اندوخته خداوند

هادى نجفى

- ۴ -


حضرت مهدي در باور اماميه

در اعتقادِ شيعه إماميّه در بابِ آن حضرت (عجل الله فرجه) ترديدي نيست؛ بلکه إماميّه بدين اعتقاد بازشناخته مي شوند. چون ما أحاديثِ فراواني از پيامبر وخاندانِ او - عليه وعليهم السّلام - روايت مي کنيم که نشان مي دهد آن حضرت (يعني: إمامِ دوازدهم - عليه السّلام -) إمامِ حَيِّ غائب از أنظار است. هيچيک از عالمانِ (نگارشگر وأثرآفرينِ) ما نيست که رساله يا کتابي (يا گفتاري) درباره حضرتِ (مَهدي) - عليه السّلام - نداشته باشد والبتّه برشمردنِ نامِ اين نوشتارها ومصنِّفانشان از صدرِ نخست تا اين زمان، مستلزمِ تدوينِ مجلّداتي ستبر است که بيرون از مقصودِ ماست؛ ليک ما از راهِ تَيَمُّن وتَبَرُّک پاره اي از سخنانِ عالمانمان وبرخي تصانيفشان را - به ترتيبِ زماني - ياد مي کنيم:

1 - أبومحمّد حَسَن بن موسي نوبختي از أعلامِ سده سوم در فِرَق الشّيعة گفته است:

(أصحابِ او (يعني أصحابِ إمامِ عسکري - عليه السّلام -) پس از وي چهارده فرقه شدند...(1) وفرقه دوازدهم که (إماميّه)اند گفته اند: سخن چُنان نيست که اين جماعت، هريک، گفته اند؛ بلکه خدايْ - عَزَّ وجَلّ - را در زمين حُجَّتي هست که فرزندِ حسن بن علي (يعني فرزندِ إمام حَسَنِ عَسکري فرزندِ إمام علي النّقي - عليهم السّلام -) است، وسَررشته کار به دستِ خداست واو (= آن حجّتِ پيشگفته) به شيوه پيشين وهمان روشِ سابق وصيِّ پدرِ خويش است..)..(2)

2 - أبوخلف سَعْد بن عبداللّهِ أَشْعَريِ قُمي از أعلامِ سده سوم در کتابِ المقالات والفِرَق اش گفته است:

(پس فرقه اي از ايشان - که به إماميّه معروف اند - گفته اند: خداي را پس از درگذشتِ حسن بن علي (يعني: إمام حَسَنِ عَسکري - عليه السّلام -) بر بندگانش حُجَّتي ودر بلادش خَليفَتي است که أمرِ إلهي را به پادارَد؛ او فرزندِ حَسَن بن عليّ بن محمّد بن عليّ الرّضا (عليهم السّلام)است؛ آمِري ناهي که در بابِ علومِ خدا وکتب وأحکام وفرائض وسُنَنِ او، وديعه دارِ پيشينيانِ خويش است و(پيامِ إلهي وتعاليمِ راستينِ دين را) از جانبِ پدرانش مي رسانَد ومي گُزارَد؛ بدانچه خلق را در کارِ دين ومصالحِ دنياشان به آن حاجت اُفتَد داناست؛ جانشين ووصيِّ پدرِ خويش است که پس از او به کارِ إمامت قيام مي کند ورهنمايِ اُمَّت ورهيافته ايست که به راهِ پيشين وهمان روشِ سابقِ پيشوايان مي رود که گذشتگانشان داشتند ودر ميانِ بازماندگانشان تا به رستخيز برقرارست ونسل اندر نسل وپي در پي بوده، جابجا وديگرگون نمي شود...(3) اين چيزي است که از پيشوايانِ راستگو رسيده، ودر ميانِ اين جماعتِ شيعيِ إمامي، به هيچ رويْ، مردود يا مشکوک وموردِ ترديد نبوده، وبخاطرِ صحّتِ طريق وقوّتِ أسباب ونيکوئيِ أسانيد ووَثاقَتِ ناقلانِ اين أخبار همواره بر آن إجماع داشته اند..)..(4)

3 - حافظِ(5) ثِقَه ديرينه، أبوبکر محمّد بن أحمد بن عبداللّه بن إسماعيل بن أبي الثّلج کاتبِ بغدادي (زاده به سالِ 237 ه. ق. ودر گذشته به سالِ 325 يا 323 يا 322 ه. ق). در تاريخ الأئمّه (عليهم السّلام) گفته است:

