آفتاب در غربت

دكتر سيد محمدبني هاشمي

- ۳ -


امام فرونهاده

معنای سوم غریب

یکی دیگر از معانی غریب، ((فرو نهاده)) یا((وانهاده)) یا((واگذاشته)) است. فرو نهاده به کسی گفته می‌شود که مهجور و متروک و معطّل، باقی مانده باشد. ((مهجور)) کسی است که او را کنار گذاشته باشند. متروک یعنی ترک شده، و معطّل هم به معنی تعطیل شده است ((تعطیل)) در مقابل استفاده و بهره‌بردن است، و معطّل به چیزی گفته که در جهت هدفی که برای آن وضع شده از آن استفاده نشود. اگر((معطّل)) صفت شخص باشد، چنین شخصی غریب افتاده است. این معنای غربت، ممکن است فرع بر عدم شناخت، یا فراموش کردن، و یا ناشی از کوتاهی کردنِ دیگران در حقّ شخص باشد.
عالِمی را در نظر بگیرید که در یک رشتۀ علمی متخصّص است. این عالِم در دو حالت ممکن است فرو نهاده شود، و در نتیجه غریب افتد.
حالت اوّل این که در موقعیّتی قرار بگیرد که اطرافیان او را نشناسند و از تخصّص او خبر نداشته باشند. طبیعتاً به دلیل نشناختن او از او بهرۀ علمی نمی‌برند. حتّی هنگام رویارویی با مشکلی که به علم او نیاز دارند، به او مراجعه نمی‌کنند. زیرا نمی‌دانند چه گوهری در اختیار دارند. لذا از آن دانشمند، استفاده نمی‌شود، و او مهجور و متروک باقی می‌ماند.
در((حالت دوم)) آن عالِم شناخته شده است و اطرافیان نسبت به علم و تخصّص او معرفت لازم را دارند، ولی در بهره بردن از او کوتاهی کرده و به او مراجعه نمی‌کنند، و بدین گونه وی را معطّل و متروک‌ می‌‌گذارند. در هر دو حالت، این عالِم ـ دانسته و یا ندانسته ـ ((غریب)) واقع می‌شود.
پزشکی ماهر در نظر بگیرید که در یک منطقه می‌تواند بسیاری از مشکلات مردم را حل کند، امّا مورد مراجعه قرار نگیرد. او می‌تواند مشکل‌گشایِ بیماران باشد، امّا اگر به او مراجعه نشود، غریب می‌افتد. این غربت پزشک، یا ناشی از عدم شناخت اوست، یا فراموش شدن او، و یا کوتاهی کردن به مراجعه به او. در هر صورت هر کس که مطب این پزشک را خالی ببیند، برای غربت او متأثّر می‌شود.

این معنای غربت ـ که ناشی از مهجور و متروک و معطّل ماندن شخص است ـ کاملاً به شکر عملی مربوط می‌شود، چرا که شُکر عملی نسبت به هر نعمتی، استفادۀ مناسب از آن است و اگر نعمتی فرو نهاده شود، معلوم است که مورد بهره برداری شایسته قرار نگرفته است.

مهجور بودن امام عصر"علیه السلام"

شُکر عملی نسبت به بزرگترین نعمت خدا ـ یعنی وجود مقدس امام عصر"علیه‌السلام" ـ بهره بردن از ایشان است در مسیری که خداوند معیّن فرموده است. بنابراین شکرِ عملیِ نعمت امام عصر"علیه‌السلام" به این است که انسان‌ها نسبت به هر وصفی از اوصاف حضرتش، وظیفۀ خود را انجام داده و حقّ آن را ادا کنند، در غیر این صورت، کفران نعمت صورت گرفته و امام"علیه‌السلام" غریب می‌ماند.

علم مصبوب

امام زمان"علیه‌السلام" ((علم مصبوب)) است. شُکر عملیِ این کمال، آن است که هر کس دنبال کسب علم می‌رود، به عنوان سر چشمه و منبع علم، به ایشان رجوع کند و هنگام درس گرفتن از استاد و مطالعه و تحقیق همۀ افراد را واسطه‌هایی بداند که به برکت امام"علیه‌السلام"، از وساطت آنها بهره‌مند می‌شود، یعنی در هر پیشرفت علمی، خود را مدیون توجّهات و عنایات امام"علیه‌السلام" بداند.
امّا آیا در عمل چنین است؟ آیا مردم، عملاً با امام‌زمان"علیه‌السلام" رفتار شایستۀ((علم مصبوب)) می‌کنند، یا این که حضرتش از این جهت، مهجور و متروک می‌باشند؟

