آفتاب ولايت

آيت الله محمد تقى مصباح يزدى

- ۲ -


اخلاص در پيشگاه امام زمان (عليه السلام )
اگر آدمى با اختيار خويش مى تواند راه درست را برگزيند، چرا كارى نكند كه لحظه لحظه عمرش باعث سعادت شود و هر نفس كشيدنش او را بالا ببرد. مگر راه بسته است ؟!
همه انبيا و اوليا آمده اند تا ما را بدين صراط مستقيم نزديك كنند؛ راهى را به ما نشان دهند كه با هر گامى در آن ترقى كنيم ؛ هر نفسى كه مى كشيم ، پرواز كنيم ؛ هر روزى كه از ما بگذرد؛ مقامى را به دست آوريم .
فهميدن اين حقيقت ، خود نعمتى است كه به بركت اهل بيت (عليهم السلام ) نصيب ما شده . حال كه زيانكارى خويش را در كارهاى غير خدايى دريافتيم ؛ بايد بيشتر مراقب گفتار و رفتار خود باشيم . نيت ها و كارهايمان را براى خداوند خالص ، و اين حقيقت را همواره به يكديگر يادآورى كنيم .
به فرموده قرآن ، همه ما انسانها در زيان و خسارتيم ، مگر كسانى از ما كه ايمان و عملى خالص داشته باشند و ديگران را نيز به راه حق و حقيقت سفارش كنند:
ان الانسان لفى خسر، الا الذين آمنوا و عملوا الصالحات و تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر.(32)
سوگند به عصر كه انسانها همه در زيانند، مگر كسانى كه ايمان آورده و اعمال صالح انجام داده اند و يكديگر را به حق و استقامت بر آن سفارش مى كنند.
ما كه اكنون پايمان لب گور است و اين خسارت را به خوبى احساس مى كنيم ، جا دارد به شما كه هنوز در دوران جوانى به سر مى بريد، يادآورى كنيم تا به مصيبت ما گرفتار نشويد، زودتر خودتان را بيابيد و بپاييد و نيتهايتان را خالص كنيد. اگر از امام زمان (عليه السلام ) دم مى زنيد، به واقع از روى محبت و اخلاص باشد. اگر خودتان را خدمتگزار او مى شمريد، بكوشيد به گونه اى رفتار كنيد كه او بپذيرد.
اگر چنين نكنيم ، خسارت ديده ايم . اين راه ، راهى باز و هموار، و جاده اى روشن و آشكار است ؛ اما ما چشمانمان را مى بنديم ؛ انگار كه نمى دانيم چه بايد كرد. مگر انسان به بركت اين شبها و اوقات محترم مقدارى به خود بيايد و توجه يابد كه غير از اين اسباب عادى و رفتارهايى كه با آنها انس گرفته ايم ، مسائل ديگرى نيز در كار است .
فضيلت شب نيمه شعبان
شب نيمه شعبان ، يكى از شب هاى قدر شمرده مى شود. پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) در روايتى فرموده است :
شب نيمه شعبان در حال استراحت بودم كه جبرائيل مرا صدا زد. بلند شدم و به قبرستان بقيع رفتم . جبرئيل خطاب به من گفت : اى رسول خدا! مى دانى امشب چه شبى است ؟ امشب شبى است كه اگر كسى از اشقيا باشد و از خدا كمك بخواهد، خدا نامش را از شمار اشقيا محو مى كند و در زمره شهدا مى نويسد. امشب شبى است كه درهاى آسمان به روى بندگان باز مى شود: باب التوبه ، باب الرضوان ، باب الاحسان ، باب المغفره و...(33)
قدر امشب را بدانيد و آن را به عبادت احيا كنيد. ساعات اين شب را غنيمت بشماريد. روايات فراوانى درباره اعمال اين شب وارد شده است . از جمله آن اعمال ، صد ركعت نماز با هزار قل هو الله است كه در هر ركعت بعد از حمد 10 بار خوانده مى شود. شما كه جوانيد و انرژى داريد، فرصت را غنيمت بشماريد. كار سختى نيست . مقايسه كنيد كه اگر امشب ، شب امتحان بود و احتمال داشت كه فردا در امتحان رد بشويد، آيا حاضر بوديد امشب را تا صبح درس بخوانيد تا تحصيل يك سالتان هدر نرود؟ به طور قطع ارزش اين نماز و ديگر عبادتهاى امشب ، از درس خواندن شب امتحان كمتر نيست .
