صلاة الخاشعين

شهيد آيه الله سيد عبدالحسين دستغيب

- ۱ -


پيشگفتار

پس از بعثت حضرت خاتم الانبياء محمد (ص) نخستين عبادتى كه تشريع گرديد، نماز بود و اهميت آن كم و بيش بر مسلمانان پوشيده نيست.

كتابهاى روايتى پر از مطالبى است كه همه از اهميت فوق العاده آن خبر مى‏دهند و آن را بهترين كار (خير موضوع) و اسباب قرب براى هر پرهيزگار و معراج مؤمن دانسته‏اند.

به راستى بهترين تعريف را از تعبير قرآن مجيد بايد فهميد كه مى‏فرمايد: به درستى كه نماز، انسان را از هر كار قبيح و نابايستى باز مى‏دارد (1).

يعنى حقيقت نماز، شخص نمازگزار را اصلاح مى‏كند و از آلوده شدن به فحشا و منكر، باز مى‏دارد.

سيد بحرالعلوم در منظومه فقه خود، اين آيه را برترين ستايشها از نماز دانسته و مى‏فرمايد: ديگر كافى است و بالاتر از اين سخن نتوان گفت‏(2).

برترين مقربها و لزوم محافظت آن

در روايتى از حضرت صادق (عليه السلام) از برترين چيزى كه بندگان به واسطه آن به خدا تقرب مى‏جويند، مى‏پرسند، حضرت مى‏فرمايد: پس از شناسايى خداوند، از نماز، برترى سراغ ندارم. آيا نمى‏بينى بنده نكوكار، عيسى بن مريم (عليه السلام) گفت: خداوند به من سفارش نماز را فرمود(3) و از رسول خدا (ص) از برترين كارها پرسيده شد، فرمود: نماز در اول وقتش‏(4).

در قرآن مجيد نيز صريحا امر به محافظت بر نمازها فرموده‏(5) و وقت نمازهاى پنج‏گانه را (به ضميمه تفسير از اهل بيت (عليه السلام) )مشخص فرموده است (6).

از رسول خدا(ص) مرورى است كه مى‏فرمايد: نيست بنده‏اى كه به اوقات نماز و مواضع خورشيد (طلوع، زوال و غروب آفتاب را به جهت نماز) اهتمام داشته باشد مگر اين كه من ضمانت مى‏كنم برايش راحتى نزد مرگ را و بر طرف شدن غصه‏ها و اندوه‏ها و رستگارى از آتش را (7).

همچنين از رسول خدا(ص) رسيده كه مى‏فرمايد: تا انسان مواظب نمازهاى پنج‏گانه در اوقاتش مى‏باشد، شيطان از او بر كنار است، پس وقتى آن را ضايع ساخت (نمازها را در اوقاتش نخواند) شيطان بر او جرات نموده او را به گناهان بزرگ وا مى‏دارد(8) و نيز رسول خدا (ص) در پاسخ اين مسعود كه از دوست داشتنى‏ترين كارها نزد خداوند پرسيد، فرمود: نماز در وقتش‏(9) حضرت صادق (عليه السلام) مى‏فرمايد: شيعيان ما را نزد نماز بيازماييد كه در محافظت بر نمازها چگونه‏اند(10) يعنى اگر راستى شيعه اهل بيت هستند، بايد در محافظت بر نمازها به خصوص در اول وقت، شباهتى با ايشان داشته باشد

اهتمام على (عليه السلام) به نمازاول وقت در صفين

نمونه‏اى از آن را- كه از كتاب ارشاد القلوب ديلمى نقل شده است -در اينجا مى‏آوريم: هنگامى كه على (عليه السلام) در جنگ صفين سر گرم نبرد بود، در ميان هر دو صف كارزار، مواظب وضع آفتاب بود (تا ببيند كى ظهر مى‏شود و نماز ظهر را بخواند)

ابن عباس عرض كرد: يا امير المؤمنين! اين چكارى است؟ فرمود: منتظر زوال هستم تا نماز بخوانيم.

ابن عباس گفت: آيا حالا وقت نماز است با اين سرگرمى به جنگ؟ حضرت فرمود: ما چرا با ايشان مى‏جنگيم، تنها به خاطر نماز با آنان نبرد مى‏كنيم‏(11) چون شعار دين و مظهر اسلام در خارج، نماز است. حقيقت دين نيز- كه بندگى خداست در نماز است، لذا با كفار حقيقى و منافقين چون معاويه و اتباعش بر پا داشتن نماز نبرد مى‏كرد.

