سیمای نماز

استاد حسين انصاريان

- ۴ -


اِهْدِنا الصِراطَ الْمُسْتَقيم

هدايت ، راهنمايى با مهر و محبت و صلاح است به سوى مطلوب و مقصود ، و آن بر چند نوع است :

هدايت طبيعى يا تكوينى كه شامل كليه موجودات كيهانى و عناصر عرصه گاه شگفت انگيز آفرينش است .

هدايت غريزى و احساسى كه مخصوص موجودات جاندار و يا شامل موجودات صاحب نَفْس است .

هدايت وجدانى ، عقلى ، احساسى ، دينى كه شامل انسانهاست ، و هدايت دين كامل ترين هدايت براى آدمى است كه او را به سوى سعادت دنيا و آخرت سوق مى دهد .

عبده مفسّر مصرى مى گويد : در آيه شريفه ( وَهَدَيْنَاهُ النَّجْدَيْنِ ) (37) به انواع هدايت نسبت به انسان اشاره دارد : ما انسان را به سوى دو راه آگاهى داديم : راه خير ، راه شر . راه سعادت ، راه شقاوت .

حضرت حق از طريق دين ، عقل ، وجدان و احساس انسان را از دو راهى كه در برابر اوست آگاهى داده و به خير و شرّ و سعادت و شقاوت هدايت مى كند .

« صراط » جاده عمومى رو به خير است و موصوف شدنش به مستقيم اسرارى دارد كه از حوصله اين رساله خارج است .

« صراط مستقيم » در برابر هر راه كجى است كه راهروش را به خزى دنيا و عذاب آخرت دچار مى كند .

صراط مستقيم در حقيقت عبارت است از راه دين ، مرز حق ، راه عدل ، و حوزه و حدود مقررات الهى كه در قرآن و سنت ترسيم شده و اجراى آن مقررات آدمى را به قرب حق رهنمون گرديده و از فيض و عنايت و رحمت الهى در دو جهان بهره مند خواهد كرد .

انسانى كه مى خواهد در اين راه پيش برود ، بايد مجذوب و منطبق با محيط و محكوم آن نگردد و پيوسته محيط فكرى و روحى خود را تغيير دهد و در خط مستقيم ، كه همان دين خداست و ضامن خير دنيا و آخرت ، قرار گيرد ، و از انحراف بينديشد ـ چون پيوسته در معرض گمراهى و غفلت است ـ و اين دعا و درخواست را هم « اهدنا الصراط المستقيم » هميشه به ياد داشته باشد تا خود مشمول عنايت و مشيّت مخصوص مبدأ كمال و هستى گردد .

صِراطَ الَّذين اَنْعَمْتَ عَلَيْهِم

راه آنان كه نعمت به آنها عطا شد ـ چه نعمت مادى و چه معنوى ـ و همه آن نعمت ها را در راه سير در صراط مستقيم به عنوان توشه راه مصرف نمودند ، كه قرآن مجيد در آيه 69 سوره نساء اين بزرگواران را انبيا و صديقين و شهدا و صالحين معرفى مى كند .

مراجعه به قرآن مجيد شما با دارندگان نعمت حق ـ نعمتى كه در اين قطعه از نماز ياد شده است ـ آشنا مى سازد و آنان را كه در اين قطعه از نماز ياد شده استـ آشنا مى سازد و آنان را كه بايد در تمام شؤون زندگى اسوه شما باشند با شما معرفى مى كند تا بدانيد راهروان راه مستقيم چه انسانهايى بودند و در ايمان و اخلاق و عمل از چه موقف عظيمى بهره داشتند .

غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ

غضب شدگان مردمى هستند كه با شناخت حق و يافتن راه ، به عناد و لجاج و دشمنى برخاستند و مسيرى غير راه الهى انتخاب كردند ، كه با كمك آيات قرآن مى توان گفت مصداق اتمّ اين جمله يهودند كه دانسته راه خطا مى روند و به انواع آلودگى ها و مفاسد و جنايات دچار هستند .

