمؤ منين عليه السلام و زهراى مرضيه عليهاالسلام آمد و از اسماء خواست تا كودكش را بياورد، اسماء جامه اى سفيد به كودك پوشانيد و او را به دست حضرت رسول صلّى الله عليه و آله و سلم داد:
و اءخذه و اءذَّن فى اُذنه اليسرى و جاء جبرئيل عليه السلام فاءمره اءن يسمّيه حسينا كما جاء فى الحسن ؛(590)
حضرت رسول صلّى الله عليه و آله و سلم او را در آغوش گرفت ، در گوش ‍ راست او اذان و در گوش چپش اقامه گفت ، آنگاه جبرئيل فرود آمد و گفت : ((اين نوزاد را حسين نام گذار!)) همان طور كه در وقت ولادت حضرت امام حسن عليه السلام به زمين آمده بود.(591)
در روايت ديگر آمده كه در هفتمين روز ولادت حضرت امام حسين عليه السلام جبرئيل بر رسول خدا صلّى الله عليه و آله و سلم فرود آمد و گفت :
انّ الله عزوجل ذكره يُقرئُك السلام و يقول لك ان عليا منك بمنزلة هارون من موسى فسمَّه باسم ابن هارون قال : ما كان اسمه ؟ قال : شبير، قال : لسانى عربىّ، قال : سمِّه الحسين فسمّاه الحسين ؛(592)
خداوند بر تو سلام مى رساند و مى فرمايد: همانا اءميرالمؤ منين عليه السلام براى تو همانند هارون است براى موسى بن عمران ، بنابراين نام فرزندت را هم نام فرزند هارون قرار بده !
رسول الله صلّى الله عليه و آله و سلم فرمود: نام فرزندش چه بود؟
جبرئيل گفت : شبير.
پيامبر فرمود: زبان من عربى است .
عرض كرد: ((شبير به عربى حسين خوانده مى شود)) و اين گونه پيامبر نام او را حسين گذارد.
حضرت اءميرالمؤ منين عليه السلام مى فرمايد: حضرت رسول صلّى الله عليه و آله و سلم گوسفندى را به عنوان عقيقه براى امام حسين عليه السلام كشت و سپس فرمود:
يا فاطمة احلقى راءسه و تصدَّقى بزنة شعره ؛(593)
((فاطمه جان سر او را بتراش و هموزن موى سرش صدقه بده ))
ما هم موى سرش را وزن كرديم ، به مقدار يك درهم شد.
مرحوم صدوق درباره چگونگى ولادت امام حسين عليه السلام در كتاب شريف ((امالى )) خواب شگفت انگيزى را از ام ايمن نقل ميكند. وى پس از بيان سلسله سند مى گويد: امام صادق عليه السلام فرمود: همسايگان ام ايمن شتابان نزد رسول صلّى الله عليه و آله و سلم آمدند و گفتند: اى پيامبر! ام ايمن شب گذشته از گريه نخوابيده و پى در پى گريسته تا صبح شده .
پيامبر صلّى الله عليه و آله و سلم بى درنگ به دنبال ام ايمن فرستاد و او را خواست و فرمود: اى ام ايمن ! خدا چشم تو را نگرياند، چه چيز تو را به گريه انداخته است ؟
عرض كرد: اى رسول خدا رؤ ياى بزرگ و عجيب ديده ام كه سراسر اين شب را گريستم .
پيامبر فرمود: خواب خود را تعريف كن كه خدا و رسول به آن داناترند.
ام ايمن گفت : بر من دشوار است كه صحبت كنم .
پيامبر فرمود: خواب چنين نيست كه ديده مى شود.
پس ام ايمن به شرح خواب خود پرداخت و گفت : در خواب ديدم كه گويى پاره اى از اعضاء شما در خانه من افتاده است .
رسول خدا صلّى الله عليه و آله و سلم فرمود: چشمت راحت به خواب برود اى ام ايمن ! فاطمه فرزندى پسر مى زايد، تو او را بزرگ كرده و سرپرستى مى نمايى ؛ پس بدين معنى پاره اى از وجود من در خانه تو خواهد بود.