اکثر قریب به اتّفاقِ مردم، اصلاً نمی‌دانند نعمت ((علم مصبوب)) در عالم وجود دارد و به همین دلیل به ایشان مراجعه نمی‌کنند. پس مهجوریّت و متروکِ بودن امام"علیه‌السلام" برای این اکثریّت، به دلیل عدمِ معرفت آنها است. ولی برای اهل معرفت جطور؟ آنها می‌دانند امامشان علم مصبوب است. و اگر از آنها سؤال شود، به این واقعیّت اذعان می‌کنند، امّا آیا حقّ این صفتِ امام"علیه‌السلام" را ادا می‌کنند؟ یا این که در عمل کوتاهی کرده، و آن شأنی را که شایسته است، برای ایشان قائل نمی‌شوند؟ واقعیّت این است که با توجّه به آنچه در فصل اوّل از هین بخش تحت عنوان ((بی‌اعتقادی به امام"علیه‌السلام" و راه نجات از آن)) بیان شد، باید بگوئیم: متأسّفانه امام‌زمان"علیه‌السلام" برای اهل معرفت هم مهجور بوده و حقّ ((علم‌ مصبوب)) بودن ایشان در عمل ادا نمی‌گردد. (29)

کشتی نجات

اگر امام"علیه‌السلام" را کشتی نجات می‌دانیم، باید هنگام برخورد با گرفتاری‌های مادّی یا معنوی و روحی پیش از ایشان، بر هیچ کس تکیه و اعتماد نکنیم.
امّا وضع فعلی ما چگونه است؟ جوانان ما دچار مشکلات اساسی در دینداری هستند، امّا چند درصد کسانی که اهل دردند و مشکل را می‌فهمند، راه حلّ آن را آشنایی و معرفت بیشتر جوان با امام زمان"علیه‌السلام" و انجام وظیفه در قبال آن حضرت می‌دانند؟ چه تعداد از صاحب‌نظرانِ مسائل تربیتی، راه
حلّ مشکلات جوانان را در معرفت عمیق ایشان نسبت به امام عصر"علیه‌السلام" و آشنا شدن آنها به مکتب تربیتی اهل بیت"علیهم‌السلام" و عمل به وظایف خود در قبال ایشان می‌دانند و به این امر توصیه و تشویق می‌کنند؟
خدای مهربان، سفینۀ نجاتی برای این امّت قرار داده است که از دیدگان مردم غایب است، ولی در حال غیبت هم می‌تواند هر غریقی را نجات دهد. سؤال، این است: چند درصد از کسانی که در معرض غرق شدن هستند، واقعاً به این کشتی مراجعه می‌کنند؟ کسی که در حال غرق شدن است، به محض دیدن یک کشتی، به هر قیمتی که باشد، خودش را به آن می‌رساند. ولی اکثر مردم ـ حتّی شیعیان ـ امام‌زمان"علیه‌السلام" خود را به این صفت نمی‌شناسند. وعدۀ بسیار اندکی هم که از این ویژگیِ امام"علیه‌السلام" آگاهی دارند، ـ چنان که باید و شاید ـ به ایشان مراجعه نمی‌کنند. بنابراین در عمل، شکر این نعمت ـ در خور ارزش آن ـ ادا نمی‌شود و امام عصر"علیه‌السلام" از این جهت مهجور است، و معطّل و متروک مانده است .

ریشۀ هرخیر

ویژگی دیگر امام"علیه‌السلام" ((اَصلُ کُلِّ خَیرٍ)) است. در بخش قبل دیدیم که امام‌صادق "علیه‌السلام" فرموده‌اند:
نَحنُ اَصلُ کُلِّ خَیرٍ (30)
ما ریشۀ هر نیکی هستیم.
آیا به این کلام امام"علیه‌السلام" اعتقاد داریم یا نه؟ آیا در عمل، رفتار متناسب با این عقیده در ما وجود دارد؟ اگر ایشان را حقیقتاً اصل هر خیری می‌دانیم، باید در عمل برای کسب خیرات، بیش از هر چیز و پیش از هر کاری، به امام زمان"علیه‌السلام" مراجعه کنیم، امّا آیا واقعاً این گونه است؟
اگر خیر دنیوی می‌خواهیم، مثلاً رفاه و آرامش و امکانات مادّی و ... طلب می‌کنیم، باید به دنبال ایشان برویم و در تقویت رابطۀ خود با آن حضرت ـ از طریق عمل به احکام دین ـ بکوشیم اگر خیر معنوی ـ مانند تقوی، توحید و معرفت امام"علیه‌السلام" ـ می‌خواهیم، باز هم باید به سراغ خود حضرت برویم. امّا با کمال تأسّف می‌بینیم که به حضرت بقیّة الله"ارواحنا فداه"، ـ آن طور که شایسته است ـ نه در مسائل مادّی مراجعه می‌شود، نه در مسائل معنوی.
چند درصد مردم برای رسیدن به توحید واقعی، از باب امام عصر"علیه‌السلام" وارد می‌شوند؟! و چقدر می‌کوشند که معرفت خود را نسبت به امام خویش بالا ببرند؟ آیا برای کسب توحید ـ به همان میزان که به سخنان اهل فلسفه و عرفان و دانشمندانِ غیر شیعه رجوع می‌شود ـ به معارفِ گهر بار اهل‌بیت"علیهم‌السلام" بها داده می‌شود؟!
حقِّ نعمتِ ((اَصلُ کُلّ خَیر))، وقتی ادا می‌شود که انسان به راستی امام عصر"علیه‌السلام" را همۀ خیرات بداند، و از این سرچشمۀ پر فیض، بهره گیرد. اگر از این منبع خیرات استفادۀ مناسب و شایسته نشود، حقّ آن در عمل ادا نشده است. پس کاملاً روشن است که امام‌زمان"علیه‌السلام" در این وصف نیز مهجور و متروک باقی مانده، و غریب و مکفور هستند.