مطالعه وضع حزب پليد صهيونيسم و اوضاع اسرائيل نشان دهنده اين معناست كه اين گروه دچار غضب حق اند .

آرى ! اخلاق و اعمال و رفتار و حركات و آثار باطنى و ظاهرى انسان نشان دهنده جهت گيرى حق نسبت به آدمى است .

وَ لاَ الْضالين

آن مردمى كه كج فهم هستند ، دين را غلط يافته و براى خود راه خدا را تفسير مى كنند و مسير كمال را در آنچه خدا نمى پسندد مى انگارند و براى شناخت حق ، سر از معيار و ميزان برتافته و آنچه مى خواهند انجام مى دهند .

مصداق روشن گمراهى ، نصارى هستند ، و شايد توجه به غرور علمى و صنعتى آنان ـ به خصوص در اين روزگار ـ شما را به اين معنا رهنمون شود كه اينان مسير را آن مى پندارند كه با تكيه بر دانش و صنعت خود ترسيم مى كنند و به راه خود ساخته و يا به آنچه كه از دين به رأى خود تفسير مى كند عمل مى نمايند .

البته غضب شدگان و گمراهان فقط يهود و نصارى نيستند بلكه هر قشر و طايفه اى كه از راه خدا جدا باشد و سر از معيارهاى الهى برتابد ، به نسبت شدّت و ضعف وضعش مغضوب و گمراه است .

بى ترديد ، اگر نمازگزار دارى اخلاق و عمل يهود و نصارى و مردم منحرف باشد ، مغضوب و گمراه است .

علامت اتّصال به نماز حقيقى ، داشتن آثار و صفات انبيا و صديقين و شهدا و صالحين است .

امام على بن ابى طالب (عليه السلام) جمله « اِهْدِنا الصِّراط » را بدين گونه توضيح مى دهد :

* آن توفيق كه در گذشته روزگار ما را به پيروى از تو موفق كرد پيوسته دار تا در آينده هم از تو اطاعت كنيم .

حضرت صادق (عليه السلام) در ترجمه اين آيه مى فرمايد :

* ما را به ملازمت راهى رهنما باش كه به دوستى تو و به بهشت رساند ، و از هواها و آرايى كه ما را دچار رنج مى گرداند باز دار .

از رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) و اميرالمؤمنين (عليه السلام) روايت شده كه صراط مستقيم يعنى قرآن .

از امام ششم (عليه السلام) آمده كه صراط مستقيم يعنى معرفت امام .

روى هم روفته ، در سوره مباركه حمد آثار مهمى از قبيل توحيد ، نبوت ، امامت ، معاد ، حقوق حق و خلق ، اتكاى با الله ، دلالت به راه خدا ، و نفى بت و بت پرستى به چشم مى خورد ، كه نمازگزار در اين سفر و معراجى كه دارد بايد به تمام زوايايش با تمام وجود توجه كند ، تا با خواندن يك نماز واقعى ، به تمام آن حقايق آراسته گردد .

بِسْمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيم

ترجمه و توضيح اين آيه شريفه در صفحات قبل از گذشت .

قُلْ هُوَ اللّه

حقيقت عبادت ، اظهار بندگى و خضوع و خشوع قلبى و شكر انعام و احسان است .

باتوجه به اين معنا ، پرستش به معناى جامعش جز در برابر مولا و پروردگار و اربابى كه واقعاً جميع نعمت ها از اوست جايز نيست .

وجود مقدّسى را بايد عبادت كرد كه ما را وجود بخشيد و پرورانده و روزى داده است .

وجود مباركى را بايد عبادت كرد كه آفريدن ، خلق كردن ، حيات دادن ، شعور بخشيدن و روزى دادن وقف حريم مقدّس اوست .

خداوندى كه داراى علم و قدرت ، حكمت و سطوت ، رحمت و محبت است و نشانه ها و آثار قدرت و حكمتش در همه كائنات و مخلوقات ديده مى شود .

