امام مهدى از ولادت تا ظهور

سيد محمد كاظم قزوينى

- ۶ -


اين سفارش من است بر شما واز خداي بخشايشگر براي خود وهمه ي شما آمرزش مي طلبم).

سلمان افزود: هنگامي که پيامبر صلي الله عليه واله وسلم از منبر فرود آمد، من او را تا خانه بدرقه کردم وگفتم:(اي پيامبر خدا!شما فرموديد: هنگامي که خورشيد جهان افروز را از دست داديم به ماه تمسک جوييم وهنگامي که ماه نورافشان را از دست داديم به دو آفتاب وماه وپس از آن به ستارگان فروزان. سؤال من اين است که منظور از خورشيد وماه ودو آفتاب وستارگان فروزان جيست؟)

پيامبر فرمود: منظور از خورشيد پيامبر شماست ومنظور از ماه علي عليه السلام ومنظور از دو آفتاب وماه، حسن وحسين ومنظور از ستارگان فروزان امامان نهگانه از نسل حسين اند.

بنابراين، هنگامي که مرا از دست داديد به علي تمسک جوييد وهنگامي که ماه را از دست داديد به دو خورشيد وماه، حسن وحسين وپس از آن دو، به امامان نهگانه از نسل حسين عليه السلام يکي پس از ديگري... که آخرين آنها فرزندم مهدي عليه السلام است).

آنگاه فرمود: اينان جانشينان من هستند، پيشوايان درست انديش ونيک کرداري که شمار آنان، به شمار فرزندان يعقوب وحواريون عيسي عليه السلام است.

سلمان مي افزايد: گفتم: (در اين فرصت، نام آنان را براي من بيان فرماييد).

که فرمود: (نخستين آنان وسالارشان علي است ودو فرزندان او حسن وحسين وآنگاه زين العابدين، محمد باقر، جعفربن محمد، وفرزندش کاظم همنام موسي بن عمران وفرزندش علي که در سرزمين خراسان به شهادت مي رسد. آنگاه فرزندش محمد وديگر علي وحسن وحجت خدا، همو که در پس پرده ي غيبت انتظار دريافت فرمان قيام مي کشد....

اينان خاندان من هستند واز خون وگوشت من. دانش آنان دانش من است وفرمانشان فرمان من. هر کس با اذيت وآزار آنان، مرابيازارد، خداوند او را به شفاعت من نائل نخواهد ساخت).(1)

آري! خواننده گرامي! پس از اين انبوه رواياتي که نه تنها ترسيم همه آنها امکان پذير نيست؛ که شمارش آنها نيز مشکل مي نمايد، شما به پيام روشن آنها پي خواهيد برد ودرخواهيد يافت که پيامبر گرامي بر اين موضوع عقيدتي در مناسبتهاي گوناگون پافشاري مي نمود تا حجت را براي مردم تمام کند وآنان در روز رستارخيز در پيشگاه خدا بهانه اي نداشته باشند.

قرآن ونويد از امام مهدي

قرآن کتاب پرشکوه خداست.

کتابي است که نه کتابهاي آسماني پيشين آن را خدشه دار وباطل مي سازد ونه واقعيتهاي آينده.(2)

بيانگر هر چيزي است(3) وهيچ تر وخشکي نيست، مگر اينکه در (اين) کتاب روشن وروشنگر آمده است.(4)

در اين کتاب از هيچ چيز فروگذار نشده...(5) آخرين پيام آسمان به زمين وزمان است همانگونه که اسلام، آخرين دين آسماني وآخرين برنامه زندگي است.

