تجلی امامت در نهج البلاغه

علاءالدين حجازی

- ۱ -


ضرورت شناخت امام

و ادنى ما يكون به ضالا ان لايعرف حجه الله فى ارضه و شاهده على خلقه الذى امر الله تعالى بطاعته و فرض ولايته. [ سفينه البحار، ماده ى امر، ص 39. ]

امام على عليه السلام فرمود: 'كمترين چيزى كه- بنده ى خدا- به واسطه ى آن گمراه مى شود، اين است كه حجت خدا را در زمين نشناسد و به شاهد حق تعالى بر بندگانش كه خداوند به اطاعت او فرمان داده و دوستى وى را واجب كرده آشنا نباشد'.

امام شناسى يكى از تكاليف بزرگ و مهم اسلامى است. بر اساس اين وظيفه ى شرعى و مسئوليت خطير دينى، هر مسلمانى وظيفه دارد كه پس از معرفت خداى متعال و پيامبرش، وصى پيامبر "ص" و امام و رهبر دينى و آسمانى خويش را بشناسد. آنچه از مضمون احاديث و روايات اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام به دست مى آيد، تاكيد و تكيه بر ضرورت شناخت و معرفت هر چه بيشتر و كاملتر نسبت به امام معصوم عليه السلام دارد. و اين امر مهم چندان داراى اهميت و اعتبار است، كه عدم شناخت امام موجب فساد جامعه و گمراهى و زوال و انحراف امت اسلام مى شود، تا آنجا كه امام صادق عليه السلام راز صلاح و اصلاح زمين و اهل آن را در ارتباط و وابسته به وجود امام معصوم دانسته و نخستين و مهمترين نياز هر مسلمانى را معرفت و شناخت امام و رهبر دينى بيان فرموده است. به اين روايت از سخنان آن حضرت توجه كنيد:

ان الارض لا تصلح الا بامام و من مات لا يعرف امامه مات ميته جاهليه و احوج ما يكون احدكم الى معرفته اذا بلغت نفسه هذه و اهوى بيده الى صدره، يقول: لقد كنت على امر حسن. [ محاسن برقى، ص 154. ]

امام جعفر صادق عليه السلام فرمود: 'زمين آباد و اصلاح نمى شود مگر به وجود امام و هر كس بميرد و امام خود را نشناسد به مرگ جاهليت مرده است. و هنگامى كه هر يك از شما را نفس به سينه رسد، بيشتر از هر چيز به شناسائى امام نيازمندتر است، تا در اين حال بگويد: به كار خوبى پرداخته ام'.

با اندكى دقت و تامل در حديث فوق، شدت، ضرورت و فزونى اهميت شناخت امام براى هر فرد مسلمان روشن مى شود. چرا كه امام عليه السلام مرگ دور از شناخت امام را مرگ جاهليت، يعنى مرگ در حال شرك و كفر دانسته است. و مهمتر اينكه امام بزرگترين و مهمترين نياز انسان در هنگامى كه مرگ وى فرا رسيده است شناخت امام و معرفت نسبت به آن وجود مقدس مى داند و اضافه مى فرمايد كه اگر در آن حال در ارتباط با تلاش براى شناخت امام خويش بميرد، مى تواند ادعا بكند در حالى مرده است، كه به كارى نيكو سرگرم بوده. ضرورت شناخت امام و رهبر پس از پيامبر اكرم "ص" در هر عصر و براى هر قومى كه نسبت به وجود مطهر امام "ع" معرفت نداشته باشند، به اندازه اى است كه امام صادق عليه السلام خواب و استراحت را براى ايشان مجاز نمى داند و مى فرمايد اگر با اين حال در بستر خواب بميرند، به مرگ جاهليت يعنى در حال شرك و كفر مرده اند. به اين سخن از امام صادق عليه السلام توجه كنيد:

عن ابى عبدالله عليه السلام انه قال:

يا يحيى! من بات ليله لايعرف فيها امام زمانه مات ميته جاهليه. [ بحارالانوار، ج 23، ص 78. ]

'امام صادق عليه السلام فرمود:

اى يحيى! هر كس شبى به خواب رود و در آن شب در حالى كه امام زمان خود را نشناخته بميرد، به مرگ روزگار جاهليت مرده است'.

