يكصد پرسش وپاسخ پيرامون امام زمان

عليرضا رجالى تهرانى

- ۱۲ -


سفيانى کيست؟

پاسخ: يکى از علايم ظهور امام مهدى (عجل الله فرجه) که وقوعش حتمى وقطعى شمرده شده است، خروج سفيانى است.

اخبار ورواياتى که بر وجود وخصوصيات او دلالت دارند، بدين ترتيب مى باشند: حتمى بودن خروج او: امام صادق (عليه السلام) فرموده است: (پيش از قيام قائم (عليه السلام) پنج علامت حتمى مى باشد: يمانى، سفيانى، صيحه آسمانى، قتل نفس زکيه، وفرو رفتن سرزمين بيدا).(1)

نام ونسب او: امير المؤمنين (عليه السلام) فرمود: (فرزند خورنده جگرها، از وارى يابس خارج مى شود... اسمش عثمان وپدرش عنبسه واز اولاد ابو سفيان است).(2)

وامام زين العابدين (عليه السلام) فرموده است: (سپس سفيانى ملعون از وادى يابس بيرون مى آيد، وى از فرزندان عنبسه بن ابى سفيان است).(3)

خصوصيات فردى او: امام باقر (عليه السلام) در اين رابطه مى فرمايد: (سفيانى، سرخ رويى سپيد پوست وزاغ چشم است، هرگز خدا را پرستش نکرده وهرکز مکه ومدينه را نديده است..)..(4)

عقيده او: از برخى روايات استفاده مى شود که وى مسيحى ويا از ساخته هاى مسيحيت است. مانند روايتى که شيخ طوسى نقل کرده است که: (سفيانى از شهرهاى روم روى مى آورد براى انتقام ودر گردنش صليب است..)..(5) البته اين روايت که از معصوم نقل نشده نمى تواند مورد اعتماد باشد.

واز برخى روايات چنين استفاده مى شود که وى مسلمان منحرفى است که کينه حضرت على (عليه السلام) را به دل دارد. چنانکه امام صادق (عليه السلام) مى فرمايد: (گويا سفيانى را مى بينم که در ميدان کوفه شما جايگاه خود را گسترده، ومنادى او فرياد مى زند؛ هر کس سر شيعه على بن ابى طالب را بياورد، هزار درهم مزد خواهد گرفت. همسايه بر همسايه مى جهد وگردنش را مى زند وهزار درهم را مى گيرد. آگاه باشيد که در آن روز حکومت شما فقط به دست زنازادگان خواهد بود).(6)

زمان خروج او: امام صادق (عليه السلام) مى فرمايد: (امر سفيانى از مسائل حتمى است، وخروجش در ماه رجب مى باشد).(7)

ونيز مى فرمايد: (خروج سفيانى ويمانى وخراسانى در يک سال ويک ماه ويک روز واقع خواهد شد).(8)

مکان خروج او: امير المؤمنين (عليه السلام) مى فرمايد: (سپس پسر جگرخوار (هند، همسر ابو سفيان) از وادى يابس خروج کند، تا به منبر دمشق نشيند).(9)

وامام هادى (عليه السلام) در ضمن حديثى چنين فرموده است: (خراسانى وسفيانى خروج خواهند کرد، اين از مشرق وآن ديگرى از مغرب).(10)

مدت حکومتش: امام صادق (عليه السلام) فرمود: (سفيانى از علايم حتمى است، خروج او در ماه رجب خواهد بود، واز آغاز خروجش تا پايان آن جمعا 15 ماه است که در 6 ماه آن جنگ وپيکار مى کند، وچون شهرهاى پنجگانه (دمشق، حمص، فلسطين، اردن، حلب) را تصرف کرد، 9 ماه فرمانروايى مى کند، ويک روز هم بر آن افزوده نمى شود).(11)

محل مرگ او: حضرت امير المؤمنين (عليه السلام) در ذيل آيه شريفه ى: (ولو ترى اذ فزعوا فلا فوت) مى فرمايد (کمى پيش از قيام قائم ما مهدى (عليه السلام)، سفيانى خروج مى کند، پس به اندازه دوران حاملگى يک زن که 9 ماه باشد حکومت مى کند، لشکريان او به مدينه وارد مى شوند، تا اينکه به (بيدا) مى رسند، خداوند آنها را در زمين فرو مى برد).(12)

به فرض صحت روايت مذکور ومانند آن، تمامى اخبارى که از فرو رفتن لشکرى در صحراى بيدا خبر مى دهند، ومورد قبول شيعه وسنى است، همگى مربوط به سفيانى وبرنامه ها وکارهاى او مى شود.

