مهدى منتظر

محمد جواد خراسانى

- ۱۹ -


خروج شيصبانى از کوفه

در (غيبت نعمانى) از جابر جعفى از حضرت باقر عليه السلام سوال کرد از سفيانى، فرمود:

(کجاست براى شما سفيانى تا اينکه پيش از او خروج کند شيصبانى، خروج خواهد کرد از ارض کوفه به جوشد چنانکه آب از چشمه مى جوشد وجمع شما وسران شما را بکشد، پس بعد از آن متوقع باشيد سفيانى وخروج قائم عليه السلام را).(1)

در (بحار) اين حديث را از (غيبت نعمانى) نقل کرده اما به جاى شيصبانى گفته تا اينکه خروج کند کسى که بعد از او سفيانى است تا آخر وگويا نسخه ى ايشان اين طور بوده.

به هر حال اگر شيصبان باشد از حديث حضرت صاحب عليه السلام به على بن ابراهيم مهزيار معلوم مى شود که بنى شيصبان کنايه از بنى العباس است،(2) بلکه از خطبه لؤلؤه ى امير المؤمنين عليه السلام تصريح است به اينکه ملوک بنى شيصبان، بنى العباس است.(3)

بنابراين پس دو احتمال در حديث مى رود يکى آن که چون حديث از حضرت باقر عليه السلام است واين خبر پيش از تاسيس دولت بنى العباس بوده پس ممکن است فرموده باشد هنوز بنى العباس ظاهر نشده اند، کو تا اينکه زمان سفيانى برسد.

وممکن است حديث براى بعد از ظهور ايشان باشد، در اين صورت احتمال مى رود که مراد همان بنى العباس باشد، پس اشاره به تجديد دولتشان باشد واحتمال مى رود که مراد متمرد ومتفرعن ديگرى باشد که در شيطنت مانند ايشان است، زيرا که شيصبان نام شيطان ونام قبيله اى است از جن وبه همين لحاظ بنى العباس را به بنى شيصبان ملقب ساخته اند.

يمانى وخراسانى وسفيانى:

اين سه رايت از رايات مهم است واز همه مهمتر وحزبشان از همه قويتر، افرادشان از همه بيشتر، سفيانى در ميان رايات مغرب از همه عظيمتر وشديدتر وخراسانى در ميان رايات مشرق از همه قويتر ومهيبتر ويمانى در ميان رايات جنوب واهل قبله با صولت تر ولهذا از اين سه رايت از همه بيشتر ياد شده.

رايت يمانى وخراسانى، رايت هدايت وحق است ورايت سفيانى، رايت ضلالت وباطل است وآن دو با سفيانى خواهند جنگيد وشکست سفيانى با اين دو است مخصوصا يمانى وخروج اين سه از علامات مهمه ى مسلمه است. ودر چند حديث محتوم بودن يمانى وسفيانى ذکر شده.

اما خراسانى اگر چه چندان تصريح به محتوميتش نشده اما آنقدر اخبار بسيار است درباره ى او که از يمانى بيشتر است. حتى اينکه در اخبار عامه نيز بسيار ذکر رايت خراسانى شده، به هر حال حضرت باقر وصادق عليه السلام فرمودند:

(خروج اين سه در يک روز ويک ماه ويک سال خواهد بود).(4)

وحضرت صادق عليه السلام فرمود:

(يمانى وسفيانى مانند دو اسب مسابقه است (چون در يک روز خروج مى کنند وهر دو به جانب کوفه مى شتابند)).(5)

وامير المؤمنين عليه السلام فرمود:

(يمانى وخراسانى مانند دو اسب مسابقه بر يکديگر سبقت گيرند، تا در کوفه با لشکر سفيانى بتازند وبر وى ظفر يابند).(6)

اينک يک به يک به تفصيل ذکر مى شود:

رايت يمانى

حضرت صادق عليه السلام فرمود:

(هيچ رايتى با هدايت تر از رايت يمانى نيست).(7)

وحضرت باقر عليه السلام نيز نظير اين فرمود، وفرمود:

(زيرا که او دعوت مى کند به سوى صاحب شما، پس هرگاه يمانى خروج کند حرام است بر هر مسلمانى بيع سلاح (يعنى بايد سلاح را براى خود حفظ کند) وهرگاه يمانى خروج کند پس کوچ ونهضت کن به سوى او، زيرا که او رايت هدايت است وحلال نيست براى هيچ مسلمانى اين که بر وى بپيچد (يعنى با او معارضه کند)، پس هر کس چنين کند پس او اهل آتش است زيرا که او دعوت مى کند به سوى صراط مستقيم).(8)

- پوشيده نباشد که آنچه از حديث استفاده مى شود آن است که مخالفت ومعارضه با وى جائز نيست، اما صريح در وجوب نصرت ومتابعت نيست، بلى رخصت در متابعت را مى رساند چنانکه درباره ى خراسانى خواهد آمد -.

