چهره هاى درخشان چهارده معصوم عليهم السلام

سيد عبدالله حسينى دشتى

- ۳۵ -


شرايط قبل از ظهور
نزال بن سيره مى گويد: حضرت اميرالمؤ منين على بن ابى طالب عليهماالسلام خطبه اى براى ما خواندند، پس حمد و ثناى خدا فرمود، آنگاه گفت : ((اى مردم ! بپرسيد از من پيش از آنكه مرا در نيابيد)) و اين سخن را سه بار تكرار فرمود.
آنگاه صعصعة بن صوحان برخاست و گفت : يا اميرالمؤ منين ! دجّال در چه زمانى قيام مى كند؟
حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام فرمود: بنشين كه خداوند عالم كلام تو را شنيد و آنچه تو اراده كردى دانست . سوگند به خدا كه اين پرسش از مسائلى نيست كه بتوان علم به آن حاصل كرد، اما قيام دجّال نشانه هايى دارد كه بعضى از آنها تابع بعضى ديگر است و اگر خواسته باشى تو را به آن نشانه ها آگاه مى كنم .
عرض كرد: بلى يا اميرالمؤ منين !
آنگاه فرمود: پس به درستى حفظ كن كه نشانه آن وقتى است كه مردمان نماز را ترك كنند و امانت را ضايع كنند و دروغ گفتن و خوردن مال ربا را حلال كنند و وقتى است كه رشوه بگيرند و بناها را محكم كنند و دينشان را به دنيا بفروشند و با سفيهان آمد و شد كنند و با زنان مشاوره كنند و قطع رحم كنند، و از هوس و خواهش هاى خود پيروى كنند، و خون ناحق را بريزند و حلم كردن را ضعيف شمرند و ظلم كردن را فخر شمرند و اميران فاجر باشند، و وزيران ستمكار و فرد مورد اعتماد قبيله خائن باشد و قاريان قرآن فاسق باشند و شهادت دروغ ظاهر شود و آشكارا معصيت كنند و بهتان زنند و افتراء و طغيان و معصيت نمايند، و قرآن را زبور كنند و مسجدها را طلاكارى كنند و مناره ها را بلند كنند و اشرار را گرامى دارند، صفوف متراكم و آرا مختلف شود و نقض عقود كنند و وعده حق تعالى نزديك شود و به خاطر حرص بر دنيا زنان با شوهران خود در تجارت مشاركت كنند و صداى فاسقان رسا شود و مردم از آنان گوش كنند و بزرگ و سيد قوم پست ترين مردم باشد، و از فاجر از ترس شرش بپرهيزند و دروغگو تصديق كنند و خيانتكار را امير خود قرار دهند، و زنان آوازه خوان را نزد خود طلبند و مشغول آلات لهو و لعب كه تار و طنبور و اقسام سازهاست شوند، و آخر اين امت اول اين امت را لعنت كنند و زنان بر مركب زين دار سوار شوند و زنان شبيه مردان شوند و شاهد ديگرى كه حق را به جا آورده باشد بدون آنكه حق را شناخته باشد شهادت بدهد، و براى غير دين عالم شوند و عمل دنيا را بر آخرت ترجيح دهند و پوست ميش را بر قلب گرگ بپوشاند (كنايه از دورويى ) و قلب آنها متعفن تر و تلخ ‌تر از صبر (يك نوع گياه ) است .
پس در اين احوال سريع باش و بشتاب كه بهترين جايگاه ها در اين روز بيت المقدس است . زمانى خواهد آمد كه يكى از خواسته هاى مردم اين است كه ساكن بيت المقدس باشند.
پس اصبغ بن نباته برخاست و عرض كرد: يا اميرالمؤ منين ! دجّال كيست ؟
آن حضرت فرمود: آگاه باش اينك دجال صياد بن صيد است و شقى آن كسى است كه او را تصديق كند و سعيد آن كسى است كه او را تكذيب كند و دجّال از شهرى كه او را اصفهان مى نامند از محله معروف به يهوديه بيرون مى آيد.(1481)
قيام
