الملاحم والفتن يا فتنه وآشوبهاى آخر الزمان

سيد على بن موسى ابن طاووس
محمد جواد نجفى

- ۲ -


باب 56

يزيد بن جابر وغير او از رسول خدا صلى الله عليه وآله روايت کرده که فرمود: طايفه ترک را دو خروج خواهد بود اول آنکه (با هر جا مصادف شوند) خراب ميکنند دوم آنکه بسوى نهر فرات سرعت مينمايند. عبد الرحمان در حديث خود از رسول خدا صلى الله عليه وآله روايت کرده که فرمود: قربانى بزرگ خدا در ميان قوم ترک است وبعد از آنها ترکى نخواهد بود. سيد بن طاووس گويد: شايد منظور، ترک بنى عباس باشدکه مسلمان بودند، آنها که ترکى نظيرشان نبوده وقربانى بزرگى بدست آن دولت ستمکار قربانى شد.

باب 57

ارطات گويد: سفيانى با ترک جنگ ميکند وبعد از آن بدست مهدى عليه السلام ريشه کن خواهند شد.

باب 58

حذيفه بن يمان گويد: وقتيکه اولين (طائفه) ترک را در جزيره ديديد با آنها جنگ کنيد تا آنها را شکست دهيد يا اينکه خدا شر آنها را دفع کند زيرا آنها حرام را افتضاح ميکنند وآن علامت خروج اهل مغرب واز بين رفتن قدرت وسلطه آنها است.

باب 59

ابن مسعود از حضرت محمد بن عبد الله صلى الله عليه وآله روايت کرده که فرمود: وقتى که در ماه رمضانى (صيحه اى) يعنى صداى شديدى بوجود آمد در ماه شوال صداى پهلوانها در جنگ بلند ميشود وجنگ وفتنه هائى بپا خواهد شد ودر ذيقعده قبيله ها متفرق ميشوند ودر ماه ذيحجه ومحرم خونها ريخته ميشود، آنگاه سه مرتبه فرمود: چه محرمى؟ هيهات، هيهات در آن موقع مردم کشته ميشوند. ابن مسعود گويد: از آنحضرت پرسيديم: آن صيحه در چه وقتى خواهد بود؟ فرمود: آن صحيحه در نيمه ماه رمضان در ظهر روز جمعه خواهد بود واين حادثه وقتى پيش ميايد که شب (اول) ماه رمضان جمعه باشد، اين فتنه است که شخص خواب را بيدار ميکند وشخص ايستاده رابزانو در مياورد، در آن شب جمعه زنان عفيفه توالت کرده از خانه هاى خود خارج ميشوند، پس موقعى که نماز صبح روز جمعه را خوانديد وارد خانه هاى خود شويد ودرهاى خود را قفل کنيد وپنجره (اطاق) خود را مسدود نمائيد، وخود را بپوشانيد وگوشهاى خود را ببنديد، موقعى که آن صيحه را احساس کرديد خدا را سجده کنيد وبگوئيد: (سبحان القدوس، ربنا القدوس) زيرا کسى که اين دستور را انجام دهد نجات مى يابد وکسى که اين عمل را انجام ندهد هلاک خواهد شد.

باب 60

وليد گويد: چند روزى از ماه رمضان گذشت وزلزله اى دچار اهل دمشق شد، وجمعيت زيادى از مردم در ماه رمضان سنه (137) هلاک شدند، چنين بلائى ديده نشده بود وآن همان زلزله اى بود که در قريه (خرستا) اتفاق افتاد وستاره دنباله دارى را در محرم سنه (145) از طرف مشرق ديدم ودر همه آن محرم آنرا در موقع فجر ميديديم، بعد از آن مخفى شد، آنگاه آنرا بعد از غروب آفتاب در حمره خورشيد ديديم وبعد آن را در مدت دو يا سه ماه در بين مشرق ومغرب ديديم، آنگاه در مدت دو يا سه ماه مخفى شد، در مرتبه چهارم ستاره اى بود خفى در نزديکى جدى (نام ستاره است) بچشم ميخورد که در دو ماه جمادى وروزهاى رجب با دوران فلک بدور جدى دور ميزد، آنهم مخفى شد، پس از آن ستاره اى که صاف وروشن نبود از طرف راست قبله شام طلوع کرد که شعله آن از طرف قبله تا آجرهاى ارمينه بود من شرح آن ستاره را براى شيخ سال خورده وضعيفى که در نزد ما بود نقل کردم او گفت: اين ستاره منتظر نيست. وليدگويد: در چند سال اخيرى که از عمر ابوجعفر باقى بود ستاره اى را ديدم که در مدت يک ساعت از شب بطورى دو طرف آن بهم رسيد که نظير طوق شد.

