موعود شناسى و پاسخ به شبهات

على اصغر رضوانى

- ۷ -


3- ابو هاشم جعفرى مى گويد: قلت لابى محمد عليه السلام جلالتك تمنعنى من مساءلتك ، فتاءذن لى اءن اءساءلك فقال : سل ! قلت : يا سيدى ! هل لك ولد؟ فقال : نعم ... (389) ؛ (( به امام عسكرى عليه السلام عرض كردم : (( جلالت شما مانع از سؤ ال كردن من است ، آيا اجازه سوال به من مى دهيد؟ حضرت فرمود ، سوال كن . عرض كردم : اى آقاى من ! آيا براى شما فرزندى است ؟ فرمود: آرى ... ))
4- صدوق از نسيم ، خادم امام عسكرى عليه السلام نقل مى كند: قد دخلت عليه بعد مولده بليلة فعطست عنده فقال لى : يرحمك الله ! قالت نسيم : فرحت بذلك ، فقال لى : الا اءبشرك فى العطاس ؟! فقلت : بلى يا مولاى ! فقال : هو امان من الموت ثلاثة ايام (390) (( بر حضرت صاحب الزمان عليه السلام بعد از گذشت يك شب از ولادتش داخل شدم ، نزد او عطسه كردم ، حضرت فرمود: يرحمك الله . من از اين جمله خوشحال شدم . آن گاه فرمود: آيا مى خواهى تو را در عطسه بشارت دهم ؟ عرض كردم : بلى اى مولى من . فرمود: عطسه تا سه روز انسان را از مرگ در امان مى دارد. ))
5- شيخ طوسى به سندش از نسيم و ماريه نقل كرده است : لما خرج صاحب الزمان عليه السلام من بطن امه سقط جاثيا على ركبتيه ، رافعا سبابته نحو السمآء ثم عطس . فقال : الحمد لله رب العالمين و صلى الله على محمد و آله عبدا ... زعمت الظلمة ان حجة الله داحضة و لو اءذن لنا فى الكلام لزال الشك (391) ؛ (( هنگامى كه صاحب الزمان عليه السلام از شكم مادرش بيرون آمد بر دو زانوى خود قرار گرفت ، انگشت سبابه خود را به طرف آسمان اشاره كرد ، سپس عطسه اى كرد و فرمود: الحمد لله رب العالمين و صلى الله على محمد و آله عبدا داخرا غير مستنكف و لا مستكبر آن گاه فرمود: ظالمان گمان كرده اند كه حجت خدا زايل خواهد شد ، و اگر براى ما اذن در كلام داده شود به طور حتم شك زايل خواهد شد. ))
6- شيخ طوسى رحمة الله عليه روايتى را از كامل بن ابراهيم مدنى و قصه ملاقات او با امام عسكرى عليه السلام نقل كرده كه در آن چنين آمده است : فجاءت الريح فكشفت طرفه فاذا انا بفتى كانه فلقة قمر من اءبنآء اءربع سنين او مثلها ، فقال لى : يا كامل بن ابراهيم ! فاقشعررت من ذلك و اءلهمت اءن قلت : لبين يا سيدى ! فقال جئت الى ولى الله و حجته و بابه تساءله هل يدخل الجنة الا من عرف معرفتك ؟ و قال بمقالتك ؟ فقلت : اى والله (392) ؛ (( ... بادى زد و پرده كنار رفت ، ناگهان كودكى را به مانند پاره ماه با حدود چهار سال سن يا همين اندازه مشاهده كردم . به من فرمود: اى كامل بن ابراهيم ! بدنم از اين خطاب لرزيد و الهام شدم كه بگويم : لبيك اى آقاى من ! حضرت فرمود: تو نزد ولى خدا و حجت و باب او آمده اى تا از او سؤال كنى آيا به جز كسى كه مثل معرفت تو را داشته و همانند تو مى گويد داخل بهشت مى شود؟ عرض ‍ كردم : آرى ... )) .
7- عمرو اهوازى مى گويد: اءرانى اءبومحمد عليه السلام ابنه و قال هذا صاحبكم بعدى (393) ؛ (( امام عسكرى عليه السلام فرزند خود را به من نشان داد و فرمود: اين صاحب شما بعد از من است . ))
شيخ حر عاملى رحمة الله عليه مى گويد: (( كلينى و ديگران به سندهايشان نقل كرده اند كه جماعت زيادى امام زمان عليه السلام را بعد از وفاتش ملاقات كردند كه از آن جمله عبارتند از: محمد بن اسماعيل بن موسى بن جعفر ، حكيمه دختر محمد بن على عموى پدرش ، ابو على بن مطهر ، خادم ابراهيم بن عبده ، ابو عبدالله بن صالح ، ابراهيم بن ادريس ، جعفر بن على عمويش ، عمرو اهوازى ، ظريف خادم ، فارسى ، مدائنى و ديگران )) . (394)
8- معاوية بن حكيم و محمد بن ايوب بن نوح و محمد بن عثمان عمرى مى گويند: عرض علينا ابومحمد الحسن بن على عليه السلام و نحن فى منزله و كنا اربعين رجلا. فقال : هذا امامكم من بعدى و خليفتى عليكم اطيعوه و لا تتفرقوا من بعدى ... (395) (( امام عسكرى عليه السلام در منزل خود فرزندش را بر ما كه چهل نفر بوديم عرضه داشت و فرمود: اين امام شما بعد از من و جانشين من بر شماست ، او را اطاعت كنيد و بعد از من متفرق نشويد ... )) .
