تجلی امامت در نهج البلاغه

علاءالدين حجازی

- ۴ -


3- و ليكن من ابناء الاخره. "و بايد كه مرد آخرت باشد".

امام على بن ابيطالب "ع" مومنانه و قاطعانه معتقد است كه رهبر جامعه ى اسلامى بايد دل و دست و ديده از دنيا و مظاهر فريباى دنيا شسته باشد. جاذبه هاى دنيا وسوسه گر و فريبنده است و شيطان بيشتر از هر كس مظاهر دنيا را در چشم و دل رهبران مردم، زيبا و دلربا و هوس انگيز جلوه مى دهد. و اگر كسى كه بر پايگاه رهبرى مردم مى نشيند خداشناس و خدا ترس نباشد و شوق لقاء الله در دل و شور فراهم آوردن رضايت حق تعالى را در سر نداشته باشد، در برابر نخستين وسوسه ى اهريمن و جلوه ى ابتدائى ترين مظاهر دنيا از پاى مى ماند. و با اندكى غفلت از ياد خدا و بازگشت به سوى او، به ژرف ترين و خطرناكترين دركات دوزخ سقوط خواهد كرد. آنها كه با تاريخ جهان سر و كار دارند و سرگذشت و سرنوشت رهبران مردم را در گذرگاه تاريخ مطالعه كرده اند، نيك مى دانند كه اكثر قريب به اتفاق رهبران و فرمانروايان تاريخ از همين راه سقوط كرده و به دوزخ پا نهاده اند. به همين دليل و با توجه به اين واقعيت تلخ تاريخى اميرالمومنين امام على "ع" اين مرد پاك نهاد و پاك سرشت و خداترس و كسى كه به حكمت و عنايت الهى به حقايق پديده ها و امور عالم آگاه است، به همه ى رهبران در طول روزگاران هشدار مى دهد و با نهايت صراحت مى فرمايد: 'رهبر مردم بايد مرد آخرت باشد، زيرا از آنجا آمده و به همانجا باز خواهد گشت'. شگفتا از حكمت و بصيرت امام على "ع" زيرا پيش از اين ويژگى كه براى رهبر مردم بيان كرده، در بيان يكى از ويژگيهاى رهبرى فرمود: رهبر مردم بايد عقل خود را در همه ى امور بكار بندد.

و اينك مى فرمايد: رهبر مردم بايد مرد آخرت باشد و بى شك كسى كه مرد آخرت است و دنيا و فريبندگيهايش را هيچ مى انگارد، كارى عقلانى كرده و عملش نشانه ى اينست كه در برخورد با دنيا و پيوند با آخرت از نيروى عقل مدد گرفته است. چرا كه انسان عاقل هرگز به دنيا و مظاهر آن، كه سخت ناچيز و ناپايدار و گذرا است دل نمى بندد و همه ى علاقه و دلبستگى او به سراى جاويدان و نعمتهاى پاينده ى آنست. و امام موسى بن جعفر عليه السلام چنين شخصى را عاقل مى داند، آنگاه كه فرمود:

يا هشام! ان العاقل رضى بالدون من الدنيا مع الحكمه و لم يرض بالدون من الحكمه مع الدنيا، فلذلك ربحت تجارتهم.

يا هشام! ان العقلاء تركوا فضول الدنيا فكيف الذنوب و ترك الدنيا من الفضل و ترك الذنوب من الفرض.

يا هشام! ان العاقل نظر الى الدنيا و الى اهلها فعلم انها لا تنال الا بالمشقه و نظر الى الاخره فعلم انها لا تنال الا بالمشقه، فطلب بالمشقه ابقاهما.

يا هشام! ان العقلاء زهدوا فى الدنيا و رغبوا فى الاخره، لانهم علموا ان الدنيا طالبه مطلوبه و الاخره طالبه و مطلوبه فمن طلب الاخره طلبته الدنيا حتى يستوفى منها رزقه و من طلب الدنيا طلبته الاخره فياتيه الموت فيفسد عليه دنياه و آخرته. [ اصول كافى، ج 1، ص 20. ]

'اى هشام! عاقل به كم و كاست دنيا با دريافت حكمت خوشنود و راضى است، ولى با كم و كاست حكمت و دستيابى به دنيا راضى و شادمان نيست. و به همين جهت تجارت خردمندان سودبخش است. اى هشام! همانا خردمندان فزونى دنيا از نيازشان را كنار گذاشته رها كردند، تا چه رسد به گناهان، در حالى كه واگذارى دنيا فضيلت و ترك گناه واجب است.