با اين وصف، آيا براستي مي توان فکر کرد که قرآن در مورد اين رخداد بزرگ، که عميقترين ووسيعترين دگرگوني حيات انسان شناخته مي شود ساکت باشد؟

ودر مورد آن بدون نويد وپيام؟

اين قرآني که از چيرگي (روم) بر (ايران) واز بر پايي دولت غاصب وپوشالي يهود، بر اساس سازش با قدرتهاي مسلط روزگار خبر مي دهد.(6)

اين قرآني که از (يأجوج) و(مأجوج) وسرانجام وآينده آنها خبر مي دهد، اين قرآني که از امکان گذشتن از جو وراهيابي انسسان به کرات آسماني گزارش مي کند ومي فرمايد:

(يا معشر الجن والانس ان استطعتم أن تنفذوا من أقطار السموات والأرض فانفذوا لا تنفذون ألا بسلطان...).(7)

يعني: هان اي گروه جن وانس! اگر مي توانيد که از کرانه هاي آسمانها وزمين بيروين رويد، بيرون برويد اما بيرون نخواهيد رفت مگر با داشتن قدرت علمي وصنعتي....

آيا فکر مي کنيد چنين کتابي از ظهور اصلاحگر بزرگ تاريخ انسانيت وبنياد حکومت جهان گستر وعادلانه او، خبر نمي دهد ودر مورد آن ساکت است؟

هرگز چنين نيست....

قرآن از امام مهدي عليه السلام وبر پايي حکومت مهر وعدل او، در موارد متعدد وآيات بسياري سخن گفته است واز اين حقيقت بزرگ خبر داده است.

واين آيات بر شخصيت گرانمايه آن حضرت وظهور او تأويل گرديده است. همانگونه که امامان نور عليه السلام که قرآن در خانه آنان فرود آمده است، بدين واقعيت تصريح کرده اند ومي دانيم که صاحبان معصوم ومطهر وراستگوي خانه، يعني اهل بيت پيامبر به آنچه در خانه است، داناتر وآگاه ترند.

نمونه ها

1- قرآن در نويدي مي فرمايد:

(ونريد ان نمن علي الذين استضعفوا في الارض ونجعلهم ائمة ونجعلهم الوارثين) (ونمکن لهم في الارض ونري فرعون وهامان وجنودهما منهم ما کانوا يحذرون).(8)

يعني: وما اراده کرديم به کساني که در روي زمين تضعيف شده اند نعمتي گران، ارزاني داريم وآنان را پيشوايان (راستين) وآنان را وارثان گردانيم.

وبه آنان در زمين اقتدار ومنزلتي شايسته دهيم واز آنان به فرعون وهامان وسپاهيانشان چيزي را که از آن مي هراسيدند نشان دهيم.

امير مؤمنان عليه السلام در تأويل اين آيه شريفه مي فرمايد: (دنيا پس از چموشي وسرکشي، بسان شتري که از دادن شير به دوشنده اش خودداري مي کند وآن را براي بچه اش نگهداري مي کند، به ما روي خواهد آورد).(9)

سپس به تلاوت اين آيه شريفه پرداخت که:

(ونريد ان نمن علي الذين استضعفوا في الارض ونجعلهم ائمة ونجعلهم الوارثين...).

(ابن ابي الحديد) در اين مورد مي نويسد: (بزرگان ديني وهمفکران ما بر اين واقعيت تصريح مي کنند که اين بيان امير مؤمنان عليه السلام، نويد از آمدن امام وپيشواي بزرگي است که فرمانرواي زمين وزمان مي گردد وهمه کشورها در قلمرو قدرت او قرار مي گيرند...).(10)

آري! سخن امير مؤمنان عليه السلام بيانگر آن است که دنيا، پس از سختي وبيداد بسيار نسبت به خاندان پيامبر صلي الله عليه واله وسلم، سرانجام بسوي آنان روي خواهد آورد. آنان بر کران تا کران گيتي حاکم وبر دشمنان کينه توز خويش پيروز مي گردند. انبوه مشکلاتي که بسان سنگها وصخره ها سر راه نهضت آسماني عدالت خواهانه ومقدس آنان قرار دارد همگي رام وکنار مي رود ودنيا پس از سختي وبدرفتاري با آنان برايشان آسان وپس از تلخي ومرارتش شيرين وپس از سرکشي اش خاضع وپس از گردن فرازيش مطيع ومنقاد آنان مي گردد.

