آفتاب ولايت

آيت الله محمد تقى مصباح يزدى

- ۷ -


عدم اعتقاد به وجود امام زمان (عليه السلام ) به ذهن كسانى خطور مى كند كه خداوند و قدرت او را نمى شناسند و به معجزه اعتقادى ندارند. اين پرسشى نيست كه بتواند شبهه اى را در اعتقادات فرد مسلمان پديد آورد و شكى را در دل او وارد كند؛ چرا كه هر مسلمانى قدرت خدا را بى نهايت مى داند. خداوند متعالى در قرآن از كسانى ياد مى كند كه سيصد سال در خواب بوده اند؛ ولى زنده مانده اند. همچنين از كسانى ياد مى كند كه صدها سال از اين دنيا رفته اند و خدا دوباره آنها را زنده كرده است :
اءو كالذى مر على قريه و هى خاويه على عروشها قال اءنى يحيى هذه الله بعد موتها فاءماته الله مائه عام ثم بعثه قال :... انظر الى العظام كيف ننشزها ثم نكسوها لحما فلما تبين له قال اءعلم اءن الله على كل شى ء قدير.(92)
اين مطالب ، نشان دهنده قدرت نامحدود خداوند است . وقتى خدا اراده كند، مى تواند بنده اش را هزاران سال در اين دنيا نگه دارد؛ به طورى كه هيچ مشكلى پيش نيايد.
حكمت غيبت امام زمان (عليه السلام )
مطلب ديگر اين است كه چرا حضرت ولى عصر (ارواح العالمين لتراب مقدمه الفداء) غيبت كرده ، و چرا مثل امامان ديگر (عليهم السلام ) در ميان مردم نبوده است ؟ اين پرسشى است كه از قديم مورد بحث قرار گرفته ، و كتابهاى فراوانى در پاسخ به آن نوشته شده است .
1. حفظ جان امام زمان (عليه السلام )
خداى بزرگ ، پس از وجود مقدس خاتم الانبيا (صلى الله عليه و آله و سلم )، جانشين معصومى را براى او تعيين فرمود تا وظايف ناتمام رسالت او را بر روى زمين به اتمام برساند. تفسير آيات ، بيان حقايق قرآن ، رهبرى جامعه اسلامى ، و تربيت نفوس مستعد از وظايفى است كه پس از پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم )، به جانشين او واگذار مى شود. يگانه تفاوت امام با پيامبر، مساله نبوت است : اءنت منى بمنزله هارون من موسى الا اءنه لا نبى بعدى .(93) تو براى من ، به منزله هارون براى موسى هستى با اين تفاوت كه هيچ پيامبرى پس از من نيست . امير مؤ منان على (عليه السلام ) مى فرمايد كه پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) پس از نخستين نزول وحى در غار حرا به من فرمود:...
انك تسمع ما اءسمع و ترى ما اءرى الا اءنك لست بنبى و لكنك لوزير.
آن چه من مى شنوم ، تو هم مى شنوى ، و آنچه من مى بينم ، تو هم مى بينى با اين تفاوت كه تو پيامبر نيستى ؛ بلكه وزير منى .
خدا چنين كسى را كه ويژگيهايش مثل آفتاب روشن است ، به مردم معرفى كرده تا جانشين پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) شود؛ اما كسانى ، از ناآگاهى و غفلت بيشتر مردم سوء استفاده كردند و كوشيدند تا مسير جانشينى پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) را عوض كنند؛ البته اين امر، چيز تازه اى نبود. بيش از پيامبر اسلام نيز بيشتر مردم هر پيامبرى را كه از جانب خداوند برانگيخته مى شد، تكذيب مى كردند. قرآن در اين باره تعبير عجيبى دارد مبنى بر اين گذشتگان به هم سفارش كرده بودند هر پيامبرى كه به رسالت رسيد، او را انكار كنند: اءتواصوا به بل هم قوم طاغون .(94)
انكار حق ، طبيعت مردم جاهل و گمراه بوده است ؛ زيرا هوسهاى دنيايى آن ها، با خواسته هاى انبيا (عليهم السلام ) موافق نبوده است . پس از ظهور پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم ) نيز بيشتر مردم آمادگى پذيرش عمومى اسلام و برقرارى نظام عدل جهانى را نداشتند؛ به همين سبب بود كه امير مؤ منان على (عليه السلام ) را پس را پس از چند سال حكومت ، به شهادت رساندند و بعد از او، آن بلاها را به سر امام حسن و امام حسين (عليهما السلام ) و ساير امامان (عليهم السلام ) آوردند.