عهد و ميثاق با امام زمان (عليه السلام )
عزيزان ! بياييد فرصت را غنيمت بشماريم و ارتباطمان را با خدا و اولياى او قوى كنيم . از خدا بخواهيم توفيق دهد عهد و ميثاقى جدى با امام زمان (عليه السلام ) ببنديم . بگوييم آقا! ما مى خواهيم نوكر و خدمتگزار شما باشيم . به طور جدى مى پذيريم كه در اين راه نقص داريم و لايق نيستيم ؛ اما شما از خدا بخواهيد كه اين لياقت و توفيق را به ما بدهد تا در راه شما گام برداريم و به گونه اى سير كنيم كه شما بپسنديد!
گمان نمى كنم كسى از روى صدق و خلوص قلبى با امام زمان (عليه السلام ) چنين قرارى بگذارد و از همان لحظه ، مشمول امدادها و عنايت هاى ويژه حضرت نشود. با اين كه خودم لياقتش را ندارم ، ايمان دارم كه اگر شما اين پيمان را به زبان هم نياوريد، او مى شنود و فورا هم پاسخ مى دهد؛ آنگاه ورق عوض مى شود و اگر تا به حال ، تاريكى هايى در زندگى ما بود، از همين جا عوض مى شود.
هديه اى كه تقديم امام زمانمان (ارواح العالمين لتراب مقدمه الفداء) مى كنيم ، بايد بهترين سرمايه ها و دارايى هاى ما باشد. براى خدمت به امام زمان (عليه السلام )، بايد بهترين اوقات و سرمايه هايمان را هزينه ، و جوانى خويش را در اين راه فدا كنيم و لحظه اى از خدمتگزارى و جلب رضايت حضرت غافل نشويم . اگر در همين لحظه ، به شما جواز شرفيابى به محضر امام زمان (عجل الله تعالى فرجه الشريف ) را عطا كنند، آيا براى هديه به حضرت تكه نانى خشكيده يا لباسى وصله دار مى بريد يا بهترين دارايى خويش را به محضر مقدسش هديه مى كنيد؟!
آنان كه مى خواهند فرزندانشان را به پيشگاه خداوند متعالى و امام زمان (عليه السلام ) هديه كنند تا افتخار وراثت پيامبران نصيبشان شود، بايد بهترين ، مستعدترين و پاك سرشت ترين فرزندان خويش را براى اين راه برگزينند و در تشويق ايشان از هر راهى بكوشند و از هيچ مساعدتى براى تربيت و رشد ايشان آنها فروگذار نكنند.
منشور محبت و معرفت 3
نعمت وجود امام زمان (عليه السلام ) و ناتوانى از شكر آن
خداوند متعالى ، نعمت هاى بزرگى را به ما عطا فرموده كه يكى از آنها، نعمت محبت اهل بيت (عليهم السلام ) است و پس از شناخت و معرفت خداوند، بالاترين نعمتى است كه خداى بزرگ به انسانها مرحمت مى فرمايد. ارزش هر نعمت را كسى بهتر مى داند كه اهميت آن را بهتر درك كرده باشد. هر قدر معرفت ، شناخت و آگاهى انسان بيشتر باشد، قدر نعمت هاى خدا را نيز بيشتر مى داند و با استفاده بهتر از آنها، شكر آن را بهتر به جا مى آورد. هنگامى كه معرفت انسان به خدا ضعيف باشد، در قدردانى و شكرگزارى از نعمت هاى او نيز ضعيف عمل مى كند.
نعمت وجود مقدس ولى عصر (عجل الله تعالى فرجه الشريف )، براى همه مسلمانان اثبات شده و قطعى است . آن طور كه بزرگان اهل سنت اعتراف كرده اند، روايات درباره اثبات وجود حضرت مهدى صلوات الله عليه در منابع اهل تسنن نيز از حد تواتر بالاتر است .(34) به جز افراد منحرفى كه بر اثر انحرافهاى فكرى و عقيدتى ، وجود ولى عصر را نمى پذيرند، بقيه اهل تسنن كه بيشتر مسلمانان جهان را تشكيل مى دهند، وجود مقدس آن بزرگوار را قبول دارند. نقطه اشتراك بين ما و برادران اهل تسنن اين است كه هر دو قبول داريم در دوران آخر الزمان ، بزرگمردى از نسل پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) ظهور خواهد كرد كه زمين را پس از آن كه از ظلم و جور پر شده است ، از عدل و داد پر خواهد كرد.
ناتوانى از معرفت امام زمان (عليه السلام )
اين كه خداى متعالى ، از اهل بيت (عليهم السلام ) كسى را برمى گزيند تا جهان را از ظلم و جور برهاند، كم نعمتى نيست . درك اهميت و عظمت اين نعمت كه بر شناخت مقام حضرت مبتنى است ، چيزى شبيه محال است ؛ زيرا كسى مى تواند ارزش موجودى را درك كند كه بتواند مرتبه وجودى او را بشناسد.
