چشم به راه مهدى

جمعى از نويسندگان مجله حوزه

- ۱۵ -


مخالفان مهدى
امام ، دشمنان سخت گير و كينه توزى نيز در برابر خواهد داشت . معارضاتى كه در مقدمات نهضت اخلال مى كنند و پس از پيروزى نيز. در نابودى آن خواهند كوشيد.
كند و كاو درباره مخالفان ، نشان مى دهد سواى مستكبران بيدادگر كه در سر لوحه قهر سپاه مهدى قرار دارند، بيشترين كارشكنيها، از جانب كسانى است كه ادعاى موافقت با امام دارند و خود را از منتظران مهدى مى دانند. اينان ، امام را نه به خاطر پياده كردن اسلام اصيل ، بلكه براى همراه كردن امام با آروزها و هوسهاى خود مى خواهند. پس از پيوستن به امام ، چون كارها را بر وفق مراد خود نمى بينند و ناچارند از منافع نامشروع خود درگذرند. به توجيه اهداف خود روى مى آورند و با سلاح دين و مذهب ، به جنگ امام مى روند كه به فرموده امام صادق :
((چه بسيار از كسانى كه ادعاى پيروى او را دارند، ولى پس از ظهور حضرت ، از او روى مى گردانند.))(551)
در اين بخش ، به برخى از اين افراد و يا گروهها اشاره مى كنيم .
1. راحت طلبان :
راحت طلبى ريشه در خود پرستى دارد و خودخواهى ، منشاء همه مفاسد است . لذت طلبى حالتى را در انسان ايجاد مى كند كه همه معيارهاى اعتقادى و اخلاقى او را دگرگون مى سازد.
لذت طلب ، دين را به گونه اى توجيه مى كند كه با رفاه او در تزاحم نباشد. او بيشتر به دنبال آن دسته از احكام ساده و بدون دردسر است كه دنياى او در خطر نيفتد. جمعى از مسلمانان مكه ، پيش از هجرت به مدينه ، خدمت پيامبر رسيده ابراز مى داشتند: مورد آزار دشمنانيم ، اگر اجازه دهى با دشمنان مى جنگيم .
پيامبر مى فرمود: اكنون ماءمور به مبارزه نيستيم . دست نگاه داريد. نماز بخوانيد و زكات بدهيد.
پس از هجرت به مدينه و ايجاد آرامشى نسبى در آن شهر، پس از آنكه دستور جهاد نازل گشت زبان به اعتراض گشودند كه خدايا، چرا فرمان نبرد دادى و آن را مدتى به تاءخير نينداختى . قرآن ، ريشه ترس و وحشت آنان را راحت طلبى مى شمرد و مردم را نسبت به فرجام آن هشدار مى دهد.(552)
انقلاب جهانى امام زمان ، بدون گذشتن از آتش و خون به پيروزى نمى رسد. در نبرد محرومان با مستكبران ، برق تيغ بلا، ايمانها را به آزمايش در مى آورد.
مومنان راستين پيشاپيش به استقبال رفته و خود را براى بلايا آماده مى كنند، ولى راحت طلبان با دستاويز قرار دادن مذهب ، در پس توجيه وضع و پايگاه خويش هستند. در دوران انتظار، بيش از همه چيز، در فكر زندگى خودند و انتظار را بيشتر در دعا و.... مى جويند.
از برابر آيات جهاد و امر به معروف و نهى از منكر و مبارزه با ستم ، بى تفاوت مى گذرند. اين گروه نجات بشر و عمل به اين گونه دستورها را مربوط به زمان ظهور مى دانند و مبارزه در زمان غيبت را نامشروع مى پندارند.