قدرتش بى نهايت ، و علم و حكمتش كامل ، و رحمت و لطفش بر تمام زواياى هستى اشراف دارد .

قدرتى است بدون ضعف و على است بدون جهل و خلاصه وجودى است مستجمع جميع صفات كمال ، كه اين همه از لفظ اللّه فهميده مى شود .

اَحَد

وجود مبارك و مقدّسى كه به هيچ صورت قابل تعدد و كثرت نيست و به قول حضرت امير (عليه السلام) : وحدت حق وحدت عددى نيست ، زيرا واحد يعنى بيشتر از نصف و كمتر از دو ، و چنين معنايى بر خدا روا نيست .

واحد بودن خدا يعنى بى جزء و بى شريك و بى مانند بودن او ، كه حضرت او در ذات و افعالش يگانه است .

بنابراين ، « اللّه » بر همه صفات ثبوتيّه و كماليّه از علم و قدرت و حيات و ادراك و تدبير دلالت مى كند ، و لفظ « احد » منزّه بودن خداوند را از صفات سلبيّه و از نقص و عيب مى رساند و مى فهماند كه جسم نيست ، مركت و حادث نيست ، حلول كننده در چيزى نيست ، و مانند و شريك و ضدّ و ندّ براى او نيست .

اَللّهُ الصَّمَد

آقاى بزرگوارى كه تمام موجودات هستى در تمام نيازها روى به سوى او دارند و به او تكيه كنند و بدو توجه نمايند و بدون او كارى انجام نگيرد .

به قول حضرت سيّد الشّهداء و امام سجّاد و حضرت باقر و حضرت صادق (عليهم السلام) كسى كه آقايى و بزرگى و شرف و سيادت در او در نهايت كمال است ، كسى كه دائم و هميشگى است و هماره بوده و خواهد بود ، فرمانرواى بزرگى كه فوق او امر دهنده و نهى كننده نيست و قائم به ذات و بى نياز از غير است .

مرحوم عّلامه مجلسى در مرآة العقول كه از مهمترين كتب علمى و فنّى شيعه است در تفسير حديثى از اصول كافى در اين زمينه مى فرمايد :

* صمد در حقيقت ، عبارت از وجوب وجود و بى نيازى مطلق او ، و احتياج عموم كائنات در جميع امور به اوست .

يعنى مبدأ كل و مرجع عموم و پناهگاهى كه هر كس هر حاجتى دارد و هر چه بخواهد او قادر به انجام حاجت و بخشيدن خواسته اش هست و از آنچه همگان نياز به آن دارند چيزى را فاقد نيست و سزاوار است كه همه كس به خشوع و پرستش متوجّه او شوند .

لَمْ يَلِدْ وَ لَمْ يُولَدْ

نزاده است و زاده نشده . و ترديدى نيست كه اگر خداوند فرزندى بزايد ، لازمه اش اين است كه خود از ديگرى طبق قوانين طبيعى زاده شده باشد و اگر از ديگرى زاده شده باشد ، محدود مى شود . يعنى ازلى نخواهد بود و پيش از ولادت نبوده و بعد به وجود آمده ، و چنين موجودى نمى تواند خدا باشد .

اين قطعه از نماز ردّ بر تمام مشركان و اهل كتاب است ، زيرا آنان مدّعى فرزند داشتن خدا بودند .

مشركان فرشتگان را دختران خدا مى پنداشتند ، و يهود عُزَير را و نصارى مسيح را پسر خدا مى دانستند . اين است كه بر ردّ عقايد آنان فرمود : خداوند نزاييده و نه پسر ، نه دختر و نه چيز ديگر ، و بعد چون اينان براى همين پسران مقام خدايى قائل شده و به پرستش آنان پرداختند مى گويد : خدا نمى شود زاييده شده باشد ، پس عيسى كه زاييده شده از مريم است خدا نيست .

وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُواً اَحَد

و هيچ كس همتا و همانند و برابر او نيست ، چون تمام موجودات در همه برنامه هايى كه دارند محدودند ، و او در ذات و صفات بى نهايت در بى نهايت است و كسى را در هيچ برنامه اى ياراى برابرى با او نيست بلكه تمام موجودات متكى به اراده و قدرت حضرت او هستند .

سُبْحانَ رَبّىَ الْعَظيمِ وَ بِحَمْدِه

ركوع همراه با اين ذكر ملكوتى و آواى روحانى ركنى بزرگ از اركان نماز و نشان دهنده تواضع عبد نسبت به حق است .

ركوع به اين معناست كه : اى مولاى من و اى آقاى كريم ! اينك بنده ات در برابرت سر فرود آورده و براى پذيرفتن تمام دستورهاى تو آماده است ، و خم شدنش به اين معنا است كه آنچه بار مسؤوليت اراده دارى براى گرده اش بگذارد .

حضرت صادق (عليه السلام) مى فرمايد :

* اگر نمازگزار حق ركوع را اينچنين بجاى آورد ، خداوند بزرگ دلش را به نورانيتِ بهاءِ خود منور كند و خانه قلبش را به آن نور زينت دهد .

ركوع كننده بايد در ركوع محو عظمت دوست شود و غير او را حقير و كوچك ببيند . خداوند مهربان چنين ركوع كننده اى را كه متصف به خشوع و خضوع است در سايه بزرگوارى خود جاى دهد و او را به لباس برگزيدگان از اوليايش بيارايد .

حضرت در ادامه سخنانش مى فرمايد :

* ركوع كن اما با قلبى كه از خشوع نسبت به حق ، يعنى بيم و ترس از او ، پر باشد مانند ترس آن كس كه گردنش زير شمشير قرار دارد . در حال ركوع ، اعضا و جوارحت را از حركات بيهوده باز دار تا از فوايد ركوع راكعين بهره مند شوى .

به هنگام ركوع به مانند حال حمد و سوره ، دل از وسوسه و فريب شيطان دور دار ، زيرا خداوند هركس را كه عجز و انكسارش بيشتر باشد ، عزّت بيشتر مى دهد و بى ترديد راه يافتن به منزل تواضع و خضوع و فروتنى و بيم و ترس از مقام حق ، به اندازه آگاهى انسان نسبت به عظمت و جلال مولاست .

هر چه معرفت بيشتر باشد ، تواضع و فروتنى به آن آستان بيشتر است . اينجاست كه پس از يافتن كوچكى جهان و موجوداتش و توجّه به عظمت بى نهايت در بى نهايت مولا ، يك مرتبه در حال ركوع فرياد برمى دارى : « سُبْحانَ رَبّىَ الْعَظيمِ وَ بِحَمْدِه » .

منزّه از هر عيب و نقصى است مالك و پرورش دهنده بزرگ من ، و من به كمك و يارى او سپاسش مى گزارم و حضرتش را آن طور كه حق اوست مى ستايم .

سَمِعَ اللّهُ لِمَنْ حَمِدَه

اين جمله را پس از سر برداشتن از ركوع ، در حال استقرار بدن به زبان جارى مى كنى كه : خداى من شنوا و پاسخگوى سپاس و ستايش من است .

سُبْحانَ رَّبى الاَْعْلى وَ بِحَمْدِه

سجود منتهاى فروتنى و افتادگى عبد است در برابر معشوق حقيقى . و چه بهتر كه ترجمه و توضيح سجود را نيز همانند ركوع از حضرت صادق (عليه السلام)بشنويم :

* زيانكار نيست و با زيانكاران محشور نمى شود كسى كه حق سجده را اگر چه در تمام عمر يك بار بجاى آورده باشد ، و رستگارى ندارد كسى كه در حال سجود با حبيبش حلوت كند . ولى از واقعيّت و حقيقت برنامه دور باشد ، سجده كند ولى خود را گول بزند ، سجده كند اما از بشارت الهى نسبت به بندگانش كه سعادت در دنيا و بهشت در آخرت است غافل بماند .