ام ايمن مى گويد: در روز هفتم ولادت امام حسين عليه السلام ، پيامبر صلّى الله عليه و آله و سلم فرمود: سر او را تراشيدند و به وزن آن نقره صدقه داد و براى او عقيقه كرد و سپس من تا قنداقه او را در آغوش رسول الله صلّى الله عليه و آله و سلم قرار دادم ، فرمود:
مرحبا بالحامل و المحمول يا امّايمن هذا تاءويل رؤ ياك ؛(594)
درود بر حمل كننده و حمل شده ، اى ام ايمن تعبير خواب تو همين بود.
صفيه دختر عبدالمطلب و عمه حضرت رسول صلّى الله عليه و آله و سلم ، بزرگ ترين قابله حضرت زهرا عليهاالسلام مى گويد: همين كه حضرت امام حسين عليه السلام از شكم مادر به زمين آمد، پيامبر مرا كه قابله و عهده دار كار او بودم صدا زد و فرمود: اى عمه ! بشتاب پسرم را نزد من بياور!
من گفتم : اى رسول خدا! هنوز او را پاكيزه نكرده ايم .(595)
رسول خدا صلّى الله عليه و آله و سلم فرمود: اى عمه ! آيا تو او را پاكيزه مى كنى ؟! خداوند تبارك و تعالى او را تميز و پاكيزه كرده است .
و هم او مى گويد: پيامبر صلّى الله عليه و آله و سلم در روزهاى نخستين ولادت امام حسين عليه السلام بين چشمان او را بوسه زد و گريه كرد و فرمود:
لعن الله قوما قاتلوك هم قاتلوك يا بُنىّ؛
((پسر عزيزم ! خدا لعنت كند مردمى را كه تو را كشتند)) و اين را سه مرتبه تكرار فرمود.
من گفتم : پدر و مادرم فداى تو! آن مردم چه كسانى هستند؟
فرمود: بقية الفئة الباغية من بنى امية لعنهم الله ؛(596)
بازماندگان گروه ستمگر از دودمان بنى اميه كه لعنت خدا بر آنها بود.
كلينى از حضرت امام جعفر صادق عليه السلام روايت كرده است : امام حسين عليه السلام پس از ولادت نه از حضرت فاطمه عليهاالسلام و نه از هيچ زن ديگر شير نخورد. او را به خدمت حضرت رسول صلّى الله عليه و آله و سلم آوردند. حضرت انگشت ابهام خود را در دهان او مى گذاشت ، و او از انگشت ابهام آن حضرت آن قدر مى مكيد كه براى دو يا سه روز او كافى بود. پس گوشت و خون آن حضرت از گوشت و خون حضرت رسول صلّى الله عليه و آله و سلم روييد و هيچ فرزندى شش ماه متولد نشد كه زنده بماند به غير از عيسى بن مريم و امام حسين عليه السلام .(597)
سخنانى در فضايل امام حسين عليه السلام
1 - دوستى پيامبر صلّى الله عليه و آله و سلم نسبت به امام حسين عليه السلام
راوى مى گويد: رسول خدا صلّى الله عليه و آله و سلم را ديدم كه امام حسين عليه السلام را در بغل گرفته و مى فرمود:
خدايا من او را دوست دارم تو هم او را دوست بدار.(598)
2 - يزيد بن ابى زياد
پيامبر صلّى الله عليه و آله و سلم از منزل عايشه خارج شد و در حالى كه از كنار منزل حضرت فاطمه عليهاالسلام عبور مى كرد شنيد كه امام حسين عليه السلام گريه مى كند. پس خطاب به دخترش فرمود: آيا نمى دانى گريه حسين مرا اذيت مى كند.(599)
3 - يعلى بن مرة
رسول خدا صلّى الله عليه و آله و سلم فرمود: حسين از من است و من از حسينم ، خداوند دوست دارد كسى را كه حسين را دوست بدارد و او سبطى است از اسباط انبياء.(600)
4 - فخر رازى
فخر رازى در تفسير خود در ذيل آيه و علَّم آدم الاءسماء كلها گفت : مردى عرب خدمت امام حسين عليه السلام آمد و حاجت خود را به آن حضرت عرض كرده و چنين گفت : از جدت شنيدم كه مى فرمود: حاجت خود را پيش چهار كس ببريد: يا عرب شريف ، يا مولاى كريم ، يا حامل قرآن و يا صاحب سيماى درخشان ؛ اما عرب كه با جد تو شرافت يافته و كرامت و بزرگوارى عادت و سيره شماست . قرآن نيز در خانه هاى شما نازل شده و درباره سيماى درخشان هم ، من از رسول خدا صلّى الله عليه و آله و سلم شنيدم كه مى فرمود: اگر مى خواهيد به من نگاه كنيد امام حسن و امام حسين عليهماالسلام را بنگريد.