حضرت صادق عليه السلام يمانى را شکننده ى چشم سفيانى معروفى فرمود واز حديثش ظاهر مى شود که محل خروجش صنعاء يمن است، فرمود:

(سفيانى کجا خواهد بود؟ وحال اينکه هنوز شکننده ى چشم او از صنعاء يمن خروج نکرده).(9)

در خبر سطيح اگر چه اعتبارى به خبر او نيست، گفته: ملکى از صنعاء يمن خروج کند روى او سفيد مانند پنبه، اسم او حسين است يا حسن، به خروج او عمر فتنه ها تمام شود، پس در آن وقت مبارکى زکى وهادى مهدى وسيد علوى ظاهر گردد.(10)

امير المؤمنين عليه السلام در وصف لشکر او وخراسانى فرمود:

(در بين اينکه لشکر سفيانى در کوفه مشغول قتل وغارت هستند ناگهان سواران يمانى وخراسانى مانند دو اسب مسابقه بر يکديگر سبقت گيرند ولشکر ايشان غبار آلوده وموپريشان جوانانى هستند از اصلاب خالص در عرق تشيع، هر گاه نظر کنى به باطن پاى يکى از ايشان مى بينى، مانند تير تراشيده ى آماده براى پيکان وپر، مى گويد ديگر بعد از امروز خيرى براى ما در مجلس وزندگى نيست، بار خدايا ما توبه کنندگانيم به سوى تو، ايشانند آن ابدالى که خداوند وصف ايشان ونظيرهاى ايشان را از آل محمد در کتاب عزيز خود کرده(11) (ان الله يحب التوابين ويحب المتطهرين).(12)

رايت خراسانى

آنچه وجه مشترک بود مابين او ويمانى از وقت خروج وموافقت با يکديگر در مقصد ووصف لشکريانش در فصل يمانى گذشت واما آنچه مخصوص خراسانى است اين است که:

اولا: بدان که از طرف مشرق يعنى بلاد شرقى ايران تا سر حد چين رايت هاى متعدد خواهد بود، رايت خراسانى يکى از آن رايت ها است ومهمتر از همه آنها است وبه اين اعتبار از همه ى آنها به رايات شرقى تعبير شده.

ثانيا: بايد دانست که رايت خراسانى سه تا است، يعنى سه مرتبه قيام ونهضت براى او است واز هر سه در اخبار بسيارى ياد شده دو تاى از آن گذشته:

يکى: بيرقهاى سياه ابو مسلم از خراسان براى تشکيل دولت بنى العباس.

دوم: رايت مغول که از ناحيه ى خراسان آمد وعاقبت دولت بنى العباس را بر هم زد ولذا در بعضى اخبار است که رايات از قبل خراسالن دو رايت است، يکى به نفع بنى العباس وديگرى بر ضرر ايشان.

واما سوم: باقيمانده واو است که متصل به ظهور است ومبارزه کننده با سفيانى وبنى العباس هر دو هست. حضرت باقر عليه السلام فرمود:

(رايتى است از خراسان رو آورد تا به ساحل دجله فرود آيد).(13)

ايضا فرمود:

(بيرقهاى سياهى که از خراسان خروج مى کند به کوفه نازل خواهند شد، پس چون مهدى ظاهر شود (در مکه) بيعت خود را به سوى آنها خواهد فرستاد).(14)

ودر فصل بنى العباس نيز از آن حضرت گذشت، که فرمود:

(هلاکت بنى العباس بر دست خراسانى وسفيانى خواهد بود، او از مشرق واو از مغرب واين دو احدى از ايشان را باقى نخواهند گذاشت).(15)

وايضا آن حضرت فرمود:

(در بين اينکه لشکر سفيانى در کوفه مشغول قتل وغارت باشد، بيرقهائى از طرف خراسان برسند که منزلها را به سرعت طى کنند وبا ايشان چند نفر از اصحاب قائم عليه السلام باشد).(16)

اما هويت صاحب وسردار اين رايت ومحل خروج او، آنچه به نظر اين حقير مى رسد آن است که چند رايت از نقاط مختلفه ى شرق قيام خواهد کرد ومجتمع آنها خراسان است وهمه با هم يکى خواهند شد واز خراسان قيام خواهند کرد.