همان طور كه مى دانيد، اگر وجود مقدس ولى عصر (ارواح العالمين لتراب مقدمه الفداء) كه واپسين ذخيره خداى متعالى براى امت مسلمانان است ، از نظرهاى پنهان نمى شد، او را نيز مانند اجدادش به ظلم و جور حاكمان جبار به شهادت مى رساندند. انگيزه سلاطين و حاكمان ، براى سركوب و نابود كردن وجود مقدس ولى عصر (عليه السلام )، خيلى بيشتر بوده است ؛ زيرا اخبارى كه از پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) به دست آنان رسيده بود، از اين حكايت داشت كه دوازدهمين پيشواى مسلمانان و واپسين جانشين پيامبر، حكومت كفر را از روى زمين برخواهد چيد. همين دليل باعث شده بود كه سلاطين و جباران در صدد برآيند تا نگذارند امام زمان (عجل الله تعالى فرجه الشريف ) متولد شود و اگر تولد يافت ، او را به شهادت برسانند.
2. فراهم آمدن زمينه پذيرش حق در جهان
از آن جا كه خداى بزرگ مى داند در آينده زمانى فرا مى رسد كه بيشتر مردم ، لياقت حكومت عدل الاهى را مى يابند، با غايب ساختن امام زمان (عليه السلام )، حضرت را از بلاها حفظ فرموده است تا شرايط لازم براى جهانى سازى عدل و معرفت و عبوديت فراهم آيد.
در آستانه ظهور امام زمان ، هر چند زمين پر از ظلم و جور مى شود، آمادگى براى پذيرش حق ميان مردم بيش از پيش خواهد شد. مى توانيد چنين وضعيتى را در قالب مثالى عادى تصور كنيد: شخصى را فرض كنيد كه سرش درد مى گيرد و اين سردرد چنان به او فشار مى آورد كه آسايش او را به كلى سلب مى كند و هيچ عضو سالمى براى او باقى نمى گذارد. چنين فردى هر قدر هم كه سرسخت باشد، عاقبت به پزشك مراجعه و به نسخه او عمل خواهد كرد. عالم نيز همين گونه است . ستم و فاجعه و جنايت در اين عالم ، روز به روز بيشتر مى شود تا دنيا به جايى مى رسد كه از آن به ملئت ظلما و جورا(95) تعبير مى شود و اين مثل همان مريضى است كه هر چه درد او افزون تر مى شود، آمادگى اش براى پذيرفتن نسخه پزشك بيشتر مى شود؛ به ويژه وقتى راه هاى گوناگون را براى درمان بيمارى اش مى آزمايد و از همه جا سرخورده مى شود، آن وقت در برابر نسخه طبيب به طور كامل تسليم مى شود.
جامعه بشرى ، قرن ها راه هاى گوناگون را مى آزمايد. شاهد بوديم كه در قرن گذشته ، بيش از نيمى از مردم دنيا به رژيم سوسياليستى - ماركسيستى دلبسته بودند و تصور مى كردند كه سعادت آنها در اين راه است و با پذيرش اين نظام ، از ستم هاى حاكمان رهايى مى يابند؛ اما پس از هفتاد سال سرشان به سنگ خورد و از اين كار پشيمان شدند. اكنون نيز سنگ ليبرال - دموكراسى غرب را به سينه مى زنند و متاسفانه گاهى موج اين تبليغات ، مردم ايران را نيز مى گيرد و بعضى از نادان هاى كشور ما را به سمت خود مى كشاند. مطمئن باشيد طولى نخواهد كشيد، كسانى كه سنگ ليبرال - دموكراسى را به سينه مى زنند، سرشان به سنگ خواهد خورد و خواهند فهميد كه اين رژيم نمى تواند سعادت انسان را تامين كند. بهترين نمونه ناكارآمدى اين نظام ، مركز ليبرال - دموكراسى جهان ، يعنى آمريكا است . با استقرار اين رژيم در امريكا، مشكلات فراوانى در اين كشور پديد آمده است . بچه هايى كه در آمريكا مى خواهند به مدرسه بروند، براى اطمينان از سلامتشان ، اسكورت بايد همراهشان باشد. بسيارى از خانواده هاى آمريكايى كه بچه هايشان به مدرسه مى روند، مطمئن نيستند سالم به خانه برگردند. روز به روز جنايت ها در امريكا بيشتر و زندان ها از زندانيان انباشته تر مى شود. آمارى كه دولت امريكا از تعداد مجرمان اين كشور مى دهد، حاكى از آن است كه در اين كشور بيش از يك ميليون زندانى وجود دارد؛ زندانهايى مخوف كه بعضى از زندانيان امريكا، نامش را زندان در زندان گذاشته اند. وضع كنونى دنيا اين گونه است .
