برگى از آسمان
شرحى بر توقيعات حضرت مهدى (ع)

حجت الاسلام ميرزا على بابائى

- ۱ -


سرآغاز 
در ميان علماء الاعلام على بن الحسين صدوق اول را جلالتى تمام است و قبر شريفش در قبرستان قم معروف است و از براى اوست بقعه بزرگى و از براى او توقيعى از حضرت امام حسن عسگرى عليه السلام نقل شده كه جلالت و عظمت شاءنش از ملاحظه آن معلوم مى شود.
صورت توقيع شريف 
بسم الله الرحمن الرحيم الحمد لله رب العالمين و العاقبة للمتقين و الجنة للموحدين و النار للملحدين و لاعدوان الا على الظالمين و لا اله الا الله احسن الخالقين و الصلوة على خير خلقه محمد صلى الله عليه و آله و عترته الطاهرين اما بعد اوصيك يا شيخى و معتمدى و فقيهى اباالحسن على بن الحسين القمى وفقك الله لمرضاته و جعل من صلبك اولاد صالحين برحمة بتقوى الله و اقام الصلوة و ايتاء الزكوة فانه لا تقبل الصلوة من مانعى الزكوة و اوصيك بمغفرة الذنب و كظم الغيظ و صلة الرحم و مواساة الاخوان و السعى فى حوائجهم فى العسر و السير و الحلم عند الجهل و التفقه فى الدين و التثبت فى الامور و التعاهد للقرآن و حسن الخلق و الامر بالمعروف و النهى عن المنكر قال الله تعالى لا خير فى كثير من نجويهم الا من امر بصدقة او معروف او اصلاح بين الناس و اجتناب الفواحش كلها و عليك بصلوة الليل فان النبى صلى الله عليه و آله اوصى عليا عليه السلام فقال يا على عليك بصلوة الليل ثلات مرات و من استخف بصلوة الليل فليس منا فاعمل بوصيتى و امر شيعتى حتى يعلموا عليه و عليك بالصبر و انتظار الفرج فان النبى صلى الله عليه و آله قال افضل اعمال امتى انتظار الفرج لاتزال امتى و لايزال شيعتنا فى حزن حتى يظهر ولدى الذى يبشره النبى صلى الله عليه و آله انه يملاء الارض عدلا و قسطا كما ملئت ظلما و جورا فاصبر يا شيخى و امر جميع شيعتى بالصبر فان الارض لله يورثها من يشاء من عباده و العاقبة للمتقين و السلام عليك و على جميع شيعتنا و رحمة الله و بركاته و حسبنا الله و نعم الوكيل نعم المولى و نعم النصيرا(1)
فصل اول : سفارش چند مطلب 
اوصيك يا شيخى و معتمدى 
حضرت امام حسن عسگرى عليه السلام در اين توقيع شريف بعد از حمد و ثناء خداوند و صلوة و سلام بر عترت طاهرين چند چيزى را به على بن الحسين ( صدوق اول ) وصيت و سفارش مى كند:
1.اوصيك يا شيخى و معتمدى و فقيهى ابا الحسن على بن الحسين القمى وفقك الله لمرضاته و جعل من صلبك اولاد صالحين برحمة بتقوى الله
يعنى وصيت مى كنم تو را اى شيخ من اى معتمد من اى فقيه من ابا الحسن على بن حسين قمى و خداوند ترا توفيق بدهد و موفق فرمايد تو را به رضايت خودش و از صلب تو اولاد صالح مرحمت كند با رحمت خود به تقوى و پرهيزكارى خداوند
معلوم مى شود كه با آن الفاظ كه حضرت امام حسن عسگرى عليه السلام خطاب مى كند به على بن الحسين ابن بابويه رحمة الله عظمت و جلال و عزت و شرافت آن عالم بزرگوار، چقدر و چه اندازه بود و دعا مى كند حضرت بآن و دعا اولاد نموده . و اين شيخ بزرگوار وقتى ، كاغذ نوشت براى شيخ ابوالقاسم حسين ابن روح فرستاد كه به خدمت امام عليه السلام برساند و در آن نامه خواهش اولاد كرده بود و در جواب نامه او آمد قد دعونا الله لك بذلك و سترزق ولدين ذكرين خيرين ما خوانديم خدا را بجهت اولاد براى او زود باشد كه دو پسر خير و نيكو تو را روزى شود پس حق تعالى محمد و حسين را به او عطا فرموده و ابو جعفر محمد همانست كه تعبير مى شود از او به رئيس المحدثين و صدوق مطلق . ديده نشد در قمين مثل او در حفظ و كثرت علم و قريب سيصد كتاب تصنيف فرموده و گاهگاهى فخريه مى كرد و مى فرمود: ولدت بدعوة صاحب الامر عليه السلام من با دعاى حضرت وليعصر عجل الله تعالى به دنيا آمده ام .
2. وصاياى حضرت امام حسن عسگرى به ابن بابويه رحمة الله عليه
اولش وصيت به تقوى الله و پرهيزكارى در دعاى زيارت جامعه كبيره هست زائر عرض مى كند و وصيتكم التقوى اشاره بر اينكه سفارش و توصيه شما ائمه هدى عليهم السلام به تقوى و پرهيزكارى است از جهت اينكه دانسته شود تقوى چيست و عمل به آن چيست
اشاره به بعضى از سخنان على عليه السلام در نهج البلاغه مى شود در قسمتى از خطبه 113:اوصيكم عباد الله بتقوى الله التى هى الزاد و بها المعاد زاد مبلع و معاد منحج دعا اليه اتسمع داع و وعاها خير واع فاسمع داعيها و فاز واعيها
مايد بندگان خدا شما را سفارش مى كنم بتقوى و پرهيزكارى و ترس از خدا كه آن تقوى توشه راه آخرت است و توشه اى كه صاحب آن را به منزل مقصود مى رساند و پناهى است كه مى رهاند و بمراد فائز مى گرداند اى بندگان خدا همانا به تقوى و پرهيزكارى
خدا منع كرده است اولياء و دوستان خود را از حرام ها و لازم ساخته دل هاى ايشان را بر ترس به خدا تا بيدار گردانيده شب هاى ايشان را در نماز و تشنه ساخته گرماى روزهاى ايشان را در روزه . (2)
در جاى ديگرى مى فرمايد:اعلموا عباد الله ان التقوى دار حصن عزيز و القجور دار حصن ذليل لا يمنع اهله و لا يحرز من لجاء اليه الا بالتقوى تقطع رحمة الحطايا
بدانيد اى بندگان خدا كه تقوى و پرهيزكارى قلعه محكم و شكست ناپذير است و اما فجور گناه حصارى است سست و بى دفاع كه اهلش را از آفات نجات نمى دهد و كسى كه به آن پناهنده شود در امان نيست بدانيد انسان تنها به وسيله تقوى و پرهيزكارى از گزند گناه مصون و محفوظ مى ماند. (3)
در خطبه ديگرى تقوى را با گناه و آلودگى مقايسه كرده مى فرمايد:الا و ان الخطايا يا خيل شمس حمل عليها اهلها و خلعت لجمها فتقحمت بهم فى النار الا و ان التقوى مطايا ذلل حمل عليها اهلها و اعطوا ازمنها فاوردتهم الجنه
بدانيد گناهان همچون مركب هاى سركش است كه گنهكاران بر آنها سوار مى شوند و لجامشان گسيخته مى گردد و آنان را در قعر دوزخ سرنگون مى سازد اما تقوى و پرهيزكارى مركبى است راهوار و آرام كه صاحبانش بر آن سوار مى شوند زمام آنها را بدست مى گيرند و تا قلب بهشت مى تازند. (4)
تقوى و پرهيزكارى بزرگترين ارزش انسانى است ان اكرمكم عند الله اتقيكم گرامى ترين شما نزد خداوند با تقواترين شما است .