به هر حال ، بايد اعتراف كنيم كه عقل ما بسيار كوتاهتر از آن است كه به درك مقام و مرتبه وجودى امامى دست يابيم كه در اوج عظمت و نورانيت قرار دارد. مرتبه اى از مقام امام زمان (عليه السلام ) كه معرفتش براى همه ، حتى اهل سنت نيز امكان دارد، مصلح بودن حضرت است . مرتبه ديگر از مراتب امام زمان (عليه السلام )، نورانيت آن گرامى است كه در بعضى روايات ، به ويژه رواياتى كه سلمان فارسى (رحمه الله عليه ) نقل كرده ، بدان اشاره شده است كه البته ما، شايستگى معرفت اين مرتبه را نداريم . مرتبه مصلح بودن امام زمان (عليه السلام ) نيز كه همه به آن اعتقاد دارند، مراتب بى شمارى دارد.
اين نكته را همواره بايد در نظر داشت كه درباره مقام والاى امام زمان (عليه السلام )، هزاران مرتبه معرفت وجود دارد كه به هر يك از ما، به اندازه ظرفيت و لياقتمان ، مرتبه اى از آن عطا شده است ؛ البته اگر شخصى بكوشد و همت داشته باشد، مى تواند تا حدودى اين معرفت را كامل تر كند؛ پس نتيجه اين شد كه از يك سود، همه ما بايد بدانيم معرفتمان به وجود مقدس ولى عصر (عجل الله تعالى فرجه الشريف ) بسيار ضعيف است و از سوى ديگر بايد بكوشيم معرفتمان را به حضرت بيشتر و كامل تر كنيم .
معرفت هاى انحرافى درباره امام زمان (عليه السلام )
معرفت برخى از كسانى كه شناخت حضرت ولى عصر (عليه السلام ) را ادعا مى كنند، انحرافى ، و دروغين است . كسانى نيز در صدر اسلام معتقد بودند كه خدا با پيامبر و امام متحد است . چنين عقيده اى ، نخست بين مشركان وجود داشت و بعد نيز بين مسيحيان رواج يافت . در آن زمان ، كسانى معتقد بودند كه المسيح ابن الله ؛(35) عيسى مسيح (عليه السلام )، پسر خداست . بعضى ديگر گفتند: محمد رسول الله بن الله ؛ محمد رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم )، پسر خداست .
طبق روايتى ، پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) با اشاره به امير مؤ منان (عليه السلام ) فرموده است :
يا على ! اگر نمى ترسيدم كه گروهى از امت من درباره تو چيزى مانند ادعاى مسيحيان درباره عيسى ابن مريم (عليه السلام ) بگويند، مراتب و مقامات تو را چنان بيان مى كردم كه بر هيچ گروهى از مردم نگذرى ، مگر آن كه خاك زير پاى تو را براى تبرك برگيرند؛(36)
يعنى مقام امير مؤ منان على (عليه السلام ) و ديگر امامان (عليهم السلام ) به حدى بالا بوده است كه پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) مى ترسيدند اگر آن فضايل را بيان كنند، مردم متوجه نشوند و گمان كنند كه على (عليه السلام ) خدا است ؛ همان طور كه مسيحيان درباره حضرت مسيح (عليه السلام ) چنين گمان مى كنند.
چنين عقايدى ، انحرافى اند و با توحيد، هيچ گونه سازگارى ندارند. وقتى ما مى گوييم معرفتمان به امامان معصوم (عليهم السلام )، بسيار ضعيف است و هرگز به مرتبه شناخت واقعى ايشان نمى رسيم ، معنايش اين نيست كه آنان خدا هستند يا خدا شده اند يا خدا در آنها حلول كرده است . آنها نيز مانند ما مخلوق خدا هستند؛ ولى نزد خدا مراتبى دارند كه انسان عادى از آنها بى بهره است . من و شما چقدر توان خيره شدن به خورشيد را داريم ؟! ما به جهت فاصله هزاران كيلومترى كه با خورشيد داريم مى توانيم آن را نگاه كنيم ؛ ولى مشاهده ما در حد چند لحظه است و پس از چند لحظه بايد چشمانمان را ببنديم تا اذيت نشود. مشاهده هاى معنوى نيز چنين است . مقامها و درجه هاى معنوى اولياى خدا آن قدر بسيار است كه حتى افراد داراى چشم باطنى و معنوى نيز نمى توانند آنها را ببينند و فقط به اندازه ظرفيتشان ، مقدارى از آن مقام ها را درك مى كنند. در هر حال بايد توجه داشته باشيم كه هيچ گاه پيامبر و امام ، خدا نمى شوند و خدا در آنها حلول نمى كند. اين از نادانى و كوته انديشى انسان است كه چنين تصورهايى را در ذهن خود مى پروراند.