امام خمينى در طرز تفكر اين گروه مى گويد:
((مى گويند: اگر حضرت صاحب ، خودشان مقتضى مى دانند، براى جهاد و مبارزه ، تشريف بياورند، من كه دلم براى اسلام بيشتر از آن حضرت نسوخته است و حضرت هم كه اينها را مى بيند، خودشان بيايند، چرا من اين كار را بكنم .(553) ))
از برهان لطف ، اين نتيجه مى گيرند كه حضرت ، نسبت به كساتيهاى جامعه از ما داناتر است و تواناتر، تاءخير حضرت در ظهور، برخاسته از مصلحتى بوده و نياز به اقدام ما نيست . با كند و كاو بيشتر در منطق و روش زندگى اين گروه ، متوجه مى شويم كه همه اين گفته ها، پوششى است براى راحت طلبى و در واقع انحراف اخلاقى ، سرمنشاء اين عقايد است ، نه بينش دينى و بصيرت اعتقادى و....
امام خمينى درباره اينان مى گويد:
((از صدر اسلام تاكنون ، دو طريقه ، دو خط بوده است : يك خط، اشخاص راحت طلب كه تمام همشان به اين است كه يك طعمه اى پيدا بكنند و بخورند و بخوابند و عبادت خدا را هم ، آنهايى كه مسلمان بودند مى كردند. اما مقدم بر هر چيزى در نظر آنان ، راحت طلبى بود..... از اول نهضت اسلامى ، ما شاهد اشخاص كه .... راحت را بر هر چيزى مقدم مى داشتند (بوده ايم ) تكليف را در اين مى دانستند كه نمازى بخوانند و روزه اى بگيرند.(554)
اين گروه كه در دوران غيبت ، راحت طلبى سبب همدستى آنان با كفر و ستم شده است ، به هنگام ظهور امام نيز، نمى توانند شيوه زندگى را تغيير دهند. براى ادامه زندگى ، بدون دردسر و به دور از غوغا و مبارزه ، با حضرت همراه نمى شوند. در پاسخ دعوت امام به جهاد با مستكبران ، آيات تقيه را مى خوانند. امام زمان در مقابله با توجيه هاى كژانديشانه آنان به قرآن استدلال مى كند و حق را بدون پرده آشكار مى سازد و سرانجام ، راحت طلبان را در رديف منافقان كيفر مى دهد.
امام صادق مى فرمايد:
(( انما جعلت التقيه ليحقن بها الدم . فاذا بلغت التقيه الدم فلا تقيه وايم الله لودعيتم لتنصرونا لقلتم لانفعل انما نتقى و لكانت التقيه احب اليكم من آبائكم و امهاتكم و لو قدقام القائم ما احتاج الى مسائلتكم عن ذلك و لاقام فى كثير منكم من اهل الانفاق حدلله .(555)
فلسفه تشريع تقيه ، حفظ خونهاست . اگر تقيه ، به مرز خون رسد. جاى تقيه نيست . به خداى سوگند، اگر شما براى يارى ما دعوت شويد، خواهيد گفت : ما در تقيه هستيم و نمى توانيم شما را يارى دهيم . همانا تقيه از پدران و مادران برايتان عزيرتر است . اگر قائم ما بپا خيزد، به ياوه گوييهاى شما گوش نخواهد داد و در حق بسيارى از شما مردم منافق ، حدود خداوند را جارى خواهد ساخت .
2. جمود انديشان :
از بامداد اسلام ، ظاهر گرايان از مهم ترين موانع احياى دين و تحولات اجتماعى بوده اند، كسانى كه به باطن و روح و هدف دين توجه نكرده و افق در كشان فراتر از پوست و قالب را نمى نگرد. دور بودن از واقعيتهاى عينى ، آنان را كوته بين كرده و به خود محورى دچار. محدود بودن در كشان نسبت به دين ، موجب مى شود كه در زمانهاى حساس ، تكليف را نشاسند و به رويارويى پيامبر و امامان كشانده شوند.