جالب اينكه در شاءن نزول هاى كه براى اين آيه ذكر شده نكاتى ديده مى شود كه از عمق اين دستور اسلامى حكايت مى كند از جمله اينكه بعد از فتح مكه پيغمبر صلى الله عليه و آله دستور داد اذان بگويند. بلال بر پشت بام كعبه رفت و اذان گفت . عتاب بن اسيد كه از آزاد شدگان بود گفت شكر مى كنم خود را كه پدرم از دنيا رفت و چنين روزى را نديد و حارث بن هشام نيز گفت آيا رسول الله صلى الله عليه و آله غير از اين كلاغ سياه كسى را پيدا نكرد كه در اين هنگام آيه فوق نازل شد و معيار ارزش واقعى را بيان كرد.(5)
در حديثى مى خوانيم روزى پيامبر صلى الله عليه و آله در مكه براى مردم خطبه خواند و فرمود:ايها الناس ان الله قد اذهب عنكم عيبة الجاهليه و تعاظمها بآبائها فالناس رجلان رجل برتقى كريم على الله و فاجر شقى هين على الله و الناس بنو آدم و خلق الله آدم من تراب قال الله تعالى يا ايها الناس انا خلقناكم من ذكر و انثى و جعلناكم شعبا و قبائل لتعارفوا ان اكرمكم عندالله اتقاكم ان الله عليم خبير
اى مردم خداوند از شما ننگ جاهليت و تفاخر به پدران و نياكان را زدود مردم دو گروه بيش نيستند نيكوكار و باتقوا و پرهيزكار و ارزشمند نزد خدا و يا بدكار و شقاوتمند و پست در پيشگاه خدا، همه مردم فرزند آدم هستند خداوند آدم از خاك آفريده چنانكه مى گويد اى مردم ما شما را از يك مرد و زن آفريديم و شما را تيره ها و قبيله ها قرار داديم تا شناخته شويد از همه گرامى تر نزد خداوند كسى است كه از همه پرهيزكارتر باشد خداوند دانا و آگاه تر است (6) ارزشها راستين در خطبه مزبور فهميده مى شود.
در كتاب آداب النفوس طبرى آمده كه پيغمبر صلى الله عليه و آله در اثناء ايام تشريق (روزهاى 11و12و13 ذى الحجة ) است در سرزمين منى در حالى كه بر استرى سوار بود رو بسوى مردم كرد و فرمود:يا ايهاالناس الا ربكم واحد و ان اباكم واحد الا لا فضل لعربى على عجمى و لا لعجمى على عربى و لا لاسود على احمر و لا لاحمر على اسود الا بالتقوى الاهل بلعت قالوا نعم قاليبلغ الشاهد الغائب
اى مردم بدانيد خداى شماها يكى است و پدرتان يكى نه عرب بر عجم برترى دارد و نه عجم بر عرب ؛ نه سياه پوست بر گندمگون و نه گندمگون بر سياه پوست مگر به تقوا و پرهيزكارى . آيا من دستور الهى را ابلاغ كردم همه گفتند آرى . فرمود: اين سخن را به غائبان برسانند (7)
يعنى هر كس تقوا و پرهيزكارى بيشتر است آن ارزش دارد.
و نيز در حديث ديگرى در جمله هاى كوتاه و پر معنى از آن حضرت آمده است :
ان الله لا ينظر الى احسابكم و لا الى انسابكم و لا الى اجسامكم و لا الى اموالكم و لكن بنظر الى قلوبكم فمن كان له قلب صالح تحنن الله عليه و انما انتم بنو آدم و احبكم اليه اتقاكم
خداوند به وضع خانوادگى و نسب شما نگاه نمى كند و نه به اجسام شما و نه به اموالتان ولى نگاه مى كند به دلهاى شما، كسى كه قلب صالحى دارد خدا به او لطف و محبت مى كند شما همگى فرزندان آدم هستيد و محبوبترين شما نزد خدا با تقواترين و پرهيزكارترين شما است . (8)
در حديثى از امام باقر عليه السلام در تفسير آيه 32 در سوره نجم :
فلا تزكوا انفسكم آمده است لا يفتخر احدكم بكثرة صلاته و صيامه و زكاته و نسكه لان الله عزوجل اعلم بمن اتقى
هيچ كس از شما نبايد به فزونى و زيادى نماز و روزه و زكات و مناسك حج و عمره افتخار كند زيرا خداوند پرهيزكاران شما را از همه بهتر مى شناسد.(9)
حقيقت تقوى و پرهيزكارى  
قرآن مجيد بزرگترين امتياز را براى تقوى قرار داده و آن را تنها معيار سنجش ارزش انسانها مى شمرد در سوره بقره آيه 197:و تزود و افان خير الزاد التقوى و اتقون يا اولى الالباب
زاد و توشه تهيه كنيد و بهترين زاد و توشه تقوا و پرهيزكارى است ، از من بترسيد اى خردمندان و پرهيزكار باشيد.
در جاى ديگر تقوى و پرهيزكار را بهترين لباس براى انسان مى شمرد لباس التقوى ذلك خير اما لباس پرهيزكارى بهتر است سوره اعراف ، آيه 26.
از حضرت صادق عليه السلام روايت شده كه فرمود: زين اللباس للمؤ من لباس الخوف و التقوى انعمه نعمة الايمان زينت دهنده ترين لباس براى مؤ من لباس خوف و ترس از خدا و تقوى و پرهيزكارى است و بهترين نعمت براى او نعمت ايمان است .
در حديثى از پيامبر صلى الله عليه و آله مى خوانيم كه در تفسير لا اله الا الله فرمود يعنى بوحدانيته لا يقبل الله الاعمال (10) الاعمال الا بها و هى كلمة التقوى يثقل الله بها يوم القيامة لااله الا الله اشاره به وحدانيت خداوند است و هيچ عملى بدون آن پذيرفته نمى شود و اين كلمه تقوى است كه ترازوى سنجش اعمال را در قيامت سنگين مى كند.(11)
تقوى در طلب روزى  
رسول خدا صلى الله عليه و آله در خطبه حجة الوداع فرمود:الا ان روح الامين نعث فى روعى اله لا يموت نفس حتى تستكمل رزقها فاتقواالله واجملو فى الطلب و لا يحلنكم استبطاء شى من الرزق ان تطلبوه بشى من معصية الله فان الله تعالى قسيم الرزق بين خلقه حلالا و لم يقسمها جرا و من اتقى الله و صبرتى رزقه من حله و من هتك حجاب الله عزوجل و اخذ من غير حله قص به من رزقه الحلال و حو سب عليه
آگاه باشيد كه روح الامين در قلب من الهام نمود كه صاحب روحى نميرد جزء اينكه روزيش كاملا باو برسد پس پرهيزكار و تقوى داشته باشيد و در طلب روزى اجمال كنيد از راه صحيح و نيكو تحصيل روزى نمائيد و واندارد شما را دير رسيدن چيزى از روزى باينكه از راه معصيت خدا طلب روزى نمائيد زيرا كه خداى متعال روزى را به طور حلال بين بندگانش قسمت فرموده و روزى حرام بآنها قسمت نفرموده پس كسى كه (احترام ) خدا را نگاه دارد و تقوى و پرهيزكارى پيشه كند و صبر نمايد روزى او از طريق حلال مى رسد و كسى كه پرده درى كند و از غير حلال روزى اخذ نمايد قسمت حلال او چيده و بريده شود و مورد محاسبه و بازپرسى قرار گيرد. (12)
قيامت براى پرهيزكاران شادى است  
حضرت امام صادق عليه السلام فرمود: قال القيامة عرس المتقين
امام ششم فرمود: قيامت عروسى اهل تقوى و پرهيزكارى است
يعنى در روز قيامت مردمان با تقوى و پرهيزكار نتيجه اعمال خير خويش را دريافت مى كنند و با سرور و شادى وارد بهشت مى شوند و به وصال حوريان عنبر سرشت مى رسند. (13)
(17) ان المتقين فى جنات و نعم (18) فاكهين بها اتينهم ربهم و وقيهم ربهم عذاب الجهيم (19) كلوا و اشربوا هنيئا بما كنتم تعلمون (20) متكئين على سرور مصفوفة و زوجناهم بحور عين (14)
اما پرهيزكاران در ميان باغهاى بهشت و نعمتهاى فراوان جاى دارند و از آنچه پروردگارشان به آنها داده شاد و مسرورند و پروردگارشان آنها را از عذاب دوزخ و آتش جهنم نگاه داشته است .