ونيز از امير مؤمنان عليه السلام آورده اند که فرمود: (مستضعفان ياد شده در قرآن کريم که خداوند اراده فرموده است آنان را پيشواي مردم روي زمين قرار دهد، ما خاندان پيامبريم. خداوند سرانجام (مهدي) اين خانواده را برمي انگيزد وبوسيله او، آنان را به اوج شکوه وعزت واقتدار مي رساند ودشمنانشان را به سختي، به ذلت مي کشد).(11)

سخن کوتاه در تأويل آيات

اينک که سخن به تأويل آيات رسيد، مناسب است جهت آگاهي بيشتر شما خواننده گرامي سخني کوتاه در اين مورد ترسيم گردد.

تأويل

واژه شناسان (تأويل) را برگردانيدن واژه وسخن از معناي ظاهري به معناي حقيققي وباطني آن، معنا کرده اند.(12) تأويل وتعبير خوابها نيز اينگونه است.

براي نمونه: حضرت يوسف عليه السلام در خواب يازده ستاره وخورشيد وماه را مي بيند که در برابر او سجده مي کنند وآنگاه پس از سالهاي طولاني که حضرت يعقوب وفرزندانش به صمر مي روند، آن خواب ومعناي حقيقي آن، روشن مي گردد که قرآن مي فرمايد:

(... هذا تأويل رؤياي من قبل..).(13)

هنگامي که آنان بر يوسف وارد شدند، پدر ومادرش را نزد خويشتن جاي داد وگفت: (اين است تعبير آن خواب من که اينک پروردگارم آن را تحقق بخشيده است). ودرست همين بيان در تأويل وتعبير خوابهايي است که يوسف در تأويل آنها مي فرمايد: (غذاي روزانه شما را هنوز نياورده باشند که من پيش از آن، شما را از تعبير آن خوابها، چنانکه پروردگارم به من آموخته است، خبر دهم.... امير مؤمنان عليه السلام در روايت از پيامبر صلي الله عليه واله وسلم در مورد آموزش وفراگيري دانشش از آن حضرت مي فرمايد: (هيچ آيه اي نيست جز اينکه آن گرامي، معناي نهان وتأويل آن را به من آموخت).(14)

بازگشت به بحث:

در آيه ي مورد بحث که ظاهر سخن از جنايات فرعون است قرآن به اين واقعيت تصريح مي کند که:

(... ونريد ان نمن علي الذين استضعفوا في الارض ونجعلهم ائمة ونجعلهم الوارثين).

يعني:... وما بر آن هستيم که بر مستضعفان روي زمين، نعمتي گران ارزاني داريم وآنان را پيشوايان سازيم ووارثان گردانيم.

در اينجا، معناي ظاهري اين است که خداوند عزت واقتدار بني اسرائيل را به آنان باز پس مي دهد و(فرعون) و(هامان) وسپاهيانشان را به بوته هلاکت مي سپارد.

اما معناي نهان آيه شريفه غير از معناي ظاهري وروشن آن است. آن معنا اين است که: مقصود از تضعيف شدگان در آيه شريفه، خاندان پيامبرند. مردم آنان را تضعيف نموده وبر آنان ستم کرده وآنان را به قتل رسانده ورانده وسخت ترين بيدادگري را در مورد آنان روا داشته اند.

پيامبر گرامي صلي الله عليه واله وسلم در تبيين اين مطلب فرمود:

(انتم المستضعفون بعدي).(15)

يعني: شما تضعيف شدگان پس از من هستيد.

واين واقعيت تاريخي که پيامبر از آن خبر داد، هيچ نيازي به اثبات ندارد. تاريخ اسلامي وروند آن، به صراحت وبا رساترين صداي خويش گواهي مي کند که مردم از همان روز رحلت پيامبر، خاندان او را با کمال تأسف مورد هجوم قرار دادند وآنان را بسختي تضعيف کردند.

