أنوار صاحب الزمان

سيد حسن ابطحى

- ۱ -


آيا چنين روايتي موجود است که براي برآورده شدن حاجات مختلف به

يکي از وعّاظ محترم بر اساس روايتي نقل مي کردند براي برآورده شدن حاجات مختلف به امامان مختلفي متوسّل شويد وبراي حاجت مشخّص به امام مشخّص متوسّل شويد. مثلا براي فرار از ظالم به حضرت علي (عليه السّلام) متوسّل شويد وبراي ساير ائمّه حاجت مخصوص آن امام را مي گفتند وبراي امام زمان (عليه السّلام) فرمودند:

تا وقتي کارد به استخوان نرسيده به ايشان متوسّل نشويد. آيا چنين روايتي موجود است؟ آيا نمي شود قبل از نااميد شدن از همه جا مثل اطبّاء به آقا امام زمان (عليه السّلام) متوسّل شد وحاجت گرفت؟ پاسخ ما:

سؤال را خوب نوشته اند حسن السؤال نصف العلم من عرض مي کنم چنين روايتي وجود ندارد واگر وجود داشته باشد درست نيست.

وقتي روايتي نيست جواب دوّم نيز معلوم است افرادي هستند که در همان مرحله اوّل به آقا امام زمان (عليه السّلام) متوسّل مي شوند وحاجتشان را مي گيرند واين حرفها اصلا نيست که هر حاجتي را از امام مشخّصي بخواهيد مثل دکترها که هر کدام در مورد ورشته خاصّي تخصّص دارند يکي در گوش وحلق وبيني ويکي در بخش داخلي و...

شايد تجربياتي (آن واعظ يا ديگران) داشته اند که اوّل متوسّل به حضرت امير (عليه السّلام) شده به او حاجتش را نداده اند دوّم متوسّل به امام حسن مجتبي شده نداده اند وهمين طور ادامه داده تا رسيده به يکي از ائمّه واز طرفي هم موقع برآورده شدن حاجتش رسيده بوده وبه او داده اند او فکر کرده اين امام تخصّص در اين مورد دارند.

يک چيزي خود من دارم ودر برخي از کتابهايم هم نوشته ام که در يک گودالي مثلا انسان قرار بگيرد وبلاها از اطراف به سرش بخواهد بريزد در آن مکاشفه بلاهاي مختلفي که به سر انسان فرو مي ريزد انسان در هر کدام به يکي از ائمّه ومعصومين (عليهم السّلام) متوسّل مي شده براي دفع آن بلا که يک جا داشته مي آمده است. فايده اين کار اين است که انسان در هر روزي احتمال فقر دارد احتمال مرض دارد احتمال بي توفيقي واحتمال غفلت از ياد خدا واحتمال حملات شيطان ونفس امّاره را دارد، براي اينکه به همه ائمّه متوسّل شود براي هر يک از اين بلاها به يکي از ائمّه متوسّل شود. اين کار از اين جهت بد نيست وذوقي است نه اينکه روايت خاصّي داشته باشد. اوّلا فايده اش اين است که هر روز به همه ائمّه متوسّل مي شود. دوّم اينکه يک خصوصيّتي در بعضي از ائمّه از نظر زمان ووضع حالشان بوده که در ديگران نبوده است.

طلبه اي در نجف بي پول شده بود به مسلم بن عقيل متوسّل شد، گفتند:

تو در نجف هستي برو به اميرالمؤمنين (عليه السّلام) متوسّل بشو. گفت:

علي بن ابيطالب (عليه السّلام) پول به کسي نمي دهد برادرش قدري نان بيشتر خواست آهن داغ به دستش نزديک کرد. حالا اينها يک مسائل ذوقي است. مثلا اقتضاء زمان حضرت اميرالمؤمنين (عليه السّلام) اين بوده که کاملا رعايت اقتصاد بشود چون کمبود بودجه بوده ومردم کم داشتند وفقير بوده اند. معنا نداشت يک فرد معمولي گرسنه باشد وبرادر ايشان سير باشد نه، شکم تو قدري خالي باشد شکم او هم قدري خالي باشد همه مساوي باشند. يا مثلا مي بينيم وقتي خود پيامبر اکرم (صلّى اللّه عليه وآله وسلّم) در وجود خودشان ضعفي مي بينند انّي اجد في بدني ضعفا به حضرت زهرا (عليها السّلام) متوسّل مي شوند. در مرضها ودفع امراض اين مسأله مي گويد:

متوسّل به حضرت زهرا (عليها السّلام) بشويم. بالاخره مي خواهم بگويم اينها مسائل ذوقي است واشکالي ندارد انسان به همه در همه چيز متوسّل شود وائمّه اطهار را هر روز زيارت کند وهر روز از آنها چيزي بخواهد ومنحصر به يک فرد مخصوص نباشد. مثلا يک کسي هميشه فقير است اين بيايد يکي از ائمّه را انتخاب کند ودائما به آن حضرت متوسّل شود وبقيّه ائمّه را فراموش کند اين درست نيست يا مثلا يک کسي هميشه مريض است وحاجتش رفع کسالتش است بعضيها هستند يک مرض ناراحت کننده اي دارند حاضرند فقير باشند يا هر طوري باشند امّا اين مرض را نداشته باشند هميشه به حضرت زهرا متوسّل شود واز ائمّه ديگر فراموش کند. بعضيها هستند که اصلا بعضي از ائمّه را عملا امام نمي دانند. مثلا حضرت ابوالفضل را بيشتر از امام هادي به خاطر همين مسائل اهميّت مي دهند.

انسان گداطبع است هر جا حاجتش را بهتر بدهند به همان جا بيشتر متوسّل مي شود وحضرت ابوالفضل را بيشتر دوست دارد وبيشتر مي شناسد تا امام هادي يا امام عسگري (عليهما السّلام). انسان اين طور نبايد باشد. بايد با همه ائمّه ارتباط داشته باشد وبا همه ائمّه (عليهم السّلام) سروکار داشته باشد وحضرت ابوالفضل (عليه السّلام) را به خاطر فداکاريهايشان، به خاطر عظمتشان دوست داشته باشد. وضمنا بداند سر رشته همه مسائل در دست حضرت بقيّة اللّه (ارواحنا فداه) است يعني شيعه بايد اين اعتقاد را داشته باشد. نفسي که مي کشيم روزيي که مي خوريم همه در دست حضرت بقيّة اللّه (عليه السّلام) است.

