امام مهدى از ولادت تا ظهور

سيد محمد كاظم قزوينى

- ۴۹ -


کشاورزي در عصر ظهور

همه مي دانيم که زراعت وکشاورزي از منابع مهم ثروت ملي واز موارد اساسي پاسخگويي به نيازهاي مادي جامعه واز وسايل تأمين مواد غذايي در جهان انسان وحيوان است وخداوند آب وخاک را در اختيار بشر نهاده است تا از امکانات وبرکات زمين بهره گيرد.

از اين رو در سراسر کره ي زمين بويژه در رگه هاي خاصي از آن، آب بر سطح يا درون آن جريان دارد. واين انسان است که بايد آب را استخراج نموده وزمين را زير کشت بگيرد ونهال غرس کند ويا دانه هاي گوناگون در آن بيافشاند وآن را سيراب سازد. اين مسئوليت انسان است واثرگذاري واثرپذيري متقابلي که ميان خورشيد وهوا وآب وخاک رخ مي دهد از قلمرو قدرت انسان خارج است وآنها در قلمرود قدرت آفريدگار هستي است که اين خواص را در اين عناصر چهارگانه قرار داده است.

قرآن در اين مورد مي فرمايد:

(أفرأيتم ما تحرثون أنتم تزرعونه أم نحن الزارعون).(1)

اما با وجود برکات ونعمتهاي بسيار وفوايد سرشار که مي توان از کشت وزراعت براي جامعه کسب کرد، باز هم ميليونها انسان از سوء تغذيه وکمبود مواد غذايي شکايت دارند وکودکان بسياري از کشورها بويژه آسيا وآفريقا، از گرسنگي جان مي سپارند.

بايد پرسيد که: (آيا زمين خدا گسترده نيست ووسعت زراعت وکشت وکار ندارد؟)

پاسخ اين است که: چرا، زمين خدا وسيع وپهناور است.

آيا آب، اين ماده ي حياتي، در زمين کم است وتوان پاسخگويي به نيازهاي بشر وديگر موجودات زنده را ندارد؟

پاسخ اين است که: چرا، نه تنها چنين نيست، بلکه ميليونها تن از اين ماده ي حياتي هر روز به هدر مي رود وانسان از آن استفاده نمي کند.

پس: عامل گرسنگي وکمبود مواد غذايي وگراني قيمتها وميوه ها چيست؟

پاسخ اين است که: تنها عامل کمبود، گرسنگي، تورم، فقر، محروميت وبينوايي توده ها، دولتها وحکومتهاي بيدادگري هستند که ميان انسان ومنابع طبيعي ونعمتها وروزيهايي که آفريدگار هستي براي بهره وري بندگان آفريده است فاصله افکنده اند. وثمره ي اين بيدادگري، مصيبت وفقر، محروميت وگرسنگي، گراني وکاهش در ثروتها ونيروهاي انساني وميوه هاست که بشر همواره از آنها رنج مي برد.

اما هنگامي که امام مهدي عليه السلام ظهور مي نمايد، سيستم زراعي وکشاورزي بطور کامل دگرگون مي گردد وبه بهترين وزيباترين شکل ومحتوا وبرنامه، شکوفا مي گردد.

اينک نمونه هايي از روايات در نشانگري آن شرايط شکوهبار را از نظر مي گذرانيم:

1- امام باقر عليه السلام در روايتي طولاني در اين مورد مي فرمايد: (آن اصلاحگر بزرگ جهاني سپس دستور مي دهد از کربلا واز پشت زيارتگاه امام حسين عليه السلام نهر عظيمي را حفر مي کنند وبوسيله آن آب را به کوفه واطراف آن مي رساند واين نهر تا نجف ادامه مي يابد وبا استفاده از قدرت ونيروي برخاسته از اين آب خروشان، انواع دستگاهها را بکار مي اندازند...).(2)

از اين روايت استفاده مي شود که امام مهدي عليه السلام به حفر نهرها، بناي پلها وسدها بر شطها ورودخانه ها، بويژه ميان کربلا ونجف فرمان مي دهد ودستور مي دهد که انواع دستگاهها از جمله آسيابها براي آسياب نمودن حبوبات نصب گردد تا هر کس بتواند بطور رايگان از آنها بهره گيرد.

