دادگستر جهان

ابراهيم امينى

- ۸ -


بنى اميه وبنى عباس با اينكه از علائم ومشخصات مهدى به طور كامل اطلاع نداشتند باز هم براى رفع خطر احتمالى هزاران نفر از علويين واولاد فاطمه رابه قتل رساندند، به اميد آنكه به قتل مهدى يا جلوگيرى از تولدش توفيق يابند. امام صادق(عليه السلام) در حديثى به مفضل وابوبصير وابان بن تغلب فرمود: بنى اميه وبنى عباس چون شنيده بودن كه حكومت ستمكاران بوسيلهء قائم ما سرنگون مى شود، با ما آغاز دشمنى نمودند. شمشير كشيده در قتل اولاد پيغمبر ونابود كردن نسلش جديت كردند، به اميد آنكه به قتل قائم موفق شوند. اما خدا براى اينكه مقصدش را عملى سازد، اطلاع از واقعيات را در دسترس ستمكاران قرار نداد.(1)

ائمهء اطهار به قدرى ازافشاى خصوصيات مهدى در بيم وهراس بودند كه ازاصحاب خويش وبعض علويين نيز تقيه نموده حقائق را مكتوم مى داشتند.

ابوخالد كابلى مى گويد: از حضرت ابوجعفر(عليه السلام) خواهش كردم كه اسم قائم را برايم تعيين كند تا كاملاً او را بشناسم. آن حضرت فرمود: اى اباخالد ازموضوعى سؤال نمودى كه اگر اولاد فاطمه آنرا بدانند آن جناب را قطعه قطعه مى كنند.(2)

منظور دومى كه از اجمال گويى داشتند اين بود كه مى خواستند مردم سست ايمان، از غلبهء دين اسلام مأيوس ونااميد نشوند. توضيح مطلب: مردم صدر اسلام چون زندگى بى آلايش وعدالتخواهى پيغمبر اسلام(صلى الله عليه وآله وسلم) وعلي(عليه السلام) را شنيده يا ديده بودند، بشارتهاى غلبهء دين حق را شنيده واز ظلم وستم بستوه آمده بودند، با هزاران اميد وآرزو داخل اسلام گشتند اما چون تازه ايمان وقريب العهد به كفر بودند هنوز ايمان كاملاً در قلبشان نفوذ نكرده بود واز حوادث ناگوار تاريخ زود متأثر مى شدند. از طرف ديگر رفتار خلفاى بنى اميه وبنى عباس را مشاهده مى نمودند وهرج ومرج محيط اسلامى را با چشم خويش مى ديدند، آن حوادث ناگوار وهرج ومرج حوزهء مسلمين آنان را سرگردان ومتحير نموده بود، بيم آن مى رفت كه مردم سست ايمان به كلى از غلبهء حق ودين اسلام مأيوس گردند واز اسلام دست بردارند. يكى از موضوعاتى كه توانست تا حدى در ابقاى ايمان مسلمين تأثير كند ودلشان را اميدوار وشاداب نگه دارد همان انتظار فرج وقيام مهدى موعود بود. مردم هر روز در انتظار بود.

مهدى موعود، نهضت كند واوضاع نابسامان اسلام ومسلمين را سامان دهد. ظلم وستم را ريشه كن سازد وآيين اسلام را عالمگير نمايد. معلوم است كه در صورتى اين نتيجه عائد مى شد  وحالت اميدوارى مردم محفوظ مى ماند كه وقت حقيقى قيام مهدى وعلائم ومشخصات واقعى آنجناب به طور كامل واضح نباشد، والا اگر وقت ظهور وعلائم كامل آنجناب روشن بود ومى دانستند كه مثلاً پسر كيست ودر چه تاريخى قيام مى كند ــ مثلاً چندين هزار سال به وقت ظهور باقى است ــ چنين نتيجه اى هرگز عائدشان نمى شد.آرى همين اجمال گويى بود كه مردم ضعيف صدر اسلام را اميدوار ساخته بود وآن همه گرفتارى ها وناراحتى ها را تحمل مى نمودند.

