دادگستر جهان

ابراهيم امينى

- ۲۳ -


خود زيد نيزبه علم وتقوا وفضيلت امام صادق عليه السلام اعتراف داشت. دريكجا مى گويد: هركس كه مى خواهد جهاد كند به سوى من بيايد وهركس كه طالب علم است خدمت پسر برادرم جعفر برود.(1)

ياران وسپاهيان زيد نيز به امامت وافضليت حضرت صادق عليه السلام ايمان واعتراف داشتند. عمارساباطى مى گويد: مردى به سليمان بن خالد كه در سپاهيان زيد خروج كرده بود، گفت: عقيده ات دربارهء زيد چيست؟ زيد افضل است يا جعفربن محمد؟ سليمان جواب داد: به خدا سوگند! يك روز از زندگى جعفر بن محمد بيشتر از تمام عمرزيد ارزش دارد. آنگاه سرش را حركت داد وبه نزد زيد رفت وداستان را برايش تعريف كرد. عمار مى گويد: من هم پيش زيد رفتم وشنيدم كه مى گفت: جعفر بن محمد در مسائل حلال وحرام امام ما مى باشد.(2)

3ـ قيام زيد يك قيام ناسنجيده واحساساتى وبدون آمادگى وتهيهء مقدمات نبود بلكه از هر جهت حساب شده ودقيق بود. انگيزه اش درقيام امر به معروف ونهى ازمنكر ومبارزه با حكومت طاغوت بود. تصميم داشت با مبارزه مسلحانه حكومت غاصبين را سرنگون سازد وآن را به دست اهلش يعنى شخص  مورد توافق آل محمد بسپارد. وبه همين جهت تعداد زيادى از مسلمين دعوتش را پذيرفتند وآماده جهاد شدند. ابوالفرج اصفهانى مى نويسد: پانزده هزارنفر از مردمان كوفه با زيد بيعت نمودند. علاوه براين، عده زيادى از اهالى مدائن وبصره وواسط وموصل وخراسان وگرگان دعوتش را اجابت كردند.(3)

قيام زيد آن چنان لازم وموجه بود كه تعدادى از فقهاى اهل سنت نيزدعوتش را پذيرفته وبياريش شتافتند. حتى مورد تأييد ابوحنيفه امام بزرگ اهل سنت نيز قرار گرفت. فضل بن زبير مى گويد: ابوحنيفه به من گفت: چند نفر از فقهاء دعوت زيد را پذيرفته اند؟ گفتم: سليمة بن كهيل ويزيد بن ابى زياد وهارون بن سعد وهاشم بن بريد وابوهاشم سريانى وحجاج بن دينار وچند نفر ديگر. ابوحنيفه مقدارى پول به من داد وگفت: اين پولها را به زيد بده وبگو درراه خريد سلاح وتأمين نيازهاى رزمندگان جهادگر به مصرف برسان. من پولها را گرفتم وبه زيد تحويل دادم.(4)

نكته جالب اين است كه زيد موضوع قيامش را قبلاً با امام صادق عليه السلام  در ميان گذاشت وآن حضرت در جواب فرمود: عموجان! اگر راضى هستى كه كشته شوى وبدنت را در كناسهء كوفه بدار بياويزند هرطور صلاح مى دانى عمل كن (55) وزيد با اينكه اين خبر را از امام صادق عليه السلام شنيده بود اما آن چنان مصمم بود واحساس وظيفه مى كرد كه حتى خبر شهادت نيز نتوانست اورا از اين اقدام بزرگ منصرف سازد. در راه خدا جهاد كرد تا به فيض شهادت نائل گشت. امام رضا عليه السلام درباره اش فرمود: زيدبن على از علماى آل محمد بود. براى خدا غضب كرد وبا دشمنان خدا جنگيد تا به شهادت رسيد (56) وامام جعفر صادق عليه السلام درباره اش فرمود: خدا عمويم زيد را رحمت كند. او مردم را به شخص  مورد توافق آل محمد دعوت مينمود واگر پيروز ميشد حتماً بوعده اش عمل مى كرد.(5)