تا آنجايي که يک زن در کمال امنيت وآرامش هر گاه دلش خواست حبوبات ومواد غذايي مورد نياز خويش وخانواده اش را بطور رايگان با بهره وري از آسيابها ودستگاههايي که در مسير آب نصب شده است برطرف مي سازد.

بنظر مي رسد که امام مهدي عليه السلام دستور مي دهد ميان کربلا ونجف نهري عظيم براي احياي کشاورزي وتعديل آب وهواي منطقه، حفر نمايند. چرا که اين منطقه به صحراها وبيابانها پيوسته است وهزاران کيلومتر از زمينهاي شرق وغرب وجنوب آن منطقه همچون بيابانهاي شام ومرزهاي آن با عراق واردن وصحراي (نفوذ) که حدود آن به کويت وحجاز مي رسد و(ربع خالي)و حدود آن که (مسقط) و(يمن) است بصورت مطلوبي احيا ودگرگون مي گردد.

اين صحراها وبيابانهاي پهناوري که جز اندکي از آنها، بقيه خشک وخالي وبدون آب وعلف است واز سکونت وکشت وزرع وآب وگياه تهي است، بزودي پس از ظهور امام عصر عليه السلام از آن نهر سيراب مي گردند وشرايط آن بطور کامل دگرگون مي شود.

روشن است که اين نهر، از شط عريض وطويل وعميق فرات منشعب مي شود که ميليونها تن آب در هر دقيقه در آن جريان دارد وسرانجام به خليج مي ريزد وبه هدر مي رود.

با آن بيان وپس از اجراي اين طرح عظيم، آبرساني واحياي زمينها وافشاندن انواع بذرها ودانه ها وغرس نهالها ودرختان گوناگون وساختن شهرها ومناطق مسکوني وزنده کردن ونشاط بخشيدن به منطقه، آيا مي توان گستره ي خيرات وبرکات ونعمت رفاه وآسايشي را که نصيب صدها ميليون انسان ساکن اين منطقه پهناور مي شود، در ذهن ترسيم کرد؟

وآيا مي توان تصور کرد که چقدر جو لطيف مي گردد وآب وهوا دگرگون مي شود وبيماريها کاهش مي يابد وبيشتر مشکلات زندگي رخت برمي بندد وآمار جرايم وجنايات، قوس نزولي مي پيمايد؟ چگونه بيکاري به صفر مي رسد وانواع مواهب ونعمتها وامکانات زندگي شايسته ودر خور شأن انسان بصورت وصف ناپذيري، که اينک انديشه ها توان تصور آنها را ندارد، گسترده وفراوان در دسترس مردم قرار مي گيرد؟

اينها پرتويي از ثمرات وره آوردهاي اين زندگي شکوفا وشکوهبار است. وتازه اين يک نقطه از نقاط بي شمار گيتي است که روح حيات در آن جريان مي يابد واز اين گونه طرحها وبرنامه هاي عمراني در ديگر زمينهاي موات وديگر دشتها وبيابانها وکويرهاي افتاده وخشک وسوزان در سراسر جهان اجرا مي گردد.

روشن است که برنامه ريز وطراح اين طرحها وبرنامه هاي زندگيساز، امام مهدي عليه السلام است. واوست که دستور اجراي طرحها را با تدبير بي نظير وبدست خويش مي دهد. اين بدان معنا نيست که خود آن حضرت اين طرحها را بدست تواناي خويش پياده مي کند چرا که نيازي هم به اين کار نيست بلکه کافي است که او دستورات لازم وآموزشهاي ضروري را صادر وطرحها را - بدون تشريفات ومانع تراشيهاي موجود در وزارت خانه ودستگاههاي اداري واجرايي کنوني ونامه هاي متقابل تشريفاتي براي اجرا - امضا مي کند وکارها هرگز بخاطر امضاي فلان کميسيون ويا پشت گردنه ها وموانع، در بند کندها وزنجيرها وسيستم کاغذبازي حاکم بر سازمانهاي اداري که هزاران مشکل در مسير زندگي ورشد وترقي مردم ايجاد مي کند، متوقف نمي شود.

