در انتظار امام عليه السلام

عبد الهادى فضلى

- ۲ -


ويژگي هاى امام مهدي

مهدى از فرزندان من است. نامش نامم وکنيه اش، کنيه من است، چهره وخوى او، از همه به من شبيه تر است. زندگيش را چندى در پنهانى خواهد گذراند ودر اين هنگامه، مردم کمراه مى شوند، آنگاه چون ستاره ى درخشان روى آور مى گردد وزمين آکنده از ستم را، پر از عدل وداد مى کند. پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم)

طول عمر

در بررسى ويژگي هاى امام غايب، از ميان آنچه از دير باز جلب نظر محققان را نموده است، يکى هم مسئله طول عمر ايشان است. چرا که هم اکنون، بيش از هزار سال است که زندگى مى کنند واين خود سوالات چندى را بر مى انگيزاند:

1) آيا يک انسان مى تواند، ساليان طولانى بيش از ديگر آدميان زندگى کند؟

2) چگونه امام عصر عليه السلام از چنين عمر طولانى برخوردار گشته اند؟

امکان طول عمر

در توضيح اين مسئله، آن را از دو جنبه علمى وفلسفى، بررسى مى کنيم:

1) ديدگاه فلسفي: در اين ديد، بايد روشن کرد که چه هنگام يک مسئله، غير ممکن ومحال است. به تعبير فلسفى، وقتى چيزى محال است که در آن شيئى، دو امر متناقض بخواهند با هم جمع شوند. حال آنکه در مسئله طول عمر چنين نيست. چرا که طولانى شدن عمر يک انسان، در حالى که ديگران از آن طول عمر برخوردار نيستند مستلزم اجتماع نقيضين نمى باشد. چرا که موضوع در اين قضيه واحد نيست. اينکه تمامى انسانها از عمر هزار ساله برخوردار نبوده اند از ديدگاه فلسفى نمى تواند دليل غير ممکن بودن داشتن چنين عمرى براى يک فرد باشد.

2) ديدگاه علمي: علم در بررسى ها ونظريات خود از تجربه استمداد پيدا مى کند. روشن است که تجربه نيز وقتى در مورد موضوع معينى در شرايطى خاص انجام يافت، نمى بايست به موضوعات ديگرى که در آن شرايط نيستند تعميم داده شوند. بعنوان مثال اگر درباره شخصى با تجربيات خاصى ثابت شد که نمى تواند بيش از مدت معينى عمر کند، درباره ديگرانى که در آن شرائط نيستند قابل تعميم نمى باشد. بنابر اين هم علم وهم فلسفه نمى توانند مقابل امکان داشتن چنين طول عمرى، سدى ايجاد کنند. پس داشتن طول عمر طولانى، مسئله ممکنى است. وحال بايد رخداد اين ممکن را مورد بررسى قرار دهيم:

الف) دلايل نقلي: از پيامبر اسلام وامامان، عليهم السلام، درباره طول عمر طولانى امام مهدى عليه السلام احاديث چندى در دست داريم:

1) رواياتى که بيان مى دارند زمين هيچ گاه از حجت خدا خالى نمى ماند، خواه ظاهر وآشکار باشد وخوان ترسان وپنهان. تا آيات وحجت هاى خدا، باطل نگردند.

2) احاديثى که امامان را دوازده تن، معرفى مى کنند وهمه را از قريش مى دانند. مانند: اين امر پايان نمى پذيرد. تا اينکه در آن دوازده نفر که همگى از قريشند خليفه گردند.

3) رواياتى که امام مهدى عليه السلام را به نام وصفات او مشخص مى کنند. مانند: مهدى فرزند من است. نام او، نام من وگنيه اش کنيه من است. از جهت خلق وخلقت شبيه ترين فرد به من ميباشد. براى او غيبت وسرگردانى است که مردم در آن گمراه ميشوند. آن گاه چونان ستاره ى درخشان چهره مى نماياند. زمين را از عدل وداد مى آکند، همانگونه که از ظلم وستم پر شده باشد.

4) احاديثى که قيامت را پس از ظهور آن حضرت مى داند. مانند: قيامت بر پا نخواهد شد تا آنگاه که زمين از ظلم وستم ودشمنى پر شود. آنگاه از خاندان من شخصى قيام کند که زمين را از عدل وداد پر کند همانگونه که از ستم ودشمنى پر شده باشد.

5) احاديثى که درباره وجود امام، در هر دوره ى است. مانند: هر آن کس که بميرد وامام زمان خود را نشناسد. به مرگ جاهليت مرده است.

