مجموعه آثار شهيد مطهرى (۱۶)

سيرى در سيره نبوى، جاذبه و دافعه على  (ع)، سيرى در نهج البلاغه، صلح امام حسن (ع)

- ۱۷ -


تشيع،مكتب محبت و عشق

از بزرگترين امتيازات شيعه بر ساير مذاهب اين است كه پايه و زيربناى اصلى آن محبت است. از زمان شخص نبى اكرم كه اين مذهب پايه گذارى شده است زمزمه محبت و دوستى بوده است.آنجا كه در سخن رسول اكرم جمله‏«على و شيعته هم الفائزون‏» (1) را مى‏شنويم،گروهى را در گرد على مى‏بينيم كه شيفته او و گرم او و مجذوب او مى‏باشند.از اين رو تشيع مذهب عشق و شيفتگى است.تولاى آن حضرت مكتب عشق و محبت است.عنصر محبت در تشيع دخالت تام دارد.تاريخ تشيع با نام يك سلسله از شيفتگان و شيدايان و جانبازان سر از پا نشناخته توام است.

على همان كسى است كه در عين اينكه بر افرادى حد الهى جارى مى‏ساخت و آنها را تازيانه مى‏زد و احيانا طبق مقررات شرعى دست‏يكى از آنها را مى‏بريد،باز هم از او رو بر نمى‏تافتند و از محبتشان چيزى كاسته نمى‏شد.او خود مى‏فرمايد:

لو ضربت‏خيشوم المؤمن بسيفى هذا على ان يبغضنى ما ابغضنى،و لو صببت الدنيا بجماتها على المنافق على ان يحبنى ما احبنى،و ذلك انه قضى فانقضى على لسان النبى الامى انه قال: يا على لا يبغضك مؤمن و لا يحبك منافق (2) .

اگر با اين شمشيرم بينى مؤمن را بزنم كه با من دشمن شود،هرگز دشمنى نخواهد كرد و اگر همه دنيا را بر سر منافق بريزم كه مرا دوست‏بدارد هرگز مرا دوست نخواهد داشت،زيرا كه اين گذشته و بر زبان پيغمبر امى جارى گشته كه گفت:يا على!مؤمن تو را دشمن ندارد و منافق تو را دوست نمى‏دارد.

على مقياس و ميزانى است‏براى سنجش فطرتها و سرشتها.آن كه فطرتى سالم و سرشتى پاك دارد از وى نمى‏رنجد و لو اينكه شمشيرش بر او فرود آيد،و آن كه فطرتى آلوده دارد به او علاقه‏مند نگردد و لو اينكه احسانش كند،چون على جز تجسم حقيقت چيزى نيست.

مردى است از دوستان امير المؤمنين،با فضيلت و با ايمان.متاسفانه از وى لغزشى انجام گرفت و بايست‏حد بر وى جارى گردد.امير المؤمنين پنجه راستش را بريد.آن را به دست چپ گرفت.قطرات خون مى‏چكيد و او مى‏رفت.ابن الكواء،خارجى آشوبگر،خواست از اين جريان به نفع حزب خود و عليه على استفاده كند.با قيافه‏اى ترحم آميز جلو رفت و گفت:دستت را كى بريد؟گفت:

قطع يمينى سيد الوصيين و قائد الغر المحجلين و اولى الناس بالمؤمنين على بن ابى طالب، امام الهدى...السابق الى جنات النعيم،مصادم الابطال،المنتقم من الجهال،معطى الزكاة... الهادى الى الرشاد و الناطق بالسداد،شجاع مكى،جحجاح وفى... (3)

پنجه‏ام را بريد سيد جانشينان پيامبران،پيشواى سفيد رويان قيامت،ذى حق‏ترين مردم نسبت‏به مؤمنان،على بن ابى طالب،امام هدايت...پيشتاز بهشتهاى نعمت،مبارز شجاعان، انتقام گيرنده از جهالت پيشگان،بخشنده زكات...رهبر راه رشد و كمال،گوينده گفتار راستين و صواب،شجاع مكى و بزرگوار با وفا.

ابن الكواء گفت:واى بر تو!دستت را مى‏برد و اينچنين ثنايش مى‏گويى؟!گفت:چرا ثنايش نگويم و حال اينكه دوستى‏اش با گوشت و خونم در آميخته است؟!به خدا سوگند كه نبريد دستم را جز به حقى كه خداوند قرار داده است.

اين عشقها و علاقه‏ها كه ما اينچنين در تاريخ على و ياران وى مى‏بينيم،ما را به مساله محبت و عشق و آثار آن مى‏كشاند.


پى‏نوشتها:

1- جلال الدين سيوطى در الدر المنثور در ذيل آيه‏7 سوره بينه از ابن عساكر از جابر بن عبد الله انصارى نقل مى‏كند كه گفت در محضر پيغمبر بوديم كه على نيز به محضرش مى‏آمد. حضرت فرمود:«و الذى نفسى بيده ان هذا و شيعته هم الفائزون يوم القيامة‏»يعنى سوگند به آن كسى كه جانم در دست اوست اين مرد و شيعيان او در روز قيامت رستگارانند.و منادى در كنوز الحقايق به دو روايت نقل مى‏كند،و هيثمى در مجمع الزوائد و ابن حجر در الصواعق المحرقة همين مضمون را با كيفيتى ديگر نقل مى‏كنند.

2- نهج البلاغه،حكمت 42.

3- بحار الانوار،ج 40/ص 281 و 282،چاپ جديد و التفسير الكبير فخر رازى،ذيل آيه‏9 سوره كهف(ام حسبت ان...).