آب شیرین و گوارا

امام رضا "علیه‌السلام" فرموده‌اند:
الإِِمامُ الماءُ العَذبُ عَلَی الظَّماءِ (31)
امام، آب شیرین در وقت تشنگی است.
آیا انسان‌ها از این آب شیرین استفادۀ کافی می‌کنند؟ آیا حقّ این نعمت ـ آن طور که باید ـ ادا می‌شود؟ آیا شُکر عملی این نعمت را به جای می‌آوریم؟
حقّ این نعمت، وقتی ادا می‌شود که تشنگان برای رفع تشنگی‌، از آن آب شیرین استفاده کنند، نه این که آن را رها کرده و بخواهند با هر آب تلخ و شوری رفع عطش کنند. از بهترین مصادیق آن، تشنگی در مسائل اعتقادی است. چند درصد از شیعیان، برای رفع این عطش، سراغ امام"علیه‌السلام" و احادیث ایشان می‌روند؟ آیا برای احادیث ائمه"علیهم‌السلام" شأن مناسبی قائل هستند؟ و یا این که گفتار متکلّمان غیر مسلمان یا دانشمندانِ ضدّ شیعه را مبنای((دین شناسی)) قرار می‌دهند؟ این امر مورد ابتلاء متفکّرین و دانشمندانِ جامعه است نه مردم عادی. و متأسّفانه آن‌ها در عمل، بهای لازم را به سخنانِ گهر‌بار اهل بیت"علیهم‌السلام" نمی‌دهند. اگر چنین است، پس شُکر نعمتِ این آب شیرین و گوارا چگونه ادا می‌شود؟ آیا امام"علیه‌السلام" در این صفت خویش، مهجور و متروک و معطّل باقی نمانده است؟!

شاهد بر امّت

در بخش پیشین درباۀ وصف شاهد و گواه بودن امام"علیه‌السلام"، به مناسبت سخن گفتیم. کسی که امام عصر"علیهم‌السلام" را ((شاهد)) می‌داند، در عمل باید به این ملتزم باشد. او وظیفه دارد که برای ایشان حدّاقلّ شأنِ یک شاهد عادی را قائل باشد، و در عمل، به عقیدۀ خود ترتیب اثر دهد.
فرض کنید در حضور دوستِ خدا ترس ِخود هستید، که موقعیّت شما نزد او، برایتان مهمّ است و نزد او آبرو دارید. شما در منظر و محضر او چگونه عمل می‌کنید؟ احتمالاً از انجام خیلی کارها منصرف می‌شوید، حتّی بعضی از کارهای مباح که ممکن است در حالت عادی انجام دهید، گاهی حتّی اگر کودکی هم شاهد ما باشد نحوۀ رفتار ما تغییر می‌یابد.
اگر آبرو داری نزدِ یک دوست برای ما مهم است و عمل ما اثر دارد، دقّت کنیم که آیا آبرو داشتن ما نزد امام‌زمان"علیه‌السلام" هم همین قدر مهمّ است؟! وقتی معتقدیم که امام‌زمان"علیه‌السلام" ما را می‌بیند و کارهای ما به ایشان عرضه می‌شود، این اعتقاد چقدر در عمل ما اثر دارد؟ آیا ما را از ارتکابِ کاری که آبرویمان را نزد ایشان به خطر می‌اندازد، باز می‌دارد واقعیّت این است که هر اندازه در عمل از انجام معاصی
خودداری نکنیم، و به فکر حفظ آبروی خود نزد امام‌عصر"علیه‌السلام" نباشیم، مرتکبِ کوتاهی در شُکر عملی شده‌ایم، و وظیفۀ خود را نسبت به ایشان ادا نکرده‌ایم، و به همین میزان، امام عصر"علیه‌السلام" برای ما متروک و غریب افتاده‌اند.
امام‌زمان"علیه‌السلام" در عمل نزد محبّان حضرتش هم به طور نسبی مهجور و متروک هستند و هر کدام از اهل معرفت ـ به میزانی که در اداء شُکر عملی مناسب با شأن ایشان کوتاهی کنند ـ حضرت را غریب قرار داده‌اند.