به اصل بحث برگرديم. چنانكه ملاحظه فرموديد روايت عيص بن قاسم را نمى توان از روايات مخالف نهضت وحركتهاى اسلامى محسوب داشت بلكه مى توان آن را از مؤيدات نهضتهاى صحيح اسلامى به شمارآورد. وحتى به وسيله اين حديث مى توان احاديث ديگر را توجيه  وتفسيرنمود. كه مراد آنها نهى از نهضتهائى است كه رهبرى آن واجد شرائط لازم نباشد يا قيام ونهضت را قبل از تهيه مقدمات وامكانات لازم شروع كند، يا بانگيزه هاى باطل واردعمل شود. اما قيامهاى صحيح اسلامى كه مانند قيام زيدبن على باشد نه تنها ممنوع نيست بلكه مورد تأييد ائمه اطهارعليهم السلام بوده است. وبا همين بيان روشن شد كه حديث يازدهم همين باب وسائل را نيز نمى توان از احاديث مخالف قيام  محسوب داشت. حديث اينست:

حديث دوم ـ احمدبن يحيى المكتب عن محمد بن يحيى الصولى عن محمدبن زيد النحوى عن ابن بى عبدون عن ابيه عن الرضا عليه السلام (فى حديث) انه قال للمأمون: لا تقس اخى زيداً الى زيدبن علي. فانه كان من علماء آل محمد صلى الله عليه وآله. غضب لله فجاهد اعدائه حتى قتل فى سبيله ولقد حدثنى ابى موسى بن جعفر انه سمع اباه جعفربن محمد يقول: رحم الله عمى زيداً انه دعا الى الرضا من آل محمد ولوظفر لوفى بما دعا اليه. لقد استشارنى فى خروجه. فقلت ان رضيت ان تكون المقتول المصلوب بالكناسه فشأنك. (الى ان قال) فقال الرضا عليه السلام ان زيدبن على لم يدع ما ليس له بحق وانه كان اتقى لله من ذالك انه قال:ادعوكم الى الرضا من آل محمد(6) يعنى امام رضا عليه السلام به مأمون فرمود: برادرم زيد را بازيد بن على بن الحسين مقايسه نكن. زيد بن على از علماء آل محمد بود كه براى خدا غضب كرد وبا دشمنان خدا جهاد نمود تا اينكه درراه خدا به شهادت رسيد. پدرم موسى بن جعفر فرمود كه از پدرم جعفربن محمد عليه السلام شنيدم كه مى فرمود: خدا عمويم زيد را رحمت كند. او مردم را به سوى شخصى كه مورد توافق آل محمد قرارگيرد دعوت مى كرد. واگر پيروز مى شد حتماً به وعده اش عمل مى كرد. ومى فرمود: زيد دربارهء قيامش با من مشورت نمود، به او گفتم: اگر راضى هستى كشته شوى وبدنت را دركناسه كوفه بدار آويزند هرطور صلاح مى دانى عمل كن. (تا اينكه فرمود) پس امام رضا عليه السلام فرمود: زيدبن على مدعى چيزى نبود كه حقش نباشد. او پرهيزكارتراز اين بود كه چنين ادعاى ناحقى را داشته باشد. بلكه او به مردم مى گفت: شما را به شخصى دعوت مى كنم كه مورد توافق آل محمد قرار گيرد.

حديث مذكور از جهت سند صحيح نيست وراويانش دركتب رجال به عنوان مهمل توصيف شده اند. وازجهت معنا هم آن را نمى توان ا زاحاديث مخالف محسوب داشت. زيرا دراين حديث قيامهائى نظير قيام زيدبن على مورد تأييد قرار گرفته است. اما زيدبن موسى مورد انتقاد قرار گرفته است. زيدبن موسى دربصره خروج كرد ومردم را به سوى خودش دعوت مى نمود. خانه هاى مردم را به آتش كشيد. واموال مردم را به زور مى گرفت وسرانجام سپاهيانش شكست خوردند وخودش دستگير شد. مأمون او را مورد عفو قرار داد وخدمت امام رضا عليه السلام فرستاد. امام رضا عليه السلام دستور داد آزادش كردند ولى قسم خورد كه هيچگاه با او همكلام نشود.(7)

چنانكه ملاحظه مى فرمائيد دراين حديث از قيام زيدبن موسى انتقاد شده ليكن از هرقيام ونهضتى نهى نشده بلكه ازقيامهائى كه نظير قيام زيدبن على باشد تأييد به عمل آمده است.