آيا در انجيلهاي موجود اسمي از حضرت نرجس خاتون است؟

در زيارت والده حضرت بقيّة اللّه مي خوانيم:

السّلام عليک ايّتها الممدوحة في انجيل (سلام بر تو که در انجيل ستوده شده اي) با توجّه به اينکه حضرتعالي مشغول انجام تحقيقاتي در مورد انجيل ومحتواي آن مي باشيد آيا در انجيلهاي موجود هم چنين مطلبي وجود دارد؟ برادران وخواهران مسيحي در برخورد با اين موضوعات که دلائل روشني بر حقّانيّت رسالت پيامبر عظيم الشأن اسلام است که در انجيل از وجود ايشان به نام احمد خبر داده چگونه خود را قانع ساخته اند که از پذيرش دين مبين اسلام محروم بمانند؟ پاسخ ما:

در انجيلهاي فعلي اسمي از حضرت نرجس خاتون نيست ومطالبي در روايات ما هست که به موجود بودن آن در انجيل اشاره دارد که در انجيلهاي فعلي نيست ودليل تحريف انجيل هم همين است. حتّي يک مجمعي در مسيحيّت هست که هر جائي از انجيل که مورد اعتراض علماي اسلامي هست آنها در سال، آن مجمع را تشکيل مي دهند واعتراضات را مطرح مي کنند وانجيلها را با مختصر تغييري در چاپهاي بعد تصحيح مي کنند. اگر اين واقعيّت داشته باشد که خيلي موجب تأسّف است.

در انجيل از يک فردي که مي آيد واسمش پارقليتا است يا پرکليتوس يا احمد است خبر داده واينها در ترجمه هاي فارسي روح راستي ترجمه شده ودقيقا تطبيق مي کند با پيامبر اکرم وائمّه اطهار:

وبخصوص با حضرت وليّ عصر (عليه السّلام) به عنوان پسر انسان که در انجيل زياد اسم برده شده وبعضي از بي اطّلاعهاي از مسيحيها مي گويند که او خود عيسي است وحال اينکه حضرت عيسي مي گويد:

من مي روم واو را از جانب پدرم مي فرستم که منظور از جانب خدا است ومعنا ندارد منظور خودش باشد که مي آيد.

روح راستي وکلمه محمّد واحمد در انجيل هست. ما يک اعتراضي که اينجا بر مسيحيّت داريم ودليل بر اين است که اينها يک نظر خاصّي داشته اند وترجمه ها را تحريف کردند ودليل بر تحريف انجيل است اين است که انجيل قطعا به زبان فارسي وعربي نازل نشده وروح راستي به فارسي است يا اميد دهنده يا پسر انسان اسامي فارسي است يعني اگر فارسي زباني اين اسم را روي کسي بگذارد ممکن است وگرنه آن وقتي که انجيل نازل شد يقينا با اين حروف اسم آن شخص نبوده حالا هر کس که هست. يک شخصي مي خواهد بيايد اسمش که روح راستي نيست مطمئنا اين ترجمه اسمش است چون انجيل به زبان فارسي نبوده است وبزرگترين خيانت براي اينکه مردم را از يک کسي دور کنند اين است که اسم خاصّش را ترجمه کنند. مثلا من مي خواهم به شهري بروم مردم مي خواهند براي استقبال بيايند اسم من حسن است بنويسند آقاي نيکو مي آيد شما او را پذيرائي کنيد. وقتي مردم به من مي رسند مي گويند:

شما منظور نيستيد. ما به استقبال آقاي نيکو آمده ايم مي بينيد که اين خيانت است چون اسم خاصّ را ترجمه نمي کنند. شما مثلا مي خواهيد به مملکت انگلستان برويد اسمتان محمّد است وآنها اسمتان را به زبان انگليسي ترجمه کنند وبگويند:

محمّد يعني پسنديده شده وترجمه اش را به انگليسي بگويند ومعرّفي کنند. اگر چنين کاري شد که قطعا در انجيل شده که نوشته پسر انسان، روح راستي يا پارقليتا يا احمد (که در هر زباني ترجمه کرده اند) اين شخص مي آيد وبقيّه حقايق را براي شما نقل مي کند. اين ترجمه يقينا خيانت بوده ويقينا مي خواستند فردي را که اگر معرّفي مي شد وضع بهم مي خورد معرّفي نکنند ولذا ما معتقديم در کتاب تورات وانجيل اسم يکايک ائمّه (عليهم السّلام) برده شده منتها با اين کارها نام آنها را از بين برده اند.

در کرمانشاه آقائي بوده که کتاب انجيل برنابا را ترجمه وپخش کرد ودر چهل جا اسم پيامبر اکرم (صلّى اللّه عليه وآله وسلّم) را با جميع خصوصيّات برده که در کتابخانه ها هست. وحالا اينکه اينها اسمها را حذف کردند ومردم معمولي وقتي وارد کتاب انجيل مي شوند نه اسم پيامبر (صلّى اللّه عليه وآله وسلّم) هست نه حضرت علي (عليه السّلام) ونه ائمّه (عليهم السّلام) بلکه اجمالا مي دانند شخصي خواهد آمد که دنيا را تحت نفوذ دين واسلام وکتاب آسماني قرار مي دهد وحضرت عيسي به کمکش مي آيد که يک مقداري از اين بشارتها با پيامبر (صلّى اللّه عليه وآله وسلّم) ومقداري هم با حضرت بقيّة اللّه (عليه السّلام) تطبيق مي کند. عوامشان که اهل تحقيق نيستند مقصّر نيستند ولي علمايشان که متوجّه اند مقصّرند وبراي حفظ جاه وموقعيّتشان اين کارها را مي کنند.

آيا روح ما مي تواند بهتر از جسم ما با حضرت ولي عصر تماس بگيرد

مي خواستم بپرسم اگر ما بعد از مرگ از لحاظ شعور وفهم به درجات بالاتر از اين دنيا خواهيم رسيد با اين حساب روح ما آيا مي تواند بهتر از جسم ما با حضرت وليّ عصر (ارواحنا فداه) تماس بگيرد؟ پاسخ ما:

البتّه ارتباط روحي بهتر از ارتباط جسمي است وقتي که انسان مي خواهد بميرد علي بن ابيطالب (عليه السّلام) هم فرموده است من يمت يرني همه ائمّه را حتّي ملائکه را حتّي پيغمبر اکرم (صلّى اللّه عليه وآله وسلّم) را همه را مي بيند ومي ميرد.

وطبعا انسان در عالم برزخ بهتر مي تواند با حضرت وليّ عصر (ارواحنا فداه) ارتباط داشته باشد.