يکى از سجستان يعنى سيستان

معروف بن خربوذ گفت:

(هر وقت بر حضرت باقر عليه السلام وارد مى شديم، مى فرمود:

خراسان خراسان! سجستان - سجستان! گويا ما را مژده مى داد).(17)

پس معلوم مى شود که رايتى از سجستان بلند خواهد شد. ودر جلد 14 (بحار) از کتاب (تاريخ قم) حضرت صادق عليه السلام فرمود:

(خراسان - خراسان، سجستان - سجستان، گويا مى بينيم اين دو را که سوار بر (خراسان - خراسان، سجستان - سجستان، گويا مى بينيم اين دو را که سوار بر شتران شده وسرعت مى کنند به سوى قم).(18)

اما به چه قصدى مى روند معلوم نيست.

راياتى از مشرق يا دورترين بلاد مشرق شيلا

حضرت باقر عليه السلام به ابى خالد کابلى فرمود:

(گويا مى بينم قومى را که در مشرق خروج کرده اند، حق را مطالبه مى کنند پس به ايشان داده نمى شود، باز مطالبه ى حق مى کنند وبه ايشان داده نمى شود، پس چون چنين ببينند شمشيرهاى خود را بر دوش خود گذارند، آنگاه آن چه مى خواستند به ايشان داده شود وايشان قبول نکنند تا اينکه قيام کنند ونخواهند دولت را مگر به صاحب شما، کشته هاى ايشان شهدايند، آگاه باشيد اگر من آن زمان را درک مى کردم خود را براى صاحب اين امر نگاه مى داشتم).(19)

از اين عبارت استفاده مى شود که نصرت اين رايت جائز است مانند رايت يمنى ولکن حفظ خود را براى امام عليه السلام بهتر است.

ودر (الزام الناصب) از (اربعين ميرلوحى) از فضل بن شاذان از حضرت باقر عليه السلام مانند اين روايت را نقل کرده، اما با تفصيلى بيشتر وچون مشابه با هم است ظاهرش اين است که يک حديث است ودر يک مورد است نهايت تفصيلش بيشتر است، فرمود:

(گويا مى بينم قومى را که خروج کرده اند از دورترين بلاد مشرق از شهرى که او را شيلا گويند، حق خود را از اهل چين طلب کنند وبه ايشان ندهند، باز طلب کنند وبه ايشان ندهند، پس چون چنين ببينند شمشيرهاى خود را بر دوش نهمد، پس راضى توجه کنند وخراسان را از اهلش مطالبه کنند وبه ايشان ندهند، پس او را از اهلش بگيرند وآنان اراده دارند که ملک را ندهند مگر به صاحب شما).(20)

واز همان (اربعين ميرلوحى) از امير المؤمنين عليه السلام فرمود:

(هر گاه قيام کند، قيام کننده به خراسان همان کس که از چين وملتان آمده، سفيانى لشکرى به سوى وى بفرستد پس غلبه بر وى نکند).(21)

در اين حديث تقريبا تصريح شده به اينکه قيام کننده از خود خراسان نيست.

شعيب بن صالح از سمرقند

حضرت زين العابدين عليه السلام فرمود:

(بعد از خروج عوف سلمى در کريت، خروج شعيب بن صالح است از سمرقند).(22)

وحضرت رضا عليه السلام فرمود:

(پيش از اين امر سفيانى ويمانى است ومروانى وشعيب بن صالح).(23)

اين حديث نيز ممکن است ناظر به همين شعيب بن صالح باشد از حسن بن جهم از ابى الحسن عليه السلام (موسى بن جعفر يا حضرت رضا عليه السلام زيرا که ابى الحسن کنيه ى هر دو است وحسن بن جهم از اصحاب هر دو است) پرسيد از فرج؟

فرمود: (مختصر بگويم يا مفصل؟

گفت: مختصر.

