جلوه تاريخ در شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد
جلد ۷

دكتر محمود مهدوى دامغانى

- فهرست -


فهرست مطالب
(29): از نامه هاى آن حضرت به مردم بصره
(31): از سفارش آن حضرت به حسن بن على عليهماالسلام كه هنگام بازگشت از صفين درحاضرين نوشته است
(33): از نامه آن حضرت به قثم بن عباس كه كارگزارش ‍ بر مكه بوده است
(34): از نامه آن حضرت به محمد بن ابى بكر هنگامى كه از دلتنگى او به سبب عزل او از حكومت مصر با انتصاب اشتر آگاه شد، اشتر هم ضمن حركت خود به مصر پيشاز رسيدن به آن شهر درگذشت .
(35): از نامه آن حضرت به عبدالله بن عباس پس از كشته شدن محمد بن ابى بكر
(38): از نامه آن حضرت به مردم مصر هنگامى كه اشتر را بر آنان حكومت داد
(39): از نامه آن حضرت است به عمرو عاص
(40): و از نامه آن حضرت به يكى از كارگزارانش ‍
(41): از نامه آن حضرت به يكى از عاملان خود
(42): از نامه آن حضرت به عمر بن ابى سلمه مخزومى كه والى بحرين بود و او را ازكار برداشت و به جاى او نعمان بن عجلان زرقى را گماشت .
(44): از نامه آن حضرت است به زياد بن ابيه ، به على عليه السلام خبر رسيده بودكه معاويه براى زياد نامه نوشته است و مى خواهد او را فريب دهد و به خود ملحق سازد اورا برادر خود بداند.
(45): از نامه آن حضرت به عثمان بن حنيف انصارى كه كارگزارش بر بصره بود به آن حضرت خبر رسيده بود كه به هر ميهمانى گروهى از مردم بصره دعوت شده و رفتهاست .
(47): از وصيت آن حضرت است به حسن و حسين عليهماالسلام پس از آنكه ابن ملجم كه نفرين خدا بر او باد او را ضربت زد
(49): از نامه آن حضرت است به معاويه
(51): از نامه آن حضرت به كارگزارانش بر جمع خراج
(52): از نامه آن حضرت است به اميران شهرها درباره وقت نماز
(53): از نامه آن حضرت كه آن را براى مالك اشتر كه خدايش رحمت فرمايد به هنگامىكه پس از آشفته شدن كار مصر بر محمد بن ابى بكر امير آن ديار او را به امارت مصرگماشته ، نوشته است . اين نامه مفصل ترين عهدنامه است و از همه نامه هاى آن حضرت زيباييهاى بيشترى دارد.
(54): از نامه آن حضرت به طلحه و زبير كه آن را همراه عمران بن حصين خزاعىگسيل فرموده است و اين نامه را ابوجعفر اسكافى در كتاب مقامات نقل كرده است .
(56): از سخنان آن حضرت به شريح بن هانى به هنگامى كه او را به فرماندهى مقدمه سپاه خود به شام گماشت .
(59) :از نامه آن حضرت است به اسود بن قطبه فرمانده لشكر حلوان
(61): از نامه آن حضرت به كميل بن زياد نخعى كه از سوى اوعامل هيت بود و بر او خرده مى گيرد كه چرا سپاهيان دشمن را كه از منطقه او براى غارت وحمله عبور كرده اند، واگذارده و نرانده است
(62): از نامه آن حضرت به مردم مصر كه چون مالك اشتر را به حكومت آن جا گماشت همراه او براى ايشان گسيل فرمود
(64): از نامه آن حضرت است در پاسخ نامه معاويه
(67): از نامه آن حضرت است به قثم بن عباس كه عامل او در مكه بود
(68): از نامه آن حضرت كه آن را پيش از خلافت خود به سلمان فارسى نوشته است
(69): از نامه هاى آن حضرت كه به حارث همدانى نوشته است
(71): از نامه آن حضرت است به منذر بن جارود عبدى كه او را بر ناحيه اى حكومت داده بود و او خيانت در امانت كرد.
(73): از نامه آن حضرت به معاويه
(75): از نامه آن حضرت به معاويه است كه در آغاز بيعت مردم با او براى خلافت به اونوشته است و واقدى آن را در كتاب جمل آورده است .
(77): از سفارش آن حضرت است به عبدالله بن عباس ‍ هنگامى كه او را براى احتجاج باخوارج گسيل داشت
(78): از نامه اى از آن حضرت در پاسخ نامه اى كه ابوموسى اشعرى براى او از محلىكه براى حكميت رفته بود دومة الجندل نوشته بود، اين نامه را سعيد بن يحيى اموىدر كتاب مغازى آورده است .
(79): از نامه آن حضرت به اميران لشكر در زمانى كه به خلافت رسيد
باب گزيده سخنان حكمت آميز و اندرزهاى اميرالمؤ منين عليه السلام در اين بخش پاسخهاى او به پرسشها و برخى از سخنان كوتاه درباره مقصودهاى ديگر هم آمده است