اى هشام! عاقل به دنيا و دنياداران نگاه كرد و دريافت كه دنيا جز با سختى و زحمت فراهم نمى شود. و نيز به آخرت نگريست و دانست كه آن هم جز با زحمت و دشوارى به دست نمى آيد. از اين رو با تلاش و زحمت در طلب و جستجوى آن يك كه پاينده تر و جاودانه است برخاست. "يعنى در طلب آخرت كه جاودانه است كوشيد" اى هشام! خردمندان روى از دنيا برتافتند و به آخرت روى آوردند. چرا كه مى دانند دنيا خواهانست و خواسته و آخرت نيز خواهانست و خواسته. و هر كس خواهان آخرت باشد، دنيا او را بجويد تا روزى خود را به كمال از دنيا برگيرد. و كسى كه خواستار دنياست، آخرت او را مى جويد تا مرگ وى فرا برسد و دنيا و آخرت او را تباه سازد "مقصود اينستكه با فرا رسيدن مرگ، كسى كه طالب دنيا بوده و براى آخرت كوشش و كارى نكرده دنياى او متلاشى خواهد شد. و از آنجا كه گامى در جهت آخرت بر نداشته خواه، ناخواه آخرتش بر باد رفته و تباه است"'.

يكى از عواملى كه باعث مى شود انسان در هر حال و شرايطى ياد خدا را فراموش نكرده و پيوند و ارتباط خود را پروردگار جهانيان حفظ كند، ياد مرگ و انديشيدن درباره ى هنگامه ى دشوار و تلخ كوچيدن از دنيا است. زمانى كه انسان در نهايت تنهايى بى آنكه هيچ كس و هيچ چيز از مظاهر دنيا بتواند به او يارى دهد، با دلى پر حسرت و اندوهى بزرگ و فراگير و كوله بارى از كردار شايسته و ناشايست به ديدار حق تعالى مى شتابد. در آن لحظات پر التهاب كه به ظاهر ديرپاى و در حقيقت گذرا مى نمايد، دلبستگى ها و وابستگيهاى دنيايى، مرگ را بر انسان سختتر و دشوارتر از آنچه كه هست مى نماياند. و در آن دقايق واپسين زندگى بهترين رفيق وى عمل صالح و نيكوترين ياور، تقواى خدا است. و پيامبر اكرم "ص" در چنان لحظات توانفرسايى رستگارى و نجات را از آن سبكباران دنيا مى داند. آنگاه كه مرگ انسان فرامى رسد و وحشت از مرگ و هراس از كيفر كردار، چشمان آدمى را خيره و ذرات وجود انسان را ترس پر مى كند. انسان راحل و آماده ى ديدار پروردگار، خانواده و بستگانش را به يارى مى طلبد و آنها در پاسخ مى گويند، ما تو را تا آرامگاه ابدى و خانه ى قبر همراهى مى كنيم و از ما كارى جز اين ساخته نيست. ناگزير محتضر با دلى شكسته و خاطرى اندوهگين دارايى و ثروت خويش را به كمك مى طلبد، هر آنچه كه عمرش را در جهت فراهم آوردن آن تلف كرده، اموال و ثروتش به او مى گويند: تو را از ما به اندازه ى كفنى بيشتر بهره نيست و همين مقدار بهره بردارى از اموالت، در راهى كه پيش روى دارى براى تو كافى و بسنده است. در اين حال در نهايت نااميدى و دلشكستگى اعمال خود را فرياد مى زند و به يارى مى طلبد، كردارش در جواب او مى گويند، ما تو را تنها نمى گذاريم و تا هميشه ى حيات، به درازاى ابديت با تو همراهى مى كنيم. و از اين لحظه به بعد، آنچه به تو مى رسد از سوى ما و سايه ى ما است. و به همين دليل امام عليه السلام در كلام خويش فرمود:

'رهبر هر قومى- مانند ديگران- بايد مرد آخرت باشد، زيرا از آنجا آمده و به آنجا بازمى گردد'. از آنجا كه رهبران جامعه ى انسانى به دليل گرفتارى و وابستگى بيشتر دنيايى و امكان بهره بردارى بيشتر ايشان از دنيا، ياد مرگ را فراموش مى كنند و به ماجراى زندگى و بدنامى حكومت گرفتار مى شوند، امام عليه السلام كه رحمت جاودانه ى خدا نصيب او باد، ايشان را سفارش مى كند، تا بيش از آنچه به دنيا و افسانه ى تكرارى آن فكر مى كنند، به آخرت و هنگام مرگ و لحظات واپسين عمر بينديشند. باشد كه ياد مرگ آنها را از فراموش كردن خدا و محو شدن در دنيا و دل سپارى به مظاهر فريبنده و ناپايدار آن رهايى بخشد.