كشورهاى ديگر نيز مثل آمريكا، دير يا زود سرشان به سنگ خواهد خورد و ورشكستگى هاى اقتصادى و كسرى بودجه ، آنان را از پاى در خواهد آورد. ارقام نجومى كمبود بودجه ، مشكلات فراوانى را براى دولت و مردم آمريكا فراهم آورده است . سرانجام ، اين كشورها خواهند فهميد كه اين روش زندگى و سياست و دنيادارى و مردم دارى آنها درست نيست و بايد فكر ديگرى بكنند.
چندى پيش در تلويزيون ، تظاهرات عظيم مسلمانان را در قلب كفر جهانى ، آمريكا ديديد. بحمد الله ، روز به روز اسلام در آنجا رو به گسترش است و ترسى كه دولت آمريكا از ايران دارد و حتى برنامه و بودجه اى براى براندازى دولت ايران پيش بينى كرده ، از همين رو است . ريشه دولت آمريكا، در حال پوسيدن است و اسلام در آنجا نفوذ كرده . هر روز، مسجدهاى عظيمى در گوشه و كنار آن كشور ساخته مى شود. طبق آمارى كه سال گذشته در يكى از روزنامه هاى كثير الانتشار امريكا منتشر شده بود، 120 مسجد بزرگ در آمريكا ساخته شده است و هر روز، بر شمار مسلمانان آمريكا افزوده مى شود. اگر اين صحنه تظاهرات مسلمانان آمريكايى را مشاهده نكرده بوديم ، شايد باور نمى كرديم ؛ ولى واقعيت دارد.
آرى ، تمام مردم جهان ، تشنه نظامى مبتنى بر حقيقت و عدالت هستند و اين نظام ، جز در اسلام در هيچ جاى ديگرى يافت نمى شود و حاكمان جبار، دير يا زود به اين نظام گردن خواهند نهاد؛ آن وقت است كه جامعه بشرى ، لياقت حكومت حضرت مهدى (صلوات الله عليه ) را خواهد يافت ؛ البته معناى اين حرف ، اين نيست كه همه مردم جهان آماده پذيرش اسلام هستند يا به آسانى زير بار حكومت حق مى روند. مگر در زمان پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم )، مردم به آسانى مسلمان شدند؟! آن همه مقاومت ها انجام گرفت تا مردم به اسلام گرويدند؛ ولى به هر حال ، مردم آن زمان لياقت داشتند كه اسلام را بپذيرند. در زمان ظهور صاحب الزمان (عليه السلام ) نيز گروههاى بيشمارى در گوشه و كنار دنيا به دين اسلام گرايش مى يابند. در روايات ، پيش بينى شده است كه چه جنگ هايى اتفاق خواهد افتاد؛ اما سرانجام درصدى از مردم حقيقت خواه كه زير چنگال ستمگران دست و پا مى زنند، اسلام را مى پذيرند و حكومت عدل جهانى را برقرار خواهند كرد؛ پس علت ذخيره وجود مقدس ولى عصر (ارواح العالمين لتراب مقدمه الفداء) از سوى خدا، براى اين بوده است كه در زمان تولد حضرت ، مردم لياقت حكومت عدل را نداشته اند؛ اما روزگارى خواهد آمد كه مردم جهان چنين لياقتى را خواهند كرد. خداوند متعالى ، كار بى حكمت نمى كند. ما انسان ها ممكن است بذرى را در زمين شوره زارى كه هيچ ثمره اى ندارد بپاشيم ؛ اما خدا، نعمتهايش را بيهوده هدر نمى دهد. خداوند حكيم ، نعمت امامت و ولايت را به كسانى مى دهد كه لياقتش را داشته باشند.
اگر ما اين افتخار را داريم كه در دلهايمان عشق به ولى عصر (عليه السلام ) موج مى زند، بايد خدا را شكر كنيم كه لياقت داشته ايم خدا اين معرفت و محبت را در دلهايمان قرار داده است . خدايا! تو را به وجود مقدس ولى عصر (عجل الله تعالى فرجه الشريف ) قسم مى دهيم كه اين معرفت و محبت به امام زمان را از دلهاى ما بيرون نكن !
محبت به امام زمان (عجل الله تعالى فرجه الشريف )، يگانه ذخيره اى است كه ما براى سعادت دنيا و آخرتمان به آن اميد بسته ايم و به چيز ديگرى اميد نداريم . اگر به اين محبت دل نبسته بوديم ، چگونه مى توانستيم براى نايب آن بزرگوار اين قدر جان فشانى كنيم ! هنوز اين خاطره جاودان است كه وقتى امام راحل رضوان الله عليه پيام كوتاهى را مبنى بر حضور يكپارچه مردم در جبهه هاى جنگ صادر فرمود، مردم آن قدر علاقه نشان دادند كه ظرفيت پذيرش براى شركت در جبهه ها پر شده بود و مسؤ ولان با اصرار مردم را برمى گرداندند. چنين امرى نشانه معرفت و ايمان مردم ايران است .