در جريان نزول آيه روزه و نماز مسافر، پيامبر در سفر، دستورافطار دادند و خود روزه گشودند، ولى گروهى كه به خيال مقدس مآبانه خود، هر سختى ثواب دارد، به روزه ادامه دادند. پيامبر با آنان برخورد كرد و بديشان لقب گناهكار داد.(556)
وجود پيامبر و مخالفت صريح با اين گروه ، به آنان عرصه ميداندارى نمى داد. پس از پيامبر، تفكر قشرى و ظاهر بينى در لواى حراست از سنت و جماعت ، در ميان مردم رايج شد و رود نحله هاى گوناگون فكرى به فرهنگ اسلامى ، بويژه در دوران غيبت ، آن را تشديد كرد. فرقه هاى گوناگون در عالم اسلام پيدا شد. ارباب مذاهب و فرق ، به اسلام به عنوان دينى جامع و حيات بخش توجه نكردند و با يكسونگرى به برخى از جوانب دين ، زمينه ناتوانى ساير اجزاء آن را فراهم كردند.
عالم تشيع نيز، از اين خوان بى نصيب نماند. غيبت امام و دور كردن شيعه از عرصه سياست و اجتماع ، سبب شد كه حركت اجتهاد بيشتر در حل مسائل فردى متمركز شود و دستورات اسلام به عنوان يك سيستم اجتماعى و اقتصادى و... كمتر در كار تحقيق و تدريس قرار گيرد. (557)
سايه انداختن تفكر اخبارى گرى بر افكار گروهى از علما مساله را تشديد كرد و سبب شد كه نوعى جمود و گذشته گرايى در محافل علمى شيعه رسوخ كند. و مراكز فرهمگى آن ، بويژه در سده هاى اخير، در برخورد با مسائل نو ظهور كمتر واكنش مثبت نشان دهند. ريشه معارضه برخى از متدينين در برابر انديشه هاى ناب امام امت را بايد در گذشته گرايى و يكسو نگرى در مسائل اسلام ، جست و جو كرد.
به هنگام ظهور امام ، تحجر در انديشه ها و رفتار اجتماعى ، نه تنها از ميان نرفته كه در لفافه هاى نو ظهور جلوه هاى ديگر مى يابد.
امام ، احياگر دين است در همه مسائل فكرى و كاربردى اسلام ، به دگرگونيهاى وسيعى دست مى زند و دستوراتى را كه در طى روزگاران دراز، بر توده مردم پنهان مانده و مردم ناشيانه به آن عمل مى كنند، آشكار مى سازد(558) .
حضرت ، براى ايجاد عدالت عمومى ، اموال نامشروع را مصادره مى كند، قطايع و زمينهايى كه حكومتها به ناروا به افراد واگذار كرده اند، به بيت المال بر مى گرداند(559) . دست حرامخواران را از اموال عمومى كوتاه مى كند و نقبهاى نامريى به بيت المال را مسدود مى كند.(560)
در اجراى عدالت ، تا آن جا پيش مى رود كه راه را بر افرادى كه به زيارت مستحبى خانه خدا مى روند بسته و حج واجب را در اولويت قرار مى دهد(561) .
شيوه حرمسازى و مسجد نمايى را نمى پسندد و مساجد را از تزئينات غير ضرورى پاك مى سازد(562) . در حرم پيامبر و مسجد الحرام تغييرات مهمى را به اجراء مى گذارد. در قضاوت ، شيوه داودى را پيش مى گيرد و با معيارها و موازين نوينى كه در اختيار دارد، كشف حقيقت مى كند و تنها به شيوه قضايى گذشته ، يعنى بينه و سوگند اكتفا نمى كند(563) .
در تفسير قرآن ، اسرار پنهانى و رموزى كه بر مردم پنهان مانده را آشكار ساخته و درهاى حكمت و معرفت را بر مردم مى گشايد. تاءويل قرآن و مصاديق بارز و پنهان آيات آن را بر مردم آشكار مى سازد(564) .
امام زمان ، احكامى كه پيامبر و امامان پيشين ، به سبب نبودن شرايط، نتوانسته اند اجرا كنند، جارى مى كند و اسلام را با همه شرايط و ويژگيها، در جهان حاكم مى سازد.
تحولات مهم فرهنگى و اجتماعى و سيره امام در حكومت و قضاوت ، با ذهنيتى كه مردم از دين دارند و تحجر انديشان القا كرده اند، جديد جلوه مى كند و روش امام را با معتقدات خود بيگانه مى بينند.