آيا انسان سالک تکاليف خود را خوب انجام دهد اما در توسلات ضعي

اگر انسان سالک، به وظائف خود عمل کند وسعيش اين باشد که تکاليف خود را خوب انجام دهد امّا در توسّلات ضعيف باشد ودر وادي اشک وآه وسوز وگداز از حضرت وليّ عصر (ارواحنا فداه) وائمّه اطهار (عليهم السّلام) نباشد آيا در عمل عقب تر وناموفّق تر از کسي است که زياد توسّل مي کند امّا داراي تفقّه کمتري است؟ پاسخ ما:

متأسّفانه توسّل معنائي دارد که اکثرا ما نفهميده ايم. وقتي مي گويند:

توسّل کن فکر مي کند بايد بنشيند ودعاي توسّل بخواند. تنها اين نيست.

توسّل يعني وسيله قرار دادن ائمّه اطهار (عليهم السّلام) براي رسيدن به کمالات. قرآن وسيله است. وما به قرآن که عمل مي کنيم توسّل به قرآن کرده ايم. پيغمبر اکرم وسيله است اگر به فرمايشات پيغمبر (صلّى اللّه عليه وآله وسلّم) عمل کرديم توسّل به آن حضرت کرده ايم. ائمّه اطهار (عليهم السّلام) هم وسيله هستند اگر به فرمايشات آنها عمل کرديم به آنها توسّل کرده ايم. بايد معناي اصطلاحي توسّل را از روي آن برداشت. توسّل يعني وسيله قرار دادن. گفته هاي آنها را براي رسيدن به کمالات وسيله قرار مي دهيم اگر کسي در تمام دوران عمرش واجبات را انجام بدهد ومحرّمات را ترک بکند ولو هيچ توسّلي به آن معناي اصطلاحي (يعني دعاي توسّل) نخواند اين شخص در نزد خدا محبوب تر از کسي است که واجبات را انجام ندهد ومحرّمات را انجام بدهد وهر روز هم ده مرتبه دعاي توسّل بخواند. البتّه معناي وسطي که بهتر از معناي اوّل است اين است که اگر واجبات را انجام بدهيد يک نوع توسّل است محرّمات را ترک کنيد يک نوع توسّل است ودر ضمن روحتان متّصل به روح خاندان عصمت باشد ودستتان به دامن آنها باشد که آنها کمکتان بکنند آن هم در همين انجام واجبات وترک محرّمات والاّ يک نفر فاسق وفاجر هر شب دعاي توسّل بخواند فرض هم مي کند اين دعاي توسّل آن قدر قوي است که گناهان روز گذشته اش را خدا بخشيده وفردا هم گناه مي کند روحش کثيف است چون گنهکار است. خلاصه توسّلي هم که در قرآن گفته شده که (وَابْتَغُوا اِلَيْهِ الْوَسيلَةَ).(1)

ودر روايات هم فراوان داريم وحتّي در همين دعاي توسّل هم مي گوئيم مثلا يا اباجعفر يا محمّد بن علي ايّها الباقر يا بن رسول اللّه يا حجّة اللّه علي خلقه يا سيّدنا ومولينا انّا توجّهنا واستشفعنا وتوسّلنا بک اين توسّلنا بک معنايش اين است که بوسيله تو ما به طرف خدا مي آئيم. بوسيله تو. آيا بوسيله تو يعني خدا آن گوشه نشسته است وتو دست مرا گرفته اي وپيش خدا برده اي؟ خير. معنايش اين است که گفتار ودستورات شما را عمل کرده ايم وبه خدا رسيده ايم ويا به خدا مي رسيم.

اين معناي توسّل است ولذا بايد واجبات را انجام بدهيم يک نوع از توسّل ومحرّمات را ترک بکنيم يک نوع توسّل ودست ما به دامن آنها باشد واز نيروي معنوي آنها هم استفاده کنيم يک نوع توسّل است واگر کسي تفقّه در دين نکند نمي تواند توسّل واقعي به خاندان عصمت وطهارت:

در هر سه نوع توسّل داشته باشد.

چگونه اثبات حقايق وتوان سياسي را در مرحله وزمان فعلي در خو

پاسخ ما:

شايد منظورشان اين بوده است که ما چطور يک مرد سياستمدار وحقيقت شناسي با توسّلات به حضرت وليّ عصر باشيم. ابتدا بايد توسّل را معنا کنم. توسّل يعني وسيله قرار دادن. اگر شما در اينجا نور نياز داريد چراغ را روشن مي کنيد تا نور ايجاد کند وشما به چراغ براي بوجود آمدن نور متوسّل شده ايد. همين طور انسان به ائمه اطهار متوسّل مي شود تا علم در مغزش بوجود بيايد. دو نوع مي توانيد متوسّل بشويد:

1 - توسّل به کلمات ودستوراتشان يعني دستوراتشان را عمل کنيد واز دستورات آنها کمک بگيريد وداراي علم ودانش بشويد. اگر کسي گفت:

من با توسّل به اهل بيت (عليهم السّلام) مجتهد شده ام ما در ذهنمان مي آيد که هر شب يک دعاي توسّل مي خوانده است ودرس نمي خوانده است ومجتهد شده است. يا اگر بگويد من با توسّل دکتر شده ام يا با توسّل مهندس شده ام فکر مي کنيم او با دعاي توسّل اين موفّقيّتها را کسب کرده است. اين ذهنيّت غلط است که شبها ده دقيقه دعاي توسّل مي خوانده است وبعد پزشک خوبي شده است. بعضي اين طور فکر مي کنند مي روند ودعاي توسّل مي خوانند امّا نمي شود.

مي گويند:

باباطاهر عريان، کُردي بود که بي سواد وکم استعداد وکم درک بود. در زمستان به مدرسه طلاّب در شهر همدان که شهر سردي هم هست آمد از طلبه ها پرسيد:

شما چه کار کرده ايد که اين حرفها را بلديد وما هر چه گوش مي کنيم نمي فهميم آنها هم مي خواستند او را رد کنند به او گفتند:

اين حوض آب را مي بيني؟ گفت:

بله. گفتند:

ما نصف شب اين يخها را شکستيم وتا صبح در اين حوض مانديم صبح عالِم شده ايم. گفت:

خوب است ورفت. نصف شب وقتي همه طلبه ها خوابيدند آمد ويخ حوض را شکست ورفت داخل حوض. مي گويند:

عالم هم شد. امّا شما اين کار را نکنيد چون درست نيست. در کلمات قصارش مي گويد:

(آخر باباطاهر غير از اشعارش کلمات خوب وپر مغزي هم دارد که کتاب قطوري است وکلمات خوبي دارد). در آنجا مي گويد:

امسيتُ کرديّا واصبحتُ عربيّا شب کرد بودم وهيچ چيز بلد نبودم صبح عرب شدم وهمه زبانهاي عربي را بلد بودم. بعضي اين طور فکر مي کنند که شب بروند وتوسّل بکنند وهمه چيز در توسّل است من قبول دارم ودرست است همه چيز در توسّلات است. امّا توسّل معنايش چيست؟ توسّل يعني کلمات خاندان عصمت را وسيله براي علمتان قرار بدهيد شما اگر از اين صراط حرکت کنيد به حقيقت مي رسيد.