6) اخبارى که مهدى عليه السلام را فرزند امام حسن عسکرى عليه السلام

مى داند، زنده وموجود بوده ودر آخر الزمان ظهور خواهد کرد.(1)

ب) دلايل تاريخي: تاريخ وجود افرادى را با عمر طولانى نشان مى دهد. همچون حضرت نوح عليه السلام که قرآن کريم مدت دعوت او را قبل از طوفان، 950 سال مى داند: ما نوح را براى قومش گسيل داشتيم. او در ميان آنها نهصد وپنجاه سال باقى ماند. تا اينکه طوفان آنان را فراگرفت. زيرا اينان قومى ستمکار بودند.(2)

ج) دلايل عقيدتي: از آنجا که ما به خدا معتقديم، مسئله پذيرش وجود آن حضرت، دشوارى نخواهد داشت. چرا که خدا مى تواند امام عليه السلام را براى انجام رسالت الهى خود، سال ها زنده نکهدارد وبه هنگام لزوم او را آشکار نمايد.

د) دلايل تشريعي: اسلام دينى جهانى ودعوتى براى همگى انسانها است. وبر همين اساس، تبليغ رسالت اسلامى در تمامى جهان يک امر واجب مى باشد. وروش هائى چون جهاد نيز براى اينکار پيشنهاد گرديده است. چرا که اسلام يک نظام انقلابى اجتماعى بوده، وبراى نابودى ديگر نظامات اجتماعى آمده است.

روشن وواضح است اين عمليات ويران سازى وايجاد جامعه جهانى به زمانى طولانى نياز دارد. تا در اين زمان طولانى، انقلاب شکل گرفته وبا تمام نيرو به سوى نابودى آثار نظام اجتماعى موجود برود. ونسل جديدى ايجاد کند که از آثار گذشته جامعه بيزار بوده وبا شتاب تمام به سوى جامعه جديد گام بردارد. مهمترين ويژگى اين نسل جديد، بايد آن باشد که به هيچ روى از اجرى نظام اجتماعى جديد، جلوگيرى نکند وبا همه وجود، خويشتن را مطابق ايده آلهى نو بسازد. در راه ايجاد نظام اسلامى، هر چند پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) فراوان کوشيد، اما جامعه او چند صباحى بيش دوام نياورد. پس از درگذشت او، از آنجا که امامت(3) از مسير وموضع اصلى خود خارج شد، اين مهم به عهده امام منتظر عليه السلام واگذار گرديد. واو وعده خدا را که مى فرمايد: او (خداوند) کسى است که پيامبر خود را با هدايت ودين راستين فرستاد تا آن را بر تمامى اديان پيروز گرداند، هر چند کافران را خودش نيايد.(4) تحقق مى بخشد. براى انجام اين بزرگ رسالت الهى، امام عصر عليه السلام مى بايد تداوم زنجيره امامت بوده وعلوم امامت را از پدر بزرگوارش فرابگيرد. وبه همين خاطر مى بايد معاصر با پدرش زندگى کرده باشد. چرا که در غير اين صورت، علوم امامت را يا بايد از طريق وحى دريافت کند، که اين با پايان يافتن پيامبرى مخالف است، يا آنکه از طريق اجتهاد بدست آورد، وحال آنکه اجتهاد در کشف وادراک همه احکام ناتوان است. بنابر اين بايد به معاصر بودن امام مهدى عليه السلام با امام پيش از خود، واستمرار حيات آن حضرت تا زمان ظهور عقيده داشت. ه) دلايل علمي: پژوهش هاى عده ى از دانشمندان، چون کارل، دکتر جک لوب، دکتر ورن لويس وهمسرش در انجمن علمى را کفلر در نيويورک، در مورد حيات اعضاء جانوران در خارج از بدن آنها، نتايج جالبى به دست داد. نتايج آزمايش هاى دکتر کارل به شرح زير است:

1) اين اجزاء بطور جداگانه، تا هنگامى که از لحاظ ميزان غذا وعدم ورود ميکروب، مورد مراقبت باشند، زنده خواهند ماند.

2) عضو جدا شده، علاوه بر ادامه حيات به رشد خود ادامه مى دهد.

3) مى توان ميزان رشد را در ارتباط با نوع غذا سنجيد.

