امدادهاي غيبي در زندگي بشر

شهيد استاد مطهرى

- ۵ -


در پيرامون محلل

فيلم محلل فيلمي كه سراسر قلب ، مسخ و تحريف است .

پيغمبر اكرم ( ص ) . مردي كه كار تكرار طلاق را به محلل بكشاند و نيز شخص محلل را لعن كرده است . چند هفته قبل اعلاني بسيار وقيح و زننده در روزنامه ها ديده مي شد كه علاقمندان به عفت عمومي را سخت ناراحت كرده بود و غالبا در باره زنندگي آن اعلان صحبت مي كردند . از قرائن پيدا بود بنا است كه فيلمي تحت عنوان " محلل " نشان داده شود ، هدف فيلم هم از اول معلوم بود ، طولي نكشيد كه شنيديم نمايش آن فيلم آغاز شده و در بسياري از سينماهاي پايتخت و شهرستانها نشان داده مي شود . از وقتي كه اين فيلم شروع شد روزي نيست كه آشنايان دور و نزديك حضورا و يا بوسيله تلفن به اين بنده مراجعه نكنند و درباره اثر گمراه كننده آن سخن نگويند . عقيده آنها اين بود كه هر چند اين فيلم از نظر هنري و فكري مبتذل است اما نظر باينكه طوري تنظيم شده كه قانون " محلل " را كه در " قرآن مجيد " به آن تصريح شده است بي پايه و ستمگرانه جلوه مي دهد و طبعا در " روحيه طبقه جوان " كه از ماهيت و فلسفه آن بي خبرند اثر بدي مي گذارد ، لازم است لااقل در مقاله اي به آن پاسخ داده شود و ماهيت حقيقي اين قانون توضيح داده شود . من نمي خواستم در اين باره چيزي بنويسم . عذرم اين بود كه نقد يك فيلم كار من نيست ، اگر در اين زمينه چيزي به صورت كتاب يا مقاله منتشر شده بود اظهار نظر من صحيح بود ، نه چيزي كه به صورت فيلم ارائه داده شده و اطلاعات من در باره آن منحصر است به يك سلسله مسموعات . كساني كه فيلم را ديده بودند بعضي بطور خلاصه و بعضي بطور تفصيل متن فيلم را در اختيار من قرار دادند و عذر مرا قطع كردند و به هر حال پاي مطلبي در ميان است كه در نص آيه كريمه قرآن بدان تصريح شده است . من پياده آن فيلم را بر روي كاغذ خواندم . ديدم سراسر قلب و مسخ و تحريف است چه از نظر قانون محلل و چه از نظر واقعياتي كه در جامعه ما در گذشته و حال جريان داشته و دارد . تهيه كننده فيلم از آن جا كه نظر تبليغاتي داشته و نمي توانسته با خود واقعيت مواجه گردد زيرا ارائه عين واقعيت از وجهه تبليغاتي كه او در نظر داشته است نتيجه معكوس مي داده يعني به نفع قانون محلل تمام مي شده است ، ناچار بر خلاف اصل صداقت رفتار كرده است . هم قانون محلل را مسخ كرده است و هم صحنه هائي ساختگي كه مشابه آنها هيچوقت در جامعه ما وجود نداشته و ندارد آفريده است . در حقيقت به جامعه ايكه خود در آن زندگي مي كند افترا بسته و بهتان زده است . وظيفه يك فيلمساز اين است كه جريانات واقعي را روي صحنه بياورد و انتقاد كند نه آنكه صحنه هاي صد در صد خيالي از خود بسازد و بدروغ جامعه خود را متهم سازد و موجبات گمراهي افكار را نسبت به جامعه فراهم كند اين است كه اين فيلم گذشته از جنبه اسلامي از جنبه ملي نيز يك خيانت است .

من اين مطلب را از دو جنبه مورد بحث قرار مي دهم يكي از نظر قانون اسلامي و ديگر از نظر تطابق فيلم با واقعيتها و جريان هاي اجتماعي ، اما از نظر اول :

مجازات طلاقهاي مكرر

قانون محلل در اسلام از توابع قانون طلاق است . نوعي مجازات عاطفي است . تدبيري است از مجراي احساسات براي جلوگيري از تكرار طلاق ، آمارها و تجربه ها نشان مي دهد كه اين قانون اثر فوق العاده در جلوگيري از طلاق داشته است .