امام حسين عليه السلام فرمود: حاجت تو چيست ؟
اعرابى آن را روى زمين نوشت امام حسين عليه السلام فرمود: از پدرم اءميرالمؤ منين على عليه السلام شنيدم كه مى فرمود: ارزش هر مرد به اندازه دانش او است .
و نيز از جدم شنيدم كه مى فرمود: احسان و بخشش به اندازه شناخت اشخاص است ؛ پس از تو سه مساءله مى پرسم ، اگر به يكى از آنها جواب دادى يك سوم مالى كه پيش ماست و اگر به دو سؤ ال جواب گفتى دو سوم آن را و اگر به هر سه سؤ ال جواب دادى ، همه آن را به تو خواهم بخشيد، كه هم اينك كيسه اى سربسته از عراق براى من رسيده است .
اعرابى گفت : سؤ ال كنيد، به حول و قوه الهى جواب خواهم داد.
امام حسين عليه السلام پرسيد: كدام يك از اعمال افضل است ؟
اعرابى عرض كرد: ايمان به خدا.
پرسيد: چه چيز موجب رهايى از مهالك است ؟
پاسخ داد: اعتماد كردن به خدا.
پرسيد: زينت مرد در چيست ؟
گفت : علمى كه تواءم با حلم باشد.
فرمود: اگر آن نباشد؟
گفت : مالى كه تواءم با سخاوت باشد.
فرمود: اگر آن هم نباشد؟
گفت : در آن صورت صاعقه اى از آسمان بر سرش فرود آيد و او را بسوزاند.
امام حسين عليه السلام لبخند زد و كيسه را كه هزار دينار در آن بود به مرد داد.(601)
به نقل ديگر امام هزار دينار ديگر به اعرابى داد و فرمود: اين را هم براى زندگى خود خرج كن .
اعرابى بى اختيار گفت : چه بزرگوارى كه بيش از طلب من دادى و ابياتى را مرتجلا در ثناى آن حضرت سرود.(602)
5 - حسن بصرى
امام حسين عليه السلام مردى بزرگوار، زاهد، پرهيزكار، شايسته و خيرخواه و داراى اخلاق نيك بود. روزى همراه يارانش به باغش رفت و در آن باغ غلامى داشت به نام صافى ، چون نزديك باغ شد، غلام را ديد كه نشسته و مشغول خوردن نان است .
امام حسين عليه السلام او را ديد و پشت درخت خرمايى پنهان شد، غلام قرص نان را دو قسمت كرد، نصف آن را جلوى سگ انداخت و خود مشغول خوردن نصف ديگر شد.
امام حسين عليه السلام از كار غلام تعجب كرد. غلام وقتى نان را خورد گفت : سپاس خدايى را كه آفريننده عالم هاست ؛ خدايا مرا ببخش و آقاى مرا ببخش و او را به رحمت خود مبارك گردان ، چنان كه پدر و مادر او را مبارك فرموده اى . اى خداى بخشنده و بخشايشگر!
در اين هنگام امام حسين عليه السلام جلو آمد و گفت : اى صافى !
غلام با دستپاچگى از جا بلند شد و گفت : سرور من و اى سرور مؤ منان ببخشيد كه شما را نديدم .
امام حسين عليه السلام فرمود: مرا ببخش كه بدون اجازه وارد باغ تو شدم .
صافى گفت : از روى فضل و كرامت اين سخن را مى گوييد.
امام حسين عليه السلام فرمود: تو را ديدم كه نصف نان را براى سگ انداختى و نصف ديگر را خود خوردى ، معنى اين كار چيست ؟
غلام گفت : اين سگ هنگام خوردن نان مرا نگاه مى كرد و من از نگاه هاى او خجالت مى كشيدم چون اين سگى است كه باغت را از دست برد دزدان محافظت مى كند. پس من غلام تو و اين هم سگ تو است ، روزى تو را با هم مى خورديم .