اين بود مهمترين خصوصياتى که در کتب حديث، پيرامون سفيانى ذکر شده است. در آخر، ذکر اين نکته شايسته است که در پاره اى از روايات استفاده مى شود که امکان دارد سفيانى منحصر به يک فرد نبوده، بلکه اشاره به صفات وبرنامه هاى مشخصى باشد، که در طول تاريخ افراد زيادى مظهر آن بوده اند.

از جمله، در روايتى از امام زين العابدين (عليه السلام) نقل شده، خروج سفيانى از مسائل حتمى ومسلم است، ودر برابر هر قيام کننده اى يک سفيانى وجود دارد.(13)

دجال کيست؟

پاسخ: يکى از علايم ظهور آن حضرت که در بعضى روايات از نشانه هاى حتمى شمرده شده، خروج شخصى به نام (دجال) است. وى يک طاغوت پرتزوير وحيله گر است که عده بسيارى را به دنبال خود مى کشد.

ما در اينجا به همان روشى که به معرفى سفيانى پرداختيم، دجال وخصوصيات وويژگيهايش را مورد بررسى قرار مى دهيم. در روايات براى او صفات گوناگون وعجيبى ذکر شده است که با هم مى خوانيم:

حتمى بودن خروج او: امير المؤمنين (عليه السلام) از پيامبر اکرم (صلى الله عليه وآله وسلم) نقل مى کند که فرمود: (پيش از قيامت ده امر حتمى واقع مى شود: خروج سفيانى، دجال، دود، دابه الارض، خروج قائم، طلوع خورشيد از مغرب، نزول عيسى، فرورفتن در مشرق جزيره العرب، بيرون آمدن آتشى از قعر يمن که مردم را به محشر براند).(14)

نام ونسب او: عده اى گويند که نام دجال صائد بن صيد يا ابن صياد است، وبرخى مخالف راى ايشان را گفته اند. در کتابهاى لغت، دجال، به معنى کذاب است، وفعل آن را به معنى (آب طلا وآب نقره دادن) نوشته اند. دجال را در زبانهاى فرانسه وانگليسى، (آنتى کريست) ناميده اند که به معنى دشمن وضد مسيح است.(15)

خصوصيات فردى او: حضرت امير المؤمنين (عليه السلام) مى فرمايد: (او چشم راست ندارد، وچشم ديگرش در پيشانى اوست، ومانند ستاره صبح مى درخشد، چيزى در چشم اوست که گويى آميخته به خون است. وى در يک قحطى سختى مى آيد، وبر الاغ سفيدى سوار است.)...(16)

ودر صحيح مسلم در کلام رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) دجال چنين توصيف شده است: (او مردى چاق، سرخ رو، با موى سرمجعد، واعوراست، چشمش همچون دانه انگورى است که بر روى آب قرار گرفته باشد).(17)

عقيده او: امير المؤمنين (عليه السلام) مى فرمايد: (او با صداى بلندى فرياد مى زند که بين مشرق ومغرب، صدايش را جن وانس وشياطين مى شنوند (به فرض صحت روايت، ممکن است اين عمل به وسيله راديو وتلويزيون صورت بگيرد) ومى گويد: اى دوستان من! به سوى من آييد. من هستم کسى که آفريده است، پس استوار ساخته ومقرر کرده وهدايت نموده است. من پروردگار برتر شما هستم).(18)