از مجموعه رواياتى كه پيشوايان معصوم عليهم السلام درباره رويدادهاى قيام حضرت مهدى موعود عجل الله تعالى فرجه الشريف فرموده اند چنين برمى آيد كه : آن گرامى پس از غيبتى طولانى ، به فرمان خدا در مكه و كنار كعبه (ميان ركن و مقام ) ظهور مى فرمايد، پرچم و شمشير و عمامه و پيراهن پيامبر با اوست ، و به وسيله فرشتگان يارى مى شود؛ خشمگين و خونخواه قيام مى كند و به قتل بى امان دشمنان خدا و اسلام مى پردازد و از ستمگران انتقام مى گيرد.
ياران ويژه او 313 نفرند كه در مكه با او بيعت مى كنند و امام مدتى در مكه مى ماند و بعد به سوى مدينه مى آيد. ياران او مردانى جنگجو و سلحشور و صالح و با ايمان و راهبان شب و شيران روزند، دلهاشان چون آهن محكم است و در اطاعت از آن حضرت بسيار كوشا هستند و به هر سو رو آورند پيروز مى شوند.
امام عليه السلام پس از مبارزاتى در مدينه ، با سپاه خود به سوى عراق و كوفه مى آيد، در كوفه با سيد حسنى ملاقات مى كند و سيد حسنى و سپاهيانش با امام بيعت مى كنند و عيساى مسيح نيز از آسمان فرود آمده امام را يارى مى كند و در نماز به امام اقتدا مى نمايد.
مركز حكومت امام كوفه است و امام شرق و غرب جهان را فتح كرده و اسلام را بر سراسر جهان حكمفرما مى سازد و دين را احيا مى كند و از چهره اسلام راستين غبار نادرستى ها را مى زدايد؛ طبق كتاب خدا و سنت پيامبر صلّى الله عليه و آله و سلم رفتار و حكومت مى فرمايد و مانند اميرمؤ منان غذايش ساده و لباسش خشن است . در حكومت امام ، بركات زمين آشكار و ثروت و نعمت و ميوه و محصولات بسيار مى شود، فقر از بين مى رود و همگان چنان در رفاه و نعمت خواهند بود كه كسى براى پرداخت زكات و صدقه فقيرى نمى يابد و به هر كس رجوع مى كند كسى از او نمى پذيرد. به شوق مجاورت با امام عليه السلام آنقدر مومن و پيرو در كوفه ساكن مى شوند كه براى گنجايش نمازگزاران اقتداكننده به امام مسجدى بسيار وسيع بنا مى كنند كه هزار در دارد.
در سلطنت امام عليه السلام عدل و امنيت چنان در همه جا سايه گستر مى شود كه اگر پيرزنى ظرفى طلا و جواهر بر سر گيرد و به تنهايى و پياده از شهرى به شهرى برود كسى مزاحم او نمى گردد و در ثروت او طمع نمى كند.
زمين گنجينه ها و دفينه هاى خود را براى امام عليه السلام ظاهر مى سازد و امام تمام ويرانى هاى ستمديدگان را آباد مى كند، وقتى آن گرامى قيام كند خداوند به ديدگان و گوشهاى پيروان او مدد مى بخشد تا حائلى ميان آنان و امامشان نباشد و او با آنان سخن مى گويد و آنان سخن او را مى شنوند و به او مى نگرند، در حالى كه امام در جاى خود قرار دارد؛ هنگام ظهور، آن حضرت دست لطف و رحمت خود را بر سر بندگان مى گذارد و عقل هاى آنان كامل مى شود.
آن گرامى ميان مردم به روش حضرت داود و حضرت محمّد صلّى الله عليه و آله و سلم داورى مى كند و هر چه را رسول گرامى اسلام صلّى الله عليه و آله و سلم انجام داد انجام مى دهد و همانند رسول خدا صلّى الله عليه و آله و سلم سنت هاى جاهلى را از بين مى برد و اسلام را حيات دوباره مى بخشد.(1482)
برخى از وظايف شيعيان در زمان غيبت
1 - خواندن اين دعا كه درخواست شناخت حضرت از خداى متعال مى باشد:
اءللهمّ عرّفنى نفسك فانّك اءن لم تعرّفنى نفسك لم اءعرف نبيّك اءللهمّ عرّفنى رسولك فانّك اءن لم تعرّفنى رسولك لم اءعرف حجّتك اءللهمّ عرّفنى حجتك فانّك اءن لم تعرّفنى حجّتك ضللت عن دينى .(1483)
2 - خواندن دعاى غريق يا الله يا رحمان يا رحيم يا مقلّب القلوب ثبت قلبى على دينك كه براى ثبات و محكم ماندن اعتقادات سودمند است .
3 - دعا كردن براى آن حضرت مانند خواندن اين دعاى شريفه :
اءللهمّ كن لوليّك الحجّة بن الحسن صلواتك عليه و على آبائه فى هذه الساعة و فى كلّ ساعة وليا و حافظا و قائدا و ناصرا و دليلا و عينا حتى تسكنه ارضك طوعا و تمتعه فيها طويلا.
4 - صلوات فرستادن براى آن حضرت و براى تعجيل در فرجش دعا كردن :
اءللهمّ صل على محمّد و آل محمّد و عجّل فرجهم .
5 - خواندن زيارتنامه آن حضرت در روز جمعه ، كه اول دعا اين است :
السلام عليك يا حجّة الله فى اءرضه ....
6 - خواندن دعاى ندبه در روزهاى جمعه ، عيد فطر، عيد قربان و عيد غدير.
7 - به احترام نام آن گرامى از جا برخاستن .
8 - توجه به آن حضرت با خواندن برخى از زيارات .
9 - به جا آوردن تمام اعمال مستحبى به نيابت از امام زمان عليه السلام .
10 - هنگام پيش آمدن سختى ها و در امور مهم ، به حضرتش متوسل شدن كه يكى از مصاديق آن رفتن به مسجد جمكران قم و خواندن نماز حضرت و توسل به آن جناب مى باشد.(1484)
تاريخچه مسجد جمكران
در كتاب تاريخ قم تاءليف مرحوم ناصر الشريعة به نقل از حاج ميرزاحسين نورى مؤ لف كتاب مستدرك الوسائل آمده است : شيخ حسن بن مثله جمكرانى رحمة الله مى گويد: شب سه شنبه هفدهم ماه مبارك رمضان سال 393 قمرى در خانه خود خوابيده بودم كه ناگاه جماعتى به در خانه آمده و مرا بيدار كردند و گفتند: برخيز امام زمان عليه السلام تو را مى خواهد. به در خانه آمدم جمعى از بزرگان را ديدم ، سلام كردم . جواب دادند و مرا آوردند تا جايى كه اكنون مسجد است . به آنجا كه رسيديم حضرت روى تختى نشسته بودند و مرا به نام خواندند و فرمودند: برو به حسن مسلم (كه خود را صاحب آن زمين مى دانسته ) بگو اين زمين شريفى است و خداى تعالى اين زمين را از زمين هاى ديگر برگزيده است و نزد سيد ابوالحسن برو و بگو اين زمين را از حسن مسلم بگيرد و به ديگران بدهد تا مسجد بنا كنند و به مردم بگو تا به اين مكان توجه كنند و آن را عزيز دارند.
و چهار ركعت نماز اينجا بگذارند، دو ركعت نماز تحيت مسجد در هر ركعت يك بار سوره حمد و هفت بار سوره قل هو الله احد و تسبيح ركوع و سجود را هفت بار بگويند و دو ركعت نماز امام زمان به اين صورت كه در هر دو ركعت چون در سوره حمد به اياك نعبد و اياك نستعين رسيدند آن را صدبار بگويند و بعد از آن سوره حمد را تمام كنند و تسبيح ركوع و سجود را هفت بار بگويند و پس از تمام شدن نماز لا اله الا الله بگويند و بعد از تسبيح حضرت زهرا سر به سجده گذارند و صد بار اءللهمّ صل على محمّد و آل محمّد بگويند. هر كه اين دو ركعت نماز را بخواند مانند آن است كه در كعبه خوانده باشد.
به اين ترتيب اين مسجد بنا شد و همواره محل رفت و آمد شيعيان و متوسلان به امام عليه السلام مى باشد. تفصيل اين واقعه نورانى را مى توانيد در كتاب نجم الثاقب و كلمه طيبه كه هر دو از تاءليفات حاج ميرزاحسين نورى است مطالعه فرماييد.
آرزوى ديدار
 