امام حسين عليه السلام گريه كرد و فرمود: تو در راه خدا آزادى و دو هزار دينار هم با رضايت خاطر به تو بخشيدم .
غلام گفت : حالا كه مرا آزاد كردى من هم مى خواهم در باغ تو انجام وظيفه كنم .
امام حسين عليه السلام فرمود: مرد اگر حرفى زد بايد آن را با عمل نيز تصديق نمايد، گفتم بدون اجازه وارد باغت شدم ، اكنون قولم را با عملم تصديق مى كنم . باغ و هر چه در آن است از آن توست جز اين كه اكنون يارانم براى خوردن ميوه و خرما به اينجا آمده اند، آنها را ميهمان خود كن و به خاطر من آنها را گرامى بدار - خداوند شما را در روز قيامت گرامى بدارد - و اخلاق نيكو و ادب تو را زياد گرداند.
غلام گفت : حالا كه باغت را به من بخشيدى من نيز آن را وقف اصحاب و شيعيانت كردم .(603)
6 - انس
در خدمت امام حسين عليه السلام بودم ، كنيزى شاخه گلى به وى تقديم كرد. امام حسين عليه السلام گفت : تو در راه خدا آزادى .
شگفت زده گفتم : كنيزى شاخه گلى كه ارزش چندانى ندارد به شما پيشكش ‍ مى كند و شما او را آزاد مى كنيد؟
فرمود: آيا نشنيدى كه خداى متعال مى فرمايد:
و اذا حيّيتم بتحية باءحسن منها
بهتر از هديه او همان آزاديش بود.(604)
7 - امّسلمه
الف ) روزى امام حسن و امام حسين عليهماالسلام در منزل من نزد رسول خدا صلّى الله عليه و آله و سلم بازى مى كردند.
جبرئيل نازل شد و گفت : اى محمّد صلّى الله عليه و آله و سلم امت تو بعد از تو اين پسرت را به قتل مى رسانند - و با دست خود به امام حسين عليه السلام اشاره كرد - رسول خدا صلّى الله عليه و آله و سلم گريه كرد و امام حسين عليه السلام را به سينه اش چسبانيد، سپس به من فرمود: ((اين تربت پيش تو امانت است )) سپس آن را بوييد و فرمود: ((عطر كربلاست )) و آنگاه فرمود: اى امّسلمه ! وقتى كه ديدى اين تربت تبديل به خون شد بدان كه پسرم به قتل رسيده است .
امّسلمه آن را در شيشه اى نهاد و هر روز بر آن مى نگريست و مى گفت : اى خاك روزى كه تو تبديل به خون شوى روزى بس غم افزا و پرماجرا خواهد بود.(605)
ب ) چون امام حسين عليه السلام به شهادت رسيد، طائفه جن در عزاى او گريستند و به جاى باران ، خون باريد.(606)
8 - محمّد بن يوسف زرندى حنفى
نماز و روزه و حج و عبادت امام حسين عليه السلام زياد بود، او جوانمرد و بزرگوار بود و بيست و پنج بار پياده به زيارت خانه خدا رفت .(607 )
9 - معاويه
حسين در نظر مردم از همه محبوب تر است .(608)
10 - عبدالله بن عمرو بن العاص
عبدالله بن عمرو بن عاص در سايه كعبه نشسته بود و امام حسين عليه السلام را ديد كه مى آيد، همين كه چشمش به او افتاد، چنين گفت :
امروز اين مرد محبوب ترين اهل زمين در نگاه اهل آسمان است .(609)
11 - جلال الدين مولوى
وى در ((كليات شمس )) اشاره هاى بسيارى به واقعه كربلا دارد، از آن جمله غزلى است لطيف كه طى آن به غصه ها و دردهاى خود رنگى عارفانه داده و چنين گفته است :
 
كجاييد اى شهيدان خدايى   بلاجويان دشت كربلايى
كجاييد اى سبك روحان عاشق   پرنده تر ز مرغان هوايى
كجاييد اى شهان آسمانى   بدانسته فلك را در كشايى
(610)
12 - عباس محمود عقاد
شجاعت امام حسين عليه السلام صفتى است كه از شخصى مانند امام حسين عليه السلام تعجب آور نيست ، زيرا شجاعت از او مثل ظهور طلا از معدن آن است ، يعنى امام حسين عليه السلام معدن شجاعت است و اين فضيلتى است كه آن را از پدران و نياكان به ارث برده و به فرزندان خود به ارث گذاشته است و او در جنگ هاى آفريقاى شمالى و طبرستان و قسطنطنيه شركت داشت (611) و در رويدادهاى جمل و صفين نيز همراه پدرش حاضر بود. البته در ميان فرزندان آدم كسى در شجاعت قلب و قوت روح به امام حسين عليه السلام - در مقايسه با آنچه او در كربلا بدان اقدام كرد - نمى رسد. و امام حسين عليه السلام در شجاعت روحى و جسمى ميان مردم ضرب المثل بود.