دور نيست كه عنايت دوست آن بنده اى كه از كانال سجده خود را به مقام قرب مى رساند و به عمل و كار خود توجه دارد و بساط كبريايى را با سجده مى بوسد و مى داند كه ستايشِ چه وجود مقدسى را به زبان جارى مى كند ، و چه دور است از لطف محبوب آن كس كه در سجده غافل از اوست و ادب و آداب سجده را رعايت نمى كند و به جاى متذكر شدن حق و حقيقت ، غافل مى ماند و حرمت مولا را نگاه نداشته و دل به غير او مى بندد . آرى ، سجده كن اما در نهايت تواضع و ذلت ، سجده اى كه آگاهى و شعور آن را همراهى كند . آگاهى به اينكه خاكى كه پيشانى بر آن دارى و هزاران پاى بشر و موجود زنده غير بشر بر آن گذاشته شده ماده اصلى آفرينش توست . همين خاك بود كه تبديل به نطفه وجود تو شد ، نطفه اى كه همه از بويش فرار مى كردند . آرى ، ذرّه اى گمشده در جهان خاك بودى ، او با لطف و كرم خودش به وجودت آورد ، و همين جسم و بدن را كه ساخته و پرداخته است دوباره به خاك برمى گرداند و آن گاه براى جزا دادن از همين خاك تو را به قيامت خواهد كشيد .

سجود را براى اين قرارداد كه با دل و جان و همه حواس و قوا در مقام و عظمت او فانى شود و جز او كسى را نبينى . آرى ! هر چه به او نزديك شوى از غيرش دور گردى . همچنان كه در حال سجود ديده ات چيزى را نبيند ، بايد دلت نيز چيزى را نبيند . تأسف باد بر كسى كه در نماز و به خصوص در سجده دل در گرو غير دارد ، و در حقيقت به غير دوست نزديك مى شود و از حضرت محبوب دور مى گردد !

در قرآن مجيدش فرموده :

* « براى كسى دو دل قرار نداديم » تا با يك دل رو به خدا باشد و با دل ديگر متوجه غير .

آرى ! يك دل است و بايد روى آن متوجه يكى باشد : خدا و بس .

رسول الهى مى فرمايد :

* دلى كه متوجه اوست ، همو متكفل صاحب اوست . كسى كه در نماز مشغول به غير خداست ، خود را مسخره كرده و در زمره زيانكاران است .

پس از اينكه هفت موضع بر زمين قرار گرفت و دل و جان در گرو عشق معشوق رفت ، از شدت اتصال فرياد عاشقانه از قلب و زبان برمى آيد كه : « سُبْحانَ رَبّىَ الْاَعْلى وَ بِحَمْدِه » .

آرى ! از هر عيب و نقص منزه و پاك است صاحب و پرورش دهنده اعلاى من ، و اين منم كه به كمك او به ستايش و سپاسگزارى مشغولم .

سُبْحانَ اللّهِ وَ الْحَمْدُ لِلّهِ وَ لا اِلهَ اِلاّ اللّهُ وَ اللّهُ اَكْبَر

اين جملات زيبا و ملكوتى در ركعت سوم و چهارم خوانده مى شود . معناى « سُبْحانَ » در توضيح ركوع و سجود ، و تفسير « اَلْحَمْدُلِلّهِ » در حمد و سوره و « اَللّهُ اَكْبَر » در ابتداى نماز گذشت .

اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ اِلاَّ اللّهُ وَحْدَهُ لاشَريكَ لَه

پس از كسب آن همه معرفت از بركت توجه به تكبيرة الاحرام و حمد و سوره و ركوع و سجود ، اكنون وقت آن است كه تمام هستى نمازگزار به يگانگى و وحدانيت حضرت او شهادت دهد كه معبودى جز او نيست و براى او شريكى وجود ندارد . اقرار به توحيدى كه داراى سه ركن اساسى است : توحيد در عقيده و ايمان ، توجيد در ابلاغ ، توحيد در عمل و حركت .

