أنوار صاحب الزمان

سيد حسن ابطحى

- ۶ -


آيا همه اديان ومذاهب به ظهور امام زمان معتقدند؟

پاسخ ما:

همه اديان ومذاهب دنيا شايد معتقد نباشند، امّا آن مقدار که من تحقيق کرده ام تمام مذاهب بزرگ دنيا به اين موضوع معتقدند البتّه نه به عنوان شخصي خاصّ واسم حضرت حجّة بن الحسن بلکه به عنوان مصلح غيبي ومصلح جهاني که در آخر خواهد آمد ودر دنيا تحوّلي بوجود مي آورد ودنيا را تحت عدل وداد کلّي مي کشاند.

در سال گذشته از طرف وزارت فرهنگ وارشاد اسلامي همّتي کردند وعدّه اي را براي سمپوزيوم (بحث وگفتگو) اسلام ومسيحيّت ارتدکس در يونان جمع آوري کردند ومشترکات بين مسيحيّت واسلام را خواستند بيان کنند که تقريبا از همه جاي عالم بودند واز ايران هم عدّه اي رفته بودند که من هم در آن جلسات بودم ومسأله اي که من آنجا مطرح کردم، بيست وهشت موضوع درباره امام زمان (عليه السّلام) در مسأله مصلح آخرالزّمان از کتاب انجيل وقرآن بود، که هم در انجيل آن مضامين ديده مي شود وهم در قرآن مطلبش بود وما اين را تنظيم کرديم ومقاله ما در آنجا اين بود. مسيحيّت با تمام خصوصيّات در اين مورد در انجيل مطالبي دارد که يک روز جمعه در همين کانون، انجيل را در اين موضوع مي خواندم به آقايان گفتم:

فکر نکنيد از کتاب مهدي موعود اين مطالب را مي خوانم چون همه مطالب همان مطالبي است که در کتاب مهدي موعود يا کتب ديگري که در مورد امام زمان (عليه السّلام) نوشته شده مي باشد. بالاخره مسيحيّت اين مسأله را به نام پسر انسان قبول دارد.

اهل سنّت هم همه قبول دارند حتّي ابن باز که رهبر وهّابيّت در زمان ما بود يک جزوه اي نوشته که من آن را در مدينه خريدم. در مورد اثبات وجود مقدّس حضرت وليّ عصر مي باشد ودر رابطه ممالک عالَم اسلامي در سال 52 قبل از انقلاب در مکّه بودم که از همه جاي ممالک اسلامي علماي اسلامي در آنجا جمع بودند. آنجا يک نفر از کشور کنيا در اين رابطه سؤال کرد که حضرت مهدي را با اين خصوصيّاتي که در روايات هست عالم اسلامي قبول دارد يا خير، عين نوشته اش هست ومن در همين کتاب مصلح غيبي آن را درج کردم که آنجا رئيس رابطه که فردي به نام آقاي قزّاز بود اين را نوشت وبه مُهر رابطه اين را امضاء کرد آن هم با همين خصوصيّاتي که ما قائليم. فقط يک عدّه قليلي از اهل سنّت معتقدند که هنوز آن حضرت متولّد نشده بعدا متولّد مي شود پس در متولّد شدن ونشدنش بحث است وگرنه اصل وجود مقدّسش مورد قبول تمام مسلمانها ومسيحيها که طبعا بيش از دو ميليارد از جمعيّت کره زمين اند مي باشد.

يهوديها هم قبول دارند يعني در تورات هست وزرتشتيها درباره مهدي موعود کتاب نوشته اند ومذاهب بزرگ ومهمّ دنيا مسأله حضرت مهدي (صلوات اللّه عليه) را قبول دارند حالا با اين خصوصيّاتي که ما مي گوئيم پسر امام حسن عسگري است طبعا مربوط به خصوصيّات دقيقتري است که ما اطّلاع داريم والاّ آنها همان طوري که بقيّه مسائل مذهبيشان به خاطر زياد شدن فاصله جمعيّتشان با رهبر دينيشان دستخوش تحريف شده وآن دقّتي که شيعه دارد آنها ندارند.

مرحوم حاج شيخ احمد کافي از نظر شما چطور آدمي بوده وعلاقه اي

پاسخ ما:

ما در اين جلسه در مورد بيوگرافي افراد بحثي نمي کنيم وهر چه خوب هم باشند تعريفشان را نمي کنيم هر چه هم بد باشند مذمّتشان را نمي کنيم. گاهي از افرادي اطّلاعي نداريم وعرض مي کنيم اين شخص را نمي شناسيم آن وقت فکر مي شود که ما نظر منفي نسبت به او داريم.