(( اذا قام القائم استانف دعاء جديدا كما دعاء رسول الله )) (565) .
امام ، نه مشرع است و نه دين ساز، بلكه جديد بودن روش حضرت در ارتباط با شناخت واژگونه مردم آن دوره از دين است ، كه كارهاى امام را جديد جلوه مى دهد، گويى دين جديد آورده است . گروهى كه با اسلام اصيل بيگانه بوده و تنها بر ظواهر گذشته جمود دارند. روش امام را با سيرت نياكان خود ناشناخته ديده ، زبان به اعتراض مى گشايند و با سلاح مذهب ، به مقابله امام مى شتابند.
گروهى كه از فهم بطون و معانى بلند قرآن عاجزند، به ظواهر قرآن ، عليه امام استشهاد مى كنند و عده اى با استدلال به سيره اى از پيامبر كه در خيال دارند، به تحولات اجتماعى و اقتصادى امام انتقاد مى كنند.
امام زمان ، در بيرون كردن اين گروه از صحنه اجتماعى و افكار عمومى ، پيش از جدش پيامبر به زحمت مى افتد. پيامبر، با كافران بى پرده ، رو به رو بود كه از اعلان دشمنى ابايى نداشتند و آشكار با اسلام و پيامبر مى جنگيدند. ولى اين دسته از معارضان مهدى ، پينه بر پيشانى دارند و در ميان مردم ، به زهد و ورع مشهورند و با سلاح دين ، به جنگ امام مى روند. بى كمترين ترديد، به تير تكفيرش مى زنند و با ايجاد شايعه و جنگ روانى افكار عمومى را عليه او بسيج مى كنند.
امام صادق (ع ) مى فرمايد:
(( ان قائمنا اذا قام استقبل من جهلة الناس مما استقبله رسول الله (ص ) من جهال الجاهلية )) .
(( فقلت : و كيف ذاك )) .
(( قال : ان رسول الله (ص ) اتى الناس و هم يعبدون الحجارة و الصخور والعيدان والخشب المنحوته و ان قائمنا اذا قام اتى الناس و كلهم يتاول عليه كتاب الله و يحتج عليه به . ثم قال : اما والله ليدخلن عليهم عدل جوف بيوتهم كما يدخل الحر والقر)) .(566) آزردگيهايى كه مهدى ما از سوى نادانان روزگار خود متحمل مى شود، بيش از زحماتى است كه به پيامبر از جاهلان زمان خود وارد شده .
گفتم : و چگونه ؟
فرمود: پيامبر در زمانى برانگيخته شد كه مردم سنگ و درخت و چوب مى پرستيدند. قائم ، آن گاه كه قيام كند، مردم عليه او قران را تاويل مى كنند. به خدا سوگند، همانند سرما و گرما عدالت وارد سراهاى آنان خواهد شد.
در قضيه اى ، امام در جمع مردم سخن مى گويد و حقايق را بر مردم آشكار مى سازد، گروهى از مردم كه تاب سخنان حضرت را نياورده عليه امام خروج مى كنند.
امام صادق (ع ) مى فرمايد:
(( انه اول قائم يقوم منا اهل البيت يحدثكم بحديث لاتحتملونه فتخرجون عليه برميلة الدسكرة فتقاتلونه فيقاتلكم فيقتلكم )) (567) .
در وقت ظهور قائم ما، برايتان سخنانى گويد كه تاب شنيدن آن را نداريد. عليه او در رميله شورش خواهيد كرد. او، با شما جنگيده و شما را نابود خواهد كرد.
خطاب امام به شيعيان ، ((يحدثكم )) نشانگر آن است كه اين گروه ، از مخالفان امام ، از شيعيان هستند و همگى ، به دست امام از ميان مى روند.