باب 61

کعب الاحبار گويد: علامت انقطاع خلافت بنى عباس آن قرمزى است که در وسط آسمان ظاهر ميشود وآن ستاره اى که از طرف مشرق طلوع ميکند وچون ماه شب چهارده نورانى خواهد بود وبعدا آن قرمزى برطرف ميشود وليد گويد: از کعب بمن رسيده که گفت: قحطى در مشرق وبلائى در مغرب وقرمزى در جو پيدا ميشود وموتى از طرف قبله انتشار پيدا ميکند.

باب 62

جابر جعفى از ابو جعفر روايت کرده که گفت: موقعى که بنى عباس بخراسان برسند ستاره اى از مشرق در نزديک (ذوشفا) طلوع ميکند وآن اول ستاره اى بود که طلوع کرد وخدا بغرق وهلاکت قوم نوح امر کرد. ودر آنوقتى که حضرت ابراهيم را در آتش انداختند آن ستاره نيز طلوع کرد وآنموقعى که خدا فرعون وياران او را هلاک کرد آن ستاره نيز طالع شد. ويکى از مواقعى که آن ستاره طلوع کرد وقتى بود که حضرت يحيى بن زکريا عليه السلام را کشتند.

وقتيکه آن ستاره را ديديد از شر فتنه ها بخدا پناه ببريد وطلوع آن ستاره موقع گرفتن آفتاب وماه خواهد بود بعد از آن طولى نميکشد که (ابقع) در مصر ظهور ميکند.

باب 63

ابن مسعود گويد: در ماه صفرى علامتى خواهد بود که ابتدا ستاره دنباله دارى پيدا شود.

باب 64

مکحول از رسول خدا صلى الله عليه وآله روايت کرده که فرمود: دو شب که از ماه رمضانى گذشت در آسمان علامتى ظاهر ميشود، در ماه شوال نجات يافتن بعيد است، در ماه ذيقعده فتنه وجنگهائى خواهد شد، در ماه ذى حجه حاجى ها را غارت ميکنند ودر ماه محرم... چه محرمى؟

باب 65

عبد الوهاب بن بحث گويد: از رسول خدا صلى الله عليه وآله بمن رسيده که فرمود: در ماه رمضانى در آسمان علامتى چون عمود درخشنده يافت ميشود در ماه شوال بلا، در ماه ذيقعده جنگ وفتنه، در ماه ذى حجه حاجى ها را غارت ميکنند ومحرم چه محرمى؟

باب 66

ابو هريره از رسول خدا صلى الله عليه وآله روايت کرده که فرمود: در ماه رمضانى علامتى پيدا ميشود ودر ماه شوال گروهى ظاهر ميشوند آنگاه در ماه ذيقعده جنگ وفتنه هائى بوجود ميايد، ودر ماه ذى حجه حاجيها را غارت ميکنند، در ماه محرم حرامهائى حلال ميشوند، در ماه صفر زد وخوردهائى خواهد شد، بعد از آن در دوماه ربيع قبيله ها بنزاع ميپردازند، بعد از آن (العجب کل العجب بين جمادى ورجب) آنموقع ناقه خفيفه اى بهتر است از قريه اى که صد هزار نفر در آن داخل شوند.

باب 67

شهر بن حوشب ميگويد: از پيغمبر خدا صلى الله عليه وآله بمن رسيده که فرمود: در ماه رمضانى صوت وصدائى بوجود ميايد ودر ماه شوال بلا ودر ماه ذيقعده قبيله هابجنگ خواهند پرداخت ودر ماه ذى حجه حجاج را غارت ميکنند ودر ماه محرم منادى از آسمان ندا ميکند: آگاه باشيد که برگزيده خلق خدا فلانى است، پس (بحرف) او گوش دهيد واو را اطاعت کنند:

باب 68

خالد بن معدان ميگويد: بزودى عمودى از آتش از طرف مشرق ظاهر ميشود که اهل زمين آن را مى بينند، کسيکه آنرا درک کرد بايد غذاى يک ساله اهل وعيال خود را تهيه نمايد.