بعد از اين اشاره اجمالى و سربسته به نعمتهاى مسرور و شادمانى پرهيزكاران در بهشت به شرح آن پرداخته چنين مى گويد كلوا و اشربوا هنيا گوارا بخوريد و بياشاميد، اينها به خاطر اعمالى است كه انجام مى داديد (در دنيا) اين در حالى است كه پرهيزكاران بر تختهاى صف كشيده در كنار هم تكيه مى كنند و حورالعين را به همسرى آنها در مى آوريم خداوند متعال ، زنان بهشتى را بر پرهيزكاران تزويج مى كند.
و در سوره نباء آيه 31 بخشى از پاداش عظيم پرهيزكاران را عنوان مى فرمايد:ان للمتقين مفازا 32 حدائق و اعنابا 33 و كواعب اترابا
نخست مى فرمايد براى پرهيزكاران پيروزى و نجات بزرگى است باغ هايى خرم و سرسبز و محفوظ با ميوه هايى از انواع انگورها؛ براى آنها حوريانى است بسيار جوان كه تازه برآمدگى سينه آنها ظاهر شده و هم سن و سالند.
عطايان متقين و پرهيزكاران در قرآن مجيد بسيار است در سوره دخان آيه 51ان المتقين فى مقام امين 52 فى جنات و عيون 53 يسلون من سندس و استبرق متقابلين 54 كذلك زوجنا بحور عين 55 يدعون فيها بكل فاكهه امنين
پرهيزكاران در جايگاه امن و امانى هستند در ميان باغها و چشمه ها آنها لباس هاى از حرير نازك و ضخيم مى پوشند و در مقابل يكديگر مى نشينند اين چنينند بهشتيان و آنها را با حورالعين (يعنى با زنهاى بهشت ) تزويج مى كنيم آنها هر نوع ميوه اى را بخواهند در اختيارشان قرار مى گيرد و در نهايت امنيت هستند حتى مشكلاتى كه در بهره گيرى از ميوه هاى دنيا وجود دارد براى آنها وجود نخواهد داشت ميوه ها همگى نزديك و در دسترسند بنابراين زحمت و رنج چيدن ميوه از درختان بلند در آنجا نيست .
در سوره مبارك واقعه مى فرمايد: آيه 2 و فاكهة مما يتخيرون انتخاب هر گونه ميوه اى را بخواهند بدست آنهاست (يعنى بهشتيان هر نوع غذايى يا ميوه اى را بپسندند از سوى خدمتكاران بهشتى در اختيارشان گذاشته مى شود).
باز هم همسران زيباى بهشتى در انتظار متقين و پرهيزكاران سوره الرحمن آيه 56: فيهن قاصرات الطرف لم يطمثهن انس و لا جان مى فرمايد درين قصرهاى بهشتى ، زنانى هستند كه جز به همسران خود چشم ندوخته و جز به آنها عشق نمى ورزند و هيچ انس و جن قبلا با آنها تماس نگرفته است .
همسران پاكيزه بهشتى در اختيار پرهيزكاران  
سوره آل عمران آيه 15:
قل انبئكم بخير من ذلكم للذين اتقوا عند ربهم جنات تجرى من تحتها الانهار خالدين فيها ارواح مطهرة رضوان من الله و الله بصير بالعباد
بگو آيا شما را از چيزى آگاه كنم كه از اين (سرمايه هاى مادى ) بهتر است براى كسانى كه تقوا و پرهيزكارى پيشه كرده اند (و از اين سرمايه ها در طريق مشروع و حق و عدالت استفاده نموده اند)
در نزد پروردگارشان باغ ها (در جهان ديگر) است كه نهرها از پاى درختان آن مى گذرد هميشه در آن خواهند بود و همسرانى پاكيزه از هر پليدى و خشنودى خداوند نصيب آنها است و خداوند به امور بندگان بينا است .
در قرآن مجيد در سوره مريم آيه 63 مى فرمايد:تلك الجنة التى نورث من عبادنا من كان تقيا
اين همان بهشتى است كه ما به ارث به بندگان پرهيزكار مى دهيم بهشت تنها جاى پرهيزكاران است .
سوره زمر آيه 73:سبق الذين اتقوا ربهم الى الجنة زمرا حتى اذا جاؤ ها و فتحت ابوابها و قال لهم خزنتها سلام عليكم طبتم فادخلوها خالدين كسانى كه تقواى الهى پيشه كردند و از محرمات الهى پرهيز كردند گروه گروه بسوى بهشت برده مى شوند تا اينكه آنها به بهشت مى رسند در حالى كه درهاى آن از قبل براى آنها گشوده شده است و در اين هنگام خازنان و نگهبان بهشت آن فرشتگان رحمت به آنها مى گويند: سلام بر شما، گوارا باد اين نعمت ها برايتان ، داخل بهشت شويد و جاويدانه بمانيد.