3. كافران و منافقان
در طول تاريخ اسلام ، افرادى از منافقان ، با سوء استفاده از آزاديهاى اسلامى ، وارد مسلمانان شده و با تظاهر به شعائر اسلامى ، از امكانات جامعه مسلمانان ، استفاده كرده اند. مصالح اسلام ، ايجاب مى كرد پيامبر و ائمه ، با آنان مدارا كنند و از درونشان پى جويى نكنند در حكومت مهدى نيز، اين گونه افراد در صدد نفوذ در حكومت و جامعه اسلامى بر مى آيند. منافقان ، گاه تردستانه ، تا سطح تصاحب مقامات عالى حتكومت امام پيش مى روند، ولى ذكاوت و قدرت امام جايى براى دست اندازى منافقان باقى نمى گذارد و شديدا پاكسازى مى شوند(568) . دو چهرگان كه آينده خود را در خطر مى بينند، با پخش شايعه و همكارى با گروههاى معارض ، دشمنى خود را آشكار مى كنند. در مناطق مرزى ، با دشمنان خارجى همدست مى شوند و در مركز خلافت ، كوفه ، آشكارا با امام مى جنگند. حضرت ، پس از درهم شكستن مقاومت مخالفان ، پيروزمندانه وارد كوفه مى شود و منافقان را در رديف ساير فرقه هاى منحرف نافرمان ، از ميان بر مى دارد(569) .
كفار نيز، كه ادعاى سركردگى مردم جهان را داشته و نهضت آزادى بخش ‍ مهدى را مانع منافع نارواى خود مى بينند، در برابر حضرت صف آرايى مى كنند.
آنان ، براى جلوگيرى از مسلمان شدن مستضعفان و حاكميت محرومان ، نيرو تهيه كرده و با سپاهيان امام درگير مى شوند.
امام صادق مى فرمايد:
(( اذا خرج القائم لم يبق مشرك بالله العظيم ولا كافر، الاكره خروجه (570) ))
مشركان و كفار از قيام مهدى ناخشنودند.
دنياى كفر، با دستاويز قرار دادن كيش نصرانيت ، با امام درگير مى شوند و به دشمنان امام ، كمك مى رسانند و به هنگام شكست ، بديشان پناه مى دهند(571) .
از برخى از روايات استفاده مى شود، سفيانى ، مهم ترين مخالف امام نيز، صليب در گردن دارد(572) .
امام ، طى گفت و گوهاى اعتقادى و سياسى ، معارضان غير مسلمان را همراه خود مى كند و مشركان كينه ورز جنگ افروز را، شكست مى دهد.
شيوه برخورد امام با مخالفان
از مسائل نيازمند به بحث ، روش برخورد امام با مخالفان است . جايگاه ساير ارباب مذاهب و مكاتب در حكومت امام كدام خواهد بود. به تعبير ديگر مقصود از حكومت جهانى واحد كه امام منادى آن است چيست ؟ آيا وحدت دين مقصود است يا وحدت حتكومت . در هر صورت ، رفتار امام با اهل كتاب يا با ديگر مسلمانان غير معتقد به مذهب امام چگونه است ؟
مخالفان امام به چند دسته تقسيم مى شوند.
1. مخالفان سياسى و مذهبى مسلمان .
2. اهل كتاب .
3. مستكبران .
دسته اول
در ذهن برخى از شيعيان ، اين انديشه وجود دارد كه در حكومت امام كه مروج مسلك اهل بيت است ، ساير ارباب مذاهب ، جايى نخواهند داشت و همه آنان مى بايست به ولايت على (ع ) گردن نهند. روش مهدى ، با روش جدش ، پيامبر و على (ع ) در برخورد با مخالفان متفاوت است . آنان ، ماءمور رحمت بودند و گذشت و مهدى ، ماءمور انتقام . اگر على در برخورد با مخالفان مذهبى و سياسى گذشت مى كرد و از كردار افرادى مثل شورشيان بصره و يا خوارج مى گذشت ، بر اثر نبودن شرايط انتقام بود، ولى در حكومت مهدى ، مانعى براى شدت عمل با مخالفان وجود ندارد. دليلى كه ممكن است براى اين مطلب ارائه كرد، رواياتى است كه دلالت دارد روش برخورد مهدى (ع ) با مخالفان ، با روش برخورد على (ع ) با مخالفان بصرى تفاوت دارد.
