امام مهدى از ولادت تا ظهور

سيد محمد كاظم قزوينى

- ۴۳ -


اين بازي با سنت وروش پيامبر صلي الله عليه واله وسلم وعامل اين دگرگونيها وتغييرات، سه گروهند:

زمامداران خودکامه، عالمان جاه طلب وبدرفتار وديگر، قانونگذاراني که قوانين ضد ديني را در جامعه هاي اسلامي وضع وبر جاي سنت پيامبر وروش پيامبر صلي الله عليه واله وسلم مي گذارند.

اگر بخواهيم بر اين فاجعه ي غمبار، شرح وتفسيري بنگاريم هم اسلوب کتاب تغيير مي يابد وهم حجم آن به چندين جلد خواهد رسيد.

آري! امام مهدي عليه السلام نزديکترين وداناترين مردم به روش وسنت صحيح ومطابق با واقع ودست نخورده ي پيامبر صلي الله عليه واله وسلم است، سيره واسلوبي که دست سياست بازان ودغلکاران وعوام فريبان وتزويرگرايان، آن را به آفت تحريف معنوي گرفتار نساخته است.

آن حضرت، در دانش وآگاهي عميق وهمه جانبه ي خويش به سنت وروش واسلوب پيامبر صلي الله عليه واله وسلم، هرگز به کتابهاي انباشته از روايات وبافته هاي دروغسازان ودروغپردازاني که به بهتان، بسان کارخانه ي توليدي وصنعتي، طبق شرايط سياسي واجتماعي وبر اساس تمايل جاه طلبان وصاحبان قدرت وامکانات ونياز روز، فرصت طلبانه، روايات را مي ساختند وبدون ذره اي پروا از خدا وشرم از پيامبرش، همه را به ساحت مقدس پيام آورش نسبت مي دادند، اعتماد نمي کند، بلکه به دانش ژرف وگسترده ي خويش که پرتوي از علم خداست واز دانش عميق وآگاهي وسيع پيامير صلي الله عليه واله وسلم سرچشمه گرفته است، تکيه دارد.

14- آنگاه آن اصلاحگر بزرگ جهاني، همه بشريت، بويژه توده هاي انساني را که برگرد خورشيد وجودش گرد آمده اند، سوگند مي دهد ومي فرمايد:

(شما را بخداي سوگند وبه حق او، که هر کس پيام مرا مي شنود آن را به کساني که حاضر نيستند ونمي شنوند همانگونه که هست، برساند).

در حقيقت اين توده هاي حق طلب مردم در عصر ظهور، بهترين وسيله ي پيام رساني هستند که امام عصر عليه السلام همه حاضران وشنوندگان پيام وخطابه ي خويش را سوگند مي دهد که پيام زندگيساز وبنيادي او را در آغاز قيام جهانيش به کساني که غايبند ونمي شنوند ابلاغ کنند.

سپس با تأکيد بدان مي فرمايد:

(شما را به حق خدا وپيام آورش که حق عظيم وبي نظير وبي همانندي بر جامعه ي انساني دارد ونيز به حق خويشتن بر شما که حق (ذوي القربي) است، سوگند مي دهد که ما را در راه حق وعدالت وتحقق آرمانهاي والاي الهي وانساني خويش ياري کنيد واز مددکاران ما باشيد ودر برابر کساني که به ما واهداف بلند ما ستم روا داشته اند، از اهداف بلند ما دفاع کنيد).

در اين فراز از پيام، آن گرامي، از بشريت حقجو وعدالت خواه مي خواهد که از ياران ومددکاران او در تحقق بخشيدن به صلح وآزادي جهاني باشند واز آن گرانمايه واهداف والايش در برابر تجاوزکاران ستم پيشه، قهرمانانه دفاع کنند.

آنگاه بر بيدادي که در روزگاران گذشته بر خاندان وحي ورسالت، به دليل ستم ستيزي وعدالت خداهي رفته است، انگشت مي نهد ومي فرمايد:

(در قرون واعصار گذشته، تبهکاران جاه طلب وتشنه ي قدرت، ما را تهديد کردند وبر ما ستم روا داشتند وما را از شهر وديار وخاندان وفرزندان خويش دور ساختند وبر حقوق ما تجاوز کردند وحقوق ما را سلب وپايمال ساختند وباطل گرايان وفريبکاران به ما دروغها بستند).

آري! اينها زنجيره اي به هم پيوسته از دردها ورنجها وفشارهاي بي رحمانه اي است که از رحلت پيشواي گرانقدر توحيد، پيامبر گرامي صلي الله عليه واله وسلم تاکنون، بر خاندان عدالت خواه وحق گرايش رفته است.