از طرف ديگر، كسانى عقيده دارند كه انسان ، خود مى تواند امام زمان (عليه السلام ) شود كه چنين عقيده اى نيز نتيجه نادانى و محدوديت ذهن بشر است . گاهى اوقات شيطان با چنين عقايدى ، انسان را مى فريبد.
قدرت هاى شيطانى و راه شناخت آن
افرادى ، سال هاى طولانى ، به منظور نزديكى به خدا و اولياى او، به اصطلاح ، رياضت هاى سختى كشيده ، و به اشتباه ، خود را امام زمان (عليه السلام ) معرفى كرده اند. چه بسا بعضى از مسلك هايى را درست كرده و پيروانى را براى خود يافته اند! شايد برخى از ما، مريدهاى آنها را در زمره اولياء الله تصور كنيم . به هر حال ، هر كسى در اين دنيا زحمت بكشد، خدا، به قدر زحمتش به او پاداش مى دهد و آثارى را از او، در اين دنيا به جاى مى گذارد.
مرتاضان هندى نيز از اين مطلب مستثنا نيستند. وقتى آنها در اين دنيا زحمت مى كشند، خدا نيز پاداش هايى را در همين دنيا به آنها مى دهد. آنان از باطن اشخاص آگاهند؛ از گذشته و آينده خبر مى دهند؛ در امور دنيايى تصرف هايى مى كنند؛ با قدرت يك دست ، جلو حركت قطار را مى گيرند، و با اراده خود، هواپيماى در حال حركت را نگه مى دارند. چنين قدرت هايى بر اثر رياضت به دست مى آيد و جاى انكار نيز ندارد.
گاهى انسان مى بيند و مى شنود كه افرادى بر اثر سادگى و پاكى نفس ، به راحتى به دام شيطان صفتان مى افتند. ممكن است به شما خبر دهند كه شخصى از اولياء الله در فلان جا زندگى مى كند. پس از مدتى كه اجازه ملاقات به شما دادند، اطلاعاتى از باطنتان را براى شما باز مى گويد؛ به طورى كه يقين مى يابيد اين شخص ، ولى خدا است ؛ در صورتى كه چنين چيزهايى از مرتاض هم كه اصلا خدا و پيغمبر را هم قبول ندارد، بر مى آيد. مرتاضان هند و تبت ، چنين هنرى دارند كه از گذشته و آينده اطلاعات غيبى مى دهند. كسانى نيز وجود دارند كه بر اثر رياضت هاى سخت ، خبرهاى آينده را مى دانند. اين كارها، دليل بر حقانيت شخص و درستى راه و اعتقادش نيست . اگر كسى خبرى از آينده به شما داد، فريب نخوريد. اول بايد صحت اعتقاد شخص را درك كرد. اگر شخص ، در اعتقادش خدشه اى داشته باشد، هر چند هزاران كار خارق العاده انجام دهد، كارهاى او به ارزنى نمى ارزد؛ چرا كه آن شخص نوكر شيطان است و همه قدرت هاى شيطانى را براى فريب دادن مردم در اختيار گرفته است .
امام صادق (عليه السلام ) و مقابله با قدرت مرتاض
شخصى زمان امام صادق (عليه السلام )، به مسجد مدينه وارد شد و مردم دورش را گرفتند. وقتى حضرت وارد مسجد شد، معركه اى عجيب را در مسجد مشاهده كرد. همه مردم ، اطراف شخصى اجتماع كرده بودند تا او را ببينند. حضرت فرمود: اين جا چه خبر است و اين شخص كيست ؟! عرض كردند: شخصى است كه از همه جاى عالم خبر دارد. حضرت نزد او رفت و به او فرمود: آيا تو چنين ادعايى دارى ؟! گفت : بله . حضرت دستش را مشت كرد و به او نشان داد و فرمود: در دست من چيست ؟ شخص تاملى كرد و شگفتى سر تا پايش را فرا گرفت . حضرت فرمود: در دست من چيست ؟ شخص گفت : هم اكنون ، هر چه را در زمين بوده است ، در جاى خود مى بينم . فقط مرغى در فلان جزيره ، دو تخم گذاشته بود كه الآن يكى از آنها سر جايش نيست . چيزى كه در دست شما است ، بايد تخم گمشده باشد. حضرت مشتش را باز كرد و همه ديدند كه تخم پرنده اى است ؛ سپس از مرد پرسيد: اين قدرت را از كجا آورده اى ؟! شخص گفت : اين قدرت را از راه مخالفت نفس به دست آورده ام . هر چه دلم خواست ، با آن مخالفت كردم . حضرت فرمود: آيا مايلى مسلمان شوى ؟ شخص در ابتدا پاسخ منفى داد؛ اما عاقبت تحت تاثير شخصيت و سخنان امام قرار گرفت و مسلمان شد.