مکان خروج: امير المؤمنين (عليه السلام) مى فرمايد: (او از شهرى که آن را اصفهان مى گويند وقريه اى که معروف به (يهوديه) است بيرون مى آيد).(19)

مرگ او: رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) مى فرمايد: (دجال در امت من بيرون مى شود در چهل روز، پس خداوند عيسى بن مريم را مامور مى کند او را طلب مى کند واز بين مى برد).(20)

وامير المؤمنين (عليه السلام) ضمن يک خطبه طولانى فرمود: (مهدى (عليه السلام) با يارانش از مکه به بيت المقدس مى آيند، ودر آن مکان بين آن حضرت با دجال وارتش او، جنگ واقع مى شود، دجال وارتش او مفتضحانه شکست مى خورند، به طورى که از اول تا آخر آنها به هلاکت مى رسند ودنيا آباد مى شود وحضرت مهدى (عليه السلام) عدالت وقسط را در جهان به پا مى دارد، وطبق روايتى آن حضرت دجال را در کناسه کوفه به دار مى زند).(21)

بعضى از علماء چون شيخ صدوق رحمه الله عليه - با استناد به پاره اى از روايات از جمله روايت امير المؤمنين (عليه السلام) - معتقدند که غرض وهدف الهى، بر اين تعلق گرفته است که دجال زنده باشد وکسى نتواند او را بکشد تا دجال آينده باشد.(22)

محدث قمى (رحمة الله عليه) گويد: در روايت ابو امامه است که رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) فرمودند: (هر مؤمنى که دجال را ببيند آب دهان خود را بر روى او بيندازد وسوره مبارکه حمد را بخواند، تا سحر آن ملعون دفع شود ودر او اثر نکند. چون او ظاهر شود، عالم را پر از فتنه وآشوب نمايد، وميان او ولشگر قائم (عليه السلام) جنگ واقع شود، بالاخره آن ملعون به دست مبارک حضرت حجت (عليه السلام) يا به دست عيسى بن مريم (عليهما السلام) کشته شود).(23)

البته عقيده شيعه بر اين است که امام مهدى (عليه السلام) است که دجال را مى کشد، نه عيسى.

با توجه به خصوصياتى که ذکر شد ودر بعضى موارد با هم اختلاف دارند، بعضى معتقدند: همان گونه که از ريشه لغت (دجال) از يک سو واز منابع حديث از سوى ديگر استفاده مى شود، دجال منحصر به فرد معينى نيست، بلکه عنوانى است کلى براى افراد پرتزوير وحيله گر که براى کشيدن توده هاى مردم به دنبال خود از هر وسيله اى استفاده مى کنند، چنانکه پيامبر اکرم (صلى الله عليه وآله وسلم) فرموده است: (هر پيامبرى بعد از نوح قوم خود را از فتنه دجال بر حذر داشت ومن نيز شما را بر حذر مى دارم).(24)

ممکن است که اين نظر درست باشد، چون اگر از مفاهيم رمزى وکفايى روايات مورد بحث صرف نظر کنيم، بيشتر آنها از نظر ضوابط سندى، اخبار واحدى مى باشند که چندان معتبر نيستند.

<"057">نفس زکيه کيست؟

پاسخ: يکى ديگر از علايم ونشانه هاى حتمى (قتل نفس زکيه) است. چنانکه امام صادق (عليه السلام) فرمود: (پيش از قيام قائم (عليه السلام) پنج علامت حتمى است: يمانى، سفيانى، صيحه آسمانى، قتل نفس زکيه، فرو رفتن.)...(25)

وشيخ مفيد (رحمة الله عليه) از امام باقر (عليه السلام) روايت مى کند که فرمود: (فاصله بين قتل نفس زکيه وظهور قائم (عليه السلام) بيش از پانزده شبانه روز زيادتر نيست).(26)

مقصود از نفس زکيه، نفس کامله پاک وپاکيزه است. کلمه (زکيه) از ريشه (زکى) به معناى (رشد کرد وپاکيزه شد) مى باشد. ومقصود از (رشد) در اصطلاح اسلامى، تکامل با علم واخلاص وفداکارى است؛ وممکن است با دقت بيشترى براى کمال دو معنى در نظر بگيريم:

معناى اول: کمال، عبارت است از آنچه خواسته اسلام است از يک فرد مسلمان که در درجه بالاى ايمان واراده واز خودگذشتگى باشد، بنابراين مقصود از نفس زکيه يکى از اشخاص با اخلاص وآزمايش شده در دوران غيبت کبرى خواهد بود که بر اثر فتنه ها وانحرافات حاکم در آن زمان، به شهادت مى رسد.