خدا رحمت کند آقاي کافي را، ايشان مرد بسيار خوبي بودند من نشنيده ام ادّعاي ملاقات با حضرت امام زمان (عليه السّلام) را بکنند ولي اگر مي گفتند من او را ديده ام، راست مي گفتند. اگر شايعه است که او متظاهر بوده مثل شايعاتي که در رابطه با افراد ديگر هم هست درست نيست. آن سوز وگدازي که ايشان داشت نمي شود که تصنّعي باشد. ايشان علاقه زيادي به حضرت بقيّة اللّه داشتند واين وظيفه هر يک از افراد بشر است با توجّه به اينکه انسانها يک رهبر ويک امام در اين زمان دارند وتمام هستي آنها وابسته به هستي او است بايد به او علاقه داشته باشند بِيُمْنِه رُزِقَ الْوَري به برکت حضرت بقيّة اللّه غير خدا هر کس که باشد روزي مي خورد وحيات وهستي دارد از آن حضرت است وسبب اتّصال زمين وآسمان وبين خدا وخلق است ولذا محبّتهائي که بعضي ها اظهار مي کنند زيادي نيست که بگوئيم چرا فلاني اين قدر اظهار محبّت مي کند اين محبّتها طبيعي است وبايد بيشتر از اينها هم باشد وهر چه هم انسان حتّي اظهار عشق به حضرت وليّ عصر (ارواحنا فداه) بکند کم کرده است.

چرا اهل سنت با مشاهده اين همه معجزات از حضرت بقية اللّه واه

پاسخ ما:

اهل سنّت به امام زمان (عليه السّلام) اعتقاد دارند وعلاقه هم دارند. حتّي در بين علماي بزرگ سنّي وسنّي ها تا به حال تحقيقات زيادي کرديم کسي نيست که منکر امام زمان (عليه السّلام) باشد. حتّي علماي وهّابي، شايد متعصّب ترين فرق اهل سنّت وهّابيها هستند که حتّي سنّي ها با آنها گرم نيستند.

وبالاخره فکر نمي کنم در عالم اسلام از مسلمانها کسي منکر آن حضرت باشد حتّي چهار امامي ها وشش امامي ها معتقد به يک فردي هستند که در آخرالزمان ظهور مي کند ودنيا را پر از عدل وداد مي نمايد وامامي را قائلند.

در اين رابطه اهل سنّت کتابهاي زيادي هم نوشته اند. کتابي که جمع آوري روايات اهل سنّت است به نام المهدي است که به فارسي ترجمه شده وکتاب ديگري به نام منتخب الاثر است که تمام روايات اهل سنّت در آنجا جمع آوري شده. شايد متجاوز از چند هزار روايت از اهل سنّت در مورد امام زمان (عليه السّلام) مطرح شده است. لذا آنها اعتقاد به امام زمان (عليه السّلام) دارند. وامّا اينکه چرا يک عدّه معجزات را مي بينند وبه اهل بيت (عليهم السّلام) ايمان نمي آورند؟ اوّلا معجزات خيلي مستقيم به ما شيعيان هم که کنار قبر امام رضا هستيم نرسيده وبه آنها هم به طريق اولي نرسيده. انسان اگر توجّه به يک چيزي نداشته باشد ممکن است از کنارش با غفلت عبور کند. بعد هم معجزه از چيزهائي است که خيلي مسائل را اثبات نمي کند. اين را بدانيد که اعتقادات را بايد از راه علم وعقل بدست آورد. معجزه فقط آرامش مي دهد ايمان بوجود مي آورد. مثلا يک اعتقادي را که پيدا کرده وقتي معجزه را مي بيند مثل کشتي است که يک جا پهلو گرفته ودر حال تلاطم نيست اين معجزه آرامش مي دهد. هيچ وقت سلمان وابوذر نيامدند از حضرت پيغمبر (صلّى اللّه عليه وآله وسلّم) معجزه بخواهند معجزه هم اگر بوده به آنها آرامش داده. وقتي حضرت ابراهيم عرض مي کند:

(رَبِّ اَرِني کَيْفَ تُحْيِ الْمَوْتي).(1)

به من نشان بده خدايا چگونه مرده را زنده مي کني. خداي تعالي مي فرمايد:

(أَوَلَمْ تُؤْمِنْ).(2)

يعني هنوز آرامش پيدا نکردي؟ مي گويد:

ايمان واعتقاد دارم پيامبر تو هستم ارتباط با تو دارم (ولکن لِيَطْمَئِنَّ قَلْبي).(3)

اطمينان يعني آرامش، ولکن آرامشي مي خواهم وکار معجزه آرامش دادن است. وگرنه اگر شما الان از يک مسيحي که بسيار تبليغات دارند واکثر فيلمهاي مذهبي که در تلويزيون نمايش مي دهند تصادفا مربوط به کليسا وکشيشهاي مسيحي است وکراماتي که آنها اظهار مي کنند. شما هر چه اينها را مي بينيد ايمان به مسيحيّت نمي آوريد. امّا براي خود مسيحيها آرامش مي دهد. مثل يک بنائي است که ساخته شده ومعجزه آب ورنگي به اين ساختمان مي دهد وگرنه اعتقادات بايد با دلائل عقلي پياده شود وحتّي گاهي شده بعضيها با معجزه به يک ديني گرويده اند امّا پايه هاي دينيشان خيلي سست است به جهت اينکه يک چيزي شبيه اين اگر از دين ديگري ببينند باز به آن طرف مي گروند. روي اين اصل اگر ما صدها کرامت از کليسا وکنيسه وحتّي معبد هندوها ببينيم واز قادريه وعلي اللّهي ها که کارهاي عجيب وغريبي مي کنند چيزي ببينيم اين طور نمي شود که جزء آنها بشويم. در فکر مي رويد که اين کار چطوري مي شود ودر شما آن اثر ايماني را پيدا نمي کند. امّا در خود آنها يک آرامشي ايجاد مي کند يعني معجزه آن قدر کاربرد عميقي ندارد بخصوص براي دانشمندان وعقلا که همه چيز را با عقل وفکر مي سنجند.