ونيز لازم به يادآوري است که احياي زمينها ورونق کشاورزي منحصر به آبياري وسيراب شدن آنها از نهرها نيست، بلکه خداي جهان آفرين درهاي آسمان را بر روي زمينيان مي گشايد وخيرات وبرکات آسمان را بسوي زمين فرو مي باراند.

با رواياتي که ترسيم خواهد شد اين نکته روشنتر مي شود:

1- ابوسعيد خدري از پيامبر گرامي صلي الله عليه واله وسلم آورده است که فرمود:

(تتنعم امتي - في زمن المهدي - نعمة لم يتنعموا مثلها قط، ترسل السماء عليهم مدرارا ولا تدع الأرض شيئا من نباتها الا أخرجته).(3)

يعني: امتم در روزگار ظهور مهدي عليه السلام از نعمتهايي بهره ور مي گردد که همانندش سابقه ندارد، آسمان برکات خويش را پياپي بر آنان مي فرستد. وزمين تمامي گياهان وگلها ودرختان خويش را براي آنان مي روياند.

2- ونيز فرمود:

(يخرج في آخر امتي المهدي، يسقيه الله الغيث وتخرج الأرض نباتها ويعطي المال صحاحا وتکثر الماشية وتعظم الامة).(4)

يعني: در آخر الزمان در ميان امتم، مهدي، آن نجات بخش ملتها قيام مي کند. خدا کران تا کران قلمرو حکومت جهاني او را بوسيله باران سيراب مي سازد وزمين، گياه ونبات خويش را مي روياند. آن گرامي اموال عمومي را بطور عادلانه به مردم اعطا مي کند وبه دامداري ودامپروري ورونق اقتصادي اهميت مي دهد وامت را تکريم نموده وعظمت مي بخشد.

3- ونيز فرمود:

(... وتزيد المياه في دولته وتمد الأنهار وتضاعف الأرض أکلها).(5)

يعني:... آبها در دولت او فراوان مي گردد وزمين برکات خويش را چندين برابر مي سازد.

4- اميرمؤمنان عليه السلام ضمن روايت طولاني در اين مورد مي فرمايد:

(... ولو قد قام قائمنا لانزلت السماء قطرها ولأخرجت الأرض نباتها... حتي تمشي المرأة بين العراق والشام، لا تضع قدميها الا علي النبات...).(6)

يعني: هنگامي که قائم ما قيام نمايد، آسمان باران رحمت خويش را فرومي ريزد وزمين، روييدنيهاي خود را مي روياند تا آنجايي که زني ميان عراق وشام مي رود وپاي خويش را جز بر گل وگياه نمي گذارد... چرا که جاي پايي براي خود نمي يابد.

5- ونيز در روايتي از عصر حاکميت امام مهدي عليه السلام مي فرمايد:

(ويزرع الانسان مدا (7) يخرج له سبعمأئة مد کما قال الله تعالي: کمثل حبة انبتت سبع سنابل في کل سنبلة مأئة حبة والله يضاعف لمن يشاء).(8)

يعني: انسان در عصر حاکميت جهاني آن حضرت، هر آنچه از انواع دانه هاي زراعي بر زمين بيافشاند، هفتصد برابر، برداشت مي نمايد همانگونه که خدا در قرآن مي فرمايد:

(کمثل حبة انبتت سبع سنابل في کل سنبلة مأئة حبة والله يضاعف لمن يشاء).(9)

يعني: مثل آنان که مالشان را در راه خدا انفاق کنند به مانند دانه اي است که از يک دانه هفت خوشه برويد ودر هر دانه اي صد دانه باشد. وخداوند براي هر کس که بخواهد مي افزايد.

از رواياتي که از نظرتان گذشت روشن شد که تمامي صحراها ودشتها وزمينهاي خشک وسوزان وتهي از کشت وزرع ونهال ودرخت، پس از ظهور امام مهدي عليه السلام در اندک مدتي به مزارع سرسبز وخرم تبديل مي گردد. وبخاطر بارانهاي مفيد وپياپي وحفر وجاري ساختن نهرهاي پرآب کران تا کران زمين، نشاط وطراوت بهاران، به خود مي گيرد.