فرمود: هر گاه حرکت کند بيرقهاى قيس در مصر وبيرقهاى کنده يا غير کنده در خراسان).(24)

زيرا که کنده به کسر کاف نام طائفه اى است واين چندان مناسبت ندارد وطائفه اى به نام کنده فعلا معروفيت ندارد ولى کنده به ضم کاف نام شهرى است در سمرقند وبه فتح کاف نام ناحيه اى است در خجند (خجند نام شهرى است بر کنار شط سيحون واز آنجا تا سمرقند ده روز راه است که تقريبا هشتاد فرسخ مى شود) وچنانکه در قيس گفتيم انسب آن است که نام شهر قيس باشد نه طائفه ى قيس، در کنده نيز أنسب اين است که نام شهر کنده باشد نه طائفه کنده، بنابراين با شعيب بن صالح سمرقندى مناسبت دارد.

تذکر به دو مطلب

اول: اينکه در خبر ديگر از عمار ياسر نام شعيب بن صالح برده شده واو را علمدار حضرت صاحب عليه السلام ياد کرده(25) وهمچنين در (ملاحم وفتن) از سفيان کلبى(26) واين به ظاهر منافات را مى رساند وحمل بر دو نفر هم بعيد مى نمايد، ولى در (ملاحم وفتن) حديثى نقل کرده که اتحاد را آسان مى کند، از حضرت رسول صلى الله عليه واله وسلم فرمود:

(سپس رو مى آورد شعيب بن صالح، خداوند بلاد شعيب را به رحمت خود سيراب گرداند، مى آيد با بيرقهاى سياه مهديه با نصر خدا تا اينکه بيعت مى کند وسپس علمدار او باشد).(27)

دم: اينکه از ظاهر حديث حضرت زين العابدين وحضرت رضا عليه السلام معلوم مى شود که شعيب بن صالح خود سردار وصاحب رايت است.(28) ولى در کتاب (ملاحم وفتن) سه حديث نقل کرده که از آنها ظاهر مى شد که او علمدار ومقدمه ى آن لشکر است.

از امير المؤمنين عليه السلام فرمود:

(هر گاه رايات سياهى که شعيب بن صالح در او باشد لشکر سفيانى را هزيمت دهد مردم آزارى مهدى کنند وبه جستجوى او برآيند).(29)

واز محمد بن الحنفيه گفت:

(رايت سياهى براى بنى العباس از خراسان خارج مى شود، سپس رايت ديگرى نيز سياه از خراسان خارج مى شود که کلاههايشان سياه ولباسهايشان سفيد باشد، بر مقدمه ى ايشان مردى است که نامش شعيب بن صالح يا صالح بن شعيب واز بنى تميم است هزيمت خواهند داد اصحاب سفيانى را، تا اينکه به بيت المقدس نازل شوند، او براى مهدى عليه السلام مهيا وآماده مى کند سلطنت را).(30)

واز حضرت باقر عليه السلام فرمود:

(جوانى از بنى هاشم که در کف راست او خالى است، از خراسان خواهد آمد ودر جلو او شعيب بن صالح است، با اصحاب سفيانى جنگ خواهد کرد وايشان را هزيمت خواهد داد).(31)

در اين حديث صاحب رايت را مردى از بنى هاشم معرفى کرده وآن دو حديث ديگر از صاحب رايت ساکت است. وبعيد نيست که مطابق اين سه حديث شعيب بن صالح سردار مقدمه باشد نه صاحب رايت، مويدش هم حديثى است که قريبا از حضرت باقر عليه السلام گذشت که فرمود:

(چون مهدى در مکه ظاهر شود خراسانى بيعت خود را از کوفه خواهد فرستاد).(32)

پس ممکن است که بيعت خود را به توسط شعيب بن صالح با عده اى از کوفه بفرستد وچون به خدمت آن حضرت برسد او را علمدار خود کند واينکه ذکر صاحب رايت نشده وذکر شعيب بن صالح شده، از جهت شجاعت هائى است که از وى ظاهر مى شود ودر آن رايت از همه نامى تر وشجاعتر است.

