ستاره درخشان شام حضرت رقيه دختر امام حسين (ع )

حجة الاسلام آقاى حاج شيخ على ربانى خلخالى

- ۱۵ -


5. مقداد بن اسود كندى بهرانى - مقداد بن عمرو - شام  
مقداد از سابقين در اسلام و از مجاهدين بزرگ است كه در جنگها شركت جسته ، حكم بن كيسان را وى اسير و دعوت به اسلام نمود.
در آغاز رنج فراوان برد، چنانكه خودش گويد: در آغاز مسلمانى كه به مدينه آمديم پيغمبر ما را به گروههاى ده نفرى تقسيم كرده بود كه در يك خانه زندگى مى كرديم و من با رسول خدا صلى الله عليه و آله بودم .
مقداد از دسته هاى سه يا چهار يا هفت نفرى اوليه است كه به زبان خاندان نبوت تمجيد شده اند. وى در يارى و همبستگى با اهل بيت گوى سبقت را ربوده و پس از سلمان فارسى كسى به پايه او نمى رسد. چنانكه درباره اش ‍ فرموده اند:
(ما بقى احد الا و قد جال جوله الا مقداد بن الاسود فان قلبه كان مثل زبر الحديد)
رسول خدا صلى الله عليه و آله دختر عمويش زبير بن عبدالمطلب را به همسرى مقداد در آورد.
گرچه محدث قمى نوشته است كه قبر مشهور در شهر وان به نام مقداد، قبر شيخ جليل معظم فاضل مقداد است كه از علماى جليل الشان شيعه و صاحب مولفات نفيسه مى باشد و قبر مقداد را در جرف نزديكى مدينه مى داند، ولى در بازگشت از زينبيه به طرف شام در سمت دست راست تابلو سبز رنگى وجود دارد كه نوشته است : (سيدى مقداد). در كنار جاده ، مسجد زيبايى است به نام مقداد و مقبره اى در صحن مسجد و جود دارد كه اطراف آن نرده آهنى دارد و قبر با سنگهاى مرمر زيبايى نوسازى شده و اين اشعار بر روى سنگ نقش بسته است :
انا المقداد بو معبد
انا بن السيد الاسود
تهز الارض حملاتى
و ابواب السما ترعد
انا المقداد فى يوم القتال
ابيد البيض بالسمر العوالى
و سيفى فى الوغا ابيض صقيلا
طليق الحد فى اهل الضلال
6. بلال بن رباح موذن رسول الله صلى الله عليه و آله - باب الصغير شام -
بلال از سابقين در اسلام است . نخست غلام اميه بن خلف بود، ابوبكر او را خريد و آزاد كرد. وى موذن رسول خدا صلى الله عليه و آله بود ولى بعد از پيغمبر صلى الله عليه و آله در مدينه نماند و براى ابوبكر و عمر اذان نگفت و به شام مسافرت كرد و در سال بيستم يا بيست و يكم در سن 63 يا 70 سالگى در شام درگذشت و در باب الصغير دفن شد و اكنون با عبدالله بن جعفر در يك بقعه قرار گرفته است .
شبلنجى در نور الابصار مى نويسد: بلال اولين موذن رسول خدا صلى الله عليه و آله بود و بعد از آن براى هيچكدام از خلفا اذان نگفت و در سال 17 يا 18 هجرى درگذشت . (377)
7. اويس قرنى پسر انيس ، سوريه - رقه  
اويس يكى از چهارمين فرد ممدوح از زهاد ثمانيه در اسلام است . دوستى دو جانبه ميان پيغمبر صلى الله عليه و آله و اويس ضرب المثل است . او در طول مدت عمر نتوانست پيغمبر صلى الله عليه و آله را ببيند ولى در عين حال ، چنان شمايل پيغمبر صلى الله عليه و آله را توصيف مى نمود كه ياران چند ساله پيامبر صلى الله عليه و آله از آن درمانده شده بودند. او از مادرش ‍ اجازه گرفته بود كه براى ديدن پيغمبر صلى الله عليه و آله به مدينه برود، به شرط اينكه اگر حضرت در مدينه نبود فورى برگردد. اويس نيز با اشتياق به مدينه آمد ولى پيامبر صلى الله عليه و آله را زيارت نكرد و برگشت وقتى پيامبر صلى الله عليه و آله به مدينه آمد فرمود: (انى لا جد نفس ‍ الرحمن من قبل اليمن ) من بوى خوش رحمان را از جانب يمن استشمام مى كنم .