118 : آيا رسول خدا صلى الله عليه و آله از ولادت حضرت مهدى عليه السلام خبر داده است ؟
آرى ، از 107 حديث شهادت به ولادت آن حضرت از ناحيه رسول خدا صلى الله عليه و آله استفاده مى شود. ابن عباس از رسول خدا صلى الله عليه و آله نقل كرده كه فرمود: ان الله تبارك و تعالى اطلع الى الارض اطلاعه فاختارنى منها فجعلنى نبيا ، ثم اطلع الثانية فاختار منها عليا فجعله اماما ، ثم امرنى ان اتخذه اخا و وليا و وصيا و خليفة و وزيرا ، فعلى منى و انا من على و هو زوج ابنتى و ابو سبطى الحسن و الحسين . اءلا و اءن الله تبارك و تعالى جعلنى و اياهم حججا على عباده و جعل من صلب الحسين ائمة يقومون بامرى و يحفظون وصيتى ، التاسع منهم قآئم اهل بيتى و مهدى امتى ، اشبه الناس به شمائله و اءقواله و اءفعاله ، يظهر بعد غيبة طويلة و حيرة مضلة ... (396) ؛ (( خداوند تبارك و تعالى توجهى بر زمين كرد و مرا انتخاب نمود و من را نبى قرار داد سپس بار دوم توجهى كرد و على را از زمين انتخاب نمود و او را امام قرار داد و مرا امر نمود كه او را برادر و ولى و وصى و خليفه و وزير خود قرار دهم ، پسر على از من و من از على ام ، او شوهر دختر من و پدر دو نوه ام حسن و حسين است . آگاه باشيد! كه خداوند تبارك و تعالى من و آنان را حجت هايى بر بندگانش قرار داده است . و از صلب حسين امامانى قرار داد كه به امر من قيام كرده و وصيت مرا حفظ خواهند نمود. نهمين از آنها قائم اهل بيت من و مهدى امت من است شبيه ترين مردم به من در شمايل و اقوال و افعال است . بعد از غيبت طولانى و حيرت گمراه كننده ظهور مى كند ... )) .
119 : آيا حضرت على عليه السلام از ولادت حضرت مهدى عليه السلام خبر داده است ؟
اصبغ بن نباته مى گويد: اءتيت اءمير المومنين عليه السلام فوجدته متفكرا ينكت فى الارض ، فقلت : يا اءمير المومنين ! ما لى اءراك متفكرا تنكت فى الارض ، ارغبة منك فيها؟ فقال : لا والله ما رغبت فيها و لا فى الدنيا يوما قط ، ولكنى فكرت فى مولود يكون من ظهرى الحادى عشر من ولدى ، و هو المهدى الذى يملاء الارض عدلا و قسطا كما ملئت جورا و ظلما ، تكون له غيبة و حيرة يضل فيها اقوام و يهتدى فيها آخرون ... (397) ؛ (( خدمت امير المومنين عليه السلام رسيدم ، ديدم كه در فكر فرو رفته و با چوب دستى بر زمين مى زند. عرض كردم : اى اميرالمومنين ! چه شده كه شما را متفكر مى بينم و چوب در زمين فرو مى بريد ، آيا در آن رغبتى پيدا كرده ايد؟ حضرت فرمود: نه به خدا سوگند من حتى يك روز به زمين و دنيا رغبت ننمودم . ولى در مولودى فكر مى كردم كه از پشت من است او يازدهمين فرد از اولاد من است . او مهدى اى است كه زمين را پر از عدل خواهد كرد آن گونه كه از جور و ظلم پر شده باشد. از براى او حيرت و غيبتى است كه اقوامى در آن گمراه و گروهى نيز در آن هدايت مى يابند ... )) .
120 : آيا امام حسن عليه السلام از ولادت امام مهدى عليه السلام خبر داده است ؟
آرى ، در حديثى از امام حسن مجتبى عليه السلام روايت شده كه فرمود: الائمة بعد رسول الله صلى الله عليه و آله اثنى عشر من صلب اءخى الحسين و منهم مهدى هذه الامة (398) ؛ (( امامان بعد از رسول خدا صلى الله عليه و آله دوازده نفرند ، (نه نفر از آنان ) از صلب برادرم حسين است ، و از آنان مهدى اين امت است . ))
121 : آيا امام حسين عليه السلام از ولادت امام مهدى عليه السلام خبر داده است ؟
صدوق رحمة الله عليه به سندش از امام حسين عليه السلام نقل كرده كه فرمود: فى التاسع من ولدى سنة من يوسف و سنة من موسى بن عمران و هو قآئمنا اهل البيت يصلح الله تبارك و تعالى اءمره فى ليلة واحدة (399) ؛ (( در نهمين از فرزندانم سنتى از يوسف و سنتى از موسى بن عمران عليه السلام است . او قائم ما اهل بيت است . خداوند متعال امر او را در يك شب اصلاح خواهد نمود. ))
و نيز از آن حضرت روايت شده كه فرمود: قآئم هذه الامة هو التاسع من ولدى و هو صاحب الغيبة و هو الذى يقسم ميراثه و هو حى (400)؛ (( قائم اين امت همان نهمين از فرزندان من است و اوست صاحب غيبت . و اوست كسى كه ميراث او در حالى كه زنده است تقسيم مى شود. ))
عبدالرحمن بن سليط از امام حسين عليه السلام نقل كرده كه فرمود: و منا اثنى عشر مهديا ، اولهم اءمير المومنين على بن اءبى طالب و آخرهم التاسع من ولدى و هو القآئم بالحق ، يحيى الله به الارض بعد موتها ... (401) ؛ (( از ما دوازده مهدى است كه اول آنها اميرالمومنين على بن ابى طالب و آخر آنها نهمين از فرزندانم مى باشد ، و اوست امام قائم به حق كه خداوند زمين را به واسطه او بعد از هلاكتش زنده خواهد گردانيد ... )) .