آيه 74:و قالوا الحمد لله الذى صدقنا وعده و اورثنا الارض نتبواء من الجنة حيث نشاء فنعم اجرالعاملين
آنها مى گويند حمد و ستايش مخصوص خداوندى است كه وعده خويش درباره ما وفا كرد و زمين بهشت را ميراث ما قرار داد و به ما بخشيد كه ما هر جا از بهشت را بخواهيم منزلگاه خود قرار مى دهيم . چه خوب و جالب است پاداش و ثواب عمل كنندگان به دستورات پروردگار
اشاره به اين كه اين مواهب وسيع را به بها مى دهند. به بها نمى دهند. در حديثى از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله مى خوانيم :ما من احد الا له منزل فى الجنة و منزل فى النار فاما الكافر فيرث المؤ من منزله من النار و المؤ من يرث الكافر منزله من الجنة
هر كس بدون استثناء منزلگاهى در بهشت و منزلگاهى در دوزخ دارد كافران منزلگاه دوزخى مؤ منان را به ارث مى برند و مؤ منان جايگاه بهشتى كافران را.(15)
سوره صافات آيه (41) اولئك لهم رزق معلوم (42) فواكه و هم مكرمون (43) فى جنات النعيم (44) على سرور متقابلين
از نعمتهاى بهشتى يكى اين است كه براى آنها روزى معلوم و معينى است ميوه هاى گوناگون پرارزش و آنها مورد احترامند در باغهاى پرنعمت بهشت بر تختهاى روبروى يكديگر تكيه زده اند و نزد آنها همسرانى است كه جز به شوهران خود عشق نمى ورزند و چشمانى درشت (و زيبا) دارند. گوئى از لطافت و سفيدى همچون تخم مرغهائى هستند كه (زير بال و پر مرغ ) پنهان مانده (و دست انسانى هرگز آن را لمس نكرده است )
در حديثى آمده است كه هر گاه بعضى از لغات قرآن براى ياران پيامبر صلى الله عليه و آله مشكل مى شد مى گفتند خداوند به بركت اعراب باديه نشين و سؤ الات آنها ما را بهره مند مى كند. از جمله عربى باديه نشين روزى خدمت پيامبر صلى الله عليه و آله آمد عرض كرد رسول خدا خداوند متعال در قرآن نام از درخت موذى و آزاردهى برده است و من فكر نمى كردم در بهشت چنين درختى باشد فرمود كدام درخت عرض كرد درخت سدر زيرا داراى خار است پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود مگر خداوند نمى فرمايد فى سدر مخضود مفهوم و معنايش اين است كه خارهاى آنرا قطع كرده است و به جاى هر خار ميوه اى قرار داده كه هر ميوه اى هفتاد و دو رنگ ماده غذائى دارد كه هيچ يك شباهتى به يكديگر ندارد.
تقوى نجات از آتش جهنم است  
سوره مريم :(71) و ان متكم الاواردها كان على ربك حتما مقضيا (72) ثم
ننجى الذين اتقوا و نذر الظالمين فيها جثيا

مى فرمايد همه شما بدون استثناء وارد جهنم مى شويد اين امرى است حتمى و فرمان است قطعى از پروردگارتان
سپس آنها را كه تقوى و پرهيزكارى پيشه كردند از آن نجات مى دهيم و ظالمان و ستمگران را در حاليكه از ضعف و ذلت به زانو در آمده اند در آن رها مى كنيم .
از جابر بن عبد الله انصارى چنين نقل شده كه شخصى از او درباره آيه پرسيد جابر با هر دو انگشت به دو گوشش اشاره كرد و گفت مطلبى با اين دو گوش خود از پيامبر صلى الله عليه و آله شنيدم كه اگر دروغ بگويم هر دو كر باد، مى فرمودالورود الدخول لا يبقى بر و لافاجر لايدخلها فيكون على المؤ منين بردا و سلاما كما كانت على ابراهيم حتى ان للنار او قال لجهنم ضجيجا منن براها ثم ننجى الله الذين اتقوا و نذر الظالمين فيها حنيا
هيچ نيكوكار و بدكار نيست مگر اينكه داخل جهنم مى شود آتش در برابر مؤ منان سرد و سالم خواهد بود همانگونه كه بر ابراهيم بود تا آنجا كه آتش يا جهنم (ترديد از جابر است ) از شدت سردى فرياد مى كشد سپس خداوند پرهيزكاران را رهائى مى بخشد و ظالمان را در آن ذليلانه رها مى كند. (16)
در حديث ديگرى از پيامبر صلى الله عليه و آله مى خوانيم تقول النار للمؤ من يوم القيامة جز يا مؤ من فقد اطفاء نورك لهبى آتش روز قيامت به فرد با ايمان مى گويد زودتر از من بگذر كه نورت شعله مرا خاموش كرد.(17)
تقوى و امدادهاى الهى  
بسم الله الرحمن الرحيم
(1) والليل اذا يغشى (2) و النهار اذا تجلى (3) و ما خلق الذكر و الانثى (4) ان سعيكم لشتى (5) فاما من اعطى و اتقى
قسم به شب در آن هنگام كه جهان را بپوشاند و قسم به روز هنگامى كه تجلى كند و هنگامى كه آشكار و ظاهر گردد و قسم به آن كسى كه جنس مذكر و مؤ نث (يعنى مرد و زن ) را آفريد كه سعى و تلاش و كوشش شما در زندگى گوناگون و مختلف است اما آن كس كه در راه خدا اعطاء كند و پرهيزكارى و تقوا پيشه كند و به جزاى نيك الهى ايمان داشته باشد ما او را در مسير آسانى قرار مى دهيم و به سوى بهشت جاويدان هدايت مى كنيم .
شاءن نزولسوره الليل
مفسران براى سوره شريفه شاءن نزولى از ابن عباس نقل كرده اند كه ما مطابق آنچه مرحوم طبرسى در مجمع البيان آورده است روايت را مى آوريم : مردى در ميان مسلمانان بود كه شاخه يكى از درختان خرماى او بالاى خانه مرد فقير عيالمندى قرار گرفته بود صاحب نخل هنگامى كه بالاى درخت مى رفت تا خرماها را بچيند گاهى چند دانه خرما در خانه مرد فقير مى افتاد كودكانش آن را بر مى داشتند. آن مرد از نخل فرود مى آمد و خرما را از دستشان مى گرفت (و آن قدر بخيل و سنگدل بود كه ) اگر خرما را در دهان يكى از آنها مى ديد انگشتش را در داخل دهان او مى كرد تا خرما را بيرون آورد. مرد فقير به پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله شكايت كرد. پيغمبر صلى الله عليه و آله فرمود برو تا بكارت رسيدگى كنم . سپس صاحب نخل را ملاقات كرد و فرمود اين درختى كه شاخه هايش بالاى خانه فلان كس آمده است به من مى دهى تا در مقابل آن نخلى در بهشت از آن تو باشد. مرد گفت من درختان نخل بسيارى دارم و خرماى هيچ كدام به خوبى اين درخت نيست (حاضر به چنين معامله نيستم ) كسى از ياران پيغمبر صلى الله عليه و آله اين سخن را شنيد عرض كرد اى رسول خدا اگر من بروم و اين درخت را از اين مرد خريدارى و واگذار كنم شما همان چيزى را كه به او مى داديد به من عطا خواهى كرد فرمود آرى . او رفت و صاحب نخل را ديد و با او گفتگو كرد صاحب نخل گفت آيا مى دانى كه محمد صلى الله عليه و آله حاضر شد درخت نخلى در بهشت در مقابل اين به من بدهد (و من نپذيرفتم ) و گفتم من از خرماى اين بسيار لذت مى برم و نخل فراوان دارم و هيچ كدام خرمايش به اين خوبى نيست . خريدار گفت آيا مى خواهى او را بفروشى يا نه گفت نمى فروشم مگر آنكه مبلغى را كه گمان نمى كنم كسى بدهد به من بدهى . گفت : چه مبلغ ؟ گفت : چهل نخل . خريدار تعجب كرد و گفت عجب بهاى سنگينى براى نخلى كه كج شده مطالبه مى كنى چهل نخل . سپس بعد از كمى سكوت گفت بسيار خوب چهل نخل به تو مى دهم فروشنده (طمعكار) گفت اگر راست مى گوئى چند نفر را به عنوان شهود بطلب . اتفاقا گروهى از آنجا مى گذشتند آنها را صدا زد و بر اين معامله شاهد گرفت . سپس خدمت پيغمبر صلى الله عليه و آله آمد و عرض كرد اى رسول خدا نخل به ملك من در آمد و تقديم (محضر مباركتان ) مى كنم . رسول خدا صلى الله عليه و آله به سراغ خانواده فقير رفت و به صاحب خانه گفت اين نخل از آن تو و فرزندان تو است .