آيا تاکنون خانمي به حضور امام زمان مشرف شده است وايشان را ب

پاسخ ما:

من عدّه اي از خانمها را که براي خودم قصّه اي نقل کرده اند را سراغ دارم که خدمت امام زمان (روحي فداه) رسيده اند. امام زمان (صلوات اللّه عليه) امام زن ومرد است وفرقي در اين جهت بين آقايان وخانمها نيست. طبعا شخصي که در دنيا وجود داشته باشد حتما خانمها هم خدمتش مي رسند ومي بينند وشناخت هم مربوط به خود آن طرف است بايد ببينيم که خودش چقدر معرفت دارد والاّ مرد وزن فرقي نمي کند.

شايد انگيزه اين سؤال اين بوده است که در کتابها معمولا از آقايان قصّه هائي را نقل مي کنند وقصّه هائي از خانمهائي که خدمت امام زمان رسيده اند يا نقل نشده است يا خيلي کم نقل شده است.

آنچه که براي خود من که دو جلد کتاب ملاقات با امام زمان (عليه السّلام) نوشته ام پيش آمده است. قصّه هائي را خانمها براي ما نقل کرده اند آنهائي که درست وواقعي بوده است به جهاتي کم بوده است، اوّلا حضرت وليّ عصر (صلوات اللّه عليه) با زنها همان طور که ما نامحرم هستيم ايشان هم نامحرم است طبعا ملاقاتهاي آنها، ملاقاتهاي خيلي مفصّلي نخواهد بود که جريان وصحبتي داشته باشد، مثل علي بن مهزيار سه روز ميهمان حضرت باشند. يا اسماعيل هرقلي در کنار شطّ دجله که حضرت دست روي زخمش گذاشتند وشفا يافت. براي چنين مسائلي يک مانع همين محرم ونامحرم بودن است چون امام زمان (صلوات اللّه عليه) محکوم به قوانين اسلام است در همين زمان وبايد به آنها عمل بکند ولذا بعيد نيست که جريان مفصّلي که معجزه اي در آن باشد وامثال اينها براي خانمها کمتر بوده است. خود من قضايائي از بعضي از خانمها سراغ دارم که نقل نکرده اند.

خانمي در تهران قضيه خيلي جالبي داشت ومن خيلي شائق بودم اين را نقل کنم. به تهران رفتم وموفّق به ملاقات با او نشدم، بعد به مکّه رفته بود ومن هم آن سال مکّه رفتم وايشان را در مدينه ديدم آنجا قصّه را براي من نقل کرد. متأسّفانه شوهرش اجازه نداد که ما اين قضيّه را به اسم خود ايشان در کتاب بنويسيم. ومن هم قصّه اي بدون سند که اعتبار ندارد نمي نويسم. قضيّه بسيار در بين مردم معروف است ولي اجازه چاپش را ندادند. قضيّه را نقل کرد ولي شوهرش اجازه نداد شايد اگر من هم بودم چنين اجازه اي را نمي دادم. حقّ هم داشت.

قضيّه از اين قرار بود که:(4)

شوهر اين خانم مبتلا به سرطان حنجره مي شود ووضع مادّيشان هم خراب بوده است. شب اين خانم حضرت وليّ عصر (ارواحنا فداه) را خواب مي بيند وتضرّع وزاري مي کند که شوهرم وضعش خوب نيست وچنين کسالتي هم دارد. ايشان مي فرمايند:

کسالتش را شفا داديم وده هزار تومان پول پشت آينه گذاشته ايم اين را سرمايه اش کنيد وزندگيتان خوب مي شود وامسال تو مکّه مي روي (اين قدر وضعشان بد بوده است که نمي توانسته اند اين طور برنامه ها داشته باشند) وفلان هتل در مدينه هستي ساعت شش صبح فلان روز از داخل هتل بيرون بيا تا تو را به قبرستان بقيع براي زيارت قبور ائمّه بقيع (عليهم السّلام) ببرم با اينکه داخل قبرستان بقيع زنها را راه نمي دادند (خلاصه قضيّه را مي گويم) ايشان وقتي که از خواب بيدار مي شود مي بيند شوهرش سلامت است وده هزار تومان پول هم پشت آينه است واين را سرمايه مي کنند وزندگيشان خيلي خوب ومفصّل مي شود که الان هم جزء ثروتمندان تهران به حساب مي آيد ويا متوسط هستند. آن سال موفّق به حجّ مي شوند وکاروان، آنها را به همان هتلي که آقا فرموده بودند مي برد وايشان هم به همه مي گويد که ساعت شش صبح فلان روز با حضرت ملاقات دارم وهر کس مي خواهد بيايد حضرت را ببيند واين اعلاميه عمومي را هم مي دهد.