122 : آيا امام سجاد عليه السلام از ولادت امام مهدى عليه السلام خبر داده است ؟
فرزند امام زين العابدين از حضرت سؤال كرد: يا اءبة ! ولم سميته الباقر؟ قال : فتبسم و ما رايته يتبسم قبل ذلك ... ثم قال : يا بنى ! ان الامامة فى ولده الى اءن يقوم قآئمنا عليه السلام فيملاءها قسطا و عدلا ، كما ملئت ظلما و جورا و اءنه الامام و اءبو الائمة ، معدن الحلم و موضع العلم يبقره بقرا والله لهو اشبه الناس برسول الله صلى الله عليه و آله فقلت : فكم الائمة بعده ؟ قال : سبعة و منهم المهدى الذى يقوم بالدين فى آخرالزمان (402) ؛ (( اى پدر! چرا برادرم را باقر ناميدى ؟ ايشان تبسمى فرمودند كه من پيش از آن چنين نديده بودم سپس حضرت فرمود: (( اى فرزندم ! همانا امامت در اولاد او خواهد بود تا قائم ما قيام كند و زمين را پر از عدل و داد نمايد ، همان گونه كه از ظلم و جور پر شده باشد و اوست امام ، پدر امامان ، معدن حلم و موضع علم ، علم را خواهد شكافت . به خدا سوگند! هر آينه او شبيه ترين مردم به رسول خدا صلى الله عليه و آله است عرض كردم : امامان بعد از او چند نفرند؟ فرمود: (( هفت نفر كه از ميان آنها مهدى است كه در آخرالزمان به دين قيام خواهد كرد. ))
123 : آيا امام باقر عليه السلام از ولادت امام مهدى عليه السلام خبر داده است ؟
مسعودى در (( اثبات الوصية )) به سند خود از على بن ابى حمزه نقل كرده كه فرمود: من با ابو بصير بودم و با ما نيز يكى از مواليان امام باقر عليه السلام بود. او براى ما نقل كرد كه از امام باقر عليه السلام شنيده كه فرمود: منا اثنى عشر محدثا ، السابع من ولى القآئم ... (403) ؛ (( از ما دوازده محدث است ، هفتمين بعد از من قائم است ... )) .
124 : آيا امام صادق عليه السلام از ولادت امام مهدى عليه السلام خبر داده است ؟
آرى ، صدوق به سندش در حديث مفصلى از امام صادق عليه السلام نقل كرده كه فرمود: ... ستقع بالسادس من ولدى و هو الثانى عشر من الائمه الهداة بعد رسول الله صلى الله عليه و آله اءولهم اءمير المومنين على بن اءبى طالب و آخرهم القآئم بالحق بقية الله فى الارض و صاحب الزمان ... (404) ؛
(( ... همانا زود است كه ششمين فرزند من غايب شود و او دوازدهمين نفر از امامان هدايت گر بعد از رسول خدا صلى الله عليه و آله است كه اول آنان اميرالمومنين و آخر آنها قائم بحق بقية الله در روى زمين و صاحب الزمان است ... )) .
و نيز به سند خود از امام صادق عليه السلام نقل كرده كه فرمود: من اءقر بجميع الائمة و جحد المهدى كان كمن اءقر بجميع الانبيآء و جحد محمدا صلى الله عليه و آله نبوته . فقيل له : يابن رسول الله ؛ فمن المهدى من ولدك ؟ قال : الخامس من ولد السابع يغيب عنكم شخصه و لا يحل لكم تسميته (405) ؛ (( هر كس به جميع ائمه اقرار كند ولى مهدى را انكار كند مثل كسى است كه اقرار به جميع انبيا كرده ولى محمد صلى الله عليه و آله را انكار كرده است . به حضرت عرض شد: اى فرزند رسول خدا! چه كسى از فرزندان تو مهدى است ؟ فرمود: پنجمين از اولاد هفتم ، كسى كه از شما غايب مى شود و نام بردن او بر شما حلال نيست . ))
و نيز در حديثى از ابى بصير نقل مى كند كه فرمود: به امام صادق عليه السلام عرض كردم : و من القآئم منكم اهل البيت ؟ فقال : يا اءبابصير! هو الخامس من ولد ابنى موسى ذلك ابن سيدة الاماء يغيب غيبة يرتاب فيها المبطلون ثم يظهره الله عزوجل فيفتح على يده مشارق الارض و مغاربها ... (406) ؛ (( اى فرزند رسول خدا! قائم از شما اهل بيت كيست ؟ حضرت فرمود: اى ابابصير! او پنجمين فرزند از اولاد فرزندم موسى است ، او فرزند بهترين زنان است ، غيبتى دارد كه در آن اهل باطل شك خواهند كرد ، آن گاه خداوند عزوجل او را ظاهر كرده و به دست او مشرق ها و مغرب هاى زمين را فتح خواهد نمود ... )) .
125 : آيا امام كاظم عليه السلام از ولادت امام مهدى عليه السلام خبر داده است ؟
يونس بن عبدالرحمن مى گويد: بر حضرت موسى بن جعفر عليه السلام وارد شدم و عرض كردم : يابن رسول الله ! اءنت القآئم بالحق ؟! قال : اءنا القآئم بالحق ولكن القآئم الذى يطهر الارض من اءعدآء الله و يملاها عدلا و قسطا كما ملئت جورا ، هو الخامس من ولدى ، له غيبة يطول اءمدها ... (407) ؛ (( اى فرزند رسول خدا! آيا شما قائم به حقيد؟ حضرت فرمود: من قائم به حقم ، ولى قائمى كه زمين را از دشمنان خدا پاك مى كند و آن را از عدل و داد پر مى نمايد آن طورى كه از جور پر شده باشد پنجمين نفر از اولاد من است براى او غيبتى است كه مدت آن طولانى خواهد بود ... )) .