يقطين به فرزندش على بن يقطين گفت: چرا پيش بينى هايى كه دربارهء ما شده همه واقع مى شوند امااز پيش بينى هايى كه دربارهء شما شده اثرى ديده نمى شود؟! على بن يقطين پاسخ داد اخباريكه دربارهء ما وشما رسيده هر دو از يك مصدر صادر شده اند ليكن چون موقع حكومت شما فرارسيده پيش بينى هايى كه دربارهء شما شده يكى پس از ديگرى واقع مى شود،اما وقت حكومت آل محمد هنوز فرا نرسيده، از اينجهت ماها را با نويدهاى مسرت بخش وآرزوهاى دلخواه سرگرم نموده اند.اگر به ما گفته مى شد كه حكومت آل محمد(صلى الله عليه وآله وسلم) زودتر از دويست يا سيصد سال واقع نمى شود دلها سخت مى شد وتودهء مردم از اسلام خارج مى شدند، ليكن قضايا را جورى به ما گفته اند كه هر روز در انتظار فرج وتشكيل دولت حق باشيم.(3)

احاديث اهل بيت عليهم السلام براى عموم مسلمين حجت است

فهيمي: احاديث شما انصافاً مهدى را خوب تعريف وتوصيف نموده اند، متأسفانه اينگونه احاديث براى امثال من كه سنى هستم واقوال واعمال ائمه شما را معتبر نمى دانم، ارزش ندارد.

هوشيار: من الآن در صدد نيستم كه موضوع ولايت وامامت را براى شما اثبات كنم ليكن مى خواهم موضوع ديگرى را تذكر دهم وآن اينست كه: اقوال وگفتار عترت پيغمبر براى عموم مسلمين حجت ومعتبر مى باشد. چه آنان را امام بدانند چه ندانند، زيرا به موجب احاديث كثيره وقطيعه اى كه از پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) صادر شده وسنى وشيعه در صحت آنها اتفاق دارند، آن حضرت اهل بيت خودش را به عنوان مرجع علمى به مسلمين معرفى نموده اقوال واعمالشان را صحه گذاشته است. از باب نمونه:

پيغمبر(صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود: من دو چيز را بين شما مى گذارم كه اگر به آنها تمسك جوييد هرگز گمراه نمى شويد يكى از آن دو، از ديگرى بزرگ تر است. يكى از آن دو چيز، كتاب خدا است كه وسيلهء ارتباط بين زمين وآسمان است. دوم اولاد واهل بيتم مى باشد. اين دو امانت تا قيامت از يك ديگر جدا نمى گردند پس مواظب باشيد چگونه با آنها رفتار مى نماييد.(4)

اين حديث را شيعه وسنى به عبارات واسناد مختلف در كتب نقل كرده  وبه صحت آن اعتراف دارند. ابن حجر در كتاب (الصواعق المحرقة) نوشته است: اين حديث به طرق واسناد كثير از نبى اكرم نقل شده ومتجاوز از بيست نفر از اصحاب آن را روايت نموده اند. پيغمبر از بس به قرآن واهل بيتش اهميت مى داد در چندين مورد واز جمله، حجة الوداع وغدير خم وبعد از مراجعت از سفر طائف، سفارش آنها را به مسلمين كرده است.