4) بر اثر مروز زمان فرسودگى عارض عضو نشده وهمچنان به رشد ونمو خود ادامه مى دهد. وتا انگاه که پژوهشگر به مراقبت عضو وادامه آزمايش راغب باشد، حيات آن نيز ادامه خواهد يافت.(5) دکتر ديموند وبرل، استاد دانشگاه جونس هابلينس، به دنبال تحقيقات دکتر کارل گويد: بدين ترتيب هر يک از اعضاء بدن انسان، مى تواند جاودانه زندگى کند.(6) نشريه جغرافيائى وطنى، مى نويسد: اگر انسان نيز مثل بعضى جانوران زمستان خوابى داشته باشد مى تواند 1400 سال زندگى کند. چرا که زمستان خوابى عمر يک حيوان را بيست برابر عمر حيوان مشابه خود مى نمايد. اين گونه بررسى ها وآزمايش هاى علمى نشان دهنده اين حقيقتند که: از نظر دانش امروز حدى براى عمر انسان نمى توان تعيين کرد وآنچه ما بعنوان ميزان عمر انسان باور داريم، جز تخمين متوسط مشاهدات خود، چيز ديگرى نبوده ومبنى علمى ندارد. وانسان هاى طويل العمر، همچون نوح، خود دليل بارزى بر عدم وجود حد مشخص براى عمر انسانى است. دانش امروز، در صدد يافتن راه هاى حفاظت حيات وفراهم نمودن شرايط عمر طولانى است ودر اين خصوص پيشرفت هائى داشته است. کاهش انواع بيماريها، خصوصا بيماري هاى واگير، وکاهش مرگ ومير، دليل وشاهد افزايش طول عمر در قرون اخير ا ست. بنابر اين با رعايت نکاتى چند، مى توان به طول عمر، دست يافت. وامام عليه السلام نيز مى تواند اين نکات را به الهام الهى دريافته وبکار بندد وبدين ترتيب به طول عمر، دست يابد. از سوى ديگر مرگ هر کس، بنام اجل، به دست خداست واو بنا به حکمت مى تواند اجل را به تاخير بياندازد تا امام براى رسالت پيامبر گونه اش زنده بماند.

حکومت جهانى امام مهدي

خداوند به آنان از شما که ايمان آورده وعمل صالح انجام دهند، وعده داده است تا آنان را در زمين خليفه وجانشين گرداند. همانگونه که پيشينيان را خليفه گردانيد. وبرايشان دينى قرار دهد که از آن راضى است. وترسشان را به امن وآسايش مبدل گرداند در آن هنگام مرا خواهند پرستيد واحدى را شريک من قرار نخواهند داد.

قرآن - نور - 55

انگيزه سخن از حکومت امام، در زمان غيبت آن حضرت چيست؟ در اين گفتار بيشتر به اين خاطر سخن خواهيم گفت که غيبت امام، هنگامه انتظار است وانتظار يعنى آمادگى وتعهد براى برپائى حکومت امام عليه السلام. روشن است که تعهد براى بر پاداشتن حکومت امام عليه السلام نياز به شناختن آن دارد.

حکومت امام، حکومت اسلام است. حکومتى براى برقرارى احکام وقوانين اسلام، در چهره ها وابعاد گوناگون آن مى باشد. حکومتى، چون حکومت پيامبر در مدينه. از آنجا که شرايط زمانى مکانى، تغيير يافته است، آيا حکومت امام با حکومت پيامبر متفاوت نخواهد بود؟ اين سوال آنگاه اساسى تر مى شود که دقت کنيم قوانين مدون اسلامى در باب حکومت با تفصيل وتوضيح چندانى همراه نبوده وبسيارى از مواد آن، جز يک سلسله احکام کلى وخطوط عمومى شامل چيز ديگرى نيستند. از سوى ديگر تمدت جديد، زندگى را بسرعت متحول ودگرگون کرده واين دگرگونى مبدا پيدايش نياز هاى فراوان گرديده است. حال آيا امام خواهد توانست با شيوه هاى پيامبر حکومت کند؟ در پاسخ سوال بايد اين نکته را در نظر داشت که امام چون پيامبر وظيفه تشريع دارد. کار امام اجتهاد نيست که امکان خطا در آن وجود داشته باشد. شايد احاديثى که مى گويند، امام امر جديدى مى آورد ناظر به همين موضوع باشد. علاوه بر اين وسائل وشيوه هاى خاصى که با زمان تغيير مى کنند در زمره مسائل موضوعه(7) مى باشند. با تغيير وتحول در تمدن موضوعات تغيير مى کنند واسلام براى اين تغيير از انعطاف کامل برخوردار مى باشد. تفاوت عمدهميان حکومت پيامبر وحکومت امام عليه السلام، آنست  که نفوذ سياسى پيامبر به همه جهان گسترش نيافته بود. اگر چه آئين پيامبر براى جهان آمده بود. اما شرائط سياسى واجتماعى ومدت کوتاه حکومت پيامبر، اجازه جهانى شدن آن را نداد. ولى حکومت امام عليه السلام به همه جهان گسترش خواهد يافت. اين مسئله، در احاديث وآيات به صراحت بيان شده است:

1) (ولقد کتبنا فى الزبور من بعد الذکر ان الارض يرثها عبادى الصالحون). انبياء 105: ما، پس از ذکر،(8) در زبور نوشتيم که زمين را بندگان شايسته ما به ارث خواهند برد.