اينک 14 قرن است که اين زنجير تهديد وارعاب، ستم وبيداد، تبعيد وتجاوز، سيطره بر حقوق وا مکانات خاندان وحي ورسالت ودروغ بستن بر آنان وسوءاستفاده از نام مقدس، شهرت بلندآوازه، قداست وشکوه وآبرو وعظمت آنان، همچنان استمرار داشته واين خط تباهي وفريب بر ضد اهداف وآرمانهاي والاي آنان، ادامه دارد.

خاندان وحي ورسالت در طول زندگي خويش در جوي لبريز از ارعاب وتهديد وفشار وتبعيد زيستند. آيا نه اين است که مدينه ي منوره، زادگاه ووطن آنان ودوست داشتني ترين شهرها براي آنان بود؟

چرا وبراي چه آنان مجبور به ترک مدينه شده وو در روي زمين پراکنده گشته ودر ديار غربت به شهادت رسيدند؟

برخي از علويها، بناگزير نام خويش را تغيير دادند ونسب پرافتخار خود را نهان کردند تا دشمنان آنان را نشناسند وخونشان را بر زمين نريزند وجريان تاکنون به همين روال ادامه يافته است....

خود وجود گرانمايه حضرت مهدي عليه السلام به همين دلايل از روز شهادت پدر گرانقدرش حضرت عسکري عليه السلام تاکنون به امر خدا وخواست او، از نظرها نهان گشته است.

گذشت که: به هنگام ظهور وآغاز قيام جهان خويش، براي نجات بشريت نيز، تجاوزکاران بر ضد اهداف عادلانه والهي او اقدام مي کنند وسرکرده ي جنبش ارتجاعي سفياني، سپاه خويش را براي پيکار با آن نجات بخش جهان وانسان، بسوي او گسيل مي دارد.

اما حقوق معنوي ومادي خاندان پيامبر واموال وامکانات آنان، از روزهاي پس از رحلت پيامبر صلي الله عليه واله وسلم تاکنون، همچنان بدست حکومتهاي حق ستيز وکفرپيشه وزمامداران طغيانگر ودر انحصار آنهاست. بوسيله ي آن، به بدمستي وشرابخوارگي مي پردازند وبه فسق وفجور دست مي يازند وآن ثروت وامکانات را در مراکز فساد، گناه وتباهي مصرف مي کنند وسلاحهاي مرگبار، براي به خاک وخون کشيدن بيگناهان مي خرند وآن را وسيله ي گرم کردن کوره ي شهوات وجاه طلبيهاي خويش مي سازند.

اما حقوق سياسي ومعنوي آنان در سررشته داري امور وتدبير شئون وحکومت ومديريت عادلانه وشايسته ي جامعه ها وتمدنها نيز به گواهي تاريخ، همچنان بوسيله ي دشمنان بدانديش وسياهکار آل محمد صلي الله عليه واله وسلم مورد انکار قرار گرفته است.

جاه طلبان ستمکار، اهل بيت عليهم السلام را از اداره ي امور جامعه ها وتمدنها بازداشته واز پرتو افکني اين مشعلهاي هدايت ونشر دانش وفرهنگ آنان مانع گشته واز پديد آمدن شرايط وجوي که امامان نور عليهم السلام وظايف خويش را انجام دهند وبشريت از برکات آنان بهره ور گردد، همچنان جلوگيري نمودند.

خطبه ديگري از امام مهدي

از امام باقر عليه السلام خطبه وپيام ديگري نيز براي امام مهدي عليه السلام آورده اند که اندک تفاوتي با خطبه پيشين دارد.

آن حضرت مي فرمايد: امام مهدي، به هنگامه ي شامگاهي، در حالي که پرچم پيامبر اسلام در دست، پيراهن آن گرامي بر تن، سلاح ويژه ي او، نورافشاني وبيان گرم وديگر ويژگيها ونشانه هاي آن حضرت را به همراه دارد، در مکه ظهور مي کند.

نماز عشا را به جماعت مي خواند وآنگاه با رساترين صداي دلنوازش جهانيان را مخاطب ساخته ومي فرمايد:

(أذکرکم الله -أيها الناس- ومقامکم بين يدي ربکم وقد أکد المحجة وبعث الأنبياء وأنزل الکتاب.

يأمرکم أن لا تشرکوا به شيئا وأن تحافظوا علي طاعته وطاعة رسوله صلي الله عليه واله وسلم وأن تحيوا ما أحيا القرآن وتميتوا ما أمات وتکونوا أعوانا علي الهدي ووزراء علي التقوي.

فان الدنيا دنا فناؤها وزوالها وآذنت بالوداع واني أدعوکم الي الله والي رسوله صلي الله عليه واله وسلم والعمل بکتابه واماتة الباطل واحياء السنة...).(1)

يعني: هان اي مردم! بشريت!