(قائِم - صَلَواتُ اللّهِ وسَلامُهُ عَلَيه - (مؤلّف) گويد: اين جانشين(6) به سالِ 258 (دويست وپنجاه وهشت) زاده شد ودو سال وچهارماهه بود که أبومحمّد (يعني: إمامِ عسکري) درگذشت - صَلَواتُ اللّهِ وسَلامُهُ عَلَيهِم أَجمَعين).(7)

درباره زاد ورودِ آن حضرت گفته:

(درباره زاد ورودِ (م ح م د) بن حسن - عليهماالسّلام - خداوند آگاه است).(8)

درباره مامِ آن حضرت گفته:

(مامِ قائِم - صَلَواتُ اللّهِ وسَلامُهُ عَلَيه وعَلي آبائِه - صغيره است؛ وگويند: حکيمه؛ وگويند: نرجس؛ وگويند: سوسن.

ابنِ همام گفته: حکيمه، همانا، عمّه أبومحمّد (يعني: إمامِ عَسکَري - عليه السّلام -) است واو را درباره ولادتِ صاحب الزّمان - عليه السّلام - حديثي است وروايت کرده که نامِ مامِ اين جانشين نرجس است).(9)

درباره ألقابِ آن حضرت گفته:

(قائِم - صَلَواتُ اللّهِ عَلَيه وعلي آبائِه -، الهادي والمَهدي است).(10)

در بابِ کُنيه آن حضرت گفته:

(قائِم - صَلَواتُ اللّهِ عَلَيه -، أبوالقاسم است).(11)

درباره قبرِ آن حضرت (يعني: محلّي که آن حضرت پس از وفات در آن مدفون خواهد شد)، گفته:

(قائمِ مُنْتَظَر - صَلَواتُ اللّهِ وسَلامُهُ عَلَيْه -: قبرِ او چيزي است که جُز خدايْ تعالي کسي از آن خبر ندارد).(12)

درباره أبوابِ آن حضرت گفته است:

(.. بابِ او عثمان بن سعيد بود وچون وفاتش دَررسيد، بنا بر سفارشي که أبومحمّد حسن بن علي (يعني: إمامِ عَسکَري - عليه السّلام -) فرموده بود، کار را به پسرش أبوجعفر محمّد بن عثمان سپُرْد. ثِقاتِ شيعه از آن حضرت)يعني: إمامِ عَسکَري - عليه السّلام -) روايت کرده اند که فرمود: هذا وَکيلي وابْنُه وَکيلُ ابْني (يعني: اين مرد وکيلِ من وپسرش وکيلِ پسرم است)، که مراد (از پسرش) أبوجعفر محمّد بن عثمانِ عَمْري بود. وچون او را وفات دررسيد، کار را به أبوالقاسم حسين بن روحِ نُمَيْري سپُرْد، وآنگاه أبوالقاسم بن روح فرمان داده شد که کار را به أبوالحسنِ سَمُري مُحَوَّل کُنَد. سپس باب نهان وپوشيده شد (وطريقِ نيابتِ خاصّه منقطع گرديد)(13)؛ وخداوند داناترست).(14)

4 - ثقة الإسلام أبو جعفر محمّد بن يعقوب بن إسحاقِ کُليْني - که علي التّحقيق به سالِ 329 ه. ق. درگذشته است - بابي را به (ولادتِ صاحب الزّمان عليه السّلام) (/ مولد الصاحّب عليه السّلام) اختصاص داده وگفته است:

(آن حضرت - عليه السّلام - در نيمه شعبانِ سالِ دويست پنجاه وپنج ولادت يافت).(15)

5 - شيخِ جليل، محمّد بن إبراهيمِ نُعْماني - معروف به: ابنِ أَبي زَينَب -، شاگرد وکاتبِ کُليْني، کتاب الغَيبه اش را درباره غَيبتِ سَروَرمان إمام مَهدي (عجل الله فرجه) تأليف کرده که شايسته مراجعه است.(16)

6 - شيخِ جليل، أبوجعفر محمّد بن عليّ بن حُسَين بن بابوَيْهِ قمي، صَدوقِ أُمّت (درگذشته به سالِ 381 ه. ق).، در اعتقادات اش گفته است:

(... وما معتقديم که حجّتِ خداوند در زمين وجانشينِ او در ميانِ بندگانش، در زمانِ ما، همانا، قائِمِ مُنتَظَر، محمّد بن حسن بن علي بن محمد بن عليّ بن موسي بن جعفر بن محمّد بن عليّ بن الحُسَين بن عليّ بن أبي طالب - عليهم السَّلام -، است، واوست که پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) به نقل از خدايْ - عزّوجلّ -، به نام ونَسَب از وي خبر داده است، واوست که زمين را همانگونه که از ستم وجَوْر پُر شده است، از قِسط وعدل پُر مي سازد؛ او همان کسي است که خداوند - هرچند مشرکان خوش ندارند - دينِ خود را به دستِ او آشکار مي سازد تا بر همه دينها پيروز گردانَدَش؛ وهمان کسي است که خداوند خاوران وباخترانِ زمين را بر دستش مي گُشايَد تا در زمين جائي نمانَد که در آن بانگِ نماز دَرداده نشود ودين يکسره خدايْ را باشد؛ او همان مَهدي است که پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) از او خبر داده وهمان کسي که چون برون آيد عيسي بن مريم فرود آيد وپشتِ سرِ او نماز بگزارَد ونمازگزار آنگاه که پشتِ سرِ او نماز بُگزارَد چون کسي است که پشتِ سرِ رسولِ خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) نماز بگزارَد، زيرا که آن حضرت خليفه رسولِ خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) است.

وما معتقديم روا نيست قائِم جُز او باشد، هرچند که در غَيبت بمانَد، واگر غَيبتِ او به درازايِ عمرِ دنيا نيز بپايَد، باز قائِم جُز او نيست، زيرا پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) وأئمّه (عليهم السلام) او را به نام ونَسَب نشان داده وبدان تنصيص کرده وبشارتش را داده اند - صَلَواتُ اللّهِ عَلَيهِم أَجمَعين).(17)

7 - صَدوقِ أُمّت، همچُنين، کتابِ ارزشمندِ کمال الدّين وتمام النّعمه اش را در أحوالاتِ سَروَرمان قائِم (عجل الله فرجه) تأليف کرده است.(18)

8 - شيخ أبوعبداللّه محمّد بن محمّد بن نُعمانِ عُکْبَريِ بغدادي، مُفيد (درگذشته به سالِ 413 ه. ق).، در کتابِ الإرشادش بابي را به حضرتِ قائِم وتاريخِ ولادت ودلائلِ إمامتِ آن حضرت ويادکَردِ پاره اي از أخبار وغيبت وسيره قائِم (عجل الله فرجه) به هنگامِ قيام وبرپائيِ دولتش اختصاص داده است.(19)

شيخِ مُفيد رساله الفُصول العشرة را هم درباره غَيبت نگاشته که رساله دلاويزي است ومي سزد موردِ مراجعه قرار گيرد.(20)

9 - أبوالحسن محمّد بن حسين بن موسي موسوي، شريفِ رَضي (درگذشته به سالِ 406 ه. ق). - از شاگردانِ شيخِ ما، ابن المُعلِّم مُفيدِ أُمَّت ومعلّمِ آن -، در کتابِ جاودانه اش، نهج البلاغه، خطبه هائي را از إمام علي - عليه السّلام - درباره فرزندش مَهدي (عجل الله فرجه) نقل کرده است.(21)

10 - برادرش، أبوالقاسم عليّ بن حسين بن موسي الموسوي، عَلَم الهُدي شريفِ مُرتَضي (درگذشته به سالِ 436 ه. ق).، المُقْنِع في الغيبة را نوشته(22) ودر کتابِ الشّافي اش هم از اين موضوع گفت وگو کرده(23) وهمچُنين رسالة في غيبة الحجّة(24) را نوشته است ودر آن گفته:

(... کساني که در اعتقاد مخالفِ مايند، مي پندارند در سخن گفتن در بابِ غَيبت، کارِ ما دشوار وکارِ ايشان آسان است؛ واين نخستين باورِ نادرستي نيست که بدان اعتقاد يافته اند، وچون در آن تأمّل رَوَد، وارونه چيزي است که پنداشته اند..)..(25)

11 - شيخ تقي الدّين أبوالصَّلاحِ حَلَبي (درگذشته به سالِ 447 ه. ق). در کتابِ کلامي اش، تقريب المعارف، فصلي را به إمامّتِ حجّة بن الحسن - عليهما السّلام - اختصاص داده است.(26)