ريزش بارانها بصورت مفيد وثمربخشي انجام مي گيرد، نه چون بارانهاي سيلاب خيزي که در برخي کشورها، گاه به گونه اي فرو مي ريزد که با سيلاب مهيب خود، شهرها وروستاها را ويران مي کند ومزارع را غرق وانسان وحيوان را نابود مي سازد.

وروشن است که مردم در عصر ظهور در زراعت وغرس انواع درختان آزادند ودر راه تلاش وسازندگي آنان، موانع وخوانها وگردنهاي بازدارنده اي، همچون مالياتهاي ظالمانه ومقررات ضد انساني واسلامي قرار نمي دهند؛ چرا که اسلام به فرد وگروه تلاشگري که بخواهند زمينهاي موات را احيا کنند وآنها را به مزارع سرسبز وباغات پرميوه وشهر وروستاهاي آباد وآزاد تبديل سازند، آزادي اعطا مي کند وکار آنان را جهاد عنوان مي دهد، براي نمونه:

1- از پيامبر گرامي صلي الله عليه واله وسلم آورده اند که فرمود:

(من احيا ارضا مواتا، فهي له).(10)

يعني: هرکس زمين مرده اي را زنده کند از آن خود اوست.

2- ونيز فرمود:

(من غرس شجرا او حفر واديا لم يسبقه اليه أحد، او أحيا أرضا ميتة فهي له قضاء من الله ورسوله).(11)

يعني: هر کس درختي را غرس کند يا نهري را پيش از ديگران حفر نمايد يا زمين مرده اي را زنده سازد، از آن اوست. اين حکم وداوري خدا وپيامبر است.

3- وامام باقر عليه السلام فرمود:

(أيما قوم أحيوا شيئا من الأرض وعمروها، فهم أحق بها وهي لهم).(12)

يعني: هر گروهي قطعه اي از زمين را احيا وآن را آباد سازند، بدانها شايسته تر وزيبنده تر است وآن زمين از احياگر آن است.

وروايات ديگري که تصريح مي کند که هر انساني، قطعه اي از زمين را احيا کند، ملک اوست، مشروط بر اينکه پيش از آن ملک کسي نباشد. وزراعت ونهالهايي را نيز که در آن کشت مي کند از آن اوست نه فئودالها ويا دولتها، همانگونه که در کشورهاي مارکسيستي و... اينگونه بود. وامروز نيز در نقاط مختلف جهان، ميلياردها هکتار از زمينها همچنان در طي قرون واعصار وا افتاده وبدون کشت وزرع وبهره برداري مانده است ويا اگر کشت گردد، محصول آن به جيب زمين داران، سرازير مي گردد.

همه ي اين بيدادگريها، وحق کشيها، محصول قوانين ضد اسلامي ووارداتي از کشورهاي استعماري است.

اما هنگامي که امام مهدي عليه السلام قيام کند اين مقررات ظالمانه وساختگي وباطل را از بين مي برد وانسان به آزادي، آن موهبت الهي خويش، دست مي يابد. ودر نتيجه، در زمين خدا براي خويشتن کشت مي کند. واز برکات خاک انواع دانه ها وميوه ها ومحصولات زراعي، براي حيات سعادتمندانه ورونق ورفاه زندگي خويش برمي دارد ونهايت فراواني ورونق وآسايشي را که انسانها بدان دست مي يابند، تنها خدا آگاه است.

بدينسان به سبب کشت وزرع بسيار وسرشار شدن پستانها از شير، خيرات وبرکات فراوان چند برابر مي گردد ونعمتها بصورت وصف ناپذيري افزايش مي يابد وعمران وآباداني چهره مي گشايد. ودامداري وپرورش طيور ومرغداري، گسترش ورونق جديد ووصف ناپذيري مي يابد.