معناى دوم: مقصود از کمال، برائت از آدم کشى مى باشد که به همين معنى در قرآن مجيد آمده است: آيا نفس زکيه اى را بدون اينکه کسى را کشته باشد تو کشتى؟ کار زشتى انجام دادى).(27) وشايد از اينکه در اخبار، تعبير به نفس زکيه شده است به اين خاطر بوده که مى خواستند مفهوم قرآنى را بگويند.

ولى آنچه که معناى اول را تقويت مى کند، آن است که از اين روايات آنچه به ذهن مى رسد، (نفس زکيه) انسانى است که بر اثر شخصيت والاى او، آن قتل، اهميتى بسزا دارد، واهميت قتل نيز درباره اشخاص آزمايش شده وبا اخلاص است، که در سطح بالاترى قرار گرفته باشند تا جلب نظر کند وموجب تأثر وتأسف عميق مردم گردد. ولى کشف يک فرد معمولى بى گناه نوعا اهميتى در جوامع ندارد وجلب نظر نمى کند. ضمن اينکه اگر کسى مى خواهد نشانه علامت شود، مى بايست در مورد کسى باشد که در بين مردم شناخته شده باشد، والآ نمى تواند نشانه ظهور باشد.

بنابراين وقتى معناى اول با مجموع روايات سازگارتر بوده ومعناى دوم چنين انطباق وتناسب نداشت، بر ما لازم است که معناى اول را گرفته وبر طبق آن عمل کنيم.

محدث قمى در اين رابطه مى فرمايد: (نفس زکيه آن پسرى است از آل محمد (صلى الله عليه وآله وسلم) که در ما بين رکن ومقام کشته شود).(28)

سيد حسنى کيست؟

پاسخ: يکى ديگر از علايم ظهور حضرت مهدى (عجل الله فرجه)، خروج سيد حسنى است. امام صادق (عليه السلام) ضمن حديثى طولانى به مفضل بن عمر مى فرمايد: (سيد حسنى آن جوان زيبا، از طرف سرزمين ديلم (از بلاد گيلان) خروج کرده وبا صداى رسا صدا مى زند: اى آل محمد! دعوت آنکس را که از غيبتش متأسف بوديد اجابت کنيد، اين صدا از ناحيه ضريح پيغمبر (صلى الله عليه وآله وسلم) بلند مى شود پس گنجهاى خدا از طالقان، او را پذيرا مى شوند. آنها گنجهايى هستند، اما چه گنجى که نه طلا ونه نقره است بلکه مردانى مى باشند که ايمانى فولادين دارند وبر اسبهاى چابک سوار واسلحه به دست گرفته وپى در پى ستمگران را مى کشتد، تا آنکه وارد کوفه مى شوند. در آن موقع، بيشتر روى زمين را از لوث وجود بى دينان صاف کرده اند؛ آنها کوفه را محل اقامت خود قرار مى دهند.

چون خبر ظهور مهدى (عليه السلام) به او واصحابش مى رسد، اصحابش به او مى گويند: اى پسر پيغمبر! اين کيست؟ که در قلمرو ما فرود آمده است؟ سيد حسنى مى گويد: با من بياييد، تا ببينم او کيست وچه مى خواهد. به خدا سوگند، سيد حسنى مى داند که او مهدى است واو را مى شناسد، ولى براى اين مى گويد که به اصحابش بشناساند که او کيست.