همه هست آرزويم كه ببينم از تو رويى   چه زيان تو را كه من هم برسم به آرزويى
به كسى جمال خود را ننموده اى و ببينم   همه جا به هر زبانى ز تو هست گفتگويى
همه موسم تفرج به چمن روند و صحرا   تو قدم به چشم من نه بنشين كنار جويى
چه شود كه از ترحم دمى اى سحاب رحمت   من خشك لب هم آخر ز تو تر كنم گلويى
يا اباصالح ادركنى
 
اباصالح دلم سامان ندارد   مگر هجران تو پايان ندارد
اباصالح بيا دردم دوا كن   مرا از ديدنت حاجت روا كن
اباصالح مرا با روسياهى   به خود راهم بده با يك نگاهى
اباصالح فقيرم من فقيرم   بده دستى كه دامانت بگيرم
اباصالح تو خوبى من بدم بد   مرا از درگهت ردم مكن رد
اباصالح چه خوش زيبنده باشد   كه تو لعل لبت پرخنده باشد
اباصالح عزيز آل ياسين   بيا در جمع ما يك لحظه بنشين
غم عشق
 
غم عشق تو ما را دربدر كرد   دل شاد مرا خونين جگر كرد
عزيزا شد نسيم ياد رويت   به قربان تو و روى نكويت
به هر مجلس كه جمع دوستان است   سخن از وصل تو اندر ميان است
شده صبرم برون از كف عزيزم   چقدر از دورى تو اشك ريزم
عزيزا يك نگاهى سوى ما كن   مس قلب مرا چون كيميا كن
دل ديوانه ام ديوانه تر كن   سرشك ديده ام را دم به دم كن
الهى كى شود با او نشينم   به چشم سر رخ ماهش ببينم
(1485)
زمزمه
 
تو سلطان جميع ممكناتى   تو حلال تمام مشكلاتى
به ما بيچارگان پاى بندت   به جان مادرت كن التفاتى
يابن الحسن ، يابن الحسن
گداى بى دلم در مى زنم من   دم از آل پيمبر مى زنم من
اگر يابن الحسن دستم بگيرى   چو مرغان حرم پر مى زنم من
يابن الحسن ، يابن الحسن
چرا با اين همه چشم انتظارى   نقاب از روى ماهت برندارى
بيا اى مصلح عالم كه هستيم   همه آماده خدمتگزارى
يابن الحسن ، يابن الحسن
شده كارم دگر لحظه شمارى   عجب دردى بود چشم انتظارى
چه خواهد شد اگر يك شب بيايى   قدم بر ديدگان ما گذارى
يابن الحسن ، يابن الحسن
آفتاب حقيقت
 