اين جا بود كه سوره الليل نازل شد (و گفتنى ها را درباره بخيلان و سخاوتمندان گفت ) در بعضى از روايات آمده كه مرد خريدار شخصى به نام ابوالداح بود. (18)
قرآن مجيد در اين آيات از دو گروه سخن مى گويد گروهى مؤ من و باتقوى و پرهيزگار و سخاوتمند و گروهى بى ايمان و بى تقوى و بخيل كه نمونه هر دو گروه در شاءن نزول به طور وضوح منعكس شده است . گروه اول با استفاده از توفيقات الهى مسير خود را با سهولت پيموده و به سوى بهشت و نعمتهاى آن روان مى شوند در حالى كه گروه دوم در زندگى با انبوه مشكلات روبرو هستند و اموال سرشار را جمع مى كنند و مى گذراند و مى روند و جز حسرت و اندوه و وبال و مجازات الهى بهره اى عائدشان نمى شود و متاعى نمى خرند!
ورع و تقوى  
حضرت صادق عليه السلام فرمود: به خدا قسم شماها (شيعيان ) به دين خدا و سيره و طريقه ملائكه هستيد (در عبادت كردن ) پس كمك كنيد به (رواج احكام خدا و دستورات ) ما به داشتن ورع و تقوى و پرهيزكارى و كوشش در عبادت و بر شما باد (هميشه اوقات ) به داشتن ورع (و پرهيز از حرام و گناه ).
و حضرت عليه السلام فرمود همراه با پدر بزرگوارم رفتيم به نزد قبر جدم رسول الله صلى الله عليه و آله در حالى كه جمعى از صحابه خاص آنجا بودند. پدرم ايستاد و بر ايشان سلام كرد و فرمود به خدا قسم دوست مى دارم شما را و دوست مى دارم بوهاى (دهان ) و ارواح شما را پس شما هم كمك كنيد به اين محبت ، به ورع و تقوى و پرهيزكارى و جديت در عبادت زيرا نمى رسيد شما به ولايت ما مگر به سبب آن ؛ و هر كه امامى را پيشواى خود داند، پيروى مى كند از عمل و اوامرش . سپس فرمود شمائيد لشگريان خدا و پيروان دستورات الهى و شمائيد سابقون الاولون و سبقت گيرندگان به بهشت و ما (ائمه ) ضمانت مى كنيم براى شما بهشت را به ضمانت خدا و رسولش (در صورتى كه با ورع و تقوى و پرهيزكار باشيد) و شمائيد طيب و پاكيزه و زنان شماها (در صورتى كه مؤ منه باشد) طيبه و پاك تر و (در بهشت ) هر مؤ منى صديق است و هر زن مؤ منه اى حوريه وجه .
بسيار مى شد كه حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام مى فرمود به قنبر بشارت بده بگو آنها هم بشارت دهند به ديگران كه رحلت فرمود رسول خدا صلى الله عليه و آله در حالى كه خشمگين بود از تمام مردم ، جز از شيعيان (ما ائمه ) آگاه باشيد براى هر چيزى ستونى است و ستون دين ، شيعيانند. براى چيزى بهترى است و بهترين زمين آن زمينى است كه شيعيان در آن ساكن باشند و براى هر چيزى شرافتى است و شرافت دين شيعيانند. به خدا قسم اگر شما نبوديد (و همانند شماها در زمان سابق و آينده ) زمين اهلش را در خود فرو مى كشاند و هر كه مخالفت ما (ائمه ) كند اگر چه بسيار عبادت نمايد و جديت در افعال خير داشته باشد مشمول اين آيه است كه خداوند مى فرمايدوجوه يومئذ خاشعة عاملة ناصبه تصلى نارا حامية (19)
روز قيامت صورت گروهى ، ترسناك و ذليل باشد و همه كارشان رنج و مشقت و پيوسته در آتش جهنم خواهند بود. به خدا قسم اگر مخالفين ما دعاى خير كنند مستجاب مى شود در حق شما و دعا نمى كند و چيزى از خدا سؤ ال نمى نمايند كسى از شما مگر آنكه خداى متعال صد برابر به او عنايت خواهد فرمود و هر كه از شما عمل خيرى انجام دهد خداى تعالى چندين برابر به او عنايت خواهد فرمود و هر كه از شما عمل خيرى انجام دهد خداى تعالى چندين برابر كه مقدارش را كسى جز خود او نمى داند در نامه عملش مكتوب فرمايد به خدا قسم روزه گيران شما در بهشت خواهند بود و حج و عمره بجاآورندگان شما بندگان خاص خدايند و شمائيد اهل اجابت كنندگان به اوامر و نواهى خدايى لا خوف عليكم و لا انتم تحزنون (در روز قيامت ) نه ترسى براى شما است و نه حزن و اندوه و نه محزون خواهيد بود تمامى شما در بهشت خواهيد بود تمامى شما در بهشت خواهيد به و به درجات عاليه مى رسيد. به خدا قسم چقدر نزديك هستند به عرش الهى شيعيان ما. خوشا به حال ايشان كه خداوند براى آنها چه مكانهاى خوبى تهيه فرموده . به خدا قسم فرموده است اميرالمؤ منين عليه السلام بيرون آيند شيعيان ما از قبورشان در حالى كه نورانى باشد صورت آنها و روشن باشد چشم ايشان و ايمن از عذاب باشند و آنان هيچ ترس و حزنى نداشته باشند. به خدا قسم هر گاه يكى از شيعيان ما به نماز ايستد جمعى از ملائكه اطراف او آيند و در حقش دعا كنند تا زمانى كه از نماز فارغ شود و براى هر چيزى جوهرى است و جوهر اولاد آدم ، محمد صلى الله عليه و آله و ما (ائمه ) و شيعيان ما هستند. (20)
تقوى نجات دهنده از عذاب روز قيامت است و از سختى روز قيامت مردم را تقوى و پرهيزكارى و اجتناب از محرمات سعادتمند مى نمايد.
در اول سوره حج :
بسم الله الرحمن الرحيم يا ايها الناس اتقوا ربكم ان زلزلة الساعة شى عظيم .به نام خداوند بخشنده بخشايشگر. اى مردم از پروردگارتان بترسيد و پرهيزكارى پيشه كنيد كه زلزله رستاخيز و روز قيامت جريان مهم و عظيمى است .
از تفسير نمونه استفاده مى شود كه : جمله اتقوا ربكم عصاره تمام برنامه هاى سعادت بخش است چرا كه از يك سو توحيد را بيان مى كند (ربكم ) و از سوى ديگر تقوى را و به اين ترتيب برنامه هاى عقيدتى و عملى در آن جمع است :
يوم ترونها تذهل كل مرضعة عما ارضعت و تضع كل ذات حمل حلمها وترى الناس سكارى و ماهم سكارى و لكن عذاب الله شديد
روزى كه زلزله رستاخيز و روز قيامت را مشاهده كنيد آن چنان وحشت سر تا پاى همه را مى گيرد كه مادران شيرده از كودك شيرخوارشان غافل مى شوند و هر باردارى (در آن صحنه باشد) جنين خود را سقط مى كند. مردم را به صورت مستان مى بينى در حالى كه مست نيستند.