امام حق در نهج البلاغه

در بيان شيوا و كلام بليغ اميرمومنان امام على "ع"، سيماى امام امت اسلامى در سه چهره ى مطهر و مقدس تصوير شده است. نخستين چهره ى روشن و مطهرى كه در كلام امام عليه السلام به عنوان امام براى امت اسلام معرفى شده، قرآن مجيد مى باشد. امام موحدان پرهيزگار در خطبه ى 86 نهج البلاغه به توصيف بهترين بندگان خدا "احب عباد الله" پرداخته و اگر چه به ظاهر امام در اين خطبه به اهل بيت پيامبر "ص" اشاره نفرموده، ولى از فحواى كلام و ويژگيهايى كه آن حضرت در وصف بهترين بندگان خدا بيان فرموده، چنين به نظر مى رسد كه مقصود امام از احب عباد الله ائمه ى اطهار عليهم السلام مى باشند. چرا كه صفات و ويژگيهايى كه امام درباره ى ايشان بيان كرده، مصداق و نمونه ى عينى ديگرى جز اهل بيت رسول الله "ص" نمى تواند داشته باشد. و همه ى آن صفتها كه امام براى بهترين بندگان خدا بر شمرده، تنها در سيره و حيات عترت رسول الله "ص" مشهود و آشكار است. به هر حال در اين خطبه امام عليه السلام پس از بيان ويژگيهاى محبوبترين بندگان خدا، قرآن را امام بندگان صالح و محبوب پروردگار معرفى كرده و مى فرمايد:

... قد امكن الكتاب من زمامه، فهو قائده و امامه يحل حيث حل ثقله و ينزل حيث كان منزله. [ نهج البلاغه فيض، خطبه 86. ]

'بنده ى صالح و محبوب خدا زمام اراده ى خويش را به دست كتاب خدا "قرآن" سپرده و آن را امام و رهبر خويش قرار داده است. هر جا كه بار قرآن فرود آيد همانجا فرود مى آيد و هر جا كه قرآن جاى گيرد همانجا منزل او است'.

امامت جامعه ى انسانى به معناى رهبرى و فرماندهى و ارشاد همه ى افراد انسانى است. و امام عهده دار مسئوليت خطير و عظيم رهبرى جامعه مى باشد، تا مگر همه ى آحاد انسانى در پرتو هدايت و حمايت او از كژ راهه ى شرك و كفر و نفاق و گناه، به صراط مستقيم ايمان و توحيد و صلاح و ثواب و عبادت راه يابند. و به فرموده ى اميرالمومنين حضرت امام على بن ابيطالب "ع"، نخستين امام حق امت اسلامى، قرآن كريم است. همان كتاب مطهر و مقدسى كه خدايش نور، هدى، شفاء، صراط، تبيان، فرقان و بسيار نامها و صفتهاى ديگر عطا فرمود، تا هدايت و امامت و زعامت همه ى انسانها به ويژه امت اسلامى را ضامن و باعث شود. و بر اساس همين امامت قرآنى است كه مسلمان وظيفه دارد، انديشه، اراده، بيان و كردارش قرآنى و بر پايه ى احكام و فرامين كتاب خدا باشد.

امت اسلامى وظيفه دارد، كه همه ى تلاش و جهاد خود را در جهت امامت و حاكميت قرآن بر همه ى شئون اجتماعى، اقتصادى، سياسى، فرهنگى و اخلاقى جامعه بكار گيرد، باشد كه در پرتو امامت قرآن و حاكميت فرهنگ قرآنى، امت اسلامى به نهايى ترين قله ى رفيع عزت، سلامت، كرامت، فلاح، رستگارى و پيروزى صعود كند. چرا كه امامت قرآن باعث همه ى پيروزيها و سرافرازيها و مانع از ظهور همه ى علل و اسباب سقوط و ركود و شكست و انحراف و فساد در ميان امت اسلامى است. تاريخ اسلام شاهد درخشنده ترين پيروزيهاى امت اسلامى در عصر امامت قرآن و روزگار حاكميت كتاب خدا در ميان مسلمانان است. فتح ايران باستان به دست مسلمانان، درهم كوبيدن امپراتورى عظيم بيزانس از سوى پيروان قرآن و فرمانروايى قرآن از ظهور اسلام تا به امروز در صحنه ى سياست جهانى، دليل روشن و حجت كاملى بر حقانيت و صلاحيت امامت قرآن است. از آنجا كه شناخت امام و معرفت وى، چنانكه پيش از اين در آغاز بحث پيرامون مساله ى امامت بيان شد، وظيفه ى حتمى و قطعى هر مسلمان است، براى شناخت قرآن كه اولين امام امت اسلامى است، به خود قرآن روى مى آوريم. چرا كه آيات قرآن براى عرفان و شناخت اين امام، سندى معتبر و مرجعى متين و مطمئن مى باشد.