باب 69

کثير بن مره حضرمى ميگويد: نشانى حادثه وسختى روزگار آنستکه در رمضانى علامتى در آسمان پيدا ميشود وبعد از آن، اختلاف در بين مردم شروع ميشود، اگر آنزمان را درک کردى هر چه ميتوانى طعام وغذا تهيه کن.

باب 70

زهرى گويد: از زمان خروج وسلطنت سفيانى علامتى در آسمان ديده ميشود. وکثير بن مره ميگويد: من هفتاد سال است منتظر حادثه اى هستم که در ماه رمضانى اتفاق بيفتد..

باب 71

وليد ميگويد: قبل از خروج مهدى عليه السلام ستاره دم دارى از مشرق طلوع ميکند که مثل ماه شب چهارده براى مردم زمين نور ميدهد وليد گويد: هيچکدام از آن قرمزى وستاره هائيکه ما ديديم آن علامت نيستند، ستاره آن علامتها آن ستاره اى است که در ماه صفر يا دو ماه ربيع يا ماه رجب در آفاق گردش ميکند، وپادشاه آن زمان با ترکها حرکت ميکند واشخاصى با بيرقها وفولادها متابعت او خواهند کرد.

باب 72

شريک ميگويد: بمن چنين رسيده که در ماه رمضان قبل از خروج مهدى عليه السلام آفتاب دو مرتبه خواهد رفت.

باب 73

کعب ميگويد هلاکت بنى عباس در نزد شما با خوف ومصيبت واقع وظاهر ميشود، مابين بيست الى بيست وپنج ستاره است که آنها ستاره نورانى را که چون قمر است پرتاب ميکنند، وآن ستاره اى که پرتاب ميشود ستاره اى است که با صداى شديدى از آسمان سقوط کرده در مشرق واقع ميشود آنگاه مثل مار بنحوى بخود مى پيچد که عنقريب دو طرف آن بهم ميرسد ودر يک شب دو زلزله نحس اتفاق ميافتد واز آن به مردم بلا شديدى ميرسد.

باب 74

ابو هريره ميگويد: در رمضانى صداى شديدى شنيده ميشود که اشخاص خواب را بيدار وزنان عفيفه توالت کرده را از مسکنهاى خود خارج ميکند ودر ماه شوال نجات يافتن بعيد؟ است، ودر ماه ذيقعده بعضى از قبيله ها بسوى يکديگر ميروند ودر ماه ذى حجه خونها ريخته خواهد شد وسه مرتبه گفت: محرم چه محرمى؟ آن محرم وقت انقطاع خلافت آن گروه است.

باب 75

عبد الله بن عمر از رسول خدا صلى الله عليه وآله روايت کرده که فرمود: مردم در يک زمانى هميشه (داراى امنيت) خواهند بود تا اينکه (سر) کوبيده شود پس وقتى که سر يعنى شهر شام کوبيده شود مردم هلاک ميشوند، از کعب پرسيدند: کوبيدن سر يعنى چه؟ گفت: يعنى خراب شدن شام.

باب 76

سعيد بن مسيب ميگويد: در شام فتنه اى خواهد بود که از هر ناحيه اى آنرا برطرف ميکنند از ناحيه ديگرى سربلند ميکند وآن فتنه انتها ندارد تا اينکه منادى از آسمان ندا ميکند که امير شما فلان خواهد بود.

باب 77

مهاجر وصالى گويد: موقعى که فتنه مغرب بپا شد بسوى يمن حرکت کنيد، چه آنکه هيچ زمينى غير از آن، شما را نجات نميدهد.

باب 78

وحيد بن عطا از رسول خدا صلى الله عليه وآله روايت کرده که فرمود: کوه ابراهيم خليل عليه السلام کوه مقدسى است، موقعيکه نشانه هاى عذاب در بنى اسرائيل نازل شدخدا بموسى عليه السلام وحى کرد که بجهت گناهان بنى اسرائيل بکوه ابراهيم خليل عليه السلام فرار کنيد.