علت حضور يازده امام معصوم (عليهم السلام ) ميان مردم
حال ممكن است اين پرسش پيش آيد كه چرا يازده امام ، ميان مردم بوده اند؟! وقتى امام زمان (عجل الله تعالى فرجه الشريف ) به دليل لياقت نداشتن مردم براى پذيرش حكومت حق ، غيبت فرمود، چرا يازده امام قبلى اين كار را نكردند؟! مگر آنها نيز خواهان اجراى عدالت و برقرارى حكومت اسلامى نبودند و مگر در اين جهت نمى كوشيدند؟! در پاسخ به اين پرسش بايد گفت : خداى متعالى امر واجبى را بر عهده گرفته كه همان هدايت كردن مردم است . فرستادن پيامبران و اوصيا نيز براى اين بوده است كه حجت را بر مردم تمام كند: لئلا يكون للناس على الله حجه بعد الرسل .(96) فرستادن پيامبران بايد به گونه اى باشد كه مردم بتوانند راه حق را از باطل تشخيص دهند. سرانجام ، خدا با ظهور پيامبر خاتم (صلى الله عليه و آله و سلم ) واپسين و كامل ترين برنامه را براى سعادت بشر نازل كرد و در دسترس مردم قرار داد؛ اما اگر پس از وفات پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم )، اشخاص معصوم نبودند كه حقيقت قرآن را بدانند و براى ديگران بيان كنند، طولى نمى كشيد كه حقايق به دست فراموشى سپرده مى شد.
بسيارى از احكام اسلام بود كه مردم ، بارها شاهد اجراى آن بودند؛ اما پس از چندى ، اين احكام فراموش مى شد. پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) در طول 23 سال جلو چشم مردم وضو گرفته بود و همه مردم وضو گرفتن ايشان را ديده بودند؛ اما بعد از چند دهه ، اين بحث پيش آمد كه آيا حضرت ، آب را از آرنج به پايين مى ريخته است يا از انگشتان به آرنج . مسائلى از اين قبيل بين مسلمانان اختلاف انداخته بود و اگر راهنمايى هاى كسانى همچون امير مؤ منان و اهل بيت (عليهم السلام ) نبود، برادران اهل تسنن ما نيز از اسلام خبرى نداشتند. خيال نكنيد بركت اهل بيت (عليهم السلام ) فقط شامل حال ما شيعيان شده و اسلام فقط نزد ما است ؛ اسلام اهل تسنن نيز مرهون زحمات اهل بيت (عليهم السلام ) است . بزرگان و عالمان آنها، شاگردان اهل بيت (عليهم السلام ) بوده و به شاگردى نزد آنها افتخار مى كرده اند. هر چه مسلمانان از اسلام دارند، به بركت اهل بيت (عليهم السلام ) است ؛ وگرنه آنقدر افراد آن زمان ، ساده و سطحى نگر بودند كه به راحتى حقايق را فراموش مى كردند و به سرعت فريب مى خوردند. اگر امير مؤ منان على (عليه السلام )، پس از رحلت پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) غيبت مى كرد، طولى نمى كشيد كه حقايق اسلام به كلى فراموش مى شد. كار مسلمانان در زمان بنى اميه به جايى رسيد كه نماز جمعه را روز چهارشنبه مى خواندند. يكى ديگر از خلفا در كاخ خود، حوضى از شراب درست كرده بود و هر وقت مى خواست شراب بخورد، دهانش را به حوض مى گذاشت و از آن مى خورد و بعد هم با كنيزكان مشغول عياشى مى شد. گاهى در حالت مستى خليفه ، به او خبر مى دادند كه مردم در مسجد براى نماز جماعت منتظر شما هستند. در همان موقع ، خليفه ، لباس خود را بر تن كنيزكى كه با او عياشى مى كرد مى پوشاند و او را به مسجد مى فرستاد تا به نام خليفه مسلمانان براى مردم نماز بخواند. در شكارگاه ، هنگام تيراندازى ، قرآن را هدف تير قرار مى دادند. آيا با اين وضع خلفا، ديگر از اسلام ، اسمى باقى مى ماند؟!