12 - أبوجعفر محمّد بن حسنِ طوسي (درگذشته به سالِ 460)، شيخِ طائفه مُحِقّه، کتاب الغيبه اش را درباره سَروَرمان صاحب الزّمان - عليه السّلام - تأليف کرده است، ودر رساله مسائل کلاميه اش گفته:

(محمّد بن الحسن المَهديّ - عليه السّلام - زنده است واز زمانِ پدرش، إمام حَسَنِ عسکري (عليه السّلام) تا به روزگارِ ما وجود داشته ودارد، بدين دليل که - چون إمامت لُطف است، ولُطف در هر روزگاري بر خدايْ تَعالي واجب است - در هر زماني بايد إمامِ معصومي باشد).(27)

13 - شيخ أبوعلي فضل بن حسن بن فضلِ طَبْرِسي (درگذشته به سالِ 548 ه. ق).، صاحبِ مجمع البيان في تفسير القرآن، در تاج المواليد بابي را درباره إمامِ دوازدهم (عجل الله فرجه) نوشته است.(28)

14 - حافظ شيخ أبومحمّد عبداللّه بن أحمد بن أحمد بن أحمد بن عبداللّه بن نَصر بن خَشّابِ بغدادي (درگذشته به سالِ 567 ه. ق). در تاريخ مواليد الأئمّة ووفياتهم گفته است:

(يادکردِ آن جانشينِ شايسته - عليه السّلام -: صدقة بن موسي از پدرش واو از إمام رضا - عليه السّلام - نقل کرده است که فرمود:

الخَلَف الصّالح مِن وُلْدِ أبي محمّد الحَسَن بن عَليّ وهو صاحِبُ الزَّمان وهُوَ المَهديّ (يعني: آن جانشين شايسته از فرزندانِ أبومحمّد حَسَن بن علي است واو صاحب الزّمان است واو مَهدي است)..)..(29)

15 - رضي الدّين أبوالقاسم عليّ بن موسي بن طاوس (درگذشته به سالِ 664 ه. ق). در الطَّرائِف في مَعرفةِ مَذاهبِ الطّوائف گفته است:

(همچُنين بدان که ما وبيشترينه أهلِ إِسلام روايت کرده ايم که پيامبرمان، حضرتِ محمّد (صلى الله عليه وآله وسلم)، فرمود: لا بُدَّ مِن مَهديّ مِن وُلِد فاطِمَة (ابنته - عليهاالسّلام -) يظهر فَيَمْلَأُ الأَرضَ عَدْلًا وقِسطًا کَما مُلِئَتْ ظُلْمًا وجَوْرًا (يعني: بي گُمان مَهديّي از فرزندانِ فاطِمَه خواهد بود وظهور خواهد کرد وزمين را همانگونه که از ستم وجوْر پُر شده است، از عدل وقِسط پُر مي سازد).

وهمچنين جماعتي از رجالِ مذاهبِ چهارگانه در کتابهاشان (اين معنا را) روايت کرده وأهلِ إسلام بر آن إجماع نموده اند)..(30)

16 - علّامه، آيةاللّهِ علي الإطلاق، شيخ حسن بن يوسُف بن عليّ بن مطهَّرِ حِلّي (درگذشته به سالِ 726 ه. ق). در کتابِ المُستَجاد مِن کتابِ الإرشاد بابي را به يادکردِ حضرتِ قائِم - عَجَّلَ اللّهُ فَرَجَه - اختصاص داده است که مي سَزَد به آن مراجعه فرمائيد.(31)

17 - علّامه شيخ حُسَيْن بن عبدالصَّمَد عامِلي (در گذشته به سالِ 984 ه. ق).، پدرِ شيخ بهائي، در کتابِ وُصولُ الأخيار إلي أصولِ الأخبارش گفته است:

(إمام مَهدي صاحب الزّمان که بر اينروزگاريان حجّت است، أبوالقاسم محمّد بن حَسَنِ عَسکَري - عَجَّلَ اللّهُ فَرَجَه -، روزِ آدينه، پانزدهمِ شعبانِ سالِ دويست وپنجاه وپنج، شَبْ هنگام، در سُرَّ مَن رَأَي زاده شد؛ ومامِ او نَرجس است، وبه قولي: مريمِ عَلَوي دُختِ زيد؛ وظهور وفرمانروائيِ آن حضرت - از طريقِ آگاهيي که پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) در اين باب به دست داده است - يقيني است).(32)