از ميان عبادت، نماز در زيادتى احكام نمونه است، يعنى به قدرى اهميت دارد كه چهار هزار حكم به فرموده حضرت صادق (عليه السلام) دارد(12) و شهيد - عليه الرحمه - در تفسيرى بر واجبات و مستحبات نماز، واجباتش را هزار عدد تقريبا قرار داده و كتابى به نام الفيه را در واجباتش تصنيف كرده است و مستحبات نماز را دو هزار شمرده و كتاب نفليه‏اش را در اين باره نوشته است.(13)

وادار كردن كودكان به نماز

در قرآن مجيد مى‏فرمايد: خانواده‏ات را به نماز وادار(14). و در سوره بقره وظيفه مؤمنين مى‏داند كه: خودشان و خانواده شان را از آتش دوزخ نگهدارند (15) بديهى است يكى از موجبات عذاب، ترك نماز صحيح است، لذا بايد مؤمنين از همان دوران خرد سالى، فرزندشان را به نماز وادارند تا با تمرين كردن، نماز برايشان آسان شود و به حد بلوغ كه مى‏رسند، برايشان عادى باشد.

از حضرت رسول (ص) مروى است كه: بچه هايتان را وقتى هفت ساله شدند، به نماز واداريد و اگر تا نه سالگى نمازخوان نشوند، آنان را برترك نماز بزنيد(16). البته اگر با زدن، نماز خوان بشود، آن هم پس از گذشتن دو سال كه با تشويق يا با سرزنش نماز خوان نشد، با رعايت طرز تنبيه كه نبايد به قسمى بزند كه ديه لازم بيايد، يعنى جاى زدن سرخ يا سياه شود.

از حضرت باقر (عليه السلام) مروى است كه: نخستين چيزى كه از بنده باز خواست مى‏شود، نماز است. اگر پذيرفته شد، جز آن نيز پذيرفته مى‏گردد.

اگر نماز در وقت خودش خوانده شود و صورت ملكوتى آن بالا رود، به سوى صاحبش بر مى‏گردد در حالى كه سفيد و نور افشان است، مى‏گويد: مرا نگه داشتى، خداوند تو را نگه دارد و اگر بالا رود و در غير وقتش و بدون رعايت احكامش، به سوى صاحبش بر مى‏گردد در حالى كه سياه و تاريك است و مى‏گويد: مرا ضايع ساختى، خداوند ضايعت گرداند (17).

تهديدهاى سهمگين براى ضايع كردن نماز

درقرآن مجيد نسبت به بعضى از مردم، علت جهنمى شدنشان را يا ترك نماز به طور كلى‏(18) دانسته، يا ضايع ساختن نماز شمرده است‏(19). كسانى كه نماز را سبك مى‏گيرند، هر چند به طور كلى هم ترك نكنند، ولى اهتمام به آن و صحيح خواندن آن نمى‏دهند، براى ايشان نيز وعده‏هاى عذاب در قرآن‏(20) و اخبار رسيده است، از آن جمله از شفاعت اهل بيت (عليه السلام) بى‏بهره است و پيغمبر (ص) او را از امتش نمى شمارد و سوگند مى‏خورد كه بر حوض كوثر بر او وارد نخواهد شد(21). در نبوى مشهور نسبت به كسانى كه نماز را سبك گيرند چنين رسيده است كه خداوند چنين كسى را به پانزده بلا مبتلا مى‏سازد (كه برخى مربوط به زندگى دنيا و بعضى مربوط به قبر و برزخ و پاره‏اى مربوط به قيامت مى‏باشد):

بركت را از عمر و روزى‏اش بر مى‏دارد.و سيماى نيكوكاران را از چهره‏اش بر مى‏دارد. و هر كارى كند، پاداش داده نمى‏شود (بهره كافى از كار نيكش نمى‏برد). و بهره‏اى از دعاى خوبان ندارد (دعاى نيكان به مومنين شامل حالش نمى شود) با ذلت و گرسنگى و تشنگى مى‏ميرد. و خداوند ملكى در قبر. مأمورش مى‏فرمايد تا او را شكنجه دهد. و گورش را بر او تنگ مى‏فرمايد و تاريكى در قبرش مى‏باشد. و خداوند ملكى بر او مقرر فرمايد كه بر صورتش او را مى‏كشد، در حالى كه مردمان به او مى‏نگرند. و در حسابش سخت گيرى مى‏شود. و خداوند به نظر لطف به او نمى نگرد. و او را پاك نفرموده برايش عذاب سختى است‏(22). (23)

جايگاه خشوع قلب در نماز

آنچه گذشت شمه‏اى از اهتمام به ظاهر نماز و احكام آن بود، اما باطن و جان نماز- كه راستى اسباب تقرب هر صاحب تقوايى است و معراج مومن و بهترين كار است - حضور ذهن و خشوع قلب در نماز است كه منظور اصلى تاليف كتاب حاضر به خاطر پيدا شدن آن است.