و نيز صدوق به سندش از حضرت موسى بن جعفر عليه السلام نقل كرده كه فرمود: اذا فقد الخامس ‍ من ولد السابع فالله الله فى اديانكم ... (408) ؛ (( هر گاه كه پنجمين فرزند از فرزندان امام هفتم غايب شد خدا را ، خدا را در دين هايتان ... )) .
126 : آيا امام رضا عليه السلام از ولادت امام مهدى عليه السلام خبر داده است ؟
حسين بن خالد در حديثى مى گويد: به امام رضا عليه السلام عرض شد: و من القائم منكم اهل البيت ؟ قال : الرابع من ولدى ابن سيدة الاماء يطهر الله به الارض من كل جور ، و يقدسها من كل ظلم ، و هو الذى يشك الناس فى ولدته و هو صاحب الغيبة قبل خروجه (409) ؛ (( قائم از شما اهل بيت كيست ؟ حضرت فرمود: چهارمين از اولادم ، فرزند بهترين زنان ، خداوند به واسطه او زمين را از هر گونه ظلم و جور پاك و مقدس خواهد كرد. و اوست كسى كه مردم در ولادت او شك كنند و او كسى است كه قبل از خروجش غيبت خواهد نمود ... ))
دعبل خزاعى مى گويد: قصيده اى را براى مولايم امام على بن موسى الرضا عليه السلام انشاء كردم . هنگامى كه به اين اشعار رسيدم :

خروج امام لا محالة واقع  
  يقوم على اسم الله و البركات
يميز فينا كل حق و باطل  
  و يجزى على النعماء و النقمات
(( خروج امام به طور حتم واقع خواهد شد. او كه بر اسم خدا و بركات قيام خواهد كرد. در بين ما هر حق و باطلى را تمييز خواهد داد و بر نعمت ها و مصيبتها جزا خواهد داد.
بكى الرضا عليه السلام بكاءا شديدا ثم رفع راسه الى فقال لى : يا خزاعى نطق روح القدس على لسانك بهذين البيتين فهل تدرى من هذا الامام و متى يقوم ؟ فقلت : لا يا مولاى الا انى سمعت بخروج امام منكم يطهر الارض من الفساد و يملاها عدلا. فقال : يا دعبل الامام بعدى محمد ابنى و بعد محمد ابنه على و بعد على ابنه الحسن و بعد الحسن ابنه الحجة القائم المنتظر فى غيبته المطاع فى ظهوره ... (410) ؛ (( امام رضا عليه السلام گريه شديدى كرد پس سرش را به سوى من بلند كرد. آن گاه فرمود: اى خزاعى روح القدس بر زبان تو به نطق درآمد. آيا مى دانى كه اين امام كيست و كى قيام مى كند. عرض كردم : خير اى مولاى من جز آنكه شنيده ام كه امامى از شما خروج خواهد كرد و زمين را از فساد پاك خواهد نمود و پر از عدل و داد خواهد نمود. حضرت فرمود: همانا امام بعد از من فرزندم محمد است و بعد از محمد فرزندش على و بعد از على فرزندش حسن و بعد از حسن فرزندش حجت قائم است ، او كسى است كه در غيبتش منتظر و در هنگام ظهورش مطاع خواهد بود ... )) .
127 : آيا امام جواد عليه السلام از ولادت امام مهدى عليه السلام خبر داده است ؟
آرى ، در حدود 90 حديث از امام جواد عليه السلام اشاره به ولادت حضرت مهدى عليه السلام شده است . صدوق به سندش از عبدالعظيم حسنى نقل كرده كه فرمود: من بر محمد بن على بن موسى بن جعفر بن على بن حسين بن على بن ابى طالب عليه السلام وارد شدم و مى خواستم تا از قائم سؤال كنم كه آيا او مهدى است يا شخص ديگر؟ حضرت در ابتدا فرمود: يا اباالقاسم ان القائم منا هو المهدى الذى يجب ان ينتظر فى غيبته و يطاع فى ظهوره و هو الثالث من ولدى (411) ؛ (( اى اباالقاسم همانا قائم از ما مهدى است كه واجب است در غيبت او به انتظار نشسته شود و در ظهورش اطاعت شود و او سومين از اولاد من است . ))
صدوق رحمة الله عليه به سندش از صقر بن ابى دلف نقل كرده كه از امام جواد عليه السلام شنيدم كه مى فرمود: الامام بعدى ابنى على ، امره امرى و قوله قولى و طاعته طاعتى و الامام بعده ابنه حسن امره امر ابيه و قوله قول ابيه و طاعته طاعة ابيه . ثم سكت فقلت له : يابن رسول الله ! فمن الامام بعد الحسن ؟ فبكى عليه السلام بكاءا شديدا ، ثم قال : ان من بعد الحسن ابنه القائم الحق المنتظر ... (412) ؛ (( امام بعد از من فرزندم على است ، امر او امر من و قول او قول من و طاعت او طاعت من است و امام بعد از او فرزندش حسن است . امر او امر پدرش ، و قول او قول پدرش ، و طاعت او طاعت پدرش مى باشد. آن گاه ساكت شد. عرض كردم : اى فرزند رسول خدا امام بعد از حسن كيست ؟ امام گريه شديدى كرد سپس ‍ فرمود: همانا بعد از حسن فرزندش قائم به حق منتظر است ... )) .