صفحات دفتر كن فكان ز كتاب حسن تو آيتى   كلمات محكمة البيان ز لطيفه تو كنايتى
لمعات طور تجلى از لمعان روى تو جلوه اى   جذورات وادى ايمن است ز جذبه تو حكايتى
عبقات قدس ز بوستان معارف تو شميمه اى   نفحات انس ز داستان افاضه تو عنايتى
نه به خط و نقطه خال تو قلم ازل زده تا ابد   نه به مثل طرّه مرسل تو مسلسل است روايتى
نه به بزم غيبت نه دلربايى توست شاهد وحدتى   نه به ملك عشق چه لاله رخ توست شمع هدايتى
نه چه صبح روشن غرّه تو فكنده پرتو مرحمت   نه چه شام تيره طرّه تو بلند ظلّ حمايتى
نه كه در محيط فلك عيان چه تو آفتاب حقيقتى   ندهد بسيط زمين نشان چه تو شهريار ولايتى
نه محاسن شيم تو را بشمار وهم شماره اى   نه معالى همم تو را حساب عقل نهايتى
نه محيط كشف و شهود را چه تو محورى چه تو مركزى   نه نزول فيض ‍ وجود را چه تو مقصدى چه تو غايتى
نه فكنده رخنه به كشورى چه سپاه عشق تو لشكرى   نه به پا به عرصه دلبرى چه لواى حسن تو آيتى
تو كه در قلمرو دل شهى ز درون مفتقر آگهى   نكنى ز بنده چرا گهى نه تفقّدى نه رعايتى
(1486)
درياى نور مهدوى
1 - لو اءنَّ اءشياعنا - وفَّقهم الله طاعتهم على اجتماع من القلوب فى الوفاء بالعهد عليهم لما تاءخَّر عنهم اليُمن بلقاءنا و لتعجَّلت لهم السّعادة بمشاهدتنا على حقّ المعرفة و صدقها منهم بناء فما يحسبنا عنهم الا ما يتّصل بنا ممّا نكرهه و لا نؤ ثره منهم ؛
اگر شيعيان ما، كه خداوند آنان را به بندگى خويش موفق بدارد، در وفا به عهدى كه بر عهده آنان است يك دل مى شدند ميمنت ديدار ما به تاخير نمى افتاد و سعادت ملاقات عارفانه و صادقانه با ما براى آنان سريعا حاصل مى شد، اما امور ناشايستى كه از آنان سر مى زند و ما نيز به آن آگاهيم ، ما را از آنان دور كرده است .(1487)
2 - انّا غير مهملين لمراعاتكم و لا ناسين لذكركم و لولا ذلك لنزل بكم اللاءواء واصطلمكم الاءعداء؛
ما از توجه و عنايت به شما غافل نيستيم و هرگز شما را فراموش نمى كنيم ، اگر اين گونه نبود مشكلات فراوان شما را فرامى گرفت و دشمنان بر شما چيرگى مى يافتند و بنيان شما را برمى چيدند.(1488)
3 - اءكثروا الدّعاءَ بتعجيل الفرج فاءنَّ ذلك فرجكم ؛
براى نزديك تر شدن ظهورم بسيار دعا كنيد كه گشايش شما در همين است .(1489)
4 - انّى اءمان لاءهل الاءرض كما اءنَّ النّجوم اءمان لاءهل السّماء؛
من موجب امنيت اهل زمينم ، همان گونه كه ستارگان امنيت بخش ‍ آسمانيان اند.(1490)
5 - اءمّا وجه الاءنتفاع بى فى غيبتى فكالاءنتفاع بالشّمس اذا غيّبها عن الاءبصار السّحاب ؛
بهره مندى مردم از من در زمان غيبت همانند استفاده كردن از خورشيد است در زمانى كه ابرها آن را از چشمان پنهان مى دارند.(1491)
6 - انّ الله معنا فلا فاقة بنا الى غيره و الحقّ معنا فلن يوحشنا من قعد عنّا؛
خدا با ماست و نيازى به غير او نداريم و حق با ماست ؛ از اين رو هر كه از ما دورى گزيند هرگز ما را وحشت نمى گيرد.(1492)
خاتمه :
هدف از تنظيم اين كتاب اظهار ارادت خالصانه به ساحت قدسى چهارده معصوم عليهم السلام مى باشد. به قدر توانايى خويش و با استمداد از ارواح مقدس آن بزرگواران ، كه مشعل داران هدايت و شفاعت هستند، بر: شدم كه قلم به دست گرفته و مرورى هر چند كوتاه در زندگانى پربار خاندان عصمت و طهارت عليهم السلام داشته باشم و اين اثر را به استان دارالشفاى خاندان آل محمّد عليهم السلام عرضه نمايم و آرزو دارم قطره اى از ابر رحمت و شفقت چهارده معصوم عليهم السلام بر كوير دلهاى ناآرام مشتاقان فروافتد تا صحراى خشكيده قلب هاى ما از كوثر فيض بخششان سيراب گردد.
و اميدوارم جامعه شيعه ارادت و تمسك به اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام را در همه زواياى زندگى خويش استمرار بخشند.
و همواره از درگاه ذات احديت خواستارم كه اين نعمت و موهبت عظيم و سمت عالى چاكرى و خادمى آل محمّد صلى الله عليه و آله و سلم را از اين جانب سلب ننمايد.
خداوندا اين بضاعت مزجاه را از كمترين عبد ذليل درگاهت بپذير.
 
ما پيرو رهبران اثنى عشريم   دلداده دودمان فخر بشريم
در مذهب جعفريم و در دين رسول   در بحر تولاى على غوطه وريم
تا تاج ولايت على بر سر ماست   زيبنده قباى عدل بر پيكر ماست
از خصم به ما هيچ گزندى نرسد   تا مهدى صاحب الزمان ياور ماست
اءللهمّ اجعل محياى محيا محمّد و آل محمّد و مماتى مماة محمّد و آل محمّد.