رفیق مونس

شُکر عملیِ یک رفیق و همدمِ دلسوز، وقتی ادا می‌شود که انسان با او انس بگیرد، رفاقت خوبی با او داشته باشد به راحتی او را از دست ندهد او را از خود نرنجاند، و خلاصه هر چه رفاقت او را محکم تر می‌سازد انجام دهد. به علاوه از هر چه در دوستی با او تأثیر منفی می‌گذارد، خودداری کند و ... امام"علیه‌السلام" نیز انیس رفیق است، همان طور که امام‌رضا"علیه‌السلام" فرموده‌اند:
اَلامِامُ ... الأَنیسُ الرَّفیقُ (32)
پس باید حقّ رفاقت ایشان ادا شود چرا که رفاقت، دو طرفه است نه یک طرفه. ما باید مونس خوبی برای ایشان باشیم. و همان گونه که ایشان ـ در عین بی نیازی از ما و در اوج عظمت ـ از ما یاد می‌کنند، ما نیز ـ در شدّت نیاز پیوسته و احتیاج مبرم ـ باید از ایشان یاد کنیم.
آن حضرت"ارواحنا له الفداء" فرموده‌اند:
انا غیر مهملین لمراعا تکم ولا ناسین لذکر کم (33)
ما، در رسیدگی و مراقبت از شما کوتاهی نکرده، و یاد شما را فراموش
نمی‌کنیم.
اگر ما بدانیم که دوست دلسوزی هر روز به یاد ما است، اگر ما با او تماس نگیریم او با ما ارتباط برقرار می‌کند، و اگر ما از او سراغ نگیریم و حال او را نپرسیم، او سراغ ما را می‌گیرد و از حال ما پرس و جو می‌کند، اگر مسافرت هم برود ما را فراموش نمی‌کند و از ما خبر می‌گیرد. طبیعی است که ما هم پیوسته و مرتّب از او یاد کرده و دعاگوی او می‌شویم، مکرّر برایش نامه می‌نویسیم و او را به مجالس خود دعوت می‌کنیم و ...
اگر ما واقعاً این گونه با امام زمان"علیه‌السلام" انس بگیریم، زندگی فردی و جمعی ما به گونه دیگری می‌شود، متفاوت با آنچه که اکنون هست. ولی متأسّفانه می‌بینیم که حتّی در جامعۀ شیعه هم امام زمان"علیه‌السلام" ـ آن چنان که شایسته است ـ در زندگیِ رعیّت و امّت خود نقش اساسی ندارند، تا آنجا که می‌توان ادّعا کرد که از متن زندگی افراد حذف شده‌اند. با این همه، آن حضرت، بزرگوارانه، انس خود را به طور یک طرفه با شیعیان خویش برقرار نگاه داشته‌اند و اگر آن‌ها به یاد امام زمانشان"علیه‌السلام" نیستند ایشان به یاد آن‌ها هستند. اگر آن‌ها با حضرت مهدی"علیه‌السلام" رفاقت نمی‌کنند، حضرت با آنها رفیق هستند. کجا در عالم، چنین دوستی پیدا می‌شود که سال‌های سال به طور یک طرفه با دیگری رفاقت کند، در حالی که هیچ نیازی هم به او ندارد! امّا چقدر جای تأسّف دارد که شکر این رفیق و مونس عزیز گزارده نمی‌شود، و باز هم مهجور و متروک قرار داده می‌شود! خدایا ما را ببخش!

پدر دلسوز

شُکر عملی پدر دلسوز چه زمانی ادا می‌شود؟! همان رفتاری که با پدر دلسوز و مادر نیکوکار خویش داریم ـ بلکه بالاتر از آن ـ باید با امام زمان"علیه‌السلام"داشته باشیم.
در غیر این صورت، حقّ ایشان را ادا نکرده‌ایم و در انجام شُکر عملی کوتاهی نموده‌ایم، و این پدر دلسوز و مادر نیکوکار را فرو نهاده‌ایم.
در فصل سوم همین بخش، دیدیم که رفتار ما شیعیان نسبت به امام‌عصر"علیه‌السلام" چقدر با رفتار ما نسبت به پدر و مادر مهربان، تفاوت می‌کند. و همین مقدار برای اثبات مهجور و غریب بودنِ آن حضرت کافی است.
این‌ها مثال‌هایی بود برای روشن شدنِ این که حقّ شُکر امام"علیه‌السلام" در این اوصاف ادا نمی‌شود. وقتی حقّ امام"علیه‌السلام" ادا می‌شود که حقّ تک تک اوصاف‌ ایشان ادا شود، زیرا اعتقاد به هر یک از صفات امام"علیه‌السلام" وظیفۀ خاصی بر عهدۀ انسان می‌گذارد. تنها در صورتی حقّ آن نعمت ادا می‌شود که انسان آن وظیفه را انجام دهد. در غیر این صورت، امام‌عصر"علیه‌السلام" از آن حیث مکفور می‌ماند و از همین حیث، ایشان غریب می‌افتند.
با نگاهی به جامعۀ خود، می‌توانیم ببینم که چند درصد از دوستان امام‌زمان"علیه‌السلام" نسبت به اوصاف ایشان، در عمل وظیفۀ خود را انجام می‌دهند. و با بررسی در این امر، به این نتیجه می‌رسیم امام"علیه‌السلام" در میان دوستان خویش هم غریب هستند.
از کسانی که اصلاً امام‌زمان"علیه‌السلام" را نمی‌شناسند، هیچ انتظاری نیست، چرا که آنها معرفت ندارند، و لذا با قلب و زبان و عمل، شاکر این نعمت نیستند. امّا به هر حال امام‌زمان"علیه‌السلام" برای آن‌ها غریب و مهجور است، چون نمی‌دانند که باید به ایشان مراجعه کنند و امام"علیه‌السلام" را معطّل و متروک می‌گذارند.
نتیجه این که امام زمان"علیه‌السلام" در میان کسانی که ایشان را نمی‌شناسند و حتّی عدّۀ بسیار قلیلی که ایشان را می‌شناسند به هر حال مهجور و غریب است.