128 : آيا امام هادى عليه السلام از ولادت امام مهدى عليه السلام خبر داده است ؟
صقر بن ابى دلف مى گويد: از امام هادى عليه السلام شنيدم كه مى فرمود: الامام بعدى الحسن و بعد الحسن ابنه القائم الذى يملا الارض قسطا و عدلا كما ملئت جورا و ظلما (413) ؛ (( امام بعد از من حسن و بعد از حسن فرزندش قائم است ، كسى كه زمين را پر از عدل و داد خواهد كرد آن گونه كه پر از ظلم و جور شده باشد. ))
داوود بن قاسم جعفرى مى گويد: از امام ابوالحسن هادى عليه السلام شنيدم كه مى فرمود: الخلف من عدى الحسن ، فكيف بكم بالخلف من بعد الخلف ؟ فقلت : ولم ؟ جعلنى الله فداك ! فقال : انكم لاترون شخصه و لا يحل لكم ذكر اسمه ... (414) ؛ (( جانشين بعد از من فرزندم حسن است . پس چگونه است شما را به جانشين بعد از او؟ عرض كردم : چطور؟ خداوند مرا فداى تو گرداند! فرمود: زيرا شما شخص او را نمى بينيد و نام بردن اسم او بر شما حلال نيست ... )) .
129 : آيا امام عسكرى عليه السلام از ولادت امام مهدى عليه السلام خبر داده است ؟
آرى ، در روايات زيادى به اين موضوع اشاره شده است :
موسى به جعفر بن وهب بغدادى مى گويد: از امام عسكرى عليه السلام شنيدم كه مى فرمود: كانى بكم و قد اختلفتم بعدى فى الخلف منى اما ان المقر بالائمة بعد رسول الله المنكر لولدى كمن اقر بجميع انبياء الله و رسله ثم انكر بنبوة محمد رسول الله صلى الله عليه و آله ... (415) ؛ (( گويا شما را مى بينم كه بعد از من در جانشين من اختلاف خواهيد نمود آگاه باشيد همانا كسى كه اقرار به امامان بعد از رسول خدا كند ولى منكر فرزندم باشد همانند كسى است كه اقرار به جميع انبيا و رسولان داشته باشد ولى نبوت رسول خدا صلى الله عليه و آله را انكار كند ... )) .
عثمان بن سعيد عمرى مى گويد: از امام عسكرى عليه السلام سؤال شد در حالى كه من نزد او بودم درباره روايتى كه از آباء او نقل شده كه زمين خالى از حجت خدا بر خلقش تا روز قيامت نخواهد بود و همانا كسى كه بميرد و امام زمان خود را نشناخته باشد به مرگ جاهليت از دنيا رفته است ؟ حضرت فرمود: ان هذا حق كما اءن النهار حق . فقيل له : يابن رسول الله فمن الحجه و الامام بعدك ؟ فقال : ابنى محمد و هو الامام و الحجة بعدى من مات و لم يعرفه مات ميتة جاهلية ... (416) ؛ (( اين حق است همان گونه كه روز حق است . به حضرت عرض شد: اى فرزند رسول خدا حجت و امام بعد از شما كيست ؟ فرمود: فرزندم محمد امام و حجت بعد از من است هر كس بميرد در حالى كه او را نشناخته باشد به مرگ جاهليت از دنيا رفته است ... ))
احمد بن اسحاق مى گويد: از امام حسن عسكرى عليه السلام شنيدم كه مى فرمود: الحمد لله الذى لم يخرجنى من الدنيا حتى اءرانى الخلف من بعدى اءشبه الناس برسول الله صلى الله عليه و آله خلقا و خلقا ... (417) ؛ (( ستايش مخصوص خداوندى است كه مرا از دنيا خارج نكرد تا اينكه جانشين بعد از مرا به من نشان داد او شبيه ترين مردم به رسول خدا صلى الله عليه و آله از حيث خلقت و اخلاق است ... ))
130 : چرا هيچ يك از امامان عليه السلام هويت شخصى حضرت مهدى عليه السلام را بيان نكرده اند؟
اولا:
تا آنجا كه ممكن بود هر يك از معصومين عليهم السلام از حضرت رسول اكرم صلى الله عليه و آله گرفته تا امام عسكرى عليه السلام در صدد تشخيص هويت حضرت مهدى عليه السلام برآمده اند ، همان گونه ه از روايات ذكر شده استفاده شد.
ثانيا:
همان گونه كه از بسيارى روايات استفاده مى شود موقعيت حضرت مهدى عليه السلام از جهت سياسى بسيار خطير بوده است ، زيرا حاكمان ظلم و جور از آنجا كه مى دانستند او با ظلم و بى عدالتى در سطح گسترده مقابله مى كند و زمين را پر از عدل و داد خواهد كرد ، لذا از ابتدا در صدد مقابله شديد با او بر آمده بودند.
به همين جهت ، اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام نيز با احتياط تمام با نشر قضيه ولادت حضرت برخورد مى كردند ، تا از طرفى زمينه سازى اعتقاد ولادت آن حضرت را بيان كرده باشند و از طرف ديگر كارى نكنند كه جان آن حضرت در خطر افتد.
131 : وضعيت سياسى در عصر امام عسكرى عليه السلام و ولادت حضرت مهدى عليه السلام چگونه بوده است ؟
امام عسكرى عليه السلام در ماه ربيع الاول سال 232 هجرى متولد شد او معاصر با حكومت سه نفر از حاكمان بنى عباس ؛ يعنى معتز ، مهتدى و معتمد بوده است . معتمد عباسى تعصب و كينه خاصى نسبت به اهل بيت عليهم السلام داشت . از جمله كارهاى او اين بود كه بعد از شهادت امام عسكرى عليه السلام دستور داد خانه حضرت را تفتيش كرده تا از وجود فرزند حضرت آگاه شود و اين به جهت سعايتى بود كه جعفر به دستگاه حاكم كرده بود.