دسته دوم

احاديثى كه دلالت دارند هرقيامى كه قبل از قيام جهانى حضرت مهدى عليه السلام انجام بگيرد سرانجام با شكست مواجه خواهد شد.

حديث اول ـ على بن ابراهيم عن ابيه عن حمادبن عيسى عن ربعى رفعه عن على بن الحسين ليه السلام قال: والله لا يخرج احد منّا قبل خروج القائم الاّ كان مثله كمثل فرخ طار من وكره قبل ان يستوى جناحاه فاخذه الصبيان فعبثوبه.(8)

يعنى امام سجاد عليه السلام فرمود: به خدا سوگند! هيچيك از ما قبل از قيام قائم قيام نمى كند مگر اينكه همانند جوجه پرنده اى است كه پيش از بال وپردرآوردن از لانه اش خارج شود، به دست كودكان خواهد افتاد كه با او بازى ميكنند.

سند حديث ــ حديث مذكور به اصطلاح اهل حديث، مرفوع ناميده مى شود. وبعض راويان حذف شده اند كه معلوم نيست چه كسى يا كسانى بوده اند وبه هرحال معتبر ومورد اعتماد نيست.

حديث دوم ـ جابر عن ابى جعفر محمدبن على عليه السلام قال: مثل خروج القائم منّا كخروج رسول الله صلى الله عليه وآله ومثل من خرج منّا اهل البيت قبل قيام القائم مثل فرخ طارمن وكره فتلاعب به الصبيان.(9)

يعنى امام محمد باقر عليه السلام فرمود: مثل قيام قائم مثل قيام رسول الله خواهدبود. ومثل هريك از ما اهل بيت كه قبل از قيام قائم خروج كند مثل جوجهء پرنده اى است كه از آشيانه اش خارج گردد كه اسباب بازى كودكان قرار خواهد گرفت.

حديث سوم ـ ابو الجارود قال سمعت ابا جعفر عليه السلام يقول: ليس منّا اهل البيت احد يدفع ضيماً ولا يدعوا الى حق الاّصرعته البلية حتى تقوم عصابة شهدت بدراً، لايوارى قتيلها ولا يداوى جريحها، قلت: من عنى ابوجعفر عليه السلام؟ قال: الملائكة.(10)

يعنى امام محمد باقرعليه السلام فرمود: هيچ يك از ما اهل بيت به منظور دفع ظلم وقيام به حق قيام نمى كند جز اينكه با گرفتاريها وشكست مواجه خواهد شد. تا هنگامى كه افرادى كه درجنگ بدر حضور يافتند وبه يارى رزمندگان شتافتند، وكشته اى نداشتند تا مدفون شوند ومجروحى نداشتند تا معالجه گردند، قيام كنند.

راوى مى گويد: مقصود امام از اين افراد چه كسانى است؟ گفت: ملائكه كه درجنگ بدربه يارى سپاهيان اسلام فرود آمدند.

حديث چهارم ـ ابوالجارودعن ابى جعفرعليه السلام قال قلت له اوصنى فقال اوصيك بتقوى الله وان تلزم بيتك وتقعد فى دهمك هؤلاء الناس وايّاك والخوارج منّا فانّهم ليسوا على شيئى (الى ان قال) واعلم انه لا تقوم عصابة تدفع ضيماً او تعزّ ديناً الاّصرعتهم البلية حتى تقوم عصابة شهدوا بدراً مع رسول الله صلى الله عليه وآله لا يوارى قتيلهم ولا يرفع صريعهم ولايداوى جريحهم. فقلت: من هم؟ قال: الملائكة(11) يعنى ابوالجارود مى گويد: به امام صادق عليه السلام گفتم: مرا وصيت بفرمائيد. فرمود به تو سفارش مى كنم كه تقوا را پيشه خود سازى وملازم خانه ات باشي. ودر خفا باهمين مردم زندگى كني. واز افرادى از ما كه قيام مى كنند، اجتناب كن. زيرا آنها برباطل هستند وهدف درستى ندارند(تا اينكه فرمود) وبدانكه هيچ گروهى براى دفع ظلم يا عزت واقتداراسلام قيام نمى كنند جزاينكه بلا يا وگرفتارى ها آنها را برزمين مى زند تا وقتى گروهى قيام كنند كه در جنگ بدر حضور داشتند وكشته نمى شدند تا مدفون گردند وبرزمين نمى افتادند تا برداشته شوند ومجروح نمى شدند تا معالجه شوند. راوى گفت: اين افراد چه كسانى هستند؟ فرمود: ملائكة.