اگر شما خواننده عزيز به کتابهايي نظير (مقاتل الطالبين) مراجعه کني، با انواع مصيبتها ورنجها وبيداگريهايي روبرو مي گردي که بر خاندان پيامبر باريده است، چرا که زورمندان وسلطه گران، اين نسل پاک وپاکيزه را بشدت تضعيف نمودند وآنچه دلهاي لبريز از کينه وجاه طلبي شان خواست، در دشمني با آنان انجام دادند وکار بجايي رسيد که مردم دنيا پرست در راه تقرب به فرمانروايان وبدست آوردن دل آنان، سرهاي مقدس فرزندان پيامبر صلي الله عليه واله وسلم را به حاکمان هديه بردند،(16) همانگونه که (جعفر برمکي) وعناصري از اين قماش چنين کردند....

وراستي چه تضعيفي از اين بدتر وظالمانه تر...؟!!!

اما اراده خدا بر آن قرار گرفت که بر اين نسل پاک ومظلوم تاريخ وبر رهروان راه وپيروان ستمديده آنان، که همواره زير فشار وسرکوب وتحقير وذلت قرار داشته واز ساده ترين حقوق بشري نيز محروم هستند وزورمندان آزادي وکرامت آنان را پايمال ساخته اند، تفضل فرموده وحکومت وفرمانروايي زمين وزمان را برآنان ارزاني دارد. حکومت واقتداري که مرزهاي آن، دو اقيانوس منجمد شمالي وجنوبي باشد، وهمه مناطق گوناگون ومحيطهاي بهم پيوسته ميان اين دو را شامل گردد. حکومت منحصر به فرد وبي نظيري که بدون هيچ مزاحم ورقيب ومخرب حکم راند واز اقتدار ونيروي کامل وکارآيي وخلاقيت بي نظيري براي اداره شايسته خانواده بزرگ بشري برخوردار باشد وزمين وزمان ودلها را آباد سازد.

که در اين مورد بزودي بحث خواهيم کرد....

نکته ديگر:

در پايان بحث، در مورد آيه 4 و5 از سوره مبارکه قصص، نکته ديگري نيز شايسته طرح است وآن اينکه:

ممکن است اين تأويل ومعناي نهان از آيه شريفه که امامان نور عليه السلام آن را آشکار ساخته اند از ظاهر آيه نيز دريافت گردد، چرا که در صدر آيه 5، دو واژه (نريد) و(نمن) بصورت مضارع که از آينده خبر مي دهد، بکار رفته است. از آنجايي که اين آيات پس از گذشت هزار سال از عصر (موسي) بر قلب مصفاي پيامبر اسلام عليه السلام فرود آمده است مي توان گفت که: اگر در مورد بني اسرائيل بود مي توانست بصورت ماضي که از گذشته پيام دارد، نازل گردد، اينگونه: (واردنا ان نمن). ويا اينگونه: (مننا علي الذين استضعفوا) همانگونه که در ديگر آيات قرآن، بصورت ماضي بکار رفته است.

براي نمونه:

1- (لقد من الله علي المؤمنين..)..(17)

2- (... فمن الله عليکم...).(18)

3- (ولقد مننا عليک مرة اخري).(19)

4- (ولقد مننا علي موسي وهارون).(20)

خداوند در همه ي اين آيات، واژه موردنظر را بصورت ماضي بکار برده است، اما در آيه مورد بحث بصورت مستقبل (ونريد ان نمن).

آيا خود اين نکته، نشانگر اين واقعيت نمي تواند باشد که معناي نهان وتأويل آيه شريفه را از ظاهر وتفسير آن نيز مي توان دريافت؟

در آيه بعد نيز همين گونه است: (ونري فرعون وهامان...).

وجاي اين سؤال که چرا نفرمود: (وأرينا فرعون وهامان؟)

ونيز در واژه هاي: (نريد) و(نجعلهم) وباز (نجعلهم) و(نمکن) و(نري)(21) همه اين واژه هاي ششگانه بصورت مستقبل آمده اند ونه ماضي، در صورتي که مي توانست ماضي باشند.