داوود بن اسود مى گويد: امام عسكرى عليه السلام عصايى به من داد و فرمود: اين را به عمرى برسان . در بين راه عصا شكست ، ناگهان مشاهده كردم كه در ميان آن نامه اى است خدمت امام كه رسيدم جريان را بازگو كردم . حضرت فرمود: ... و اذا سمعت لنا شاتما فامض لسبيلك التى اءمرت بها و اياك اءن تجاوب من يشتمنا اءو تعرفه من اءنت ، فاءنا ببلد سوء و مصر سوء واءمض فى طريقك فان اءخبارك و اءحوالك ترد الينا فاعلم ذلك (418) ؛ (( هر گاه مشاهده كردى كه كسى ما را دشنام مى دهد تو به دنبال ماءموريتى كه فرستاده شدى برو و مبادا در صدد پاسخ او برآيى يا خودت را به او معرفى كنى زيرا ما در بد شهرى قرار داريم ، تو به راه خودت ادامه بده زيرا اخبار و احوال تو به ما مى رسد ، اين را به خوبى بدان . ))
و حتى مشاهده مى كنيم كه امام به اصحاب خود دستور مى دهد تا هيچ كس به او سلام نكند و با دست به او اشاره ننمايد؛ زيرا در غير اين صورت جانش در امان نخواهد بود. (419)
حضرت عليه السلام براى ملاقات با شيعيان خود مكانى را معين مى كرد و مى فرمود: صيروا الى موضع كذا و كذا و الى دار فلان بن فلان . العشاء و العتمة فى ليلة كذا ، فانكم تجدونى هناك ... (420) ؛ (( در فلان مكان و فلان خانه شب هنگام مراجعه كنيد كه مرا در آنجا خواهيد يافت . ))
محمد بن عبدالعزيز بلخى مى گويد: صبح هنگامى در خيابان گوسفندفروشان نشسته بودم كه ناگهان مشاهده كردم امام عسكرى عليه السلام از منزل خود خارج شده و به سوى خانه عمومى مى رود در دلم گفتم : اگر فرياد زنم كه اين مرد حجت خداست بر شما باد كه او را بشناسيد مرا خواهند كشت ، هنگامى كه حضرت به من نزديك شد با انگشت سبابه خود بر دهان خود اشاره فرمود كه ساكت باش . همان شب حضرت را ملاقات كردم فرمود: انه هو الكتمان اءو القتل فاتق الله على نفسك (421) ؛ (( يا بايد كتمان كنى و يا اينكه به قتل خواهى رسيد. بر خودت از خدا بترس . ))
به همين جهت است كه مرحوم مقدس اردبيلى مى فرمايد: (( هر گاه حديثى از (( رجل )) نقل شد ، مقصود امام حسن عسكرى عليه السلام است )) . (422)
اين قضايا وضعيت بس دشوار سياسى عصر امام عسكرى عليه السلام و زمان ولادت امام زمان عليه السلام را مى رساند و به همين جهت است كه ولادت آن حضرت در اختفاى تام صورت پذيرفت .
در اين بين امام عسكرى عليه السلام دو وظيفه را دنبال مى كرده است : يكى اينكه حضرت در صدد اثبات ولادت و وجود فرزندش بوده است و ديگر اينكه طورى بايد فرزندش را معرفى كند كه جانش در خطر نيفتد.
132 : با وجود ضعف دولت عباسى چگونه مساءله خوف بر جان حضرت مهدى عليه السلام توجيه مى شود؟
برخى مى گويند: در دولت عباسى از آنجا كه اتراك در شوؤن خلافت سيطره پيدا كرده بودند و عزل و نصب ها به دست آنها افتاده بود ، لذا حكومت عباسيان به ضعف و سستى گراييده بود و نمى توانستند زمام حكومت را به دست داشته باشند ، لذا موقعيت سياسى كه در عصر غيبت امام زمان عليه السلام به وجود آمد توجيه گر خوف و تقيه بر آن حضرت نبود تا امام عسكرى عليه السلام او را مخفى بدارد.
پاسخ :
1- اگر چه دولت عباسى در آن عصر نسبت به اول تاءسيس آن از قوت آن چنانى برخوردار نبود ولى فى نفسه دولت مقتدرى به حساب مى آمد.
2- از آنجا كه كفر همگى يك ملت واحد است ، لذا گر چه حكومت عباسى با معارضين داخلى از قبيل اتراك درگير بودند ولى همگى بر اين اتفاق داشتند كه بايد با اهل بيت عليه السلام و علويين مقابله و مبارزه نمود.
3- دولت بنى عباس گر چه مشغول مبارزه با معارضين داخلى بوده است ولى همان گونه كه قبلا اشاره شد هرگز از مبارزه با اهل بيت غافل نبودند.
133 : وضع سياسى بعد از شهادت امام عسكرى عليه السلام چگونه بوده است ؟
از آنجا كه حاكمان ظلم و جور شنيده بودند كه فرزند امام عسكرى عليه السلام مهدى موعود ، ذخيره الهى براى رفع ظلم و جور از عالم است ، لذا در صدد بر آمدند تا به هر نحو ممكن او را دستگير كرده و به قتل برسانند. سه بار طرح ترور و قتل حضرت مهدى عليه السلام ريخته شد ولى در هيچ مرتبه آنان به اين عمل شوم موفق نشدند. يك بار توسط معتمد عباسى ، چند روز بعد از شهادت امام عسكرى عليه السلام ، و دو بار ديگر توسط معتضد عباسى كه بعد از معتمد حكومت را به دست گرفته بود. و خلفاى ديگر بعد از آنكه از دستگيرى و ترور حضرت ماءيوس شدند اقدامى بر ضد او انجام ندادند.