حلال مبغوض

طلاق از نظر اسلام " حلال مبغوض است " پيغمبر اسلام در روايتي كه شيعه و سني بالاتفاق روايت كرده اند فرمود : " مبغوضترين حلالها در نزد خداوند طلاق است " و هم آن حضرت فرمود : " ازدواج كنيد و طلاق ندهيد كه عرش الهي از طلاق مي لرزد " . طلاق ، حلال مبغوض است يعني چه ؟ يعني در عين اينكه در حد يك حرام منفور و مبغوض است اسلام مانع اجباري در جلو آن قرار نمي دهد و اين خود از يك فلسفه كلي در نظام خانوادگي ريشه مي گيرد كه مورد توجه اسلام است . از نظر اسلام علقه زوجين يك علقه طبيعي است و مكانيسم خاص دارد . علاقه زوجين به يكديگر با اينكه طرفيني است باين شكل است كه از جانب مرد آغاز مي شود و علاقه زن بمرد از نوع پاسخگوئي است . به همين جهت مقام زن در محيط خانوادگي مقام يك محبوب و مراد است .

اسلام تدابيري از مجراي عواطف بكار مي برد كه نظام خانوادگي بر همين پايه محفوظ بماند يعني شعله عشق و علاقه مرد هميشه روشن بوده و زن نيز پاسخ گوي آن باشد . آنچه از نظر اسلام مبغوض و منفور است اينست كه اين شعله خاموش گردد و كانون خانوادگي بسردي گرايد ، اما اگر احيانا باين صورت در آمد و زن در قلب مرد سقوط كرد ديگر نبايد زن را بزور بمرد چسبانيد . زني كه بزور قانون بمرد تحميل شده باشد حالت امام جماعتي را دارد كه اهل محل باو ارادتي نميورزند و او بازور پاسبان ميخواهد خود را مقتداي مردم كند . اسلام هر كوشش اجباري را براي بقاء زن در چنان محيطي لغو و بيهوده و بر خلاف اساس روابط خانوادگي ميداند ، اساس روابط خانوادگي بر حاكميت متقابل زن و مرد است ، يعني حاكميت زن بر مرد از لحاظ عاطفي و احساسي ، و حاكميت مرد بر زن از لحاظ فكري و رهبري و مديريت در محيط خانواده . اينست كه طلاق از نظر اسلام در عين اين كه سخت مبغوض و منفور است حلال است ، يعني آنجا كه تدابير مختلف براي ابقاء علقه زوجين مفيد نيفتاده چاره اي نيست جز طلاق .

تدبير عاطفي

يكي از تدابير اسلام براي جلوگيري از طلاق كه از طريق عاطفه بكار برده و در حقيقت نوعي مجازات است قانون محلل است . اگر مردي زن خود را طلاق داده و بعد در عده ( 6 ) رجوع كرد و يا بعد از انقضاء عده با او ازدواج كرد آنگاه بار ديگر او را طلاق داد و باز در عده رجوع كرد و يا بعد از انقضاء عده با او ازدواج كرد سپس براي نوبت سوم طلاق را تكرار كرد ديگر حق ندارد براي بار چهارم با آن زن ازدواج كند مگر آنكه آن زن با مرد ديگري ازدواج كرده باشد و آن ازدواج بطور طبيعي منجر بطلاق و يا فوت زوج شده باشد . آن ازدواج ديگر قطعا بايد دائم باشد نه موقت ، و هم بايد عادي و طبيعي باشد يعني نمي توانند از اول بشرط طلاق ازدواج كنند ، و هم بايد زن با شوهر جديد عملا هم بستر شده باشد .