معنايش اين نيست که شما دعاي توسّل بخوانيد البتّه يک جهت ديگر معنايش همين است که يک ارتباط روحي با خاندان عصمت (عليهم السّلام) برقرار کنيد واز آنها کمک روحي بگيريد واستعدادتان را زياد کنيد ودرس هم بخوانيد.

درس خواندن مثل اين است که مثلا شير زيادي را مي خواهند داخل ظرفي بريزيد توسّلات واستعداد بوجود آوردن مثل اين است که ظرف را بزرگ نمائيد. وتحصيلات مثل اين است که آن شير را در اين ظرف بريزند. هر چه ظرف شما بزرگتر بيشتر شير مي گيرد. ظرف بزرگي ببريد (بنا است در آن شير بريزيد) پر از شير مي کنند ويک ظرف نيم کيلوئي هم ببريد پر مي کنند بيشتر از پر کردن که کاري نمي شود کرد. استعداد را با توسّل اصطلاحي بايد زياد کرد وآن شير که تعبير به علم شده است بايد با تحصيل علم وپشتکار را گرفتن درست شود.

چگونه از قبولي واستجابت حوائجمان مطلع شويم وبتوانيم آن حوائ

چگونه از قبولي واستجابت حوائجمان مطّلع شويم وبتوانم آن حوائجمان را به بهترين راه وروش به حضرتش برسانيم؟ ومتوجّه شويم که خاطر حضرتش از ارائه حوائجمان مکدّر نمي شود؟

پاسخ ما:

اگر شما گفتيد خدايا تا شب براي من يک ميليون تومان پول برسان ورسيد معلوم است مستجاب شده است اطّلاعش همان وجود خارجي اش است واگر گفتيد که خدايا اين مرض را شفا بده وخوب شديد قبولي اش انجام شده است. وبراي قسمت دوّم سؤال هيچ ضرورت ندارد که ما حوائجمان را خودمان به آن حضرت برسانيم ما درباره امام زمان (عليه السّلام) اعتقادمان اين است که اگر در دل اراده بکنيم وحوائجمان را بخواهيم به بهترين وجه به حضرت رسيده است ودرباره جمله بعد که فرموده ايد اگر انسان بخواهد حضرت را مکدّر نکند وخدا را هم به غضب نياورد بايد در حاجت خواستن، با خدا دعوا نکنيد، بلکه دعا کند. دعا با دعوا فرق دارد. گاهي مثلا مي گويم خدايا اين حاجت مرا برآور. خدا هم برنياورده است. فردا مي گويم:

خدايا چرا بر نياوردي وروز بعد مي گويم:

خدايا مگر ما چه کرده ايم وبسوي دعوا مي رود. با خدا دعوا نبايد کرد.

فرق بنده وخدا همين است که فرق ظريفي است. هر چه مولا مي گويد بنده بايد حتما عمل کند والاّ بنده نيست ولي هر چه بنده مي گويد مولا خواست عمل مي کند ونخواست عمل نمي کند واگر بنا باشد او هم حتما عمل بکند فرقي بين بنده ومولا نيست. فرقش اين است که هر چه ما به خدا مي گوئيم خدا اگر خواست ومصلحت دانست عمل مي کند واگر نخواست عمل نمي کند ولي هر چه خدا به ما گفت ما بايد حتما عمل کنيم. والاّ ما بنده نيستيم واو مولا نيست. اين مسلّم است. اگر بعکس شد اصل مطلب هم بعکس مي شود.

خدا گفته است نماز بخوان ما اگر حالش را داشتيم نماز مي خوانيم والاّ نمي خوانيم. خدا گفته است صله رحم کن ما اگر خواستيم مي کنيم والاّ نمي کنيم.

و در همه واجبات ومحرّمات به همين صورت خواستيم انجام مي دهيم ونخواستيم انجام نمي دهيم ولي هر چه ما از خدا خواستيم خدا بايد حتما عمل بکند پس اينجا اشتباه شده است (نستجير باللّه) او عبد است وما مولا نه ما عبد باشيم واو مولا. بنابراين اگر بخواهيم خدا به غضب نيايد وامام زمان (عليه السّلام) هم مکدّر نشود اوّلا در دعاهايمان دعوا نکنيم وثانيا چيزهائي که به صلاحمان نيست قدري فکر کنيم واز خدا نخواهيم. بعضي چيزها را خودمان مي فهميم که صلاحمان نيست.

من موقعي حوائجي را در کاغذ نوشته بودم وبه حرم حضرت موسي بن جعفر (عليه السّلام) در کاظمين رفته بودم واين حوائج را گفته بودم بعد به مسافرخانه اي که با مرحوم حاج ملاّ آقاجان بوديم رفتم. ايشان گفت کاغذت را دربياور (نمي دانم مطّلع شده بود يا نشده بود وهمين طوري گفت) وبعد گفت اين حاجتت فلان وقت داده مي شود واين به اين دليل به صلاح تو نيست من فکر کردم وديدم راست مي گويد واگر قبلا خودم فکر کرده بودم مي فهميدم که واقعا صلاحم نبود وقتي انسان به حرم رفته است مستحب است دعا کند. همين طور پشت سر هم مي گويد. الهي هر چه مريض هست شفا بده ومريضهاي اسلام را شفا عنايت بفرما. اللّهمّ اغن کلّ فقير خدايا همه فقرا را ثروتمند بفرما. بعضي گفته اند که اين دعا مربوط به زمان ظهور است. در زمان ظهور حضرت وليّ عصر (عليه السّلام) همه مريضها شفا پيدا مي کنند وهمه فقرا غني مي شوند، همه غربا به اوطانشان صحيح وسالم بر مي گردند.

منظورم اين است که اگر حاجت مي خواهيد ودوست داريد امام زمانتان مکدّر نشود يک مقداري را به حضرت واگذار کنيد تا طبق مصالحتان انجام بشود.

زمينه ها واعمال کلي که مردم را آماده مي کند براي ظهور حضرت

پاسخ ما:

اعمالي که بايد انجام شود تا امام زمان (عليه السّلام) تشريف بياورند آماده بودن پذيرفتن يک چنين امامي است براي رهبري وصد درصد تحت فرمان او بودن است.