در روايت معلى بن خنيس از امام صادق چنين آمده است :
(( ايسير القائم (ع ) اذا قام بخلاف سيرة على (ع ).))
(( فقال : نعم و ذاك ان عليا ساربا لمن والكف لانه علم ان شيعته سيظهر عليهم من بعده و ان القائم اذا قام سار فيهم بالسيف ... و ذلك لانه يعلم ان شيعته لم يظهر عليهم من بعده ابدا.(573) ))
آيا روش قائم بر خلاف سيره على (ع ) است ؟
فرمود: بلى . على بعد از دست يافتن بر مخالفان ، آنان را بخشيد، چون مى دانست دشمنان ، پس از او بر شيعيانش مسلط خواهند شد. ولى قائم ، با مخالفان با شمشير روبه رو مى شود، چون مى داند دشمنان هرگز بر پيروان او، مسلط نخواهند شد.
اين روايت و مانند آن ، تا چه حد دلالت بر مقصود دارند؟
مرورى بر روايات سيره مهدى (ع )، نشان مى دهد، در نظام آن حضرت ، آزادى مذهب وجود دارد و مسلمانى به جرم داشتن عقيده مخالف ، مجازات نمى شود و خالفان مذهبى ، حق اظهار عقيده دارند، به چند دليل :
1. در هيچ روايتى از منابع شيعى چنين مطلبى نقل نشده است كه مهدى (ع ) مخالفان را به ترك مذهب و پذيرش ولايت على (ع ) وا مى دارد. تنها در مواردى كه از شدت عمل سخن به ميان آمده ، بر خورد با ناصبيها و معاندان اهل بيت است (574) و بس . و ناصب ، نه هر مخالف و غير موافق عقيده و مسلك اهل بيت ، كسى است كه دشمنى با على و ديگر امام (ع ) را در سينه پرورانده و از اظهار سب و دشمنى ابائى ندارد و در فقه شيعه ، سب على و ائمه ، حكم سب پيامبر را دارد.
2. امام ، در همه مراحل دعوت و فعاليت ، به تبيين اهداف و علل اقدامات خود مى پردازند و جواب و نقطه ابهامى را براى مردم باقى نمى گذارد. مخالفان سياسى و مذهبى ، با استفاده از جو آرامى كه امام ايجاد مى كند، به بيان مواضع خود مى پردازند و جواب مى شنوند. از جمله ، در منزل ثعلبيه ، يكى از بزرگان بنى هاشم ، به سيره امام انتقاد مى كند و خواهان دليل شرعى براى آن مى شود.
امام ، بر خلاف برخى از ماءموران كه خواهان شدت عمل با اين گونه انتقاد گرانند، به آرامى پاسخ مى دهد و با استدلالهاى مستند به سيره پيامبر، او را با خود همراه مى سازد.(575)
3. امام ، تنها با مخالفان مذهبى و سياسى كه مسلحانه عليه امام و برنامه هايشان بپا خيزند، بر خوردى قهرآميز دارد. در مورد آنان نيز، از جاده انصاف بيرون نمى رود و با آنان مدارا مى كند. حضرت ، پيشاپيش با مخالفان اتمام حجت مى كند و به قرآن و سنت پيامبر، با ايشان به گفت و گو مى نشيند. در مواردى كه دشمن ، كينه خود را آشكار مى سازد و، جنگ را مى آغازد و دست به خون ياران مهدى مى آلايد، امام دستور مقابله مى دهد(576) .
اما در پاسخ آنان كه به اين روايت استدلال كرده اند بايد گفت : ((امام ، روش على (ع ) را در مقابله با شورشيان بصره ، در پيش ندارد)) اولا، روايت در مورد مخالفان نظامى و پيمان شكنان است ، نه مطلق مخالفت . و اين حق به امام داده شده است كه براى شكستن شوكت مخالفان و جلوگيرى از اجتماع دوباره آنان ، فراريان را تعقيب كند و مجرمان را مجازات ، چنانكه شيوه على (ع )، در نبرد صفين بر آن بود(577) .