اويس قرنى از اكابر تابعين و از حواريون حضرت امير المومنين عليه السلام است و در زهد و جلالت شان و رفعت مقام و تقوايش همه مسلمانان اتفاق دارند و كتابها مشحون از فضائل اوست . پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: او راهب اين امت است ، و نيز فرموده است : اويس قبايل بزرگى از ربيعه و مضر را شفاعت مى كند.
اويس در جنگ صفين به يارى حضرت امير المومنين على عليه السلام شتافت و با وى بيعت كرد و در همين جنگ به شهادت رسيد و در صفين مدفون گشت .
قبر وى اكنون در شهر رقه واقع در 200 كيلومترى حلب و 450 كيلومترى شام نزديك قبر جناب عمار واقع شده است .
2 - عمار ياسر: شهر رقه - نزديك قبر اويس قرنى
3 - زكرياى پيغمبر: شهر رقه جامع زكريا
8. عبدالله بن ام مكتوم عامرى موذن پيغمبر صلى الله عليه و آله - باب الصغير
برخى نام او را عمرو نوشته اند. مادرش ام كلثوم و پدرش قيس است عبدالله قديم الاسلام و مهاجر است و چون نابينا بود سيزده بار پيغمبر صلى الله عليه و آله او را در مدينه گذاشت كه به جايش نماز بخواند و لذا به غزوات نرفت . او در جنگ قادسيه حاضر بود.
بعضى مفسرين ، فرد اعماى مذكور در سوره عبس را همين شخص مى دانند و به مناسبتهاى ديگر نيز نام وى در تارخ اسلام آمده است . نيز آورده اند كه وى بعد از جنگ بدر به مدينه آمد و نابينا بود و حضرت رسول صلى الله عليه و آله در تمام غزواتى كه از مدينه خارج مى شد وى را به پيشنمازى مدينه معرفى مى فرمود. عبدالله در قادسيه دو زره پوشيده و پرچم سياهى نيز به دست داشت و پس از جنگ به مدينه مراجعت و در آنجا در گذشت .
ولى اكنون آرامگاهى در كنار حضرت عبدالله الباهر به نام وى در باب الصغير مشهور است و نزديك بقعه او اطاقى وجود دارد كه به يكى از همسران رسول خدا صلى الله عليه و آله منسوب است . (378)
9. قبر اوس بن اوس  
(اوس بن اوس ) يكى ديگر از صحابه جليل القدر رسول خدا صلى الله عليه و آله است . وى از كسانى بود كه در مسجد النبى صلى الله عليه و آله و بر (ايوان صفه ) زندگى مى كرد. اوس بن اوس در نهايت فقر و تنگدستى روزگار مى گذرانيد و همواره در مسجد رسول خدا صلى الله عليه و آله مشغول تهجد و عبادت و اعتكاف بود. وى به شام هجرت كرد و پس از وفات در دوران خلافت عثمان ، در باب الصغير مدفون شد. (379) مقبره وى اكنون در مقابل مدرسه صابونيه در سمت ديواره غربى باب الصغير است .
10. وائله بن الاسقع  
يكى ديگر از صحابه رسول خدا صلى الله عليه و آله كه همراه اوس بن اوس ‍ و عمار بن ياسر و ديگران بر ايوان صفه در مسجد النبى صلى الله عليه و آله زندگى مى كرد وائله بن الاسقع بود. وى عمرى بالنسبه طولانى داشت و گويند در سن 150 سالگى - در خلافت عبدالملك مروان (سال 83 هجرى ) - در دمشق از دنيا رفت و در باب الصغير مدفون شد. او آخرين صحابه اى بود كه در اين شهر وفات يافت . (380) وائله پس از شهادت امام حسين عليه السلام به شدت خشمگين بوده و همواره به نقل آيه تطهير كه در شان خاندان رسول خدا صلى الله عليه و آله نازل شده مى پرداخته (381)
است .