پس از پذيرش اسلام ، متوجه شد چيزهايى را كه پيشتر در اطراف عالم مى ديده است ، حالا نمى بيند. از امام صادق (عليه السلام ) پرسيد: آقا! چرا قدرتم را از دست دادم ؟ اگر اسلام دين حق است ، بايد قدرت و نورانيتم بيشتر شود. حضرت فرمود: تا به حال هر چه زحمت مى كشيدى ، خدا مزد زحماتت را در همين دنيا به تو عطا مى كرد؛ اما از حالا به بعد هر چه زحمت بكشى ، خدا پاداش آن را براى آخرتت ذخيره مى كند، مگر اين كه پاداش زحماتت را در همين دنيا بخواهى و از پاداش آخرت چشم بپوشى .
در قرآن ، آياتى وجود دارد كه اين مطالب را تصديق مى كند. به هر حال ، ارتباط با عالم غيب ، دخل و تصرف در امور دنيايى و خبر دادن از گذشته و حال و آينده ، به هيچ وجه دليل بر اين نيست كه صاحب آن از اولياء الله باشد؛ چه رسد به اين كه با امام زمان (عليه السلام ) متحد و يكى باشد. اين نوع انحراف ها، از نقص معرفت ما به امامان معصوم (عليهم السلام ) ناشى مى شود.
بى نهايتى مراتب معرفت به امام زمان (عليه السلام )
كسانى كه شناختى درستى از امام عصر (ارواح العالمين لتراب مقدمه الفداء) دارند، گويا در مسيرى بى انتها در حال حركتند.
براى اين كه اختلاف مراتب معرفت در ذهنتان تداعى شود، مثالى مى زنم : مرتبه انسانى كه روزى يك تا سه گناه انجام مى دهد، در مقايسه با مرتبه انسانى كه روزى هزاران گناه مرتكب مى شود، چقدر تفاوت دارد؟ مسلم است كه اين دو شخص ، در مقام و مرتبه ، تفاوت بسيارى با يكديگر دارند. انسان ها نيز از نظر مرتبه ايمان و قرب به خدا، با هم تفاوت دارند و اين مرتبه ، در اندازه معرفت انسان به امام معصوم تاثير دارد. از اين مثال نتيجه مى گيريم كه هر قدر دل ، نورانى تر باشد، لياقت معرفت امام در آن بيشتر است و هر قدر تيره تر و آلوده تر باشد، معرفت آن دل به امام ، ضعيف تر خواهد بود.
شايد شما نيز كم و بيش اين حقيقت را تجربه كرده باشيد. گاهى انسان احساس مى كند كه خيلى به امام خود محبت دارد و خودش را به او نزديك مى بيند؛ در حالى كه فرسخ ‌ها از امامش دور است و گاهى نيز حال يك سلام كردن به حضرت را نيز ندارد. چنين نوساناتى كه در حالات قلبى انسان پديد مى آيد، براى اين است كه ظرفيت دلها، در انسان ها تفاوت دارد. دل ، ممكن است به جايى برسد كه همه حقايق را انكار كند. آيات قرآن اين مطلب را تصديق مى كند: ثم كان عاقبه الذين اءساؤ ا السواى اءن كذبوا بآيات الله .(37) قومى به خدا ايمان آورده بودند؛ اما از بس مرتكب گناه شدند و آيات خدا را تكذيب كردند، ايمان از آنها سلب شد.
شاهد بوده ايم كه برخى از افراد پس از مدت ها كه از اسلام و انقلاب و جبهه حق و باطل دم زدند، عاقبت گفتند: عجب فريبى خورديم . سالها كوشش و آرزو مى كردند كه در جبهه حضور يابند و به شهادت برسند؛ ولى در آخر، از عمل خود پشيمان شدند.
راه افزون سازى معرفت به امام زمان (عليه السلام )
ازدياد معرفت ما به امام زمانمان (ارواح العالمين لتراب مقدمه الفداء)، به دو شرط وابسته است : 1. ادله حقانيت و مقام هاى والاى آن امام معصوم را بررسى كنيم ؛ 2. دلمان را براى پذيرش معرفت بيشتر حضرت آماده سازيم .