آنان كه خود را مسلمان مى دانند و به وظايف و تكاليف دينى عمل مى كنند، ولى نسبت به امامت امت اسلامى و مقام والاى خليفه اللهى اوصياء رسول الله "ص" بى اعتناء و جاهل اند و با اين حال گمان مى كنند كه از شريعت و هدايت الهى بهره اى برده اند، بايد بدانند كه در شمار گمراهان و بلكه به فرموده ى قرآن در زمره ى گمراهترين مردم مى باشند. در اين رابطه اين حديث از حضرت امام موسى بن جعفر عليه السلام شايان توجه و تامل فراوان است:

عن ابى الحسن "ع" فى قوله: 'و من اضل ممن اتبع هويه بغير هدى من الله'. [ سوره ى قصص، آيه 50. ]

قال: من اتخذ دينه رايه بغير امام من ائمه الهدى. [ بحارالانوار، ج 23، ص 78. ]

امام ابوالحسن الكاظم عليه السلام در تفسير آيه ى:

"و چه كسى گمراهتر از آنكه پيرو خواهشهاى نفسانى خود بوده و بدور از هدايت و راهنمائى خداست؟".

'فرمودند، معنى آيه اينست كه: گمراهتر از همه، كسى است كه بدون امامى از ائمه ى راهنما، به دين خود بر اساس راى و نظر خويش عمل كند'. اهميت و اعتبار شناخت امام منصوب از سوى حق تعالى و سفارش شده از سوى پيامبر اكرم "ص" به اندازه اى است، كه اميرالمومنان حضرت على "ع" شرط ورود به بهشت را براى بندگان خدا، معرفت امام و پذيرش امامت و ولايت امام معصوم از سوى مردم و شناخت ائمه ى معصومين "ع" از مردم به عنوان شيعيان و دوستداران خود "يعنى اينكه ائمه دين مردم را پيروان و دوستان خود بدانند" مى داند. و مهمتر اينكه علت سقوط مردم را در دوزخ، امام عليه السلام عدم قبول امامت و ولايت ائمه ى اطهار "ع" از جانب آنان ذكر فرموده است. در اين ارتباط توجه به اين فراز از سخنان مولاى متقيان امام على "ع" ضرورى است، آنجا كه فرمود:

انما الائمه قوام الله على خلقه و عرفاوه [ العريف: ج عرفاء، العالم بالشى ء القيم بامر القوم، من يعرف اصحابه 'المنجد'. ] على عباده و لا يدخل الجنه الا من عرفهم و عرفوه و لا يدخل النار الا من انكرهم و انكروه. [ نهج البلاغه، خطبه 152. ]

'همانا امامان از جانب خدا تدبيركنندگان كار مردمانند و كارگزاران آنان. كسى به بهشت نرود جز آنكه آنان را شناخته باشد و آنان او را شناخته باشند و به دوزخ درنشود جز آنكه منكر آنان بود و آنان وى را نپذيرفته باشند'.

بديهى است كه معرفت مردم نسبت به پيشوايان دينى، عبارتست از پذيرش امامت و ولايت ائمه اطهار "ع" در همه ى امور حيات و شئون زندگى از سوى مردم و عدم شناخت ائمه "ع" يعنى انكار ولايت و امامت آنان. و شناخت ائمه ى اطهار از مردم عبارتست از اينكه آنها مردم را به پيروى و دوستى و محبتشان تصديق كنند.

محتواى احاديث و روايات شرط ايمان به خدا و اساس اعتقاد راستين به اسلام را، اعتقاد قلبى به امامت عترت معصوم پيامبر "ص" و معرفت امام معصوم بيان كرده است، تا آنجا كه امام محمدباقر عليه السلام مى فرمايد، با عدم شناخت صحيح و كامل مردم از شخصيت امام معصوم، هيچ عذر و بهانه اى از ايشان پذيرفته نيست. و هرگاه فردى بميرد و امام خود را نشناسد، به مرگ جاهليت مرده است. در اين باره كلام امام باقر عليه السلام خواندنى است، آنجا كه فرمود:

من مات و ليس له امام، مات ميته جاهليه و لايعذر الناس حتى يعرفوا امامهم. [ بحارالانوار، ج 23، ص 89. ]

'هر كس بميرد و او را امامى نباشد، به مرگ روزگار جاهليت مرده است. و از مردم عذرى پذيرفته نمى شود، مگر اينكه امام خود را بشناسند.'