سيد حسنى بيرون مى آيد تا به مهدى (عليه السلام) مى رسد واز وى مى پرسد: اگر تو مهدى آل محمد (صلى الله عليه وآله وسلم) هستى، عصاى جدت پيغمبر، وانگشتر وپيراهن وزرهش، موسوم به (فاضل) وعمامه مبارکش به نام (سحاب) واسبش (يربوع) و(غضبا) شترش و(دلدل) قاطرش و(يعفور) الاغ آن سرور، واست اصيلش (براق) وقرآنى که امير المؤمنين (عليه السلام) جمع آورى کرده، کجاست؟

امام مهدى (عليه السلام) تمام اينها را بيرون مى آورد وبه سيد حسنى نشان مى دهد، آنگاه عصاى پيغمبر (صلى الله عليه وآله وسلم) را گرفته وبه سنگ سختى مى زند، فى الحال، سنگ مانند درخت سبز مى شود، وشاخ وبرگ در مى آورد.

مقصود سيد حسنى اين است که بزرگوارى مهدى (عليه السلام) را به اصحاب خود نشان دهد، تا حاضر شوند که با وى بيعت کنند. آنگاه سيد حسنى عرض مى کند: الله اکبر! يابن رسول الله! دست مبارک را بده تا با شما بيعت کنيم، مهدى (عليه السلام) هم دستش را دراز کرده وحسنى نخست خود وسپس ساير لشکريانش با او بيعت مى کنند، مگر چهل هزار نفر، که قرآنها با خود دارند ومعروف به (زيديه) مى باشند که از بيعت امتناع مى ورزند).(29)

خراسانى ويمانى چه کسانى هستند؟

پاسخ: يکى از علايم ظهور امام زمان (عجل الله فرجه)، خروج پرچمهاى سياه از سوى خراسان، معروف به قيام ابو مسلم خراسانى است.

امير المؤمنين (عليه السلام) فرمود: (منتظر فرج باشيد از سه چيز. گفته شد: يا امير المؤمنين! آنها چيست؟ فرمود:... وپرچمهاى سياه از خراسان).(30)

امام محمد باقر (عليه السلام) در حديثى فرموده است: (پرچمهاى سياهى از خراسان بيرون آمده ودر کوفه فرود مى آيد، وقتى مهدى (عليه السلام) ظاهر گرديد، براى بيعت گرفتن به سوى آن مى فرستد).(31)

اين روايت دلالت مى کند بر اينکه خروج پرچمهاى سياه، نزديک ظهور حضرت خواهد بود.

اگر اين روايت از نظر سند درست باشد، دليل بر اين خواهد بود که آن پرچمها، پرچمهاى ابو مسلم خراسانى نمى باشند.

اما در رابطه با ظهور يمانى، امام صادق (عليه السلام) فرمود: (يمانى از علايم ونشانه هاى حتمى است).(32)

وامام باقر (عليه السلام) در ضمن يک حديث طولانى مى فرمايد: (خروج سفيانى ويمانى وخراسانى در يک سال ويک ماه ويک روز واقع خواهد شد، با نظام وتربيتى همچون نظام يک رشته که به بند کشيده شده، هر يک از پى ديگرى...، در ميان پرچمها، راهنماتر از پرچم يمانى نيست، که آن پرچم هدايت است، زيرا دعوت به صاحب شما مى کند، وهنگامى که يمانى خروج نمايد، خريد وفروش سلاح، براى مردم وهر مسلمانى ممنوع است، وچون يمانى خروج کرد، به سوى او بشتاب، که همانا پرچم او پرچم هدايت است، وهيچ مسلمانى را روا نباشد که با آن پرچم مقابله نمايد، پس هر کس چنين کند، از اهل آتش خواهد بود، زيرا او به سوى حق وراه مستقيم فرا مى خواند).(33)

بنابراين، با توجه به روايات معصومين عليهم السلام، حرکت يمانى، سمبلى از يک قيام بر حق در مقابل انحراف وگمراهى موجود در دوران غيبت خواهد بود.