اينک در پيشگاه پروردگارتان خداي را به ياد شما مي آورم، خدايي را که حجتهاي خويش را بر شما تمام وپيام آورانش را ارسال وقرآن را براي هدايت بشر فرو فرستاد.

او شمارا فرمان مي دهد که چيزي را شريک او نسازيد وبر اطاعت او وفرمانبرداري از پيامبرش کوشا باشيد، آنچه را قرآن در انديشه ي زنده ساختن آن است، زنده سازيد وبدعتها وضدارزشهايي را که قرآن در پي محو ونابودي آنهاست، از ميان برداريد، در راه حق وهدايت، مددکار من باشيد ودر راه تقوا وعدالت وزير وکمک کار من.

مردم! پايان جهان وفرجام آن نزديک شده ودنيا، جدايي خويش را اعلان کرده است. من شما را بسوي خداي يکتا وپيام آورش محمد صلي الله عليه واله وسلم وعمل به کتاب زندگيساز او واحيا ورواج ارزشهاي والاي الهي وانساني ونابودي بدعتهاي جاهلي وباطل وضد ارزشها فرامي خوانم.

سومين خطبه از آن گرامي

در يک روايت طولاني، خطبه ي پرمحتواي ديگري براي آن حضرت، از امام صادق عليه السلام روايت شده است که براي آگاهي وبهره وري بيشتر، فرازهايي از آن را مي آوريم:

ششمين امام نور در روايتي طولاني مي فرمايد:

(... وسيدنا القائم مسند ظهره الي الکعبة ويقول: يا معشر الخلائق!

ألا... ومن أراد أن ينظر الي آدم وشيث، فها أنا ذا آدم وشيث.

ألا... ومن أراد أن ينظر الي نوح وولده سام، فها أنا ذا نوح وسام.

ألا... ومن أراد أن ينظر الي ابراهيم واسماعيل، فها أنا ذا ابراهيم واسماعيل.

ألا... ومن أراد أن ينظر الي عيسي وشمعون، فها أنا ذا عيسي وشمعون.

ألا... ومن أراد أن ينظر الي محمد وأميرالمؤمنين عليهم السلام، فها أنا ذا محمد وأميرالمؤمنين.

ألا... ومن أراد أن ينظر الي الحسن والحسين، فها أنا ذاالحسن والحسين.

ألا... ومن أرادا أن ينظر الي الأئمة من ولد الحسين، فها أنا ذا الأئمة...).(2)

يعني: سالار ما، قائم عليه السلام با تکيه بر خانه ي خدا خطاب به جهانيان مي فرمايد:

(هان اي توده هاي انساني! هرکس مي خواهد به (آدم) و(شيث) نظاره کند، من آدم وشيث هستم، از آنان نشان دارم.

مردم! هرکس مي خواهد به (نوح) وفرزندش (سام) بنگرد، من نوح وسام هستم.

بهوش باشيد!... هرکس مي خواهد به (ابراهيم) و(اسماعيل) نظاره کند، من از ابراهيم واسماعيل نسب دارم.

هرکس مي خواهد به عيسي وشمعون نگاه کند، من عيسي وشمعون هستم واز آنان نشان دارم.

بهوش باشيد!... هرکس مي خواهد به (محمد) واميرمؤمنان عليهم السلام بنگرد، بداند که من محمد واميرمؤمنان هستم.

مردم! هرکس مي خواهد به (حسن) و(حسين) بنگرد، من حسن وحسين هستم به من نظاره کند.

مردم! هرکس مي خواهد به امامان معصوم پس از حسين واز فرزندان او بنگرد من از آنان هستم واز آنان نشان دارم.

مرحوم علامه مجلسي در تفسيري بر اين روايت طولاني مي گويد: (در فرازهايي که امام مهدي عليه السلام مي فرمايد: (من آدم، شيث، عيسي، محمد وامامان معصوم هستم). يعني در دانش وارزشهاي اخلاقي وانساني آنان که شما آنان را پيروي مي کنيد، من همانگونه ام وعصاره وچکيده ي آن ارزشها).

امام باقر عليه السلام مي افزايد: پس از پايان يافتن خطبه ي امام مهدي 313 نفر ياران خاص او بر گرد خورشيد وجودش اجتماع نموده وبا او بيعت مي کنند.

وپيش از آنان، فرشته ي وحي با آن اصلاحگر بزرگ جهاني، بيعت مي نمايد.

وبيش از 40 هزار فرشته که داراي درجات، مقامات ومنزلتهاي متفاوتي هستند، براي انجام فرمان او فرود مي آيند وهمواره چشم انتظار اشاره ي او هستند تا کارهايي که انسانها نتوانستند به انجام برسانند آنها به فرمان حضرت مهدي عليه السلام به سرعت بر آن کارها جامه ي عمل بپوشانند.