اهل بيت (عليه السلام) با گفتار و عمل خود، اهميت حضور قلب در نماز را مكررا گوشزد فرموده‏اند.

از نماز حضرت سجاد(عليه السلام) - كه به حق زين العابدين (عليه السلام) يعنى زينت بندگى كنندگان است- سخنها گفته‏اند كه در اين جا تنها به دو روايت اكتفا مى‏شود: حضرت على بن الحسين (عليه السلام) هنگامى كه وقت نماز مى‏رسيد، پوست بدنش چروكيده مى‏شد و رنگش مى‏پريد و جون بيد بر خود مى‏لرزيد(24). ابان بن تغلب گويد: به حضرت صادق (عليه السلام) گفتم: ديدم على بن الحسين (عليه السلام) را وقتى به نماز مى‏ايستد رنگش كاملا دگرگون مى‏شد. حضرت فرمود: على بن الحسين (عليه السلام) مى‏شناخت كسى را كه در برابرش ايستاده است‏(25).

كيفيت اقامه نماز از ديدگاه رسول خدا (ص)

در روايتى دستورات جالبى براى پيدا شدن حضور قلب از حضرت رسول (ص) رسيده است كه مى‏فرمايد:

نماز بخوان نماز شخصى كه وداع مى‏كند (آخرين نمازش مى‏باشد) وقتى شروع به نماز مى‏كنى بگو: اين آخرين نماز من در دنياست و چنين مى‏باشد مثل اينكه: بهشت در برابرت و آتش زير پايت و عزراييل پشت سرت و پيغمبران در سمت راستت و ملايكه در سمت چپ هستند و پروردگار از بالاى سرت بر حالت آگاه است، پس نگاه كن در برابر كى ايستاده‏اى، و با كى مناجات مى‏كنى، و كى به تو مى‏نگرد(26)؟

سيد بحرالعلوم در منظومه فقه خود در اين زمينه اشعار جالبى دارد كه ترجمه بعضى از آنها چنين است:

بر تو باد مراعات حضور و اقبال قلب در همه گفته‏ها و كارهاى نماز و همچنين راستى در نيت و عبادت كه حقيقت نماز همين است. و از نماز بنده همان قدر پذيرفته است كه در آن اقبال قلب داشته باشد. نماز را با خشوع و خضوع بر پادار و مانند كسى كه با آن وداع مى‏نمايد، بخوان. با وقار و آرامش و معناهاى پنهان آن را به خاطر داشته باشد. مانند بنده ذليل در برابر سلطان بزرگ بايست و هنگامى كه سخن مى‏گويى، بدان با كى مناجات مى‏كنى، و از كى چيز مى‏خواهى‏(27)؟

مخصوصا در برخى روايات تصريح شده به چيزهايى كه نمى‏گذارد نماز به حد قبول برسد، مثلا شرابخوار تا چهل روز نمازش پذيرفته نيست.يا مانع الزكوة؛ يعنى كسى كه از پرداختن صدقات واجبش خود دارى مى‏نمايد و به طور كلى به مضمون آيه شريفه: خداوند تنها از پرهيزكاران را مى‏پذيرد(28). از گناهكاران پذيرفته نمى شود.يا كسى كه در حال فشار بول و غيره و همچنين در حالت كسالت و خستگى و چرت مى‏باشد، نمازش پذيرفته نيست.(29)

مولف بزرگوار و كتاب صلاة الخاشعين

كتاب حاضر، نخستين اثر شهيد بزرگوار آية الله سيد عبدالحسين دستغيب است. وى در كودكى پدر را از دست داد و زحمت اداره خانواده بر درد يتيمى او افزود. فشارهاى مختلف، او را مردى بردبار و سخت كوش بار آورد. لطف الهى از همان دوران كودكى و سپس جوانى، دوستى دنيا را از دلش بر كند.آنچه در 35 سالگى به نام صلاةالخاشعين نوشته وضع و حال خودش مى‏باشد كه به رشته تحرير در آورده است.

راستى اگر خواننده عزيز با دقت و توجه كافى اين كتاب را از اول تا آخر بخواند، پى مى‏برد كه مطالبش چگونه از دلى كنده شده از دوستى دنيا و سرشار از دوستى خدا و آخرت بر خواسته است و راستى مؤلفش مصداق سالى كه نكوست از بهارش پيداست مى‏باشد.