و بالاخره منطق قرآنى و زبان گويا به وحى پيامبر اكرم "ص" در نهايت صراحت و روشنى، عدم شناخت صحيح و معرفت لازم از امام معصوم در هر عصرى را، همسنگ با كفر روزگار جاهليت دانسته است، چرا كه اگر امت اسلامى از گذرگاه جهل و غفلت امام منصوص از سوى حق تعالى و منصوب از جانب پيامبر اكرم "ص" را به خوبى و درستى نشناسد، سرانجام بر اثر توطئه و دسيسه هاى گمراهان مشرك و كافران منافق، از صراط مستقيم اسلام و اطاعت از امام معصومى كه اولى الامر امت اسلامى است منحرف شده و در نتيجه به بيراهه مرگ آفرين و ذلت بخش فرهنگ و آداب و رسوم عهد جاهليت و روزگار بربريت سوق داده مى شود. به همين دليل پيامبر اكرم "ص" در حديث مشهورى فرمود:

من مات لايعرف امام زمانه مات ميته جاهليه. [ بحارالانوار، ج 23، ص 89. ]

'هر كس بميرد و امام زمان خود را نشناسد، به مرگ جاهليت مرده است'.

از مجموع احاديثى كه نقل شد و بسيارى حديثهاى ديگر در همين موضوع كه بيان آنها از گنجايش اين مختصر، افزون است، چنين برمى آيد كه شناخت امام و معرفت مقام الهى او، يكى از مسئوليتهاى خطير امت اسلامى است. و اين تكليف عظيم در ارتباط با وظايف ديگر شرعى از اولويت و اهميت خاصى برخوردار مى باشد. و نيز نبايد فراموش كنيم، كه شناخت امام و معرفت به حق ممتاز و مقام آسمانى وى به شناخت ظاهرى و مقدماتى از قبيل آگاهى از نام، لقب، كنيه، تاريخ تولد، زمان شهادت و معاصر بودن امام با كدام خليفه ى اموى يا عباسى محدود نيست. چرا كه معرفت امام يعنى، آگاهى از دلايل نص و نصب امام، شناخت ويژگيهاى امام، علم به حوزه ى قدرت و تصرف امام در كاينات و آگاهى از اينكه امام زبان گوياى وحى و مفسر حقيقى قرآن است. شناخت امام يعنى ايمان و آگاهى به اين حقيقت كه امام حجت بالغه ى خدا و وصى پيامبر او بر روى زمين مى باشد و به همين دليل اولى به تصرف در جان و مال همه ى مسلمانان و متصرف در همه ى عوالم ملك و ملكوت است. و در كلامى جامع امام نه تنها داراى ولايت تشريعى است، بلكه به اذن پروردگار از ولايت تكوينى نيز برخوردار است.

براى دستيابى به چنين معرفتى در حق امام معصوم ناگزير بايد روى نياز به آستان مقدس عترت پيامبر آورد و دست حاجت به سوى اقيانوس بيكران حكمت و بصيرت ائمه ى اطهار عليهم السلام دراز كرد، تا مگر ايشان از گذرگاه حمايت و هدايت انسانها كه عهد خدايى بر عهده ى ايشان است، امت اسلامى را با نشانه ها و ويژگيهاى امام معصوم آشنا كنند. بنابراين بمنظور شناخت هر چه صحيحتر امام و معرفت هر چه كاملتر نسبت به ايشان در ذيل به بيان برخى از نشانه ها و ويژگيهاى امام از زبان ائمه ى اطهار عليهم السلام مى پردازيم.