2) (وعد الله الذين آمنوا منکم وعملوا الصالحات، ليستخلفنهم فى الارض کما استخلف الذين من قبلهم وليمکنن لهم دينهم الذى ارتضى لهم وليبدلنهم من بعد خوفهم امنا يعبدوننى لا يشرکون بى شيئا). نور - 55: خداوند به ايمان آورندگان شما وکسانى که صالح بودند وعده داده، که آنان را در زمين جانشين گرداند. همانگونه که پيشينيان را خليفه کرد وبر ايشان دينى قرار دهد که از آن خشنود است. وبر ايشان دينى قرار دهد که از آن راضى است، وترسشان را به امن وآسايش مبدل گرداند ودر آن هنگام مرا خواهند پرستيد وبرايم شريکى قرار نخواهند داد.

3) هو الذى ارسل رسوله بالهدى ودين الحق ليظهره على الدين کله ولو کره المشرکون: وکسى است که پيامبرش را با هدايت ودين راستين ارسال داشت تا بر همه اديان چيره گرداند اگر چه مشرکين را خوش نيايد. صف - 9.

امام سجاد وامام باقر عليه السلام فرمايند: خداوند به هنگام قيام قائم عليه السلام اسلام را بر همه اديان چيره گرداند. امام صادق از امام باقر نقل مى کند: هنوز تاويل آيه: وقاتلوا المشرکين کافه کما يقاتلونکم کافه(9) نيامده است. آنگاه که قائم ما، بپاخيزد، آنکه او را درک کند خواهد يافت که تاويل اين آيه چيست؟ آن چنانکه شب فراگير است حکومت امام عليه السلام ودين پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) همه جا را خواهد گرفت. امام صادق فرمود: آنگاه که قائم قيام کند، هيچ مکانى نمى ماند مگر آنکه در آن شهادت لا اله الا الله وان محمدا رسول الله از آن برخيزد: نفوذ جهانى امام عليه السلام تنها در امور سياسى نيست، بلکه احاديث ويژيگي هاى ديگرى را نيز براى آن نقل کرده اند:

جهانى شدن عقيده اسلامي

پاک شدن زمين از شرک وکفر وگمراهى ونفاق ودر آمدن مردم به دين خدا. در اين خصوص روايات چنين مى گويند:

1) محمد بن مسلم به امام باقر گفت: تاويل آيه وقاتلوهم حتى لا تکون فتنه ويکون الدين کله لله(10)، چيست؟ امام فرمود: تاويل آن هنوز نيامده، آنگاه تاويل اين آيه بيايد که مشرکين همه کشته شده وخدا به يگانگى خوانده شود وهيچگونه شرکى باقى

نماند. وآن به هنگام قيام قائم ماست.

2) امام صادق درباره آيه وله اسلم من فى السموات والارض طوعا وگرها.(11) فرمود: انگاه که قائم ما برخيزد، هيچ مکانى نمى ماند مگر آنکه در آن اين ندا برخيزد: لا اله الا الله وان محمدا رسول الله.

3) امير المومنين آيه: هو الذى ارسل رسوله بالهدى... را خواند وفرمود آيا اين وعده ظاهر شده؟ گفتند: آرى. فرمود: نه. سوگند به آنکه جانم به دست اوست در آن هنگام هيچ دهى نمى ماند مگر آنکه شب وروز در آن ندا برخيزد: لا اله الا الله.

<"013">عدالت وآسايش همگاني

در اين خصوص روايات مى گويند:

1) آنگاه که قائم، بپاخيزد به عدالت حکم مى کند. در دوران آن حضرت ظلم رخت مى بندد وراه ها به او ايمن مى شود. زمين برکت خود را خارج مى سازد وهر حقى به صاحبش بازگردد. پيرو هيچ دينى نمى ماند مگر آنکه اظهار اسلام کند واعتراف به ايمان نمايد. آيا اين سخن خدى را نشنيده ى که مى فرمايد: وله اسلم من فى السموات والارض طوعا وکرها واليه ترجعون، آن حضرت ميان مردم به حکم داود ومحمد (صلى الله عليه وآله وسلم) حکم فرمايد. زمين در آن هنگام گنج هاى خود را ظاهر مى سازد. در آن زمان مردان شما جائى براى صدقه دادان نمى يابند. چرا که غنى وبى نيازى همه مومنان را در برمى گيرد.

2) آنقدر مى جنکيد تا که خدا به يگانگى پرستش شود وبه او شرک نورزند. اگر پيرزن ضعيفى بخواهد از مشرق به مغرب عالم برود، آزار کسى به او نرسد. خدا باران از آسمان مى فرستد وگياهان را از زمين خارج مى کند.