وهمچُنين گفته:

(واز ايشان (يعني از کساني که أحاديثمان را ومَعالِمِ دينمان را از ايشان نقل کرده ايم) است، محمّد بن حسنِ مَهدي (عليه الصّلاة والسّلام) که حق را بَر پا مي دارَد و- بدانسان که پيامبر (صَلَّي اللّهُ عَلَيه وآلِه) خبر داده است - زمين را، همانگونه که از ستم وجَوْر پُر شده است، از قِسط وعدل پُر مي سازد.

اين معنا در الجَمْع بين الصِّحاح السِّتّ، به شش طريق، با اختلاف در ألفاظِ متن، روايت گرديده، ودر کتابِ المصابيح هم به چهار طريق آن را روايت کرده است؛ وفي الجمله، از چيزهائي است که أَحَدي در آن شک نکُنَد).(33)

18 - فرزندِ او، شيخ بهاءالدّين محمّد بن حُسَين بن عَبدِالصَّمَدِ حارثيِ عامِلي جَبَعي (درگذشته به سالِ 1031 ه. ق).(34)، در توضيح المقاصد گفته است:

(پانزدهم (از ماهِ گراميِ شعبان): إمام أبوالقاسم محمّد المَهديّ صاحب الزّمان - صَلَواتُ اللّهِ عَلَيه وعَلي آبائِه الطّاهِرين - در اين روز ولادت يافته، واين رخداد، در سُرَّ مَن رَأَي به سالِ دويست وپنجاه وپنج (255 ه. ق). بوده است).(35)

19 - علّامه مصنّف، محمّد بن مرتضي، مَدعُوّ به: مولي مُحْسنِ فيضِ کاشاني (درگذشته به سالِ 1091 ه. ق).، در کتابِ کلامي اش، عين اليقين، بابي را درباره غَيبتِ إمامِ زمانِ ما وعلائمِ ظهورِ آن حضرت ونشانه هايِ رستخيز نگاشته است.(36)

20 - علّامه سيّد هاشمِ بحراني (درگذشته به سالِ 1107 ه. ق).، صاحبِ تفسيرِ البُرهان، کتابِ المَحَجَّة فيما نَزَلَ في القائِمِ الحُجَّة (عجل الله فرجه) را تأليف کرده است.

پى‏نوشتها:‌


(1) فِرَق الشّيعة/96.

(2) فِرَق الشّيعة/108.

(3) المَقالات والفِرَق/102.

(4) المَقالات والفِرَق/103.

(5) ((حافظ) لقبي ستايش آميزست از برايِ مُحَدِّثي که أحاديثِ بسيار از بر دارد. به قولي، (حافظ) بر کسي إطلاق مي شود که از صدهزار حَديث (به متن وسَنَد) آگاه باشد.

نگر: معجم مصطلحات الرّجال والدّراية ص 51 و52؛ و: الکُني والألقاب 165:2 و166).

(6) ((خَلَف) - که ترجَمه فارسيِ آن (يعني: جانشين) را آورديم -، ونيز (خَلَفِ صالح)، از ألقابِ إمامِ زمان - أرواحنا فداه - است. مُحَدِّثِ نوري - قُدِّسَ سِرُّه - مي نويسد: (محتمل است که چون حضرتِ عسکري - عليه السّلام - فرزندي نداشت ومردم مي گفتند که ديگر جانشين ندارد وبه همين اعتقاد، جماعتي باقي ماندند، پس از تولّدِ آن حضرت، شيعيان به يکديگر بشارت مي دادند که (جانشين) ظاهر شد وبه جهتِ إشاره به اين مطلب، ايشان، بلکه أئمّه (عليهم السّلام)، او را به اين لقب خواندند). (نجم الثّاقب، چ مسجد جمکران، ص72).

(7) تاريخ الأئمّة (عليهم السّلام) / 15.

(درباره سالِ ولادتِ حضرتِ مَهدي - عليه السّلام - واين که قولِ معتبر همانِ 255 ه. ق. است که شيخِ کُليني ومُفيد و... ياد کرده اند، نگر: حياتِ فکري وسياسيِ إمامانِ شيعه عليهم السّلام، جعفريان، ص 565 و566).