نشانه ها و ويژگيهاى امام

عن ابى الجارود قال: سالت ابا جعفر الباقر "ع" بم يعرف الامام؟

قال عليه السلام بخصال: اولها نص من الله تبارك و تعالى عليه و نصبه علما للناس حتى يكون عليهم حجه، لان رسول الله "ص" نصب عليا و عرفه الناس باسمه و عينه و كذلك الائمه ينصب الاول الثانى و ان يسال فيجيب و ان يسكت عنه فيبتدى و يخبر الناس بما يكون فى غد و يكلم الناس بكل لسان و لغه. [ بحارالانوار، ج 25، ص 141. ]

'ابو جارود گفت: از حضرت امام محمد باقر عليه السلام پرسيدم، امام چگونه و به چه نشانى شناخته مى شود؟ امام عليه السلام فرمود:

با خصال و ويژگيهاى: نخستين آنها نص خداى تبارك و تعالى است. و خداى عز و جل امام "ع" را مانند پرچمى در ميان مردم برمى افرازد تا نسبت به آنان اتمام حجت كند. همانگونه كه پيامبر خدا "ص" امام على "ع" را به امامت مردم نصب كرد، و او را به نام و شخص به مردم شناسانيد و آن حضرت را به مقام امامت تعيين كرد. و همين گونه ائمه ى اطهار عليهم السلام- در مورد امام پس از خود- عمل مى كنند، يعنى امام نخستين امام دوم را نصب و معين مى كند. ويژگى ديگر امام اينكه:

پاسخ هر پرسشى را مى گويد و هرگاه مردم- به دليل ناآگاهى از امرى- از گفتار بازمانده و ساكت شدند، در اين حال امام "ع" آغاز سخن كند. و نيز مردم را از- حوادث- فرداى زندگى آنها با خبر كند، و امام با هر زبان و لغتى با مردم سخن مى گويد'.

عن ابى عبدالله "ع" قال عشر خصال من صفات الامام:

العصمه و النصوص و ان يكون اعلم الناس، و اتقاهم لله و اعلمهم بكتاب الله و ان يكون صاحب الوصيه الظاهره، و يكون له المعجز و الدليل و تنام عينه و لا ينام قلبه و لايكون له فى ء، و يرى من خلفه كما يرى من بين يديه. [ بحارالانوار، ج 25، ص 140. ]

'امام جعفر صادق عليه السلام فرمود، ده خصلت از صفات امام معصوم است:

1-پاكدامنى و عصمت

2- نص و صراحت بر امامت

3- داناترين مردم

4- پرهيزگارترين مردم براى خدا

5- داناتر از همه به كتاب خدا

6- صاحب وصيت و سفارش آشكار

7- دارا بودن معجزه و دليل براى اثبات امامت

8- به هنگام خواب چشمان امام به خواب مى رود ولى دلش بيدار است

9- امام سايه ندارد

10- امام از پشت سر مشاهده مى كند، همانگونه كه از پيش رو مى بيند'. [ شايد مقصود اينستكه همانگونه كه در زمان حال امام به حقايق امور آگاه است، از آينده و حوادث و اخبار آن نيز آگاهى كامل دارد. ]

عن سدير عن ابى عبدالله "ع" قال قلت له: جعلت فداك ما انتم؟

قال عليه السلام: نحن خزان الله على علم الله، نحن تراجمه وحى الله، نحن الحجه البالغه على مادون السماء و فوق الارض. [ بحارالانوار، ج 26، ص 105. ]

'سدير گويد كه از امام صادق "ع" پرسيدم، فدايت شوم، شما كيستيد؟ امام عليه السلام ائمه اطهار را به سه 3 صفت ممتاز معرفى كرده و فرمود:

1- ما خزانه داران علم و دانش پروردگاريم.

2- ما مفسران و توضيح دهندگان وحى آفريدگاريم.

3- ما حجت رسا و آشكار خدا بر آفريدگان او در زير آسمان و روى زمين مى باشيم'.

عن على بن موسى الرضا "ع" قال للامام علامات:

يكون اعلم الناس و احكم الناس و اتقى الناس و احلم الناس و اشجع الناس و اسخى الناس و اعبد الناس و يلد مختونا و يكون مطهرا و يرى من خلفه كما يرى من بين يديه و لا يكون له ظل. [ بحارالانوار، ج 25، ص 116. ]

'امام على بن موسى الرضا عليه السلام فرمود، امام داراى نشانه ها و ويژگيهايى است:

امام داناترين، حكيم ترين، پرهيزگارترين و بردبارترين مردم است. و از همه ى مردم دليرتر، گشاده دست تر، پارساتر و خداپرست تر است. امام پاك و منزه و ختنه شده به دنيا مى آيد. امام از پشت سر مى بيند همانگونه كه از پيش رو مى بيند و امام عليه السلام را سايه اى نباشد'.