سند حديث

اين سه حديث از جهت سند معتبر نيستند. زيرا راوى آنها ابوالجارود است كه زيدى مذهب بوده ومؤسس فرقهء جاروديه مى باشد. ودركتب رجال تضعيف شده است.

بررسى معنا ومفاد احاديث

امام عليه السلام دراين احاديث دربرابر اصرار بعض شيعيان كه چرا شما قيام نمى كنيد از يك واقعيت خارجى خبرمى دهد كه هريك از ما(امامان) كه قبل از قيام قائم معهود قيام كند پيروزى ندارد وكشته مى شود وشكست او به مصلحت اسلام نيست. از ما اهل بيت تنها قيام مهدى به پيروزى نهائى مى رسد كه فرشتگان الهى نيز به ياريش فرود مى آيند. بنابراين، اين احاديث از قيام امامان خبرمى دهد وعلت عدم قيام آنها را تبيين مى كند وبه قيام سائرين نظر ندارد.

واگر مقصود امام عليه السلام از كلمه (منّا) سادات علوى باشد، وبفرمايد: هرقيامى  كه به رهبرى هريك از علويين انجام بگيرد در نهايت با شكست وكشته شدن مواجه خواهد شد، بازهم دلالت برممنوعيت قيام ندارد. زيرا فرضاً كه چنين باشد.احاديث از يك واقعيت خارجى خبر مى دهند كه قيامهائى كه قبل از قيام حضرت مهدى عليه السلام انجام بگيرد به پيروزى كامل نمى رسد ورهبرش كشته مى شود، اما اين احاديث وظيفه شرعى وقطعى وجوب جهاد درراه خدا ودفاع از اسلام ومسلمين وامربه معروف ونهى ازمنكر ومبارزه با ظلم وبيدادگرى واستكبار را از عهده مسلمين ساقط نمى سازند اطلاع از كشته شدن مطلبى است وانجام وظيفه مطلب ديگر. امام حسين عليه السلام نيز با اينكه از موضوع شهادتش اطلاع داشت اما درعين حال براى دفاع از كيان اسلام دربرابر دستگاه طاغوتى يزيد قيام كرد. به وظيفه اش عمل نمود گرچه درنهايت به شهادت رسيد. وهم چنين زيدبن على بن الحسين بااينكه خبرشهادتش را از امام جعفر صادق عليه السلام شنيده بود بازهم به وظيفهء شرعى خودش عمل كرد وبراى دفاع از اسلام وقرآن قيام نمود. گرچه درنهايت به شهادت رسيد. جهاد درراه خدا ودفاع از اسلام وامربه معروف ونهى از منكر ودفاع از محرومين ومستضعفين برمسلمين واجب است گرچه دراين راه كشته ها بدهند. زيرا كشته شدن مرادف با شكست نيست. اصولاً اگر اسلام درجهان گسترش يافته وباقى مانده است، دراثر جهاد وايثارگرى هاى امام حسين عليه السلام واصحاب ويارانش وجهاد وفداكارى هاى انسان هاى از خود گذشته اى همانند زيدبن على ويحيى بن زيد وحسين شهيد فخ وديگر ايثارگران تاريخ اسلام بوده است. بنابراين، احاديث مذكور تكليف شرعى جهاد ودفاع ووجوب امر به معروف ونهى از منكر را از مسلمين ساقط نمى سازند.

دراينجاجلسه خاتمه يافت وشب شنبه بعد درمنزل آقاى فهيمى تشكيل شد.

فهيمي: جناب آقاى هوشياربه بحث خود ادامه بدهيد.

هوشيار: دسته سوم

احاديثى كه دستور مى دهند كه قبل از ظهور علائم مخصوص قيام حضرت مهدى عليه السلام از هرگونه حركت وقيامى خوددارى نمائيد.

حديث اول ـ عدة من اصحابنا عن احمدبن محمد بن عثمان بن عيسى عن بكربن محمد عن سدير قال، قال ابوعبدالله عليه السلام: ياسدير! الزم بيتك وكن حلساً من احلاسه واسكن ما سكن الليل والنهار فاذا بلغك ان السفيانى قدخرج فارحل الينا ولوعلى رجلك.(12) يعنى حضرت صادق عليه السلام به سدير فرمود: ملازم خانه ات باش ومادام كه شب وروز ساكن هستند تو نيز ساكن باش. وقتى شنيدى كه سفيانى خروج كرده به سوى ما بيا، گرچه پياده باشي.