باب 79

کعب ميگويد: فتنه اى چون شب تاريک، شما را فرا خواهد گرفت که در ما بين مشرق ومغرب خانه اى از مسلمين باقى نميماند مگر اينکه آن فتنه داخل آن خانه ميشود. پرسيدند: آيا کسى از آن فتنه خلاص نخواهد شد؟ گفت: کسى خلاص ميشود که زير سايه شاخاهائيکه بين او ودريا است بنشيند، او ا ز آن فتنه سالمترين مردم خواهد بود، وقتيکه سال (122) فرا رسد اين خانه من ميسوزد، راوى گويد در همان سال خوانه او سوخت.

باب 80

ضمره بن حبيب گويد: رستگارترين مردم از فتنه شمشير وبلا مردم ساحل وحجازند.

باب 81

شخص کوفى بنام (مسافر) از عليه عليه السلام روايت کرده که فرمود: مومنى که خواب باشد از آن فتنه نجات مييابد. ودر روايتى است که پرسيدند: منظور از خواب چيست فرمود: کسيکه در آن فتنه سکوت کند وچيزى از آنرا ظاهر نکند.

باب 82

جراح ميگويد: صخرى بسوى کوفه ميايد وسواران خود را در آنجا جاى گزين ميکند واسيرها را نزد او مياورند ودر همان موقع به او خبر ميدهند که مهدى عليه السلام در مکه ظهور کرده آنگاه صخرى گروهى را از کوفه بسوى او ميفرستد که زلزله آنها رافرا گرفته در زمين فرو ميروند.

باب 83

ابن حنفيه ميگويد: خروج بيرق سياه از خراسان وسعيد بن صالح وخروج مهدى عليه السلام وتقديم امر بانحضرت در مدت هفتاد ودو روز خواهد بود.

باب 84

ابو قبيل ميگويد: مردى از بنى هاشم مالک خلافت ميشود وبنى اميه را جز عده کمى ميکشد وغير از آنها کسى را نميکشد آنگاه مردى از بنى اميه خروج ميکند وبشماره هر مردى که (از بنى اميه کشته شده) دو مرد ميکشد تا اينکه غير از زنها کسى باقى نميماند، بعد از آن مهدى عليه السلام خروج ميکند.

باب 85

تبيع ميگويد: موقعيکه سر وصدائى از طرف بيابان شام بلند شود نه بيابانى خواهد بود ونه سفيانى. ليث ميگويد: اين سر وصدا بطبريه بپا ميشود و(اهل) خيمه را بيدار کرده پر وبالهائى ريشه کن ميشود، اين است حال (مردم) وآن شب طبريه.

باب 86

ارطاه ميگويد: در زمان سفيانى دوم صداى شديدى بلند ميشود که هر گروهى گمان ميکنند: چيزى که نزديک آنها است خراب شد.

باب 87

يزيد بن ابى حبيب از رسول خدا صلى الله عليه وآله روايت کرده که فرمود: خروج سفيانى بعد از سى وسه است، ابن لهيعه از ابن عباس روايت کرده که گفت: اگر خروج سفيانى در سال (37) باشد سلطنت او (28) ماه خواهد بود واگر خروج سفيانى در سال (39) باشد سلطنت او (9) ماه ادامه دارد.

باب 88

حذيفه ميگويد: وقتى که سفيانى در زمين مصر وارد شد مدت چهار ماه در آن زمين اقامت ميکند واهل مصر را ميکشد واسير ميکند، در آن روز است که کار زنان، گريه خواهد شد زنى براى عورت خود گريه ميکند وزنى براى فرزندان خود ميگريد وزنى بعداز عزت براى ذليلى خويشتن اشگ ميريزد وزنى از براى شوقى که بقبر دارد گريه ميکند.

باب 89

کعب ميگويد: مصر منفور ميشود آنطور که بصره منفور شد.

باب 90

عبيده بن عمير گويد: در مجلسى که على عليه السلام، عمر، ابن مسعود ابن عباس وعده اى از اصحاب رسول خدا صلى الله عليه وآله حضور داشتند راجع به تفسير (حمعسق) از حذيفه پرسيده شد؟ حذيفه گفت: (ع) عذاب (س) قحطى وخشک سالى (ق) گروهى هستند در آخر الزمان.