شيخ طوسى رحمة الله عليه يكى از اين موارد را در كتاب (( الغيبة )) از رشيق نقل كرده كه مى گويد: (( معتضد عباسى ، من و دو نفر ديگر را به جهت دستگيرى هر كسى كه در خانه امام عسكرى عليه السلام است فرستاد ، ما با ديدن معجزه اى نتوانستيم حضرت را دستگير كنيم و لذا از تصميم خود منصرف شديم ... )) . (423)
134 : اولين مالك نرجس خاتون چه شخصى بوده است ؟
در اين موضوع سه نظريه و فرضيه وجود دارد:
فرضيه اول : اينكه حضرت نرجس خاتون در ملك امام هادى عليه السلام داخل شد و سپس آن حضرت او را به تزويج فرزندش امام عسكرى عليه السلام در آورد كه در روايتى به آن اشاره شده است . (424)
فرضيه دوم : آن است كه مالك او از خانواده امام ، حكيمه دختر امام هادى عليه السلام بوده است ، كه از ظاهر برخى روايات ديگر استفاده مى شود. (425) زيرا حضرت هادى عليه السلام به خواهرش فرمود: (( نرجس را به سوى فرزندم بفرست ... )) .
فرضيه سوم : آن است كه بين اين دو قول جمع شود به اينكه در ابتدا امام هادى عليه السلام كسى را فرستاده تا براى او بخرد ، و بعد از خريد به خواهرش بخشيده است . و اين احتمال به جهت جمع بين روايات ترجيح دارد.
135 : آيا ايمان به وجود امام زمان عليه السلام و ولادت او فرضيه اى فلسفى و ظنى است ؟
خير ، مساءله ايمان به وجود و ولادت حضرت مهدى عليه السلام گر چه پشتوانه عقلى و فلسفى قطعى دارد ، ولى ادله نقلى قرآنى و حديثى نيز بر آن دلالت دارد.
نه تنها روايات فراوانى در حد تواتر بر ولادت حضرت دلالت دارد ، بلكه احاديث صحيح السند نيز اين موضوع را تاءييد مى نمايد. و نيز ادله نقلى فراوانى در حد تواتر بر وجود حضرت دلالت دارد كه در موضع خود به آنها اشاره خواهيم كرد.
136 : آيا برخى از شيعيان بعد از شهادت امام عسكرى عليه السلام قائل به توقف شدند؟
احمد كاتب مى گويد: (( برخى از مورخين نقل كرده اند كه بعضى از شيعيان قائل به توقف و انقطاع امامت شدند ، آن گونه كه بين رسل توقف بود. و از برخى روايات نيز استفاده مى شود كه ممكن است در صورتى كه مردم مورد غضب الهى واقع شوند ، امامت و امام مرتفع شده و منقطع گردد ... )) .
پاسخ :
1- همان گونه كه از كتب تواريخ و ملل و نحل استفاده مى شود اكثر جامعه شيعى در آن زمان معتقد به ولادت امام زمان عليه السلام بودند.
2- آن گونه كه شيخ مفيد رحمة الله عليه و ديگران اشاره كرده اند ، گر چه بعد از وفات امام عسكرى عليه السلام شيعيان در ابتدا به چهارده فرقه متفرق شدند ولى بعد از مدتى كوتاه با ارشادات علما و اصحاب ، همگى بر اعتقاد به ولادت و وجود امام خود اتفاق نمودند. (426)
3- در مورد روايتى كه ادعا كرده دلالت بر تحقق فترت و انقطاع امامت دارد ، با دقت در آن ، خلاف آنچه ادعا شده استفاده مى شود زيرا در آن روايت از امام باقر عليه السلام نقل است كه فرمود: اذا غضب الله تبارك و تعالى على خلقه نحانا عن جوارهم (427) ؛ (( هر گاه خداوند تبارك و تعالى بر خلقش غضب كند ما را از جوارشان دور خواهد گرداند. )) اين حديث به خوبى دلالت بر وجود و غيبت امام زمان عليه السلام دارد.
4- اگر مجرد اختلاف ، دليل بر بطلان است ، بايد اختلاف در هر امرى از جمله اصل امامت و خلافت و نبوت را نيز دليل بر بطلان آن دانست ، در حالى كه هيچ كس چنين ادعايى نكرده است . آيا پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله خبر نداده كه امتش بعد از او به 73 فرقه متفرق خواهند شد؟!
137 : آيا ممكن است كه ولادت و وجود شخصى را در خارج با دليل فلسفى اثبات نمود؟
دليل بر ولادت و وجود حضرت مهدى عليه السلام در حقيقت همان ادله نقلى متواتر و صحيح است كه دلالت بر ولادت و وجود حضرت دارد. زيرا روايات صحيح السند در اين باره شنيده شده و جماعت بسيارى نيز آن حضرت را مشاهده نمودند و شيعه نيز بر اين امر تبانى و اتفاق داشتند.