حكمت الاهى در آن زمان اقتضا مى كرد كه در طول بيش از دو قرن ، امامان معصوم (عليهم السلام ) با تمام قدرت ، حقايق اسلام را در زمين گسترش دهند. در سيره رفتارى امامان معصوم (عليهم السلام )، حكمت و برنامه ريزى وجود داشته است . از لابلاى تاريخ ، با اين كه پرده تقيه روى صفحات آن كشيده شده ، به خوبى قابل كشف است كه امامان (عليهم السلام ) با چه همت و تلاش وافرى كوشيده اند اسلام حقيقى را زنده نگه دارند. آنان حتى يارانشان را به روستاهاى ايران ، در مناطق فارس و طبرستان و مرو (افغانستان كنونى ) و جاهاى ديگر مى فرستادند تا حقايق اسلام را براى مردمى كه تشنه حقيقت هستند، بيان كنند. در هر نقطه اى ، حتى مناطق دور از مركز خلافت و دور از بغداد و شام ، فعاليت هاى امامان معصوم (عليهم السلام ) چنان اسلام را در زمين گسترش داد كه ديگر امكان از بين بردن آن وجود نداشت . وقتى امام دوازدهم (عليه السلام ) به خلافت رسيد، بقاى اسلام در زمين با تلاش هاى يازده امام پيشين تضمين شده بود. در اين هنگام ، مى شد اين گوهر گرانبها را براى روزگار ديگرى ذخيره كرد؛ اما اگر امامان قبلى مى خواستند از چشم مردم غايب شوند، اسلام به كلى از صحنه زمين محو مى شد و حتى برادران اهل تسنن ، به همين اندازه اى كه از اسلام آگاهى دارند، آگاهى نمى يافتند؛ پس حاصل بحث فلسفه غيبت امام زمان (عليه السلام ) اين است كه اگر حضرت به اراده و مشيت خدا غايب نى شد، مانند امامان ديگر به شهادت مى رسيد و انسان ها تا قيام قيامت از رهبرى امام معصوم (عليه السلام ) محروم مى ماندند. امام زمان (ارواح العالمين لتراب مقدمه الفداء) روزى ظهور مى كند كه افراد جامعه ، آمادگى پذيرش او را داشته باشند. براى حفظ اسلام بود كه امامان قبل از امام زمان (عليه السلام ) غيبت نكردند و اگر آنان نيز مانند او غيبت مى كردند، حقايق اسلام از صحنه زمين محو مى شد. درست است كه خدا، جاودان بودن قرآن را تضمين كرده است ؛ اما قرآن به تنهايى نمى تواند درد مردم را درمان كند. در كنار قرآن بايد يك مفسر معصوم نيز وجود داشته باشد تا حقايق قرآن و تفاسير احكام را براى مردم بيان كند.
وظيفه ما در دوران غيبت
در جاى ديگر، اين پرسش پيش مى آيد كه وظيفه ما در زمان غيبت امام زمان (عليه السلام ) چيست . وظيفه ما در زمان غيبت اين اس كه اين چنين اجتماعاتى را تشكيل بدهيم تا ايمانمان جلا يابد. اين گفت و گوها باعث تقويت ايمان و معرفت ما مى شود و تكرار اين سخنان ، ايمان را در دلهاى ما زنده مى كند.
1. حفظ نظام اسلامى با تمام توان
براى برپايى اين نظام اسلامى فداكارى هاى بسيارى انجام شده است . اين نظام ، ثمره خون صدها هزار شهيد دوران انقلاب و دفاع مقدس است . صدها هزار گل پرپر شده تا اين بوستان پديد آمده است . مطلب ديگر اين است كه اگر بخواهيم اين نظام برقرار باشد، بايد محور اين نظام محفوظ بماند؛ بايد مورد حمايت قرار گيرد؛ بايد به او عشق ورزيد، و نبايد در اطاعت او كوتاهى كرد. همه مى دانند كه برقرارى اين نظام اسلامى ، مرهون زحمات امام راحل (رضوان الله تعالى عليه ) است . اگر شخص امام خمينى (رحمه الله عليه ) نبود، چنين انقلابى به پيروزى نمى رسيد. شكى نيست كه حمايت هاى همه جانبه مردم از امام ، باعث برقرارى و جاودان ماندن اين نظام اسلامى شد. مگر مى شود انسان به اسلام علاقه مند باشد؛ ولى به نظام اسلامى علاقه اى نداشته باشد.