تمام سعيش بر اين است كه از آيات قرآن و اخبار اهل بيت (عليه السلام) اتخاذ سند كند و براى مقدمه مطالب، يك دوره مختصر اصول دين را بيان مى‏نمايد.

مخالف رژيم پهلوى با چاپ كتاب صلاة الخاشعين‏

خودش برايم نقل فرمود: نخست اين كتاب مفصل بود، چقدر براى نوشتنش زحمت كشيدم و وقت صرف كردم، اما رژيم پهلوى (رضاخان) از چاپ آن ممانعت كرد و با اشكالهاى غير مربوطى كه مى‏گرفت و بهانه‏هايى كه مى‏تراشيد، اجازه طبع آن را نمى‏داد.

عاقبت در سفرى كه به مشهد مقدس براى زيارت مى‏رفتم، در تهران شخصا به وزارت معارف (آموزش و پرورش و فرهنگ و هنر سابق) مراجعه كردم و با دفاعيات خودم، جايى براى بهانه تراشيهاى آنان باقى نگذاشتم و بالأخره اجازه چاپ آن را گرفتم.

اما با نبودن بودجه براى چاپ و آن فشارهايى كه در زمان رضاخان به روحانيت وارد مى‏آوردند، تاجر مرحومى كه حاضر شده بود اين كتاب را به چاپ برساند، به واسطه هزينه زياد آن معذرت خواست، لذا ناچار شدم كتاب را خلاصه كنم و خيلى از مطالب آن را حذف نمايم

خود آن شهيد افسوس مى‏خورد و مى‏فرمود: اى كاش! نسخه اصلى كه نوشته بودم پيدا مى‏شد. و ما هم تأسف مى‏خوريم اى كاش! نوشته ايشان كه شايد سه برابر كتاب حاضر بوده در اختيارمان بود.كتاب مزبور، با چاپ سنگى كه براى آن روز خوب و براى امروز بسيار نامرغوب است، در شعبان 1357ه.ق يعنى درست 35 سال قبل در چاپخانه سعادت شيراز - كه اكنون اسم و رسمى از آن نيست - از چاپ بيرون آمد.

مكرر برايم نقل كرده‏اند كه نسخه‏هاى آن به سرعت ناياب گرديد؛ حتى تا مدتها نسخه‏اى از آن براى تجديدنظر و تجديد چاپ نيز به دست نيامد.

تجديد چاپ صلاة الخاشعين پس از شهادت مؤلف

فراموش نمى‏كنم چندى قبل از شهادتش، صبح اول وقت بود كه به ديدارش رفتم. نخستين جمله‏اى كه با گشاده رويى به من مژده داد، اين بود كه بالأخره نسخه‏اى از كتاب صلاة الخاشعين را پيدا كردم.

شادى بنده هم فوق‏العاده بود، چون مى‏دانستم اثرى باقى است كه مى‏تواند - ان شاء الله - مانند ساير آثار آن رادمرد، مورد استفاده عموم قرار گيرد.

به اصرار بنده حاضر شدند كه در آن تجديدنظر و اضافاتى نمايند؛ اما مگر با اين همه اشتغالات مختلف، مجالى براى اين كار بود؟

اما شگفت اين جاست كه از عمر پر بركتش نيز اين بهره را برد و از لابلاى فرصتهاى مختصرى كه پيش مى‏آمد، اين كتاب را ملاحظه مى‏فرمود و هم اكنون يادداشتهاى مختصرى كه در اين نسخه نوشته است، در برابرم هست و گمان نمى‏كنم همه آن را ملاحظه فرموده باشد و مكرر به من مى‏فرمود: اين كتاب را ببر و درستش كن و به چاپش برسان.

اصلاحات جزئى در كتاب صلاة الخاشعين

شكر خداى را كه با اين همه اشتغالات، پس از شهادت معظم‏له مرا موفق داشت كه از اول تا آخر اين كتاب را استنساخ نمايم و با تنظيم مطالب، تهيه عنوان براى آنها و تغيير بعضى از عبارات جهت روان‏تر شدن، يا پاورقى، يا شرح در پرانتز، اين اثر نفيس در اختيار عموم قرار گيرد و بديهى است نسبت به چاپ نخستين امتيازات بسيارى را داراست.

تحليلى مختصر از مطالب كتاب صلاة الخاشعين

مؤلف شهيد در مقدمه، راجع به اصول دين و اهميت توحيد اين طور مى‏فرمايد: كمال هر موجودى در رسيدن به هدف از آفرينش آن موجود است و كمال انسان نيز در خداشناسى و يكتا پرستى است كه براى آن آفريده است‏(30)؛ زيرا عقلى كه به انسان داده شده به ديگران نداده‏اند.