سند حديث

حديث مذكور از جهت سند چندان قابل اعتماد نيست. زيرا عثمان بن سعيد كه درسند واقع شده واقفى بوده است. درزمان حيات موسى بن جعفر عليه السلام وكيل آن حضرت بود ولى بعداز وفات آن جناب واقفى مذهب شد واز فرستادن سهم امام به سوى امام رضا عليه السلام خوددارى نمود وبه همين جهت مورد خشم امام رضا قرار گرفت. گرچه بعداً توبه كرد واموال را خدمت حضرت فرستاد. وهم ثقه بودن سدير بن حكيم صيرفى مورد ترديد مى باشد.

حديث دوم ـ احمدعن على بن الحكم عن ابى ايوب الخزازعن عمر بن حنظله قال سمعت اباعبدالله عليه السلام يقول: خمس علامات قبل قيام القائم: الصيحة والسفيانى والخسف وقتل النفس الزكية واليماني. فقلت جعلت فداك ان خرج احد من اهل بيتك قبل هذاه العلامات انخرج معه؟ قال: لا.(13)

يعنى امام صادق عليه السلام فرمود: قبل از قيام قائم پنج علامت واقع خواهد شد: 1ـ صداى آسمانى 2ـ خروج سفيانى 3ـ فرورفتن نقطه اى از زمين 4ـ كشته شدن نفس زكيه 5ـ خروج يمانى. راوى عرض كرد: يابن رسول الله!

اگر يكى از اهل بيت شما قبل از اين علائم قيام كرد ماهم با او خروج كنيم؟ فرمود: نه.

سند حديث

حديث مذكور چندان قابل اعتماد نيست. زيرا توثيق عمربن حنظله به اثبات نرسيده است.

حديث سوم ـ محمدبن الحسن عن الفضل بن شاذان عن الحسن بن محبوب عن عمروبن ابى المقدام عن جابر عن ابى جعفرعليه السلام قال: الزم الارض ولا تحرك يداً ولا رجلاً حتى ترى علامات اذكرها لك وما اراك تدركها: اختلاف بنى فلان ومناد ينادى من السماء ويجيئكم الصوت من ناحية دمشق.(14)

يعني:  جابرمى گويد حضرت باقرعليه السلام فرمود: ملازم زمين باش ودست وپايت را حركت نده، تا اينكه نشانه هائى را كه برايت مى گويم ظاهر شوند. وگمان نكنم كه توآنها را درك كني: اختلاف بنى فلان(شايد بنى عباس) ومنادى كه از آسمان ندا مى كند. وصدائى كه از جانب دمشق مى آيد.

سندحديث

حديث مذكور از جهت سند چندان قابل اعتماد نيست زيرا عمربن ابى المقدام مجهول است. وشيخ الطائفه احاديث را از دو طريق از فضل بن شاذان روايت مى كند كه هردو طريق تضعيف شده است.

حديث چهارم ـ الحسن بن محمد الطوسى عن ابيه عن المفيد عن احمدبن محمد العلوى عن حيدربن محمدبن نعيم عن محمدبن عمرالكشى عن حمدويه عن محمدبن عيسى عن الحسين بن خالد قال قلت لابى الحسن الرضا عليه السلام ان عبدالله بن بكيريروى حديثاً وانا احبّ ان اعرضه عليك فقال: ما ذالك الحديث؟ قلت: قال ابى بكير: حدثنى عبيد بن زراة قال: كنت عند ابى عبدالله عليه السلام ايام خرج محمد(ابراهيم) بن عبدالله بن الحسن اذ دخل عليه رجل من اصحابنا فقال له: جعلت فداك ان محمد بن عبدالله قدخرج فما تقول فى الخروج معه؟ فقال: اسكنوا ماسكنت السماء والارض. فما من قائم وما من خروج؟ فقال ابوالحسن عليه السلام: صدق ابوعبدالله عليه السلام وليس الامرعلى ما تأوله ابن بكير. انما عنى ابوعبدالله عليه السلام اسكنواما سكنت السماء من النداء والارض من الخسف بالجيش.(15)