ابوذراز پيغمبر(صلى الله عليه وآله وسلم) روايت كرده كه فرمود: مثل اهل بيت من، مثل كشتى نوح است كه هركس سوار شد نجات يافت وهر كس تخلف نمود غرق شد.(5)

پيغمبر (صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود: هر كس مى خواهد مانند من زندگى كند ومانند من بميرد ودر بهشت نزد درخت طوبايى كه خدا آنرا كاشته است ساكن شود، بايد بعد از من على را ولى خود قرار دهد، با دوستانش موالات ودوستى كند وبه امام هاى بعد از من اقتدا نمايد، زيرا آنان عترت من هستند كه از طينت من آفريده شده واز علم وفهم بهرهء كافى نصيبشان گشته است. واى به حال كسانى كه تكذيبشان كنند واحسان به من را دربارهء ايشان قطع نمايند. شفاعت من هرگز نصيب آنان نمى گردد.(6)

پيغمبر (صلى الله عليه وآله وسلم) به علي(عليه السلام) فرمود مثل تو وامام هاى از اولادت مثل كشتى نوح است كه هر كس سوارشد. نجات يافت وهركس تخلف نمود غرق شد. مثل شما مثل ستارگانست كه هر وقت ستاره اى غروب كرد ستارهء ديگر طلوع مى نمايد واين وضع تا قيامت ادامه دارد.(7)

جابر بن عبد الله انصارى از پيغمبر(صلى الله عليه وآله وسلم) روايت نموده كه فرمود: دو فرزند علي، سيد جوانان اهل بهشت وفرزندان من مى باشند. على ودو فرزندش وامام هاى بعد از ايشان، حجتهاى خدا بر بندگانش هستند. آنان در بين امت من درهاى علم ودانش مى باشند. هر كس از ايشان پيروى كند از آتش نجات مى يابد وهر كس بدانها اقتدا نمود به سوى راه راست هدايت شده است. خدا محبت آنها رانصيب كسى نمى كند جز اينكه اهل بهشتش مى گرداند.(8)

على بن ابيطالب(عليه السلام) به مردم فرمود: شما را به خدا سوگند! آيا مى دانيد كه رسول خدا در آخرين خطبه خويش فرمود:(اى مردم من كتاب خدا واهل بيتم را در ميان شما مى گذارم. به آنها تمسك جوييد تا گمراه نشويد،زيرا خداوند دانا به من خبر داده وعهد كرده كه آن دو چيز تا قيامت از هم جدا نشوند.

پس عمربن الخطاب غضبناك به پا خاسته عرض كرد: يا رسول الله! اين سخن دربارهء تمام اهل بيت تواست؟ پاسخ داد:نه. اين حكم دربارهء اوصياى من است كه اولشان على بن ابيطالب برادر ووزير ووارث وخليفه من وصاحب اختيار مؤمنين مى باشد. بعد از على فرزندم حسن وبعداز او فرزندم حسين وبعد از او نه نفر ازاولاد حسين اوصياى من مى باشند كه تا قيامت يكى پس از ديگرى خواهند آمد.آنان در زمين، شاهد وحجت بر مردم وخزينه هاى دانش ومعدن هاى حكمت هستند. هركه از آنها اطاعت نمايد از خدا اطاعت نموده است وهر كس نافرمانى آنان را كند با خدا عصيان ورزيده است؟ ــ وقتى كلام على (عليه السلام) به اينجا رسيد ــ تمام حاضرين در پاسخ آن حضرت عرض كردند: ما شهادت مى دهيم كه رسول خدا چنين فرمود.(9)

از امثال اين احاديث كه در كتب شيعه وسنى زياد است، چند مطلب مهم استفاده مى شود:

الف: چنانكه قرآن تا قيامت در بين مردم باقى خواهد ماند، عترت واهل بيت پيغمبر هم تا قيامت باقى خواهند ماند پس اين گونه احاديث را مى توان از ادلهء وجود امام غائب شمرد.

ب: مراد از عترت اوصياى دوازده گانهء پيغمبر است.

ج: پيغمبر اكرم (صلى الله عليه وآله وسلم) مسلمين را بعد از خودش در حيرت وبلا تكليفى رها نكرده است بلكه عترت واهل بيت خودش را مرجع علمى وهدايت قرار داده واقوال واعمالشان را حجت ومعتبر دانسته ودر تمسك به آنها تأكيد وسفارش نموده است.