آن‏گاه با تدبر و تعقل در آثار صنع و قدرت نماييهاى بى‏پايان خداوندى چه در نفس خودش و چه ديگران‏(31)، به علم و قدرت بى‏نهايتش يقين پيدا مى‏كند و در تمام عالم وجود، جزء يك مبدأ و يك كاركن قايل نمى‏شود.

سپس با اشاره به اين مطلب كه خداوند حكيم هيچ گونه نياز مادى مردمان از احتياجات داخلى و خارجى بدن را فروگذار نفرموده و آن را بر طرف فرموده است، نتيجه مى‏گيريد: با اين كه روح به مراتب از جسم مهمتر و اصلا جسم به خاطر روح آفريده شده است، چگونه از نشان دادن راه سعادت به بشر خوددارى مى‏فرمايد؟.

با اين مقدمه جالب نتيجه مى‏گيريد: حتما بايد خداوند متعال پيغمبرانى را براى راهنمايى بشر و معرفى قوانين الهى بفرستد تا آنچه به صلاح و خيرشان باشد به آن دستور دهد و از آنچه به زبانشان است آنان را بازدارد. آنگاه گواه صدق ادعايشان را معجزه مناسب با زمانشان قرار دارد.

چون حضرت محمد خاتم پيغمبران است. به او معجزه باقى عنايت كرد كه تا قيام قيامت هر كس بخواهد حقانيتش را دريابد، با توجه به فصاحت و بلاغت قرآن، مى‏تواند اين واقعيت را بفهمد. سپس نمونه‏هايى مختصر از وجوه مختلف اعجاز قرآن را ذكر مى‏فرمايد از قبيل: اخبار گذشتگان و خبرهاى آينده و اصلا احكام قرآن را معجزه مى‏داند.

سپس به امامت امامان دوازده گانه به ويژه حضرت ولى عصر (عليه السلام) اشاره مى‏فرمايد و مخصوصا يادآور مى‏شود كه بايد شيعيان در زمان غيبت، به آن حضرت ملتجى شوند و او را واسطه و شفيع نزد خداوند قرار دهند.

از عدل به عنوان به كار بردن هر چيزى به جاى خود ياد مى‏كند و عدل خدا را در آفريدن و به اندازه توانايى تكليف كردن و غيره مى‏داند و به مقتضاى عادل بودن خدا، معاد را ثابت مى‏كند؛ يعنى چون خدا عادل است، بايد قيامتى باشد تا داد ستمديده را از ستمگر بستاند. و نيكان را پاداش نيك و بدان را به سزاى بديشان برساند.

آنگاه به اهميت ايمان پرداخته و سپس به مزاحم قوى آن كه هواى نفس باشد، اشاره مى‏كند و براى مبارزه با نفس، خشوع براى حق و روزه و شب زنده دارى را طبق روايات رسيده، توصيه مى‏نمايد.

خلاصه‏اى از محتواى كتاب صلاة الخاشعين

قسمت اول: اين قسمت، از مقدمه شروع مى‏شود و از فضيلت و اهميت نماز سخن مى‏گويد. نماز را برترين كارها و سبب تقرب به حق و موجب خاموش كردن آتش گناهان مى‏شمارد و طبق روايتى، آن را برتر از حج، عمره و توشه سفر آخرت مى‏داند.

آنگاه به حكم عقل سليم و آيات و اخبار، نماز مؤثر در قرب حق و رستگارى را مشروط به حضور قلب و داشتن شرايط و بر طرف نمودن موانع مى‏داند.

آنگاه در بيان موانع قبولى نماز بر آنچه نزد انسان مهم است تكيه مى‏كند؛ به اين ترتيب كه هر چه آدمى به آن اهميت مى‏دهد، توجهش حتى در نماز نيز به آن معطوف مى‏گردد و نمى‏گذارد آن طورى كه سزاوار است با خداى خود راز و نياز نمايد.

غفلت را از موانع نماز مى‏شمارد كه به راستى مزاحم ترقى مؤمن است و نماز را چاره اين درد مى‏داند.

سپس با بيانى رسا فرق بين شرايط قبولى نماز را عنوان مى‏كند و خواننده را به تحصيل حضور قلب تشويق مى‏كند به اين ترتيب كه شرايطش را ايجاد و موانعش را دفع نمايد.