يعنى حسين بن خالد مى گويد به امام رضا عليه السلام عرض كردم: عبدالله بن بكير حديثى را نقل كرده كه دوست دارم خدمت شما عرضه بدارم. فرمود: حديث چيست؟ گفتم: ابن بكير ازعبيد بن زراه نقل كرده كه گفت: هنگامى كه محمدبن عبدالله بن حسن خروج كرده بود من درخدمت امام صادق عليه السلام بودم. يكى از اصحاب خدمت رسيد وعرض كرد: فدايت شوم! محمد بن عبدالله بن حسن خروج كرده شما درباره خروج با او چه مى فرمائيد؟ فرمود: مادام كه آسمان وزمين ساكن هستند شما هم حركت نكنيد. بنابراين اگر امر چنين باشد نه قائمى خواهد بود نه خروجى. پس امام رضا عليه السلام فرمود: حضرت صادق عليه السلام درست فرموده ليكن مطلب چنين نيست كه ابن بكير فهميده است. بلكه مقصود امام اين بوده كه مادام كه آسمان از نداء وزمين از فرو بردن سپاه ساكن هستند شماهم ساكن باشيد.

سند حديث

حديث مذكور از حيث سند خيلى خوب نيست، زيرا احمدبن محمدعلوى دركتب رجال به عنوان مهمل يادشده است. وهم چنين حسين بن خالد دونفر داريم: يكى ابوالعلاء ديگرى صيرفي. وهيچيك از اين دونفر توثيق نشده اند.

حديث پنجم ـ محمدبن همام قال حدثنا جعفربن مالك الفزارى قال حدثنى محمدبن احمد عن على بن اسباط عن بعض اصحابه عن ابى عبدالله عليه السلام انه قال: كفوّا السنتكم والزموا بيوتكم فانه لايصيبكم امر تخصّون به ولا يصيب العامة ولايزال الزيديه وقاءً لكم.(16)

يعنى حضرت صادق عليه السلام فرمود: زبانتان را نگهداريد وملازم خانه باشيد. زيرا به شما چيزى نمى رسد كه به عموم مردم نرسد وزيديه همواره سپر بلاى شما خواهند بود.

سند حديث

حديث مذكور از حيث سند چندان قابل اعتماد نيست. زيرا على بن اسباط حديث را از بعض اصحاب نقل كرده كه معلوم نيست چه كسى است به علاوه جعفربن (محمد بن) مالك درطريق حديث واقع شده كه گروهى از علماى رجال اورا تضعيف نموده اند.

حديث ششم ـ على بن احمدعن عبيدالله بن موسى العلوى عن محمدبن الحسين عن محمد بن سنان عن عماربن مروان عن منخل بن جميل عن جابربن يزيد عن ابى جعفرالباقر عليه السلام انه قال: اسكنوا ما سكنت السموات ولاتخرجوا على احد فانّ امركم ليس به خفاء الاّ انّها آية من الله عزّوجّل ليست من الناس.(17)

يعنى حضرت باقرعليه السلام فرمود: مادام كه آسمان ساكن است ساكن باشيد وبرهيچ كس خروج نكيند. بدرستى كه امر شما مخفى نيست. الاّ اينكه نشانه اى است از جانب خدا وامرش به دست مردم نيست.

سند حديث

حديث مذكور از حيث سند معتبرنيست. زيرا منخل بن جميل دركتب رجال به عنوان ضعيف وفاسدالروايه توصيف شده است.