11. فضاله بن عبيد  
(فضاله بن عبيد) يكى از صحابه رسول خدا صلى الله عليه و آله بود كه پس از فتح دمشق به اين شهر آمد و در آنجا سكونت گزيد. در دوران معاويه ، كرسى قضاوت در اين شهر را بر عهده داشت و در سال 53 هجرى در گذشت . وى را در كنار ابى درداء وام درداء مدفون ساختند. (382)
12. سهل بن ربيع انصارى  
(سهل بن ربيع انصارى ) يكى ديگر از صحابه بزرگوار و از قبيله اوس بود كه در مشق ساكن شده و در اوائل خلافت معاويه وفات يافت . او را در باب الصغير (جنوب قبرستان ) به خاك سپردند. (383)
13. حجر بن عدى كندى يمنى  
- شهيد ولاى على عليه السلام - دمشق 20 كيلومترى دمشق در قريه عذرا كه اكنون در محل عدر تلفظ مى شود و از توابع دوما كه بعد از حرستا در سمت راست دوما مى باشد. ايستگاه اتوبوسهاى آن در شارع الثوره است .
حجر از تابعين كبار و سران زهاد و از ابدال ياران على عليه السلام و معروف به حجر الخير است .
حضرت به او فرمود: ترا امر مى كنند كه به من لعنت كنى ، در آن موقع چه خواهى كرد؟ پرسيد: چه كنم ؟ فرمود: لعن بكن ولى بيزارى مجوى كه من بر دين خداوندم .
پس از شهادت حضرت امير عليه السلام محمد بن يوسف ، عامل يمن ، حجر را بر در مسجد صنعا نگه داشت . او را كتك زيادى زدند تا مولا را لعن كند، و وى در انظار مردم گفت :
(ان الامير امرنى ان العين عليا. فالعنوه لعنه الله ) (384)
امير مرا فرمان مى دهد كه على را لعنت كنم . پس او را (منظورش محمد بن يوسف بود) لعنت كنيد كه خدايش لعنت كند.
حجر به كثرت نماز و زيادى زهد معروف بود. وى در آخرين دقايق نزديك به شهادت حضرت اميرالمومنين عليه السلام شعرى خواند، حضرت چشم گشود و فرمود: اى حجر، چه مى كنى زمانى كه ترا به بيزارى جستن از من بخوانند؟ عرض كرد: به خدا سوگند اى امير مومنان ، اگر مرابا شمشير پاره پاره كنند و در آتشم افكنند و بسوزانند، تحمل همه ناگواريها را بر برائت از تو ترجيح مى دهم .
حضرت فرمود: (و فقت لكل خير يا حجر جزاك الله خيرا عن اهل بيت نبيك ) (385)
عايشه به معاويه گفت : از رسول خدا صلى الله عليه و آله شنيدم كه مى فرمود: پس از من در (عذرا) مردانى كشته مى شوند كه خداوند و اهل آسمانها به خاطر آنها خشمناك مى شوند. (386)
مرگ حجر چنان كشورهاى اسلامى را تكان داد كه معاويه را رسوا كرد. ربيع بن زياد، استاندار و فرمانده ارتش معاويه در خراسان ، پس از نماز موضوع را در منبر بيان كرد و از خداوند مرگ خود را طلب كرد و دعايش مستجاب گرديد. (387) ابن اثير گفته است : قبر حجر در عذرا معروف و مستجاب الدعوه است (قبر مزبور در كنار مسجدى است كه ماذنه قديمى دارد و اخيرا به همت مردم مسلمان صحن و بارگاهى براى آن مى سازند)
حجر با وجود سن كمش از بزرگان ياران على عليه السلام محسوب مى شود و در صفين فرمانده قبيله كنده و در نهروان فرمانده ميسره لشگر حضرت اميرالمومنين عليه السلام بود. ماجرا جويانى دنيا پرست مانند: ابو براده پسر ابوموسى اشعرى ، شمر بن ذى الجوشن ، شبث بن ربعى و عمر بن سعد استشهاديه اى تنظيم كردند كه حجر و يارانش خليفه را لعن كرده و از مردم خواسته است عليه معاويه وارد جنگ شوند. مامورين حكومتى آنها را به طرف شام حركت دادند. هنگامى كه آن ان را از كنار منزل قبيصه يكى از همراهان حجر عبور مى دادند، دخترانش مى گريستند، آنها را امر به سكوت كرد و گفت : من يا به فيض شهادت مى رسم كه خداوند نگهدار شماست ، و يا آنكه بر مى گردم ...