يک سؤال:

ممکن است اين سؤال طرح گردد که: (فرعون) و(هامان) وسپاهيانشان، هزار سال پيش از نزول قرآن نابود شده اند با اين وصف، چگونه مي توان آيه مورد بحث را به واپسين حرکت تاريخ وآينده جهان تأويل نمود؟

پاسخ:

پاسخ اين است که واژه (فرعون) در فرهنگ دين ودين شناسان، به مفهوم خودکامگي وبيدادگري وتجاوز وخود برتربيني است ونام همه زمامداران خودکامه وخودپرست وتجاوزکار، (فرعون) مي باشد، چرا که هر عصر وزماني را (فرعوني) خواهد بود وهر جامعه وامتي را فرعونها.

از دو امام گرانقدر حضرت باقر وصادق عليه السلام در تأويل آيه مورد بحث روايت کرده اند که: (در اين آيه ي شريفه، منظور از (فرعون) و(هامان) دو عنصر خودکامه از قريش اند. خداوند آن دو را به هنگام ظهور مهدي عليه السلام زنده مي کند واز آنان بخاطر آنچه مرتکب شده اند بازخواست مي نمايد وآنان را به کيفر جنايتشان مي رساند ومنظور از سپاهيان آن دو نيز، پيروان اين دو عنصر خودکامه اند، هماناني که با آن دو همکاري کردند وبر خط آنان گام سپردند ونام آنان را بر سر زبانها انداختند).(22)

دومين نويد

ونيز خداوند در قرآن کريم اينگونه از آن حضرت نويد مي دهد:

(وعد الله الذين آمنوا منکم وعملوا الصالحات ليستخلفنهم في الارض کما استخلف الذين من قبلهم وليمکنن لهم دينهم الذي ارتضي لهم وليبدلنهم من بعد خوفهم امنا يعبدونني لا يشرکون بي شيئا ومن کفر بعد ذلک فاولئک هم الفاسقون...).(23)

يعني: خدا به کساني از شما که ايمان آورده، وکارهاي شايسته انجام داده اند وعده داده است که آنانرا در روي زمين جانشين ديگران سازد همانگونه که مردمي را که پيش از آنان بودند جانشين ديگران کرد ودينشان را -که خود برايشان پسنديده است - استوار سازد ووحشتشان را به امنيت تبديل کند، تا تنها مرا بپرستند وچيزي را با من شريک نگيرند. وآنان که از آن پس، راه کفر وناسپاسي در پيش گيرند، نافرمانند.

اين آيه شريفه از جمله آياتي است که به آن حضرت تأويل شده است.

معناي آشکار وظاهر آيه اين است که، خداوند:

1- آفريدگار تواناي هستي به مؤمنان وشايسته کرداران اين امت وعده داده است که آنان را جانشين ديگران سازد...

طبيعي است که انسان بر روي همين سياره ي خاکي زندگي مي کند وآيه ناظر

بر هيمن زمين است وبيانگر اين واقعيت است که خداوند، سرزمين وامکانات کفر پيشگان جهان را به اين شايسته کرداران باايمان مي دهد وبدانان شرايط وامکاناتي مي بخشد که در زمين با قدرت وعدل وداد فرمانروايي کنند، همانگونه که در گذشته نيز برخي از دوستانش راجانشين دشمنانش ساخته است.

2- ونيز به آنان وعده داده است که قدرت ونيرو وامکاناتي به آنان ارزاني دارد که دين مورد پسند او او را در همه عرصه هاي زندگي پياده کنند وشرايط وحشت بار وهراس انگيز اجتماعي ورواني خويش را به امنيت وآرامش تبديل سازند، به گونه اي که جز از خدا وعدالت نهراسند وهيچ قدرتمدار وزورمندي نتواند بر آنان، شاخ وشانه بکشد. خداي را بدون ترس وهراس وبصورت آشکار بپرستند ونداي حق وعدالت را به روشني وبا صداي رسا، طنين افکن سازند.