در سوره مباركه بقره آيه 229 ميفرمايد : " طلاق فقط دو بار است ، سپس يا بشايستگي نگهداشتن و يا بنيكي رها كردن " . قرآن بعد توضيحي در باره مهر مي دهد كه مرد حق ندارد از مهر چيزي پس بگيرد . مگر بعنوان خلع ، آنگاه مي گويد " اگر نوبت سوم آن زن را طلاق داد ديگر آن زن بر آن مرد حلال نمي شود تا آن زن با مرد ديگري ازدواج كند ، اگر آن مرد ديگر آن زن را طلاق داد مانعي نيست كه زن و مرد اول بار ديگر ازدواج كنند بشرط آنكه گمان ببرند حدود خدا را بپا ميدارند و بشرايط عمل مي كنند اينها است مقررات و حدود الهي براي مردمي كه ميدانند " . پس معلوم شد با گفتن مرد به شخصي كه برو زن مرا سه طلاقه كن امكان اينكه زن سه طلاقه شود نيست ، بايد جريان به نحوي كه گفته شد طي شود و الا نه زن سه طلاقه مي شود و نه نيازي به محلل پيدا مي شود نياز به محلل آنگاه پيدا مي شود كه طلاق سه بار تكرار شود و در فاصله طلاقها رجوع يا ازدواج مجدد صورت گيرد . پس از طلاق سوم اين مجازات برقرار مي شود . اما در اين فيلم چنين وانمود شده كه با گفتن برو زن مرا سه طلاقه كن ، دفتر دار مي تواند زن را سه طلاقه كند و بعد هم چاره اي جز محلل نيست از امام هشتم در باره فلسفه اين حكم پرسش شد كه به چه علت اگر مردي سه بار زن خويش را طلاق داد ديگر آن زن بر او حرام است مگر آنكه مرد ديگري با آن زن ازدواج كند و طلاق دهد يا بميرد ، امام فرمود براي اينكه آن مرد سه بار در كاري وارد شد كه مورد كراهت خداوندي است ، خداوند به اين سبب اين مجازات را مقرر كرد كه مردم طلاق را سبك نشمارند و زنان را آزار نرسانند . يعني بدانند مانند جامه اي نيست كه مرد هر ساعتي خواست آن را بپوشد و هر ساعتي خواست آن را بكند. اكنون شما در مورد طلاق چه مي گوئيد ؟ يا بايد نظر كليساي كاتوليك را بپذيريد كه چون ازدواج پيمان مقدسي است طلاق به هيچوجه نبايد در كار باشد ، و يا نقطه مقابل آن را قبول كنيد ، يعني طلاق را آنقدر سبك بشماريد كه در هر شرايطي اين پيمان قابل فسخ باشد و عملا هر مرد و هر زن در طول عمرش دهها بار ازدواج كند و طلاق بدهد و طلاق بگيرد آن چنانكه در زندگي هنر پيشگان هاليوود ، ديده مي شود و يا بالاخره مي پذيرد كه جلو طلاق را به كلي نبايد گرفت و با زور هم نمي توان اجتماع خانوادگي را كه يك اجتماع طبيعي و عاطفي است حفظ كرد پس همه تدابير را چه به صورت تشويق و چه به صورت مجازات از طريق همان عواطف بايد به كار برد . قانون محلل چنين تدبيري است . قانون محلل در جلوگيري از طلاق تأثير بسزائي داشته و همواره بشكل يك تهديد دردناك جلو چشم مردان بوده است . مرداني كه يك در صد احتمال مي داده اند كه به سراغ زن اول خود خواهند رفت از مبادرت به طلاق سوم خودداري كرده اند و به همين دليل است كه بسيار كم اتفاق افتاده است كه چنين نيازي پيدا شود و كار به محلل بكشد . هر كدام از ما ، در طول عمر خود يا اصلا طلاقي را كه نياز به محلل پيدا كرده باشد سراغ ندارد و يا اگر سراغ داشته باشد حتما از يك واقعه و دو واقعه تجاوز نمي كند . كدام مجازات است كه اينقدر قدرت جلوگيري داشته باشد .

مطلاقيت

اين نكته را اضافه كنيم كه در اسلام " مطلاقيت " و " ذواقيت " يعني اينكه كسي مكرر زن بگيرد و طلاق دهد و باز زنان ديگر و بخواهد زنان متعدد را بچشد و تجربه كند سخت نهي شده است و عملي مبغوض خداوند معرفي شده است و همچنين محلل واقع شدن پيغمبر اكرم در روايتي كه شيعه و سني نقل كرده اند هر مردي را كه كار طلاق را به آنجا مي رساند كه نياز به محلل پيدا شود لعنت فرمود هم خود محلل را و البته مورد لعن موردي نيست كه ازدواج و طلاق محلل به صورت طبيعي و عادي صورت گرفته باشد مقصود جائي است كه شخص به منظور يك لذت موقت ازدواج كند .

نگاهي به جامعه خودمان

اما نظر دوم يعني از نظر جريانات و واقعياتي كه در جامعه ما مي گذرد آيا واقعا آنچه در جامعه مي گذرد ولو در ميان طبقه به اصطلاح بازاري همان است كه در اين فيلم ارائه داده شده است ، يا اين فيلم صرفا خواسته افترائي ببندد و توهيني وارد كند ، آيا قانون محلل كه يك مجازات است براي جلوگيري از طلاقهاي مكرر عملا از عهده جلوگيري بر نيامده و در نتيجه دائما زنها سه طلاقه ميشوند و نياز بمحلل پيدا مي شود و در نتيجه علاوه بر افراد عادي گروهي محلل حرفه اي هميشه وجود داشته و دارند كه كارشان اينست ، حتي نرخشان هم معلوم است تا آنجا كه حاجي بازاري وقتي كه به يكي از مساجد مي رود مي بيند همان محلل هاي حرفه اي با هم در باره شغلشان و در آمدشان در ماه صحبت مي كنند آيا اينطور است و يا تهيه كننده فيلم نظرش صرفا توهين به جامعه ايراني است ؟ ثانيا آيا تاكنون كسي شنيده است كه در دستورات مذهبي وارد شده باشد و يا عملا در جامعه ما كسي ديده باشد كه زنان هنگام هم سخن شدن با مرد بيگانه انگشت خود را بدهان خود كنند و وضع مضحكي بوجود آورند . آيا جز اينست كه تهيه كننده فيلم خواسته است جامعه ما را بر خلاف آنچه بوده و هست معرفي نمايد .