قسمت دوم: در اين قسمت، مراد از حضور قلب در عبادات و چگونگى تحصيل آن را مى‏پروراند و مى‏رساند كه: مقصود از قلب، همان روح، نفس و مجردات است كه بايد تزكيه شود تا به بركت پيدا شدن سنخيت از عالم ملكوت بهره بيشترى ببرد و مراد از حضور را توجه به گفتنيها و افعال نماز و خالى كردن فكر از غير آنچه در اوست مى‏داند و مخصوصا بر مهم شمردن نماز تكيه مى‏نمايد.

اگر كسى دنيا نزد او مهمتر از آخرت باشد، به حضور قلب موفق نمى‏شود و از عبادت لذتى نمى‏برد.

آنگاه دستوراتى براى قطع علاقه دنيا مى‏دهد تا زمينه براى حضور قلب فراهم گردد.

براى نجات از پرتى حواس، دستوراتى كه راجع به طرز نماز خواندن و مستحبات آن رسيده بايد رعايت شود. نظر چشم كنترل باشد و از حيث مكان نيز جاى مناسب و نمازگزار نيز در حال خستگى و فشار جسمى نباشد و به طور كلى تذكر به اين مطلب مى‏دهد كه هر سرگرم كننده از ياد خدا دشمن است و بايد با او نبرد كرد.

قسمت سوم: در اين قسمت، مقدمات نماز، افعال و اقوال آن را مورد نظر قرار مى‏دهد. از طهارت ظاهرى به طهارت باطنى توجه مى‏دهد و از نجاسات باطنى، كبر، فخر، هوا را به منزله سگ، خوك و كافر مى‏داند و حقد، حسد و عداوت را به منزله مردار و ظلم را به منزله خون و پيروى و ميل به شهوات را به منزله بول و غايط و دنيا دوستى را به منزله شراب دانسته، مطهر هر كدام را نيز مناسب خودش بيان مى‏فرمايد.

هنگام قيام به نماز، بايد به ياد برپايى قيامت افتاد و به ياد ايستادن در محضر پروردگار براى پس دادن حساب.

بايد نمازگزار متوجه باشد با چه كسى سخن مى‏گويد؟ و از چه كسى حاجت مى‏طلبد؟ عظمت خدا را هنگام تكبير، ملتفت باشد و جز خدا را در جنب حق، كوچك شمارد وگرنه از شيرينى ياد خدا محروم و از جوار قربش محجوب خواهد بود.

پيش از شروع به خواندن حمد، نمازگزار بايد از شر شيطان به خدا پناه ببرد تا او را در نماز رها كند، ولى شرط استعاذه با حقيقت همراه بودن است نه زبان تنها؛ لذا بايد راههاى ورود شيطان را نيز ببندد و اساس راههاى ورود شيطان را در شهوت و غضب مى‏داند.

سپس با شروع به حمد، توجه به رحمت رحمانيه و رحيميه حق را ضرورى دانسته آنگاه خداى را بر همه نعمتهايش سپاس مى‏گويد؛ نعمتهايى كه از رحمتش همان رحمت بى‏پايانش سر چشمه مى‏گيرد؛ الطافى كه از رحمت رحمانى‏اش در اين جهان ظهور يافته و به هر كس هر چه لازم داشته، عنايت فرموده است و نعمتهاى باطنى و معنوى‏اش كه در هدايت خاصش خلاصه مى‏شود و همان رحمت رحيميه‏اش مى‏باشد.

همچنين از يادآورى رحمتش اميدوار مى‏گردد و با تذكر به روز جزا و عظمت حق در آن روز (مالك يوم الدين) خائف مى‏شود و با ادراك عجز خود در برابر عظمت حق، شرط بندگى را به جاى آورده اظهار مى‏دارد:. تنها تو را مى‏پرستيم و تنها از تو يارى مى‏جوييم.

بزرگترين نعمتى كه از تو مى‏خواهيم، دوام و پايدارى بر راه راست توحيد و يكتا پرستى است؛ راه آنان كه برايشان نعمت را مستدام داشتى از پيغمبران، صديقان، شهيدان و صالحان نه چون يهود كه بر آنان خشم كرده شده و نه چون نصارى كه در وادى ضلالت افتادند و براى خدا شريك قايل شدند.

پس از مختصرى از شرح سوره توحيد، به افعال نماز و بيان حقايق در آن مشغول مى‏شود و راستى چه بياناتى جالبى درباره ركوع، سجود و تشهد دارد و چه نكاتى را ياد آور مى‏شود؛ مثلا هنگام رفتن به سجده و سر بر داشتن، متذكر اول و آخر خودش باشد كه از خاك آفريده شده و به خاك نيز بر مى‏گردد و سپس از خاك نيز بر انگيخته خواهد شد.