قدماى از شيعه و متاءخرين ، مضافا به اين ادله ، بر ولادت و وجود حضرت به ادله عقلى و فلسفى به جهت تاءييد اين مساءله استدلال كرده اند خصوصا آنكه اين ادله مى تواند قرينه اى قطعى براى روايات در اين موضوع باشد. حال چه اشكالى در اين نوع استدلال وجود دارد؟
138 : آيا اعتقاد به ولادت حضرت مهدى عليه السلام و وجود او تا اين زمان از ضروريات ايمان است ؟
اعتقاد به ولادت و وجود امام مهدى عليه السلام بر اساس ايمان و اعتقاد به امامت در هر زمان و ضرورت وجود حجت در هر زمان است . شيعه معتقد است كه امامت از اصول دين است و زمين هيچ زمانى خالى از حجت نيست ، كسى كه چنين عقيده اى دارد معتقد به ولادت حضرت مهدى عليه السلام است زيرا مطابق نص پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله امامان بعد از ايشان دوازده نفرند كه پياپى تا روز قيامت خواهد بود و از طرفى ديگر هر يك از امامان بر امام بعد از خود نص و تصريح نموده اند.
و از حيث تاريخ نيز جامعه شيعى ، امامت امام مهدى عليه السلام را پذيرفته اند. از طرفى ديگر مى دانيم كه هر كس وظيفه دارد امام زمان خود را بشناسد و بيعت او را بر گردن داشته باشد. در نتيجه اعتقاد به ولادت و وجود امام زمان حضرت مهدى عليه السلام ضرورى است گر چه به جهت شرايط و موانعى در غيبت به سر مى برد.
139 : چرا قرآن به طور رسمى به مسئله ولادت و وجود امام مهدى عليه السلام اشاره نكرده است ؟
اولا: قرآن به بسيارى از مسائل عقيدتى و عملى اشاره نكرده است بلكه بيان آن را به پيامبرش واگذار نموده است . گر چه اصول معارف و احكام در قرآن كريم موجود است .
ثانيا : از برخى از آيات قرآن به طور وضوح ولى كلى استظهار مى شود كه بايد در هر زمانى انسان كامل و معصومى به نام حجت خدا موجود باشد ، كه درباره هر يك از اين آيات در جاى خود بحث خواهيم كرد.
140 : چه ضرورت دارد انسانى در گذشته دور براى آينده اى دورتر به دنيا آمده باشد؟
گاهى سؤال مى شود اگر خداوند متعال اراده كرده كه در پايان تاريخ بشر جهان را پر از عدل و داد كند و اين كار احتياج به رهبرى الهى دارد ، چه ضرورتى است كه او را قبل از تشكيل حكومت عدل جهانى خلق كند؟ چرا او را در همان زمان كه احتياج به اوست خلق نمى كند؟
پاسخ :
1- از ادله عقلى و نقلى استفاده مى شود كه زمان هيچ گاه نبايد از حجت و ولى خدا خالى باشد هم از جهت فيض تشريع و هم تكوين . اين مطلب در جاى خود به اثبات خواهد رسيد.
2- علم جديد اين مطلب را بدون استثنا به اثبات رسانده كه عالم بر اساس حركت تدريجى پايه گذارى شده است ، هر چيزى حركت تدريجى خود را دارد بدون آنكه اين مطلب با قدرت خداوند تنافى داشته باشد. لذا خداوند متعال آسمان ها و زمين را در مدت شش روز آفريد نه در يك لحظه .
آيا خداوند عاجز بود كه در يك لحظه آنها را بيافريند؟ هرگز. چرا بايد نطفه انسان نُه ماه در شكم مادر بماند و شرايط طبيعى خود را طى كند تا تبديل به انسانى مستوى الخلقه گردد؟ آيا خداوند عاجز است كه انسان را در يك لحظه ايجاد نمايد؟ در مورد تشكيل حكومت عدل جهانى نيز همين حكم جارى است ، خداوند امور آن زمان را از پيش تدارك مى بيند.
3- با فلسفه انتظار بيشتر هماهنگ است يعنى انتظار كسى كه وجود دارد ولى غايب است بيشتر موثر است تا كسى كه هنوز خلق نشده و در آينده پا به هستى وجود مى گذارد.
141 : آيا ممكن است با سرى بودن ولادت حضرت ادعاى تواتر و اجماع در موضوع ولادت نمود؟
تواتر عبارت است از خبر دادن عده زيادى تا به آن حد كه توافق آنها بر دروغ ممتنع باشد. و ولادت سرى حضرت مهدى عليه السلام نمى تواند مانع از حصول خبر متواتر بر آن شود. زيرا هم اخبار زيادى از امام عسكرى عليه السلام و ديگران بر ولادت حضرت وجود داشت ، و همچنين عده فراوانى كه توانستند حضرت را ملاقات نمايند.
اختلاف برخى از شيعيان نيز هرگز نمى تواند به اين تواتر ضررى برساند زيرا اصل اين اختلاف به جهت سرى بودن ولادت امرى طبيعى است ، خصوصا آنكه تمام كسانى كه در مساءله ولادت حضرت مخالف بودند - به تعبير شيخ مفيد رحمة الله عليه - با ارشادات علما و اصحاب و نيز با بررسى دقيق موضوع و ديدن معجزات از طرف حضرت ، ولادت او را پذيرفتند. (428)
142 : آيا اختلاف در امر ولادت حضرت سبب وهن در آن مى شود؟
احمد كاتب در صدد آن است كه از اختلافى كه در مساءله ولادت حضرت مهدى عليه السلام پديد آمد هره بردارى كرده و از آن براى سست جلوه دادن مساءله ولادت حضرت استفاده نمايد.
پاسخ :
اولا: اختلاف در موضوع و قضيه اى هرگز مستلزم نبود آن موضوع نيست ، بلكه بر وجود آن دلالت دارد و گرنه هيچ قضيه اى را نمى توان به اثبات رسانيد. زيرا در هر قضيه و موضوعى از جهات مختلف اختلاف شده است .