3) آنگاه که قائم ما به پاخيزد، به مساوات تقسيم کند. ودر حق رعيت عدالت مى ورزد. هر کس او را اطاعت کند، خدا را اطاعت کرده وآنکه سر به نافرمانى بردارد، در برابر خدا عصيان نموده است.

انتشار علم وفرهنگ

در اين باره، امام باقر مى فرمايد: علم وحکمت آن چنان گسترش مى يابد که حتى زن در خانه اش با کتاب خدا وسنت پيامبر احکام را استنباط مى کنند.

يکسانى شيوه امام وپيامبر

يکسانى شيوه امام وپيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم)، روشن پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) وامام، دعوتى براى تاسيس حکومت اسلامى است. واين تشابه اين دو دعوت مى باشد. روايات چندى در اين باره سخن گفته اند:

1) امام صادق، درباره روش آن حضرت گفت: قائم ما چون رسول خدا، رفتار مى نمايد. آنچه قبل از خودش بوجود آمده ويران مى سازد، همان گونه که رسول خدا، جاهليت را ويران ساخت. او اسلام را از نو بنياد مى کند.

2) آنچه قبل از اوست، همچون رسول خدا، ويران مى سازد واسلام را از نو بنياد مى کند.

3) امام باقر فرمود: صاحب اين امر با چهار پيامبر، موسى عيسى، يوسف ومحمد (صلى الله عليه وآله وسلم) شباهت دارد:... با موسى در اينکه، هراسان ودر انتظار است... با عيسى عليه السلام، چرا که آنچه درباره عيسى عليه السلام گفتند درباره او نيز مى گويند... يا يوسف در زندان وغيبت شبيه است... شباهتش با پيامبر آنست که روش رسول خدا را در پيش خواهد گرفت. اما تنها بيان کننده آثار پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) مى باشد.

انتظار

ى کسانى که ايمان آورده ايد: صبر واستقامت پيشه کنيد، وشکيبائى ورزيد وآماده باشيد، از خدا پرهيز کنيد شايد که رستگار شويد.

آل عمران - 200

انتظار چشم براه بودن است. ودوره غيبت امام را بايد در انتظارش به سر آورد. اما آيا اين بدان معنى است که آمدن او واصلاح جهان به دستش را انتظار کشيم وخود در راه عملى شدن اسلام، مسئوليتى را احساس نکنيم؟ در اين صورت انتظار، بسان عقيده ى تخديرى جلوه مى کند که تنها در ميان شيعيان رواج دارد. وشيعه گروهى است که بار مسئوليت از دوش خويش برداشته وبر عهده امام غايب نهاده است. اما، در حقيقت از انتظار نمى بايد، چنين برداشتى کرد. چرا که در نخستين مرحله، چنين تفکرى با عقايد اسلامى که امامت وانتظار نيز در ميان آنها جارى دارند، مغاير است. مرحوم مظفر در اعيان الشيعه، مى گويد: انتظار مصلح جهان ونجات دهنده همگان، مهدى، به آن معنى نيست که درباره اجرى حقايق دين، دست روى دست گذاشته وکارى انجام ندهند. به خصوص درباره واجبات دينى چون جهاد در راه اجرى قوانين دين، وامر به معروف ونهى از منکر نمى توان از خود سلب مسئوليت کرد. چرا که مسلمان، در هر حال، موظف است به احکام خدائى عمل کند. ودر راه شناخت درست آنها، گام بردارد. وتا در توان دارد، امر به معروف ونهى از منکر کند. روا نيست، به بهانه انتظار مصلح، از عمل به واجبات سرباز زد. انتظار هيچ گونه تکليفى را از مسلمان ساقط نمى کند. وهيچ گونه عملى را به تاخير نمياندازد. وافراد را چون چهارپايان به حال خود وا نمى گذارد. صافى گلپايگانى مى گويد: انتظار رها کردن کفار وشريران به حال خود وتسليم امور به آنها وتملق گوئى ايشان نيست. وهيچ گاه از آن ترک اقدامات اصلاحى وامر به معروف ونهى از منکر فهميده نمى شود. چگونه هنگامى که بازداشتن تبهکاران از اعمالشان ممکن است رها کردن آنها جايز باشد...چگونه ممکن است ترک امر به معروف ونهى از منکر ونهى از گناهانى که همگان، بر گناه بودن آنها گواهى مى دهند جايز روا باشد. آرى...آيات وروايات، بر خلاف اين موضوع گواهى داده ودر زمان غيبت به انجام واجبات وسعى در عمل به وظايف دينى، سفارش هاى فراوان نموده اند. بنابر اين، تصور اينکه، غيبت، زمانه دست روى دست گذاشتن وعملى انجام ندادن است خيالى واهى است که تنها کوته نظران ونااگاهانه به احاديث آن را توهم مى نمايند.(12)

انتظار چيست؟

از روايات چنين فهميده مى شود که انتظار، آمادگى يافتن وزمينه سازى براى ظهور امام عليه السلام مى باشد:

1) پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم): مردى قيام مى کند که راه را براى خاندان محمد (صلى الله عليه وآله وسلم) هموار مى سازد. چون قريش که براى پيامبر چنين کردند. بر هر فرد مومنى لازم است او را يارى نمايد.

2) پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود: قومى از مشرق قيام مى کنند وزمينه را براى مهدى عليه السلام، آماده مى سازند.

3) پيامبر فرمود: گروهى از مشرق حرکت مى کنند وپرچم هاى سياه با خود دارند. اينان خير طلب مى کنند ولى بدانان داده نمى شود. آنگاه مى جنگند تا خواسته هاشان برآورده مى شود. ولى اينان خود نمى پذيرند. وآن را به مردى از اهل بيت من واگذار ميکنند واو زمين را از عدل وداد پر مى کند همان گونه که از ستم پرنموده اند. هر کس در زمان ايشان بود بايد بسوى آنها برود. اگر چه به زحمت حزيدن روى برف ويخ باشد. از روايت اخير فهميده مى شود که آماده ساختن زمينه براى قيام امام، با اعمال واقدامات سياسى وانقلاب مسلحانه انجام مى پذيرد. وبراستى هم آمادگى براى ظهور امامى که اجتماع جديدى را بنا مى نهد، مفهومى جز اقدامات سياسى ودر صورت امادگى، نظامى، نخواهد داشت.

بنابر آنچه گذشت، انتظار تسليم در برابر وضع موجود نيست. بلکه انتظار خود واجبى است که بر ديگر واجبات اضافه شده وبا آنها ودر کنار آنها عملى است.

حکومت اسلامى در زمان غيبت

از آنجا که قوانين دين، در زمان غيبت هم بايد اجرا گردند. بايد ديد، نيابت امام در اين هنگام بر عهده کيست؟ وشکل حکومت او چگونه مى باشد؟ نخست بايد توضيح داد که لزوم قيام يک رهبر اسلامى در زمان غيبت از ضروريات دين بوده وبه استدلال نيازى نخواهد داشت. دانشمندان در اين خصوص به بحث پرداخته اند،از جمله علامه شهير، سيد محمد حسين طباطبائى. فيض کاشانى چنين بيان مى دارد: جهاد، امر به معروف ونهى از منکر، تعاون بر اساس ودر راه نيکى وتقوى، قضاوت بحق ميان مردم، بر پاداشتن واجرى حدود وتعزيزات،(13) وساير سياست هاى دينى از ضروريات دين مى باشند. وآن قدر مهمند که خدا پيامبران را براى برپائى آنها مبعوث فرموده وبنابر اين ترکشان، به معنى بيهوده بودن نبوت خواهد بود. ودر اين صورت، فتنه وآشوب گسترش يافته وگمراهى انتشار مى يابد. نادانى شايع وشهرها ويران وبندگان خدا، هلاک مى گردند. از اين مسائل به خدا پناه ميبريم.(14) صاحب جواهر، اظهار مى دارد: اين مسئله (برپائى احکام در زمان غيبت)، چنان روشن است که نيازى به استدلال وبرهان ندارد.(15) مرحوم بروجردى مى گويد: شيعه وسنى متفقند که در محيط اسلامى وجود يک سياستمدار وزمامدارى که امور مسلمانان را تنظيم کند لازم وبلکه از ضروريات اسلام است.(16) ترک اين امر واجب پيامدهائى دارد که توجه به آنها، ضرورت مسئله را بيشتر مى نماياند. همچون:

1) از کار افتادن قانون گذارى اسلام در مهمترين جنبه آن، يعنى بخش سياسى که خود به معنى بيهوده بودن قوانين حکومتى وقضائى در اسلام مى باشد. علامه در اين باره مى گويد: عدم اجرى حدود، به ارتکاب اعمال حرام وشيوع فساد منتهى مى گردد.(17) شهيد ثانى مى فرمايد: بپاداشتن حدود وقوانين خود يکى از احکام است. که اجرى آن قدمى اصلاحى در ترک گناه وکاهش شيوع فساد مى باشد.(18)

2) تسليم در برابر کافر - مسلمان در هر کجا که زندگى مى کند، اگر تابع حکومت اسلامى وحاکم مسلمان نباشد، بى شک در برابر کافر سر تسليم فرود خواهد آورد. زيرا حکم يا حکم خداست ويا حکم جاهليت.(19)

3) جدائى دين از سياست - برخى مسلمانان تحت تاثير طرز تفکر غربى، به جدائى دين از سياست معتقد شده اند. اما بازگشت به اصل اسلام ومسئله رهبرى در اسلام، بخوبى نشان مى دهد که اسلام هيچ گاه جدائى دين وسياست را باور ندارد.