2. حمايت همه جانبه از رهبر معظم انقلاب حفظه الله
اگر امروز، امام ميان ما نيست ، بايد همان محبت و ارادت و سرسپردگى را به جانشين او داشته باشيم كه الحمد لله اين محبت و ارادت را داريم . خدا را شكر مى كنيم كه براى اين دوران ، كسى را ذخيره فرمود تا بتواند وظايف رهبرى را به خوبى انجام دهد. ما بايد براى سلامت و توفيق او دعا كنيم ؛ در خلوت و تاريكى شب ، از خدا بخواهيم حضرتش را براى رهبرى عالم اسلام حفظ كند. بايد در عمل ، حامى و پشتيبان همه جانبه او باشيم و اين ارادت را به رخ دشمنان او بكشيم و به دشمنان بگوييم : به كورى چشم شما كه از هيچ توطئه اى كوتاهى نكرديد، ما همچنان متحد هستيم و پشت سر رهبرمان ايستاده ايم . اگر خداى ناكرده اين وحدت خدشه دار شود، مسؤ ولش من و شما هستيم . شهيدان ما وظيفه خود را انجام دادند و هم اكنون ثمره ايثار و جهادشان را به دست من و شما سپرده اند؛ ما هستيم كه بايد دستاوردهاى آن ها را حفظ كنيم . اگر در اين كار كوتاهى كنيم ، هم به آنها، و هم به تمام انبيا و اولياى الاهى خيانت كرده ايم .
نظام مقدس اسلامى ، ميوه اى از درخت نبوت و امامت است . ما نمى دانيم چه نعمت بزرگى را دز اين جهان داريم . قدرت بزرگى همچون امريكا را با عنايات الاهى به زانو در آورده ايم تا جايى كه به طور رسمى و عملى ، با كمال فضاحت و رسوايى ، بر خلاف تمام قوانين بين المللى و با زير پا گذاشتن عهدنامه هايى كه خودش امضا كرده است ، بيست ميليون دلار بودجه براى براندازى حكومت ايران تصويب مى كند.
اگر مساله ايران براى آنان اهميت نداشت آيا حاضر مى شدند اين رسوايى را به جان بخرند؟! اين رسوايى را به جان مى خرند؛ چون سقوط خويش را در يك قدمى خود مى بينند. ما بايد منتظر دسيسه هاى جديدى از طرف آنان باشيم . همان طور كه رهبر معظم انقلاب حفظه الله فرموده است ، آنان تا به حال از هيچ توطئه اى كوتاهى نكرده و هر كارى كه مى توانسته اند، كرده اند. دشمنان ما بايد متوجه شده باشند كه خداى متعالى ، پشتيبان اين نظام است و اين دسيسه ها اثرى ندارد. ايجاد شك و شبهه در مساله ولايت فقيه ، متهم كردن نظام اسلامى به حكومت ديكتاتورى و دسيسه هاى ديگرى از اين قبيل مثل توطئه هاى ديگرشان ، به خودشان برخواهد گشت . وظيفه ما در اين عصر اين است كه اهميت موقعيت خود را بشناسيم و بدانيم نعمت عظيمى داريم كه شكرانه آن ، حمايت همه جانبه از رهبرى نظام است .
اگر در گوشه و كنار، از كسانى خطاهايى سر مى زند و اگر قصورهايى هست ، بايد آن قدر هوشيار و خردمند باشيم كه اين نقايص جزئى ، نبايد ما را درباره اصل و كل نظام سست يا محبتمان را به آن كمرنگ كند. مگر در زمان حكومت پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) و امير مؤ منان على (عليهم السلام ) نقص وجود نداشت ؟! در زمان امام على (عليه السلام ) چه كسانى استاندار فارس ، بحرين و اهواز بودند؟! همان طور كه كمابيش آگاهى داريد، يكى از استانداران حضرت على (عليه السلام )، برادرخوانده معاويه ، زياد بن عبيد بود. او كسى بود كه پسرش ، عبيدالله بن زياد، با امام حسين (عليه السلام ) جنگيد. زمان حكومت امير مؤ منان على (عليه السلام )، همه واليان و حاكمان او فرشته نبودند! چنان نبود كه در هيچ جاى عالم ، هيچ خلاف شرعى انجام نگيرد. آن دست هاى دزدان كه بريده ، و حدهايى كه جارى مى شد، براى چه بود؟! آن نامه هاى عتاب آميز حضرت و آن توبيخ ‌ها و مؤ اخذه ها كه در نهج البلاغه ثبت شده ، براى چه كسانى بوده است ؟! علت مطلوب بودن آن نظام اين بود كه محورش على (عليه السلام ) بود. در كنار اين نظام ، ممكن است خطاهايى رخ دهد؛ اما آيا صحيح است كه به سبب خطاها، از حمايت حكومت حضرت على (عليه السلام ) دست برداريم ؟! هيچ كس نمى گويد در كشور ما، هيچ اشتباهى رخ نمى دهد؛ هيچ ظلمى انجام نمى گيرد و هيچ خلاف شرعى صورت نمى گيرد؛ اما اين نقايص را نبايد به حساب اصل نظام و رهبرى آن گذاشت . ما همه آگاهيم كه رهبر معظم انقلاب دام عزه ، نهايت جديت را براى اجراى احكام اسلامى و اجراى عدالت به كار مى برد. مبادا وسوسه هاى شيطانى در دل بعضى از جوانان ما اثر بگذارد و محبتشان به اين نظام و رهبرى آن كم شود؟ ما با اين كارمان نه تنها ضرر مى كنيم ، بلكه به همه شهيدانى كه با خونشان اين درخت را آبيارى كرده اند، خيانت مى كنيم .