ايشان را به مرج عذرا (نزديك دمشق ) بردند، قبرهاى آنان را كنده و با شمشير برهنه در برابرشان ايستادند. 6 نفر به درخواست بستگانشان آزاد شدند. هشت نفرشان تا صبح نماز خواندند، بامداد خواستند آنها را بكشند دو نفر را به نزد معاويه بردند، وى يكى را به شرط آنكه به كوفه نرود آزاد كرد و ديگرى را به نام عبدالرحمان به كوفه فرستاد تا با شديدترين وجه او را شهيد نمايند.
حجر اجازه گرفت و دو ركعت نماز طولانى خواند و فرود: اين كوتاهترين نمازى بود كه در مدت زندگيم خوانده ام . جلاد پرسيد: چرا بدنت مى لرزد؟
فرمود: چرا نترسم و حال آنكه قبر آماده و كفن حاضر و شمشير كشيده شده است ، ولى به خدا سوگند اگر چه بدنم مى لرزد اما چيزى نمى گويم كه خداوند را به خشم بياورم .
تعداد شهدا: 1 - حجر بن عدى 2 - شريك بن شداد حضرمى 3 - صيفى بن شبل شيبانى 4 - قبيصه بن ضبيعه عبسى 5 - محرز بن شهاب منقرى 6 - كدام بن نحيان عنزى 7 - عبدالرحمان حسان عنزى
در شمال شرقى قبر حضرت رقه عليه السلام ، مسجد قصب معروف به مسجد سادات واقع است كه مى گويند قبور شهداى مرج عذرا در آنجا واقع شده است ، يا بعضى از اعضاى بدن آنان در آنجا مدفون شده است . (388)
14. محمد بن ابى ابكر - باب الصغير شام  
وى فرزند ابوبكر، ولى پرورش يافته و (ربيب ) على عليه السلام است و مادرش اسماء بنت عميس از زنان پاك طينت روزگار بود كه فرزندان رشيدى تحويل جامعه اسلامى داد. محمد علاوه بر فضايل و مكارمى كه داشت جد مادرى حضرت امام صادق محسوب مى شود. بدين گونه كه پسرى به نام قاسم فقيه حرمين داشت كه دختر او ام فروه همسر امام باقر عليه السلام و مادر حضرت امام صادق عليه السلام است .
محمد و عبدالله و عون فرزندان حضرت جعفر طيار، و يحيى پسر حضرت على عليه السلام ، برادران مادرى محمد مى باشند. محمد از طرف حضرت امير المومنين دوبار به استاندارى مصر منصوب شد، يكبار قبل از مالك اشتر و بار ديگر بعد از مالك . در مرتبه دوم ، معاويه بن خديج و عمر و عاص ‍ به دستور معاويه او را به شهادت رسانيده و نعش مطهرش را در شكم الاغى مرده گذاشته و آتش زدند و سرش را براى معاويه به شام فرستادند (اكنون مدفن سر مقدسش در باب الصغير شام مشهور است )
گويند عايشه در شهادت محمد گريست و در قنوت هر نماز بر معاويه و عمرو عاص و معاويه بن خديج لعن مى كرد.
اميرالمومنين عليه السلام نيز سخت بر محمد گريست و فرمود: (محمد ابنى من ظهر ابى بكر) ع : محمد پسر من است از پشت ابوبكر. محمد به هنگام شهادت بيست و هشت ساله بود و پيامبر صلى الله عليه و آله قبل از ولادت از شهادت وى خبر داده بود. قبر وى در مصر خيابان حيضان جنب جامع الدعا در پشت دانشگاه الازهر واقع شده است .
والسلام
قم - حرم اهل بيت عليه السلام
على ربانى خلخالى