مقایسۀ ((بئرمعطّله)) با ((ماء معین))

دلایل نقلی نیز، این شهود تجربی را تأیید می‌کنند. در قرآن کریم آمده است:
فَکَأَ یِّن مِن قَریَۀٍ اَهلَکناها وَ هِیَ ظالِمَةٌ فَهِیَ خاوِیَةٌ عَلی عُروُشِها وَ بِئرٍ مُعَطَّلَةٍ
وَ قَصرٍ مَشیدٍ (34)
چه بسیار آبادی‌هایی را که (اهل آنها) ستمکار بودند، هلاک کردیم. پس
دیوارها روی پایه‌هایشان خراب شد، و چاه‌ها بدون استفاده و قصرهای
مرتفع خالی ماند.
محل بحث ما آخر آیه است که خدای متعال فرموده است: چه بسیار چاه‌هایی که بدون استفاده باقی ماند. چاه را زمانی معطّله می‌نامند که قابل استفاده و بهره‌برداری باشد، و بتوان از آن آب بیرون کشید، ولی اکنون متروکه شده و دیگر از آن آب استخراج نمی‌شود.
((قَصرمَشید)) به قصر مجلّل و مرتفعی گفته می‌شود که اکنون خالی از سکنه باقی مانده است. در آیه به این مطلب اشاره شده که ما وقتی اهل آبادی‌ها را هلاک کردیم، چاه‌های آنها بدون استفاده شد و قصرهایشان خالی ماند با مراجعه به اهل بیت"علیهم‌السلام" می‌بینبم که در تفسیر ((بئرمعطّله)) فرموده‌اند:
کَم مِن عالِمٍ لا یُرجَعُ اِلَیهِ ولا یُنتَفَعُ بِعِلمِهِ (35)
چه بسیار عالِمی که کسی به او مراجعه نمی‌کند، و از علم او بهره
نمی‌برند.
عالِم، به چاه آب تشبیه شده که از آن مادّۀ حیات استخراج می‌شود. و مراد از معطّل و بدون استفاده ماندنِ چاه آب، مراجعه نشدن به عالِم و بهره نبردن ازعلم اوست.
امامان"علیه‌السلام"، عالِمانی هستند که به ایشان ـ در خور شأن و مقامشان ـ مراجعه نشده است و از علم ایشان استفادۀ کامل و صحیح نمی‌گردد. امام زمان"علیه‌السلام" نیز در زمان ما ((بئرمعطّله)) است.
از امام ابوالحسن موسی ‌بن ‌جعفر"علیه‌السلام" نقل شده است:
اَلبِئرُ المُعَطَّلةُ الاِمامُ الصّامِتُ، و القَصرُ المَشیدُ الاِمامُ النّاطِقُ (36)
((چاه معطّل))، امام ساکت، و ((قصرمشید))، امام ناطق است.
شاید علّت تشبیه امام ناطق به قصرمشید، این باشد که قصر مشید، مرتفع است، و شکوه و عظمتش نمایان است، و با وجود این خالی گذاشته می‌شود. امّا بئرمعطّله، چه بسا اصلاً وجودش مورد توجّه قرار نگیرد و شناخته نشود.
((امام صامت)) امامی است که ـ به امر خدا و حکمت الهی ـ از اظهار و مطرح کردن خود پرهیز می‌کند، همۀ امامان ما"علیهم‌السلام" شرایطی داشتند که در برخی زمان‌ها ساکت بوده‌اند. در زمان غیبت نیز، از مصادیق بارز امام صامت، حضرت مهدی"عج الله تعالی فرجه الشریف" می‌باشند، و لذا به ایشان اطلاق ((بئرمعطّله)) می‌شود. انشاءالله پس از ظهور، ((قصرمَشید)) بودنِ حضرت را خواهیم دید، که در آن زمان عظمت و شکوه ایشان آشکار می‌شود، انشاءالله.
در تفسیر علی بن ابراهیم قمّی آمده است:
اَمّا قَولُهُ عَزَّوَجَلَّ:((بِئرٍ مُعَطَّلَه وَ قَصرٍ مَشیدٍ))قالَ:هُوَ مَثَلٌ لِآلِ مُحََمَّدٍ صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ
آلِهِ وَ سَلَّمَ، قَولُهُ ((بِئرِمُعَطَّلَةٍ))، هِیَ الَّتی لا یُستَقی مِنها، وَ هُوَ الاِمامُ الَّذی قَدغابَ
فَلا یُقتَبَسُ مِنهُ العِلمُ. وَ ((القَصرُالمَشیدُ)) هُوَ المُرتَفَعُ، وَ هُوَ مَثَلٌ لِاَمیرِا لمُؤمِنینَ
والاَئِمَّةِ عَلَیهِمُ السَلامُ (37)
امّا قول خدای عزّوجلّ که فرموده:((بئر معطّله و قصر مشید)) فرموده‌اند: این
آیه، مَثَل آل محمد"صلی الله علیه وآله وسلم" است. ((بئرمعطّله)) چاهی است که
از آن آب کشیده نمی‌شود، و او امام غائب است که از ایشان علمی اقتباس
نمی‌شود. و ((قصرمشید)) (یعنی بنایِ) مرتفع و بلند، مَثَلی برای امیرالمؤمنین
و ائمه از فرزندان ایشان"علیهم‌السلام"می باشد.
هر یک از ائمۀ اطهار"علیهم‌السلام" زمانی داشته‌اند که در آن ساکت بوده‌اند و از علم آنها استفاده نمی‌شده است، ولی بارزترین مصداق ((بئرمعطّله ))، امام غائب است که متروک و معطّل ـ و در نتیجه غریب ـ باقی مانده است، درست مثل چاهی که پر از آب است، ولی هیچ تشنه‌ای برای کشیدن آب سراغ از آن‌ نمی‌گیرد. با توجّه به فراوانیِ آب چاه، تعداد افراد تشنه‌ای که برای رفع عطش به آن مراجعه می‌کنند و نحوۀ استفادۀ مجموع ـ در مقایسه با آ نچه شایستۀ بهره برداری از امام"علیه‌السلام" است ـ بسیار کم و اندک شمار است، که می‌توان گفت: این چاه معطّل و بدون استفاده مانده است.