عمر گفت: آنها چه کسانى هستند؟ گفت: از بنى عباسند در شهرى که آن را (زورا) ميگويند که جنگ بزرگى در آن اتفاق ميافتد وقيامت بر آنها قيام ميکند. ابن عباس گفت: اينطور نيست که تو ميگوئى بلکه (ق) بزمين فرو رفتن است، عمر به حذيفه گفت: تو خوب تفسير کردى وابن عباس خوب معنا کرد. اين قول براى عده اى ناگوار شد تا اينکه عمر وعده اى از اصحاب رسول خدا صلى الله عليه وآله آنرا پس گرفتند. ابان بن وليد از ابن عباس شنيد که ميگفت: سفيانى وفلانى خروج ميکنند وبحدى جنگ ميکنند که شکم زنها شکافته ميشود واطفال در ديگها جوشيده ميشوند. کعب ميگويد: زنان بنى عباس را اسير ميکنند وآنها را بدهات دمشق ميبرند.

باب 91

جراح گويد: سفيانى داخل کوفه خواهد شد وسه روز اهل کوفه را اسير ميکند وشصت هزار از اهل کوفه را خواهد کشت و(18) شب در کوفه اقامت مينمايد که اموال آنها را تقسيم کند، تا اينکه بيرقهاى سياهى (براى اخذ بيعت) بسوى مهدى عليه السلام روانه ميکند.

باب 92

محمد بن حنفيه ميگويد: بيرق سياهى از بنى عباس خروج ميکند آنگاه از خراسان بيرقهاى سياهى خروج ميکنند که کلاه (صاحب) آنها سياه ولباسشان سفيد خواهد بود. جلو آنها مردى از (بنى) تميم است که آنرا شعيب بن صالح يا صالح بن شعيب ميگويند، اصحاب سفيانى را شکست ميدهد تا اينکه وارد بيت المقدس شود وسلطنت آنرابراى مهدى عليه السلام مسخر نمايد وسيصد نفر از شام بسوى او حاضر خواهند شد. بين خروج آن وبين اينکه تسليم امر مهدى عليه السلام شود هفتاد ودو ماه خواهد بود.

باب 93

عبد الله گويد: در آن موقعى که ما در حضور رسول خدا صلى الله عليه وآله بوديم جوانى از بنى هاشم آمد ورنگ آن حضرت تغيير کرد، گفتند: يا رسول الله چه شده که ما هميشه در صورت شما اثر ناراحتى ميبينيم؟ فرمود: ما اهل بيتى هستيم که خدا آخرت را براى ما خواسته است واين اهل بيت من بعد از من دچار بلا شده و(از حقوق خود) محروم خواهند شد تا اينکه عده اى که بيرقهاى سياهى دارند از طرف مشرق ميايند ودو مرتبه يا سه مرتبه حق خود را طلب ميکنند وحق را بانها نميدهند تا اينکه جنگ کنند وغالب شوند، آنگاه حق آن ها را بانها ميدهند ولى قبول نميکنند وحق را بمردى از اهل بيت من رد ميکنند واو زمين را پر از عدل ميکند بعد از آنکه از ظلم پر شده باشد هر کدام از شما آن را درک کرديد بايد خود را بان برسانيد ولو اينکه با دست وسينه خود از روى برف برويد زيرا که او مهدى عليه السلام است.

باب 94

ثوبان ميگويد: موقعى که ديديد بيرق هاى سياه از اطراف خراسان خارج شدند خود را بانها برسانيد ولو اينکه با دست وسينه از روى برف برويد چونکه مهدى خليفه خدا در ميان آنها است.

باب 95

حسن گويد: مرد کوسه گندم گون ومتوسط القامتى که شعيب ابن صالح نام دارد وغلام بنى تميم است با چهار هزار نفر که لباسشان سفيد، بيرقهاشان سياه است از شهر رى خروج ميکند، او مقدمه (خروج) مهدى عليه السلام است، با کسى ملاقات نميکند مگر اينکه آن را خواهد کشت.

باب 96

عمار بن ياسر ميگويد: شعيب بن صالح زير لواى مهدى عليه السلام خواهد بود.