در گذشته (شايد الان، انشاءاللّه الان اين طور نيست چون ما از تأخير ظهور ناراحتيم) اين طور بوده است که مردم صد درصد آمادگي پذيرفتن اوامر امام عصر (ارواحنا فداه) را نداشته اند وحاضر نبوده اند که امام زمان (عليه السّلام) را به امامت بپذيرند (به امامت صد درصد) واينکه مقتداي مطلق مردم حجّة بن الحسن (عليه السّلام) واقع شود.

مقتدا وامام مثال واضحي مثل امام جماعت است. اگر کسي در مسجدي نماز مي خواند وامام جماعت در رکوع واو در قيام است يا امام جماعت در سجده واين در رکوع است وبا هم توافق ندارند شما که ناظر اين جريان هستيد نمي گوئيد که آن امام واين مأموم است بلکه مي گوئيد که اين دو مستقل از هم نماز مي خوانند امّا اگر صد درصد اعمال مأموم با امام موافقت کرد در اين صورت مي توانيم بگوئيم که آن امام واين مأموم است يا آن مقتدا واين مقتدي است واين شخص به او اقتدا کرده است.

هر زمان که مردم به امام زمان (عليه السّلام) اقتدا کردند بر خداي تعالي واجب است که او را ظاهر کند. گاهي بعضي از من در مورد زمان ظهور (البتّه غالبا در مورد ساعت وروز ظهور اين سؤال را مي کنند) سؤال مي کنند وما در جواب مي گوئيم هر وقت مردم حاضر شدند که صد درصد به امام زمان اقتدا کنند آن ساعت امام زمان ظهور مي کند يعني واجب است که ظهور کند وفکر نکنيد که شايد در آن موقع هم تأخير بشود. خير تأخير هم نمي شود قطعا ويقينا وقتي لااقل نود ونه درصد مردم حاضر شدند در تمام اعمال وتمام دستورات وتمام مسائل به امام زمان (عليه السّلام) اقتدا کنند آن روز امام عصر (روحي فداه) ظاهر مي شوند.

امام زمان (عليه السّلام) وقتي که ظاهر مي شوند روز جمعه است روز جمعه، روز کار است.

روز کار عبادي است ومردمي که يک هفته بچّه هايشان را وعده داده اند که روز جمعه به تفريح وپارک مي رويم وروز جمعه دنبال عيّاشي مي رويم اين مردم که نمي توانند به امام زمان (عليه السّلام) اقتدا کنند. روز جمعه اگر صبح بخواهد بچّه هايش را به دعاي ندبه ببرد ظهر به نماز جمعه وعصر براي دعاي سمات ببرد. مي گويد چه تفريحي چون ما فکر وعقلمان در اين است که تفريح يعني رفتن ومردم آزاري کردن ودر باغ مردم دويدن ومزارع مردم را پايمال کردن واگر پارکي هم هست زن ومرد توي هم ريختن وعيّاشي کردن وکارهاي زشتي از اين قبيل نمودن است وهنوز ما آمادگي اقتدا به امام زمان (عليه السّلام) در يک روز جمعه را نداريم تا چه برسد به روزهاي ديگر.

بنابراين هر وقت ما چنين حالتي را پيدا کرديم که صد درصد اقتدا به امام زمان (عليه السّلام) بکنيم ومانند بعضي از نماز جماعت خوانها وسط نماز، فرادي نکنيم وبرويم زمينه اي براي ظهور بوجود آورده ايم چون در زمان پيغمبر اکرم (صلّى اللّه عليه وآله وسلّم) خود رسول اللّه وقتي براي نماز در روز جمعه مي ايستادند در سوره جمعه هم هست که (وَاِذا رَاءَو تِجارَةً اَوْ لَهْوا انْفَضُّوا اِلَيْها وتَرَکُوکَ قائِما).(2)

چون از حبشه وجاهاي ديگر مال التجارة مي آوردند چون خود مکّه جائي نبود که محصولي داشته باشد. از جاهاي ديگر مي آوردند وآنجا مي فروختند.

اينها رسمشان اين بود که وقتي جنسي را مي آوردند براي اينکه کساني که در خانه ها يا مساجد يا جاهاي ديگر هستند با خبر بشوند بوقي وآهنگي مي زدند لهو يعني همان بوقي که آنها مي زدند. بوق مي زدند که ديگران متوجّه بشوند.

گاهي آنها سر ظهر مي رسيدند ومسلمانها در نماز بودند به مجرّدي که صداي بوق را مي شنيدند نماز را آن هم در وسط نماز رها مي کردند که مي فرمايد:

وَتَرَکُوکَ قائِما خيلي عجيب است وسط نماز رها مي کردند. فکر نکنيد که خيلي کار بدي مي کردند واگر ما باشيم اين کار را نمي کنيم. خير اگر ما هم بدانيم عدّه اي بيرون هستند ودر مسجد نيستند وآنها اجناس خوب را جمع مي کنند ونخاله هايش را براي ما مي گذارند (براي نمازخوانها) ما يا آن روز نماز نمي رويم ويا وسط نماز مي رويم ومي گوئيم بعد قضاي نمازمان را مي خوانيم فقط اين جنس خوب فوت شدني است چون اين طور بود که مال التجارة را مي ريخت وبوقي مي زد عدّه اي هم که در مسجد نبودند ونماز نمي خواندند مي ريختند وجنسهاي خوب را مي بردند واينها اگر مي خواستند در نماز بمانند آن جنسهاي پستش مي ماند مثل بقّالهاي زمان ما نبودند که بگويند از يک کنار وخودم بايد در ترازو بريزم آنجا خوبهايش را جمع مي کردند وپوسيده هايش مي ماند. لذا اينها در وسط نماز، نماز را رها مي کردند ومي رفتند.

ما هر وقت اين طور نبوديم ووسط نماز رها نکرديم ودنيامان را بر دينمان ترجيح نداديم به امام زمان (روحي فداه) اقتداء کرده ايم.

روايت تقريبا ضعيفي (از نظر من) ولي معروف هست که من لامعاش له لامعادله کسي که معاش ندارد دين ندارد. اگر اين طور باشد بايد بگوئيم ابوذر بي دين ترين افراد بود چون معاشي نداشت واز گرسنگي در بيابان ربذه از دار دنيا رفت يا خداي نکرده بگوئيم اصحاب پيغمبر، اصحاب صفّه بي دين ترين افراد بودند. اين روايت کلّيت ندارد اگر هم باشد اين مربوط به آنهائي است که بنده شکم هستند که اگر معاششان کم وزياد شود دينشان هم کم وزياد مي شود ولي اکثر ما مردم اين طور هستيم که اگر شغلمان در فساد وجائي که دينمان را از بين مي برد باشد ولي آنجا درآمدمان بهتر باشد آنجا را انتخاب مي کنيم وجائي که بتوانيم دينمان را حفظ کنيم ترک مي نمائيم.