قُل اَرَاَیتُم اِن اَصبَحَ ماؤُکَم غَوراً فَمَن یَأتیکُم بِماءٍ مَعینٍ (38)
(ای پیامبر) بگو اگر دیدید آبی که در اختیار شما بود فرو رفت، چه کسی
برای شما آبِ آشکار می‌آورد؟!
در معنای ((ماءِمَعین)) آمده است ((الماءُ الظّاهِرُالجاری))(39) و معنای سهولت را هم برای آن ذکر کرده‌اند.(40) در مجموع می‌توان گفت : ((ماءِمَعین)) به آب جاری گفته می‌شود که بهره برداری از آن ‌آسان است.
حال مقصود از ((ماءِمَعین)) چیست؟ ابوبصیر نقل می‌کند که امام‌باقر"علیه‌السلام" دربارۀ همین آیه فرمود:
هذِهِ نَزَلَت فی قائِمِ عَلَیهِ السَّلامُ، یَقول:اِن اَصبَحَ اِمامُکُم غائِباً عَنکُم لاتَدرُونَ
اَینَ هَُوَ، فَمَن یأتیکُم بِاِمامٍ ظاهِرٍ، یأتیکُم بِأَ خبارِ السَّماءِ والأَرضِ وحَلالِ اللهِ ـ
جَلَّ وَ عَزَّ ـ وَ حَرامِهِ؟ ثُمَّ قالَ: و الله ما جاءَ تأویلُ هذِهِ الآیهِ، وَ لا بُدَّ اَن
یَجییءَ تأویلُها (41)
این آیه دربارۀ قائم"علیه‌السلام" نازل شده است، می‌فرماید:
اگر امام شما غائب گردد و ندانید که او کجاست، چه کسی برای شما
امام آشکار می‌آورد که اخبار آسمان و زمین و حلال و حرام خدای ـ جلّ و
عزّـ را برای شما بیاورد؟ سپس فرمود: قسم به خدا تأویل این آیه هنوز
نیامده است، ولی تأویل آن حتماً خواهد آمد.
امام باقر"علیه‌السلام" ((ماءِمَعین)) را به امام ظاهر، و فرو رفتن آب در زمین را به غیبت امام"علیه‌السلام" تفسیر کرده‌اند. و فرموده‌اند که اگر امام شما غائب شود و این سرچشمۀ همۀ برکات در میان شما نباشد، کسی (جز خدای تعالی) نمی‌تواند برای شما امام آشکار بیاورد که اخبار وحی را به شما برساند، پس باید از امام غائب استفاده کنید.
بنابر این اگر آب جاری و سهل الوصولی در اختیار نباشد، مردم برای دستیابی به آب، باید تحمّل سختی‌ها کنند، و با ظرف از چاه آب بیرون آورند. و چون این کار، کار آسانی نیست، کمتر کسی به آن تن می‌دهد. و لذا این چاه در زمان غیبت، بدون استفادۀ مناسب و به صورت معطّل باقی می‌ماند.
مرحوم علّامه میرزا حسین نوری در کتاب ارزشمند ((نجم الثاقب)) در این باره به مطلب جالبی توجّه کرده‌اند. عین عبارت ایشان چنین است:
مخفی نماند که چون در ایّام ظهور، مردم از این سرچشمۀ فیض ربّانی
به سهل و آسانی استفاضه کنند و بهره ببرند، تشنه‌ای که در کنار نهر جاریِ
گوارایی باشد که جز اعتراف حالت منتظره نداشته باشد، لهذا از آن
جناب، تعبیر فرمودند به((ماءِ مَعین)) (42)
امام ظاهر، مانند ((ماءِمَعین))، به آسانی در دسترس مردم است، که برای دستیابی به این آب جاری، احتیاجی به کندنِ زمین و حفر چاه نیست. نهر گوارایی است که روی زمین می‌رود و هر کس آن را ببیند می‌تواند به راحتی از آن استفاده کند و به محض دیدن به گوارایی آن اعتراف می‌کند؛ امّا اگر امام"علیه‌السلام"، ظاهر نباشد، وضعیّت چنین نیست.
مرحوم محدث نوری" قدس الله سره" می‌افزاید:
{در ایّام غیبت که لطف خاص حق ازخلق برداشته شده ـ به علت سوء کردارشان ـ باید با رنج و تعب و عجز و لابه و تضرّع و انابه، از آن جانب فیضی به دست آورد و خیری گرفت و علمی آموخت، مانند تشنه‌ای که بخواهد از چاه عمیق، تنها به آلات و اسبابی که باید به زحمت به دست آورد، آبی کشد و آتشی فرو نشاند. لهذا تعبیر فرمودند از آن حضرت به ((بئرمعطّله))(43)}
از ((بئر معطّله)) می‌توان استفاده کرد، ولی بهره گیری از آن، به راحتی((ماءمَعین)) نیست، چون باید به سختی و به واسطۀ اسباب و ادوات از چاه کشید. امام ‌غائب"علیه‌السلام" مانند نهر جاری نیست که همه آن را ببینند و به راحتی از آن استفاده کنند. بلکه در زمان غیبت، استفاده از وجود مقدّس امام"علیه‌السلام" به زحمت و استغاثه و تضرّع نیاز دارد، تا بتوان از فیض ایشان بهره برد، چون زمان غیبت، هنگام امتحان است و افراد در میزان و نحوۀ استفاده از همین ((بئر))، مورد آزمایش قرار می‌گیرند.
متأسّفانه می‌بینیم که این ((بئر))، معطّله و متروکه باقی مانده است، عدّۀ بسیار زیادی، اصلاً از وجود آن آگاه نیستند. تعداد بسیار دیگری، فقط اسمی از امام غائب شنیده‌اند، ولی هیچ گاه درصدد بهره برداریِ صحیح و مناسب از ایشان بر نیامده‌اند. در این میان، تنها عدّۀ بسیار ‌بسیار کمی هستند که با زاری، تضرّع، عجز و لابه، دلو به این چاه انداخته‌اند، و با قلبی دردناک از آن استفاده می‌نمایند و همواره در دِل آرزو می‌کنند که این چشمۀ زلال آشکار شود، و الطاف و نعمت‌های آن بر زمین جاری گردد.