کوتاه سخن اينکه: با نگرش به ظاهر اين آيه، خداوند به مؤمنان وشايسته کرداران اين امت، نويد جامعه اي را مي دهد که از هر پليدي وناپاکي پيراسته است وبه تمامي ارزشها وقداستها وفضيلتها وشايستگيها آراسته است، اين معناي ظاهري اين آيه شريفه.

اين وعده شکوهمند خدا که سه بار با (لام قسم) مورد تأکيد قرار گرفته است وسه بار با (نون تأکيد)، تاکنون تحقق نيافته است.

چه زماني مردم باايمان وشايسته کردار توانستند با اقتدار، حکومت مهر وعدل خويش را در سراسر جهان برپا دارند ودر کمال آزادي وبدون ترس ودلهره مقررات عادلانه وجانبخش قرآن را در عرصه هاي حيات، پياده نمايند؟

اين مؤمنان شايسته کرداري که خداوند در آيه ي مورد بحث اين وعده روح بخش را به آنان مي دهد، چه کساني هستند؟

اگر شما خواننده عزيز به تاريخ اسلام ومسلمانان از همان آغاز درخشش انوار نوراني وحي تاکنون، مراجعه کنيد، به شايستگي در خواهيد يافت که اين وعده شکوهبار خداوند در ظرف اين چهارصد سال تحقق نيافته واين نويد بزرگ جامه ى عمل نپوشيده است.

من فکر نمي کنم که وجدان هيچ مسلمان آگاه وباانصافي بپذيرد که منظور از مؤمنان شايسته کردار در اين آيه، (امويان) و(عباسيان) باشند، چرا که در تاريخ مورد قبول امت اسلام وملل بيگانه، گواه است که (امويان) و(عباسيان) در حکومت سياه ووحشتناک خود، سهمگين ترين جنايات را مرتکب شدند وخون پاک اولياي خدا را به زمين ريختند، حرمتها را هتک کردند وکاخهاي ظلم وبيدادشان لبريز از فسق وفجور وضد ارزشها بود که اگر بخواهيم آن جنايتها را به طور دقيق شرح دهيم کتاب از اسلوب وموضوع خود خارج خواهد شد.

بعلاوه چه روزگاري براستي دين خدا به تمکن واقتدار مورد نظر اين آيه مبارکه نائل آمد، تا نويد جهان گستر شدن آن تحقق يافته باشد همانگونه که در آيه آمده است:

(وليمکن لهم دينهم الذي ارتضي لهم...).

اين صحيح است که اسلام به دليل جامعيت، محتواي بلند، هماهنگي با فطرت وديگر ويژگيهاي خود وآورنده وآموزگاران والگوهاي حقيقي آن امامان نور عليه السلام تاکنون به ميليونها دل وقلب راه يافته وآهسته آهسته به راه خود ادامه مي دهد، اما سوگمندانه همچنان فاقد يک قدرت منسجم جهاني است؛ بطوري که در هر گوشه اي از اين جهان پر آشوب، هر کس مي تواند به جنگ با آن برمي خيزد وبر ضد آن وپيروان آن دست به شقاوت مي زند.

به (چين) يا (شوروي) يا برخي از کشورهاي افريقايي واروپايي برويد تا ترس وهراسي را که بر مسلمانان نجات يافته از تصفيه هاي خونين وظالمانه سايه افکنده است، بشناسيد وبا ظلم وفشاري که از هر سو زندگي آنان را احاطه کرده است آشنا شويد.(24)

در برخي از کشورها نگاه داشتن قرآن بزرگترين جرم است ونگاه دارنده آن در خور سهمگين ترين کيفرها وسخت ترين شکنجه ها.

ديگر از دهها ميليون مسلماني که تنها به جرم ايمان به اسلام وقرآن کشته شدند چيزي مپرس.