وَ اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَداً عَبْدُهُ وَ رَسوُلُه

بعثت و رسالت انبيا در بين مردم به اين خاطر بود كه فرهنگ سعادت بخش حق به مردم ارائه شود ، و انسان ها در عقيده و عمل همانند انبيا رشد كنند .

قواعد تربيت و تكامل و رشد و سعادت براى رسيدن به دست مردم كانالى جز بعثت انبيا ندارد .

اقرار به نبوّت انبيا و به خصوص خاتم پيامبران ، و پيروى از دستورهاى او و نفى هر فرهنگى كه ضدّ فرهنگ اوست ، لازمه ايمان و تحقّق نماز واقعى است .

اَللّهُمَ صَلِّ عَلى مُحَمَد وَ آلِ مُحَمَّد

الهى ! بر چنين پيامبر بزرگى كه بيست و سه سال مبلغ رسالات تو بود ، و بر آلش كه هموزن قرآنند و در چهره امامت مسير رسالت را پيمودند ، درود فرست و لطف خاص خود را شامل اين راهنمايان راه توحيد و نجات دهنده بندگانت فرما .

اَلسَّلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا النَّبِىُّ وَ رَحْمَةُ اللّهِ وَ بَرَكاتُه

در پايان اين سفر ، كه ملكوتى ترين سفر انسان به سوى خداست ، آنچنان فكر و روح اوج مى گيرد كه آدمى خود را در برترين مقام معنوى مشاهده مى كند و بين خود و خارواح مقدّسه جدايى و فاصله نمى بيند . اينجاست كه براى سلام به پيامبر بزرگ هيچ نيازى به ضمير غايب احساس نمى كند . جدايى وجود ندارد كه بگويد « اَلسَّلامُ عَلَيه » ، بلكه مقام ، مقام قرب و يگانگى و حضور و مشاهده است . نمازِ با شرايط ، انسان را با رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) روبرو مى كند و در اين رو در رويى است كه نمازگزار مى گويد : درود بر تو اى پيامبر رحمت ! و بركت خدا بر تو اى صاحب رسالت !

اَلسَّلامُ عَلَيْنا وَ عَلى عِبادِ اللّهِ الصّالِحين

شايستگان از عباد خدا ، آن مردمى هستند كه دل آنان آيينه انعكاس توحيد است . يكتا نگر ، يكتا گو و يكتا شناسند و در عمل جز به فرمان مولا نباشند .

اينان واجد تمام كمالات ايمانى و اخلاقى و عملى اند . وجودشان منبع بركت ، و نسبت به ديگران چراغ هدايت اند . نوربخش به زندگى و فروغ جاويد تاريخ حياتند . اگر اينان نبودند صفحات تاريخ حيات آبرو نداشت . قرآن مكرر از اينان به عنوان دارندگان ايمان ، هدايت ، نماز ، زكات ، حج ، روزه ، تولّى ، تبرّى ، امر به معروف ، نهى از منكر ، بيدارى شب ، خدمت به خلق ، جهاد همه جانبه ، محبت به مردم ، رعايت يتيم ، دستگيرى از افتاده ، اطاعت از خدا و پيامبر ، و امام ، رعايت حقوق پدر و مادر و اقوام ، باطن پاك ، تلاوت قرآن ، راستى ، درستى ، امانتدارى ، نظم ، كظم غيظ ، حق جويى ، پاكى و ...ياد كرده است .

اينجا كه نمازگزار مى خواهد بگويد سلام بر ما و عباد شايسته ، بايد توجه داشته باشد كه خود را از اوصاف عباد صالح بى بهره نباشد كه خداى ناخواسته از معنويت نمازش كاسته شود .

اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَةُ اللّهِ وَ بَرَكاتُه

در نقطه پايانى اين سفر ملكوتى و پيوند آسمانى است كه تمام پرده ها و فاصله ها و جداييها بين انسان و رسول اكرم و عباد شايسته و صالح و ملكوت داشته شده و انسان فقط ناظر و حاضر پاكان و پاكيهاست و بين او وا واقعيتها هيچ مانعى وجود ندارد .

راستى نماز چه قدرت آفرين است ، چه رشته اتّصال عجيبى است ، چه دنيايى است ، چه سفر پر خير بركتى است . قدرت پرواز انسان در نماز چه اعجاب انگيز است . آدمى را از همه پستيها و آلودگى ها جدا كرده و به اوج رفعت و عظمت مى رساند ، آنجا كه انسان فقط رويارويى با انبيا و عباد صالح و ملائكه حق است ، كه در اين رويارويى و برخورد ، واجب شده انسان به همه آنها سلام كندو درود فرستد ، آن هم سلام خطايى نه سلام غايبانه :« اَلسَّلامُ عَلَيْكُم » .

حضرت صادق (عليه السلام) در توضيح سلام پايان نماز مى فرمايد :

* حقيقت سلام در پايان هر نماز ، اعلام ايمنى از عذاب خداست .

و اشارت بر اينكه هر كس به اداى حق حضرت معبود برخيزد و واجبات الهى و سنن خدايى را با رعايت شرايط و با كمال خضوع و خشوع بجاى آورد ، از خِزْى دنيا و عذاب آخرت در امان است .

سلام نامى است از نامهاى خداوند كه آن را در بندگان خود به امانت گذاشته و مفهوم آن عبارت از عدم ميل از حق به باطل است .

اين عدم ميل ، و در حقيقت حفظ درستى و سلامت ، بايد در تمام معاملات و روابط و برخوردهاى اخلاقى به وسيله همه مردم رعايت شود .

هر انسانى در تمام شؤون حيات بايد از انسان نمازگزار در امان باشد .

سلام ، به حقيقت ، عبارت است از رعايت عدل و انصاف و پرهيز از ظلم و ستم به وقت بخورد با مردم . رعايت اين حق امانت آن وقت به ظهور مى رسد كه نمازگزاران با يكديگر از سر صدق و آشتى و محبت و عشق در آيند و از مكر و حيله و خيانت و غَدْر و دغلى بپرهيزند .

حضرت صادق (عليه السلام) گفتار خود را اين چنين ادامه مى دهد :

* اگر مى خواهى سلام به جاى خود قرار بگيرد و يا به مقتضاى آن عمل شود ، از خدا بترس و از كردار ناپسند و اعمال خلاف كناره گيرى كن ، عقل و دين و دل را از كدورت و تيرگى معاصى بركنار دار ، ضبط كنندگان اعمال خود را كه كرام كاتبين هستند با كردار ناپسند آزار مده و آنان را در رنج و ناراحتى و وحشت مبر ، چنان زندگى كن كه دوستان و رفقا و تمام مردم از تو در سلامت باشند ، و با دشمن با عدل و داد رفتار نماى ، كه اگر كرام كاتبين و نزديكان و دوستان از تو در امان نباشند واى به حال ديگران .

هر كس به مقتضاى سلام رفتار نكند ـ يعنى وجودش براى خود و ديگران منبع سلامت و پخش امان نباشد ـ در سلام كردن دروغگو است ، فرقى ندارد كه در نماز سلام بدهد يا در غير نماز سلام كند .

الهى ! به لطف و كرمت و به آبروى عاشقان جمالت و به عارفان شوريده بر بساطت ، ما را در اين سفر معنوى و سير و سلوك ملكوتى كمك كن تا به معراج قرب نايل گرديم و به ملكوت غيب اتّصال پيدا كنيم و موفّق به نمازى شويم كه انبيا و امامان و اوليايت به آن نايل شدند .