حالا تصرّف خود حضرت بوده است که مي گويد:

در آن ساعت جز من کس ديگري داخل هتل نبود همه يادشان رفته بود من پائين آمدم ديدم آقا آنجا ايستاده است. با فاصله يک متر ايشان از من جلوتر مي رفتند وهر چه من تند مي رفتم همان يک متر فاصله باقي بود واگر آهسته مي رفتم باز هم همان يک متر فاصله بود من را به قبرستان بقيع بردند. اين خانم بسيار خانم محترمي است داخل قبرستان بقيع مرا بردند (آنهائي که مشرّف شده اند مي دانند که تا وارد قبرستان بقيع نشوي نمي تواني بگوئي قبرها کجا است مثلا قبر حضرت ابراهيم وديگران در کجا واقع شده است چون قبور زيادي در قبرستان بقيع هست آن وقتي که آقايان را اجازه مي دادند فقط خانمها از بيرون وپشت ديوار مي توانستند زيارت کنند وزنها اصلا داخل قبرستان بقيع را نديده بودند که چه شکلي دارد آن وقتي که ديوار بود الان نرده هست وهم مرد وهم زن مي بينند) بالاخره به من مي گفت که قبر حضرت ابراهيم در کجا وبقيّه قبور در کجا واقع شده است وحضرت من را به يک يک زيارتها بردند وزيارت کردم. موقع برگشت نزديک درب، چند متر پارچه اي خريدند وبه من دادند وفرمودند که اين بدردت مي خورد وپيش شما باشد. من آنجا تازه متوجّه شدم که در چه وضعي هستم وافتادم وبيهوش شدم وبعد مرا بهوش آوردند وآن پارچه هم در دستم بود وتکّه اي به افراد داده بودم.

اين قضيّه خيلي جالب وخوب است ومعجزه آسا ومفصّل که من به طور خلاصه نقل کردم. شوهرشان که مرد بسيار محترم وخوبي است واز آن موقع با هم رفيق شده ايم واز آن جريان بيست سال بيشتر مي گذرد واين آقا کسالتش رفع شده است ووضعشان هم خوب شده است ومکرّر اين خانم هم خدمت حضرت وليّ عصر (صلوات اللّه عليه) مشرّف مي شود وجريان ديگري هم اين خانم داشت واين نيست که خانمها خدمت حضرت وليّ عصر نرسند واگر نقل نمي شود چون اين طور جريان مفصّلي کمتر دارند واگر شوهرش مي گفت:

من راضي نيستم با امام زمان (عليه السّلام) به قبرستان بقيع بروي، حضرت هم هيچ وقت او را نمي بردند بعضي شوهرها که خدا هدايتشان کند مزاحم پيشرفت خانمها هستند.

اگر چنانکه اخبار جنگ مي گويد حضرت مهدي وملاقات ايشان در جبه

پاسخ ما:

کارهاي دنيا روي برنامه طبيعي خودش پيش مي رود. امّا گاهي مي شود که خداي تعالي کمکهائي به اهل حقّ وپيروان حقّ مي کند. واين کار را هم فکر مي کنم اگر دقّت کنيم خداي تعالي به شيعيان ايران اين کمک را کرده. اگر زودتر مي مرديم واين بدبختي صدام را نمي ديديم مي گفتيم به ما توجّهي نکرده اند.

سال گذشته در همين ايّام (صدام) ابرقدرت خاورميانه بود. من خودم مي شنيدم از راديوهاي بي بي سي وامثالهم که دو ميليون مسلّح دارد ودر منطقه از او قويتر کسي نيست وهمه اين ابرقدرتها پشتيبانش بودند وتازه هم در آن وقت از جنگ خارج شده بود ودر وضع قدرت صلح را از ما گرفته بود. ووقتي مرحوم امام فرموده بودند من اين صلح را مثل جام زهر سر کشيدم او گفت:

من مثل جام شربت سر کشيدم ويک چنين وضعي داشت واين مسأله مربوط به سالهاي قبل نيست که جوانها يادشان نباشد بلکه مربوط به سال گذشته است وامروز اين صدام به قدري بدبخت شده وبدبخت تر هم خواهد شد. وبراي محاکمه اش دارند جا تعيين مي کنند از مردم عراق ويا از اسراء لااقل تحقيق کنيد وهمين طور عراقيهاي مهاجر که بايستي حتما هر کسي عکس صدام همراهش مي بود. يک عراقي را در هند ديدم که در وسط ساعتش عکس صدام بود. او شيعه وآدم درستي بود پرسيدم:

چرا اين طور است. گفت:

اگر همراه هر کس يک عکس صدام نباشد او را تعقيب مي کنند چون يک وقت است مي گويند اگر در خانه اش نباشد در اداره اش نباشد تعقيب مي کنند ولي يک وقت مي گويند اگر همراهش نباشد تعقيبش مي کنند ومن مجبورم. حتّي الان به سفارت عراق بروم بايد اين ساعت را ببينند. مردم عراق هم طوعا وکُرها فکر نکنيد مردم عراق خيلي هم علاقه نداشتند يا همه مجبور بودند، نه. ما مردم عراق را مي شناسيم چون يک مدّتي آنجا بودم حتّي شيعيانشان مثل ما پايبند به مذهب نيستند وتعصّبات قوميشان خيلي بيشتر از تعصّبات مذهبيشان است. خدا مي داند اگر يک ايراني شيعه پاک روحاني در نجف يا کربلا با يک نفر دعوايش مي شد تمام اهل کوچه محل زندگي اش سر اين ايراني مي ريختند واو را مي زدند.