بلکه سياست را نيز جزئى از دين به حساب مى آورد. وآن را از ضروريات دين مى شمارد. بررسى قوانين اسلام وتاريخ حکمت هاى سياسى گواه خوبى بر اين ادعاست. چرا که نظام قانون گذارى اسلام چنان همه جوانب زندگى را بر مى گيرد که جز با بر پاداشتن حکومت نمى توان، به پياده کردن آنها پرداخت. فقهاء معاصر ما، به همين مسئله تاکيد زياد داشته اند. بعنوان نمونه مرحوم آيت ا... سيد محسن حکيم، در پاسخ سوال: آيا در اسلام نظام تکامل يافته وفراگيرنده ى هست که همه مظاهر زندگى را تنظيم کرده وهمه مشکلات انسان را درست حل نمايد؟ وبه فرد واجتماع در شرايط گوناگون، اقتصادى، سياسى واجتماعى وغيره، توجه کامل داشته باشد؟ وآيا دعوت وخواندن براى اجرى اين نظام سياسى بر مسلمانان واجب است؟ که از تمام مراجع به تاريخ 26/ 3/ 1379 ه. ق پرسيده شده بود،(20) چنين فرمود: آرى... در اسلام، نظام کاملى بر حسب آنچه در سوال مطرح شده وجود دارد. وبا بررسى اوضاعى که مسلمانان در دوران اول با آن روبرو بودند. اين مسئله روشن مى شود. ونيز دعوت براى اجرى اين نظام واجب است. مرحوم ميرزا مهدى شيرازى در پاسخ اين سوال، مى گويد: آرى... اسلام نظام تکامل يافته ى است که شامل تمام مظاهر زندگى مى شود. وهمه مشکلات انسان را با بهترين راه حل، حل مى نمايد، به گونه ى که سابقه ى ندارد. وشايسته اجرا در همه زمانها ومکانهاست. خداوند فرموده: اليوم اکملت لکم دينکم واتممت عليکم نعمتى ورضيت لکم الاسلام دينا. امروز دين شما را کامل کرده ونعمت خود را بر شما تمام گردانيدم وراضى شدم که اسلام دينتان باشد. دعوت به اجرى اسلام بر همه مسلمانان واجب است. خداوند مى فرمايد: ادع الى سبيل ربک الحکمه والموعظه الحسنه وجادلهم للتى هى احسن. بخوان، براه پروردگارت با حکمت واندرز نيکو وبا آنان با بهترين روش ها به بحث بپرداز. مرحوم سيد ميرزا عبدالهادى شيرازى، در پاسخ مى فرمايد: شکى نيست که دين اسلام نظام تام وکاملى است که در آن راه حل صحيح همه مشکلات انسان در همه دورانها وجود دارد. دعوت براى اجرى آن نيز واجب است. آقى بروجردى مى فرمايند: کسى که در قوانين وضوابط اسلام تحقيق وبررسى نمايد، شکى نخواهد داشت که اسلام دينى است سياسى واجتماعى. واحکام آن منحصر در عبادات که براى تکامل افراد جامعه وسعادت آخرت در نظر گرفته شده، نيست. بلکه قوانين آن بيشتر مربوط به سياست اداره شهرها وتنظيم اجتماع وتامين خوشبختى اين دنيا مى باشد وفراگيرنده سعادت هر دو جهان است. مانند احکام معاملات وسياسات (حدود - قصاص - ديان احکام قضائى مشروع براى حل خصومت ها) واحکام بسيارى که براى تامين ماليات ها در نظر گرفته شده است. وحفظ دولت اسلامى به آنها بستگى دارد، همچون خمس وزکات ومانند آن... به همين سبب شيعه وسنى متفقند که در محيط اسلامى وجود يک سياستمدار وزمامدارى که امور مسلمانان را ترتيب دهد لازم است وبلکه از ضروريات اسلام مى باشد. مرحوم بروجردى مى افزايد: ناگفته نماند که سياست شهرها وتامين جهات روحانى وتبليغ وارشاد به يک ديگر وابسته اند. بلکه از صدر اول اسلام سياست با دين وشئون آن مخلوط بوده است. چنانکه پيامبر خود امور مسلمانان را ترتيب مى داد ودر اين کار سياست بکار مى برد وخصومت ها را حل وفصل مى کرد وبراى شهرها، حاکم تعيين مى نمود وانواع مالياتها چون خمس وزکات از آنها دريافت مى داشت. روش خلفا وحتى اميرالمومنين نيز چنين بود. آن حضرت پس از خلافت ظاهرى به کار هاى مسلمين پرداخت وحکام وقضات براى شهرها گماشت. در آن هنگام وظايف سياسى را در دل مراکز روحانى وارشادى يعنى مساجد انجام مى دادند. امير، امام مسجد هم بود... بعدها مسجد جامع را نزديک دار الاماره بنا کردند خلفا وامراء خود نماز هاى جمعه وعيد را بپا مى داشتند. ونيز امور حج را ترتيب مى دادند. به طورى که عبادات سه گانه شامل فوائد سياسى نيز بودند. که در امور غير آنها، نظير اين فوائد يافت نمى شد. واين از ديدگاه کسى که فکر وانديشه کند پوشيده نمى ماند. اين نوع آميختگى ميان جنبه هاى روحانى وسياسى از ويژگيها وامتيازات دين اسلام است.