(8) تاريخ الأئمّة (عليهم السّلام) / 22.

(9) تاريخ الأئمّة (عليهم السّلام) / 26.

(درباره اين نامهايِ مذکور از برايِ مامِ إمام - عليهما السّلام -، نيز نگر: مَهديِ موعود (عليه السّلام)، عليِ دواني، ص 208؛ و: حياتِ فکري وسياسيِ إمامانِ شيعه عليهم السّلام، جعفريان، ص 567).

(10) تاريخ الأئمّة (عليهم السّلام) / 29.

(11) تاريخ الأئمّة (عليهم السّلام) / 30.

(12) تاريخ الأئمّة (عليهم السّلام) / 32.

(معرّفيِ مدفنِ هريک از إمامانِ - عليهم الصّلاة والسّلام -، يکي از شؤونِ نگارشِ تاريخِ ايشان بوده است واز اين رو کاتبِ بغدادي خود را مقيّد ديده تا از مدفنِ آينده إمامِ زمان - عليه السّلام - نيز سخن بدارَد).

(13) (در متنِ عربيِ چهل حديث ومأخذِ آن، (بطي الباب) است، ولي معنايِ درستي براي (بطي) به دست نياورديم. در طبعِ محقَّقِ استاد علّامه سيّدمحمّدرضا حُسَينيِ جلالي - دامَ عُلاه -، بجايِ (بطي)، (بطن) آمده که ترجَمه ما نيز متّکي بر همين ضبط است).

(14) تاريخ الأئمة(عليهم السّلام) / 34.

(15) الکافي 1: 514.

(16) (از براي شناختِ بيشترِ اين کتابِ مهّم، نگر: فصلنامه انتظار، سالِ 1، ش 1، صص 205 - 191؛ و: ش 2، صص 259 - 246؛ و: ش 3، صص 202 - 177؛ و: سالِ دوم، ش 5، صص 391 - 373).

(17) الاعتقادات / 98.

(18) (اين تأليفِ سترگ - که علي الظّاهر با عنايت وتوجّهِ خاصِّ حضرتِ حجّت (عَجَّلَ اللّهُ تَعالي فَرَجَهُ الشّريف) هم صورت پذيرفته است -، از أصلي ترين مَصادر ومنابعِ بحثِ غَيبت ومهدويّت به شمار مي روَد ودر درازنايِ تاريخ همواره محلِّ رجوع واستفاده عالمانِ شيعه - بويژه کساني که در اين حوزه قلم زده اند - بوده است نگر: فصلنامه انتظار، سالِ 1، شماره 1، ص 78؛ و: کتابشناسيِ نسخه هايِ خطّيِ آثارِ شيخِ صدوق (ره) در ايران، صص 228 - 206.

اين أَثَر تا کنون چندبار نيز به فارسي ترجَمه شده است. نگر: فصلنامه علوم حديث، ش 25، ص 147.

شايانِ ذکر است که شماريِ از محدِّثانِ قديم نامِ اين کتاب را إکمال الدّين وإتمام النّعمة گفته اند ولي اُستاد علي أکبرِ غفّاري، طابع ومحقّقِ کتاب، نامِ کمال الدّين وتمام النّعمة را درست دانسته وضبط کرده اند. سيّدناالأستاذ وشيخنا في الإجازة، آيةاللّه علّامه سيّدمحمّدرضا حُسَينيِ جلالي - أَدامَ اللّهُ إجلالَه -، همان کمال الدّين وتمام النّعمة را درست وأصيل مي دانند (نمونه را، نگر: تدوين السّنّة الشّريفة، ط: 2، ص 667)).

(19) الإرشاد / 316 تا به پايانِ کتاب.

(20) (از برايِ آشنائي با نگرشها ونگارشهايِ شيخِ مفيد - قُدِّسَ سِرُّه الشَّريف - درباره غَيبت، نگر: نظرات في تراثِ الشّيخِ المفيد، السّيّدمحمّدرضا الحُسَينيّ الجلالي، صص 167 - 132.

چُنان که در همين مأخذ (يعني: نظرات في تراثِ الشّيخِ المفيد، ص 132) آمده، الفصول العشرة في الغيبة جامع ترين نگارشِ شيخ - أَعلَي اللّهُ مَقامَه - در موضوعِ غَيبت است.