منظور رواياتى که ظلم وستم را در آخر الزمان فراگيرد ياد کرده چيست؟

پاسخ: چنانکه بارها ذکر شد، رسول گرامى اسلام (صلى الله عليه وآله وسلم) در خصوص آخر الزمان فرمود: (مهدى از فرزندان من است... براى او غيبت وحيرتى است که در آن مردمان بسيارى گمراه مى شوند، آنگاه همانند (شهاب ثاقب) مى آيد، وزمين را پر از عدل وداد خواهد کرد همچنان که پر از ظلم وستم شده بود).(34)

با کمى دقت در اين روايت شريف، معلوم مى گردد که مراد، فراگيرى ظلم وستم است نه بى دينى وکفر الحاد، يعنى چنان نيست که در هيچ جا، اهل اعتقاد ودين يافت نشوند، وکسى کلمه اى از حق واعتقاد وديانت واحکام را بر زبان نياورد، بلکه مردم معتقد يافت مى شوند، وسخن از حق وايمان گفته مى شود، حتى توده هايى چند، مؤمن به مهدى وپدران مهدى اند، ومنتظر ظهور اويند.

در احاديث رسيده است که: (مسلمانان، در آخر الزمان، به وسيله مهدى از فتنه ها وآشوبها خلاصى مى يابند، چنانکه در آغاز اسلام، به وسيله پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم)، از شرک وگمراهى خلاصى يافتند).(35)

اين بيانها ونيز احاديث بسيار ديگر، دلالت دارد که دين ومتدينين، در عصر ظهور - در جاهايى - هستند. آنچه نيست عدالت ومساوات، در کمال عقلى، وروابط انسانى است، در سطح جهان، ومهدى اينها را تامين مى کند، ودين را به بسيارى از مناطق ديگر جهان، به کمک مؤمنان مى رساند.

آنچه مشخصه دوران قبل از ظهور است، شيوع ظلم وستم وعدوان وبيداد است، واگر درست بنگريم، هم اکنون جهان چنين است، واز ظلم وستم آکنده است.

با توجه به اين واقعيت، مى توان، مترقب پديدار گشتن حوادث بزرگ، وطلايع طلوع دولت حقه بود، وبا توجه به همين واقعيات، بايد به آماده سازى جوانان شيعه، وديگر معتقدان به حق، براى يارى مهدى (عليه السلام) دل بست، وبه آن توجه عميق کرد. جريان آمادگى، ديگر نبايد در جامعه ما فراموش شود، بلکه بايد زنده وفعال بماند، وبه ديگر جامعه هاى اسلامى و... سرايت داده شود.(36)

امام زمان از کجا ظهور مى کند؟

پاسخ: وقتى که اوضاع عمومى جهان مساعد شد وافکار مردم جهان براى پذيرش حکومت حق وعدالت آماده گشت، نوبت انقلاب مهدى موعود فرا مى رسد، وخداوند به آن حضرت اذن واجازه نهضت مى دهد. در اين زمان است که امام مهدى (عجل الله فرجه) در مکه ظاهر مى شود وانقلابى بزرگ، انقلاب جهانى خود را آغاز مى کند.

چنانکه مفضل از حضرت صادق (عليه السلام) پرسيد: اى آقاى من، حضرت مهدى (عليه السلام) از کجا وچگونه ظهور مى کند؟ حضرت فرمود: (اى مفضل! او به تنهايى ظهور مى کند وبه تنهايى کنار خانه کعبه مى آيد وبه تنهايى شب را در آنجا مى گذراند).(37)

وامام باقر (عليه السلام) فرموده است: (هنگامى که قائم (عليه السلام) از (مکه) خروج کند، منادى او ندا در مى دهد که هلا، هيچ کس غذا وآشاميدنى برندارد، واو با خود سنگ موسى بن عمران را به همراه مى برد، که آن بار شترى است. پس در هيچ منزلى فرود نمى آيد، مگر اينکه چشمه ها از آن جارى مى گردد).(38)

لذا از امور قطعى ومسلم زمان ظهور حضرت مهدى (عجل الله فرجه)، اين است که آن جناب از مکه خروج مى کند.