در (چين) و(شوروي) و(يوگسلاوي) کشتارگاه هاي مهيب ورعب آوري بر پا گرديد وسيلابي از خون مسلمانان به راه افتاد.

ذر فيليپين هم اکنون نيز مسلمانان از انواع فشار وسرکوب ومحروميتها رنج مي برند ودر (ويتنام) جز خدا نمي داند که چه شمار مسلمانان به دست کمونيستها قتل عام شدند واز دهها هزار مسجدي که به اصطبل ومحل نگه داري اسلحه و(کنيسه) وميدان ورزش تبديل شد ديگر مپرس ومگو.... پس چه زماني نويد ووعده خدا تحقق يافت؟...

سؤال:

ممکن است برخي بگويند: (اسلام در جزيرة العرب) وکشورهاي خاورميانه وبسياري از ديگر کشورها بويژه در روزگاران فتوحات اسلامي تمکن واقتدار يافت... آيا اين نوعي تحقق آن نويد نيست؟)

پاسخ:

صحيح است که اسلام در مقاطعي از تاريخ خويش، در قلمرو محدودي به قدرت رسيد ورهبري سياسي واجتماعي را به کف گرفت، اما آيا براستي همين حاکميت محدود ومقطعي، نويد موردنظر قرآن وتحقق آن وعده شکوهمند خداست؟

اگر چنين است اين شرايط که درهمان عصر پيامبر تحقق يافت واسلام بر مدينه وبخشهايي از جزيرة العرب حاکم گرديد. با اين وصف، معنا ومفهوم اين نويد شکوهبار قرآني چه مي تواند باشد که مي فرمايد:

(وعد الله الذين آمنوا وعملوا الصالحات...).

يعني: خداوند به کساني از شما که ايمان آورده وکارهاي شايسته انجام دهند وعده داده است که آنان را در روي زمين جانشين سازد....

بنظر ما، معناي واقعي اين نويد قرآني اين است که روزگاري در پيش است که بر سراسر گيتي حاکم مي گردد ومسلمانان بدون هيچ هراس ودلهره اي راه ورسم مترقي وشعائر وبرنامه هاي انسانساز ديني خود را بر پاي مي دارند ودر تمامي مناطق مسکوني وآباد جهان، تنها اسلام، تدبير امور وتنظيم شئون بشريت را بدست مي گيرد.

آري! اين وعده ي شکوهبار قرآن است واين هم تاکنون، تحقق نيافته است.

معناي اين آيه در پرتو روايات

امامان معصوم وآموزگاران راستين قرآن نيز در تأويل آيه مورد بحث، بر اين انديشه رهنمون هستند که اين وعده شکوهبار خدا تحقق نيافته وبه هنگامه ظهور حضرت مهدي عليه السلام تحقق خواهد يافت.

بزودي در همين کتاب با روايات متواتر ومعتبري روبرو خواهيد شد که بطور صريح وبي هيچ ابهامي اين آيه قرآن را بر عصر ظهور آن حضرت وحکومت عدل ومهر او منطبق ساخته اند.

براي نمونه:

1- از چهارمين امام نور عليه السلام آورده اند که آيه مورد بحث را، تلاوت کرد وفرمود (بخداي سوگند که اين مؤمنان شايسته کردار، شيعيان ما اهل بيت هستند وخداوند اين نويد ووعده شکوهبار را بدست بزرگ مردي از ما تحقق خواهد بخشيد. او مهدي اين امت است وکسي است که پيامبر در مورد او فرمود: اگر از عمر دنيا تنها يک روز باقي مانده باشد خداوند آن روز را آنقدر طولاني خواهد ساخت تا مردي از عترت من که نامش، نام من است بر جهان حکومت کند وزمين راهمانگونه که به هنگامه ي ظهور او لبريز از ظلم وجور است مالامال از عدل وداد سازد).(25)

2- واز دو امام معصوم حضرت باقر وحضرت صادق عليه السلام نيز همين سخن روايت شده است وآنان نيز درست همين نويد را داده اند.