و براى او همين بس كه در طول صدها سال تاريخ دنيا، او همچنان شهيد، فرزند شهيد و پدر شهيدان باقى مانده است .(612)
13 - عطار نيشابورى
 
كيست حق را و پيغمبر را ولى   آن حسن سيرت ، حسين بن على
آفتاب آسمان را معرفت   آن محمّد صورت و حيدر صفت
نه فلك را تا ابد مخدوم بود   زآن كه او سلطان ده معصوم بود
قرة العين امام مجتبى   شاهد زهرا، شهيد كربلا
تشنه او را دشنه آغشته به خون   نيم كشته گشته سرگشته به خون
آن چنان سر، خود كه برّد بى دريغ   كآفتاب او درد آن شد زير ميغ
گيسوى او تا به خون آلوده شد   خون گردون از شفق پالوده شد
كى كنند اين كافران با اين همه   كو محمّد؟ كو على ؟ كو فاطمه ؟
صدهزاران جان پاك انبياء   صف زده بينم به خاك كربلا
در تموز كربلا تشنه جگر   سربريدندش ، چه باشد زين بتر؟
با جگرگوشه ، پيغمبر اين كنند   وانگهى دعوى داد و دين كنند
كفر آيد هر كه اين را دين شمرد   قطع باد از بن زبانى كاين شمرد
هر كه در رويى چنين آورد تيغ   لعنتم از حق بدو آيد دريغ
كاشكى ، اى من سگ هندوى او   كمترين سگ بودمى در كوى او
يا در آن تشوير آبى گشتمى   در جگر او را شرابى گفتمى
(613)
14 - حافظ حسين كربلايى تبريزى
ولادت همايونش در مدينه روز سه شنبه سوم شعبان سنه چهارم هجرى و آن حضرت شش ماهه متولد شده و اين از خصائص ايشان و يحيى معصوم عليهماالسلام است ، علماى اخبار ايراد نموده اند كه هنوز حضرت امام حسين عليه السلام در صغر سن بود كه جبرئيل عليه السلام حضرت رسالت را از وقوع شهادتش آگاه نمود و آن حضرت همواره از اين سبب ملول و محزون مى بود و در وقت وفات خواجه كونين ، سن شريف حضرت امام حسين عليه السلام به هفت سالگى رسيده بود و در وقت شهادت پدر بزرگوارش اءميرالمؤ منين على عليه السلام به 37 سالگى رسيده بود و مدت حيات آن حضرت 57 سال و 5 ماه بود و آنچه مشهور است و بر السنه و افواه خلائق مذكور، آن جناب در عاشر محرم الحرام روز جمعه سنه احدى و ستين (61) با هفتاد و دو تن از اقربا و احبا در صحراى كربلا به حكم يزيد بن معاويه و سعى عبيدالله بن زياد و عمر بن سعد و شمر بن ذى الجوشن شهيد گشت و هم در آن بيابان مدفون شد.