براى بازتاب نور، آيينه بايد صيقلى باشد، و در برابر نور نيز قرار بگيرد. اگر آيينه اى صيقلى باشد، ولى در اتاق تاريك قرار گيرد نمى تواند نور را منعكس كند. همچنين اگر اتاق روشن باشد، ولى آيينه صيقلى نباشد نمى تواند نور را بازتابد.
براى معرفت روزافزون به امام زمان (عليه السلام ) هم بايد ادله روشنى يافت ، و هم دل را پاك و باصفا كرد. هر قدر دل ، صفايش بيشتر باشد، ادله محكم نيز بيشتر مى شود و آن وقت است كه ايمان ، قوى تر، معرفت ، بيشتر و عشق نيز افزون تر مى شود؛ البته عشقى ماندگار است كه اصالت داشته باشد، نه اين كه هوسى باشد و در وضعى خاص در انسان ظهور يابد و بعد نيز خاموش و فراموش شود.
تابش نور حضرت ، هميشگى و دائم است . مهم آن است كه ما دلهايمان را آماده كنيم و از آن زنگار برگيريم تا نور حضرت بر دلهايمان بتابد و فيض دائم او بر ما ببارد. وقتى دلى توجهش به شيطان و آلوده به ظلمت گناه است ، ديگر لياقت توجه به امام عصر (ارواح العالمين لتراب مقدمه الفداء) و بازتاب نور حضرت را ندارد؛ اما اگر دلى به دنيا، هوس ها و شيطنت ها آلوده نباشد، چونان آيينه اى صيقلى نور آن بزرگوار را منعكس مى سازد.
علت بيان اين مقدمه اين است كه هيچ كدام از ما نبايد گمان كنيم معرفتى كه به وجود مقدس ولى عصر (عجل الله تعالى فرجه الشريف ) داريم ، كافى و وافى است . ما بايد خيلى بيشتر از اين ها كار كنيم تا معرفتمان به حضرت كامل شود. اگر از مقام و منزلت امام زمان (عليه السلام ) آگاه باشيم ، هر آن چه به حضرتش منسوب است ، در نظر ما نيز عزيز خواهد بود؛ اما اگر از منزلت امام زمان (عليه السلام ) بى اطلاع باشيم ، چيزهايى كه به آن گرامى منسوب است ، در نظر ما كم ارزش خواهد بود.
1. ظاهر ساختن آثار محبت در عمل (صدقه ، دعا و...)
يكى از راههاى تثبيت محبت و معرفت به امام زمان (عليه السلام ) اين است كه آثار محبت او را در عمل نشان دهيم . اگر يكى از دوستانتان كه به او خيلى انس و علاقه داريد، به مسافرتى طولانى برود، در ابتدا براى او دلتنگى مى كنيد؛ ولى پس از مدتى ، دورى و فراق او را فراموش مى كنيد. اين طبيعت بشرى است كه از دل برود، هر آن كه از ديده برفت ؛ اما اگر انسان ، از همان روزهاى اول جدايى ، هر روز براى دوستش نامه بنويسد و با نگاه كردن به عكسش خاطره هاى او را به ياد بياورد مى تواند رابطه اى قلبى و معنوى بين خود و دوستش برقرار سازد.
اگر ما بخواهيم معرفت و محبتمان ، به ولى عصر (عليه السلام ) ثابت بماند، بايد آثارش را زنده نگه داريم ؛ او را فراوان ياد كنيم ؛ نام مقدسش را جلو چشم خود، روى ميزمان يا لابه لاى كتابهايمان بنويسيم ؛ هر روز براى حضرت دعاى فرج بخوانيم ؛ هنگام نماز و ديگر مناسبت ها، از آن بزرگوار يادى بكنيم و براى وجود مقدسش ، صدقه بدهيم . درست است كه صدقه هاى ما براى امام زمان (عليه السلام ) نفعى ندارد؛ ولى صدقه اى كه با كمال تواضع و سرافكندگى باشد، نشان دهنده محبت خالصانه ما به حضرت است . اين كار ما، مانند عمل آن مرغكى است كه وقتى حضرت ابراهيم (عليه السلام ) را درون آتشى كه پهناى آن چهار فرسخ در چهار فرسخ بود، انداختند، با منقارش قطره آبى را از درون جوى آب برمى داشت و به روى آتش مى پاشيد. ملكى به مرغك گفت : اين كارى كه تو انجام مى دهى ، چه اثرى دارد؟ مرغك گفت : چيزى كه از من ساخته است ، همين كار است . من بايد وظيفه خود را انجام دهم و محبت خود را به حضرت ابراهيم (عليه السلام ) اظهار كنم .