هنگام ظهور حضرت مهدى صداى آسمانى چگونه شنيده مى شود؟

پاسخ: چنانکه گفته شد، يکى از علايم حتمى ظهور امام زمان (عجل الله فرجه) شنيدن نداى آسمانى است. اما اينکه اين ندا چيست وچگونه شنيده مى شود مطلبى است که پاسخش را در روايات اهل بيت عليهم السلام جستجو مى نماييم.

امام صادق (عليه السلام) در جواب به اين سؤال که صداى آسمانى چگونه شنيده مى شود؟

فرمود: (اول روز، گوينده اى از آسمان صدا مى زند، به طورى که تمامى مردم با زبانهاى مختلف خود آن را مى شنوند، ومى گويند: آگاه باشيد! که حق در پيروى از على (عليه السلام) وشيعيان اوست؛ آنگاه شيطان در آخر همان روز، از زمين صدا مى زند: آگاه باشيد! که حق در پيروى از عثمان وپيروان اوست. در آن هنگام است که اهل باطل دچار ترديد مى شوند).(39)

واز رواياتى استفاده مى شود که اين صداى آسمانى که مردم را دعوت پيروى از حق مى کند، ندا وصداى حضرت جبرئيل است، چنانکه محمد بن مسلم روايت مى کند: (گوينده اى از آسمان، قائم را به نام صدا مى زند، به طورى که مردم شرق وغرب آن را مى شنوند واز وحشت آن، هر کس خوابيده، بيدار شده مى ايستد، وهر کس ايستاده روى زمين مى نشيند، وهر کس نشسته برمى خيزد؛ وآن (صداى جبرئيل امين) است).(40)

صورت وسيرت امام مهدى چگونه است وبا چه خصوصيات فردى ظهور مى كند

پاسخ: حضرت مهدى (عجل الله فرجه) از حيث صورت وسيرت، شبيه پيغمبر (صلى الله عليه وآله وسلم) است، واين شباهت شايد براى آن باشد که از جهت اسم وصورت وسيرت، ابقاى دين واحياى احکام قرآن به دست اوست.

شبلنجى مى نويسد: (امام مهدى (عجل الله فرجه) داراى چشمان سياه وابروان پيوسته، بينى بلند وقلمى، ريش انبوه وخال هاشمى در گونه راست است).(41)

وجابر جعفى گويد: از امام باقر (عليه السلام) شنيدم که فرمود: (عمر از امام على (عليه السلام) پرسيد: نام حضرت مهدى چيست؟ فرمود: راجع به نام او، حبيبم پيغمبر (صلى الله عليه وآله وسلم) با من عهد کرده که تا مبعوث نشود نامش را بيان نکنم؛ پرسيد: صفت ونشانه اش چيست؟ فرمود: جوانى ميانه قامت، خوشرو وخوش مو است که موهايش بر شانه ريخته ونور صورتش بر سياهى محاسن وسرش احاطه کرده است).(42)

ونيز امير المؤمنين (عليه السلام) در بالاى منبر فرمود: (در آخر الزمان مردى از نسل من، با صورتى سرخ وسفيد، فراخ شکم، ران قوى، وشانه اى سترگ، خروج مى نمايد که در پشتش دو خال است، يکى رنگ پوست بدن وديگرى شبيه خال پيغمبر (صلى الله عليه وآله وسلم)).(43)

واما راجع به اينکه با چه خصوصيات وشمايلى ظهور مى کند، اين سؤالى است که ابا صلت هروى از امام رضا (عليه السلام) پرسيد وآن حضرت فرمود: (نشانه قائم ما اين است که در سن يک پيرمرد وبه صورت يک جوان است؛ به طورى که هر کس حضرتش را ببيند، او را چهل ساله يا کمتر مى پندارد، وتا هنگام مرگ اثر پيرى در او ظاهر نشود).(44)

وامير المؤمنين (عليه السلام) فرمود: (مهدى (عجل الله فرجه) چهل ساله در بين مردم مى آيد).(45)

وامام صادق (عليه السلام) مى فرمايد: (هنگامى که قائم (عجل الله فرجه) قيام کند، مردم او را انکار مى کنند؛ زيرا به صورت جوان معتدل ورشيدى بيايد).(46)

از جمله خصوصيات فردى حضرت اين است که طى الارض کرده وسايه ندارد.