شعر:
 
در زلف چون كمندش اى دل مپيچ كانجا   سرها بريده بينى بى جرم و بى جنايت
از هر طرف كه رفتم جز وحشتم نيفزود   زنهار از اين بيابان وين راه بى نهايت
و از امام باقر عليه السلام روايت است كه در وقت شهادت ، امام حسين عليه السلام را صد و بيست جراحت رسيده بود از نيزه و تير و شمشير، جمله در پيش روى بود كه پشت بر اعدا نگردانيده بود و آن روز كه وى را شهيد كردند، در شبانگاه آن روز سرخى در آسمان پيدا شد و آن تا به قيامت خواهد بود و در بيت المقدس هر سنگى را كه برداشتند، در زير آن خون تازه ديدند و حضرت امام صادق عليه السلام فرموده : هر كه زيارت امام حسين عليه السلام كند و به حق وى عارف باشد، حق تعالى جاى وى را در عليين نويسد و همچنين فرمود كه :
گرداگرد روضه وى 70 هزار فرشته باشند، آشفته موى بر وى مى گريند تا روز قيامت .(614)
گوشه اى از فضايل امام حسين عليه السلام
1 - پيامبر صلّى الله عليه و آله و سلم فرموده است كه : من پدر اولاد فاطمه ام .
2 - حذيفه مى گويد: روزى حضرت رسول صلّى الله عليه و آله و سلم را ديدم كه دست امام حسين عليه السلام را گرفته بود مى فرمود: اى مردم اين حسين بن على است ، او را بشناسيد! به آن خدايى كه جانم به دست قدرت اوست سوگند ياد مى كنم كه او در بهشت است و دوستان او در بهشتند و دوستان دوستان او در بهشتند.(615)
3 - حسن و حسين دو گل بوستان حضرت رسول صلّى الله عليه و آله و سلم هستند.(616)
4 - جبرئيل سيب و به و انار بهشتى براى حضرت امام حسن و امام حسين عليه السلام فرود آورد و به آنها داد.(617)
5 - پروردگار به امام حسين عليه السلام جامه اى هديه داد كه پودش از پرهاى بال جبرئيل بود.(618)
6 - سلمان فارسى رحمة الله مى فرمايد:
روزى حضرت امام حسين عليه السلام را ديدم كه در دامن جد خود حضرت رسول صلّى الله عليه و آله و سلم نشسته بود و او را مى بوسيد و مى فرمود: تويى سيد و بزرگوار و پسر سيد و بزرگوار و پدر سادات و بزرگواران ، تويى امام ، پسر امام ، پدر امامان و پيشوايان ، تويى حجت خدا، پسر حجت خدا، پدر حجت هاى خداوند، نه حجت از صلب تو به وجود خواهد آمد كه حجت نهم قائم عليه السلام خواهد بود.(619)
7 - حضرت رسول صلّى الله عليه و آله و سلم فرمود:
هر كه مى خواهد به محبوبترين اهل زمين نزد آسمانيان نگاه كند پس به حسين بنگرد.(620)
8 - شيخ طوسى به سند صحيح روايت كرده كه حضرت امام حسين عليه السلام دير به سخن آمد. روزى حضرت رسول آن حضرت را به مسجد آورد و در پهلوى خود نگه داشت و تكبير نماز گفت ، امام حسين خواست كه همراهى كند اما تكبير را درست نگفت ، حضرت به خاطر او بار ديگر گفت ، تا آنكه بار هفتم درست گفت ؛ از اين رو هفت تكبير در اول نماز سنت شد.(621)
9 - اهل بيت انتخاب ميوه بهشتى را به امام حسين عليه السلام واگذار كردند و گفتند: آنچه تو بخواهى ما به آن راضى هستيم و اين رويداد زمانى بود كه اهل بيت در خانه اءميرالمؤ منين عليه السلام جمع بودند و جبرئيل نازل شد و گفت : اى محمّد! خداوند بلندمرتبه تو را سلام مى رساند و مى فرمايد كه : به على و فاطمه و حسن و حسين عليهم السلام بگو كه از ميوه هاى بهشتى چه مى خواهند؟(622)
10 - روزى حضرت امام حسين عليه السلام جمعى از مستمندان را ديد كه عباى خود گسترده و نشسته بودند و نان خشكى در پيش داشتند، چون به ايشان رسيد آن حضرت را دعوت كردند، امام از اسب فرود آمد و فرمود:
خدا متكبران را دوست نمى دارد و نزد ايشان نشست و با ايشان غذا خورد.(623)
11 - وقتى كه آن حضرت در صحراى كربلا شهيد شد، پينه هايى بر پشت مبارك آن حضرت ديدند، علت آن را از حضرت امام زين العابدين عليه السلام پرسيدند، حضرت فرمود: از بس كه بار بر پشت مى كشيد و شب ها به خانه هاى بيوه زنان و يتيمان و مستمندان مى برد، پشت مباركش ‍ پينه بسته بود.(624)
12 - بيست و پنج حج پياده به جاى آورد.(625)
13 - ابن طاووس روايت كرده است :
به حضرت على بن الحسين عليهماالسلام گفتند: فرزندان پدر تو چقدر كم هستند؟
حضرت فرمود: من در شگفتم كه چگونه متولد شده ام ، پدر در هر شبانه روز هزار ركعت نماز مى خواند.(626)
14 - مردى اعرابى به مدينه آمد و پرسيد كه كريم ترين مردم كيست ؟
گفتند: امام حسين عليه السلام .(627)
مرحوم حاج شيخ عباس قمى مى فرمايند:
بسيارى از فضايل است كه گاهى از امام حسن عليه السلام روايت مى شود و گاهى از امام حسين عليه السلام و اين ناشى از شباهت آن دو بزرگوار است در نام ، كه اگر ضبط نشود تصحيف و اشتباه مى شود.(628)
ويژگى هاى تربت امام حسين عليه السلام
تربت امام حسين عليه السلام دارى ويژگى هايى است :
1 - از كعبه معظمه اشرف است .