بيعت با امام مهدي

پيش از اينکه از بيعت با آن اصلاحگر بزرگ جهاني سخن بگوييم، برخي روايتي را که در اين مورد آمده است، مي آوريم:

1- امام صادق عليه السلام در اين مورد مي فرمايد:

(ان أول من يبايع القائم، جبرئيل).(3)

يعني: نخستين کسي که با قائم بيعت خواهد کرد، فرشته ي امين وحي است.

2- امام جواد عليه السلام فرمود:

(کأني بالقائم -يوم عاشورا، يوم البست- قائما بين الرکن والمقام، بين يديه جبرئيل ينادي: البيعة لله).(4)

يعني: گويي مي نگرم که قائم عليه السلام روز شنبه وروز عاشورا، ميان رکن ومقام ابراهيم در مسجدالحرام ايستاده است ودر آغاز قيام جهانيش فرشته ي امين وحي در برابر او قرار گرفته وندا مي دهد که: (هرکس مي خواهد براي خدا بيعت کند بشتابد وبا حجت خدا بيعت نمايد).

3- ششمين امام نور عليه السلام فرمود:

(اذا أذن الله تعالي للقائم في الخروج صعد المنبر فدعا الناس الي نفسه وناشدهم الله ودعاهم الي حقه وأن يسير فيهم بسنة رسول الله صلي الله عليه واله وسلم ويعمل فيهم بعلمه.

فيبعث الله جل جلاله، جبرئيل، حتي يأتيه فينزل علي الحطيم يقول: (الي أي شي ء تدعوا؟!)

فيخبره القائم عليه السلام

فيقول جبرئيل: (أنا اول من يبايعک. ابسط يدک!)

فيمسح علي يده وقد وافاه ثلاثمائة وثلاثة عشر رجلا فيبايعونه ويقيم بمکة حتي يتم أصحابه عشرة الآف نفس، ثم يسير منها الي المدينة).(5)

يعني: هنگامي که خداوند به قائم عليه السلام فرمان ظهور مي دهد، آن حضرت در مکه ظاهر مي گردد وبر فراز منبر مي رود ومردم را بسوي خود واهداف بلند وانساني وآسماني خويش فرامي خواند، آنان را سوگند مي دهد وبه حقوق خويش فرامي خواند واز آنان مي خواهد که حقوق او را رعايت کنند تا آن گرامي هم بر اساس سنت وروش عادلانه وآسماني پيامبر صلي الله عليه واله وسلم امور وشئون جامعه را تدبير نمايد وبر اساس دانش وآگاهي خويش، کارها را به سامان آورد.

پس خداوند جبرئيل را فرو مي فرستد تا به حضور آن حضرت شرفياب گردد وفرشته ي وحي ميان رکن، نزديک حجرالاسود يا (حطيم)(6) وباب کعبه قرار مي گيرد واز امام عليه السلام مي پرسد که: (مردم را به چه برنامه اي دعوت مي کنيد؟)

آن گرامي برنامه ي خويش را توضيح مي دهد، جبرئيل مي گويد: (من اولين کسي هستم که با شما بيعت مي کنم، پس، دست مبارک را بگشا تا با تو بيعت نمايم).

آنگاه جبرئيل دست گرامي او را مي فشارد واز پي آن ياران خاص آن حضرت که 313 نفر هستند، گرد آمده وبا پيشواي بزرگ نجات، بيعت مي نمايند.

آن حضرت در مکه توقف مي کند و10 هزار نفر با او بيعت مي کنند سپس بسوي مدينه حرکت مي کنند.

بيعت

پس از ترسيم اين روايت، لازم به يادآوري است که واژه ي (بيعت) در فرهنگ واژه شناسان به مفهوم (پيمان بستن براي فرمانبرداري واطاعت): (سرکشي وگردنفرازي نکردن) و(در انديشه ي نقشه وتوطئه بر ضد حق وعدالت نبودن) است.

اما آنچه بيعت با امام مهدي عليه السلام را از ديگر بيعتها مشخص مي سازد اين است که بيعت با آن گرامي، بيعتي است که آسمانيان وزمينيان در آن شرکت مي جويند. نخست فرشته ي امين وحي فرود مي آيد وبه نمايندگي از آسمانيان پيش از مردم با امام مهدي عليه السلام دست بيعت مي فشارد واين نشانگر اقرار واعتراف عالم بالا به مشورعيت وقداست اين بيعت وحاکميت مبارک وپرارجي است که برکات آن، تمامي آفرينش وهمه ي موجودات را دربرمي گيرد واز پي آن، ياران خاص آن حضرت، دست بيعت با او مي فشارند وآنگاه توده هاي انساني.