بررسى معنا ومفاد احاديث

قبل از اينكه به بررسى مفاد احاديث مذكور بپردازيم، لازم است به يك مطلب توجه داشته باشيد كه شيعيان واصحاب ائمهء اطهار همواره  درانتظار قيام ونهضت مهدى موعود وقائم آل محمد بودند. زيرا از پيامبراكرم وائمهء اطهارعليهم السلام شنيده بودند كه به هنگامى كه ظلم وجور جهان را فراگرفت، مهدى دادگستر قيام  مى كند، حكومت ظلم وكفرو استكبار را سرنگون مى سازد، اسلام را درجهان پيروزى مى دهد وعدل وداد را برپا مى دارد. شنيده بودند كه قيام چنين فردى پيروز است واز تأييدات الهى برخوردار خواهد بود. وبه همين جهت در آن اوضاع بحرانى صدراسلام، موضوع قيام وقائم همواره دربين شيعيان مطرح بود. به ائمه اطهارعليهم السلام مى گفتند: ظلم وجور همه جا را فراگرفته چرا قيام نمى كنيد. گاهى مى پرسيدند: پس قائم آل محمد كى قيام مى كند؟ گاهى از علائم قيام قائم سؤال مى كردند. ودر چنين اوضاعى بود كه بعض سادات علوى از اين موقعيت استفاده مى كردند وبه عنوان مهدى موعود وقائم آل محمد قيام مى نمودند، وبراى سرنگون ساختن حكومتهاى طاغوت مى جنگيدند، اما چندى طول نمى كشيد كه با شكست مواجه مى شدند.

دريك چنين اوضاع وشرائطى صادرشده است. پس اگر امام به يك نفر يا چند نفر ازاصحاب مى فرمايد ساكت باشيد وحركت نكنيد، ومنتظر خروج سفيانى يا صداى آسمانى يا علائم ديگر باشيد، مى خواهد بفرمايد: شخصى كه اكنون قيام كرده مهدى موعود روايات نيست، ازمنهم انتظار قيام نداشته باش كه قائم معهود نيستم. صبركنيد تا قائم آل محمد قيام كند، وقيام او داراى علائم ونشانه هاى مخصوصى است. هركس به عنوان مهدى وقائم قيام كرد وشما را به يارى طلبيد، ملاحظه كنيد اگر علائم مخصوص را دارد دعوتش را بپذيريد واگرعلائم مخصوص هنوز آشكار نشده فريب او را نخوريد ودعوتش را نپذيريد وبدانيد كه او مهدى موعود نيست. احاديث مذكور درواقع مى خواهند جلو سوءاستفاده بعض سادات علوى را كه به عنوان مهدى موعود وقائم آل محمد قيام مى نمودند، بگيرد. وتفهيم كند كه اينها مهدى موعود نيستندفريبشان را نخوريد واحاديث مذكور هرگز درصدد نيستند كه احكام ووظائف قطعى مسلمين را از قبيل وجوب جهاد ودفاع از اسلام ومسلمين وامربه معروف ونهى از منكر ولزوم مبارزهء با ظلم وبيدادگرى ودفاع ا زمحرومين ومستضعفين، ازاعتبار ساقط سازند. وبگويند: دربرابر انواع ظلم وستم وفحشاء ومنكرات وكفر والحاد وحتى دربرابر توطئه هائى كه براى براندازى اصل اسلام چيده مى شود سكوت كنيد ودرانتظار ظهور حضرت مهدى باشيد تا جهان را پرازعدل وداد نمايد. يك چنين مطلب ناروائى را نمى توان به ائمه اطهارعليهم السلام نسبت داد.اگر سكوت واجب بود پس چرا على بن ابيطالب عليه السلام با دشمنان اسلام جنگيد؟ وچرا امام حسين عليه السلام دربرابر دستگاه ستمگر يزيد قيام كرد؟ چرا قيام خونين زيدبن على مورد تأييد ائمه اطهار عليهم السلام قرار گرفت؟ بنابراين، احاديث مذكور را نبايد ازاحاديث مخالف قيام ونهضت وانقلاب محسوب داشت.

يار صفحه:


(1)بحار ج 46ص 199.
(2)بحار ج 46 ص 196.
(3)مقاتل الطالبين ص 91.
(4)مقاتل الطالبين ص 99.
(5)بحار الأنوار ج 46 ص 17.
(6)وسائل الشيعه ج 11 ص 39.
(7)بحار الأنوارج48 ص 315.
(8)وسائل الشيعه ج 11 ص 36 وبحار الأنوار ج 52 ص 302.
(9)مستدرك الوسائل ج 2 ص 248.
(10)مستدرك الوسائل ج 2 ص 248.
(11)مستدرك ج 2 ص 248.
(12)وسائل الشيعه ج 11 ص 36.
(13)وسائل الشيعه ج 11 ص 37.
(14)وسائل الشيعه ج 11 ص 41.
(15)وسائل الشيعه ج 11 ص 39.
(16)مستدرك الوسائل ج 2 ص 248.
(17)مستدرك الوسائل ج 2 ص 248.