د: امام هرگز از قرآن واحكام آن جدا نمى شودو برنامه اش بسط وترويج احكام قرآن خواهد بود. بنابراين بايد به احكام ودستورات قرآن كاملاً عالم باشد، چنانكه قرآن در طريق راهنمايي، مردم را به ضلالت نمى اندازد وهركس بدان متوسل شد بدون شك رستگار مى شود، همچنين امام هم در طريق هدايت اشتباه وخطا ندارد واگر مردم در اعمال وگفتارشان از وى پيروى نمودند بايد بدون ترديد به سعادت واقعى نائل شوند. يعنى امام از خطا واشتباه معصوم است.

على گنجينهء علوم نبوت

از احاديث وسيرهء پيغمبر (صلى الله عليه وآله وسلم) به خوبى استفاده مى شود كه آن جناب چون ملاحظه مى فرمود كه: همهء اصحاب قابليت واستعداد تحمل علوم نبوت را ندارند واوضاع روز هم چندان مساعد نيست. ليكن مسلمين خواهى نخواهى روزى به آنها نيازمند مى گردند لذا على بن ابيطالب(عليه السلام) را بدين منظور برگزيد واثقال علوم نبوت ومعارف اسلام را نزدش وديعه گذاشت وشب وروز در تعليم وتربيتش كوشش مينمود. در اينجا لازم است احاديثى در اين باره، نقل شود تا حقيقت روشن گردد.

على (عليه السلام) در دامن پيغمبر تربيت شد وهميشه باوى بود.(10)

پيغمبر به علي(عليه السلام) مى فرمود: خدا به من دستور داده كه ترا به خويش نزديك گردانم وعلومم را تعليم تو نمايم. تو هم بايد در حفظ وضبط آنها كوشش كنى وبر خدا لازم است كه ترا تأييد كند.(11)

علي (عليه السلام) مى فرمود: هرچه را از رسول خدا شنيدم فراموش نكردم.(12)

علي (عليه السلام) مى فرمود: پيغمبر (صلى الله عليه وآله وسلم) ساعتى را در شب وساعتى را در روز به من اختصاص داده بود كه خدمتش مشرف مى شدم.(13)

به علي(عليه السلام) عرض شد: چرا شما از بقيهء اصحاب بيشتر حديث داريد؟ پاسخ داد: من هر وقت چيزى از پيغمبر سؤال مى كردم جواب مى داد وهروقت ساكت مى شدم خودش،ابتداء بسخن مى كرد.(14)

علي (عليه السلام) مى فرمايد: رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) به من فرمود: سخنان مرا بنويس. عرض كردم: يارسول الله! مى ترسى فراموش كنم؟ پاسخ داد: نه،زيرا از خدا خواسته ام كه ترا حافظ وضبط كننده قرار دهد. ليكن بايد مطالب را براى شركاى خودت وامام هاى از اولادت ضبط كنى. به بركت وجود امامان است كه باران برمردم نازل مى شود ودعايشان مستجاب مى گردد وبلاها از سرشان رفع مى شود ورحمت از آسمان نازل مى گردد. سپس به حسن(عليه السلام) اشاره نموده فرمود:اين اولين امام بعد از تواست. سپس به حسين(عليه السلام) اشاره نموده فرمود: اين دومين آنها است بعداً فرمود: ائمه از اولاد حسين خواهند بود.(15)

كتاب علي

آرى على بن ابيطالب (عليه السلام) با استعداد ذاتى وتوفيقات خداوندى وسعى وجديت پيغمبراكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) علوم ومعارف رسول خدا را فرا مى گرفت ودر كتابى ثبت مى نمود.آن كتاب جامع را باوصياى خويش تحويل داد تا در مواقع ضرورت، مردم از آن بهره مند گردند.اين موضوع در احاديث اهلبيت(عليه السلام) منصوص است از باب نمونه:

حضرت صادق(عليه السلام) فرمود: نزد ما چيزى موجود است كه احتياج به مردم نداريم ولى مردم به ما نيازمند مى باشند،زيرا در نزد ما كتابى وجود دارد كه املاى رسول خداست وبا خط علي(عليه السلام) نوشته شده است. آن كتاب جامعى است كه تمام حلال وحرامها در آن ثبت شده است.(16)

حضرت ابوجعفر(عليه السلام) به جابر فرمود: يا جابر! ما اگر از عقيده وآراء خودمان براى شما حديث مى كرديم به هلاكت مى افتاديم ليكن احاديثى را براى شما مى گوييم كه از رسول خدا ذخيره نموده ايم چنانكه مردم طلاو نقره را ذخيره مى كنند.(17)

عبدالله سنان مى گويد:از حضرت صادق(عليه السلام) شنيدم كه مى فرمود: در نزد ما جلدى موجود است بطول هفتاد ذراع كه رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) مطالبش را املاء نموده وعلى (عليه السلام) به دست مباركش آنها را نوشته است. تمام احتياجات علمى مردم، در آن موجود است حتى ارش خراش وخدشه اى كه به بدن وارد شود.(18)

وارثان علوم نبوت

جناب آقاى فهيمى شما امامت اولاد رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) را قبول نداريد ليكن به هر حال، اقوال آنان را بايد حجت ومعتبر بدانيد. چنانكه احاديث صحابه وتابعين را حجت ومعتبر مى دانيد، بايد احاديثى را هم كه بوسيلهء ذريه وعترت پيغمبر روايت شده حجت بدانيد زيرا به فرض اينكه امام نباشد اما حق روايت كردن كه از ايشان سلب نشده است.ارزش اقوالشان به طور حتم، از يك راوى معمولى بيشتر است دانشمندان اهل سنت نيز، به مقام علم وقدس وپاكدامنى آنان اعتراف نموده اند.(19)

ائمه بارها مى فرمودند: ما از رأى خودمان چيزى نمى گوييم بلكه وارث علوم پيغمبر هستيم، هر چه را بگوييم به واسطهء پدرانمان از پيغمبر نقل مى نماييم از باب نمونه:

حضرت صادق(عليه السلام) مى فرمود: حديث من حديث پدرم ميباشد وحديث پدرم، حديث جدم مى باشد وحديث جدم، حديث حسين است وحديث حسين، حديث حسن است وحديث حسن، حديث اميرالمؤمنين است وحديث اميرالمؤمنين حديث رسول الله است وحديث رسول خدا، قول خداست.(20)

جناب آقاى فهيمي! از شما انصاف مى خواهم آيا سخنان حسن وحسين دو جوانان اهل بهشت وعلى بن الحسين با آن مقام تقوى وعبادتش ومحمد بن على وجعفربن محمد با آن مقام علم وپرهيزكارى كه داشتند، به اندازهء احاديث (ابو هريره) و(سمرة بن جندب) و(كعب الاحبار) هم ارزش ندارد؟!!!

آرى پيغمبر اسلام على واولادش را گنجينهء علوم خويش قرار داد واين موضوع اساسى را كراراً به مسلمين گوشزد مى نمود ودر مواقع وجاهاى مناسب،مردم را به سوى ايشان سوق مى داد. متأسفانه مسير حقيقى اسلام منحرف شد، وجامعهء مسلمين از علوم گرانبهاى اهلبيت محروم گشتند، واسباب عقب افتادگى آنان فراهم گشت.

جلالى: من هنوز سئوالات زيادى در ذهنم هست ولى چون وقت گذشته، طرح آنها را براى جلسه بعد مى گذارم.

مهندس: اگر برادران موافق باشند جلسه بعد در منزل ما تشكيل شود وادامه بحث هم براى آنجا بماند.