از روايات دريافت مي شود که امام مهدي عليه السلام از ياران خويش مي خواهد با شرايط ويژه اي که در روايات وکتابها آمده است با آن حضرت دست بيعت دهند.

اين شرايط متنوع است: برخي از اين شرايط انسان را متعهد مي سازد که در هر حال از ارتکاب گناهاني نظير: فحشاء، سرقت، حرام خوارگي، بردن مال يتيم وديگر گناهاني که در آيات وروايات تحريم شده است، سخت اجتناب ورزد.

وبرخي ديگر انسان را به انجام وظايف فردي واجتماعي، نظير دعوت به ارزشها وهشدار از ضد ارزشها... که پيش از آن، همگان موظف به انجام آنها هستند متعهد مي سازد.

وبرخي از شرايط اين بيعت، انسان را به آراستگي وپارسايي وارزشهاي اخلاقي، ملتزم مي سازد.

از اينرو هنگامي که ياران آن پيشواي بزرگ نجات وعدالت، با اين شرايط دست مبارک او را به عنوان بيعت فشردند، وظايف وتعهدات آنان، جديتر واحساس مسئوليتشان سخت تر وسنگينتر مي گردد، درست بسان انساني که سوگند ياد مي کند که هرگز دست به سرقت نزند، از اينرو اگر سرقت نمود در خور دو کيفر است: يکي براي سرقت وديگري براي شکستن سوگند خويش.

پيمان با آن حضرت نيز اينگونه است، چرا که هم با او پيمان مي بندند وهم پيش از او با خدا پيمان بسته اند که خود را به آراستگيها وارزشها بيارايند واز ضد ارزشها بپيرايند، واجبات را انجام دهند ومحرمات را وانهند.

قرآن در اشاره به اين بيعت است که مي فرمايد:

(ان الذين يبايعونک انما يبايعون الله، يدالله فوق ايديهم).(7)

يعني: بي ترديد کساني که با تو بيعت مي کنند، تنها با خدا بيعت مي نمايند....

به هر حال با اينکه ياران امام مهدي عليه السلام از امتيازات وويژگيهاي بسياري برخوردارند باز هم طرح اين شرايط وبيعت آگاهانه وآزادانه وعاشقانه با آن حضرت، براساس اين شرايط، ضروري است چرا که آن گرامي در اين انديشه است که ياران ومددکارانش در راه اصلاح زمين وزمان نمونه هاي بارزي در ارزشهاي انساني وفضايل وکمالات باشند تا بدينوسيله با کفايت ولياقت، اداره ورهبري کره ي زمين وجامعه ي بزرگ جهاني را در برابر ديدگان همه ي حقجويان به نمايش نهند.

با همه ي وجود از ضد ارزشها وکارهاي حرام دوري گزينند وبه همه ي ارزشها ووالاييها آراسته باشند، از زرق وبرق دنيا وفريبندگي آن اجتناب ورزند واز هر بدمستي وخوشگذراني وعياشي خودداري کنند وراه پارسايي وساده زيستي، مردانگي وجوانمردي را، پيشي گيرند تا بتوانند بار سنگين مسئوليت خويش را آنگونه که شايسته است به دوش کشند ووظايف خود را بهتر از آنچه مي بايد، به انجام رسانند.

سپاه امام مهدي

1- از امام باقر عليه السلام آورده اند که ضمن يک روايت طولاني در مورد امام مهدي عليه السلام فرمود:

(... ثم لا يخرج من مکة حتي يکون في مثل الحلقة).

قال الرواي: (فما الحلقة؟)

قال: (عشرة الآف).(8)

يعني:... سپس از مکه خارج مي شود جز اينکه در حلقه ودايره اي بسيار پرشکوه.

پرسيدند: (حلقه چيست؟)

قرمود: (دايره اي از يک جمعيت ده هزار نفري که از ايمان تزلزل ناپذير وآگاهي وشهامت بسياري برخوردارند).

2- از امام صادق عليه السلام پرسيدند:

(کم يخرج مع القائم؟ فانهم يقولون: انه يخرج معه مثل عدة أهل بدر، ثلاثمائة وثلاثة عشر رجلا).

فقال عليه السلام: (ما يخرج الا في أولي قوة ومنا يکون أولو قوة أقل من عشرة الآف).(9)

يعني: (به هنگام ظهور امام مهدي عليه السلام چند نفر با او همراه خواهند بود؟ برخي مي گويند: با 313 نفر به شمار ياران پيامبر در بدر ظهور مي کند).

حضرت فرمود: (او از مکه با نيروي بسياري خارج مي شود ونيروي بسيار، کمتر از ده هزار نفر نخواهند بود).