حل مشکل مسکن در عصر ظهور

مشکل مسکن همواره از مشکلاتي است که جامعه ي انساني در روزگاران گذشته از آن رنج برده وامروز نيز رنج مي برد. چرا که اگر نگوييم بيشتر انسانها، مي توان گفت بيشي از آنان به بحران مسکن گرفتارند. وعمر خويش را بناچار در خانه هاي محقر ويا اجاره اي سپري مي کنند وپول وامکاناتي که بتوانند براي سکونت خود وخانواده خويش، خانه اي مناسب فراهم ساخته وبا آسايش وآرامش ورفاه در آن زندگي کنند، ندارند.

اين مشکل اساسي نيز بدبختانه از مشکلاتي است که ثمره ي شوم قوانين ظالمانه وضد اسلامي حاکم بر جامعه ها وتمدنهاست. چرا که دولتها، آزادي اين موهبت الهي را در مورد مسکن ومحل زندگي، از انسانها سلب نموده وسرکوب مي کنند. وبه اين انبوه عظيم از مردم اجازه نمي دهند جز به شرايط بي رحمانه وماليات وعوارض سنگين وظالمانه وغير اسلامي حتي در خارج از شهرها نيز خانه اي براي خود وخانواده خويش بسازند.

بنظر مي رسد ثمرات شوم وتأسفبار ودرد ورنجهايي که از اين راه، دامنگير خانواده ها وجامعه ها مي شود، نيازي به پرسش وپاسخ ندارد.

بسياري از جوانان بخاطر بحران مسکن، دوران طراوت وشادابي خويش را بدون تشکيل نهاد مقدس ومسئوليت آفرين خانواده مي گذرانند که اين شيوه زندگي، خود ره آورد شومي همچون: ضعف مباني عقيدتي واخلاقي، انحرافات جنسي وتزلزل رواني وديگر آفتها وکارهاي ناپسند را براي جامعه به بار مي آورد. وآنگاه پس از سپري شدن دوران طلايي جواني تازه ازدواج مي کنند وناگزير مي گردند عمر خويش را در يک خانه ي اجاره اي ويا يک طبقه ي محقر وکوچک با شرايط وخامت باري بگذرانند که اين نيز عوارض ويرانگري در پي دارد.

از ميوه هاي تلخ بحران مسکن ونداشتن محيط زندگي مناسب، انواع بيماريها است که بخاطر تنفس در يک فضاي تنگ ونامناسب دامنگير انسانها مي گردد ونيز انواع درگيريهاي خانوادگي وعقده هاي رواني از ديگر ره آوردهاي، نداشتن مسکن مناسب وزيستن انبوهي، در يک محيط کوچک ونامناسب است.

در اين شرايط است که کودکان از بازي وسرگرمي وفوتبال در محيط زندگي محروم مي گردند وبه ناگزير براي بازي به خيابانها وکوچه ها وپارکها وگردشگاهها روي مي آورند. وچه بسا که همين اوقات فراغت وبازي در محيطي دور از چشم پدر ومادر، به انحرافات فکري ورفتاري آنان منجر مي گردد. زيرا عوامل فساد وتباهي وعناصر وابسته به جريانهاي گمراه کننده واحزاب ودستجاتي که در انديشه ي شکار جوانان بيگناه وکم تجربه اند، بيشتر در همين محيطهاي عمومي براي صيد آنان انواع دامها را مي گشايند تا بدينوسيله آنان را به راه دلخواه خويش سوق دهند. ونيز دهها مشکل اجتماعي وفردي ورنج ودرد وجنايت ديگر که همه، ره آورد شوم بحران مسکن ونداشتن خانه ي مناسب است.

اما در عصر ظهور وحاکميت امام عصر عليه السلام، اين مشکل بزرگ اجتماعي واقتصادي نيز بصورت کامل حل مي گردد همانگونه که در روزگار درخشان حکومت عادلانه وانسانساز علي عليه السلام با تدابير ژرف وسازنده ي آن حضرت، در مدتي کوتاه خود به خود حل شد.

تاريخ، بيانگر اين واقعيت اسثت که به برکت حکومت اميرمؤمنان عليه السلام وتدابير وطرحهاي او، هر انساني براي خويش صاحب خانه اي مستقل گرديد ومشکل مسکن بطور کامل حل شد.