شناخت قرآن از آيات فرقان

در مجموع سوره هاى قرآن و آيات مباركات آن نامها و اوصافى براى قرآن "كلام الله" از سوى خداى حكيم بيان شده است، كه هر يك از اين آيات به درستى مى تواند ما را در شناخت و معرفت قرآن، اين امام نخستين امت اسلامى يارى دهد. در ذيل به برخى از اين آيات اشاره مى كنيم:

قد جاءكم من الله نور و كتاب مبين، يهدى به الله من اتبع رضوانه سبل السلام و يخرجهم من الظلمات الى النور باذنه و يهديهم الى صراط مستقيم. [ سوره ى مائده، آيات 16 -15. ]

'همانا از سوى خدا براى "راهنمائى" شما نورى و كتابى روشن آمد، خداى به "وسيله ى" آن هر كس را كه در پى رضاى او رود به راههاى سلامت، هدايت مى كند و به اذن خود از تاريكيها "ظلمات كفر و جهل و گناه" به سوى نور "ايمان" مى برد و به راه راست رهبريشان مى نمايد'.

يا ايها الناس قد جاءكم برهان من ربكم و انزلنا اليكم نورا مبينا. [ سوره ى نساء، آيه 174. ]

'اى مردم براى هدايت شما از سوى خدا برهانى محكم آمد و نورى تابان به سوى شما فرستاديم'.

يا ايها الناس قد جاءتكم موعظه من ربكم و شفاء لما فى الصدور و هدى و رحمه للمومنين. [ سوره ى يونس، آيه 57. ]

'اى مردم، كتابى كه همه پند و اندرز و شفاى دلهاى شما و هدايت و رحمت براى مومنان است، از سوى خدا براى شما فرود آمد'.

قرآنا عربيا غير ذى عوج لعلهم يتقون. [ سوره ى زمر، آيه 28. ]

اين كتاب الهى قرآن عربى است كه در آن هيچ ناراستى و حكم ناصواب نيست، باشد كه مردم پرهيزگار شوند.'

تبارك الذى نزل الفرقان على عبده ليكون للعالمين نذيرا. [ سوره ى فرقان، آيه 1. ]

بزرگوار آن پاك خداونديست كه فرقان را بربنده ى خاص خود نازل فرمود، تا "به اندرزهاى وى" اهل عالم را متذكر و خداترس گرداند."

و نزلنا عليك الكتاب تبيانا لكل شى ء و هدى و رحمه و بشرى للمسلمين. [ سوره نحل، آيه 89. ]

'و ما بر تو اين قرآن عظيم را فرستاديم تا حقيقت هر چيز را روشن كند و هدايت و رحمت و بشارت براى مسلمانان باشد'.

و اعتصموا بحبل الله جميعا و لا تفرقوا و اذكروا نعمه الله عليكم... [ سوره ى آل عمران، آيه 103. ]

'و همگان به ريسمان دين خدا چنگ زنيد و به راههاى پراكنده نرويد و به ياد آريد اين نعمت بزرگ خدا را...'. و لقد يسرنا القرآن للذكر فهل من مدكر. [ سوره قمر، آيه 17. ]

'و ما قرآن را براى وعظ و اندرز به فهم آسان كرديم، آيا كيست كه از آن پند گيرد؟

تلك آيات الكتاب الحكيم، هدى و رحمه للمحسنين. [ سوره ى لقمان، آيه 3 -2. ]

'اينست آيات كتاب خداى حكيم، كه رحمت و هدايت براى نيكوكاران است'.

و انه لكتاب عزيز لاياتيه الباطل من بين يديه و لا من خلفه تنزيل من حكيم حميد. [ سوره فصلت، آيه 42 -41. ]

'و به راستى كه اين كتاب به حقيقت همان صاحب عزت "معجزه بزرگ" است. و هرگز از پيش و پس "گذشته و آينده" اين كتاب حق، باطل نشود "و تا قيامت حكم آن باقى است" زيرا اين كتاب از سوى خداى تواناى حكيم و ستوده صفات است'.

الركتاب احكمت اياته ثم فصلت من لدن حكيم خبير. [ سوره ى هود، آيه 1. ]

'الر "اسرار اين حروف نزد خدا و پيامبر است" اين قرآن كتابى است با آيات محكم كه از سوى خداى حكيم و آگاه به حقايق عالم، بسيار روشن بيان گرديده است'.