به هر حال کلّيتي عرض کنم، ما به واقعيّت واسلام وامام زمان (عليه السّلام) وکمالات واقعي هيچ وقت نخواهيم رسيد. مگر در يک وقت همان طور که قرآن گفته است مال وجانمان را در راه دين فدا کنيم يعني دين را در متن بگذاريم ومال وجانمان را در حاشيه بگذاريم که اگر گفتند جانت يا دينت بگوئيم:

دينم. اگر گفتند:

مالت يا دينت. بگوئيم:

دينم. اگر اين طور شديم ممکن است موفّق شويم والاّ خير.

چرا در روايات وادعيه هست زماني امام زمان ظهور مي کند که ملئ

اگر نود درصد مردم به حضرت بقيّة اللّه الاعظم (عجّل اللّه تعالي فرجه الشريف) اقتدا کنند ظهور مي شود پس چرا در روايات وادعيه هست زماني امام زمان (عليه السّلام) ظهور مي کند که ملئت ظلما وجورا اين اقتدا يا ظلم وجور به چه معنا است؟ پاسخ ما:

ما معناي پر شدن دنيا از ظلم وجور را اکثرا اشتباه فهميده ايم. فکر مي کنيم که اگر دنيا پر از ظلم وجور بشود اين طور است که من به شما وشما به من وهمه به هم ظلم بکنند. اين غلط است وبلکه اين پر از ظلم وجور شدن نيست، اين زد وخورد است.

وقتي عالم پر از ظلم وجور مي شود که حقوق همه ضايع بشود ولو بدست يک نفر. يک نفر ممکن است بيايد وحقوق همه را ضايع کند در اينجا دنيا پر از ظلم وجور شده است مثلا مجلسي باشد وبراي همه ظرف غذائي جلويشان گذاشته اند وروي عدالت مي خواهند غذا بخورند يک نفر مي آيد وتمام اين غذاها را بهم مي ريزد وبه همه ظلم مي کند در اينجا اين اتاق پر از ظلم وجور شده است.

در دنيا وقتي حقوق همه ضايع شد حالا يک نفر راه وروش ظالمانه وغلطي را طرح داده است طبعا به همه ظلم مي شود، الان همين طور است. ممالک کوچک تحت نفوذ ممالک بزرگ است وممالک بزرگ خودشان تحت نفوذ رهبر ورئيس جمهورشان است وآن هم باز خودش استفاده نمي کند واشکالي در کار او هست وبالاخره همه افراد در حدّي لااقل به مقدار ضايع شدن حقوق مادّي يا معنويشان به آنها در زمان ما ظلم شده است وبنده اعتقادم اين است از آن وقتي که درب خانه اميرالمؤمنين (عليه السّلام) را بستند به همه مردم ظلم شد. ودنيا پر از ظلم وجور شد، چرا؟ چون وقتي درب علم ودانش وتقوي ودرستکاري بسته شد ومردم نتوانستند از اين روزي معنوي استفاده بکنند. خواهي نخواهي به همه ظلم شده است. فرض کنيد درب مدرسه اي را بستند وبچّه ها بي سواد تربيت شدند به همه ظلم شده است. در يک روستا فقط يک مدرسه دارد که بچّه ها براي درس خواندن مي روند. يک نفر درب اين مدرسه را بسته است به تمام بچّه هاي اين روستا ظلم شده است واين روستا پر از ظلم وجور شده است. معناي پر از ظلم وجور شدن اين است. وطبعا وقتي که مکاني پر از ظلم وجور شد اين مردم دنبال راه مفرّي مي گردند يعني دنبال اين مي گردند که کسي بيايد وعدالت را برقرار کند وبه او اقتدا مي کنند وبا کمک او ظلم وجور را از بين مي برند.

گاهي اقتدا به خاطر همان ظلم وجور است يعني آنها را وادار به اقتدا مي کند وقتي يک نفر مي گويد من مي خواهم از حقوق شما دفاع کنم مردم هم پشت سر او راه مي افتند مثل همين که در انقلاب اسلامي ما انجام شد پس بنابراين پر از ظلم وجور شدن زمينه ساز اقتدا کردن به امام (عليه السّلام) است ووقتي اين احساس سبب اقتدا مي شود که ظلم وجور را احساس کنند ومردم از خواب غفلت بيدار شوند واز اين نظر دنبال يک رهبر مي گردند تا او جلو بيفتد واينها هم پشت سر او حرکت کنند وعدل وداد را برقرار کنند وحقّشان را از ظالم بگيرند.

بعد از غيبت حضرت بقية اللّه الاعظم مسأله رهبري وولايت جامعه

بعد از غيبت حضرت بقيّة اللّه الاعظم مسأله رهبري وولايت جامعه بر عهده چه کسي است؟ واين رهبري وولايت تا چه حد مي باشد واگر کسي مقلّد رهبر نباشد عمل کردن به فرامين او چه حکمي دارد؟

پاسخ ما:

بعد از اينکه يکي از اين دوازده امام در بين ما ظاهر نبودند (چون در زماني که آنها هستند رهبر خود آنها هستند وبايد از آنها پيروي کرد) امّا مثل زمان ما در اينجا خودشان فرموده اند که وامّا الحوادث الواقعة فارجعوا فيها الي رواة احاديثنا فانّهم حجّتي عليکم وانا حجّة اللّه معنايش اين است که در حوادث واقعه در نبودن ما اگر براي شما مسأله اي پيش آمد مراجعه کنيد به آنهائي که کلمات ما پيش آنها هست. رواة احاديث را ما فکر مي کنيم از هر راوي مي شود تقليد کرد در حالي که اين طور نيست رواة احاديث يعني کساني که معناي واقعي کلمات ما در نزد آنها هست. ممکن است يک يهودي هم روايت نقل بکند ولي آن کسي که معنا وحقيقت کلمات ما را مي فهمد يعني همان فقيه جامع الشرائط که معني روايات ما در نزد او است از او پيروي بکنيد که او حجّت ما بر شما است وما حجّت خدا هستيم.