امام رضا"علیه‌السلام" در توصیف این فتنه ـ که دامنگیر مردم مصیبت‌زدۀ زمان غیبت می‌شود ـ فرموده‌اند:
لابُدَّ مِن فِتنَةٍ صَماّءَ صَیلَم، تَسقُطُ فیها کُلُّ بِطانَةٍ و َوَلیجَةٍ، وَ ذلِکَ
عِندَ فِقدانِ الشّیَعةِ الثّالِثَ مِن وُلدی، یَکبی عَلَیهِ اَهلُ السَّماءِ و اَهلُ الاَرضِ
وَکُلُّ حَرِ یِّ وَحَرّانٍ،وکُلُّ حَزینٍ لَهفانٍ (44)
یک فتنۀ کور(خیلی مبهم و پیچیده) در راه است و ناگزیر فرا می‌رسد که هر
خودی و دوست نزدیکی را سرنگون می‌کند. این فتنه، زمانی است که
شیعیان، سوّمین از فرزندان مرا گم می‌کنند، که اهل آسمان و زمین و هر
زن و مرد دلسوخته و هر غمگین و اندوهناکی، بر آن حضرت گریه می کند.
امام‌رضا"علیه‌السلام" از یک فتنه خبر می‌هند. ((فتنه)) به معنای امتحانی است که انسان را می‌فریبد، و هر کس ممکن است در مقابل آن فریب خورده و بلغزد. به علاوه در بيان دشواری این امتحان، تصریح فرموده‌اند که این فتنه، ((صَماّ ء صَیلَم)) است. ((صمّاء)) به معنای ((کر)) و ((صَیلَم)) به معنای((شدید)) است. یعنی این امتحان، چنان سخت و نامعلوم است که دوستان و خواصّ را هم بر زمین می‌زند و همه در معرض سقوط و انحراف قرار می‌گیرند.
امام رضا"علیه‌السلام" این زمان را هنگام گریه و زاریِ اهل آسمان و زمین دانسته‌اند، دوره‌ای که اهل درد، از گُم کردن امام زمانشان، غمگین و افسرده خاطر هستند، شادی و خوشحالی نمی‌بینند، چون غم امام غائب از دل ایشان بیرون نمی‌رود، زندگی آنها با غم و اندوه بر غیبت امام زمانشان عجین است، لذا در پیِ بسیاری از خوشی‌های اهل دنیا نیستند، و در شادی‌ها و جشن‌ها، دلِ سوختۀ آنها التیام نمی‌یابد.
امام رضا"علیه‌السلام" سپس فرمودند:
بِاَبی وَ اُمّی سَمِیُّ جَدّی، شَبیهی وشَبیهُ مُوسَی بنِ عِمرانَ عَلَیهِ‌السَّلامُ،
عَلَیهِ جُیُوبُ النُّورِ، تَتَوَقَّدُ بِشُعاعِ ضِیاءِ القُدسِ، کَم مِن حَرِیٍّ مُؤمِنَةٍ وَ کَم
مِن مُؤمِنٍ متأَسِّفٍ حَیرانَ حَزینٍ، عِندَ فِقدانَ الماءِ المَعینِ، کَأَنّی بِهم
آیِسٌ ماکانوا قَد نُودُوا نِداءً یُسمَعُ مِن بُعدٍ کَما یسَمعُ مِن قُربٍ، یِکُونُ رَحمَةً
عَلَی الؤمِنینَ وَعذاباً عَلَی الکافِرینَ (45)
پدر و مادرم فدای آن کس که هم نامِ جدّم است، شبیه من و شبیه حضرت موسی بن عمران "علیه السلام" است. نوری که ازشعاع نور قدسی روشنایی
می‌گیرد، از او نمایان است. چه بسیارند زن‌ها و مردهای مؤمن که در گم کردن ((ماء
مَعین))، دلسوخته و اندوهناک و سرگردان و ناراحت هستند.گویی آنها را می‌بینیم
که در بدترین شرایط نومیدی هستند. (درهنگام ظهور) آن‌ها را صدا می‌کنند با صدایی
که از دورـ همچون نزدیک ـ شنیده می‌شود، که این ندا برای مؤمنان رحمت و برای
کافران عذاب است.
این وصفِ حالِ شیعۀ دلسوخته، هنگام گم کردن ((ماءِ مَعین)) است، و حزن و اندوهی که برای گم شدن این آب گوارا دارد. درد ِشیعه این است که این ماءِمَعین چرا غائب شده است؟ چرا وقتی بخواهند دیگران را به سوی امام عصر"علیه‌السلام" متوجّه سازند، باید نشانیِ ((بئرمعطّله)) را بدهند؟ چرا حضرتش در این زمان قدرت و مُکنت ظاهری ندارد؟ و چرا شیعیانشان هم در وضعیّت ناامید کننده‌ای هستند؟
امّا در عین ناامیدی، در زمانی که توقّع نمی‌رود و با محاسبات عادی قابل پیش‌بینی نیست، به صورت ناگهانی ندای ظهور سر می‌دهند و یاران با وفای خویش را می‌خوانند. این ندای ملکوتی، دل‌های اندوهناک و سوختۀ مؤمنان را تسلّی می‌بخشد، و سبب عذاب کافران می‌گردد.
بار دیگر در حدیث شریف دقّت کنید. امام ابوالحسن الرضا"علیه‌السلام" ـ که خود حجّت معصوم خدا است ـ دربارۀ حضرت بقیةالله "ارواحنا فداه" می‌فرماید ((پدر و مادرم فدای او)) سخن در این است که آیا ما انسان‌های عادی که امروز امّت و رعیّت این امام بر حقّ هستیم، حاضر هستیم از عزیزترین عزیزانِ خود، در راه ولایت حضرتش بگذریم؟ امروز حضرت مهدی"عج الله تعالی فرجه"، چند تن دوستدارِ دلسوخته دارد که اوصافِ بیان شده در این حدیث، دربارۀ آنها صادق باشد؟