مرحوم (طبرسي)پس از نقل اين روايت مي گويد: (منظور از مؤمنان شايسته کردار،پيامبر وخاندان اويند واين آيه در بردارنده نويد حکومت عادلانه جهاني اهل بيت، استقرار اقتدار آنان در سراسر گيتي وبرچيده شدن وحشت وهراس آنان با ظهور حضرت مهدي عليه السلام است).

ومي افزايد (خاندان پيامبر در مورد اين واقعيت اجماع واتفاق نظر دارند وروشن است که اجماع آنان همانند قرآن حجت است. چرا که پيامبر گرامي صلي الله عليه واله وسلم فرمود: (مردم من از ميان شما مي روم اما دو گوهر گرانبها در ميان شما به يادگار مي گذارم: يکي کتاب خدا، قرآن وديگري خاندانم. واين دو، تا روز رستاخيز وورود بر من در کنار حوض کوثر، از هم جدايي ناپذيرند).

آنگاه مي افزايد: (نويد شکوهمند اين آيه قرآن نيز که تمکن واقتدار اهل بيت واستقرار دين خدا بر روي زمين بوسيله آنان است، وعده اي است که تاکنون تحقق نيافته است از اين رو آن حضرت در انتظار دريافت فرمان ظهور از جانب خداست، چرا که خداوند در وعده اش تخلف نمي ورزد).(26)

پاورقى:‌


(1) فرائد السمطين، ج 2، ص 217، شواهد التنزيل، ج 1، ص 59،و ج 2، ص 211، معاني الاخبار صدوق، ص 114، وامالي طوسي: ج 2، ص 131 ومنتخب الاثر ص 100 به نقل از کفاية الاثر.

(2) سوره فصلت، آيه 42.

(3) سوره نحل، آيه 89.

(4) سوره انعام، آيه 59.

(5) سوره انعام، آيه 38.

(6) (ضربت عليهم الذلة اين ما ثقفوا بحبل من الله...). سوره آل عمران، آيه 112.

(7) سوره الرحمن، آيه 34.

(8) سوره قصص، آيه 5 و6.

(9) نهج البلاغه، قصار 209.

(10) شرح ابن ابي الحديد، ج 19، ص 29.

(11) بحارالانوار، ج 51، ص 63.

(12) مجمع البحرين، ماده (اول).

(13) سوره يوسف، آيه 100.

(14) بحارالانوار، ج 2، ص 230.

(15) واژه (مستضعف) در مفهوم قرآني: کسي است که نيروهاي بالقوه وبالفعل را بر برازندگي، تکامل واقتدار وشکوه داراست اما از سوي استبداد، ارتجاع واستعمار حاکم، سخت زير فشار است ودر همان حال در انديشه گسستن بندهاي اسارت ودر انديشه عدالت وآزادي وتقواپيشگي نه اينکه به معناي عنصر فاقد قدرت وتوان وتحرک وبرنامه وهدف باشد.

(16) عن الحسين عليه السلام: (ومن هوان الدنيا علي الله عزوجل ان رأس يحي بن زکريا اهدي الي بغي من بغايا بني اسرائيل). بحارالانوار، ج 14، ص 175.

(17) سوره آل عمران، آيه 164.

(18) سوره نساء، آيه 94.

(19) سوره ي طه، آيه 37.

(20) سوره صافات، آيه 114.

(21) واژه هاي ششگانه مورد اشاره در دو آيه مورد بحث، در آيات 5 و6 سوره قصص بکار رفته اند.

(22) تفسير برهان، ذيل آيه 5 از سوره قصص.

(23) سوره نور، آيه 55.

(24) لازم به يادآوري است که اين کتاب پيش از فروپاشي اردوگاه شرق نگارش يافته است.

(25) مجمع البيان، ج 7، ص 152 وتفسير عياشي ذيل آيه 154 از سوره نور.

(26) مجمع البيان ج 7، ص 152.