ولى عذاب خدا شديد است كه اين چنين هول و وحشت به دلها افكنده ، انسانها را از خود بى خود ساخته است و اينجاست كه هيچ چيز و هيچ كس و فاميل و پارتى و پدر و مادر و مال و پول ، به درد و فرياد انسان نمى خورد، مگر اعمال صالح و تقوى و پرهيزكارى يوم لا ينفع مال و لابنون الا من اتى الله بقلب سليم روزى كه نه مال سود مى بخشد و نه فرزندان ، تنها نجات از آن كسى است كه دراى قلب سليم باشد. (21)
از امام زين العابدين عليه السلام حديثى است كه صاحب كتاب مناقب ابن شهر آشوب از طاووس (يمانى ) نقل كرده كه آن حضرت فرمود:خلق الله الجنة لمن اطاع و احسن و لو كان عبدا خشيا و خلق النار لمن عصاء و لو كان ولدا قرشيا
خداوند بهشت را براى كسى آفريده كه اطاعت فرمان خدا كند و نيكوكار باشد، هر چند برده اى از حبشه باشد و دوزخ را براى كسى آفريده است كه نافرمانى او كند، هر چند فرزندى از قريش باشد. (22)
داستان  
لعمرك ما الانسان الآبدينه


فلا تترك التقوى اتكالا على النسب

فقد رفع الاسلام سلمان فارسى


وقد وضع الشرك الشريف ابالهب (23)

ابولهب عموى پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله بود و فرزند عبدالمطلب كه از دشمنان سرسخت اسلام بود. به هنگام شنيدن دعوت آشكار و عمومى پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله و انذار نسبت بعذاب الهى ، گفت زيان و هلاكت بر تو باد آيا براى همين حرفها ما را دعوت و فراخواندى .
پيغمبر اسلام مى فرمود: ايها الناس قولو الا اله الا الله تفلحوا اى مردم به وحدانيت خداوند اقرار كنيد تا رستگار باشيد.
ابولهب عموى پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله ناراحت مى شد به آن حضرت حرفهاى زشت مى گفت .
قرآن مجيد در پاسخ اين بد زبان مى فرمايد:بسم الله الرحمن الرحيم تبت يدا ابى لهب و تب (1) ما اغنى ماله و ما كسب (2) سيصلى نارا ذات لهب ...بريده باد هر دو دست ابولهب يا مرگ و خسروان بر او باد.
در روايتى آمده است كه شخصى به نام طارق محاربى مى گويد من در بازار ذى المجاز (24) بودم ناگهان جوانى را ديدم كه صدا مى زند: اى مردم بگوييد لا اله الا الله تا رستگار شويد و مردى را پشت سر او ديدم كه با سنگ به پشت پاى او مى زند، به گونه اى كه خون از پايش جارى بود و فرياد مى زد اى مردم اين دروغگو است ، او را تصديق نكنيد من سؤ ال كردم اين جوان كيست گفتند: محمد است كه گمان مى كند پيامبر مى باشد و اين پيرمرد عمويش ابولهب است كه او را دروغگو مى داند. (25)
ابولهب و زنش جهنمى و در آتش اند و راه نجات براى آنها نيست ، اما حضرت سلمان با اينكه خويشاوندى با پيغمبر صلى الله عليه و آله نداشت اما به وسيله اطاعت از خدا و پيغمبر و تقوى و پرهيزكارى و اجتناب از محرمات الهى بجايى رسيد كه پيغمبر صلى الله عليه و آله فرمود:اورع الناس من وقف عند الشبهة اعبد الناس من اقام الفرائض ازهد الناس من ترك الحرام اشد الناس اجتهادا من ترك الذنوب
پارساترين مردم كسى است كه توقف كند نزد شبهه و شك و عابدترين مردم كسى است كه بپا دارد فرائض و واجبات الهى را و زاهدترين مردم كسى است كه ترك كند حرام را و از همه مردم كوشش و مشقتش بيشتر است كسى كه ترك كند گناهان را.(26)
روايت شده كه از حضرت صادق عليه السلام سؤ ال كردند مروت چيست فرمودلا يراك الله حيث نهاك و لا يفقدك منحيث امرك يعنى مروت آن است كه نبيند ترا خداوند متعال در جائى كه نهى كرده تو را از آنجا و مفقود نكند تو را از جائى كه امر كرده تو را به آنجا. (27)
يعنى اوامر الهى را به جا آور و نواهى و محرمات الهى را ترك كنى .
و روايت شده كه عمروبن سعيد ثقفى خدمت حضرت صادق عليه السلام عرض كرد كه من هميشه شما را ملاقات نمى كنم ، پس چيزى به من بفرمائيد كه با آن رفتار كنم . حضرت فرمود ترا وصيت مى كنم به تقوى الله و پرهيزكارى و ورع و اجتهاد (يعنى سعى و كوشش و اهتمام نمودن در عبادت و بدانكه نفع نمى كند اجتهادى كه ورع با آن نباشد). (28)
تقوى الهى انسان را از مشكلات دنيا نجات مى دهد  
حضرت موسى بن جعفر عليه السلام به هشام فرمود:يا هشام ان لقمان قالابنه تواضع للحق تكن اعقل الناس و ان الكيس لدى الحق يسير يا بنى ان الدنيا بحر عميق قد غرق فيها عالم كثير فلتكن سفينك تقوى الله و حشوها الايمان و شراعها التوكل و قيمها العقل و دليلها العلم و سكانها البصراى هشام !لقمان به پسرش گفت حق را گردن نه تا عاقلترين مردم باشى ، همانا زيركى در برابر حق ناچيز است . پسر عزيزم دنيا درياى ژرفى است كه خلقى بسيار در آن غرق شدند (اگر از اين دريا نجات مى خواهى ) كشتيت در انى دريا، تقوى و پرهيزكارى الهى است و حشو آن ايمان و بادبانش توكل و ناخدايش عقل و رهبرش علم و دانش و لنگرش شكيبائى باشد. (29)
عن مفضل بن عمر قال كنت عند ابى عبد الله عليه السلام فذكرنا الاعمال فقلت انا ما اضعف عملى فقال مه استغفر الله ثم قال لى ان قليل العمل مع التقوى خير من كثير العمل بلا تقوى قلت كيف يكون كثير بلا تقوى قال نعم مثل الرجل يطعم طعامه و يرفق جبرانه و يوطى ء رحله فاذا ارتفع له الباب من الحرام دخل فيه فهذا العمل بلا تقوى و يكون الاخر ليس ‍ عنده فاذا ارتفع اله الباب من الحرام لم يدخل فيه
مفضل بن عمر گويد خدمت امام صادق عليه السلام بودم كه موضوع اعمال مطرح شد من گفتم عمل من چه اندازه كم و ضعيف است . حضرت فرمود: خاموش باش از خدا آمرزش بخواه . آنگاه فرمود عمل كم با تقوى بهتر از عمل بسيار بى تقوى و پرهيزكارى است . عرض كردم چگونه عمل بسيار بى تقوى مى باشد؟ فرمود آرى مانند مردم كه از غذاى خود به مردم مى خوراند و با همسايگان مهربانى مى كند و در خانه اش باز است ولى چون درى از حرام به نظرش رسد بدان در آيد. اين است عمل بدون تقوى و ديگرى هست كه اينها گذارد ولى چون در حرامى بنظرش رسد بدان وارد نشود. (30)
يعقوب ابن شعيب گويد شنيدم امام صادق عليه السلام مى فرمود خداى عزوجل بنده اى را از خوارى گناه به عزت تقوى و پرهيزكارى نبرد جز آنكه بى نيازش كند بدون مال و عزيزش كند بدون فاميل و ماءنوس كند بدون آدمى زاد (يعنى با خود ماءنوسش سازد) (31)
حضرت صادق عليه السلام از يكى از ياران خود پرسيد فتى به چه كسى مى گويند او در پاسخ عرض كرد فتى را به جوان مى گوييم . حضرت فرمود:اما علمت ان اصحاب الكهف كانو كلهم كهولا فسما هم الله فتية بايمانهم آيا نمى دانى كه اصحاب كهف همگى كامل مرد بودند اما خدا آنها را بعنوان فتنه نام برده (جوانان ) چون ايمان به پروردگار داشتند سپس حضرت اضافه فرمود: من بالله و اتقى فهو الفتى هر كس به خدا ايمان داشته باشد و تقوا و پرهيزكارى پيشه كند جوانمرد است . (32)
آرى اين جوانمردان موحد آن دنياى آلوده را كه با تمام وسعتش ، زندان جانكاهى بود ترك گفتند و به غار خشك و تاريكى كه ابعادش ، فضايى بيكران مى نمود، روى آوردند. درست همچون حضرت يوسف پاكدامن كه هر چه به او اسرار كردند اگر تسليم هوسهاى سركش همسر زيباى عزيز مصر نشوى زندان تاريك وحشتناك در انتظار تو است او بر استقامتش ‍ افزود و سرانجام اين جمله عجيب را به پيشگاه خداوند عرضه داشت .رب السجن احب الى مما يردعوننى اليه و الا تصرف عنى كيدهن اصب اليهن پروردگارا زندان با آن همه دردهاى جانكاهش نزد من از اين آلودگى كه مرا به آن دعوت مى كند محبوبتر است و اگر وسوسه هاى آنها را از من دفع نكنى من در دام آنها گرفتار خواهم شد و قلب من با آنها متمايل مى گردد و از جاهلان خواهم بود فاستجاب له ربه فصرف عنه كيدهن پروردگارش اين دعاى خالصانه او را اجابت كرد و مكر و نقشه آنها را از او بگردانيد. (33)
تقوى و پرهيزكارى ، حضرت يوسف عليه السلام را به مقام عالى و صاحب عظمت و جلال ، در پيشگاه خداوند متعال رساند.