در مورد واژه ي (حلقه)، در منابعي که نزد ما موجود است تنها اين موضوع آمده است که عبارت است از: ده هزار نفر. اما به نظر مي رسد که منظور از (حلقه) و(عقد) -که به مفهوم آن است ودر برخي ديگر از روايات آمده است- لشکر گران وجمعيت بسياري است که از ايمان کامل وتزلزل ناپذير وآگاهي بسيار بهره ورند.

آنان از ارتش امام عصر عليه السلام محسوب مي شوند، اما امتيازات وويژگيهاي 313 نفر ياران اصلي امام را ندارند جز اينکه در مکه به آن پيشواي نجاتبخش مي پيوندند وزير پرچم او قرار مي گيرند.

آري! امام مهدي عليه السلام از مکه با اين شمارا از فداکاران آگاه وباايمان خارج مي گردد اما روشن است که در مسير کوفه ودر مدت اقامت آن حضرت در کوفه، ميلوينها انسان شيفته ي حق وعدالت به او مي پيوندند ودست بيعت به آن گرامي مي دهند.

بنابراين ما نمي توانيم آمار عظيم ارتش گران وياران بي شمار وآگاه وباايمان آن حضرت را در نظر بگيريم، اما همين مقدار مي توانيم بگوييم که هر انساني که بدان پيشوي بزرگ هدايت ونجات، ايمان آورد وتوان به دوش کشيدن سلاح را داشته باشد، او از افراد ارتش مهدي عليه السلام است وهنگامي که فرماندهي کل، فرمان قيام وبسيج عمومي دهد، تمامي قشرها وتوده هاي مردم در هر سن وسال وهر سطح وشرايطي، در پاسخگويي به نداي ملکوتي آن حضرت وانجام دستورات او بر يکديگر سبقت مي گيرند وآن را مسابقه ي در نيکيها مي شمارند که ما در اين مورد در آينده نيز بحث خواهيم داشت.

سلام بر مهدي

چگونه بايد به امام مهدي عليه السلام سلام گفت ودرود فرستادن بر آن گرامي چگونه است؟

در روايتي آمده است که:

(سأل رجل من الامام الصادق عليه السلام: (هل يسلم علي القائم بامرة المؤمنين؟)

قال عليه السلام: (لا... ذاک اسم سمي الله به أميرالمؤمنين، لم يسم به أحد قبله ولا يسمي به بعده الا کافر).

فقال رجل کان حاضرا عند الامام الصادق عليه السلام: (جعلت فداک... وکيف يسلم عليه؟)

قال عليه السلام: (تقول: السلام عليک يا بقيةالله!)

ثم قرأ قوله تعالي: (بقيةالله خير لکم ان کنتم مؤمنين).(10)

يعني: مردي از امام صادق عليه السلام پرسيد که: (مي شود به قائم عليه السلام گفت: السلام عليک يا اميرالمؤمين؟)

امام صادق عليه السلام پاسخ داد: (نه! چرا که اين عنوان، ويژه ي علي عليه السلام است وقبل وبعد از او، کسي جز کافر، به اين عنوان خوانده نمي شود).

ديگري پرسيد: (فدايت شوم! پس چگونه بر امام مهدي عليه السلام مي توان سلام گفت؟)

فرمود: (هرگاه خواستي بر او درود فرستي مي تواني بگويي: السلام عليک يا بقيةالله! وآنگاه اين آيه ي شريفه را خواند که:

(بقية الله خير لکم ان کنتم مؤمنين).(11)

از اين روايت وديگر روايات استفاده مي شود که به مردم اجازه داده نشده است که حضرت مهدي عليه السلام را به هنگام زيارت وسلام، بنام مبارک يا کنيه اش ندا دهند وبگويند: (السلام عيک أيها المهدي!) واين نشانگر تعظيم وتجليل بر مقام والاي اوست همانگونه که خداوند در قرآن شريف مسلمانان را نهي فرمود که پيامبر را بنام صدا بزنند:

(... لا تعجلوا دعاء الرسول بينکم کدعاء بعضکم بعضا).(12)

امام باقر عليه السلام فرمود:

هر کس از شما قائم عليه السلام را درک نمود هنگامي که او را ديد بايد بگويد: (السلام عليکم يا اهل بيت الرحمة والنبوة ومعدن العلم وموضع الرسالة).(13)

يعني: سلام بر شما اي خاندان رحمت ونبوت، سلام بر شما اي سرچشمه ي دانش وکانون رسالت.

قيام با شمشير

حقيقت اين است که انسان، گاهي در برابر حقايق، خويشتن را به ناداني مي زند وگاه نسبت به باطل وبيداد تعصب مي ورزد وگاه حق را انکار مي کند:

... اما نه هميشه وهمه جا، بلکه تا حدودي، اما...