كتاب انزلناه اليك مبارك ليدبروا اياته و ليتذكر اولوا الالباب. [ سوره ص، آيه 29. ]

'"اين قرآن" كتاب مباركى است كه بر تو نازل كرديم، تا امت در آياتش تفكر كنند، و صاحبان عقل متذكر حقايق آن بشوند'.

انه لقرآن كريم فى كتاب مكنون لايمسه الا المطهرون. [ سوره واقعه، آيات 79 -77. ]

'اين قرآن كتابى بسيار بزرگوار و سودمند و گرامى است. در لوح محفوظ سر حق، كه جز دست پاكان به آن نرسد'.

و ما انزلنا عليك الكتاب الا لتبين لهم الذى اختلفوا فيه و هدى و رحمه لقوم يومنون. [ سوره نحل، آيه 64. ]

'بر تو اين كتاب را نفرستاديم، مگر براى اينكه در آنچه "مردم" اختلاف مى كنند "حقيقت را" بيان و روشن كنى و براى گروهى كه ايمان مى آورند، هدايت و رحمت باشى'.

الر كتاب انزلناه اليك لتخرج الناس من الظلمات الى النور باذن ربهم الى صراط العزيز الحميد. [ سوره ابراهيم، آيه 1. ]

'اين "قرآن" كتابى است كه ما آن را به تو فروفرستاديم، تا مردم را به فرمان پروردگارشان از تاريكيها "گمراهى و فساد" به سوى نور "هدايت و ايمان" بيرون برى و به راه خداى تواناى بى همتاى ستوده رهسپار كنى'.

هذا بصائر من ربكم و هدى و رحمه لقوم يومنون. [ سوره اعراف، آيه 203. ]

'اين "آيات قرآن" بصيرتها از سوى پروردگار شما است و هدايت و رحمت است براى آنها كه ايمان آورند'. ان هذا القرآن يهدى للتى هى اقوم. [ سوره اسراء، آيه 9. ]

همانا اين قرآن "آفريدگان را" به راست تر و استوارترين راه هدايت مى كند.' در يك نگاه دقيق و ژرف به آياتى كه از قرآن مجيد به منظور شناخت كتاب خدا از مبارك نامه ى آسمانى قرآن نقل شد، هر انسان انديشمند و خردمندى به راحتى و آسانى دست كم به اين مرز از عرفان و شناخت نسبت به كتاب خداى رحمان مى رسد، كه بر اساس آيات نقل شده:

'قرآن كريم كتابى است فرو فرستاده از سوى پروردگار جهانيان، كتابى با شكوه و بى همتا كه باطل را از هيچ سو بدان راه نيست.

اين نامه ى مبارك در آياتى استوار و بى خلل بهترين سخن نو را عرضه مى كند، كه همه نور است و هدايت و سراسر موعظه و حكمت و مايه ى شفا و رحمت مى باشد.

اين كتاب مبين قرآنى عربى، دور از ناراستى و هرگونه كژى، روشنگر حق و باطل و بيان هر مشكل، رفع كننده ى اختلاف و خود بى اختلاف است و با اين همه وسيله اى آسان براى تذكر و غفلت زدايى مى باشد.

قرآن مجيد همان ريسمان خداست كه در آويختن به آن موجب وحدت و اخوت و زاينده ى قدرت و زداينده ى كينه و عداوت است. پذيرندگان پيامش را تولدى دوباره و حياتى تازه مى بخشد، [ [به فرموده ى اقبال لاهورى:

فاش گويم آنچه در دل مضمر است   اين كتابى نيست چيزى ديگر است
چونكه در جان رفت، جان ديگر شود   جان كه ديگر شد، جهان ديگر شود

.] ] و مومنان نيكوكار خوشرفتار را به حياتى طيب و خوش، نيكو فرجام و سعادت بخش نايل مى گرداند'. [ دكتر محمد مهدى ركنى، نامه ى هدايت، ص 115 -177. ]

شناخت قرآن در بيان حديث

شناخت قرآن و دستيابى به معرفت آن از گذرگاه تامل و انديشه در سخنان حكمت آفرين خاندان رسالت، يكى از بهترين راههاى عرفان كتاب خدا است. چرا كه خداى حكيم حقيقت قرآن و اسرار و رموز آن را در سينه ى پيامبر اكرم "ص"، و انديشه و قلب عترت معصوم آن بزرگواران جاى داده است. جان و دل پيامبر خدا فرودگاه وحى الهى است و خانه ى پاك و مطهر قلب عترت پاك و معصوم آن حضرت، گنجينه ى اسرار و حقايق و علوم قرآنى است. از اينرو شايسته ترين افراد در معرفى قرآن، خاندان معظم رسالت مى باشند، كه آئينه ى جانشان به فروغ وحى الهى روشن و حديث زندگيساز و هدايت بخش آنان، به زيور آيات قرآنى مزين است. و به همين دليل پس از آنكه قرآن را از زبان خود قرآن شناختيم، اينك برآنيم تا قرآن صامت را "كتاب خدا" از بيان و حديث قرآن ناطق "پيامبر اكرم و ائمه ى اطهار عليهم السلام" نيز بشناسيم. در اين ارتباط پيامبر اكرم "ص" فرمود:

فاذا التبست عليكم الفتن كقطع الليل المظلم فعليكم بالقرآن فانه شافع مشفع و ما حل مصدق و من جعله امامه قاده الى الجنه و من جعله خلفه ساقه الى النار و هو الدليل يدل على خير سبيل و هو كتاب فيه تفصيل و بيان و تحصيل و هو الفصل ليس بالهزل و له ظهر و بطن، فظاهره حكم و باطنه علم، ظاهره انيق و باطنه عميق، له نجوم و على نجومه نجوم، لا تحصى عجائبه و لاتبلى غرائبه، فيه مصابيح الهدى و منار الحكمه و دليل على المعرفه لمن عرف الصفه، فليجل جال بصره و ليبلغ الصفه نظره ينج من عطب و يتخلص من نشب فان التفكر حيات قلب البصير، كما يمشى المستنير فى الظلمات بالنور، فعليكم بحسن التخلص و قله التربص.

'پس هر گاه آشوبها مانند پاره هاى شب تاريك، شما را فراگرفت به قرآن روى آوريد، چرا كه قرآن شفاعت كننده ايست كه شفاعت او پذيرفته است. و قرآن گزارشگرى است كه گفتارش تصديق شده است. هر كس قرآن را پيش روى خود قرار داد، "قرآن را رهبر و الگوى خود برگزيد" قرآن او را به بهشت رهبرى كند و هر كس كه از قرآن پيشى گرفت و آن را پشت سر خود قرار داد، "قرآن را واگذاشت و به آن توجه نكرد" او را به سوى دوزخ كشاند.

و قرآن راهنمايى است كه به بهترين راهها هدايت مى كند و كتابى است كه در آن تفصيل و بيان و تحصيل فراهم آمده است. و قرآن جداكننده است "حق را از باطل جدا مى كند" و كتاب شوخى و هزل نيست قرآن را ظاهر و باطنى است، ظاهر آن حكم و فرمان "خدا" و باطن آن علم و عرفان است. قرآن از ظاهرى زيبا و باطنى ژرف و عميق برخوردار است. قرآن ستارگانى دارد و ستارگانش نيز ستارگانى، شگفتيهاى قرآن را شماره نيست و عجايب آن هرگز كهنه نخواهد شد. چراغهاى هدايت و پايگاه حكمت و نور و راهنماى معرفت، براى كسى كه صفات را بشناسد در قرآن است. بنابراين اين انسان تيزبين بايد در قرآن به دقت نظر كند و اين دقت نظر را تا درك صفت آن ادامه دهد، زيرا قرآن كسى را كه به هلاكت افتاده نجات مى دهد و آن كسى را كه راه رهايى ندارد، رهايى مى بخشد. چرا كه تفكر مايه ى حيات و زندگانى دل بيناست، آن چنانكه هر كس جوياى روشنى است، در تاريكيها به وسيله ى نور راه مى پيمايد. پس بر شما باد كه به نيكى رهايى يابيد و اندكى چشم براه و منتظر باشيد'. [ اصول كافى، ج 4، ص 399. ]

قال رسول الله "ص": القرآن هدى من الضلاله و تبيان من العمى و استقاله من العثره و نور من الظلمه و ضياء من الاحداث و عصمه من الهلكه و رشد من الغوايه و بيان من الفتن و بلاغ من الدنيا الى الاخره و فيه كمال دينكم و ما عدل احد عن القرآن الا الى النار. [ اصول كافى، ج 4، ص 401. ]

'پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: قرآن راهنمايى و هدايت است در گمراهيها و بيانگر و روشنى بخش است از كورى و سبب گذشت از لغزشها و نور و روشنايى در تاريكى هاست. قرآن به هنگام پيشامد بدعتها، فروغى هدايت بخش و حافظ و نگهبان انسان از هلاك و نابودى است. قرآن در گمراهى ها باعث رشد و راه جويى و بيانگر فتنه ها و لغزشهاست. "يعنى قرآن اسباب و انگيزه هاى فتنه و لغزش را براى مردم بيان كرده است" قرآن وسيله ى رهايى انسان از دنيا و راهنمايى او به سوى آخرت است و كمال و نهايت هدايت دينى در قرآن جلوه گر است. و هيچ كس از قرآن روى بر نتافت، مگر آنكه به سوى دوزخ شتافت'.