در عدة الداعى از حضرت صادق عليه السلام روايت شده كه وقتى زليخا اذن خواست كه به منزل يوسف رود به او گفته شد كه كراهت داريم و مى ترسيم كه تو را بر يوسف داخل نمائيم ؛ به جهت آن كارها كه از تو نسبت به او شده است . گفت من نمى ترسم از آن كسى كه از خدا مى ترسد. پس چون داخل شد، يوسف عليه السلام به او گفت كه يا زليخا چرا رنگت تغير كرده است گفت الحمد الله الذى جعل الملوك بعضه عبيدا بمعصيتهم و جعل العبيد بطاعتهم ملوكاحمد به خداوند كه قرار گذاشت پادشاهان را عبد و غلام به سبب گناهانشان ؛ و بنده و غلام را هم به سبب اطاعت به خدا، پادشاه قرار گذاشت . فرمود يا زليخا چه تو را خواند، به آنچه از تو صادر شد گفت : حسن و زيبايى صورت تو اى يوسف . گفت : پس چه مى كردى اگر مى ديدى پيغمبرى را كه نامش محمد صلى الله عليه و آله است و در آخر الزمان ظاهر خواهد شد.
احسن منى وجها و احسن منى خلقا و اسمح منى كفااو از جهت صورت از من زيباتر است و از جهت خلق از من بهتر است . زليخا گفت : راست گفتى فرمود: چگونه دانستى كه من راست گفتم ؟ گفت آن وقت كه اسم او را بردى ، دوستى او در دل من افتاد پس خداوند متعال وحى به يوسف كرد كه زليخا راست گفت و من دوست دارم زليخا را، به جهت آنكه محمد صلى الله عليه و آله و آل را دوست دارد. پس فرمود كه او را تزويج كند. (34)
در حديث وارد است وجود مقدس حضرت خاتم النبين صلى الله عليه و آله فرمودند:الا ان عدو محمد من عصى الله و ان قربت قرابته و ان حبيب محمد صلى الله عليه و آله من اطاع الله و ان بعدت لحمته
آگاه باشيد به درستى كه دشمن محمد صلى الله عليه و آله كسى است كه معصيت و گناه خدا را كند اگر چه به من نزديك باشد و دوست محمد صلى الله عليه و آله كسى است كه اطاعت خدا را كند اگر چه نسبت او از من دور باشد. معيار فضيلت انسان تقوى و پرهيز و اجتناب از محرمات الهى و بندگى است . (35)
در حديث وارد است كه روزى حضرت امام باقر عليه السلام برخوردند به سعدالخير و ديدند كه او مثل ابر بهار و زن بچه مرده گريه مى كند. حضرت گريه او را پرسيدند عرض كرد: چرا گريه نكنم گريه سزاوار من است ، زيرا من شجره ملعونه در قرآن و از نسل بنى اميه مى باشم . حضرت باقر عليه السلام فرمود:لست منهم انت منا اهل البيت اما سمعت قول الله تعالى يحكى عن ابراهيم فمن تبعثى فانه منى
حضرت باقر عليه السلام به او فرمودند تو از بنى اميه نيستى تو از ما اهل بيت پيغمبرى . آيا نشنيده اى كه خداوند از حضرت ابراهيم نقل مى كند كه او فرمود هر كسى مطابعت مرا بنمايد از من است . (36)
در كتاب معانى الاخبار به استناد محكم مرقوم است كه على بن موسى الرضا عليه السلام زمانى كه در خراسان سكونت داشت يك روز از بزرگان اصحاب در مجلس او حاضر بودند و زيد بن موسى نيز در آن مجلس بود و با اهل مجلس از مفاخر خويش سخن همى كرد و ما و من همى گفت . على بن موسى الرضا اگر چند با اهل مجلس حديث مى فرمود، سخنان زيد را نيز مى شنيد، پس روى به زيد كرد:فقال يا زيد اغرك قول بقالى الكوفة ان فاطمه احصنت فرجها فحرم الله ذريتها على النار و الله ما ذلك الا الحسن و الحسين و ولدبطنها حاصه فاما ان يكون موسى بن جعفر عليه السلام يطمع الله يصوم نهاره و يقوم ليله و تعصيه انت ثم تجئيان يوم القيامة سواء فانت اعز على الله عزجل منه ان على ابن الحسين كان يقول لمحسينا كفلان من الاجر و لمسيننا ضعفان من العذاب
همانا فاطمه عليها سلام معصوم است از همه محرمات و خداوند حرام كرده است آتش جهنم را بر فرزندان او سوگند به خداى كه اين حديث وارد نشده است مگر در حق حسن و حسين و زينب و ام كلثوم كه از بطن فاطمه عليها سلام اند. هان اى زيد! موسى بن جعفر عليه السلام اطاعت خداى كند و روزها روزه بدارد و شبها از بهر عبادت بر پاى بايستد و تو عصيان خداوند كنى ، آيا هنگامى كه وارد محشر شويد تو با او در نزد خداوند يك درجه خواهيد داشت ؟ مگر ندانسته اى كه على بن الحسين عليه السلام مى فرمايد: كه خوبان ما را در ازاى يك ثواب دو اجر دهند و بدان ما را به جاى يك نافرمانى دو عذاب كنند.