قسمت چهارم: در اين قسمت تعظيم حق را در بنده دانستن خود دانسته رجا، خوف و همچنين حيا را براى قبولى نماز، شرط مى‏داند.

براى بيان موانع نماز، حديث معاد از حضرت رسول خدا صلى الله و عليه و اله را عنوان مى‏كند و از غيبت، ريا، تكبر، عجب، حسد، قساوت و در آخر اراده شهرت داشتن به عمل را از موانع قبولى نماز مى‏شمارد.

در خاتمه، مختصرى از برنامه تهذيب و تزكيه را به عنوان طريق نجات ياد مى‏كند و براى اغنيا، كسبه و ديگران توصيه مى‏كند حتما اوقات شبانه روز خود را طبق را طبق برنامه‏اى تقسيم نمايند تا بهره كافى از اين سرمايه خدادادى ببرند.

روانش شاد و يادش گرامى باد كه چگونه خداوند او را موفق داشت از عمرش بهره ببرد و آثار باقى از خودش به يادگار بگذارد. باشد كه ما هم راهش را ادامه دهيم و از خداوند، توفيق بهره بردارى از اين عمر زود گذر را بخواهيم. اللهم وقفنا لما تحب و ترضى و جنبنا عمالا تحب بمنه و كرمه.

شيراز- سيد محمد هاشم دستغيب

15شعبان 1402 ميلاد مسعود ولى عصر (عج )

مطابق با: 18/3/1361

مقدمه مؤلف

الحمد لله رب العالمين و الصلوة و السلام على سيد الانبياء و المرسلين محمد و آله الطاهرين و لعنة الله على اعدالهم اجمعين.

و بعد چنين گويد مسود اين اوراق، تراب اقدام مؤمنين‏(32) عبدالحسين بن محمد تقى دستغيب الحسينى. اين مجموعه‏اى است گرفته شده از آيات قرآن مجيد، اخبار اهل بيت عصمت و طهارت (عليه السلام) و كلمات اخيار كه مشتمل بر مقدمه و چهار مطلب و يك خاتمه است.

محتواى كتاب صلاة الخاشعين

مقدمه، در ذكر مختصرى از اصول دين و پاره‏اى از اخبار رسيده در فضيلت نماز مى‏باشد.

مطلب اول : در بيان دليلهاى رسيده درباره حضور قلب و اهميت خضوع و خشوع در نماز است كه شرط اساسى براى پذيرفته شدن آن مى‏باشد.

مطلب دوم: در بيان مقصود از حضور قلب در نماز چيست و چگونه مى‏شود آن را به دست آورد.

مطلب سوم: در بيان معانى افعال و اقوال نماز و مقدمات آن است.

مطلب چهارم: در بيان ساير شرايط باطنى نماز و موانع قبولى آن است.و خاتمه نيز در بيان مختصرى از كيفيت سلوك الى الله و طريقه نجات از خطرات دنيا و آخرت است.

اندك بودن طالبان حق

پوشيده نيست كه اين ضعيف، متصدى نگارش اين مجموعه گرديد در عصرى كه اكثر اهل آن اين گونه كلمات حق را موهوم مى‏پندارند و اهلش را تسفيه و تحميق مى‏نمايند(33) و موهوم پرست مى‏خوانند.

ذرهم ياكلو اويتمتعو اويلههم الامل فسوف يعلمون‏(34)

بگذار آنان را و رهايشان كن تا بخورند و بهره بردارى كنند و آرزوهاى واهى آنان را سرگرم سازد پس به زودى است كه مى‏دانند. يعنى وقتى كه مرگ آمد و پرده پندار را از پيش ديده آنان كنار زد، چشمشان مى‏بيند آنچه نمى‏ديدند، آنگاه از خواب خرگوشى بيدار مى‏شوند.

پيرو پيغمبرانى ره سپر   طعنه خلقان همه بادى شمر
آن خداوندان كه ره طى كرده‏اند   گوش بر بانگ سگان كى كرده‏اند(35)؟

ناظرين در اين كتاب، اميد است كه به حقارت و قلت بضاعت جامع آن نظر ننمايند و به مظمون فرمايش مولى الموالى على (عليه السلام): انظر الى ما قال و لا تنظر الى من قال‏(36)؛ بگفتار بنگر نه به گوينده رفتار نمايند.

تذكر براى عمل است نه يأس

خواهش ديگرم آن است كه خوانندگان عزيز! هنگام خواندن اين اوراق، مبادا اظهار يأس و نا توانى از انجام دستورات ذكر شده مى‏نمايند بلكه بايد با مخالفت نفس و مقابله با شيطان، در مقام عمل كردن به آن بر آيند تا اين كه به تدريج عنايات الهى شامل حال گردد و به مقصد اعظم نايل گردند.