قال رسول الله "ص":

انا اول و افد على العزيز الجبار يوم القيامه و كتابه و اهل بيتى ثم امتى، ثم اسالهم ما فعلتم بكتاب الله و باهل بيتى؟ [ اصول كافى، ج 4، ص 400. ]

'پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود:

من نخستين كسى هستم كه با كتاب خدا و عترت خود، بر خداى عزيز و جبار وارد مى شوم. و پس از من امت من- بر خداى وارد مى شوند- آنگاه از ايشان مى پرسم كه با كتاب خدا و اهل بيت من چه كرديد؟'.

قال ابوعبدالله عليه السلام:

ان العزيز الجبار انزل عليكم كتابه و هو الصادق البار فيه خبر كم و خبر من قبلكم و خبر من بعد كم و خبر السماء و الارض و لو اتاكم من يخبركم عن ذلك لتعجبتم. [ اصول كافى، ج 4، ص 399. ]

'امام جعفر صادق عليه السلام فرمود:

همانا خداى عزيز و جبار كتاب خود "قرآن" را بر شما فروفرستاده، و او خداى راستگو و نيكخواه است. و در اين كتاب "قرآن" خبر شما و خبرهاى كسانى كه پيش از شما بوده و پس از شما مى آيند، بيان شده است. و نيز اخبار آسمان و زمين در كتاب خدا فراهم آمده است. و مگر چنين نيست كه اگر كسى به نزد شما بيايد و از همه ى اين خبرها آگاهتان كند، براستى دچار شگفتى مى شويد'.

اميرمومنان حضرت امام على عليه السلام در توصيف قرآن مجيد فرمود:

'از گفتار روشن خدا بهره مند شويد و از پندهاى خدا بهره ببريد و نصيحت الهى را بپذيريد...

بدانيد اين قرآن اندرزگوى خالصى است كه "در ارشاد" خيانت نمى كند، راهنمايى است كه گمراه نمى كند و سخنگويى است كه دروغ نمى گويد.

كسى با اين قرآن ننشست مگر آنكه چون از نزد او بر خاست، با زيادى و كاستى بود: زيادى در هدايت، و كاهش در كوردلى.

بدانيد كسى را بعد از "ايمان و شناخت" قرآن تنگدستى و نيازى نيست و هيچ كس را پيش از آشنايى با قرآن بى نيازى نخواهد بود. پس شفاى دردهايتان را از آن بخواهيد و در سختى و گرفتارى از او يارى طلبيد، كه به راستى در آن شفا و درمان بزرگترين درد و مرض، يعنى كفر و دورويى و نادانى و گمراهى، فراهم آمده است'. [ گزيده و ترجمه از خطبه 175 نهج البلاغه. ]

قال ابو عبدالله "ع"، كان فى وصيه اميرالمومنين عليه السلام اصحابه:

اعلموا ان القرآن هدى النهار و نور الليل المظلم على ما كان من جهد وفاقه. [ اصول كافى، ج 4، ص 400. ] 'امام صادق "ع" فرمود، در سفارش اميرالمومنين عليه السلام به يارانش آمده است: بدانيد كه به راستى قرآن براى مردم راهبر روز و روشناى شب تاريك است، اگر چه در سختى و تنگدستى باشند.'

قال على بن الحسين عليه السلام:

لو مات من بين المشرق و المغرب لما استوحشت بعد ان يكون القرآن معى. و كان عليه السلام اذا قرا 'مالك يوم الدين' يكررها حتى كاد ان يموت. [ اصول كافى، ج 4، ص 403. ]

'امام على بن الحسين عليه السلام فرمود:

اگر همه ى مردمى كه در فاصله ى مشرق و مغرب زندگى مى كنند بميرند، من از تنهايى هراسى ندارم، مشروط به اينكه قرآن با من باشد. و سيره ى آن امام بزرگوار اين بوده، كه هرگاه آيه ى 'مالك يوم الدين' را قرائت مى فرمود، آنقدر اين آيه را تكرار مى كرد كه نزديك بود بميرد'.

عن ابى بصير قال: سمعت اباعبدالله عليه السلام يقول:

ان القرآن زاجر و امر: يامر بالجنه و يزجر عن النار. [ اصول كافى، ج 4، ص 401. ]

'از ابوبصير روايت شده كه گفت: شنيدم حضرت امام صادق عليه السلام مى فرمود:

همانا قرآن باز دارنده و فرمان دهنده است. چرا كه قرآن به بهشت فرمان مى دهد و از دوزخ بازمى دارد'.