يک پرسش: (چگونه امام عصر عليه السلام در دوران حاکميت خويش اين معضل اجتماعي را حل مي کند؟)

پاسخ: از راه تطبيق وپياده کردن دقيق مقررات وقوانين زندگيساز وسعادت آفرين اسلام.

اسلام بر اين انديشه رهنمون است که:

(الأرض لله ولمن عمرها).

يعني: زمين از آن خداست وپس از آن، از آن کسي است که آن را آباد سازد.

از اين رو هر زمين که ملک ديگري نباشد، هر انساني مي توان آن را احيا وآباد سازد. وپس از آن مرحله به مالکيت او در مي آيد وهيچ قدرتي همچون دولت يا شهرداريها يا ديگران، حق جلوگيري ومزاحمت ويا دريافت ماليات وعوارض وپولهايي از اين قبيل از او را ندارند، چرا که اسلام مالياتي جز آنچه در آيات قرآن وروايات بدان تصريح شده است، ندارد.

اينک به يکي از روايات که بيانگر حل بحران مسکن در حکومت امام مهدي عليه السلام است، بحث را به پايان مي بريم:

(اذا قام قائم آل محمد... اتصلت بيوت الکوفة بنهر کربلا).(13)

يعني: هنگامي که قائم آل محمد صلي الله عليه واله وسلم قيام نمايد، خانه هاي شهر (کوفه) به نهر (کربلا) متصل مي شود وشهر بقدري گسترش مي يابد که همه صاحب خانه مي شوند.

بدينسان، اين روايت، بيانگر اين مطلب است که مردم زمينهاي خشک وسوزان وبيابانهاي بي آب وعلف را احيا وآباد مي سازند وبصورت خانه هاي زيبا وپرشکوه وباغهاي پرطراوت درمي آورند که يک نمونه ي آن، گسترش شايسته ي خانه هاي کوفه تا نهر کربلا مي باشد، آن هم با آن مسافت بسياري که اينک ميان آن دو شهر موجود است.

حل بحران بيکاري در عصر امام مهدي

مشکل بيکاري از بلاهاي اجتماعي است وبطور آشکار وتأسفباري در سراسر جهان بصورت گوناگوني گسترش يافته است واز مشکلات پيچيده اي است که بسياري از مردم از آن رنج مي برند وآمار آن بصورت دهشتباري در حال افزايش است.

اين مشکل اجتماعي آثار وره آورد وخامت باري در جامعه بر جاي مي گذارد. در دامان خود هزاران ضد ارزش ورذيلت اخلاقي وانحراف عقيدتي وعقده هاي رواني مي پرورد وجناياتي چون سرقت، غارت وتجاوز را به ارمغان مي آورد.

بيکاري باعث مي شود که بسياري براي وقت گذراني به کوچه وبازار ورستورانها روي آورند وبه ناموس مردم نگاه کنند وبه ياوه گويي ومتلک پراني و... به دختران وزنان بپردازند وعمر خويش را در کارهاي بي ثمر وزيانبار همچون: غيبت، تهمت تراشي، پرده دري و... تلف نمايند.

با اينکه اسلام، سستي وتن پروري وبيکارگي را سخت نکوهيده مي داند وهمگان را به کار وتلاش ونشاط وتحرک فرامي خواند، بدبختانه اين آفت در کشورهاي اسلامي نيز آشکار است. وعامل آن نيز چيزي جز مقررات ضد اسلامي حاکم بر اين کشورها نيست. مقرراتي که آزادي مردم را در جلوه ها وابعاد گوناگون سرکوب مي کند وجز با شرايط سخت ومالياتهاي سنگين وقيد وبندهاي اسارتبار، اجازه ي کار وتجارت و... به مردم نمي دهد.

در برخي از کشورها ودر قلمرو برخي دولتها به فرد تنها هنگامي اجازه ي کار داده مي شود که از نظر نژاد ومليت با آنان هماهنگ باشد چنانکه گويي فردي که از نظر نژاد ومليت از آنان نيست، نه انسان است ونه از حق حيات وکار ومعيشت برخوردار است.