اما، در مورد انساني که به خورشيد جهان افروز بنگرد ودر همان حال وجود آن را انکار کند وآتش سوزان را لمس کند وحرارت آن را درک نمايد، اما بدان اقرار واعتراف نکند، آن هم نه بخاطر جهالت به موضوع، بلکه تنها بخاطر حق ستيزي وکينه توزي وتعصب به باطل، شمارا بخدا به چنين انسان وبه چنين جامعه وتمدن ودنيايي، چه مي توان گفت؟

در اوايل کتاب، برخي از آياتي را که به وجود گرانمايه ي امام مهدي عليه السلام تأويل شده ونيز برخي از روايات رسيده از پيامبر گرامي صلي الله عليه واله وسلم پيرامون آن حضرت وحسب ونسب وظهور وقيام او که همه ي آنها، نمونه هايي از صدها روايت موجود در کتابهاي اصيل شيعه وسني است، از نظر شما خواننده ي گرامي گذشت.

وبر اينها بايد انبوه رواياتي را افزود که از امامان معصوم عليهم السلام در اين مورد رسيده است. اما با اين وصف، گروههايي از برخي مذاهب اسلامي، در برابر اين حقيقت بزرگي که پيامبر صلي الله عليه واله وسلم در سخن، اخبار وروايات خود بدان پاي فشرده است، سر تسليم فرود نياورده ودر برابر آن خضوع نمي کنند.

به همين دليل برخي از آنان نه تنها همچنان وجود گرانمايه ي امام مهدي عليه السلام وامامت ومسايل مربوط به او را انکار مي کنند، بلکه اين عقيده ي اسلامي را که از آيات قرآن وروايات رسيده از آورنده ي قرآن وديگر پيشوايان راستين دين، برخاسته است به باد تمسخر مي گيرند. در اين مورد، نثر وشعرهاي زشت واهانت باري دارند وبا زبان شعر ونثر، پيرامون اين انديشه وعقيده به تاخت وتاز وبدگويي وهوچيگري مي پردازند وبذر انواع شک وترديد را پيرامون آن حضرت به دلها وجانها مي افشانند. اين انحراف از حق واين موضع دشمنانه وبدخواهانه همچنان دست به دست ونسل به نسل واز گروهي به گروهي ديگر، تاکنون ادامه يافته وتا ظهور امام مهدي عليه السلام نيز ادامه مي يابد.

ممکن است گفته شود که اين گروهها، وجود گرانمايه ي حضرت مهدي عليه السلام را بخاطر طول عمر شريفش که نسبت به عمر ديگر انسانها در روزگار ما، غير متعارف است تصديق نمي کنند وبدان ايمان نمي آورند. اما واقعيت غير از اين است، آنان حتي هنگامي که حضرت مهدي عليه السلام ظهور نمايد ونشانه هايي چون: صيحه ي آسماني و... که انکار ودروغ شمردن آنها ممکن نيست وبالاتر از همه، آن گرامي را در برابر ديدگان خود بنگرند با همه ي اينها باز هم به وجود گرانمايه ي او وامامتش اعتراف نمي کنند، بلکه همچون کساني که در گناهکاري دستخوش خودخواهي گردند، با او واهداف آسماني اش سر ستيز خواهند داشت.

بنابراين، شما اي مسلمانان! واي آزادگان گيتي! خود بگوييد که کيفر چنين عناصر وگروههاي منحرف وتجاوزکار وحق ستيزي، چه مي تواند باشد؟

وامام مهدي عليه السلام با گروه طغيانگري که تجاوز وتعدي را از حد گذرانده وبر عناد وعصيان خويش پافشاري مي کند، شايسته است چگونه رفتار کند؟

آيا بيماري آنان را جز شمشير عدالت، مي تواند چاره ساز باشد؟ وآيا راهي براي چاره انديشي، جز رفع تجاوز وتعدي وجود دارد؟

آري! روايات رسيده از پيامبر گرامي صلي الله عليه واله وسلم تصريح مي کند که آن پيشواي نجات، براي ريشه کن ساختن اين گروه بدانديش وحق ستيز وبه منطور برافکندن شاخ وبرگ اين شجره ي خبيثه ونابوديشان تا هنگامي که به حق ناپذيري وکينه توزي خويش ادامه دهند ودر برابر عدالت سر تعظيم فرود نياورند، از قدرت شمشير عدالت بهره خواهد گرفت.