باب 97

جابر از حضرت امام محمد باقر عليه السلام روايت کرده که فرمود: جوانى از بنى هاشم که خالى در کف دست راست خود دارد با بيرقهاى سياهى از طرف خراسان خروج ميکند که شعيب بن صالح در جلو او خواهد بود وبا اصحاب سفيانى جنگ کرده آن ها راشکست ميدهد.

باب 98

سفيان کلبى ميگويد: تازه جوانى چهره زرد با ياران قليلى با لواى مهدى عليه السلام خروج ميکند که اگر با کوه ها بجنگد آنها را خراب ميکند تا اينکه وارد بيت المقدس ميشود.

باب 99

کعب ميگويد: وقتى که مردى شهر شام را گرفت ومرد ديگرى مصر را مسخر کرد وبا يکديگر جنگ کردند واهل شام، اهل مصر را اسير نمودند ومردى از طرف مشرق با بيرق هاى سياه کوچکى بسوى صاحب شام آمد آن مرد مطيع مهدى عليه السلام خواهد شد. ابو قبيل گويد: پس از آن، مردم گندم گونى مالک ميشود وزمين را پر از عدل مينمايد وبعد از آن بسوى مهدى عليه السلام ميرود ومطيع او شده از طرف او جنگ ميکند.

باب 100

حسن گويد: رسول خدا صلى الله عليه وآله ياد بلائى کرد که دچار اهلبيتش ميشود تا اينکه خدا مردى را با بيرق سياه از طرف مشرق بفرستد کسى که آن بيرق را يارى کند خدا او را يارى ميکند وکسى که نصرت آن را ترک کند خدا نصرتش را ترک ميکند، بعدا ميايند نزد مردى که نامش نام من است واو راسرپرست خود ميکنند وخدا او را يارى وتاييد مينمايد.

باب 101

عمرو بن مره جهنى ميگويد: بيرق سياهى از خراسان خروج ميکند تا اينکه مال سوارى خود را باين درخت زيتونى که مکان آن در زمين باير ما است ميبندد. راوى گويد: گفتيم: ما درخت زيتونى در اينجا نميبينم؟ گفت: تا موقعى که افراد آن بيرق وارد اينجا شوند آن درخت بوجود ميايد. عبد الرحمان بن قار گويد: اهل دومين بيرق سياهى بر بيرق اول خروج ميکند (مال سوارى خود را) بان (درخت) ميبندد موقعى که وارد شدند خارجى بانها خروج ميکند، از اهل بيرق اول، کسى نيست مگر اينکه پنهان ميشودو آن ها را (اهل بيرق اول را) شکست ميدهد.

باب 102

سعيد بن مسيب از رسول خدا صلى الله عليه وآله روايت کرده است که فرمود: بيرقهاى سياهى از طرف مشرق خروج ميکند وتا آن موقعى که خدا بخواهد خواهند بود بعد از آن بيرقهاى کوچک سياهى از طرف مشرق خروج ميکنند وبا مردى از فرزندان ابى سفيان ويارانش جنگ ميکنند ومطيع مهدى عليه السلام ميشوند.

باب 103

ابو رزين ميگويد: موقعى که سفيانى بکوفه رسيد وياران آل محمد صلى الله عليه وآله را کشت مهدى عليه السلام خروج ميکند وشعيب بن صالح در زير لوا او خواهد بود.

باب 104

جابر از امام محمد باقر عليه السلام روايت کرده که فرمود: بيرقهاى سياهى از خراسان خروج ميکنند ووارد کوفه ميشوند، وقتى که مهدى عليه السلام خروج کرد راجع به بيعت نزد او خواهد فرستاد.

باب 105

کعب ميگويد: وقتى که سنگ آسياى بنى عباس بگردش افتاد وافراد بيرقهاى سياه، مالهاى سوارى خود را بزيتون شام بستند وخدا اصهب را با عموم اهل بيتش بطورى بدست آن ها کشت که يک نفر اموى نماند مگر اينکه فرارى ومخفى باشد وسفيانى بنى جعفر وبنى عباس را از بين برد وابن آکله الاکبار بر منبر شام نشست وبربر بسوى جنگ شام خروج کرد، علامت خروج مهدى عليه السلام است.