در برخي کشورها، به فرد، تنها پس از پايان خدمت نظام ويا رسيدن به مرحله ي خاصي از عمر، اجازه ي کار مي دهند... به هر حال عوامل بيکاري واسباب آن بسيار است وما در اينجا نمي خواهيم اين بحث را بصورت گسترده بياوريم.

... اما در عصر حاکميت امام مهدي عليه السلام بحران بيکاري در همه ي چهره ها وميدانها حل مي گردد واين آفت ويرانگر، براي هميشه از جامعه رخت برمي بندد، چرا که آن اصلاحگر بزرگ وبا کفايت، اين آفت اجتماعي را از بيخ وبن ريشه کن مي سازد واسباب وعوامل آن را نابود مي کند.

از اين رو در عصر ظهور، آزادي در کار، مسافرت، تجارت، نوآوري، ابداع وامکانات، به همه ي مردم ارزاني مي گردد. وميدان کار وتلاش وابتکار براي همه ي استعدادها فراهم مي شود، مالياتها الغاء مي گردد وملاکها، معيارها ومقررات تبعيض نژادي بکلي باطل اعلان مي شود، چرا که اسلام، گرايشهاي نژادي وطبقاتي را به شدت رد مي کند وتمامي مردم را از نظر حقوق وآزادي، برابر مي شناسد. درست همانگونه که اميرمؤمنان عليه السلام در حکومت عادلانه ي خويش در دستورالعمل جاودانه اي به مالک اشتر مرقوم داشت که:

(... الناس صنفان: اما أخ لک في الدين او نظير لک في الخلق).(14)

يعني: هان اي مالک! مردم دو گروهند: يا در دين با تو برادرند ويا در آفرينش با تو برابر.

وبر اين اساس است که تمامي طبقات مردم در عصر ظهور در اوج نشاط وتلاش ورفاه وغنا زندگي مي کنند. وبه برکت حکومت امام مهدي عليه السلام بحران بيکاري وفقر محو مي گردد وره آورد شوم وويرانگر آن نيز از جامعه زدوده مي شود.

امنيت وآرامش در عصر ظهور

در جهان معاصر جامعه هاي انساني، در شرايط سخت وطاقت فرسايي از نظر فقدان امنيت وآرامش در ابعاد گوناگون حيات، زندگي مي کنند. براي نمونه: سرقت اموال ودارايي مردم از خانه ها ومحلات، سرقت ماشينها وسرقت بانکها بوسيله ي سارقان حرفه اي وباندهاي خطرناک...

جناياتي که راهزنها به آن دست مي يازند. هر روز در جايي اموال وهستي مردم را به غارت مي برند، آدم رباييهاي رنگارنگ، از ربودن کودکان گرفته تا زنان، باجگيريها و... همه وهمه از تظاهر بارز فقدان امنيت مالي وجاني در جامعه هاي انساني است.

در برخي کشورها، دلهره ووحشت بطور کامل بر جامعه سايه افکنده واين ترس ورعب در شامگاهان به اوج خود مي رسد، بطوري که اگر درب خانه اي بصدا درآيد اضطراب ودلهره، صاحب خانه وخانواده اش را پيش از شناختن کسي که درب خانه را بصدا درآورده است، سخت فرامي گيرد.

اما در عصر ظهور امام مهدي عليه السلام ترس ودلهره در همه ي چهره هايش نابود مي گردد وامنيت وآرامش بر کران تا کران کره ي زمين سايه گستر وحاکم مي شود وبشريت در جوي از صلح واطمينان خاطر وآسايش وآرامش فکري زندگي مي کند.

يک پرسش: سؤال اين است که: (چگونه نعمت گرانبهاي امنيت وآرامش بر سراسر گيتي وبر جانها ودلها حاکم مي گردد؟)

پاسخ: براي دريافت پاسخ، ما بايد نخست، عوامل واسبابي را که باعث زوال وآرامش وامنيت مي گردد بشناسيم تا پس از اين مرحله، دريابيم که امنيت وآرامش چگونه در روزگار درخشان آن حضرت تحقق مي يابد.