البتّه الان مردم بيچاره اي شده اند وانسان ديگر افتاده را لگد نمي زند. جنبه هاي انساني ما ايجاب مي کند دشمني که تا ديروز با ما جنگ مي کرده الان به او ترحّم کنيم واين بزرگترين صفت انسانيّت وعاطفه است که ما داريم ولي ديگران اين برنامه را ندارند. علي بن ابيطالب (عليه السّلام) در جنگ صفّين که بود ابتدا معاويه بر شطّ فرات مسلّط شد وجلوي آب را مثل يزيد بن معاويه گرفت. بعد علي بن ابيطالب (عليه السّلام) بر شطّ فرات مسلّط شد. اصحاب گفتند:

مي شود ما هم جلوي آب را بگيريم حضرت فرمودند:

نه، جلوي آب را ما نمي گيريم روش ما، روش الهي وروش آنها، روش شيطاني است.

اگر ما اين گرفتاري مردم عراق را مي داشتيم يقين بدانيد بعد از جنگ يک سر سوزن از عراق به ما کمک نمي شد واين کار انساني خيلي ارزش دارد. در عين حال همين مردم عراق که عکس صدام را جلوي سينه داشتند عليه او قيام کردند وآنهائي که به صدام کمک مي کنند مي دانند همين مردم اگر فردا مسلّط بشوند همينها را هم مي کشند آنها به خاطر جان خودشان است که به صدام کمک مي کنند.

مثل اوّل انقلاب که اطرافيان شاه همين فکر را مي کردند چون کساني که کنار او هستند ممکن است يک روزي سر بلند کنند وانقلاب را از بين ببرند.

به هر حال الان در ظرف يک سال روي کره زمين رئيس جمهوري بيچاره تر از صدام نيست يعني ضعيف تر از او الان نيست.(5)

و اگر اين را ما لطف خداي تعالي ولطف امام زمان (عليه السّلام) ندانيم پس چيست؟ حتّي در دوران جنگ حساب کنيد يک قدرتمندي که حمله کرده وتا صدها کيلومتر وارد ايران شده وتمام قدرتمندان دنيا او را پشتيبانش شدند يعني به عکس جريان خودش واز طرفي ما هم تازه کار، اينها را فکر کنيد آن وقت دست مقدّس حضرت وليّ عصر (روحي فداه) را مشاهده مي کنيد اخلاقم اين نيست که تعريف از مسئولين کنم وبگويم امام زمان پشتيبان مسئولينند ولي اگر مسئولين اخلاص داشته باشند پشتيبانشان امام زمان (عليه السّلام) هست پشتيبان اين شصت ميليون شيعه خالص وبا محبّت اهل بيت هستند. حساب کنيد او داخل ايران آمده وبر همه جا هم مسلّح شده وما با دست خالي، اين جوانان بسيجي بدون تعليمات نظامي همه جا را فتح کردند خرّمشهر را فتح کردند ورفتند جلو. صدام در آن وقت که در موضع قدرت است ومي خواهد به کويت حمله کند وحمله کرده به خاطر نيازش، مرزها واسراء ما را فورا تحويل مي دهد در همان مدّت زمان کوتاه مي بينيد لطف الهي سرازير شده ودر چند روز اسراء را تحويل مي دهد، در مرزهاي بين المللي مستقرّ مي شود وبه ما اظهار ارادت مي کند ومقاماتش با مسئولين ايران ملاقات مي کنند واظهار کوچکي هم مي کنند وبعد کارشان خراب مي شود. اگر الان بود خيلي ما گرفتاري مي داشتيم ما هم که اهل حمله به عراق وگرفتن قطعه زميني نيستيم والان دو مرتبه با ما دشمن شده. اينها اگر کار امام زمان (روحي فداه) نيست پس چه کاري کار امام زمان است وانشاءاللّه تا آخر هم حضرت بقيّة اللّه کمک ما هم خواهد بود ونبايد انتظار داشته باشيم که ايشان يک شمشير بدست بگيرند وبا يک سرباز عراقي مشغول جنگ شوند ويا کشته شوند يا بکشند تا بگوئيم امام زمان (عليه السّلام) به کمک ما آمدند.

کدام يک از عبادات مورد تصديق حضرت ولي عصر مي باشد؟

کدام يک از عبادات مورد تصديق حضرت وليّ عصر (روحي فداه) مي باشد؟ آيا عبادات وادعيه در فرج حضرتش مؤثّر واقع مي شود؟ پاسخ ما:

هر چه که صدق عبادت بکند مورد تصديق حضرت وليّ عصر (روحي فداه) است اگر هم صدق عبادت نکند مورد تصديق حضرتش نيست. ادعيه وعبادات اگر براي فرج باشد وعده کرده اند مؤثّر در فرج مي شود امّا آن مؤثري که تا گفتيم:

خدايا فرج حضرت را برسان فورا فرج برسد نخواهد بود. چون مسأله حکومت واحد جهاني است، مسأله مهمّ جهاني است. گاهي هم اثرات آني است چون وقتش رسيده يک وقت اثرش بعدها است مثلا فکر کنيد روي برنامه عادي صد هزار سال ديگر (خداي نکرده) بايد حضرت وليّ عصر (روحي فداه) ظهور کنند امّا شما دعا کرديد جلو آمد، باز دعا کرديد جلو آمد... تا اين صد هزار سال حذف شد ما نظيرش را در روايات داريم. نظير اين جريان را تا با همين مسأله غيبت حضرت تطبيقش دادند. در تفسير برهان در جريان حضرت موسي. بني اسرائيل وقتي مبتلا به فرعون شدند حضرت يوسف گفته بود فردي به نام موسي بن عمران خواهد آمد وشما را از ظلمهاي فرعون نجات خواهد داد. اينها در اين مدّتي که فرعون در راس کار بود منتظر بودند در يک شب مهتابي بود هوا تقريبا روشن بود اينها در شب به طور مخفي به بيابان رفته بودند واطراف عالِم بزرگشان که علائم ظهور حضرت موسي را مي دانست نشسته بودند وبا مذاکره اش وذکر نام حضرت موسي خوش بودند.

مثل شما که دوست داريد از علائم ظهور وصفات وخود حضرت برايتان بگويند، يک وقت ديدند جواني حدود بيست ساله آمده، عالمشان با مشخّصاتي که داشت با او تطبيق داد پرسيد:

اسمتان چيست؟ گفت:

موسي. پدرت کيست؟ گفت:

عمران. فهميدند حضرت موسي بن عمران است. پرسيدند:

آقا کي خواهي آمد. گفت:

من چهل سال ديگر وقت دارم، بعد از آن ظهور مي کنم. اينها رفتند دعا کردند اين چهل سال را تخفيف بده. خود حضرت موسي خبر آورد که خدا اين چهل سال را تخفيف داد وسي سالش قرار داد. شکر کردند، پروردگار ده سال ديگر به خاطر شکرشان کم کرد. (لَئِنْ شَکَرْتُمْ لاََزيدَنَّکُمْ).(6)

يعني بيست سال کم شد. باز دعا کردند چون راه را بلد شده بودند ده سال ديگر کم شد. البتّه نه اينکه اينها در همان زمان باشد ده سال طول کشيد چهل سال تبديل به ده سال شد. امام صادق (عليه السّلام) فرمودند:

جريان شما در غيبت امام زمان (عليه السّلام) همين طور است. دعا بکنيد مدّت غيبت کم مي شود، شکر کنيد کم مي شود. دعا کنيد کم مي شود. اگر صد هزار سال ديگر قرار بوده تشريف بياورند اگر دعا کنيد کم مي شود. البتّه من وقت تعيين نمي کنم من حاضر نيستم که بگويم امام زمان (عليه السّلام) يک سال ديگر مي آيند. ما دلمان مي خواهد، محبّتمان ايجاب مي کند که بگوئيم:

في طرفة عين او هو اقرب من ذلک يعني بايد اين طوري باشد يک چشم به هم زدن وحتّي نزديکتر از آن.

کساني که مي گويند:

حالا کو تا امام زمان (عليه السّلام) بيايد، اينها لااقل اهل محبّت نيستند. هيچ وقت هيچ عاشقي نمي گويد:

حالا کو... بر فرض هم که بداند دلش نمي آيد که به زبان بياورد. چنين کسي که مي گويد:

کو تا بيايد از اين کساني هستند که به فکر خودشان وشکمشان وبهشتشان هستند واهل محبّت نيستند. شما مي بينيد در محبّتهاي ظاهري هم همين طور است. اين آقا تلفن زده که من امروز عصر ماشين مي گيرم وبا اتوبوس فردا مي رسم يعني يک شبانه روز طول دارد او که منتظر است ناراحت است مي گويد:

بلند شوم اتاق را مرتّب کنم وضع را منظّم کنم. البتّه شايد بعضيها متوجّه همين حرف ما هم نيستند. مي گويند حالا حوصله داري، همان لحظه اي که مي خواهد بيايد يک ساعت قبل کارها را مي کنيم ولي عاشق يک التهابي براي آمدن معشوقش دارد.

امام زماني که احتمال دارد يک لحظه ديگر بيايد، انتظار فرجي که افضل اعمال است اگر انسان بگويد تا فردا حتما حضرت نمي آيد اين از امروز تا فردا ديگر انتظار ندارد واز حالت انتظار خارج مي شود البتّه فردا هم که روي جريان طبيعي دارد مي آيد، ديگر انسان منتظر نيست. امّا انتظا ر اين است که انسان لحظه شماري بکند که الان مي آيد يک لحظه ديگر مي آيد. مثل مهماني که انسان زياد دوستش دارد وخبر هم داده که حتما مي آيد ولي لحظه وساعتش را تعيين نکرده. انسان در اوّلين فرصت خانه ووضع ووسائل پذيرائي اش را مرتّب مي کند ومنتظر مي نشيند. ولذا اينکه مي گويند:

مکتب انتظار مکتب سازندگي است. واقعا انسان را مي سازد. امام زمان (عليه السّلام) بيايد ومن حريص به دنيا باشم خوب نبايد باشم، امام زمان (عليه السّلام) بيايد ومن گنهکار باشم، خوب نبايد گنهکار باشم، امام زمان (عليه السّلام) تشريف بياورند من در فلان صفت رذيله باشم خوب نبايد باشم. بنابراين خودش را زود جمع وجور وآماده مي کند وافرادي را که مي فهمند حضرت وليّ عصر چه مي خواهد زود خود را مي سازد ولذا عبادات وادعيه مختلف در فرج حضرتش مؤثّر واقع مي شود. منتها تأثيرش چقدر است وچقدر بوده که حالا اين قدر باقي مانده اطّلاعي نداريم. فقط به ما فرموده اند:

دعا کنيد وانتظار بکشيد وعبادت کنيد وخودتان را براي فرج حضرت بقيّة اللّه (ارواحنا فداه) آماده کنيد.