آنچه در قرآن مجيد آمده و زنان با تقواي ما عملا به آن رفتار كرده اند و دستوري است بسيار معقول و منطقي ، اين است كه زنان هنگام سخن گفتن با بيگانگان با عشوه و ناز و تحريك آميز كه هوس بيماردلان را تحريك مي كند سخن نگويند .

اين كجا و آن وضع مسخره آميز كجا ؟ بالاتر اينكه در اين فيلم آنجا كه زن مطلقه به عقد همسايه در مي آيد ، شوهر سابق براي اينكه مانع هم خوابگي آنها شود از وسيله اي استفاده مي كند كه اروپائيان آن را " كمربند عفت " مي نامند يعني يك شلوار زرهي فلزي قفل دار . در قرون وسطي شواليه هاي اروپا كه به زنان خود اعتماد و اطمينان نداشتند در غياب خود كه به سفر مي رفتند از اين شلوارها براي زنان خود استفاده مي كردند و كليد آنرا با خود مي بردند ، اين عدم اعتمادها و اين رسمها و اين شلوارها در جامعه ما هرگز وجود نداشته و حتي يك نفر از مردم ما آن را نمي شناسد هر كس شنيده فقط از قرون وسطاي اروپا شنيده ، اما تهيه كننده فيلم چنين وانمود مي كند كه در جامعه ما وجود داشته و دارد و اگر فرنگيها در شش هفت قرن قبل در ميانشان معمول بوده است در جامعه ما هنوز هم وجود دارد ! آيا اگر يك خارجي اين فيلم را ببيند جز اين مي فهمد كه استفاده از كمربند عفت در ايران معمول بوده و هنوز هم در ميان آنها معمول است .

ابتذال هنري

تهيه كننده فيلم از يك طرف اجراء قانون محلل را آنقدر جاري و ساري مي داند كه گروهي محلل حرفه اي برايش مي تراشد ، و از طرف ديگر يك فرد بازاري را كه معمولا بيش از ديگران از مسائل ديني مطلع است از وجود چنين قانوني بي خبر اعلام مي كند .

تهيه كننده فيلم قهرمان فيلم خود را يك بازاري قرار مي دهد و آنگاه بدون توجه به روحيه صنفي و طبقه اي او كه محافظه كارانه است و مانند هر سرمايه دار ديگري مشكلات خود را زيركانه حل مي كند ، كارد به دستش مي دهد و او را وادار به عربده كشيدن مي كند كه " لكه ننگ را جز با خون نمي شود پاك كرد " . قهرمان فيلم از طرفي بازاري و متدين است و تنها وجدانش اين مشكلات را به وجود آورده و در جستجوي راه حل وجداني است و اگر نه از نظر قانوني آنچنانكه در فيلم تنظيم شده هيچ مانعي در كارش نيست ، از طرف ديگر مانند فردي كه هيچ رادع و مانع وجداني و روحي ندارد كوشش مي كند كه عملا از اجراي قانون محلل شانه تهي كند . گاهي به دنبال كسي مي رود كه ناتواني جنسي داشته باشد ند روز و گاهي يكماه يا بيشتر اجراء صيغه تأخير مي افتد و احيانا زوجين در اين بين آشتي مي كنند ، و نمي داند كه معني سه طلاقه كردن اينست كه طلاق بايد سه نوبت متوالي كه بين آنها دو بار رجوع صورت گرفته باشد و يا عده منقضي شده باشد صورت بگيرد . آخر كار هم ناراحتي وجداني شرعي قهرمان فيلم با بهانه قرائت نشدن طلاقنامه كه صرفا براي فرار از قانون مي تواند بهانه باشد نه براي راحتي وجدان بر طرف مي شود . نمي توان گفت كه تهيه كننده فيلم اينها را نمي دانسته و اين تناقضات را درك نمي كرده است . ولي يك فيلم تبليغاتي ، نمي تواند از اين تناقضات كه كمترين اثرش ابتذال هنري است خالي باشد.