چنان امامِ معصوم عزیز بی‌همتا، با آن همه فضائل خدادادی در میان ما هست، با این همه تنهایی و بی‌یاوری، با این نیازی که امّت به ایشان دارد، امّا از مراجعه به حضرتش خودداری می‌شود .راستی، اگر بخواهیم در این زمان، کسی را ((غریب)) بنامیم، بجز این حجّت بزرگوار الهی، کسی را می‌یابیم؟ .


پي نوشت‌ها:

(29)به منظورخودداری ازاطاله‌ی کلام، از تکرار آن مطلب در اینجا صرفنظر می‌کنیم. ولی ازخوانندگان محترم
درخواست می‌شود که یک بار دیگر آن مطالب را مطالعه فرمایند، با این توجّه که در آنجا بحث اعتقاد مطرح
بود و اینجا سخن از عمل است.
(30) روضه کافی /ص242 / ح 336
(31)اصول کافی /کتاب الحجّۀ /بابٌ نادِرٌ جامِعٌ فی فَضلِ الاِمامِ وصِفاتِهِ /ج1
(32)اصول کافی/کتاب الحجة/ باب نادرجامع فی فضل الامام وصفاته/ح1
(33) احتجاج طبرسی/ ج 2 / ص323
(34) سورۀحجّ /آیه 45
(35)تفسیر کنز الدقائق/ج9/ص113/ به نقل ازمجمع البیان
(36)کافی/ج1/ص247/ح75
(37)تفسیرعلی بن ابراهیم قمی/ج2/ص59 و 60
(38)سورۀملک / آیۀ 30
(39)لسان العرب/ج14/ص101
(40)همان مدرک.
(41)کمال الدین/باب31/ح3
(42)نجم الثاقب/ص109
(43) نجم الثاقب/ص109
(44) عیون اخبار الرضا"علیه السلام" /ج2 /ص 6
(45)همان مدرک .