مقام رهبري هم به همين معنا است يعني رهبر کسي است که حقيقت روايات واحاديث را بداند وطبق آن فرمان بدهد ودر زمان غيبت مرجع تقليد جاي امام زمان (عليه السّلام) در احکام ودستورات مي نشيند وهر کس او را رد کند امام زمان را رد کرده است که فرموده اند:

الرّاد عليهم کالرّاد علينا اگر من گفتم اين شخص مرجع تقليد من هست واو را قبول دارم امّا اين حرفش درست نيست. همين کلمه را که گفتيم مثل اين است که بگوئيم اين امام زمان ما است ومورد قبول ما هست ولي اين حرف امام زمان ما درست نيست که اين گفته کفرآور است وهيچ محملي نداريم. خدا روز قيامت به ما مي گويد تو از کجا گفتي که درست نيست؟ اگر مجتهدي که دليل بياور واگر مجتهد نيستي پس چگونه مي گوئي اين درست نيست که شايد اين سخن به کفر منتهي شود خدا خيلي مؤاخذه مي کند. بنابراين در مقابل مرجع تقليد همان حالتي را که انسان در برابر امام زمان (عليه السّلام) دارد بايد داشته باشد (امام زمان امتيازش در مسائل ديگر است والان هم محفوظ است در مسائل تکويني وولايت تکويني وولايتهاي ديگر است) مثلا شما به اداره اي مي رويد ومي گوئيد حالا که رئيس نيست ما براي اين کسي که جاي رئيس نشسته است احترام قائل نشويم وحرفهايش را هم گوش ندهيم. کارمند آن اداره هم باشيد واعتنا به هيچ چيز نکنيد. اين طور نمي شود اين شخصي را که رئيس جاي خودش گذاشته است گفته است که امر او امر من است. مي گويد او مثل من است. فانّهم حجّتي عليکم وانا حجّة اللّه من حجّت خدا هستم ولي او هم حجّت من است. حجّت من هم حجّت خدا است ولذا بايد خيلي انسان مقيّد باشد که در مقابل مرجع تقليد ورهبر (ورهبر که مي گويم نمي خواهم بگويم که دو نفر هستند) آن کسي که در احکام اسلام، ما به او اقتدا کرده ايم واز او پيروي مي کنيم کوچکي کنيم وفرمان او را برداريم. حال اگر در امور اجتماعي وسياسي از اين شخص ودر امور عبادي از شخص ديگر پيروي مي کنيم ورهبر غير از مرجع تقليد در مسائل عبادي ما هست. بايد بکوشيم که در احکام سياسي واجتماعي همان گونه که از امام زمان (عليه السّلام) لازم است پيروي کنيم وهمان گونه که آن حضرت ولايت دارد. رهبر جامع الشرائط هم ولايت دارد وبايد براي حفظ وحدت همه ما او را فرمانده وخود را فرمانبردار بدانيم وما بايد همان طور که براي امام زمان (عليه السّلام) احترام قائليم براي او هم قائل باشيم وحتّي براي حفظ نظام ووحدت اسلامي مرجع تقليد ديني ما هم بايد از او در امور اجتماعي ونظامي وسياسي پيروي کند وهمه ما بايد مقلّد رهبر در اين بخش از دين باشيم.

آيا ليلة القدر بر حضرت امام زمان معلوم است؟ چرا بر شيعيان اي

پاسخ ما:

ليلة القدر شبي است که خداوند وصفش را در قرآن فرموده که (خَيْرٌ مِنْ اَلْفِ شَهْرٍ).(3)

از هزار ماه ارزشش بيشتر است. در آن شب به طوري که از روايات وآيات قرآن استفاده مي شود اين است که در شب قدر يعني در سال يک دفعه بررسي کاملي از وضع همه افراد بشر مي شود يعني ملائکه اي که موکّل ما هستند اينها صورتحسابهاي ما را مي آورند خدمت امام زمان (عليه السّلام). مثلا فرض کنيد امام زمان (عليه السّلام) يک جائي نشسته اند ملائکه مي آيند خدمتشان وهمه صورتحسابها ونامه هاي اعمال که جمع زده شده است به امام زمان (عليه السّلام) ارائه مي دهند ونتيجه اش سال آينده روي خود طرف پياده مي شود. اين معناي شب قدر است، شب قدر حکومت حضرت وليّ عصر (عليه السّلام) وامام هر زماني است در زمان ما حضرت بقيّة اللّه است. اگر ما حواسمان جمع باشد آن شب، شب سرنوشت سازي است، شب محاسبه است، شما مثلا ده سال درس خوانده ايد حالا يک جلسه محاسبه درسهايتان ومعدّل گيري را برايتان مي گذارند وارفاق هم دارند وبي ارفاق هم ممکن است باشد واينها هست لذا در شب قدر که امام زمان (عليه السّلام) مي نشيند که گزارش دهند پس آن حضرت مي دانند که امشب شب قدر است. ديشب نبود پريشب نبود، شب قدر را مي داند چه شبي است، ولي براي ما شب قدر مشخّص نيست از روايات استفاده مي شود که شيعيان بايد به مقدار بيشتر تلاش کنند تا شب قدر را بدست بياورند، اين را بدانيد که هر چيزي که مشخّص بود قدرش را مردم نمي دانند اين يک جريان طبيعي است، شما امام زمان (روحي فداه) را چقدر دوست داريد، خوابش را هم ببينيد چند روز خوشحاليد اگر امام زمان (عليه السّلام) بيايد وظاهر باشد، ما اين قدري که الان غائبانه دوستش داريم آنجا دوستش نداريم چون بالاخره انسان کار وزندگي دارد دوست داشتن حدّي دارد، کار داريم، زندگي داريم. زن وبچّه داريم، هزار جور گرفتاري داريد. آنهائي که در زمان امام صادق (عليه السّلام) بودند فکر نکنيد که همه آنها محبّتشان کمتر از شما بوده نه. ولي چون دائما در محضرش بودند آن وجود مقدّس برايشان عادي شده بود.

تو قدر آب چه داني
که در کنار فراتي

بنابراين اگر شب قدر را مشخّص بکنند قدر وارزشش از بين مي رود. دوّم مي خواستند به بهانه شب قدر شما لااقل دو سه شب عبادت کنيد. ولذا بعضي از اصحاب خدمت امام (عليه السّلام) مي رسيدند ومي خواستند که امام شب قدر را براي آنها تعيين کند امام مي فرمود:

دو شب عبادت، اهميّتي در مقابل آنچه از اجر به شما مي رسد ندارد؟ ويا مي فرمايد که اگر انسان با دو شب زحمت به اين همه ثواب وارزش برسد، آيا نمي ارزد. دو شب زحمت بکش، شب بيست ويکم وبيست وسوّم ماه رمضان را عبادت کن که يکي از آنها شب قدر است. براي ما تنبلها که دايره را ضيق کرده اند که مقداري خدا دائره را ضيق کرده ومقداري ائمّه (عليهم السّلام) که اطّلاعيه شب قدر را به ما رسانده اند به سه شب حالا اين سه شب را احيا نگه بدار مشغول عبادت باش، مشغول کارهاي با فضيلت باش براي اينکه درک شب قدر را بکني.