2 - آن زمين از زمين هاى بهشت است .
3 - سجده بر آن خاك مقدس ، حجاب هاى هفتگانه را پاره مى كند.
4 - نگاه داشتن آن سبب ايمنى از بيم ها است .
5 - در ميان متاع باعث بركت است .
6 - مستحب است كام طفل را با آن خاك بردارند.
7 - قرار دادن در قبر همراه مرده باعث ايمنى از عذاب مى شود.
8 - دفن كردن مرده در آن زمين مقدس ، سبب دخول بهشت است ؛ بدون حساب .
9 - گردانيدن دانه هاى آن ، ثواب تسبيح گفتن را دارد.
10 - تسبيح كردن با دانه هاى آن تربت ، هفتاد برابر ثواب دارد.
11 - در زمان شهادت امام حسين عليه السلام اين تربت ، هر جا بود تبديل به خون شد.
و در كتاب هاى معتبر علما و فقهاى بزرگ شيعه به تواتر رسيده كه آن خاك پاك مورد توجه رسول الله صلّى الله عليه و آله و سلم و امامان عليهم السلام ، كه همتاى قرآنند، بود. و اولين كسى كه بعد از شهادت حضرت سيدالشهداء عليه السلام از آن خاك پاك برداشته و به آن تبرك جست ، حضرت سيدالساجدين امام زين العابدين عليه السلام بوده كه آن خاك پاك را در كيسه اى نهاد و بر آن سجده مى كرد و تسبيحى از آن ساخته و با آن ذكر مى گفت و بعد از آن حضرت ، تمام ائمه طاهرين به آن خاك سجده مى نمودند و شيعيان را براى رسيدن به نهايت اجر و ثواب ، نه به قصد وجوب به اين كار دعوت مى كردند. و با تاكيد دستور مى دادند كه سجده براى خداى تعالى بايد بر زمين پاك باشد، ولى بر تربت امام حسين عليه السلام برتر است و باعث افزايش ثواب مى گردد.
چنان كه شيخ طوسى روايت نموده است كه :
حضرت امام صادق عليه السلام مقدارى از تربت امام حسين عليه السلام را در پارچه اى زرد ريخته و موقع نماز مقابل خود باز مى نمود و بر آن سجده مى كرد و تا مدتى شيعيان به اين طريق خاك را با خود نگاه مى داشتند اما بعدها براى آنكه كوتاهى نگردد به صورت مهر درآوردند و به عنوان تبرك همراه خود دارند و در موقع نماز بر آن سجده مى كنند.(629)
حسن و حسين عليهماالسلام گوشواره عرش خدايند؟
رسول خدا صلّى الله عليه و آله و سلم فرمود: چون روز رستاخيز فرا رسد، خداوند متعال عرش خود را با هر گونه زينتى مى آرايد. آنگاه دو منبر نور به بلندى صد ميل مى آوردند يكى را طرف راست و ديگرى را در طرف چپ عرش مى نهند و آنگاه حسنين عليهماالسلام را مى آورند، امام حسن عليه السلام در طرف راست و امام حسين عليه السلام در سمت چپ عرش ‍ مى ايستند، خداوند عز و جل عرش خويش را بديشان مى آرايد همان طور كه زنى به گوشواره آراسته مى گردد.