اينک نمونه هايي از روايات در اين مورد:

1- امام باقر عليه السلام ضمن بياني در مورد امام مهدي عليه السلام فرمود:

(... واما سنة من جده المصطفي صلي الله عليه واله وسلم فخروجه بالسيف وقتله اعداء الله واعداء رسوله والجبارين والطواغيت وأنه ينصر بالسيف والرعب وأنه لا ترد له راية...).(14)

يعني:... اما شيوه ونشانش از نياي گرانقدرش محمد صلي الله عليه واله وسلم اين است که با شمشير عدالت ظهور مي کند ودشمنان خدا وپيامبر وخودکامگان وطاغوتها را نابود مي سازد، وبوسيله ي شمشير عدالت گسترش وترسي که در دل تجاوزکاران از او وشمشير ستم سوزش مي افتد پيروز مي گردد. وهر پرچمي را او بسوي تجاوزکاران بفرستد جز با پيروزي بازنمي گردد.

2- امام سجاد عليه السلام فرمود:

(في القائم منا سنن من سنن الأنبياء... وأما من محمد صلي الله عليه واله وسلم فالخروج بالسيف).(15)

يعني: در قائم عليه السلام هفت شيوه ونشانه از هفت پيام آور بزرگ خداست... واما شيوه ونشانش از محمد صلي الله عليه واله وسلم اين است که با شمشير عدالت بپا مي خيزد.

3- امام باقر عليه السلام فرمود:

(في صاحب هذا الأمر سنن من اربعة انبياء... وأما من محمد صلي الله عليه واله وسلم فالسيف).(16)

يعني: در دوازدهمين امام نور، شيوه ها ونشانه هايي از چهار پيامبر بزرگ است:... واما شيوه ي او از محمد صلي الله عليه واله وسلم شمشير عدالت است.

4- امام صادق عليه السلام در تفسير وتوضيح آيه شريفه که مي فرمايد:

(ولنذيقنهم من العذاب الأدني دون العذاب الأکبر...).(17)

يعني: وعذاب دنيا را پيش از عذاب بزرگتر به آنان مي چشانيم.... فرمود:

(ان الأدني بالقحط والجدب والأکبر، خروج القائم المهدي بالسيف في آخرالزمان).(18)

يعني: عذاب دنيا عبارت از قحطي وخشکسالي و... است وعذاب بزرگتر براي حق ستيزان ودشمنان عدالت وآزادگي، ظهور قائم عليه السلام با شمشير ستم سوز وعدالت گستر، در فرجام شکوهمند تاريخ است.

5- اميرمؤمنان عليه السلام در روايتي پيرامون وجود گرانمايه آن حضرت فرمود:

(يسومهم خسفا ويسفيهم بکأس مصبرة ولا يعطيهم الا السيف هرجا).(19)

يعني: او، حق ستيزان بدانديش را با شمشير عدالت به خاک وخون مي کشد وجام ذلت را بر آنان مي پوشاند وجز با شمشير ستم سوزش با آنها رفتار نمي کند.

در بحثهاي آينده، پيرامون واژه (سيف) و(شمشير عدالت او) بحث خواهيم کرد.

پاورقى:‌


(1) عقدالدرر، ص 145، باب 7 ومعجم احاديث الامام المهدي، ح 3، ص 295.

(2) بحارالانوار، ج 53، ص 9.

(3) بحارالانوار، ج 52، ص 285 ومعجم احاديث الامام المهدي عليه السلام، ج 5، ص 207.

(4) غيبت شيخ طوسي، ص 274 ومعجم احاديث الامام المهدي عليه السلام، ج 3، ص 293.

(5) ارشاد مفيد، ص 364 ومعجم احاديث الامام المهدي عليه السلام، ج 3، ص 492.

(6) حطيم، نقطه ي ميان رکن وباب کعبه را که حجرالاسود در آن رکن قرار دارد، مي گويد.

(7)سوره فتح، آيه 10.

(8) بحار، ج 52، ص 307 ومعجم احاديث الامام المهدي عليه السلام، ج 3، ص 295.

(9) بحارالانوار، ج 52، ص 323 واکمال الدين، ج 2، ص 654 ومعجم احاديث الامام المهدي 7، ج 3، ص 295.

(10) کافي، ج 1، ص 411، وسايل الشيعه، ج 10، ص 470 وبحارالانوار، ج 24، ص 211.

(11) سوره ي هود، آيه 86.

(12) سوره نور، آيه 63.

(13) بحارالانوار، ج 52، ص 331 وغيبت طوسي، ص 282.

(14) اکمال الدين، ج 327 وبحارالانوار، ج 51، ص 217، ح 6.

(15) اکمال الدين، ص 322، وبحارالانوار، ج 51، ص 217، ح 4.

(16) غيبت طوسي، ص 40 و261 وبحارالانوار، ج 51، ص 216.

(17) سوره سجده، آيه 21.

(18) غيبت نعماني، ص 229 ومعجم احاديث الامام المهدي عليه السلام، ج 5، ص 342.

(19) غيبت نعماني، ص 229، باب 13 ومعجم احاديث الامام المهدي عليه السلام، ج 3، ص 117.