پيامبر خدا امام حق

در كلام پيشواى پرهيزگاران و امام آزادگان حضرت على "ع"، نخستين امام حق براى امت اسلامى، كتاب خدا قرآن كريم معرفى شد. پژوهش در نهج البلاغه ى امام عليه السلام و سيرى در خطبه هاى آن، براى همه ى آنهايى كه خواهان حق، در جستجوى امام حق و دوستدار شناخت پايگاه امامت مى باشند، امرى ضرورى و تلاشى حياتى و حتمى است. و بر اساس همين باور از آنجا كه در اين صحيفه برآنيم، تا سيماى امام را در آئينه ى نهج البلاغه مشاهده كنيم و به ديگران بنمائيم، به خطبه ى نود و سه اين كتاب شريف روى مى آوريم. در اين خطبه امام به توصيف پيامبران خدا و ترسيم سيماى مبارك آنان پرداخته، و سرانجام در توصيف شخصيت ممتاز و برگزيده ى حضرت خاتم الانبياء "ص"، آن برگزيده ى خالق و محبوب خلق و حبيب خدا را، امام حق و پيشواى پرهيزگاران و هدايت طلبان معرفى مى فرمايد:... فهو امام من اتقى و بصيره من اهتدى، سراج لمع ضووه و شهاب سطع نوره و زند برق لمعه، سيرته القصد و سنته الرشد و كلامه الفصل و حكمه العدل. [ نهج البلاغه فيض، خطبه 93. ]

'... پس آن بزرگوار "پيامبر اكرم ص" امام پرهيزگاران و روشنى ديده ى هدايت طلبان است. محمد "ص" نور افكن تابنده ايست كه نورش مى درخشد، شهابى است كه درخشندگيش خيره كننده است و آتش زنه ايست كه برقش چشم را خيره مى كند. راه و روش پيامبر استقامت و ميانه روى، طريقه اش رشد، سخنانش جداكننده ى حق و باطل و قضاوتش عدالت محض است '.

پرهيزگاران خداترس كه قرآن امام نخستين آنهاست و در تاريكيهاى وحشتناك تمناهاى نفسانى در پرتو فروغ هدايت بخش قرآن را فلاح و رستگارى دو جهان را يافته اند، پيامبرى دارند كه رسول رحمت است و امام هدايت و بصيرت.

به فرموده ى مولاى موحدان امام على عليه السلام، پيامبر اسلام "ص" گذشته از اينكه بر سرير عزت و افتخار و اصطفاء و رسالت تكيه زده است و زمام هدايت و ارشاد بندگان خدا را تا هنگامه ى رستخيز بزرگ در دست دارد، بر پايگاه رفيع ولايت و امامت امت نيز جاى گرفته است. در ميان سلسله ى جليله ى پيامبران الهى تنها پيامبر اسلام و نياى بزرگوارش ابراهيم بت شكن، به اين امتياز ارزنده ممتاز مى باشند كه علاوه بر مقام رسالت، به مقام عظيم امامت امت نيز دست يافته اند.

امام على "ع" پيامبر اسلام را امام پرهيزگاران تاريخ و سبب بصيرت و روشناى ديده ى هدايت طلبان همه ى عصرها و همه ى نسلها معرفى مى فرمايد. و براى آنها كه در زندگانى بر صراط مستقيم ايمان و تقوا حركت كرده و پاى مى فشارند، چه كسى شايسته تر از پيامبر خدا "ص" است، كه عهده دار امامت ايشان باشد؟ در حالى كه اين امام، رسول خدا و پيام آور پروردگار نيز هست. امامى كه تقواى خدا در لحظه، لحظه ى حيات او مشهود است و هدايت و ارشاد به سوى حق و عدالت در عمل و جهاد وى جلوه گر. حضرت رسول الله "ص" در همان حال كه از گذرگاه رسالت مامور ابلاغ وحى الهى و بيان و تشريح احكام شريعت است، بر اساس امامت و ولايت امت اسلامى، عهده دار هدايت و حمايت مسلمانان در دوران حيات خويش نيز هست. و به همين دليل امام عليه السلام در كلام هدايت بخش خود كه اسرار شريعت و حقايق امامت را بيان مى كند، پيامبر خدا را امام بر حق امت اسلامى و همه ى پرهيزگاران معرفى مى كند. امام حقى كه راه او طريق استقامت، طريقه اش راهنماى رشد، كلامش بيانگر حق و افشاگر باطل و قضاوتش عدالت محض و مطلق است.