جامى شاعر معروف درباره نماز امام عاشقان و مولاى عارفان و سر حلقه مجاهدان مى گويد :

شير خدا شاه ولايت على   صيقلى شرك خفىّ و جلى
روز اُحد چون صف هيجا گرفت   تير مخالف به تنش جاگرفت
غنچه پيكان به گل او نهفت   صد گل محنت ز گل او شكفت
روى عبادت سوى محراب كرد   پشت به درد سر اصحاب كرد
خنجر الماس چو بنداختند   چاك به تن چون گلش انداختند
غرقه خون غنچه زنگارگون   آمد از آن گلشن احسان برون
گل گل خونش به مصلّى چكيد   گشت چو فارغ ز نماز آن بديد
اينهمه گل چيست ته پاى من   ساخته گلزار مصلّاى من
صورت حالش چو نمودند باز   گفت كه سوگند به داناى راز
كز الم تيغ ندارم خبر گر   چه ز من نيست خبردارتر
طاير من سدره نشين شد چه باك   گر شودم تن چو قفس چاك چاك
جامى از آلايش تن پاك شو   در قدم پاك روان خاك شو
شايد ازين خاك به گردى رسى   گرد شكافى و به مردى رسى

از بزرگان دين شنيده ام كه آخوند ملاّ محمّد كاشى كه از اساتيد بزرگ حكمت الهى در اصفهان بود ، و نيز مرحوم آيت اللّه آقا سيّد محمّد باقر دُرچه اى از اول نماز تا پايان سلام يك لحظه از گريه شديد و ريختن اشك از شوق و هيبت حق متوقّف نبودند .

آيت اللّه العظمى بروجردى(رضي الله عنه) ـ كه خود در نمازش شركت كردم ـ ذكر ركوع و سجود را در عين كهولت سن ، هفت بار با حالتى خاضعانه و خاشعانه تكرار مى كردند .

صفوان بن يحى از اصحاب حضرات رضا و جواد و هادى (عليهم السلام) بود روزه و نماز عمر خود و دو نفر از دوستانش را در عين اينكه بجا آورده بودند قضا كرد .

حضرت آيت اللّه حاج سيّد احمد خوانسارى كه بيش از نود سال عمر كرد سه بار معادل 240 سال نماز عمر خود را تكرار كرد ، در عين اينكه تمام نمازهاى يوميه اش را از قبل از به تكليف رسيدن با شرايط بجا مى آورد .

مرحوم حاج آقا حسين فاطمى كه از اساتيد اخلاق حوزه عمليه قم بود ، از استاد خود مرحوم ملكى تبريزى مسائل عجيبى نقل مى كرد ، از جمله فرمود در روز عيد قربان اول ظهر در حالى كه اشك از ديده مى ريخت با گفتن تكبيرة الاحرام به سوى قرب جانان به پرواز درآمد .

حضرت امام خمينى (قدس سره) از عبّاد و زهّاد زمان بود . او در عين انواع گرفتارى هاى اجتماعى و سياسى براى يك بار از رسوم عبادات واجب حتّى مستحباتش كاسته نشد .

سيّد محمّد باقر حجة الاسلام معروف به شفتى تمام نمازهاى خود را با خضوع و همراه با گريه و ناله مى خواند و حتّى ذكر ركوع و سجود را در نمازهاى مستحب سه بار مى گفت .

شيخ انصارى معروف به شيخ اعظم از سنّ بلوغ تا آخر عمر عباداتى كه انجام مى داد ، گذشته از فرايض و نوافل شبانه روزى و ادعيه و تعقيبات ، عبارت بود از : قرائت يك جزء قرآن ، نماز جعفر طيّار ، و زيارت جامعه و زيارت عاشورا در هر روز .

حكيم سبزوارى هر شب در زمستان و تابستان و بهار و پاييز مى پرداخت و هر شب از اول شب به مقدار سه ساعت خدا را بندگى مى كرد .

اين برنامه ها نمونه اى بود از عبادات آنان كه داراى مقام نبوّت و امامت نبودند ، عبادات انبيا و امامان چگونه بود خدا مى داند !