چون سخن بدينجا آورد روى به حسن الوشا كرد فرمود اى حسن اين آيه تبارك را از قرآن كريم چگونه قرائت مى كنى :قال نوح انه ليس من اهلك انه عمل غير صالح حسن عرض كرد يابن رسول الله جماعتى عمل غير صالح خوانند و گروهى تنوين داخل عمل نكنند عمل غير صالح دانند و كنعان را پسر نوح نخوانند. فرمود حاشا همانا او پسر نوح بود لكن چون در حضرت حق گناهكار شد او را از پسر نوح نفى كرد كذامن كان منا لم يطع الله ليس منا و انت اذا اطعت الله فانت منا اهل البيت يعنى همچنين است كسى كه در نسب و نژاد از ما باشد و اطاعت خدا را نكند از ما نيست و تو اى حسن با اينكه از خويشاوندان ما باشد و اطاعت خدا را نكند از ما نيست و تو اى حسن با اينكه از خويشاوندان ما نيستى چون خدا را فرمانبردار باشى در شمار اهل بيت خواهى بود. (37)
هر كه باشد اگر تقوى و پرهيزكارى و اجتناب محرمات الهى داشته باشد، در روز قيامت به درجات عالى مى رسد و اما اگر بر خلاف دستور الهى و پيغمبر صلى الله عليه و آله و ائمه عليهم السلام رفتار كند در جهنم ، در عذاب خواهد شد.
نامه 27 حضرت على عليه السلام به محمد بن ابابكر (كه يكى از خواص ياران امام عليه السلام بود) و در اين نامه او را بعدالت بين مردم و تقوى و پرهيزكارى و سختى مرگ و عذاب روز قيامت ياد آورى نمود.
در همان نامه خطاب مى كند:فاحذروا نارا قعرها بعيد و حرها شديد و غذابها جديد دار ليس فيها رحمة و لا تسمع فيها دعوة و لا يفرح فيها كربة بترسيد از آتشى كه گودى و گرمى آن بى اندازه و عذاب و گرفتارى آن تازه است . (دوزخ ) سرائى است كه در آن رحمت و مهربانى نيست و درخواست پذيرفته نمى گردد و غم و اندوه بر طرف نمى شود. (38)
چنانكه در قرآن مجيد مى فرمايد:ان الذين كفروا بآياتينا سوف تصليهم نارا نضجت جلودهم بدلناهم جلودا غيرها ليذوقو العذاب ان الله كان عزيزا حكيما
كسانيكه به آيات ما كافر شدند به زودى آنها را در آتشى وارد مى كنيم كه هر گاه پوستهاى تن آنها (در آن ) بريان گردد (و بسوزد) پوستهاى ديگرى به جاى آن قرار مى دهيم تا كيفر را بچشند. خداوند توانا و حكيم است . (39)
و سرنوشت مجرمان و كافران در روز قيامت (پناه مى برم به خداى عزوجل ) شرح مى فرمايد:(74) كان المجرمين فى عذاب جهنم خالدون (75) لا يفتر عنهم و هم فيه مبلسون
مجرمان و گنهكاران در عذاب جهنم جاودانه مى مانند هرگز عذاب از آنها تخفيف نمى يابد و آنها در آنجا از همه چيز ماءيوسند و هيچگونه راه نجاتى ندارند. (40)
در روز قيامت بعضى از دوستان در آن روز دشمن يكديگرند مگر پرهيزكاران . امام صادق عليه السلام مى فرمايد:الا كل خلة كانت فى الدنيا فى غير الله عزوجل فانها تصير عداوة يوم القيامة بدانيد هر دوستى كه در دنيا براى خاطر خدا نباشد در قيامت تبديل به عداوت و دشمنى مى شود. (41)
داستان سه نفر در غار  
حضرت رسول اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: سه تن از بنى اسرائيل با همديگر مسافرت كردند و در بيابان باران شديدى باريدن گرفت و آنها به غارى پناهنده شدند. ناگهان سنگ بزرگى كه در بالاى مدخل غار بود فرود آمد و دهانه غار گرفته شد اين سه نفر در داخل غار محبوس ماندند و چاره براى نجات و خلاص خود نيانديشيدند و پس از مذاكره و چاره جويى زياد، قرار بر آن گذاشتند كه هر يك خالصترين و بهترين عمل خود را به نظر آورد و به وسيله آن عمل ، از پروردگار خود مسئلت نمايد كه آن را از اين گرفتارى سخت نجات دهد.
يكى از آن سه نفر دست به دعا بلند كرده و گفت : پروردگارا تو خود آگاه هستى كه من دختر عمويم را دوست مى داشتم و صد دينار براى جلب خاطر او دادم و چون به او در مجلسى خلوت كرديم مرا گفت اى پسر عموى من از خدا بترس و چيزى را كه بسته و مهر شده است بنا حق مكن ، پس من تنها به خاطر خوف تو، از آن عمل نامشروع منصرف شده و صد دينار را كه داده بودم به او بخشيده و از مجلس او بيرون آمدم . پروردگارا اگر آن حركت از من براى تحصيل رضاى تو بود ما را از اين بلاء سخت و گرفتارى نجات بده .
در اين ساعت يك قسمت از سه قسمت سنگ از مدخل غار كنار رفت .
دومى گفت پروردگارا تو خود آگاهى كه مرا پدر و مادر پيرى بود و هر روز صبح و شام غذاى صبحانه و شام براى آنها مى بردم و روزى طرف صبح كه به نزد آنها رفتم هر دو را در خواب يافتم و پيش خود انديشه كردم كه اگر آنان را بيدار نمايم ممكن است ناراحت و متاذى شوند و اگر از نزد آنان مراجعت كنم محتمل است كه غذاى صبحانه آنان تلف شود و روى اين نظر آن قدر در نزديكى آنان ايستاده و صبر كردم كه از خواب بيدار شده و صبحانه تناول كردند. پروردگارا اين عمل و قصد من تنها براى رضا تو بوده اگر نظرى به جز تو در اينكار نداشتم اين گرفتارى و ابتلاى سخت را از ما رفع فرما.
در اين ساعت يك قسمت ديگر نيز از سنگ كنار رفت .
سومى گفت پروردگارا آگاه هستى كه من شخصى را در مقابل انجام عملى اجير كرده بودم و چون خواستم اجرت عمل او را پرداخت كنم از گرفتن وجه خوددارى نموده و اظهار مى كرد كه اجرت و حق من بيشتر از اين مقدار است در نتيجه چيزى نگرفته و گفت تو نسبت به من ظلم كردى و خداوند در ميان من و تو در روز جزا حكومت خواهد فرمود. پس او اجرت خود را نگرفته و رفت و من در مقابل اجرت او گوسفندى به نام او خريدارى كردم چند سال آن را نگه داشته و در اين مدت ، چند بچه از آن به وجود آمده و زياد شدند و پس ‍ از مدتى آن اجير پيش من آمده و مطالبه اجرت خود را كرد و من همه گوسفندها را به دست او سپردم . اجير گفت تو همان كسى هستى كه در پرداخت اجرت من به آنطورى كه سزاوار بود اهمال و امتناع مى ورزيدى و امروز اين گوسفندها را به من مى بخشى ، آيا نظر استهزاء و مسخره دارى . من جريان را به او شرح دادم . شخص اجير گوسفندها را گرفته و با نهايت سرور در حق من دعا كرد. پروردگارا اگر اين عمل من از روى خلوص و صميميت و تنها بخاطر تو بود اين گرفتارى و بيچارگى را از ما بر طرف ساز. در اين ساعت بقيه سنگ نيز از مدخل غار كنار رفته و آن سه نفر از آن حبس و گرفتارى شديد نجات يافتند. (42)

next page

fehrest page