مبادا خوانندگان عزيز! به فريب نفس و شيطان، مسامحه و مماطله نمايند؛ زيرا هر روزى كه از عمر مى‏گذرد، ريشه خارهاى معاصى و رذايل اختلاف و غفلت از وقوف بين يدى الله تعالى‏(37) محكمتر مى‏شود و استعداد شعله ور شدن آتش آنها و معذب بودن روحشان پس از جدايى از بدن، بيشتر مى‏گردد.

تو كه مى‏گويى كه فردا اين بدان   كه به هر روزى كه مى‏آيد زمان
آن درخت بد جوانتر مى‏شود   وين كننده پير و مضطر مى‏شود
خار بن در قوت و بر خاستن   خار كن در سستى و در كاستن
او جوانتر مى‏شود تو پيرتر   زود باش و روزگار خود مبر
خار بن دان هر يكى خوى بدت   بارها در پاى خار آخر زدت
سال بيگه گشت و وقت كشت نى   جزو سيه رويى و فعل زشت نى
كرم در بيخ درخت تن فتاد   بايدش بر كند و بر آتش نهاد
هين و هين اى راه و بيگاه شد   آفتاب عمر سوى چاه شد
اين دو روزك را كه روزت هست زود   پر افشانى بكن از راه جود
اين قدر تخمى كه ماندستت بكار   تا در آخر بينى آن را برگ و بار
تا نمرده است اين چراغ پر گهر   هين فيتيله‏اش سازو روغن زودتر
هين مگو فردا كه فرداها گذشت   تا بكلى نگذرد ايام كشت
ترك لذتها و شهوتها سخاست   هر كه در شهوت فرو شد بر نخواست
عروة الوثقى است اين ترك هوا   بر كشد اين شاخ جان را تا سما
يوسف حسنى در اين عالم چه چاه   وين رسن صبر است بر امر اله
يوسفا آمد رسن در زن دو دست   از رسن غافل مشو بيگه شده است
در رسن زن دست و بيرون رو زچاه   تا بينى بارگاه پادشاه (38)

طلب آمرزش براى مؤلف

و استدعاى ديگر از خوانندگان اين مجموعه آن است كه اين حقير فقير و بانى طبع طبع اين اوراق را از دعا و طلب آمرزش فراموش ننمايند.

در كتاب كافى از حضرت موسى بن جعفر (عليه السلام) نقل فرموده است: كسى كه پشت سر برادر مؤمنش دعا نمايد، از عرش ندا مى‏شود كه براى خودت يكصد هزار برابر است‏(39).

به آمرزش رسد آن آشنايى   كه اينجا چون رسد گويد دعايى‏(40)

كمال هر موجودى سبب آفرينش اوست

هر نوعى از موجودات را كمالى ويژه اوست كه به خاطر آن كمال، آفريده شده است؛ مثلا اسب را براى دويدن در جنگ و كمك انسان بودن و تفريح و استراحت انسان آفريده شده‏اند و الاغ را براى بار كشيدن، اگر اسب از كمال خويش عاجز آيد و او را پالانى سازد و چون الاغ از او بار بكشند، نقصانش مى‏باشد.

همچنين انسان را كمالاتى ويژه است كه ساير موجودات مادى از آن بهره‏اند و آن عقل خدادى است تا به بركت و به واسطه آن، خدايش را بشناسد و شگفتيهاى آفرينش او را بداند و به وسيله آن، از گرفتار شدن در دام شهوت و خشم برهد و در تهيه سفر آخرت بكوشد.

نقصان آدميت در اثر غفلت

هلاكت و نقصان انسان نيز در فراموش نمودن اين جنبه است كه براى جاى ديگر آفريده شده و بايد مبدأ و معاد شناس گردد و به واسطه غفلت از خدا(41) و فراموشى آخرت، خودش را چون ساير حيوانات مى‏پندارد كه بايد وقتش را صرف خوردن و خفتن و آميزش و به دست آوردن مقدماتش نمايد؛ مانند بهائم و چهار پايان‏(42).يا عمده وقتش را صرف غلبه و استيلا بر ديگران مى‏نمايد؛ مانند درندگان و حال آن كه خوردن و خفتن و آميزش جنسى آفريده نشده بلكه چون لازمه اين جسم و مركب بدن و دوام و بقاى آن، اين امور است، به خاطر ناچارى به مقدارى كه ضرورى است بايد شخص آنها را انجام دهد نه اينكه همتش را در اين امور مادى قرار دهد.