درست است كه كارهاى ما در پيشگاه حضرت چيزى نيست ؛ ولى شرط وفا و مروت آن است كه در حد وسع خويش به آن عزيز ابراز ارادت كنيم . اگر با شرمندگى و خضوع صدقه بدهيم و براى ظهورش دعا كنيم ، فقط براى خودمان سازنده و تكامل آور است . حضرت مهدى (عليه السلام ) به يقين ، به دعا و صدقه ما يا اموالى كه به نام او صرف مى كنيم ، نيازى ندارد؛ اما خودش فرمود كه براى فرج من دعا كنيد. دعا خواندن براى فرج امام زمان ، فرج ما است : انتظار الفرج من الفرج .(38) منتظر فرج امام زمان عليه السلام بودن ، فرج ها و گشايش هايى را براى انسانها به ارمغان مى آورد؛ ايمانشان محفوظ مى ماند؛ دلشان آرام مى شود؛ وجود مقدس امام زمان (عليه السلام ) را حس مى كنند؛ با حضرت ارتباطى برقرار مى كنند، و به تدريج يقين مى يابند روزى فرا خواهد رسيد كه حكومت عدل در جهان برقرار مى شود. دعا كردن براى فرج حضرت ، براى اين است كه خودمان از او بهره بگيريم ؛ اما هيچ گاه به بهانه اين كه حضرت به دعا و صدقه ما نيازى ندارد، نبايد آن گرامى را فراموش كنيم .
2. احترام به آثار منسوب به حضرت
احترام به لباس روحانيون
در همه حال بايد به آثار منسوب به امام زمان (عليه السلام )، از جمله به نام و لباس روحانى كه زنده كننده ياد حضرت است ، احترام بگذاريم . آيا وقتى مردم ، لباس روحانيون را مى بينند، به ياد هيتلر و شاه ملعون مى افتند؟! جز اين نيست كه هر كسى با ديدن اين لباس ، به ياد خدا، پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) و امام زمان (عليه السلام ) مى افتد؟! ممكن است برخى از مردم حتى به روحانى ها فحش نيز بدهند و بگويند: اينان انسان هاى بدى هستند و لباس امام زمان (عليه السلام ) را غصب كرده اند؛ ولى وقتى لباس روحانيان را مى بينند، به ياد دين مى افتند.
در درجه اول ، خود ما روحانى ها بايد به لباسى كه مى پوشيم ، اهميت دهيم . وقتى متولى امام زاده ، احترام امامزاده اش را نگه ندارد، نبايد توقع داشته باشد كه مردم به آن امامزاده احترام بگذارند. اين توقع از مردم كه به روحانى و لباس او احترام بگذارند، در صورتى بجا است كه اول خودمان به اين لباس احترام بگذاريم . حتى جا دارد هنگام گذاشتن عمامه اول آن را ببوسيم و بعد بر سر بگذاريم . لباس روحانى ، لباس پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) است ؛ از اين رو بايد براى كسانى كه اين لباس را بر تن دارند، احترام قائل مى شويم ؛ چه اين لباس به تن خودمان باشد چه به تن ديگران . از مرحوم آيت الله سيد مرتضى كشميرى رضوان الله عليه كه از اولياى بزرگ خدا بوده است ، نقل مى كنند كه وقتى فرزندش ‍ كفش او را جلو پايش مى گذاشت ، با ناراحتى مى گفت : چرا فرزند فاطمه زهرا عليها السلام ، جلو پاى من كفش مى گذارد؟! او به فرزند خود با اين ديد نگاه مى كرد كه چون فرزند پيامبر است ، احترامش واجب است . حالا من هم كه اين لباس را پوشيده ام ، بايد به كسان ديگر نيز كه اين لباس را پوشيده اند، احترام بگذارم . حتى اگر يك روحانى ، هيچ فضيلتى نيز نداشت ، بايد براى لباسش او را تكريم كنيم . اين كار براى خودم منفعت دارد، نه براى او؛ چرا كه ايمان من قوى تر، و محبتم به صاحب اين لباس يعنى پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) و امام زمان (عليه السلام ) بيشتر مى شود. اگر اين آثار را عملى كنيم ، ارزش اين لباس استوارتر باقى خواهد ماند؛ اما اگر به لباس روحانيان بى احترامى كنيم ، فردا هنگام آوردن نام مقدس محمد بن عبدالله (صلى الله عليه و آله و سلم ) هم صلوات نمى فرستيم و در نتيجه ، ايمانمان به تدريج از بين مى رود؛ مثلا مى گوييم : على در نهج البلاغه اين طور گفته است ؛ در حالى كه اين طرز صحبت كردن ، نشانه كمبود ايمان و احترام به مقام حضرت است ، وگرنه چرا اسم بزرگان ديگر را بدون احترام نمى بريم .