پاورقى:‌


(1) علاوه بر اين احاديث بايد يادآور شد که مسئله امام مهدى عليه السلام از مسائل مربوط به غيبت است. همچون مسئله معاد وباورداشتن آن تنها از طريق اثبات امکان عقلى آن وتاييد نقلى، کافى است. توضيح ديگر آنکه روايات فوق، از جانب شيعه وسنى وبحد تواتر روايت شده اند.
(2)سوره عنکبوت آيه 14.
(3)قرآن در بيان امامت حضرت ابراهيم چنين مى گويد: آنگاه که خدا ابراهيم را با کلماتى آزمايش کرد. پس او آنها را به انجام رسانيد. وخدا فرمود من ترا براى مردم امام وپيشوا قرار دادم. گفت از فرزند من چطور؟ خدا فرمود: عهد من به ستمکاران نمى رسد. از اين رو عهد امامت به فرزندان ابراهيم آنها که دامنشان را به هيچ ظلمى نيالوده باشند، خواهد رسيد. بقره آيه 24.
(4)توبه - آيه 33.
(5)مجله آيا انسان در دنيا جاودان خواهد بود، شماره 59 را بخوانيد.
(6) روزنامه الثوره البغداديه ش 785.
(7)در اصطلاح مسائل موضوعه، مسائلى هستند که احکام بر آنها مترتب مى شوند وتشخيص آنها با عرف است نه شرع. مثلا در حکم: شراب حرام است. تشخيص شراب با عرف است.
(8)على بن ابراهيم، مفسر مشهور منظور از ذکر را در اين آيه تمام کتب آسمانى مى داند. مترجم.
(9)همه مشرکين را بکشيد، آن گونه که همه شما را مى کشند.
(10)آنان را بکشيد، تا فتنه ى نماند ودين از آن خدا باشد.
(11)آنچه در آسمان وزمين است، چه از روى اختيار وچه اجبار تسليم اويند.
(12)منتخب الاثر - لطف الله صافى گلپايگانى.
(13)مقدار حدود معين است (مانند هشتاد ضربه تازيانه براى خوردن شراب) ولى ميزان تعزيزات به نظر حاکم شرع وقاضى بستگى دارد.
(14)مفاتيح الشرايع باب امر به معروف ونهى از منکر.
(15)جواهر الکلام فى شرح شرائع الاسلام.
(16)البدر الزاهر فى صلاه الجمعه والمسافر.
(17)مختلف الشيعه فى احکام الشريعه.
(18)مسالک الافهام الى شرح شرايع الاسلام.
(19)بعضى مى گويند که برخى فقهاء قديم، چون ابن زهره حلبى وابن ادريس حلى، معتقد به عدم وجوب برپائى احکام در زمان غيبت هستند. حال آن که بنا به سخنان صاحب جواهر، چنين نيست، چرا که وى مى گويد: سخنى از ابن ادريس درباره اجماع ديده ام که در آن از امکان جايگزينى فقيه، بجى ائمه معصومين گفته است... همچنين در کتاب السرائر، ابن ادريس مى گويد:... شيعه وهمه مسلمانان اجماع دارند که اقامه حدود، فقط از جانب ائمه معصومين وحکامى که از جانب آن بزرگواران باشند، جايز است. ومخاطب خدا در اجرى حدود، اينانند. بنابر اين، اين فقها نيز به اصل برپائى احکام در زمان غيبت، توسط فقها عقيده دارند. وجى ترديد در اينکه عده ى اين اصل را قبول ندارند، نمى ماند. البته گاه بعلت عدم وجود قدرت سياسى براى اين کار ممکن است وجوب آن در آن زمان خاص برداشته شود. ولى اصل واجب بودن حکومت اسلامى در زمان غيبت هيچ گاه قابل انکار نيست. علاوه بر اين، چون مسئله فوق از ضروريات دين است، نميبايست فقهاء آن را منکر شده باشند. چرا که انکار آن مساوى خضوع در برابر کفار وحرام است.
(20)متن سوال وجواب ها نزد مولف موجود است.