باب 106

ابن شوذب گويد: من نزد حسن بودم که سخنى از مردم (حمص) بميان آمد حسن گفت: مردم حمص در بين جمعيت اول، با سعادت ترين مردم خواهند بود ودر بين جمعيت دوم، شقى ترين مردم هستند راوى گويد: گفتم: اى ابا سعيد جمعيت دوم کدام است؟ گفت: هشتاد هزار نفر که دل هاى پرى دارند - نظير (دل) انار که پر است از حبه - از طرف مشرق خروج ميکنند که نابود کردن جمعيت اول بدست آنها است.

باب 107

محمد بن جعفر از حضرت على بن ابيطالب عليه السلام روايت کرده که فرمود: سفيانى مينويسد: براى آنکسى که در کوفه است - بعد از آنکه شهر کوفه را کوبيده باشد - که بطرف حجاز رود، پس بسوى مدينه خواهد رفت وشمشير کشيده چهار صد نفر از قريش وانصار را ميکشد وشکم ها را پاره کرده وبچه ها را خواهد کشت ويک برادر وخواهر را که نام آنها محمد وفاطمه است کشته آن ها را درب مسجد مدينه بدار ميزند. ابو رومان از على بن ابيطالب عليه السلام روايت کرده که فرمود: سفيانى لشکرى بمدينه ميفرستد که بر هر يک از آل محمد صلى الله عليه وآله قدرت پيدا کنند بگيرند ومرد وزنهائى را از بنى هاشم بکشند، در اين موقع است که مهدى ومستنصر از مکه بمدينه فرار ميکنند، پس آنها را تعقيب ميکنند در صورتيکه آنها بحرم امن خدا ملحق شده اند. کعب ميگويد: اهل مدينه جبليه مستاصل خواهند ش ونفس زکيه کشته ميشود ابن عمر گويد: علامت جنگ مدينه آنستکه امير مصر بيايد. ودر حديث ديگر است که وقتى در مدينه آمدند در مدت سه روز اهل آن را ميکشند.

باب 108

عبد السلام بن سلمه (گويد:) از ابو قبيل شنيدم: سفيانى لشکرى بمدينه ميکشد وامر ميکند هر کسى را که از بنى هاشم در آنجا باشد حتى زنهاى آبستن را بکشند، اين کاررا بعلت آن ميکند که يک نفر هاشمى با اصحاب خود از طرف مشرق خروج ميکند (سفيانى) ميگويد اين چه بلائى است که اصحاب من غير از آن افرادى که قبل از آن ها بودند کشته شدند پس بقتل آنها فرمان ميدهد بطورى که احدى در مدينه شناخته نميشود واز مدينه بطرف بيابانها وکوه ها فرار ميشوند حتى زنان آن ها فرار خواهند کرد. چند روزى لشکر او (سفيانى) در ميان آنها شمشير ميکشد وبعد از آن خوددارى مينمايد، در بين آنمردم کسى ظاهر نميشود مگر اينکه ترسان خواهد بود، تا اينکه مهدى عليه السلام در مکه ظهور کند، موقعى که آن حضرت در مکه ظهور کرد باقيمانده (بنى هاشم) در مکه بدور او اجتماع ميکنند.

باب احمد بن يحيى صولى از آل... نقل ميکند: گروهى که چشم هاى آنها کوچک وصورتشان پهن (يا داغ دار) که نظير سپرهاى پهن يا آهنين... جسد ومو، مالهاى سوارى خود رابدرخت خرما مى بندند.

باب 109

ابو هريره گويد: در مدينه ريگزارى (يا جنگ وجدالى) است که سنگهاى زيتون در آن غرق ميشوند ووقعه حره در مقابل آن، چون ضربت تازيانه اى است، آن وقعه بطور تقريب بقدر 24 ميل دور از مدينه اتفاق ميافت وبعد با مهدى عليه السلام بيعت ميشود.

باب 110

کيسان قصاب از مولاى خود روايت کرده که گفت: از على بن ابيطالب عليه السلام شنيدم که فرمود: مهدى عليه السلام خروج نميکند تا اينکه سه نفر کشته شوند وسه نفر بميرند وسه نفر باقى بمانند.