عن ابى عبدالله "ع" قال: ان الامام يعرف الذى من بعده فيوصى له. [ بحارالانوار، ج 23، ص 73. ]

'امام صادق عليه السلام فرمود: همانا هر امام و پيشوايى، امام و رهبر پس از خود را معرفى كرده درباره ى او- به مردم- سفارش مى كند.'

عن ابى هاشم الجعفرى قال سمعت الرضا "ع" يقول:

لنا اعين لا تشبه اعين الناس و فيها نور ليس للشيطان فيها نصيب. [ بحارالانوار، ج 26، ص 66. ]

'ابوهاشم جعفرى گفت: شنيدم امام على بن موسى الرضا عليه السلام فرمود:

ما را چشمانى است كه به چشمهاى مردم مانند نيست. [ شايد مقصود امام از اين عبارت، روشنى دل و نورانيت ذاتى اهل البيت "ع" باشد، كه فيض خدادادى است و ديگران از اين قداست دل و طهارت ضمير محرومند. ] و در ديدگان ما نورى است كه شيطان را در آن بهره و نصيبى نيست'.

عن السجاد "ع": الامام منا لا يكون الا معصوما و ليست العصمه فى ظاهر الخلقه و لذلك لا يكون الا منصوصا. [ المحجه البيضاء، ج 1، ص 232. ]

'حضرت امام على بن الحسين عليهم السلام فرمود:

امام معصوم "پاكدامن و دور از گناه" جز از خاندان ما "عترت پيامبر" نباشد. و عصمت در ظاهر انسان نيست كه شناخته شود و به همين دليل امام بايد منصوص و معين از سوى خدا و پيامبر "ص" باشد.'

در ارتباط با مساله ى جانشينى و خلافت پس از پيامبر اكرم "ص" و امامت امت اسلامى شيعيان اميرالمومنين على عليه السلام و يازده امام از نسل پاك و مطهر آن امام همام، عقيده دارند كه امام بايد معصوم باشد. و يكى از ويژگيها و نشانه هاى امام را عصمت مى دانند. و از آنجا كه عصمت امرى باطنى و پنهان از چشم مردم است و نشانى در ظاهر خلقت انسان ندارد. بنابراين شيعيان معتقدند امام معصوم را تنها خداى متعال برمى گزيند، كه داناى به پيدا و پنهان و اسرار دل و افكار انسانهاست. و هم اوست كه در خلوت و در جلوت از انديشه، اراده، نيت و عمل همه ى بندگان و آفريدگانش آگاه است. به همين دليل براساس حديث فوق از آنجا كه تشخيص و شناخت عصمت در زندگى انسانها از عهده ى هيچ كس از فرزندان آدم "ع" برنمى آيد، گزينش و اعلام امامت امام معصوم فقط مربوط به آفريدگار عالميان است. و امام امت اسلامى بايد براساس نص صريح از سوى خدا و پيامبر "ص" و امام قبل از خود به مردم معرفى شود. چرا كه مردم را در انتخاب و معرفى امام، حق و رايى نيست، به دليلى كه پيش از اين بيان شد.

با بيان احاديث فوق از زبان خاندان رسالت و پرچمداران حمايت و هدايت انسانها، آشنايى مختصرى با امام "ع" و ويژگيها و نشانه هاى مخصوص او فراهم آمد. و در مباحث آينده كه از ديد و نظر خوانندگان محترم خواهد گذشت، به خواست خداى منان بيش از اين آشنا خواهيم شد.

سيماى امام در نهج البلاغه

و جعلناهم ائمه يهدون بامرنا و اوحينا اليهم فعل الخيرات و اقام الصلوه و ايتاء الزكوه و كانوا لنا عابدين. [ سوره ى انبياء، آيه ى 73. ]

'و آنان را "دادگران و شايسته كاران از نسل ابراهيم عليه السلام" پيشوايان مردم قرار داديم تا خلق را به امر ما هدايت كنند. و هر كار نيكو را- به ويژه- اقامه ى نماز و پرداخت زكات را به آنها وحى كرديم و ايشان به پرستش ما پرداختند'.