والاّ بعضي از بزرگان بودند که تمام دوره سال بيدار بودند واعمال شب قدر را انجام مي دادند که شايد شب قدر را درک کنند ولي خداي تعالي دايره را ضيق کرده از آيات قرآن استفاده مي شود که فرموده:

(اِنّا اَنْزَلْناهُ في لَيْلَةِ الْقَدْرِ).(4)

که ما قرآن را در شب قدر نازل کرديم. ودر جاي ديگر مي فرمايد:

(شَهْرُ رَمَضانَ الَّذي اُنْزِلَ فيهِ الْقُرْانُ).(5)

در ماه رمضان قرآن را نازل کرديم. خوب معلوم است با اين حساب شب قدر در ماه رمضان است حالا در اينجا بعضي از علما بحثي دارند که نمي خواهم شما را به شک بيندازم. مي گويند قرآن چند دفعه به پيامبر (صلّى اللّه عليه وآله وسلّم) نازل شده يکي در شب قدر وديگري در ماه رمضان بنابراين معلوم نيست شب قدر در ماه رمضان باشد. امّا روايات باز آمده وجمع وجورش کرده که آورده اند به سه شب يا اقلّ از دو شب اينکه نمي دانيم شب قدر چه شبي است علّتش اينها است. ما نمي دانيم امّا امام زمان (عليه السّلام) مي داند وهيچ مانعي هم ندارد که ما ندانيم وصلاح نباشد ما بدانيم وامام زمان (عليه السّلام) صلاح باشد وواجب باشد که بداند.

آيا شب نيمه شعبان که معادل شب قدر است بايد آن شب را احيا گرفت

پاسخ ما:

شب نيمه شعبان به خاطر ميلاد مسعود حضرت بقيّة اللّه (روحي فداه) قدر وارزش بيشتري پيدا کرده است ولي شب قدر شب حکومت امام عصر (روحي فداه) است واحياء شب نيمه شعبان مستحب است وکسي که در آن شب احياء نگه دارد وعبادت کند در روز وزماني که دلها مي ميرد دل او نخواهد مُرد.

ولي در عين حال من در مورد شب نيمه شعبان احياء را به شما توصيه نمي کنم.

زيرا عبادت بايد طوري باشد که انسان نشاط داشته باشد اگر خوابتان نمي آيد وشب نيمه شعبان مي خواهيد با خدا مناجات کنيد، با امام زمان مناجات کنيد که خوشا به حالتان ولي اگر بخواهيد آب به صورت بزنيد وقهوه بخوريد تا خوابتان نبرد وعدس بخوريد که اشک چشمتان زياد شود. اين گونه عبادت زورکي ارزشي ندارد هميشه عبادت را با نشاط انجام دهيد.

عبادت از دل برخيزد از قلبتان باشد شما شب نيمه شعبان جائي مهماني مي رويد وغذا زياد مي خوريد وسنگين مي شويد وخوابتان مي آيد نه من اين را توصيه نمي کنم. شب نيمه شعبان توصيه مي کنم کاري کنيد که انشاءاللّه توجّهتان به خداي تعالي وامام زمان زياد باشد وبا خدا وامام عصر زياد مناجات کنيد وخود را سبک نگه داريد.

درباره آيات اول سوره شمس وارتباطشان را با حضرت ولي عصر مقدا

پاسخ ما:

آيه :

(وَالشَّمْسِ وضُحيها وَالْقَمَرِ اِذا تَليها وَالنَّهارِ اِذا جَلّيها وَالَّيْلِ اِذا يَغْشيها وَالسَّماءِ وما بَنيها وَالاَْرْضِ وما طَحيها ونَفْسٍ وما سَوّيها فَأَلْهَمَها فُجُورَها وتَقْويها قَدْ اَفْلَحَ مَنْ زَکّيها).(6)

چقدر زيبا است که در مجالسمان نام مقدّس حضرت بقيّة اللّه (روحي فداه) برده شود تا به اين وسيله مجالس منوّر گردد، ياد آن گمشده وآن عزيز وآن محبوبي که همه انبياء واولياء (عليهم السّلام) وهمه ائمّه (عليهم السّلام) در مقابلش احترام وحتّي در برابر نامش تعظيم مي کرده اند، بسيار زيبا است.

علي بن موسي الرّضا (عليه السّلام) وقتي نام مقدّس امام عصر (ارواحنا فداه) را در مقابلش مي بردند دست روي سر مي گذاشت ومي ايستاد، تعظيم مي کرد وسه مرتبه مي فرمود:

صلّي اللّه عليه امام صادق (عليه السّلام) مي فرمود:

لو ادرکته لخدمته ايّام حياتي اگر من او را درک مي کردم در تمام عمر خدمتگزارش مي بودم. خداي تعالي اين را تأييد کرده است که مي فرمايد:

(اِنّي مَعَکُمْ مِنَ الْمُنْتَظِرينَ).(7)

شما انتظار او را داشته باشيد من هم با شما انتظار او را دارم. خداوند اين بزرگوار را امام ما قرار داد. اگر چه در دعاها مي گوئيم:

اللّهمّ انّا نشکوا اليک فقد نبيّنا خدايا ما شکايت مي کنيم که پيغمبرمان از دار دنيا رفته است اصبنا بک يا حبيب قلوبنا...(8)

بزرگترين مصيبت، آن وقتي بود که پيغمبرمان را از دست داديم (اِنّا لِلّهِ واِنّا اِلَيْهِ راجِعُونَ).(9)

اللّهمّ انّا نشکوا اليک فقد نبيّنا وغيبت امامنا در زماني واقع شده ايم که اماممان غايب است. امام عسگري (عليه السّلام) به او فرموده:

در دنيا ميان مردم نباش، در بيابانها زندگي کن، دور از مردم، به خاطر اينکه اگر او را ببينند هر آنچه با اجدادش کردند با او هم خواهند کرد.

ما خيلي غافليم. امام صادق (عليه السّلام) مي فرمايد:

مؤمنين اعضاي يکديگرند چون بني آدم همه اعضاي يکديگر نيستند که سعدي گفته ولي مؤمنين لااقل اعضاي يک وجودند.

چو عضوي به درد آورد روزگار
دگر عضوها را نماند قرار

پاورقى:‌

(1) سوره مائده آيه 35.
(2) سوره جمعه آيه 11.
(3) سوره قدر آيه 3.
(4) سوره قدر آيه 1.
(5) سوره بقره آيه 185.
(6) سوره شمس آيات 1 تا 9.
(7) سوره اعراف آيه 71 وسوره يونس آيات 20 و102.
(8) مفاتيح الجنان وفقره اي از زيارت رسول اکرم (صلّي اللّه عليه وآله وسلّم) در روز شنبه.
(9) سوره بقره آيه 156.