آيا امام زمان همسر وفرزند دارند؟

پاسخ ما:

حضرت وليّ عصر (صلوات اللّه عليه) طبعا بايد داراي همسر وفرزنداني باشند که با استدلال علمي وعقلي عرض مي کنم.

مسلّما يکي از سنن پيغمبر اکرم (صلّى اللّه عليه وآله وسلّم) ازدواج است حضرت رسول اکرم (صلّى اللّه عليه وآله وسلّم) فرمود:

تناکحوا تناسلوا انّي اباهي بکم الامم امر به نکاح است. يکي از مستحبّات مؤکّد ازدواج است. که رسول اکرم (صلّى اللّه عليه وآله وسلّم) فرموده:

النکاح سنّتي فمن رغب عن سنّتي فليس منّي ازدواج سنّت من است کسي که سنّت مرا نديده بگيرد وازدواج نکند از من نيست. امام زمان (صلوات اللّه عليه) از يک چنين مسأله اي هيچ وقت نمي گذرد بعلاوه ما فکر نکنيم ازدواج وعمل زناشوئي کار کثيفي است که ائمّه وانبياء (عليهم السّلام) نمي کنند خير، غريزه جنسي يکي از قواي بدني است که هر چه يک انسان کاملتر باشد اين نيرو در او قويتر است.

همان طوري که ما مي گوئيم:

چشم پيغمبر (صلّى اللّه عليه وآله وسلّم) خيلي پر نور بود واحتياج به عينک نداشت، گوشش احتياج به سمعک نداشت، نيروي جنسي ائمّه وانبياء (عليهم السّلام) از سائرين قويتر بوده است که روايت هم دارد. بنابراين حضرت وليّ عصر حتما ازدواج کرده اند اگر بگوئيم که آن حضرت عقيم بوده اند؟ اين نقص است ويکي از امراض است که مسلّما حضرت وليّ عصر (عليه السّلام) در اين جهت هم نقص نداشته اند. پس بنابراين حضرت صاحب الزّمان (عليه السّلام) هم همسر وهم فرزند دارند حالا در مدّت هزار وصد وپنجاه وچند سال طبعا هيچ زني اين اندازه سنّ نداشته که با آن حضرت باشد پس زنهاي متعدّد گرفته اند. در يک زمان ممکن است چند زن نداشته باشند چون اجتماع امروز ما نمي پسندد ولي به هر حال هر زني که مي مرده ايشان زن ديگري را انتخاب مي کرده اند به اندازه رفع کراهت وبا اين حساب وقتي که تنها از امام سجّاد (عليه السّلام) تا امروز هشتاد ميليون سيّد در روي زمين باشد بعيد نيست که امام عصر (روحي فداه) داراي يک ميليون حالا يک ميليون نباشند صد هزار فرزند است. مي گوئيد پس کو؟ مي گوئيم اين طوري بوده، اين معناي غيبت است. اگر مسأله جزيره خضراء درست باشد که آنجا هستند وکجايند ندارد برو وببين. اگر درست نباشد که من در کتاب مصلح غيبي دو راه شرح داده ام. يکي به خاطر اينکه بر هر کسي واجب است که فرزندش را از فساد حفظ کند پس حضرت وليّ عصر (صلوات اللّه عليه) فرزندانش را در جزيره اي که انتخاب کرده قرار داده ونگذاشته هم که در آنجا فساد نفوذ کند وآنها را از فساد محافظت کرده است که اين نظر خيلي قوي نيست وحتمي نمي باشد واحتمالي است. يک جريان که از نظر خودم قويتر است اين است که امام عصر (عليه السّلام) در هر زماني محلّي را انتخاب مي کنند که وجودشان مؤثر هم باشد بدون اينکه او را بشناسند که ايشان امام عصر (صلوات اللّه عليه) است. مثلا در تهران اگر کسي بيايد وبخواهد زندگي کند مي پرسند:

تو پسر که هستي؟ مي گويد:

نام پدرم حسن است خيلي از افراد هستند که اسمشان حسن است حتّي فاميلش هم عسگري است از کجا معلوم که پدر حضرت وليّ عصر (عليه السّلام) باشد حضرت با خانواده اي ازدواج کرده مصالحي را هم در آن محيط در نظر گرفته که آن مصالح را هم انجام بدهد هيچ مانعي ندارد ومدّتي هم آن حضرت در آن مکان بوده واو را نشناخته اند چون بناي شناختن نيست خودش اِعمال ولايت کرده واو را نشناخته اند يک رفتاري کرده که حتّي زن وبچّه اش او را عادي فرض کرده اند هيچ مانعي ندارد انسان در خانه اي زندگي بکند زن وبچّه انسان هيچ احتمال هم ندهند اين آدم فوق العاده اي است. اولياء خدا اکثرا همين طورند، کراماتي وطيّالارضهائي دارد ولي زن وبچّه شان هيچ نمي فهمند ومتوجّه نمي شوند. واين ممکن است که زن وفرزندان حضرت ايشان را درک نکنند چند سالي هم باشد فرض کنيد تا آخر عمر زنش باشد بعد فرزندان بزرگ شده اند واينها را کار وکسبي وبرنامه اي دستشان داده است. در دنيا هر ده يا بيست يا پنجاه سال نمي شود يک نفر مفقود شود؟ وقتي حضرت اينها را روبراه کک´فرزندان ¹قل اشکالي به نظر نمي آيد که برايمان سخت باشد که اين مطلب را قبول کنيم.

مگر نه اينکه مراجع خدمت حضرت ولي عصر مي رسند آيا نمي توانند

مگر نه اينکه مراجع خدمت حضرت وليّ عصر (عليه السّلام) مي رسند آيا نمي توانند با سؤال از ايشان جواب حکمهاي ديني را بگيرند؟ واين نه به معناي اين باشد که حکم را از ايشان بيان کنند بلکه استدلالات را سؤال کنند؟ پاسخ ما:

البتّه اگر مرجع تقليدي ادّعا بکند که من دائما خدمت حضرت مي رسم ادّعاي بابيّت کرده ودرست نيست. هر کس اين ادّعا را بکند به ما دستور داده اند تکذيبش کنيد. يعني ادّعا بکند که من هر وقت سؤالي دارم مي روم واز حضرت سؤال مي کنم. حتّي درباره مقدّس اردبيلي اين طور توضيح مي دهيم که مقدّس گفته هر وقتي که من خدمت حضرت مي رسم طبيعتا، يعني با خواست حضرت، سؤالات علمي را از ايشان مي پرسم دليلش هم اين است که آن شبي که به حرم علي بن ابيطالب (عليه السّلام) مي آيد از حضرت امير مي خواهد سؤال کند حضرت به او مي فرمايند:

برو از فرزندم وليّ زمان حضرت بقيّة اللّه که در مسجد کوفه هستند سؤال کن. بعد از غيبت صغري باب ارتباط اين طوري که هر وقت يک نفر بخواهد پيامي بگيرد وببرد وپيامي بياورد قطع شده است. البتّه تشرّفاتي خدمت حضرت وليّ عصر هست که بدون پيش بيني قبلي وبدون اينکه انسان کاري بکند وموفّق شود هست ومراجع تقليد با آن خصوصيّاتي که درباره شان گفته شده بعيد نيست خدمت حضرت برسند وممکن هم هست اصلا خدمت حضرت نرسند من در اتاقي روزي نشسته بودم دو نفر از مراجع اهل معنا هم بودند که خصوصي صحبت مي کردند خيال مي کردند من نمي شنوم ولي من مي شنيدم نه اينکه استراق سمع بکنم، پيرمردها معمولا نمي توانند خيلي آهسته صحبت کنند وقتي هم آهسته صحبت بکنند نفر آن طرفي مخصوصا اگر گوشش هم تيز باشد مي شنود اين يکي از ديگري مي پرسيد:

تو چند مرتبه خدمت حضرت رسيده اي؟ ايشان هفت هشت مرتبه را نقل کرد. يکي از مراجع که او معروفتر هم هست مي گفت من بيش از دو مرتبه موفّق نشده ام که خدمت حضرت برسم خوب اين ممکن است. در مشکلات از مسائل هم که گاهي ممکن بوده زمام امور بهم بخورد در تاريخ داريم حضرت به داد آنها رسيده است. يا مثلا جان کسي در خطر بوده وامثال اينها. حتّي زمان غيبت صغري هم مثل شيخ کليني وشيخ صدوق با همه بزرگواريشان ارتباط خاصّ ودائمي با حضرت نداشته اند به جهت اينکه آن نوّاب اربعه ارتباط داشته اند. شيخ کليني نوّاب اربعه را قبول داشته است ولي خودش نمي گويد من ارتباط دائمي داشته ام ولذا مرجع تقليد لازم نيست حتما ارتباط داشته باشد واگر فردي ارتباط دائمي داشته باشد. نبايد احدي از آن مطّلع باشد ونبايد به مردم آن را بگويد وطبعا تخلّف هم نمي کند. البتّه بعضي از احکامي را که برايشان مشکل بوده از امام زمان پرسيده اند.

پاورقى:‌


(1) سوره بقره آيه 260.
(2) سوره بقره آيه 260.
(3) سوره بقره آيه 260.
(4) خدا آن مرد بزرگوار را رحمت کند فعلا او فوت کرده ومي شود قضيّه را نقل نمود وعلاوه اسم آن خانم وشوهرش را باز هم نقل نمي کنيم.
(5) اين پاسخ در زماني که عراق مبتلا به تحريم اقتصادي شد، گفته شده است.
(6) سوره ابراهيم آيه 7.