باب 111

عمار ياسر گويد: علامت خروج مهدى عليه السلام آن موقعى است که ملت ترک بسوى شما برگردد وآن خليفه شما که اموال را جمع ميکند بميرد و(شخص) کوچکى را خليفه خود کند وبعد از دو سال از خلافت خلع شود وطرف غربى مسجد دمشق فرو رود وسه نفر در شام خروج کنند واهل مغرب بسوى مصر خروج نمايند که همان امارت وسلطنت سفيانى خواهد بود. شخصى از اهل مغرب گويد: مهدى عليه السلام خروج نميکند تا اينکه مرد، دختر خوشكل وزيبا را براى فروش عرضه کند وبگويد: کى بوزن اين دختر طعام ميدهد وآن را ميخرد؟ بعد از آن مهدى عليه السلام خروج خواهد کرد.

باب 112

ابو رومان از على بن ابيطالب عليه السلام روايت کرده که فرمود: موقعى که منادى از آسمان ندا کرد: حقا که حق با آل محمد صلى الله عليه وآله است مهدى عليه السلام ظهور ميکند ونام او در دهان مردم خواهد بود ومردم مسرور ميشوند وذکرى غير از ذکر آن حضرت ندارند.

باب 113

ابن شوذب از بعضى از اصحاب خود نقل کرده که مهدى عليه السلام خروج نميکند مگر اينکه نه رئيسى باقى باشد ونه ابن رئيس.

باب 114

ابو قبيل ميگويد: مردى از بنى هاشم مالک خواهد شد که بنى اميه را ميکشد از آنها جز قليلى باقى نخواهد ماند وغير از بنى اميه کسى را نميکشد. بعد از آن مردى از بنى اميه خروج خواهد کر دکه در عوض هر نفرى از بنى اميه دو نفر از بنى هاشم خواهد کشت تا اينکه غير از زن ها کسى باقى نميماند، پس از آن مهدى عليه افضل الصلوه والسلام وعجل الله تعالى فرجه خروج کند.

باب 115

سعيد بن مسيب گويد: فتنه اى بپا خواهد شد که اول آن بچه بازى است هر چه از طرفى تسکين پيدا ميکند از جانب ديگر سربلند ميکند بهمين نحو خواهد بود تا اينکه منادى از آسمان ندا مى کند: آگاه باشيد که امير شما فلانى خواهد بود. ابن مسيب تا سه مرتبه گفت: حقا که او امير شما است.

باب 116

جابر از حضرت امام محمد باقر عليه السلام روايت کرده که فرمود: منادى از آسمان ندا مى کند آگاه باشيد که حق با آل محمد صلى الله عليه وآله است ومنادى از زمين ندا ميکند: آگاه باشيد که حق با عيسى است يا گفت: آل عباس است من در باره آن منادى زمين شک دارم، جز اين نيست که آن صوت زمين از شيطان است که ميخواهد امر را بر مردم مشتبه نمايد.

باب 117

مغيره بن عبد الرحمان گويد: راجع بفتنه ابن زبير بمادرم که پير وقديمى بود گفتم: اين فتنه اى است که مردم را هلاک خواهد کرد؟ گفت: نه اى پسرک من، ولى بعد از آن فتنه اى بپا خواهد شد که مردم هلاک ميشوند وکار آن ها استقامت پيدا نميکند تا اينکه منادى از آسمان ندا کند: بر شما لازم است که (متابعت) فلان کنيد

باب 118

ابن مسيب گويد: فتنه اى در شام بپا ميشود که اول آن بچه بازى خواهد بود، بعد از آن کار مردم استقامت ندارد وپايه آن بجائى بند نخواهد شد ومردم جماعتى ندارند تا آنکه منادى از آسمان ندا کند: بر شما لازم است که از فلانى متابعت نمائيد وکف دستى پيدا ميشود واشاره ميکند ودر روايت ديگر است که آن منادى ميگويد: امير شما فلانى است.

باب 119

شهر بن حوشب از رسول خدا صلى الله عليه وآله روايت کرده که فرمود: در محرم آن سالى که سر وصدا وجنگ ميشود منادى از آسمان ندا ميکند آگاه باشيد که برگزيده خلق خدا فلانى است بحرف او گوش کنيد واو را اطاعات نمائيد.

باب 120

عمار ياسر ميگويد: موقعى که نفس زکيه کشته شود وبرادرش در مکه بطور مرموزى کشته شود منادى از آسمان ندا ميکند: امير شما فلان است وآن مهدى عليه السلام است که زمين را پر از حق وعدل خواهد کرد.