منظومه ولايت 3
عظمت و شكوه مقام والاى امام زمان (عليه السلام )
در برابر اقيانوسى از عظمت قرار گرفته ايم كه هر موجود عظيمى در مقابل وسعت و بزرگى اش خود را مى بازد و محو مى شود. در مقابل بيكرانى از نور قرار گرفته ايم كه هر چشم تيزبينى را خيره مى كند؛ چه رسد به چشم هاى نابيناى ما. به هر حال ، دست نياز به سوى اين اقيانوس رحمت دراز كرده ايم و مطمئنيم كه ما را از درياى كرامت خيرش محروم نخواهد كرد.
عظمت مقام اهل بيت (عليهم السلام ) و به ويژه مقام حضرت ولى عصر (ارواحنا لتراب مقدمه الفداء) براى امثال بنده قابل درك نيست . نمى دانم آيا ميان غير اهل بيت (عليهم السلام ) انسان هايى يافت مى شوند كه كُنه مقام را درك كنند يا نه ؟! اما در هر حال ، عظمت و نورانيت اين مقام نبايد ما را از كوشش براى درك هر چه بيشتر آن باز دارد.
ولايت تكوينى امام زمان (عليه السلام )
آن چه بزرگان ما توانسته اند با تعبيرهايى به شكوه و جلالت اين مقام اشاره كنند، حقيقتى است كه ولايت تكوينى ناميده مى شود. در تبيين و توضيح اين مقام ، سخن ها فراوان گفته شده ؛ اما حقيقتش اين است كه بنده در تبيين درست آن احساس ناتوانى مى كنم . براى اين كه راهى به سوى درك عظمت اين مقام والا برايمان باز شود، به روايتى از امام صادق (عليه السلام ) درباره مقام علم امامان (عليهم السلام ) اشاره مى كنم :
علم و قدرت بيكران امام زمان (عليه السلام )
سدير صيرفى كه يكى از اصحاب خاص امام صادق (عليه السلام ) بوده است مى گويد:
با گروهى از خواص اصحاب امام صادق (عليه السلام ) (ابوبصير، ميسر، يحيى بزاز و داوود قمى ) به محضر امام صادق (عليه السلام ) شرفياب شديم . شنيديم كه امام (عليه السلام ) با ناراحتى و غضب مى فرمود: عجب از مردمانى كه مى پندارند ما از غيب مطلعيم ؛ در حالى كه علم غيب را جز خداوند نمى داند! همانا گاهى كنيز خود را مى طلبم ؛ در حالى كه نمى دانم در كدام حجره از خانه است (به گونه اى سخن گفت كه كه مقتضاى فهم و معرفت حاضران در جلسه بود.) هنگامى كه حضرت از جايش برخاست و به اندرون خانه رفت ، من و ابوبصير و ميسر نيز به دنبال آن جناب به داخل خانه رفتيم و عرضه داشتيم : خداوند، ما را فداى تو گرداند! شنيديم كه در امر كنيزتان چنين و چنان مى گفتيد؛ در حالى كه ما از علم فراوان شما آگاهيم و آن را به علم غيبى كه خاص خداوند است ، نسبت نمى دهيم .
حضرت فرمود: اى سدير! آيا اين آيه را در كتاب خدا يافته اى كه مى فرمايد: قال الذى عنده علم من الكتاب اءنا آتيك به قبل اءن يرتد اليك طرفك ؛(97) كسى كه دانشى از كتاب داشت ، گفت : پيش از آن كه چشمت را بر هم زنى ، آن را نزد تو خواهم آورد.
گفتم : فدايت شوم . اين آيه را گاهى خوانده ام .
فرمود: آيا آن مرد را مى شناسى و آيا مى دانى كه نزد او چه مقدار از علم الكتاب وجود داشت ؟!
گفتم : شما آگاهم كنيد تا بدانم .
فرمود: به اندازه قطره اى از باران در دريايى سبز. پس نسبت علم او به علم الكتاب چگونه است ؟!
گفتم : چه بسيار اندك و ناچيز است !
پس به من فرمود: اى سدير! چه بسيار است اين علم براى كسى كه خداوند علم او را به علم الكتاب نسبت داد! اى سدير! آيا اين آيه را نيز در كتاب خداوند عزوجل يافته اى كه مى فرمايد: قل كفى بالله شهيدا بينى و بينكم و من عنده علم الكتاب ؛(98) بگو براى شهادت و حكم راندن بين من و شما، خدا و كسى كه علم كتاب نزد او است ، كفايت مى كند.