امام رضا (عليه السلام) مى فرمايد: (هنگامى که حضرت مهدى (عجل الله فرجه) ظهور کند، زمين از نور خدا روشن مى شود، حضرت مهدى است که زمين در زير پايش به سرعت حرکت مى کند، واوست که سايه نخواهد داشت).(47)

پاورقى:‌


(1) کمال الدين وتمام النعمه، شيخ صدوق، ص 650.
(2) همان ماخذ، ص 651.
(3) کتاب الغيبه، شيخ طوسى ص 270.
(4) غيبت نعمانى، باب 18، ص 435.
(5) کتاب الغيبه، شيخ طوسى، ص 278.
(6) کتاب الغيبه، شيخ طوسى، ص 273.
(7) غيت نعمانى، باب 18، ص 426.
(8) همان ماخذ، باب 14، ص 369.
(9) همان مأخذ، باب 18، ص 434.
(10) بحار الانوار، علامه مجلسى، ج 52، ص 232.
(11) غيبت نعمانى، باب 18، ص 426.
(12) تاريخ غيبت کبرى، سيد محمد صدر، ص 648.
(13) بحار الانوار، علامه مجلسى، ج 52، ص 182.
(14) اثبات الهداه، شيخ حر عاملى، ج 7، ص 405.
(15) مهدى موعود، ترجمه ونگارش على دوانى، ص 972.
(16) همان ماخذ، ص 965.
(17) صحيح بخارى، ج 9، باب 1094، ح 1947.
(18) مهدى موعود، ترجمه ونگارش على دوانى، ص 965.
(19) همان ماخذ.
(20) صحيح مسلم، با شرح نووى، ج 18، ص 65.
(21) اثبات الهداه، شيخ حر عاملى، ج 7، ص 239.
(22) کمال الدين وتمام النعمه، شيخ صدوق، ص 529.
(23) منتهى الآمال، شيخ عباس قمى، ج 2، ص 336.
(24) صحيح ترمذى، باب ماجاء فى الدجال، ص 42.
(25) کمال الدين وتمام النعمه، شيخ صدوق، ص 650.
(26) ارشاد مفيد، با ترجمه ساعدى خراسانى، ص 697.
(27) سوره کهف، آيه 74.
(28) منتهى الآمال، شيخ عباس قمى، ج 2، ص 337.
(29) مهدى موعود، ترجمه ونگارش على دوانى، ص 1163.
(30) غيبت نعمانى، باب 14، ص 363.
(31) کتاب الغيبه، شيخ طوسى، ص 274.
(32) غيبت نعمانى، باب 14، ص 365.
(33) غيبت نعمانى، باب 14، ص 369.
(34) کمال الدين وتمام النعمه، شيخ صدوق، ص 287.
(35) بحار الانوار، علامه مجلسى، ج 51، ص 93.
(36) خورشيد مغرب، محمد رضا حکيمى، ص 322.
(37) بحار الانوار، علامه مجلسى، ج 53، ص 7.
(38) غيبت نعمانى، باب 13، ص 344.
(39) کتاب الغيبه، شيخ طوسى، ص 266.
(40) کتاب الغيبه، شيخ طوسى، ص 274.
(41) چهارده معصوم، عماد زاده، ج 2، ص 606.
(42) اثبات الهداه، شيخ حر عاملى، ج 7، ص 414.
(43) اثبات الهداه، شيخ حر عاملى، ج 7، ص 400.
(44) کمال الدين وتمام النعمه، شيخ صدوق، ص 652.
(45) البيان فى اخبار صاحب الزمان، گنجى شافعى، ص 495.
(46) اثبات الهداه، شيخ حر عاملى، ج 7، ص 27.
(47) کمال الدين وتمام النعمه، ص 372.