در (ملاحم وفتن) در وصفش از سفيان کلبى نقل کرده که گفت: بر لواء مهدى عليه السلام جوانى است تازه سن، زرد چهره، موى سرش کم، اگر با کوهها بجنگد آنها را نرم کند واز هم بپاشد.(33)

پاورقى:‌


(1) معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام: 268:3 ح 794، غيبت نعمانى: ص 204، بحار: 250:52 ب 25 ح 136.
(2) معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام: 452:4 ح 5-1418: 432 ح 1868، کمال الدين: 469:2 ب 43 ح 23.
(3) معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام: 24:3 ح 579، بحار: 267:52 ب 25 ح 155.
(4) امام باقر عليه السلام: معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام: 473:3 ح 1037، غيبت طوسى: ص 446 ف 7 ح 443، کشف الغمه: 460:2، بحار: 210:52 ب 25 ح 52.
(5) معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام: 1043:3، الزام الناصب: 131:2، بحار: 253:52 ب 25 ح 143.
(6) معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام: 255:5 ح 1680، مختصر بصائر الدرجات: ص 200 (از خطبه ى محزون حضرت امير المؤمنين عليه السلام).
(7) معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام: 473:3 ح 1037، منتخب الاثر: ص 565 ف 6 ب 6 ح 12، کشف الغمه: 460:2، بحار: 210:52 ب 25 ح 52- ص 245 ب 25 ح 124.
(8) معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام: 255:3 ح 783، غيبت نعمانى: ص 171، بحار: 232:52 ب 25 ح 96.
(9) معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام: 478:3 ح 1044، غيبت نعمانى: ص 185، بحار: 245:52 ب 25 ح 123.
(10) بحار: 163:51 ب 11 از (مشارق الانوار برسى)..
(11) معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام: 255:5 ح 1680، مختصر بصائر الدرجات: ص 200، بحار: 274:52 ب 25 ح 53-167: 83 ب 29 ح 86.
(12) بقره: 222.
(13) معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام: 20:5 ح 1452.
(14) معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام: 269:3 ح 797- ص 296 ح 832، اثباة الهداة: 729:3 ب 34 ف 6 ح 65، بحار: 217:52 ب 25 ح 77.
(15) معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام: 254:3 ح 783، بحار: 232:52 ب 25 ح 96- ص 234 ب 25 ح 101.
(16) غيبت نعمانى: ص 187، بحار: 238:52 ب 25 ح 105.
(17) غيبت نعمانى: ص 183، الزام الناصب: 125:2، بحار: 244:52 ب 25 ح 117.
(18) بحار: 215:60 ب 36 ح 34 (به نقل از کتاب تاريخ قم، تأليف حسن بن محمد بن حسن بن قمى).
(19) معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام: 269:3 ح 796، غيبت نعمانى: ص 182، بحار: 243:52 ب 25 ح 116.
(20) الزام الناصب: 160:2.
(21) الزام الناصب: 160:2.
(22) معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام: 199:3 ح 720، غيبت طوسى: ص 444 ف 7 ح 437، بحار: 213:52 ب 25 ح 65.
(23) معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام: 166:4 ح 1227، منتخب الاثر: ص 546 ف 6 ب 3 ح 10، بحار: 233:52 ب 25 ح 99، غيبت نعمانى: ص 169.
(24) معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام: 131:4 ح 1190، غيبت طوسى: ص 448 ف 7 ح 449، الزام الناصب 147:2، کشف الغمه: 461:2، اثباة الهداة: 733:3 ب 34 ف 8 ح 85، بحار: 214:52 ب 25 ح 68.
(25) معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام: 399:1 ح 259، غيبت طوسى: ص 464 ف 7 ح 479، التشريف بالمنن: ص 120 ب 97 ش 114- ص 123 ب 104 ش 121، بحار: 208:52 ب 25 ح 45.
(26) التشريف بالمنن: ص 120 ب 99 ش 116.
(27) معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام: 401:1 ح 261- ح 262، التشريف بالمنن: ص 272 ب 60 ح 394.
(28) معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام: 199:3 ح 4-720: 166ح 1227.
(29) معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام: 76:3 ح 620- ص 77 ص 621.
(30) معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام: 397:1 ح 256، التشريف بالمنن: ص 117 ب 93 ح 110.
(31) معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام: 270:3 ح 978، التشريف بالمنن: ص 120 ب 98 ح 115.
(32) غيبت طوسى: ص 452 ف 7 ح 457، بحار: 217:52 ب 25 ح 77.
(33) معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام: 398:1 ش 258، التشريف بالمنن: ص 120 ب 99 ح 116.