ثانيا، روايت بر فرض درستى سند معارض است با سخن ديگرى از امام صادق كه مى فرمايد:
(( و ينادى مناديه الا لاتتبعوا موليا ولا تجهزوا على جريح و يسير بهم كماسار على (ع ) يوم البصرة .(578) )) ))
منادى امام ، فرياد بر مى دارد فراريان را تعقيب نكنند و مجروحى را نكشند. بمانند روش على (ع ) با بصريان ، با آنان رو به رو مى شود.
در مورد ديگر، امام براى دعوت مسلمانان مكه نماينده اى مى فرستد، فرستاده حضرت ، براى آنان سخن مى گويد و به كتاب خدا و سنت پيامبر احتجاج مى كند. گروهى از مخالفان ، در كنار كعبه او را مى كشند. امام ، خود به مكه مى آيد براى آگاهى بيشتر مردم ، به تفصيل بر ايشان سخن مى گويد و بر كتاب خدا و سنت پيامبر از آنان بيعت مى گيرد و متعرض ‍ كس نمى شود(579) .
در روايت ديگر، حضرت پس از آمدن به مكه ، تنها كشندگان فرستاده خود را مجازات مى كند و چيزى بر آن نمى افزايد(580) .
اين روايتها، نشاندهنده نرمش و عفو و رحمت امام در برخورد با مخالفان مذهبى و معتقدان به ديگر مذاهب است .
دسته دوم :
از برخى روايات استفاده مى شود: حكومت امام ، شرق و غرب را فرا مى گيرد و همه غير مسلمانان مى بايست مسلمان شوند و گرنه از ميان خواهند رفت . امام كاظم (ع ) نقل شده است :
(( ... وله اسلم من فى السموات والارض طوعا و كرها)) .
(( قال انزلت فى القائم . اذا خرج باليهود والنصارى و الصابئين والزنادقة و اهل الردة و الكفار فى شرق الارض و غربها. فعرض عليهم الاسلام . فمن اسلم طوعا امره بالصلوة والزكاة و مايومر به المسلم و يجب لله عليه و من لم يسلم ضرب عنقه حتى لايبقى فى المشارق و المغارب احد الا وحد الله ... ولا يقبل صاحب هذا الامر الجزيه كما قبلها رسول الله ...(581) ))
همه اهل آسمانها و زمين ، به رغبت يا جبر، تسليم اويند.
امام فرمود: آيه ، درباره قائم نازل شده است . در وقت ظهور، بر يهود و ترسايان و صابئين و زنديقان و مرتدان و كافران شرق و غرب زمين ، اسلام عرضه مى شود.
هر كس مسلمان شد، مى بايد نماز و روزه و ساير واجبات را به جاى آورد و هركس اباورزيد كشته مى شود. تا در روى زمين همه موحد باشند... صاحب اين امر، مثل پيامبر، جزيه نمى پذيرد.
اين روايت ، به قرينه ظهور آيه كريمه ليظهره على الدين كله (582) دلالت دارد كه در وقت ظهور امام زمان ، همه اهل زمين مى بايست مسلمان شوند و در آن وقت ، جزيه اى كه در زمان پيامبر(ص ) ميان حكومت اسلام و اهل كتاب بر قرار بود وجود ندارد.
ولى در برابر، دلائل محكم ترى وجود دارد كه اين برداشت از آيه و روايت را سست مى كند.
1. روايات مستفيض وجود دارد كه سيره امام بر اساس كتاب و سنت است . و هدف آن حضرت ، احياى قوانين قرآن و روش پيامبر خواهد بود(583) . و گرفتن جزيه ، از مقررات اسلامى و بر اساس قرآن و سنت پيامبر است .