آيا امام حسن عسكرى فرزندى داشته؟

شب شنبه دوستان در منزل آقاى مهندس جمع شدند وبا طرح سئوالى از طرف آقاى جلالي، جلسه رسميت يافت:

جلالى : من شنيده ام كه امام حسن عسكري(صلى الله عليه وآله وسلم) اصلاً فرزندى نداشته است؟

هوشيار : از چند راه مى توان اثبات كرد كه امام حسن عسكرى (عليه السلام) داراى فرزند بوده است.

الف : در احاديث زيادى كه از پيغمبر اكرم وائمه اطهارعليهم السلام صادر شده است تصريح شده كه: ازحسن بن على بن محمد فرزندى به وجود خواهد آمد كه پس از غيبت طولانى براى اصلاح عالم قيام مى نمايد وزمين را پر از عدل وداد مى كند. اين موضوع با تعبيرات مختلف در روايات وارد شده است مثلاً: مهدى نهمين اولاد حسين است. مهدى ششم از اولاد حضرت صادق است. مهدى پنجم از اولاد موسى بن جعفر است. مهدى چهارمين فرزند على بن موسى الرضا است. مهدى سومين فرزند امام محمد تقى است.

ب: در احاديث زيادى تصريح شده كه: مهدى موعود فرزند امام يازدهم حسن عسكري(عليه السلام) مى باشداز باب نمونه:

صقر مى گويد: ازعلى بن محمد(عليه السلام) شنيدم كه فرمود: امام بعد از من فرزندم حسن است. بعد از حسن فرزندش هما ن قائمى است كه زمين را پرازعدل وداد مى كند چنانكه از ظلم وستم پرشده است.(21)

ج: امام حسن عسكري(عليه السلام) در چندين حديث خبر داده كه: قائم ومهدى فرزند من است وساحت مقدس امام وپيغمبر هم از دروغ وخطا منزه مى باشد.

از باب نمونه:

محمد بن عثمان از پدرش نقل كرده كه مى گفت: خدمت امام حسن عسكري(عليه السلام) بودم كه از وى سؤال شد، راجع به حديثى كه از پدرانش نقل شده كه تا قيامت زمين از حجت خالى نمى ماند وهركس بميرد درحاليكه امام زمانش را نشناخته باشد به مرگ جاهليت مرده است. آن حضرت پاسخ داد: آرى اين موضوع، همچون روز روشن وحق است. عرض شد: يابن رسول الله! بعد از شما حجت وامام كيست؟ فرمود: بعد از من فرزندم محمد حجت وامام است وهركس بميرد واو را نشناسد به مرگ جاهليت از دنيا مى رود.آگاه باشيد كه: فرزندم را غيبتى خواهد بود كه جهانيان در آن زمان سرگردان مى شوند،اهل باطل هلاك مى گردند وكسانى كه وقت ظهورش را تعيين كنند دروغ مى گويند. بعد از آنكه مدت غيبتش پايان يافت، نهضت مى كند. گويا پرچمهاى سفيدى را كه در نجف بر سرش در اهتزاز است، مشاهده مى كنم.(22)

يار صفحه:


(1)كمال الدين ج 2 ص 23.
(2)غيبت شيخ ص 202.
(3)غيبت شيخ چاپ دوم ص 207.
(4)قال النبي(صلى الله عليه وآله وسلم):انى تارك فيكم ما ان تمسكتم به لن تضلوا بعدى احدهما اعظم من الاخر: كتاب الله حبل ممدود من السماء الى الارض وعترتى اهل بيتى. ولن يفترقا حتى يردا على الحوض فانظروا كيف تخلفونى فيهما ــ ذخائر العقبى ط قاهره سال 1356 ص 16.الصواعق المحرقة ص 147.الفصول المهمة ص 22 البداية والنهاية ج 5 ص 209. كنزالعمال ط حيدرآباد ص 153 و167. نظم دررالسمطين تأليف محمد بن يوسف ط نجف ص 232. تذكرة خواص الامة تأليف سبط بن جوزى چاپ سال 1285 هجرى ص 182.
(5)عن ابى ذرقال، قال رسول الله(صلى الله عليه وآله وسلم): مثل اهل بيتى مثل سفينة نوح من ركبها نجى ومن تخلف عنها غرق ــ الصواعق ص 150 و184، تذكرة خواص الامة ص 182. ذخائر العقبى ص 20 نظم در رالسمطين ص 235.
(6)ينابيع المودة ج2 ص 63. اثبات الهداة ج 2 ص 253.
(7)ينابيع المودة ج 1 ص 24.
(8)ينابيع المودة ج 1 ص 54.
(9)جامع احاديث الشيعه ج1مقدمه.
(10)اعيان الشيعه ط 1 ج 3 ص11.
(11)ينابيع الموده ج 1 ص 104.
(12)اعيان الشيعه ج 3.
(13)ينابيع الموده ج 1 ص 77.
(14)ينابيع المودة ج 2 ص 36 الطبقات الكبير تأليف محمد بن سعد كاتب واقدى ط (ليدن) ج2بخش دوم ص 101.
(15)عن امير المؤمنين عليه السلام قال قال رسول الله (صلى الله عليه وآله وسلم): يا على اكتب ما املى عليك. قلت يا رسول الله اتخاف على النسيان؟ قال:لا، وقد دعوت الله عزوجل ان يجعلك حافظاً ولكن اكتب لشركائك،الائمة من ولدك. بهم تسقى امتى الغيث وبهم يستجاب دعائهم وبهم يصرف الله عن الناس البلاء وبهم تنزل الرحمة من السماء وهذا اولهم واشارالى الحسن.ثم قال: وهذا ثانيهم واشار الى الحسين.ثم قال:والائمة من ولده ينابيع الموده ج 1 ص 17.
(16)بكر بن كرب الصيرفى قال سمعت اباعبدالله (عليه السلام) يقول: ان عندنا مالانحتاج معه الى الناس وان الناس ليحتاجون الينا، وان عندنا كتاباً املاء رسول الله (صلى الله عليه وآله وسلم) وخط على عليه السلام؛ صحيفة فيها كل حلال وحرام ــ جامع احاديث الشيعه ج 1مقدمه.
(17)جابرعن ابى جعفر(عليه السلام) قال: يا جابر انالوكنا نحدثكم برأينا لكنا من الهالكين ولكنا نحدثكم باحاديث نكنزها عن رسول الله كما يكنز هؤلاء ذهبهم وفضتهم، جامع احاديث الشيعه ج 1.
(18)جامع احاديث الشيعه ج1.
(19)اگر در صدد تحقيق باشيد مى توانيد به كتابهاى ذيل مراجعه نماييد: كتاب مطالب السؤل تأليف محمد بن طلحه، تذكرة خواص الامة، فصول المهمة تأليف ابن صباغ مالكي، كتاب نورالابصار تأليف شبلنجي، الصواعق المحرقة تأليف ابن حجر، تاريخ ابن خلكان. كتاب الصفوة تأليف ابى الفرج،روضة الصفا ج 3، اثبات الوصية تأليف مسعودي.
(20)هشام بن سالم وحماد بن عثمان وغيره قالوا سمعنا اباعبدالله عليه السلام يقول: حديثى حديث ابي، وحديث ابى حديث جدي، وحديث جدى حديث الحسين، وحديث الحسين حديث الحسن، وحديث الحسن حديث اميرالمؤمنين وحديث اميرالمؤمنين حديث رسول الله، وحديث رسول الله قول الله ــ كتاب جامع احاديث الشيعه، مقدمهء ج 1.
(21)الصقر بن ابى دلف قال: سمعت على بن محمد بن على الرضا عليه السلام يقول: ان الامام بعدى الحسن ابنى وبعد الحسن ابنه القائم الذى يملاء الارض قسطاً وعدلا كما ملئت ظلماً وجوراً ــ اثبات الهداة ج 6 ص 275.
(22)بحار الأنوار ج 51 ص 160.