خداى سبحان در مبارك نامه ى آسمانى خود، قرآن كريم، كه كتاب هدايت آفريدگان اوست، امامت و رهبرى بندگانش را در گستره ى تاريخ به دادگران و صالحان از فرزندان حضرت ابراهيم عليه السلام تفويض كرده است. و بر اساس مشيت و اراده ى تغيير ناپذير حضرت پروردگار از ابراهيم خليل الله، تا محمد حبيب الله، همه صالحان و دادگران از تبار ابراهيم عهده دار امر خطير زعامت و پيشوايى بندگان خدا بوده اند. و در روزگار رسالت و زعامت پيامبر اكرم حضرت محمد بن عبدالله " ص" امر ارشاد و هدايت امت اسلامى و حمايت و دفاع از حريم قرآن و اسلام به فرمان خدا و توصيه ى مكرر رسول الله "ص" به امام موحدان، امير پرهيزگاران على بن ابيطالب عليه السلام تفويض شده است. اين حقيقت غير قابل انكار و واقعيت روشن و آشكار در تاريخ اسلام، بارها از زبان گويا به وحى پيامبر اكرم "ص" صادر و به گوش مسلمانان رسيده است. تصريح به امامت، وصايت و خلافت امام على "ع" پس از پيامبر اكرم "ص"، در نهايت صراحت و شدت و كثرت تكرار، از سوى حبيب و فرستاده ى خدا حضرت محمد بن عبدالله "ص" بيان شده كه به جاى خود در سيره ى زندگانى آن حضرت و مجموعه هاى حديثى از آثار علماى شيعه و سنى ثبت و ضبط است. از نخستين روز تبليغ رسالت كه در محفل پيامبر اكرم خويشان و بستگان آن حضرت فراهم آمده بودند، تا به فرمان خداى حكيم، رسول الله نخست عشيره و خويشانش را به اسلام دعوت كند، تا هنگام رحلت از دنيا و عروج به ملكوت اعلى، همواره پيامبر خدا امام على "ع" را به عنوان حجه الله، خليفه الله، باب الله، صفى الله، حبيب الله و خليل الله به مردم و امت اسلامى معرفى مى فرمود، به اين حديث از زبان رسول الله "ص" دقت كنيد:

قال رسول الله "ص": على بن ابى طالب خليفه الله و خليفتى و حجه الله و حجتى و باب الله و بابى و صفى الله و صفيى و حبيب الله و حبيبى و خليل الله و خليلى و سيف الله و سيفى. [ بحارالانوار، ج 26، ص 263، به نقل از 'كنز الفوائد كراجكى'. ]

'رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود:

على بن ابيطالب خليفه ى خدا و جانشين من است، حجت خدا و حجت من است، باب رحمت خدا و دروازه ى علم من است، برگزيده ى خدا و برگزيده ى من است، حبيب خدا و حبيب من است، خليل خدا و دوست من است و شمشير خدا و شمشير من است'. امام معصوم حجت خدا و خليفه ى او بر روى زمين است. اين چهره ى روشن و ممتاز كه به اصطفاء و گزينش الهى ممتاز است، به تاييدات خدائى يارى شده و مخصوص به علم و حكمت ذات اقدس كبريائى است. دانش امام از منبع وحى و حكمت الهى نشات گرفته و قلب مطهر امام آئينه ى همه ى اسرار و شگفتيها و بدايع كتاب ملك و ملكوت است. و همانگونه كه هيچ تر و خشكى در عالم هستى نيست، مگر اينكه در كتاب خدا مسطور است، قلب مقدس امام "ع" نيز مخزن همه دانشها و گنجينه ى همه ى حقايق و اسرار عالم است. و اين همه در هستى و حيات اميرمومنان امام على بن ابيطالب عليه السلام جلوه گر است. حديث ذيل گواه روشنى بر اين فضيلت مسلم امام عليه السلام مى باشد:

عن الباقر عليه السلام قال:

لما نزلت هذه الايه على رسول الله "ص": 'و كل شى ء احصيناه فى امام مبين' [ سوره ى يس، آيه 12. ]

قام رجلان من مجلسهما فقالا:

يا رسول الله هو التوراه؟ قال: لا.