2. روايت عياشى بر اكراه اهل كتاب بر اسلام و نيز ساير روايات در اين باب ، مستند نيستند امين الاسلام طبرسى ، در اعلام الورى در پاسخ اشكالاتى كه بر سيره امام شده : امام از اهل كتاب جزيه نمى پذيرد، يا جوان بيست ساله نا آشناى با دين را مى كشد و... مى نويسد:
(( انا لا نعرف ما تضمنه السئوال من انه (ع ) لا يقبل الجزيه من اهل الكتاب و انه يقتل من بلغ العشرين ولم يتفقه فى الدين فان كان ورد بذلك خبر فهو غير مقطوع به (584) ))
آنچه سؤ ال در بر دارد مثل اين كه امام ، جزيه از اهل كتاب نمى پذيرد و جوان بيست ساله دين ناآشنا را مى كشد، ما ماخذى براى آن نمى شناسيم .
اگر خبرى نيز در اين باره وارد شده باشد مقطوع نيست .
3. برخى گزارشهاى مكرر حكايت دارد كه امام ، با سپاهيان رومى كه كيش ‍ نصارا دارند صلح مى كند(585) . در روايت ابى بصير تصريح شده است كه امام زمان ، مثل پيامبر(ص ) با اهل كتاب قرار داد جزيه امضا مى كند:
(( قلت : فما يكون من اهل الجزيه عنده ؟ قال : يسالمهم كما سالمهم رسول الله ويودون الجزيه (586) .))
از امام صادق پرسيدم : سرنوشت اهل كتاب در دولت مهدى چگونه است .
فرمود: بسان پيامبر از آنان جزيه خواهد گرفت .
اين روايت ، با روايت ابن بكير معارض است و در صورت ناتمام بودن سند و آن و كنار گذاشتن هر دو، مرجع عمومات كتاب و سنت است .
4. در متون عامه روايتى از پيامبر نقل شده است :
(( والذى نفسى بيده ليوشكن ان ينزل فيكم ابن مريم حكما عدلا يكسر الصليب و يقتل الخنزير و يضع الجزيه فيفيض المال حتى لايقبله احد(587) .
به زودى ، عيسى در ميان شما نازل شده ، به عدالت حكم مى كند. صليب را مى شكند، خوك را مى كشد، جزيه را بر مى دارد. مال چنان فراوان مى شود كه كسى نمى پذيرد.
عموم محدثان عامه و برخى از محدثان خاصه ، از اين روايت استفاده كرده اند كه مقصود از برداشتن جزيه از اهل كتاب به روزگار مهدى (ع ) وادار كردن آنان به اسلام است .
بغوى از محدثان عامه ، در شرح حديث اين معنى را تقويت كرده است (588) .
ولى ، از ذيل روايت اين معنى استفاده مى شود كه مال ، چنان فراوان شود عيسى و نماز خواندن آن حضرت در پى امام (589) ، چنان كه در روايات آمده و نيز احتجاج امام با يهوديان و نصارا، حقانيت دين اسلام را بر همه جهانيان اثبات خواهد كرد و همگى از دل و جان مسلمان خواهند شد. در آن صورت ، موردى براى جزيه باقى نخواهد ماند سيد صدرالدين صدر، پس از ذكر روايت ، همين معنى را استفاده كرده است (590) .
اينها شواهدى هستند كه دلالت دارند، امام زمان ، پيروان اديان آسمانى را مجبور به ترك دين نيم كند و اگر آنان مسلمان مى شوند، از روى رغبت و مشاهده اسلام ناب و فرود آمدن عيسى (ع ) است .
پس مقصود از آيه ((ليظهر على الدين كله )) حكومت جهانى واحد است ، نه وحدت دين .
شايد از عموم آن استفاده كنيم كه بر كافران ، در آن روزگار، اتمام حجت مى شود و الحاد و شرك ، ريشه كن خواهد شد و همه باز دارنده هاى پيشرفت اسلام ، از ميان خواهد رفت و تمام مردم جهان سر به فرمان دستورهاى ولى عصر خواهند بود.

next page

fehrest page

back page