گفتم : گاهى خوانده ام ، فدايت شوم !
پرسيد: آيا آن كه علم ناچيزى از علم الكتاب نزد او است ، عالم تر و فهيم تر است يا كسى كه تمام علم الكتاب نزد او است ؟!
گفتم : به قطع كسى كه تمام علم الكتاب نزد او است .
پس با دست مباركش به سينه مطهرش اشاره كرد و سه مرتبه فرمود: علم الكتاب كله و الله عندنا؛ به خدا سوگند! تمام علم كتاب نزد ما، اهل بيت است .
آصف بن برخيا چون بهره اى از علم الكتاب داشت ، توانست بارگاه عظيم بلقيس را پيش از آن كه پلك چشمان حضرت سليمان (عليه السلام ) به هم بخورد، از صنعاى يمن به فلسطين منتقل كند؛ چرا كه قرآن مى فرمايد:
قال الذى عنده علم من الكتاب ...؛
در زبان عرب اگر حكمى را بر صفتى تعليل كنند، آن صفت بر عليت دلالت خواهد داشت ؛ بنابراين ، معناى آيه اين است كه چون چنان علمى داشت ، توانست چنين كار خارق العاده اى را انجام دهد. آرى ، بنابراين روايت پرمعنا و نورانى ، علم آصف بن برخيا، در مقايسه با علم اهل بيت (عليهم السلام ) همچون قطره اى ناچيز در برابر دريايى بيكران است . به بيان ديگر، علم آصف بن برخيا كه به او قدرت داد تا تخت و بارگاه بلقيس را پيش از چشم بر هم زدنى در پيشگاه سليمان (عليه السلام ) حاضر كند، قطره اى ناچيز از درياى علم اهل بيت (عليهم السلام ) و مهدى موعود (ارواح العالمين لتراب مقدمه الفداء) ما است .
از اين حديث شريف راهى گشوده مى شود تا بدانيم علومى كه خداوند به اولياى خاص خويش عطا كرده ، چه حقيقت والا و چه درياى پرعظمتى است كه يك قطره اش چنان آثارى را در پى دارد. به هر حال ، ما با چنين درياى بيكرانه اى مواجهيم . چنين دريايى را با ذهن هاى ضعيف و محدود خودمان چگونه مى توانيم پيمانه كنيم ؟! چنين حقيقت عظيمى را چگونه مى توانيم وصف كنيم ؟! چاره اى برايمان باقى نمى ماند جز اين كه در پيشگاه عظمت علم ، قدرت و روح والاى اهل بيت (عليهم السلام ) سر تعظيم بر خاك ساييم و همراه با احساس ناتوانى و تذلل بگوييم : ما كجا و فهم مقام والاى شما كجا؟!
شايسته است برادران و خواهران ارجمند ما در فرصت هايى مناسب ، روايات مربوط به علوم و مقام هاى اهل بيت (عليهم السلام ) را مطالعه كنند و درباره آن بينديشند تا شايد به حقايق و نكته هايى آموزنده و كارساز دست يابند. بارى ، وجود امام عصر (ارواح العالمين لتراب مقدمه الفداء) اقيانوسى بيكران از علم ، قدرت ، عظمت و نورانيت است كه علم و قدرت آصف بن برخيا قطره اى از آن به شمار رود.
نمونه اى از ولايت تكوينى امام رضا (عليه السلام )
شخصى مورد اطمينان برايم نقل كرد كه در مشهد مقدس و منزل يكى از دوستان ، با دو دانشجوى آمريكايى كه زن و شوهر بودند، ملاقات كردم . براى آن دو، داستان شگفت آورى رخ داده بود كه به تقاضاى ميزبان ، آن داستان را براى ما نقل كردند: آن دو جوان آمريكايى گفتند: وقتى كه ما در يكى از دانشگاههاى آمريكا مشغول تحصيل بوديم ، پيوسته در خود احساس خلا مى كرديم . با اشاره به سينه اش گفت : احساس مى كردم كه اينجا خالى است ، سپس گمان كردم كه اين كمبود، ناشى از غريزه جنسى است و با ازدواج و انتخاب همسر، آن خلا پر مى شود؛ از اين رو، هر دو تصميم گرفتيم با هم ازدواج كنيم ؛ اما پس از ازدواج نيز آن خلا پر نشد و همچنان آن كمبود را در خود احساس مى كرديم . از اين امر سخت ناراحت شدم و با اين كه به همسرم علاقه داشتم ، در ظاهر تمايلى به او نشان نمى دادم و گاهى حتى حوصله صحبت كردن با او را هم نداشتم .