قالا: فهو الانجيل؟ قال: لا.

قالا: فهو القرآن؟ قال: لا.

قال: فاقبل اميرالمومنين على بن ابى طالب "ع" فقال رسول الله "ص": هو هذا، انه الامام الذى احصى الله تبارك و تعالى فيه علم كل شى ء. [ امالى صدوق، ص 170. ] 'امام محمد باقر عليه السلام فرمود:

هنگامى كه اين آيه مباركه از سوره ى يس بر پيامبر "ص" فرود آمد: 'و كل شى ء احصيناه فى امام مبين'. دو مرد از جايگاه خويش برخاسته و گفتند: اى رسول خدا، آيا آن امام مبين تورات است؟ پيامبر فرمود: نه.

گفتند: آيا امام آشكار انجيل است؟ رسول خدا فرمود: نه.

گفتند: بنابراين قرآن است؟ فرستاده ى خدا فرمود: نه.

در اين هنگام اميرمومنان حضرت على عليه السلام پيش آمد، پيامبر اعظم فرمود: آن امام مبين همين على "ع" است. به يقين اين همان امام آشكاريست كه خداى تبارك و تعالى همه چيز را در وجود مقدس او برشمرده و فراهم كرده است'.

با عنايت به حديث فوق كه از ميان انبوه فراوانى از اينگونه احاديث در ارتباط با شخصيت ممتاز اميرالمومنين على "ع" و فرزندان بزرگوار آن حضرت بيان شد، به روشنى دريافت مى شود كه شناخت هويت و شخصيت و دستيابى به معرفت امام و آگاهى از منزلت رفيع امامت كه وظيفه ى هر مومن است، از عهده و توان امت اسلامى خارج است. و از آنجا كه معرفت امام و آگاهى از قدر و منزلت امامت بر هر مسلمانى فرض است، ناگزير به سراغ نهج البلاغه مى رويم و دست نياز به سوى اين كتاب، دراز مى كنيم، تا مگر در پرتو فيض كلام اميرالمومنين على "ع" از زبان امام به معرفت امام دست يابيم. و هويت و شخصيت امام و پايگاه رفيع و عزيز امامت را در منطق رسا و كلام روشن و فصيح اميرالمومنين على "ع"، به تناسب ظرفيت و استعداد محدود خويش شناسائى كنيم. و در يك كلام، سيماى امام را در آئينه ى نهج البلاغه آشكار و روشن ديدار نماييم.

سيماى محمد و خاندان او در نهج البلاغه

يكى از مهمترين اصولى كه در تكوين شخصيت و هويت انسانها نقش بنيادى و اساسى دارد، اصل وراثت "ژنتيك" است. همه ى دانشمندان روان شناس و آگاهان و متخصصان علوم تربيتى به اتفاق آراء عقيده دارند كه وراثت و ويژگيهاى خانوادگى و ژنتيك در ساختار شخصيت انسان نقشى مهم و غير قابل انكار دارد. چرا كه ويژگيهاى اخلاقى، عقلانى و جسمانى والدين، نسل اندر نسل در حيات و كيفيت وجودى فرزندان تاثير مى گذارد. و بر اين اساس هر مولودى ميراث بر خصوصيات اخلاقى، عقلانى و جسمانى پدر و مادر و نياكان خويش است. امام در جامعه ى اسلامى اسوه ى همه جانبه و شاخص و الگوى نهايى امت اسلامى است. و همه ى مسلمانان به فرمان پروردگار وظيفه دارند، تا حركت و سمت گيرى و هدف زندگانى خود را با حركت، جهت گيرى و هدف امام عليه السلام هماهنگ و منطبق سازند. بنابراين امام امت اسلامى مى بايست از همه ى فضايل و كرامات انسانى كه يكى از آنها اصالت و شرافت و طهارت دودمان است، برخوردار باشد. چرا كه علاوه بر همه ى امتيازات خدادادى امام، طهارت و كرامت خاندان ايشان در گذرگاه تاريخ حيات انسان، كرامتى بزرگ و عنايتى خاص از سوى پروردگار براى امام است. با توجه به اين حقيقت امام على "ع" در ارتباط با فضيلت دودمان خود و فرزندانش كه به خاندان پيامبر "ص" و ابراهيم خليل "ع" مربوط است، در خطبه 93 نهج البلاغه به طهارت و اصالت دودمان خويش تصريح مى فرمايد. امام عليه السلام در اين خطبه پس از حمد و ثناى خداى بزرگ و توانا به توصيف پيامبران الهى پرداخته و در نهايت به وصف پيامبر اكرم "ص" مى پردازد و چنين مى فرمايد:

كلما مضى منهم سلف قام منهم بدين الله خلف حتى افضت كرامه الله سبحانه الى محمد "ص" فاخرجه من افضل المعادن منبتا و اعز الارومات مغرسا، من الشجره التى صدع منها انبياءه و انتخب منها امناءه، عترته خير العتر و اسرته خير الاسر و شجرته خير الشجر، نبتت فى حرم و بسقت فى كرم، لها فروع طوال و ثمره لا تنال، فهو امام من اتقى و بصيره من اهتدى و سراج لمع ضووه و شهاب سطع نوره و زند برق لمعه. سيرته القصد و سنته الرشد، و كلامه الفصل و حكمه العدل ارسله على حين فتره من الرسل و هفوه عن العمل و غباوه من الامم... [ خطبه 93، نهج البلاغه فيض الاسلام. ]

'هرگاه يكى از پيامبران از دنيا رفت، جانشينى- از تبار پيامبران- دين خداى را بپاداشت. و سرانجام لطف خدا به وجود حضرت محمد "ص" منتهى شد و آن حضرت را از بهترين معادن "صلب مطهر انبياء" و برترين ريشه ها، يعنى از شجره اى كه پيامبران الهى را پشت سر گذاشته و امينان خدا از ميان آنها برگزيده شده اند، برانگيخت.

دودمان محمد "ص" بهترين خاندان، بستگانش بهترين خويشاوندان و شجره اش بهترين شجره هاست، كه در حرم خدا "مكه" روئيده و در باغ كرامت باليده و شاخه هايى بلند دارد كه دست فرومايگان به ميوه هاى آن نمى رسد.

پس او "محمد ص" امام پرهيزگاران و روشناى چشم هدايت طلبان است.

محمد "ص" نورافكنى است كه نورش مى درخشد، شهابى است كه درخشندگيش خيره كننده است و آتش زنه ايست كه برق آن چشم را خيره مى كند.

روش و سيره ى پيامبر اعظم استقامت و ميانه روى، سنت او راه رشد، سخن وى جداكننده ى حق و باطل و قضاوتش بر اساس عدالت است.

خداى او را هنگامى به پيامبرى برگزيد كه ديرزمانى پيامبرى نيامده بود- در نتيجه- لغزشها فراوان و كوتاه فكرى همه جا را احاطه كرده بود'.

امام على عليه السلام كه كلامش الهام گرفته از قرآن است و نداى رسايش در، خطبه ى نهج البلاغه ى شريف صداى خداست و آواى دلنشين گفتارش ياد و عطر سخنان هدايت بخش رسول الله را در خاطره ها زنده مى كند، نخستين امام معصوم پس از پيامبر اكرم مى باشد. و هم اوست كه پيامبر خدا وى را نفس خويش خوانده و گوشت و خون او را گوشت و خون خود دانسته است و بارها درباره ى على عليه السلام فرمود:

'على با قرآنست و قرآن با على است و اين دو از هم جدا نمى شوند تا روز رستاخيز در كرانه ى حوض كوثر بر من وارد شوند'.

همين على "ع" كه پيامبر اكرم "ص" همراهى و همگامى او را با قرآن تا هنگامه ى رستاخيز بشارت داده، در آئينه ى نهج البلاغه تصويرهاى زيبا و دلپذير و فراوانى از سيماى اهل بيت پيامبر، كه جانشينان وى و حجتهاى خدا و امينان او در ميان امت اسلامى هستند، به نمايش گذاشته است. شيفتگان اهل بيت و معتقدان به امامت عترت پيامبر و خواستاران معرفت ائمه اطهار عليهم السلام را به ديدار اين چهره هاى ملكوتى فرامى خوانيم.