واقعيت اين است که فقدان امنيت به يکي از سه عامل ويرانگري که خواهد آمد بر مي گردد واينها آفتهاي امن وامان هستند:

1- فقر ومحروميت: اين آفت است که در بسياري از مواقع، باعث مي شود که فرد، مرتکب سرقت شود ويا به کارهاي زشتي همانند آن دست زند، چرا که او در فشار فقر ونياز است وبراي نجات زندگي خود وخانواده اش به اين راه ناپسند وزشت کشيده مي شود.

2- ضعف ايمان: عامل ديگر جنايات که آفت ناامني را در جامعه پديد مي آورد، ضعف مباني عقيدتي وايمان به خداست.

ضعف ايمان باعث مي شود که فرد وجامعه، نه به دليل فقر ونياز تنها، بلکه گاه بخاطر آفت هستي سوز طمع وحرص وآز، در مال اندوزي ودنياطلبي ودنياپرستي ويا آلودگيهاي روحي وديگر انحرافات، در ميدان عمل دست تجاوز به حقوق واموال مردم دراز کند.

3- ضعف مديريتها وحکومتها: ممکن است ضعف مديريت وحکومت وناتواني آن از تنظيم امور وتدبير شئون ونگهباني شايسته از مال وجان وکرامت وآزادي فرد وجامعه ودستگيري وکيفر جنايتکاران وگروههاي تبهکار، آفت جان امنيت شود. ونعمت امن وامان را، از جامعه ها سلب نمايد.

... اما در عصر ظهور وحکومت امام مهدي عليه السلام همه ي اين عوامل ناامني محو ونابود مي گردد وتمامي آفتهاي آرامش زندگي از فرد، خانواده وجامعه، زدوده مي شود. وهمگان در اوج رفاه وآسايش وبهروزي وفراواني نعمتها، روزگار مي گذرانند تا آنجايي که طبق روايات رسيده هر از چندي از سوي حکومت عادلانه وپرمهر امام مهدي عليه السلام اعلان مي گردد که: (هر کس نياز به پول ومال دارد بيايد وهر چه مي خواهد بگيرد). اما جز يک نفر کسي نمي رود وآن يک تن نيز نه بخاطر فقر بلکه به انگيزه ي حرص وآز وفزون خواهي مي رود وبا چنان عطاي بزرگي روبرو مي گردد که پشيمان از کار خويش، پولها را بر مي گرداند....

ونيز در جامعه ي عصر ظهور بر اثر شيوه هاي تربيتي وسازندگي ويژه اي که آن پيشواي راستين توحيد وعدالت در ابعاد گوناگون بکار مي گيرد، ايمان واخلاص در کران تا کران دلها نفوذ مي کند وقلبها مرکز ايمان مي گردد وبه برکت چنين ايمان سرشار وتزلزل ناپذيري، جرم وگناه که ره آورد ضعف ايمان است از جامعه ي بشري رخت برمي بندد.

پاورقى:‌


(1) سوره واقعه، آيه 46.

(2) غيبت شيخ طوسي، بخش آخي، ص 281، ارشاد مفيد، ص 362 ومعجم احاديث الامام المهدي عليه السلام، ج 3، ص 300.

(3) عقدالدرر، ص 144، باب 7، ملاحم ابن طاووس، ص 69، باب 164، کشف الغمة، ج 3، ص 263 ومعجم احاديث الامام المهدي عليه السلام، ج 1، ص 227.

(4) عقدالدرر، باب 7، ص 144 وچاپ جديد انتشارات مسجد جمکران، ص 194.

(5) عقدالدرر، باب 7، ص 149، چاپ جدي ياد شده، ص 200.

(6) بحارالانوار، ج 52، ص 319 ومعجم احاديث الامام المهدي عليه السلام، ج 3، ص 59.

(7) مد، سه چهارم کيلو مي باشد.

(8) عقدالدرر، باب 9، ص 200 وچاپ جديد ياد شده، ص 211، باب 7.

(9) سوره بقره، آيه 261.

(10) وسائل الشيعه، ج 17، ص 327.

(11) وسايل الشيعه، ج 17، ص 328.

(12) وسائل الشيعه، ج 17، ص 327.

(13) بحارالانوار، ج 52، ص 337 وارشادمفيد، ص 362.

(14)نهج البلاغه، نامه ي 53.