خوشبختانه مجموعه آثارِ شيخِ مفيد که به طرزي بيش وکم قابلِ قبول، به مناسبتِ کنگره بزرگداشتِ او در قم، انتشار يافت، دسترسي به رساله هايِ موجودِ وي را در هر باب - از جمله غَيبت ومهدويّت - آسان ساخته است).

(21) به حديثِ چهلم (در همين چهل حديث) مراجعه فرمائيد.

(22) يادشده در: الذّريعة، 22: 122.

(متنِ مصحَّح ومحقَّقِ اين رساله، ضمنِ شماره 27 از مجلّه تُراثُنا از سويِ مؤسّسة آل البيت - عليهم السّلام - لإحياء التّراث نشر شده است.

همچنين ترجَمه آن به نامِ إمامت وغيبت از ديدگاهِ علمِ کلام، از سويِ (انتشاراتِ مسجدِ مقدّسِ جمکران) در قم (چ 1378:2 ه. ش). منتشر گرديده است.

درباره أهمّيّتِ المُقنع به مقدّمه همين ترجَمه (صص 18 - 15) مي توان رجوع کرد).

(23) ياد شده در: الذّريعة، 13: 8.

(اين متن در چهار مجلّد به اهتمامِ سيّد عبدالزّهراء الحُسَينيّ الخطيب (1415 - 1338 ه. ق). تحقيق وطبع ونشر شده است (بيروت: 1407 ه. ق.؛ طهران: 1410 ه. ق).).

(24) يادشده در: الذّريعة 16: 82؛ چاپ شده در: رسائل الشّريف المُرتضي، 2: 298 - 291.

(25) رسائل الشّريف المُرتضي، 293:2.

(26) تقريب المعارف / 215 - 171.

(27) الرسائل العشر / 98.

(در فهمِ مُرادِ شيخِ طوسي - قُدِّسَ سِرُّه -، بايد به مُصْطَلَحِ کلاميِ (لُطْف) توجّه داشت.

شيعه إماميّه از راهِ لُطْف نصبِ إمام را لازم مي دانند ومي گويند از همان رويْ که خداوند حتمًا برايِ هدايتِ بندگانِ خود پيامبر مبعوث مي گردانَد، پس از وفاتِ پيامبر نيز بايد إمام وجانشينِ شايسته اي در ميانِ أُمَّت منصوب شده باشد تا بر تفسير وإجرايِ صحيحِ أحکامِ ديني نظارت کُنَد. اين لُطْفي است که خداوند در حقِّ بندگان روا مي دارد وعقل در حتميّت ولزومِ اين لُطْف از جانبِ خداوند ترديد نمي کُنَد وآن را إثبات مي نمايد.

اين تنها إشارتي بود وتفصيلِ مطالبِ مربوط به (لطف) را بايد در کتابهايِ کلامي وعقائدِ استدلالي باز جُست).

(28) تاج المواليد / 60 تا به پايانِ کتاب.

(29) تاريخ مواليد الأئمّة (عليهم السّلام) ووفياتهم / 202 - 200.

(30) الطّرائف / 175.

(31) المُستَجاد / 231 تا به پايانِ کتاب.

(32) وصول الأخيار إلي أصول الأخبار / 44.

(درباره (مريمِ عَلَوي دُختِ زيد)، همچُنين نگر: مَهديِ موعود (عليه السّلام)، ترجَمه عليِ دواني، ص 226).

(33) وصول الأخيار إلي أصول الأخبار / 44.

(34) (ظاهرًا در تاريخِ وفاتِ شيخ بهاءالدّين - رَوَّحَ اللّهُ روحَه -، 1030 ه. ق. معتبر باشد).

(35) توضيح المقاصد / 579.

(36) علم اليقين2: 820 - 771.

(بجاست ياد کنيم که مرحومِ فيض يک ديوانِ خاص (در حدودِ يکهزار وپانصد بيت) در إظهارِ اشتياق به حضرتِ حُجَّت - عليه السّلام - سُروده که غالبِ آن استقبال يا تضمينِ غزلهائي از حافظ است. اين ديوان را خودِ او شوق المهدي (عليه السّلام) نام نهاده. نيز نگر: فهرست هايِ خود نوشتِ فيضِ کاشاني...، به اهتمامِ ناجيِ نصرآبادي.

ديوانِ مذکور به اهتمامِ آقايِ عليِ دواني طبع ونشر گرديده).