و نيز پيامبر گرامى اسلام فرموده است :
انّ الحسن و الحسين شنفا العرش
حسن و حسين دو گوشواره عرش خدايند، بهشت عدن به خدا عرض ‍ مى كند: خدايا بيچارگان و مستمندان را در من قرار دادى ؟
خطاب مى رسد: مگر به اين خشنود نيستى كه اركان تو را با حسن و حسين آراسته ام ؟
با اين بشارت بهشت مانند عروسان به خود مى بالد.(630)
معجزه باغ بهشت
هنگامى كه امام حسين عليه السلام از مدينه طيبه به قصد زيارت بيت الله الحرام بيرون آمد جمعيت زيادى در خدمت آن حضرت بودند، مردى از قافله مريض شد و به آن حضرت عرض كرد: خيلى ميل انار دارم .
آن جناب فرمود: در اين بيابان باغى است از انار و ميوه هاى ديگر، برو و هر چه مى خواهى تناول كن .
در آن سرزمين قبل از اين باغى نبود. اهل قافله رفتند باغى ديدند، داخل آن شدند و هر كس از هر ميوه اى كه خواست خورد.
و چون از باغ بيرون آمدند آن باغ ناپديد شد. و اين خود معجزه اى ديگر بود كه آن حضرت نشان داد، در همان حال آهويى پيدا شد حضرت به او اشاره كرد، آهو نزديك آمد حضرت فرمود: آن را ذبح كنيد و استخوان آن را نشكنيد.
آن حيوان را ذبح كردند و گوشت آن را خوردند و استخوان ها را در پوستش ‍ نهادند. آن حضرت دعا كرد و آهو زنده شد. پس به اصحاب فرمود: هر كدام به شير آهو مايل است از آن بدوشد.
همه از آن دوشيدند و آشاميدند و به بركت دعاى حضرت همه براى همه كافى بود. بعد به آهو فرمود: تو چند بره دارى كه انتظارت را مى كشند، برو و آنها را شير بده .(631)
ثواب گريستن بر امام حسين عليه السلام
حضرت امام حسين عليه السلام مى فرمود: منم كشته گريه و زارى كه با بلا و غم و درد كشته خواهم شد. و هر اندوهناكى كه به زيارت من بيايد بر خدا لازم است كه او را شاد و خوشحال به نزد اهل خود برگرداند.(632)
امام جعفر صادق عليه السلام مى فرمود: امام حسين عليه السلام سبب گريه هر مؤ من است .(633)
حضرت على بن موسى الرضا عليه السلام مى فرمود: هر كس مصيبت هاى ما را بر زبان بياورد و بر آنچه بر ما وارد شده اشك بريزد، روز قيامت در رتبه ما خواهد بود و هر كس مصيبت هاى ما را يادآورى كند و بگريد و بگرياند، در روزى كه همه چشم ها گريان است ديدگانش گريان نخواهد بود و هر كس در مجلسى از مجالس كه مسايلى مربوط به ما اهل بيت و امامان مطرح مى شود بنشيند، دلش زنده و جاويد خواهد بود در روزى كه همه قلب ها مرده است .(634)
حضرت امام صادق عليه السلام فرمود:
نفس آن كسى كه براى مظلوميت ما غمگين و ماتم زده باشد، تسبيح و اندوه او عبادت است .(635)
امام هشتم عليه السلام فرمود:
ماه محرم ماهى است كه مردم عصر جاهليت حرمت آن را پاس مى داشتند و در آن جنگ و كشتار نمى كردند، ولى در اين ماه خون ما را ريختند و حرمت ما را شكستند، كودكان و زنان ما را به اسارت بردند و خيمه هاشان را آتش زدند.
همانا روز حضرت امام حسين عليه السلام دلخراش ترين و اشكبارترين روز است . آرى در آن روز بود كه عزيزان ما در نهايت بلا و مصيبت قرار گرفتند و كرب و بلا را تا قيامت براى ما به ارث گذاشتند؛ پس بر شهادت امام حسين عليه السلام بايد گريست كه گريه بر آن حضرت گناهان بزرگ را از بين مى برد.(636)