قرآن كريم در اين باره مى فرمايد:
يا اءيها الذين آمنوا لا ترفعوا اءصواتكم فوق صوت النبى ... اءن تحبط اءعمالكم .(39)
صدايتان را از صداى پيامبر بلندتر نكنيد... كه اين كار، اعمالتان را حبط و باطل مى سازد.
وقتى صدايت را در برابر پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) بلندتر كردى ، احترام به حضرت ضعيف مى شود و سرانجام ، كار به جايى مى رسد كه براى خود آن بزرگوار نيز احترام قايل نمى شوى . وقتى انسان اين گونه شد، كم كم در نبوت پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) نيز ترديد مى كند. كسانى گستاخى را به آنجا رسانده اند كه گفته اند: قرآن ، كلام خدا نيست ؛ بلكه عقيده شخص پيامبر اين است كه قرآن كلام خدا است . برخى از اهل سنت نيز مى گويند: به فرض كه ثابت شود پيامبر، كلامى را طبق وحى گفته است ، آن كلام را طبق درك و دريافت خويش فرموده و از كجا معلوم كه فهم و دريافت پيامبر درست بوده است ؟! در اين صورت ، ايمان و نورانيتى براى انسان باقى نمى ماند؛ بلكه آدمى به ظلمت محض ‍ مبتلا مى شود: ظلمات بعضها فوق بعض .(40)
اين خطرهايى است كه احتمال دارد سر راه من و شما نيز قرار گيرد. اگر عنايت خدا و توجه امامان (عليهم السلام ) و دعاهاى خالص وجود مقدس امام زمان صلوات الله و سلامه عليه نباشد، اين خطرها گريبانگير من و شما نيز خواهد شد؛ چرا كه هيچ كس از اين گونه خطرها و ابتلاها مصون نيست . نتيجه آن كه در هر زمان و هر مكان بايد به آثار منسوب به وجود مقدس امام زمان (عليه السلام ) احترام بگذاريم .
احترام به روايات و كتابهاى روايى
خداوند رفيع الدرجات ، درجات مرحوم علامه طباطبايى رضوان الله عليه را عالى تر بفرمايد. او وقتى كتاب روايت را به دست مى گرفت ، آن را مى بوسيد. اگر درون قفسه كتابى ، كتاب روايت وجود داشت ، طورى مى نشست كه پشت به كتاب روايت نباشد. در جلساتى كه در منازل اهل علم تشكيل مى شد، بسيار مواظب بود به قفسه كتابها پشت نكند و به كتابهاى روايى ، كم ترين بى احترامى نشود. علامه طباطبايى (رحمه الله عليه )، گوهرشناس بود و قدر پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) و امامان معصوم (عليهم السلام ) را مى دانست ؛ از اين رو جلد كتاب روايت را مى بوسيد و معتقد بود كه اين كتاب به صاحبش انتساب دارد. مگر چوب درگاه حضرت معصومه عليها السلام با چوب درهاى ديگر فرق مى كند؟! چوب در حرم حضرت معصومه عليها السلام ، به وجود مقدس حضرت انتساب دارد. اگر كسى به قصد شفا، حتى خاك پاى زائران حضرت معصومه عليها السلام را به چشم بكشد، اشتباه نكرده است . اگر معرفت داشته باشيم ، مى فهميم كه مقام اين بزرگان تا چه اندازه والا است . فهم ما كجا و مقام امامان معصوم (عليهم السلام ) كجا؟! در هر حال بايد ببينيم وظيفه ما در اين زمان كه شاگردان مكتب اهل بيت (عليهم السلام ) و حافظان آثار ايشان هستيم ، چيست ؟ خوب مى دانيم كه لياقت سربازى امام زمان (ارواح العالمين لتراب مقدمه الفداء) را نداريم ؛ ولى بايد آن قدر اصرار بورزيم و خودمان را به آنها نزديك كنيم تا گوشه چشمى به ما بكنند:
 
آنان كه با نظر خاك را كيميا كنند   آيا شود كه گوشه چشمى به ما كنند
خضوع و افتادگى در آستان امام زمان (عليه السلام )
مبادا از توسل ، توجه ، دعا، زيارت و ساير وسايل نزديكى به خداوند و اولياى والامقام او غفلت كنيم ! گاهى ممكن است يك كار كوچك ، آن قدر لطيف و پرمعنا باشد كه از عبادت هاى خيلى سنگين نيز اثرش بيشتر باشد.